بخش 5
اسرار عرفانی حج اسرار اقتصادی
* ( 4 ) *
اسرار عرفاني حج
يكي از ابعاد مهم و توجّه برانگيز حج، بعد عرفاني و معنوي آن است. سراسر حج، نور و معنويت و معرفت است و سالكان و عارفان، بهرههاي فراواني از اين سير روحي برده و شگفتيها و زيباييهاي دلنوازي در آن ديدهاند. «عرفان» در لغت به معناي شناخت و شناسايي است و در اصطلاح، روش و طريقه ويژهاي است كه براي شناسايي حقايق هستي و پيوند و ارتباط انسان با حقيقت؛ بر شهود، اشراق، وصول و اتحاد با حقيقت تكيه ميكند و نيل به اين مرتبت را، نه از طريق استدلال و برهان و فكر، كه از راه تهذيب نفس و قطع علايق از دنيا و امور دنيوي و توجّه تام به امور روحاني و معنوي - و در رأس همه مبدأ و حقيقت هستي- ميداند.( 44 )
حال اگر از اين منظر، به سيماي نوراني حج نگاه شود، ميتوان به اسرار و معارف والايي دست يافت كه هم بر اعتقاد و نگرش حجگزار تأثير مثبتي دارد و هم در سير و سلوك عملي، او را راهنمايي ميكند. در اينجا به بخشي از اين اسرار اشاره ميشود.
يك. توحيد و شناخت خدا (سير اعتقادي)
يكي از حكمت ها ها و فلسفه هاي هاي مهم «حج» توحيد و معرفةالله است؛ يعني،حجگزاران در اين سفر مهم، شناخت وعلم خود را دربارة صفات و اسماي الهي فزوني ميبخشند و با دقّت و انديشه در اعمال و اركان حج و آيات بينات بي شمار، هر چه بيشتر با او آشنا ميشوند و بر علم و يقين خود نسبت به آفريدگار شان ميافزايند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
44 . عرفان و تصوف، محمد رضا كاشفي، ص 17.
«توحيد» درحج تجسّم يافته و آغاز تا انجامش، نمونهاي از يكتاپرستي و طرد شرك است. يكايك مناسك حج و تعبّد و فروتني محض در برابر معبود، نشاني از يگانگي خدا و علامتي بر قدرت و عظمت بيكران او و دريچهاي به شناخت آن وجود بي همتا است؛ چنان كه صاحب المراقبات ميگويد: اين عبادات و اعمال مناسك حج، باعث شناخت نفس ميشود كه شناخت پروردگار را دربر دارد.
«كعبه معظمه» خانه خدا، كانون توحيد و آيتي براي شناخت خداوند است. مقام ابراهيم، صفا و مروه، عرفات، منا و ... هر كدام نشانه و علامتي براي شناخت معبود واقعي و اعمال و مناسك حج، اعلام نداي بندگي و توحيد است. حكيم متألّه رفيعي قزويني گفته است: بدان كه حاج در اعمال گذشته در عرفات و مشعر طلب منفعت ميكند و آن نهايت مرتبه توحيد و خداشناسي و نزديك شدن به خدا و گذشتن از ماسوي الله و فناء في الله است و توجّه كامل به درگاه ربوبي و ارتباط و انقطاع تام به مقام احديت كبري است.( 45 )
امام صادق (عليه السلام) ، اقرار به وحدانيت خدا و تقرّب به سوي او را، يكي از بايسته هاي هاي حضور در عرفات ميداند: «و اعترف بالخطايا بالعرفات وجدّد عهدك عند الله تعالي بوحدانيته وتقرّب الي الله ...»( 46 ) و زيارت خانه الهي را براي تعظيم ياد الهي و شناخت جلال و سلطنت او معرفي ميكند: «و زر البيت متحقّقاً لتعظيم صاحبه و معرفةِ جلالِه و سلطانه( 47 )».
دو. سير الي الله و تقرّب به او (سير عملي)
حج گزار پس از سردادن نداي توحيد و معرفت حضرت حق، سفر به سوي خدا وسير و سلوك عرفاني را شروع ميكند. حج در مجموع، سير انسان به سوي خداوند است كه با هجرت از خلق، آغاز ميشود و او ميبايست اين آمادگي را در خود ايجاد كند كه تعلّقات را بگسلد و خانه و كاشانه وكارها را رها كرده و يك باره به سوي دوست هجرت كند.
البته اين سير به سوي خدا، يك سير مكاني و زماني نيست؛ بلكه سيري است دروني كه انسان هر چه را كه غير خدا هست، ترك كرده وتنها او را طلب و جست و جو ميكند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
45 . اسرار و معارف حج، ص 20.
46 . مصباح الشريعة، ص 76.
47 . همان.
امام باقر (عليه السلام) در تفسير آية شريفة ففرّوا الي الله انّي لكم... فرمود: «و حجّوا الي الله( 48 )»؛ يعني، منظور از فرار به سوي خدا، آن است كه آهنگ حج كنيد. فرار به سوي خدا، به معناي اين است كه انسان ما سوي الله را ترك كرده و خدا را ميطلبد. در اين راستا ازتمام زشتي ها، غفلتها، بيايمانيها و خلاصه تمام مظاهر دنيوي و شيطاني ميگريزد و در آغوش رحمت و سعادت جا ميگيرد. پس نه تنها استطاعت مالي و نظاير آن براي سفر به خانة خدا و انجام مناسك آن لازم است؛ بلكه اگر بخواهد به عمق اين هجرت دست يابد، لزوماً بايد استطاعت براي سفر به سوي الله را نيز داشته باشد: و لله علي النّاس حجّ البيت من استطاع اليه سبيلاً.( 49 )
نتيجه اين سير، انس و دلدادگي به محبوب حقيقي و تقرب و نزديكي به ساحت قدس او است و رستگار و سعادتمند كسي است كه غير را بگذارد و بگذرد و به يار بپيوندد. اعمال و مناسك نوراني حج، بر صفاي درون ونورانيت دل، ميافزايد و پرده هاي هاي حجاب دل را به كناري مينهد و او را آمادة لقاي الهي ميسازد. پيشواي هشتم ميفرمايد: «انّ علة الحج ... التقرّب في العبادة الي الله عزّو جل»؛ «علت حج ورود به ميهماني خداي متعال است و در آن تقرب و نزديك شدن به خداوند بلند مرتبه است».
در نقل است كه امام صادق (عليه السلام) در دعاي سفر حج فرمود: «... بسم الله دخلت بسم الله خرجت و في سبيل الله ...» تا آنكه فرمود: «انا عبدك و بك و لك( 50 )».
از ديدگاه عارفان و دانشمنداني چون مولا احمد نراقي و فيض كاشاني، حج اعظم اركان دين و عمدة چيزهايي است كه آدمي را به حضرت ربّ العالمين نزديك ميسازد ... كسي كه قصد خانه كعبه كند، قصد خدا كرده و زائر او است و آن كه در دنيا قصد زيارت خانة او را كرده، سزاوار است زيارتش ضايع نشود و در ميعاد گاهي معين، مقصودش رسيدن به سوي او باشد.( 51 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
48. علل الشرائع، ص 44، ج 5.
49 . ر.ك: مناسك حج يا سير تكاملي انسان.
50 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 5.
51 . حقايق، ص 53؛ المحجة البيضاء، ج2، ص 273.
سه. ميهماني و ضيافت ماندگار
حج، ضيافت با شكوه و ميهماني رسمي و ورود به محضر الهي است. حضور در اين ميهماني؛ يعني، ورود به يك برنامة رسمي و از پيش تعيين شده: «ان علة الحجّ الوفادة الي الله تعالي( 52 ) ...». خود او از بندگانش دعوت كرده و خواسته دراين ميهماني معنوي شركت كنند واز تحفه هاي هاي فراوان و الطاف سرشارش بهره مند شوند: اَذّن في الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و علي كل ضامرٍ. حضور مردم در اين عبادت بزرگ، پاسخ به اين دعوت و راه يافتن به پيشگاه قدس او و زيارت خانه مكرّم الهي است.
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «انّ ضيف الله عزّوجل رجلٌ حج و اعتمر فهو ضيف الله حتّي يرجع الي منزله( 53 )»؛ «ميهمان خداوند كسي است كه به حج وعمره ميرود؛ پس او تا زمانيكه به خانهاش بر ميگردد، ميهمان خداوند است».
امام علي (عليه السلام) نيز ميفرمايد: «الحاجّ و المعتمر وفدالله و حقّ الله ان يكرم وفدهُ و يحبوه بالمغفرة( 54 )»؛ «حجگزار و عمرهگزار، ميهمان خدااست و براي او است كه ميهمان خويش را گرامي بدارد و با آمرزش خويش او را پاداش دهد».
در اين ضيافت، عقل و قلب و روح و باطن انسان، با رزق معنوي پذيرايي ميشود و حيات عمومي او، تبديل به حيات طيب ميگردد و اين مزد دنيايي انسان در مقابل فرمانبرداري واطاعت او از حضرت حق است؛ در روايتي آمده است: «خداوند سبحان به حضرت آدم وحي كرد: منم خداي صاحب بكّه، اهل آن همسايگان منند و زائرانش ميهمانان من (زوّارها وفدي و اضيافي). آنجا را با آسمانيان و زمينيان آماده ميكنم. گروه گروه ژوليده و غبارآلود به زيارت آن ميآيند و با تكبير و لبيك گويي، به درگاه خداوند مينالند. پس هر كه به قصد زيارت آيد و جز آن نيتي نداشته باشد، مرا ديدار كرده و او ميهمان من است و براي من نازل شده و سزاوار است كه با كرامتهاي خود به او هديه دهم( 55 )».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
52 . علل الشرايع، ص 404.
53 . بحارالانوار، ج 99، ص 8 ؛ خصال، ص 127.
54 . تحف العقول، ص 123.
55 . الخرائج و الجرائح، ج 1، صفحة 8.
پنج. تقويت معنويت و بعد روحاني انسان
يكي از ابعاد عرفاني حج، روحانيت ومعنويت ويژه آن است. اعمال و مناسك حج (مانند طواف، سعي، نماز، بيتوته، رمي و قرباني)، داراي معنويت وصفاي ويژهاي است و اين بر روح و روان انسان تأثيرات مثبت و شگرفي دارد؛ چنان كه اماكن مقدّس و پاك سرزمين وحي نيز اثرات زيادي دارد و خانة مطهّر خدا، منا و عرفات و مشعر و ... هر يك در پاكسازي درون و تقويت روحانيت انسان، نقش مهمي ايفا ميكند. حضور درحج و آشنايي عميق با فلسفة آن، باعث ميشود كه دين و ايمان انسان، به رشد و بالندگي برسد وباطن ودرون او صفا و نورانيت كسب كند. مولاي عارفان حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «و الحج تقوية للّدين( 56 )»؛ «خداوند، حج را وسيلة تقويت دين قرار داده است». امام رض (عليه السلام) در روايت زيبايي به حكمتهاي متعدّد حج اشاره فرموده كه يكي از آنها بازداشتن جانها از فساد قلب است (و حظر الانفس عن الفساد( 57 )) و اين بازداشتن ازپليديها، ماية نزديكي به فضايل و مكارم اخلاقي وكسب نورانيت و معنويت است.
از ديدگاه علامه طباطبائي در داستان حضرت ابراهيم و حركت او به سوي حرم الهي و بردن فرزند و همسر به صحراي مكه و سپس ذبح اسماعيل وآمدن نداي آسماني و بناي كعبه و ... دوره كاملي از سير عبادي وسلوك روحاني ومعنوي انسان را از تنگناي خود و خودپرستي تا اوج قرب به خدا ورستن از تعلّقات و وابستگي هاي هاي مادي و پيوستن به مقام ربّ و ركون به دار كبريا مييابيم( 58 ). از ديگاه عالم رباني آيتالله ملكي تبريزي، نيز هدف اصلي از تشريع حج و ساير عبادات، تقويت بعد روحاني (معنوي) است تا انسان با معنويت شده و از عالم جسم، به عالم «معني» ترقّي كند و شناخت خدا، دوستي و انس او را بهدست آورد و در سراي كرامتاو با اوليايش به سر برد .... حج دارويي الهي و مركب از اجزاي بسيار نافعي براي بيماريهاي دل است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
56 . نهج البلاغه، خطبه1.
57 . علل الشرايع، ص 404.
58 . الميزان، ج 1، ص 301.
شش. تجلّي عبوديت و معيار طاعت
يكي از حكمت هاي هاي حج، تعيين معيار بندگي و تسليم بودن و تثبيت بندگي عبوديت است. بايد عبد بود تا به حريم محبوب راه يافت و نشان«اطعني» دريافت كرد. بندة مطيع، با دل و جان، سر به سوداي دوست مينهد و در فراخناي زندگي؛ ميپسندد آنچه كه جانانش ميپسندد. سر به فرمان او دارد، تا چه بفرمايد و چه بخواهد. بيابان ها ها و خشكي ها ها را پشت سر مينهد، فشار گرما و سرما، باد و بوران، خستگي و گرسنگي و ... را تحمل ميكند؛ لباس دنيوي بر ميكَند؛ همچون عاشقان ميچرخد وچون گدايان ميدود؛ سنگ بر ميدارد و مياندازد، قرباني اش را تقديم ميكند و چون غلامان سر ميتراشد و ... تا اثبات كند كه او بنده است و «عبد». پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) هنگام مناسك حج ميفرمود: «لبيك بحجّه حقّآ تعبّداً و رقّاً( 59 )».
از ديدگاه فيض كاشاني، اعمال حج براي اين است كه رقيت و بندگي حجگزاران، تمام تر و اذعان و انقياد آنان نسبت به پروردگار خويش، كاملتر شود ....( 60 )
از نظر صاحب الاربعين نيز حضور متواضعانه و فروتنانهحجگزاران در برابر پروردگار و خواري و تضرّع آنان در مقابل عظمت و بزرگي صاحب آن، نشانهاي از كمال اطاعت و اظهار بندگي و عبوديت است. تكليف آنان بر كارهاي غير طبيعي و غريب و اعمالي ظاهراً به دور از عقل ... براي اين است كه اعمال ايشان، فقط به قصد امتثال امر و محض عبوديت است وسبب ديگري ندارد. اين يكي از رازهاي بزرگ است كه در اين عبادت نهفته است( 61 ).
هفت. رياضت امّت اسلام
حج يك دورة كامل رياضت شرعي و سير و سلوك عرفاني است و با مشقّتها، سختي ها ها و مناسك و دلايلي كه دارد، يكي از نمونه هاي هاي عيني جهاد اصغر است. وصول به فيوضات الهي و كمالات انساني، درصورتي ممكن است كه شخص، دست از شهوت و لذت هاي هاي زودگذر، بردارد و به قدر ضرورت به آنها اكتفا كند. از اين رو در گذشته راهبان و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
59 . حقايق، ص 3؛ مجمع الزوايد، ج 3، ص 233.
60 . المحجة البيضاء، ج 2، ص 272.
61 . كتاب الاربعين، ص 56.
زاهدان از مردم كناره ميگرفتند و در غارها و شكاف كوهها به سر ميبردند! آنان براي انس و نزديكي بيشتر به خدا، از مردم دوري ميجستند واز لذت هاي هاي فاني دست ميشستند و به اعمال طاقت فرسا و رياضت هاي هاي سخت ميپرداختند و بدين وسيله ميكوشيدند راه آخرت را هموار سازند.
قرآن دربارة آنان ميفرمايد: و «رهبانية ابتدعوه ما كتبناها عليه الاّ ابتغاء رضوان الله( 62 )»؛ «اينها از جانب خود، انزوا و رهبانيت را اختراع و ابداع كردند و ما بر آنها چنين راه و رسمي را امر نكرديم، مگر طلب رضا و خشنودي خدا و ...». اما پس از مدّتي مردم از شهوات نفساني پيروي كرده، دست از تبحّر و عبادت برداشتند تا اينكه خداوند به فضل و عنايت خود، پيامبر را بر انگيخت. آن حضرت مردم را به حق و نيكي ها ها دعوت كرد و به جاي رهبانيت و انزوا از جهاد در راه خدا و حج صحبت فرمود و بدين وسيله آنها را جايگزين اعمال مشقّت بار فردي كرد. خود آن حضرت ميفرمود: «أبدلنا بالرهبانية الجهاد و التكبير علي كل شرفٍ -يعني الحج- و ابدلنا بالسياحة الصوم( 63 )»؛
«جهاد و تكبير گفتن بر هر بلندي (حج) بدل رهبانيت و روزه بدل سياحت است» و حتي آن حضرت، حج را جهاد خوبي معرفي كرده است: «نعم الجهاد الحج».
از نظر فيض كاشاني نيز حق تعالي بر اين امت اكرام فرمود و حج خانه خدا را به عوض رهبانيت و انزوا براي آنان قرار داد و خانه كهن سال خود را به شرافت برگزيد و آن را خانه خود ناميد و مقصد بندگان ساخت و اطراف آن را حرم خانه خود قرار داد.... ( 64 )
نه. يادآوري مرگ و رستاخيز
حج با اعمال و مناسك گوناگون وتأثيرات شگرف خود، يك پيوند و ارتباط دروني بين دنيا و آخرت است و انسان را آمادة پذيرش و فهم رستاخيز وحشرو نشر در قيامت ميكند. حج گزاري كه با وداع از خانواده و گذر از شهرها وكشورها و بيابانها، شروع به اين سفر معنوي ميكند؛ گويا درحال رفتن به جهان آخرت است. با پوشيدن لباس سپيد احرام و پيوستن به جمع سپيدپوشان يكتاپرست و انجام اعمال و مناسك گوناگون، گويا درصحنة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
62 . حديد (57)، آيه 27.
63 . جامع السعادات، ج 3، ص 68
64 . حقايق، ص 531.
محشر حاضر شده و در حال گذر از مواقف حساب وكتاب و نزديكي به ساحت ربوبي است. با يادآوري اين انگاره، حجگزار ارتباط و آشنايي مفيد، با روز قيامت و نحوه رستاخيز انسان ها ها پيدا ميكند.
امام صادق (عليه السلام) درپايان سفارش هاي هاي عرفاني خود بهحجگزاران ميفرمايد: «و لا شرع نبيه في حلال و حرام و مناسك علي ترتيب ما شرعه الاّ الاستعداد و الاشارِة الي الموت والقبر و البعث و القيامة و فصل بيان السبق من الدخول الجنّة اهلها ودخول النّار اهلها بمشاهدة مناسك الحج من اوّلها الي آخرها لاولي الالباب و اولي النهي»؛ « هر عملي را كه خداي بزرگ واجب گرداند و هر سنتي كه پيامبر وضع فرموده - چه حلال و چه حرام و چه مناسك- به منظور آمادگي براي مرگ، عالم برزخ و قيامت است؛ بدين ترتيب و با وضع اين مراسم، عرصة قيامت را پيش از به بهشت رفتن بهشتيان و به آتش در آمدن دوزخيان، فراهم آورد». از نظر صاحب كتاب ادب الدنيا والدين در واجب ساختن حج، يادآوري از روز رستاخيز است؛ چون درآن از مال و خاندان مطرح است و افراد عزيز و ذليل، در برابر ذات حق به خضوع ميايستند و فرمانبردار و گنهكار، درترسيدن از خدا وميل و رغبت بدو مجتمع و يكسانند و باز ايستادن گنه كاران از ارتكاب گناه و پشيماني اهل گناه، بركارهاي گذشته خود، از آثار وجوب حج است( 65 ).
از ديدگاه غزالي نيز از اسرار حج اين است كه اين سفر، مانند سفر آخرت و مشابه آن است وحج گزار بايد در تك تك اعمال خود -به خصوص در آغاز سفر و وقت جدايي وسوار شدن بر وسيله و پوشيدن لباس احرام و ...- مرگ، معاد و رستاخيز را به ياد آورد( 66 ).
ده. انقطاع از غير
قطع علايق وانقطاع اليالله و فاني شدن در او، يكي از بايسته هاي هاي سيرو سلوك و مهمترين مرحله در عرفان است. حج، عرصه اين انقطاع ورهايي از وابستگي ها ها و دلبستگي ها ها وجدايي از اين عادت ها ها و تعلّقات دنيوي است.بنابر سفارش امام صادق (عليه السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
65 . ادب الدنيا و الدين، ص 172.
66 . كتاب الاربعين، ص 56 و 57.
قلب حج گزار بايد از هر حجاب ومانعي كه او رااز عبادت واقعي باز ميدارد، پاك باشد: «اذا اردت الحجّ فجرّد قلبك لله عزّوجل من قبل عزمك، من كلِّ شاغلٍ و حجابِ كل حاجب( 67 )».
در كلام برخي از بزرگان نيز گشودن قيد وبند هاي هاي غير خدايي (انقطاع از غير خدا) و دل نهادن درپيمان الهي، يكي از بايسته هاي هاي عمل احرام دانسته شده است: «فحين عقدت الحج نويت انّك قد حللت كلَّ عقدٍ بغير الله».( 68 ) حضرت ابراهيم و اسماعيل وهاجر، نماد اين وارستگي و قطع تعلّقات مادي و دنيوي براي همه سالكان الي الله هستند. به سفارش مولا احمد نراقي، حج گزار با قطع علايق و ترك خلايق، به خانه رفيع القدر ميآيد تا دل خود را في الجمله به ملاقات خانه تسلّي دهد و آن را وسيله وصول به غايت آمال (لقاي جمال جميل ايزد متعال) سازد( 69 ). از نظر مرحوم ملكي تبريزي (رحمه الله) نيز حج گزار با قطع علاقه وشهوات و تمام مرادات، موانع رسيدن به مقصد را از بين ميبرد و تنها ارادة وصول و رسيدن به خدا را در سر دارد( 70 ).
از بزرگي نقل شده است: شخصي كه محرم ميشود، بايد بداند كه اينجا آمده است تا غير خدا را بر خود حرام كند واز لحظهاي كه تلبيه گفت، دعوت خدا را پذيرفت و غير خدا را بر خود حرام كرد. آنچه علاقة غير خدايي است، بر او حرام است و تا آخرين لحظات عمر نبايد به غير خدا توجّه كند( 71 ).
يازده. رسيدن به كمال
سعادت ورستگاري انسان در رسيدن به كمال و تعالي است و تكامل او در تقرّب ونزديكي به خدا و تحقّق فلسفة خلقت (عبودت و عبادت حقّ) است. قرب انسان به خدا، به اين است كه او مورد عنايت خاص الهي قرار گيرد و درخواست هايش به اجابت برسد و بنده واقعي آفريدگارش باشد. اين سير صعودي انسان به سوي خدا و طي مراحل بالاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
67 . مصباح الشريعة، ص 74.
68 . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 167.
69 . معراج السعادة، ص 696.
70 . المراقبات، ج 2، ص 207 و 211.
71 . كيمياي محبّت، فصل نهم.
عرفاني، در سايهسار حج و زيارت خانه حق، سريع تر و بهتر تحقّق يافته و انسان به كمال نهايي خود نزديك تر ميشود. اين سعادت ورستگاري بزرگي است كه نصيب بندگان خاص و ميهمانان درگاه الهي ميگردد. امام رض (عليه السلام) ميفرمايد: «علّة الحج الوفادة الي الله و طلب الزيادة ...»؛ «علت حج، وارد شدن بر خدا و طلب كردن زيادت (كمال) است( 72 )».
شخصي از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: چرا به حج، «حج» گفته ميشود؛ فرمود: «حج فلاناي افلح فلان( 73 )»؛ «فلاني حج كرد، يعني رستگار شد». امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «...فهو شعبة من رضوانِه وطريقٌ يودّي الي غفرانه منصوب علي استواء الكمال و مجتمع العظمة والجلال»؛ «[حج ]شعبهاي از رضاي الهي و راهي به سوي آمرزش خدايي است كه بر راستاي كمال و كانون عظمت وجلال استوار شده است( 74 )». حكيم متأله رفيعي قزويني، قرباني را ذبح نفس ميداند و شخص از ذبح نفس، به مقام كمال انسانيت ميرسد و اهليت قرب پيدا ميكند( 75 ). از ديدگاه عارف كامل ميرزا جواد ملكي تبريزي، انسان با تدّبر و تأمّل درمناسك حجّ، به عظمت لطف خداي تعالي؛ بلكه به محبت او براي عنايتي كه به مؤمنان دارد، پي خواهد برد و منتهاي عنايت براي كشانيدن بندگان به درگاه خويش و دعوت آنان به قرب وجوار خدا را خواهد فهميد. ...[ تمامي مناسك واعمال حج ] پلههايي براي ترقي و بالا رفتن از عالم ملك به عوالم ملكوت، جبروت و لاهوت است( 76 )....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
72 . علل الشرايع، ص 404.
73 . همان، ص 144، ج 2.
74 . كافي، ج 4، ص 197.
75 . اسرار و معارف حج، ص 40.
76 . المراقبات، ج 2، ص 196.
* ( 5 ) *
اسرار اقتصادي
بدون ترديد حج داراي اهداف اقتصادي است و آيات قرآن و روايات، به صراحت اين بُعد حج را مطرح كرده اند.اند.
در روايات متعدد از كساني كه حج را براي كسب و تجارت انجام مي دهند، انتقاد شده است؛ مانند آنچه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده است:
«يَأْتِي عَلَي النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ فِيهِ حَجُّ الْمُلُوكِ نُزْهَةً وَحَجُّ الْأَغْنِيَاءِ تِجَارَةً وَحَجُّ الْمَسَاكِينِ مَسْأَلَةً»( 77 )؛
«زماني بر مردم مي ميآيد كه حج فرمانروايان به جهت تفريح، و حج ثروتمندان براي تجارت و حج فقيران براي گدايي است».
با توجه به اين روايات چگونه حج داراي بعد اقتصادي است؟
پاسخ:
رابطه حج و اقتصاد ميتواند به چندگونه مي تواند مطرح باشد:
1. حج در سيطره اقتصاد:؛ يعني، اهداف اقتصادي در جايگاهي مطرح شود كه كل حج را تحت الشعاع خود قرار دهد. و اصل اقتصاد باشد.
2. اقتصاد در پرتو حج و عبادت:؛ يعني، روح اصلي حج -كه همان عبادت و عبوديت است- اصل بوده واقتصاد در پرتو آن مطرح شود.
3. عبادت و اقتصاد هر كدام به صورت مستقل و جداي از يكديگر باشند.؛ بدون اين كه مناسبت و رابطهاي در بين آنان باشد. آنچه ناپسند دانسته شده است ، شكل اول و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
77 -. تهذيبالأحكام، ج5، ص462 .
سوم است و آنچه كه پسنديده اعلام گشته، شده نوع دوم است. در اينجا به گوشهاي از اسرار و ابعاد اقتصادي حج اشاره ميشود:
يك. تحصيل منافع مادي در حج
در آيات مربوط به حج، دو بار كلمه«لاجناح» آمده است. يكي در مورد «سعي» كه فرموده است:
«إِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما»( 78 )
دومين مورد ديگر درباره اقتصاد در حج است:
«لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ»( 79 ).
مشاهده مي ميكنيم شود كه در دل آيات مربوط به عرفات، - كه مهمترين ركن حج است-، موضوع بي اشكال بودن فعاليت اقتصادي و كسب و كار در حج مطرح شده است.
مرحوم طبرسي (رحمه الله) در تفسير اين آيه مي ميگويد: مفاد اين آيه، جواز كسب و كار و تجارت، پس از انجام مناسك حج است. و اين از ائمه ما روايت شده است ( 80 ).
در آية حج «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ»( 81 )، حج براي شناخت و جلب منافع و ياد خدا دانسته شده است.
«منافع» هم جمع است و هم نكره،؛ از همين رو هم بر تنوع اين منافع دلالت دارد و هم برنامحدود بودن آن،؛ در روايات دامنه اين منافع« «منافع الدنيا و الآخره» دانسته شده است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به اين پرسش - كه مقصود از منافع در آيه «ليشهدوا منافع لهم» چيست-، فرمود:
«إِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ فَقُلْتُ مَنَافِعَ الدُّنْيَا أَوْ مَنَافِعَ الْآخِرَةِ فَقَالَ الْكُلَّ»( 82 ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
78 .- بقره ، 158(2)، آيه 158.
79 -. البقره، 198همان، آيه 198.
80 - . مجمع البيان، ذيل آيه.
81 -. الحج 27و28حج (22)، آيه 27 و 28.
82 - . كافي، ج4، ص422.
دو. ماية قوام جامعه
در آيه «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ»( 83 ) كلمه«قياماً» در روايات اين گونه تفسير شده است.:
«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ قَالَ جَعَلَهَا اللَّهُ لِدِينِهِمْ وَمَعَايِشِهِمْ»( 84 )؛ يعني، كعبه موجب برپايي زندگي دنيا و آخرت مردم است. در دعاي حضرت ابراهيم (عليه السلام) درباره شهر مكه آمده است: « وَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ»( 85 )؛ يعني، اهل مكه را از محصولات برخوردار كن» پس از همان آغاز نيز براي ايجاد يك شهر و آنچه بايد در آنجا شكل بگيرد، بعد اقتصادي آن مطرح بوده است.
در اين رابطه بيان چند نكته بايسته است:
2-1. جايگاه اقتصاد در اسلام
بدون ترديد اقتصاد در اسلام يك هدف و مقصد نيست؛ بلكه وسيلهاي براي نيل به مقاصد اصلي كه همانا (كمال انساني و قرب او به خدا) است.
قرآن مجيد اموال را سبب «قوام» جامعه دانسته است: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» ( 86 )؛
چنان كه كعبه را نيز مايه «قوام» مردم دانسته شده معرفي كرده است.: «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ»( 87 ).
در عين حال مردم را از دلبستگي و «مفتون شدن» به دنيا بر حذر دانسته داشته و از آنان خواسته است كه هدف را با مقصد اشتباه نكنند. : «وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ»( 88 ).
حج كه تجلّي همه ابعاد اسلام و برنامه هاي هاي آن است نيز نمي نميتواند با اقتصاد جوامع اسلامي بيگانه باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
83 .- مائده 97(5)، آيه 97.
84 - . وسائلالشيعه، ج11،ص60.
85- . البقره 126بقره (2)، آيه 126.
86- . النساء ، 5.نساء (4)، آيه 5.
87- .المائده، 97 مائده (5)، آيه97.
88. انفال، 28 (8)، آيه 28.
انديشه هاي رهباني
اسلام دين رهبانيت و ترك دنيا نيست: «لَيْسَ فِي أُمَّتِي رَهْبَانِيَّةٌ».( 89 ) حج نيز كه آئينه آينة اسلام است؛، بايستي توجّه به اقتصاد را در خود داشته باشد؛ نه اين كه حج صرفاً اعمالي رياضت گونه باشد كه فارغ از سياست و اقتصاد انجام گردد.
2-2. وضعيت كنوني اقتصاد در حج
در عصر حاضر حج با اهداف و تركيب اصلي خود، بسيار فاصله دارد،؛ به ويژه در بخش اقتصاد! نه تنها حج در شرايط حاضر از نظر اقتصادي « منافع لهم »نيست؛ بلكه«مضار عليهم» است. حج به جاي آن كه بيشتر، رشد و بالندگي بيشتر مسلمانان را فراهم كند سازد، هر ساله انبوهي از ثروت نقد مسلمانان را به جيب سوداگران شرق و غرب مي ميريزد و سهم مسلمانان در اين عرصه بسيار ناچيز است.
2-3. رسالت متصديان و مبلغان حج
چون از آنجايي كه اهداف اقتصادي حج ساماندهي و تبيين نشده است، برخي به جهت گريز از مشكلات آن و يا از سر بي اطلاعي، به كلي فعاليت اقتصادي در حج را نفي كرده و چنين مينمايانند كه حجاج، تنها بايد به عبادت خود رسيده و كاري به امور اقتصادي و يا سياسي نداشته باشند.
اين تفكر در تضاد كلي با نگرش جامع حج بوده و نوعي انديشهة « «رهباني» است. كارگزاران حج در همه ممالك اسلامي، با درك اين نكته بايستي براي تأمين تأمين اين بعد حج برنامه ريزي كنند و بپيشوايان فكري حج نيز با تبيين اين بخش و ابعاد ديگر حج، زمينه فكري را براي پياده سازي آن فراهم كنندسازند.
قرآن مجيد پرداختن مسلمانان به كار و اقتصاد را مذموم نمي نميشمارد، بلكه مردم را بدان ترغيب مي ميكند ولي (البته نه به قيمت قرباني كردن عبادت):. ««فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»( 90 )؛ « زماني كه نماز ادا شد در زمين پخش شويد و در پي فضل خداوند باشيد».
وليبا اين حال رها ساختن نماز و فراموش كردن عبادت و پرداختن غافلانه به كسب وكارپرداختن ، كاري ناروا دانسته شده است.:
«وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَتَرَكُوكَ قائِماً»( 91 )؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
89 - . وسائلالشيعه، ج 11، ص344.
90 - الجمعه، 10. جمعه(62)، آيه 10.
91 - الجمعه ، 11. همان، آيه 11.
«و زماني كه تجارت و كسب و كار و يا لهو و سرگرمي را ديدند به طرف آن روان شدند و تو را ]اي پيامبر[ در حالي كه براي نماز ايستاده بودي، رها ساختند».
بنابراين مهم آن است كه موازنه و ارتباط بين عبادت و اقتصاد چگونه برقرار شده باشد.
2-4. نقد يك تفكر جاهلي
از طرفي درعصر جاهلي هنگام انجام مراسم حج، هر گونه معامله و كسب وكار را حرام ميدانستند و حج افرادي كه اين اصل را رعايت نمي نميكردند. باطل مي ميشمردند.
قرآن مجيد اين تفكر را مردود و بر آن خط بطلان كشيد( 92 ) و با تغيير تعبير «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ»( 93 )؛ نه تنها آن را مجاز شمرد؛ بلكه وعده بركت و فضل الهي به آنها داد.
سه . گسترش تجارت و كسب و كار
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ سؤال هشام بن حكم درباره فلسفه حج فرمود:
«لِيَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَي بَلَدٍ وَلِيَنْتَفِعَ بِذَلِكَ الْمُكَارِي وَالْجَمَّالُ»( 94 )؛ «تا هر قومي از تجارت خود، از يك شهر به شهر ديگر سود برند، كساني كه حيوانات خود را كرايه مي ميدهند و نيز شتر داران بهره مند شوند».
عياشي از امام صادق (عليه السلام) در باره آيه « لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ»( 95 ) نقل كرده كه فرمود: «يعني الرزق إذا أحل الرجل من إحرامه و قضي نسكه فليشتر و ليبع في الموسم»( 96 )؛
«مقصود آيه « لاجناح» تحصيل روزي است هنگامي كه شخصي از احرام خارج شد و اعمالش تمام شد، در موسم يبه خريد و فروش بپردازد.».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
92 - . تفسير نمونه، ذيل آيه.
93 .- البقره ، 198بقره (2)، آيه 198.
94 .- وسائلالشيعة، ج11، ص14 .
95 - البقره 198بقره (2)، آيه 198.
96 .- تفسيرالعياشي، ج1، ص96.
چهار. حج مايه بي نيازي
رسول خد (عليه السلام) فرمود: «حجوا تستغنوا»؛( 97 ) «حج بجاي آوريد تا بينياز شويد». امام سجاد (عليه السلام) نيز فرمود: «حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُكُمْ وَتَتَّسِعْ أَرْزَاقُكُمْ وَتُكْفَوْنَ مَئُونَاتِ عِيَالِكُمْ»؛( 98 ) حج و عمره به جا آوريد تا به نهايتان بدنهايتان سالم و روزيهايتان وسيع و هزينه هاي هاي زندگيتان تأمين تأمين گردد.
پنج. اصل جلب منافع
در آيه «اعلان حج»، موضوع حضور براي منافع، بر «ذكر» مقدم شده است. ذكر نيز در كنار«رزق از گوشت چهارپايان» و هم چنين احكام فقيران آمده است.
اين نحوه تركيب در مفاهيم، گواه كاملي بر تركيب پيوند اقتصاد، و عبادت، دنيا، و آخرت و مطرح بودن آنها در كنار يكديگر است، خصوصاً ؛ به خصوص كه در اصل تشريع حج، بر «منافع» به صورت عام تكيه شده است.
اگر در انتهاي آيه فرمود: د«و اطعموا البائس الفقير»؛ بيشتر از آن بر جلب منافع در حج تاكيد شده است، ؛يعني، اگر دستوري براي رسيدگي به امور نيازمندان داده شده، بيش از آن مسيري نيز براي جلب منافع و تامين تأمين بودجه و امكانات مشخص كرده گرديده است.
به يك نكته مهم نيز بايد توجه داشت كهآنكه: منافع مورد بحث در آيه، محدود به منافع چند روزه حج نيست؛ بلكه منافع كلي و عام مسلمانان در جهان است؛ چنان كه رسيدگي و برطرف كردن نيازهاي فوري نيازمندان نيز مخصوص به آن زمان نيست.
شش. گسترش صنعت حمل و نقل
از جمله آثاراقتصادي حج، گسترش صنعت حمل و نقل است. در گذشته و حال هزاران نفر در سرتاسر جهان اسلام، در اين صنعت اشتغال به كار داشته و موؤسسات متناسب با آن را ايجاد كرده اند.اند. از قافله و خدمه و سازماندهي آنها گرفته تا وسائيل و ابزارهايي كه در گذشته و حال از آن بهره برده مي ميشده است، و تا سازمان ها ها و وزارتخانههايي كه در اين رابطه تأسيس شدهاند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
97 .- وسائل الشيعه، ج8، ص 7.
98 .- كافي، ج4، ص52.
هفت. توسعه سياحت و جهانگردي(صنعت توريسم)
حج از زاويه ظاهري، صنعت گردشگري است كه امروزه از صنايع مهم اقتصاد جهاني است،. حج و عمره كه همواره وهر ساله در جريان است ، تضميني محكم براي حيات اين صنعت است. از زاويه اي ديگر حج موجب توسعه بيشتر جهانگردي است ، چون از طرفي حجاج هر منطقه با مشاهده مردم ديگر و فرهنگ هاي هاي آنان، تمايل بيشتري براي سفربه مناطق ديگر پيدا كرده ميكنند و حج زمينه آن را فراهم مي مياسازدورد.
هشت. توسعه تفكر اقتصاد منطقهاي و جهاني
رفت و آمد مداوم مسلمانان به سرزمين هاي هاي مقدس مكه و مدينه و فعاليتهاي هاي اقتصادي آنان، زمينه را براي تفكّر اقتصاد منطقهاي به جاي «اقتصاد محلي» و در پي آن اقتصاد جهاني، فراهم مي ميآورد، چرا كه زيرا در حج، عوامل اقتصادي متعددي در تكاپو هستند كه افراد مطلع مباحث اقتصادي را به تفكر و ارائه راهبردهاي و راهكارهاي مناسبتر و گستردهتر وا مي ميدارد.
نه. سرّ استحباب سوغات در حج
از جمله اموري كه در حج مستحب شمرده شده است، «سوغات» است.:
«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ هَدِيَّةُ الْحَجِّ مِنَ الْحَجِّ»؛( 99 ) «هديه حج از جمله هزينه هاي هاي حج است.».
اهميت موضوع سوغات در ديدگاه شارع مقدس، تا آنجاست كه آن را (سوغات) كاري زائيد نشمرد.ه؛ بلكه آن را از جمله هزينه هاي هاي حج دانسته است.
سوغات حج، علاوه بر اين كه نقش يادگاري حج را براي غير حاضران كساني دارد كه در حج دارد، حاضر نبودهاند از نگاهي ديگر موجب آشنايي مسلمانان با كالا وتوليدات ديگر كشورها مي ميشود. و اين خود علاوه بر توسعه توليدات و انتقال آنها از يك منطقه به منطقه ديگر، موجب گسترش نگاه اقتصادي ميشود. خواهد شد.
ده . تشكيل بازار مشترك اقتصادي مسلمانان
با توجه به آيات و روايات وارده در موضوع اقتصاد حج، ميتوان اين نكته را دريافت كه هدف شارع مقدس، آن بوده است كه حج علاوه بر جنبه هاي هاي مختلف عبادي، سياسي، و اجتماعي، بازاري براي مسلمانان باشد. كه اين بازار اقتصادي موجب رشد و بالندگي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
99 . - همان، ج 4، ص280.
اقتصادهاي محلي شده و نهايتا اقتصاد جهاني اسلام را به نمايش بگذارد. بازاري كه منافع آن آن هم بايد براي مسلمانان و پشتوانهاي براي اهداف معنوي، سياسي، و اجتماعي آنان باشد.
اميد آن كه زعماي كشورهاي اسلامي بادرك موقعيت و امكاناتي كه خداوند براي آنان فراهم كرده است ساخته، با طرح اين انديشه و پي گيري مجدانه آن، زمينه اجراي مناسب آن را فراهم آوردندسازند.
به راستي چه زيبا است كه در حج كالاهاي توليدي كشورهاي اسلامي به نمايش گذاشته شود و كشورها بكوشند نيازهاي خود را از اين بازار تهيه كرده و مردم نيز با مجموعه محصولات كالاهاي توليد شده مسلمانان آشنا شوند.!
يازده. حج و استقلال اقتصادي مسلمانان
خداوند متعال حج را ضمانتي براي استقلال اقتصادي مسلمانان و بي نيازي آنان از مشركان قرار داده است.:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»؛( 1 )
«اي مؤمنان:! همانا مشركان پليدند،؛ پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند واگر از فقر مي ميترسيد، خداوند اگر بخواهد شما را از فضل خود بي نياز مي ميسازد، همانا خداوند دانا و حكيم است.».
ممنوعيت ورود مشرك به مكه مكرمه -كه از جمله «لا تقريبوا» فهميده مي ميشود- بر اين نكته دلالت دارد كه مشركان، نبايستي در مكه حضور داشته باشند. اين حضور نه فقط حضور فيزيكي است؛ بلكه حضور اقتصادي، اجتماعي و سياسي نيز هست.
در حقيقت اگر براي مشرك ورود به حرم امن الهي ممنوع است؛ نه فقط به خاطر چند كيلو گوشت و استخوان است، بلكه به جهت «نجس» و پليد بودن آنان او است.
حذف اين پليدي از «ام القراي» جهان اسلام، تنها به عدم حضور جسمي آنان حاصل نمي نميشود؛ بلكه با حذف نقش اقتصادي، سياسي و اجتماعي آنان محقق مي ميگردد.
نگراني مسلمانان صدر اسلام پس از فتح مكه، آن بود كه عدم حضور مشركان، رونق بازار را از بين ببرد و موجب خسارات اقتصادي براي مسلمانان گردد.!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( 1 ) - التوبه، 28. توبه (9)، آية 28.
خداوند علاوه بر آنكه اصل منافع اقتصادي را براي مسلمانان مذموم نشمرده، بر تاأمين آن منافع از راههاي ديگر تاكيد فرمودكرده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».( 101 )
از اين آيه استفاده مي ميشود كه مطلوب، استقلال اقتصادي مسلمانان و طرد اتكاي به غير مسلمانان ديگران است تا از اين طريق، هسته هاي هاي اقتصاد جامعه اسلامي در پرتو «ام القراي» جهان اسلام شكل بگيرد و اين نقطه آغاز و مباركي براي كل جهان اسلام باشد. چه اين كه كعبه (« هدي للعالمين» است و چه بسا اين نكته «استقلال اقتصادي مسلمانان» از جمله اين هدايتها باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
101 . التوبه ، 28همان، آيه28.