بخش 7

تبلیغ وهّابیّت و ضدّ شیعی در کتابفروشی ها : با برادرانی از آفریقای جنوبی و کویت : اشواطی در طواف اسواق : از لکنهو به هند و از آنجا به ترکیه : حجاج ترکیه : به سوی مساجد مدینه و مراتب احساسات لطیف یک مصری : مکّه مکرمه کتابنامه

تبليغ وهّابيّت و ضدّ شيعي در كتابفروشي ها :

بعد از ظهر روز يكشنبه 18/2/73 = 26 ذيقعده 1914 هـ . ق . پس از زيارت حضرت رسول ( صلي الله عليه وآله ) و اقامه نماز مغرب و عشا ، به دو كتابفروشي در مدينه سركشيديم و در معيّت جناب آقاي رسول جعفريان نخست به « مكتبة الإيمان » رفتيم و كتابهاي زيادي را از نظر گذرانديم و معدود كتابي را خريداري كرديم . كتابفروشي معروف به « مكتبة الإيمان » حاوي كتب فراواني است كه غالباً مي توان گمشده ها را در آن يافت ؛ كتابهاي سودمندي كه محقّقان اسلامي را به كار مي آيد ؛ ليكن با حساب ريال معادل 70 تا 80 تومان ، بسي گران مي نمود .

كتابخانه ديگري را در همان حوالي مورد بازديد قرار داديم كه با چشم خريدار بر پاره اي از آنها مروري داشتيم ؛ ليكن متأسّفانه در اين


198


كتابخانه اخير ، در برابر قفسه اي قرار گرفتيم كه كتابها را با ارائه صفحه عنوان و به گونه اي چشمگير عرضه كرده و ترتيب داده اند ، كتابهايي در ردّ بهائيان وقاديانيها و ردّ شيعه ! كه اينگونه كتب را در جوار هم نهاده اند ، گويي كه تشيّع ، مكتبي به سان قاديانيه و بهائيّت است !

در اين قفسه عريض و بلند كه براي ارائه كتبي كه در آن به صورت خاصّي رده شده بودند ، نيّات پليدي در مدّ نظر بوده و كتابهايي در آن جلب نظر مي كرد كه در مشوّه جلوه دادنِ چهره شيعه نقش مخرّبي را به عهده دارند ، اگر چه از چاپ پاره اي از آنها سالها مي گذرد و به چاپهاي متعدّدِ مجدّدي رسيده اند ؛ و اين امر نشان مي دهد دشمنان شيعه كه همان دشمنان اسلام هستند ، در دوره معاصر ، علماي ممالك اسلامي را در فروپاشي اسلام آموزش مي دهند و براي اين كه بتوانند شكاف و اختلاف را ميان پيروانِ مذاهبِ اسلامي و مذهب شيعه گسترده تر و عميق تر سازند ، هرگز از پاي نمي نشينند . چند سال است كه مزدوري از دانشجويان فوق ليسانس را شستشوي مغزي داده و او را براي نگارش كتابي ، از هر جهت مدد رساندند و بودجه فراواني را در اختيارش قرار دادند و امكاناتي كم نظير براي او فراهم آوردند و او را بر آن داشتند كه هر چه خلاف واقعيّت است در چهره حقّ به جانبي ، در كتابي ترسيم كند كه « مسألة التقريب بين السنة والشيعة » نام دارد و شيعه را با استناد به منابعي سست و يا رواياتي كه علماي اماميّه راويانِ آنها را فاسدالمذهب و كذّاب و متروك الحديث و كثير المراسيل شناسانده در كفه اي از سنجش مي گذارد و عقايد و احكام فرعي عملي اهل سنّت را در كفّه ديگر ميزان مي نهد ؛ آنگاه مطالعه كننده را به داوري مي گيرد كه آيا اين دو كفه متهافت نيستند ؟ آيا تقريب با شيعه كه حامل چنان عقايد و احكامي هستند امكان پذير مي باشد ؟ !


199


خبث نويسنده اين كتاب ، كه سالها پيش در دو مجلّد به چاپ رسيده است ، در همه زواياي آن جلب نظر مي كند .

باري در مكتبه « دارالكتب » ـ همانگونه كه ياد كرديم ـ كتابهايي را كه در نقدِ مكتب شيعه و انقلاب اسلامي ايران بود ـ به گونه اي كه بيش از هر كتاب ديگر ، نظر واردين و خريداران كتب را جلب مي كرد ـ جاسازي كرده اند و اين كتابها را به جاي آن كه در قفسه ها بچينند با چهره صفحاتِ عناوين و روي جلد آنها عرضه كرده اند ؛ كتابهايي از قبيل :

* الثورة الإيرانيّة في ميزان الإسلام ، از شيخ محمّد منظور نعماني ، از علماي بزرگ هند ، كه ابوالحسن ندوي [ وهابي و مقيم لكنهو و رييس كتابخانه « ندوة العلماء » در لكنهو ] مقدّمه اي بر آن نگاشته و به وسيله « دار عمّار النشر و التوزيع » عمّان به سال 1408 هـ . ق . چاپ نخست آن منتشر شده است . ندوي فرزند عبدالحيّ حسني است كه از دانشمندانِ معروفِ هند مي باشد و خودِ ندوي داراي آثار ، تأليفات و تعليقات فراواني بر كتب مختلف اسلامي است . امّا متأسّفانه در كينه توزي نسبت به شيعه ، شهره است . نويسنده نامرد و جفاكارِ اين كتاب به جاي « الثورة الإيرانيّة الإسلاميه » كتاب را به « الثورة الإيرانيّه » نامبردار ساخته تا ضمن دعوي نرخ تعيين كند و انقلاب اسلامي ايران را غير اسلامي و انقلابي ملّي وانمود سازد .

* جاء دور المجوس ، الأبعاد التاريخيّة والعقائديّة والسياسية للثورة الإسلاميه ، از عبدالله محمّد الغريب كه حتي در سال 1408 هـ . ق . به چاپ ششم رسيده است . عنوانِ وهن آميز و تعرض گونه آن ، از خباثتِ دروني نويسنده آن بازگو مي كند .

* الشيعة والمتعه ، از محمّد مال الله كه توسّط « دار الصحوة الإسلاميّه »


200


در 1407 هـ . ق . به چاپِ دوّم رسيده و تاكنون ، به احتمال ، چاپهاي متعدّدي از آن منتشر شده است .

* الشيعة والتشيّع ؛ از احسان الهي ظهير كه آن را همسان ، در ردّ بهاييها و قاديانيها تأليف كرده و توسّط « اداره ترجمان السنه » لاهور پاكستان ، سه كتاب او در نقد شيعه و بهاييها و قاديانيها طبع و منتشر شده است .

كتابهايي از اين دست كه اكثر آنها تحريف عقايد شيعه و نقد اين مكتب واقعي اسلام است و بسياري از آنها در سوي مشوّه ساختن چهره انقلاب اسلامي تيرهاي انتقاد را نشان گرفته است . در اينگونه كتابخانه ها و به ويژه كتابخانه هايي كه سلفي ها با ريشهاي بلندشان جلب نظر مي كنند و گويا اينان را ـ كه عناد بيشتري با شيعه و انقلاب اسلامي دارند ـ بر كتابخانه ها ؛ گمارده اند و فراوان ديده مي شوند و همانگونه كه اشاره كرديم سعي دارند به گونه اي اين كتابها را در جايگاههايي از كتابفروشي قرار دهند كه به محض ورود بر آنها نظر واردين به آنها معطوف گردد و احياناً اين كتابها را برخي از كتابفروشهاي سلفي دراز ريش ، رايگان در اختيار مراجعه كنندگان قرار مي دهند .

ترفندهاي مذبوحانه معاندانِ شيعه و انقلاب اسلامي ايران ، بي ترديد ناآگاهان و گرفتارآمدگان به جهل مركّب را از راه به در مي برد . نه تنها حكومتِ سعودي دانشگاه و مسجد و بازار و اداره و ارتش و زمين و زمان را در استخدام جنگ و ستيز با شيعه و انقلاب اسلامي گرفته ، چنين مي نمايد كتابفروشاني چند كه شمار آنها كم نيست ، براي ترويج وهّابيّت و اسلام آمريكايي به مزدوري شيطان بزرگ كشانده شده اند تا مبادا آن آييني از اسلام كه با ذلّت و نوكري و سلطه كفّار و مشركين آشتي ناپذير است ، گسترش يابد و بازار شيطان ، كاسد و راكد گردد .


201


يكي از كتابفروشهاي سلفي را به باد انتقاد گرفتيم مبني بر اين كه چرا اصلا هيچيك از آثار شيعه در كتابفروشيهاي شما ، حتي يكي به عنوان نمونه ، ديده نمي شود ، در حالي كه كتابفروشيها و نمايشگاهها و كتابخانه هاي ايراني درهاي خود را به سوي كتابهايي كه آشكارا معاندت با شيعه در آنها جلب نظر مي كند ، گشوده و حتي گشاده است .

فرهنگ شيعه مرزهاي افكار و انديشه هاي ديگران را در جولانگاه مكتب خود بازگذاشته تا مردم دانسته و خواسته و با آگاهي همه جانبه ، حقايق ديني را پذيرا گردند ؛ و در ميان زنداني از افكارِ متعصّبانه ـ كه ديواري بلند از ناآگاهي آنان را احاطه كرده ـ به سرنبرند . در عرصه فرهنگِ شيعه براي ورود افكار و انديشه هاي دانشمندان اسلامي از هر فرقه و نيز اسلام شناسان بيگانه از اسلام ، مرزي وجود ندارد . چرا شما خود را در چهار ديواري جهل و بي خبري از افكار ديگران محبوس ساخته ايد ، آيا دگم و جمود شما بر يك سلسله افكار و انديشه هاي پيش ساخته و كليشه شده موجب ركود فكري تان نمي گردد و شما از اين باب به هيچ وجه احساس غبن و خسران نمي كنيد .

كتابفروشِ ديگري كه قلباً مايل بود كتابها و آثار شيعه را در كتابفروشي خود به معرض فروش قرار دهد ، در برابر سؤالِ ما پاسخ داد : مفتّشين و بازرسهاي كتابفروشيها بي خبر ، هر از چندي به كتابفروشيها سر مي كشند و اگر ما به فروش كتابي از آثار شيعه دست يازيم بايد با آغوشي باز از كيفرها و جرمهايي سنگين استقبال كنيم . گفتيم اين همه كتابهاي ضدّ شيعه و ضدّ انقلاب پاسخهاي مستدلي دارد و مطالعه آثاري كه چهره واقعي شيعه و انقلاب را تصوير مي كند ، از حدّ و اندازه بيرون است ؛ ولي هيچ اثري از آنها در كتابفروشيها و شايد كتابخانه هاي مراكز علمي شما


202


ديده نمي شود .

راستي تا كي مي توان بر تداوم جهل و ناآگاهي رعاياي بي خبر خود تداوم بخشيد ، مگر اين شيوه و راه و رسم عصر ما قبل تاريخ براي مردمي كه از رهگذر وسايط ارتباط جمعي مرزها را در تمام بسيط گيتي پشت سر مي گذارند ، قابل تحمّل است و دوام مي آورد ؟ ! ديشهاي تلهويزيون و آنتن هاي ماهواره اي ، بر بامهاي خانه ها و هتل هاي مردم حرمين و سراسر شبه جزيرة العرب با ابرهاي تبليغ بي ديني و بي بند و باري و شهوت مداري استكبار و صليبيّون دوران معاصر باريدن آغاز كرده ، صفحات تلهويزيون چنان مردم اين ديار را همراه با تبليغ عليه انقلاب اسلامي سر گرم ساخته كه همه راهها فراسوي آنان در رؤيت حقايقي كه بر جهان مي گذرد ، مسدود گردانيده و اين مانع را در برابر ديد بصيرتشان به وجود آورده كه به سان كور و كراني فروتر از بهائم ، مغزها را از تحرّك و پويايي عاطل ساخته و از كار انداخته اند .

ما شيعه علاوه بر تهاجمِ فرهنگي غرب ، مورد تهاجم وهّابيّت نيز مي باشيم چنانكه بسياري از مردم شبه جزيرة العرب و زوّار حرمين نيز از آسيب تهاجمهاي فرهنگي و تبليغ وهّابيّت عليه شيعه و انقلاب اسلامي مصون نمي باشند و همواره در برابر كساني كه به اين ديار مي آيند راه بندانهاي كلاسيك و متعارف و غير كلاسيك در سويِ هدف به وجود مي آورند و از ورود نشرياتي كه مي تواند بينش لازم را در مردم به وجود آوَرد ، جلوگيري مي كنند و اين سدّ و حصر پيشگان ، مرز اين راه بندان و محاصره اذهان را تا دور دست ترين نقاطِ گيتي با تبليغات مسموم خود به مدد دلارهايي كه از تراوش فسيلهاي عهد عتيق ، از شيطان بزرگ و كوچك دريافت مي كنند ، مغزها را به فسيلهايي دگرگون مي سازند كه مجالي براي


203


درست انديشيدن براي آنها باقي نمي ماند .

با برادراني از آفريقاي جنوبي و كويت :

* روز دوشنبه 19/2/73 هـ . ش . = 27 ذيقعده 1414 هـ . ق . فردي كه از آفريقاي جنوبي آمده بود « مير آفتاب حيدر رضوي » نام داشت و به زبان فارسي تكلّم مي كرد و مي گفت : فردا ؛ يعني روز سه شنبه 20/2/73 ماندلاّ براي رياست جمهوري سوگند ياد مي كند . ضمناً آمريكا براي حفظ نفوذ و سلطه خود بر اين منطقه ، كمكهاي مالي خود را دو برابر ساخته و ساير كشورهاي غربي در ميزاني چهار برابر سابق از امداد مالي بنا است اين كشور را برخوردار سازند . پس از مشخّص شدن نتايج انتخابات ، ارزش دلار به پول آفريقاي جنوبي تنزّل كرده و از 66/3 « روند » به 50/3 پايين آمد . وي مي گفت 20 درصدِ مردم آفريقاي جنوبي سفيد پوست هستند و مناطقي شيعه نشين در اين سرزمين وجود دارد و فعلا مسأله برتري نژاد در جهت نفع سياه پوستان مطرح است و به جاي برتري سفيدپوستان بر سياه پوستان ، بر روي اين امر تأكيد مي شود كه سياهان و رنگين پوستان را بر سفيدپوستان برتري است ؛ و فضاي اين سرزمين با وجود اختلاف نژاد ، با وضع معكوسي فعلا رو به رو است .

يكي از ايرانيانِ مقيم كويت در اين ميان از راه رسيد و مطالبي مبالغه آميز را گزارش مي كرد . مي گفت سعوديها سه روز ما را در مرز

نگاه داشتند و هر نوع نوشته ؛ اعم از دعا و جز آن را از ما مي گرفتند و

آنها را پاره مي كردند و حتي از بازديد موتور وسيله نقليه نيز چشم پوشي نكردند . و گزارشهاي ديگر در سخت گيري مأمورانِ سعودي داشت كه هر چند مي توان احتمال داد اين گزارشها مبالغه آميز نبوده است ؛ زيرا


204


شيعه و طرفداران انقلاب اسلامي ايران در كويت كم نيستند ، مأموران سعودي طبق دستور بايد در مورد آنها وسواس و احتياط لازم را از دست ننهند .

اشواطي در طواف اسواق :

* در شب همين روز ؛ يعني شب سه شنبه 20/2/73 هـ . ش . = 27 ذيقعده 1414 ق . پس از اقامه نماز و زيارات ، گشت و گذاري بر بازار و مطالعه و بررسي احوال سوقيه و بازاريان مدينه داشتيم و تصميمي برخريد كالايي جز كتاب را در سر نمي پرورانديم . با آشفته بازاري رو به رو شديم كه فروشندگانِ عرب عاربه چون « احمق من هبقنّقه » شاذ و نادر مي نمود ، بازارياني كه اكثر قريبِ به تمام آنها هندي ، پاكستاني ، افغاني ، ترك آذربايجان شوروي سابق ، تركانِ تركيه و جز آنها ، از مليّتهاي بيگانه از شبه جزيرة العرب بودند ؛ چنانكه سوقيه مكّه نيز بيگانگاني خويشمند پيشه وحوش بيشه افكاري بودند كه با وجود استهلاك و مصرف گرايي ، تمام ره آورد تكنيك غرب با وضع چشمگيري سراسرِ زندگاني آنان را در اختيار گرفته ولي هنوز چنان مي نمايند كه در دوراني كهن از اعصار پيشين به سر مي برند و واردين و مهاجرين را نيز در كام چنين فضايي بيگانه از هر مدنيّت هضم كرده و شستشوي مغزيِ آنان را موجب مي گردند . اين سوقيه و بازاريان ممسوخ ، اگر از خريداران طرفي نبندند ، با اهانتهايي خريداران را بي شرمانه از محيط سوداگري و سودآوري خويش به عقب نشيني تا سوي محلّ كاروان مصمّمشان مي سازند و اگر غيرتي در كار باشد ، به عقب نشيني استراتژيكي رو مي آورند و از بس ايرانيها چانه زدن را در بازارهاي حرمين نشر داده اند ، بازاريان را بر آن داشته اند كه در نرخ كالاها


205


مشتريان را به مرگ بگيرند تا به تب رضا دهند ؛ نرخهايي را عرضه مي كنند كه گاهي تا سطح نيمي از آن مقدار ، كالا را با ريال سعودي مبادله مي كنند و اين امر نشان مي دهد كه اگر فردي ساده لوح باشد و تحت تأثير زبان بازي فروشنده در مرغوبيّت كالا قرار گيرد ، هر چند كه بارها كلاه ها بر سرش گذاشته اند و يا كلاهها از سرش برداشته اند ، اين بار كلاه گشادتر و بلندتري را بر سرش آشنا مي سازند كه تا گردن و پايين تر از كمرش را از ريالهاي موجوديش مصون مي دارند . پاره اي از خريداران ايراني در به در به دنبال نرخهايي مناسب ، ساعتها به جاي استراحت ، مغازه هاي بي شماري را مي كاوند تا بتوانند به عنوان مثال ساعتي مچي و يا طاقچه اي را ـ كه داراي بهاي پايين تري از ايران است ـ خريداري كنند . و حتي به جاي زيارت حرم رسول الله و طواف بيت ، مزارهاي بازار مدينه را بارها و بارها ديدار مي كنند و پيش و پس طواف النساءِ حج تمتّع ، طواف النساءهاي ديگري را در كوي و برزن و اسواق مكه در پيش مي گيرند و اشواطي فراوانتر از اشواط مقرّر در مطاف بازار و مسعايِ عرضه كالاهاي فريبا خويشتن را به گردش و سَعْي وامي دارند و هلهله كنان ـ به جاي هروله ـ با كوله باري گران و سنگين و يا احياناً سبك به جاي شركت در نماز جماعت ، به جماعت كاروانيان و گروه مي پيوندند ؛ تازه مي فهمند چنان طواف و سعيي كه پيرامون بازارهاي مكّه و يا زيارتي كه در مغازه هاي مدينه به منظور خريد سوغات به اجرا درآورده اند باطل است ، و تصحيح و قضاي آن را به دست قضا و قدر مي سپارند . عدّه اي توپهاي پارچه هاي بنجل را همچون « ژ ـ ث » و « آر ـ پي ـ جي » بر دوش گرفته و به سان نظامياني كه به صحنه جنگ مي روندوياازآن بازمي گردند ، خود رادربرابرستيزورزم درخواستهاي « عيالات متّحده » مجهّز مي سازند تا مبادا از يورشهاي انتقادآميز آنها بدون


206


رزم افزاز ، آسيب پذير گردند .

هدف اين نيست كه حاجي با دست خالي به سوي ديارش بازگردد ؛ خريدنِ سوغات از كارهايي است كه نمي توان از آن چشم پوشيد

و منتظرانِ ديار زائر نيز نمي توانند از آن چشم پوشي كنند . امّا به

ابتذال كشاندنِ تهيه سوغات ، حاجي و زائر را نشايد ؛ هر چند كه

نمي توان از زائر خانه خدا به خاطر تهيه سوغات خرده گيري كرد ؛

ليكن بازار حرمين بازاري نيست كه او را در نرخ كالاها مغبون نسازند

و او ناگزير است فقط با خوردن خياري در كاروان از خيار غبنِ خود بهره گيرد و چاره اي دگر ندارد ؛ چرا كه « جنس فروخته شده ، پس گرفته نمي شود » .

بازار مسلمين را بايد سامان داد ، بازاري چند نرخي براي يكنوع كالا كه اراده زائر را متزلزل ساخته ، او را مدتهاي مديدي براي تهيه سوغاتِ ناچيزي در پيچ و خم اسواقي گرفتار مي سازد كه فرصتهاي گرانبهايي از او بي جهت هدر مي رود .

اين اوضاع پريشان در مورد نرخ اجناس ، در اكثر ممالك اسلامي

به عنوان شيوه مرضيه براي سوقيه در آمده است و شايد يك راه و رسم بومي است كه ريشه در دوردست ترين اعصار دارد . آيا ممكن نيست اين بتي را كه قرنها است پرستش آن از سوي فروشنده و خريدار عملا مورد تقديس مي باشد ـ شكست و به اين هرج و مرج و بي بند و باري كه ميليونها و بلكه ميلياردها ساعات فرصت يك جامعه را بيهوده هدر مي دهد خاتمه داد .

در ارض حجاز كه زوار به صورتِ موسمي و موقّت در آنجا مقيم اند ، مگر چه اندازه فرصت در اختيار دارند كه بايد قسمتِ عمده ساعات


207


بيداري خود را غالباً براي اين كه در خريد كالا مغبون نگردند ، صرف سعي و طواف در بازار كنند . و اين امر نشان مي دهد ما مسلمانان را در اين مورد نشاني از اسلام نيست كه ناگزير بايد فرصتهاي طلايي عمرمان در مسيري قرار گيرد كه به هيچ هدف معقولي راه نمي بَرَد ؛ چرا بايد نظم و انضباط و اتقان و اِحكام ـ كه در تعاليم اسلامي ، ايده آل و اكيداً لازم الاتّباع است ـ بر شؤون مختلفِ زندگاني مان حاكم نباشد . مگر بدانگونه كه بر نظم و انضباط در فرهنگ اسلامي پافشاري شده در فرهنگهايي بيگانه چنان اصرار و اِبرامي وجود دارد كه ما متأسّفانه ناگزيريم اين انضباط را در سرزمينهاي بيگانه از اسلام سراغ گيريم .

از ساير نابسامانيهايي كه گريبانگير مسلمين است سخن به ميان نمي آوريم كه بايد آن را به عهده مسلمين گذاشت نه بر عهده اسلام ؛ ليكن حلّ مشكل مورد بحث ما آسان مي نمايد ؛ به ويژه در بازارهاي حرمين كه هر ساله نفوسي با رقمي متجاوز از يك مليون يا دو مليون ـ را در موسم حج و كرورها انسان را در مواسم عمره از اقصي نقاط گيتي به خود جذب مي كند بايد براي مردمي كه به دور از زاد بوم خويش بدين سامان روي مي نهند طرحي نو افكند كه با چنال مقوله هايي كه ياد كرديم گرفتار سرسام و سرگشتگي نشوند و مسافران را در غرقاب وقت كُش و فرصت گير ـ كه اين درد در همه زواياي اقامت در اين ديار زوّار را سخت رنجه دارد ـ گرفتار نسازند .

كشوري كه عيون و جواسيس آن بر رفتار مسافرانِ خرد و كلان و بي نام و نامور در تمام مدّتي كه در آن به سر مي برند ، آنهم با همياري دوربينهاي تلهويزيوني مدار بسته و باز نظارت دارند و سراسيمهوار و با دستپاچگي مي خواهند در ايفاي اين وظيفه همه مساعي خود را به


208


كارگيرند ، در مملكتي كه آسترهاي ساكِ دستي و پيچ و خم عمامه و اندرون كلاه و تار و پود عرقچين ! را مي كاوند و اندرون و بيرون و پاشنه و كف چرمي و يا پلاستيكي پاافزار و كفشها را ذرّه بينانه به بازرسي ميكروسكوبي مي گيرند و جيبها را از محتوي تهي مي سازند و دانه دانه درونِ و ژرفاي آنها را لابراتوار مآبانه و آزمايشگاهانه تحليل و تجزيه مي كنند و چون در حراجي كارآيي ندارند ، از كاويدن اندرونِ حلق و شكم و ساير اندامها درمي گذرند ؛ آيا با چنان دقّتي كه شايان بسي تقدير و تجليل و در خور اعطاي جوايز جهاني است ! نمي توانند بازارهاي حرمين را كنترل كنند كه هرج و مرج و كلاهبرداريها در آن بيداد مي كند و حاجيِ نگونبخت غالباً با ارقامي از سوغات به سوي اهل و عيالش برمي گردد كه مي توانست بدون رنج حمالي و باربري ، با نرخي به مراتب ارزانتر در ميهنِ خود فراهم آوَرَد . چه اهانتهايي كه حاجي از سوي فروشنده به جان خريدار است و خَريداري كالا را با خريد اراجيفي كه از ناحيه فروشندگان به سوي او حاتموار سرازير است همراه مي سازد و با دوستانِ خود ماجراي معامله خود را با آب و تاب كه با شكستي فاتحانه صورت گرفته بازگو مي سازد كه نتوانسته در برابر توهين سوقيه حرمين ، باز تابي از خود نشان دهد ؛ چرا كه اگر عكس العملي نشان مي داد فروشنده بازاري را از خود بيزار ساخته و چنان سوغات دِمُده و بنجل نصيبش نمي گشت . برخورد اهانت بارِ بازاريانِ حرمين ، تازه با سرزنش و ملامت و تحقير سوغات بگيران شهر و ديارش مي آميزد و حاجي بخت برگشته را دو چندان فسرده و متأثّر مي سازد .

* روزهاي سه شنبه 20/2/73 و چهار شنبه 21/2/73 به نگارش خاطراتِ سفر در دفترِ « كتاب حج » و احياناً زيارت سرگرم بوديم .


209


از لكنهو به هند و از آنجا به تركيه :

* روز پنجشنبه 22/3/73 هـ . ش . = ذيحجّه 1414 هـ . ق . با دوتن از جوانان شهر « بنارِس » هند ديدار داشتم ؛ به نامهاي سيد ولي الحسن رضوي و احتشام عباس زيدي حسيني كه دوّمي زيدي به مفهوم متعارف نبود ؛ بلكه هر دو شيعي امامي بودند كه در قم سر گرم تحصيل علوم ديني هستند و يكي از آنها زبان فارسي را به راحتي درك مي كرد و از توان كافي براي مكالمه فارسي برخوردار بود ؛ و هر دو در درس خارج آية الله مشكيني شركت مي كنند . سيّد ولي الحسن رضوي داراي مدركِ فوق ليسانسِ تاريخ و نيز زبان و ادبيّات فارسي از دانشگاه عليگره هند مي باشد . پدرشان سيد شميم الحسن رضوي از شاگردان آيات عظام سيّد ابوالحسن اصفهاني و شيخ عبدالحسين رشتي و ميرزا جواد ملكي بوده و از طرف مرحوم آية الله حكيم و آية الله خوئي ـ قدّس سرّهما ـ وكالت و نمايندگي داشته است .

از شهر بنارس گزارشي كوتاه داشت كه اين منطقه با جمعيّتِ يك مليوني داراي دو حوزه علمي شيعي است كه يكي از آنها « جامع العلوم جواديه » نام دارد و داراي يكصد و پنجاه طلبه و دانشجويان است و ديگري به عنوان « جامع ايمانيه » معروف است كه پيشينه بيشتري از « جواديه » دارد . در اين مدرسه اخير طلاب تا « لمعتين » به درسِ خود ادامه مي دهند .

راجع به ابوالحسن ندوي مقيم لكنهو سؤال كردم ، هرچند قبلا در مسافرتي كه دو سال پيش در هند داشتم و پيش از آن با مطالعه آثارش درباره او بي اطلاع نبودم ، ولي خواستم براي آگاهي بيشتري درباره اين سالخورده مرد معلومات جديدي كسب كنم آنان نيز تأكيد كردند كه وهّابي


210


مسلك و سخت معاند شيعه است .

قبلا به ما گزارش كرده بودند كه صدي دوازده از ساكنان هند ، مسلمان مي باشند و شمار هندوها از همه فرقه ها فزونتر و سيكها از لحاظ جمعيّت در رده بعدي قرار دارند . اين برادرانِ شيعي هندي اظهار داشتند حدود دويست مليون از جمعيتِ هند را مسلمانان تشكيل مي دهند ، و چهل مليون از اين جمع ، شيعي مي باشند . و هم اكنون در قم حدودِ 350 تا 400 تن هندي سرگرم تحصيل علوم اسلامي هستند . خود سيد ولي الحسنِ رضوي كه در قم به سر مي برند ، علاوه بر تحصيل ، مسؤوليتِ مطبوعاتي را نيز به عهده دارند و يادآور شدند : برادر ناصر حسين عبقاتي ( نواده حامد حسين ) به نام « سجادِ عبقاتي » در قم اقامت دارد .

رضوي مي گفت : دانشمندي در « بنارس » زندگي مي كند كه از نظر علمي با ابوالحسنِ ندوي مقيم لكنهو هم سطح مي باشد و به نام « مولي كوثر ندوي » معروف است ، هر چند پيرو تسنن مي باشد ؛ ولي در ولاي اهل البيت ( عليهما السلام ) شهره است .

طبق اظهار رضوي فعّاليتهاي بهاييان در هند ، پس از انقلاب رو به ضعف نهاده و مانند پيش از انقلاب بازدهي ندارند و اين جريان از آن رو است كه كتابهايي در ردّ اين مكتب پوشالي نگاشته شده و اذهان را از اعتناي به اين مسلك روي گردان ساخته است .

حجاج تركيه :

* حدود دو سالِ قبل كه در سمينار « تشيّع دو طول تاريخ تا دوران معاصر » در تركيه شركت كردم و درباره مقالتي تحت عنوان « مسأله تحريف قرآن و قراآت از ديدگاه شيعه » نوشته موسي كاظم ييلماز


211


سخنراني كردم ، اطلاع يافتيم كه در اين كشور حدود پانصد دارالتحفيظ قرآن كريم وجود دارد و نيز در تركيه سه هزار تن حافِظ كلّ قرآن به سر مي برند . بر يكي از دارالتحفيظ ها ديداري داشتيم كه بس گسترده و مجهّز و شكوهمند بوده و عرصه بسيار وسيعي را در استانبول با ساختمانها و كلاسهاي متعدّدي به خود اختصاص داده ، مسجدي در چند طبقه ، با گنبدي بزرگ و فرازمند در درون آن بر پا كرده بودند ؛ و اظهار مي داشتند در هر سال ـ دست كم ـ صدتن حافظ كُل قرآن را در اين مركز ـ كه به صورت پانسيون و شبانه روزي اداره مي شود ـ به ملّت تركيه پيشكش مي كند و علي رغم آن كه اطفال نوآموز با حروف و كلمات عربي آشنا نيستند ، قرآن را نخست از رهگذر نگاره هاي حروف و كلماتش فرا مي گيرند و قراءت و تجويد را مي آموزند و به حفظ آن روي مي آورند .

قريب سي و شش تن از نوجواناني را كه حافظ كلّ و يا قسمتهايي از قرآن بودند ، ما هيأتِ ايراني آزموديم و ديديم كه همگي بدون آن كه كمترين نسياني به محفوظاتشان آسيب رسانده باشد ، آنچه را كه به خاطر سپرده بودند با قرائت و تجويدي درست از حفظ مي خواندند و آيات پيشنهادي را در قرائت از حفظ دنبال مي كردند و تحسين حاضران را برانگيختند .

دسته ديگري از خردسالان كه عمرشان از شش تا هفت سالگي فراتر نبود ، قرآن كريم را از روي مصحف به درستي همراه با قراءات صحيح و تجويدي مورد توقّع و انتظار تلاوت مي كردند و همگي داراي لباسي در خورِ قاريانِ قرآن و پوشش يكنواخت با عرقچينهايي بر سر بودند و خاطره دوران سابق طلبگي ما را در ديرينه زماني تجديد مي كردند كه پوشيدن لباسِ عادي توده مردم ، براي طلاب به هيچوجه خوش آيند نبود .


212


باري ، در ساعات واپسين روز دوّم سمينار ياد شده ، نوبتِ ايرادِ خطابه به من رسيد و با پافشاري بر اعطاي فرصت نيم ساعت براي ايراد سخنرانيم ، هيأت رئيسه را راضي كردم كه در مجالي كافي به من فرصت دهند تا با آرامش و بياني رسا مقالتم را برخوانم .

سخنرانيم كه تا مغرب ادامه يافت و با اين كه مستمعان و حاضران ، خطابه هايي را شنودند و فرسايش در چهره آنها آشكار بود ، خطابه ام آغاز شد و شمرده و چالاك و با صدايي رسا در ايراد اين سخنراني سنگ تمام گذاشتم كه با احساسات شديد و بي سابقه اي مواجه شد . و اين خطابه از بيست و نه دقيقه فراتر نرفت .

بلافاصله عالمي از ديار حجاز ، كه مقيمِ مكه بود و سپندوار از جاي خويش برجهيد و بركنار تريبونِ ايرادِ تعقيبات ايستاده و اظهار داشت كه اگر من صرفاً براي شنودن خطابه دكتر حجّتي راه مكّه را تا استانبول طي مي كردم « ما كنت أري إياي خاسراً » ؛ « خود را زيانمند نمي يافتم » .

رمضان البوطي نيز از پي او درباره خطابه ام اظهار داشت : پس از بياناتي كه دكتر حجّتي به گونه اي مستند ارائه كرد ، جايي براي درگيري ما با شيعه در مسأله تحريف باقي نمي ماند و كار را يكطرفه ساخته و بهانه اي براي ما در اتهام شيعه در اعتقاد به تحريف قرآن در ميان نيست و نمي توان انگِ اين تهمت را بر پيشاني شيعه چسباند .

سمينار ياد شده در تركيه طبق اظهار پاره اي از كارشناسان ، با هزينه سعوديها بر سر پا شده بود و آنگونه كه گزارش كردند نتيجه معكوس نصيبِ متولّيان مالي و اقتصادي اين سمينار گرديد .

در آبان سال گذشته نيز دعوتي براي ايراد سخنراني در كنگره « شوراي ديني » تركيه داشتم كه براي اوّلين بار دولت لائيك و علماني تركيه


213


با بسيج كردن متولّيان شؤون ديني ، اين كنگره را منعقد ساخت و خود دولت براي تست و آزمايش به منظور تقليل شورشي كه دولتمردان تركيه را به خود مشغول ساخته بود در انعقاد آن مستقيماً دخالت داشته و در روز نخست ، سليمان دميرل ، رئيس جمهور و خانم نخست وزيرش چيلر در افتتاح اين كنگره شركت كرده و هر دو را سخنراني كوتاهي بود مبني بر اين كه دين با علمانيّت درگير نيست ؛ بلكه احياناً علمانيّت مي تواند بازويي در تأييد دين باشد . منظره جالبي در اين نشست نخست مرا شگفت آمد كه خانم نخستوزير همزمان با تلاوت قرآن روسري را به صورت آشفته بر سر نهاده و به محض خاتمه قرائت قرآن اين روسري را از سر برداشت . بدين سان مراتب احترام خود را به قرآن اعلام كرد !

در مملكتي كه اكثريّتِ قريبِ به تمامِ نفوسِ آن را مسلمانان تشكيل مي دهد و بيش از دو مليون شيعي و بيست و پنج مليون علوي و شايد بيش از سي مليون از مسلمانان فرق ديگر اسلامي در آن به سر مي برند چندين كانال تلهويزيون آن فيلمهايي را در معرض ديد مي گذارند كه با كيفيّتي مشمئز كننده ، هيجانات سكسي را دامن مي زنند .

لذا در مصاحبه اي كه با مجلّه « آرِنا » ـ كه وابسته به يكي از ايستگاههاي تلهويزيون تركيه است ـ داشتم و خاطره اقتدار مردم تركيه را كه در سايه تعاليم اسلامي بر سه قاره جهان حاكم بوده ، تجديد كرده و حملات و انتقادات شديد خود را با خبرنگار اين مجلّه در ميان گذاشتم چنان احساسِ ديني خبرنگار برانگيخته شده بود كه ديدم گريستن آغاز كرد و اشك از ديدگانش جاري است .

حدود چهار ساعت با روزنامه « علمدار » مصاحبه داشتم كه تمام انتقادهايم به حكومت تركيه كه تا حدي تند بود در پنج شماره آن در


214


استانبول به چاپ رسيد .

هر روز حاجيان تركيه را در حرمين زير نظر داشتم كه با لباسي پاكيزه و يكنواخت و نظم و انضباطي شايان تقدير به حرمين آمد و شد داشتند و نقاط ضعف رفتارشان چنان ناچيز مي نمود كه پيش خود مي گفتم كاش زوّار ديگر از اينان الگو برگرفته و به سان آنان ، حج را پاكيزه و معصومانه و بي ريا و مخلصانه برگزار مي كردند . شوائب مادي ، آنها را در اين جايگاههاي مقدّس به خود سرگرم نكرده بود و در مغازه ها و فروشگاهها كمتر ديده مي شدند و در راه و رفتار خود كرداري مطبوع و آرام داشتند و نظافت و پاكيزگي سر و تن و لباس آنها در ميان جمع حجاج ملّيتهاي مختلف كم نظير مي نمود .

به سوي مساجد مدينه و مراتب احساسات لطيف يك مصري :

* باري ، بعد از ظهر روز پنجشنبه 22/3/73 هـ . ش . = يك ذيحجّه 1414 هـ . ق . در معيّتِ حضرت حجّة الاسلام والمسلمين جناب آقاي فلاح زاد ـ حفظه الله تعالي ـ كه نستوهانه در راهنماييهاي جغرافيايي و تاريخي و فقهي در اكثر جاها حضور خود را با نشاط و خوشرويي اعلام مي كنند و به هيچوجه در فعّاليّتهايش كمترين دريغ را روا نمي دارند ، در سوي مسجدالقبلتين و مساجد سبعه و مسجد قبا با تني چند از دوستانِ فرزانه روان شديم . آقاي فلاح زاده در طول راه ، با توفيقي كه خدا نصيبش ساخته ، رهيده از هفواتِ لفظي و معنوي ، با بياني واقعاً رسا و دلنشين و نشاط آور و پر جاذبه ، از هر پيچ و خم و خياباني كه اتومبيل مي گذشت براي مواضع مناسب گزارش مفيدي داشت . قبل از رسيدن به مسجد القبلتين و يا مسجد قبا ، تا رسيدن به امكته مورد نظر ، اطّلاعات جمع وجور


215


و منظم و درست را براي چنين محفلي سيّار پيشكش مي كرد .

مساجدي كه همزمان با نبيّ اكرم ( صلي الله عليه وآله ) هر چند ساده و بي پيرايه پي نهاده و ساخته شده بود ، چندان كم نيست ؛ گذشته از مساجد سبعه و دو مسجد ياد شده و مسجدهاي ديگر در حرمين ، رقم قابل ملاحظه اي را مي پردازند كه اگر فرصتي فراهم آيد ان شاء الله در دفتري ديگر مطالبي درباره آنها رقم خواهد خورد .

باري ، پس از گزاردن دو ركعت نماز تحيّت در مسجد قبا و بازگشت از آن ، كانتينري انباشته از كتاب و جزوه هايي در كنار مسجد لميده ، و هندواني چند كه پيدا بود گرفتار تعصّب در وهابيت بوده اند ، اين جزوه ها و كتابچه ها را كه به زبانهاي مختلف فارسي ، عربي ، اردو ، تركي و انگليسي سامان يافته بود ، مطابق نتيجه اي كه با وَرْاَنداز چهره و ارزيابي از آنها بود ،


216


اين جزوه هاي فسيل شده را اهدا مي كردند و به فارسي زبانان جزوه و كتابچه كوچكي پيشكش مي كردند كه به زبان فارسي و به قدر همّت اهدا كنندگان ، بسيار كوچك و ناچيز مي نمود عرب زبانان را نصيبي بيشتر از اين جزوه ها بوده و به حدود شش ـ هفت جزوه مي رسيد . ناگزير مي بايد از كنار آن عبور مي كردم .

همان جزوه فارسي كذايي كوچك را به من دادند ؛ امّا چون مي خواستم بدانم منشورات موجود در اين يخچال سياه چيست در خواست جزوه هاي ديگر كردم كه با بستن در ، به من فهماند تو را و امثال تو را كه ايراني هستيد از اين تحفه هاي گرانبها ! و كُتب قَيِّمه ! بهره اي نيست .

يك عرب مصري كه ناظر چنين صحنه تراژدي بود ، تصوّر كرد به من سخت جفا رفته است و مصيبتي بزرگ در محروميّت از اين تحفه ها مرا آزرده ساخته است ! ، امّا حقيقت نه چنين بوده ، مرا از اين كه جزوه ها را نستاندم كمترين رنجه اي دست نداد ليكن روح حساس اين مرد مصري ، او را بر آن داشت كه هنگام بازگشت به سوي مركبي كه ما را به هتل مي آورد ، جزوه هايي را از كانتينربانان بستاند و دوان دوان آنها را به من برساند ! من از اين كار او كه از احساس لَطيف و رقيقش مايه مي گرفت ، بسيار سپاسگزاري كردم و او نيز از رفتار شتربانان سابق و سائقانِ سياراتِ روز ، از من پوزش خواست كه مثلا به شما گستاخي كردند و در كانتينر را بر روي شما مسدود ساختند ! و گويا سدّ و حصر و ايجاد راه بندان و بستن در و دروازه بر روي ديگران و حتي بر روي خودي فراسوي حقايق ، پيشه ديرينه آنها است ؛ حمّالة الحطب راه بر رسول خدا مي بست و بني هاشم را بو جهل ها و بو سفيانها از همان دوران دور دست ، در محاصره گرفته بودند كه مبادا راهي براي توده مشركان فراسوي پيامبر خدا ( صلي الله عليه وآله ) و قرآنش


217


گشوده شود .

جزوه هايي كه اين رادمردِ مصري در ميان راه ، به دستم سپرد ، هر چند براي احترام به ايشان ، با آغوشي باز آنها را پذيرا شدم امّا مرا چندان اعتنايي به آنها نبود . در ميان مركبي كه ما را در سوي هتل سوق مي داد ، آنها را گشودم و ديدم اكثر آنها همان جزوه هاي عاميانه و غرض آلودي بوده كه سالها است در پخش آنها هنرنمايي مي كنند ؛ از آن جمله جزوه هايي بود كه از آنها به گونه اي فشرده ياد مي شود :

* كشف الشبهات في التوحيد ؛ از محمّد بن عبدالوهّاب ، با مقدّمه و تعليقات محمد منير دمشقي ، كه تعليقه نويسِ آن مزدوري است معلوم الحال كه چون بنيانگذاروهّابي گري به سان « چلنگريوآهنگري » وزناً ومعنيً ، در خوابي خرگوشي فرو رفته و فقط با مرگش بيدار خواهد شد .

* مجموعة الرسائل ؛ از رهطِ ثلاثه رونق آفرينان مكتب شرك انگار مكاتب توحيدي ؛ يعني عبدالعزيز بن باز ، محمّد صالح العثيمين و عبدالرحمن بن محمّد بن قاسم كه قسمت عمده محتواي اين رساله ها را احكام فقهي تشكيل مي دهد .

* معني « لا إله إلاّ الله » ؛ از دكتر صالح بن فوزان بن عبدالله بن فوزان ، استاد مؤسسه عالي قضايي رياض ، كه درباره محتواي كلمه « تهليل » سخني تازه آورده ، وكأنَّ پيشينان را راهي به معناي آن نبوده و بايد آنان را مشركاني بيرونِ از حوزه اسلام و مسلمين دانست !

* اصول الدّين الإسلامي ( مع قواعده الأربع ) ؛ از شيخ محمّد بن سليمان تميمي كه تكرار مكرّراتي بيش نيست .

* حقوق دعت إليها الفطرة وقرّرتها الشريعة ؛ از محمد صالح عثيمين ياد شده ، كه استاد كلية الشريعه امام ! محمّد بن سعود در قصيم مي باشد .


218


* و بالاخره جزوه اي فارسي در مناسك حج ، كه احكام حجِ خاصِ خود را از رهگذر آن نشر مي دهند .

مكّه مكرمه

هم اكنون كه در مكّه به سر مي برم ساعت ، حدود هشت و بيست و پنج دقيقه بعد از ظهر روز شنبه 7/3/73 هـ . ش . = 17 ذيحجّه هـ . ق . را اعلام مي كند .

و بايد ساعت سه پس از نيمه شب امروز را عازم جدّه شده و ساعت ده بامداد در روز يكشنبه 8/3/73 به سوي تهران ـ إن شاء الله ـ پرواز كنيم . هر چند اين خاطرات سفر از آغاز تا بدينجا تا اين تاريخ نگارش يافته امّا يادداشتهايي مربوط به روز جمعه 30/2/73 كه در سوي عرفات راه سپرديم ، تا پايان مراسم رمي جمرات را قبلا نگاشته بودم . نوشته ما تا اينجا در اين شب مي خواهد در مكّه به پايان برسد كه بايد به خواست خداوند ساير مشهودات خود در ايّامي ديگر را در تهران بنگارم ، فعلا عازم مراسم جشن عيد غدير مي باشم كه با حضور نماينده محترم مقام معظّم رهبري حضرت حجّة الاسلام والمسلمين جناب آقاي محمّدي ري شهري در مبناي « الجفالي » در محلّ تشكيل جلسات ، برگزار مي شود .

بدين اميد كه خداوند متعال ما را به چنان حجي موفق بدارد و گناهان ما را فرو ريزد ، سخن را به پايان مي برم .

والحمدلله أولاً و آخراً و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين ، كتبه بيمناه الداثرة العبدالمفتاق الي رحمة ربه الغافر الغني محمد الباقر الحسيني المازندراني المدعو بـ « حجتي » في يوم السبت ، الحادي عشر من شهر محرم الحرام سنة 1417 هـ . ق . = 21/3/1375هـ . ش .


219


كتابنامه

أخبار مكة : محمد بن عبدالله ازرقي ، دارالاندلس ، بيروت 1328 هـ . ق .

الاساس في التفسير : سعيد حوّي ، دارالسلام للطباعة والنشر والتوضيع والترجمة ، قاهره ، ط سوم 1412 هـ . ق .

بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار : محمد باقر بن محمد تقي مجلسي ( م1110 هـ . ق . ) مؤسسه الوفاء ، بيروت . 1403 هـ . ق .

البرهان في تفسيرالقرآن : سيد هاشم بن سيد سليمان بن سيد اسماعيل توبلي بحراني ( م 1107 هـ . ق . ) مؤسسه الاعلمي للمطبوعات ، بيروت 1408 هـ . ق .

تاريخ بغداد : ابوبكر احمد بن علي ، معروف به « خطيب بغدادي » ( م463 هـ . ق . ) دارالكتب العلمية ، بيروت ، بي تاريخ .

تاريخ العرب قبل الاسلام : جواد علي = المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام .

تاريخ اليعقوبي : احمد بن يعقوب بن جعفر ، معروف به « ابن واضح اخباري » ( م284هـ . ق . ) دار ، بيروت 1379 هـ . ق .

تأويل الآيات : مولي كمال الدين عبدالرزاق بن احمد ابي الغنائم محمد كاشاني ( م730 هـ . ق . ) دارالاندلس للطباعة والنشر والتوضيع ، بيروت بدون تاريخ كه به عنوان تفسير القرآن العظيم ، منسوب


220


به محي الدين بن العربي به طبع رسيده است .

تفسير ابن كثير = تفسير القرآن العظيم .

تفسير ابوالفتوح رازي = روض الجنان و روح الجنان .

تفسير القرآن العظيم : حافظ عمادالدين ابوالفداء بن كثير دمشقي ( م 774 هـ . ق . ) دارالمعرفة ، بيروت ، بدون تاريخ .

تفسيرالقرآن الكريم : منسوب به محيي الدين بن عربي ( م 638 هـ . ق . ) كه در واقع « تأويل الآيات » ملا عبدالرزاق كاشاني است كه به غلط به محيي الدين منسوب است ، ما در اين دفتر به همين عنوان استناد كرديم .

تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة : محمد بن حسن ، معروف به « حرّ عاملي » مشغري ( م 1104 هـ . ق . ) مؤسسة آل البيت ( عليهما السلام ) لاحياء التراث ، مطبعه مهر قم 1414 هـ . ق .

تنوير المقياس من تفسير ابن عباس : مجدالدين ابو طاهر محمد بن يعقوب لغوي ، معروف به « فيروز آبادي » ( 729 ـ 817 هـ . ق . ) دارالمعرفة للطباعة والنشر ، افست از روي نسخه چاپي « المطبعة الميمنيه » مصر 1314 هـ . ق ، هامش « الدر المنثور في التفسير بالمأثور » .

الجامع الصحيح : محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بخاري ـ ابوعبدالله ـ ( م 6 يا 253 هـ . ق . ) دارالدعوة ، استانبول . و طبع بيروت 1406 هـ . ق .

حج الانبياء والائمة ( عليهما السلام ) : حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت ، ايران 1416 هـ . ق .

الحقائق : محمد بن مرتضي ، معروف به « فيض كاشاني » ( 1007 ـ 1091 هـ . ق . ) دارالكتاب العربي ، بيروت 1399 هـ . ق .

ديوان : خواجه شمس الدين محمد بن محمد ، معروف به « حافظ شيرازي » ( حدود 720 ـ حدود 792 هـ . ق . ) به اهتمام سيد محمد رضا


221


جلالي ناييني و دكتر نذير احمد ، انتشارات امير كبير ، چاپ ششم 1367هـ . ش .

روح البيان في تفسيرالقرآن : اسماعيل حقي بروسوي خلوتي ( م1137 هـ . ق . ) المكتبة الشعبية ، بدون تاريخ ، افست از چاپ « المطبعة العثمانية » 1330 هـ . ق .

الروضة الهية في شرح اللمعة الدمشقية : زين الدين بن علي ، معروف به « شهيد ثاني » ( 911 ـ 965 هـ . ق . ) طبع افست « احياء التراث العربي » با تعليقات و تصحيح سيد محمد كلانتر ، بدون تاريخ .

روض الجنان و روح الجنان : حسين بن علي بن محمد رازي خزاعي ، معروف به « ابوالفتوح رازي » ( م سده 6 هـ . ق ، تهران ، طبع دوم ، به تصحيح الهي قمشه اي 1334 ، 1335 هـ . ش .

زادالمسير في علم التفسير : عبدالرحمن بن علي محمد ( ابوالفرج جمال الدين جوزي قرشي بغدادي ) معروف به « ابن جوزي » ( م 597 هـ . ق . ) دارالفكر ، بيروت 1407 هـ . ق .

سفينة البحار و مدينة الحكم والآثار : عباس بن محمد رضا ، معروف به « شيخ عباس قمي » ( م 1359 هـ . ق . ) چاپ سنگي ، تهران 1355 هـ . ق .

سنن ترمذي : ابو عيسي محمد بن عيسي بن سوره ( م 279 هـ . ق . ) بيروت ، دارالفكر .

صحيح البخاري = الجامع الصحيح : محمد بن اسماعيل بخاري .

علل الشرايع : محمد بن علي بن بابويه قمي ، معروف به « شيخ صدوق ـ و ابن بابويه » ( م 381 هـ . . ق . ) دار احياء التراث العربي بيروت ، افست از چاپ « المكتبة الحيدرية » ( نجف 1385 هـ . . ق . ) چاپ دوم .

عيون اخبارالرضا ( عليه السلام ) : صدوق ( م 381 هـ . ق . ) تهران ، انتشارات جهان .


222


غياث اللغات : غياث الدين محمد جلال الدين بن شرف الدين مصطفي آبادي رامپوري ( م سده 13 هـ . ق . ) از كشور ، هند 1890 م .

فرهنگ نفيسي : علي اكبر نفيسي « ناظم الاطباء » ( م 1342 هـ . ق . ) طبع افست مروي در پنج مجلد ، 1343 هـ . ق .

فقيه من لايحضره الفقيه : صدوق ( م 381 هـ . ق . ) تهران 1410 هـ . ق .

في ظلال القرآن : سيد قطب ( 1324 ـ 1387 هـ . ق . ) دارالشروق ، بيروت ، طبع دهم 1402 هـ . ق .

الكافي : محمد بن يعقوب كليني رازي ( م 328 ـ يا ـ 329 هـ . ق . ) با ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي ، و سيد هاشم رسولي ، كتابفروشي اسلاميه ، تهران 1387 هـ . ق . و چاپ دار صعب و دارالتعارف للمطبوعات ، بيروت ، طبع چهارم 1402 هـ . ق .

الكامل في التاريخ : عزالدين ابوالحسن علي بن كرم محمد بن عبدالكريم شيباني ، معروف به « ابن اثير » ( م 555 ـ 630 هـ . ق . ) دار صادر ، بيروت 1402 هـ . ق .

كشف الاسرار و عدّة الابرار : معروف به « تفسير خواجه عبدالله انصاري » : رشيدالدين ابوالفضل بن ابي سعيد احمد بن محمد محمود ميبدي ( زنده در 520 هـ . ق . = تاريخ تأليف كتاب ) انتشارات امير كبير ، چاپ سوم 1357 هـ . ش .

كنزالعمال في سنن الاقوال والافعال : علاءالدين علي المتقي بن حسام الدين هندي برهان پوري ( م 975 هـ . ق . ) مؤسسة الرسالة ، بيروت 1399 هـ . ق .

لطائف الاشارات : ابوالقاسم زين الاسلام عبدالكريم بن هوازن بن عبدالملك بن طلحة بن محمد قشيري ( 376 ـ 465 هـ . ق . ) مركز تحقيق


223


التراث ـ الهيئة المصرية العامة للكتاب ، مصر ، چاپ دوم ( مصوّر از چاپ نخست سال 1971 م ) 1981 م .

مجمع البيان لعلوم القرآن : امين الاسلام ابو علي فضل بن حسن طبرسي ( م 548هـ . ق . ) كتابفروشي اسلاميه ، تهران 1373 ـ 1374 هـ . ق .

المحجة اليضاء في احياء ( تهذيب ) الاحياء : محمد بن مرتضي ، معروف به « فيض كاشاني » ( م 1091 هـ . ق . ) مكتبة الصدوق ، تهران 1339 ـ 1342 هـ . ش .

مروج الذهب و معادن الجوهر : ابوالحسن علي بن حسين بن علي مسعودي ( م 346 هـ . ق . ) دارالمعرفة ، بيروت 14030 هـ . ق ، و ترجمه آن از ابوالقاسم پاينده ، بنگاه نشر كتاب ، تهران 1356 هـ . ش .

مستدرك تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة : ابو محمد حاج ميرزا حسين بن محمد تقي طبرسي نوري ( م 1320 هـ . ق . ) قم 1408 هـ . ق .

مظهر العجائب و منبع الغرائب في شرح دعاء سيدنا الحسين بن علي بن ابي طالب ( شرح دعاي عرفه ) : سيد خلف بن سيد عبدالمطلب بن سيد حيدر بن سيد محسن بن سيد محمد ( ملقب به مهدي ) بن فلاح موسوي حويزي مشعشعي ( معاصر شيخ بهايي م1030 هـ . ق . ) نسخه خطي كتابخانه شخصي .

المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النبوي : دكتر ارند ، ژان . و نسينگ ، استاد زبان عربي دانشگاه ليدن ، هلند ( 1882 م ) افست از چاپ كتابخانه « بريل » در ليدن هلند ، 1936 ـ 1969 م .

المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم : محمد فوأد عبدالباقي ، دارالفكر ، بيروت 1407 هـ . ق .


224


المعجم الوسيط : ابراهيم مصطفي ، و احمد حسن الزيات ، و حامد عبدالقادر ، و محمد علي نجار ، به اشارت « مجمع اللغة العربية مصر » افست از چاپ دوم مصر ، 1980م دارالدعوة تركيه ، بي تاريخ .

المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام : دكتر جواد علي ، دارالعلم للملايين ، بيروت 1968م

من لا يحضره الفقيه = فقيه من لايحضره الفقيه .

منية المريد في أدب المفيد والمستفيد : زين الدين بن علي ، معروف به « شهيد ثاني » ( م 965 هـ . ق . ) طبع سنگي بمبئي .

مواهب عليه : كمال الدين حسين بن علي واعظ كاشفي بيهقي ( سبزواري ) ( م910 يا 906 هـ . ق . ) طبع سنگي 1276 هـ . ق .

الوافي : محمد بن مرتضي ، معروف به فيض كاشاني ( م 1091 هـ . ق . )

وسائل الشيعه = تفصيل وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة .


| شناسه مطلب: 76742