بخش 2
4 - خرید لباس احرام 5 - بیرون رفتن از شهر و دیار 6 - پیمودن صحراها و کوهستانها 7 - احرام بستن و گفتن تلبیه در میقات
به هنگام خريد لباس احرام - دو قطعه پارچه ساده ندوخته - به ياد كفن و پيچيده شدن در آن بيافتد، او كه به زودي با دو قطعه لباس احرام در نزديكي بيت الله الحرام سراسر وجودش را مي پوشد - يكي را لنگ و ديگري را رداء و حوله خويش قرار مي دهد - چه بسا اجل مهلت ندهد و سفرش را به پايان نرساند و با همين دو قطعه لباس احرام خدايش را ملاقات كند. پس همان طور كه براي ملاقات خانه خدا لباسي را بر تن مي كند كه مناسب خانه الهي و مخالف تزيينات دنيوي است، بداند كه بعد از مرگ با همين گونه لباس به ملاقات صاحب خانه مي رود. اين دو لباس - احرام و كفن - چقدر شبيه يكديگرند.
سالك به سوي بيت الله الحرام وقتي از شهر جدا مي شود بايد توجه كند كه سوي خداوند منان مي رود. پس توجه كند كه در اين سفر چه خواسته اي دارد؟! و به كجا رو مي برد؟! و چه كسي را مي خواهد زيارت كند؟!
و نيز به ياد سفر آخرت بيفتد كه وابستگانش را براي هميشه رها مي كند.
زائر از صحراها و كوهها عبور مي كند تا به ميقات برسد، بايد سفر خويش را پس از خروج از دنيا تا به ميقات قيامت رسيدن را تصور كند و بداند كه در اين ميان منزلگاههاي وحشت زا و درخواستهاي گوناگون وجود دارد. آنان كه بين راه مانع وي مي شوند همانند نكيران و منكرانند و درندگان صحرايي و ... خانه قبرند و تنهايي زائر در راه، تنهايي ترسناك خانه قبر و سختيهاي آنجاست پس جهت راه خويش و زاويه هاي پرپيچ و خطرناك قبر تا قيامت توشه و ذخيره اي را فراهم كنيد و با خود همراه داشته باشيد.
7 - احرام بستن و گفتن تلبيه در ميقات
حاجي و معتمر خانه كعبه بايد بداند تلبيه به معناي پاسخ گويي به دعوت خدا است او اميدوار به پذيرش خويش باشد و از سوي ديگر ترس آن را داشته باشد كه از جانب حق ندايي برآيد لا لبيك و لا سعديك ، تو را نپذيرفته ام و سعادت از آن تو نيست.
پس زائر در ميقات بين خوف و رجاء در برابر خدا مي ايستد، تلبيه گفتن شروع و نقطه آغازين سير الي الله است كه جايگاهي عظيم و بزرگ دارد.
امام چهارم زين العابدين(ع) چون به ميقات آمد تا لباس احرام بپوشد، مركب خويش را تا نگه داشت، چهره اش زرد گشت و حالت مادي وي تغيير كرد، لرزه بر اندام مباركش افتاد و نتوانست ذكر شريف تلبيه را بر زبان جاري كند فرمود: من مي ترسم پروردگارم بگويد: لا لبيك و لا سعديك با تامل و زاري بسيار چون ذكر تلبيه را بر زبان جاري كرد، بيهوشي و غش بر آن حضرت عارض گشت و از روي مركب به زمين افتاد، اين حالت براي آن بزرگوار تا پايان مراسم حج فراوان پيش مي آمد.