بخش 9
10ـ بیتوته در منی 11ـ شب#160;های منی و خلوت با خدا مسجد خَیْف در منی 12ـ موقف هفتم : زیارت بیت و اِستِلام حَجَر حجرالاسود یا دست خدا در زمین حجرالاسود ، جوهر آسمانی و امین خدا در میان بندگان است 13ـ چند تذکّر لازم 1ـ بوسیدن و استلام حجرالاسود با تهاجم و ایذای دیگران مطلوب نیست 2ـ در صفوف نماز جماعت شرکت کنید و به هنگام اقامه جماعت ، از مسجد خارج نشوید 3ـ تا فرصت دارید از طواف و نماز در مسجدالحرام و تلاوت قرآن غفلت نکنید فضیلت نماز در مسجدالحرام ثواب ختم قرآن در مکّه عمره مفرده ترتیب اعمال عمره و حج ، به صورت رمز
201 |
10ـ بيتوته در مني
وظيفه واجب ديگري كه بايد در مني انجام شود « بيتوته » است . يعني شب را به سر بردن و ماندن شب در مني ، در شب هاي يازدهم و دوازدهم ذيحجّه . در شب سيزدهم نيز براي كساني كه در حال احرام ، از صيد و استمتاع از زن اجتناب نكرده اند ، و همچنين براي آنهايي كه بعد از ظهر روز دوازدهم كوچ كردن از مني را آن قدر تأخير انداخته اند كه شب فرارسيده است ، ماندن در مني واجب مي شود .
روزهاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم نيز كه « ايام تشريق » ( 1 ) ناميده مي شود ، « رمي جمرات سه گانه » واجب است . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تشريق به يك معني ، قرار دادن گوشت است در آفتاب تا بخشكد و شايد از اين نظر ، ايام ثلاثه را به نام ايام تشريق ناميده اند كه بعضي از فقرا قسمتي از گوشت هاي قرباني را در ظرف اين سه روز در حرارت آفتاب مي خشكانند و ذخيره مي كنند ، يا براي اين كه قرباني ها بعد از شروق شمس و طلوع آفتاب كشته مي شوند ( مجمع البحرين ماده شرق ) .
2 . شرح و تفصيل مسئله در مناسك حج .
202 |
آيه مربوط به بيتوته در مني و ايّام تشريق ، بيان مي كند :
{ وَاذْكُرُوا اللهَ فِي أَيّام مَعْدُودات فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقي } . ( 1 )
« و خدا را در روزهاي معيني ياد كنيد ( روزهاي يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ماه ذي حجه ) و هر كسي شتاب كند و ذكر خدا را در دو روز انجام دهد ، گناهي بر او نيست ، و هر كه تأخير كند و سه روز انجام دهد نيز گناهي بر او نيست ، براي كسي كه تقوي پيشه كند . »
و اما كسي كه از صيد و زن در حال احرام اجتناب نكرده است حقّ تعجيل در كوچ ندارد و بايد شب سيزدهم را هم در مني بماند و روز سيزدهم نيز جمرات سه گانه را رمي كند و آن گاه از مني بيرون برود .
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) فِي قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَاذْكُرُوا اللّهَ فِي أَيّام مَعْدُودات قَالَ هِيَ أَيَّامُ التَّشْرِيقِ » . ( 2 )
« از امام صادق ( عليه السلام ) منقول است كه مراد از ايام معدودات در آيه مباركه ، ايّام تشريق است . »
باري ، توقّف در مني در اين ايّام و ليالي كه قسمت عمده اعمال حج انجام يافته و فراغت بيشتري براي حجّاج حاصل شده است ، فرصت بسيار مناسبي براي بررسي مشكلات مسلمانان و ايجاد تفاهم و ارتباط بين آنهاست .
شب هاي مني و خلوت با خدا
« عن محمّد بن سنان ، أَنَّ أبَا الْحَسَنِ الرِّضا ( عليه السلام ) كتب إليه العلّة الَّتي مِنْ أجْلِها سُمِّيَتْ مِني مِني ، أَنَّ جِبْرِئِيلِ ( عليه السلام ) قالَ : هُناكَ يا إبراهِيمُ تَمَنَّ عَلي رَبِّكَ ما شِئْتَ » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 203
2 . كافي ، جلد 4 ، ص 516 .
3 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 120 .
203 |
« از محمد بن سنان نقل است كه امام ابوالحسن الرضا ( عليه السلام ) ، به او نوشتند علت اين كه مني ، مني ناميده شده است ، آن است كه جبرئيل ( عليه السلام ) در آن جا ، به ابراهيم ( عليه السلام ) گفت : « تمنّ علي ربك ما شئت » هر چه مي خواهي از خدايت « تمنّا » و خواهش كن . »
و اين جاست كه بايد حجاج بيت الله و زائران خدا ، براي آخرين بار خود را از باقي مانده آلودگي ها و تيرگي هاي جان ، شستوشو دهند و دل را از هر چه كه هست ، از لوث تعلّقات نامرضيّ خدا ، تطهير كنند و جز اشتياق لقاي خدا و سرنهادن به آستان « بيت » خدا ، در سويداي جان نپرورانند ، تا اجازه و اذن ورود به بارگاه قدس ، به نامشان صادر شود و رو به كعبه و بيت محرّم حركت كنند :
« قال : حَدَّثَنِي مَنْ سَأَلَ الصّادِقَ ( عليه السلام ) ذلك فَقال : لاَِنَّ الْكَعْبَةَ بَيْتُ اللهِ وَالْحَرَمَ حِجابُهُ وَالْمَشْعَرَ بابُهُ فَلَمّا اَنْ قَصَدَهُ الزّائِرُونَ وَقَفَهُمْ بِالْبابِ حَتّي اَذِنَ لَهُمْ بِالدُّخُولِ ثُمَّ وَقَفَهُمْ بِالْحِجابِ الثّانِي وَهُوَ مُزْدَلِفَة فَلَمّا نَظَرَ اِلي طُولِ تَضَرُّعِهِمْ اَمَرَهُمْ بِتَقْريبِ قُرْبانِهِمْ فَلَمّا قَرَّبُوا قُرْبانَهُمْ وَقَضَوا تَفَثَهُمْ وَتَطَهَّرُوا مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي كانَتْ لَهُمْ حِجاباً دُونَهُ اَمَرَهُمْ بِالزِّيارَةِ عَلي طَهارَة . قالَ : فَقُلْتُ : فَلِمَ كَرِهَ الصِّيامَ فِي اَيّامِ التَّشْرِيقِ ؟ فقال : لاَِنَّ الْقَوْمَ زُوّارُ اللهِ وَهُمْ ( اَضْيافُهُ و ) في ضِيافَتِهِ وَلا يَنْبَغِي لِلضَّيْفِ اَنْ يَصُومَ عِنْدَ مَنْ زارَهْ وَاَضافَهُ » . ( 1 )
« راوي مي گويد : نقل كرد براي من كسي كه از امام صادق ( عليه السلام ) درباره سرّ وقوف حجّاج در مشعر و مني پيش از رفتن به زيارت بيت سؤال كرده بود كه امام ( عليه السلام ) فرمود : براي اين كه كعبه ، خانه خداست و حرم ، حجاب او و مشعر ، باب اوست ( درب ورود به حرم ) . وقتي زائران ، قصد زيارت بيت خدا مي كنند ( بعد از گذشتن از موقف عرفات ) دستور توقف در بيرون در ، به آنان داده مي شود ( در مشعرالحرام ) تا آن كه اذن دخول به حرم ، به آنها اعطا مي گردد . سپس در حجاب دوم كه مزدلفه است متوقّفشان مي سازند ( شايد مقصود از مزدلفه در اينجا سرحدّ مني باشد ) . پس چون خدا ، طول تضرّع و زاري آنان را ديد ، دستور تقريب قربان مي دهد . و بعد از آن كه قرباني هاي خود را آوردند و كثافات را از ( جسم و روح ) خود زايل كردند و از گناهان ـ كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 128 .
204 |
حجاب بين آنان و خداست ـ پاك شدند ( و اهليّت و شايستگي زيارت خدا را به دست آوردند ) ، امر مي فرمايد كه با حال طهارت ، به زيارت ( بيت محرّمش ) مشرّف گردند .
راوي مي گويد : گفتم : پس روزه گرفتن در ايّام تشريق ، چرا نامرضيّ خداست ؟ ( 1 ) فرمود : چون قوم ( اهل مني ) زوّار و مهمانان خدا هستند و در ضيافت و مهماني خدا به سر مي برند و شايسته نيست كه مهمان ، در خانه ميزبان كه براي پذيرايي دعوتش كرده ، روزه دار باشد . »
مسجد خَيْف در مني
از جمله اماكن متبرّكه و بسيار بافضيلت در مني مسجد خَيْف است كه معبد انبيا و به قولي مذبح حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) است . و لذا مقتضي است كه از خواندن نماز و قرآن و دعا بلكه احياي شب در آن جا غفلت نشود .
12ـ موقف هفتم : زيارت بيت و اِستِلام حَجَر
اكنون كه به لطف و عنايت پروردگار از مواقف ششگانه گذشته ايم و در هر موقف ، حجابي از حجاب هاي بين ما و خدا ، برطرف شده ايم و با دادن قرباني و ريختن ارجاس و رذايل از دل ، همزمان با ازاله كثافات از تن ، با روحي طاهر و جسمي پاك ، آماده تشرّف به بارگاه قدس و زيارت بيت و استلام حجر و قرار گرفتن در زمره زوّار خدا ، و وافدين حضرت معبود بي همتا گشته ايم ، بار بسته و از مني رو به بيت محرّم حركت مي كنيم ، تا بار ديگر برنامه طواف و نماز طواف و سعي بين صفا و مروه راكه قبلا به عنوان « عمره » انجام داده ايم و در واقع جنبه تمريني و مقدّماتي داشته است ، مجدّداً به عنوان « حجّ » و قصد اصيل و مقصد غايي انجام دهيم و عالي ترين درجه سعادت و كمال را كه نيل به مقام قرب حقّ و پذيرفته شدن در خانه و بيت محرّم حق است به دست آوريم و با استلام حجرالاسود كه به منزله دست عبوديّت به دست خدا دادن و پيمان بندگي بستن است ، به مرتبه نهايي شرف انساني نايل شويم .
از بعدازظهر روز دوازدهم ذيحجّه ، بار ديگر شهر مكه شهري پرجنبوجوش و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روزه روز يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذيحجه براي كساني كه در مني هستند ، حرام است .
205 |
غرق در درياي پرتلاطم جمعيت حجّاجي مي شود كه از مني به سوي مكه و كعبه سرازير مي گردند .
آنهايي كه در ايّام توقف در مني فرصتي داشته و به مكه آمده اند و طواف حجّ و سعي بين صفا و مروه و طواف نسا را انجام داده اند ، اعمالشان به پايان رسيده و فارغ البالند . اما كساني كه در اثر نداشتن فرصت كافي يا جهات ديگري اعمال مكه را تأخير انداخته اند تا بعد از مراجعت از مني انجام دهند ، بعد از ورود به مكه براي طواف و سعي مي روند و مجدّداً « مطاف كعبه و مسعي » در آغوش امواج جمعيت ( طائف و ساعي ) فشرده مي شود .
ما در گذشته ، درباره موقعيّت معنوي و روحاني « مكه و كعبه و اسرار طواف و سعي ) سخن گفتيم . ( 1 ) اينك به بيان شمّه اي از اسرار استلام ( 2 ) و بوسيدن « حجرالاسود » و جهات معنوي آن آيت الهي مي پردازيم .
حجرالاسود يا دست خدا در زمين
سنگ سياهي كه در زاويه شرقي كعبه نصب است و مبدأ و نقطه شروع طواف ، در شرافت و جلالت فوق العاده عظيمش همين بس كه در لسان پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، تعبير به « دست خدا » شده و زيارتگاه تمام انبيا و اوليا و مقرّبين درگاه حضرت ذوالجلال در تمام قرون و اعصار بوده است :
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) طُوفُوا بِالْبَيْتِ وَاسْتَلِمُوا الرُّكْنَ فَإِنَّهُ يَمِينُ اللهِ فِي أَرْضِهِ يُصَافِحُ بِهَا خَلْقَهُ مُصافَحَةَ الْعَبْدِ اَو الدَّخيلِ وَيَشْهَدُ لِمَنِ اسْتَلَمَهُ بِالْمُوافاةِ » . ( 3 )
« از امام صادق ( عليه السلام ) است كه پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده : طواف بيت كنيد و استلام ركن نماييد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به صفحات 102 تا 120 « موقف دوم و سوم » رجوع كنيد .
2 . استلام يعني : دست ماليدن .
3 . علل الشرايع ، جلد 2 ، ص 109 ، حديث 3 .
206 |
زيرا آن ، دست راست خدا در زمين است . خدا به واسطه آن ، با بندگانش « مصافحه » مي كند ، مانند مصافحه بنده با تابع ( يعني مصافحه مولا با بنده . يا زيردستي كه التجا به آقا و مولاي خود برده است ) ، و آن براي كسي كه استلامش كرده شهادت مي دهد كه وفا به پيمان كرده است . »
حجرالاسود ، جوهر آسماني و امين خدا در ميان بندگان است
از صدر اسلام و زمان امامان ( عليهم السلام ) از ناحيه مردم سؤالاتي درباره حقايق و خصوصيّات مقدّسات ديني مطرح مي شده و جواب هايي هم در حدّ استعداد فهم سائلين از طرف پيشوايان و ائمه هدي ( عليهم السلام ) عنايت مي گرديده است .
از آن جمله ، سؤالاتي است مربوط به حقيقت حجرالاسود و علّت نصب آن در ركن شرقي كعبه و حكمت بوسيدن و استلام و ساير خصايص مربوط به آن كه در محضر مقدّس امام صادق ( عليه السلام ) ، مطرح شده و آن حضرت ضمن بيان مفصّلي جواب هايي وافي عنايت فرموده اند .
ما به جهت رعايت اختصار ، قسمت هايي از آن حديث شريف را ( به طور منتخب ) در اين جا نقل و ترجمه مي كنيم و نسبت به قسمت هاي ديگر ، به ترجمه تنها اكتفا مي كنيم و افزايش نور ايمان را در دل ها از خدا مي خواهيم .
حديث را مرحوم شيخ صدوق ، عليه الرّحمة ، در كتاب « علل الشرايع » ( 1 ) ، و مرحوم فيض ، در كتاب « وافي » ( 2 ) ، نقل كرده اند . و ما از « وافي » نقل مي كنيم :
« عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) لاَِيِّ عِلَّة وَضَعَ اللهُ الْحَجَرَ فِي الرُّكْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِ وَلَمْ يُوضَعْ فِي غَيْرِهِ وَلاَِيِّ عِلَّة تُقَبَّلُ وَ. . . » .
بُكَير ( بن اعين ) مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : « حجرالاسود ، به چه علّت در همين ركني كه هست نصب شده و در غير آن نصب نشده ؟ و براي چه بوسيده مي شود و . . . ؟ »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع ، ج 2 ، باب 164 ، ص 114 .
2 . وافي ، ج 2 ، كتاب الحجّ ، باب 5
207 |
« فَقَالَ سَأَلْتَ وَأَعْضَلْتَ فِي الْمَسْأَلَةِ وَاسْتَقْصَيْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ وَفَرِّغْ قَلْبَكَ وَأَصْغِ سَمْعَكَ أُخْبِرُكَ إِنْ شَاءَ اللهُ تَعالي » .
پس امام ( عليه السلام ) فرمود : از مطالب مشكلي سؤال كردي و كنجكاوي را به نهايت رساندي . حال ، دل فارغ ساز و گوش فرا ده ، تا خوب از عهده فهم آنچه به خواست خدا مي گويم برآيي .
آن گاه بعد از بيان مطالبي فرمود :
« فَهَلْ تَدْرِي مَا كَانَ الْحَجَرُ » ؟
« آيا مي داني حجرالاسود چه بوده است ؟ »
راوي مي گويد : « گفتم : نه . » فرمود :
« كَانَ مَلَكاً مِنْ عُظَمَاءِ الْمَلاَئِكَةِ عِنْدَ اللهِ فَلَمَّا أَخَذَ اللهُ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ الْمِيثَاقَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَأَقَرَّ ذَلِكَ الْمَلَكُ فَاتَّخَذَهُ اللهُ أَمِيناً عَلَي جَمِيعِ خَلْقِهِ فَأَلْقَمَهُ الْمِيثَاقَ وَأَوْدَعَهُ عِنْدَهُ وَاسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ أَنْ يُجَدِّدُوا عِنْدَهُ فِي كُلِّ سَنَة الاِْقْرَارَ بِالْمِيثَاقِ وَالْعَهْدِ الَّذِي أَخَذَ اللهُ عَلَيْهِمُ » .
« حجرالاسود ، فرشته اي از فرشتگان عظيم خدا بود . وقتي خدا از ملائكه پيمان گرفت ( مقصود از پيمان ، اقرار به ربوبيت خدا و نبوّت و رسالت حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و وصايت و ولايت اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) است ، چنان كه در جملات بعدي حديث ، به آن تصريح شده است ) اوّلين فرشته اي كه ايمان آورد و اقرار كرد ، همين فرشته بود و لذا خدا او را « امين » تمام خلقش گردانيد و پيماني را كه از ديگر مخلوقات گرفت ، نزد او به « امانت » سپرد و بندگان را موظّف فرمود كه همه ساله نزد او حاضر شوند و نسبت به ميثاق و پيماني كه خدا از آنان گرفته است اقرار مجدّد كنند و تجديد عهد بنمايند . »
سپس خدا آن فرشته را در بهشت انيس آدم ( عليه السلام ) قرار داد تا او را پيوسته متذكّر ميثاق ساخته و به اقرار مجدّد وادارد . تا آن كه حادثه « ترك اولي » براي آدم ( عليه السلام ) پيش آمد و از بهشت اخراج شد و در زمين حيران و سرگردان و بي مونس بود . آن گاه كه توبه اش پذيرفته شد ، خدا آن فرشته را كه انيس آدم ( عليه السلام ) در بهشت بود به صورت « دُرّي سفيد » بر آن حضرت فرود آورد .
208 |
آدم ( عليه السلام ) از ديدن او خوشحال شد ، امّا او را بيش از آن كه گوهر سفيدي است ، به عنوان ديگري آن را نمي شناخت . پس به امر خدا ، به صورت اوّليه اش برگشت و خود را به آدم ( عليه السلام ) معرّفي كرد و او را به ياد ميثاق معهود افكند . آدم ( عليه السلام ) بعد از اين كه او را شناخت گريه كنان به سوي او رفت و او را بوسيد و تجديدعهد كرد .
بار دگر ، خدا او را به صورت درّي سفيد و جوهري درخشان متحوّل ساخت و از اين پس ، آدم ( عليه السلام ) او را تعظيماً بر دوش خود حمل مي كرد و با او انس مي گرفت و هر سال نزد آن گوهر آسماني اقرار به پيمان معهود مي كرد و آن را مي بوسيد تا وقتي كه « كعبه » بنا شد . به امر خدا آن « درّه بَيْضاء » در همان مكان كه اكنون هست ( ركن شرقي كعبه ) نصب شد ؛ زيرا آن محلّي كه خدا از اولاد آدم ( عليه السلام ) پيمان گرفت ، همين محل بود ، و در همين مكان بود ، كه ميثاقِ متَّخَذ از آدميان ، به آن فرشته و امين خدا ، سپرده شد و از همين ركن است كه جبرئيل ( عليه السلام ) ، بر حضرت قائم ( وليّ عصر عجّل الله تعالي فرجه ) فرود مي آيد و با آن حضرت بيعت مي كند و همين مقام است كه قائم ( عليه السلام ) ( هنگام ظهور ) تكيه به آن مي دهد ( و سخن مي گويد ) .
« فَإِنَّ اللهَ أَوْدَعَهُ الْمِيثَاقَ وَالْعَهْدَ دُونَ غَيْرِهِ مِنَ الْمَلاَئِكَةِ لاَِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمَّا أَخَذَ الْمِيثَاقَ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَلِمُحَمَّد ( صلّي الله عليه وآله ) بِالنُّبُوَّةِ وَلِعَلِيّ ( عليه السلام ) بِالْوَصِيَّةِ اصْطَكَّتْ فَرَائِصُ الْمَلاَئِكَةِ فَأَوَّلُ مَنْ أَسْرَعَ إِلَي الاِْقْرَارِ ذَلِكَ الْمَلَكُ لَمْ يَكُنْ فِيهِمْ أَشَدُّ حُبّاً لِمُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ( صلّي الله عليه وآله ) مِنْهُ وَلِذَلِكَ اخْتَارَهُ اللهُ مِنْ بَيْنِهِمْ وَأَلْقَمَهُ الْمِيثَاقَ وَهُوَ يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَعَيْنٌ نَاظِرَةٌ يَشْهَدُ لِكُلِّ مَنْ وَافَاهُ إِلَي ذَلِكَ الْمَكَانِ وَحَفِظَ الْمِيثَاقَ » .
« پس اين كه ميثاق و عهد را از ميان فرشتگان ، به آن فرشته سپرده است ، براي اين است كه وقتي خدا از ملائكه خواست كه به ربوبيّت او و رسالت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و وصايت علي ( عليه السلام ) اقرار كنند ، اضطرابي ( از سنگيني تكليف ) در آنان پيدا شد . پس اوّل ملكي كه مبادرت به اقرار كرد ، همين ملك بود .
و در ميان تمام فرشتگان ، هيچ فرشته اي در شدّت محبّت به محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و آل محمد ( عليهم السلام ) به حدّ اين
209 |
فرشته نمي رسيد . پس خدا به همين جهت ، او را از ميان ملائكه برگزيد و پيمان خلايق را به او سپرد .
او روز قيامت خواهد آمد ، در حالي كه زباني گويا و چشمي بينا دارد و شهادت مي دهد براي هر كسي كه در اين مكان ( محل نصب حجرالاسود ) حاضر شده و تجديدعهد كرده و وفادار به پيمان بوده است . »
« وَأَمَّا الْقُبْلَةُ وَالاِسْتِلاَمُ فَلِعِلَّةِ الْعَهْدِ تَجْدِيداً لِذَلِكَ الْعَهْدِ وَالْمِيثَاقِ وَتَجْدِيداً لِلْبَيْعَةِ لِيُؤَدُّوا إِلَيْهِ الْعَهْدَ الَّذِي أَخَذَ اللهُ عَلَيْهِمْ فِي الْمِيثَاقِ فَيَأْتُوهُ فِي كُلِّ سَنَة وَيُؤَدُّوا إِلَيْهِ ذَلِكَ الْعَهْدَ وَالاَْمَانَةَ الَّذَيْنِ أُخِذَا عَلَيْهِمْ أَ لاَ تَرَي أَنَّكَ تَقُولُ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ وَوَ اللهِ مَا يُؤَدِّي ذَلِكَ أَحَدٌ غَيْرُ شِيعَتِنَا وَلاَ حَفِظَ ذَلِكَ الْعَهْدَ وَالْمِيثَاقَ أَحَدٌ غَيْرُ شِيعَتِنَا وَإِنَّهُمْ لَيَأْتُوهُ فَيَعْرِفُهُمْ وَيُصَدِّقُهُمْ وَيَأْتِيهِ غَيْرُهُمْ فَيُنْكِرُهُمْ وَيُكَذِّبُهُمْ وَذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَحْفَظْ ذَلِكَ غَيْرُكُمْ فَلَكُمْ وَاللهِ يَشْهَدُ وَعَلَيْهِمْ وَاللهِ يَشْهَدُ بِالْخَفْرِ وَالْجُحُودِ وَالْكُفْرِ وَهُوَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ مِنَ اللهِ عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَجِيءُ وَلَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَعَيْنَانِ فِي صُورَتِهِ الاُْولَي يَعْرِفُهُ الْخَلْقُ وَلاَ يُنْكِرُهُ يَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ وَجَدَّدَ الْعَهْدَ وَالْمِيثَاقَ عِنْدَهُ بِحِفْظِ الْعَهْدِ وَالْمِيثَاقِ وَأَدَاءِ الاَْمَانَةِ وَيَشْهَدُ عَلَي كُلِّ مَنْ أَنْكَرَ وَجَحَدَ وَنَسِيَ الْمِيثَاقَ بِالْكُفْرِ وَالاِْنْكَارِ » .
« و امّا بوسيدن حجرالاسود و اظهار خضوع در پيش آن ، براي تجديدعهد و بيعت مجدّد با خداست كه هر سال بيايند و نزد حجر ( كه همان فرشته امين و نماينده خدا در زمين است ) پيماني را كه با خدا بسته اند و امانتي را كه پذيرفته اند ( از اقرار به ربوبيّت و رسالت و ولايت ) ، ادا كنند و اظهار نمايند .
آيا نمي بيني كه ( هنگام تقبيل و استلام حجر ، طبق دستور ) مي گويي : « امانتي اديتها وميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة » ، يعني : امانتم را ادا كردم و پيمانم را محافظت نمودم تا درباره من ، شهادت به وفاداري بدهي .
و به خدا قسم احدي از عهده اداي پيمان بر نمي آيد ، جز شيعه ما . و كسي حافظ و نگهدار اين عهد و ميثاق نيست ، مگر شيعه ما . شيعه ما هستند كه وقتي نزد حجرالاسود آمدند ، او آنها را ( به
210 |
وفاداري ) مي شناسد و تصديقشان مي كند و ديگران را كه بيايند ، ناشناس مي بيند و ( در وفاي به پيمان ) تكذيبشان مي كند . چه آن كه آنان ( منحرفان از خاندان عصمت ( عليهم السلام ) ) ، حفظ ميثاق نكرده اند .
پس به خدا قسم ، حجرالاسود براي شما و به نفع شما شهادت خواهد داد و به خدا قسم به زيان آنها ، گواه است و درباره آنها به نقض پيمان و كفر و انكار ، شهادت خواهد داد .
و اوست حجّت بالغه از جانب خدا بر آنان در روز قيامت ، كه مي آيد در حالي كه به صورت اوّليّه اش ( كه فرشته عظيمي است ) متصوّر شده و زبان گويا و دو چشم بينا دارد و خلايق ، او را مي شناسند و سپس به شهادت قيام مي كند و در حقّ كسي كه به پيمان وفا كرده و نزد او تجديد عهد كرده است ، به حفظ ميثاق و اداي امانت شهادت مي دهد و درباره كسي كه منكر او بوده و پيمان شكني كرده است ، به كفر و انكار شهادت مي دهد . »
13ـ چند تذكّر لازم
1ـ بوسيدن و استلام حجرالاسود با تهاجم و ايذاي ديگران مطلوب نيست
البتّه استلام حجر ، يعني دست يا بدن خود را به آن رساندن در هر شوطي ، از مستحبّات طواف است ، ولي با اين شرط كه محلّ حجر خلوت باشد و نزديك شدن به آن ، موجب ايذا و آزار رساندن به مردم نگردد و احياناً با خطرات جاني مواجه نشود . همچنان كه در اين سال ها كثرت ازدحام و تهاجم در آن مكان مبارك به حدّي است كه نزديك حجر رفتن بدون ايذا و تأذّي و احساس خطر غيرممكن به نظر مي رسد .
و لذا مي توان از دور با اشاره دست انجام وظيفه كرد :
« عَنْ سَيْفِ التَّمَّارِ قَالَ قُلْتُ لاَِبِي عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) أَتَيْتُ الْحَجَرَ الاَْسْوَدَ فَوَجَدْتُ عَلَيْهِ زِحَاماً فَلَمْ أَلْقَ إِلاَّ رَجُلا مِنْ أَصْحَابِنَا فَسَأَلْتُهُ فَقَالَ لاَ بُدَّ مِنِ اسْتِلاَمِهِ فَقَالَ إِنْ وَجَدْتَهُ خَالِياً وَإِلاَّ فَسَلِّمْ مِنْ بَعِيد » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 2 ، ص 405 ، حديث 3 .
211 |
سيف تمّار مي گويد : به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : من نزد حجرالاسود رفتم و ازدحام جمعيت بود . به مردي از شيعيان برخوردم و درباره وظيفه ام سؤال كردم . گفت : « چاره اي جز استلام حجر نداري . » امام ( عليه السلام ) فرمود : « اگر حجر را خالي يافتي ( استلام كن ) ؛ وگرنه به سلام از دور ، اكتفا بنما . »
« سُئِلَ الرِّضَا ( عليه السلام ) عَنِ الْحَجَرِ الاَْسْوَدِ وَهَلْ يُقَاتَلُ عَلَيْهِ النَّاسُ إِذَا كَثُرُوا قَالَ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَأَوْمِ إِلَيْهِ إِيمَاءً بِيَدِكَ » . ( 1 )
از امام رضا ( عليه السلام ) درباره حجرالاسود سؤال شد كه آيا مردم وقتي زياد شدند ، بر سر استلام حجر بايد با هم بجنگند ؟ ( يعني تقيّد به استلام حجر با كثرت جمعيت ، مستلزم خِصام و قِتال خواهد بود ) امام فرمود : « وقتي چنين شد با دست خود به سوي حجر اشاره كن ( و همين كافي است ) . »
2ـ در صفوف نماز جماعت شركت كنيد و به هنگام اقامه جماعت ، از مسجد خارج نشويد
گاهي ديده مي شود عده اي بر اساس بي اطّلاعي از اهداف عالي اسلام مبني بر تشكيل آن اجتماع عظيم و كنگره بزرگ بين المللي مسلمين در سطح سياست جهاني ، اعمالي را مرتكب مي شوند كه موجب سوءظنّ و بدبيني ديگر فرقه هاي اسلامي مي شود و قلم و زبان غرض آلود مخالفان را به روي شيعه باز مي كند ، تا آن جا كه « فرقه حقّه شيعه » را جمعيتي دور از اسلام و بيزار از نماز و متنفّر از جمعه و جماعت ، معرفي مي كنند ! چه آن كه مي بينند به محض فرارسيدن وقت نماز و تشكيل صفوف جماعت در مسجدالحرام و مسجدالنّبي و بلند شدن بانگ اذان و دعوت به نماز با جملات مكرّر :
حَيَّ عَلَي الصَّلاةِ ، حَيَّ عَلَي الصَّلاةِ ، حَيَّ عَلَي الْفَلاحِ ، حَيَّ عَلَي الْفَلاحِ .
و به دنبال شهادت بر وحدانيّت خدا و رسالت حضرت محمّد مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) با كلمات نوراني :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، جلد 2 ، ص 405 ، حديث 7 .
212 |
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ .
در حالي كه سيل خروشان جمعيّت از هر طرف رو به مسجد سرازير مي شوند و براي اجابت دعوت خدا آماده نماز مي گردند ، در همين حال افرادي از گوشه و كنار مسجد برمي خيزند و خود را از لابه لاي صفوف نمازگزاران بيرون مي كشند و از مسجد خارج مي شوند !
اينها كجا مي روند ؟ مگر اينها اهل نماز نيستند و با نماز آشنايي ندارند ؟ چرا از صفوف جماعت مسلمانان كنار مي روند ؟ !
اينها سؤالات تعجّب آميزي است كه ساير فِرَق مسلمين ، در پيش خود طرح مي كنند و جوابي هم نمي يابند و نتيجتاً بدبين و بدگمان مي شوند ، در حالي كه فقهاي عظام شيعه فتوا به جواز شركت در جماعت آنان داده اند و براي شركت در صفوف متشكّله مسلمانان ، با استناد به اخبار و احاديث ، اجر و ثواب ذكر فرموده اند ، كه ما به نمونه اي از آنها در اين جا اشاره مي كنيم :
« عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللهِ ( عليه السلام ) يَا إِسْحَاقُ أَ تُصَلِّي مَعَهُمْ فِي الْمَسْجِدِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّي مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الاَْوَّلِ كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللهِ » . ( 1 )
اسحاق بن عمار مي گويد : « امام صادق ( عليه السلام ) به من فرمود : اي اسحاق ، آيا با آنان در مسجد ، نماز مي خواني ؟ گفتم : بله . فرمود : با آنها نماز بخوان . چه آن كه نمازگزار با آنان در صف اول ، مانند سرباز مجاهدي است كه شمشير در راه خدا بزند و با اعداي دين بجنگد . »
فيض عليه الرحمه ، در بيان حديث مي فرمايد : اين كه در روايت ، قيد صف اول آمده ، براي اين است كه قرار گرفتن در صف اول ، نشان علاقه مندي بيشتر به جماعت است و توجه آنها را براي شركت در نمازشان جلب مي كند و قهراً سوءظنّ آنان برطرف مي شود و به همين جهت به سرباز مجاهد تشبيه شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، ص 182 ، باب فضل الصلاة معهم .
213 |
« الشَّحَّامُ عَنِ الصّادِق ( عليه السلام ) أَنَّهُ قَالَ يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلاَقِهِمْ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ وَعُودُوا مَرْضَاهُمْ وَاشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الاَْئِمَّةَ وَالْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلاَءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَإِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلاَءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللهُ بِجَعْفَر مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ » . ( 1 )
« شَحّام ، از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : اي زيد ( اسم شَحّام است ) با اخلاق مردم بسازيد و حسن رفتار از خود نشان بدهيد . در مساجد آنها نماز بخوانيد و از بيمارانشان عيادت كنيد و در تشييع جنازه هايشان حاضر شويد و اگر بتوانيد تصدّي اذان و امامت جماعت را به عهده بگيريد .
چه آن كه وقتي اين چنين با آنها خوشرفتاري كرديد ، مي گويند : اينان « فرقه جعفريّه » اند . خدا رحمت كند جعفر را ، چه نيكو روشي براي تأديب ياران خود داشته است .
و اگر ترك ادب كرديد و حسن رفتار از خود نشان نداديد ، باز هم مي گويند : اينها « جعفري » هستند . خدا با جعفر آن كند ( كه مي داند ) . چه بد روشي در تأديب يارانش به كار برده ( يعني شما ، چه بد باشيد و چه نيك ، مردم به حساب من مي گذارند و شما را به نام من مي خوانند ) . »
همين گفتار امام بزرگوار ما كافي است كه ما را به وظايف خود متوجّه سازد و بيدارمان كند تا شديداً مراقب رفتار و گفتار خود در معابد و معابر و هنگام برخورد با طوايف ديگر اسلامي باشيم و وضع دخول و خروج خود را در مساجد و روضه مطهّر پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و ساير اماكن متبرّكه كاملا در نظر بگيريم و متذكّر باشيم كه ما را در آن منطقه و آن سامان ، به نام پرافتخار حضرت امام جعفر صادق ( عليه السلام ) « جعفري » مي نامند و « جعفري » مي شناسند .
و در واقع ما و نحوه تربيت ما را مظهر و نشان دهنده تربيت امام جعفر صادق ( عليه السلام ) مي دانند .
لذا موظّفيم ، در عين حال كه از اين نشان پرافتخاري كه به سينه ما چسبانيده اند در دنيا به خود بباليم و سر ، به آسمان عزّ و شرف بساييم ، مع الوصف بكوشيم و سخت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، همان صفحه و همان باب ، طبع اسلاميه .
214 |
مواظب باشيم كه اين انتساب ما به آن حضرت ، موجب ننگ و عار آن حضرت نگردد و اعمال و اخلاق زشت ما ، شخصيّت معنوي و شأن آسماني آن امام بزرگ را كوچك و منحطّ و لكه دار نسازد .
3ـ تا فرصت داريد از طواف و نماز در مسجدالحرام و تلاوت قرآن غفلت نكنيد
چه بسا در مدّت فاصله بين عمره و حج يا بعد از فراغت از اعمال حج ، چند شب و روزي در مكّه معظّمه و در مجاورت خانه خدا توفيق تشرّف داريم . اين ايّام و ليالي از نظر موقعيّت براي تحصيل سعادت اخروي و ذخيره بهره هاي بي پايان معنوي فرصت فوق العاده گران قدر و عزيزي است كه در تمام مدت عمر انسان نظير و مانندي براي آن تصوّر نمي شود و به دست آوردن آن براي هر كسي به اين سهولت و آساني ميسّر نمي گردد .
شيطان اغواگر ، براي واداشتن انسان به بطالت و غفلت ، به فكرش مي آورد كه ديدي : امسال به چه آساني آمدي ، وسايل آماده است و هر سال هم كه بخواهي برايت ميسّر است . باز هم خواهي آمد و مكرّراً موفق خواهي گشت و به بقيه اعمال مستحبّ ، از عمره مفرده و طواف و نماز و ديگر كارها ، در سال هاي بعد ان شاء الله خواهي رسيد .
او با اين وسوسه ها ، آدمي را در امر عبادت و بهره برداري از فرصت هاي زودگذر ، سست و بي حال مي كند و از آن طرف ، زرق و برق اموال بي ارزش دنيا و اجناس خوش آب و رنگ سوغاتي را مقابل چشمش مي آورد و دلش را مي ربايد . قيافه هاي محبوب زن و فرزند و خويشان و دوستان را در نظرش جلوه مي دهد و توقّعات و خواسته هاي آنها را به صورت طوماري پيش چشمش مي گشايد و بالاخره او را از مسجدالحرام و مطاف كعبه ، به بازار و خيابان مي كشاند و بر گرد مغازه هر عروسك ساز و قماش فروشي به « سعي و طواف ! » وا مي دارد .
و آن ساعات بسيار عزيز و گران مايه را كه هر دقيقه و ثانيه اش براي انسان هاي بصير و بينا بيش از يك دنيا و مافيها ارزش دارد و ديگر تا آخر عمر هم به دستش نخواهد رسيد ، در ميان مغازه ها و هتل هاي مكّه و مدينه و جدّه ، قسمتي براي خريد اشيا و قسمتي
215 |
هم براي خوابوتفريحوغذا ، تلف مي كند و بهوطن برمي گردد . وذلك هوالخسران المبين .
بنابراين ، بسيار توجه و تنبّه لازم است كه اين سرمايه نفيس و فرصت عزيز از دست نرود . آدمي بايد پيوسته به خود تلقين كند كه : اينجا ، مكه و بيت الله الحرام و بازار آخرت است و ميدان فعّاليّت و توشه برداري براي قيامت كبري .
{ كَلاّ إِذا دُكَّتِ اْلأَرْضُ دَكًّا دَكًّا وَجاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا وَجِيءَ يَوْمَئِذ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذ يَتَذَكَّرُ اْلإِنْسانُ وَأَنّي لَهُ الذِّكْري يَقُولُ يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي } . ( 1 )
« چنان نيست كه آنها مي پندارند . در آن هنگام كه زمين سخت كوبيده شود ، و فرمان پروردگارت فرا رسد ، و فرشتگان صف در صف حاضر شوند ، و در آن روز جهنم احضار گردد ، آري در آن روز انسان متذكر مي شود . آيا اين تذكر سودي براي او دارد ؟ مي گويد : اي كاش براي زندگي ام چيزي از پيش فرستاده بودم . »
حق تعالي خلق را گويد به حشر * * * ارمغان كو از براي روز نشر
جئتمونا وفرادي بينوا * * * هم بدانسان كه خلقناكم كذا
هين چه آورديد دست آويز را * * * ارمغان روز رستاخيز را
يا اميد بازگشتن تان نبود * * * وعده امروز باطلتان نمود
{ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ } ( 2 )
« آيا چنين پنداشته ايد كه ما شما را به عبث و بيهوده آفريده ايم و شما به سوي ما برگردانده نمي شويد ؟ »
اندكي صرفه بكن از خواب و خور * * * ارمغان بهر ملاقاتش ببر
شو قَليلَ النَّوْم مِمّا يَهْجَعُونَ * * * باش در اَسْحار از يَسْتَغْفِرُون
{ كانُوا قَلِيلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَبِالاَْسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ } . ( 3 )
« ( بهشتيان در دنيا ) پيوسته چنين بودند كه اندكي از شب را مي خوابيدند و سحرگاهان به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فجر : 21 تا 24
2 . مؤمنون : 115
3 . ذاريات : 17 و18
216 |
استغفار مي پرداختند . »
آري ، خواب و خوراك زايد بر مقدار حاجت و گردش بازار و خيابان و خريد عروسك و اسباب بازي بچه ها و پارچه هاي سرخ و سبز خانم ها و . . . اين همه را بگذار تا وقت دگر . اين كارها در ساير شهرها و در همه وقت ها ، چه بسا آسان تر و ارزان تر از اين جا براي ما ميسّر باشد ، و اگر هم نشد ، زياني نكرده ايم .
امّا آنچه در هيچ نقطه دنيا و هيچ روز و شبي از روزها و شب ها به هيچ قيمتي براي انسان ميسّر نمي شود و تهي دستي از آن ، زيان و خسران اسف انگيز به بار مي آورد ، طواف كعبه و استلام حجرالاسود و التزام به مستجار و نماز در مقام ابراهيم و حجر اسماعيل ( عليهما السلام ) است .
« عَنِ النَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله ) أَنَّهُ قَالَ اسْتَكْثِرُوا مِنَ الطَّوَافِ فَإِنَّهُ أَقَلُّ شَيْء يُوجَدُ فِي صَحَائِفِكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعَنْهُ ( صلّي الله عليه وآله ) قَالَ إِنَّ اللهَ يُبَاهِي بِالطَّائِفِينَ » . ( 1 )
« از نبيّ اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است كه فرمود : زياد طواف كنيد ؛ زيرا كمتر چيزي كه ( از اعمال عبادي ) در روز قيامت ، در نامه هاي ( اعمال ) شما يافت مي شود ، طواف است . ( يعني توفيق طواف به زودي و آساني نصيب كسي نمي شود . حال كه شده است ، حدّاكثر استفاده را ببريد و طواف بسيار انجام بدهيد ) . »
و هم از آن حضرت است كه فرمود : خدا به طواف كنندگان ، مباهات مي كند .
« فِقْهُ الرِّضَا ( عليه السلام ) ، يُسْتَحَبُّ أَنْ يَطُوفَ الرَّجُلُ بِمُقَامِهِ بِمَكَّةَ ثَلاَثَمِائَة وَسِتِّينَ أُسْبُوعاً بِعَدَدِ أَيَّامِ السَّنَةِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ طَافَ ثَلاَثَمِائَة وَسِتِّينَ شَوْطاً فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَأَكْثِرْ مِنَ الطَّوَافِ مَا أَقَمْتَ بِمَكَّةَ » . ( 2 )
« نقل از فقه الرّضا ( عليه السلام ) است كه ، مستحب است مادام كه مرد در مكه اقامت دارد به عدد روزهاي سال ، 360 طواف انجام دهد و اگر نتوانستي پس 360 شوط ( هر هفت شوط يك طواف است ) و اگر نتوانستي تا در مكه هستي ، طواف زياد انجام بده . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك ، جلد 2 ، ص 147 .
2 . همان .
217 |
فضيلت نماز در مسجدالحرام
« عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ( عليهم السلام ) قَالَ : قَالَ الْبَاقِرُ ( عليه السلام ) صَلاَةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ مِائَةِ أَلْفِ صَلاَة فِي غَيْرِهِ مِنَ الْمَسَاجِدِ » . ( 1 )
« از امام رضا ( عليه السلام ) از پدران بزرگوارش تا امام باقر ( عليه السلام ) است كه فرمود : يك نماز در مسجدالحرام افضل از صدهزار نماز در مساجد ديگر است . »
ثواب ختم قرآن در مكّه
« عَنْ أَبِي جَعْفَر ( عليه السلام ) قَالَ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ مِنْ جُمُعَة إِلَي جُمُعَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَكْثَرَ وَخَتَمَهُ فِي يَوْمِ جُمُعَة كُتِبَ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ وَالْحَسَنَاتِ مِنْ أَوَّلِ جُمُعَة كَانَتْ فِي الدُّنْيَا إِلَي آخِرِ جُمُعَة تَكُونُ فِيهَا وَإِنْ خَتَمَهُ فِي سَائِرِ الاَْيَّامِ فَكَذَلِكَ » . ( 2 )
« هر كس در مكّه ، ختم قرآن كند ، در ظرف يك هفته يا كمتر يا بيشتر ، و روز ختمش را روز جمعه قرار دهد ، خدا به قدر حسنات از اولين جمعه اي كه در دنيا بوده تا آخرين جمعه اي كه خواهد بود براي او اجر و ثواب مي نويسد و اگر در ساير روزها نيز ختم كند ، چنين اجري براي او نوشته خواهد شد . »
به نيابت از رسول خدا و ائمه هدي ( عليهم السلام ) هر چه مي توانيد طواف كنيد .
موسي بن قاسم مي گويد : خدمت امام جواد ( عليه السلام ) عرض كردم : « من اراده كردم به نيابت از شما و پدر شما طواف انجام بدهم . » كسي گفت : « طواف از طرف اوصيا جايز نيست . » امام فرمود : « جايز است و آنچه مي تواني طواف كن . »
« بَلْ طُفْ ما اَمْكَنَكَ فَاِنَّ ذلِكَ جايِزٌ » .
سه سال بعد از اين جريان ، بار دگر خدمت امام ( عليه السلام ) رسيدم و گفتم : « من با اذن قبلي كه از شما داشتم آنچه خدا خواسته بود از طرف شما و پدر بزرگوارتان طواف انجام دادم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ثواب الاعمال ، ص 49 .
2 . ثواب الاعمال ، ص 150 .
218 |
بعد ، فكري به خاطرم گذشت و به آن عمل كردم . » امام ( عليه السلام ) فرمود : « آن چه بود ؟ » گفتم : « يك روز از طرف رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) طواف كردم . » حضرت سه مرتبه فرمود : « صَلّي اللهُ عَلي رَسُولِ الله . » « روز دوم از طرف اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) طواف كردم . روز سوم از طرف امام حسن ( عليه السلام ) ، روز چهارم از طرف امام حسين ( عليه السلام ) ، روز پنجم از طرف امام زين العابدين ( عليه السلام ) ، روز ششم از طرف امام باقر ( عليه السلام ) ، روز هفتم از طرف امام صادق ( عليه السلام ) ، روز هشتم از طرف امام كاظم ( عليه السلام ) ، روز نهم از طرف پدر بزرگوار شما عليّ بن موسي ( عليه السلام ) و روز دهم از طرف شما اي آقاي من . وَهؤلاءِ الَّذينَ اَدينُ اللهَ بِوِلايَتِهِمْ و اين بزرگواران ، همان ها هستند كه به سبب ولايتشان ، متديّن به دين خدا گشته ام . »
« قال : إِذَنْ وَاللهِ تَدِينُ اللهَ بِالدِّينِ الَّذِي لاَ يُقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَيْرُهُ » .
« فرمود : در اين صورت به خدا قسم ، متديّن به ديني هستي كه از بندگان ، جز آن پذيرفته نخواهد شد . »
گفتم : « چه بسا از طرف مادرت فاطمه ( عليها السلام ) طواف كرده ام . »
« فَقَالَ : اسْتَكْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللهُ » . ( 1 )
« فرمود : از اين قبيل طواف ، بسيار بجاآور كه اين عمل ، افضل اعمالي است كه بجاآورده اي ان شاء الله . »
تذكّر
فتواي آقايان فقها بر اين است كه نيابت در طواف از طرف كسي كه زنده و حاضر در مكه است و عذري از انجام طواف ندارد ، مشروع و صحيح نيست . ( 2 ) بنابراين ، نيابت در طواف از طرف وجود اقدس امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف كه خود حضرتش در موسم حج حاضر در مكه اند ، صحيح نيست ، مگر اين كه از طريق اهداي ثواب انجام شود . يعني طواف مستحبّي بجاآورده و ثواب آن را به حضرت امام ( عليه السلام ) اهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، جلد 2 ، طبع اسلاميه ، ص 57 ، باب التبرع بالحج .
2 . العروة الوثقي ، طبع آخوندي ، ص 503 ، مسئله 16 .
219 |
كنيم . و همچنين نسبت به اشخاصي كه زنده و حاضر در مكّه اند و غير معذورند ، از اين راه مي شود ثواب طواف مستحبّي را به آنها هديه كرد . ( 1 )
عمره مفرده
از فرصت توقّف در مكّه علاوه بر طواف و نماز و تلاوت قرآن ، مي توان به انجام « عمره مفرده » پرداخت .
كيفيّت عمره مفرده همان كيفيّت عمره تمتّع است كه قبل از حجّ تمتّع انجام مي شود ، با اين تفاوت كه در عمره تمتّع ، طواف نسا ، واجب نيست و سرتراشيدن ، حرام است و تقصير ، متعيّن است ، ولي در عمره مفرده « طواف نسا » با نماز آن ، واجب است و سرتراشيدن ، جايز است . يعني شخص معتمر به عمره مفرده ، مخيّر است بين آن كه سر بتراشد يا مو و ناخن كوتاه كند .
ترتيب اعمال عمره و حج ، به صورت رمز
حروف رمز منظومي در ترتيب اعمال عمره و حج ، از مرحوم شيخ بهايي ، رضوان الله عليه ، نقل شده است كه از نظر آساني به حافظه سپردن ، خالي از فايده نيست :
اَطَرَّسْتَ لِلْعُمْرَةِ اجْعَلْ نَهَجْ * * * اَوَوْ اَرْنَحَطْ رَسَّ طَرْمَرْ لِحَجّ ( 2 )
يعني حروف « اَطَرَّسْتَ » را برنامه « عمره » قرار بده و حروف « اَوَوْ اَرْنَحَطْ رَسَّ طَرْمَرْ » را هم ، برنامه « حج » خود بدان .
اَطَرَّسْتَ ، به اعمال ( پنجگانه ) عمره اشاره دارد ، به اين شرح :
ا : اشاره به « احرام » است .
ط : طواف عمره .
ر : ركعتين ( دو ركعت نماز طواف ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عروة الوثقي ، ص 505 ، مسئله 12 .
2 . از حاشيه « شرح اللّمعه » نقل شد .
220 |
س : سعي بين صفا و مروه .
ت : تقصير ( كوتاه كردن مو و ناخن ) .
اَوَوْ اَرْنَحَطْ رَسَّ طَرْمَرْ : به اعمال ( چهارده گانه ) حج اشاره دارد ، به اين شرح :
ا : اشاره به « احرام » است .
و : وقوف در عرفات .
و : وقوف در مشعرالحرام .
ا : افاضه ( كوچ كردن ) از مشعر به مني .
ر : رَمْي جَمْرَه عَقَبه ( سنگ زدن به يكي از ستون هاي سنگي در مني ) در روز عيد .
ن : اشاره به نحر شتر يا ذبح گوسفند و گاو ( قرباني در مني ) .
ح : حلق يا تقصير ( سر تراشيدن يا كوتاه كردن مو و ناخن در مني ) .
ط : طواف حج .
ر : ركعتين ( دو ركعت نماز طواف حج ) .
س : سعي بين صفا و مروه .
ط : طواف نسا .
ر : ركعتين ( دو ركعت نماز طواف نسا ) .
م : مبيت در مني ( ماندن شب هاي يازدهم و دوازدهم ذيحجّه در مني ) .
ر : رمي جمرات ثلاث ( سنگ زدن به ستون هاي سه گانه در روزهاي يازدهم و دوازدهم ) .