بخش 6

4ـ موقف چهارم : عرفات عرفات کجاست ؟ انسان تا با دنیا بیگانه نشود ، با خدا آشنا نمی#160;گردد روز عرفه ، روز دعا و روز تضرّع به درگاه خداست دعا ، خود طریق مستقلّ و جداگانه#160;ای است توجّه ! این#160;جا عرفات است گدای مسکین از در خانه سلطان کریم چگونه بر می#160;گردد ؟ بشارت : امام عصر ، ارواحنا فداه در عرفات است فرصت را مغتنم بشمارید که به سرعت می#160;گذرد دعا برای فرج ولیّ#160;عصر ، ارواحنا فداه ، از اهمّ مطالب است دعا برای والدین و ارحام و عموم اهل ایمان ، از اعمال مهمّ عرفات است چه دعای بابرکتی ! چند جمله دعا به پیشگاه خداوند عَزّ وجَلّ روز عرفه رو به پایان و آفتاب عرفات در شرف غروب است بشارت بزرگ


124


موقف چهارم : عرفات ( 1 )

روزهاي اوايل ذي حجّه ، روزهاي پرغوغاي مكّه است . مانند دريايي كه از همه طرف ، نهرهاي آب پر جوش و خروش ، در آن سرازير مي شود ، در تمام ساعات شبانه روز ، سيل جمعيت هاي عظيم است كه با شور و هيجان و انقلاب عجيبي از تمام جهات و جوانب ، سرازير مكه مي شوند .

و آن بلده طيّبه و شهر مقدّس ، كه در آن ايّام سطوت و هيبت خاصّي به خود مي گيرد ، همچون مادري مهربان كه فرزندان خود را در آغوش بپذيرد ، تمام واردين را با آن كثرت تعجب انگيزي كه دارند ، با مهرباني تمام در آغوش گرم و بامحبت خود ، جا مي دهد .

و نظر به بركت خارق العاده اي كه خدا به آن شهر ، عنايت فرموده است ، هرگز بر واردين تنگ و مضيّق نمي شود و همه با وسعت و امنيت ، در دامن « بلدالامين » احساس آرامش جسمي و روحي مي كنند .

كساني كه وظيفه « حجّ تمتّع » دارند ، « عمره » را كه « حجّ اصغر » ( 2 ) ناميده مي شود . انجام داده اند و به انتظار رسيدن موقع « حجّ اكبر » ( 3 ) در مكّه به سر مي برند ، و كساني كه وظيفه « حجّ قِران و اِفراد » ( 4 ) دارند و حجّ آنها مقدّم بر عمره است ، فوج فوج ، وارد مكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « عرفات » بر حسب ترتيب مناسك حج ، موقف اول است ؛ ولي بر حسب ترتيبي كه در اين كتاب منظور شد ، موقف چهارم به حساب آمد ( به پاورقي صفحه 95 مراجعه شود ) .

2 و3 . ابن عمار قال : سألت اباعبدالله ( عليه السلام ) عن يوم الحج الاكبر فقال : هو يوم النحر والحج الاصغر « العمرة » ( وافي ، جلد 2 ، ص 192 ، باب 169 ، حديث 1 ) .

4 . كساني كه منزلشان در مكه است و يا فاصله آنها تا مكه كمتر از شانزده فرسخ شرعي است ، وظيفه ( حج ) قِران و اِفراد دارند ، و كساني كه از منزلشان تا مكه شانزده فرسخ و بيشتر باشد ، وظيفه آنها حجّ تمتّع است .


125


مي شوند تا همه با هم ، در روز معيّن ، جامه احرام حج بپوشند و لبّيك گويان ، از مكه خارج شوند و به دامن كوه عرفات بروند .

« عمره » يك برنامه عبادي فَردي است ، كه مشروط به هماهنگي با ديگران نيست و هر كس مي تواند در هر روز كه بخواهد ، انجام بدهد ، اما « حجّ » يك برنامه عبادت جمعي است كه بايد روز معيّني آغاز و روز معيّني خاتمه پيدا كند و اماكن خاصّ و اعمال مخصوصي دارد .

به همين جهت ، تمام كساني كه قصد شركت در مجمع عمومي حج را دارند ، از هر نقطه دنيا كه هستند ، سعي مي كنند تا روز هشتم ذي حجّه ، خود را به مكه برسانند . آنهايي هم كه براي عذري ، تأخير كرده اند ، بايد تا قبل از ظهر روز نهم ، ملحق شوند .

« كاروان عظيم حج » بعد از ظهر روز هشتم ، از مكه به حركت در مي آيد ، در حالي كه سرها برهنه و تن ها از لباس هاي معمولي و هميشگي ، خلع گشته و هر يك دو قطعه پارچه سفيد پوشيده و هر نفر ، از وسايل زندگي به قدري كه براي توقّف چند روز در خيمه و در ميان بيابان ، كافي باشد همراه خود برداشته است . همگان با نظمي متين و برنامه اي الهام بخش و آهنگي شورانگيز از نغمه آسماني « لَبَّيْكَ اَللّهُمَ لَبَّيْكَ ، لَبَّيكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ، اِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ » كه طنين روحاني خاصّش ، سراسر شهر مكه و بيابان هاي شمال شرقي را آكنده مي سازد ، حركت مي كنند .

البته چون جمعيت ، فوق العاده زياد است ، ناچار بايد دسته دسته و تدريجاً و در عين حال متوالياً ، مسير مكه تا عرفات را بپيمايند تا درست ، مقارن زوال ظهر روز نهم ، همه در صحراي عرفات مجتمع شوند . لذا از ظهر روز هشتم ، جنب و جوش عجيبي در مكه به چشم مي خورد . در همه جا ، انسان هاي سفيدپوش ديده مي شوند و از همه جا ، نغمه ملكوتي و آهنگ پرهيبت « لبّيك اللهم لبّيك » ، به گوش مي رسد و كوچه و بازار و خيابان و داخل و خارج شهر ، از جمعيتي كه همه رو به سوي عرفات ، در حركتند ، موج مي زند .


126


عرفات كجاست ؟

عرفات بيابان صاف و همواري است كه تقريباً در 24 كيلومتري ( چهار فرسخي ) شمال مكه و در دامنه كوهي به نام « جَبَلُ الرّحمَة » قرار گرفته است .

عرفات ، سرزمين بسيار مقدّسي است كه خداوند كريم ، آن جا را براي ضيافت و پذيرايي از ميهمانان خود ، مقرّر فرموده و سفره خاصّ انعام و اكرامش را در دامن « كوه رحمت » گسترانيده و از كافّه ميهمانان و واردين ، دعوت كرده است تا در ساعتي معيّن ، همه با هم بر گرد خوان نعمت بي دريغش بنشينند و از بحر موّاج كرم و رحمت بي كرانش ، هر يك به قدر ظرفيت و استعداد خويش برخوردار شوند .

انسان تا با دنيا بيگانه نشود ، با خدا آشنا نمي گردد

انسان اگر به حال خود رها شود ، مانند بچّه اي است كه تا چشمش به اسباب بازي هاي رنگارنگ بيفتد و ذائقه اش با خوردني هاي ترش و شيرين آشنا شود ، خود را مي بازد و هر چه دارد از دست مي افكند و با حرص و ولعي فراوان به سمت آن اسباب بازي ها و خوردني ها مي دود .

انسان با ديدن كالاهاي خوش آب و رنگ دنيا و كاميابي موقّت از شهوات ، آن چنان از خود بي خود مي شود كه موقعيت انساني خود را از ياد مي برد و از كمالات عالي كه بايد در عالم ويژه انساني به دست آورد ، به كلي غافل مي شود و نداهاي الهام بخش توحيد فطري را در پس پرده هاي ضخيم علايق مادّي ، بسيار ضعيف ، بلكه خاموش مي سازد . يك عمر با بازيچه دنيا ، سرگرم و به ترش و شيرين ناچيز و بي ارزش دنيا مشغول است و عاقبت ، در پايان عمر تباه شده اش با قلبي سياه ، به دركات جحيم و هلاكت ابدي ، مي غلتد .

در شب معراج ، خطاب به رسول مكرّم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند :

« يا أَحْمَد اِحْذَرْ أَنْ تَكوُنَ مِثْلَ الصَّبِيِّ إذا نَظَرَ إلَي الاَْخْضَرِ وَالأَْصْفَرِ وَإِذْا


127


أُعْطِيَ شَيْئاً مِنَ الْحُلْوِ وَالْحامِضِ اِغْتَرَّ بِهِ » . ( 1 )

« اي احمد ( صلّي الله عليه وآله ) ، بر حذر باش از اين كه همچون كودك باشي ، كه چون سبز و زردي ببيند و ترش و شيريني داده شود ، فريفته آن گردد . »

اين خطاب ، به مقام بسيار شامخ و رفيع رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) متوجه شده است تا عالم انسانيت ، پي به موقعيت بسيار خطير و عظيم خود ببرد و سرمايه عزيز عمر را با بطالت و غفلت تباه نسازد .

آري ، اين انسان ، تا زماني كه خود را در ميان امتعه و اشياي پرتجمّل دنيا مي بيند ، كه خانه هاي پرنقشونگار ، فرش هاي عالي ، پرده هاي الوان ، غذاهاي رنگارنگ ، آهنگ سود و زيان كسب و كار و تجارت و بالاخره دلربايي هاي اهل و عيال و خويشان و دوستان ، گرداگرد او را گرفته و مشغولش ساخته اند . تا چنين است ، نمي تواند به اين سادگي با خدا خلوت كند و با آن « محبوب اصلي » راز و نيازي به ميان آورد ؛ مجلس معارفه اي بين خود و خدا تشكيل دهد و بر درجه عرفان و محبّتش نسبت به خدا بيفزايد و بالنّتيجه كمال حقيقي و سعادت انساني خود را به دست آورد .

و لذا خداوند رحيم منّان ، به منظور نجات دادن انسان از گرداب هولناك « حُبّ دنيا » و رهانيدن او از لجنزار پرعفونت شهوات و پيروي از هواي نفس ، به قيد وجوب و الزام ، او را از زندگي مألوف و خانه و كاشانه اش بيرون مي آورد و از تمام تجمّلات دنيايي ، حتي لباس تن و كفش و كلاهش ، جدا مي سازد و در سرزميني دورافتاده از تمام ظواهر فريبنده مادّي ، متوقّفش مي كند كه آنجا ، نه كاخ و قصري مي بيند و نه پرده و فرشي . نه لباس شيكي دارد و نه آرايش چهره اي ؛ جز يك خيمه ساده و بي آلايش و خاك و سنگ بيابان خشك حجاز چيزي نمي بيند . از همه جا و از همه كس منقطع گشته و خيمه در دامن « جبل الرّحمه » و « دار الضّيافه » حضرت حق زده و آن جا به خاك نشسته است . دگر ، با كسي حسابي ندارد جز خدا ؛ دگر در عالم ، پناه و آشنايي ندارد جز خدا ، مانند ميّتي كه از همه چيز زندگي جدا شده و با يك كفن ، به رحمت خدا پيوسته است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد القلوب ديلمي ، احاديث معراج ، آخر كتاب .


128


آري ، در اين موقع و با اين شرايط است كه مي تواند با خدا خلوت كند و مجلس معارفه و شناسايي بين خود و خدا تشكيل دهد و خود را به عجز و بيچارگي و فقر و احتياج همه جانبه و خدا را به احاطه علم و قدرت و قيّوميّت و قهّاريّت توأم با لطف و كرم و رحمت بي منتها بشناسد و از صميم قلب بگويد :

« عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقِيباً ، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْد لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبّـِكَ نَصِيباً » . ( 1 )

كور است چشمي كه تو را نگهبان خود نمي بيند و زيانبار است تجارت ( يك عمر ) بنده اي كه تو بهره اي از محبّتت به او نداده اي .

وظيفه وقوف در عرفات ، از ظهر روز نهم ذيحجّه شروع مي شود و مغرب آن روز به پايان مي رسد .

اين عبادت بزرگ از نظر زمان ، بسيار محدود است ، اما از نظر آثار و نتايج معنوي و بركات و رحمات الهي كه عايد حضّار در موقف مي شود ، فوق العاده عظيم و جليل و از حدّ تصوّر آدمي بيرون است .

امام سجّاد ( عليه السلام ) شنيد كه سائلي ، در عرفات ، از مردم درخواست مال مي كند ، فرمود :

« وَيْحَكَ أَ غَيْرَ اللهِ تَسْأَلُ فِي هَذَا الْيَوْمِ إِنَّهُ لَيُرْجَي لِمَا فِي بُطُونِ الْجِبالِ فِي هَذَا الْيَوْمِ أَنْ يَكُونَ سَعِيداً ( 2 ) . »

واي بر تو ! آيا در چنين محلّي از غير خدا طلب مي كني ؟ حال آن كه امروز آن چنان ، رحمت حق ، شامل و عامّ است كه اميد آن مي رود آنچه در شكم كوه ها است ، مشمول رحمت عامّه حق گردد و خوشبخت و سعادتمند شوند .

مرحوم فيض در بيان اين حديث مي گويد : سعادت هر چيزي مناسب حال خودش است . بنابراين شايد مراد از سعادت آنچه در شكم كوه هاست ، اين باشد كه از كوه ، نباتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جمله اي است از دعاي عرفه امام حسين ( عليه السلام ) .

2 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 42 .


129


برويد و بعد از تحوّلات پي درپي به صورت نطفه اي درآيد و از آن ، انسان سعيدي متكوّن گردد .

و در روايت ديگري كه « مستدرك » نقل كرده به جاي كلمه « الجبال » كلمه « الحُبالي » آمده است كه به معناي « زنان آبستن » است و در اين صورت ، معناي حديث روشن تر خواهد بود .

مردي در مسجدالحرام از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيد : چه كسي گناهش از گناه همه كس بزرگ تر است ؟ فرمود :

« مَنْ يَقِفُ بِهَذَيْنِ الْمَوْقِفَيْنِ عَرَفَةَ وَالْمُزْدَلِفَةِ وَسَعَي بَيْنَ هَذَيْنِ الْجَبَلَيْنِ ثُمَّ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ وَصَلَّي خَلْفَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ( عليه السلام ) ثُمَّ قَالَ فِي نَفْسِهِ أَوْ ظَنَّ أَنَّ اللهَ لَمْ يَغْفِرْ لَهُ فَهُوَ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ وِزْراً » ( 1 )

كسي كه در اين دو موقف : عرفه و مشعر ، وقوف كند و بين اين دو كوه ( صفا و مروه ) سعي نمايد و گرد اين خانه ( كعبه ) طواف انجام دهد و نماز پشت مقام ابراهيم بجاآورد ، در عين حال بعد از تمام اين اعمال ، پيش خود بگويد يا گمان كند كه خدا او را نيامرزيده است . اين آدم از همه كس ، گناهش عظيم تر است . ( يعني بدگماني به خدا و يأس از رحمت خدا گناهي بسيار بزرگ و خطرناك است . )

« قَالَ أَبُو جَعْفَر ( عليه السلام ) مَا يَقِفُ أَحَدٌ عَلَي تِلْكَ الْجِبَالِ بَرٌّ وَلاَ فَاجِرٌ إِلاَّ اسْتَجَابَ اللهُ لَهُ فَأَمَّا الْبَرُّ فَيُسْتَجَابُ لَهُ فِي آخِرَتِهِ وَدُنْيَاهُ وَأَمَّا الْفَاجِرُ فَيُسْتَجَابُ لَهُ فِي دُنْيَاهُ » ( 2 )

امام باقر ( عليه السلام ) فرموده اند :

احدي از نيكان و بدان نيست كه بر اين كوه ها ( عرفات و مشعر ) وقوف كند ، مگر اين كه خدا ( دعاي ) او را به اجابت مي رساند . ( منتها ، دعاي ) نيكوكار نسبت به امور دنيا و آخرتش مستجاب مي شود ، ولي ( دعاي ) آدم بدكار ، درباره دنيايش مستجاب مي گردد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 42 .

2 . كافي ، جلد 4 ، ص 262 ، حديث 38 .


130


« وَقَالَ الصَّادِقُ ( عليه السلام ) مَا مِنْ رَجُل مِنْ أَهْلِ كُورَة وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِلاَّ غَفَرَ اللهُ لاَِهْلِ تِلْكَ الْكُورَةِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا مِنْ رَجُل وَقَفَ بِعَرَفَةَ مِنْ أَهْلِ بَيْت مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِلاَّ غَفَرَ اللهُ لاَِهْلِ ذَلِكَ الْبَيْتِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ » ( 1 )

و امام صادق ( عليه السلام ) فرموده اند :

هيچ مرد باايماني از اهل يك قريه و آبادي ، وقوف در عرفات نمي كند ، مگر اين كه خدا ، تمام اهل آن آبادي را كه داراي ايمانند مي آمرزد و هيچ مردي از خانواده باايماني ، در عرفات وقوف نمي كند ، مگر اين كه تمام افراد مؤمن آن خانواده مشمول مغفرت خدا قرار مي گيرند .

البتّه چنان كه ملاحظه مي شود ، در لسان روايت ، داشتن سرمايه اصلي ايمان كه منشأ بروز تقوا و اعمال صالح است ، شرط شمول مغفرت نشان داده شده است . بنابراين مردم طاغي و بي بندوبار ، از موضوع حكم روايت خارجند و هرگز نبايد اين گونه روايات ، مايه دلگرمي آنها باشد و بهانه اي براي تجرّي و گستاخي آنان در وادي معصيت به حساب آيد .

روز عرفه ، روز دعا و روز تضرّع به درگاه خداست

روز عرفه در ميان تمام ايّام سال ، امتياز خاصّي براي دعا دارد .

دعا و تضرّع به درگاه خدا و طلب حوايج دنيا و عُقبي ، از اهمّ اعمال اين روز است ، تا آن جا كه فرموده اند : روزه داري اين روز با تمام فضيلت و اجر عظيمي كه دارد ـ كفّاره 90 سال ، ( 2 ) يا مساوي با روزه يك عمر است ـ ( 3 ) اگر موجب ضعف و سستي دعا شود ، محكوم به كراهت است . ( 4 )

اساساً باب دعا ، باب وسيعي است كه از خزائن رحمت و كرم نامتناهي پروردگار ، به روي بندگان ، مفتوح شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 42 .

2 . المراقبات ، ص 229 .

3 . مستدرك ، عن علي صلوات الله عليه انه قال : من صام يوم عرفة محتسباً فكأنما صام الدهر ، ( كتاب الصيام ، ص 594 ، باب 19 ، جلد 1 ) .

4 . مستدرك ، جلد 1 ، كتاب الصيام ، ص 594 .


131


بركات عالي كه از اين در ، عايد انسان هاي پاكدل مي شود ، با تمام نتايج ساير ابواب سعادت برابري مي كند ، با اين تفاوت كه سنگيني اعمال بدني ديگر عبادات را هم ندارد . ( 1 )

دعا ، خود طريق مستقلّ و جداگانه اي است

از روايات معصومين ( عليهم السلام ) استفاده مي شود كه براي جلب رحمت پروردگار ، « دو سبب » در كار است ، يكي « عمل » و ديگر « دعا و سؤال » .

اهل عمل ، از باب « عدل » وارد مي شود و به « اجر » خود مي رسند ، اما اهل دعا و سؤال ، از باب « فضل » وارد مي شوند و مشمول « رحمت » مي گردند .

« ابن فهد حلّي » در كتاب « عُدّة الداعي » از كتاب دعاي محمد ابن حسن صفّار روايتي را نقل مي كند كه سند آن به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي رسد :

لَتَسْأَلُنَّ اللهَ أَوْ لَيُعْطِيَنَّ عَلَيْكُمْ إِنَّ للهِِ عِبَاداً يَعْمَلُونَ فَيُعْطِيهِمْ وَآخَرِينَ يَسْأَلُونَهُ صَادِقِينَ فَيُعْطِيهِمْ ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَيَقُولُ الَّذِينَ عَمِلُوا رَبَّنَا عَمِلْنَا فَأَعْطَيْتَنَا فَبِمَا أَعْطَيْتَ هَؤُلاَءِ فَيَقُولُ عِبَادِي أَعْطَيْتُكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَمْ أَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئاً وَسَأَلَنِي هَؤُلاَءِ فَأَعْطَيْتُهُمْ وَهُوَ فَضْلِي أُوتِيهِ مَنْ أَشَاءُ ( 2 )

« بايد از خدا بخواهيد تا به شما عطا كند ؛ چه آن كه خدا را بندگاني است كه عمل مي كنند و خدا اجرشان را مي دهد و بندگان ديگري دارد كه با صدق و اخلاص از او سؤال مي كنند ( و از باب دعا وارد مي شوند ) . پس خدا ، عطا مي كند به ايشان و سرانجام ، همه را در بهشت و دار سعادت ، مجتمع مي سازد . آنگاه دسته عاملين ( با تعجب ) مي گويند : پروردگارا ! ما كه مورد لطف و عنايتت واقع شده ايم ، نتيجه اعمال خوب ما بوده است ، اما اين دسته ( كه در عمل ، قاصر بوده اند ) از چه راه ، به اين درجه از كرامت و عطا رسيده اند ؟

مي فرمايد : بندگان من ! شما كار خوب كرده و مزد خود را گرفته ايد . بي كم و كاست هم گرفته ايد . اما اينان ، به گدايي ، در خانه من آمده اند و دست سؤال ، به سوي من دراز كرده اند ( صورت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المراقبات ، ص 231 .

2 . شرح نهج البلاغه خوئي ، جلد 4 ، ص 263 و عدّة الداعي فارسي ، ص 28 .


132


مسكنت بر خاك ذلّت نهاده و دست به دامن فضلم زده اند . من هم ، دامن از دستشان نكشيده و محرومشان نكرده ام ، بلكه مشمول فضلشان كرده و در طاق و رواق عزّت و مكرمت ، جايگزينشان ساخته ام ) پس به ايشان عطا كردم و آن ، فضل من است كه به هر كس بخواهم مي دهم . »

آري ، خداي مهربان ، به روي بندگانش درهاي متعدّد گشوده و وسايل گوناگون در اختيارشان نهاده است . يك در « درِ عمل » است . جمعيتي كه از اين در وارد مي شوند ، وسايل و اسباب كار ، به تقدير پروردگار ، براي آنها فراهم است . بدن سالم و بنيه كار و قدرت مالي و آبرو و اعتبار دارند .

با همين وسايل خدادادي ، به كار مي پردازند و توفيق الهي هم شامل حالشان مي شود . انواع و اقسام عبادات مالي و بدني انجام مي دهند ؛ روزه ها و نمازهاي مستحبّي بجا مي آورند ؛ حجّ و عمره هاي مكرّر ، انفاقات گوناگون خداپسندانه ، تأسيس مؤسّسات خيريّه ، خدمات ارزنده عامّ المنفعه و ساير اعمال عبادي را كه موفّق مي شوند ، عمل مي كنند و از اين راه به درجات عالي اي از سعادت ابدي نايل مي شوند و از « باب عمل » وارد جنّت و رضوان خدا مي گردند .

{ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلونَ } ( 1 ) .

امّا درِ ديگري هم هست كه « درِ سؤال » است . باب گدايي و تضرّع و زاري است . اين در هم ، اهل مخصوص به خود را دارد . گدايي كردن هم فنّ خاصّي است و راه و رسم مخصوصي دارد و از دست همه كس بر نمي آيد .

همچنان كه اهل عمل بودن ، كار هر كسي نيست و ابزار كار مي خواهد ، گدايي كردن از خدا و اهل دعا بودن هم ، كار هر كسي نيست . دلي زنده و چشمي گريان و حالي سوزان مي خواهد .

آدمي ، به خود مي آيد و اندكي مي انديشد كه جمعي از بندگان خدا ، راستي موفقند و آثارموفقيت ، از تمام شؤون زندگي شان پيداست . صحّت و عافيت دارند و از نعمت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . واقعه : 24 .


133


امنيت و فراغت برخوردارند . مشاغل دنيايي شان كم ؛ همّ خدا و آخرت بر قلبشان غالب ؛ و راه هاي عبادت و بندگي و طرق تأمين حيات اخروي ، با كمال سهولت زير پايشان باز است .

بعد به خود مي نگرد . مي بيند ياللاسف ! چه عقب ماندگي ها ، چه محروميت ها ، چه كم و كسرها در وادي عمل دارد . آثار بي توفيقي از تمام شؤون زندگي اش نمايان است . مشاغل دنيايي و گرفتاري هاي زندگي مانند تارهاي عنكبوت ، بر اطراف جسم و روحش تنيده و طناب پيچش كرده اند . فراغت قلبي ، نعمت بزرگ خدا ، از دستش رفته و همّ دنيا بر روحش مستولي گشته و علي الدّوام ، به فرمان اهل و عيال هوسباز مي جنبد و براي تأمين هوس هاي آنها ، در آتش دنياطلبي مي سوزد و آتش سوزان جهنّم را براي خود ، آماده مي سازد . واي اگر از پس امروز بود فردايي !

اين چنين كه انديشيد و فاصله بين خود و بندگان موفق خدا را از دريچه فكر و تأمّل سنجيد ، قهراً تكان مي خورد و طوفاني از غصّه و اندوه و تأثّر در فضاي جانش بر مي خيزد . بر فقر و بيچارگي و بينوايي خود واقف مي شود ؛ با بي تابي تمام در مقام آن بر مي آيد كه خود را از قعر اين درّه هولناك برهاند و در فضاي روشن و منوّر بندگي و خداجويي و آخرت طلبي ، با اهل عمل به پرواز در آيد .

ولي مي بيند راه ها بسته است و ريسمان ها بريده و ابزار كار ، از دست در رفته است .

دوران جواني ، با اعمال زشت تباه گشته و آلودگي گناهان ، فضاي جان را سياه كرده و اعمال عبادي اش ، ناقص و معيوب است . نه روزه اي كامل ، نه حجّي قابل ، نه نمازي بي عيب و نه خمس و زكاتي بي نقص ! مرگ هم بي خبر مي رسد . خدايا چه چاره اي كنم ؟ به كجا پناه برم ؟

آيا دري هست كه روي به آن بياورم ؟ ريسماني هست كه به آن چنگ بزنم و خود را از قعر جهنم سوزان برهانم ؟

اين جا و در اين موقع است كه نسيم رحمت ميوزد و نواي لطف و عنايت به گوش مي رسد كه : بله ! اي بنده بينواي من ، در ديگري دارم غير در عمل ، و آن در ، درِ گدايي است . آن در ، درِ دعا و تضرّع و زاري است .


134


{ وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ } ( 1 )

« خداي شما فرموده است ، بخوانيد مرا تا دعاي شما را اجابت كنم . »

سر به آستان و صورت به خاك و دست به دامن بيا ! با دلي سوزان و چشمي گريان ، ناله اي از صميم جان ، بركش : يا كَريمَ الْعَفْوِ ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ ، يا قَدِيمَ الاِْحْسانِ .

« وَأَنَا ، يَا إِلَهِي ، عَبْدُكَ الَّذِي أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ ، هَا أَنَا ذَا ، يَا رَبِّ ، مَطْرُوحٌ بَيْنَ يَدَيْكَ . أَنَا الَّذِي أَوْقَرَتِ الْخَطَايَا ظَهْرَهُ ، وَأَنَا الَّذِي أَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ ، وَأَنَا الَّذِي بِجَهْلِهِ عَصَاكَ ، وَلَمْ تَكُنْ أَهْلا مِنْهُ لِذَاكَ » . ( 2 )

« من ، اي خدا ، آن بنده ات هستم كه او را امر به دعا فرمودي و گفت لبّيك و سعديك . اينك منم اي پروردگار ، بنده افتاده در پيشگاهت . منم آن كه پشتش از بار خطيئات ، سنگين گشته . منم آن كه گناهان ، عمرش را تباه ساخته . منم آن كه از روي جهالت ، تو را نافرماني كرده و حال آن كه تو سزاوار عصيان و نافرماني نبودي . »

سلطان عادل و كريم ، جمعي در خانه او خدمتكارند . كار مي كنند و مزد مي گيرند . مسكين بينوايي از راه مي رسد . سر به ديوار خانه سلطان مي گذارد و ناله سر مي دهد كه من اگرچه اين لياقت را نداشتم كه در سلك كاركنان و خدمتگزاران آستانت باشم ، ولي پناه به كرم سلطان آورده ام . به گدايي به در خانه شاه آمده ام . رحمي كنيد و عنايتي بفرماييد .

چه بسا سلطان كريم ، به اين گداي مسكين ، عطيّه اي بدهد كه فوق عطيّه كاركنان آستانش باشد .

مي فرمايد :

« عِبادِي اَعْطَيْتُكُم اُجُورَكُم وَلَمْ اَلِتْكُم مِنْ اَعمالِكُم شَيْئاً ، وَسَأَلَنِي هؤُلاءِ فَاَعْطَيتُهُمْ وَهُوَ فَضلِي » .

همچنان كه من عادل تر از اين هستم كه به « عاملين » دستگاهم ، اجر و مزد ندهم ، همچنين كريم تر از اين هستم كه به « سائلين » درگاهم ، تفضّل و احسان نكنم و دست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره غافر ، آيه 60 .

2 . قسمتي از دعاي 16 « صحيفه سجّاديّه » .


135


درازشده آنها را خالي برگردانم . خير ، اين دسته « سائلين » را با دسته « عاملين » ، دوش به دوش هم ، در دارالسّلام و جنّت و رضوان ، جايگزينشان مي سازم .

باز به همان سند روايت مذكور ، از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است كه فرمود :

« يَدْخُلُ الْجَنَّةَ رَجُلاَنِ كَانَا يَعْمَلاَنِ عَمَلا وَاحِداً فَيَرَي أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَوْقَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ بِمَا أَعْطَيْتَهُ وَكَانَ عَمَلُنَا وَاحِداً فَيَقُولُ اللهُ تَعَالَي سَأَلَنِي وَلَمْ تَسْأَلْنِي ثُمَّ قَالَ سَلُوا اللهَ وَأَجْزِلُوا فَإِنَّهُ لاَ يَتَعَاظَمُهُ شَيْءٌ » . ( 1 )

« دو مرد ، در بهشت درآيند كه هر دو ، به يك طريق ، عمل كرده باشند . يكي از آن دو ببيند ديگري را كه مرتبه اش بالاتر از اوست . گويد : اي پروردگار من ! به چه چيز ، او را اين مرتبه و مقام عطا فرمودي ؟ حال آن كه ، هر دو ، داراي يك عمل بوده ايم . خداوند متعال مي فرمايد : او از من سؤال و درخواست مي كرد و تو نمي كردي . سپس رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : از خدا سؤال و طلب كنيد . و بسيار هم طلب كنيد ، چه آن كه ، هيچ چيز ، در نزد خدا بزرگ نمي آيد . »

« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) قَالَ قَالَ لِي يَا مُيَسِّرُ ادْعُ وَلاَ تَقُلْ إِنَّ الاَْمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ مَنْزِلَةً لاَ تُنَالُ إِلاَّ بِمَسْأَلَة وَلَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَلَمْ يَسْأَلْ لَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَسَلْ تُعْطَ يَا مُيَسِّرُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ بَاب يُقْرَعُ إِلاَّ يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ » . ( 2 )

« از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود : اي ميسّر ( اسم راوي است ) دعا كن و مگو كه كار تمام شده و مقدّر گرديده است ( و ديگر دعا فايده اي نخواهد داشت ) . چه آن كه ، نزد خدا منزلتي هست كه به آن ، نايل نمي شوي مگر از طريق دعا و سؤال و درخواست از خدا . و اگر بنده اي ، دهان خود را ببندد ، و از خدا نخواهد ، چيزي به او داده نمي شود پس بخواه تا داده شوي . اي ميسّر ، مسلّم آنكه ، هيچ دري نيست كه كوبيده شود ، مگر آن كه به زودي ، به روي كوبنده اش ، گشوده گردد .

گفت پيغمبر كه گر كوبي دري * * * عاقبت زان در برون آيد سري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح نهج البلاغه خوئي ، جلد 4 ، ص 263 .

2 . كافي ، جلد 2 ، ص 466 ، حديث 3 .


136


توجّه ! اين جا عرفات است

به خود بياييم و خوب بينديشيم . آن مقام دعا با كمال رفعت و جلالتش ، آن روز عرفه ، با موقعيت خاصّ و ممتازش ، و اين موقف عرفات با تمام شرافت و كرامت فوق حدّ تصورش .

راستي كه چه فرصت حسّاس و فوق العاده عزيز و گرانمايه اي به دست حجّاج و اهل موقف آمده است . اندكي غفلت كه موجب گذشتن وقت و تهي دستي از بركات آن ساعات عزيز مي شود ، ندامت و حسرتي به بار مي آورد و زياني ، دامنگير انسان مي سازد كه جز خدا كسي نمي داند .

قبل از شروع به دعا ، بايد لحظاتي سر به گريبان فرو برد و انديشيد . اين جا صحراي عرفات است . نمونه اي از صحراي محشر و رستاخيز عظيم قيامت كبري است . چه هنگامه عجيبي برپاست !

متجاوز از يك ميليون جمعيت ، از ملل مختلف عالم ، در اين بيابان گرد آمده اند و سرها برهنه و تن ها كفن پوش ، روي خاك هاي گرم اين صحراي سوزان دست به دعا برداشته اند .

خدايا چه عامل قهّاري اين جمعيت كثير را از خانه و كاشانه شان بيرون كشيده و در اين پهن دشت بي آب و گياه ، خاك نشين ساخته است ؟ !

آيا زور و سرنيزه اي در كار بوده ؟ آيا پولي گرفته و تطميعي شده اند ؟ نه ، اي خالق مهربان ! بلكه انگيزه اين جنبش ، همانا ايمان به ذات مقدّس تو و اطاعت امر رسول مكرّمت بوده است .

آري ، آمده اند اي خدا ، تا لبّيك اجابت ، به دعوتت گويند . آمده اند تا بر سر خوان نعمت بي دريغت نشينند . آمده اند تا رضا و خشنودي تو را به دست آورند كه :

{ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَرُ } . ( 1 )

« خشنودي و رضاي خدا از همه برتر است . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه : 72


137


هان ، اي هوشمندان ! موقف ، موقف حسّاسي است . بيدار و هوشيار بايد بود كه روز ، روز عطيّه و احسان است ! بناي حضرت ربّ العالمين بر بخشش و انعام است .

زنهار كه چرت و كسالت ، عارضت نشود ( 1 ) . اَلحَذَر كه وقت بسيار عزيز و پرارج خود را با تماشاي ديگران و صحبت هاي بيهوده با اين و آن ، ضايع و تباه نكني كه اين توفيق ، هميشه و آسان ، شامل حال هر كسي نمي شود . چه بسا آدمي بعد از 30 سال و 40 سال و 70 سال ، اوّلين بار است كه خود را در عرفات مي بيند و شايد هم ديگر تا آخر عمر نبيند . يعني در تمام عمر ، تنها يك نيم روز اين موفقيّت نصيبش شده و وقوف در عرفات را درك كرده است .

اين نيم روز چند ساعته هم به سرعت مي گذرد و آفتاب روز عرفه ، دامن خود را از صحراي عرفات و اهل عرفات ، بر مي چيند و هنگام كوچ كردن و بار بستن و رفتن فرا مي رسد .

خدايا تو خود ، تفضّلي كن ! عنايتي فرما كه در همين مدّت كم ، فضل عظيمت نصيب ميهمانانت شود و با روحي عارف و قلبي متطهّر و تائب ، از موقف حركت كنند .

پروردگارا ! اين بقعه ، همان بقعه اي است كه حضرت آدم ابوالبشر ( عليه السلام ) ، آن جا ، به تقصير خود اعتراف كرد و مورد عفو و مغفرتت واقع شد ، و از آن جهت عرفات ناميده شده است ( 2 ) . اين مكان ، همان مكان است كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) آن جا ، اظهار تذلّل به درگاهت كرد و مشمول عنايت خاصّه ات گشت . تمام انبيا و پيامبران ، اين جا به خاك بندگي نشسته اند . اين جاست كه رسول اعظم حق ( صلّي الله عليه وآله ) عرض عبوديت به آستان قدس ربوبي كرده است .

خدايا ! اين جا همان جاست كه حسين عزيزت ( عليه السلام ) در ميان آفتاب سوزان ، در حالتي كه جمعي از كسان و يارانش همراهش بودند ، با سر برهنه ، به درگاهت ايستاد و مانند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ساعتي خواب و استراحت قبل از ظهر روز عرفه ، براي جلوگيري از چرت و كسالت و تحصيل نشاط و آمادگي به هنگام دعاي بعدازظهر ، بسيار لازم و مغتنم است .

2 . ثم انطلق به من مني الي عرفات فاقامه علي المعرف فقال اذا غربت الشمس فاعترف بذنبك . . . الي ان قال ولذلك سمي المعرف لان آدم ( عليه السلام ) اعترف فيه بذنبه ( كافي ، جلد 4 ، ص 192 ) .


138


مسكيني دست هاي مقدّسش را به سوي تو دراز كرد و قطرات اشك از چشمان مباركش بر رخسار ريخت و با قلبي پرسوز و گداز و موّاج از محبّتت ، با تو سخن گفت و دعا و مناجات شورانگيزش ، انقلابي عجيب ، در دل ها افكند و روحانيتي غريب به صحراي عرفات ، بخشيد . آفتاب روز عرفه ، در ميان اشك و آه و ناله و زاري هاي سيدالشهدا ، حسين ( عليه السلام ) و يارانش غروب كرد و وقت افاضه از عرفات به مشعر ، فرارسيد . خدايا ! به حرمت آن عزيز ، بر ما ذليلان ترحّم فرما .

راستي چه فرصتي به دست ما رسيده و در چه مكان شريف و زمان عزيزي واقع شده ايم .

آن جاي كه ابرار نشستند ، نشستيم * * * و آن راه كه احرار گزيدند ، گزيديم

ما را همه مقصود به بخشايش حق بود * * * المنة لله كه به مقصود رسيديم

ميزبان كريم ، خوان كرم گسترده است . بندگان فقير ، با ذُلّ عبوديت ، از همه جا و از همه كس بريده و خيمه به درگاهش زده ، در آستان اقدسش ، بر خاك نشسته اند .

گردن ها به سوي او كشيده و چشم ها به دست مرحمتش دوخته اند . دل ها لرزان است و ديده ها گريان . در ميان اين جمع عظيم ، قطعاً صُلَحا و اتقيا و اوتاد هستند كه در پيشگاه حضرت حق آبرو دارند و وسيله جلب رحمت و عنايت ربّ كريمند .

آيا ممكن است اين جا ، دلي تكان نخورد و چشمي اشك نريزد و روحي به جوش و خروش درنيايد و حال دعا و تضرّع و آويختگي به دامن خالق را در خود نيابد ؟ ! وانگهي ، آيا ممكن است بحر موّاج كرم و فضل ربوبي ، از افاضه و بخشش در چنين روزي و اين چنين جايي ، دريغ كند ؟ ! حاشا وكَلاّ ، ما هكَذَا الظّنُّ بِهِ وَلاَالْمَعْروفُ مِنْ فَضْلِهِ .

« وَأَعْظَمُ النَّاسِ جُرْماً مِنْ أَهْلِ عَرَفَات الَّذِي يَنْصَرِفُ مِنْ عَرَفَات وَهُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ يَعْنِي الَّذِي يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ » . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . من لا يحضره الفقيه ، چاپ قديم ، ص 156 .


139


« عظيم ترين مردم از حيث گناه در ميان اهل عرفات ، آن كسي است كه از عرفات برگردد ، حال آن كه گمانش اين باشد كه آمرزيده نشده است . »

يعني از رحمت خداوند عزّ وجلّ مأيوس باشد .

حاشا از كرمش ! او آماده عفو است و دعوتش به منظور مغفرت است . بنگريد كه به عيسي مسيح ( عليه السلام ) چه فرموده است :

« يَا عِيسَي كَمْ أُطِيلُ النَّظَرَ وَأُحْسِنُ الطَّلَبَ وَالْقَوْمُ لاَ يَرْجِعُونَ » . ( 1 )

« اي عيسي ! چقدر چشم به راه بدوزم و حسن طلب از خود نشان بدهم و اين قوم برنگردند ؟ »

و همچنين اين حديث قدسي را ملاحظه فرماييد :

« لَوْ عَلِمَ الْمُدْبِرونَ عَنّي كَيْفَ انْتِظارِي بِهِمْ وَشَوْقِي اِلي تَوْبَتِهِمْ لَماتُوا شَوْقاً اِلَيَّ وَلَتَفَرَّقَتْ اَوْصالُهُمْ » . ( 2 )

« اگر كساني كه پشت به من كرده اند ، بدانند چگونه انتظار آنان را دارم و مشتاق به بازگشت آنها هستم ، هر آينه از شدّت اشتياق به من ، مي ميرند و بند از بندشان ، جدا مي شود .

پس اي وااَسفاه از اين بي خبري و واحسرتاه بر اين تهي دستي ! عجباً عجباً ! او طالب ما باشد و ما گريزان از او ؟ ! او چشم به راه ما باشد و ما غافل از ياد او ؟ ! او با ما يگانه و ما ، بيگانه از او ؟ !

« فَيامَنْ هُوَ عَلَي الْمُقْبِلينَ عَلَيْهِ مُقْبِلٌ وَبِالعَطْفِ عَلَيْهِمْ عائِدٌ مُفْضِلٌ وَبِالْغافِلينَ عَنْ ذِكْرِهِ رَحيمٌ رَئُوفٌ وَبِجَذْبِهِمْ اِلي بابِهِ وَدُودٌ عَطُوفٌ » . ( 3 )

« اي آن كه به روآورندگان به درگاهت ، رو آوري و فضل و احسان خود را شامل حالشان سازي و غافلان از ياد خود را با آوردنشان به آستان اقدست مشمول رحمت و عطوفت خود گرداني . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المراقبات ، مقدمه ، ص 6 .

2 . همان .

3 . قسمتي از مناجات المريدين امام سجاد ( عليه السلام ) .


140


آري ، او بهانه طلب است . مجّاني دادن و به رايگان بخشيدن ، دَأب و عادت اوست . او آماده اين كار است .

{ وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ } . ( 1 )

« اوست كه توبه بندگانش را مي پذيرد و از گناهانشان مي گذرد . »

يك يا ربّاه از صميم دل كافي است .

« وَاَنَّ الرّاحِلَ اِلَيْكَ قَريبُ الْمَسافَةِ » ( 2 )

« سفركننده به سوي تو ، راهش نزديك است . »

هين مگو ما را بر اين در ، بار نيست * * * با كريمان كارها دشوار نيست

كريم العفو است و حَسن التّجاوز . كريمانه مي بخشد و بزرگوارانه مي گذرد . نه تنها گناه را مي بخشد ، بلكه سيّئات را به حسنات تبديل مي كند :

{ فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات } ( 3 )

« خداوند گناهان آن ها را به حسنات مبدّل مي كند . »

و بلكه سيّئات را مبدّل به چندين برابر ، حسنات مي سازد :

« يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ » ( 4 ) .

زيرا توبه ، از حسنات است و قرآن كريم ، براي حسنات ، پاداش ده بريك ، قائل است :

{ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها } . ( 5 )

هركس كار نيك به جا آورد ، ده برابر آن پاداش دارد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شوري : 25

2 . جمله اي از دعاي ابوحمزه ثمالي است .

3 . فرقان : 70

4 . دعاي دوم از « صحيفه سجّاديّه » ، جمله آخر .

5 . انعام : 160


141


در هر حال و به هر زبان كه او را بخوانيم ، از ما مي پذيرد . تكليف سخت و دشواري بر ما نفرموده است .

مخصوصاً كه امروز روز عرفه است . جز گدايي كردن و سؤال و درخواست از او كار ديگري از ما نخواسته است .

حال ، اگر « اهل عمل » نيستيم ، در گدايي كردن بايد جدّي باشيم و كوتاهي نكنيم ؛ و الاّ ، گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست ؟

گدايي كه مايه نمي خواهد . گدا ، مجّاني طلب است . مايه اش همان پررو بودن و سماجت است .

گدا ، اگر سمِج باشد و محكم بچسبد ، حتماً مي گيرد . بيرونش كنند ، از اين در مي رود و از آن در بر مي گردد . مي گويد :

نمي روم ز ديار شما به كشور ديگر * * * برون كنيدم از اين در ، در آيم از در ديگر

من ار چه هيچ نيم ، هر چه هستم آن توام * * * مرا مران كه سگي سر بر آستان توام

عارفي را پرسيدند : « بدين در آمده اي ، چه آورده اي ؟ » گفت : « گدايي كه بر در خانه سلطان آيد ، ازاونمي پرسندچه آورده اي ؟ بلكه مي گويند : اي گداي بينواچه مي خواهي ؟ » ( 1 )

آري دستي كه به درگاه كريمان دراز مي شود ، خالي مي آيد و پر بر مي گردد ، نه اين كه چيزي مي آورد و چيزي مي برد .

حساب ، حساب گدايي كردن است ، حساب معامله و داد و ستد نيست .

گداي مسكين از در خانه سلطان كريم چگونه بر مي گردد ؟

گويند درويشي ژنده پوش ، اراده رفتن به دربار پادشاه داشت . او را گفتند : « اين لباس كهنه و چركين ، از تن بر كن و لباسي نو بپوش كه اين ، مناسب مجلس سلطان نيست . » درويش گفت : « چه كنم كه لباسي غير اين ندارم ! با لباس پاره و چركين ، به دربار شاهان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسرار العبادات ، قاضي سعيد قمي ، چاپ دانشگاه ، ص 234 ، پاورقي ، با اندكي تصرف در عبارت .


142


رفتن ، عيب نيست كه درويش مسكين ، لباسش همين است . چه كند بينوا همان دارد . اما عيب و ننگ آن است كه با همان لباس پاره و چركين ، از خانه سلطان بيرون آيد كه اين عمل ، سزاوار شأن شاهان نيست . »

حال ، بنده بينوا اگر با جان آلوده و ننگين از گناه به درگاه خداوند ذوالمنّ والكرم برود ، عار نيست ، چه آن كه معناي بنده شرمسار غرق در گناه ، همين است . وليكن برگشتن از در خانه حضرت غفّار با همان جان آلوده و چهره شرمنده از گناه ، منافي شأن پروردگار و حقّاً خلاف انتظار است . ( 1 )

بشارت : امام عصر ، ارواحنا فداه در عرفات است

اعظم موجبات سعادت و اميد به مغفرت درباره اهل موقف ، آن كه وجود اقدس نيّر اعظم ، حضرت حجة بن الحسن ، ارواح العالمين فداه ، همه ساله در موسم حج ، در موقف عرفات ، تشريف فرما هستند ( 2 ) و طبعاً عرفات ، از اين جهت نيز ، شرافت و جلالت فوق العاده اي به خود مي گيرد و مهبط فرشتگان سماوات مي گردد و بركات خاص الهي ، به پاس احترام آن حضرت شامل اهل موقف مي شود .

و اين مطلب ، براي ارباب معرفت و بصيرت و متنعّمين به نعمت ولايت ، مطلبي بي نهايت بزرگ و روشني بخش دل ها و ديده هاي اهل ايمان است . اهل ايمان با قلبي مملوّ از اميد به رحمت ، دست به دعا بر مي دارند كه : پروردگارا ! اگرچه گناهان ، روي ما را سياه و اعمال ما را تباه كرده و آبرويي براي ما ، در پيشگاه مقدّست باقي نگذاشته است ، ولي ما ، به اتّكاي آبرومندي حجّت و وليّ اعظمت كه هم اكنون در جمع ما حاضر است و موقف ، به يمن وجود مباركش ، مبارك گشته و پيشاپيش اهل موقف ، دست هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسرار العبادات ، قاضي سعيد قمي ، چاپ دانشگاه ، ص 234

2 . عن عبيد بن زرارة قال : سمعت اباعبدالله ( عليه السلام ) يقول : يفقد الناس امامهم فيشهد الموسم فيراهم ولا يرونه . مردم امام خود را گم مي كنند . او در موسم حج در بين مردم است و آنها را مي بيند ، ولي آنها او را نمي بينند . ( كمال الدين ، ص 346 ، حديث 33 ) . والله ان صاحب هذا الامر يحضر الموسم كل سنة فيري الناس و يعرفهم ويرونه ولا يعرفونه : به خدا قسم صاحب الامر ، هر سال در موسم حج حاضر مي شود و مردم را مي بيند و آنها را مي شناسد . مردم هم او را مي بينند ، ولي نمي شناسند ( مهدي موعود ، ص 750 ) .


143


مقدّسش را به دعا به سوي تو برداشته است ، رو به تو آورده ايم و دست گدايي به سوي تو دراز كرده ايم .

و به يقين مي دانيم كه حرمت آن حضرت در ساحت اقدست آن چنان عظيم است كه هر كه در پناه او رو به تو آورد و در سايه دست او دست سؤال و تضرّع به سوي تو دراز كند ، محروم بر نمي گردد .

« عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ ( رضي الله عنه ) قَالَ سَمِعْتُ مُحَمَّداً ( صلّي الله عليه وآله ) يَقُولُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ يَا عِبَادِي أَ وَلَيْسَ مَنْ لَهُ إِلَيْكُمْ حَوَائِجُ كِبَارٌ لاَ تَجُودُونَ بِهَا إِلاَّ أَنْ يَتَحَمَّلَ عَلَيْكُمْ بِأَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ تَقْضُونَهَا كَرَامَةً لِشَفِيعِهِمْ أَلاَ فَاعْلَمُوا أَنَّ أَكْرَمَ الْخَلْقِ عَلَيَّ وَأَفْضَلَهُمْ لَدَيَّ مُحَمَّدٌ وَأَخُوهُ عَلِيٌّ وَمِنْ بَعْدِهِ الاَْئِمَّةُ الَّذِينَ هُمُ الْوَسَائِلُ إِلَي اللهِ فَلْيَدْعُنِي مَنْ هَمَّتْهُ حَاجَةٌ يُرِيدُ نَفْعَهَا أَوْ دَهِمَتْهُ [ دَهَتْهُ ] دَاهِيَةٌ يُرِيدُ كَشْفَ ضُرِّهَا بِمُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَقْضِهَا لَهُ أَحْسَنَ مَا يَقْضِيهَا مَنْ ( تَسْتَشْفِعُونَ لَهُ ) بِأَعَزِّ الْخَلْقِ اِلَيْهِ » . ( 1 )

« از سلمان فارسي ( رضي الله عنه ) روايت شده كه : شنيدم از پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) كه خداي عزّ وجل مي فرمايد : اي بندگان من ! آيا اتفاق نيفتاده كه كسي حاجات بزرگ از شما بخواهد و شما حاجات او را روا نكنيد ، مگر اين كه شفيع قرار دهد كسي را كه نزد شما عزيز است ، آن وقت حاجات او را برآوريد . حال ، آگاه باشيد و بدانيد كه گرامي ترين خلق بر من و افضل ايشان نزد من ، محمد است و برادر او علي و كساني كه بعد از اويند ، كه ايشان ائمه معصومين و وسيله نجات به سوي من هستند . آگاه باشيد ، كسي كه حاجتي دارد اعمّ از جلب نفع يا دفع ضرر ، بايد بخواند مرا به محمد و آل طاهرينش . پس روا مي كنم براي او حاجت او را به بهترين وجه ، براي اين كه عزيزترين خلق بر او شفيع شده اند . »

فرصت را مغتنم بشماريد كه به سرعت مي گذرد

اينك كه شرايط استجابت دعا از هر جهت فراهم آمده است و بعد از يك عمر آرزو ، خود را در حال احرام حجّ و در صحراي عرفات مي بينيم ، در حالتي كه كاروان دعا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجموعه ورّام ، جلد 2 ، ص 100 . وعدّة الداعي فارسي ، ص 122 .


144


و مناجات با خدا ، از زمين به سوي آسمان ، حركت كرده و صدها هزار دست و قلب و زبان ، به ياد و نام خدا به جنبش و اهتزاز آمده و هر يك به نحوي ، با خالق مهربان به راز و نياز پرداخته اند و مخصوصاً كه قافله سالار اين كاروان ، حضرت بقية الله ، صاحب العصر والزمان ، عجّل الله تعالي فرجه الشريف است .

حقّاً كه به به از اين سعادت و مرحبا به اين شرافت كه در هيچ گوشه دنيا و براي احدي از انسان ها ، چنين موقعيت باكرامتي ، نمي شود تصوّر كرد . « الحمدلله والمنّة له » كه ما را به خود راه داد و درهاي عنايت و موهبت را به روي ما گشود . اينك بكوشيم تا بهره خود بگيريم .

ادعيه و مناجات هايي كه از منابع فيض خدا ، ائمّه هدي عليهم الصلاة والسّلام رسيده است ، بهترين و عالي ترين طريق سخن گفتن با خدا و عرض حوايج دنيا و آخرت است . مخصوصاً دعاي حضرت سيّدالشّهدا ، ارواحنا فداه ، كه در مثل چنين روزي و در همين صحراي عرفات ، انشا فرموده اند . اين دعا از جامع ترين دعاهاي روز و متضمّن عالي ترين معارف توحيدي است . همچنين دعاي چهل و هفتم از صحيفه امام سيّد السّاجدين ( عليه السلام ) كه مضاميني عالي دارد و تشريح كننده رمز عبوديت و عرض بندگي به ساحت اقدس پروردگار است .

كساني هم كه توانايي خواندن دعاهاي وارده را ندارند ، مي توانند با خداي خود ، به راز و نياز بپردازند و دردهاي دروني خود را كه پيش احدي نمي توانند اظهار كنند ، با خالق مهربان خود در ميان بگذارند و مطمئن باشند كه هيچ خويشاوندي نزديك تر و هيچ رفيق شفيقي مهربان تر و هيچ محرم اسراري امين تر از خدا ، نخواهند يافت .

ممكن است كسي حال زار انسان را ببيند و ناله اش را بشنود ، اما آگاه به دردهاي دروني و ناگفتني اش نباشد ، يا آن كه آگاه باشد ، اما قادر به قضاي حوايج و حلّ مشكلات او نگردد ، يا هم آگاه باشد و هم قادر ، ولي فاقد رحمت و مهرباني نسبت به انسان باشد ، يا با داشتن رحمت ، داراي روح كرم و بزرگواري نباشد . اما خالق انسان ، به طور لايتناهي و نامحدود ، واجد تمام اين صفات كمال است . هم سميع است و هم بصير . هم عليم است و


145


هم قدير . هم رحيم است و هم كريم . هم ناله و زاري بنده اش را مي شنود و هم ضعف و مسكنت و خاك نشيني مخلوقش را مي بيند . هم عالم است به حوايج آشكار و نهانش و هم قادر است به انجام و قضاي حاجاتش . هم مهربان و رحيم است و هم بزرگوار و كريم .

دست حاجت چو بري ، پيش خداوندي بر * * * كه كريم است و رحيم است و غفور است و ودود

كرمش نامتناهي نِعَمش بي پايان * * * هيچ خواهنده از اين در نرود بي مقصود

و با عنايتي فوق العاده ، خود را در اختيار و دسترس بندگان حاجتمندش قرار داده و فرموده است :

{ وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ } . ( 1 )

و هنگامي كه بندگان من ، از تو درباره من سؤال كنند ، بگو : من نزديكم . دعاي دعا كننده را ، به هنگامي كه مرا مي خواند ، پاسخ مي گويم . پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند ، تا راه يابند و به مقصد برسند .

آيا با اين نداي روح بخش آسماني و بذل عنايت ربّاني ، باز هم ممكن است كه ترس و اضطرابي در دل انسان بماند ؟ نه به حقّ خودش قسم كه مي فرمايد :

{ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَلا رَهَقاً } . ( 2 )

هر كس به پروردگارش ايمان بياورد ، نه از نقصان مي ترسد و نه از ظلم .

او كدام موقع ما را تنها گذاشته يا نسبت به ما كم لطفي كرده است . اين همه پرده دري از ما ديده ، ولي آبروي ما را حفظ كرده . اين همه طغيان و عصيان ، از ما مشاهده فرموده ، ولي به ما پشت ننموده و ما را رها نكرده . با اين همه نافرماني ها و گستاخي ها كه داشته ايم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 186

2 . جن : 13


146


روزي ما را قطع نكرده است ، بلكه همچنان لطفش شامل حال ما و در همه حال ، نگهدار و پشتيبان ماست .

در حال بي پناهي ، او يگانه پناه ماست . درِ خانه او پيوسته به روي ما باز است و براي شنيدن هر گونه سخن و راز دل از ما آماده است .

« يَا جَارِيَ اللَّصِيقَ يَا رُكْنِيَ الْوَثِيقَ » . ( 1 )

« اي همسايه ديوار به ديوار من ! اي ستون محكم من ! »

« يَا صَاحِبَ كُلِّ غَرِيب يَا مُونِسَ كُلِّ وَحِيد يَا مَلْجَأَ كُلِّ طَرِيد يَا مَأْوَي كُلِّ شَرِيد » . ( 2 )

به به كه چه خوش حالي است ، حال مناجات با خدا ! و چه نيكو محفلي است ، محفل انس با پروردگار ! سيم دل ، به كانون برق رحمت حقّ ، متّصل گشته ، فضاي جان ، به نور مخصوصي روشن گرديده ، ارتعاش خفيفي در بدن ، پيدا شده و حرارت مطبوعي سراپاي آدمي را فراگرفته است . از دل مي جوشد و از جان مي خروشد و از ديدگان ، قطرات اشك مي ريزد .

همين اتّصال سيم دل است كه روح را بال و پر داده و از خاكدان عالم طبع و تنگناي قفس تن ، نجاتش مي بخشد و در اوج آسمان قُرب خدا پروازش مي دهد و به خواسته هايش نايل مي گرداند .

اين حال را بايد مغتنم دانست و فرصت را نبايد از دست داد و حوايج را يك به يك متذكّر شد و از خدا طلب كرد كه ساعت ، ساعتِ دعا و حال ، حالِ درخواست از خداست .

دعا براي فرج وليّ عصر ، ارواحنا فداه ، از اهمّ مطالب است

در رأس تمام حوايجي كه بايد امروز از خدا خواست ، موضوع فرج و ظهور باهرالنّور ، امام حجّة ابن الحسن ـ عليه الصلاة والسلام ـ است كه درمان تمام دردهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جملاتي از دعاي مشلول است .

2 . همان .


147


جسمي و روحي بشري است .

تمام ظلمات محيط زندگي و اقسام بدبختي هاي فردي و اجتماعي از جهل و فقر و مرض و فساد اخلاق وحشتناك ـ كه شديداً دامنگير اولاد آدم شده و دنيا را تا لب پرتگاه سقوط حتمي كشانيده است ـ همه و همه ، با طلوع آفتاب وجود اقدس انور آن حضرت ، برطرف گرديده و در پرتو نور تدبير و هدايت الهي آن وليّ خدا ، سلامت و امنيّت مطلق بر جهان بشري دامن مي گستراند .

« وَيَمْلأُ اللهُ بِهِ الاَْرْضَ قِسْطاً وَعَدْلا بَعْدَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً » .

پس بياييد اي سوخته دلان از هجر محبوب معصوم خود ، همه با هم با قلبي پريشان و چشمي گريان ، دست تضرّع و نياز به درگاه خالق مهربان برداريم و ناله كنان ، از ساحت اقدسش بخواهيم و بگوييم :

« أَيْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ ، أَيْنَ الْمُنْتَظَرُ لاِقامَةِ الاَْمْتِ وَالْعِوَجِ ، أَيْنَ الْمُرْتَجي لاِزالَةِ الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ ، أَيْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدِيدِ الْفَرائِضِ وَالسُّنَنِ ، أَيْنَ الْمُتَخَيَّرُ لاِِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّرِيعَةِ ، أَيْنَ الْمُؤَمَّلُ لاِحْياءِ الْكِتابِ وَحُدُودِهِ ، أَيْنَ مُحْيِي مَعالِمِ الدِّينِ وَأَهْلِهِ ، أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ ، أَيْنَ هادِمُ أَبْنِيَةِ الشّـِرْكِ وَالنّـِفاقِ ، أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْيانِ وَالطُّغْيانِ ، أَيْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَيّـِ وَالشّـِقاقِ ، أَيْنَ طامِسُ آثارِالزَّيْغِ وَالاَْهْواءِ . . . أَيْنَ مُعِزُّ الاَْوْلِياءِ وَمُذِلُّ الاَْعْداءِ . . . أَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَْنْبِياءِ وَأَبْناءِ الاَْنْبِياءِ ، أَيْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ ، أَيْنَ الْمَنْصُورُ عَلي مَنِ اعتَدي عَلَيهِ وَافتَري » . ( 1 )

« كجاست آن كه آماده ريشه كن ساختن ستمگران است ؟ كجاست آن كه براي اصلاح نادرستي ها و كج روي ها چشم به راهش هستند ؟ كجاست آن كه مايه اميد براي زدودن ستم و تجاوز است ؟ كجاست ذخيره الهي براي نوكردن فريضه ها و سنت هاي دين ؟ كجاست آن برگزيده براي بازگرداندن كيش و آيين به عرصه جامعه ؟ كجاست آن مايه اميد براي زنده كردن قرآن و حدود آن ؟ كجاست زنده كننده آثار دين و اهل دين ؟ كجاست درهم شكننده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قسمت هايي از دعاي ندبه است كه خواندن آن در روز عرفه ، به قصد رجاء و مطلق دعا ، اشكالي ندارد .


148


شوكت زورگويان ؟ كجاست ويران كننده بناهاي شرك و دورويي ؟ كجاست نابودكننده اهل فسق و گناه و طغيان ؟ كجاست آن كه شاخه هاي گمراهي و اختلاف را ببرد ؟ كجاست محوكننده آثار كج روي و هوا و هوس ها ؟ كجاست عزت بخش دوستان و خواركننده دشمنان ؟ كجاست خون خواه پيامبران و فرزندان پيامبران ؟ كجاست خون خواه كشته كربلا ؟ كجاست آن ياري شده و پيروزمند بر كساني كه بر او ستم كردند و دروغ بستند ؟ »

دعا براي والدين و ارحام و عموم اهل ايمان ، از اعمال مهمّ عرفات است

اينك كه توفيق الهي ، چنين سعادت بزرگي نصيب ما كرده است و در موقفي ايستاده ايم كه خواسته هاي ما را با لطف عميم خود مي پذيرد و دعاهاي ما را به اجابت مي رساند و كسي را محروم ، از كنار اين خوان نعمت برنمي گرداند ، به حكم وظيفه احسان كه درباره والدين و ارحام و اقارب و همسايگان و ديگر اهل ايمان داريم ، مقتضي است كه در همين ساعت پرارزش ، به ياد دورماندگان از اين سرزمين نزول رحمت و مغفرت ، بيفتيم . از خداي منّان ، براي يكايك آنان ، طلب عفو و رحمت و مغفرت كنيم و قضاي حوايج و رفع گرفتاري ها و حلّ مشكلات و خير و سعادت دنيا و آخرتشان را از خالق مهربان بخواهيم و مخصوصاً گذشتگان و خفتگان در دل خاك را كه چشم به راه استغفار ما هستند ، از نظر دور نداريم .

مسلّماً در اين ايّام و ليالي ، در تمام مجامع مسلمانان در همه جاي دنيا ، درباره شما حجّاج و زوّار بيت الله ، دعا مي كنند . سلامت و مقبوليّت حجّ شما را از خدا مي خواهند . پس شما هم موظّفيد درباره آنها دعا كنيد و سلامت و موفقيّت آنها را براي زيارت بيت الله از خدا بخواهيد تا رحمت حق ، شامل حال همگي گردد كه امام صادق ( عليه السلام ) فرموده اند :

« دُعَاءُ الْمَرْءِ لاَِخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ يُدِرُّ الرِّزْقَ وَيَدْفَعُ الْمَكْرُوهَ » ( 1 )

« دعاي مرد درباره برادر غايبش ، روزي را فراوان و ناملايمات را برطرف مي سازد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، جلد 2 ، ص 507 ، حديث 2 .


149


عليّ بن ابراهيم از پدرش نقل كرده است كه گفت : « ديدم عبدالله بن جُندَب را در موقف عرفات ، درحالتي كه موقفي بهتر از موقف او نديدم . در تمام مدت وقوف ، دست هايش به جانب آسمان بلند بود و اشكش به صورتش مي ريخت و به زمين مي رسيد ، تا وقتي كه مردم از عرفات بازگشتند . » گفتم : « اي ابامحمد ! من هرگز موقفي بهتر از موقف تو نديدم . » گفت : « به خدا قسم من دعا نكردم مگر درباره برادران ديني ام ، و اين براي آن بود كه خبر داد مرا ابوالحسن موسي ( عليه السلام ) ( امام موسي بن جعفر كاظم ( عليه السلام ) ) كه :

« مَنْ دَعَا لاَِخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ نُودِيَ مِنَ الْعَرْشِ وَلَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْف فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ مِائَةَ أَلْف مَضْمُونَة لِوَاحِدَة لاَ أَدْرِي تُسْتَجَابُ أَمْ لاَ » . ( 1 )

« هر كه دعا كند درباره برادر خود كه غايب است ، ندا از عرش مي رسد كه ، از براي تو باشد صدهزار برابر اين ، و لذا من سزاوار نديدم كه از دست بدهم صدهزار ( حسنه يا دعاي ) ضمانت شده را به خاطر يكي كه نمي دانم مستجاب خواهد شد يا نه . »

چه دعاي بابركتي !

ابن ابي عمير از زيد نرسي روايت كرده كه : با معاوية بن وهب در عرفات بودم و او دعا مي كرد . در موقع دعا كردن دقت كردم ، حتي يك كلمه براي خودش دعا نكرد . مردم شهرهاي دوردست را با ذكر نام و نام پدرانشان دعا مي كرد ، تا اين كه مردم از عرفات بازگشتند . به او گفتم : « اي عمّ ! از تو امر عجيبي ديدم .

گفت : « چيست آنچه تو را به تعجّب آورده ؟ »

گفتم : « اينكه در چنين موضعي ، مردم را بر نفس خود اختيار كردي ، و اين كه يك يك آنها را در اين جا ياد كردي ! »

پس به من گفت : « جاي تعجّب ندارد اي پسر برادر من ! به درستي كه من شنيده ام از مولاي خود و مولاي تو و مولاي هر مؤمن و مؤمنه اي و او بعد از پدران بزرگوار خود ( عليهم السلام ) به خدا سوگند سيّد گذشتگان و آيندگان بود ؛ و الاّ كر باد هر دو گوشم و كور باد هر دو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اصول كافي ، جلد 2 ، ص 507 ، حديث 6 ، وعُدَّة الدّاعي فارسي ، ص 136 .


150


چشمم و نرسم به شفاعت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) اگر اين سخن را از امام ( عليه السلام ) نشنيده باشم كه : « هر كه از براي برادر مؤمن خود غايبانه دعا كند ، فرشته اي از آسمان دنيا ندا كند كه اي بنده خدا ! 100 هزار برابر آنچه طلب كردي ، تو راست ، و او را فرشته اي از آسمان دوّم نداكند كه ، اي بنده خدا ، 200 هزار برابر آنچه طلب كردي ، تو راست ، و او را فرشته اي از آسمان سوّم ندا كند كه اي بنده خدا ! 300 هزار برابر آنچه طلب كردي تو راست و او را فرشته اي از آسمان چهارم ندا كند كه اي بنده خدا ! 400 هزار برابر آنچه طلب كردي ، تو راست و او را فرشته اي از آسمان پنجم ندا كند كه اي بنده خدا ! 500 هزار برابر آنچه طلب كردي تو راست و او را فرشته اي از آسمان ششم ندا كند كه اي بنده خدا ! 700 هزار برابر آنچه طلب كردي تو راست ، بعد از آن ندا كند او را خداي عزّ وجل كه منم غنيّ مطلق كه اصلا احتياج ندارم . اي بنده من ! هزار هزار برابر آنچه طلب كردي ، تو راست ! پس كدام يك از اين دو امر عظيم بزرگ تر است اي پسر برادر من ؟ آنچه را من از براي نفس خود اختيار كردم يا آنچه تو مرا به آن امر مي كني ؟ ! ( 1 )

چند جمله دعا به پيشگاه خداوند عَزّ وجَلّ

پروردگارا ! اكنون كه تو دوست داري دعاي بندگانت را درباره بندگان ديگرت بشنوي و آن گاه قرين اجابت فرمايي ، حال اي خدا ! اين ما و اين زبان هاي الكن ما . اين ما و اين دست هاي پرگناه و چهره هاي شرمسار ما . اين ما و اين هم صحراي عرفات و ميدان عفو و رحمت و ميعاد بخشش و غفران تو اي خالق مهربان ما !

حال اي خدا ! اگر وظيفه ما ، دعا و گدايي است ، يا قديم الاحسان ، اين وظيفه ما !

پروردگارا ! قسمت مي دهيم به مقرّبيّت و محبوبيّت محبوب ترين خلق در پيشگاه اقدست ، محمّد و آل محمّد ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ ، در فرج وليّ اعظمت امام زمان ما ، تعجيل فرما و در پرتو نور هدايت آن حضرت ، جامعه بشر را به صراط مستقيم عقل و ايمان هدايت كن !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عُدَّة الدّاعي فارسي ، ص 136 .


151


امّت اسلامي را از شرّ كفّار و منافقان ، مصون و محفوظ بدار و كيد كفّار و مكر منافقان را به خود آنان برگردان !

جامعه مسلمين را از خواب غفلت ذلّت بار ، بيدار كن ! عقل كامل و ايمان صادق به همگي عنايت فرما تا از هواپرستي به خداپرستي برگردند و با بصيرتي كامل ، مصالح خود را تشخيص دهند و دست در دست هم متّحداً به صفِّ واحد ، در مقابل دنياي كفر و نفاق ، بايستند و از موجوديّت خود دفاع كنند .

پروردگارا ! جوانان و فرزندان ما را از شرّ فتنه هاي ضلالت انگيز زمان ، در پناه وليّ زمان ، حفظ فرما . قلم ها و زبان هايي را كه در راه گمراه كردن پسران و دختران ما و تحريف حقايق ديني ما ، كار مي كنند ، به حقّ رسول اكرم و اهل بيت اطهار ( عليهم السلام ) ، خاموش و ناكام گردان !

ما و فرزندان ما را از قرآن و عترت ( عليهم السلام ) در دنيا و آخرت جدا مفرما ! دل هاي ما را به مشيّت خلاّقه ات ، دراين ساعت نزول رحمت ، مملوّازمعرفتومحبت خودواوليايت بگردان !

توفيق توبه نصوح و پرهيز از گناه تا آخر عمر ، به ما عنايت فرما !

بيماران مسلمان را در هر گوشه دنيا كه هستند ، لباس صحّت و عافيت بپوشان و قرض قرضمندان را ادا فرما !

زنان مسلمان را به حفظ عِفاف و پاكدامني موفق گردان !

بارالها ! عموم اين جمعيّت را كه به امر تو و پيغمبرت از شهر و ديار خود دل كنده و در اين وادي خالي از مظاهر دنيا ، سر به آستانت نهاده و بر در خانه ات خاك نشين گشته اند ، با حجّ مقبول و سعي مشكور و بدن سالم و حوايج مقضيّه ، به اوطانشان برگردان !

پدران و مادران ما و ارحام و اقارب و همسايگان و دوستان و اسيران خاك و ملتمسين دعا را در اجر و ثواب اعمال مرضيّه ما ، شريك گردان ! ما و آنها را مكرّراً به زيارت بيت محرّم و قبور اولياي مكرّمت موفق فرما ! مرگ و عوالم بعد از مرگ را بر همه ما مبارك و قرين خير و سعادت بساز ! ما را از آتش سوزان قهر و غضبت رهايي بخش و در مساكن خلد برين و غرفه هاي جنّت المأوي جايگزين فرما !

آمين يا ربّ العالمين بحقّ محمد واهل بيته الطّاهرين صلواتك عليهم اجمعين .


152


روز عرفه رو به پايان و آفتاب عرفات در شرف غروب است

آه كه دقايق حسّاس و بسيار پرارزش عمر ما ، كم كم به پايان مي رسد . آفتاب روز عرفه ، آرام آرام از صحراي عرفات و عرفاتيان ، دامن خود را بر مي چيند . محفل لذّت بخش انس و معارفه با خدا و مجلس مخصوص ضيافت خالق مهربان تمام مي شود ، و شايد هم ديگر تا آخر عمر ، اين چنين لحظات بي نهايت عزيز و گران قدري را به خود نبينيم و آرزوي يك بار ديگر ديدن اين زمين و آسمان و شن ها و ريگ هاي اين بيابان را در دل داشته و از نيل به آرزوي خود عاجز باشيم !

اي معبود مهربان من ! ساعت هاي عزيز عمرم گذشت ! هيچ نمي دانم چه كرده ام و چه بهره اي گرفته ام ، اما همين قدر مي دانم كه من ، اين بنده مسكين بينوا ، مهمان تو بوده ام و تو ربّ السّموات والارض هم ، ميزبان كريم من بوده اي . پس حق دارم بگويم :

« إِلـهِي مَنِ الَّذِي نَزَلَ بِكَ مُلْتَمِساً قِراكَ فَما قَرَيْتَهُ ، وَمَنِ الَّذِي أَناخَ بِبابِكَ مُرْتَجِياً نَداكَ فَما أَوْلَيْتَهُ ، أَيَحْسُنُ أَنْ أَرْجِعَ عَنْ بابِكَ بِالْخَيْبَةِ مَصْرُوفاً وَلَسْتُ أَعْرِفُ سِواكَ مَوْليً بِالاِْحْسانِ مَوْصُوفاً » . ( 1 )

« اي معبود من ! كيست آن كس كه با اميد پذيرايي ، بر در خانه ات بار انداخته باشد و از او پذيرايي نكرده باشي ؟ و كيست آن كس كه به رجاي بخشش و انعامت ، سر به آستانت نهاده باشد و از تو عطايي به او نرسيده باشد ؟ آيا پسنديده است كه از در خانه ات نااميد برگردم ، حال آن كه جز تو ، مولايي را به صفت احسان نمي شناسم ؟ »

چه بهتر اي خدا كه اين لحظات آخر وقوفم را در عرفات ، با مناجات پرسوز حسين عزيزت ( عليه السلام ) به پايان برسانم كه در همين وادي و در مثل چنين روزي با اشك و آه و ناله هاي جگرسوز ، با تو اي حضرت معبود ، سخن مي گفت :

« اَللّهُمَّ إِنّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ ، اَلَّتِي شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّد نَبِيّـِكَ وَرَسُولِكَ ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ ، وَأَمِينِكَ عَلي وَحْيِكَ ، اَلْبَشِيرِ النَّذِيرِ ، اَلسّـِراجِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قسمتي از مناجات الرّاجين مناجات خمس عشرة .


153


الْمُنِيرِ ، اَلَّذِي أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَي الْمُسْلِمِينَ ، وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ . اَللّهُمَّ فَصَلّـِ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، كَما مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظِيمُ ، فَصَلّـِ عَلَيْهِ وَعَلَي الْمُنْتَجَبِينَ الطَّيّـِبِينَ الطّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِكَ عَنّا ، فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ ، فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً مِنْ كُلّـِ خَيْر تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ ، وَنُور تَهْدِي بِهِ ، وَرَحْمَة تَنْشُرُها ، وَبَرَكَة تُنْزِلُها ، وَعافِيَة تُجَلّـِلُها ، وَرِزْق تَبْسُطُهُ ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ . اَللّهُمَّ أَقْلِبْنا فِي هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غانِمِينَ ، وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِينَ ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمّـِلُهُ مِنْ فَضْلِكَ ، وَلاتَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ ، وَلا لِفَضْلِ مانُؤَمّـِلُهُ مِنْ عَطائِكَ قانِطِينَ ، وَلا تَرُدَّنا خائِبِينَ ، وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودِينَ ، يا أَجْوَدَ الاَْجْوَدِينَ ، وَأَكْرَمَ الاَْكْرَمِينَ ، إِلَيْكَ أَقْبَلْنا مُوقِنِينَ ، وَلِبَيْتِكَ الْحَرامِ آمّـِينَ قاصِدِينَ . . . » . ( 1 )

خلاصه اي از ترجمه بعضي از جملات دعا :

« پروردگارا ! در اين شامگاهي كه صداها و ناله ها به زبان هاي گوناگون و لغات مختلف ، به سوي تو بلند شده و دست هاي استغاثه و استمداد از هر طرف به جانب تو ، دراز شده است ، ما به شفاعت و وساطت پيغمبر اكرمت ( صلّي الله عليه وآله ) رو به تو آورديم و از تو مي خواهيم كه درود و رحمت خاصّ خود را به رسول معظّم و اهل بيت اطهارش نازل گرداني و سپس نصيب و بهره ما را از تمام خيرات و بركات و انوار هدايت و وسعت ارزاق كه در اين ساعت بر بندگانت فرو مي ريزي ، عنايت فرمايي ، و ما را خائب و مطرود از باب رحمت خود برنگرداني ، يا اجود الاجودين و يا اكرم الاكرمين ! »

نور ديده صدّيقه كبري ، حسين سيّد الشّهدا ـ عليهما الصّلاة والسّلام ـ در حالتي كه سر به سوي آسمان داشت و آب از ديدگان مباركش مي ريخت ، مكرّر مي گفت : يا ربّ يا ربّ يا ربّ ، تا آن كه صداي گريه از جمعيّتي كه در اطراف امام ( عليه السلام ) ايستاده و گوش به دعاي حضرتش داده بودند ، بلند شد و در ميان اشك و آه و ناله هاي پر سوز و گداز امام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قسمتي از دعاي امام حسين ( عليه السلام ) در روز عرفه .


154


حسين ( عليه السلام ) و يارانش ، آفتاب عرفات غروب كرد و بار بستند و روانه مشعر شدند .

بشارت بزرگ

ضمن روايتي از امام سيّد السّاجدين ( عليه السلام ) است كه :

« إِنَّهُ لَمَّا وَقَفَ بِعَرَفَةَ وَهَمَّتِ الشَّمْسُ أَنْ تَغِيبَ قَالَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) يَا بِلاَلُ قُلْ لِلنَّاسِ فَلْيُنْصِتُوا فَلَمَّا نَصَتُوا قَالَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) إِنَّ رَبَّكُمْ تَطَوَّلَ عَلَيْكُمْ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَغَفَرَ لِمُحْسِنِكُمْ وَشَفَّعَ مُحْسِنَكُمْ فِي مُسِيئِكُمْ فَأَفِيضُوا مَغْفُوراً لَكُمْ » . ( 1 )

وقتي وقوف رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در عرفات ( در حجّة الوداع ) به پايان رسيد و غروب آفتاب نزديك شد ، رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : اي بلال ! به مردم بگو ساكت شوند . بعد از آن كه مردم سكوت كردند ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : محقّقاً پروردگار شما امروز بر شما منّت گذاشت . نيكان شما را مشمول مغفرت گردانيد و سپس به آنان ، حقّ شفاعت درباره بدان شما عنايت فرمود و در نتيجه ، بدان شما را نيز به شفاعت نيكانتان بخشيد . اينك حركت كنيد ، در حالتي كه عموماً بخشيده شده و مشمول عفو و رحمت و مغفرت حضرت حق گشته ايد .

البتّه موضوع حقوق النّاس حساب جداگانه اي دارد كه رضايت صاحب حق ، شرط در شمول مغفرت پروردگار است ، و بنابر نقل بعض رواة ، در ذيل همان روايت دارد :

« إِلاَّ أَهْلَ التَّبِعَاتِ فَإِنَّ اللهَ عَدْلٌ يَأْخُذُ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ » . ( 2 )

« همه بخشيده شده اند مگر اهل تبعات ( كه ظاهراً مراد ، تجاوزكاران به حقوق مردم است ) . چه آن كه خدا عادل است ! حقّ ضعيف را از قوي خواهد گرفت . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، جلد 4 ، ص 258 ، حديث 24 .

2 . همان .



| شناسه مطلب: 76706