بخش 7

5 ـ زیارت ائمة شیعه زیارت ائمة شیعه زیارت در حیات و ممات زیارت، تجدید میثاق با امام پیام ائمه و مکتب زیارت نجف، کوی ولایت کوفه، در گذرگاه تاریخ


163


زيارت ائمة شيعه (عليهم السلام)


165


زيارت ائمة شيعه (عليهم السلام)

وقتي زيارت «صالحان»، مورد تأكيد است، چه كساني بهتر از ائمه؟

وقتي زيارت قبر «شهدا»، سفارش پيامبر و امامان است، كدام شهيدان، شايسته‌تر از امامان شهيد شيعه؟!

وقتي ديدار از مزار كشتگان راه خدا، نشان تعهد به حق، و وفاداري نسبت به «خون» است، كدام مزار، مناسب‌تر از قبور طيّبة اولياي دين؟

امامان ما، همه شهيد شدند، چه با شمشير، چه با زهر.

آنكه نخستين شهيد محراب بود و كشتة حق و عدالت گرديد،

آنكه با زهر معاويه، به دست همسرش مسموم شد،

آنكه زينت شهادت گرديد و سالار شهيدان،

آنكه زينت عبادت بود و زيب عابدان،

آن دو امام بزرگوار و نگهبان مكتب و مذهب،

آن زنداني بغداد و غريب خراسان،

و... هر يك از امامان ما، همه جان در راه حق باختند و شهيد راه خدا گشتند و شهادت، فخر آنان بود.


166


حضرت‌رضا (عليه السلام) فرموده است:

«ما مِنّا الاّ مقتولٌ او شهيد».(1)

كه سرنوشت شهادت و كشته شدن را براي هر يك از ائمه، بيان مي‌كند.

زيارت در حيات و ممات

امامان ما، زنده و مرده‌شان يكي است و در هر دو حال، آن آگاهي و توجه و احاطه به امور را دارا هستند.

شهيدان هم ـ به نصّ روشن آيات قرآن ـ زنده‌اند و نبايد آنان را مرده پنداشت.

ائمة شيعه، همه، مرگشان با «شهادت» بوده است.

پس... ائمه، پس از مرگشان هم زنده‌اند و «حيات مضاعف» دارند.

بنابراين، حضور بر تربت پاكشان و زيارت مرقد مطهّرشان، با «زيارت اهل قبور» متفاوت است و ديداري است زنده‌تر، عيني‌تر، ملموس‌تر.

زيارت ائمه، چه در حال حياتشان و چه پس از شهادتشان، يكسان است.

اين، بيان خود آنان است. امام‌صادق (عليه السلام) فرموده است:

«مَنْ زارَنا في مَماتِنا فَكاَنّما زارَنا في حياتنا».(2)

يعني، آنكه ما را در مرگمان زيارت كند، گويا در حال حيات، ما را ديدار كرده است.

اين يكساني در دو حال، در چيست؟

در اين كه زيارت پس از شهادتشان هم، اجر و پاداش عظيم دارد،

در اين كه مي‌فهمند و متوجه‌اند و پاسخ سلام زائران را مي‌دهند،

در اين كه «ديدار»، سازنده و تربيت كننده است، براي زائر،

و اين كه نشانة موضع گيري و جهتِ خطّ فكري و عملي است،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 446.

2. بحار الأنوار، ج 97، ص 124 (چاپ بيروت).


167


وتعظيم و اطاعت و پيروي از ائمه است،

و رمز و سمبل اعلام همبستگي و وفاداري است،

در اين كه «زيارت‌» هم، تأثيري همچون «هجرت» دارد، رسول‌خدا (صلّي الله عليه وآله) در مورد خويش، فرموده است:

«مَنْ زار قَبري بَعْدَ موتي، كانَ كمنْ هاجَرَ اِليّ في حَياتي».(1)

آنكه مدفن مرا پس از مرگم زيارت كند، همانند كسي است كه در حال حيات من، به سوي من هجرت كرده باشد.

وقتي هجرت به‌سوي رسول، در حال حيات، براي آموختن دين و براي حمايت از حق و ياري اسلام باشد، هجرت به سوي ائمه هم ـ كه وارثان پيامبر و حافظان دين خدايند ـ براي همين اهداف و آثار است، و براي همين اِعلام وفاداري‌ها و اعلانِ همبستگي‌ها و فراگرفتن دين و حركت در مسير.

زيارت، تجديد ميثاق با امام

حضور در كنار مزار امام و زيارت قبر پيشوايان معصوم، نوعي تجديد عهد و پيمان با امام است و نشانة تحكيم ميثاقِ «امت» با «امام» و تقويتِ پيوندِ «ولايت».

پيشواي هشتم، حضرت‌رضا (عليه السلام) فرموده است:

براي هر امامي، در گردن و بر عهدة هواداران و پيروانش، عهد و پيماني است و از جملة نشانه‌هاي وفاي كامل به اين پيمان، زيارتِ قبور ائمه است:

«اِنّ لِكلّ امامٍ عهداً في عُنُقِ اوليائه وشيعتِه وَانَّ مِن تمام الوَفاء بالعَهدِ وحسنِ الأداء زيارة قبورهم...».(2)

به‌خاطر نقش تربيتي و سازندگي و بعد اجتماعي اين زيارت‌هاست كه پاداش‌هاي عظيمي براي آنها نقل شده است. از جمله، به فرمودة امام‌صادق (عليه السلام) :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سفينة البحار، ج 1، ص 563.

2. وسائل الشيعه، ج 10، ص 346، حديث 2؛ بحار الأنوار، 97، ص 116 (نقل از عيون اخبار الرضا)؛ كامل الزيارات، ص 121 و 122.


168


«هركس، امامِ «مفترض الطاعه»اي را زيارت كند كه خداوند، پيروي از او را واجب ساخته است و در كنار مرقد او، چهار ركعت نماز بخواند، خداوند برايش‌، پاداشِ زيارت حج و عمره مي‌نويسد».(1)

در اينجا به اين دو حديث، اكتفا مي‌كنيم. در بحث‌هاي آينده كه به بررسي و تحليل مفاهيم و تعاليم مطرح شده در زيارتنامه‌ها خواهيم پرداخت، اين موضوع را بيشتر مورد دقت و كاوش قرار خواهيم داد.

پيام ائمه و مكتب زيارت

دريايي از روايات، روبه‌روي ماست، كه همه دستور و توصيه به زيارت قبور ائمة معصومين (عليهم السلام) مي‌دهد و پيام اكيد ائمه را در اين مورد، به گوش ما مي‌رساند. احاديث فراوان در مورد ترغيب به اين امر سازنده وجود دارد كه از حوصله و وسعتِ اين نوشته، بيرون است و بايد آنها را در مجموعه‌هاي حديثي و كتب مخصوص مطالعه كرد.(2) ليكن به چند حديث به عنوانِ نمونه، اشاره مي‌شود:

حضرت رضا (عليه السلام) فرمود:

هركس مرا با توجه به دوري منزلگاه و مزارم زيارت كند، در قيامت، در سه‌جا به نجاتش خواهم شتافت: بر صراط، در ميزان، و هنگام عرضة نامة اعمال.(3)

حضرت‌رضا (عليه السلام) فرموده است:

«خداوند، ترتب مرا محلّ رفت و آمد شيعيان و دوستدارانم قرار مي‌دهد، هركس مرا در غربتم زيارت كند، من هم او را در قيامت، زيارت خواهم كرد...».(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. "من زار اماماً مفترض الطاعة وصلي عنده اربع ركعاتٍ كتب الله له حجةً و عمرةً".

2. براي مطالعة بيشتر در مورد احاديث زيارت، به منابع زير، مراجعه كنيد: بحار الأنوار، ج 97ـ98 و 99 (طبع بيروت)؛ من لايحضره الفقيه، صدوق، ج 2؛ كامل الزيارات، ابن‌قولويه، عيونِ اخبارالرضا؛ الغدير، ج 5؛ ميزان الحكمه، ج 4؛ مصباح الزائر، اقبال، مصباح المتهجّد، و كتب ديگر.

3. "من زارني علي بعد داري و مزاري اتيته يوم القيامة في ثلاثة مواطن..." (وسائل الشيعه، ج 10، ص 433، حديث 2).

4. "ويجعل الله عز وجل تربتي مختلف شيعتي و اهل محبّتي، فمن زارني في غربتي وجبت له زيارتي يوم القيامة" (وسائل الشيعه، ج 10، ص 439، حديثِ 23 و 24).


169


آنچه كه در اين دو حديث، و احاديث مكرّر ديگري كه دربارة زيارت آن حضرت است به چشم مي‌خورد، تكيه روي غربت و دوري است. از اين جهت كه زيارت قبر اين شهيد غريب، ماية احياي نام اوست، پاداش بيشتري دارد. حتي در روايتي، «علي بن مهزيار»، از امام‌جواد7 مي‌پرسد:

آيا زيارت امام‌رضا (عليه السلام) افضل است يا زيارت امام‌حسين؟ حضرت جواب مي‌دهد: زيارت پدرم برتر است، زيرا اباعبدالله7 را همة مردم زيارت مي‌كنند، ليكن پدرم را جز خواصّي از شيعيان زيارت نمي‌كنند.(1) شبيه اين روايت را، حضرت عبدالعظيم هم از امام‌جواد7 نقل كرده است.(2)

به‌خصوص اگر شرايط خفقان باري حاكم باشد كه قدرت‌هاي حاكمه، با انگيزه‌هاي شيطاني، درصددِ خاموش ساختن اين نورهاي تابان و منزوي ساختن نام و مزار و شخصيت اين ائمة معصوم باشند، شيعة وفادار به خطّ ائمه، انگيزة قوي تري در زيارت پيدا مي‌كند و به‌خاطر تبليغ حق و روشنگري افكار، با حساسيّتي افزون‌تر به زيارت مي‌رود، در نتيجه، پاداشي مضاعف هم مي‌يابد.

دربارة امام‌كاظم (عليه السلام) نقل شده است كه:

حسين بن بشّار واسطي، از حضرت‌رضا (عليه السلام) دربارة زيارت قبر پدرش موسي بن جعفر (عليه السلام) و ثواب آن مي‌پرسد. حضرت، سفارش به زيارت مي‌كند و ثوابي همپاي زيارتِ‌ پيامبر بيان مي‌كند. راوي اظهار مي‌دارد كه:

به امام گفتم: من ترسيدم و برايم وارد شدن به داخل مزار و مرقد، ميسّر نشد!

حضرت فرمود: از همان پشتِ قبر ـ يا پشت ديوار، يا پُل ـ سلام كن.(3)

اين روايت مي‌رساند كه قبر امام موسي بن جعفر (عليه السلام) مورد كنترل بوده و براي زائران آن حضرت، خوف و ناامني وجود داشته است. ولي در عين حال، هرچند با سلام كردن از دور هم، يك شيعه، بايد پيوند خود را با امام خويش، تحكيم و تجديد كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسايل الشيعه، ج10، ص442.

2. همان.

3. همان، ص 428، حديث 4.


170


احاديث متعددي نقل شده است كه اگر راهتان دور بود و زيارت رفتن برايتان طاقت‌فرسا و دشوار بود، بالاي بام رفته و روي به مرقد مطهر يك امام، و به قصد زيارت او، سلام بدهيد.(1)

حتي اگر به هيچ وجه، زيارت قبور امامان ميسّر نشد، امام‌صادق (عليه السلام) زيارت مواليان صالح و دوستان خالص ائمه را هم مورد تشويق قرار داده است كه زائر، ثواب زيارت ائمه را مي‌برد2 و تا حدي از آثار و بركات زيارت امامان، از اين طريق و با يك واسطه بهره‌مند مي‌شود.

ولي تأثير سازندة بيشتر، در ديدار مزار خود ائمه نهفته است، كه خود، از اركان دين و پايه‌هاي استوار آموزش‌هاي الهي اديان آسماني مي‌باشند و حضور پيروان حق، پيرامون مرقد پاكشان، كانوني از ايمان و جذبه و پيوستگي به‌وجود مي‌آورد و با الهام از اينكه صاحب اين قبر، در راه خدا و دين، عاشقي پاكباخته و پيشوايي فداكار بوده است، به زائران هم «دعوت به خير» و «دفاع از حقّ» و «شهادت در راه خدا» را الهام مي‌دهد.

آن رقّت قلبي كه هنگام زيارت پديد مي‌آيد، يادآور مظلوميت‌هاست صفاي باطني كه كنار قبور اولياي دين دست مي‌دهد، تربيت كنندة جان‌هاي مشتاق و مستعدّ است. محبت و صميميتي كه براي زائران در «مشاهد» پيش مي‌آيد، زمينه‌ساز وحدت‌نظرها و پيوند قلب‌ها بر محور امامت و ولايت و هدايتِ ائمه است.

و مگر به خداوند، جز از اين راه، مي‌توان نزديك شد؟

زيارت ائمه، «وسيلة» قرب به پروردگار است.

بر سر تربتِ ما چون گذري، همت خواه * كه زيارتگه رندانِ جهان خواهد بود

بر زميني كه نشانِ كفِ پاي تو بود * سال‌ها سجدة صاحبنظران خواهد بود( 3 )

حسين شناسانِ تاريخ، با سرزمينِ «طفّ» و با خاك كربلا هم آشنايند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسايل الشيعه، ج10، ص402، حديث 1 تا 4.

2. "مَنْ لم يستطع اَن يزور قبورنا فليزر صالحي موالينا يكتب له ثواب زيارتنا" (بحار الأنوار، ج 74، ص 354).

3. حافظ شيرازي.


171


و كربلا، با آشنايان شهادت، حرف مي‌زند.

سخن خاك با دل، در قالب لفظ نمي‌گنجد.

پيام «تربت» به گوش حسينيان، بر امواج صوتي سوار نمي‌شود.

رازگويي «خون» با «جان» را، فقط «زائر» مي‌فهمد.

درس گرفتن از تربت و «فرات»، در مكتب «زيارت» ميسر است.

زيارتي آگاهانه و از روي بصيرت، زيارتي بر پاية معرفت و محبت، عشق و شوريدگي، جستجو كردن و يافتن، و... رفتن و رسيدن، زيارتي كه ريشه در «آشنايي» دارد.

زيارتي كه مبناي آن، پيوند روح، و ارتباط جان، و اتصال قلب، و اشتراك هدف، و هم خطّي و همسويي و همساني، در «جهت» و «فكر» و «عمل» و «موضع» است.

كشاندن روح‌ها و انديشه‌ها به تربت خونين شهدا، و ايستادن در حضور عظمت‌هاي روحي بي‌نظير اين فداكاران راه دين، به «زائر» هم روحيه و شهامت و درس همّت و ايمان و اراده مي‌دهد و هم ارزش‌هاي تجسّم يافته در شهيد را به او منتقل مي‌سازد.

زائر، شاگرد مكتب زيارت مي‌شود و مزار شهيد، كلاس آموزش بزرگ‌ترين درس‌هاي زندگي. اين، در صورتي كه، هم زائر، قلبي آگاه و دلي بينا و شوقي سرشار داشته باشد، و هم آن شهيدانِ اسوه، در جامعه و نزد زائران، شناخته شده باشند و زيارت با «معرفت» همراه باشد.

به قول استاد «محمدرضا حكيمي»:

«...در مذهب شيعه، مكتب زيارت، يكي از آموزنده‌ترين و سازنده‌ترين مكاتب بوده است؛ زيرا بزرگان شيعه، نوعاً شهيد شده‌اند و در زيارت‌هاي آنان، دو مضمون همواره ذكر شده است كه خواندن و توجه به آن دو مضمون در حال زيارت و صفاي دل و كنار تربت شهيد، تأثيري غير قابل انكار دارد. آن دو مضمون، «يكي» مربوط به اين جهت است كه اين شهيدان، در راه خدا از همه چيز خود و جان و خونِ خويش گذشتند و پيوستن به ابديت را در جوار رحمت حق، بر چند صباح ديگر عمر، ترجيح دادند و در راه ابديت مطلق و پيوند زدن هستي روح خود با آن


172


بيكران‌ها، تأمل و ترديد روا نداشتند و از اين جهت به والاترين مفهوم بلوغ انسان، در عرصة رابطة «انسان ـ خدا» و «انسان ـ ابديت» دست يافتند.

مضمون «دوّم» مربوط است به اين جهت كه شهيدان، در راه اقامة عدل و ايستادگي در برابر جباران و ستمگران، و امر به معروف و نهي از منكر، خون خود را دادند و جان خود را باختند و از اين جهت به والاترين مفهوم بلوغ انسان در عرصة رابطة «انسان ـ جامعه» دست يافتند.

صاحب الغدير (مرحوم علامة اميني) از غفلتي كه شيعه از اين مكتب آموزنده دارد، نيز متألّم بود و همواره مي‌خواست كه اين انبوهان جماعت‌هاي شيعه كه از سراسر جهان، به سر تربت امامان مي‌روند، يا در درون آبادي‌هاي خويش، همواره مقابر اولاد پيامبر را با شكوه نگاه مي‌دارند و براي اين نگهداشت هزينه‌ها صرف مي‌كنند و به زيارت آنان مي‌شتابند و بدين آثار، تبرّك مي‌جويند و خجستگي مي‌طلبند، اين همه اقدام، اينسان ساده نباشد و بازده جدّي پرورشي داشته باشد».(1)

چنين تأثيرگذاري، نه‌تنها در بارگاه والاي امامان معصوم، بلكه در كنار مرقد و مزار هر عالم پاكدل و عالي‌مقام، و هر عارفِ وارسته و خداجوي، و هر شهيد جان‌باخته در راه حق، فراهم است. و اگر نيست بايد فراهم گردد.

اينان، الگوها و اسوه‌هايي بوده و هستند كه تجليل از آنان و احياي آثارشان، الهام‌بخش جامعه است و فروغ حق‌طلبي و ايمان و پاكي را در دل‌ها زنده نگه مي‌دارد. اين مزارها، بايد هر كدام، كلاسي تربيتي و مكتبي آموزنده باشد.

«...امام‌زاده‌هايي كه امروز، در صعب‌العبورترين و پرت‌ترين نقاط كوهستان‌ها مي‌بينيم، مدفن شهداي علوي و شيعي است كه بعد از آن قتل‌عام و كشتار، به بيابان‌ها و كوهستان‌ها پناه مي‌بردند، تا به دور از چشم عمّال و داروغه‌هاي خلافت، به قلب توده‌هاي دورترين روستاهاي تشنة عدالت، نفوذ كرده، آنها را در دل سهمگين‌ترين كوهستان‌ها و بيابان‌ها عليه دستگاه حاكمة جور بياشوبند و بذر مقدّس مبارزة ائمة شيعه را در عمق دل‌هاي آرزومند و رنجديدة آنها بپاشند و آن را نسل به نسل، بارورتر كنند. چنين است كه در پشت هر تپه‌اي، كنار هر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حماسة غدير، ص 303 و 304.


173


تخته‌سنگي، و در زير هر ديواري، شهيدي خوابيده است، و امامزاده‌اي بر پا...».(1)

امروز نيز چنين است. حتي... شهداي مظلوم هويزه هم، از زير خاك، درس مي‌دهند و پيام مي‌فرستند. و مفقودالأثرهاي جبهه‌هاي نوراني جهاد مقدس ما هم، كه شهيدان بي‌مزارند، در همان گمنامي و بي‌مزاري، زمان را از حماسه‌هاي خود،‌ آكنده‌اند و به نسل امروز، درس و الهام مي‌دهند.

«چه بسيارند چهره‌هاي عظيم از سادات و علماي سادات و امامزادگان قديم ـ و پس از آنان ـ كه همواره در راه عدالت اجتماعي و حريت مسلماني به‌پا خاسته‌اند و مشقّت و آزار ديده‌اند و برخي به شهادت رسيده‌اند. شهادت و زندان و مقاومت، يكي از مواريث سادات است و قيام سادات حسني و حسيني و موسوي، معروف است».(2)

استاد حكيمي، باز در ادامة سخن در بحثِ زيارت و جنبه‌هاي الگويي آن، مي‌نويسد:

«پس چهره‌هاي آل محمد، همواره خورشيدهاي عزت تاريخند و حماسة اقوام.

و اينكه مَشاهد آنان تا هم‌اكنون (و تا قيامت) در دل سرزمين‌هاي اقوام مي‌درخشد، و در دل و جان مردم جاي دارد، گوياي شهامت و شهادت يا عظمتِ علمي و تقوايي ايشان است كه مردم در زنده و مردة آنان، آرمان خويش را مجسّم مي‌بينند و مقابر و گنبدهاي آنان را همواره شعله‌اي مي‌دانند سربرآورده و در برابر هر ستم و ناروايي و هر محروميت و نابساماني.

به‌قول سيد جمال: هركس خود را فداي ملت كرد، در قلب ملت زنده خواهد ماند...

و من به مقابر همة امامزادگان و اين بارگاه‌هاي افراشته، با اين ديد مي‌نگرم. يعني همه را آستانه‌هاي سربازان با نام و نشاني مي‌بينم كه در راه دريافت حق توده‌ها، حماسه‌دار و گلگون كفن، در خاك خفته‌اند. اگر ما در كشورهاي اسلامي ـ و بيشتر در عراق و ايران و مصر و سوريه و لبنان و يمن ـ در هر شهر و شهرك و روستا، در هر كوه و دشت و خمگرد و قله، به يكي از اين آثار مي‌رسيم، به اين علت است...».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموعه آثار، ج 7، شيعه يك حزب تمام، ص 166.

2. حماسة غدير، ص 274.

3. همان، ص 278.


174


اينها هركدام، يك قبله‌نما و جهت نمايند. جهت، حق و مبارزه با باطل است. قبلة دل، كربلاست. و اين مزارات! كدام كشوري را سزاست كه با داشتن چنين كانون‌هايي، دور از روح اسلام و بيگانه از شور كربلا و جدا از حق مجسّم شده در خط عاشورايي حسين بن علي (عليه السلام) باشد؟!

در محراب مبارزه، بايد رو به قبلة كربلا داشت و دريغ كه بسياري راه و جهت را گم كرده‌اند. به قول صائب تبريزي:

غفلت نگر كه پشت به محراب كرده‌ايم * در كشوري كه قبله‌نما موج مي‌زند

نجف، كوي ولايت

ايستادن نفسي نزدِ مسيحا نفسي * به زصد سال نماز است به پايان بردن

يك طوافِ سر كوي وليِ حق كردن * به زصد حجّ قبول است به ديوان بردن( 1 )

* * *

پيامبراكرم (صلّي الله عليه وآله) خطاب به علي (عليه السلام) :

«يا علي! به خدا سوگند، تو در سرزمين «عراق» كشته و دفن مي‌شوي.

علي (عليه السلام) : يا رسول‌الله! براي زائران ما و آبادكنندگان و ملازمان قبور ما چه پاداشي است؟

پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : خداوند، قبر تو و فرزندانت را از بقعه‌ها و عرصات بهشتي قرار داده و قلوب بندگان برگزيده و نجيب خود را به‌سوي شما متمايل ساخته است، به‌گونه‌اي كه در راه شما، شكنجه و آزار و تحقير را متحمّل مي‌شوند ولي قبور شما را آباد مي‌كنند و به عنوان تقرّب به خداوند و دوستي با پيامبر، فراوان به زيارت آن قبور مي‌آيند. اينان اختصاص يافتگان به شفاعت من مي‌باشند. هركس به تعمير و آبادي قبور شما بپردازد، گويا در بناي «بيت‌المقدس»، حضرت سليمان را ياري كرده است...».(2)

مي‌خواهيم بر تربت ابوتراب حضور يابيم و به زيارتِ‌نجف و به ديدار مرقد امام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فيض كاشاني.

2. وسائل الشيعه، ج 10، ص 298، حديث 1.


175


ولايت برويم.

قبر علي (عليه السلام) ، در «نجف» است و نجف، شهري است قديمي، كه در پشتِ كوفه احداث شده، و كوفه نيز، شهري باسابقه و بزرگ و تاريخي از شهرهاي «عراق» است.

آنچه اول بوده، «كوفه» بوده است. درختي تناور در تاريخ! و نجف، شاخه‌اي است كه پس از شهادت علي بن ابي‌طالب7 و دفن او، بر تنة كوفه روييده است. هرچند خود اين شاخه، پربارتر و سنگين‌تر از بدنة اصلي شده است، ولي تاسال‌ها (بيش از يك قرن) جز اندكي از علويون، از گنج نهفته در اين خاك، كسي خبر نداشت، كه بعداً به اين ماجراي جانسوز اشاره خواهيم داشت.

در هر صورت، كوفه، پيوندي تفكيك‌ناپذير از «نجف» و «كربلا» دارد و شهري است پرماجرا و حادثه‌خيز و دياري است پر از خاطره‌ها و مخاطره‌ها، فرازها و نشيب‌ها، تلخي‌ها و شيريني‌ها.

از اين‌رو، قبل از نجف، بايد سيماي كوفه را در تاريخ، و سيماي تاريخ را در كوفه تماشا كرد و با اين شهري كه بنا شدة از حادثه، و برآمدة از وقايع است، بيشتر آشنا شد. اينك، با هم، كتابِ كوفه را ورق بزنيم:

كوفه، در گذرگاه تاريخ

امام‌علي (عليه السلام) :

«...اي كوفه! گويا مي‌بينم تو را، كه در كشاكش حوادث، همچون چرمِ دبّاغي شدة بازارِ «عكاظ»، به اين‌سو و آن‌سو كشيده مي‌شوي و در زير پاي زلزله‌هاي حوادث، پايمال مي‌گردي و من مي‌دانم كه هيچ ستمگري نسبت به تو ارادة بدي نمي‌كند مگر اينكه خداوند او را به بلايي گرفتار مي‌كند و يا با تير حادثه‌اي به قتلش مي‌رساند».(1)

اين پيشگويي حضرت‌امير (عليه السلام) است نسبت به كوفه و ماجراهايي كه پس از خودش، در اين شهر روي خواهد داد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. "كانّي بك يا كوفه، تُمدّين مدّ الأديم العكاظي..." (نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 47).


176


گذشته از جنبة تاريخي، كوفه در فرهنگ اهل‌بيت عصمت، سرزميني مقدس و دوست داشتني است. گرچه در تاريخ، حرمت و قداست و محبوبيت كوفه، لگدمال اميال حكّام شد و بارها و بارها، جوي‌هاي خون، در اين شهر، روان گرديد و سرها بر دارها رفت و زبان‌ها از قفا بيرون آورده شد و آزادي را پاي حكومت‌هاي زور و سرنيزه و زندان، به كرّات و مرّات، قرباني كردند.

گرچه كوفيان به بي‌وفايي و سست‌عهدي معروف شده‌اند، ليكن كوفه، پايگاه و خاستگاه كساني بوده كه اهل «ولايت» بوده و به «عترت» عشق مي‌ورزيده‌اند و شايد به تاوانِ همين پيوند با اهل‌بيت، آن همه مورد ستم قرار گرفته است. كه در جاي ديگر، اميرالمؤمنين (عليه السلام) در وصف كوفه فرموده است:

«چه طوفان‌هايي كه كوفه را مي‌شكافد و مي‌درد، چه تندبادهاي حوادث كه بر آن مي‌وزد و مي‌گذرد، به‌زودي گروه‌هاي مردم با هم بپيچند و درافتند، و از انسان‌ها، هركس كه قائم و استوار باشد، دِرو شود، و دِرو شده‌ها در زير دست و پا، له گردند...» .( 1 )

آري... اين همان كوفه‌اي است كه امام‌صادق (عليه السلام) درباره‌اش فرموده است:

«كوفه، تربتي است كه ما را دوست دارد و ما آن را دوست مي‌داريم، خدايا هركه سوء قصد به آن بكند، به تير بلايش بزن، و هركه با آن دشمني كند، دشمنش باش».(2)

و نيز،‌ آن حضرت فرموده است:

«مكه، ‌حرم خداوند است،‌و مدينه،‌ حرم محمد (صلّي الله عليه وآله) و كوفه،‌ حرمِ علي بن ابي طالب7 است»( 3 ).

و نيز سخن آن امام است كه:

«كوفه، باغي از باغ‌هاي بهشت است، و در آن است قبر نوح و ابراهيم، و قبر 300

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. "كم يخرق الكوفة من قاصفٍ و يمرّ عليها من عاصفٍ وعن قليلٍ تلتف القرون بالقرون ويحصد القائم ويُحطم المحصود." (نهج البلاغه فيض الاسلام،‌ بخشي از خطبه 100).

2. "تربةٌ تحبنا و نحبها، الله ارم مَنْ رَماها وعادِ مَنْ عاداها" (سفينةالبحار، ج 2، ص 499).

3. سفينة‌ البحار، ‌ج2،‌ ص498.


177


تن از انبياي الهي و 600 نفر از اوصياء، و قبر سرور اوصياء، اميرالمؤمنين (عليه السلام) ».(1)

در همين كوفه، بنا به روايات، قبر آدم، نوح، هود و صالح است.

در همين كوفه علي بن ابي‌طالب7 خلافت كرده، در مسجد كوفه «دكّةالقضاء» داشته، خانه و زندگيش در اين شهر بوده، بر كوچه‌هاي اين شهر قدم گذاشته است.

ايام محدود و كوتاه خلافت امام‌مجتبي (عليه السلام) پس از شهادت پدرش اميرالمؤمنين در محراب خونين عبادت، در همين شهر بوده است.

مسلم بن عقيل، نمايندة حسين بن علي (عليه السلام) در همين شهر به شهادت رسيد و پيكرش از بالاي دارالاماره، به پايين افكنده شد. هاني بن عروه، حامي مسلم و شيعة حسين، در كوفه به شهادت رسيد.

نامه‌هاي فراوان دعوت را مردم همين‌جا به سيدالشهدا نوشتند و امام‌حسين (عليه السلام) ، در پاسخ آن همه دعوت‌ها و دعوتنامه‌ها بود كه به سوي اين شهر حركت كرد و قبل از رسيدن به كوفه، در كربلا به شهادت رسيد.

زينب كبري3 در بازار و دارالامارة همين شهر سخنراني كرد و شادي كوفيان را به عزا مبدّل ساخت.

حُجر بن عدي، آن انقلابي‌مرد شجاع و پرهيزكار، با اصحاب پاكبازش در كوفه قيام كرد و به شهادت رسيد.

عمرو بن حمق خزاعي، از ياران خالص علي (عليه السلام) در كوفه، لباس سرخ شهادت پوشيد.

ميثم تمّار، صحابي بزرگ علي (عليه السلام) به دستور ابن‌زياد، در كوفه، از فراز دار، به معراج رفت.

رُشيد هَجَري، آن شيعة خالص اميرالمؤمنين، در كوفه شهيد شد.

نهضت توّابين و خروج آنان بر ضدّ امويان، در سال 65هجري، از نخيلة كوفه انجام گرفت و شعار «يالثارات الحسين» آنان در كوفه طنين افكند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سفينة البحار، ج2، ص498.


178


قيام و خروج مختار در سال 66هجري در كوفه بود.

جنايت‌ها و فجايع «حجّاج بن يوسف ثقفي» و كشتارهايش، زندان‌هايش و قلع و قمع آل‌علي توسط او در كوفه بوده است.

دستگيري و شهادت پاكان و دليراني همچون «قنبر»، غلام علي (عليه السلام) ، «كميل بن زياد»، «سعيد بن جبير» به‌دست حجّاج خون‌آشام، بر پيشاني كوفه نوشته شده است.

كوفه، شاهد خروج و قيام «زيد بن علي بن الحسين» بود، كه پس از آن نهضت مقدس، در «كُناسة» كوفه، سر به دار شد و به شهادت رسيد.

قيام‌هاي سادات طباطبايي از اولاد امام‌حسن‌مجتبي (عليه السلام) در نيمة قرن دوم هجري، در تاريخ كوفه ثبت شده است.

قيام «ابن‌طباطبايي علوي» و «ابي‌السرايا» در زمان مأمون و نيز شورش‌هاي قرمطيان در كوفه بوده است.

در كوفه، صدها شهيد از فرزندان فاطمه و آل‌علي (عليه السلام) مدفونند.

قبر بزرگاني چون كميل، خبّاب بن ارت، اخنف بن قيس، سهل بن حنيف انصاري و... بسياري ديگر، در كوفه است كه برخي بي‌نشان و اثر است و بعضي، قبّه و بارگاهي دارد كه مورد زيارت شيعيان قرار مي‌گيرد.(1) اين چهرة‌ تاريخي كوفه است.

در كوفه، «مسجد كوفه»، از عظيم‌ترين و مقدّس‌ترين مساجد و قطعه‌هاي روي زمين است كه بسيار فضيلت دارد و محلّ مسجد كوفه، بنا به روايت‌، خانة آدم و نوح، مصلاي ابراهيم و مصلاي حضرتِ‌مهدي (عليه السلام) و محلّ عصاي موسي و شجرة يقطين و خاتم سليمان است و جايي است كه كشتي نوح از اينجا جريان يافته و قبر انبياء و مرسلين و اوصياء است. اينها چيزهايي است كه در روايات عنوان شده است. مسجد سهله، مسجد حضرت‌يونس، مسجد حنّانه، مسجد زيد بن صوحان و صعصعة بن صوحان نيز در كوفه است.(2)

حال كه مختصري با كوفه و حادثه‌ها و طوفان‌هايش و جباران و شهيدان و بزرگمردانش آشنا شديم، به «نجف» مي‌پردازيم كه قرارگاه اصلي ماست و مزار ابوتراب، خاتم‌الاوصياء و پيشواي پاكان در آنجاست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. براي آشنايي با تاريخ مفصّل كوفه مي‌توانيد به كتاب "تاريخ الكوفه" اثر سيد حسين براقي نجفي چاپ نجف 1356(هـ .ق) مراجعه نماييد.

2. براي آشنايي با مساجد كوفه و اعمال آنها به مفاتيح‌الجنان، مراجعه شود.



| شناسه مطلب: 76766