بخش 1

مقدمه معاونت آموزش و تحقیقات سیمای ابراهیم (علیه السلام) سیمای حج در اسلام فلسفه و اسرار حج سیمای پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله)


1


بسم الله الرحمن الرحيم


3


سوژه هاي سخن

( در مكه و مدينه )


7


بسم الله الرحمن الرحيم

« مراتب معنوي حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه نزديك مي نمايد ، حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادي حج بطور صحيح و شايسته مو به مو عمل شود » . حضرت امام خميني (قدس سرّه)

حجّ نمايشي پرشكوه ، از اوج رهايي انسان موحّد ازهمه چيز جز او ، و عرصه پيكاري فرا راه توسن نفس ، و جلوه بي مانندي از عشق و ايثار ، و آگاهي و مسئوليت ، در گستره حيات فردي و اجتماعي است . پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاي مكتب اسلام است . مؤمنان گرچه با اين عبادت الهي ، آشنايي ديرينه دارند ، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم ، زنگار دل ، با زلال زمزم توحيد مي زدايند ، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مي كنند ، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما ، مشحون از آموزه هاي حياتبخش حجّ است ، امّا هنوز ابعاد بي شماري از اين فريضه مهمّ ، ناشناخته و مهجور مانده است . پيروزي انقلاب اسلامي ، در پرتو انديشه هاي تابناك امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه ) حجّ را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامي ، در جايگاه واقعي خويش نشاند ، و سيماي راستين و محتواي غني آن را نماياند . امّا هنوز راهي دراز در پيش است ، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حجّ ، شناخته و شناسانده شود ، و مؤمن حجّ گزار با آگاهي و شعور ديني ، بر آن مواقف كريمه ، و مشاعر عظيمه ، كه محلّ هبوط ملائكة الله ، و توقّف انبيا و اوليا بود ، گام بگذارد .


8


در راستاي تحقق اين هدف بزرگ ، بعثه مقام معظّم رهبري با الهام از انديشه هاي والا و ماندگار امام راحل ، احياگر حجّ ابراهيمي ( قدّس سرّه الشّريف ) و بهره گيري از رهنمودهاي ارزشمند رهبرعزيزانقلاب اسلامي حضرت آية الله خامنه اي ـ مدّظلّه العالي ـ با تأسيس معاونت آموزش و تحقيقات ، تلاش مي كند فصل جديدي فراراه انديشمندان مسلمان ، و علاقمندان به فرهنگ حجّ ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد . از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه ، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ ، آشنايي با اماكن مقدسه ، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاي بزرگ اسلام ، بررسي رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاش هايي را آغاز كرده است . آنچه اينك پيش روي خواننده قرار دارد برگ سبزي است از اين دفتر . بي گمان راهنمايي و همراهي انديشوران ، از نارسائي ها خواهد كاست ، و در اين راه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظّم رهبري ، از همكاري همه علاقمندان استقبال كرده ، و دست آنان را به گرمي مي فشارد .

و من الله التوفيق و عليه التكلان

معاونت آموزش و تحقيقات

بعثه مقام معظم رهبري


9


سيماي ابراهيم (عليه السلام) در قرآن

در آينه قرآن ، ابراهيم انساني است كه از عرفان قوي برخوردار است ( و لقد آتينا ابراهيم رشده . . . ) ( 1 ) ( وكذلك نري ابراهيم ملكوت السموات والأرض ) ( 2 ) وارسته اي با تكيه بر قدرت لايزال الهي ، حركت به سوي حضرت حق را ، « جهتِ » خويش قرار داده ( اني وجهت وجهي للذّي فطر . . . ) ( 3 ) شيوه هاي برهاني و منطقي ( فلمّا جنّ عليه الليل . . . ) ( 4 ) از بت پرستي و بت پرستان بيزاري جسته است ( اف لكم ولما تعبدون من دون الله ) ( 5 ) نه بتان مجسمه اي را پذيرفت ( ما هذه التماثيل . . . ) ( 6 ) اختيار نمود ( الم تر الي الذي حاجَّ ابراهيم . . . ) ( 7 ) را از هر زنگاري آراسته بود « وَاِنَّ مِنْ شيعته لاَبراهيم اذ جاء رَبَّه بقلب سليم » ( 8 ) ضمير پاك و مطمئن بود كه بتان را تحمل نمي كرد و به بت پرستاني كه پذيرش منطق او را نداشتند و براي سخن حق حسابي باز نكرده بودند ، با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انبياء : 51 .

2 ـ انعام : 75 .

3 ـ انعام : 79 .

4 ـ انعام : 76 .

5 ـ انبياء : 67 .

6 ـ انبياء : 52 .

7 ـ بقره : 258 .

8 ـ صافات : 84 .


10


قدرت اخطار نمود « تالله لا كيدنَّ أصنامكم . . » ( 1 ) « فجعلهم جُذاذاً اِلاّ كبيراً . . . » ( 2 ) تحمل حضور وي را نداشتند ، راهي جديد را پيش گرفتند « قالوا حرقوه و انصروا . . . » ( 3 ) غافل از آنكه پروردگارش نخواهد گذارد كه با وي چنان كنند « قلنا يا نار كوني برداً و . . . » ( 4 ) مي رود تا در كوران حوادث آبديده شود چرا كه آينده اي والا و تابناك برايش مقرّر است . ولي بايد ديد او چگونه عمل مي كند . در عالم خواب حادثه اي را مشاهده مي كند « اني اري في المنام اني اذ بحك . . . » ( 5 ) ترديد به خود راه داد « فلما اسلما و تلّه للجبين . . . » ( 6 ) او فرزند دلبندش را به قربانگاه برد و خداي ابراهيم كه او را چنين يافت بر وي تحسين نمود « ونا ديناه ان يا ابراهيم . . . » ( 7 ) چنين آزمايشاتي بود كه وي را به مرتبه رفيع امامت ارتقاء بخشيد « اذا اتبلي . . . قال اني جاعلك للناس اماما » ( 8 ) امام ، كه از او يك امت ساخت ( كان امة قانتاً ) ( 9 ) را بر همگان اسوه نمود ( قد كانت لكم اسوة . . . ) ( 10 ) اسوه نباشد ، كسي كه در راه حق ، نه خود مي شناسد نه رفاه و نه همسر و فرزند « ربنا انّي اسكنت . . . » ( 11 ) نيست مگر براي اقامه نماز « ربنّا ليقيموا الصلاة . . . » ( 12 ) و استقرار اركانِ كعبه و آمـاده سـازي آن بـراي عـابدان حـضرت حـق « و اذ يرفع ابراهيم . . . » ( 13 ) و چـه افـتـخاري از اين برتر كه وي از سوي خدا عهده دار خانه كعبه شود ( و عهدنا الي ابـراهيم . . . ) ( 14 ) بـراي آيندگان ( ربنا و ابعث فيهم . . . ) ( 15 ) به انجام مناسك حج فراخواند ( و اذن في الناس بالحج ) ( 16 ) بالاخره خدايش همواره ياد او را گرامي دارد « و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلي » . ( 17 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انبياء : 57 .

2 ـ انبياء : 58 .

3 ـ انبياء : 68 .

4 ـ انبياء : 69 .

5 ـ صافات : 102 .

6 ـ صافات : 103 .

7 ـ صافات : 104 .

8 ـ بقره : 124 .

9 ـ نحل : 120 .

10 ـ ممتحنه : 120 .

11 ـ ابراهيم : 37 .

12 ـ ابراهيم : 37 .

13 ـ بقره : 127 .

14 ـ بقره : 125 .

15 ـ بقره : 129 .

16 ـ حج : 27 .

17 ـ بقره : 125 .


11


سيماي حج در اسلام

نظري به قرآن و حديث مي اندازيم تا با سيماي حج ، آنهم حج ابراهيمي آشنا گرديم . اگر انجام مناسك حج بر مردم واجب است « ولله علي الناس حِجّ البيت . . . » ( 1 ) بديهي است ، كه ترك آن بمثابه كفر خواهد بود ( و من كفر . . . ) ( 2 ) امام صادق (عليه السلام) نيز آمده است كه حضرتش مراد از « كفر » را ترك فريضه حج دانسته اند . ( 3 )

البته ترغيب به حج ، نه از آنروست كه خداي را نيازي به حج من و توست « فان الله غني عن العالمين » ( 4 ) فرمود : لاتتركوا حج بيت ربكم فتهلكوا . ( 5 ) بقاي كعبه است . كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند : لايزال الدين قائما ما دامت الكعبة . ( 6 ) آري حج ، ركن دين است ، هرچند دين اركان ديگري نيز دارد و بفرموده امام باقر (عليه السلام) : « بني الاسلام علي خمس ، علي الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولاية » . ( 7 ) رتبه ، پس از نماز ، حج مهمترينِ آن اركان است ( ليس شيئ افضل من الحج الا الصلاة ) . ( 8 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 97 .

2 ـ آل عمران : 97 .

3 ـ وسائل ، ج 8 .

4 ـ آل عمران : 97

5 ـ ثواب الاعمال .

6 ـ كافي .

7 ـ كافي .

8 ـ علل الشرايع .


12


امام علي (عليه السلام) در نامه اي به قثم بن عباس « سفير حضرت ، در مكه » مي فرمايد : فاقم للناس الحج و ذكّرهم بأيام الله . ( 1 ) بكار گرفت تا جايي كه ( . . . لكان علي الوالي ان يجبرهم ) . ( 2 )

* * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه .

2 ـ وسائل .


13


فلسفه و اسرار حج

راستي آن همه تأكيد و ترغيب براي چيست ؟ پاسخ سؤال در نگرشي بر آيات و روايات نهفته است چه آنكه ائمه ( عليهم السلام ) آثار بسياري را براي حج برشمرده اند گو اينكه قرآن نيز به فوايدي چند اشاره دارد . پس در اين مقطع و دوران معين « الحج اشهر معلومات . . . » ( 1 ) مختصر فهرست مي شود :

* رفتن بسوي خدا است

-> ان علة الحج الوفادة الي الله تعالي « امام رضا (عليه السلام) » ( 2 )

* پشتوانه دين است

-> . . . والحج تشييد اللدين « حضرت فاطمه (سلام الله عليها) » ( 3 ) -> فرض الله الحج تقوية للدين « امام علي (عليه السلام) » ( 4 )

* بازارتوشه برگيري ، براي آخرت است -> الحج و العمرة سوقان من اسواق الآخرة . . . ( 5 )

* مايه قوام و قيام مردم است -> جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس . . . ( 6 )

* زمينه معارفه مسلمين جهان است -> . . . فجعل فيه الاجتماع من المشرق و المغرب

ليتعارفوا ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 197 .

2 ـ علل الشرايع .

3 ـ احتجاج ، طبرسي .

4 ـ نهج البلاغه .

5 ـ در روايات آمده است / وافي .

6 ـ مائده : 97 .

7 ـ علل الشرايع .


14


* ميدان شناخت آثار باستاني اسلامي است

-> ولتعرف آثار رسول الله (صلّي الله عليه وآله) و تعرف اخبار و يذكر . . . ( 1 )

* منافع تجاري و اقتصادي دارد -> . . . و ليتربح كل قوم من التجارات . . . ولينفع بذلك . . . ( 2 )

* محل پاك شدن از گناهان است -> ان علة الحج . . . والخروج من كل ماافترف و . . . ( 3 ) -> و حج البيت فانه . . . مدحضة للذنب ( 4 )

* ميدان خودسازي است

-> ان علة الحج . . . وخطرها عن الشهوات واللذّات ( 5 )

* نشانه كرنش دربرابرعظمت حق است

-> جعله علامة لتواضعهم لعظمته ( 6 )

* شعار و آرم تمام نماي اسلام است -> جعله للاسلام علماً ( 7 )

* و . . . بسياري آثار و دستاوردهاي ديگر كه در قرآن و حديث آمده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علل الشرايع .

2 ـ علل الشرايع .

3 ـ علل الشرايع .

4 ـ امالي ، طوسي .

5 ـ علل الشرايع .

6 ـ نهج البلاغه .

7 ـ نهج البلاغه


15


سيماي پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله)

اين فراز را در چند مقوله مورد ارزيابي قرار خواهيم داد :

* ولادت حضرت : سال 570 ميلادي است ، آن را « عام الفيل » لقب داده اند . به دليل حادثه عظيم و بياد ماندني مقابله نيروهاي غيبي با سپاه ابرهه ( الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل . . . ) ( 1 ) آنكه « ان للكعبة ربّاً يمنعه » ( 2 ) كه افكار را متوجه جزيرة العرب نمود . دقيقاً در چنين سالي در خانه عبدلله و آمنه ، مولودي قدم به عرصه گيتي مي گذارد و همزمان با ولادتش ، ايوان كسري شكاف برمي دارد ، آتشكده فارس خاموش مي شود ، درياچه ساوه خشك و بالأخره بت ها فرو مي ريزد .

* * *

طفوليت حضرت : سه روز از مادر شير نوشيد ، چهار ماه از ثويبه و ديگرِ ايّام را از حليمه سعديه و چه پربار بود بر حليمه و قبيله اش و به قول عبدالمطلب : « بخّ بخّ سعد و حلم خصلتان فيها خير الدهر و عزّ الابد » ( 3 ) زندگيش به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيل : 1 .

2 ـ سخن عبدالمطلب نزد ابرهه .

3 ـ سيره حلبي ، 1/106 .


16


بركت محمد (صلّي الله عليه وآله) ، اذعان داشت . ( 1 )

* * *

نوجواني و جواني حضرت : مقطع حساسي است ، دوران رشد او همچون هر شخص ديگري است ، با اين تفاوت كه وي پدر را و پس از درنگي ، مادر را از دست داده است ، شايد مصلحت در اين بوده است . كه با مشكلات روبرو و از همان نخستين گام تحت تربيت مستقيم الهي ، در كوران حوادث آبديده گردد . وي خاطراتي را در اين دوران زندگي ، در صفحه تاريخ به ثبت رسانده است . همچون سفر به شام در سن 12 سالگي و در معيت عمويش ابوطالب ، كه در آن با بحيراء ، برخوردي كوتاه داشت و سخناني چند مبادله شد ، كه بعدها برخي نابخردانه كوشيدند تا تبليغات ديني پيامبر را ره آورد اين سفر و كلاس درس اين راهب بدانند ، غافل از آنكه نتوان چنين بهره اي گرفت ؛ زيرا :

* پيامبر امّي بود .

* مدت برخورد كوتاه بود .

* محتواي قرآن با تورات و انجيل متفاوت است .

* اصل نقل سندِ قوي ندارد .

* چرا هرگونه افترا و تهمتي را به وي زدند ولي قريش اين مورد را نگفته اند ؟ و . . . بالاخره اين دوران را با همه فراز و نشيب طي مي كند ، محمد امين لقب مي گيرد ، عفت او زبانزد خاص و عام مي شود و گزارش سفر او توسط ميسره ، به خديجه منتقل و او شيفته پاكي و پاكدامني وي شده و مقدمات ازدواج فراهم مي گردد و . . .

* * *

بعثت حضرت : او كه از خردسالي تحت تربيت مستقيم وحي بود ( ولقد قرن الله به منذان كان فطيما . . . ) ( 2 ) ( ولقد كان يجاور في كل سنة بحراء . . . ) ( 3 ) گوش شنيد ( اقرء بسم ربك الذي خلق . . . ) ( 4 ) ارزشمند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب ، 1/24 .

2 ـ نهج البلاغه ، خطبه 192 .

3 ـ نهج البلاغه .

4 ـ علق : 1 .


17


( هو الذي بعث في الأمّيين . . . ) ( 1 ) جزيرة العرب رخت بربسته و مردم در آستانه سقوط بودند ( و كنتم علي شفاحفرة . . . ) ( 2 ) كه بايد براي هميشه بر اين نعمت « بعثت » شاكر بود « و اذكروا نعمت الله » ( 3 ) ثمرات بسياري را به ارمغان آورده است . كه كافي است مقايسه اي بين قبل و بعد بعثت بشود ، گذشته اي تاريك كه امير (عليه السلام) مي فرمايد : « ان الله بعث محمداً نذيراً للعالمين و امينا علي التنزيل و انتم معشر العرب علي شر دين و في شر دار منيخون بين حجارة خشن و حيات صمّ ، تشربون الكدر و تأكلون الجشب ، تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم و الاصنام فيكم منصوبة و الاثام بكم معصوبة . . . و اهل الارض يومئذ ملل متفرقة و اهواء منتشرة و طوائف متشتّتة بين مشبّه لله بخلقه او ملحد في اسمائه او مشير الي غيره » ( 4 ) تعداد روزهاي سال ، بت نگهداري مي شد . دختر زنده به گور مي شد تا آنجا كه شخصي دوازده دخترش را زنده زنده در خاك پنهان ساخته بود و پيامبر وقتي داستان را شنيد اشك ريخت و فرمود : « من لا يَرحم ، لا يُرحَم » . تعصبات قومي حاكم بود ، روابط بر مبناي معياري صحيح نبود ، قتل و غارت اصل بود و . . . و در يك جمله همان كه قرآن مي فرمايد : « وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين » ( 5 )

و نقطه مقابل ، آينده بعثت است كه در جاهليت عرب تحول گسترده اي بوجود آمد ، آن هم به بركت بعثت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه خدايش مي فرمايد : « فانقذكم » ( 6 ) ـ « فاصبحتم بنعمته اخوانا » ( 7 ) ـ « هداكم للايمان » ( 8 ) تاريخ آنچه از بركات داريم ، از بعثت پيامبر نشأت گرفته است .

* * *

دعوت حضرت : از همان ساعات اوليه و پس از بازگشت از حراء دعوت را آغاز مي كند ، دعوتي محدود را و در اين راستا بايد از نزديكان آغاز كند « و انذر عشيرتك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جمعه : 2 .

2 ـ آل عمران : 103 .

3 ـ آل عمران : 102 .

4 ـ نهج البلاغه ، خطبه 26 .

5 ـ جمعه : 2 .

6 ـ آل عمران : 102 .

7 ـ آل عمران : 102 .

8 ـ حجرات : 17 .


18


الأقربين » ( 1 ) شد « فاصدع بمأنومر و اعرض عن المشركين » ( 2 ) ابوقبيس قرار گرفت و با نداي « وا صباحاه » مردم را فراخواند و با شعار « قولوا لا اله الا الله تفلحوا » حركت اساسي خود را آغاز كرد .

* * *

رسالت جهاني حضرت : دعوتي را كه آن روز حضرت آغاز نمودند هرچند در محيطي محدود ، شروع شد ولي براي همه بشريت و هميشه تاريخ و آيندگان پيام داشت . آنكس كه وي را فرستاد به او رسالتي جهاني را مأموريت داد « و ما ارسلناك الا كافة للناس » ( 3 ) چه انسان هايي كه در زمان پيامبر بودند و يا آنها كه بعد آمده و خواهند آمد . حضرتش فرمود : « انا رسول من ادركت حيا و من يولد بعدي » ( 4 ) امپراطوري ها و رؤساي قبايل و . . . سفير و پيام مي فرستاد بر همين اساس بود . و قطعاً اين رسالت جهاني ، لطفِ الهي بر بشريت است « و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين » ( 5 )

* * *

شيوه دعوت حضرت : در آن رسالت جهاني روش دعوت بسيار پيچيده و ظريف است و بايد بر اصولي خاص مبتني باشد تا با موفقيت روبرو شود :

* به زبان مردم باشد

-> و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ( 6 )

* با مهرباني همراه باشد

-> ولو كنت فظا عليظ القلب لإنفضّوا ( 7 )

* با منطق و برهان باشد

-> ادع الي سبيل ربك بالحكمة ( 8 )

* خيرخواهانه باشد

ر ادع الي سبيل ربك بالحكمة . . . و الموعظة الحسنة ( 9 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام : 92 .

2 ـ حجر : 94 .

3 ـ سبأ : 28 .

4 ـ ميزان الحكمة .

5 ـ انبياء : 107 .

6 ـ ابراهيم : 4 .

7 ـ احزاب : 21 .

8 ـ نحل : 123 .

9 ـ نحل : 123 .


19


* بد ، را خوب پاسخ گويد

-> ادفع بالتي هي احسن السيئة ( 1 )

* روي هواي نفس نگويد

-> ما ينطق عن الهوي ( 2 )

* مزد مادي طلب نكند

-> ما اسئلكم عليه من اجر ( 3 )

* فرصت تحقيق بدهد

-> و ان احد من المشركين استجارك فاجره ( 4 )

* آگاهانه و با بينش باشد

-> ادعوا علي الله علي بصيرة ( 5 )

* با اخلاص همراه باشد

-> ان اجري الا علي الله ( 6 )

و بسياري نكات ظريف ديگر . . .

* * *

موانع دعوت حضرت : ابتدا دعوت او را به توحيد ، جدّي تلقي نمي كردند ولي آنگاه كه امر دعوت رو به توسعه گذارد ، مشركان قريش ، از حربه هاي مختلف بهره گرفته و به مقابله با حضرتش پرداختند . اين شيوه ها عبارت بودند از :

* تذكر تهديد آميز :

« يا ابا طالب ان ابن اخيك قد سبّ آلهتنا وعاب ديننا و سفّه احلامنا و ضلل آبائنا فاما ان تكفه عنا او تخلي بيننا و بينه » ( 7 )

« و اين امر چند مرتبه اتفاق افتاد » .

وقتي ابوطالب سخن آنان را به پيامبر منتقل مي كند ، حضرت مي فرمايند : من يك چيز را طالبم و آن را دنبال مي كنم -> تشهدون ان لا اله الاَّ الله .

هر چند براي آنان دست كشيدن از 360 بت بسيار سخت بود « و عجبوا . . . اجعل الالهة الها واحداً ان هذا لشيئي عجاب » ( 8 )

* * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مؤمنون : 96 .

2 ـ نجم : 3 .

3 ـ شعراء : 127 .

4 ـ توبه : 6 .

5 ـ يوسف : 108 .

6 ـ شعراء : 127 .

7 ـ سيره ابن هشام .

8 ـ ص : 4 .


20


* تطميع به ثروت و قدرت و . . . :

ولي اني نيز نتيجه نداد زيرا او تنها براي انجام وظيفه قيام كرده است . از اين رو شرق و غرب را در اختيار او و در كف قدرت او بگذارند دست از وظيفه برنمي دارد .

« لو وضعوا الشمس في يميني و القمر في شمالي علي ان اترك هذا الامر أو اهلك في ما تركته » . ( 1 )

* * *

* حركتهاي ايذايي :

همچون استهزاء ، آزار و اذيت و حركتهاي ناشايست هر چند اين تير نيز به سنگ خورد .

* * *

* زدن برچسب ها :

او را ساحر ، كاهن ، شاعر ، مجنون و . . . خواندند . روي صحنه تهمت است ولي ، پشت پرده عظمت است ؛ زيرا عنوان ساحر ، كان و . . . گوياي آن است كه شيوه عمل او ، سخن او از نوعي پيچيدگيبرخوردار بوده است كه نشانگر فوق العاده بودن كلام او و مرام او است . اين زدن برچسب تازگي نداشت ( وكذلك ما اتي الذين من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر و مجنون ) ( 2 ) ( ماضل صاحبكم و ماغوي و ماينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي ) . ( 3 )

* * *

* شكنجه ياران :

وقتي كه نتوانستند وي را در منگنه قرار دهند ، سراغ ياران مخلص وي رفتند تا شايد با شكنجه ، آنان را از صحنه خارج سازند . بلال را ، عمار و والدين او را ، عبداللهبن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره ابن هشام .

2 ـ ذاريات : 52 .

3 ـ نجم : 5 ـ 2 .


21


مسعود و . . . و ولي غافل از آنكه « لا يخافون في الله لومة لائم . . . » . ( 1 )

* * *

* منع از استماع قرآن :

چنين انديشيدند كه از شنيدن قرآن جلوگيري كنند تا از نفوذ آيات الهي در اندرون دلها بكاهند ( و قال الذين كفروا لاتسمعوا لهذا القرآن ) ( 2 ) مناديان امر و طراحان اين انديشه ، در تاريكي شب به كنار مجمع مسلمين رفته و به استماع قرآن مي پرداختند .

* * *

* ايجاد محدوديت ها :

بدين گونه كه قراردادي را يك طرفه تقرير و محدوديتهايي را به تصويب رساندند و در آن ، مواد زير را گنجاندند :

* معامله با پيامبر و ياران ممنوع

* معاشرت با آنان ممنوع

* ازدواج با آنان ممنوع

* طرفداري از آنان ممنوع . و پس از سه سال كه آنان را در « شعب ابوطالب » در تنگنا گذاردند ، با مقاومت شگفت انگيز آنان روبرو شده و عهدنامه را بي نتيجه يافتند . از اين رو محدوديت برداشته شد .

* * *

* تصميم به كشتن حضرت :

آنان پس از ناكام ماندن در بهره گيري از ديگر حربه ها ، در محلي بنام « دارالندوة » گرد آمدند تا چاره اي اساسي و نهايي انديشند :

« و اذ يمكر بك الذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك » ( 3 ) مختلف طرح و مورد بررسي قرار گرفت .

* او را حبس نمايند ، آزادش خواهند ساخت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائده : 54 .

2 ـ فصلت : 26 .

3 ـ انفال : 30 .


22


* بر مركبي سوار و راهي بيابانها سازند ، قبايل رهايش خواهندنمود .

* شخصي به وي حمله و او را به قتل رساند ، خونبها راضي كننده نيست .

* هجوم قبايلي آورده و او را بكشند كه بدينصورت قاتل معين نيست .

غافل از آنكه « و يمكرون و يمكرالله والله خير الماكرين » ( 1 ) المبيت » فرا رسيد . تنها امام علي بن ابيطالب بود كه حاضر شد از خود رشادت نشان دهد چه آنكه او با خدا به داد و ستد پرداخت ( و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ) ( 2 ) برخي گويند ( 3 ) آمد » در بستر حضرت آرميد . كه بايد به ايشان گفت : آيا اين گواه بر ايمان قوي علي (عليه السلام) به پيامبر نيست ؟ پس اين نيز جلوه اي از روح بلند و ملكوتي آن امام هُمام است . گرچه اين پيشگويي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در هيچ سند معتبري نيامده است .

* * *

اخلاق حضرت :

رسالتي را كه پيامبر بر دوش گرفت ، گستره اي جهاني داشت ، موانع راه نيز بسيار بود . در اين ميان ، رشد روز افزون اسلام ، افزايش گروندگان ، حقيقتي انكار ناپذير است كه رمز آن در اخلاق پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نهفته است ( فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك ) ( 4 ) ( انك لعلي خلق عظيم ) ( 5 ) سازند ( ولكم في رسول الله اسوة حسنة ) ( 6 ) نوشتارمان آنچه را كه روايات گواه آن است فهرست مي كنيم : ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انفال : 30 .

2 ـ بقره : 207 .

3 ـ آنگونه كه ابن تيميه معتقد است .

4 ـ آل عمران : 159 .

5 ـ قلم : 4 .

6 ـ احزاب : 21 .

7 ـ از مكارم الاخلاق ، محجة و بحار استفاده شد .


23


* جميل المعاشرة

* كريم الطبيعه

* لايتكلم في غير حاجة

* طلق الوجه

* يصافح الغني و الفقير

* طويل السكوت

* رقيق القلب

* يحمل حاجته من السوق الي اهله

* يعظّم النعمة

* بسّام من غير ضحك

* يركب الحمار العادي

* دائم الفكرة

* محزون من غير عبوس

* يجالس الفقراء

* خافض الطرف

* متواضع من غير مذلة

* يؤاكل المساكين

* يبدء بالسلام

* رحيم بكل مسلم

* يقبل معذرة المعتذر

* يجلس حيث ينتهي به المجلس

* يجلس علي الارض

* ماشتم احد بشتمه

* كان يحب الخلوة بنفسه

* يجلس جلسة العبيد

* لالعن امرأة ولاخادماً

* دائم البِشر

* يأكل مع العبد

* يدعوا اصحابه بكناهم اكراما

* ليس بفحاشولاعيّابولامداح

* يخصف نعله

* يستاك عند الوضوء

* يسلّم علي الصبيان

* خفيف المؤونة

* يعود المرضي

* يخيط ثوبه

* ما صافح احداً قط فنزع يده من يده حتي يكون هوالذي ينزع يده و ما فاوضه احد قط في حاجة او حديث فانصرف حتي يكون الرجل هوالذي ينصرف و ما نازعه احد الحديث فيسكت حتي يكون هوالذي يسكت .

* ما سُئل شيئا قط فقال لا . و ما ردّ سائلَ حاجة قط الا بها او بميسور من القول .

* كان لا يكلم احداً بشئ يكرهه .

* يحلب عنز اهله .

* يؤتي بالصبي الصغير ليد عواله بالبركة او يسميه فيضعه في حجره تكرمة لاهله فربما بال الصبي عليه فيصيح بعض من رآه حين يبول فيقول (صلّي الله عليه وآله) لا تزرموا بالصبي .

* * *

آنچه گذشت تنها قطره اي از درياي عميق خُلق نيكوي محمد (صلّي الله عليه وآله) بود كه او را محبوب دلها در طول قرنها ساخته است .


24


كتاب فضل تراآب بحر كافي نيست * * * كه تركنم سرانگشتوصفحه بشمارم

تنها خواستيم از باب « ما لا يدرك كله لا يترك كله » آنهم مرتبط با نفوذ اجتماعي حضرت شمه اي از اخلاق اجتماعي او را نقل كرده باشيم . او تربيت يافته حق بود . ( انا اديب الله ) و خدايش وي را مأمور ساخته بود كه بر مؤمنان تحيت گويد ( و اذجاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم ) ( 1 ) ( و صلّ عليهم انّ صلاتك سكن لهم ) ( 2 ) فروتني روا دارد ( و اخفض جناحك للمؤمنين ) ( 3 ) داشته ( و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم ) ( 4 ) ( ولا تطرد الذين يدعون ربهم ) . ( 5 )

همچنانكه خدايش او را مأمور ساخته بود تا ديگران را اگر اهل هدايتندو ديانت ، به مشتركات فراخواند ( قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمة سواء بيننا و بينكم ) ( 6 ) مشركانِ معاندند ، كه از ايشان اعراض كند ( و اعرض عن المشركين ) ( 7 ) پرداخت بهاي سنگين و تحمل رنج و شكنج باشد ( و اصبر علي ما يقولون ) ( 8 ) ( فاستقتم كما امرت ) ( 9 ) پيامبر داشته و شايد از شرك دوري گزينند ، پس بدانها مهلت انديشه و انتخابگري دهد ( و ان احد من المشركين استحبارك فاجره حتي يسمع كلام الله ) . ( 10 ) وضعيت كفار و منافقان نيز چيزي كمتر از اين نيست . و بالاخره پيامبر مأمور بهره گيري از « صلاح » قبل از « سلاح » بود .

* * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام : 54 .

2 ـ توبه : 103 .

3 ـ حجر : 88 .

4 ـ كهف : 28 .

5 ـ انعام : 52 .

6 ـ آل عمران : 63 .

7 ـ انعام : 106 .

8 ـ مزمل : 10 .

9 ـ هود : 12 .

10 ـ توبه : 6 .



| شناسه مطلب: 76743