بخش 6

فصل سوم : اسرار مقدماتی و ویژگی‌های حج سرّ اقسام حج سرّ وجوب حج سرّ استحباب حج سرّ عقوبت‌های تارک حج سرّ زمان حج سرّ مکان حج سرّ استطاعت اسرار نیابت


71


فصل سوّم :

اسرار مقدماتي و ويژگيهاي حج


73


* ( 1 ) *

سرّ اقسام حج

حج به سه صورت قابل انجام است:

1. حج تمتع

افضل انواع حج است و بر كساني واجب مي مي‌‌شود كه از مكه دور باشند.

2. حج افراد

بر كساني واجب مي مي‌‌شود كه ساكن مكه و اطراف آن باشند و يا كساني كه به عمره و تمتع نرسند و يا امكان آن را پيدا نكنند.

3. حج قِران

قِران حجي است كه حاجي از ميقات، قرباني‌اش را به همراه دارد.

پيشينة انواع حج

تاريخ آغاز حج به صورت، «تمتع»، يقيناً به حجةالوداع بر مي مي‌‌گردد. پيش از آن حج به صورت افراد و قران بوده است و كسي كه وارد مكه مي مي‌‌شده، تا زمان عرفات و اعمال پس از آن، بايستي در احرام باقي مي مي‌‌ماند.

در حجة الوداع و پس از نزول آية و اتموا الحج و العمرة لله، پيامبر خدا در مروه براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: «من عمره را داخل در حج نمودم، اين چنين تا روز قيامت [و حضرت انگشت هاي ‌‌هاي دو دست خود را در يكديگر داخل كردند]».( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه، ج 11، ص 236.


74


همان زمان اين موضوع، مورد انكار برخي افراد نادان قرار گرفت و شخصي از «بني عدي» برخاست و گفت: ما به منا برويم؛ در حالي كه آب غسل (به جهت نزديكي با زنان) از سرهاي ما مي مي‌‌ريزد!؟ حضرت فرمود: تو هرگز ايمان نمي نمي‌آوري تا بميري....( 2 )

اين موضوع پس از ارتحال پيامبراكرم نيز ادامه يافت و برخي از افراد سبك مغز، با حج تمتع مخالفت مي كردند. در مقابل، ائمه معصوم‌: بر حج تمتع و فضيلت آن اصرار مي ‌ورزيدند و آن را افضل اقسام حج دانسته و براي كساني كه از مكه دور هستند آن را لازم مي ‌شمردند.

از صفوان نقل شده است: «قُلْتُ لأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ بَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ جَرِّدِ الْحَجَّ وَبَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ اقْرُنْ وَسُقْ وَبَعْضَ النَّاسِ يَقُولُ تَمَتَّعْ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَقَالَ لَوْ حَجَجْتُ أَلْفَ عَامٍ لَمْ أَقْرُنْهَا إِلاّ مُتَمَتِّعاً»؛( 3 )

«به امام صادق (عليه السلام) گفتم: پدر و مادرم فدايت، برخي مي مي‌‌گويند: حج قران بجاي آور و قرباني ات را همراه ببر و برخي مي مي‌‌گويند: حج تمتع بجاي آور، حضرت فرمود: اگر من هزار سال حج به جا آورم، جز تمتع انجام نمي نمي‌دهم».( 4 )

تأكيد فراوان اهل بيت بر حج تمتع و امكان تبديل نيت افراد و قران - ‌با شرايطي- به حج تمتع، گوياي برتري و فضيلت اين نوع حج، بر اقسام ديگر حج است. و اين به جهت سهولت و تامين تأمين اهداف مورد نظر شارع در حج است.

البته براي حاضران در مكه و اطراف آن تا 48 ميل، حج افراد و قران واجب است و اين بدان‌جهت است كه با توجه به حضورشان در منطقه حرم، چندان مشكلي در احرام حج نداشته و مي مي‌‌توانند در فاصله نزديكي از روز عرفه، براي حج محرم شوند. برخلاف كساني كه از راه دور مي مي‌‌آيند و براي عبور از ميقات، بايستي محرم شوند. اينان به جهت بعد مسافت و زمان طولاني احرام، دچار مشكلات فراواني مي‌شوند و نيرو و فكرشان تحليل مي‌رود و براي اهداف فراوان حج فرصتي باقي نمي نمي‌گذارد.

امام هشتم (عليه السلام) درباره سر اقسام حج چنين فرموده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2 . همان.

3 . كافي، ج 4، ص292.

4 . وسائل الشيعه، ج 11، ص 250


75


«قَالَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالتَّمَتُّعِ إِلَي الْحَجِّ لأَنَّهُ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ لأَنْ يَسْلَمَ النَّاسُ فِي إِحْرَامِهِمْ وَلا يَطُولَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فَيَدْخُلَ عَلَيْهِمُ الْفَسَادُ وَأَنْ يَكُونَ الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ وَاجِبَيْنِ جَمِيعاً فَلَا تُعَطَّلَ الْعُمْرَةُ وَتَبْطُلَ وَلا يَكُونَ الْحَجُّ مُفْرَداً مِنَ الْعُمْرَةِ وَيَكُونَ بَيْنَهُمَا فَصْلٌ وَتَمْيِيزٌ وَأَنْ لَا يَكُونَ الطَّوَافُ بِالْبَيْتِ مَحْظُوراً لِأَنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا طَافَ بِالْبَيْتِ أَحَلَّ إِلاّ لِعِلَّةٍ فَلَوْ لَا التَّمَتُّعُ لَمْ يَكُنْ لِلْحَاجِّ أَنْ يَطُوفَ لِأَنَّهُ إِنْ طَافَ أَحَلَّ وَأَفْسَدَ إِحْرَامَهُ»( 5 ) ؛

مردم به حج تمتع فرمان يافتند، چون تخفيفي از جانب پروردگارتان و رحمت اواست؛ بدان جهت كه مردم در احرامشان سالم بمانند و احرام بر آنها طولاني نشود كه موجب بروز فساد در عملشان گردد(با ارتكاب محرمات احرام) و نيز به جهت آن‌كه عمره و حج، هر دو در كنار هم واجب باشند و عمره تعطيل نشده و حج از عمره خالي نباشد و هر دو با مشخصات و ويژگي هاي ‌‌هايي از هم شناخته شوند.

همچنين براي اينكه جهت طواف كعبه، محظوري براي حاجي نباشد؛ چون شخص محرم (به احرام حج) با طواف محل مي مي‌‌شود؛ مگر به جهتي خاص. اگر حج تمتع نبود، حاجي نمي نمي‌توانست [در حين احرام حج] طواف مستحبي به‌جا آورد؛ چون در اين صورت محل شده و احرامش قبل از اداي حج فاسد مي مي‌‌شد».( 6 )

احكام و ويژگي هاي ‌‌هاي هر يك از انواع حج، در كتاب‌هاي فقهي ثبت شده است. اين تنوع و شكل‌هاي مختلف عمل -كه با يكديگر نقاط اشتراك فراوان دارند- دلايل مختلفي دارد، از جمله:

الف. تسهيل براي مكلفان تا هريك، در حد توان و انگيزه خود عمل را انتخاب كند (در غير موارد واجب).

ب. هيچ كس از عمل حج باز نماند و اگر برخي اقسام حج معذور شد، بتواند نوع ديگر عمل را به‌جا آورد.

سرّ توجه به مقدمات حج

انجام هر كاري نياز به تحصيل مقدماتي دارد؛ ولي در حج علاوه بر ضرورت آماده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

5 . همان، ص232.

6 . از همين جهت علما در كتب خود بر ترك طواف مستحبي براي كسي كه به احرام حج محرم شده است تاكيد كرده اند.


76


ساختن وسايل و لوازم، بر يك سري مقدمات ديگر تاكيد شده است. حج قلهاي است كه براي رسيدن به آن، بايستي از تپه‌ ها ‌ها و كوه‌هاي مرتفع عبور كرد تا بدان رسيد.

امام صادق (عليه السلام) به عيسي بن منصور فرمود: «يَا عِيسَي إِنِّي أُحِبُّ أَنْ يَرَاكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيمَا بَيْنَ الْحَجِّ إِلَي الْحَجِّ وَأَنْتَ تَتَهَيَّأُ لِلْحَجِّ»؛( 7 ) «اي عيسي! من دوست دارم خداوند تو را بدين گونه ببيند كه در فاصله بين دو حج، مشغول تهيه مقدمات براي حج ديگر هستي».

يك. پس انداز براي حج

آمادگي براي حج و مطرح بودن آن در زندگي، به قدري مهم است كه پس انداز براي آن، مورد ترغيب قرار گرفته است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا رَبِحَ الرِّبْحَ أَخَذَ مِنْهُ الشَّيْ‏ءَ فَعَزَلَهُ فَقَالَ هَذَا لِلْحَجِّ وَإِذَا رَبِحَ أَخَذَ مِنْهُ وَقَالَ هَذَا لِلْحَجِّ جَاءَ إِبَّانُ الْحَجِّ وَقَدِ اجْتَمَعَتْ لَهُ نَفَقَةٌ عَزَمَ اللَّهَ فَخَرَجَ وَلَكِنْ أَحَدُكُمْ يَرْبَحُ الرِّبْحَ فَيُنْفِقُهُ فَإِذَا جَاءَ إِبَّانُ الْحَجِّ أَرَادَ أَنْ يُخْرِجَ ذَلِكَ مِنْ رَأْسِ مَالِهِ فَيَشُقُّ عَلَيْهِ»؛( 8 )

«هر يك از شما، وقتي سودي حاصل كرد، اگر قدري از آن را كنار بگذارد و بگويد: اين براي حج است... زماني كه ايام حج فرا برسد، هزينه حج او آماده است و به راحتي عازم سفر مي مي‌‌شود. اما اگر هر سودي كه به دست آورد، هزينه كرد[و پس انداز نكرد]، وقتي زمان حج مي مي‌‌رسد، بايستي از سرمايه هزينه كند و اين كار بر او گران مي مي‌‌آيد».

ياد حج و مطرح بودن آن در طول سال، آثار ارزنده و مثبتي در فرد و جامعه دارد. از يك سو موجب تلاش اقتصادي بيشتر، براي تحصيل درآمد و تامين تأمين هزينه حج مي مي‌‌شود و از سوي ديگر در زندگي سالانه شخص، هدفي معنوي و بُعدي ارزشمند را مطرح مي مي‌‌كند كه داراي نقش سازندهاي از نظر اخلاقي و اجتماعي است.

امروزه اين نقش، جنبه حياتي تر و مهمتري نسبت به گذشته دارد، چون با گسترش ارتباطات و سهولت حمل و نقل و مسافرت، انگيزه هاي ‌‌هاي ديگري به ميان مي‌آيد؛ بدون اينكه‌ فايده‌اي معنوي و حتي در مواردي مادي در برداشته باشد؛ بلكه گاه خسارت‌هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

7 . كافي، ج4، ص281.

8 . همان، ص280.


77


فراواني را نير در پي دارد.

دو. حج با مال حلال

از جمله مقدمات ضروري حج، استفاده از توشة حلال در اين مسير است. اين موضوع گرچه از مقدمات و گاه آداب حج دانسته شده؛ ولي آن را بايد از واجبات و ضروريات حج دانست؛ چون حج با مال حرام و شبهه ناك حج نيست.رسول گرامي اسلام فرمود:

«إِذَا اكْتَسَبَ الرَّجُلُ مَالاً مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ وَلَبَّي نُودِيَ لاَ لَبَّيْكَ وَلاَ سَعْدَيْكَ وَإِنْ كَانَ مِنْ حِلِّهِ فَلَبَّي نُودِيَ لَبَّيْكَ وَسَعْدَيْكَ»؛( 9 )

«اگر حاجي با مال حرام حج به جا آورد و بگويد: «لبيك اللهم لبيك» خداوند در پاسخ او ميگويد: «لالبيك و لاسعديك»، اين لبيك به تو برگشت داده مي مي‌‌شود».( 10 )

در روايات، «حج مبرور» مقابل «حج مأزور» آورده شده است. «حج مأزور» حجي است كه با «مال زور» انجام مي مي‌‌گيرد. روشن است كه حج، صافي مسلماني است و حج‌گزار با ورود به اين عمل، همه جوانب نظري و عملي دين خود را كمال مي مي‌‌بخشد. اگر كسي با مال ناپاك حج به‌جا آورد، در تضاد مقتضاي حج -كه عبوديت خداوند است- گام برداشته است.

تقوا شرط قبولي هر عمل است: انما يتقبل الله من المتقين و عبادتي كه مقدمات آن، از حلال تهيه نشده باشد، از «تقوا» تهي است و با چنين عملي «تقرب» حاصل نمي نمي‌شود.

در حقيقت عبادت بدون تقوا، دچار تضاد دروني است؛ چون از يك سو كار انجام شده مخالف فرمان خداوند و دور كننده انسان از او است و از جهت ديگر او مي‌‌خواهد. يا چنين تركيبي از عمل، به خداوند تقرب پيدا كند. در اين صورت آنچه «مقرِّب» است با آنچه «مبعَّد» است، در يك نقطه تلاقي مي‌كند؛ در حالي كه دو ضد در يك نقطه، جمع نمي‌شود.

سه. تهيه بهترين و پاكيزه‌‌ترين توشه براي حج

حج بايستي با مال حلال باشد؛ ولي علاوه بر آن تأكيد شده است كه زاد و توشه حج

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

9 . تهذيب‏الأحكام، ج 6، ص 368.

10 . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص317.


78


يا عمره، از بهترين ها ‌‌ها باشد:

«وَكَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِذَا سَافَرَ إِلَي مَكَّةَ لِلْحَجِّ أَوِ الْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ أَطْيَبِ الزَّادِ مِنَ اللَّوْزِ وَالسُّكَّرِ وَالسَّوِيقِ الْمُحَمَّضِ وَالْمُحَلَّي»؛( 11 )

«امام سجاد (عليه السلام) زماني كه به مكه براي حج يا عمره سفر مي مي‌‌كرد، از پاكيزه‌‌ترين چيزها براي آن توشه تهيه مي مي‌‌كرد. حج و عمره مظهر غناي جامعه اسلامي است. از همين رو به برگرفتن بهترين توشه، توصيه شده و از طرفي ريخت و پاش در حج ممنوع شمرده نشده است.رسول خد (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَيُبْغِضُ الإِسْرَافَ إِلاَّ فِي الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ».( 12 )

خداوند زياده‌روي را دوست نمي نمي‌دارد، مگر در حج و عمره.

اين نكته تاكيدي بر الگوي «استغنا» در حيات جامعه اسلامي است و اين‌كه در راه خدا، همه سرمايه‌‌ها و بهترين آنها را بايد به كار گرفت.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

11 . همان، ج2، ص282.

12 . همان، ج 3، ص 167.


79


* ( 2 ) *

سرّ وجوب حج

از ديدگاه متكلمان شيعه و مكتب معتزله، احكام الهي بر طبق مصالح و مفاسد تشريع شده است. اند.

آنجا كه مصلحتي وجود داشته -كه به دست آوردن آن ضروري و غير قابل اغماض بوده- حكم به وجوب شده است، و اگر مفسده‌اي در كار بوده -كه دفع آن ضرورت بايسته بوده-داشته، حكم به تحريم شده است.

اگر حج بر افراد مستطيع واجب شده « « ولله علي الناس حج البيت».» بدان جهت است كه در مجموعه حج، براي فرد و جامعه مصالحي در كار است كه آن مصالح لازم الاستيفاء است.

آنچه در حج از نظر عبادي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... عايد حج‌گزاران حجاج و ديگران مي مي‌‌شود تا آن اندازه اهميت دارد كه شارع در هر سال آن را بر افراد توانمند واجب كرده است.

در ادامه آيه وجوب حج فرموده است: «و من كفر فانّ الله غني عن العالمين»؛ «و كسي كه كفر ورزد بداند كه همانا خداوند از جهانيان بي نياز است».

يعني ترك حج هيچ خسارتي براي خداوند (سبحانه و تعالي عن ذلك)سبحان در بر ندارد، بلكه خسارت به كساني وارد ميشود كه با ترك حج، به احكام الهي كفر مي مي‌‌ورزند. مصالح حج براي جهان اسلام،- بويژه اگر به گونه‌اي كه شارع مقدس خواسته است برگزار شود،- به قدري زياد و با بركت است كه سرمايه عظيمي از جامعه اسلامي، بايستي هر سال براي آن هزينه شود.

ترك حج موجب خروج از دين

به فرموده روايات،؛ ترك كننده حج (در صورتي كه بر او واجب شده باشد)، مسلمان از دنيا نمي نمي‌رود؛ بلكه به او گفته مي مي‌‌شود: مي مي‌‌خواهي يهودي بمير و يا مسيحي:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

13 . كافي،ج4، ص268


80


« مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا لايُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً».( 13 )

مفاد اين روايت آن است كه مصالح حج، تا آن اندازه است كه ترك آن موجب خروج فرد از اسلام است.


81


* ( 3 ) *

سرّ استحباب حج

در اخبار و آثار رسيده از پيامبرخدا و اهل بيت (عليه السلام) ، تأكيد فراواني برانجام حج استحبابي شده است.

تكرار سفر حج در زندگي ائمه (عليه السلام) -كه گاه به بيش از بيست سفر مي مي‌‌رسيد- گواه اين مدعااست. حال با وجود آن‌كه بخش واجب حج، مصالح ضروري مورد نظر شارع را تامين تأمينمي مي‌‌كند، چرا به حج مستحبي تاكيد زيادي شده است.در اين رابطه مي‌توان به مواردي چند اشاره كرد:

يك. تأمين منافع فردي و اجتماعي

آنچه از حج براي حج‌گزاران و عموم مردم حاصل مي مي‌‌شود، به اندازهاي پرخير و بركت است كه هر مقدار بر آن افزوده شود، منافع فرد و جامعه بيشتر تامين تأمينمي مي‌‌گردد. اگر حج فقط محدود به مقدار واجب باشد، آن مصالح از دسترس خارج مي مي‌‌شود.

دو. جبران كاستي هاي ‌‌هاي مصالح حج

بخش واجب حج، گرچه مصالح ضروري و غير قابل اغماض را تامين تأمينمي مي‌‌كند؛ ولي بايد توجه داشت كه همه افراد مستطيع، توفيق انجام حج را پيدا نمي نمي‌كنند و تنها بخشي از افراد توانمند، به انجام آن موفق مي مي‌‌شوند.

پس بايستي بخشي جبراني وجود داشته باشد كه همان حج مستحبي است. انجام حج مستحبي تا حدودي خلأ ناشي از عدم حضور افراد توانمند و مستطيع را جبران مي مي‌‌كند.

سه . حضور افراد غير مستطيع

اگر حج تنها ويژه توانمندان بود، بسياري از مردم -كه در آن حد توانمندي قرار ندارند


82


و يا قبلا به حج مشرف شده اند ‌‌اند- از درك خير و فضيلت آن محروم مي مي‌‌شدند. تأكيد روايات بر انجام مكرر حج، گواه اين مدعا است.

در تمامي سال - به‌ويژه درماه مبارك رمضان- دعاهايي از ائمه : رسيده است كه در آنها حج هر ساله از خداوند طلب شده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: وقتي از نافله عشا فارغ شدي بگو:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ وَجَلَالِكَ وَجَمَالِكَ ... الصُّدُورُ وَتَرْزُقَنِي فِي عَامِي هَذَا وَفِي كُلِّ عَامٍ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ».( 14 )

و باز از آن حضرت در دعاهاي هر شب ماه رمضان چنين نقل شده است:

«اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَان... وَاجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَتُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ فِيمَا يُفْرَقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِي لَا يُرَدُّ وَلَا يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ الْمَغْفُورِ ذَنْبُهُمْ الْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئَاتُهُمْ».( 15 )

احاديث فراواني در فضيلت «ادمان الحج» وارده شده است، چنان كه امام هشتم (عليه السلام) فرموده است:

«إِنَّمَا وُضِعَتْ عَلَي أَدْنَي الْقَوْمِ قُوَّةً فَكَانَ مِنْ تِلْكَ الْفَرَائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِداً ثُمَّ رَغَّبَ (بَعْدُ أَهْلَ الْقُوَّةِ بِقَدْرِ طَاقَتِهِمْ»؛( 16 )

«خداوند پس از وجوب حج، مردم را به اندازه ثوابشان براي انجام حج ترغيب كرده است».

چهار. جهت دهي به امكانات و توسعه گردشگري ديني

ترديدي نيست كه افراد جامعه در هر دوره - به‌ويژه در دوران رونق اقتصادي- ثروت و امكاناتي دارند كه بايستي در مسيري به كار گرفته شود.

اگر راه درست و كمال آفريني در برابر آنها نباشد، ممكن است اين امكانات در مسير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

14 . تهذيب‏الأحكام، ج 3 ، ص 72.

15 . كافي، ج 4، ص71.

16 . وسائل‏الشيعه، ج 11، ص 19.


83


تخريب فرهنگ و روي آوردن به تجمّلات غفلت زا و بالاخره طغيان و سركشي به كار گرفته شود: ان الانسان ليطغي ان رآه استغني.

حج و زيارت، طرحي كمال آفرين براي فرد و جامعه است كه بخشي از اين امكانات را به خود جذب مي‌كند تا عوارض نامطلوب راه‌هاي ديگر را خنثي نمايد و آثار مبارك و رشد آوري براي همه داشته باشد.

علاوه بر اين‌كه ترويج و توسعه گردشگري ديني، موجب توليد كار و در نتيجه توزيع ثروت خواهد شد.

اهميت حج استحبابي

حج از چنان آثار و فوايدي براي همگان برخوردار است كه حج مستحبي، بر ديگر عبادات مستحبي ترجيح دارد. شيخ حر عاملي (رحمه الله) در وسائل الشيعه ابوابي را با اين عناوين آورده است:

1. باب استحباب اختيار الحج المندوب، علي غيره من العبادات الاما استثني؛

2. باب استحباب اختيار الحج المندوب علي الصدقه؛

3. باب استحباب اختيار الحج المندوب علي العتق؛

4. باب استحباب تكرار الحج و العمره بقدر القدرة؛

5. باب استحباب الحج و العمرة عينا في كل عام وادمانها و لو بالاستنابه( 17 ) و... . تأكيد بر استحباب حج، به حدي است كه استخاره و استشاره در ترك آن روا شمرده نشده است.( 18 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

17 . همان، ج 11، ص 20.

18 . همان، ج 11، ص 136.


85


* ( 4 ) *

سرّ عقوبت‌هاي تارك حج

يك. ترك حج، نشانه افول و انحطاط جامعه

دسته‌اي ازروايات اگر مسلمانان يكسره حج را ترك كنند، ديگر به آنها مهلت داده نمي‌شود و به واسطة گناهانشان - از جمله ترك حج- دچار عذاب مي‌شوند.

از امام صادق (عليه السلام) نقل شدهاست:

«إِنَّ النَّاسَ لَوْ تَرَكُوا حَجَّ هَذَا الْبَيْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَمَا نُوظِرُوا»؛( 19 ) «اگر مردم يك سال حج را ترك كنند، به آنان مهلت داده نمي‌شود».

از امام علي‌ (عليه السلام) نيز روايت شدهاست:

«اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ فَلاَ يَخْلُو مِنْكُمْ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا»؛( 20 ) «خدا را خدا را دربارة خانة پروردگارتان، خالي نماند تا مادامي كه شما در قيد حيات هستيد؛ شود مهلت داده نمي‌شويد».

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

«إنَّ اللهَ لَيدفَعُ بِمَن يحُجُّ مِن شيعَتِنَا عَمَّن لَا يحُجُّ وَلَو أجمَعوا عَلَي تَركِ الحَجِّ لَهَلَكُوا وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعالَمِينَ»؛( 21 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

19 . همان، ج 11، ص 22.

20 . كافي، ج7، ص 51.

21 . كافي، ج2،ص451.


86


«خداوند به واسطة حج‌گزاران شيعه عذاب وگرفتاري‌ها را، از كساني از شيعه كه حج به جا نمي نمي‌آورند، دفع مي مي‌‌كند و اگر آنان جملگي ترك حج كنند، مهلت داده نمي‌شوند».

از مجموعة اين روايات به دست مي مي‌‌آيد كه:

الف. حج موجب دفع عذاب وعقوبت از غير حجاج مي مي‌‌شود.

ب. اگر مسلمانان جملگي حج را ترك كنند، ديگر به آنها مهلت داده نمي نمي‌شود.

پس اگر اين مقدار بر انجام حج تأكيد شده است, علاوه برآثار ديگر به جهت تأثيري است كه هر ساله بر عموم مسلمانان مي دارد.

چرا در صورت ترك حج، مهلت به پايان مي مي‌‌رسد؟

حج نشانة حيات جامعة اسلامي است وحركت وتكاپوي مسلمانان براي آن، موجب رشد وتعالي فرهنگي، اجتماعي واقتصادي آنان مي مي‌‌گردد. حال اگر اين نشانه محو گردد و سالي بر مسلمانان بگذرد كه خانة خدا از حج‌گزاران خالي باشد، گواه مردن فرهنگ و بي‌رمق شدن دين در بين آنان است تا آنجا كه خانة خدا از زائر خالي مانده است.

در اين صورت مهلت خداوند به آنان به پايان مي مي‌‌رسد وآنان گرفتار عذاب وعقوبت هاي ‌‌هاي سنگين خواهند شد. از همين رو اگر مسلمانان به كلي ترك حج كنند، حاكم اسلامي موظف است، آنان را وادار به رفتن حج كند و اگر از نظر مالي تمكن ندارند، از بيت المال هزينه ها ‌‌ها را تأمين نمايد:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَرَكُوا الْحَجَّ لَكَانَ عَلَي الْوَالِي أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَي ذَلِكَ وَعَلَي الْمُقَامِ عِنْدَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ أَمْوَالٌ أَنْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِين».( 22 )

دو. ترك حج نشانه خروج از دين

بعضي از روايات، درباره عقوبت تارك حج در صورت استطاعت است؛ اين دسته از روايات به ترك فردي حج اشعار دارند؛ يعني، اگر شخص مستطيع سهل انگاري كرده و حج را ترك كند، وي را كافر, يهودي, نصراني, محروم از شفاعت, محروم از حوض كوثر, زيان‌كارترين مردم, پشيمان در هنگام مرگ وكور در قيامت دانسته اند.‌‌اند.( 23 )

اين ها ‌ها عقوبت فردي است، يعني، تارك حج در صورت استطاعت تا اين ميزان بر خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

22 . كافي، ج4،ص272

23 . رك: الحج في الكتاب و السنه، صص 148-147 .


87


وجامعه خسارت وارد مي‌كند؛ گويا از دين خارج شده و نابينا است. چون هدف دين را نشناخته و مانند نابينايان، در زندگي حركت مي‌كند.

پيآمد اين نوع زندگي, پشيماني در لحظه مرگ و عالم برزخ, محروميت از شفاعت در روز قيامت و تحيّر و سرگرداني در آن لحظه خواهد بود.

سه. محروميت از مصالح فراوان حج

يك دسته از روايات، ترك حج مستحبي را مورد نظر قرار داده وآن را نيز تقبيح ميكند. ترك مستحب گرچه حرام نيست؛ ولي آثار وبركات حج تا آن اندازه است كه حتي ترك آن- اگر چه واجب نيست -عوارضي را در پي دارد:

«عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ لِي مَا لَكَ لاَ تَحُجُّ فِي الْعَامِ فَقُلْتُ مُعَامَلَةٌ كَانَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ قَوْمٍ وَأَشْغَالٌ وَعَسَي أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ خِيَرَةٌ فَقَالَ لاَ وَاللَّهِ مَا فَعَلَ اللَّهُ لَكَ فِي ذَلِكَ مِنْ خِيَرَةٍ ثُمَّ قَالَ مَا حُبِسَ عَبْدٌ عَنْ هَذَا الْبَيْتِ إِلاَّ بِذَنْبٍ وَمَا يَعْفُو أَكْثَرُ»؛( 24 )

«سماعه گويد: امام صادق (عليه السلام) به من فرمود:چرا امسال به حج نمي‌روي؟ گفتم معامله‌اي بين من وعده‌اي در جريان است وبه دليل مشاغل گوناگون نمي‌توانم مشرف شوم و چه بسا خير در همين باشد. حضرت فرمود:نه به خدا قسم! خداوند در ترك حج براي تو خير قرار نداده است.سپس فرمود:هيچ كس ازحج ممنوع نمي نمي‌شود، مگر به واسطة گناهي وآنچه خدا مي مي‌‌بخشد بيشتراست».

در روايتي از عذافر آمده است:

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مَا يَمْنَعُكَ مِنَ الْحَجِّ فِي كُلِّ سَنَةٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْعِيَالُ قَالَ فَقَالَ إِذَا مِتَّ فَمَنْ لِعِيَالِكَ أَطْعِمْ عِيَالَكَ الْخَلَّ وَالزَّيْتَ وَحُجَّ بِهِمْ كُلَّ سَنَةٍ»؛( 25 )

«امام صادق به من فرمود: چه چيز مانع از حج هر ساله تو مي مي‌‌شود؟ گفتم: فداي تو شوم! عيال‌مندي! حضرت فرمود: وقتي مردي چه كسي خانواده‌ات راتأمين مي‌كند؟ به افراد خانواده‌ات سركه و روغن بده وهر سال آن ها ‌‌ها رابه حج ببر...».

رسول خدا فرمود: «مَنْ أَنْسَأْتُ لَهُ فِي أَجَلِهِ وَوَسَّعْتُ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ وَصَحَّحْتُ لَهُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

24 . كافي، ج 4،ص270 .

25 . همان، ص 256.


88


جِسْمَهُ وَلَمْ يَزُرْنِي فِي كُلِّ خَمْسَةِ أَعْوَامٍ فَهُوَ مَحْرُوم»؛( 26 )

«كسي كه من اجلش را به تأخير انداختم و روزي او را وسيع گردانيدم وجسمش را سالم قرار داده و او در هر پنج سال مرا زيارت نكند، بداند كه او محروم است.»

بنابراين حج از جمله عبادت‌هايي است كه حتي ترك نوع مستحب آن نيز عواقبي را در پي دارد.و اين به جهت مصالح حج است؛ به گونه‌اي كه حتي ترك غير واجب آن نيز پيامدهايي را با خود دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

26 . مستدرك‏الوسائل، ج 8 ،ص51


89


* ( 5 ) *

سرّ زمان حج

زمان برگزاري حج شوال، ذي القعده، و ذي الحجهذي‌الحجه است كه «اشهرحج» ناميده شده استمي‌شود.

البته اين ماههاي ماه‌هاي شروع حج است و ‌گرنه عمده اعمال حج در دهه اول ذي ‌‌الحجه - به ويژه روزهاي نهم، دهم، پانزدهم و دوازدهم- انجام مي مي‌‌شود. ويژگي دهه نخست ماه ذي الحجه

دهه اول ماه ذي الحجه. كه مهم‌ترين اركان حج در آن انجام مي مي‌‌شود - چند ويژگي دارد:

يك. موقعيت ويژه در ماههاي ماه‌هاي حرام

دهه اول ذي الحجهذي‌الحجه وايام حج، در دل ماههاي ماه‌هاي حرام قرار گرفته است. چون ماه ذي‌القعده و ذي الحجهذي‌الحجه و محرم، از ماههاي ماه‌هاي حرام است و دهه ذي ‌‌الحجه، چهارمين دهه ماههاي ماه‌هاي حرام است.

حاجي با حضور در حرم الهي، در بستر زمان حرام و داراي حرمت ويژه نيز قرار ميگيرد. در ماههاي ماه‌هاي حرام آغاز به جنگ حرام است و بر محرم نيز حمل سلاح و جدال تحريم شده است، و در سرزمين امن الهي همه چيز - حتي طبيعت و محيط زيست- بايد از اآسيب و گزند رساندن محفوظ باشد.

اين اوج امنيت و تامين تأمين فكري و ايجاد فرصت و فراغت روحي، براي پرداختن به عبادت و تأمين تأمين اهداف حج است تا حاجيان از مسائل ابتدايي و نيازهاي آغازين، فارغ شده و به موضوعات ونيازهاي متعالي بپردازند.

دو. قرار گرفتن در ماههاي ماه‌هاي حرام

زمان حج در موقعيتي قرار گرفته به صورتي است كه سه ماه حرام، به صورت متوالي است در آن قرار دارد. اين توالي، شرايط را براي حضور حجاج حج‌گزاران از سرزمين هاي ‌‌هاي مختلف فراهم مي مي‌‌آورد،؛ چرا كه


90


آغاز به جنگ در اين ماهها ماه‌‌ها حرام است و اين چند ماه آتش بس، فرصتي است تا مسلمانان به بازسازي معنوي و تقويت بنيه هاي ‌‌هاي فكري و اجتماعي خود بپردازند و حج بهترين فرصت براي محقق تحقيق اين بازسازي معنوي وكسب آمادگي بيشتر است.

تاكيد قرآن بر اهميت ماههاي ماه‌هاي حرام، گوياي اين مطلب است.:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ»؛( 27 )

«از تو درباره ماه حرام مي مي‌‌پرسند، بگو: جنگ در آن گناه بزرگ و بستن راه خدا و كفر به او و مسجد الحرام است.».

و باز فرموده است:

«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلائِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْواناً »( 28 )؛ «شفعائر الهي را محترم بشماريد، هم ‌چنين ماههاي ماه‌هاي حرام و قرباني با نشان و بي نشان و آنان ‌‌راكه قصد خانه كرده اند ‌‌اند را حرمت شكني نكنيد...».

در آيه ديگر همان گونه كه كعبه را موجب برپايي مردم اعلام كرده؛ است ماههاي ماه‌هاي حرام و قرباني با نشان و بي نشان را نيز موجب برپايي مردم داشته دانسته است.»:

«جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلائِدَ»( 29 )؛ «خداوند كعبه را موجب برپايي و استواري كار مردم قرار داده و هم نيز چنين ماههاي ماه‌هاي حرام و قرباني حج را».

اين آيه هم نقش مكاني حج و هم ويژگي زماني حج را نشان مي مي‌‌دهد،؛ يعني،

از يكسو كعبه كه (جايگاه مكاني حج) است و از سوي ديگر ماههاي و ماه‌هاي حرام كه (زمان حج) است، در اين آيه مطرح شده است.

سه. فضيلت دهه ذي الحجهذي‌الحجه

ويژگي ديگر زمان حج، قرار گرفتن آن در دهه اول ماه ذي الحجهذي‌الحجه است كه رتبه خاصي در بين دهه هاي ‌‌هاي ديگردارد.

اين دهه مشتمل بر دو عيد بزرگ از اعياد اسلامي است: عيد عرفه و عيد قربان. گهرچهند از عرفه با عنوان « عيد » ياد نمي نمي‌شود؛ ولي به گفته بزرگان از محدثين برخي از حدّثان مانند مرحوم شيخ عباسي قمي (رحمه الله) در حقيقت عرفه از اعياد است.( 30 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

27 . البقره (2) ، آيه217.

28 . مانده ،مائده (5)، آيه97.

29 . مائده (5)، آيه97.

30 . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، اعمال روز عرفه.


91


به گفته مفسران از وجوده محتمل در مصداق« (وليال عشر)،» دهه اول ذي الحجهذي‌الحجه است.( 31 )

بنابر گفته آنها محتمل است مراد از «شفع» در (« والشفع و الوتر)،» شفع؛ روز عيد قربان و مقصود از «وتر» روز عرفه باشد.( 32 )

جابر از رسول خدا چنين روايت كرده است:

« مقصود از عشر روز عيد قربان (كه آخرين روز از دهه اول ذي الحجهذي‌الحجه است) و « وتر» روز عرفه و « شقفع» روز عيد قربان است.».( 33 )

بنابراين ده روز نخست ماه ذي الحجهذي‌الحجه، از ويژگي خاصي برخوردار است.

چهار. فرصت بررسي وبرنامه ريزي

در سال‌شماري اسلامي، ماه ذي الحجهذي‌الحجه آخرين ماه از سال است. قرار گرفتن حج در پايان سال قمري، نكته‌اي ديگراست كه هر ساله نمايندگان جامعه در مكه گرد مي مي‌‌اآيند تا وضعيت سال گذشته مسلمانان را بررسي و براي سال آينده برنامه ريزي كنند. از امام هشتم چنين روايت نقل شده است:

«إِنَّمَا جُعِلَ وَقْتُهَا عَشْرَ ذِي الْحِجَّةِ وَلَمْ يُقَدَّمْ وَلَمْ يُؤَخَّرْ لِأَنَّهُ لَمَّا أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ يُعْبَدَ بِهَذِهِ الْعِبَادَةِ وَضَعَ الْبَيْتَ وَالْمَوَاضِعَ فِي أَيَّامِ التَّشْرِيقِ وَكَانَ أَوَّلُ مَا حَجَّتْ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَطَافَتْ بِهِ فِي هَذَا الْوَقْتِ فَجَعَلَهُ سُنَّةً وَوَقْتاً إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَأَمَّا النَّبِيُّونَ آدَمُ وَنُوحٌ وَإِبْرَاهِيمُ وَمُوسَي وَعِيسَي وَمُحَمَّدٌ ص وَغَيْرُهُمْ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّمَا حَجُّوا فِي هَذَا الْوَقْتِ فَجُعِلَتْ سُنَّةً فِي أَوْلاَادِهِمْ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ»؛( 34 )

«خداوند زمان حج را دهه ذي الحجهذي‌الحجه قرار داد، بدان جهت كه دوست داشت در اين زماتن عبادت شود. از اين رو كعبه و مواضع ديگر را در ايام تشريفق قرار داد و اولين حج خانه را ملائكه در اين زمان به‌جا آوردند و پيامبران الهي، حضرت آدم 7، نوح7، ابراهيم7، موسي7، عيسي7، و محمد (صلي الله عليه وآله) نيز در اين زمان حج گذزاردند و خداوند آن را سنتي در فرزندان آنان تا قيامت قرار داد.».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

31 . رك، طبرسي، مجمع البيان، ذيل آيه.

32 . محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ذيل آيه.

33 . الجامع لاحكام القرآن، قرطبي،ذيل آيه.

34 . وسائل‏الشيعه، ج11، ص232.


93


* ( 6 ) *

سرّ مكان حج

سرزمين مكه، نقطه‌اي خشك و سنگلاخ است كه از هر سو با يا سرزمين هاي ‌‌هاي نسبتاً آباد فاصله دارد.

اين سرزمين نه براي كشاورزي مناسب بوده است « (بواد غير ذي زرع») و نه براي صنعت (به دليل فاصله با مراكز جميعتي و نبود نيروي كار مداوم.).

تنها عاملي كه موجب شده است شهر مقدس مكه، اكنون از شهرهاي داير و پررونق باشد، حضور زائر حج‌گزاران در آن است. اگر زائران از مكه حذف شوند، اين شهر مكه فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد.

امير المومنين امير مؤمنان علي (عليه السلام) كه زاده حرم الهي است، درباره آن سرزمين مي مي‌‌گويد:

«ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً وَأَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً وَأَضْيَقِ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ مَعَاشاً وَأَغْلَظِ مَحَالِّ الْمُسْلِمِينَ مِيَاهاً بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ وَرِمَالٍ دَمِثَةٍ وَعُيُونٍ وَشِلَةٍ وَقُرًي مُنْقَطِعَةٍ وَأَثَرٍ مِنْ مَوَاضِعِ قَطْرِ السَّمَاءِ دَاثِرٍ لَيْسَ يَزْكُو بِهِ خُفٌّ وَلاَا ظِلْفٌ وَلَا حَافِرٌ».( 35 )

ولي اما چرا چنين سرزميني براي حرم الهي و انجام مناسك حج برگزيده شده است؟ در اين باره مي‌توان به مواردي چند اشاره كرد:

يك. امتحان و ابتلاي انسان ها

1. اميرالمومنين امير مؤمنان علي (عليه السلام) در اين باره فرموده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

35 . كافي، ج4، ص198.


94


«وَ لَوْ كَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا وَالْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَيَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَنُورٍ وَضِيَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدُورِ وَلَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَلَنَفَي مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ»؛( 36 )

«اگر سرزمين مكه آباد، سرسبز و بناي كعبه از زمرد سبز، ياقوت سرخ، نور و روشنائيي بود، اين وضعيت تا حدودي جلوي ورود شك در سينه‌ ها ‌ها را مي‌گرفت و راه شيطان را بر دل‌ ها ‌ها مي مي‌‌بست....، ولي خداوند ميخواهد صحنه امتحان برقرار باشد و يبا انواع روش‌ ها ‌ها بندگان را آزمايش مي ‌كند».

در اين كلمات جند جمله جاي دقت بيشتر دارد

حاصل سخنان گهربار اميرمؤمنان (عليه السلام) آن است كه اگر سرزمين مكه، سر‌سبز، خوش و خرم، برخوردار از ديدنيهاي طبيعي و مناظر دل انگيز بود، ديگر حج امتحان و رياضت نبود،؛ بلكه محلي براي تفريح و سرگرمي بود (همانند مكانهاي فراوان ديگر)، ولي خداوند اين سرزمين را برگزيده تا عاري از همه جاذبه هاي ‌‌هاي طبيعي باشد، تا بندگان - كه راه اين سرزمين را در پيش مي مي‌‌گيرند - از آغاز جز در خيال معبود نباشند.

اكنون كه سرزمين مكه خشك، گرم و عاري از جاذبه هاي ‌‌هاي طبيعي است؛ باز هم عده‌اي با غرض هاي ‌‌هاي دنيوي، در آن مكان مقدس حضور مي مي‌‌يابند. حال اگر آن جاذبهها وجود ميداشت، قهراً اين اغراض تشديد مي مي‌‌شد و هدف اصلي حج، دست خوش آسيب مي مي‌‌گشت.

دو. بيرون كردن كبر و غرور از دل هاوفروتن ساختن آن

در روايتي آمده است:

«إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَإِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ»؛( 37 ) "«تا كبر و غرور را از دل هاي ‌‌هاي آنان بيرون سازد. و فروتني را در دل هاي ‌‌هاي آنان بنشاند»."

سه. سرزميني براي خدا

سرزمين مكه تقريبا با همه مراكز تمدن - به ويژه تمدن هاي ‌‌هاي باستان- فاصله دارد. (مثل يا مصر، ايران، روم، و يمن)، فاصله دارد و اين دوري مسافت و خشكي و بي ‌‌حاصلي سرزمين، آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

36 . نهج‏البلاغه، 292.

37 . همان.


95


از تعرض تمدن ها ‌ها و قدرتها حفظ كرده است، تا كمتر تحت تاثير آداب و رسوم فرهنگ هاي ‌‌هاي بشري قرار گرفته گيرد و سرزميني براي خدا باشد. اين ويژگي يكي از اسرار گزينش اين سرزمين براي حج است.

چهار. ياد آدم و حوا و بهشت

سرزمين حرم ياد آور هيبوط آدم و حوا به زمين و توبه آنها آن دو، به درگاه خداوند و پذيرش آن است. اين ويژگي مخصوص اين سرزمين است تا آدميان با حضور در اين منطقه، جايگاه اصلي خويش را ياد كنند و راه بازگشت به خدا را بيازمايند.

مرغ باغ ملــكوتــم نيم از عالــم خاك * چند روزي قفسـي ساخته اند ‌‌اند از بدنم

من به خود نامدم اينجاكه به خود بازروم * آدم آورد در ايـن دير خــراب آبـادم

پنج. مركزيت مكه

موقعيت جغرافيايي مكه به گونهاي است كه تقريباً در مركز جهان اسلام قرار گرفته است؛ چرا كه از غرب به آفريقا و بلاد مغرب اسلامي متصل است كه و اينها بخش بزرگي از جهان اسلام را تشكيل مي مي‌‌دهند.

از مشرق به عراق و ايران و بخش اسلامي آسيا و از شمال به سواحل جنوبي مديترانه و شامات و از جنوب به يمن و جنوب آفريقا پيوند دارد.

اين مركزيت از نظر جغرافيايي، نقش مهمي در جهان اسلام ايفا مي مي‌‌كند و مسلمانان را حلقه وار در گرد خود، در مجموعه واحدي نظام مي مي‌‌بخشد.

از امام رض (عليه السلام) در پاسخ به اين پرسش -كه چرا كعبه در وسط زمين قرار گرفته- است روايت شده است كه فرمود:

«وُضِعَ الْبَيْتُ فِي وَسَطِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُ الْمَوْضِعُ الَّذِي مِنْ تَحْتِهِ دُحِيَتِ الْأَرْضُ وَلِيَكُونَ الْفَرْضُ لِأَهْلِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ فِي ذَلِكَ سَوَاءً»( 38 )؛ « خداوند كعبه را در وسط زمين قرار داد تا انجام فريضه حج، براي اهل مشرق و مغرب يكسان باشد».( 39 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

38 . من‏لايحضره‏الفقيه، ج2، ص191.

39 . وسائل الشيعه، ج 11/1311، ص13.


96


شش. نخستين جايگاه زندگي

كعبه و در پيوند با آن، سرزمين مكه، اولين نقاطي هستند كه از آب خارج شده و نخستين قسمت هاي ‌‌هاي قابل سكونت در زمين را پديد آورده اند.‌‌اند.

تمامي نقاط كره زمين پس از تحولاتي طولاني، پوشيده از آب بوده است، تا زماني كه كم كم بخش هايي از آن از آب خارج شده و خشكي هاي ‌‌هاي زمين شكل گرفتند. بر اين اساس يكي از نام‌هاي مكه «ام ‌‌الفقري است».

اميرالمؤمنين حضرت علي (عليه السلام) در پاسخ به اين سؤال كه چرا مكه « ام ‌‌الفقري» ناميده شده، است فرمود: «فلم سميت مكة أم القري قال «لأن الأرض دحيت من تحته»؛( 40 )

« چون زمين از زير مكه توسعه يافته و براي زندگي آماده شده است».( 41 )

امام صادق (عليه السلام) فرمود: «أَحَبُّ الْأَرْضِ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي مَكَّةُ وَمَا تُرْبَةٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَلَا حَجَرٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ حَجَرِهَا وَلَا شَجَرٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ شَجَرِهَا وَلَا جِبَالٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ‌وّ‌جَلَّ مِنْ جِبَالِهَا وَلَا مَاءٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ مَائِهَا»( 42 )

« بر اين اساس گرامي‌‌ترين سرزمين ها ‌ها نزد خداوند مكه است» و ( 43 )

بنابراين مكه نيز به لحاظ در آماده شدن براي زندگي و منتخب بودن نزد خداوند، براي حج برگزيده شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

40 . علل‏الشرائع،ج 2،ص593 .

41 . من لا يحضره الفقيه، 2/241ج2، ص241.

42 . همان، ج2،ص243.

43 - من لا يحضر الفقيه، 2/242

44 . وسائل‏الشيعه، ج 11، ص14


97


* ( 7 ) *

سرّ استطاعت

ترديدي نيست كه حج بر افراد توانمند از نظر بدني، مالي و داراي ديگر شرايط واجب است. البته ديگران نيز مي مي‌‌توانند در اين عبادت حضور يابند (هرچند داراي شرايط نباشند)؛ ولي تنها بر شخص مستطيع واجب است. اين نكته موجب برتري براي شخص مستطيع نيست؛ بلكه مسؤوليتي است كه وي در قبال خود و جامعه دارد. وجوب حج بر مستطيع، داراي آثار و حكمت‌هايي است كه به بعضي از آنها اشاره مي مي‌‌شود:

يك. جلوگيري از طغيان و سركشي

يكي از آثار ثروت و قدرت طغيان است: (ان الانسان ليطغي ان راه استغني) بي نيازي و به عبارت ديگر «احساس بي نيازي»، از جمله عواملي است كه انسان را به شكستن حد و مرزها وا ميدارد.

از جمله عوامل كنترل و جهت دادن به ثروت و قدرت، تقويت بُعد الهي و توجه دادن فرد به جامعه و نيازهاي آن است. حج موجب بازداشتن فرد از طغيان، به واسطه تعميق معرفت خداوند و توجه دادن حاجي به ابعاد مختلفي است كه در حج وجود دارد.

دو. توزيع ثروت و توليد كار

از ديگر اسرار استطاعت، توزيع ثروت است. طبيعي است وقتي عده‌اي توانمند از نظر ثروت و امكانات، از سرتاسر جهان اسلام به حركت در مي مي‌‌آيند در كنار آن، صدها تن به كارهاي مختلف مشغول مي مي‌‌شوند و عدهاي در مسير و راه و گروهي ديگر نيز در مقصد و در كارهاي توليدي و خدماتي ديگرفعاليت مي‌كنند؛ از اين طريق مقداري از ثروت افراد مستطيع، به ديگران منتقل مي مي‌‌شود و اين جابه‌جايي آثار و بركات زيادي براي جامعه به‌بار مي مي‌‌آورد.

در روايتي آمده است: «وَ لِيَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَي بَلَدٍ وَلِيَنْتَفِعَ بِذَلِكَ الْمُكَارِي وَالْجَمَّالُ».( 44 )


98


سه. ايجاد توازن شخصيتي و اخلاقي

زماني كه مستطيع از خانه و زندگي خود فاصله مي مي‌‌گيرد و به گروهي ديگر ملحق شده و لباس احرام به تن مي مي‌‌كند؛ هيجان ناشي از ثروت و امكانات در او فرو مي مي‌‌نشيند و آنچه را كه موجب طغيان مي مي‌‌گردد، مهار مي مي‌‌كند. او را از توجه به خود باز داشته و به فضاي ديگري وارد ميكندو در حقيقت تغيير فضا و محيط، دگرگوني هايي را در او ايجاد مي مي‌‌كند.

چهار. ايجاد بستري براي كارهاي خير

افراد توانمند از شهر و ديار خود، به قصد عبادت حركت مي‌‌كنند و از شهرها و منطقه هاي ‌‌هاي ديگر عبور كرده و در مكاني جمع مي مي‌‌شوند (كه از همه نقاط گروههايي در آن حضور دارند). در اينجا است كه خلأها و نيازها و تفاوت ها ‌ها آشكار مي‌شود و بستري براي كارهاي خير فراهم مي مي‌‌آيد؛ چه اينكه حاجي را از نزديك با نيازها آشنا مي مي‌‌سازد.


99


* ( 8 ) *

اسرار نيابت

اصل نخستين در عبادات و اعمال، مباشرت مكلف در انجام آنها است، ولي شارع مقدس در برخي موارد، نيابت را مجاز شمرده و حتي گاهي نسبت به آن تأكيد كرده و نايب گرفتن در اعمال را ترويج نموده است. از جمله اين موارد «حج» است. كسي كه حج بر او مستقر شده و انجام نداده است و خود نيز فعلاً قادر بر انجام آن نيست، بايد نايب بگيرد؛ چه در حال حيات و چه اينكه فرد در حالي كه حج بر او واجب شده بوده، مرده باشد.

اگر كسي واجب الحج هم نباشد، مستحب است براي انجام دادن حج نايب بگيرد و شخص يا اشخاصي را اجير كند تا به نيابت از او، حج به‌جاي آورند. امام هشتم (عليه السلام) فرمود:

«مَنْ حَجَّ بِثَلاَثَةٍ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَدِ اشْتَرَي نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ بِالثَّمَنِ»؛( 45 ) «كسي كه سه مؤمن را به حج بفرستد، گويا جان خود را با بها از خداوند خريده است».

علاوه بر نيابت در حج و عمره، طواف به نيابت از ديگران - به‌ويژه اهل بيت (عليه السلام) - مورد ترغيب قرار گرفته است.

امام نهم در پاسخ شخصي كه درباره طواف به نيابت از اوصيا سؤال كرده بود، فرمود:

«بَلْ طُفْ مَا أَمْكَنَكَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ»؛( 46 ) «هر مقدار مي مي‌‌تواني طواف كن كه اين كار جايز است».

در نيابت آثار و حكمت هايي نهفته است؛ از جمله:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

45 . وسائل الشيعه، ج 11، ص 108.

46 . كافي، ج4، ص314.


100


1. جبران عمل باقي مانده ديگران؛ اگر كسي به هر دليل نتوانست حج واجب خود را انجام دهد، نبايد راه را بسته بداند و اميدي به خير نداشته باشد. نايب گرفتن در حج، مي مي‌‌تواند تاحدي فضيلت و عمل از دست رفته را جبران كند.

2. نيابت در حج زمينه را براي بسياري از افراد -كه خود از نظر مالي قادر به حج نيستند- فراهم مي مي‌‌آورد تا آنان نيز از اين خير بي نصيب نمانند و به نيابت از ديگران به حج مشرف شوند.

3. همان گونه كه پيش‌تر گذشت، مصالح حج به قدري مهم و متعالي است كه علاوه بر مقدار واجب، شارع بخش مستحبي نيز براي آن منظور كرده است. حج نيابتي نيز همين فلسفه را در خود دارد.

4. حج نيابتي جبران كاستي ايجاد شده به واسطه ترك حج است. اگر كسي حج بر او واجب شده و نمي نمي‌تواند انجام بدهد، با نيابت آن كاستي‌ها را جبران و مصالح آن را استيفا مي‌كند.

ترغيب به نيابت در حج

حضور در حج و پرنشاط نگه داشتن آن به‌قدري اهميت دارد كه نيابت در حج، مورد ترغيب قرار گرفته و حتي سهم نايب از حج، بيشتر از منوب عنه قلمداد شده است. عبدالله بن سنان مي مي‌‌گويد:

«كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَأَعْطَاهُ ثَلاَثِينَ دِينَاراً يَحُجُّ بِهَا عَنْ إِسْمَاعِيلَ وَلَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِنَ الْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ إِلاّ اشْتَرَطَهُ عَلَيْهِ حَتَّي اشْتَرَطَ عَلَيْهِ أَنْ يَسْعَي عَنْ وَادِي مُحَسِّرٍ ثُمَّ قَالَ يَا هَذَا إِذَا أَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا كَانَ لِإِسْمَاعِيلَ حَجَّةٌ بِمَا أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ وَكَانَ لَكَ تِسْعٌ بِمَا أَتْعَبْتَ مِنْ بَدَنِكَ»؛

«نزد امام صادق (عليه السلام) بودم، مردي بر آن حضرت وارد شد، حضرت سي دينار به او داد، تا از جانب اسماعيل حج به‌جا آورد. امام در پايان فرمود: زماني كه اين اعمال را به‌جا آوردي، براي اسماعيل يك حج خواهد بود، به جهت مالي كه در اين راه داده است و براي تو نه حج خواهد بود كه بدن خود را به زحمت انداخته اي».( 47 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

47 . اسماعيل، فرزند امام صادق (عليه السلام) بود كه قبل از رحلت امام (عليه السلام) از دنيا رفت، و ظاهراً اين واقعه زماني بوده كه وي از دنيا رفته بوده است.



| شناسه مطلب: 76752