بخش 8
فصل بیست و سوم : مشکلاتی که در گذشته حاجیان داشتند فصل بیست و چهارم : انتظار از دولت های اسلامی درخواست از حضرت منان
|
177 |
|
فصل بيست و سوم
مشكلاتي كه در گذشته حاجيان داشتند
راه حاجيان به سوي كعبه معظمه ، تا ده ها سال پيش داراي سختي و خطر فراواني بود و از ناهمواري راه وطول سفر رنج ها مي بردند ، و از اعراب نجد و حجاز و اشرار آن سامان گرفتار فجايع و هراس ها مي شدند كه جا داشت كودكان از ديدار آن پير گردند ، و تصور آن بسيار ناگوار و دشوار است ، در راه حج گرفتاري هاي سفر و سختي هاي طبيعت چنان بود كه بسياري از حاجيان را به علت سوزش گرماي تابستان و سردي زمستان و خشكيدن آب چاه ها در آن بيابان سوزان باد فنا مي گرفت و بسيار اتفاق مي افتاد كه سيل هاي ناگهاني ايشان را فرا گرفته و گروهي رااز ميان مي برد و از آن جمله است سيلي كه درسال 1196قمري نيمي ازحاجيان مصري را در ميان مكه و مدينه با خود برد و نابود كرد ، و منازل بين راه طولاني بود و رنج و زحمت بسيار داشت و موجب بيماري ، و مرگ آور بود ، و اين منازل را با شترسواري مي پيمودند ، در حالي كه زير دست
|
178 |
|
كساني بودند كه به ايشان رحم نكرده و از كشتن آنان باك نداشتند و خون و مال حاجيان را حلال مي دانستند .
چون حاجي از خانه خود براي حج خارج مي شد با خانواده اش چنان وداع مي كرد كه گويي آخرين ديدار ايشان است ، و در بيابان هاي عربستان و حجاز بر مال و جان و آبرو و ديگر جهات خود ايمن نبودند .
هنگام كوچ كاروان و بار افكندن ايشان ، از طرف شترداران دزدي بسيار مي شد ، و بسيار اتفاق مي افتاد كه شتردار يك حاجي با شتردار حاجي ديگر تباني مي كردند و با هم قرار مي گذاشتند كه يكي حاجي خود را به جار و جنجال مشغول كند و ديگري مال او راببرد ، و حاجيان هم سفر مي بايست شب ها به نوبت براي حفظ جانشان پاسداري كنند ، پاسدار مي بايست در آن هنگام پيوسته سخناني مانند « دور شو ، دور شو » با صداي بلند و با فرياد بگويد .
بيشتر اوقات حاجيان در ميان همان جايگاه خود قضاي حاجت مي كردند ، و كسي كه به كناري مي رفت بايد رفيقي در هنگام قضاي حاجت او را پاسباني كند وگرنه اتفاق مي افتاد كه عربي با عصايي محكم و كوتاه بر سر او مي كوفت كه جان از كالبدش خارج مي شد ، و در آن هنگام او را برهنه مي كرد ، يا اينكه هميان او را از كمر يا بازويش جدا مي نمود و مي برد و همين كه يارانش متوجه نبودن رفيقشان مي شدند به جستجو بر مي خاستند و پس از مدتي جنازه او را مي يافتند و همانجا به همان حال به خاكش
|
179 |
|
مي سپردند يا اينكه او را بيهوش مي يافتند و به درمانش مي پرداختند ، و كمتر كسي بود كه از آن ضربت نجات يابد و جان به سلامت برد ، بسا شترداران شتراني را در ميان راه از صف كاروان به عنوان اصلاح هودج و بار آنها جدا مي كردند و همين كه كاروان دور مي شد شترها را مي خوابانيدند و ناگهان به جان حاجيان مي افتادند ، و آن بيچارگان هر چه فرياد مي زدند فريادرسي نبود ، و هر چه را حاجيان داشتند ربوده و به غارت مي بردند و بسيار مي شد كه ايشان را مي كشتند و شترهايشان را برداشته به هر جا كه مي خواستند فرار مي كردند .
محمد لبيب بتنوني در سفرنامه حجاز خود ، به مناسبت گفتارش در گرد آمدن حاجيان در وادي عرفه و بسياري جمعيت و تزاحم آنان به نحوي كه رفتن به هر سمتي كه انسان بخواهد اگر چه براي قضاي حاجت باشد دشوار است ؛ با اينكه آن صحرا پهناور است و همه حاجيان مي توانند با كمال آسايش اقامت كنند ، چنين آورده است :
« بسا اين تزاحم را سبب ديگري است و آن ترس از عربهايي است كه از وسعت آن مكان براي چپاول و ربودن و غارت كردن ، سوء استفاده مي كنند » .
ناامني به حدي بود كه اهل مدينه منوره هرگاه قصد حج مي كردند ناچار بودند به صورت دسته جمعي درآيند و هر دسته اي كارواني شده و در پناه يكي از بزرگان شايسته خود روانه مي شدند ، و بر همين قياس گروهي ديگر اين كار را انجام مي دادند ، و هر
|
180 |
|
كارواني را رَكب مي ناميدند ، و مي گفتند ركب فلان كس در فلان روز وارد مكه شد يا از مكه كوچ كرد و بازگشت ، و حال اهل مكه هنگامي كه در ماه رجب يا اندكي پيش از رسيدن آن به زيارت مدينه مي رفتند بر همين منوال بود ، چه مردم مكه در اين ماه به مدينه منوره توجه كامل دارند و گروه زيادي براي زيارت به آنجا مي روند . و بسيار مي شد كه اختلافي ميان اشراف مكه ، يا جنگي ميان عشاير نجد ، يا جنگي ميان ايشان و اشراف مكه ، يا اختلافي در ميان پيروان مذهبي و مذهبي ديگر از مذاهب چهارگانه رخ مي داد ، بدين سبب پس از آنكه حاجيان با هزاران اميد و آرزو نزديك مكه يا مدينه مي رسيدند درها بروي ايشان بسته مي شد ، و بر سختي هايي كه در سفر به ايشان رسيده بود دشواري هاي ديگري اضافه مي گشت ، و ناچار با عدم موفقيت در انجام مناسك حج يا زيارت حضرت رسالت ( صلّي الله عليه وآله ) به شهرهاي خود باز مي گشتند ، البته در صورتي كه از دست آن مردم آشوبگر و در هم ريخته و غارت و چپاول آنها جان و مال خود را نجات مي دادند .
نخستين چيزي كه براي حاجيان هنگام رفتن به سوي مكه معظمه و انجام فريضه حج اهميت داشت همانا آماده كردن اسلحه براي امنيت و آرامش خود بود ، چنانكه گويي به دار الحرب مي روند نه بدان خانه اي كه خداوند متعال به احترام آن بر جان انسان و حيوان وگياه و درخت امان بخشيده است .
بتنوني درباره حاجياني كه از راه مصر در زمان قديم به حج
|
181 |
|
مي رفتند گفته است :
« همه پيش از ماه مبارك رمضان در قاهره اجتماع مي كردند و از راه بيابان يا از راه رودخانه نيل ( 1 ) به قوص ( 2 ) مي رفتند و 640 كيلومتر راه را در مدت بيست روز طي مي كردند ، سپس كاروان هاي حاجيان از آنجا در بيابان عيذاب ( 3 ) پانزده روز ديگر مي رفتند و 120 كيلومتر راه را طي نموده تا به قصير ( 4 ) كه در كنار درياي سرخ است مي رسيدند ، و قصير در سابق بندرگاه مصر شرقي بود و اهميت آن به اندازه بندرگاه سوئز ( 5 ) بود و قصير در تصرف عرب بجاه ( 6 ) بود ، كه شتردار و متصدي حمل حجاج در صحراي عيذاب مي شدند ، و بي اندازه بد اخلاق و پست خو و بي رحم و جفاكار بودند ، و بسا زشت كاري و پليدي آنان به اين حد بود كه مجراي آب را از راهي كه كاروان مي رفت تغيير مي دادند تا ايشان از تشنگي هلاك شوند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نيل » رودخانه مصر و سودان است در افريقاي شرقي
2 . « قوص » از شهرهاي قديم كشور مصر است .
3 . « عيذاب » بندر گاهي است در ساحل درياي سرخ در جنوب مصر .
4 . « قصير » از سابق مركز تجارت بوده و امروز جمعيت آن بيش از دوهزار نفر نيست .
5 . « سوئز » شهر بزرگي است كه در ابتداي جنوبي كانال سوئز در كنار درياي سرخ قرار گرفته .
6 . « بجاه » قبايلي هستند سياه پوست در ميان نيل و درياي سرخ و در بيابان هاي مصر و سودان و خود را از بني حام و از نسل حام پسر نوح علي نبينا وآله وعليه السلام مي دانند .
|
182 |
|
هر چه همراه آنان بود متصرف مي شدند .
حاجيان مدت يك ماه در عيذاب در انتظار فلكه ها كه ايشان را به جدّه مي رسانيد مي ماندند ، و فلايك آن را جلابا نيز مي گويند و مفرد آن فلكه و جلبه است كشتي هاي كوچكي هستند كه ساختمانشان سست و غير محكم است و بادبان بيشتر آنها از بوريا بوده و صاحبان آنها به حاجيان ستم مي نمودند . و بيشتر از ظرفيت كشتي سوار مي كردند ، و اكثر اوقات آن كشتي ها ميان دريا با سرنشينان خود غرق مي شدند و قرباني مطامع آن اشرار مي گرديدند ، و هر كس كه عمرش باقي بود پس از دو هفته به جدّه مي رسيد ، و در اين مدت گرفتار تحكّم ناخدايان و وزش بادهاي سخت و امواج خروشان آب و دگرگوني وضع هوا بود .
اين راه از قرن اول پيوسته تنها راه حجاج مصر بود تا اينكه در سال 645 قمري شجرة الدّر ( 1 ) با كاروان حجاج براي اولين بار از راه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شجرة الدر يگانه زني است كه بر سرير خلافت و پادشاهي در كشور اسلامي مصر نشست ، او زوجه ملك صالح نجم الدين ايوب نوه ملك عادل سيف الدين ابوبكر برادر سلطان صلاح الدين ايوبي است ، در يكي از جنگ هاي صليبي ( لويي نهم ) پادشاه فرانسه به ( دمياط ) كه يكي از شهرهاي مصر در كنار رود نيل است حمله آورد و ملك صالح ايوب در آن روزها كه با آنان به جنگ پرداخته بود در سال 647 قمري وفات نمود ، يگانه فرزندي داشت به نام ( توران شاه ) و ملقب به ملك معظم كه در هنگام فوت پدر در نواحي شام بود ، شجرة الدّر كه زني با شجاعت و تدبير بود خبر وفات شوهر را پنهان كرد تا اينكه از همه سران لشگر براي فرمانروايي پسرش سوگند گرفت و مدتي نگذشت كه توران شاه كشته شد ، و شجرة الدر خودش بر سرير سلطنت نشست و سكه را بنام خود زد و در منابر و مساجد براي او دعا مي كردند ، و ملقب به ( مستعصميه ) شد يعني خادمه خليفه مستعصم در بغداد ، و در سال 655 هجري او را از سلطنت خلع كردند و كشتند . و پس از وفات ملك صالح فرانسويان شكست فاحش خوردند و بسياري از آنان كشته شدند و آنان كه نجات يافتند با كمال خواري فرار كردند و لويي و سران لشگر اسير گشتند .
|
183 |
|
عقبه ( 1 ) به مكه سفر كرد ، و اين راه اهميت پيدا كرد و از اين راه مدت چهل روز به مكه مي رسيدند . تا اينكه راه آهن قاهره به سوئز كشيده شد ، و كانال سوئز حفر گرديد ، وعبور كشتي هاي بخاري در درياي سرخ فراوان شد .
امروز حج رونده مصري با راه آهن به سوئز مي رود و از آنجا از راه دريا به جده مي رسد و با كمال راحتي در كمتر از يك هفته وارد مكه مي گردد . »
جده كه مرز ساحلي و در كنار درياي سرخ واقع است مسافت آن تا مكه حدود 40 كيلومتر و بسيار گرم و سوازن است .
اين شرح حال مختصري از وضعيت حجاج مصري بود ، و از اين بيان احوال مردمان شهرهاي دورتر را كه از غير راه مصر به مكه مي رفتند مانند مردم ايران و افغانستان و تركستان خصوصاً از قسمت هاي شرقي و شمالي و مردم ساير شهرها را با آن دشواري ها و ناامني و انحصار مركب به چهارپايان به نظر آوريد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « عقبه » بندرگاهي است در كشور اردن هاشمي در كرانه درياي سرخ .
|
184 |
|
به هر حال سختي ها و رنج هايي كه به روندگان حج از هر كشوري در سرزمين نجد و حجاز مي رسيد قابل تحمل نبود ، و از شقاوت و كردار زشت و پليد اعراب آن منطقه تعجب مكن ، چه اينكه رَضْوي از كوه هاي معروف عربستان است و شعرا نام آن را در اشعار خود آورده اند ، و در اشعار پيشينيان از عرب بسيار ياد شده است ، و در دعاي ندبه هم آمده است ، و پيوسته بسياري از عرب ها به نام اين كوه طرب انگيزي مي كنند و سرود مي خوانند چنانكه به نام « جبلي نعمان » ( 1 ) مي سرايند ، و رَضْوي كوهي است كه در مقداري از راه مدينه به سوي ينبع ( 2 ) امتداد دارد .
محمد حسين هيكل كه در زمان حكومت وهابي ها در حجاز ، در سال 1355 قمري به حج رفته ، در سفرنامه حجاز خود چنين مي گويد :
يكي از آشنايان در حجاز برايم داستاني درباره رَضْوي ياد كرد كه هراس بي پايان در من برانگيخت ، و آن داستان اين است كه وزير دارايي وهابي ها چند سال پيش به رَضْوي رفت ، و نيروي نظامي هم با خود برد تا اينكه به قله كوه رَضْوي برآمدند و چيز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « جبلي نعمان » دو كوه است كه گشادگي ميان آن نامش نعمان به فتح نون است و در راه طايف به سوي عرفات واقع است و آن را نعمان الاراك گويند .
2 . « ينبع » به فتح ياء و سكون نون و ضم باء قلعه و آبادي بزرگي است داراي چشمه هاي بسيار كه در ساحل غربي جزيرة العرب و در هفت منزلي مدينه منوره واقع است .
|
185 |
|
عجيبي ديدند ! در آنجا ديدند مردمي وجود دارند كه در تمام عمر خود از كوه فرود نيامده اند ، و پائين آمدن از كوه را گناه و شرمساري بزرگي مي پندارند ، و اگر به چيزي در دشت محتاج شدند بايد پيروان و زيردستان ايشان از كوه فرود آيند ، و همچنين مشاهده كردند در بالاي كوه مانند درندگان در شكاف ها و غارها زندگي مي كنند و اگر يكي از ايشان به شكاري يا پاره اي از كشتاري دست مي يافتند آن را ربوده وبه غار مي گريخت و پناه مي جست ، مانند حيوان درنده اي كه شكاري يافته ، به خوردن آن مي پرداخت و كسي كه مي خواست در آن شكاف وارد شود مانند گرگ و پلنگ با پا به او لگد مي زد و از خود دفاع مي كرد ، آيا كسي چنين زندگاني را در نزديك شهر مدينه باور مي كند و در لوح ذهن تصور مي نمايد ؟ با اينكه مدينه و حدود آن به محيط تمدن بيش از بسياري از مناطق نجد وحجاز پيوستگي دارد .
يكي از وقايع اسف انگيز و حزن آور حادثه اي است كه در كتاب نامبرده نوشته شده است و آن اين است كه در سال 1200 هجري اميرالحاج مصري برخي از دزدان حرب ( 1 ) را در مدينه دستگير كرد و گونه آنها را داغ نمود و فرياد آنها بلند شد ، قبايل حرب به آنها پيوستند و بر امير الحاج يورش بردند ، او با قشون خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « حرب » قبيله بزرگي است داراي چندين شعبه كه از يمن آمده و در بيابان حجاز و نجد سكونت دارند .
|
186 |
|
گريخت ، و حاجيان اسير آنها شدند و تا آخرين نفر ايشان را كشتند و هر چه را داشتند از جامه و ذخيره به يغما بردند .
اين همه پيش آمدهاي ناگوار و دلخراش براي روندگان به زيارت خانه محترم خداوند تعالي وجود داشت ، ليكن مسلمين به واسطه كمال يقين و نيروي ايمان و دين از حج باز نمي ايستادند و از آن دست بر نمي داشتند و آن سختي هاي جانسوز كه نمونه اي از آنها ذكر شد مانع ايشان نمي شد ، و از صدر اسلام تا كنون شنيده نشده كه مسلمانان در انجام اين عبادت مهم مسامحه نموده باشند .
نقل شده است كه در سال ( 645ق ) فتنه و آشوبي بين اشراف مكه براي امارت و فرمانروايي آنجا به پا شد و بدان سبب كسي موفق به حج نگشت .
امروز ، همه وسائل آرامش و آسايش و بهداشت براي حجاج فراهم است ، و از هر نقطه زمين وسائل نقليه از انواع ماشين و هواپيما و كشتي و خطوط راه آهن مهيا و آماده است ، و از هر جهت قابل مقايسه با مركب هاي سابق نيست .
پرچم امن را مشاهده مي كني كه در سراسر آن بلاد مقدسه گسترده و در حال اهتزاز است ، و امروزه رونده به سوي حج را مي بيني كه در آن سرزمين با كمال اطمينان جان و مالش در امان است ، و عمل واجب خود را در حالي كه دلش از آرامش و قرار آكنده و روانش شاد و سرشار است انجام مي دهد .
|
187 |
|
فصل بيست و چهارم
انتظار از دولت هاي اسلامي
همانا سفر براي حج و رسيدن به حرمين شريفين مكه معظّمه و مدينه منوّره ـ اگر چه امروزه آسان شده ، و به هيچ وجه شباهتي ميان وضعيت امروزه و گذشته نيست ـ ولي نظر به اينكه شايد گاهي مشكلات عمومي و خصوصي ديگري پيش بيايد كه موجب فتنه ها و نگراني ها شود و باعث بر افروختن آتش هاي كينه و برانگيختن دشمني هاي بيجا گردد ، انديشه استوار و عاقبت بيني مقتضي است كه براي هر آشوبي پيش از وقوع آن تدبير نمود و جلوگيري كرد .
از همه حكومت هاي كشورهاي اسلامي انتظار و اميد داريم كه در تنظيم كاروان هاي حاجيان ، و شئون زيارت كنندگان خانه محترم الهي با هم كمك كنند ، و آنچه مايه آسايش و بهداشت آنان است زير نظر گيرند ، و بر آن همت گمارند و قيام نمايند و جداً مراقبت كامل داشته باشند ، و براي اين امر مهم اشخاص با تقوي و خير
انديش و مهربان انتخاب كنند ، كه پاكدامن و از هرگونه آزار و اذيتي
|
188 |
|
نسبت به حاجيان بركنار باشند و بدخوي و بدزبان و سنگدل نباشند ، حكومت ها بهترين سپر آهنين و حصار پولادين هستند كه مسلمانان در راه انجام فريضه حج بدان پناه مي برند ، و ايشان بايد با تمام نيروي خود از حقوق آنان دفاع كنند ، و در نوازش و آرامش ملت بسيار دقيق و ساعي باشند و از عطوفت و خشم خداوند توانا هيچ گاه غفلت نورزند .
امروز روح غرب زدگي و فرنگ مآبي در ملوك مسلمانان
و امراء و فرماندهانشان نفوذ كرده ، و اين روح پليد وظايف شريفه را از وجودشان سلب نموده و آنان را از يكديگر پراكنده
و بيگانه ساخته و احساساتشان را خاموش و عواطفشان نابود گشته است .
نيرنگ هاي بيگانگان آن ها را به پراكندگي كشانيده ، و خوش نمايي ها و ظاهرهاي فريبنده شان اين جماعت را تهديد نموده و كور و كر ساخته است .
به همين جهت روح استقامت از جماعت مسلمانان رخت بر بسته ، و ستون هاي ايمانشان سست گشته ، چون مردم پيرو بزرگان خود هستند .
مسلمان غيرتمند چون بنگرد و سرپرستان خود را ببيندكه مانند بندگان و شكست خوردگان باشند ، با اينكه گذشتگان ايشان فرمانده و سرور بودند ، افسوس ها در سينه اش انباشته و دريغ ها در دلش به فشار آمده و دانه هاي اشك از ديدگانش روان مي گردد .
|
189 |
|
به پروردگار عزيز سوگند ، اكنون قلم در دستم مي لرزد و اشكم روان و سينه ام از اندوه سوزان است چه خوب و شايسته است كه فرمان روايان اسلامي و كساني كه افتخار سروري بر مردم مسلمان دارند ، از خواب غفلت بيدار بوده و پرده سياه بي خبري را به كناري افكنده و همه با دل هاي پاك و بي آلايش در راه خداشناسي و يكتاپرستي گام بر دارند ، و براي ياري و نگهداري و پشتيباني از حريم مقدس و به دست آويزي كه گسيختگي نيست متمسك شوند ، و عنايت بي پايان خداوند مهربان و لطف حضرت پروردگار بينا و توانا ، در كالبد ايشان جاني نيرومند بدمد كه همتشان را بيدار و همه را هم آهنگ سازد و حس غيرت و گردن فرازي آنان را برانگيزد ، و انديشه ايشان را روشن و قوي و چراغ سينه شان را فروزان نمايد ، تا زمام و رشته مصالح امور ملت را بادلي لبريز از شوق و عشق و عزمي استوار در دست بگيرند ، و امتهاي اسلامي را از محنت ها و گرفتاري هاي فعلي نجات دهند ، و از آنچه رنج مي برند رهائيشان بخشند و مجد و ارجمندي ديرين خود را بازگردانند .
آري چه خوب است كه از اين ورطه هولناك در آيند ، و مرداني داراي شرف حقيقي و احساس روحي گردند ، و به رهبري حق گرويده و از حريم آن دفاع نمايند ، و با دشمنان حق كه شب و روز براي تيره كردن انوار آن و ويران نمودن بنياد آن مي كوشند مبارزه كنند ، آن دشمناني كه هيچ دري براي فريفتن مردم نمانده
|
190 |
|
مگر اينكه آن را كوبيده اند و هيچ برجي براي آزار و دشمني نمانده مگر اينكه بر آن بر آمده اند .
آري چه خوب است اگر با ساز و برگ ايمان مسلح شوند ، و به ستون هاي اخلاص متكي و خود را استوار و نيرومند گردانند ، تا چنان ياري و پشتيباني شوند كه به وهم نيايد و قابل توصيف نباشد ، و ببينند چگونه الطاف الهي نصرت و فيروزي به ايشان مي بخشد و اسباب عزت و آبرومندي بر ايشان مهيا مي كند .
آري چه خوب است اگر انديشه راستي و درستي و روح عدالت در نهادشان دميده مي گشت تا اعتقاد آنان به خداي تعالي قوت گرفته و در خدمت به اسلام كه دين رستگاري و يگانه پرستي است علاقمند و كوشا گردند .
در اين صورت خواهيد ديد كه چگونه پرچم اسلام افراشته و درخشندگي دين نمودار و سازمان حق كامل مي گردد ، و خواهيد ديد كه چگونه عناصر پراكنده اين امت فراهم و پيوست و يگانه باشند ، و مركز اجتماع و وعده گاهي در بلد الامين براي نمايندگان حقيقي ملل اسلامي به منظور مقاصدي كه به نحو تفصيل يادآوري شد به وجود آيد ، و در ميان ملل توحيد كه از يكديگر دور و جدا و پراكنده هستند وسيله ايجاد وحدت كامل گردد ، چنانكه گويي با آن همه دوري از يكديگر بهم آميخته و فشرده و به منزله اعضاي يك تن مي باشند ، و در اين صورت خواهيد ديد كه چگونه همه ارجمند و داراي شأن و عظمت خواهند بود « و به سوي خدا است مرجع
|
191 |
|
هر امري » ( 1 ) در خاتمه اين رساله همه مسلمانان را مخاطب قرار داده
و سخناني چند عرضه مي دارم :
همانا محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيغمبر خداوند تعالي است ، پروردگارش به راستي او را فرستاده و بزرگ ترين معجزه و فرخنده ترين طالعش
اين بود كه مومنين و گرويدگان به خداوند يكتا را چون سازماني آراسته پيوسته و فراهم ساخت . و هر كه در اين سازمان ، اندك
خللي پديد آورد مانند كسي خواهد بود كه قرآن كريم را پشت سر
انداخته و با خدا و رسولش دشمني كرده . اسلام براي گروهي به خصوص نيامده و امتي را مخصوص خود نگرفته و قرآن براي قومي در برابر قوم ديگري نازل نگشته ، اسلام حقيقي منكر جدايي ها و بدعت ها و مخالف با عصبيت هاي خشك و بي مزه است . تمايلات و امتيازات زيان بخش و ساز و برگهايي كه از بوالهوسان بر اركان دين و مذهب مقدس اسلام افزوده شده زشت مي شمارد . قرآن براي هم آهنگي و توحيد كلمه در يگانه پرستي حضرت سبحان نازل گشته است .
از بزرگترين تعليمات پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) اين است كه : مردمي بر مردمي و هم چنين عرب بر عجم بر يكديگر برتري ندارند و سفيد پوست و سياه يكسانند و كسي را بر ديگري امتيازي جز به پرهيزگاري و كردار نيك نخواهد بود : « همانا گرامي ترين شما نزد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره هود ، آيه 123 .
|
192 |
|
خداي تعالي پرهيزگارترين شما است » ( 1 )
اين وحدت كلمه براي ملل توحيد همان نكته اساسي و
گوهر سياست اجتماعي است كه بايد آن را نگه داشت ، ويكديگر را در راه آن كمك و ياري كرد و براي آن كوشيد و قيام نمود .
اي بندگان خدا از خدا بترسيد و با خدا باشيد در همكاري براي حفظ جامعه توحيد ، و تمسك به رشته هاي محكم و متين قرآن مجيد و استفاده كامل از دستورات آن ، و در برافكندن عادت هاي زشت عصر جاهليت و عصبيت هاي پليد ، و چشم پوشي از اختلافات ساده و تشعّبات عرضيّه بي اهميت همت گماريد و خدا را منظور داريد ، اي بندگان خدا و اي جامعه اسلام و پيروان قرآن وحدت كلمه داشته باشيد ، و هدف هر مسلماني را يگانه پرستي حضرت پروردگار سبحانه و تعالي بدانيد ، و از دشمني و جدايي بپرهيزيد و قدر نعمت را دانسته و آن را دريابيد ، چه همانا دين همه ما اسلام ، و كتاب همگي قرآن كريم ، و قبله همه كعبه معظمه ، و پروردگار همه ذات اقدس يكتايي است كه شايسته پرستش جز حضرت او نيست ، مقدس است نام هاي او و برتر است سروري و بزرگواريش ، اين است پند و نصيحت من ومنتهي آرزو و اميدي كه از هر مسلمان دارم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره حجرات آيه 13
|
193 |
|
درخواست از حضرت منان
اي پروردگار همه پرورش دهندگان ، اي سيد و مولاي همه بندگان ، اي گرداننده دل ها و ديده ها كه به آنچه بخواهي مي گرداني .
اي پديدآورنده شب ها و روزها كه هريك را از ديگري بيرون مي آوري .
اي بخشنده و مهربان بر آفريدگان ، اي خدايي كه در كمينگاه ما هستي ، و مي شنوي و مي بيني و از فراز در منظر اعلي مي نگري ، اي برآورنده و پاسخ گوي درخواست هاي بيچارگان ، اي پناه نيازمندان و بينوايان .
اي پروردگار خانه محترم و هر زميني كه زيارت كنندگان خانه ات در آنجا احرام مي بندند يا از احرام بيرون مي آيند .
اي پروردگار مواضعي كه عبادتگاه حاجيان است و به مزيد شأن و منزلت مخصوص فرموده اي ، اي آفريننده مني و عرفات و مشعرالحرام ، اي خداي ركن و مقام ، اي خداي بهترين رهبران و جهانيان ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) خاتم همه پيامبران .
بار خدايا مسلمانان را در راه حق و هدايت ياري فرما و دل هاي آنان را در پيرامون كلمه توحيد متّحد بنما ، و به هر چه نزديكتر به تقوي است ايشان را موفق دار .
خدايا پراكندگي آنان را جمع كن و به اصلاح آور ، و خون و ناموس شان را به لطفت حفظ فرما ، و رسيدگي به كارهايشان را به
|
194 |
|
نيكانشان واگذار و فرماندهي آنها را به دست بهترين شان بسپار .
بار خدايا ايشان را نيرو و شوكت عطا فرما و دشمنانشان را خوار و نابود نما ، اي معبود به حق و چاره ساز بندگان ، خواسته ما را اجابت كن و ما را به مسؤول خود برسان .
پروردگارا از فقدان پيغمبرمان به درگاهت شكايت مي نمائيم ، و از فشار ناملايمات زمان ، سختي روزگار بر ما ، و پيدايش آشوب ها و حوادث ناگوار ، و بسياري دشمن داخلي و خارجي و كمي جمعيتمان به تو پناه مي آوريم .
پروردگارا به گشايشي در مشكلات ما ، اندوه را از ما دور ساز ، و به نصرتي كه به نور جلالت پشتيباني شود ما را خوشنود فرما ، بار خدايا از نيرنگ هاي دشمنان و بندهاي فريب دهندگان و دام شيطان صفتان ما را برهان ، و كسي كه با ما مكر كند با او مكر كن ، و اثر بدانديشي به ما را متوجه خود بد انديشان نما ، و دل هاي ايشان را بترسان و قدم هايشان را بلغزان .
پروردگارا آنان را به انديشه ها و كردارهاي بدشان آشكارا وناگهان گرفتار و نابود گردان ، تا هر حقي به جلوه در آيد و عدلي نباشد مگر اينكه بدرخشد و پرچم دادپروري گسترش يابد .
خدايا ما را كافي و بس است كه تو سرپرست ما باشي و يار و ياور ما گردي ، كه تو بهترين مولي و ياري كننده هستي .
جملات ذيل منسوب به جناب عبدالمطلب است هنگام آمدن ابرهه سمت مكه به قصد خرابي خانه كعبه :
|
195 |
|
خداوندا ، معبودا ، بنده تو نگاهدارنده بار و بنه خود است ، آستان هايت و فرودآمدگان در آنها را كه در فرودگاه مهر و لطف تو زانو به زمين زده اند ، تو خود نگهدار و حمايت فرما ، مبادا صليب و چليپاي ترسايان و نيرو و توانايي دشمنان بر نيروهاي تو چيره شود و غالب گردد .
بار خدايا تو را سوگند مي دهم و به حرمت سرور پيغمبران و شريف ترين گذشتگان و آيندگان و برگزيده ات از همه بندگان ، به تو توسل مي جوئيم آنكه او را چراغ درخشان هدايت ، و بشارت و بيم دهنده و امين بر وحيت ، و براي مسلمانان نعمت و براي همه عالميان رحمت قراردادي . تو را به حق او و به عترت و خاندانش آنانكه داراي مقام عصمت و مطلع انوار محبت و هدايت و سرچشمه جويبار و صايت و امامتند ( صلوات تو بر او و ايشان باد ) و به آبرويي كه در پيشگاه تو دارند .
بارالها زيارت خانه محترمت و زيارت قبر پيغمبرت ( صلّي الله عليه وآله ) را نصيب ما فرما و ما را از حاجياني كه حجشان مقبول و سعيشان مشكور و گناهشان آمرزيده و سيّئاتشان از دفتر اعمال زدوده شده محسوب نما ، و ما را از شكر گزاران نعمت هايت و يادكنندگان الطافت بگردان ، و از آستانه ات نااميد برمگردان ، و از ما به اعمال زشتمان در روز قيامت بازخواست نفرما ، و ما را از باران رحمت و مغفرتت بهره مند ساز و به لطف عميمت ببخشاي .
اي پروردگار بزرگ و بخشنده ، اي خداوند كريم و آمرزنده .
|
196 |
|
اي تكيه گاه استوار ، اي همسايه نزديك و يار و دلدار ، اي معبود به حق و يقين ، اي پروردگار خانه آزاد و نخستين ( 1 ) ، اي خداي مهربان و غمخوار بندگان ، ما را از گرفتاري ها و پريشاني ها برهان و بندهاي دشوار آن را بگشا ، و آنچه كه توانايي آن را نداريم ما را كفايت نما ، واز هر اندوه و بيچارگي و سختي احوال نجات ده و رها فرما ، اي آفريدگار با عظمت و يكتا ، اي خداي بخشنده و دانا .
ستايش خداي تعالي را در آغاز و انجام ستايشي پاينده و سپاس حضرتش را سپاسي جاويد و پيوسته ، به اتمام رسانيد آنچه را كه در نظر داشت از بيان فلسفه حج بنده محتاج به لطف و عنايت الهي .
محمد بن محمد علي امامي نجفي خوانساري
شب يكشنبه 12 جمادي الاولي
1368 قمري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اشاره است به معناي البيت العتيق از نامهاي كعبه مقدسه مذكور در سوره حج ، آيه 29 .