بخش 26
نکته ها 1 ـ مسأله جهاد در اسلام 2 ـ اهداف جهاد در اسلام 3 ـ چرا فرمان جهاد در مدینه نازل شد؟ 4 ـ ممنوعیت جهاد در ماه های حرام آتش بس اجباری فلسفه ماه های حرام مفهوم و فلسفه نسیء در جاهلیت وحدت کلمه در برابر دشمن چگونه اعمال زشت در نظر زیبا جلوه می کند؟ صلح حدیبیّه و فتح خیبر محتوای سوره فتح فضیلت تلاوت سوره فتح فتح المبین! داستان صلح حدیبیه پیامدهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی صلح حدیبیه
651 |
اين احتمال نيز از سوي بعضي از مفسران داده شده كه منظور از فتنه در اينجا همان فساد اجتماعي باشد، از جمله تبعيد كردن مؤمنان از وطن مالوفشان كه اين امور گاه از كشتن هم دردناك تر است، يا سبب قتل و كشتارها در اجتماع مي شود، در آيه 73 سوره انفال چنين مي خوانيم:" إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ" ; «اگر اين دستور را (قطع رابطه با كفار) انجام ندهيد، فتنه و فساد عظيمي در زمين روي مي دهد. (در اين آيه فتنه و فساد در كنار هم قرار گرفته است).
سپس به مسأله ديگري در همين رابطه اشاره كرده، مي فرمايد: مسلمانان بايد احترام مسجدالحرام را نگهدارند و اين حرم امن الهي بايد هميشه محترم شمرده شود و لذا با آنها (مشركان) نزد مسجدالحرام پيكار نكنيد، مگر آنكه آنها در آنجا با شما بجنگند " وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّي يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ" .
ولي اگر آنها با شما در آنجا جنگ كردند، آنها را به قتل برسانيد، چنين است جزاي كافران " فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ..." .
چرا كه وقتي آنها حرمت اين حرم امن را بشكنند، ديگر سكوت در برابر آنان جايز نيست و بايد پاسخ محكم به آنان گفته شود تا از قداست و احترام حرم امن خدا، هرگز سوء استفاده نكنند.
ولي از آنجا كه اسلام هميشه نيش و نوش و انذار و بشارت را با هم مي آميزد تا معجون سالم تربيتي براي گنهكاران فراهم كند در آيه بعد راه بازگشت را به روي آنها گشوده و مي فرمايد: اگر دست از جنگ بردارند و خودداري كنند، خداوند آمرزنده و مهربان است " فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ..." .
آري اگر از شرك دست بردارند و آتش فتنه و فساد را خاموش كنند، آنها برادران مسلمان شما خواهند بود و حتي چنانكه در دستورات ديگر آمده است از مجازات و غرامت هايي كه براي مجرمان است در مورد آنان صرف نظر مي شود.
بعضي جمله فان انتهوا (اگر خودداري كنند) را به معني خودداري از شرك و كفر تفسير كرده اند (چنانكه در بالا گفتيم) و بعضي به معني خودداري از جنگ در مسجدالحرام يا اطراف آن دانسته اند.
جمع ميان هر دو معني نيز ممكن است.
652 |
در آيه بعد به هدف جهاد در اسلام اشاره كرده، مي فرمايد: با آنها پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود; " ...وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لا تَكُونَ فِتْنَةٌ..." .
و دين مخصوص خدا باشد " ...وَ يَكُونَ الدِّينُ للهِِ..." .
سپس اضافه مي كند: اگر آنها (از اعتقاد در اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشويد زيرا) تعدي جز به ستمكاران روا نيست " ...فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَي الظّالِمِينَ" .
در ظاهر، سه هدف براي جهاد در اين آيه ذكر شده، از ميان بردن فتنه ها و محو شرك و بت پرستي و جلوگيري از ظلم و ستم.
اين احتمال وجود دارد كه منظور از فتنه همان شرك بوده باشد، بنابر اين هدف اول و دوم در هم ادغام مي شود و نيز اين احتمال وجود دارد كه منظور از ظلم در اينجا نيز همان شرك باشد چنانكه در آيه 13 سوره لقمان مي خوانيم: " ...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ..." ; «شرك ظلم بزرگي است.
به اين ترتيب، هر سه هدف، به يك هدف باز مي گردد و آن مبارزه با شرك و بت پرستي كه سرچشمه انواع فتنه ها و مظالم و ستم هاست.
بعضي نيز ظلم را در اين آيه به معني آغازگر جنگ بودن دانسته اند و يا آغازگر جنگ بودن، در حرم امن خدا.
ولي احتمال اول كه آيه سه هدف جداگانه را براي جنگ تعقيب كند قوي تر به نظر مي رسد، درست است كه شرك يكي از مصاديق فتنه است ولي فتنه مفهومي گسترده تر از شرك دارد و درست است كه شرك يكي از مصاديق ظلم است ولي ظلم مفهوم وسيع تري دارد و اگر گاهي تفسير به شرك شده بيان يك مصداق است.
به اين ترتيب جهاد اسلامي نه به خاطر فرمانروايي در زمين و كشورگشايي و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهيه بازارهاي فروش يا تملك منابع حياتي كشورهاي ديگر، يا برتري بخشيدن نژادي بر نژاد ديگر است.
هدف يكي از سه چيز است: خاموش كردن آتش فتنه ها و آشوب ها كه سلب آزادي و امنيت از مردم مي كند و همچنين محو آثار شرك و بت پرستي و نيز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است.
653 |
نكته ها
1 ـ مسأله جهاد در اسلام
در بسياري از مذاهب انحرافي، جهاد به هيچ وجه وجود ندارد و همه چيز بر محور توصيه ها و نصايح و اندرزها دور مي زند، حتي بعضي هنگامي كه مي شنوند جهاد مسلحانه، يكي از اركان برنامه هاي اسلامي است در تعجب فرو مي روند كه مگر دين مي تواند، توأم با جنگ باشد.
اما با توجه به اينكه هميشه افراد زورمند و خودكامه و فرعونها و نمرودها و قارونها كه اهداف انبياء را مزاحم خويش مي ديده اند در برابر آن ايستاده و جز به محو دين و آيين خدا راضي نبودند روشن مي شود كه دينداران راستين، در عين تكيه بر عقل و منطق و اخلاق بايد در مقابل اين گردنكشان ظالم و ستمگر بايستند و راه خود را با مبارزه و در هم كوبيدن آنان به سوي جلو باز كنند، اصولا جهاد يكي از نشانه هاي موجود زنده است و يك قانون عمومي در عالم حيات است، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه، براي بقاي خود، با عوامل نابودي خود در حال مبارزه اند ـ شرح بيشتر اين سخن را در سوره نساء ذيل آيه 95 و 96 بخوانيد.
به هر حال از افتخارات ما مسلمانان، آميختن دين با مسأله حكومت و داشتن دستور جهاد در برنامه هاي ديني است، منتها بايد ديد جهاد اسلامي چه اهدافي را تعقيب مي كند آنچه ما را از ديگران جدا مي سازد همين است.
2 ـ اهداف جهاد در اسلام
بعضي از غرب زده ها اصرار دارند جهاد اسلامي را منحصرا در جهاد دفاعي خلاصه كنند و با هر زحمتي كه هست تمام غزوات پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) و يا جنگ هاي بعد از آن حضرت را، در اين راستا توجيه كنند، در حالي كه نه دليلي بر اين مسأله داريم و نه تمام غزوات رسول الله در اين معني خلاصه مي شود بهتر اين است به جاي اين استنباط هاي نادرست به قرآن باز گرديم و اهداف جهاد را از قرآن بگيريم، اهدافي كه همه منطقي و قابل عرضه كردن به دوست و دشمن است.
چنانكه درآيات بالاخوانديم جهاددراسلام براي چندهدف مجازشمرده شده است.
654 |
الف ـ جهاد براي خاموش كردن فتنه ها
و به تعبير ديگر جهاد ابتدايي آزادي بخش. مي دانيم خداوند دستورها و برنامه هايي براي سعادت و آزادي و تكامل و خوشبختي و آسايش انسانها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتي ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببينند و سر راه دعوت انبياء موانعي ايجاد نمايند آنها حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادي تبليغ را براي خود كسب كنند.
به عبارت ديگر: مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداي مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند حال اگر كساني بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگي فكري و اجتماعي آزاد گردند طرفداران اين برنامه حق دارند براي فراهم ساختن اين آزادي از هر وسيله اي استفاده كنند و از اينجا ضرورت جهاد ابتدايي در اسلام و ساير اديان آسماني روشن مي گردد.
همچنين اگر كساني مؤمنان را تحت فشار قرار دهند كه به آيين سابق باز گردند براي رفع اين فشار نيز از هر وسيله اي مي توان استفاده كرد.
ب ـ جهاد دفاعي
آيا صحيح است كسي به انسان حمله كند و او از خود دفاع ننمايد؟ يا ملتي متجاوز و سلطه گر هجوم بر ملت ديگر ببرند و آنها دست روي دست گذارده نابودي كشور و ملت خويش را تماشا كنند.
در اينجا تمام قوانين آسماني و بشري به شخص يا جمعيتي كه مورد هجوم واقع شده حق مي دهد براي دفاع از خويشتن به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد به كاربرد و از هرگونه اقدام منطقي براي حفظ موجوديت خويش فروگذار نكند.
اين نوع جهاد را، جهاد دفاعي مي نامند، جنگ هايي مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوك و حنين و بعضي ديگر از غزوات اسلامي جزو اين بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعي داشته است.
هم اكنون بسياري از دشمنان اسلام، جنگ را بر مسلمين تحميل كرده اند و
655 |
سرزمين هاي اسلامي را اشغال نموده و منابع آنها را زير سلطه خود گرفته اند، چگونه اسلام اجازه مي دهد در مقابل آنها سكوت شود؟
ج ـ جهاد براي حمايت از مظلومان
شاخه ديگري از جهاد كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده، جهاد براي حمايت از مظلومان است، در آيه 75 سوره نساء مي خوانيم: " وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً" ; «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكاني كه (به دست ستمگران) تضعيف شده اند پيكار نمي كنيد، همان افراد (ستمديده اي) كه مي گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگراند بيرون ببر و براي ما از سوي خود وليي قرار ده و براي ما از سوي خود يار و ياوري معين فرما.
به اين ترتيب، قرآن از مسلمانان مي خواهد كه هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم، جهاد كنند و اصولا اين دو از هم جدا نيستند و با توجه به اينكه در آيه فوق قيد و شرطي نيست، اين مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان، باشند، بايد از آنها دفاع كرده نزديك و دور، داخل و خارج كشور تفاوت نمي كند.
به تعبير ديگر حمايت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود، حتي اگر به جهاد منتهي گردد، اسلام اجازه نمي دهد مسلمانان در برابر فشارهايي كه به مظلومان جهان وارد مي شود بي تفاوت باشند و اين دستور يكي از ارزشمندترين دستورات اسلامي است كه از حقانيت اين آيين خبر مي دهد.
د ـ جهاد براي محو شرك و بت پرستي
اسلام در عين اينكه آزادي عقيده را محترم مي شمرد و هيچ كس را با اجبار دعوت به سوي اين آيين نمي كند، به همين دليل به اقوامي كه داراي كتاب آسماني
هستند، فرصت كافي مي دهد كه با مطالعه و تفكر آيين اسلام را بپذيرند و اگر نپذيرفتند، با
آنها به صورت يك اقليت هم پيمان (اهل ذمه) معامله مي كند و با شرايط خاصي كه نه
656 |
پيچيده است و نه مشكل با آنها همزيستي مسالمت آميز بر قرار مي نمايد، در عين حال نسبت به شرك و بت پرستي، سختگير است زيرا: شرك و بت پرستي نه دين است و نه آيين و نه محترم شمرده مي شود، بلكه يك نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع يك نوع بيماري فكري و اخلاقي است كه بايد به هر قيمت كه ممكن شود آن را ريشه كن ساخت.
كلمه آزادي و احترام به فكر ديگران در مواردي به كار برده مي شود كه فكر و عقيده لا اقل يك ريشه صحيح داشته باشد، اما انحراف و خرافه و گمراهي و بيماري چيزي نيست كه محترم شمرده شود و به همين دليل اسلام دستور مي دهد كه بت پرستي به هر قيمتي كه شده است حتي به قيمت جنگ، از جامعه بشريت ريشه كن گردد. بت خانه ها و آثار شوم بت پرستي اگر از طرق مسالمت آميز ممكن نشد با زور ويران و منهدم گردند.
آري اسلام مي گويد بايد صفحه زمين از آلودگي به شرك و بت پرستي پاك گردد و به همه مسلمين نويد مي دهد كه سرانجام توحيد و يكتاپرستي به تمام جهان حاكم خواهد شد و شرك و بت پرستي ريشه كن خواهد گشت.
از آنچه در بالا ـ در مورد اهداف جهاد ـ آمد روشن مي شود كه اسلام جهاد را با اصول صحيح و منطق عقل هماهنگ ساخته و هرگز آن را وسيله سلطه جويي و كشورگشايي و غصب حقوق ديگران و تحميل عقيده و استعمار و استثمار قرار نداده است.
ولي مي دانيم دشمنان اسلام ـ مخصوصا ارباب كليسا و مستشرقان مغرض با تحريف حقايق، سخنان زيادي بر ضد مسأله جهاد اسلامي ايراد كرده اند و اسلام را متهم به خشونت و توسل به زور و شمشير براي تحميل عقيده ساخته اند و به اين قانون اسلامي سخت هجوم برده اند.
به نظر مي رسد وحشت آنها از پيشرفت اسلام در جهان، به خاطر معارف قوي و برنامه هاي حساب شده، سبب شده است كه از اسلام چهره دروغين وحشتناكي بسازند، تا جلو پيشرفت اسلام را در جهان بگيرند.
657 |
3 ـ چرا فرمان جهاد در مدينه نازل شد؟
مي دانيم جهاد درسال دوم هجرت به مسلمانان واجب گشت وقبل از آن واجب نبود.
دليل اين موضع روشن است زيرا از يك طرف تعداد مسلمانان در مكه به اندازه اي كم بود كه عملا قيام مسلحانه كردن مفهومي جز انتحار و خودكشي نداشت و از طرف ديگر دشمن در مكه فوق العاده نيرومند بود و در واقع مركز اصلي قدرتهاي ضد اسلامي محسوب مي شد و مبارزه كردن با آنها در داخل مكه امكان پذير نبود.
ولي هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه آمد عده زيادي به او ايمان آوردند و دعوت خود را آشكار در داخل و خارج مدينه گسترش داد و توانست يك حكومت صالح به وجود آورد و وسايل لازم را براي مبارزه و پيكار با دشمن آماده سازد و چون مدينه از مكه فاصله زيادي داشت اين كار با فراغت خاطر صورت گرفت و نيروهاي انقلابي و آزادي بخش، آماده مبارزه و دفاع در برابر دشمن شدند(1).
4 ـ «ممنوعيت جهاد در ماه هاي حرام
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(36)
إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ(37)(2)
36 ـ تعداد ماه ها نزد خداوند در كتاب (آفرينش) الهي از آن روز كه آسمان ها و زمين را آفريده دوازده ماه است كه از آن چهار ماه، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع مي باشد) اين آيين ثابت و پابرجا (ي الهي) است، بنابر اين در اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه، ج2، ص17
2 . توبه
658 |
ماه ها به خود ستم مكنيد (و از هرگونه خونريزي بپرهيزيد) و با مشركان (به هنگام نبرد) دسته جمعي پيكار كنيد، همانگونه كه آنها دسته جمعي با شما پيكار مي كنند و بدانيد خداوند با پرهيزكاران است.
37 ـ نسيء (جابه جا كردن و تاخير ماه هاي حرام) افزايشي در كفر (مشركان) است كه به واسطه آن كافران گمراه مي شوند، يك سال آن را حلال و سال ديگر آن را تحريم مي كنند تا مطابق تعداد ماه هايي كه خداوند تحريم كرده بشود (و عدد چهار به پندارشان تكميل شود) و از اين راه آنچه را كه خدا حرام كرده حلال بشمرند، اعمال زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمي كند.
آتش بس اجباري
از آنجا كه در اين سوره بحث هاي مشروحي پيرامون جنگ با مشركان آمده است، در دو آيه مورد بحث اشاره به يكي ديگر از مقررات جنگ و جهاد اسلامي شده و آن احترام به ماه هاي حرام است.
نخست مي گويد: تعداد ماه ها در نزد خدا در كتاب آفرينش، از آن روز كه آسمان و زمين را آفريد، دوازده ماه است، «ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا في كتاب الله يوم خلق السموات و الارض تعبير به«كتاب الله ممكن است اشاره به قرآن مجيد يا ساير كتب آسماني باشد ولي با توجه به جمله «يوم خلق السموات و الارض مناسب تر اين است كه به معني كتاب آفرينش و جهان هستي باشد. به هر حال از آن روز كه نظام منظومه شمسي به شكل كنوني صورت گرفت، سال و ماه وجود داشت، سال عبارت از يك دوره كامل گردش زمين به دور خورشيد و ماه عبارت از يك دوره كامل گردش كره ماه به دور كره زمين است كه در هر سال 12 بار تكرار مي شود.
اين در حقيقت يك تقويم پر ارزش طبيعي و غير قابل تغيير است كه به زندگي همه انسان ها يك نظام طبيعي مي بخشد و محاسبات تاريخي آنها را به دقت تنظيم مي كند و اين يكي از نعمت هاي بزرگ خداوند براي بشر محسوب مي شود، آنچنان كه در آيه 189 سوره بقره" يَسْئَلُونَكَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ..." مشروحا بحث كرده ايم.
659 |
سپس اضافه مي كند: از اين دوازده ماه، چهار ماه، ماه حرام است كه هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است " ...مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ..." .
بعضي از مفسران، تحريم جنگ در اين چهار ماه را از زمان ابراهيم خليل(عليه السلام)مي دانند كه در عصر جاهليت عرب نيز به عنوان يك سنت به قوت خود باقي بود، هر چند آنها طبق اميال و هوس هاي خود گاهي جاي اين ماه ها را تغيير مي دادند ولي در اسلام همواره ثابت و لا يتغير است كه سه ماه آن پشت سرهم، ذي القعده و ذي الحجه و محرم و يك ماه جدا است و آن ماه رجب است و به قول عرب ها سه ماه سرد (يعني پشت سر هم) و يك ماه فرد است.
ذكر اين نكته لازم است كه تحريم جنگ در اين ماه ها در صورتي است كه جنگ از ناحيه دشمن به مسلمانان تحميل نشود، اما در اين صورت بدون شك مسلمانان بايد بپاخيزند و دست روي دست نگذارند; زيرا احترام ماه حرام از ناحيه آنان نقض نشده، بلكه از ناحيه دشمن نقض شده است (شرح آن ذيل آيه 194 سوره بقره آمده است).
بعد براي تأكيد مي گويد اين آيين، ثابت و پا بر جا و تغييرناپذير است، نه رسم نادرستي كه در ميان عرب بود كه با ميل و هوس خويش آنها را جابه جا مي كردند " ...ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ..." .
از پاره اي از روايات(1) استفاده مي شود كه تحريم جنگ در اين چهار ماه علاوه بر آيين ابراهيم(عليه السلام) در آيين يهود و مسيح و ساير آيين هاي آسماني نيز بوده است و جمله " ...ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ..." ممكن است اشاره به اين نكته نيز باشد; يعني از نخست در همه آيين ها به صورت يك قانون ثابت وجود داشته است.
سپس مي گويد: در اين چهار ماه به خود ستم روا مداريد، با شكستن احترام آنها خويش را گرفتار كيفرهاي دنيا و مجازات هاي آخرت نسازيد " ...فَلا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَكُمْ..." .
ولي از آنجا كه ممكن بود تحريم جهاد در اين چهار ماه وسيله اي براي استفاده دشمنان بشود و آنها را در حمله كردن به مسلمين جسور كند، در جمله بعد اضافه مي كند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير برهان، ج2، ص132.
660 |
با مشركان به طوردسته جمعي پيكار كنيد، همانگونه كه آنها متفقا با شما مي جنگند " ...وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً..." .
يعني با اينكه آنها مشرك اند و بت پرست و شرك سرچشمه پراكندگي است ولي با اين حال در يك صف واحد با شما مي جنگند، شما كه موحد و يكتاپرست هستيد و توحيد آيين اتحاد و يگانگي است، سزاوارتر هستيد كه وحدت كلمه را برابر دشمن حفظ كنيد و در يك صف همچون يك ديوار آهنين در مقابل دشمنان بايستيد.
سرانجام مي گويد: و بدانيد اگر پرهيزگار باشيد و اصول تعليمات اسلام را دقيقاً اجراء كنيد، خداوند پيروزي شما را تضمين مي كند; زيرا خدا با پرهيزگاران است، " ...وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ..." .
در دومين آيه مورد بحث، اشاره به يك سنت غلط جاهلي يعني مسأله نسيء (تغيير دادن جاي ماه هاي حرام) كرده مي گويد: تغيير دادن ماه هاي حرام كفري است كه بر كفر آنها افزوده مي شود " ...إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ..." و با اين عمل افراد بي ايمان در گمراهي بيشتر قرار مي گيرند " ...يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا..." .
آنها در يك سال ماهي را حلال مي شمرند و سال ديگر همان ماه را تحريم مي كنند تا به گمان خود آن را با تعداد ماه هايي كه خدا تعيين كرده تطبيق دهند. يعني هر گاه يكي از ماه هاي حرام را حذف مي كنند، ماه ديگري را به جاي آن مي گذارند تا عدد چهار ماه تكميل شود! " ...يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ..." . در حالي كه با اين عمل زشت و مسخره فلسفة تحريم ماه هاي حرام را به كلي از ميان مي بردند و حكم خدا را بازيچه هوس هاي خويش مي ساختند و عجب اينكه از اين كار خود بسيار خشنود و راضي هم بودند; زيرااعمال زشتشان درنظرشان جلوه كرده بود " ...زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ..." .
آنها با وسوسه هاي شيطاني ـ چنانكه خواهد آمد ـ ماه هاي حرام را دگرگون مي ساختند و عجب اينكه آن را يك نوع تدبير زندگي و معيشت و يا پيشرفت كار در زمينه جنگ ها و آمادگي جنگي مي پنداشتند و مي گفتند فاصله زياد آتش بس ورزيدگي جنگي را كم مي كند، بايد آتشي به پا كرد!
خدا نيز آن مردمي را كه شايستگي هدايت ندارند به حال خود رها مي كند و دست
661 |
از هدايتشان مي كشد; زيرا خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند" ...وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ..." .
در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:
اوّل: فلسفه ماه هاي حرام
تحريم جنگ در اين چهار ماه يكي از طرق پايان دادن به جنگ هاي طويل المدة و نيز وسيله اي براي دعوت به صلح و آرامش بود; زيرا هنگامي كه جنگجويان چهار ماه از سال اسلحه را به زمين بگذارند و صداي چكاچك شمشيرها يا صفير گلوله ها خاموش شود و مجالي براي تفكر و انديشه به وجود آيد، احتمال پايان يافتن جنگ بسيار زياد است.
هميشه ادامه يك كار با شروع مجدد آن پس از خاموشي تفاوت دارد و دومي به مراتب مشكل تر است، فراموش نمي كنيم كه در دوران جنگ هاي بيست ساله ويتنام چه اندازه زحمت مي كشيدند تا يك آتش بس بيست و چهار ساعته در آغاز سال نو مسيحي يا مانند آن به وجود آورند ولي اسلام براي پيروان خود در هر سال يك آتش بس چهارماهه اعلام مي دارد و اين خود نشانه روح صلح طلبي اسلام است.
ولي همانگونه كه گفتيم اگر دشمن بخواهد از اين قانون اسلامي سوء استفاده كند و حريم ماه هاي حرام را بشكند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.
دوّم: مفهوم و فلسفه نسيء در جاهليت
«نسيء بر وزن كثير از ماده «نس به معني تاخير انداختن است (خود اين كلمه مي تواند اسم مصدر يا مصدر باشد) و به داد و ستدهايي كه پرداخت پول آن به تاخير مي افتد، نسيه گفته مي شود.
در زمان جاهليت عرب گاهي يكي از ماه هاي حرام را تاخير مي انداختند; يعني مثلا به جاي ماه محرم ماه صفر را انتخاب مي كردند و تشريفات آن بدين گونه بود كه يكي از سران قبيله بني كنانة در مراسم حج در سرزمين مني در يك اجتماع نسبتا بزرگ پس از تقاضاي مردم اين جمله را بر زبان جاري مي كرد و مي گفت: من ماه محرم را امسال به
662 |
تاخير انداختم و ماه صفر را به جاي آن انتخاب كردم! و از ابن عباس نقل شده، اول كسي كه اين سنت را بر قرار ساخت عمرو ابن لحي بود و بعضي گفته اند قلمس مردي از بني كنانه بود.
فلسفه اين كار در نظر آنها به عقيده بعضي اين بوده است كه گاهي تحمل سه ماه حرام پشت سر هم (ذي القعده، ذي الحجه و محرم) مشكل بوده و آن را به پندار خود مايه تضعيف روح جنگجويي و ركود كار سربازان مي شمردند; زيرا عرب در جاهليت علاقه عجيبي به غارتگري و خونريزي و جنگ داشت و اصولا جنگ و غارت جزيي از زندگي او را تشكيل مي داد و تحمل سه ماه آتش بس پي در پي براي آنها طاقت فرسا بود، لذا كوشش مي كردند لا اقل ماه محرم را از اين سه ماه جدا كنند.
اين احتمال نيز داده شده است كه گاهي به خاطر افتادن ذي الحجه در تابستان، مسأله حج بر آنها دشوار مي شد و مي دانيم حج و مراسم آن براي عرب جاهلي تنها مسأله عبادت نبود بلكه اين مراسم بزرگ كه از زمان ابراهيم(عليه السلام) به ياد مانده بود، كنگره عظيمي محسوب مي شد كه مايه رونق تجارت و اقتصاد آنها بود و فوايد گوناگوني از اين اجتماع نصيب آنها مي شد، لذا جاي ماه ذي الحجة را به ميل خود تغيير داده و ماه ديگري را كه هوا در آن ماه، آمادگي بيشتري داشت به جايش قرار مي دادند و ممكن است هر دو فلسفه صحيح باشد.
اما به هر صورت اين عمل سبب مي شد كه آتش جنگ ها همچنان فروزان بماند و فلسفه ماه هاي حرام پايمال شود و مراسم حج بازيچه دست اين و آن و وسيله اي براي منافع مادي آنها شود.
قرآن اين كار را زيادي در كفر شمرده; زيرا علاوه بر شرك و كفر اعتقادي كه داشتند با زير پا گذاشتن اين دستور، مرتكب كفر عملي هم مي شدند، به خصوص اينكه با اين كار دو عمل حرام انجام مي دادند، يكي اينكه حرام خدا را حلال كرده بودند و ديگري اينكه حلال خدا را حرام نموده بودند.
سوّم: وحدت كلمه در برابر دشمن
قرآن در آيات فوق دستور مي دهد كه به هنگام مبارزه با دشمن، مسلمانان متحّد و
663 |
در صف واحد با آنها پيكار كنند و از اين دستور استفاده مي شود كه حتي مبارزات سياسي و فرهنگي و اقتصادي و نظامي خود را در برابر آنان هماهنگ سازند و تنها در سايه چنين وحدتي كه از روح توحيد اسلام سرچشمه مي گيرد توانايي بر پيروزي در مقابل دشمن دارند، اين همان دستوري است كه مدتها است به دست فراموشي سپرده شده و يكي از علل انحطاط مسلمين محسوب مي شود.
چهارم: چگونه اعمال زشت در نظر زيبا جلوه مي كند؟
وجدان انسان درحالي كه دست نخورده باشد، به خوبي نيكوبد راتشخيص مي دهد. اما هنگامي كه دانسته قدم در جاده گناه و خلافكاري بگذارد، فروغ وجدان كمرنگ و كمرنگ تر مي شود و كار به جايي مي رسد كه زشتي و قبح گناه تدريجا از ميان مي رود.
هر گاه باز ادامه به اين كار دهد، كم كم اعمال زشت در نظرش زيبا و زيبا، زشت جلوه مي كند! اين همان چيزي است كه در آيات فوق و آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده است.
گاهي تزيين اعمال زشت به شيطان نسبت داده شده است، مانند آيه 63 سوره نحل " ...فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ..." و گاهي به صورت فعل مجهول، مانند آيه فوق ذكر شده است كه فاعل آن ممكن است وسوسه هاي شيطان و يا نفس سركش بوده باشد و گاهي به شركاء (يعني بت ها) مانند آيه 137 سوره انعام و حتي گاهي به خداوند نسبت داده شده است، مانند آيه 4 سوره نمل " ...إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَيَّنّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ..." ; «كساني كه ايمان به آخرت ندارند اعمال زشتشان را در نظرشان زيبا جلوه مي دهيم .
بارها گفته ايم كه نسبت دادن اينگونه امور به خداوند به خاطر آن است كه اينها خاصيت عمل خود انسان محسوب مي شود و خواص همه اشياء به دست خداوند است و مسبب الاسباب او است و نيز گفته ايم اين گونه نسبت ها هيچگونه مخالفتي با مسأله اختيار و آزادي اراده انسان ندارد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير نمونه، ج7، ص411.
664 |
صلح حديبيّه و فتح خيبر
محتواي سوره فتح
اين سوره چنانكه از نامش پيدا است، پيام آور فتح و پيروزي است، پيروزي بر دشمنان اسلام، پيروزي چشم گير و قاطع (خواه پيروزي مربوط به فتح مكه باشد يا صلح حديبيه يا فتح خيبر يا پيروزي به طور مطلق).
براي درك محتواي اين سوره، قبل از هر چيز لازم است بدانيم اين سوره پس از ماجراي حديبيه در سال ششم هجرت نازل شده است.
توضيح اينكه پيغمبر اسلام(صلي الله عليه وآله) در سال ششم هجرت تصميم گرفت كه به اتفاق مهاجرين و انصار و ساير مسلمانان به عنوان مراسم عمره به سوي مكه حركت كند و قبلا به مسلمانان اطلاع داده بود كه من در خواب ديدم همراه يارانم وارد مسجد الحرام شده ايم و مشغول مناسك عمره هستيم.
مسلمانان در ذي الحليفه نزديك مدينه احرام بستند و با تعداد زيادي شتر براي قرباني حركت كردند. وضع حركت پيامبر(صلي الله عليه وآله) به خوبي نشان مي داد كه هدفي جز انجام اين عبادت بزرگ ندارد.
تا اينكه پيامبر(صلي الله عليه وآله) وارد سرزمين حديبيه شد.(1) در اينجا قريش با خبر شدند و راه را بر پيغمبر(صلي الله عليه وآله) بستند و از ورود او به مكه مانع شدند و در واقع تمام سنت هايي را كه در زمينه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حديبيه قريه اي در نزديكي مكه است و حدود 20 كيلومتر تا مكه فاصله دارد.
665 |
امنيت زايران خانه خداوند در ماه حرام داشتند زير پا گذاشتند، چرا كه آنها معتقد بودند در ماه هاي حرام (از جمله ماه ذي القعده كه پيامبر در آن ماه قصد عمره داشت) و مخصوصا در حال احرام نبايد مانع هيچكس شوند، حتي اگر كسي قاتل پدر خويش را در اين ايام و در اين مراسم مي ديد، ابدا متعرض او نمي شد.
در اينجا ماجراي مفصلي پيش آمد كه به عقد قرارداد صلحي ميان پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مشركان مكه به نام صلح حديبيه منتهي شد كه بعدا از آن سخن خواهيم گفت ولي به هر صورت آن سال مانع ورود پيامبر (صلي الله عليه وآله) به مكه شدند، ناچار پيامبر(صلي الله عليه وآله) به يارانش دستور داد كه شترهاي خود را در همانجا قرباني كنند، سرهاي خود را بتراشند و از احرام بيرون آيند و به سوي مدينه باز گردند. طوفاني از غم و اندوه مسلمانان را فرا گرفت و انبوهي از ناراحتي ها و گاه شك و ترديدها بر افراد ضعيف الايمان غالب شد.
موقعي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) از حديبيه به سوي مدينه مي آمد، مركبش سنگين شد و از حركت باز ايستاد و در همين حال چهره مباركش غرق سرور و شادماني بي سابقه اي گشت و فرمود: «هم اكنون آيات سوره فتح بر من نازل شد .(1)
از اينجا جوّ خاص حاكم بر اين سوره كاملا نمايان مي شود.
در يك بررسي اجمالي مي توان گفت كه اين سوره از هفت بخش تشكيل يافته است:
1 ـ سوره با مساله بشارت فتح آغاز مي شود و آيات انجام آن نيز به همين مساله مربوط است و تأكيد بر تحقق خواب پيامبر(صلي الله عليه وآله) داير به وارد شدن به مكه و انجام مناسك عمره است.
2 ـ بخش ديگري از سوره، حوادث مربوط به صلح حديبيه و نزول سكينه و آرامش بر دل هاي مؤمنان و مساله بيعت رضوان را بازگو مي كند.
3 ـ در بخش ديگري از مقام پيامبر(صلي الله عليه وآله) و هدف والاي او سخن مي گويد.
4 ـ در قسمت ديگري از كارشكني هاي منافقان و نمونه هايي از عذرهاي واهي شان در مورد عدم شركت در ميدان جهاد پرده بر مي دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تلخيص از تفسير قمي، مجمع البيان و في ظلال القرآن.
666 |
5 ـ در بخش ديگر قسمتي از تقاضاهاي نادرست منافقان را منعكس مي سازد.
6 ـ سپس كساني را كه از شركت در ميدان جهاد معذورند، معرفي مي كند.
7 ـ بالاخره در بخشي نيز از ويژگي هاي پيروان خط مكتبي پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) و صفات مخصوص آنها سخن مي گويد.
مجموعا آيات اين سوره، فوق العاده حساس و سرنوشت ساز و مخصوصا براي مسلمانان امروز در برابر حوادث گوناگوني كه جوامع اسلامي با آن درگير هستند، الهام آفرين است.
فضيلت تلاوت سوره فتح
در باره اين سوره روايات عجيبي در منابع اسلامي ديده مي شود، در حديثي از انس آمده است كه مي گويد:
هنگامي كه ما از حديبيه باز مي گشتيم، در حالي كه مشركان مانع ورود ما در مكه و انجام مراسم عمره شده بودند، سخت غرق اندوه و غم بوديم، ناگهان خداوند آيه: " ...إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً" را نازل فرمود.
پيغمبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «لقد انزلت علي آية هي احب الي من الدنيا كلها(1) ـ «آيه اي بر من نازل شده كه از تمام دنيا نزد من محبوبتر است . (در بعضي از روايات نيز آمده است، سوره اي بر من نازل شده...).
عبد الله بن مسعود مي گويد:
هنگام بازگشت از حديبيه وقتي " ...إِنّا فَتَحْنا..." بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)نازل شد، چنان حضرت غرق سرور گشت كه خداوند مي داند.(2)
در حديث ديگري از پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمده است: «فَكَأَنَّمَا شَهِدَ مَعَ مُحَمَّد(صلي الله عليه وآله) فَتْحَ مَكَّةَ وَ فِي رِوَايَة أُخْرَي فَكَأَنَّمَا كَانَ مَعَ مَنْ بَايَعَ مُحَمَّداً(صلي الله عليه وآله) تَحْتَ الشَّجَرَةِ ;«هر كس اين سوره را قرائت كند مانند كسي است كه به هنگام فتح مكه در خدمت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و در لشكر او بوده است و در روايت ديگري آمده: «مانند كسي است كه با محمد(صلي الله عليه وآله) در زير درختي كه در حديبيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجمع البيان، ج9، ص108.
2 ـ همان، ص109.
667 |
بود بيعت كرده است! (1)
و بالاخره در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم:«حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ وَ نِسَاءَكُمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنَ التَّلَفِ بِقِرَاءَةِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَإِنَّهُ إِذَا كَانَ مِمَّنْ يُدْمِنُ قِرَاءَتَهَا نَادَي مُنَاد يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّي يُسْمِعَ الْخَلَائِقَ أَنْتَ مِنْ عِبَادِيَ الْمُخْلَصِينَ أَلْحِقُوهُ بِالصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِي وَادْخُلُوهُ جَنَّاتِ النَّعِيمِ، وَاسْقُوهُ مِنْ رَحِيق مَخْتُوم بِمزاجِ الْكافُورِ ;«اموال و همسران و آنچه را در ملك شما است با قرائت " ...إِنّا فَتَحْنا..." از تلف حفظ كنيد. كسي كه پيوسته آن را تلاوت كند، روز قيامت منادي صدا مي زند آنچنان كه همه خلائق مي شنوند: تو از بندگان مخلص مني، او را به بندگان صالح من ملحق سازيد و در باغ هاي پر نعمت بهشت او را وارد كنيد و از نوشابه مخصوص بهشتيان سيرابش نماييد! (2)
ناگفته پيداست اين همه فضيلت و افتخار با تلاوت خالي از انديشه و عمل حاصل نمي شود، بلكه هدف اصلي از تلاوت، تطبيق اعمال و خلق و خوي خويش بر مفاد اين آيات است.
فتح المبين!
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً(3)
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
1 ـ ما براي تو پيروزي آشكاري فراهم ساختيم!
در نخستين آيه اين سوره، بشارت عظيمي به پيامبر(صلي الله عليه وآله) داده شده است، بشارتي كه طبق بعضي از روايات نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) محبوبتر از تمام جهان بود، مي فرمايد: «ما براي تو فتح آشكار و نماياني كرديم ; " ...إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً..." .
پيروزي چشمگيري كه آثار آن در كوتاه مدت و دراز مدت در پيشرفت اسلام و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان، ص108 و مستدرك الوسائل، ج4، ص349
2 ـ نور الثقلين، ج5، ص46.
3 . فتح
668 |
زندگي مسلمانان آشكار شده و مي شود، فتحي كه در طول تاريخ اسلام كم نظير يا بي نظير بود.
در اينجا گفتگو و بحث عظيمي در ميان مفسران در گرفته است كه منظور از اين فتح كدام فتح است؟!
اكثر مفسران آن را اشاره به پيروزي عظيمي مي دانند كه از صلح حديبيه نصيب مسلمانان شد.(1) جمعي نيز آن را اشاره به مساله فتح مكه دانسته اند. در حالي كه بعضي نيز آن را ناظر به فتح خيبر مي دانند. بعضي ديگر آن را اشاره به پيروزي اسلام بر تمام دشمنان از طريق قدرت منطق و برتري دلايل و معجزات آشكار دانسته اند و بالاخره بعضي آن را اشاره به گشودن اسرار علوم براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي دانند.
ولي قراين فراواني در دست است كه مساله صلح حديبيه را ترجيح مي دهد، اما براي روشن شدن تفسير اين آيات بايد قبل از هر چيز فشرده اي از داستان حديبيه را در اينجا بياوريم، كه به منزله شان نزول آن است.
داستان صلح حديبيه
در سال ششم هجرت، ماه ذي القعده، پيغمبر اكرم(صلي الله عليه وآله) به قصد عمره به سوي مكه حركت كرده و همه مسلمانان را تشويق به شركت در اين سفر نمود، اما گروهي خودداري كردند ولي جمع كثيري از مهاجران و انصار و اعراب باديه نشين در خدمتش عازم مكه شدند.
اين جمعيت كه در حدود يكهزار و چهارصد نفر بودند، همگي لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشير كه اسلحه مسافران محسوب مي شد، هيچ سلاح جنگي با خود بر نداشتند.
هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به عسفان در نزديكي مكه رسيد، با خبر شد كه قريش تصميم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اين تفسير را ابوالفتوح رازي، آلوسي در روح المعاني، علامه طباطبايي در الميزان، نويسنده في ظلال القرآن و فيض كاشاني در صافي برگزيده اند در حالي كه در تفاسير تبيان و كشّاف و بعضي ديگر، تفسير دوم (فتح مكه) ترجيح داده شده. مرحوم طبرسي در مجمع البيان هر دوقول را با اقوال ديگر برشمرده ولي فتح مكه را اولين قول ذكر كرده است.
669 |
گرفته اند از ورود او به مكه جلوگيري نمايند، تا اين كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به حديبيه رسيد (حديبيه روستايي است در بيست كيلومتري مكه كه به مناسبت چاه و يا درختي كه در آنجا بوده، به اين نام ناميده مي شد،) حضرت(صلي الله عليه وآله) فرمود: «همين جا توقف كنيد ، عرض كردند در اينجا آبي وجود ندارد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طريق اعجاز از چاهي كه در آنجا بود، آب براي يارانش فراهم ساخت.
در اينجا سفرايي ميان قريش و پيامبر(صلي الله عليه وآله) رفت و آمد كردند تا مشكل به نحوي حل شود، سرانجام عروة ابن مسعود ثقفي كه مرد هوشياري بود از سوي قريش خدمت پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «من به قصد جنگ نيامده ام و تنها هدفم زيارت خانه خدا است ، ضمناً عروه در اين ملاقات منظره وضو گرفتن پيامبر (صلي الله عليه وآله) را كه اصحاب اجازه نمي دادند، قطره اي از آب وضوي او به روي زمين بيفتد مشاهده كرد و هنگام بازگشت به قريش گفت: «من به دربار كسري و قيصر و نجاشي رفته ام، هرگز زمامداري را در ميان قومش به عظمت محمد(صلي الله عليه وآله)در ميان يارانش نديدم و اگر تصور كنيد كه آنها دست از محمد(صلي الله عليه وآله) بردارند اشتباه بزرگي است، شما با چنين افراد ايثارگري روبرو هستيد، تصميمتان را بگيريد .
در اين ميان پيامبر(صلي الله عليه وآله) به عمر پيشنهاد فرمود كه به مكه رود و اشراف قريش را از هدف اين سفر آگاه سازد، عمر گفت: «قريش با من عداوت شديدي دارند و من از آنها بيمناك هستم، بهتر اين است كه عثمان به اين كار مبادرت ورزد ، عثمان به سوي مكه آمد و چيزي نگذشت كه در ميان مسلمانان شايع شد او را كشته اند. در اينجا پيامبر(صلي الله عليه وآله)تصميم به شدّت عمل گرفت و در زير درختي كه در آنجا بود، با يارانش تجديد بيعت كرد كه به نام بيعت رضوان معروف شد و با آنان عهد بست كه تا آخرين نفس مقاومت كنند ولي چيزي نگذشت كه عثمان سالم بازگشت و به دنبال او قريش، سهيل ابن عمر را براي مصالحه خدمت پيامبر (صلي الله عليه وآله)فرستادند ولي تأكيد كردند كه امسال به هيچ وجه ورود او به مكه ممكن نيست.
بعد از گفتگوهاي زياد، پيمان صلحي منعقد شد كه يكي از موادش همين بود كه مسلمانان آن سال را از عمره چشم بپوشند و سال آينده به مكه بيايند. مشروط بر اينكه بيش از سه روز نمانند و سلاحي جز سلاح مسافر با خود نياورند و مواد متعدد ديگري
670 |
داير بر حفظ امنيت جاني و مالي مسلمانان كه از مدينه وارد مكه مي شوند و همچنين 10 سال متاركه جنگ ميان مسلمين و مشركين و آزادي مسلمانان مكه در انجام فرايض مذهبي در آن گنجانيده شد.
اين پيمان، در حقيقت يك پيمان عدم تعرض همه جانبه بود كه به جنگ هاي مداوم و مكرر بين مسلمانان و مشركان به طور موقّت پايان مي داد.
متن پيمان صلح از اين قرار بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به علي(عليه السلام) دستور داد بنويس:
«بسم الله الرحمن الرحيم ، سهيل بن عمرو كه نماينده مشركان بود گفت: «من
با چنين جمله اي آشنا نيستم، بنويس بسمك اللهمّ! پيامبر (صلي الله عليه وآله)فرمود: «بنويس بسمك اللهمّ .
سپس فرمود: «بنويس اين چيزي است كه محمد رسول الله(صلي الله عليه وآله) با سهيل بن عمرو مصالحه كرده ، سهيل گفت: «ما اگر تو را رسول الله مي دانستيم با تو جنگ نمي كرديم، تنها اسم خودت و اسم پدرت را بنويس ، پيغمبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «مانعي ندارد، بنويس اين چيزي است كه محمد بن عبد الله با سهيل بن عمرو صلح كرده كه ده سال متاركه جنگ شود تا مردم امنيت خود را بازيابند .
«علاوه بر اين هر كس از قريش بدون اجازه ولي اش نزد محمد بيايد (و مسلمان شود) او را بازگردانند و هر كس از آنها كه با محمد هستند، نزد قريش بازگردد، بازگرداندن او لازم نيست! .
«همه آزادند، هر كس مي خواهد در پيمان محمد وارد شود و هر كس مي خواهد در پيمان قريش .
«طرفين متعهدند كه نسبت به يكديگر خيانت نكنند (و جان و مال يكديگر را محترم بشمارند) .
«از اين گذشته محمد، امسال باز مي گردد و وارد مكه نمي شود، اما سال آينده ما به
مدت سه روز از مكه بيرون مي رويم و يارانش بيايند اما بيش از سه روز توقف نكنند (و مراسم عمره را انجام دهند و بازگردند) به شرط اينكه جز اسلحه مسافر يعني شمشير، آن هم در غلاف سلاح ديگري به همراه نداشته باشند.
«بر اين پيمان صلح گروهي از مسلمانان و مشركان گواهي داده و كاتب عهدنامه
671 |
علي بن ابي طالب بود .(1)
مرحوم علامه مجلسي در بحار الانوار، بعضي موارد ديگر را نيز نقل كرده از جمله اينكه: اسلام در مكه بايد آشكار باشد و كسي را مجبور در انتخاب مذهب نكنند و اذيت و آزاري به مسلمانان نرسانند.(2)
اين مضمون در تعبير سابق نيز اجمالا وجود داشت.
در اينجا پيامبر(صلي الله عليه وآله) دستور داد شترهاي قرباني را كه به همراه آورده بودند در همانجا قرباني كنند، سرهاي خود را بتراشند و از احرام به در آيند. اما اين امر براي جمعي از مسلمانان سخت ناگوار بود، چرا كه بيرون آمدن از احرام بدون انجام مناسك عمره در نظر آنها امكان پذير نبود ولي پيغمبر(صلي الله عليه وآله) شخصا پيشگام شد و شتران قرباني را نحر فرمود و از احرام بيرون آمد و به مسلمانان تفهيم نمود كه اين استثنايي است در قانون احرام و قرباني، كه از سوي خداوند قرار داده شده است.
مسلمانان هنگامي كه چنين ديدند، تسليم شدند و دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله) دقيقاً اجرا شد و از همان جا آهنگ مدينه كردند، اما كوهي از غم و اندوه بر قلب آنها سنگيني مي نمود، چرا كه به صورت ظاهر اين مسافرت يك ناكامي و شكست بود ولي خبر نداشتند كه در پشت داستان صلح حديبيه، چه پيروزي هايي براي مسلمانان و آينده اسلام نهفته است و در همين هنگام بود كه سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظيمي را به پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) داد.(3)
پيامدهاي سياسي و اجتماعي و مذهبي صلح حديبيه
يك مقايسه اجمالي ميان وضع مسلمانان در سال ششم هجرت (هنگام صلح حديبيه) و دو سال بعد كه با ده هزار سرباز مجهز براي فتح مكه حركت كردند تا به پيمان شكني مشركان پاسخ دندان شكني دهند و سرانجام بدون كمترين برخورد نظامي مكه را گشودند، نشان مي دهد كه بازتاب صلح حديبيه تا چه حد گسترده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تاريخ طبري، ج2، ص281، با تلخيص.
2 ـ بحارالأنوار، ج20، ص352.
3 ـ سيره ابن هشام، ج3، صص 321 تا 324، تفسير مجمع البيان، في ظلال القرآن، كامل ابن اثير و...
672 |
به طور خلاصه مسلمانان از اين صلح چند امتياز و پيروزي مهم به شرح زير به دست آوردند:
1 ـ عملا به فريب خوردگان مكه نشان دادند كه آنها قصد كشتار ندارند و براي شهر مقدس مكه و خانه خداوند احترام فراوان قايل اند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيري به سوي اسلام شد.
2 ـ قريش براي اولين بار اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند، مطلبي كه دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره عربستان بود.
3 ـ بعد از صلح حديبيه، مسلمانان به راحتي مي توانستند همه جا رفت و آمد كنند و جان و مال آن ها محفوظ بماند و عملا با مشركان از نزديك تماس پيدا كردند، تماسي كه نتيجه اش شناخت بيشتر اسلام از سوي مشركان و جلب توجه آنها به اسلام بود.
4 ـ بعد از صلح حديبيه، راه براي نشر اسلام در سراسر جزيره عرب گشوده شده و آوازه صلح طلبي پيامبر (صلي الله عليه وآله) اقوام مختلفي را كه برداشت غلطي از اسلام و شخص پيامبر(صلي الله عليه وآله)داشتند، به تجديد نظر وادار كرد و امكانات وسيعي از نظر تبليغاتي به دست مسلمانان افتاد.
5 ـ صلح حديبيه راه را براي گشودن خيبر و بر چيدن اين غده سرطاني يهود كه بالفعل و بالقوه خطر مهمي براي اسلام و مسلمين محسوب مي شد، هموار ساخت.
6 ـ اصولا وحشت قريش از درگيري با سپاه هزار و چهارصد نفري پيامبر(صلي الله عليه وآله) كه هيچ سلاح مهم جنگي با خود نداشتند و پذيرفتن شرايط صلح، خود عامل مهمي براي تقويت روحيه طرفداران اسلام و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه از مسلمانان حساب بردند.
7 ـ بعد از ماجراي حديبيه، پيامبر(صلي الله عليه وآله) نامه هاي متعددي به سران كشورهاي بزرگ ايران و روم و حبشه و پادشاهان بزرگ جهان نوشت و آنها را به سوي اسلام دعوت كرد و اين به خوبي نشان مي دهد كه تا چه حد صلح حديبيه اعتماد به نفس به مسلمين داده بود، كه نه تنها در جزيره عرب كه در دنياي بزرگ آن روز، راه خود را به پيش مي گشودند. اكنون به تفسير آيات باز مي گرديم.
از آنچه گفته شد به خوبي مي توان فهميد كه صلح حديبيه به راستي فتح و پيروزي
673 |
بزرگي براي اسلام و مسلمين بود و تعجب نيست كه قرآن مجيد از آن به عنوان فتح مبين ياد كند.
از اين گذشته قراين متعدد ديگري در دست است كه اين تفسير را تاييد مي كند:
1 ـ جمله«فتحن به صورت فعل ماضي است، نشان مي دهد كه اين امر به هنگام نزول آيات تحقق يافته بود، در حالي كه چيزي جز صلح حديبيه در كار نبود.
2 ـ زمان نزول اين آيات كه دربالا اشاره شد و آيات ديگر اين سوره كه مدح مؤمنان و ذم منافقان و مشركان در ماجراي حديبيه مي كند، مؤيد ديگري بر اين معني است.
آيه 27 اين سوره كه تأكيد بر رؤياي صادقانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) كرده مي گويد: «مسلما در آينده در نهايت امنيت وارد مسجدالحرام خواهيد شد و به انجام مناسك عمره مي پردازيد شاهد گويايي است بر اينكه اين سوره و محتواي آن بعد از حديبيه و قبل از فتح مكه بوده است.
3 ـ در روايات متعددي، صلح حديبيه به عنوان فتح مبين معرفي شده است از جمله، در تفسير جوامع الجوامع آمده است: هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) از حديبيه باز مي گشت (و سوره فتح نازل شد) يكي از اصحاب عرض كرد: «ما هذَا الْفَتْح لَقَد صددنا عن البيت و صد هدين ; «اين چه فتحي است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشتند و جلوي قرباني ما را گرفتند؟! . پيامبر(صلي الله عليه وآله)فرمود:«بئس الكلام هذا، بل هو أعظم الفتوح، قد رضي المشركون أن يدفعوكم عن بلادهم بالراع و يسئلوكم القضية و رغبوا اليكم في الأمان و قد رأوا منكم ما كرهوا! «بد سخني گفتي، بلكه اين بزرگترين پيروزي ما بود كه مشركان راضي شدند بدون برخورد خشونت آميز شماراازسرزمين خوددور كنند و به شما پيشنهاد صلح دهند و با آن همه ناراحتي كه قبلا ديده اند تمايل به ترك تعرض نشان دادند .(1)
سپس پيامبر(صلي الله عليه وآله) ناراحتي هايي كه در بدر و احزاب تحمل كردند، به آنها يادآور شد. مسلمانان تصديق كردند كه اين اعظم فتوح بوده است و آنها از روي ناآگاهي قضاوت كردند.(2)
زهري كه از رجال معروف تابعين است، مي گويد: فتحي عظيم تر از صلح حديبيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نورالثقلين، ج5، ص48، حديث9.
2 ـ تفسير درالمنثور، ج6، ص68.
674 |
صورت نگرفت، چرا كه مشركين با مسلمانان ارتباط يافتند و اسلام در قلوب آنها جايگزين شد و در عرض سه سال، گروه عظيمي اسلام آوردند و جمعيت مسلمانان با آنها فزوني گرفت.(1)
در اين احاديث به گوشه هايي از امتيازاتي كه به بركت صلح حديبيه نصيب مسلمانان گرديد، اشاره شده است.
تنها در حديثي از امام علي ابن موسي الرضا(صلي الله عليه وآله) آمده است كه: «انا فتحنا، بعد از فتح مكه نازل شد.(2)
ولي از آنجا كه صلح حديبيه، مقدمه اي براي فتح مكه در دو سال بعد شد، توجيه اين حديث مشكل نخواهد بود.
يا به تعبير ديگر، صلح حديبيه در كوتاه مدت سبب فتح خيبر (در سال هفتم هجرت) و فراتر از آن سبب فتح مكه و نيز پيروزي اسلام در تمام صحنه جهان از نظر نفوذ در قلوب مردم بود.
به اين ترتيب مي توان ميان تفسيرهاي چهارگانه را جمع كرد، با اين قيد كه محور اصلي را صلح حديبيه تشكيل مي دهد(3).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان، ص109.
2 ـ نورالثقلين، ج5، ص48.
3 ـ تفسير نمونه، ج22، ص17.
675 |
جنگ حنين
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَة وَ يَوْمَ حُنَيْن إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ اْلأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ(25)
ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَكِينَتَهُ عَلي رَسُولِهِ وَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ(26)
ثُمَّ يَتُوبُ اللهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلي مَنْ يَشاءُ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ(27)(1)
25 ـ خداوند شما را در ميدان هاي زيادي ياري كرد (و بر دشمن پيروز شديد) و در روز حنين (نيز ياري نمود) در آن هنگام كه فزوني جمعيتتان شما را به اعجاب آورده بود ولي هيچ مشكلي را براي شما حل نكرد و زمين با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت (به دشمن) كرده فرار نموديد.
26 ـ سپس خداوند سكينه خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل كرد و لشكرهايي فرستاد كه شما نمي ديديد و كافران را مجازات كرد و اين است جزاي كافران!
27 ـ سپس خداوند ـ پس از اين ـ توبه هر كس را بخواهد (و شايسته ببيند) مي پذيرد و خداوند آمرزنده و مهربان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توبه