بخش 2
4 ـ احرام در میقات 1ـ عرفان احرام 2ـ لبیک صحیح تلبیه و احرام انبیاء ( علیهم السلام ) 5 ـ در طواف یار فرمان سکوت و آرامش ورود به مسجدالحرام نگاه به کعبه طواف کعبه 1ـ طواف قبل از اسلام 2ـ هفت دور طواف 3ـ طواف دل 6 ـ این چنین باید بود در برابر عظمت خدا 1ـ راز و نیاز امام حسن ( علیه السلام ) 2ـ گریه امام سجّاد ( علیه السلام ) 3ـ اشک امام باقر ( علیه السلام ) 4ـ نیایش امام جواد ( علیه السلام )
|
53 |
|
4
احرام در ميقات
|
55 |
|
4
احرام در ميقات
مژده رفتن به « ميقات در شجره يا جُحفه يا جاهاي ديگر ، و بستن « احرام در آن ، زائران دلداده خانه خدا را ، به شوق و شيدايي وصف ناپذيري مي رساند .
آرزوهاي طلايي ، به هدف نزديك مي شود و موج شادي چهره هاي پير و جوان را به طراوت و شادابي معناداري تبديل مي كند .
همه ، به ميقات مي روند ، آنان كه از مدينه بار بسته اند ، به « ذوالحُلَيْفه در « مسجد شجره و آنهايي كه از « جدّه مي آيند ، در سرزمين « جُحْفَه و مسجدي كه در آن جا تأسيس شده و افرادي كه از ساير جاها به مكّه مي شتابند ، در ميقات هاي ديگر ، براي شروع اوّلين عمل ، از اعمال پنج گانه عمره ، كه بخشي از حج تمتّع است ، يعني « اِحرام اقدام مي كنند . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ميقات هاي ديگر ، طبق روايات ، عقيق : براي اهل عراق و نجد ، يَلَمْلَم : ميقات اهل يمن ، قَرْنُ الْمَنازل : ميقات اهل طائف ، مكّه : ميقات حج تمتّع ، دُويرة الأهل : ميقات كساني كه خانه هاي آنان از ميقات هاي پنج گانه نزديك تر است .
محاذات ميقات : ميقات كساني كه از راهي عبور مي كنند ، كه نمي توانند به يكي از ميقات ها بروند .
أدني الحل : ميقات عمره مفرده ، كه بعد از حج اِفراد و قِران يا با وجود ساير شرايط ، بعد از عمره مفرده يا حجّ تمتّع انجام مي شود ،
ميقات فخّ : كه في الجمله ميقات كودكان مي باشد .
مستند الشيعه ، ج 11 ، ص 190ـ166 ، و كافي ، ج 4 ، ص 319 .
|
56 |
|
ميقات ، واژه قرآني و حديثي است ، خداوند مي فرمايد : { يَسْئَلُونَكَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقِيتُ لِلنّاسِ وَالْحَجِّ . . . } ( 1 ) .
درباره هلال هاي ماه از تو سؤال مي كنند ، بگو آن ها بيان اوقات براي نظام زندگي مردم و تعيين وقت حج است .
وقت ، بخشي از زمان است ، امّا در مورد مكاني ، كه عملي در آن انجام مي شود ، به كار گرفته شده است .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : وَمِنْ تَمامِ الحَجِّ وَالْعُمْرَةِ أنْ تَحْرِمَ مِنَ الْمَواقِيتِ الَّتِي وَقَّتَها رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) ( 2 ) .
از جمله شرايط تكميل حج و عمره آن است ، كه از مكان هايي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تعيين كرده ، احرام ببندي .
فيّومي ، مي نويسد : وقت ، مقداري از زمان مي باشد ، كه براي كاري تعيين شده و ميقات ، كه جمع آن « مواقيت است ، به معناي وقت ، براي مكان استعاره گرفته شده است ، مثل « مواقيت حج براي مكاني كه در آن احرام بسته مي شود . ( 3 )
همچنين در قرآن كريم ، محلّ وعده و قرارگاه حضرت موسي ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره بقره آيه 189 .
2 . كافي ، ج4 ، 318 ، تهذيب الاحكام ، ج 5 ، ص 54 .
3 . مصباح المنير ، ص 920 ، قاموس قرآن ، ج 7 ، ص 233
|
57 |
|
با خدا { ميقاتُ رَبِّهِ . . . ( 1 ) } و روز ملاقات موسي ( عليه السلام ) با جادوگراني كه از سوي
فرعون با آن حضرت به مناظره آمده بودند { لِمِيقاتِ يَوْم مَعْلُوم } ( 2 ) يعني ، وعده گاه و وقت ملاقات يا « ميعاد مطرح شده است .
علاّمه ، مولي احمد نراقي ، « متوفاي 1245 هجري قمري مي نويسد :
مواقيت ، جمع ميقات است و منظور از ميقات ، مكان هايي است ، كه شرع مقدّس براي احرام تعيين كرده و احرام هم ، اوّلين عمل از اعمال حج و عمره مي باشد ، كه واجب است در مكان هاي معيّني كه شرع براي هر گروه و طايفه اي مقرّر داشته ، تا در آن جا محرم شوند انجام مي گيرد و به اعتبار اين كه ، طوايف و گروه ها مختلفند ، اين ميقات ها هم متعدّد و مختلف است . ( 3 )
به هر حال ، زائران ، براي رسيدن به ميقات لحظه شماري مي كنند ، گروه هاي مختلف ، از نقاط مختلف جهان ، با رنگ ها ، چهره ها ، زبان ها و لهجه هاي متفاوت ، امواج چشم نواز و لذّت بخش انسان ها را به وجود آورده و لذّت و شيدايي غروب و شب ميقات را ، با حضور چشم و دل هم نمي توان توصيف نمود . امّا به طور كلّي ، نسبت به آن موج عظيم انساني ، تقسيم بندي زير را مي توان در نظر گرفت :
1ـ افرادي ، كه براي اوّلين بار به آن نقطه رسيده اند و آگاهي لازم ندارند و فقط از جلوه هاي ظاهري آن بهره مند مي گردند ؛
2ـ اشخاصي كه ، سفر اوّل را تجربه مي كنند ، امّا در پرتو مطالعه و معلومات تاريخي و ديني و آمادگي هاي معرفتي قبلي ، غير از بهره مندي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعراف ، 142
2 . شعراء ، 38
3 . مستند الشيعة في احكام الشريعة ، ج 11 ، ص 165
|
58 |
|
جلوه هاي دلنواز ظاهري ، از لذّت هاي معنوي نيز سيراب مي شوند ؛
3ـ گروهي كه ، براي بار دوّم و يا بيشتر شرف حضور يافته معارف مختلف اندوخته ، آگاهي و دانايي لازم كسب نموده و غير از درك لذّت جلوه هاي ظاهري ، به دور از هر گونه ريا و ظاهر سازي ، با كمال خضوع و تعبّد ، در بحر عبوديّت حق غوطهور مي شوند و بيش از پيش مورد عنايت پروردگار عالم قرار مي گيرند .
ما از كدام گروه هستيم ؟ در آستانه ميهماني حق چه احساسي داريم ؟ چقدر خود را در پرتو عنايت معبود مي دانيم ؟
به هر حال ، بايد احرام ببنديم ، پروانگان سپيدپوش ، لباس هاي رنگارنگ را از تن بيرون مي آورند تا رنگ ها را از تن بشويند و زنگ ها را از دل بزدايند و چون تن پوش سفيد ، دل را به نورانيّت بيارايند . سروصدا زياد است و نواي زيباي لبيك فضا را انباشته و عطرآگين ساخته است ، امّا با اين همه نبايد غافل باشيم ، تا نداي جان فزاي هستي را به گوش جان بشنويم و ادب حضور معمول داريم كه :
ما ، برون را ننگريم و قال را * * * ما ، درون را بنگريم و حال را
ناظر قلبيم ، اگر خاشع شود * * * گرچه گفتِ لفظ ، ناخاضع بود
زانكه دل جوهر بود ، گفتن عَرَض * * * پس طفيل آمد عَرَض ، جوهر غَرَض
آتشي از عشق ، در خود برفروز * * * سر به سر ، فكر و عبادت را بسوز ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مثنوي معنوي ، ص 149 .
|
59 |
|
آري ، براي احرام بستن ، كه با پوشيدن دو قطعه لباس ساده براي مردها و لباس هاي سفيد معمولي براي زن ها ، نيّت خالصانه و لبيك گفتن صورت مي گيرد ، دو موضوع مهم را بايد تدارك ديد و پيوسته آن ها را مراعات نمود :
1ـ عرفان احرام
گرچه عرفان ميقات و احرام را تا حدّي توضيح داديم و اهل دل ، براي دست يابي و دريافت آن ، دقّت لازم را به كار مي گيرند ، امّا به منظور اهميّت اين جهت ، كه شالوده ساير اعمال و مناسك نيز بر آن استوار مي گردد ، اضافه مي كنيم : تا حدّ زيادي از توجّه به ظواهر ، سروصداها عوامل حواس پرتي ، وسوسه هاي غرورآميز ، خودآرايي ، خودفريبي ، تحكّم ، سرگرمي ها ، منيّت و . . . بايد كاست و خضوع و كوچكي در برابر ذات حق ، با توبه و انابه ، به زمزمه هاي عابدانه بايد افزود .
اين توصيه زيبا را ملاحظه كنيد : « لباس نمايشگر ، در ميقات بريز ، كفن بپوش ، رنگ ها را همه بشوي ، سپيد بپوش ، سپيد كن ، به رنگ همه شو ، همه شو ، همچو ماري كه پوست بيندازد ، از « من بودن خويش به در آي ، مردم شو . ذرّه اي شو ، درآميز با ذرّه ها ، قطره اي گم ، در دريا ؛ نه كسي باش ، كه به ميعاد آمده اي ، خسي شو كه به ميقات آمده اي . ( 1 )
اطراف « مسجد شجره كه به مناسبت درختي كه آن روزها در آن مكان وجود داشته ، بدين نام موسوم گشته ، غوغايي است و پروانگان سپيدبال براي پرواز « گِرد بام دوست در هيجان هستند ، داخل مسجد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دكتر علي شريعتي ، حج ، ص 34 ، مهر 1350
|
60 |
|
زائران دل باخته اي كه از قبل با وضو و غُسل تن را تطهير كرده اند ، اكنون با نماز نيايش و استغفار و توبه و اشك شوق چشم ، به شست و شوي جان مي پردازند ، تا با احرام ، از همه كس و همه چيز محروم گردند و به خدا مربوط شوند .
مردم ديده ما ، جز به رُخت ناظرنيست * * * دل سرگشته ما ، غير تو را ذاكر نيست
اشكم ، احرام طواف حرمَت مي بندد * * * گرچه از خون دل ريش ، دمي ظاهر نيست ( 1 )
2ـ لبّيك صحيح
پس از پوشيدن لباس احرام ، واجب است همه زائران ، بدين گونه « لبّيك بگويند : لَبَّيْكَ ، اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ ، لَبَّيْكَ ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكُ ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ( 2 ) .
يعني ، آري ، خدايا آري ، آري براي تو شريكي وجود ندارد ، آري اين چنين است و به راستي ، حمد و ستايش بندگان به تو اختصاص دارد و همه نعمت هاي عالم هستي و حاكميّت بر جهان ، از آنِ توست و در آفرينش و حاكميّت بر هستي ، هيچ گونه شريك و همتايي نداري ، آري حقيقت چنين است و باز هم براي اقرار و اطاعت تو ، آري مي گويم .
درباره اين جملات ، كه به آن « تلبيه گفته مي شود ، چند چيز بايد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . حافظ ، ديوان ، ص 87
2 . كافي ، ج 4 ، ص 335 ، وسائل الشيعة ، ج 9 ، ص 52 ، محجة البيضاء ، ج 2 ، ص 167 ، تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 391 ، مناسك حج امام خميني ( قدس سره ) ، ص 66 .
|
61 |
|
رعايت شود :
1ـ همانطور كه تكبيرة الاحرام و ساير كلمات نماز بايد به عربي و صحيح تلفّظ شود ، در « تلبيه هم اين جهت بايد رعايت گردد .
2ـ توجّه به ترجمه و معناي اين جمله ها ، براي بصيرت و معرفت نسبت به عبادت بزرگي كه مي خواهيم انجام دهيم ، در ساماندهي فكر و انديشه ما ، نقش تعيين كننده و سازنده اي دارد .
3ـ اگرچه به هنگام احرام ، گفتن يكبار تلبيه كافي مي باشد ، امّا تكرار آن مطلوب و داراي پاداش بيشتري است ، چنانكه طبق فرموده پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) :
هر كس در حال احرام ، از روي ايمان و براي اطاعت خداوند ، بدون ريا و اغراض نفساني هفتاد مرتبه لبّيك بگويد ، خداوند يك ميليون فرشته را بر او گواه مي گيرد ، كه از نفاق و آتش دوزخ برائت جسته است . ( 1 )
4ـ موضوع مهمّي كه طبق روايات فراوان و فتواي مجتهدان ، رعايت آن براي صحيح واقع شدن عبادات و از جمله حج ، و در نتيجه مقبول واقع گرديدن آن ها ، مورد تأكيد جدّي قرار گرفته « تهيه لباس با مال حلال است .
طبق حديثي ، كه شيخ صدوق و ديگران نقل كرده اند ، ائمّه ( عليهم السلام ) فرموده اند :
مَنْ حَجَّ بِمال حَرام ، نُودِيَ عِنْدَ التَّلْبِيَةِ : لا لَبَّيْكَ عَبْدِي ، وَلا سَعْدَيْكَ . ( 2 )
هر كس با مال حرام حج انجام دهد ، آنگاه كه ( به منظور اطاعت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كافي ، ج 4 ، ص 337 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 56 ، محجة البيضاء ، ج 2 ، ص 148 .
2 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 206 ، وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 102
|
62 |
|
پاسخ گويي به دعوت حق ) لبّيك مي گويد ، در پاسخ او از جانب خداوند
ندا مي رسد : نه ، بنده من ، تو لبّيك واقعي نگفته اي و كامياب و سعادت مند نگرديده اي !
آري ، انجام احرام و حج با مال حلال ، كه حدّاقل طيّ ده حديث از سوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمّه معصومين ( عليهم السلام ) و فتاواي مراجع تقليد ، مورد تأكيد جدّي قرار گرفته ، وظيفه واجبي است ، كه زائر خانه خدا ، قبل از آغاز سفر بايد آن را مورد رسيدگي و اصلاح قرار دهد .
امام باقر ( عليه السلام ) فرموده : هر كس از چهار طريق مال و دارايي به دست آورد ، در چهار عبادت ، عمل او مقبول نخواهد شد : مَنْ أصابَ مالا مِنْ غُلُول ، أوْ رِباً ، أَوْ خِيانَة ، أوْ سِرْقَة ، لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ في زَكاة ، وَلا صَدَقَة ، وَلا حَجّ ، وَلا عُمْرَة . ( 1 )
هر كس از راه فريب كاري و اختلاس ، يا رباخواري ، يا خيانت در حقّ ديگران ( و بيت المال ) يا سرقت و دزدي ، مال و دارايي اي به دست آورد ( تا به اصلاح آن اقدام نكند ) پرداخت زكات و صدقه و عمل حج و عمره او ، مقبول درگاه خداوند نخواهد شد .
امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) فرمود : ما خانداني هستيم ، كه مخارج حج ، مهريه زنان و پول كفن هاي خود را ، از اموال پاك و پاكيزه خويش تأمين مي كنيم . ( 2 )
با توجّه به اهميّت حج ، شرايط صحّت آن و آثار تحوّل آفرين اين عبادت بزرگ در ارتباط با ساير اعمال و عبادات ، موضوع « حج با مال حلال روشن تر مي گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 102 و 103
2 . همان .
|
63 |
|
تلبيه و احرام انبياء ( عليهم السلام )
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : لبّيك ، واجب است و شعار توحيد مي باشد ، همه پيامبران الهي ( عليهم السلام ) هم لبّيك گفته اند . اوّلين كسي كه لبّيك گفت ، حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بود .
آنگاه كه خداوند او را به انجام حج و اعلام آن به مردم ، براي انجام حج مأمور نمود و آن حضرت اين دعوت را انجام داد ، هر كس در هر نقطه اي بود ، در « صُلب مردان و « در رحم زنان اين دعوت را پاسخ داد و « لبّيك گفت . ( 1 )
امام باقر و امام صادق ( عليهما السلام ) از لبّيك گفتن حضرت موسي بن عمران ( عليه السلام ) كه هفتاد پيامبر آن حضرت را همراهي مي كردند در حالي كه آن بزرگواران ، لباس احرام بر تن نموده و دعوت حق را با لبّيك پاسخ مي داده اند ، مطالب زيادي بيان داشته اند . ( 2 )
درباره تشريع احرام ، امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است : وقتي كه بني اسرائيل قرباني خود را آماده مي كردند ، آتشي پديدار مي شد و قرباني هر كسي را كه مورد قبول واقع شده بود ، مي خورد ، آن گاه خداوند متعال ، احرام را به جاي آن گونه قرباني نمودن قرار داد . ( 3 )
همچنين ، امام صادق ( عليه السلام ) احرام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در « مسجد شجره دليل بر وجوب احرام و متابعت از آن حضرت معرفي كرده است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 336 ، تاريخ الامم والملوك ، ج 1 ، ص 134 ، علل الشرايع ، ج 2 ، ص416
2 . علل الشرايع ، ج 2 ، ص 19ـ418 ، بحارالانوار ، ج 13 ، ص 10 و 11
3 . كافي ، ج 4 ، ص 335
4 . علل الشرايع ج 2 ص 433
|
64 |
|
درباره « فلسفه تلبيه غير از اين كه رواياتي گفتن شعار توحيدي را متابعت از حضرت ابراهيم خليل و موساي كليم و پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) معرفي مي كنند ، ( 1 ) سليمان بن جعفر هم مي گويد :
دليل و علّت « تلبيه را از امام موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) سؤال كردم ، آن حضرت فرمود : إنَّ النّاسَ إِذا أَحْرَمُوا ، ناداهُمُ اللهُ تَعالي ذِكْرُهُ ، فَقالَ : عِبادِي وَإِمائِي ! لاََحْرِمَنَّكُم مِنَ النّارِ كَما اُحْرَمْتُمْ لِي ، فَقَوْلِهِم : لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ ، إجابَةً للهِِ عَزَّ وَجَلَّ عَلي نِدائِهِ لَهُمْ . ( 2 )
وقتي مردم محرم مي شوند ، خداوند متعال آنان را ندا مي كند و مي فرمايد : اي مردان و زنان از بندگان من ! شما را از آتش دوزخ محفوظ داشتم ، همانطور كه شما براي من احرام بستيد و آنگاه كه آنان لبّيك مي گويند ، پاسخ به نداي خداوند متعال از سوي آنان صورت مي گيرد .
به هر حال ، آن طور كه امام صادق ( عليه السلام ) درباره بيرون آوردن لباس ها و راز پوشيدن لباس احرام فرموده : وَأَلْبِسْ كَسْوَةَ الصِّدْقِ ، وَالصَّفا ، وَالْخُضُوعِ ، والخُشُوعِ . . . ( 3 )
زائر ، با پوشيدن لباس احرام ، بايد لباس صداقت و درستي ، صفا و پاكي ، خضوع و كرنش و خشوع و دلدادگي و سرانجام لباس اطاعت آگاهانه و مخلصانه را در سراسر زندگي خويش ، به تن نمايد ، تا حج وي ، همه زواياي زندگي او را نوراني و مصفّا گرداند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 335
2 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 127 ، علل الشرايع ، ج 2 ، ص 416 .
3 . مصباح الشريعه ، ص 142 ، مستدرك الوسائل ، ج 10 ، ص 172
|
65 |
|
5
در طواف يار
|
67 |
|
5
در طواف يار
كاروان هايي ، كه از نقاط مختلف جهان با رنگ ها و شكل ها و زبان هاي مختلف آهنگ حج كرده اند ، به مكّه نزديك مي شوند . عموماً مردان و زنان زائر فرسنگ ها راه را پشت سر گذاشته و سختي سفر آنان را خسته كرده است ، امّا وقتي به شهر مكّه نزديك مي شوند ، با اوج دادن آهنگ ملكوتي لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ ، فضا را از زمزمه هاي دل نشين و شيفتگي محبوب ، كه با اشك شوق در هم آميخته ، انباشته مي سازند و خستگي راه را فراموش مي كنند .
يك عمر آرزو ، سال ها انتظار ، اكنون به ميهماني خدا ، در جوار حرم امن الهي ، به سرزمين وحي ، جايي كه به قول يعقوبي : 82 سوره قرآن بر قلب نازنين رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل گرديده ( 1 ) چون كبوتران سبك بال و پروانگان عاشق ، با لباس هاي ساده و سفيد ، كه قلب را نورانيت و آرامش مي بخشد و آراستگي را به اوج رسانده ، به جوار رحمت ، قرب ، توحيد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 33
|
68 |
|
معبد آدم ، نوح ، ابراهيم ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ، ائمّه ( عليهم السلام ) و اوصيا و اولياي الهي
مي شتابند .
آهنگ ها اوج گرفته و اشك ها از گوشه چشم ها سرازير است و دلدادگي موجب مي شود ، كه در حالي كه از ميان تخته سنگ هاي در هم ريخته عبور مي كنند ، پيوسته سر بركشند و در تكاپو باشند تا شهر و كعبه را مشاهده كنند و به آرزوي ديرينه برسند و كوي معشوق و خانه محبوب را در آغوش گيرند ، كه فرمان سكوت فرامي رسد !
فرمان سكوت و آرامش
در ميقات ، آهنگ دلنواز لبّيك همراه با ناله و نغمه شيدايي توحيد ، در طيّ مسير ، هميشه و همه جا ادامه داشت ، امّا حال كه ميهمانان به بارگاه قدس ميزبان نزديك مي شوند ، به خاطر ادب ميهماني ، در فكر و انديشه فرو رفتن ، به درون برگشتن ، خويشتن را يافتن ، به محاسبه پرداختن و خلاصه براي درك نزول و فيض حضور ، به سكوت همراه با ذكر و زمزمه آرام و جستوجوگر ، تبديل مي شود .
معاوية بن عمّار مي گويد ، امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : إذا دَخَلْتَ مَكَّةَ وَأَنْتَ مُتَّمَتِّعٌ ، فَنَظَرْتَ إلي بُيُوتِ مَكَّةَ ، فَاقْطَعِ التَّلْبِيَةَ . . . ( 1 )
هرگاه خواستي براي حجّ تمتّع وارد مكّه شوي و نگاه تو به خانه هاي مكّه افتاد ، لبّيك خود را قطع كن و تا مي تواني ( آهسته ) تكبير و تهليل بگو و ستايش خداوند متعال را به جاي آور .
ضرورت قطع تلبيه و رعايت آرامش و اطاعت در اين رابطه و نيز به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كافي ، ج 4 ، ص 399 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 57 .
|
69 |
|
هنگامي كه زائران وارد مسجدالحرام مي شوند به حدّي است ، كه اَبان بن
تَغلِب مي گويد :
با امام باقر ( عليه السلام ) در گوشه اي از مسجدالحرام قرار گرفته بوديم ، كه گروهي با صداي بلند در اطراف خانه كعبه لبّيك مي گفتند ، امام ( عليه السلام ) فرمود : آيا اينان را كه بلند لبّيك مي گويند مي بيني ؟ وَاللهِ لاََصْواتُهُم أَبْغَضُ اِلَي اللهِ مِنْ صَوْتِ الْحَمِيرِ . ( 1 )
به هر حال ، اطاعت از دستورات پيشوايان عالي مقام اسلام و ادب ميهماني رفتن ، اين اقتضا را دارد ، كه ميهمانان ـ چنانكه بعد توضيح خواهيم داد ـ توصيه هاي ديني را آگاهانه و با دقّت مورد توجّه قرار دهند و عنايت داشته باشند ، كه بندگان نسبت به ذات مقدّس خداوند ، يك « زمان ميهماني دارند ، كه ماه مبارك رمضان است و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده : هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إلي ضِيافَةَ اللهِ . . . ( 2 ) و يك « مكان ميهماني در روايات مطرح شده ، كه مكّه است و امام علي ( عليه السلام ) فرموده : اَلْحاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ ، وَفْدُ اللهِ . . . . ( 3 )
كساني كه حج و عمره انجام مي دهند ، ميهماناني هستند ، كه در مكّه به پيشگاه خداوند وارد مي شوند .
ورود به مسجدالحرام
ميهمانان سفيدپوش ، همچون كبوتران سبك بال ، احساس سبكي و آرامش مي كنند و در حالي كه اشك شوق بر گونه ها سرازير است ، مي خواهند با شتاب خود را به كعبه برسانند ، امّا غير از غسل هاي ورود به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 541 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 57
2 . وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 313 ، آل البيت .
3 . الخصال لشيخ الصدوق ، ج 2 ، ص 635 ، بحارالانوار ، ج 96 ، ص 8
|
70 |
|
حرم و به مسجدالحرام ، در عين حالي كه با افتادن چشم آنان به « كعبه
انقلاب بزرگ روحي و شيدايي و زمزمه مؤمنانه به آنان دست مي دهد ، مي بايست چون امامان ( عليهم السلام ) و اولياي الهي ، براي دريافت لذّت معنوي بيشتر و معرفت عميق تر ، آداب ديگري را رعايت كنند ، و طبق روايت امام صادق ( عليه السلام ) از در « بني شيبه كه بت ها عبادت مي شدند و سنگي كه « هُبَل از آن تراشيده شده بود و پس از سرنگوني آن از بالاي كعبه به وسيله علي ( عليه السلام ) به دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آن جا مدفون شد ( 1 ) و اكنون مقابل « باب السّلام است وارد شوند ، ( 2 ) و همچنين پاها را برهنه كنند ، قدم ها را كوچك و كوتاه و با فاصله كم بردارند ، سكينه ، وقار ، خضوع ، خشوع ، اظهار كوچكي ، ناله ، انابه ، زمزمه ، سپاس ، قطره شدن در درياي انسان هاي رنگارنگ ، كه همگان به « ميعاد آمده اند ، تا عمق عبوديت و اوج بندگي خويش را به نمايش گذارند .
اين خانه مكعب شكل ساده ، قبله است ، جايي كه از ولادت تا وفات به سوي آن روي مي آوريم ، در شبانه روز پنج بار به سوي آن نماز مي خوانيم ، حركات و سكنات عبادي و دعاهاي همه ما به سوي آن صورت مي گيرد و اكنون در چند قدمي آن قرار داريم و اگر ازدحام جمعيّت اجازه دهد ، مي توانيم حجرالاسود ، مقام ابراهيم ، حجر اسماعيل و . . . را مشاهده كنيم .
اَبان بن تَغلب ، كه از ياران دانشمند و بزرگ امام صادق ( عليه السلام ) است ، مي گويد : در سفر حج ، من از مدينه تا مكّه همراه امام صادق ( عليه السلام ) بودم ، وقتي آن حضرت به حرم رسيد ، از مركب خود پياده شد و غسل كرد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 323 ، ابواب مقدمات . . .
2 . مناسك حج امام خميني ( قدس سره ) ، با حواشي ، ج1 ، ص 102
|
71 |
|
كفش خود را به دست گرفت و با پاي برهنه وارد حرم شد و من هم مثل آن
حضرت رفتار كردم ، وي با ديدن وضع من فرمود : هر كس اين گونه كه تو رفتار كردي ، به منظور تواضع و كوچكي در برابر خداوند رفتار كند ، خداوند صد هزار گناه او را محو مي كند و براي او صدهزار حسنه مي نويسد ، به او صد هزار رتبه مي دهد و صد هزار حاجت او را برآورده مي سازد . ( 1 )
اين سخن و رفتار ، مربوط به ورود به « حرم يعني سرزمين مكّه بود ، امّا با ورود به مسجدالحرام ، رحمت و عنايت و نور الهي بر بندگان مي بارد و همگان در درياي رحمت خداوندي شناور مي گردند ، اين جا ، همه سپيدپوشند و سراسر فضا ، زيبا و نوراني است و همه احساسات و نيروهاي انساني در چشم ها متمركز مي شود ، تا كعبه اميدها و آرزوها را تماشا كنند ، امّا موج اشك امان نمي دهد ، ولي بي اختيار چشم به كعبه نشانه مي رود و بايد نگاه كرد .
نگاه به كعبه
به خانه خدا آمده ايم ، نگاه كن ، به خانه خود آمده ايم ( 2 ) ، آرام بگير و احساس غريبي مكن ، جايي كه همه پيامبران به عبادت پرداخته اند ( 3 ) ، جايي كه ، همه امامان ما ، ناله سر داده و راز و نياز عابدانه و عاشقانه داشته اند ، بوسه زده اند و چهره بندگي و عبوديّت به زمين سائيده اند ، و به قول امام باقر ( عليه السلام ) :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 398 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 315 .
2 . آل عمران ، 196
3 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 58 ، ح21 ، سفينة البحار ، ج 1 ، ص 17ـ ح516 .
|
72 |
|
خداوند روي كره زمين ، مكاني را محبوب تر و مقدّس تر از آن نيافريده است . ( 1 )
درباره « نگاه به كعبه روايات زيادي وارد شده ، امام صادق ( عليه السلام ) فرموده :
مَنْ نَظَرَ إليَ الْكَعْبَةِ ، لَمْ يَزَلْ تَكْتُبُ لَهُ حَسَنَةٌ ، و تَمْحي عَنْهُ سَيِّئَةٌ حتّي يَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْها . ( 2 )
هركس به كعبه نگاه كند ، پيوسته براي او پاداش نوشته مي شود و گناه او محو مي گردد ، تا مادامي كه نگاه خود را از كعبه برگيرد .
اين نگاه ، غير از اين كه لذّت معنوي و پاداش دارد و به معرفت و روح توحيد مي افزايد ، بايد عميق و معنادار باشد و پيوند توحيد با امامت را برقرار سازد و مكتب امامت و اطاعت از آن را تداعي و تبلور بخشد .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : مَنْ نَظَرَ إلَي الْكَعْبَةِ عارِفاً ، فَعَرِفَ مِنْ حَقِّنا وحُرْمَتِنا ، مِثْلُ الَّذِي عَرِفَ مِنْ حَقِّها وَحُرْمَتِها ، غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ ، وَكَفاهُ هَمَّ الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ . ( 3 )
هركس با معرفت به كعبه نگاه كند ، و حقّ ما و حرمت ما را بشناسد ، مثل كسي است ، كه حقّ و حرمت كعبه را شناخته است و خداوند گناهان او را مي آمرزد و عهده دار رفع گرفتاري دنيا و آخرت او مي گردد .
نگاه به كعبه ، غير از پاداش معنوي و برقراري ارتباط توحيد با امامت ، تداعي يك سلسله نگاه هاي ديگر انساني و مردمي را مي كند و پيوند عواطف انساني ، براي اداي حقوق خانوادگي ، گسترش علم و دانش ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 53 ، ح5 .
2 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 132 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 364 .
3 . همان .
|
73 |
|
تكريم علم و دانش و پيوند با قرآن و كعبه و امامت ، به عنوان عبادت
بزرگ ، كه جنبه الهي و پيوند مردمي دارد ، قلمداد شده است .
امام باقر ( عليه السلام ) فرموده است : النَّظَرُ إِلَي الْكَعْبَةِ عِبادَةٌ ، والنَّظَرُ إِلَي الْوالِدَيْنِ عِبادَةٌ ، وَالنَّظَرُ إِلَي الْمُصْحَفِ مِنْ غَيْرِ قِرائَة عِبادَةٌ ، وَالنَّظَرُ إلي وَجْهِ الْعالِمِ عِبادَةٌ ، وَالنَّظَرُ إلي آلِ مُحَمَّد ( صلّي الله عليه وآله ) عِبادَةٌ . ( 1 )
نگاه به كعبه عبادت است ، و نگاه به پدر و مادر عبادت است ، و نگاه به قرآن بدون قرائت عبادت است ، و نگاه به صورت عالم عبادت است ، و نگاه به آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) عبادت است .
با نگاه به كعبه ، ارتباط توحيد و امامت و ساير حقوق اجتماعي در ذهن تداعي مي كند ، امّا كعبه و مسجدالحرام ، و عبادت در آن ، ميراث پيامبران است و ارتباط اين حركت مقدّس با بينان گزار كعبه و پاك كننده آن از بت ها و احياگر مناسك سالم آن نيز بايد برقرار گردد ، بدين لحاظ امام باقر ( عليه السلام ) فرموده است : وقتي وارد مسجدالحرام شدي ، پس از خضوع و خشوع در برابر حق تعالي ، بگو :
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ ، بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمِنَ اللهِ وَما شاءَ اللهُ ، وَالسَّلامُ عَلي أنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ ، وَالسَّلامُ عَلي رَسُولِ اللهِ ، وَالسَّلامُ عَلي إبْراهِيمَ ، وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمِينَ . ( 2 )
بدين ترتيب ، خلاصه آداب ورود به مسجدالحرام تحقّق يافته و با ارتباط معنوي با خداي كعبه ، بنيان گزار آن ، مناسك پرداز آن ، با قرآن ، با
پيامبران و امامان ( عليهم السلام ) با عالمان و با همه كساني كه ما را بدان مكان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 133 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 364
2 . كافي ، ج 4 ، ص 401 .
|
74 |
|
فراخوانده ، آموزش داده ، راهنمايي كرده ، و ياري رسانده اند ، ارتباط برقرار نموده و تشكّر و سپاسگزاري مي نمائيم .
طواف كعبه
نوبت به طواف رسيده است ، ركن عمره و حج ، دوّمين عمل عمره و اوّلين عمل در مسجدالحرام ، جايي كه خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) دستور داده : آن را از شرك و آلودگي ها براي طواف كنندگان و معتكفين و قيام كنندگان و سجده كنندگان پاك و پاكيزه گردانند ( 1 ) و نيز فرمان داده : وَلْيَطَّوَّفُوا بِالبَيْتِ الْعَتِيقِ ( 2 )
اين جا ، مسجدالحرام است ، جايي كه خداوند فرموده : آن را براي مردم ، مساوي قرار داديم ، چه آن هايي كه در آن جا زندگي مي كنند و چه آن هايي كه از نقاط دور و اطراف ، وارد مي شوند ( 3 ) ، همه در آن مكان مساوي هستند ، هيچ كس امتيازي بر ديگري ندارد و هيچ كس نبايد براي ديگري مزاحمت و ممانعت ايجاد كند ، همه سفيدپوشان مؤمن ، كه با رنگ يك سان لباسِ خويش ، مساوات و يك رنگي و يگانگي ديني را به نمايش گذاشته اند ، همراه و هم رنگ بايد دور كعبه طواف كنند ، به يك طرف ، به يك جهت ، با يك هدف ، اطاعت و عبوديّت ، آن هم در اوج خضوع و نهايت فداكاري ، يعني خدايا ! به گِرد كويت ، به دور خانه ات مي گردم و فدايي ات هستم ، پروانه شمع وجودت شده ام .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره ، 125 ، حج 26
2 . حج 26 و 29 .
3 . حج ، 25
|
75 |
|
از آن پروانه بر فانوس ، هر دم مي زند خود را * * * كه خواهد با عزيز خويش در يك پيرهن باشد
به هر حال ، بايد طواف انجام داد ، امّا براي توجّه بيشتر به اين ركن مهم و بهره برداري بهتر از آن ، توجّه به اين جهات لازم است :
1ـ طواف قبل از اسلام
قبل از اسلام كفّار و مشركين به دور خانه كعبه ، به روش خاصّي طواف مي كردند ، امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است : قبيله قريش ، بت هايي را كه دور كعبه قرار داشتند ، با مِشك و عنبر تزيين و خوش بو كرده بودند ، « يَغُوث مقابل در كعبه قرار داشت ، « يَعُوق در جانب راست و « نَسْر در طرف چپ ، هرگاه افراد وارد مي شدند ، در برابر « يَغُوث به سجده مي افتادند ، سپس در حالي كه نيم خيز بودند ، دور « يَعوق مي گرديدند و آنگاه ، دور « نَسْر مي چرخيدند و لبّيك مي گفتند . . . ( 1 )
هم چنين امام باقر ( عليه السلام ) فرموده : آنان با بدن عريان و برهنه طواف مي كردند . ( 2 ) و به بيان قرآن كريم ، نماز مشركان زمان جاهليت صوت كشيدن و كف زدن بود . ( 3 ) و برخي هم گاهي براي اين كه نماز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را به هم بزنند ، به صوت كشيدن و كف زدن اقدام مي كردند . ( 4 )
هشام بن محمّدبن سائب ، معروف به ابن كلبي « متوفاي 204هجري مي نويسد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 542 .
2 . بحارالانوار ، ج 22 ، ص 294
3 . سوره انفال ، آيه 35
4 . مجمع البيان في تفسير القرآن ، ج 2 ، ص 540
|
76 |
|
علت رواج بت پرستي در ميان « اولاد اسماعيل و تمايل آن ها به بت پرستي اين بوده است ، كه هر مسافري كه از مكّه به اطراف سفر مي كرد ، از سنگ هايي كه در اطراف كعبه بود ، به عنوان تبرّك به همراه خود برمي داشت ، تا آن ها را به خاطر انتساب و مجاورت با كعبه ، در سفر تعظيم و تقديس كند .
آن مسافران ، در هر منزلگاه كه فرود مي آمدند ، سنگ هايي را كه همراه داشتند ، به زمين مي نهادند و براي اين كه به وسيله تقديس آن ها ، خانه كعبه را تعظيم كرده باشند ، آن سنگ ها را مانند كعبه مي پرستيدند و به دور آن ها طواف مي كردند و دست و صورت خود را به آن ها مي ماليدند ! ( 1 )
استاد ، علاّمه شيخ محمود شَلتوت ، « متولد 23 آوريل 1893 و متوفّاي 12 دسامبر 1963 ميلادي مطابق 26 رجب 1383 هجري و رئيس دانشگاه الأزهر مصر در سال 1958 ميلادي مي نويسد : عرب ، به شرك و بت پرستي گراييد ، بت ها را بر فراز خانه توحيد افراشتند ، آنگاه از هر سو بدانجا روي آورده و به عنوان ميانجي خداوند به پرستش آن ها پرداختند ، از آن ها ياري مي طلبيدند و به نام آن ها قرباني مي كردند .
مراسم حج ، اين گونه دستخوش بدعت هاي آشكار گرديد ، اعراب به پيروي از اميال خويش ، گاهي لخت به طواف كعبه مي رفتند ، گاهي بر خويشتن چربي و خوراكي ها را تحريم مي كردند ، برخي از رفتن به عرفات با ساير مردم خودداري مي كردند ، زيرا خويشتن را برتر دانسته ، براي خود سزاوار نمي ديدند ، كه با آنان در يك جايگاه مشترك قرار بگيرند ! ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بت هاي عرب ، ترجمه الاصنام ، ص 48
2 . سيري در تعاليم اسلام ، ص 310
|
77 |
|
2ـ هفت دور طواف
دستور انجام طواف را خداوند ، با عبارت : وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ العَتِيقِ ( 1 ) يعني ، حتماً بايد دور خانه كهن ( يا آزاد ، يا آزاد كننده ) طواف كنيد ، داده است . امّا جزئيات آن در روايات معتبر بيان گرديده است .
امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده ، كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ضمن وصيّتي به علي ( عليه السلام ) فرمود : اي علي ! عبدالمطّلب ، در زمان جاهليت پنج سنّت برقرار كرد و خداوند متعال هم آن ها را در اسلام استمرار بخشيد . . . لَمْ يَكُنْ لِلطَّوافِ عَدَدٌ عِنْدَ قُرَيْش ، فَسَنَّ لَهُمْ عَبْدُ الْمُطَّلِب سَبْعَةُ أشْواط ، فَأَجْرَي اللهُ عَزَّ وَجَلَّ ذلِكَ فِي الاِْسْلامِ . ( 2 )
طواف ، نزد قريش تعداد مشخّصي نداشت ، امّا عبدالمطّلب تعداد طواف را هفت دور قرار داد و خداوند متعال هم ، اين تعداد دور زدن را در اسلام به اجرا درآورد .
درباره اين كه ، هفت دور بايد دور خانه كعبه طواف كرد ، روايات معتبر فراواني در كتاب هاي حديثي و فقهي وارد شده ، از جمله امام صادق ( عليه السلام ) به معاوية بن عمّار فرمود : طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعَةُ أشْواط . . . ( 3 )
امّا ، نكته اي كه غير از دليل و دستور ، بايد بدان بينديشيم و براي آن جوابي پيدا كنيم ، راز و رمز « عدد هفت است ، زيرا طواف هفت دور است ، هفت دور ميان صفا و مروه بايد سعي نمود ، به هر جمره اي هفت سنگ بايد زد ، اگر كسي گرفتار اخلال در حج شود ، پس از بازگشت به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج ، 29
2 . وسائل الشيعة ، ج 9 ، ص 414
3 . كافي ، ج 4 ، ص 406 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ص 415
|
78 |
|
وطن ، هفت روز بايد ، روزه بگيرد . ( 1 )
اضافه بر اين ، آسمان ها ، هفت گانه هستند ( 2 ) زمين هم هفت طبقه است ( 3 ) دوزخ نيز هفت در دارد ( 4 ) اركان حج هم هفت چيز معرفي شده و نيز تروك و چيزهاي ممنوع براي محرم هم ، به طور كلّي هفت مورد شمرده شده است . ( 5 )
ولي ، درباره تعداد دورهاي هفتگانه طواف ، اگرچه تعداد ديگري هم بود ، باز جاي اين سؤال باقي مي ماند ، كه مثلا چرا شش يا هشت دور طواف ؟ در عين حال ، اين سؤال طبق رواياتي كه وارد شده ، در قرن اوّل تاريخ اسلام هم مطرح بوده و به آن جواب همراه با حكمتي هم داده شده است .
در روايتي مي خوانيم : ابوحمزه ثمالي از امام زين العابدين ( عليه السلام ) سؤال مي كند ، علت اين كه طواف هفت دور تعيين شده چيست ؟
امام ( عليه السلام ) فرمود : خداوند به فرشتگان گفت : من در روي زمين جانشين و حاكمي قرار خواهم داد ، آنان گفتند : آيا كسي را در زمين قرار مي دهي ، كه فساد و خون ريزي مي كند ؟ پروردگار فرمود : من حقايقي را مي دانم . كه شما نمي دانيد ( 6 ) آنگاه خداوند كه هيچ گاه فرشتگان را از نور خود محروم
نمي كرد ، هفت هزار سال از نور خويش محروم كرد ، فرشتگان هفت هزار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بقره ، 196
2 . بقره ، 29 ؛ اسراء ، 44 ؛ مؤمنون ، 86
3 . طلاق ، 12 ، بحارالانوار ، ج 57 ، ص 126
4 . حجر ، 44
5 . محجة البيضاء ، ج 2 ، ص 162ـ161
6 . بقره ، 30 و 31
|
79 |
|
سال به عرش خداوند پناه بردند و خداوند آنان را مورد رحمت قرار داد
و توبه آنان را پذيرفت و براي آنان در آسمان چهارم « بيت المعمور را براي عبادت و پاداش تعيين كرد و « بيت الحرام را زير « بيت المعمور
قرار داد ، تا محلّ امن و عبادت و پاداش فرزندان آدم باشد ، فَصارَ
الطَّوافُ سَبْعَةُ أشْواط واجِباً عَلَي الْعِبادِ ، لِكُلِّ أَلْفِ سَنَة شَوْطاً
واحِداً . ( 1 )
آنگاه هفت دور طواف براي بندگان واجب گرديد و براي هر هزار سال ، يك دور طواف تعيين شد .
شايد اسرار ديگري هم در اين « اعداد وجود داشته باشد ، كه ما نمي دانيم ، بايد آن ها را به كار گيريم و در صدد كشف اسرار و رموز آن نيز تلاش مبذول داريم .
3ـ طواف دل
هفت دور طواف ، قربةً إلَي الله ، در حالي كه با طهارت و پاكي لباس و بدن از مقابل حجرالاسود شروع مي شود و در همه حال ، سمت چپ بدن به طرف كعبه قرار دارد و حجر اسماعيل ، آن ديواره به شكل نيم دايره ، داخل طواف واقع مي شود و سرانجام طواف ، هفت مرتبه دور زدن بيضي شكل در مقابل حجرالاسود ، به پايان مي رسد .
اين طواف است ، كه اگرازدحام انسان هااجازه دهد ، خيلي ساده و طبيعي انجام مي گيرد ، امّا ازدحام جمعيت ، ناآگاهي ها ، راهنمايي هاي نامناسب ، ذوق زدگي ها ، خستگي ها ، اضطراب كاذب ، وسواس ، افراط كاري ، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . علل الشرايع ، ج 2 ، ص 407 ، كافي ، ج 4 ، ص 188 ، وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 414
|
80 |
|
ترس از ناقص انجام شدن طواف ، موجب مي گردد ، كه زائران براي خود ترديد و دلهره و براي ديگران آزار و اذيّت فراهم كنند و بيشتر گرفتار « قالب و صورت عمل گردند ، در حالي كه علاوه بر تصحيح صورت طواف ، كه لازم است و « ركن عمره و حج مي باشد ، معنا و معرفت و عرفان طواف را بايد مورد توجّه قرار داد .
در طواف ، حتّي الامكان بايد چشم سر را فروپوشاند و چشم دل را گشود ، از توجّه به سروصداها و مناظر و صحنه ها و رويدادها وارهيد و به درون خزيد و موقعيت خويش و قداست مكان را ادراك نمود .
مَنگر اندر نقش او و رنگ او * * * بنگر اندر عزم و در آهنگ او
گر سياه است و هم آهنگ تو است * * * تو سپيدش دان ، كه هم رنگ تو است ( 1 )
آري ، آنگاه كه ابراهيم ( عليه السلام ) همسر و كودك خويش اسماعيل ( عليه السلام ) را در كنار اين سنگ مي گذاشت ، از خداوند تقاضا مي كرد كه : دل هاي برخي از مردم را متوجّه آنان گرداند ( 2 ) و اكنون « دل ه ي انسان هاي انبوهي را به اين مكان كشانده است و طبق بيان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) : خداوند ، دل ها را در زمين ظرف هاي محبت و معرفت خويش قرار داده ( 3 ) تا جايي كه : قَلْبُ الْمُؤمِنِ عَرْشُ الرَّحْمانِ ، معرفي شده است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مثنوي معنوي ، ص577
2 . ابراهيم ، 37
3 . النوادر للراوندي ، ص 46 ، بحارالانوار ، ج 67 ، ص 60
4 . بحارالانوار ، ج 55 ، ص 39
|
81 |
|
به هر حال ، دل را بايد از وابستگي ها ، سرگرمي ها و بازدارندگي ها رهانيد و توجّه داشت ، كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله ) به أبي ذر فرموده است : إنَّ اللهَ تَبارَكَ وَتَعالي لا يَنْظُرُ إلي صُوَرِكُمْ وَلا إلي أمْوالِكُمْ ، وَلكِنْ يَنْظُرُ إلي قُلُوبِكُم وَأعْمالِكُم . ( 1 )
خداوند متعال ، به صورت ها و اموال ( يا گفتار ) شما نگاه نمي كند ، بلكه به دل ها و اعمال شما نگاه مي كند .
همچنين ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده ، لَولا أنَّ الشَّياطِينَ يَحُومُونَ علي قُلُوبِ بَني آدَمَ ، لَنَظَرُوا إلي الْمَلَكُوتِ . ( 2 )
اگر اين جهت نبود ، كه شيطان ها به دل هاي فرزندان آدم ، وسوسه و الهام هاي ناروا مي كردند ، انسان ها مي توانستند به ملكوت بنگرند .
قبله عارف بود ، نور وِصال * * * قبله عقل مُفَلِفْ شد خيال
قبله زاهد بود ، يزدان بَرّ * * * قبله طامع ، بود هميان زَر
قبله معناوَران ، صبر و درنگ * * * قبله صورت پرستان ، نقش سنگ
قبله عاشق ، حق آمد اي پسر * * * قبله باطن ، بَليس است اي پدر ( 3 )
خلاصه ، در طواف بايد به درون رفت ، كوچك شد ، قطره شد ، تا بتوان به درياي بزرگ بندگي پيوست .
به چشم كسان ، در نيايد كسي * * * كه از خود بزرگي نمايد بسي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 74 ، ص 88
2 . بحارالانوار ، ج 67 ، ص 59
3 . مثنوي معنوي ، ص 577
|
82 |
|
مگو ، تا بگويند شكرت هزار * * * چو خود گفتي ، از كس توقّع مدار
بزرگان نكردند در خود ، نگاه * * * خدا بيني از خويشتن بين ، مخواه
پياز آمد آن بي هنر ، جمله پوست * * * كه پيداست چون پسته ، مغزي در اوست ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بوستان سعدي ، باب چهارم در تواضع ، 176 ، 144ـ148 ، سفينة البحار ، ج 3 ، ص 409
|
83 |
|
6
اين چنين بايد بود
|
85 |
|
6
اين چنين بايد بود
ابراهيم خليل و فرزندش ، در حالي كه پايه هاي خانه كعبه را به عنوان اولين خانه به منظور پرستش خداوند براي مردم بالا مي بردند ، عرضه داشتند : پروردگارا ! ازما بپذير ، توشنواو دانايي . ( 1 )
آنگاه ، پنج تقاضاي مهم و سرنوشت ساز كردند :
1ـ پروردگارا ! ما را تسليم دستورهاي خود قرار بده ؛
2ـ از دودمان ما نيز ، امّتي مسلمان و تسليم در برابر فرمان خويش قرار بده ؛
3ـ وَأَرِنا مَناسِكَنا ، شيوه پرستش و عبادت خود را به ما نشان بده ؛
4ـ توبه ما را بپذير و رحمت خود را متوجّه ما گردان ؛
5ـ پروردگارا ! از ميان فرزندان ما ، پيامبري مبعوث گردان ، تا آيات ترا بر آن ها بخواند وحكمت به آنان بياموزد وپاكيزه گرداند ، زيرا توتوانايي و بر همه اين امور قدرت داري . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره ، 127 .
2 . بقره ، 128 و 129
|
86 |
|
درميان عبادات ، فقط درباره حج ، از عنوان « مناسك استفاده شده و اين ، واژه قرآني است كه به صورت هاي : نُسُك ( 1 ) مَنْسَك ( 2 ) و مَناسك ( 3 ) در هفت جاي قرآن آمده است .
امّا ، معناي اين واژه چيست ؟ پرستش ، پارسايي و زهد ورزيدن ، رضايت ، خشوع در برابر خدا ، شستن و پاك كردن جامه « غَسَّلَهُ بالماءِ وَطَهَّرَهُ ، آنچه انسان را به خدا نزديك مي كند ، رسيدن به خانه ، به راه درست و مذهب زيبا گراييدن ، جَعَلْنا لِكُلِّ أمّة مَنْسَكاً ، ( 4 ) ذبح گوسفند براي خدا ، هر حقّي كه از آن خداست ، آنچه به خدا تقديم مي شود ، أرضُ النّاسِكِ . زمين سرسبز و خرّمي كه باران تازه بر آن باريده ، سرزمين آشنا و مأنوس ، دياري كه دل به آن انس و پيوند دارد ، مذهب و راه درستي كه خداوند پيش پاي هر امّتي نهاده است ، تا در مقام جستوجوي حق بر آن راه قدم گذارد و يا كلّيه اعمال و رفتار حج ( 5 ) ، كه در آن ، سه نقطه مشترك ، حركت ، قصد قربت و صرف مال و جان قرار دارد .
عنوان « مناسك حج كه شامل مجموعه احكام و اعمال حج مي گردد ، در احاديث فراواني آمده ، كه يك مورد از آن را مطرح مي كنيم :
امام صادق ( عليه السلام ) ضمن حديثي ، كه پايه ها و اساس اسلام را مي شمارد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره ، 196 و انعام ، 162
2 . حج ، 34 و 67
3 . بقره ، 128 و 200
4 . حج ، 34 و 67
5 . مجمع البحرين ، ص 421 ، اقرب الموارد ، ج 2 ، ص 1297 ، فرهنگ معين ، ج 4 ، ص 4732 ، حج ، دكتر شريعتي ، ص 13 و 14 .
|
87 |
|
درباره موقعيت و خدمات پدر خود ، امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : فَفَتَحَ لَهُم
وَبَيَّنَ لَهُم مَناسِكَ حَجِّهِم ، وَحَلالِهِم وَحرامِهِم . ( 1 )
امام باقر ( عليه السلام ) راه شناخت را براي آنان بازگشود و مناسك حج و احكام حلال و حرام را براي آنان تبيين نمود .
نكته مهم ديگر ، درباره عبادات به خصوص نماز و حج ، به منظور پرهيز از افراط و تفريط ، خودسرانه عمل كردن ، دنبال هواي نفس رفتن ، اسير وسواس و انحراف شدن و احياناً كم و زياد كردن احكام و اعمال ، اين است ، كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) راهنمايي لازم را به صورت دستور بيان فرموده است .
درباره نماز فرمود : صَلُّوا كَما رَأيْتُمُونِي اُصَلِّي . ( 2 )
همانگونه كه من نماز مي خوانم ، شما هم همانگونه نماز بخوانيد .
درباره رمي جمره ، جابر بن عبدالله انصاري مي گويد : روز عيد
قربان مشاهده كردم ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه بر مركب خويش سوار بود ، سنگ به جمره مي انداخت و فرمود : وَلِتَأْخُذُوا عَنِّي
مَناسِكَكُمْ . . . ( 3 )
اين گونه من رفتار كردم ، تا شما هم مناسك خود را از من بياموزيد ، چون من نمي دانم پس از اين ، حجّي انجام خواهم داد يا نه ؟ كه اين ارائه طريق ، شامل ساير مناسك نيز مي شود و لازم خواهد بود ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ساير پيشوايان معصوم ، متابعت شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اصول كافي ، ج2 ، ص 20 ، بحارالانوار ، ج 65 ، ص 337
2 . بحار الانوار ، ج 85 ، ص 242
3 . صحيح مسلم ، ج 3 ص 116 ، محجّة البيضاء ، ج2 ، ص 193
|
88 |
|
در برابر عظمت خدا
آنچه را در بالا ، تحت عنوان « اين چنين بايد بود آورديم ، در زمينه مناسك و اعمال ظاهري حجّ است ، كه رعايت دقيق آن واجب مي باشد ، امّا آنچه را به منظور دريافت اسرار و فلسفه عملي حج بايد بيشتر مورد توجّه قرار دهيم و اين فصل هم بدين خاطر نوشته شده ، به كارگيري سفارشات ائمّه ( عليهم السلام ) و اموري است ، كه آن بزرگواران ، در سيره عملي خود ، آن را به ما آموزش داده اند .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : وَادْخُلْ في أَمانِ اللهِ وَكَنَفِهِ وَسَتْرِهِ وَكَلاءَتِهِ مِنْ مُتابَعَةِ مُرادِكَ بِدُخُول الحَرَمِ . . .
وقتي داخل حرم ( مسجدالحرام ) مي شوي ، خود را در سايه امان خدا ، پناه حق ، پوشش الهي و آمرزش خداوند قرار بده ، از هواي نفس بپرهيز و راه اطاعت خدا را پيوسته پيش گير و به هنگام داخل شدن به بيت ، عظمت وجلال وقدرت وحاكميت او را برجهان هستي ، مدّنظر داشته باش .
وَطُفْ بَقَلْبِكَ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ ، لِطَوافِكَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ . ( 1 )
قلب خود را به همراه فرشتگان اطراف عرش الهي طواف بده ، همانطور كه جسم خود را به همراه مسلمانان به گرد خانه كعبه طواف مي دهي .
آينه ات داني چرا غمّاز ( 2 ) نيست ؟ * * * زان كه ، زنگار از رخش ممتاز نيست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصباح الشريعة ، ص 142 ، مستدرك الوسائل ، ج 10 ، ص 3ـ172 .
2 . نشان دهنده
|
89 |
|
آينه ، كز زنگ آلايش جداست * * * پرشعاع نور خورشيد خداست
رو تو زنگار از رخ او پاك كن * * * بعد از آن ، آن نور را اِدراك كن
اين حقيقت را ، شِنو از گوش دل * * * تا برون آيي ، به كلّي ز آب و گِل
فهم اگر داريد ، جان را رَه دهيد * * * بعد از آن ، از شوق ، پا در رَه نهيد ( 1 )
اكنون كه سفارشات را به گوش جان شنيديم ، ببينيم زائران واقعي ، يعني ائمّه ( عليهم السلام ) و اوليا و افرادي كه به روح و معناي عرفاني حج توجّه داشته اند ، خود آن را چگونه به كار مي گرفته اند و آثار عملي آن را به منظور دريافت مقام بلند انساني و نيز آموزش به ديگران ، چگونه به نمايش مي گذاشته اند ؟
1ـ راز و نياز امام حسن ( عليه السلام )
امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ، در حالي كه محمل ها و افراد پياده ديگر همراه او بودند ، بيست بار با پاي پياده ( از مدينه به مكه رفته و براي درك ثواب بيشتر و جهات ديگر ) حج انجام داده است . ( 2 )
در روايتي هم مي خوانيم : آن حضرت در كنار خانه كعبه در حالي كه خود را به ركن يماني چسبانيده بود ، با خدا اين گونه راز و نياز مي كرد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مثنوي معنوي ، ص 2
2 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 103 ، سفينة البحار ، ج 1 ، ص 519
|
90 |
|
خدايا ! به من نعمت زياد عطا فرمودي و مرا شكرگزار آن نيافتي ، مرا مبتلا كردي و صابر و شكيبا نيافتي ، امّا به خاطر ناسپاسي ، از من سلب نعمت نكردي و چون شكيبايي لازم را نكردم ، به شدّت ابتلا و گرفتاري من نيفزودي ، خدايا ! از كريم جز كرامت و بزرگواري سزاوار نيست . ( 1 )
2ـ گريه امام سجّاد ( عليه السلام )
داستان مناجات و گريه و زاري امام زين العابدين ( عليه السلام ) در كنار كعبه و در « حجر اسماعيل تكان دهنده و آموزنده است .
طاووس يماني مي گويد : امام زين العابدين ( عليه السلام ) را ديدم ، كه از اواخر شب تا سحر طواف و نماز انجام مي داد و در حالي كه همه به خواب رفته بودند ، او با خدا راز و نياز دردمندانه اي و گريه و ناله سوزناكي داشت و به سجده مي رفت ، طوري كه من گمان كردم بي هوش شده است ، كنارش رفتم و آهسته سرش را از زمين بلند كردم و روي دامن خود گذاشتم و آن قدر گريه كردم كه اشك هاي من به صورت آن حضرت ريخته شد ، بلند شد و نشست و گفت : كيست كه مرا از ياد پروردگارم باز داشته است ؟
گفتم : من طاووس هستم ، اي فرزند رسول خدا ( صلي الله عليه وآله ) ، اين همه ضجّه و بي تابي براي چيست ؟ سزاوار است ما كه گنه كاريم ، اين گونه گريه و زاري كنيم ، آخر پدر تو حسين بن علي ( عليهما السلام ) ، مادرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) و جدّ تو رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است . ياوران براي شفاعت داري .
امام ( عليه السلام ) متوجّه من شد و گفت : اي واي ، اي واي ، اي طاووس ( درباره حساب و كتاب روز قيامت ) سخن از پدر و مادر و جدّ من به ميان نياور ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 198
|
91 |
|
خَلَقَ اللهُ الجَنَّةَ لِمَنْ أَطاعَهُ وَأَحْسَنَ وَلَوْ كانَ عَبْداً حَبَشِيّاً ، وَخَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَلَوْ كانَ وَلَداً قُرَشِيّاً . . .
خداوند ، بهشت را آفريده ، براي هر كسي كه او را اطاعت كند و نيكويي نمايد ، اگرچه برده سياه پوست حبشي باشد و دوزخ را آفريده ، براي هر كسي كه نافرماني و عصيان خدا را كند ، اگرچه فرزند قريشي ( رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ) باشد .
اي طاووس ! مگر سخن خدا را نشنيده اي كه فرموده : وقتي در « صور دميده شود ، هيچ گونه نسبي ميان آن ها نخواهد بود ، و از يكديگر تقاضاي كمك نمي كنند . ( 1 )
اي طاووس ! به خدا سوگند ، فرداي قيامت فقط عمل صالحي كه پيش فرستاده اي به حال تو نفع خواهد داشت . ( 2 )
3ـ اشك امام باقر ( عليه السلام )
اَفلح ، خدمتگزار امام باقر ( عليه السلام ) مي گويد : براي انجام حج همراه آن حضرت حضور داشتم ، وقتي وارد مسجدالحرام شد و چشم او به خانه كعبه افتاد ، با صداي بلند شروع به گريه نمود .
عرض كردم : اي مولاي من ! پدر و مادرم به قربانت ، مردم دارند به شما نگاه مي كنند ، آهسته تر گريه كن .
امام ( عليه السلام ) فرمود : واي به حال تو ، چرا بلند گريه نكنم ؟ شايد خداوند بدين وسيله ، به من نظر رحمت كند و فرداي قيامت نزد او رستگار گردم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مؤمنون ، 101
2 . بحارالانوار ، ج 46 ، ص 82 .
|
92 |
|
سپس امام ( عليه السلام ) طواف كعبه را انجام داد ، آن گاه نزد مقام ابراهيم ( عليه السلام ) آمد و نماز خواند ، چون سر از سجده برداشت ، مشاهده كردم جاي سجده از اشك هاي چشمش خيس و مرطوب شده است . ( 1 )
4ـ نيايش امام جواد ( عليه السلام )
علي بن مهزيار ، مي گويد : امام جواد ( عليه السلام ) ( سال 215 هجري ) ، براي انجام حج به مكّه آمد ، صبحگاهان پس از بالا آمدن آفتاب طواف كرد ، و در هر طوافي ركن يماني را لمس نمود ، وقتي دور هفتم طواف تمام شد ، حجرالاسود را لمس نمود و دست خود را به صورت كشيد ، آنگاه نزد مقام ابراهيم ( عليه السلام ) آمد و دو ركعت نماز خواند ، سپس نزد كعبه رفت و در حالي كه لباس خود را كنار زده بود ، شكمش را به ديوار كعبه چسبانيد و مدّت طولاني ايستاده بود و به دعا و نيايش ادامه مي داد . . . ( 2 )
آري ، زيارت آگاهانه و مؤمنانه ، از حج و طواف و حضور در خانه خدا و درك موقعيت بندگي خالصانه و معنوي و بهره گيري عرفاني تعالي بخش ، فقط به امامان ( عليهم السلام ) اختصاص نداشته ، بلكه افراد زيادي در اين رهگذر به مدارج عالي و نتيجه معنوي تأثيرگزار رسيده اند ، كه دو نمونه از آن را ذكر مي كنيم :
الف : زيارت محبوب
ابوالقاسم ، بشر بن محمد بن ياسر مي گويد : در حال طواف پيرمردي را ديدم در نهايت ضعف و ناتواني ، كه آثار خستگي و رنج سفر ، در چهره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 46 ، ص 290
2 . كافي ، ج 4 ، ص 532
|
93 |
|
او نمايان بود و عصا به دست ، طواف مي كرد ، نزديك او رفتم و پرسيدم : از كجا آمده اي ؟
گفت : از نقطه اي بسيار دوردست ، پنج سال است كه راه پيموده ام تا به اين جا رسيده ام ! از رنج سفر پير و ناتوان شده ام !
گفتم : به خدا سوگند ، مشقّت زيادي را تحمّل كرده اي ، ولي اطاعتي بزرگ و زيبا ، محبّـتي صادقانه در پيشگاه خدا انجام داده اي .
پيرمرد ، از شنيدن اين سخن خيلي شاد و خرّم شد ، لبخندي به روي من زد و اين دو بيت را قرائت كرد :
زُرْ مَنْ هَوَيْتَ وإنْ شَطَتَ بِكَ الدّار * * * وَحالَ مِن دُونِهِ حُجْبٌ وأسْقارٌ
لا يَمْنَعَكَ بُعْدٌ مِنْ زِيارَتِهِ * * * إنَّ المُحِبَّ لِمَنْ يَهواهُ زُوّارٌ ( 1 )
« آن كس را ، كه دل به او بسته اي ، زيارت كن ، هرچند ميان خانه تو و او ، حجاب ها و پرده ها ، فاصله دور انداخته باشد .
« دوري راه ، هرگز نبايد مانع زيارت تو و محبوب گردد ، زيرا دوست و عاشق به هر حال ، بايد به زيارت محبوب خود برود .
آري ، عظمت و جاذبه خانه خدا آن قدر زياد است ، كه دل هاي انباشته از ايمان را از تمام نقاط دور و نزديك به سوي خود جذب مي كند ، پير و جوان و بزرگ و كوچك ، از هر نژاد و قبيله از راه دور و نزديك ، لبّيك گويان ، عاشقانه به سوي آن مي شتابند ، تا جلوه ها و جاذبه هاي مقام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير شيخ ابوالفتوح رازي ، ج 13 ، ص 320 ، چاپ آستان قدس رضوي .
|
94 |
|
ذات خداوند را در آن مكان مقدّس با چشم دل تماشا كنند و رحمت بي دريغ حق را در جان و روح خويش لمس نمايند .
ب : هر كس از دل به كعبه رود
داستان آموزنده و تأثيرگذاري را هم از « رسائل سعدي بدين ترتيب آورده اند :
ابراهيم خواص ( ابواسحاق بغدادي و متوفاي 291 هـ . ق ) مي گويد : در سفر بازگشت از مكّه ، در ديار كفر گذرم بر قصري افتاد ، كه سرهاي بريده زيب كنگره قصر بود ، پرسيدم : اين قصر از آن كيست ؟ و اين ها بهر چيست ؟
دربان گفت : پادشاه ، صاحب اين قصر دختر بيماري دارد و هركس به معالجه او آيد و نتواند علاج كند ، سر او را زيب كنگره قصر قرار مي دهند ، و تاكنون بيش از سيصد كس به عيادت و معالجه او آمده اند و نتوانسته اند او را علاج نمايند ، مُلْهِم شدم ، كه از اين عيادتي كنم ، داخل باغ شدم ، در ايوان قصر ، كسي بر من نهيب زد :
اي مرد ! نگاه به كنگره قصر كردي و وارد شدي ؟ گفتم : آري .
گفت : داخل شو ، كه به زودي سر تو هم زيب كنگره قصر خواهد شد ، وارد عمارت قصر شدم ، گفتم : آمده ام از دختر پادشاه عيادتي كنم ، مرا به اتاق مريض راه دادند ، چون وارد شدم سلام كردم ، گفت : وعليك السّلام ، اي پسر خواص ، و صدا كرد براي او مَعجر و چادر بياورند ، پدرش گفت : اي نور ديده ! تاكنون سيصد طبيب براي علاج تو آمده اند ، براي هيچ كدام روسري و چادر نخواستي ، گفت : آن ها مرد نبودند و اين مردي است از مردان خدا !
|
95 |
|
من گفتم : اي دختر ! اسم مرا از كجا دانستي ؟ گفت : آن كس كه تو را به عيادت ما فرستاد ، نام تو را به ما آموخت .
گفت : آيا دارويي داري كه درد مرا دوا كني ؟ گفتم : { ألا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ } . ( 1 )
اين آيه را شنيد و صيحه زده غش كرد ، پس از مدّتي او را به هوش آوردند ، گفتم : به دين اسلام مشرّف شو ، گفت : در اسلام چه داريد ؟ گفتم : كعبه ، كه آمال همه مسلمانان است .
گفت : اگر كعبه را ببيني مي شناسي ؟ گفتم : آري ، از سوي آن بر مي گردم ، گفت : گِرد سر من نگاه كن ، آنگاه ديدم ، كعبه گِرد سر آن دختر دور مي زند و طواف مي كند . سپس گفت : هر كس از پاي به كعبه رود ، او كعبه را طواف كرده و هر كس از دل به كعبه رود ، كعبه او را طواف مي كند ، آري ؛
قومي به گِرد كعبه بنازند در طواف * * * نازم من آن سري ، كه بود كعبه را مَطاف ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رعد ، 28
2 . مكتب اسلام ، ج 2 ، ص 286 ، حسين عمادزاده .