بخش 7
بخش چهارم : اغتنام فرصت ، تودیع ، ره آورد سفر اغتنام فرصتهای معنوی حج تمرین عطوفت و رأفت یک داستان آموزنده دعا و نیابت برای دیگران وداع با حرمین تودیع با حرمین : وداع با کعبه معظمه سوغات سفر هدیه حج : آداب زمزم حاجی ! از مهمانی خدا چه آوردی ؟ بازگشت به وطن
141 |
بخش چهارم : اغتنام فرصت ، توديع ، ره آورد سفر
اغتنام فرصتهاي معنوي حج
براي بيشتر حج گزاران توفيق تشرف ، به مكه و مدينه ، تنها يك بار اتفاق مي افتد ، اما چنانكه خصلت طبيعي آدمي است كه هر گاه نعمتي را در اختيار دارد با توهّم اينكه هميشه آن نعمت باقي است ، قدردان آن نيست و در صدد بهره گيري از آن برنمي آيد و اين نيز از توطئه هاي ابليس است تا انسان را از بركات عظيم حج محروم سازد و با هر افسون و نيرنگي كه شده رنج او را بي حاصل كند . لذا زائر بايد بهوش باشد و شيطان را طرد كند و به اشتغالات مادي مجال ندهد كه قلب او را تسخير كند . زائر گرامي بايد توجه كند كه عرفات با آنهمه عظمت و فضيلت ، فقط يك روز است و مشعر يك شب و منا سه روز و دو شب و مكه يك يا دو هفته و مدينه كمتر از ده روز و اين مواقف ميعادگاه اولياء الله است كه حاجيان براي درك آن ، آه حسرت مي كشيدند و دولتي است مستعجل كه به سرعت سپري مي شود و شايد ديگر تكرار نگردد . كدامين غبن و خسارت بالاتر از اين كه
142 |
انسان دست خالي از آن مشاهد شريفه و مواقف كريمه مراجعت كند ، همانند تشنه اي كه از لب دريا خشك لب برگردد !
به منظور اغتنام فرصت و بهرهوري از معنويت حج ، كه اساس انسان سازي است ، نخست بايد وارستگي از تعلّقات مادي را تمرين كرد . تذكّر خاطره حضرت ابراهيم و اسماعيل و هاجر كه در حج نماد وارستگي هستند ، در اينجا بسيار سودمند است و تشريح داستان قرباني اسماعيل و قربانگاه منا درسي است براي حاجيان تا بدانند آن كس كه آهنگ ديار يار دارد ، بايد از اغيار دل بركند . در اين داستان هر چند حكمت خداوندي ايجاب كرد ، اسماعيل قربان نشود و بماند تا نسلي موحّد از دودمان او پديد آيد و شجره پاك رسالت از آن نسل برويد و به ثمر نشيند ، اما ابراهيم و اسماعيل در اين آزمايشِ بزرگ پيروز شدند . آنها بي درنگ سر تسليم فرود آوردند و خود را براي آن فداكاري آماده ساختند و بدينسان مقصودِ اصلي تحقق يافت . چه ، مقصد اصلي ، كه در علم حق گذشته بود ، ذبح اسماعيل نبود بلكه ذبح محبت فرزند و دل از تعلّق غيرخدا تهي كردن بود كه اين به تمام معني تحقق يافت و ابراهيم با افكندن فرزند بر خاك منا و نهادن كارد بر گلوي او ، تعلّق فرزند را كه عميق ترين تعلّقات بود و به طريق اولي ساير علائق را نيز در مسلخ عشق قربان كرد . « همينكه تسليم شدند و او را با پيشاني بر زمين افكند ، وي را ندا داديم : هان اي ابراهيم ! آن رؤيا را تصديق كردي ، آري نيكو كاران را اينچنين پاداش دهيم » ؛ ( فلما اسلما و تله للجبيـن و نادينـاه أن يـا ابراهيـم قـد صدّقـت الرؤيـا اِنّا كذلـك نجـزي المحسنين ) ؛ ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الصافات : 103 - 106
143 |
اين داستان بلنداي قلّه فداكاري را به نمايش مي گذارد . پدر پيري را نشان مي دهد كه در واپسين روزهاي زندگي خود ، فرزند جوانش را در زير آفتاب سوزان منا آن سرزمين خاموش اما پر غوغا ، روي خاك هاي داغ افكنده ، تا ميان سر و بدنش جدايي بيفكند . نه پدر را ترديدي است و نه فرزند را امتناعي . هر دو تسليم محض اند ، اما تنها اين كارد است كه نمي برد ؛ چرا كه خليل فرمانش مي دهد و جليل نهيش مي كند و قرباني به تأخير مي افتد و ابراهيم خشمگين كارد را به سويي مي افكند تا خدايش اطمينان مي دهد كه ديگر بس است ، شما كار خود را كرديد ما نيز پذيرفتيم و اينك قرباني ديگر به فديه اسماعيل مي رسد و كار خاتمه پيدا مي كند و سنت قرباني جاودانه مي شود و نام ذبيح بر اسماعيل مي ماند ؛ چرا كه در حقيقت او ذبيح است ، ذبيحي كه با اراده خود پذيراي قربان شدن گرديد .
زائر گرامي ! تو كه رهپوي ابراهيم خليل هستي ، تأمل كن كه رهروان قبله عشق در سرزمين آرزوها ( منا ) چگونه عمل كردند و همچنانكه در اعمال و مناسك به آنها تأسي جسته اي ، در اين كار نيز پيروي كن ، آنچه را جز خداست از دل بيرون بريز . محبت هاي مجازي را قربان كن . محشر را بياد آور كه مال و اولاد سودي ندارد و تنها قلب سليم از تو مي خواهند و بس ؛ « يوم لاينفع مالٌ و لابنون اِلاّ مَن أتي الله بِقلب سليم » ( 1 ) قلبي كه بي غل و غش باشد ، آلوده به شرك و هوا نباشد ، بل معمور به ايمان و محبت حقيقي و آكنده از مهر خدايي باشد . تلاش كن با چنين قلبي آهنگ كوي دوست كني و چون ابراهيم در جلب رضاي محبوب ، سر از پا نشناسي ، فاني في الله شوي تا باقي بالله گردي كه سفر حج سفر از خود به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شعراء : 88 و 89
144 |
خدا و از اغيار به سوي يار است . اگر توانستي چنين حالتي را در خود پديد آوري سراپا نور مي شوي به گفته حافظ :
دست از مس وجود چو مردان ره شوي * * * تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
از پاي تا سرت ، همه نور خدا شود * * * در راه ذوالجلال چو بي پا و سر شوي
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد * * * بالله كز آفتاب فلك خوبتر شوي
و اينجاست كه مي تواني از سفر به سوي حق بهره گيري و با توشه اي وافر به ميان خلق باز گردي ؛ چرا كه « حج سفر از خلق به حق و از حق به خلق ، همراه با حق » است .
در چنين وضعي ، ديگر از رذيلت هاي اخلاقي اثري نمي ماند و همه فضيلت مي شود و غرض نهايي حج كه رنگ خدايي گرفتن است تحقق مي پذيرد .
بنابراين ، بر آموزش دهندگان است كه عرفان حج و سير و سلوك الي الله را كه اصل اساسي اين عبادت است ، براي زائران بيان كنند و همراه احكام و مناسك ، معارف حج را نيز آموزش دهند تا قلب ها را ، و نه تنها قالب ها را ، به حق متوجه سازند و در يك مراقبت دائمي ، بر اين مطلب تأكيد ورزند تا زائر خانه خدا خالي نرود و خالي برگردد و از عرفان و معنويت و فضيلت ها پر شده باشد .
در چنين صورتي است كه زائر فرصت هاي گرانقدر را در حرمين شريفين به كارهاي بيهوده مادي مشغول نمي دارد و عمده اوقاتش را به
145 |
ذكر و فكر و نماز و دعا و قرآن و زيارت و عبادت سپري مي كند و از آداب حرمين غفلت نميورزد .
تمرين عطوفت و رأفت
چنانكه در مباحث اجتماعي حج تبيين شده ، تحكيم روابط مسلمانان و پرورش روح نوع دوستي و چاره انديشي دردها و مشكلات جهان اسلام يكي از اهداف محوري حج است .
حج اگر آنگونه كه شايسته است تحقق پذيرد ، علاوه بر آنكه روح را در فضاي معنويت و تكامل اخلاقي و عرفاني سير و سلوك مي دهد ، روحيه انساندوستي را عمق مي بخشد و در روابط عاطفي ميان مسلمانان و پرورش رأفت و رحمت اسلامي و مواسات و ايثار ، نقش مؤثر ايفا مي كند . و اگر حج گزار با چنين ارمغان معنوي باز گردد ، آثار آن در همه جوانب حيات وي متبلور خواهد بود . با توجه به اين نكته حساس اجتماعي است كه در روايات اهلبيت ( عليهم السلام ) اعمال خير و قضاي حوائج مؤمنان و محرومان ، با حج و عمره در كفه سنجش نهاده مي شود تا اهل ايمان ، بويژه حج گزاران توجه كنند كه ثواب و پاداش را تنها در حج و عمره نجويند بلكه بايد به فكر اعمال صالحي نيز باشند كه پاداش آن كمتر از حج و عمره نيست و بلكه گاه پاداش مضاعفي براي آنها دارد و آن تلاش در جهت رفع گرفتاري مؤمنان و درمان دردمندان و خدمت به نيازمندان جامعه است . به مثل معروف گاه مي شود كه حج در كنار خانه انسان است و او توفيق درك آن را ندارد .
ابي بصير از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « اگر من يك حج
146 |
بجا آورم بيشتر دوست دارم تا بنده اي آزاد كنم و تا ده بنده بر شمرد و
همچنان بر آن افزود تا به هفتاد بنده رسيد سپس فرمود : و اگر خانداني را از مسلمانان سرپرستي نمايم ، گرسنگانشان را سير كنم ، برهنگانشان را بپوشانم و آنان را از اظهار نيازمندي بين مردم بي نياز سازم ، نزد من پسنديده تر است تا اينكه بطور مكرر حج گزارم و تا ده حج و سپس تا هفتاد حج برشمرد . ( 1 )
مشمعل اسدي گويد : سالي به حج مشرف شدم ، پس از بازگشت ، خدمت امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم ، امام از ثواب حج براي من سخن گفت و پاداشي كه خداوند در دنيا و آخرت براي حج گزار قرار داده است . سپس فرمود : « آيا خبر دهم تو را به چيزي كه ثواب آن بيشتر از اينهاست ؟ عرض كردم : بفرماييد . فرمود :
« بر آوردن حاجت مؤمن از حج هاي مكرّر برتر و افضل است و تا ده حج را برشمرد . »
« لقضاء حاجة امرء مؤمن ، أفضل مِنْ حَجّة وَحَجَّة َو حَجّة حتي عَدَّ عشر حجج » ( 2 )
و در روايت ديگر از آن حضرت است : « قضاء حاجة المؤمن أفضل مِن طَواف وَطَواف وَطَواف حتّي عدّ عشراً » ( 3 )
اين روايات كه نظير بسيار دارد ، براي اهميت پاداش خدمات انساني ، كافي است . اينها هشدار به كساني است كه همه ساله براي حج و عمره مبالغي هزينه مي كنند اما اگر امر خير و خدمت انساني پيش آيد ، تعلل و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار ، ج99 ، ص5
2 ـ بحار الانوار ، ج99 ، ص3
3 ـ من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص134
147 |
بخل ميورزند و شانه از زير بار مسؤوليت خالي مي كنند ، در حالي كه اگر كسي در پي جلب رضاي خدا و ثواب آخرت باشد ، بايد بداند كه ثواب را فقط به حج و عمره نمي دهند كه گاهي از روي دلخواه و تمايل نفساني انجام مي گيرد و اگر چنين زائري راست مي گويد چرا يكسال هزينه سفر خود را به مصرف يتيمان و مستضعفان و دردمندان نمي رساند و سير و سفر را چون با خواسته دل او موافق است بر آنها ترجيح مي دهد ؟ و گاه در يك سال بارها به سفرهاي زيارتي و سياحتي مي رود و براي ديد و بازديد سفرهايش ريخت و پاش مي كند اما اگر يك خانواده آبرومندي را ببيند كه براي اجاره خانه يا ازدواج پسر و دخترشان در سختي و عسرت باشد اينجا دست كرمش گشوده نيست !
اين است كه در برخي اعمال ، كه صورت شرعي دارد ، بايد ترديد كرد و به خداوند دروغ نگفت ، كه او بر زواياي دل انسان ها آگاهي دارد . در اينجا مناسب است به ذكر داستاني بپردازيم و سخن را به پايان بريم .
يك داستان آموزنده
« شخصي بنام عبدالجبار مستوفي حج مي رفت . او هزار دينار زر همراه داشت ، روزي از كوچه اي در كوفه مي گذشت به طور اتفاق به خرابه اي رسيد ، زني را ديد كه در آنجا چيزي را جستجو مي كرد و بدنبال متاعي بود ، ناگاه در گوشه اي مرغ مرده اي ديد و آن را زير چادر گرفت و از آن خرابه دور شد . عبدالجبار با خود گفت : اين زن احتياج دارد و فقير است ، بايد ببينم وضع او چگونه است . بدنبال او رفت تا اينكه زن داخل خانه اي شد . كودكانش پيش او جمع شدند و گفتند : اي مادر ! براي ما چه آورده اي كه از گرسنگي هلاك شديم ؟ زن گفت : مرغي آورده ام تا براي شما بريان كنم !
148 |
عبدالجبار چون اين را شنيد گريست و از همسايگان آن زن احوالش را پرسيد . گفتند زن عبدالله بن زيد علوي است . شوهرش را حَجّاج كشته و
كودكانش را يتيم كرده است . مروت خاندان رسالت ، وي را نمي گذارد كه از كسي چيزي طلب كند . عبدالجبار با خود گفت : اگر حج خواهي كرد ، حجّ تو اين است . آن هزار دينار را از ميان باز كرد و به آن خانه رفت و كيسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در كوفه ماند و به سقايي مشغول شد . چون حاجيان مراجعت كردند و به كوفه نزديك شدند مردمان به استقبال آنها رفتند ، عبدالجبار نيز رفت . چون نزديك قافله رسيد ، شتر سواري ، جلو آمد و بر وي سلام كرد و گفت : اي عبدالجبار ! از آن روز كه در عرفات ده هزار دينار به من سپردي تو را مي جويم ، زر خود را بستان ، و ده هزار دينار به وي داد و ناپديد شد . آوازي برآمد كه اي عبدالجبار ! هزار دينار در راه مابذل كردي ده هزار دينار فرستاديم و فرشته اي را به صورت تو خلق كرديم تا از برايت هر ساله حج گزارد تا زنده باشي كه براي بندگانم معلوم شود كه رنج هيچ نيكوكاري به درگاه ما ضايع نيست » ( 1 )
غرض از نگارش اين سطور پايين آوردن منزلت حج نيست . چه ، در روايت آمده است كه اگر كسي هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند جاي حج را نخواهد گرفت ، همچنين در تكرار حج سفارشات مؤكّدي است و خانه خدا نبايد خالي بماند و شعار بلند آوازه حج بايد جاودانه باشد ، هدف يادآوري اين نكته مهم است كه يك بعدي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رحيم كارگر ، داستان ها و حكايتهاي حج ، ص39 و 40 ، از كتاب مصابيح القلوب و چند منبع ديگر .
149 |
نبايد نگريست و راه افراط و تفريط نبايد پيمود كه حج جايي دارد و خدمت به بندگان نيازمند خدا جايي و هر يك نبايد ديگري را نفي كند و از هيچكدام نبايد غفلت ورزيد .
دعا و نيابت براي ديگران
در همين راستا و پيوند عاطفي با ديگر مسلمانان ، بر زائر است همانگونه كه در روايت تأكيد شده ، دعاهاي خود را تعميم دهد و مؤمنان را دعا كند و در اعمال مستحبي چون طواف ، عمره مفرده و حج مستحبي ، براي ديگران نيابت كند . چه اين كار نه تنها از ثواب عمل وي نمي كاهد بلكه سبب آن مي شود كه عملش مقبول و دعايش مستجاب گردد .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اگر هزار نفر را در حج خود شريك سازي براي هر يك از آنها يك حج خواهد بود ، بدون آنكه از حج تو چيزي كسر شود » ؛ « لواشركت ألفاً في حجّتك لكان لكلّ واحد حجةً مِنْ غَيْر أنْ تنقص حجتك شيئاً » ( 1 )
علي بن ابراهيم از پدرش ( ابراهيم بن هاشم ) نقل مي كند كه عبدالله جندب را در موقف ( عرفات ) ديدم ، حالتي بهتر از حالت او نديده بودم . دست ها به آسمان برداشته يكسره اشك بر چهره اش جاري بود و بر زمين مي ريخت . همينكه مردم متفرق شدند گفتم : اي ابامحمد ! موقفي بهتر از موقف تو هرگز نديده بودم .
در پاسخ گفت : به خدا جز براي برادرانم دعا نكردم ؛ زيرا حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) مرا خبر داد كه اگر كسي پشت سر برادرش دعا كند وي را از جانب عرش ندا دهند كه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافي ، ج4 ، ص316
150 |
« صد هزار برابر آنچه خواستي براي تو باد » ؛ ( ولك مأة ألف ضعف مثله )
و من دوست نداشتم كه صد هزار تضمين شده را رها كنم و به دعا براي خود بپردازم كه نمي دانم آيا به اجابت مي رسد يا نه ؟ ! آري در دعا نيز مردم مقدم اند .
بنابراين حج گزار بايد از حصار فرديت خارج شود و به درياي انسان ها بپيوندد تا خود نيز در اين دريا از فيض ربوبي برخوردار گردد .
وداع با حرمين
براي زائر خانه خدا ، از آن هنگام كه آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسيدن به خانه ، آدابي است ؛ از جمله :
توديع با حرمين :
مستحب است كه زائر براي آخرين بار طواف وداع كند و از خانه خدا بيرون آيد و نيز با زيارت وداع حرم نبوي و جنة البقيع را ترك گويد و همانگونه كه در ادعيه و زيارات آمده ، از خداوند بخواهد كه آن را آخرين زيارت او قرار ندهد ؛ چرا كه تعلّق قلب به خدا و رسول و ائمه هدي ( عليهم السلام ) و اماكن مقدسه و مشاهد مشرفه از لوازم ايمان و محبت است ( مَنْ أحبّ شيئاً اَحَبّ آثاره ) و هم عامل هدايت و تربيت ، و اين تعلّق و وابستگي بايد جاودانه باشد .
وداع با كعبه معظمه
معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود : هرگاه
151 |
خواستي از مكه خارج شوي ، با خانه خدا وداع كن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستي حجرالأسود و ركن يماني را در هر شوط استلام كن و اگر نتواني از حجر آغاز و بدانجا ختم مي كني و اگر نتوانستي طواف كني رخصت داري . آنگاه به مستجار برو و همان كار كن كه روز ورود نمودي . سپس از خداوند براي خود طلب خير كن و پس از استلام حجر شكم را بر خانه كعبه بچسبان و حمد و ثناي الهي بگو و بر محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندانش درود فرست و بگو : « . . . أللّهمّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِك » ؛ « خدايا ! اين را آخرين ديدار من با خانه ات قرار نده . »
بعد از آن ، به زمزم برو و آب بنوش و بيرون بيا و بگو :
« آئبون تائبون عابدون ، لربّنا حامدون الي ربّنا راغبون راجعون »
« بازگشت كنندگانيم و توجه كنندگان و پرستندگان و ستايشگران اوييم به خداوندگارمان راغبيم و به سوي او رجوع كنندگانيم . »
معاوية بن عمار مي گويد : امام صادق ( عليه السلام ) بدينگونه با كعبه وداع كرد و چون خواست از مسجد الحرام خارج شود ، درِ مسجد خود را بر زمين افكند و سجده طولاني نمود و آنگاه برخاست و خارج شد . ( 1 )
و نيز از سخنان آن حضرت است كه چون وداع خانه كني ، دست خود را بر در بگذار و بگو :
« المِسْكِينُ بِبابِكَ فَتَصدّق عليه بِالجَنّة » ( 2 )
« بيچاره اي بر درگاه تو است ، او را با بهشت صدقه بده . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تهذيب ، ج5 ، ص280
2 ـ همان ، 282
152 |
و نيز توصيه شده كه زائر هنگام وداع قصد بازگشت كند و اين را از خداوند بخواهد . از سخن امام صادق ( عليه السلام ) است كه : « هر كس از مكه بازگردد ، در حالي كه قصد حج سال آينده را داشته باشد عمرش افزون شود . »
( مَنْ رَجَعَ مِنْ مَكّة وَهُوَ يَنْوي الْحَجّ مِنْ قابِل ، زِيدَ في عُمْرِهِ ) ( 1 ) .
همچنين در روايات نكوهش شده است از اينكه كسي حج كند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد . محمد بن ابي حمزه از قول امام معصوم آورده است كه : « هرگاه كسي از مكه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد ، اجلش فرا رسد و عذابش نزديك گردد . » ( 2 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « يزيد بن معاويه ( لعنة الله عليهما ) حج كرد و در بازگشت شعري گفت بدين مضمون :
هنگامي كه به كوه ثافل ( بين مكه و شام ) رسيديم ، از آن پس هرگز براي حج و عمره تا زنده ايم رجوع نخواهيم كرد .
اذا جعلنا ثافلا يميناً * * * فلا نعود بعده سنينا
للحج و العمرة ما بقينا
به دنبال اين سخن ، خداوند عمرش را كوتاه كرد و مرگش را قبل از موعد رسانيد . ( فنقص الله مِنْ عُمْرِهِ وَأماته قَبْلَ اَجَلِهِ ) ( 3 )
اينگونه سخنان از يزيد و خاندانش غير منتظره نيست . چه آنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تهذيب ، ج5 ، ص281
2 ـ تهذيب ، ج5 ، ص281
3 ـ همان ، ج4 ، ص444
153 |
منافقاني بودند كفر پيشه كه حج برايشان مفهوم نداشت . او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و ميمون بازي و ولگردي وابستگي بيشتري داشت تا چيز ديگر و روح خبيث او با اسلام و حج بيگانه بود .
سوغات سفر
ازآدابومستحبات سفر ، آوردن هديه براي نزديكان است . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اِذا سافَرَ أحْدَكُمْ فَلْيأتِ أهْلَه بِما تَيَسّر وَلَوْ بِحَجر . . . » ( 1 )
اين حديث تأكيد بر اين است كه مسافر دست خالي نيايد و چيزي به عنوان سوغات ، هر چند كم بها ، بياورد آنگاه حضرت داستان حضرت ابراهيم را نقل كرد كه هر گاه به ديدار اقوامش مي رفت و در بازگشت چيزي نداشت به خانه بياورد ، براي آرامش روح ساره همسرش مقداري ريگ در خورجين مركبش مي ريخت و بدين حال داخل مي شد و آن را در كناري مي نهاد و به نماز مي ايستاد . چون ساره مي آمد و خورجين را باز مي كرد ، مي ديد داخل آن پر از آرد است ! آن را خمير مي كرد و نان مي پخت و ابراهيم را صدا مي زد كه بيايد و تناول كند .
ابراهيم ( عليه السلام ) به ساره مي گفت : اين نان از كجاست ؟ ساره پاسخ مي داد از آن آردي كه در خورجين آورده بودي . آنگاه ابراهيم سر به آسمان برداشته ، و مي گفت : « بار خدايا ! گواهي مي دهم كه تويي خليل و دوست بنده خود » ( أشْهَدُ أنّكَ الخَلِيل ) ( 2 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تهذيب ، ج5 ، ص337 و 338
2 ـ تهذيب ، ج5 ، ص337 و 338
154 |
هديه حج :
علاوه بر آنچه در باب سوغات سفر ديديم ، در خصوص هديه
حج توصيه هايويژه اي است . در روايت آمده است كه : « هديه حج از هزينه هاي حج است » ، ( هدية الحجّ مِنْ نفقة الحجّ ) ( 1 ) ، ( هدية الحج من الحج ) ( 2 )
يعني آنچه زائر به عنوان هداياي حج مي آورد جزو هزينه هاي حج محسوب مي شود . بنابراين پاداش معنوي دارد .
مناسب است هداياي حج و زيارت چيزي باشد كه مناظر و مشاهد متبركه را ياد آورد و هنگام عبادت و ذكر نيز به كار آيد و خاطره حج و زيارت را تجديد كند .
و نيز در هداياي حج ، فقرا ، يتيمان و مستمندان را نبايد فراموش كرد كه ثواب افزون تري خواهد داشت .
گفتني است كه حج يك سفر معنوي است و بهترين سوغات اين سفر ، طهارت روح براي خود و دعا و زيارتِ نيابت براي مسلمين است ، اما پسنديده و بلكه مستحب است كه زائر براي خانواده و يا دوستان نزديك خود هديه بياورد .
بايد گفت كه سوغات سفر آوردن بايد به شيوه معقول و بقدر ممكن باشد و نبايد به شكلي باشد كه زائر از بركات معنوي حج محروم و يا كم بهره شود و اوقات گرانبها را به جاي عبادت و زيارت صرف خريد سوغات كند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافي ، ج4 ، ص280 ؛ فقيه ، ج2 ، ص225
2 ـ همان .
155 |
آداب زمزم
زمزم ، نماد جوشش چشمه اميد و آب حيات در كوير انقطاع و حريم پارسايي و از خود گذشتگي است .
در روايت به نوشيدن آب زمزم و نيز هديه دادنِ آن ، سفارش شده است ؛ از جمله در كتاب « محجّة البيضاء » روايت كرده كه هر كس آب زمزم بنوشد ، از بيماري شفا يابد . ( وَرُوِيَ من روي ماء زمزم احدث له به شفاء و صرف عنه داء ) ( 1 ) .
در ادعيه نيز آمده است كه چون آب زمزم نوشيدي ، علم نافع و سلامت و عافيت از خداوند طلب كن . در خصوص هديه دادن آب زمزم نيز روايتي است كه پيامبر اكرم آنگاه كه در مدينه بود ، مي خواست كه آب زمزم برايش هديه آورند ؛ « وَكان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يَسْتَهدي ماء زمزم و هو بالمدينة » ( 2 )
حاجي ! از مهماني خدا چه آوردي ؟
در روايت است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با دو حوله يماني محرم شدند و همان را كفن خود قرار دادند ( 3 ) شايد اين عمل رسول خدا رمزي باشد از اين كه زائر خانه خدا بايد براي آخرت خود كاري كند و چيزي بياورد . البته نه فقط لباس آخرت و حوله يماني ، كه تهيه كردن آن سهل است ، بلكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجة البيضاء فيض كاشاني ، ج2 ، ص154
2 ـ همان .
3 ـ بحارالانوار ، ج21 ، ص40
156 |
لباس تقوا و عمل صالح كه ذخيره حقيقي آخرت است ؛ « اِنّ خير الزّاد التقوي » حج و عمره بازارند اما نه بازار دنيا ، بلكه بازار آخرت . در اين بازار بايد در انديشه سفر آخرت بود ، چنانكه امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« الحَجّ و العمرة سوقان من اسواق الآخرة اللازم لهما من اضياف الله عزّوجلّ ان ابقاه ابقاه و لاذنب له و ان اماته أدخَلَه الجنّة » ( 1 )
« حج و عمره دو بازارند از بازارهاي آخرت ، كسي كه ملازم آن دو باشد ، در زمره ميهمانان خداوند است ، اگر او را زنده بدارد گناهش بخشد و اگر بميراند به بهشت جاي دهد . »
بنابراين ، آنچه حاجي به عنوان سوغات و هديه براي ديگران مي آورد . سوغات واقعي نيست او براي خود بايد چيزي ارزشمند و ماندگار بياورد و آن آمرزش گناه و تحصيل بهشت است و اين را به ارزاني نمي دهند و براي هر كس فراهم نمي شود . در اين بازار معنوي بايد چنين كالايي را خريداري كرد و بهاي آن نيت خالص ، عمل صالح ، قلب سليم و تحوّل روحي و مال حلال است . اثر چنين تحوّلي را بايد ديگران در سيماي ظاهري و سيرت و سيره عملي زائر ببينند . زائر در فكر اين نباشد كه پس از اعمال با صورت و لباس آراسته جلو دوربين استقبال كنندگان ظاهر گردد و آنچه كمتر در سيمايش ديده مي شود همان معنويت حج و رنگ و بوي مدينه و گرد عرفات و مشعر و منا باشد ! چنين زائري در صحنه زندگي و معاشرت با مردم نيز نشانه اي از حج نخواهد داشت و تنها نامش را سنگين كرده و غرورش را افزون تر ! بايد به خدا پناه برد ، ان شاءالله كه زائران ما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص143
157 |
اينگونه نباشند و گرنه از حج تنها سياحتي باقي مي ماند و بس كه جاي ديگر نيز ميسر بود .
باري ، حج نورانيت خاص دارد و اين نورانيت را زائر ، بايد حفظ كند . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« الحاج لايزال عليه نور الحج ما لم يذنب » ( 1 )
« حج گزار همواره نوانيت حج را با خود دارد ، مادامي كه مرتكب گناه نشود . »
آري گناه نور ايمان را تحت الشعاع قرار مي دهد و ظلمات ماديت را بر قلب سايه افكن مي سازد .
بازگشت به وطن
از جمله آداب حج ، مربوط به بازگشت مسافر است . همچنانكه پسنديده است ، زائر قبل از عزيمت خود به ديگران اعلام كند و با آنان توديع نمايد ، در بازگشت نيز حقّ زائر است كه ديگران به ديدن او بشتابند . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
« حقّ المسلم علي المسلم اذا أراد سَفَراً أنْ يُعلم اِخوانه و حقّ علي اِخوانِهِ اِذا قدم أن يأتوه » ( 2 )
« حق مسلمان برگردن مسلمان اين است كه هر گاه قصد سفر دارد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافي ، ج4 ، ص255
2 ـ وسائل ، ج8 ، ص337
158 |
برادرانش را مطلع سازد و بر برادران اوست كه چون از سفر بازگردد به ديدنش بيايند »
بديهي است كه در سفر حج و عمره ، اين ديدار ارزش معنوي و پاداش اخروي دارد ، تا بدانجا كه در برخي روايات به عنوان واجب از آن ياد شده است . حضرت علي بن الحسين ( عليهما السلام ) مي فرمايد :
« اي كساني كه موفق به حج نشده ايد ، هنگامي كه حاجيان مي آيند ، به استقبال آنها بشتابيد و با آنان مصافحه كنيد و قدرشان را بزرگ شماريد كه اين بر شما واجب است ، تا در اجر و ثواب شريك آنان باشيد . » ؛ ( يا مَعْشَر مَنْ لَمْ يَحِجّ ! اسْتَبشِرُوا بالحاجّ اِذا قدموا فصا فحوهم و عظموهم فاِنّ ذلك يجب عليكم تشاركوهم في الأجر ) ( 1 )
و نيز امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « وقّروا الحاج و المعتمر فاِنّ ذلك واجب عليكم » ؛ ( 2 ) « زائر حج و عمره را احترام كنيد كه اين بر شما واجب است . » همچنين امام صادق ( عليه السلام ) به ديدار و مصافحه و و معانقه حجاج بيت الله هنگامي كه از گرد راه مي رسند توصيه فرموده است : « مَنْ عانَقَ حاجّاً بغبار كأنّما استلم الْحَجَر » ( 3 )
« اگر كسي با حج گزاري كه از گرد راه مي رسد ، معانقه كند ، گويي حجرالأسود را استلام نموده است » .
و نيز امام صادق ( عليه السلام ) از جد بزرگوار خود حضرت سيدالساجدين ( عليه السلام ) نقل فرموده است كه : « بر زائر حج و عمره سبقت گيريد و مصافحه كنيد ، پيش از آنكه به گناه آلوده شوند » ؛ ( بادِرُوا بِالسَّلام عَلَي الحاجّ و المعتمر و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافي ، ج4 ، ص264
2 ـ وسائل ، ج8 ، ص337
3 ـ همان ، 328
159 |
مصافحتهم مِنْ قبل أن تخالطهم الذّنوب ) ( 1 )
از اين روايات استفاده مي شود كه زائر حرمين شريفين از مقام و منزلت والا برخوردار است ؛ چرا كه مهمان خداوند بزرگ بوده و يك سفر روحاني پيموده و با بذل مال و رنج تن ره توشه اي معنوي تحصيل كرده است و لذا زيارت او و مصافحه با او و سلام بر او ، حقي است بر گردن ديگران .
بعلاوه چنانكه ديديم ، از نظر ثواب ، ديدار زائر خانه خدا با همان گرد و غبار سفر به مثابه زيارت و استلام حجر و مشاركت در ثواب حج و زيارت اوست .
زائر بايد خود اين قدر و منزلت را بداند و بشناسد ، و آن حالت معنوي را كه به دست آورده ، با گناه از دست ندهد و همچنين در بازگشت به وطن ، صورتي را كه به خانه كعبه تبرك شده و گرد منا و عرفات و بقيع و مدينه را با خود دارد و ديگران مي خواهند بدان تبرك جويند ، از سيماي زائر خانه خدا خارج نسازد . چه ، ره آورد واقعي اين سفر چنانكه مكرر گفته ايم ، همانا منوّر شدن به نور ايمان و اتصاف به سيرت صالحين است كه براي حج گزار مي ماند و در دنيا و قبر و برزخ و آخرت او را همراهي مي كند .
با توفيق خداوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج8 ، ص327