بخش 8
7ـ رَمی جمرات در منی و اسرار آن نکته 8ـ قربانی در منی و اسرار آن جنبه اجتماعی قربانی در منی ، بیش از جهات دیگرش منظور است قربانی ، همدوش کعبه آمده است یک دین زنده ، هم #171; مسجد #187; می#160;خواهد ، و هم #171; مسلخ #187; ! قربانی در امّت#160;های پیشین نیز بوده است اسرار روحی قربانی در قربانی ، منافع اقتصادی نیز ملحوظ است نظر قرآن و روایات ، درباره مصرف گوشت قربانی 9ـ حَلْق و تقصیر در منی و اسرار آن خلاصه
176 |
7ـ رَمي جمرات در مني و اسرار آن
يكي از وظايف واجب در مني « رمي جمرات » است ، يعني پرتاب تعداد معيّني سنگريزه به ستون هاي مشخّصي در مني كه به نام « جَمْره اُولي » و « جَمْره وُسْطي » و « جَمْره عَقَبَه » ناميده مي شوند .
روز عيد ، موظّف به « رمي جمره عقبه » هستيم و دو روز بعد آن ( روز يازدهم و دوازدهم ) هر سه جمره را به ترتيب بايد رمي كنيم .
از بعض روايات استفاده مي شود كه حضرت آدم ( عليه السلام ) وقتي به امر خدا و همراهي جبرئيل ( عليه السلام ) به انجام مناسك حج پرداخت و از مني به سوي بيت ( 2 ) عازم شد ، در موضع « جمرات » سه بار ، شيطان ، بر او ممثّل گشت و خواست آن حضرت را با وسوسه از انجام وظيفه باز دارد . آن جناب به اشاره جبرئيل ( عليه السلام ) در هرموضعي از مواضع سه گانه با پرتاب هفت سنگ ، او را از خود ، طرد كرد . و لذا اين سنّت « طرد ابليس » در آن مواضع سه گانه ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دانستني هاي پيش از سفر به خانه خدا ، ص 270 ، نقل از تاريخ مكه ، ص 179 .
2 . مكان كعبه ، مطاف و قبله حضرت آدم ( عليه السلام ) بوده است ( كافي ، جلد 4 ، باب حجّ آدم ( عليه السلام ) ، ص 192 ) .
177 |
در ميان فرزندان آدم ( عليه السلام ) باقي ماند . ( 1 )
و از بعضي روايات ديگر به دست مي آيد كه اين جريان براي حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) پيش آمد :
« عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَر عَنْ أَخِيهِ مُوسَي بْنِ جَعْفَر ( عليه السلام ) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَمْيِ الْجِمَارِ لِمَ جُعِلَتْ قَالَ لاَِنَّ إِبْلِيسَ اللَّعِينَ كَانَ يَتَرَاءَي لاِِبْرَاهِيمَ ( عليه السلام ) فِي مَوْضِعِ الْجِمَارِ فَرَجَمَهُ إِبْرَاهِيمُ ( عليه السلام ) فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِذَلِكَ » . ( 2 )
عليّ بن جعفر از برادر بزرگوارش امام كاظم ( عليه السلام ) سؤال كرده است كه رمي جمرات براي چه مقرّر شده است . امام ( عليه السلام ) فرموده اند : « چون ابليس لعين در محل جمرات بر ابراهيم ( عليه السلام ) ظاهر گشت و آن حضرت آن پليد را سنگسار كرد ، لذا همين ، سنّت جاريه اي شد و باقي ماند . »
و نيز مي گويد : اين سه محلّ ، محلّ رَجْم و سنگسار سه نفر « خائن » است كه براي رسيدن به اغراض و منافع شخصي ، با دشمن ملّت خود ، تباني كرده بودند .
در سال ولادت پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ( 570 ميلادي ) كعبه مكرّمه از طرف حكومت مسيحي يمن ، مورد سوء قصد واقع شد و لشكري عظيم از ناحيه يمن براي ويران كردن خانه خدا به سوي مكّه اعزام گرديد ، در حالي كه فرمانده لشكر به نام « ابرهه » بر فيل بزرگي سوار بود و به همين جهت ، داستان آنان در قرآن ، به نام سوره فيل و اصحاب فيل آمده است . مي گويند : سه نفر از اهالي مكّه ، مخفيانه با آنها تباني كرده بودند كه وسايل ورود آنها را به شهر و تسهيل كار تخريب كعبه را فراهم سازند . ولي دشمن ، به هدف نرسيد و به چنگال عذاب خدا افتاد و به وسيله پرندگان مخصوصي سنگباران شد و نابود گرديد . آن سه نفر خائن نيز نقشه خائنانه شان كشف شد و اهالي مكّه ، آنها را به جرم « خيانت به كشور و تباني با دشمن » در محلّ جمرات ثلاث ، سنگسار كردند .
و سپس در دين مقدّس اسلام ، عمل پرتابِ سنگريزه به ستون هاي سنگي كه در محل رجم « خائنين » بنا شده است ، به عنوان اظهار تنفّر و انزجار از خيانتكاران ، جزء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، باب حجّ آدم ( عليه السلام ) ، ص 193 .
2 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 122 .
178 |
مناسك حج قرار داده شد ، تا براي هميشه ، بيزاري جستن از ستمكاران و خيانت پيشگان ، برنامه جدّي و عملي ملت اسلام شناخته شود و امّت اسلامي به دنيا بفهماند كه ما ، بِصَفٍّ واحد ، در برابر خائنان به اسلام و قرآن ، قيام مي كنيم و آنها را با تمام قوا از اجتماع خود مي رانيم و در دل خروارها سنگ و گل مدفونشان مي سازيم ( 1 ) .
البتّه بايد توجّه داشت ، وجوه سه گانه اي كه در حكمت رمي جمرات گفته شده است ، با يكديگر قابل جمعند ، يعني هيچ گونه منافاتي با هم ندارند . زيرا ممكن است موضوع پرتاب سنگريزه در محلّ ستون هاي مني به عنوان « سنّت طرد ابليس » در زمان حضرت آدم ( عليه السلام ) ، تأسيس شده و در زمان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، تجديدگرديده و بعد از ظهور دين حنيف اسلام ، هم براي ابقاي سنت آدم و ابراهيم ( عليهما السلام ) ، و هم به منظور امضاي برنامه « رجم خائنين » به مرحله تأكيد و تثبيت رسيده باشد .
به هر تقدير ، آنچه منظور است ، دور ساختن و طرد كردن شيطان و شيطان صفتان ، از محيط زندگي انسان ها ، و زايل كردن اوهام و وساوس شيطاني از داخل وجود آدمي است ، تا آن چه مانع انجام وظيفه بندگي و عبوديت در پيشگاه خداست ، از سر راه مسلمانان برداشته شود و جامعه مسلمين در يك محيط پاك و باطهارت ، در مسير عبادت و بندگي خدا حركت كند .
بنابراين ، « رمي جمرات » در واقع ، يك تمرين عملي همگاني ، براي زنده نگه داشتن روح مبارزه با صفات شيطاني ، و مجسّم ساختن حس تنفّر از اغواگران و خيانتكاران اجتماعي است كه همه ساله بايد در زمان معلوم و مكان معيّن ، به صورت يك « مانور عمومي » و به طرزي جالب و چشمگير برگزار شود .
و نيز محتمل است كه اين عمل ( پرتاب سنگريزه ) ، رمز فداكاري و نشان گذشت از مال در راه خدا ، براي دفاع از حريم دين و مبارزه با اعداي حقّ و دشمنان حقيقت باشد .
چنان كه در بحث وقوف در مشعر اشاره شد ، تربيت اسلامي از يك طرف با رساندن انسان به قله كوه « عرفات و معرفت الله » ، دنيا و مافيها را در نظرش كوچك و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احكام حج و اسرار آن ، ص 253 ، نقل از كتاب « مرآت الحرمين » ( با تصرّف و تلخيص از نگارنده ) .
179 |
بي مقدار مي سازد و در « مشعر عالي انساني » تمام جمال هاي دنيايي از مال و منال و جاه و مقام را در جنب جمال اعلاي الهي ، مانند سنگ و خاك بي مقدار جلوه مي دهد ، ولي از طرف ديگر براي حفظ استقلال و موجوديت امت اسلامي در برابر دنياداران ، دستور جمع آوري ثروت و تحصيل قدرت مي دهد ، تا وقتي ميدان مبارزه و نبرد با دشمن پيش آمد ، بي مضايقه ، در راه دفاع از حريم ايمان و كوبيدن دشمنان ، مال و جاه را صرف كند و حبّ دنيا ، مانع راهش نگردد .
حال ، ما هم كه به « عرفات » رفته و در موقف « مشعر » به عالي ترين درك و شعور انساني رسيده و هر چه را كه جز خداست ، در جنب خدا ، همانند سنگريزه هاي بيابان ديده ايم ، و براي اطاعت امر خدا مقدار معيّني از آنها را جمع كرده و همراه خود آورده ايم ، اينك كه به وادي مني و « قربانگاه » آمده و آماده از خود گذشتگي در راه خدا و نبرد با اعداءالله گشته ايم ، بايد آنچه را از مال و جاه دنيا در دست داريم ، طبق امر خدا به مصرف برسانيم . كاملا نشان بدهيم كه ما عرفات و مشعر رفته ها ، همچنان نسبت به خدا وفاداريم و سنگريزه هاي رنگين و خالدار مال دنيا كه طبق دستور خدا ، جمع كرده ايم ، همچنان در نظر ما سنگريزه و بي ارزشند و هرگز نتوانسته اند با آب و رنگ و خطّ و خال فريباي خود ، دل هاي ما را بربايند و خدا را از دل ، بيرون كنند و خود در جاي خدا ، حاكم بر قلوب ما گردند .
و لذا همه با هم ، در حالتي كه از تمام دنيا ، به دو جامه احرام ، اكتفا كرده ايم ، به سمت جمرات عقبه و اولي و وسطي مي رويم ، تا دشمنان دين و دزدان ايمان را كه بر اثر نداشتن روح ايمان ، مانند تخته سنگ هاي مرده و بي جانند ، با مال خود ، با قدرت خود ، با قلم و زبان خود و بالاخره با هر چه كه در دست داريم ، بكوبيم و سرنگونشان سازيم و در اين راه از هيچ تلاشي خودداري نكنيم .
بنا بر اين توجيه ، وادي مني ، نشان دهنده صحنه نبرد با دشمنان دين خداست ، و ستون هاي سنگي واقع در مني هم ، مظاهر كفّار و گروه هاي منافق است كه سر راه جوامع مسلمين صف كشيده اند و با جدّ تمام در ريشه كن ساختن آنان ، سعي بليغ مي كنند .
و سنگريزه هاي رنگين خالدار هم كه حجاج ، از بيابان مشعر برچيده و در ميان
180 |
كيسه اي ريخته و همراه دارند ، به منزله اموال خوش خطّ و خال و كالاهاي فريبنده دنياست كه بايد در نظر مسلمان موحّد خداشناس ، فاقد جذبه و جمال باشد و در دل او ننشيند . بلكه تنها محرّك او براي جمع آوري و ذخيره آنها ، همانا آمادگي براي سركوب كفّار و خيانتكاران به اسلام و مسلمين باشد . و نتيجتاً ، رمي جمرات ، تمرين فداكاري و گذشت از مال دنيا در راه خدا ، براي دفاع از حريم اسلام و قرآن خواهد بود . همچنان كه وقوف در مشعر نيز ، تمرين زهد و انقطاع از دنيا و اعتكاف در آستان قدس خداست . امّت اسلامي ، هر سال بايد اين تمرينات معنوي و روحاني را عملي سازد و در احياي اين امور حياتي ، با جدّ تمام بكوشد ، و در صورت واقعيت ، به فتح و پيروزي قطعي خود مطمئن شوند كه وعده صدق خداست :
{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ } . ( 1 )
« اي گروه اهل ايمان ! اگر دين خدا را ياري كنيد خدا شما را ياري خواهد كرد و قدم هاي شما را استوار خواهد ساخت . »
نكته
مستحب است سنگريزه ها را يكي بعد از ديگري روي انگشت ابهام ( انگشت بزرگ دست ) گذارده ، و با سر انگشت سبّابه ، به سوي جمره پرتاب كند ( 2 ) . شايد سرّ اين دستور ، آن باشد كه اي مسلمانان ! متوجه باشيد اگر شما از خود ، قدرت ايمان و اتّحاد نشان بدهيد و صابر و ثابت در راه خدا قدم برداريد ، دشمنان دين و ايمان شما آن چنان ضعيف و زبون مي شوند كه با يك اشاره اندك از جانب شما ، منكوب مي شوند و از پاي درمي آيند .
{ وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا اْلأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيّاً وَلا نَصِيراً } ( 3 )
« اگر كافران در سرزمين حديبيّه با شما پيكار مي كردند ، به زودي فرار مي كردند ، سپس ولي و ياوري نمي يافتند . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمّد : 7
2 . مناسك حج .
3 . فتح : 22
181 |
{ وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ } ( 1 )
« سستي نورزيد و اندوهگين مشويد و ( مطمئن باشيد كه ) شما برتريد ( و فتح و غلبه از آن شماست ) به اين شرط كه در ايمان مؤمن و ثابت قدم باشيد . »
8ـ قرباني در مني و اسرار آن
از جمله وظايف واجب در مني ( براي كسي كه حجّ تمتّع بجا مي آورد ) ، بعد از رمي « جمره عقبه » در روز عيد اضحي ، كشتن حيواني است ( شتر يا گاو يا گوسفند ) كه فربه و بي عيب باشد ( 2 ) . و اين عمل را از آن نظر كه عبادت است و وسيله تقرّب به خداست ، « قربان » مي گويند .
« وَالْقُرْبانُ ما يُقْصَدُ بِهِ الْقُرْبُ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ مِنْ اَعْمالِ الْبِرِّ » . ( 3 )
« قربان ، هر كار نيكي است كه انسان بهوسيله آن بخواهد به رحمت خدا نزديك شود . »
از آن جهت كه اين عبادت در ساعت « ضُحي » كه به معناي ارتفاع روز و انبساط نور آفتاب است ( چاشتگاه ) واقع مي شود ، روز عيد قربان را ، « عيد اضحي » نيز مي نامند ، و به همين مناسبت است كه « حيوان ذبح شده » در آن روز را علاوه بر اسم قرباني ، به نام اُضْحِيَّة و اِضْحِيَّة و ضَحِيَّة نيز مي خوانند . ( 4 )
قرباني ، رمز فداكاري و از خود گذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حدّ نهايي تسليم در برابر معبود است .
يعني همچنان كه خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يكتا ، بي دريغ مي ريزم ، حاضرم بدون تعلّل ، در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرمان هاي آسماني تو ، از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست كنم و بگويم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 139
2 . فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ( بقره : 196 ) .
3 . مجمع البحرين ، كلمه قرب .
4 . مجمع البحرين ، كلمه ضحا .
182 |
« بِسْمِ اللهِ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي للهِِ رَبِّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ » . ( 1 )
« به نام خدا ، روي خود را به سوي خداوندي مي گردانم كه آسمان ها و زمين را پديد آورده است ، در حالي كه خواهان حق و متمسّك به اسلامم و از مشركين نيستم . به حقيقت كه نماز و قرباني من ، مرگ و حيات من ، مختصّ به خداوندي است كه پروردگار جهانيان است . بارالها ! ( هر چه كه دارم از موفقيت براي عبادت و بندگي ) از توست و براي توست . »
متجاوز از يك ميليون گاو و گوسفند و شتر ، روز عيد قربان در وادي مني به دست حجّاج مسلمان ذبح مي شود و نغمه روحاني « بسم الله وجهت وجهي للذي فطر السموات والارض » ، در فضاي قربانگاه طنين مي اندازد و خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد موحّد و دو بنده با اخلاص خدا « ابراهيم و اسماعيل » ( عليهما السلام ) را در دل ها زنده مي سازد . چشم دنيا را به هزاران سال پيش بر مي گرداند و صحنه عجيب و تكان دهنده اي از معرفة الله و تسليم در برابر معبود را به جهانيان نشان مي دهد كه پدري پير و كهن سال با چهره اي نوراني كه آثار عظمت و جلالت روحش از سيماي متين و آرامش نمايان است ، در همين وادي ايستاده و آستين بالا زده و تيغ برنده اي در دست گرفته است ، در حالتي كه فرزند جوان خود را كه اندامي موزون و رخساري زيبا دارد ، بر زمين خوابانده و با قوّت قلبي تمام ، تيغ برّان ، به گلوي فرزند جوان مي كشد كه :
{ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ } . ( 2 )
« پسرم ! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مي كنم . »
فرزند جوان هم ، بي ترس و وحشت و خالي از هرگونه ترديد و اضطرابي ، گلوي خود را در اختيار پدر نهاده كه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دعاي هنگام ذبح قرباني ، نقل از اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) ( وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 169 ) .
2 . صافات : 102
183 |
{ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ } . ( 1 )
« پدر ! هر چه دستور داري اجرا كن . به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت . »
آه ! عجب منظره اي ! چشم را خيره مي سازد و دل را مي لرزاند و عقل را واله و حيران مي كند . خدايا قدرت ايمان تا چه حد ؟ ! از خودگذشتگي در راه محبوب تا چه اندازه و تسليم در برابر معبود تا چه ميزان ؟ !
راستي كه اين درجه از اخلاص در عبوديت ، در خور آن مرتبه از لطف و عنايت حضرت باري است كه مي فرمايد :
{ وَفَدَيْناهُ بِذِبْح عَظِيم } . ( 2 )
ما ذبح عظيمي را فدايش كرديم !
گوسفندي از جانب خدا ، به وسيله جبرئيل امين ، فرشته مقرّب الهي ، به ابراهيم ( عليه السلام ) ، اعطا شد كه عوض اسماعيل ( عليه السلام ) ، آن را ذبح كند ، ( 3 ) و همان ، « قربان » پدر و پسر ، واقع شود و نشان مقبوليت كارشان در پيشگاه خدا گردد .
و البته روشن است كه هر چه از جانب خدا ، به بنده اعطا شود ، عظيم است ، كه مي فرمايد : ذبح عظيمي فدايش كرديم .
و قدرداني بالاتر آن كه براي تعظيم و بزرگداشت اين قدرت ايمان و نيروي اخلاص و تسليم در برابر خدا ، مقرّر شد كه هر سال در موسم حج ، در وادي مني ، اين خاطره توحيد و خدادوستي تجديد شود و به دست حجّاج و زوّار بيت محرّم ، گوسفند و گاو و شتر ( در حدّ توانايي افراد ) ذبح گردد ، تا آن صحنه فوق العاده درخشان توحيد و فداكاري و از خود گذشتگي آن دو عبد موحّد مخلص ( ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) ) در راه خدا ، براي هميشه در دنيا زنده بماند و سندي كاملا محسوس و مشاهد ، در دست عائله بشر ، براي نشان دادن شرف آدميت باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صافات : 102
2 . صافات : 107
3 . كافي ، جلد 4 ، ص 208 .
184 |
و حتّي مايه افتخار و مباهات در مقابل فرشتگان سماوات گردد ، تا نگويند :
{ أَتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ } . ( 1 )
« كار اين خاكيان ، پيوسته فسادانگيزي و خونريزي است . ما فرشتگانيم كه لايزال ، به تسبيح و تقديس ذات اقدست در كاريم . »
آري ، فرشتگان آسمان نيز بدانند ، در خزانه علم خدا ، در ميان همين آدمي زادگان و خاكيان نيز كساني هستند كه كار اخلاص در عبوديت و استغراق در بحر معرفت و محبت خدا را به آن جا رساندند كه بانگ تشكر و تقدير ، از جانب حق ، به نامشان برخاست :
{ فَلَمّا أَسْلَما وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ } . ( 2 )
پدر و پسر ، هر دو ، سر تسليم فرود آوردند ؛ پدربراي دادن پسر و پسربراي دادن سر ! !
در آن لحظه حسّاسِ تجلّي حدّ نهايي اخلاص و ايمان ، نداي قبول ، از آسمان رسيد :
{ وَنادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا } . ( 3 )
اي ابراهيم ، آن رؤيا را تحقق بخشيدي ، و به مأموريت خود عمل كردي .
بنابراين ، روز عيد قربان ، روز جشن شرف براي عالم انسان است ! روزي است كه انسان به شرف عالي ترين درك خود رسيده و در پرتو نور معرفت و شناسايي مبدأ اعلي ، عملا دنيا را فداي خدا كرده و « متاع قليل » را با « نعيم مقيم » معاوضه كرده است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 30
2 . صافات : 103
3 . صافات : 104 و 105
4 . اشاره به اين دو آيه شريفه است : { قُلْ مَتاعُ الدُّنيا قَلِيلٌ } ، « بگو ، سرمايه زندگي دنيا ، ناچيز است » ، ( نساء : 77 ) { وَجَنّات لَهُمْ فِيها نَعيمٌ مُقِيمٌ } ، « و باغ هايي از بهشت بشارت مي دهد كه در آن ، نعمت هاي جاودانه دارند » ، ( توبه : 21 ) .
185 |
لذا براي اعلام و اعلان اين درجه از ارتقاي روحي و اعتلاي فكري و به افتخار آن دو انسان نمونه و دو سرمشق عالي توحيد ( حضرت ابراهيم خليل و فرزند عالي قدرش حضرت اسماعيل ذبيح ( عليهما السلام ) ) مقتضي است كه عالَم انسانيت ، در روز عيد قربان ، به منظور ارائه اين استعداد شگرف روحي و علوّ و بلندي فكري ، جشن شرف بگيرد و ارزش بسيار عالي انسانيّت را براي جهانيان ، بارز سازد .
پدر و پسر ، با عمل اعجاب انگيز خود ، ديده دنياي مادّي را در برابر آفتاب روح الهي خود ، خيره ساخته و سند زنده اي به دست جهانيان داده اند كه علي رغم تصوّر آنان ، انسان ، كارش فقط خوردن و خوابيدن و خشم و شهوت نيست . بلكه او موجودي بسيار عالي و داراي استعدادي فوق العاده عظيم است كه مي تواند در دامن تربيت وحي و نبوّت پيغمبران و رجال آسماني به جايي برسد كه دل به جمال مبدأ اعلاي هستي دهد و در راه او از جان خود و عزيزترين كسانش بگذرد و خون خود و عزيزانش را بي دريغ بريزد ! ما ، در طول تاريخ حيات پيغمبران و رجال الهي ، به نمونه هايي بسيار درخشان ، از اين تربيت عالي مكتب هاي سازنده آسماني بر مي خوريم كه به راستي ، ديده و دل عالميان را مات و مبهوت خود مي سازد و دنيا را در برابر قدرت علمي و عملي خويش ، به خضوع و تعظيم وا مي دارد .
جنبه اجتماعي قرباني در مني ، بيش از جهات ديگرش منظور است
در عرفات و مشعرالحرام و بيتوته در مني و رمي جمرات و اقامه نماز عيد و استماع خطبه نماز ، در تمام اينها ، اجتماع و تراكم انبوه جمعيّت ، در زمان واحد و مكان واحد ، ملحوظ گرديده است تا شوكت چشمگير جامعه مسلمين ، دنيا را متوجه خود سازد و با نشان دادن وحدت و اتّحاد اعتقادي و عملي خود ، پشت جبابره و استعمارگران را بلرزاند و هرگونه فكر خائنانه اي را كه درباره مسلمانان دارند از مغزهاي آنان بيرون ببرد و نقشه هاي شيطاني آنها را در هم بريزد .
و البته بديهي است كه اين چنين آثار بزرگ جهاني ، هرگز از اعمال فردي و پراكنده
186 |
و دور از هم ، حاصل نمي شود . بلكه مسلّماً ، محتاج به تجمّع و تراكم جمعيت هاي كثير با تشكيلات وسيع و منظّم است .
و به همين جهت ، وظيفه سوق هَدْيْ ( 1 ) ( آوردن قرباني به مني و كشتن آن ) نيز بايد مانند ساير مناسك حج ، در زمان واحد و مكان واحد ، به صورتي كه جلب توجه جهانيان كند ، انجام پذيرد تا جنبه اجتماعي و حيثيّت « مانور سياسي اسلامي » آن ، بارز و آشكار گردد و همانطور كه در گذشته بيان شد ، هم موضوع « احياي سنّت ابراهيم ( عليه السلام ) » و تجليل از خاطره توحيدي آن حضرت و ارائه يك نمونه عالي از انسانِ تكامل يافته در مكتب وحي و نبوّت ، به شكلي تنبّه آور و الهام بخش ، انجام شود ، و هم ، روز دهم ذي حجّه به نام روز « عيد خون » و تمرين جانبازي امّت اسلام در راه دفاع از حريم قرآن و تجسّم دادن به روح مبارزه با ايادي ابليس و مقاتله با دنياي كفر و نفاق و استعمار ، به جهانيان معرّفي گردد .
قرآن كريم ، براي توجه دادن پيروان خود به خاصيّت حياتي بسيار بزرگ مناسب حج ، در ابقاي موجوديت امّت اسلامي با حفظ عزّت و استقلال سياسي آن در برابر دنيا ، مي فرمايد :
{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلائِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْواناً } . ( 2 )
« اي كساني كه ايمان آورده ايد ، شعائر و حدود الهي و مراسم حج را ساده و خالي از فايده نشماريد ، و نه ماه حرام را ، و نه قرباني هاي بي نشان و نشان دار را ، و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او مي آيند . »
يعني متوجه باشيد كه تمام جزءجزء مناسك حج ، از حركت كردن موج جمعيت از اقطار عالم به سمت كعبه و ماه ذيحجّه كه زمان تجمّع امّت هاي گوناگون عالم تحت لواي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . { فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ } ( بقره آيه 196 ) : « پس هر كه حج تمتع انجام مي دهد ، در حد توانايي خود قرباني بياورد . »
2 . مائده : 2 .
187 |
توحيد است و آوردن هزارها بلكه ميليون ها ( 1 ) گاو و گوسفند و شتر به قربانگاه مني و مخصوصاً نشاندار كردن آنها به علايم مخصوص اِهداي به خدا كه رمز فداكاري تا حدّ گذشت از جان در راه خداست ، تمام اينها با حساب دقيق حضرت سريع الحساب جلّت عظمته ، تنظيم گرديده و رمز اِحياي و ابقاي شما امّت اسلام ، در يك يك آنها لحاظ شده است و بايد مو به مو طبق دستور و با رعايت شرايط معنوي از توجه قلب و حضور روح ، انجام شود تا بالنّتيجه ، عظمت و سيادت جهاني شما را پي ريزي كند و دنيا را خاضع و مقهور شما سازد ؛ زيرا بديهي است كه اتّحاد يك جمعيت از روي فهم و صميميت ، موجب اجتماع قوا و تراكم نيروهاست و همين ، منشأ ايجاد قدرت و قوّتي مي شود كه كوبنده قدرت ها و قوّت هاست .
قرباني ، همدوش كعبه آمده است
در اين آيه شريفه ، تأمّل فرماييد :
{ جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلائِدَ } . ( 2 )
« خداوند كعبه بيت الحرام را وسيله اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده ، و همچنين ماه حرام و قرباني هاي بي نشان و قرباني هاي نشان دار را . »
چنان كه ملاحظه مي فرماييد ، آيه مباركه ، هَدْي و قلائد ( قرباني و علايم قرباني ) را همدوش كعبه و ماه حرام ، قرار داده و همه را به عنوان { قِياماً لِلنّاسِ } وسيله برپابودن مردم و صيانت جامعه بشر از فساد و تباهي معرّفي فرموده است .
يعني همچنان كه كعبه ، از نظر احترام و محبوبيّتي كه دارد ، عامل ابقاي امّت و جامع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چون علاوه بر قرباني واجب كه هر حاجّ متمتّع ، موظف است ، بعضي به عنوان لزوم كفّاره و برخي براي استحباب تعدّد ، نيازمند به ذبح حيوانات متعدد مي باشند و قسمتي هم زياد آمده و بر مي گردند . پس كلمه ميليونها در اينجا اغراق نيست .
2 . مائده : 97
188 |
پراكندگي هاي جمعيت است و بايد تا روز قيامت ثابت و باقي باشد و سيل اجتماعات بشري ، در هر زمان ، به سمت آن سرازير شوند و آن را چون جان شيرين در بغل گيرند و سجده به سويش برند و با داشتن « هسته مركزي » و چرخيدن بر گرد آن ، با هم مؤتلف و متّحد گردند و قوّه و قدرت در برابر بيگانگان ايجاد كنند ، ( 1 ) همچنين ، موضوع هَدْي و قرباني به هيئت اجتماع و همگاني ، بايد تا قيام قيامت باقي باشد و « مسلخ و كشتارگاه مني » نيز مانند « مطاف كعبه » در موسم حج ، در روز عيد قربان ، موّاج از جمعيت باشد و غلغله برپا سازد .
كشتارگاه مني ، روز عيد اضحي ، بايد بستر اجساد روي هم انباشته حيوانات كشته و مجراي سيل خون گردد ، تا علاوه بر نشان دادن روح تسليم و اطاعت و انقياد در برابر فرمان خدا ، قيافه خشمگين امّت اسلام در برابر طاغوت ها و آمادگي آنان را براي دفاع از حريم قرآن تا حدّ گذشت از جان و به راه انداختن سيل خون و راه رفتن بر سر اجساد كشتگان ، به نمايش بگذارد .
آري « كعبه » و « مسلخ » هر دو ، ضامن بقاي عزّت و استقلال مسلمان ها و برپادارنده كاخ سعادت انسان هاست .
يكي مظهر حبّ و عاطفه و گرايش و ديگري نماينده خشم و غلظت و خشونت است .
به حكم آيه كريمه :
{ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ } . ( 2 )
در عين حالي كه دست در دست هم ، با كمال عطوفت و رحمت ، دور يك مركز مي چرخند و از هم جدا نمي شوند ، همين كه در برابر كفّار و دشمنان سعادت انسان ، ايستادند ، در نهايت درجه سخت دلي و حدّت و غلظت ، بر آنها مي تازند و كوچك ترين مهر و وداد و رأفتي درباره آنها روا نمي دارند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به صفحه 44 به بعد مراجعه فرمائيد .
2 . فتح : 29
189 |
يك دين زنده ، هم « مسجد » مي خواهد ، و هم « مسلخ » !
دين مقدّس اسلام كه دين حق و آيين حيات است ، بايد تابعين و پيروان خود را ، مجهّز به تمام جهازات حياتي كند ، هم ، براي آنان « مسجد » بسازد و هم « مسلخ » ؛ هم ، داراي سجده گاه باشند و هم صاحب كشتارگاه ؛ هم ، قلم به دست آنان بدهد و هم شمشير ، تا آن مسلخ و كشتارگاه ، ضامن بقاي مسجد و معبدشان باشد و آن شمشير ، از حريم قلم ، دفاع كند و آزادي و حريّت آن را ، در امان نگه دارد !
و همين ، نشان زنده بودن يك دين و حيات ملّتي است كه داعيه « خاتميّت و ابديّت » دارد و مي خواهد تا قيام قيامت باقي بماند ؛ وگرنه بديهي است كه ملّت بي مسلخ و بي شمشير ، در اندك مدتي طعمه ديگران مي شود و از بين مي رود و نام و نشاني از مسجد و محراب و منبر ، قلم و كتاب و ساير شؤون ملّيّت و قوميّتش باقي نمي ماند .
و لذا دين حنيف اسلام ، هم ، مسجدالحرام دارد و هم ، قربانگاه مني ! هم ، محراب عبادت دارد و هم ، ميدان شهادت !
قرآن ، در مقام شناساندن ياران پيغمبر ، هم رديف جمله : { تَريهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً } ( 1 ) بلكه مقدّم بر آن ، جمله : { اَشِدّاءُ عَلَي الْكُفّار } ( 2 ) را آورده است ، يعني مسلمان واقعي ، در عين حال كه اهل نماز و قهرمان ميدان ركوع و سجود است ، مرد جنگ و يكّه تاز ميدان جهاد با دشمنان دين نيز هست .
يك سربازمسلمان ، نه تنها شمشيرزنوخونريزاست ، بلكه همان سربازميدان جنگ ، به هنگام نماز و عرض بندگي به درگاه خدا ، راكع و ساجد و گريان و اشكريز است .
قرآن حكيم ، همان طور كه « كعبه » را مرجع و مأمن مردم قرار داده و فرموده است :
{ وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً } . ( 3 )
« و به خاطر بياوريد ، هنگامي كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براي مردم قرار داديم . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح : 29 ، يعني : « مي بيني آنان را در حال ركوع و سجود » .
2 . فتح : 29 ، يعني : « در برابر كفار سرسخت و شديدند » .
3 . بقره : 125
190 |
همچنين « قرباني » را در زمره شعائر الهي و منشأ خيرات آدميان معرّفي مي كند و مي فرمايد :
{ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ } . ( 1 )
« و شترهاي چاق و فربه را در مراسم حج براي شما از شعائر الهي قرار داديم . در آنها براي شما خير و بركت است . »
بُدْن ، جمع بَدَنه به معناي شتران فربه است ؛ چون شتر از نظر ارزش مالي ، فرد اعلاي حيوانات قرباني است ، شايد از اين نظر ، اختصاص به ذكر يافته است .
قرباني در امّت هاي پيشين نيز بوده است
قرآن نشان مي دهد همچنان كه « كعبه » قبل از ظهور اسلام ، معبد عالميان بوده و اوّلين خانه اي است كه براي عبادت و پرستش خدا ، در روي زمين بنا شده است ؛
{ إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ } . ( 2 )
همچنين « شعار قرباني » نيز منحصر به امّت اسلام نيست ، بلكه امّت هاي سالف نيز هريك ، به نحوي موظف به انجام اين دستور الهي بوده اند كه مي فرمايد :
{ وَلِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ } . ( 3 )
« ما براي هر امّتي قربانگاهي قرار داديم ، تا نام خدا را به هنگام قرباني بر چهار پاياني كه به آنان روزي داده ايم ببرند . »
چنان كه به موضوع قرباني فرزندان آدم ( عليه السلام ) كه نخستين قرباني در عالم به شمار مي رود ، در قرآن تصريح شده است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 35 .
2 . آل عمران : 96
3 . حج : 34
191 |
{ وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاْخَرِ } . ( 1 )
« و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان ، هنگامي كه هر كدام كاري براي تقرّب به پروردگار انجام دادند ، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد . »
دين مقدس اسلام ، از نظر جنبه اجتماعي و تجلّي جهاني و به عنوان مانور سياست ديني ، مي خواهد مسجدالحرام ، مانند دريايي موّاج از جمعيّت باشد و كعبه ، در آغوش پرشورترين تجمّعات عالم ، فشرده شود و جُنبوجوش عجيب و جالبي در حول و حوش « بيت » برپاگردد و هنگام اقامه نماز ، صفوف منظّم صدها هزار نفر ، جماعت باشكوه و پرهيبتي تشكيل دهد و جملگي ، رو به يك قبله بِايستند و از يك امام ( امام جماعت ) تبعيّت كنند و وقتي كه امام مشغول قرائت قرآن است ، سكوت مطلق مخصوصي حاكم بر مسجد و بلكه حاكم بر سراسر شهر گردد كه تمام صداها خاموش و تنها صداي امام جماعت در فضا پيچيده و آيات آسماني قرآن تلاوت كند . و سپس با بلند شدن بانگ تكبير مكبّر كه ركوع و سجود امام را اعلام مي كند ، همه با هم ، سر فرود آورند و ركوع كنند و همه با هم ، به خاك افتند و سجده به پيشگاه خدا ببرند . قيامشان با هم ، قعودشان با هم ، ركوع و سجودشان با هم .
{ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللهِ وَرِضْواناً } ( 2 )
« پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مي بيني در حالي كه همواره فضل خدا و رضاي او را مي طلبند . »
آري ، دين مقدّس اسلام ، همچنان كه مي خواهد مسجدش چنين باشد تا علاوه بر تحصيل جهات روحي و اخلاقي نماز ، از لحاظ حيات اجتماعي نيز ، تجلّي و بروز جهاني پيدا كند ، همچنين مي خواهد مسلخ و كشتارگاهش نيز كه نماينده روح شهامت و حرّيت و از خود گذشتگي در راه دفاع از حريم حق است ، موّاج از جمعيّت باشد و جنبوجوش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 27
2 . فتح : 29
192 |
پرصدا و جالبي در « وادي مني و روز اضحي » به وجود آيد و برق كاردهاي برنده و تيز كه به دست حجّاج ، بر گلوي حيوانات قرباني كشيده مي شود ، همراه با سرود فداكاريِ { وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ } ، ( 1 ) كه از قلب و زبان هزاران نفر ، در فضا ، پخش مي گردد ، هم ، روح تسليم و انقياد ملّت مسلمان را در مقابل فرمان خدا ، ظاهر سازد ، و هم ، چشم دنياي كفر و نفاق و استعمار را در برابر ايمان و اتّحاد و عزم راسخ آنان ، براي جانبازي در راه خدا ، خيره كند .
اسرار روحي قرباني
انسان موحّدي كه به حكم وقوف در عرفات و مشعر ، به مقام معرفت الله و خداشناسي كامل رسيده و تمام شؤون دنيايي و تمايلات نفساني ، در نظرش خاك و سنگ آمده و مستغرق در بحر محبّت خالق مهربان گشته است ، طبيعي است كه از كشتن و سربريدن هر موجودي كه سر راه ، بر او گرفته و مانع از نيل به قرب معبودش گردد ، دريغ و مضايقه نخواهد داشت . اگرچه آن موجود ، فرزند عزيزش و يا جان و خواهش هاي دروني اش باشد .
منتها ، حضرت معبود محبوب ، از باب ارفاق و رعايت جانب ضعف بندگان ، به كشتن يك حيوان از مايملك انسان ، راضي شده و همان را به عنوان مظهر جانبازي و فداكاري در راه خود ، پذيرفته است .
اما با اين شرط كه انسان با كشتن اين حيوان ، تمام شهوات افراطي و تمايلات پست حيواني را از قبيل حرص و بخل و طمع ، حبّ رياست و شهرت ، اختلاف انگيزي و بدبيني و ساير رذايل نفساني و خوي هاي شيطاني را زير پا بگذارد و ذبح كند و با تصميمي قاطع و عزمي راسخ بگويد :
{ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَاْلأَرْضَ } ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انعام : 79
2 . همان .
193 |
و هنگام انجام اين عمل ، به ياد اين آيه شريفه بيفتد و از نظر بگذراند كه خدا مي فرمايد :
{ لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ } ( 1 )
« هرگز گوشت و خون قرباني ها به خدا نمي رسد ، بلكه آنچه به خدا مي رسد ، تقواي شماست ( يعني آن دل هاي باتقوا و غرق در حبّ خدا ، كه با كشتن قرباني ، گوشه اي از صفا و رمز عبوديت خود را نشان مي دهند ، به مقام قرب خدا نايل مي شوند و مشمول عنايات خدا مي گردند ) . »
آري ، خدا طالب تقواي شماست . تقوا هم ، يعني كشتن هواي نفس و ريختن افكار شيطاني از دامن دل .
{ وَأَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي ، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي } ( 2 )
« و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا باز دارد ، قطعاً بهشت جايگاه اوست . »
{ وَاُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ } ( 3 )
« در آن روز بهشت به پرهيزگاران نزديك مي شود . »
آن حيوان مهيب و گرگ خونخواري كه به نام نفس امّاره ، در داخل وجود انسان مسكن گزيده و هر دم ، از جا مي جنبد و براي اشباع شهوات حيواني خود ، دهان به هر سو مي افكند و مال مردم و جان مردم و عرض و آبروي مردم را مي درد و مي بلعد و از هيچ گناه و جنايتي در راه سير كردن خود ، فروگذار نمي كند ، بايد بر زمين خوابانده شده و كارد به گلويش كشيده شود .
آن حيوان خطرناك است كه سر راه آدمي خوابيده و نمي گذارد انسان ، به خدا نزديك شود و به سعادت نايل گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 37
2 . نازعات : 40 و41
3 . شعراء : 90
194 |
كشتن و از بين بردن آن ، قرباني حقيقي انسان ، و وسيله مقرّبيت آدمي در پيشگاه خداست ! نه فقط كشتن گوسفند و ريختن خون آن حيوان بي زبان .
وقتي انسان ، توانست در سايه تربيت ممتدّ ديني و تحصيل معارف حقّه آسماني ، آن صفات زشت و اخلاق ناپسند شيطاني را كه همچون حجابي ضخيم و سدّي عظيم ، بين او و خدا افتاد و راه سعادت را به روي او بسته است ، از سر راه خود بردارد و تيرگي هاي رذايل نفساني را از صفحه آيينه قلب بزدايد ، در آن موقع است كه راه به سوي خدا باز مي شود و قلب صاف و پاك آدمي براي توجه به خدا آماده مي گردد و كاملا بجاست كه بگويد :
{ وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْض } . ( 1 )
يعني حال كه حيوان نفس را كشتم و افكار شيطاني را از دامن دل ريختم و اين سدّ عظيم را از سر راه برداشتم ، راه من به سوي خدا باز شد و وجهه قلبم رو به سمت خدا برگشت .
وگرنه گوسفند علفخوار بي زبان و بي زيان را كشتن و گرگ درنده آدمخوار هواي نفس را در باطن جان ، زنده نگه داشتن و { وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَْرْض } گفتن ، به تمسخر و استهزا شبيه تر و به بازي بچه ها نزديك تر است تا به عبادت و بندگي خدا ! و آن هم ، منشئي جز نينديشيدن در اسرار احكام خدا ندارد .
امام سجّاد ( عليه السلام ) ، از مردي كه مكّه رفته و حج بجاآورده و برگشته بود ، ضمن سؤالاتي راجع به توجه به مقاصد و اسرار حج ، سؤال مي فرمايد :
« فَعِنْدَ مَا ذَبَحْتَ هَدْيَكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَ الطَّمَعِ بِمَا تَمَسَّكْتَ بِهِ مِنْ حَقِيقَةِ الْوَرَعِ وَأَنَّكَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ إِبْرَاهِيمَ ( عليه السلام ) بِذَبْحِ وَلَدِهِ وَثَمَرَةِ فُؤَادِهِ وَرَيْحَانِ قَلْبِهِ » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انعام : 79
2 . مستدرك ، جلد 2 ، ص 186 ، باب 17 ، حديث 5 .
195 |
« آيا به هنگام سربريدن قرباني ، نيّت كردي كه با تمسّك به حقيقت تقوا و ورع ، حلقوم طمع را قطع مي كني ؟ آيا توجه داشتي كه با اين كار ، از سنّت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) پيروي مي كني كه فرزند دلبند خود را براي تقرّب به درگاه معبود و جلب رضاي محبوب ، به قربانگاه كشاند ؟ »
و از امام صادق ( عليه السلام ) منقول است :
« وَاذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَي وَالطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبِيحَةِ » . ( 1 )
« موقع ذبح قرباني ، گلوي هواي نفس و طمع را قطع كن . »
از اين بيانات و نظاير آن ، به دست مي آيد كه ذبح قرباني ، رمزي از تهذيب روح و تطهير قلب از رذايل اخلاقي است كه مردان خدا و سالكان راه فضيلت و تقوا ، بعد از يك عمر مجاهده و جنگ با وساوس شيطان و هوس هاي فتنه انگيز نفس امّاره بالسّوء ، موفّق به غلبه بر مشتهيات افراطي نفس مي شوند و او را از پا در مي آورند و همچون گوسفندي بر زمين مي افكنند و رگ هاي گردنش را مي برند .
در نتيجه ، هم خود از شرّ وسوسه هاي جنايت خيز نفس ، راحت مي شوند ؛ هم ديگران ، از خطرات هواپرستي ها و هوس بازي هاي آنان ، مصون و محفوظ مي مانند .
در قرباني ، منافع اقتصادي نيز ملحوظ است
هر كسي كه با احكام و مقرّرات اسلامي اندكي آشنايي دارد ، به خوبي مي داند كه موضوع انفاق مال و دستگيري از مستمندان و رسيدگي به حال فقيران و مسكينان از موضوعات مسلّم در متن دين و از وظايف حتمي مسلمين است . مسلمانان بايد قسمت معيّني از اموال خود را به عنوان خمس و زكات و كفّارات ، با شرايط ويژه اي كه هركدام دارند ، با قيد وجوب و الزام ، از اموال خود جدا كنند و به طبقات خاصّي از افراد اختصاص بدهند .
علاوه بر انفاقات واجب كه غيرقابل تعطيل است ، ترغيبات و تأكيدات فراواني نيز نسبت به انفاقات مستحب ، در شرع مقدّس رسيده است كه با كمال وضوح ، اين حقيقت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مصباح الشريعة ، باب 21 .
196 |
را نشان مي دهد كه شارع حكيم اسلام ، از هر فرصت و پيشامدي خواسته است حدّاكثر استفاده را براي تأمين هدف و مقصود خود كه تقريب بين طبقات و ايجاد اتّحاد و الفت و محبّت در ميان تمام افراد اجتماع است ، ببرد . فاصله هاي طبقاتي را از بين ببرد ؛ عوامل توليد بغض و عداوت را نابود سازد و دل ها را نسبت به هم مهربان و با محبت گرداند .
طرح برنامه هاي اجتماعي اسلام ، به گونه اي است كه قهراً اغنيا را با فقرا ، نزديك و مرتبط مي سازد و نمي گذارد زندگي اين دو طبقه ، از هم دور و اين دو دسته ، از هم ، جداگردند .
لذا مي بينيم دستور نماز جمعه و جماعت هاي يوميّه و حج ، در اسلام ، آن گونه است كه تمام طبقات از اقويا و ضعفا ، اغنيا و فقرا ، همه را پهلوي هم مي نشاند و در يك صف جا مي دهد .
و مخصوصاً در روزهاي عيد ( عيد فطر و عيد قربان ) كه آن را مشهد عامّ و مجمع عمومي ، اعلام كرده و تمام طبقات را براي شركت در آن مجمع ، دعوت كرده است ، هم دستور نماز داده و هم امر به انفاق فرموده است . در روز عيد فطر ، بر هر مسلماني كه از عهده مخارج سال خود و عائله اش برآيد ، واجب است براي خودش و كساني كه نان خور او محسوب مي شوند ، به عدد هر يك ، قريب يك من از غذايي كه خوراك غالب مردم آن شهر است ، به عنوان « زكوة فطره » از مال خود جدا كند و به اشخاصي كه قادر به تأمين مخارج سال خود نيستند ، بدهد .
در روز عيد قربان نيز بر كساني كه در مني هستند ، ( 1 ) واجب است و بر كساني كه در بلاد ديگر زندگي مي كنند ، مستحب مؤكّد است كه قرباني كنند و با شرايطي كه مقرّر است ، گوشت آن را در ميان فقرا توزيع نمايند .
نظر قرآن و روايات ، درباره مصرف گوشت قرباني
بيان شد كه موضوع انفاق مال و اعانت به مستمندان ، از موضوعات مسلّم در متن دين و يك ضرورت حياتي براي جامعه اسلامي است ، و شرع مقدّس ، از هر فرصت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در حج تمتّع .
197 |
مناسبي براي احياي اين ضرورت ، استفاده كرده و دستورات عالي خود را صادر فرموده است .
و لذا در روز عيد اضحي در وادي مني ، به منظور نايل ساختن امّت اسلامي به اهداف مقدّس و مقاصد فوق العاده مهم روحي و اجتماعي ، امر به ذبح قرباني فرموده است و در ضمن ، موضوع انفاق و احسان به حاجتمندان اجتماع را هم در نظر گرفته و مستقلاّ درباره مصرف گوشت قرباني ها احكام خاصّي را مقرّر كرده است ، تا اين عبادت ، علاوه بر آثار درخشان روحي و اجتماعي و سياسي ، واجد آثار اقتصادي و منافع مادّي نيز باشد و در حدّ خود ، به بنيه مالي مستمندان و فقيران مجتمع ، كمك كند و لذا مي فرمايد :
{ وَالْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللهِ لَكُمْ فِيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا الْقانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ } . ( 1 )
« و شترهاي چاق و فربه را در مراسم حج براي شما از شعائر الهي قرار داديم . در آنها براي شما خير و بركت است . نام خدا را هنگام قرباني كردن در حالي كه به صف ايستاده اند بر آنها ببريد ، و هنگامي كه پهلوهاي شان آرام گرفت و جان دادند ، از گوشت آنها بخوريد ، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آنها اطعام كنيد . اين گونه ما آنها را مسخّرتان ساختيم ، تا شكر خدا را به جا آوريد . »
و هم در آيه ديگر مي فرمايد :
{ فَكُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ } . ( 2 )
« پس از گوشت آن ها بخوريد ، و بينواي فقير را نيز اطعام كنيد . »
« عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) عَنْ لُحُومِ الاَْضَاحِيِّ فَقَالَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 36
2 . حج آيه 28 .
198 |
كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَأَبُو جَعْفَر ( عليهما السلام ) يَتَصَدَّقَانِ بِثُلُث عَلَي جِيرَانِهِمْ وَثُلُث عَلَي السُّؤَّالِ وَثُلُثٌ يُمْسِكُونَهُ لاَِهْلِ الْبَيْتِ » . ( 1 )
« ابوالصبّاح كناني مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) درباره گوشت قرباني ها پرسيدم ، فرمود : علي بن الحسين و ابوجعفر ( امام باقر ) ( عليهما السلام ) ، يك سوم آن را ، به همسايگان مي دادند و يك سوم ديگر را به سؤال كنندگان ( فقرا ) و يك سوم ، براي اهل خانه خود نگه مي داشتند . »
بنابراين ، نظر اسلام در مصرف گوشت هاي قرباني ، اين است كه موادّ غذايي مسلمانان باشد و مخصوصاً توسعه و گشايشي در زندگي تنگدستان و سختي كشيدگان اجتماع ، به وجود آورد .
لذا بر رؤساي دولت هاي اسلامي است كه براي حفظ حيثيّت جهاني اسلام و تحقّق بخشيدن به آرمان مقدّس قرآن كه مي فرمايد : { وَاَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ } ( 2 ) با در نظر گرفتن كثرت كشتار در مدت سه روز در مني ، با وضع آبرومندانه اي هدف عالي اسلام را كه انفاق به محتاجان و رفع نياز نيازمندان است ، در سطح جهاني ، عملي سازند ، تا ضمن اين كه كمك مؤثري به طبقه مستمند و فقير انجام مي دهند ، نمونه درخشاني از تعاليم عالي اسلام را نيز به جهانيان ، ارائه كرده باشند .
« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ إِخْرَاجِ لُحُومِ الاَْضَاحِيِّ مِنْ مِني فَقَالَ كُنَّا نَقُولُ لاَ يُخْرَجْ مِنْهَا شَيْءٌ لِحَاجَةِ النَّاسِ إِلَيْهِ فَأَمَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ النَّاسُ فَلاَ بَأْسَ بِإِخْرَاجِهِ » . ( 3 )
« محمّد بن مسلم مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم آيا خارج كردن گوشت هاي قرباني از مني جايز است ؟ فرمود : در سابق ، چون مردم به آنها احتياج داشتند ( يعني مردم مكّه و اطراف آن ) ، خارج كردن آنها ، جايز نبود . امّا ، امروز ، چون مردم ، زياد شده اند ( يعني جمعيّت حجّاج زياد شده اند و قهراً قرباني هم فراوان شده است و از ميزان احتياج مستمندان مكّه و اطراف آن اضافه مي آيد ) ، پس مانعي ندارد كه به خارج از مني برده شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 4 ، ص 499 .
2 . حج : 28
3 . كافي ، جلد 4 ، ص 500 ، حديث 7 .
199 |
9ـ حَلْق و تقصير در مني و اسرار آن
پس از انجام قرباني در مني ، نوبت به « حلق و تقصير » مي رسد .
حَلْق ، يعني : تراشيدن موي سر .
تقصير ، يعني : كوتاه كردن مقداري از موي سر يا صورت ، يا گرفتن ناخن .
وظيفه زن ها ، متعيّناً تقصير است ، اما مردها مخيّر بين حلق و تقصيرند ، و بنابر فتواي بعض آقايان فقها ، در بعض شرايط ، حلق ، بر مردها واجب متعيّن است . و لذا هر كسي بايد در مقام عمل ، به مرجع تقليد خود ، مراجعه كند و فتوا بگيرد .
آيه مربوط به اين وظيفه در قرآن كريم ، اين آيه است :
{ ثُمَّ لِيَقْضُوا تَفَثَهُمْ } ( 1 ) ؛
سپس ( يعني پس از ذبح قرباني ) بايد كثافات و آلودگي هاي خود را ، زايل كنند .
عَنِ الرِّضَا ( عليه السلام ) قَالَ التَّفَثُ تَقْلِيمُ الاَْظْفَارِ وَطَرْحُ الْوَسَخِ وَطَرْحُ الاِْحْرَامِ عَنْهُ ( 2 )
از امام رضا ( عليه السلام ) منقول است كه فرمود : مراد از « تَفَث » ، چيدن ناخن و زايل كردن چرك از بدن و دور كردن احرام از خود است . ( 3 )
البته ظاهر عمل واجب ، سر تراشيدن و ناخن چيدن و اوساخ و كثافات را از خود دور كردن است ، اما باطن كار و حقيقت آن ، عبارت است از تطهير روح از پليدي رذايل خُلقيّه و ريختن آخرين نشان و اثر ، از هواپرستي و خودخواهي از دامن دل و طيّب و طاهر ساختن صفحه جان از لوث تعلّقات حيواني و افكار شيطاني كه امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« وَاحْلِقِ الْعُيُوبَ الظَّاهِرَةَ وَالْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِكَ » . ( 4 )
« با تراشيدن موي خود ، تمام عيب هاي ظاهري و باطني را بتراش . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج ، صدر آيه 29 .
2 . وافي ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 179 .
3 . همان .
4 . مصباح الشريعه ، باب 21 .
200 |
همچنين امام سجّاد ( عليه السلام ) ، به آن شخص حاجّ كه از مكه مراجعت كرده بود ، ضمن سؤالاتي ، درباره توجه به اسرار مناسك حج ، فرمود :
« فَعِنْدَ مَا حَلَقْتَ رَأْسَكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ تَطَهَّرْتَ مِنَ الاَْدْنَاسِ وَمِنْ تَبِعَةِ بَنِي آدَمَ وَخَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ كَمَا وَلَدَتْكَ أُمُّكَ » . ( 1 )
« آيا هنگامي كه سر خود را مي تراشيدي ( در مني ) نيّت كردي كه با اين عمل ، خود را از آلودگي هاي گناهان و تعدّي به حقوق آدميان تطهير كني و همچون روز ولادت از مادر ، از تمام سيّئات و معاصي بيرون نروي و ديگر عود به آنها ننمايي ؟ ! »
در بعض روايات آمده است كه مراد از « تَفَث » در آيه قرآن ، « لقاي امام ( عليه السلام ) » است .
« ذَرِيح عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) فِي قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ قَالَ التَّفَثُ لِقَاءُ الاِْمَامِ » . ( 2 )
« ذريح ، از امام صادق ( عليه السلام ) در بيان مراد از آيه « ثم ليقضوا تفثهم » نقل كرده كه امام ( عليه السلام ) فرمود : تفث ، ملاقات با امام است . »
مرحوم فيض ، در بيان روايت مي فرمايد :
« وجهة الاشتراك بين التفسير والتأويل هي التطهير . فان احدهما تطهير من الاوساخ الظاهرة والآخر من الجهل والعمي » .
« جهت مشترك بين تفسير و تأويل آيه ، همان « تطهير » است . چه آن كه مراد از تفسير آيه ، تطهير از آلودگي هاي ظاهري است ، و نتيجه حاصل از تأويل آيه و ملاقات با امام ، تطهير از پليدي جهل و نابينايي باطني است .
همچنان كه با تراشيدن موي سر ، و ازاله اوساخ از بدن ، نظافت و پاكيزگي ظاهري حاصل مي شود ، همچنين با ملاقات امام ( عليه السلام ) و عرض اطاعت و تسليم و اهتدا به نور هدايت آن حضرت ، ظلمت جهل ، تبديل به روشنايي علم مي شود و فضايل انساني ، جايگزين رذايل حيواني مي گردد و طهارت باطني به وجود مي آيد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك الوسائل ، جلد 2 ، كتاب الحج ، ص 187 .
2 . وافي ، جلد 2 ، ابواب الزيارات ، ص 194 ، چاپ اسلاميه .
201 |
خلاصه
نتيجه آن شد كه حَلْق و تقصير در مني ، هم ، داراي فايده بهداشتي است كه بدن از آلودگي ها و كثافات ظاهري تنظيف مي شود ، هم ، واجد اسرار روحي است كه رمز تهذيب اخلاق و ازاله ارجاس باطني از كبر و بخل و حسد و آز و خودخواهي و شبيه اين رذايل ، از صفحه جان است .
و مهم تر آن كه ، نظر به معناي تأويلي آيه مربوط به اين وظيفه كه قبلا گذشت { ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ } ، حكمت اجتماعي نيز در آن ملحوظ شده است كه عبارت است از ملاقات امّت و جامعه اسلامي با امام و پيشوا و زمامدار خود . با توجه به اين كه مقصود از اين ملاقات ، تجمّع و تمركز قوا در يك نقطه واحد است و اعلام اتّحاد و اتّفاق عمومي بر تبعيّت از دستور صادر از مصدر پيشوايي و حكومت كه نتيجه قطعي آن ، زدودن انواع پليدي و مفاسد از صحنه اجتماع و ايجاد زندگي توأم با طهارت و پاكي مطلق خواهد بود .