بخش 5
فصل سیزدهم : جهات تربیتی حج فصل چهاردهم : قربانی فصل پانزدهم : حجر الاسود فصل شانزدهم : بقای اسلام در حج
102 |
فصل سيزدهم
جهات تربيتي حج
همانا گفته شد كه احكام خداوند تعالي همگي داراي مصلحت ها و فوايدي است ، و اينكه هريك از اعمال حج شامل است بر جهت تربيت انسان و عادت دادن او را به درستي و اخلاق شريفه ، اگر چه عقول بشري به درك معناي بعضي از آنها پي نبرد ، مانند سعي ميان صفا و مروه به تكرار ، و انداختن سنگ ريزه ها به جمار . وليكن چنين به نظر مي رسد و در لوح ذهن مي گذرد كه براي آن دو علاوه بر آنچه كه در آنها است از فرمانبرداري خداوند تعالي و امتثال امر او ، تاثير بسيار با اهميتي است در روح حج گزار به واسطه تذكر اموري از وقايع گذشته .
بدون ترديد سعي رابطه پيوستگي روحي است در ميان ارواح عبادت كنندگان و ارواح پيامبران از زمان جناب آدم ( عليه السلام ) تا حضرت خاتم ( صلّي الله عليه وآله ) .
پس همانا عبادت كننده در آنجا به ياد مي آورد كه نفس با
103 |
ايمان و گرونده به حضرت پروردگار و روح نيرومند هنگامي كه كارش را به خداوند تعالي واگذار كرد ، و از او رستگاري و پيروزي را اميد داشت ، رحمت خداوندي و لطفش در حالي كه نااميد است او را درمي يابد . چه خداوند متعال درخواسته خود استوار است و بركارش چيره .
به ياد مي آورد كه حضرت آدم ( عليه السلام ) هنگامي كه به زمين فرستاده شد ، بر صفا فرود آمد ، و حوا بر مروه ، و آدم ( عليه السلام ) روزها نزد او آمده و با او گفتگو مي كرد ، وقتي كه شب فرا مي رسيد بر مي گشت و شب را در صفا مي گذرانيد از ترس اينكه مبادا نفس او بر او چيره شود ، و تا زماني كه خداوند خواسته بود به اين حال باقي بود ، و از مبدأ اعلي سخني شنيده نمي شد و به فرستادن فرشته وحي مشرف نمي گرديد ، و حضرت سبحان بر حال او بصير بود و بر حالت او بر فرشتگان مباهات مي فرمود ، تا زماني كه توبه او مورد قبول و پذيرش خداوند قرار گرفت .
حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) زماني كه اسمعيل ( عليه السلام ) را در مكه گذاشت ، كودك تشنه شد و در اين هنگام در ميان صفا و مروه قرار گرفته بود . پس مادرش هاجر به جستجوي آب روانه شد تا بر صفا ايستاد ، و گفت : آيا در اين بيابان آدمي زادي هست ؟ كسي پاسخ او را نگفت . پس از آنجا روانه به سوي مروه گشت ، و در آنجا گفت : آيا در اين بيابان آدمي زادي هست ؟ جوابي نشنيده ، به سوي صفا برگشت و همان كلام را باز گفت . تا اينكه هفت بار اين عمل تكرار شد ، پس به
104 |
سوي فرزندش بازگشت تنها و بي مونس و ياور ، در حالي كه از همه عوامل طبيعت نااميد بود . ناگاه ديد پاشنه هاي پاي كودك كه به زمين مي سائيده در آب است .
حضرت صادق ( عليه السلام ) فرمود : پس هاجر اطراف آب را جمع كرد و از حركت آن جلوگيري نمود پس آب ايستاد . و اگر آن را رها كرده بود هميشه در جريان بود .
يادآوري مي شود كه در صفا مكاني است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا دعوت عمومي خود را اعلان كرد ، و آنجا محلي است كه اولين قدم براي دعوت به توحيد خالص و پاكيزه نمودن عالم انسانيت در تمام شؤون دنيا و آخرت برداشته شده است ، و از آنجا دين خدا با استواري و ارجمندي درخشيدن گرفته و با سرعتي عجيب پيشرفت نموده ، و نيز در آنجا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از فتح مكه از قوم خود عهد و پيمان گرفته است .
هروله ، ( 1 ) تنوعي است در امتثال امر الهي و فرمانبرداري ، كه نشاط و نيرو را تجديد مي كند ، و اشاره است به اين كه دشواري سفر در راه خداوند تعالي تاثيري در او نداشته ، و اينكه دل او از دوستي عملي كه براي خداوند است و از نيرو براي انجام آنچه از او خواسته پر و لبريز است و رمزي است براي آشكار نمودن آمادگي و توانايي خود در برابر دشمن و اينكه او فردي است از سپاهيان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هروله ، حالتي است ميان دويدن و راه رفتن .
105 |
خداوند ، و دعوت او رادر هر كجا و هر زمان مي پذيرد .
هم چنين انداختن ظاهري سنگ ريزه ها ، به نحو قطع و بدون ترديد يك معناي دقيق را مي رساند كه خود مقامي بلند و مرتبه ارجمند دارد و آن تربيت و پيدايش استعداد تازه اي است در شخص رمي كننده ، و آن ترس از شرّ شيطان و دشمني او است .
خداوند تعالي فرموده :
« البته شيطان دشمن شماست ، پس او را دشمن بدانيد . » ( 1 )
دور شدن از كمينگاه هاي او و فريب و گمراهي او است . پس همانا رمي كننده سنگ ريزه ها را به سوي شيطان رانده شده كه دشمني او پوشيده نيست مي اندازد براي اينكه خود را به آدم ( عليه السلام ) شبيه نمايد ، چون موقعي كه آدم ( عليه السلام ) حج را بجاي آورد جبرئيل ( عليه السلام ) امر كرد او را كه در نزد جميع مشاعر از خداوند تعالي طلب آمرزش گناهش را نمايد ، و او را امر كرد كه سنگ ريزه ها را از مزدلفه بردارد ، پس هنگامي كه به محل افكندن سنگ ريزه ها رسيد ، شيطان در محل هر جمره اي متعرض او شد و گفت : اي آدم قصد كجا داري ؟ جبرئيل به او گفت : با او سخن مگو و هفت سنگ ريزه به او بيفكن .
نشانه هايي كه از سنگ و گل ساخته شده به آن مواضع و به معناي آن اشاره ميكنند ـ چون شيطان سه بار به آن حضرت نمايان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره فاطر آيه 6 .
106 |
شد ـ بار اول در جايي كه الآن جمره اول در آنجا واقع است و آن ستون كوتاهي است كه بالاي آن نشانه اي قبه دار ساخته شده و ديوار مستديري دور آن را احاطه كرده است ، سپس بار ديگر در موضع جمره ميانه آشكار شد و آن نشانه اي مانند دو جمره ديگر است ، سپس بار سوم در موضع معروف به جمره عقبه آشكار شد و آن نشانه اي است از سنگ به بلندي سه متر كه در همواري و پائين دامنه كوه واقع است ، و هم چنين در آن مواضع سه گانه به ابراهيم خليل ( عليه السلام ) نمودار شد و ابراهيم ( عليه السلام ) به او سنگ انداخت .
و چنين مي نمايد كه همه حاجيان با اين عمل رمي ، مانند آدم ( عليه السلام ) مبارزه با شيطان را براي جلوگيري از گمراه نمودن ايشان ، اعلان مي نمايند ، و هر گونه پيوندي را با او مي برند ، و با اين عمل بر خويشتن گواهي مي دهند كه براي انداختن مانند آن بر روي دشمنان خود هنگامي كه بخواهند به ايشان شرّي برسانند و آنها را به گرفتاري افكنند آماده هستند ، و در سابق گفته شد كه مقصود از صورت هر عبادتي اثر آن است كه در نفس حاصل مي گردد .
وادي مني در سرزميني بلند واقع شده ، و گرماي آن در تابستان بسيار شديد و فوق طاقت و توانايي است ، و درجه حرارت آن از چهل مي گذرد ، و با اين حال غير عادي نيست .
در روز دهم ، هنگام آمدن گروه حاجيان از مزدلفه و مشعرالحرام به منا ، بيابان بين كوه ها به سوي جمره عقبه را موج سيل جمعيت حجاج فرا مي گيرد .
107 |
همانا رجم و افكندن سنگ از قديم در ميان امت ها حتي يهود و نصاري معمول بوده ، و اعراب زمان جاهليت كسي را كه مورد خشم واقع مي شد چه زنده و چه مرده رجم مي كردند .
زناكاري كه محصن ( 1 ) بوده به جهت زشتي عملش در حالي كه زنده بوده سنگسارش مي كردند ، و شريعت درخشان اسلام اين قانون را امضا فرموده . چنانكه در جاهليت قبور كساني را كه از آنها خواهان انتقام بودند رجم مي نمودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مرد زن دار و زن شوهردار .
108 |
فصل چهاردهم
قرباني
قرباني ( هَدْي ) از شعارها و نشانه هاي دين خدا و پرستش او ، و از مناسك حج است ، و آن اين كه براي خدا و به نام خداي متعال حيواني را به حرم محترم الهي هديه و تقديم مي كنند ، و در مني يا مكه ذبح يا نحر مي شود و به نيازمندان و تهي دستان انفاق مي گردد .
خداوند ارجمند فرموده : « و شترهاي چاق و فربه را در مراسم حج براي شما از شعائر الهي قرار داديم ، در آن ها براي شما خير و بركت است ، نام خدا را هنگام قرباني كردن در حالي كه به صف ايستاده اند بر آن ها ببريد ، و هنگامي كه پهلوهايشان آرام گرفت و جان دادند از گوشت آن ها بخوريد و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد . اين گونه ما آن ها را مسخّرتان ساختيم ، تا شكر خدا را به جا آوريد . » ( 1 )
در آن احياي سنت حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است ، و يادآوري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج ، آيه 36 .
109 |
لطف خداوند به آن حضرت و به مردم به آمدن فديه به جاي
ذبح فرزندش اسمعيل ( عليه السلام ) كه مورد امتحان قرار گرفته بود ، و اشاره است به اينكه جناب ابراهيم و اسمعيل ( عليهما السلام ) براي مومنين در قوت ايمان و پذيرش فرمان مقياس و نمونه باشند ، و رمز است به
كشتن نفس اماره و قطع ريشه صفات پست و پليد و خلاصي دادن
جان را از زندان دنيا به زندگي فضيلت و نابود نمودن خواهش ها و
اراده خود را در راه خواست خداوندي در برابر گروهي از اهل
ايمان و توحيد .
و همانا تقرب به قرباني به سوي خداوند تعالي مانند عمل حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) معمول و مستمر بود ، تا هنگامي كه مردم عرب عمل قرباني را مانند پاره اي از مناسك حج تغيير دادند ، و قرباني را براي تقرب به بت ها انجام مي دادند . چنانكه تلبيه را نيز براي بت ها گفتند . قرآن كريم آن را از آميختگي هاي شرك پاك كرد و به نام خداوند يكتا اختصاص داد ، چنانكه تلبيه را نيز از آن آلودگي پاك و براي حضرت او مقرر داشت ، و قرباني را به نحوي كه شايسته آن بود و آن روي آوردن به سوي خداوند يكتا و ياد نام او در آن حال است گردانيد ، و به روحي كه سبب قبولي آن خواهد شد راهنمايي فرمود ، و آن روح اخلاص و پرهيزگاري است براي آفريدگار ، چنان كه در همه معابد و امكنه عبادت به پرستش خداوند يكتا دعوت كرده و همه بندگان را به سوي خداوند يكتا راهنمايي نموده است . خداوند ارجمند فرموده :
110 |
« نه گوشت ها و نه خون هاي آن ها ، هرگز به خدا نمي رسد . آنچه
به او مي رسد ، تقوا و پرهيزگاري شماست . اين گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته ، تا او را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است بزرگ بشمريد ، و بشارت ده نيكوكاران را . » ( 1 )
موضوع تقرب به قرباني طبق روايات ، از بدو پيدايش جوامع بشري وجود داشته و قران كريم يادآور مي شود كه كشتار گوسفند و شتر و تقرب جستن به آنها از رسوم قديم بندگي است كه خداوند تعالي بندگان پيشين خود را به اين عبادت راهنمايي نموده . خداوند متعال فرموده :
« براي هر امتي قربان گاهي قرار داديم ، تا نام خدا را به هنگام قرباني بر چهارپاياني كه به آن ها روزي داده ايم ببرند ، و خداي شما معبود واحدي است ، در برابر فرمان او تسليم شويد . و بشارت ده متواضعان و تسليم شوندگان را . » ( 2 )
و خداوند عظيم فرمود :
« و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن ها بخوان : هنگامي كه هركدام ، كاري براي تقرب به پروردگار انجام دادند ، اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد [ برادري كه عملش مردود شده بود ] به برادر ديگر گفت : به خدا سوگند تو را خواهم كشت ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج ، آيه 37
2 . حج ، آيه 34 .
111 |
برادر ديگر گفت : [ من چه گناهي دارم ؟ زيرا ] خدا ، تنها از پرهيزگاران مي پذيرد . » ( 1 )
كسي كه كتب تاريخ را درباره گذشتگان ديده باشد بر او روشن و ظاهر است كه كشتار و عمل قرباني در پيشگاه بت ها و بتكده ها در كشورهاي هند و روم و يونان مرسوم و عبادتي با اهميت بوده و در همه امت هاي مختلف انجام مي گرفته است .
همه پيامبران بني اسرائيل چنانكه در تورات نوشته شده عمل قرباني را عبادت مي دانستند و به وسيله آن خواستار تقرب مي گشتند ، تا اين كه حضرت عيسي ( عليه السلام ) به پيغمبري مبعوث گشت و عمل قرباني نيز در شريعت او معمول بود و او احكام تورات را چنانكه در اناجيل چهارگانه است امضا و برقرار داشته ، و علاوه در آن چهار انجيل ، اوامر مسيح ( عليه السلام ) به لفظ صريح در اين خصوص هست و آن هنگامي است كه بيماران و دارندگان درد و حاجت را امر مي فرمود كه بر حسب فرمان پروردگار قرباني ها رابه عنوان فداي از خود تقديم معبد و كليسا نمايند و اين بهترين تقرير و امضا است احكام تورات را .
وليكن پس از او كساني كه دين خدا را به بازي و هوس هاي نفساني گرفتند جانشين او شدند و گفتند حضرت مسيح با تسليم خود به كشته شدن ، حكم قرباني ها را منسوخ گردانيده و در اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره مائده ، آيه 27 .
112 |
عقيده براي جماعت نصاري دو فايده حاصل گشت : يكي توانگري بسيار و مال بي شمار كه براي تقديم قرباني ها به قربانگاه از جيب آنان خارج مي شد و ديگر اينكه با فدا نمودن و قرباني كردن خويش ، ايشان را از گناهان رهايي بخشيده است .
اينجا نكته اي است كه نزد صاحبان خرد شگفت آور و بسيار دشوار است و آن سخن « پولس » يكي از حواريين است كه خون مسيح براي همه امت عوض خون گاوها و بزهاي نر قرباني هميشگي است ، چنانكه در آيه 13 و 14 از باب نهم در رساله او كه به عبريان فرستاده مندرج است .
اين عين عبارت اوست كه در كتاب مقدس آنها در ترجمه فارسي آن دارد :
« 13 ـ چه اگر خون گاوها و بزها و خاكستر گوساله ماده چون بر آلودگان ريخته مي شود آن مقدار طهارت مي بخشد كه صفاي جسم حاصل مي شود .
14 ـ پس به طريق اولي آيا خون مسيح كه روح ابدي خود را قرباني بي عيب پيش خدا گذرانيد نفس شما را از اعمال مرده صفا نخواهد بخشيد كه تا خداي زنده را عبادت نمائيد . الخ »
پس واي بر اين مرد كه بزرگواري خداوند و منزلت پيغمبرش مسيح ( عليه السلام ) را كوچك و سبك شمرده است كه او را خدا مي داند و پرستش او مي كند و خون او را بجاي خون بزها قرباني امت
مي داند ، و حال اينكه در اسفار كتاب مقدسشان اين جمله را
113 |
مي خوانده : ( اسحاق كه ذبيح بزرگ خاندان اسرائيل و پدر هر
اسرائيلي است خداوند تعالي گوسفند را فديه او كرده و او را از
كشتن نجات داده ) و معتقد مي شود كه جناب مسيح در عوض بزها كشته شده است .
114 |
فصل پانزدهم
حجر الاسود
حجر الاسود نشانه اي است براي مردم . طواف را از آنجا شروع مي كنند ، و آن واسطه اي است ميان خداوند و بندگانش در رسيدن و پيوستن و دوستي و خوشنودي او ، و آن به منزله دست راست مولايي است كه بنده اش به سويش بازگشته يا ديگري كه به او پناهنده شده و به يكديگر دست مي دهند و آن جايگاه پيمان هاي بندگان است و نيست مگر رمزي براي بزرگي و عظمت حضرت پروردگار متعال ، و دست سائيدن و بوسيدن آن به منزله بوسيدن دست حضرت پروردگار تبارك و تعالي است ، و همانا از راه هاي دور به درگاه او جمع شده اند و آمرزش گناهان و بر آمدن حاجات و نيازهاي خود را از حضرتش خواستار مي شوند .
واضح است كه مقام حضرتش بلند و برتر و متعالي و مقدس و منزه است از اينكه به دارا بودن دست واعضا و جوارح توصيف شود و مثل اينكه دست خداوندي فرود آمده و فرود آمدن آن به
115 |
اندازه اي است كه دست هر نيازمندي به آن مي رسد پس او را مس مي كند و با او دست مي دهد بي اينكه خجلت يا كراهتي او را عارض گردد . اعم از اينكه پادشاه باشد يا رعيت ، ثروتمند يا فقير ، سياه يا سفيد ، و حضرتش هر يك را آنچه سزاوار است به اندازه معرفت و تقرب او كرامت مي فرمايد ، از هر نژادي كه هست ، و در زندگي از هر طبقه يا گروهي بوده باشد ، چه رحمت خداوند متعال عموميت دارد و هر بلند مرتبه يا پست درجه را از جهت زندگي مادي اعم از سياه و سرخ فرا مي گيرد و براي آن خصوصيت و شرطي جز بندگي و توفيق فرمانبرداري نيست .
همانا خداوند تعالي آن سنگ سياه را كه در نهايت سادگي و عادي و بي ارزش است براي اشاره به اظهار بندگي خود انتخاب فرموده تا اينكه مردم تصور نكنند كه در آن خصوصيت و رازي پنهاني است و بالاخره منجر شود به اينكه مردم آن را خدا بدانند و پرستش آن كنند پس آن را بدون تراش و خالي از هر دست كاري و تصرفات صنعتي كه مانع از مقصود اصلي است دور و بر كنار فرموده تا شباهتي به بت ها نداشته باشد و مانند آنها نگردد بلكه آن را سياه و حجم آن را متوسط و عادي نموده تا ديده و انديشه مردم حتي ساده لوحان و باديه نشينان ( كه زودتر از ديگران فريفته ظواهر مي شوند ) به اعتبار رنگ يا كوچكي آن توجهي نداشته باشند .
آري پرچم هاي رسمي كشورها و جماهير بزرگ ، نزد پيروان و علاقمندان به آنها چون نماينده عظمت و قدرت آن دولت ها است
116 |
معزز و محترم است . اين اعتبارات براي آن پرچم ها نه از لحاظ بافت و پارچه و آلاتي است كه از آنها تركيب شده كه چه بسا ارزش مالي ندارند ، بلكه سلام و اداي احترام به آنها به جهت علاقه و دوستي به كشور و رئيس آن است . چون طبيعت بشري خواهان برتري و تجمل است . اگر خداوند سبحان به جاي اين سنگ عادي طلا يا نقره يا سنگ باارزش تر و نفيس تري قرار مي داد ، اشراف و دارندگان مال و كساني كه در خوشي و نعمت دنيا غوطهور هستند براي تحصيل و فراهم نمودن مانند آن گوهر نيكو يا سنگ باارزش بر يكديگر سبقت مي گرفتند و آن را وسيله توانگري و امتياز قرار مي دادند ، و اين با آنچه كه در حج اسلامي و مشرف شدن به زيارت خانه خدا خواسته شده از الغاء امتيازات و دوري جستن از اختصاصات ، و سوق بندگان به يگانگي و يگانه پرستي منافات دارد .
احترام حجرالاسود نه به جهت وجود خصوصيتي ويژه در آن سنگ است ، بلكه چون شعاري است براي خداوندي حضرت پروردگار و نشانه اي است براي قدرت و سلطنت او ، مسلمانان به آن روي مي آورند و سپس با نهايت احترام و ادب به آن سلام مي نمايند و آن را مي بوسند و يا از دور به آن سلام مي كنند ، چنانكه خانه كعبه نيز از سنگ هاي كوهستاني ساخته شده ، و روپوش آن به دست انسان بافته شده ، وليكن خداوندي كه سلطنت او بسيار عظيم و پايدار است براي كسي كه به درگاه قدسش روي آورد آن را قبله مقرر فرموده ، و آن را بر همه شعائرش به اندازه اي كه بيش از آن
117 |
تصور نمي شود برتري داده ، و مكه معظمه شهري است مانند ساير شهرهاي روي زمين پهناور حضرت حق ، وليكن ذات با جلال و بي زوال ، آن را به شرافتي بسيار و فزوني احترام اختصاص داده ، و براي او حرمي تعيين نموده كه بندگان خود را از دخول در آن بدون احرام منع فرموده .
بعضي از جهانگردان كه به نام مسلماني و تظاهر به دين مبين اسلام به مكه و مدينه رفته ، و هريك بر حسب راهي كه پيموده و مقصودي اعم از سياسي يا ديني كتابي نوشته اند ، افترا بسته و به دروغ گفته اند كه مسلمانان در حج خود حجر الاسود را كه سنگي است از بقاياي آثار بت پرستي عرب در زمان قديم عبادت مي كنند ، با اينكه هيچ يك از مسلمانان ـ با اختلاف مذاهبي كه دارند ـ حجر الاسود را به عنوان عبادت خود مورد توجه ندانسته ، و از اعراب جاهليت هم شنيده نشده كه اين سنگ را مانند برخي سنگ ها پرستش كرده باشند ، با اينكه نهايت احترام را از اين سنگ هميشه مي نمودند .
احترام سنگ ها در ميان مردم ـ غير از كساني كه به عنوان استحقاق ذاتي آنها را عبادت مي كردند ـ از دير زماني مرسوم بوده ، و از توراتي كه فعلا رايج است معلوم مي شود كه پيامبران بني اسرائيل در مناسبات بسياري سنگ ها را به پا مي داشتند .
از جمله آنها ، آنچه را براي عهد و پيماني گواه قرار مي دادند مانند سنگي كه يوشع بن نون در موقعي كه از قوم خود پيمان گرفت
118 |
به پاي داشت و به آنها گفت : اين سنگ بر ما گواه باشد . ( 1 )
و از آن جمله است ، آنچه را كه براي ياد بود از پيش آمد بزرگ و واقعه مهمي بوده است ، چنان كه يعقوب ( عليه السلام ) در هنگامي كه خداوند متعال در خواب به او نمودار شد تا خود را به او بنماياند ، براي يادآوري اين حادثه بزرگ در جايي كه آن را خانه ايل ( خانه خدا ) نام گذارده سنگي را به پاداشت .
و همچنين براي ياد بود پيماني كه ميان او و لابان انجام گرفت سنگ ديگري را به پا داشت . ( 2 )
چنانكه يوشع براي ياد بود از گذر نمودن اسباط و قبايل بني اسرائيل از نهر اردن دوازده سنگ در تابوت عهد به پا داشت . ( 3 )
چنانكه موسي ( عليه السلام ) براي ياد بود از نوشتن سخن پروردگار تعالي سنگي را در دامنه كوه به پا داشت ( 4 )
يهود تا كنون قطعه سنگي از ديوار سوري كه مسجد اقصي را احاطه كرده و در سمت قبله مسجد است مقدس مي شمارند و آن را براق مي نامند و طول آن سنگ در حدود 48 متر و ارتفاعش 2 متر است و جهت تقديس آن اين است كه گمان مي كنند آن تنها قطعه اي است كه از اساس ديوار مسجد و معبد اصلي كه سليمان ( عليه السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نقل از آيه 26 و 27 از اصحاح 24 از سفر يوشع
2 . نقل از اصحاح 31 ، از سفر تكوين ، آيه 44 و 45 .
3 . نقل از اصحاح 24 ، از سفر يوشع ، آيه 9
4 . نقل از اصحاح 24 از سفر خروج آيه4
119 |
او را ساخته باقي مانده ، و ايشان به عنوان حج و زيارت اين قطعه در اوقات مخصوصي به اورشليم مي روند خصوصاً در عيدي كه آن را عيد قربان ناميده اند و آن روز اول سال عبري است و عقيده دارند كه در آن روز براي حضرت اسحاق ( عليه السلام ) فديه آمد .
براي نصاري نيز سنگ هاي بسيار است كه آنها را خيلي مقدس مي دانند و تعداد بسياري در بيت المقدس موجود است ، از جمله آنها سنگي است كه در زير قبه صعود قرار گرفته و در آن نشانه اي از قدم انساني هست و چنين مي گويند : كه آن اثر پاي مسيح ( عليه السلام ) است هنگامي كه به آسمان بالا رفت .
يكي از نويسندگان نوشته است كه اين سنگ را در حالي كه سائيده شده و از بسياري تماس و ماليدن دست و بوسيدن نزديك بود كه به كلي آثار آن صاف گردد ديده است .
در پائين كوه زتيون در سمت غربي از طرفي كه به بيابان سدرون ( 1 ) منتهي مي شود ، قطعه سنگي است كه در بيرون ديوار شمالي كليساي روسي قرار دارد و چنين مي گويند : كه حضرت مسيح ( عليه السلام ) هنگامي كه از كوه طور زتيا ( كوه زتيون ) به سوي شهر فرود آمده به آن تكيه داده است ، و زمام داران كليساي روسي فعاليت بسيار كردند كه آن سنگ در داخل كليساي آنان گذاشته شود ، ليكن دسته هاي ديگر نصاري از اين كار جلوگيري نمودند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بيشتر مردم آنجا را بيابان مريم مي نامند .
120 |
براي اين امر قيامتي به پاشد ، و اگر موضع آن سنگ را منطقه عمومي قرار نداده بودند كه همه به آن تبرك جويند و بهره مند شوند فتنه بزرگي حادث مي شد . برابر آن سنگ در سمت شمالي سنگ ديگري است كه اطراف آن را سوري كه روميان ساخته اند احاطه كرده است و مي گويند : حضرت مسيح ( عليه السلام ) بر آن بنشست تا از آنجا بيت المقدس را مشاهده كند و براي ترسايان در كليساي قيامت سنگ هايي است در منتهاي تقديس ، و همچنين در بيت لحم سنگ هاي بسياري وجود دارد كه بي نهايت مورد تقديس مسيحيان است و براي جلوگيري از اطاله كلام از بيان خصوصيات آنها صرف نظر مي شود .
اما سنگ بيت المقدس نزد مسلمين و ترسايان و يهود معروف است به اينكه محل تقرب هر يك از پيامبران مانند حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و حضرت يعقوب ( عليه السلام ) و حضرت داوود ( عليه السلام ) و حضرت سليمان ( عليه السلام ) به درگاه قدس پروردگار بوده است ، و اين سنگ در نزد همه بدون اندك تفاوتي در منتهي درجه احترام است ، و مردم بسياري ـ با وجود همه اختلافات كه در كيش و دين خود دارند ـ به زيارت آن مي روند و به آن تبرك و تقرب به خداوند متعال مي جويند .
121 |
فصل شانزدهم
بقاي اسلام در حج
همانا مسلمانان ـ با وجود پراكندگي ميهن ها و شهرها و دوري كشورها و اختلافاتي كه از جهت نژاد و لغت و زبان و مذهب دارند ـ به امر پروردگار عزيز و حكيم ، اجزا و اعضايي پيوسته اند ، و قلوب ايشان مانند ذرات يك كالبد است و اگر عضوي از آن دردناك شود به خاطر آن ، همه اجزاء بدن دردناك گشته و تب و بي خوابي همه را فرا مي گيرد ، و پايداري كار ايشان و صلاح احوال آنها و بلندي گفتارشان ، و عزت آنان در دنيا و آخرت مربوط به اين پيوستگي است ، و اگر آن را دگرگون كنند خداوند سبحان فضل خود را بر ايشان تغيير مي دهد ، و در خانه هاي خود به بدبختي و خواري گرفتار خواهند شد .
خداوند تعالي فرموده : « و متمسك شويد به رشته خداوند همه شما و متفرق نشويد » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره آل عمران آيه 103
122 |
و نيز فرموده : « و نزاع و خصومت نكنيد پس سست خواهيد شد و نيرو و دولت شما خواهد رفت » ( 1 )
پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « كسي كه صبح كند و به كارهاي مسلمين همت نگمارد مسلمان نيست »
و نيز اين حديث از آن سرور است « هرگز وارد بهشت نخواهيد شد تا اينكه ايمان بياوريد و ايمان نمي آوريد تا اينكه همديگر را دوست بداريد . »
حضرت صادق ( عليه السلام ) فرمود : « همانا ايمان آورندگان با هم برادرند و پسران يك پدر و مادرند . اگر رگي از يك نفر ايشان زده شود ديگران به خاطر او بيدار مي مانند . »
آن حضرت ( عليه السلام ) فرموده : « مسلمان برادر مسلمان و چشم او و آينه و راهنماي اوست . به او خيانت و نيرنگ نمي كند و او را فريب نمي دهد و به او ستم روا نمي دارد و دروغ نمي گويد و غيبت او نمي كند » .
و نيز از آن حضرت است كه فرمود : « به درستي كه دو مسلمان با هم برخورد مي كنند پس بهترين آنها كسي است كه رفيقش را بيشتر دوست بدارد » .
به تحقيق خداوند متعال در بسياري از احكام دين اسلام بر تقويت برادري در ميان همه مسلمانان تشويق و تأكيد فرموده ، و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره انفال ، آيه 46
123 |
دور افكندن آنچه در ميان ايشان ممكن است دشمني و رشك و جدايي ايجاد كند تأكيد فرموده است .
اسلام تجمع مسلمين را در مواقع بسياري تشريع نموده است ، چه در آن اجتماع براي اهل باديه يا شهرنشين فرصت رسيدگي به وضع يكديگر و همكاري و اتفاق كلمه است ، چون آن اجتماعات به كليه هدف هاي اسلام وافي نيست ، چه فائده آنها انحصار به يك شهر و يا يك كشور دارد ، از اين رو براي مردم مسلمان اجتماع همگاني را كه حج است تشريع فرموده است .
حج را قرارداد كه مسلمانان در هر سال از همه كشورهاي جهان در يك سرزمين جمع شوند . به زميني كه نور تابان اسلام از آنجا درخشيدن آغاز نموده فرود آيند . همه بر يك دين و به سوي يك مقصد نيستند ، تا اينكه پيمان يگانگي و همكاري را در گرد خانه حضرت پروردگار تجديد كنند ، جمع شوند در حالي كه همه برادرند و منظور از اجتماع آنها فقط يك سخن است :
« نيست خدايي جز خداوند يكتا ومحمد ( صلّي الله عليه وآله ) رسول خدا است » .
در هنگام حج از همه نقاط زمين ، همه نوع مردم جهان اسلام قصد مكّه مي كنند . پس در آنجا پوشاك ها و صورت ها و اندام هاي گوناگون را مي بيني ، به قسمي كه شايسته است شهر مكه و آن اجتماع ، نمايشگاه اسلامي ناميده شود ، به اين اجتماع ، برادري و سازش و دوستي تجديد مي گردد ، و اين اجتماع نشانه و صورت
124 |
كوچكي از جامعه بزرگ اسلامي است ، و در نتيجه در آن هنگام ، يگانگي اسلامي با درخشنده ترين مظاهر و كامل ترين مشخصاتش آشكار مي شود و تجلي مي نمايد .
گويا اين اجتماع به همه مسلمانان جهان الهام مي كند كه همگي در سرزمين هاي پهناور خود مانند كساني كه در مكه معظمه و مسجد الحرام نماينده ايشان هستند بوده باشند .
حج بزرگترين وسيله اي است براي بيداري رأي عمومي اسلامي و خير خواهي مسلمانان براي يكديگر ، و بر انگيختن ايشان به راه ارجمندي و اتحاد كلمه ، و پيدايش روح جنبش و كوشش در رهايي برادران ديني از رنج ها و درماندگي ها و نجات آنان از مصائب و بلايا .
دين اسلام همه احكامش داراي اسرار و شگفتي ها است ، وليكن حج امري است كه در هيچ يك از ملت ها گرچه سخت ترين دشمنان اين دين باشند ، و در هيچ دوره اي از زمان تاكنون شنيده نشده كه كسي بر حكمت تشريع آن اعتراض داشته يا طعنه اي زده باشد ، و علت آن بودن فوائدي است آشكار براي آن كه يادآور شديم ، و حكمتي درخشنده كه در بقا و زنده ماندن جامعه اسلامي تا امروز اثري نمايان دارد ، و با ياري حضرت باري ابديت خواهد داشت .
كسي نمي تواند اين حقيقت را كتمان كند كه اجتماع عناصر مختلف از يك امت بزرگ در يك محيط ، چگونه در استوار
125 |
نمودن پيوستگي و قدرت كلمه ايشان اثر مي نمايد ، و كسي كه خواست آن را انكار كند بايد به كتاب هاي دشمنان اسلام و آنچه درباره حج نوشته اند مراجعه نمايد ، تا يقين كند كه انجام فريضه حج حسّ يگانگي اسلامي را تحريك مي نمايد و زنده مي دارد ، و در نفوس كساني كه پيروان اين دين هستند روح پيوستگي و دوستي و الفت را پرورش مي دهد .
از جهت اينكه دشمنان ، بودن اين يگانگي و وحدت را كه ميان آنان و مقصودشان حائل است خواهان نيستند ، و منظورشان شكست جامعه اسلامي است ، آنها را مي نگري كه از انجام حج ، خطر هميشگي در آرزوي خود مي بينند ، و اگر قدرت داشته باشند از اين مجمع عظيم عمومي جلوگيري مي نمايند ، اميد است كه خداوند تعالي همه مسلمين را حمايت و نگاهداري فرمايد .
براي حج و مسجد الحرام و كعبه در نفوس جامعه مسلمانان به اندازه اي عظمت و احترام هست كه زبان قادر بر بيان آن نيست و مغز آدمي از تصور و تصوير آن عاجز است ، و در اين امر ميان پيروان مذاهب اسلام اختلافي نيست ، بلكه همه مسلمانان با اختلافات مذهبي كه دارند ، ايشان را مي بيني كه با تمام احترام و تعظيم به آنجا روي مي آورند .
اين احترام نه فقط دلالت مي كند بر اينكه مسلمانان با يكديگر به رفق و مدارا رفتار مي كنند ، بلكه در آن بزرگترين دليل است بر همكاري ايشان و برادري و پشتيباني از هم ، و بر يگانه بودن هدف
126 |
و مقصودي كه آرزوي آن را دارند و براي آن در راه ايمان به خداوند يگانه متعال مي كوشند ، و اين عاطفه را به هيچ وجه در ميان مذاهب و اديان ديگر نمي بيني .
و اين فايده را كه شرح داديم غير از بركات غيبي و رحمت هايي است كه در وقوف روز نهم در وادي عرفات حاصل مي گردد ، و همانا مسلمانان اگر كلمه اي فرعي ، آنها را از هم جدا كند سخني اصلي و استوار كه همان شهادتين است ايشان را در زير يك پرچم جمع آوري مي كند . و همه آنان را در محضر حضرت پروردگار مي بيني ، در حالي كه به علت غم واندوه فراواني كه از ارتكاب گناهان دارند ، آخرين آثار جان هاي ايشان كه سرشك است از زواياي چشم هايشان فرود مي آيد ، و در آنها نمي يابي مگر سري كه مايل شده و به تواضع و خضوع درآمده و زباني كه به خواري افتاده و اظهار زاري مي كند و دعاهايي كه بالا مي رود و چشم هايي كه اشك مي ريزد و دلي كه مي جوشد و مي خروشد و اخلاصي كه همه را فرا گرفته است .
در ميان ايشان است برگزيدگان نيكوكار و تقرب يافتگان فرمان بردار ، و اين اجتماع در برابر حضرت پروردگار تعالي و پيشگاه او تشكيل نمي شود مگر به حقيقت اخلاص كه به هيچ نحو آلوده به ريا نيست و خودنمايي در آن راه ندارد .
بر همه واضح و روشن است كه اين اجتماع و وقوف در عرفات با همان كيفيتي كه گفته شد ( دل هاي ايشان به سوي خداوند
127 |
تعالي متوجه شده و از روي اخلاص اميدوارند كه آنان را در مقاصدشان نوميد نمي كند و از نصيب و بهره باز نمي دارد و از رحمتي كه درخور ايشان و فيضي كه شامل حال آنان باشد محروم نمي فرمايد ) ، رابطه برادري و يگانگي را در ميان ايشان قوت مي دهد و نيرومند مي نمايد . و به فضيلت و نيكي همكاري و اجتماع آگاه مي سازد .
و كدام اثر را براي اين ايستگاه هولناك در زندگي اين امت بزرگ و بلند مرتبت تصور مي كني و در انديشه مي آوري ، و كدام بهره ها و منافع را از آن اميدواري ؟ ! ! و تاثير آن اجتماع عظيم در آنچه گفتيم به غايت واضح است و اگر كسي انكار كند همانا از روي غرض و به زبان است نه از صميم قلب و وجدان .