بخش 4
بخش چهارم طیّ مراحل 1ـ آغاز سفر و طیّ مراحل 2ـ مرحله اوّل : اصلاح نیّت و اخلاص 3ـ مرحله دوّم : توبه 4ـ مرحله سوم : انقطاع از هر چه غیر خداست 5ـ اتّخاذ رفیق 6ـ حُسن خُلق
87 |
بخش چهارم
طيّ مراحل
1ـ آغاز سفر و طيّ مراحل .
2ـ مرحله اوّل : اصلاح نيّت و اخلاص .
3ـ مرحله دوّم : توبه .
4ـ مرحله سوّم : انقطاع از هر چه غير خداست .
5ـ اتّخاذ رفيق و همسفر .
6ـ حُسن خُلق در سفر .
89 |
طيّ مراحل
1ـ آغاز سفر و طيّ مراحل
با توجّه به مباحث گذشته كه اجمالي از اسرار حجّ و اهداف عالي آن معلوم شد ، اينك مقتضي است كه بار سفر بسته و اين سير عجيب آسماني را علاوه بر عالم جسم ، در عالم نفس خود نيز آغاز كنيم و به موازات حجّ بدن ، حجّ روح را هم محقّق سازيم و همچنان كه مراقب آداب ظاهري و شرايط صحّت آن هستيم ، با دقّت بيشتري مواظب حالات باطني و آثار روحي و شرايط مقبوليّت آن نيز باشيم و مكرّراً تذكّرات آموزنده امام سجّاد ( عليه السلام ) ( 1 ) را به خاطر بياوريم و با آمادگي كامل حركت كنيم .
گاهِ آن آمد كه با مردان سوي ميدان شويم * * * يك ره از ايوان برون آييم و بر كيوان شويم
راه بگذاريم و قصد حضرت عالي كنيم * * * خانه پردازيم و سوي خانه يزدان شويم
طبل جانبازي فروكوبيم در ميدان دل * * * بي زن و فرزند و بي خان و سر و سامان شويم
مُلحدان گر جادوي فرعونيان حاضر كنند * * * ما به تكبيري ، عصاي موسيِ عمران شويم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صفحه 13 ( مقدّمه ) .
90 |
حسرت آن روز چون بر دل همي صورت كنيم * * * آه اگر در منزلي ما صيد گورستان شويم
رو كه هر تيري كه از ميدان حكم آيد به ما * * * هديه جان سازيم آن گه سوي آن پيكان شويم
چون بدو باقي شديم از بود خود فاني شديم * * * چون بدو دانا شويم آنگه ز خود نادان شويم ( 1 )
2ـ مرحله اوّل : اصلاح نيّت و اخلاص
« اِذا اَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ للهِِ تَعالي مِنْ كُلِّ شاغِل » . ( 2 )
« چون اراده حج كردي ، دل را از هر چه كه از خدايت باز دارد برهنه و عريان ساز . »
صاحبدلان از زُوّار بيت محرّم ، بعد از تفهّم و شناختن معني و موقعيّت حجّ و عزم زيارت ، پيش از پرداختن به تهيّه اسباب سفر ، به آماده ساختن قلب و اصلاح نيّت خود مي پردازند و قبل از هر كاري ، به كار دل مي رسند . عوامل و موجبات و انگيزه ها را زير و رومي كنند تاببينند دراين تصميم حج ، غيرخداهم دخالت دارد يا حقّاخالصاًلوجه الله است .
موضوع ، عبادت و عرض بندگي به ساحت قدس خداست . بايد از هر چه مربوط به هواست بركنار باشد و صرفاً به قصد امتثال امر خالق يكتا ، به عمل بيايد و منظور ، تحصيل ثواب آخرت و فرار از عقاب باشد . ( 3 )
3ـ مرحله دوّم : توبه
« ثُمَّ اغْتَسِلْ بِماءِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ مِنَ الذُّنُوبِ » . ( 4 )
« پس با آب توبه خالص ، خود را از گناهان ، شستوشو ده . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . از حكيم سنايي است .
2 . مصباح الشّريعة ، باب 21 ( كتاب مصباح الشريعة ، منسوب به امام صادق ( عليه السلام ) است . )
3 . البتّه ، مرتبه اعلاي اخلاص ، انجام عمل به داعي « حبّ خدا » ست كه عبادت احرار است .
4 . مصباح الشريعة ، باب 21
91 |
شكّي نيست كه آلودگان و ناپاكان را ، به جايگاه پاكان راهي نيست . تحصيل طهارت ، اوّلين شرط آهنگ خانه معبود است . همچنان كه فرموده اند : « لا صَلوةَ اِلاّ بِطَهور » ( 1 ) نماز كه معراج و پرواز انسان است و رو به جمال اعلي رفتن ، جز با طهارت و پاكي ، ميسّر نخواهد بود . پس حج كه طواف بر گرد آن جمال است و يكي از اجزايش نماز است ، به طور مسلّم و به طريق اولي بايد ركن عمده اش تحصيل طهارت باشد تا حجاج با آب توبه خالص و كامل ، خود را از جميع گناهان كه اهمّ آنها « مَظالم عباد » است و تضييع « حقوق النّاس » ، شستوشو دهند و تطهير كنند .
حقوق مردم را ، اگر « حقّ مالي » است ، مانند خمس و زكات و مظالم و كفّارات و ديون ( بدهكاري ها به اشخاص ) بايد بپردازند و اگر « حقّ عِرضي » است ، مانند غيبت و تهمت و هتك حرمت و آزار و اذيّت ، بايد از صاحبانش حلّيّت بخواهند ؛ زيرا هر حقّي كه بر گردن طالب حج است ، مانند طلبكاري سمج ، گريبانش را گرفته و مي گويد : كجا مي روي ؟ آيا به خانه خدا مي روي ، در حالي كه فرمانش را در خانه ات زير پا مي گذاري ؟ ! تو كه با بي اعتنايي به امر و نهيش بي حرمتي ها نسبت به او و اوليايش روا داشته اي ، حالا با چه رويي وارد خانه اش مي شوي و كنار سفره اش مي نشيني ؟ !
تو اگر راستي ، بنده مطيع و فرمانبرداري و براي عرض بندگي مي روي از همين جا شروع به اطاعت كن و حقوقي كه بر ذمّه ات نهاده است ، ادا كن .
والدين و اقارب و ارحام و همسايگان و ديگر ذوي الحقوق را از خود ، راضي و خشنود گردان .
لغزش هايي را هم كه بين خود و خدا داشته اي ، به ياد بياور و از صميم قلب ، اظهار ندامت بر گذشته و عزم بر ترك در آينده و استغفار جدّي كن . « تائب واقعي » باش تا داخل در زمره « متطهّرين » گردي و مورد « محبّت » حضرت معبود واقع شوي كه :
{ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوابِينَ ويُحِبُّ المُتَطَهِّرينَ } ( 2 ) .
« محقّقاً ، خدا توبه كاران و پاك شدگان را دوست مي دارد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، ص 12 ، باب فرض الصلوة .
2 . بقره : 222
92 |
و بسيار بجاست كه دستور توبه اي را كه از رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با كيفيت خاصّي منقول است ، به جا بياورد و از بركات عظيمه آن برخوردار شود . ( 1 )
4ـ مرحله سوم : انقطاع از هر چه غير خداست
« وَوَدِّعِ الدُّنْيا وَالرّاحَةَ وَالْخَلْقَ » . ( 2 )
« دنيا و آسايش و دلبستگي به خلق را واگذار و با همه ، توديع كن . »
از مقدّمات اين سفر ، كه سير به سوي خداست ، انقطاع تامّ و تمام از ماسواي خداست . بايد چنين فرض كند كه به سفر مرگ مي رود و ديگر بر نمي گردد .
رو به حرم خاصّ حضرت ربّ العالمين كرده و به ديدار ملك العرش مي رود . با چنان مقصد اعلي ، دل به مغازه و خانه و زن و فرزند بستن ، راستي كه حاكي از نبود شناخت و فقدان معرفت است .
آري ، سزاوار است ، با استعانت از حول و قوّه پروردگار و ايجاد اشتياق به سعادت ها و مثوبات عالم آخرت در دل ، دل از تمام علايق و دوست داشتني ها بركند و براي امتثال امر خدا و تسهيل كار بازماندگان ، وصيّتي جامع و قاطع بنويسد .
امر صِغار و ثلث اموال و ديگر مطالب را واضح و روشن كند كه اگر از روي مشيّت حضرت حق ، در اثناي سفر ، به رحمت ايزدي پيوست ، كارها روبه راه باشد و كسي به زحمت نيفتد .
چه بجا و مناسب است كه آدمي ، از اين قطع علايق اختياري حجّ ، به لحظه قطع علايق اضطراري مرگ ، منتقل شود كه عاقبت ، لحظه اي مي رسد كه خواه ناخواه از دوستان جدايش مي كنند .
همچنان كه در سفر حج ، توشه اي به قدر طول سفر و مركبي براي انتقال به مكه ، لازم دارد ، در سفر مرگ نيز توشه اي به قدر طول سفر و مركبي براي انتقال به عالم قبر مي خواهد . اما چه نزديك و قطعي است آن انتقال و چه طولاني است آن سفر .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دستور توبه را مرحوم محدّث قمي در « مفاتيح الجنان » در اعمال ماه ذي القعده آورده است .
2 . مصباح الشريعه ، باب 21
93 |
« آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَطُولِ الطَّريقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ » . ( 1 )
باري ، كارهايش را به خدا واگذار كند و اهل و عيال خود را به نگهبان و نگهدار حقيقي بسپارد و رو به راه آورد .
{ فَاللهُ خَيْرٌ حافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ } . ( 2 )
« پس خدا بهترين نگهبان و مهربان ترين مهربانان است . »
امام سجاد ( عليه السلام ) فرموده است در سفر اين دعا را بخواند تا در امان پروردگار باشد :
« بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمِنَ اللهِ واِلَي اللهِ وَفِي سَبيلِ اللهِ . اَللّهُمَّ اِلَيْكَ اَسْلَمْتُ نَفْسي واِلَيْكَ وَجَّهْتُ وَجْهِي وَاِلَيْكَ فَوَّضْتُ اَمْرِي فَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الاِْيمانِ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَمِنْ خَلْفي وَعَنْ يَمِينِي وَعَنْ شِمالِي وَمِنْ فَوْقِي وَمِنْ تَحْتِي وَادْفَعْ عَنِّي بِحَوْلِكَ وَقُوَّتِكَ فَاِنَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ العَلِيِّ الْعَظِيمِ » .
از امام سجاد ( عليه السلام ) منقول است كه مي فرمود :
« من با گفتن اين كلمات و سپردن خود به خدا ترس و باكي نخواهم داشت ، هرچند جنّ و انس ، براي زيان رساندن به من همدست و مجتمع شوند ( صدمه اي به من نخواهد رسيد ) . » ( 3 )
5ـ اتّخاذ رفيق
مطلب مهمّ ديگري كه رعايتش لازم و مناسب با مرحله انقطاع است ، موضوع « رفيق و همسفر » در اين سير و سلوك روحاني است .
به همان اندازه كه موجبات مشغله قلبي و اسباب دل مشغولي در اين سفر ، مضرّ به حال انسان است و بايد بكوشد تا چيزي يا كسي كه او را از ياد خدا باز مي دارد و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه باب الحكم ، حكمت 74
2 . يوسف : 64
3 . طوائف الحكم ، جلد 2 ، ص 95 .
94 |
بيهوده گويي و بيهوده كاري و باطل گذراني وادارش مي كند ، همراهش نباشد ، به همان مقدار و بيشتر ، موجبات تذكّر و اسباب يادآوري خدا و توجّه به دقايق و اسرار حجّ و ايجاد حالات خوشِ روحي ، براي اين مسافر الهي بسيار لازم و سودمند است ، و بايد در اين امر ، سعي بَليغي كند تا با كسي رفيقوهمسفرشود كه بارفتاروگفتار و حالات معنوي اش دائم او را در حال توجّه نگه دارد و از عارض شدن حال غفلت و بطالت ، مانع گردد .
از رفاقت و همسفرشدن با اشخاص بطّال و خوشگذران كه حتّي در اين سفر روحاني هم ـ كه ايّام معدودي بيش نيست و شايد در تمام مدت عمر ، بيش از يك بار نصيب انسان نشود ـ ، نمي توانند از بذله گويي ها و تفريح هاي هميشگي خود ، دست بردارند و به كار مهمّ و مقصد فوق العاده عظيمي كه براي آن ، ترك وطن كرده و سر به بيابان هاي مكه و حجاز گذاشته اند ، بپردازند ، شديداً بپرهيزد كه اين سفر ، غير سفرهاي ديگر است و مقصد ، فوق مقاصد عادي بشر است . هدف ، بي نهايت گران مايه و از دست دادنش ، موجب خسران غيرقابل جبران است .
جدّاً بايد مراقب خود باشد و هر لحظه اش را مغتنم بشمارد و به رايگان از دست ندهد و به خود بگويد :
حال كه اين توفيق بسيار بزرگ الهي نصيبت شده و رو به خانه حقّ مي روي ، از كجا كه بار ديگر ، عمر ، وفايي كند و چنين موفّقيّتي نصيبت شود . بكوش و بهره خود را بگير . از مقدار خواب و خوراك معمولي ات كم كن . از تفريحات زايد ، بپرهيز . از كمبود كمّ و كيف غذا و مسكن ، نگران مباش . از خريد سوغاتي ، كوتاه بيا . اين همه بگذار تا وقت دگر كه با چنين سفري مناسب نيست .
« اِنْتَهِزوا الْفُرَصَ فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ » . ( 1 )
« فرصتهاي زودگذر را مغتنم بشماريد كه همچون ابر زودگذر ، از بالاي سر ، رد مي شود . يك وقت به خود مي آييد كه ابر بهاري رفت و باران رحمت به شما نرسيد . »
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف * * * كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مثلي است ، سفينة البحار ، جلد 2 ، ص 357
95 |
خواب و خورت ز مرحله عشق دور كرد * * * آن دم رسي به دوست كه بي خواب و خور شوي
اين فرصت كم را از دست مده و غافل مشو و كمال استفاده را از آن ببر . آن قدر در دل خروارها خاك و سنگ بخوابي كه جمجمه ات لانه مار و مور گردد و گوشت هاي بدنت خوراك كرم هاي زير زمين شود .
خشت بالين گور ياد آور * * * اي كه سر در كنار احبابي
خفتنت زير خاك خواهد بود * * * اي كه در خوابگاه سنجابي
كي دعاي تو مستجاب شود * * * كه به يك روي در دو محرابي
6ـ حُسن خُلق
« وَاَحْسِنِ الصُّحْبَةَ » . ( 1 )
« نيكو مصاحبت كن . »
خوش رويي و خوش خويي در همه جا و با همه كس ، نيكوست ، اما در سفر حجّ و با همسفران حج ، به مراتب نيكوتر است ؛ زيرا سفر ، سفر به سوي خداست و همگي ميهمانان خدا هستند . اكرام مهمان ، اكرام ميزبان است .
قال الصّادق ( عليه السلام ) :
« اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ يُمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَما تُمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيدَ » . ( 2 )
« خُلق نيكو ، گناه را آب مي كند ، آن چنان كه آفتاب ، يخ را آب مي كند . »
و حسن خُلق ، نه تنها آن است كه آزارش به كسي نرسد ؛ بلكه وقتي در حدّ تمام است كه ، آزار ديگران را نيز تحمل كند ، بلكه بالاتر ، در مقابل ايذاي آنان ، فروتني و تواضع كند و خدمتگزاري و احسان و احترام ، از خود نشان بدهد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصباح الشريعة ، باب 21
2 . المحجة البيضاء ، جلد 3 ، ص 290
96 |
دقيقاً مواظب باشد كه كوچك ترين كلمه ناروا و رفتار ناپسند ، از درشتگويي و ترشرويي ، از او صادر نشود و چنين فرض كند كه همه نسبت به او ، حقّ اذيّت دارند و او نسبت به احدي ، حقّ آزار ندارد و همه را به حساب خدا بگذارد و جبران آن را از خدا بخواهد .
وقتي فكر اين چنين شد ، تمام ناملايمات و دشواري ها در نظرش آسان مي آيد و هر تلخي در ذايقه اش شيرين مي شود و از تحمّل آزار ديگران نيز لذّت مي برد و مي گويد :
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقي است * * * به ارادت بكشم درد كه درمان هم از اوست
* * *
جمال كعبه ، چنان مي دواندم به نشاط * * * كه خارهاي مغيلان ، حرير مي آيد