بخش 2
فصل دوم : غرض از تشریع عبادات فصل سوم : اثر معرفت پروردگار فصل چهارم : حج راز زندگی فصل پنجم : حج ، صفای روح
25 |
فصل دوم
غرض از تشريع عبادات
بدانكه مقصود اصلي از آفرينش انسان شناسايي خداوند متعال و رسيدن به دوستي او و مأنوس شدن به حضرت او است و رسيدن به اين مقام كه دوستي و انس با خداوند جل شأنه است ، موقوف است بر صفاي نفس و تجرد آن ؛ و هر اندازه كه صفاي نفس بيشتر و وارستگي آن شديدتر باشد ، انس و علاقه آن نسبت به خداوند متعال افزونتر خواهد بود .
بديهي است كه صفاي نفس و تجرد آن منوط است به پيراستگي از شهوت هاي نفساني و اجتناب از لذت هاي بدني و آرزوهاي پست حيواني و عدم تعلق به مال و منال فناپذير دنيوي ، زيرا همه اين ها موانعي هستند كه انسان را از معارف الهي و نفحات ( 1 ) قدسي باز مي دارد ، و هيچ چيز روح انساني را از نزديك شدن به عالم قدس كه از آن نزول يافته مانع نمي شود ، مگر آنچه به نام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مقصود از نفحه باحاء مهمله ، وزش و انتشار بوي خوش است .
26 |
مشتهيات نفساني ناميده شده از قبيل غرايز حيواني و ناستوده هاي اخلاقي و كردارهاي شيطاني ، همچنانكه ظرف ، تا هنگامي كه از آب پر است ورود هوا به داخل آن امكان ندارد ، نفوس انساني نيز تا از صفات و ملكات نكوهيده خالي و وارسته نباشد ، نور الهي چنانكه شايسته است قلوب آنان را روشن نخواهد نمود ، و به هر نسبت كه از اين پليدي ها پاك شوند انوار دانش بر دل آنها اشراق بيشتري يافته و بخشش هاي يزداني بر آنها روي آور مي شود .
به عكس ، نفوسي كه به غير خدا اشتغال دارند ، معرفت و شناسايي پروردگار و حلاوت دوستي و انس با او در دل آنها جاي نخواهد گرفت . به هر اندازه كه تجرد نفس كمال يابد ، ايمان و يقين بيشتر مي شود و صفات عاليه و فضائل كم نظير و بلندي كه نفس انساني در آن مرحله از صفا و تجرد خواهان است ، از عالم كمال الهي بر او فرود مي آيد .
بدين جهت عباداتي كه به منزله نردبان ترقي و راه وصول به اين كمال است تشريع شده است . چه ، پاره اي از آنها انفاق مال و بخشيدن آن است كه باعث انقطاع انسان از آزمندي به دنيا است ، مانند زكات و خمس و صدقات و اين انقطاع همان علت غايي تشريع انفاق است كه به اصطلاح دانشمندان ، غرض از تشريع ناميده مي شود . اگر چه بهره بردن پاره اي از مردم بر آن مترتب است . بعضي ديگر از آنها خودداري و اجتناب از شهوت ها و لذت ها است مانند روزه ، و پاره اي از آنها به منظور پرداختن دل به ياد
27 |
خداوند متعال و توجه به او توأم با حركات خاص گوناگون جسمي است مانند نماز .
معرفت حاصله از فكر و نور خلقت يا معرفتي كه از به كار بردن قواعد منطقي حاصل مي گردد ، در حصول دوستي و انس با خداوند كافي نيست و اگر به اينها توجه و انس به خداوند و دوستي او حاصل شود ، سست بوده و پايدار نيست . و آثار كامل و شايسته اي كه در نفس از مداومت و پيوستگي بر آن اعمال حاصل مي شود ثابت و استوار خواهد بود ، زيرا ميان نفس و بدن ارتباطي است ، و فعل و انفعالات آنها در يكديگر مؤثر واقع مي شود . آيا هنگامي كه عضوي را جراحتي برسد ، روان آدمي از جراحات متألم نمي شود ؟ و بالعكس در مواقع هيجانات روحي و اضطراب هاي رواني كه در نتيجه عوامل مختلفي از قبيل مرگ عزيزان يا انجام كارهاي وحشت زا به انسان روي آور مي شود ، نمي بيني كه اعضاء بدن نيز متأثر شده و فرائص ( 1 ) مي لرزد ؟ و به عبارت ديگر عكس العمل خود را به صورت رعشه دست و پا يا پريدگي رنگ رخسار و غيره نشان مي دهد .
بنابراين همان طور كه قبلا اشاره گرديد مقصود از وضع و تشريع عبادات اين است كه بدان وسيله انسان مدارج كمال را قدم به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فرائص جمع فريصه و آن قطعه گوشتي است در ميان پهلو و كتف كه هنگام ترس و ناراحتي هر جانداري مي لرزد .
28 |
قدم پيموده و به صفات ملكوتي نائل آيد . آنچه مسلم است اين است كه صورت ظاهري هر عبادتي نقش و اثر مطلوبي در روح ايجاد كرده به موازات عبادات عضوي و اعمال جوارحي آثار بسيار نيكويي در تنوير و اصلاحات نفسي از خود به جاي مي گذارد . چنانكه حسّاً درك مي كنيم طهارت ظاهري در پاكي و روشني نفس تأثير دارد ، مثلا هنگامي كه به وضو مي پردازيم به وسيله اين عمل به طهارت ظاهري پي مي بريم ، در خاتمه اين عمل عبادي ، يك نوع حالت صفا و انبساط در روان خود احساس مي كنيم كه اين حالت قبل از انجام وضو در ما وجود نداشت و علت آن همان طور كه اشاره گرديد راز بستگي ميان روان و تن است . و گرنه ظاهر بدن از عالم محسوس ، و روح نظر به اصل فطرتش از عالم ملكوت است و موقعيت آن در اين بدن مانند كسي است كه از موطن اصلي خويش دور گشته و غريب افتاده باشد ، بنابراين همچنان كه از معارف نفسي آثاري به بدن فرود مي آيد ، از اعمال جوارحي هم انواري به سوي روح بالا مي رود و حج هر چه را كه سائر اقسام عبادات در بر دارد ، شامل است .
به علاوه رياضت هاي خاصي را نيز دارد كه عبارت است از ترك نمودن وطن ، رنج دادن به تن ، گذشتن از مال ، گسيختگي آرزوها ، تحمل مشقت ها ، تجديد پيمان ، حاضر شدن در مشاعر ( 1 ) و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مشاعر جمع مشعر است و به عرفات و مشعر و منا اطلاق مي شود .
29 |
آگاهي يافتن بر شعائر ( 1 ) و ديدن آنها است ، و در افعال حج ، خلوص
نيت براي ياد خدا و روي آوردن به او به اقسام ديگر طاعت و عبادات نيز پديد مي آيد .
با اينكه بعض از اعمال حج اموري هستند كه نفوس ، به حكمت و رموز آن آشنايي ندارند و عقول به معاني آنها پي نمي برند مانند افكندن سنگ ريزه به جمار ( 2 ) و رفت و آمد بين صفا و مروه بر سبيل تكرار ، معهذا نمي توان ترديد نمود كه احكام خداوندي همگي داراي حكمت بالغه و مصالح و منافع عاليه است منتهي مصلحت بعضي از آنها روشن و بعضي پنهان و برخي به نحوي است كه بيشتر عقل ها به آنها پي نمي برند و در اين قسم است كه نور كمال بندگي به تمام حقيقتش محقق مي شود ، زيرا در اعمالي كه حكمت و مصلحتش ظاهر باشد ـ چون انسان فطرتاً مايل به كمال است ـ تمايل به انجام آن عمل پيدا كرده و خود اين مطلب انگيزه اي براي انجام عمل مي شود و به فرمان برداري كمك مي نمايد و كمال
و حقيقت بندگي به آن آشكار نمي شود ، و اما احكامي را كه خداوند مقرّر داشته و عقل انسان از درك حقيقت آن عاجز است و
1 . شِعار به كسر اول اصل مناسك حج و معظم آن است مانند وقوف و طواف ، و شَعيره بر وزن سفينه آنچه بر وي نشاني باشد ازجهت حج و اعمال آن و جمع هر دو شعائر است .
2 . جمار جمع جمره و آن موضعي است كه سنگريزه به آن مي افكنند . « در كتب لغت ( جِمار ) به معناي سنگريزه آمده است . جمع مواضع سه گانه براي رمي جمره را جمرات گفته اند . »
30 |
به كُنه معني و اثراتي كه بر آن مترتب است راه نمي يابد و طبيعت به آن انس ندارند ، پذيرفتن آن نيست مگر به جهت صدور فرمان و قصد امتثال آن از حيث اينكه فرمان و دستور است و اطاعت آن واجب است ، و انجام اين قبيل عبادات كه در تزكيه نفوس ، و برگرداندن آنها از مقتضيات طبع و بدي و ستم ، و مايل گشتن نفوس به خداوند متعال ، و آراسته شدن به اخلاق حضرتش تأثير كامل دارد ، شايسته است كه برترين انواع عبادت باشد .
راز اين مطلب آن است كه روح هر عبادتي بلكه مي توان گفت حقيقت آن همان نيت است ، و پيش از اين دانستي كه مقصود از تشريع عبادات اثري است كه از انجام آنها به روان مي رسد ، از قبيل قطع علائق دنيوي و صفا و تجرد نفس و متخلق شدن به صفات پاك ملكوتي ، و افعال و كردارهاي ظاهر عضوي و جوارحي مقصود بالعرض اند و براي پيدايش آن صفات است ، و روشن است كه حصول اين اثر به نحو كمال و حقيقت حاصل نمي گردد مگر به تصحيح نيت و انجام آن براي خداوند سبحان بدون آلودگي به هدف هاي دنيوي ، بلكه حصول اثر در حقيقت از همان خلوص نيت است اگر چه پيدايش آن بسته به عمل است و بدين جهت است كه عمل ، عبادت و طاعت خداوند سبحان شمرده نمي شود ، مگر در صورتي كه از آن عمل تقرب به خداوند و رسيدن به خانه آخرت و فرمانبرداري و امتثال امر خداي تعالي اراده شود ؛ و نشان بندگي و درجه فرمانبرداري نسبت به حضرت پروردگار ظاهر نمي شود مگر
31 |
هنگامي كه كاري را كه از بنده خواسته اند انجام داده ، و حدود آداب آن را آن طور كه خدا دستور داده رعايت نمايد ، و با قصد اخلاص براي خداوند تعالي باشد .
ندانستن حكمت و مصلحت خصوصيات خواسته شده در برخي از عبادات ، از حيث كميت و كيفيت ، براي بعضي از مردم باعث تعجب و حيرت ايشان گشته ، و علت آن همانا ندانستن حقايق رازهاي تعبدات و انوار مكنونه در مجاهدات است . هر عملي كه بايد به قصد قربت انجام گيرد و هر اندازه كه دور از تصرفات عقلي باشد ، خصوصاً اگر انسي به آن عمل نباشد و كلفت و مشقتي نيز در پي داشته باشد ، حصول مقام بندگي و تعبد به آن عالي تر و ارزنده تر است ، و به انجام اين گونه عبادات است كه جان آدمي در برابر حضرت حق تعالي قرار مي گيرد ، و در دو جهان به راهي كه پايدار است رهنمون مي شود .
32 |
فصل سوم
اثر معرفت پروردگار
چون شناخت خداوند بزرگ و بلند منزلت ، و رسيدن انسان به مرتبه كمال لايق ، و پيدايش قلبي پاك و بي آلايش ، و ارتقاء او به مقامي بس ارجمند ، حصار زندگي و نعمتي بزرگ و كاخ آبادي و آرامش حقيقي مقرون به سعادت است . پس براي شكفتن گل هاي حقيقت و تجلي توحيد و تابش نور معرفت ، به ويژه براي بسياري از جوانان امروزي ، شايسته و لازم است كه به حول و قوت خداوند متعال دامنه سخن وسيع تر ساخته و به توضيح و تشريح گفته ها بپردازيم :
يگانه هدف از ارسال پيامبران الهي و تشريع اديان آسماني ، همانا بهبود و سعادت بشر به نور دانش و كردار نيك و يكتاپرستي بي آلايش و آراسته شدن به اخلاق پسنديده است ، و اينكه افراد جامعه انساني داراي يك نوع زندگي سعادتمندانه و مرفه باشند ، و
معاشرت هر يك از آنان با افراد نوع خود به نيكويي و سلامت و
33 |
مهرباني باشد ، اگر چه رفتار و حالات و عادات هر كدام با هم اختلاف داشته باشد .
پيامبران مبعوث نشدند مگر براي اينكه اخلاق فاضله را در جامعه انساني تعليم داده و به وسيله تشريع مقررات ، افراد را در حفظ حقوق يكديگر كه باعث انتظام و قوام جامعه است مكلف سازند و آنان را از اخلاق پست و نيرنگ هاي شيطاني و سودجويي و مسلك هاي شهواني و قوانين منحط اشتراكي كه مولود و تراوش مغزهاي فاسد بشري است باز دارند .
چگونه شايسته جلال لطف خداوندي و عدل و رحمت و فضل او است كه بندگان را در سختي ها و تاريكي هاي ناداني در معارف و اخلاق و نظام زندگي رها كند و آنان را به خود واگذارد ، در حالي كه هوي و هوس چون گرداب هاي سهمناك ايشان را در كام نيستي فرو برد ، چنانكه گاهي بت ها و لات و منات ( 1 ) را پرستش كنند و زماني پسران و دختران دلبند خود را براي آنها قرباني نمايند و هنگامي به گفتار و كردارهاي بي مايه به ستيز برخاسته جان هزاران نفر از هم نوعان خويش را دست خوش آتش كينه و حقد و حسد نمايند و به دشمني ها بپردازند ، و حال اينكه او جل شأنه آفريننده و حكيم و مهربان است و به راهنمايي بندگان به راه رستگاري و وضع قوانين عدل و تنظيم موجبات سعادت و تشريع شرايع مدنيت و نشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لات و منات نام دو بت هستند .
34 |
دادن طريق نجات از مهالك دنيوي و عقبات اخروي دانا و توانا است ؟ !
بديهي است وقتي كه انسان مانند كرم ها و حشرات سر خود و رها و بدون رهنما باشد ، و خداوند عالم او را در عرصه هولناك زندگي مهمل و بدون كتاب گذارد ، در گرداب ناداني و نابينايي خود فرو رفته و به گمراهي و ضلالت گرايش مي يابد و تربيت زشت حيواني و اميال پست شهواني بر او غالب خواهد گشت .
پس روح شريعت جز اين نيست كه افراد انساني را داراي ايمان سازد و از آلودگي و فساد اخلاق پاك نمايد و از تربيت فاسد و شرارت و آزار آنها نسبت به يكديگر باز دارد و فضيلت انساني را كه تربيت سياسات از آن عاجز است ، و روش هاي اصلاحي نسبت به آن قاصر ، در ايشان محقق و به اخلاق فاضله مؤدّب سازد .
برترين كمال و هدف نهايي از زندگي در اين دنياي فاني و بالاترين مقام در عالم باقي ، همانا شناختن خداوند متعال و معرفت به اسماء حسني و اوصاف عاليه او كه سرچشمه شادماني و منبع خير و نور است مي باشد ، و رهايي جان از دل بستگي هاي پست مادي و ارتقاء به عالم ملكوت اعلا فقط منوط به آن است .
چگونه چنين نباشد ؟ حال اينكه شناختن خداي تعالي و يكتا دانستن او استوارترين جايگاه روح و پناهگاه عواطف و آرامشگاه عقل است ، و هنگامي كه انسان به اين درجه از معرفت نائل شد بارگاه خداوند مهربان توجه او را به خود جلب كرده و قوايش به
35 |
تسليم و امان تمايل پيدا مي كند و همه عقايد و انديشه هايش مستقيم ، و زياده روي ها و سستي هايش خود به خود صورت صلاح به خود گرفته و معتدل مي گردد .
معرفت حضرت الهيّه بر نفس و قواي انساني چنين اثري مي بخشد كه او را به راه حق واداشته ، و براي سير در اين طريق به نور هدايت و سعادت كامل مهيا مي سازد .
گاهي ايمان به خداوند سبحان آنچنان بر همه عواطف و قواي انساني مستولي و چيره مي شود ، كه همان ادب الهامي آن ، حاكم بر همه عواطف و متصرف در تمام انديشه هاي نفسي خواهد بود .
كسي كه از روي كمال يقين ، به خداوند متعال گرويد ، و از طريق دستور پيامبران سر تسليم در پيشگاه عظمت و مقام بلند او فرود آورد ، از بند صفات حيواني رهايي يافته و مؤدب به ادب الهي مي شود ، و در انوار پروردگار توانا و آن خدايي كه حافظ و نگهبان و بر آنچه اراده كند و خواستار آن باشد فعال مطلق است ، به شاهراه اصول نيكويي از ادب و جمال و كمال رهنمون مي گردد .
خلاصه : كليد سعادت و نيك بختي به تمام معاني كه براي آن گفته شده ، همانا شناختن خداوند عزّ اسمه است ، زيرا كه انسان را به سوي كمال روحاني و زيباترين و بهترين آن سوق مي دهد و براي تربيت ملكات انسان و تهذيب اخلاق و صفات او نيرومندترين عامل مؤثر است .
با اينكه طبيعت بيشتر مردم بر تجاوز از راه حق و انحراف از
36 |
قوانين عدل سرشته گشته ، چنانكه در بسياري از آيات قرآن مجيد به آن اشاره شده ، و انسان در هر حالي از احوال كه باشد دگرگون شونده و در معرض انتقال است و او را ياراي پايداري بر امري نيست . پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با آن همه كمال معرفت و بزرگي مقام و مرتبه اش مأمور بيداري و استقامت بود و هميشه ثبات در دين و فرمانبرداري را از خداي خود مسئلت مي نمود .
هنگامي كه انسان به شاهراه ايمان و آنچه مأمور به انجام آن است از آداب و عبادات و كارهاي خوب و كوشش هاي نيكو با تشويق و تهديد و وعده و وعيد خوانده شد ، از دلي كه محل تابش نور الهي و فرودگاه راز قدسي است ، نور معرفت و مشعل راهنمايي و زندگي حقيقي مي درخشد و نفس را به اجابت دعوت مي نمايد . پس نفس نيز در حالي كه منقاد و اطاعت كننده است به سرعت و با يك نوع فروتني مخصوص به سوي آن روي آور مي گردد .
طاعات و عبادت هاي شرعي با كيفيت هاي مخصوص به خود به رازهاي خداوندي و انواري كه در هر يك به نحو خاصي تعبيه شده است مشتمل اند مانند اشتمال نفس داراي ايمان به راز و لطيفه نور رباني ، كسي كه آن عبادات را به نحوي كه خواسته شده انجام داد ، پليدي ها كه چون غده هاي چركين طبيعت در هنگام فراموشي از ياد خدا و غفلت و تاريكي هاي لذات شهواني انباشته و گرد آمده اند از او زدوده مي گردد ، و توجه او را در آشكارا و نهان به خداوند سبحان معطوف ساخته و به ذكر و مناجات حضرتش
37 |
مشغول مي دارد . شاعري مضمون مورد بحث را در قالب يك شعر عربي بيان كرده كه مضمون لطيف آن به فارسي چنين است :
نفس اگر مهمل و به خود واگذاشته شد با پستي ملازم مي شود ، و اگر به طرف فضيلت ها برانگيخته شد دل بستگي به آنها پيدا مي كند . ( 1 )
معرفت و ايمان از لحاظ شدت و ضعف و كمال و نقص به درجات متفاوت است يعني چه بسا مومني كه قلباً عقيده مند باشد و ليكن در روح او انبساطي از براي نور معرفت تامه نيست و ليكن همان مرتبه منشأ تحريك اعضاء به طرف طاعات شده و وي را به انجام آنها ترغيب و تشويق مي كند ، و همان عمل او را به اصلاح قلب و تصفيه آن مي رساند ، و براي حصول معرفت كامل تر بيش از پيش آماده و مهيا مي گردد . به همين قياس تا برسد به مرتبه بلندي از صفاي قلب و معرفتي كه به سبب آن انسان به بالاترين مظاهر كمال دنيوي و شامخ ترين و بلندترين درجات فضيلت انساني خواهد رسيد ، پس معرفت و عمل صالح هر دو باهم پيوسته اند و هر ايماني موجب عملي صالح و هر عملي صالح به مرتبه اي از ايمان منتهي مي شود و شرايع خداوندي اگرچه روش هاي گوناگون دارند ، ولي همه آنها هدف و مقصدي واحد دارند ؛ و آن شناسايي خداوند سبحان و آراسته شدن به اخلاق خداوندي است ، و فلسفه تشريع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . النَّفْسُ اِنْ تُهْمَلْ تُلازِمْ خَساسَةً * * * وَاِنْ بُعِثَتْ نَحْوَ الْفَضائِلِ تَلْهَجُ
38 |
اديان و ارسال پيامبران الهي و نزول كتب آسماني جز راهنمايي بندگان به راه سعادت و سلامت و آرامش در هر دو جهان چيز ديگري نيست . هنگامي كه خوب توجه نمائيم درخواهيم يافت كه همه اديان آسماني مشتمل است بر احكام دنيوي و پاداش هاي اخروي و رياضت هاي بدني و كوشش ها و نيروهاي رواني كه كمال معرفت و فضيلت را نتيجه بخش هستند ، و به واسطه آنها روان آدمي با عواطفي بس زيبا مأنوس شده و به درجات كمال نائل مي شود .
و ليكن دين اسلام دين سلامت و نجات و رستگاري عمومي است ، و متانت و برتري آن بر ساير اديان با آن همه قوانين موضوعه متقن و درخشان قابل تشكيك نيست و تعاليم آن براي اصلاح و بهبود زندگاني فردي و اجتماعي جامعه انساني بهترين ضامن و كفيل است ، و براي سعادت دنيا و آخرت برنامه اي است ارزنده و عالي كه هر صاحب شعور و منصفي حكمت بالغه و اثر شگفت تربيتي اين تعاليم را آشكارا در مي يابد و معترف مي گردد كه دين اسلام براي بسط و نشر عدالت اجتماعي و تربيت فردي داراي بهترين آداب و سنن است به طوري كه مي توان گفت دين اسلام عجيب ترين شگفتي ها را براي تربيت نوع انسان به ارمغان آورده است . سعادتمند كسي است كه به اين نداي جان بخش آسماني گوش فرا داشته و به آن ندا پاسخ اجابت دهد و به آن بگرود .
دين اسلام براي فرد حيات قلبي و كانون بيداري و هوشياري است . براي جامعه نقطه اتّكا و هسته مركزي نيروهاي فعال
39 |
اجتماعي است .
حج داراي انواع فضيلت ها است كه هر كس آن را از روي حقيقت و معرفت با توجه به دقايق و شروط و آداب آن انجام دهد ، او را از تاريكي ها بيرون كشيده و به جهاني از نور كه خالي از جميع شرور است وارد مي سازد .
انجام دهنده آن بر مي گردد ، در حالي كه حقيقت خود را در برابر پيشگاه خداوند متعال خالص نموده و خداشناسي گشته كه از سرزنش هيچ ملامت كننده اي نمي ترسد ، و بنده اي شده كه در مقابل كليه امور و پيش آمدها خود را به حضرت آفريدگار سپرده و تسليم او ساخته .
بازگشت مي نمايد ، در صورتي كه قبلا شخصي بود مادي و زياده رو در دوستي دنيا و آزمند و طمعكار و بخيل و بد اخلاق ، و براي طلب معيشت و روزي شايد از محرمات نيز اجتناب نمي كرد و اكنون از مهرباني و خير و فرمانبرداري ، و شجاعت و شهامت ، و وقار و جمال و كرم و نيكوكاري دل او آكنده و لبريز گرديده است ، و به تحقيق آن قوه شيطاني كه او را به دنبال خواسته هاي دروغ مي رانده و به طلب آنها وادارش مي نموده و به هوس ها و آرزوهاي خيالي او را بنده خود كرده بود ، از او دور شده و آن بستگي و بي خردي حيواني و سستي انديشه و ناداني او را ترك نموده و زنگ همه تعلقات از وجودش زدوده گرديده .
باز مي گردد در حالي كه خداوند متعال آرامش در دل را به او
40 |
بخشيده ، و دل آرام همانا جايگاه وزش بادهاي فرح بخش و خوش نسيم زندگي است .
باز مي گردد در حالي كه پايداري در گفتار و كردار ، و بردباري و استواري در فكر و انديشه را فراهم آورده .
باز مي گردد در حالي كه در تن و جان و عقل و
احساس و سرنوشت و راز دروني خود ، به ملكات نيرومندي
آراسته شده .
باز مي گردد در حالي كه آهنگ زندگي و كوشش او در راه راستي آغاز و زبانش پاك و از صميم قلب پارسا و انسانيت او كامل خواهد بود .
باز مي گردد با حقيقت پاكي ، و نظام و تربيت ، و با عزم و استواري و آنچه شايستگي انسان به آن حتمي است ، با شوق و رغبت به اشاره و فرمان دل و الهام روحي آسماني .
باز مي گردد در حالي كه روح خداوندي و زندگي پاكيزه را دارا است .
باز مي گردد در حالي كه در ميان امت و مردم خويش محور هوش و دانايي و پيشروي است ، كه مانند او را بزرگترين جامعه ها و برترين مكتب ها و جوامع علمي نمي توانند تربيت كنند .
خداوند متعال فرموده « هر كس كار شايسته اي انجام دهد ، خواه مرد باشد يا زن ، در حالي كه مؤمن است ، او را به حياتي پاك زنده مي داريم ، و پاداش آن ها را به بهترين اعمالي كه انجام مي دادند ،
41 |
خواهيم داد . » ( 1 )
آن كس كه حج را به جا آورد و از آن همه فوائد مادي و معنوي كه نام برديم برخوردار نشد ، بايد بداند كه تاريكي هايي كه از شهوات و كارهاي دنيايي بر قلب او عارض شده ، ايجاد نابينايي در ادراك قلبي او نموده . پس طوري شده كه الطاف خداوندي و نكات پر مغز احكام شرعي را حس نمي كند ، و اين شخص بايد به معالجه قلبش بپردازد كه ضرورت آن از هر كاري كه بدان اندر است ، واجب تر باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره نحل ، آيه 97 .
42 |
فصل چهارم
حج ، راز زندگي
اجتماعات اسلامي و نظاماتي كه جهات روحي در آنها بيشتر است بسيارند ، و جملگي به منتهاي دقت رسيده ، و شرايع گذشته آنها را آرزو مي نمايند و به آنها رشك مي برند . و همانجا در ميان آن نظامات كه قوانين و موضوعات آن مرتب و آراسته است ، نظام حج را مي بيني كه جلالش روشن تر و اثر آن در نفس بيشتر است ، زيرا حج براي كمال توحيد و اخلاص ، و نجات روح از آنچه تباه كننده او است ، و براي زيادي رفعت و نيرو و بينايي و پاكي و راستي و مهرباني و لطف و همكاري بزرگترين عامل و مؤثر است ، و آن انديشه ، شريك كردن نيازمندان در مال ، انفاق در راه خداوند ـ اگر چه به تمامي ثروت انسان باشد ـ و قرباني نمودن ، اگرچه نزديك ترين كسان شخص باشد ، در راه مقصودي عالي كه همان تحصيل رضاي حق و خشنودي ذات اوست را در نفوس برقرار و
جاي گير مي نمايد ، و آنها را از نظام زندگي عادي رهايي داده و به نظام ديگري كه در نزد پروردگار بهتر و باقي تر است راهنمايي و
43 |
هدايت مي كند .
كسي كه به اين نظام پيوست ، و با اين نظام خداي يكتا را عبادت نمود ، و به مقاصد گوناگون اين نظام دانايي كامل يافت ، كثرت مال و فرزند و خويشاوند و قدرت مقام و فرمانروايي و قدرت هاي شيطاني و استعمارگر و جنايتكار شرق و غرب و هيچ نيروي ديگري از بزرگ ترين نيروهاي جهاني بر او تسلطي نخواهد يافت .
حج در برابر كبر و نخوت آدمي ايستادگي نموده و از آن جلوگيري مي كند ، و راز آزادي را در جامع ترين معاني آن آشكار مي سازد ، و به فرمانبرداري آفريدگار و فروتني براي او نه براي بندگان او انسان را دعوت مي كند ، و مساوات حقيقي با ديگران و برابري كامل در پيشگاه احديّت ، و مقدم داشتن معني بر لفظ و زندگي ساده و طبيعي ، و رهايي مطلق از همه بندها و انديشه هاي پوچ و بي مغز مي خواند .
حج نااميدي را به اميدواري ، و پراكندگي دل ها را به اطمينان و اعتماد به خداوند متعال ، و سركشي مطامع فردي را به پاكي نيت در عمل براي رضاي حضرت پروردگار تبديل مي كند ، و هيچ چيزي در تزكيه نفوس و قوه تأثير در دل ها مانند حج نيست .
بجاي آورنده حج باز مي گردد ، در حالي كه راز زندگاني را فرا گرفته و به خوبي دريافته ، و او در برابر خداوند عزّ و جل فروتني كننده است ، و با تمامي اركان وجودش به درگاه او روي آورده ، و بجا آورنده حج بر نمي گردد مگر اينكه از سروران راستي
44 |
و درستي و فرستادگان هدايت و دعوت كنندگان به اخلاق و ياري كنندگان خوبي و نيكويي خواهد بود . زنده باد اسلام و احكام متين و ارزنده آن .
اسلام چنانكه دانستي مقصودي ندارد جز دعوت و ترغيب مسلمين به ايمان و زندگي پاكيزه ، و رشد معنوي كه قوي ترين سلاح جنگي و كاملترين اسلحه اخلاقي و ادبي است .
حج عبارت است از تربيت دقيق نفساني و پرورش جسماني و تربيت ادبي و پيشرفت هاي اجتماعي و بيداري روح سياسي و تكامل تربيت ديني به رساترين وجهي كه ممكن است تصور شود و عالي ترين نحوي كه امكان اعتبار دارد . و آن نظامي است كه به راستي درهاي يكتاپرستي و ايمان به خدا را به روي اشخاص كم هوش و كم خرد مي گشايد ، و حس حق شناسي و تحكيم مباني ايماني را با همه دقايق و حدود آن بر سركشي طبيعت تفوّق مي دهد .
اجتماع صدها هزار نفر از تمام نقاط زمين در عرفات در حالي كه دنيا را فراموش كرده و هوس ها را پشت سر انداخته اند ، همه با يك طرز فكر ايستاده ، و به يك طرف روي آورده اند ، نوع لباس همه يكسان است ، و به يك نظام مخصوص درآمده اند ، همگي به سوي خداوند يگانه روي آورده ، با كلمات آسماني و اشارات غيبي او را مي خوانند و به درگاه او تضرّع و زاري مي كنند ، به روش بندگي ايستاده ، و به سوي جلال و بزرگواري پروردگار گردن كشيده ، در
45 |
حالي كه از او پايداري و هدايت را آرزو دارند و راهنمايي هميشگي را خواهانند .
نظامي است كه ناموس زندگاني اين امت را نگه مي دارد و تمام فضيلت ها و خوبي ها را فراهم مي سازد ، و از آسمان رحمت بركت ها را فرود مي آورد .
حج اكسيري است كه آيات قرآني آن را در بر دارد و قبلا جناب ابراهيم خليل ( عليه السلام ) به آن دعوت نموده ، و مانند آن چه در اسلام و چه در ساير اديان يافت نمي شود .
اي خواننده محترم از آنچه شرح داديم تعجب مكن ، و در همه قوانين الهي با دقت و احتياط كامل تفكرنما ، افرادي كه طريق ظلمت را پيش گرفته و به سرگرداني و تباهي مي روند ، روشني را به جز از سوراخ سوزن نمي بينند .
46 |
فصل پنجم
حج ، صفاي روح
هيچ حكم واجبي از احكام شريعت مقدس اسلام را نمي بيني مگر اينكه مقصود از تشريع آن تحقق فوايد اخلاقي است و مقصود اصلي و حكمت همه احكام در شرايع و اديان ، هدايت آدمي و آشنايي مردم است به حدود اعتدال و فرود آوردن آنان از اوج طغيان ، و زايل نمودن صفت تكبر و خودبيني از دل ها ، و پائين آوردن آنان از تخت هاي خودخواهي و بزرگ منشي ، و عادت دادن نفوس است به مروت و جوانمردي و برادري و برابري ، و سائر نتايج عاليه از ملكاتي كه مهرباني و الفت مي آورد ، و تحكيم روابط يگانگي انسان و تثبيت موجبات برادري را به عهده دارد .
فريضه حج در آنچه گفته شد تأثير فراوان دارد ، چه همانا خداوند متعال اوقات و مكان هايي را كه براي انجام حج مقرر فرموده ، به فزوني احترام و زيادتي ثواب « در صورت محافظت بر حدود و آداب آن » و سختي عقاب ( به ارتكاب محرمات )
47 |
اختصاص داده ، تا اينكه خودداري از ستم و طغيان و التزام به داد و
احسان كه حج گزار ملتزم به آن بوده در او تاثير كرده و دوري جستن از ظلم و ستمگري و طغيان و سركشي ملكه او شود . و حج براي انجام دهنده آن نگهدارنده و وسيله توفيق است و براي نيكويي يا ستم نمودن ترازويي است مستقيم و در جلوگيري از بدي ها سدي است استوار .
آيا به آنچه كه در حال احرام ـ آن احرامي كه نشانه القا تعيّنات ظاهري است ـ بايد ترك شود توجه نداري ؟ مانند ترك ستم و دشمني و ظلم بر هر موجود زنده اعم از انسان و حيوان و دل بستگي به اقسام پوشاك هاي دوخته و علائم و نشانه هاي ظواهر دنيايي ، و ديگر چيزها كه بازگشت آن به جدايي و پراكندگي و تكبر و ناز و خودفروشي و برتري جويي و افتخارات بي پايه تباه كننده است و با ناموس و شؤون زندگي سازگار نيست .
از حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : براي حج مبرور ( مقبول ) پاداشي جز بهشت نيست . پس به او عرض شد : اي رسول خدا ! موجب قبولي حج چيست ؟ فرمود : پاكيزگي در گفتار و اطعام طعام .
اشتغال انسان به كاري در پاره اي از اوقات گاهي عادت به آن كار مي آورد ، پس اگر در پاره اي از زمان يا مكان از گناهان دوري جست ـ و علت گريز او ترس از عقوبت سخت بود ـ آن دوري از گناه عادت او مي شود و به آن انس و الفت گرفته و جزء صفات
48 |
طبيعي او مي گردد . اين اعتياد و خوي گرفتن ، علاوه بر آن است كه شخص خردمند از تباهي عملش دوري مي جويد ، و او را از پيدايش عيب و رخنه اي در آن نگه مي دارد ، و چون روان انساني بر دوست داشتن فضيلت و نيكي و دشمن داشتن فرومايگي و پستي سرشته شده ، پس اگر هنگامي فرمان خداي را به اميد ثواب به جاي آورد ، آن را به صدور معصيتي نابود نمي كند و از ارتكاب گناهان اجتناب ميورزد ، و همين انديشه خواننده او است به كناره گيري از معاصي و دوري جستن از گناهان ، بجاآورنده حج را مي بيني كه در حج خود به سوي خداي تعالي بازگشت نموده ، واعمال حج را تمام نمي كند مگر اينكه اعتقاد كامل به آمرزش خداوند متعال و بزرگواري او به محو گناهانش از نامه اعمال خود دارد . پس زماني كه به خانه خود بازگشت نمود از راه شر و تباهكاري دوري جسته و به راه فضيلت و راستي مي رود .
علاوه بر آن هرگاه بجاآورنده حج نفسش او را از راه هاي ستمكاري و اعمال پست و ناشايسته جلوگيري ننمايد ، به سرزنش ديگران و ملامت اين و آن دچار خواهد گرديد ، و همين سرزنش ها خواه و ناخواه موجب برگشتن وي از گمراهي و ضلالت خواهد شد .
آدمي را در دين مبين اسلام ، از فضيلت حج همين فايده نيكو كافي است ، و عمل حج در اسلام ، روان انجام دهنده را صفا و جلا مي بخشد ، و اخلاق او را پاكيزه و عقلش را كامل مي گرداند ، و او را در اجتماع عضوي سودمند قرار مي دهد ، بلكه براي تهذيب و پاكي
49 |
نفس هيچ عامل حقيقي بهتر از تربيت حج نيست . پس حج براي نفوس شريره و سركش تربيت دهنده اي خوب و پاكيزه كننده اي نيكو است .
بسياري از خلفا و پادشاهان اسلامي در زمان هاي گذشته فريضه حج را انجام مي دادند . تا اينكه خودشان بدون واسطه بر حال رعيت و مردم كشورشان آگاه و واقف شوند و اين كار در سياست داخلي و خارجي كشورشان بزرگترين فايده را به ايشان مي رساند و اميد است كه فرمانروايان مسلمين فريضه حج را امري بزرگ بشمارند و جلال و عظمت آن را زنده نگه دارند ، تا بدان سبب خود و كشورهايشان زنده و استوار باشند ، چه همانا اگر ايشان اندكي از مقام خود تنزل نموده و به ميان دستجات مردم فرود آيند و با همه آنها اعم از دور و نزديك ملاقات كنند و آواز فقير و گريه نابينا را بشنوند و نياز شخص گرفتار و مقدار تأثّرات دروني مستمندان را ـ كه ديوار رفعت و عظمت پادشاهي از شناختن حقيقت حال ايشان حائل شده ـ دريابند و آشنا شوند ، هر آينه آنچه را كه بر ايشان واجب است نسبت به حال رعيتشان اطلاع كامل يابند ، و به عاطفه مهرباني متوجه شوند ، و به حالتي كه ستم رسيدگان به آن مبتلا هستند اندوهگين مي شوند و غمخواري نمايند و براي كمك به ناتوان و ضعيف و فريادرسي مضطر و بيچاره شتابند و كار كنند ، بزرگان و اعيان نيز در كارهاي خير از ايشان پيروي خواهند كرد ، و به آنچه در سرشت همه است از پيروي كساني كه برتري دارند به
50 |
تقليد فرمانروايان رانده شوند ، و مردم به كيش پادشاهان خود هستند . اگر فرمانروايان مسلمين چنين باشند كارهاي رعيت اصلاح مي شود و استقرار مي يابد و به خوشي و آساني زندگي خواهند كرد و زمامداران و رعاياي ايشان در خوش ترين حالت و بهترين كيفيت قرار خواهند گرفت ، و اين همان نيك بختي است كه فرمانروا و رعيت در آن سهيمند .
با اين حقيقتي كه شرح داده شد ، چگونه خواهد بود هنگامي كه پادشاهان با بيچارگان ، و بزرگان و اعيان همگي با ناتوانان در پيشگاه عرش خداوند يكتاي عادل بايستند در حالي كه او را توانا و غالب بر همه چيز و همه كس دانند و از سخت گيري او ترسان و در برابر بزرگواري و عظمتش فروتن گردند .