بخش 9

زیارت کربلا رمز این همه تأکید کربلا، قبله‌گاه حق شهادت، سنگ را بوسیدنی کرد تربت، پیوند #171;خاک#187; و #171;خون#187; فرات، آب حیات


203


زيارت كربلا

مطرح ساختن «حق»، در هر زمان، دشواري‌هايي دارد.

چرا كه دشمنان حق، همواره دست بكارند تا مشعل‌هاي هدايت را خاموش سازند و نشانه‌هاي راه را از بين ببرند و چهره‌هاي «حق» را در انزوا قرار دهند.

وجود خوف و خطر در راه زيارت كربلا هم از همين جا ناشي مي‌شد، ـ و مي‌شود ـ به همان اندازه كه در اين راه، هراس و وحشت، افزون باشد، چون گامي برجسته‌تر در جهت احياي حق و كوبيدن باطل است، اجر مضاعف دارد. حتي در شرايط دشوارِ «تقيه» هم، به حداقل زيارت، با اشاره با عبور از آن منطقه، با دادنِ سلامي از دور، بايد اكتفا كرد، «بُعد منزل نبود در سفر روحاني».

«يونس بن ظبيان» از امام‌صادق (عليه السلام) دربارة زيارت حسين (عليه السلام) در حال تقيه مي‌پرسد.


204


امام دستور مي‌دهد كه: در فرات غسل كن، پاكيزه‌ترين جامه‌هايت را بپوش و بر قبر بگذر و بگو: (سه بار)

«صلّي الله عليك يا اباعبدالله»، زيارتِ تو تمام است.(1)

اين، اكتفا به حداقل زيارت، در وضعيت تقيه است. در جاي ديگر، امام‌صادق، برنامة سالانه تعيين كرده و فرموده است:

«ايتُوا قبرَ الحسين (عليه السلام) كُلَّ سَنَةٍ مرّةً».(2)

سالي يك‌بار به زيارت مرقد سيدالشهدا برويد.

امام‌صادق (عليه السلام) از «سُدير» پرسيد:

ـ آيا هر روز، حسين را زيارت مي‌كنيد؟

ـ خير!

ـ چه قدر جفاكاريد! آيا هر جمعه زيارت مي‌كنيد؟

ـ خير.

ـ هر ماه چطور؟

ـ خير.

ـ هرسال چطور؟

ـ گاهي چرا.

آنگاه فرمود:

ـ اي سدير! چه قدر نسبت به حسين جفاكاريد! اي سدير، با توجه به اينكه هزاران فرشتة غبارآلود و گريان، هر روز، حسين را زيارت مي‌كنند و خسته نمي‌شوند، چرا تو هر جمعه (هر هفته) پنج بار، يا هر روز يك‌بار، زيارت نمي‌كني!

گفتم: فدايت شوم، ميان ما و او فرسنگ‌ها فاصله است.

فرمود: بر پشتِ بام برو، و بگو:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 357، حديث 13.

2. بحار الأنوار (بيروتي)، ج 98، ص 13.


205


«السلام عليك يا اباعبدالله، السلام عليك ورحمةالله وبركاته».

براي تو زيارت محسوب مي‌شود و پاداش حج و عمره مي‌يابي.(1)

آنچه در زيارت حسين بن علي (عليه السلام) بسيار چشمگير است، ثواب‌هاي كلان و پاداش‌هاي عظيم و محيّر العقولي است كه در روايات ائمه، براي آن بيان شده است.

امام‌صادق (عليه السلام) در روايتي، براي زيارت حسين بن علي، ثوابي همچون پاداشِ نبرد در ركاب پيامبر و امام عادل بيان مي‌كند.(2) در جاي ديگر، پاداشي همچون اجر شهيدان «بدر» را نويد مي‌دهد.(3)

و در احاديث بسياري، ثواب حج و عمرة مكرّر را براي آن بر مي‌شمارد. و در سخني، امام‌صادق (عليه السلام) براي كسي كه به زيارت حسين برود، با اين خصوصيت كه نسبت به حقّ آن حضرت، معرفت و شناخت داشته باشد «عارفاً بحقّه» پاداش آزاد كردن هزار برده، و آماده كردن هزار اسب براي مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(4) و با تعبيرات ديگر، پاداش‌هايي كمتر و بيشتر نقل شده است. راز آن چيست؟

مي‌دانيم كه هر عمل با توجه به اينكه در چه زماني، در چه مكاني، و در چه شرايطي و از سوي چه كسي و با چه انگيزه و هدفي و با چه ميزان، رشد و آگاهي و بصيرت، انجام بگيرد، ارزش‌هاي متفاوت و تأثيراتي مختلف پيدا مي‌كند.

مرحوم علامة مجلسي، در بيان رمز اين اختلاف پاداش‌ها و گوناگوني تعبيرهادر ثواب آن، مي‌گويد:

«...شايد اختلاف اين اخبار، در اندازة ارزش و فضيلت و ثواب زيارت را بتوان بر اختلاف اشخاص و عمل‌ها، و نيز، كم و زيادي ترس در راه زيارت، يا دوري و نزديكي مسافت و... حمل كرد. زيرا هر عمل نيكي، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص و شناخت و تقوا و ديگر شرايطي كه موجب كمال يك عمل است، داراي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 385، حديث 2؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 6.

2. ثواب الأعمال، ص81.

3. كامل الزيارات، ص 183.

4. همان، ص 164.


206


ثواب و ارزش‌هاي متفاوت مي‌شود. علاوه بر اينكه در بسياري از احاديث، امامان، طبق درك و شعور و اندازة ايمان و ظرفيت و گنجايش فكري طرف، سخن مي‌گفتند...».(1)

آنچه مسلم است، زيارت كربلا، هميشه آزاد نبوده، بلكه همراه با گرفتاري‌ها و محدوديت‌هايي بوده است كه موجب دشواري زيارت مي‌گشته است (بعداً به اين بحث خواهيم رسيد) ولي ائمه، براي همين شرايط هم، تكليف را ساقط ندانسته و به زيارت حسين (عليه السلام) دستور مي‌دادند.

يكي از شيعيان، به نام حسين، نوة «ابوحمزة ثمالي»، نقل كرده است كه:

«در اواخر دورة بني‌اميه به قصد زيارت حسين بن علي، بيرون آمدم ولي مخفيانه حركت مي‌كردم تا اهل شام، نفهمند، تا اينكه به كربلا و غاضريّه رسيدم. در يك ناحيه از آبادي پنهان شدم، تا اينكه شب فرا رسيد و مردم به خواب‌رفتند. شب، از نيمه گذشته بود كه غسل زيارت كردم و به سوي قبر سيدالشهدا عزيمت كردم. نزديكي‌هاي قبر كه رسيدم، با مردي روبه‌رو شدم، زيباروي و خوشبو و سفيدچهره، كه به من گفت: برگرد، الآن نمي‌تواني زيارت كني. برگشتم. اواخر شب باز رفتم، باز هم آن مرد را ديدم كه گفت: دسترسي پيدا نمي‌كني.

گفتم: چرا نتوانم به زيارت فرزند پيامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟ من پياده از كوفه در اين شبِ جمعه به اينجا آمده‌ام. مي‌ترسم كه صبح شود و هوا روشن گردد و نيروهاي مسلح بني‌اميه مرا بكشند. گفت: برگرد، فعلاً نمي‌شود... چون حضرت‌موسي و فرشتگان، هم‌اكنون به زيارت مشغولند. برگشتم و صبر كردم تا اين كه سحر شد. غسل كردم و نزديك قبر رفتم و آن مرقد را زيارت نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شاميان، به‌سرعت از آنجا برگشتم».(2)

آيا كسي كه در چنين وضعيتي، مخفيانه به زيارت قبر مولايش حسين برود و همراه با دلهره و هراس از نگهباناني كه مأمور كنترل و ممانعت از زائران تربت كربلا هستند، زيارت كند، مستحقّ ثوابي بيشتر نيست؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحار الأنوار، ج 98، ص 44.

2. بحار الأنوار، ج 98، ص 57 و 59 (دو حديث است، با اندكي اختلاف در تعبيرات).


207


«معاوية بن وهب» مي‌گويد: وارد منزل حضرت‌صادق (عليه السلام) شدم. در نماز خانة منزلش، به نماز ايستاده بود، صبر كردم تا نمازش تمام شد. ديدم پس از نماز، دست به دعا برداشت و براي زائران قبر حسين بن علي دعا كرد، آنان كه با انفاق مال و تلاش بدني به زيارت مي‌روند، براي پيوند با ائمه و شاد كردن رسول‌خدا و پاسخگويي به فرمان امامان و خشمگين ساختن دشمنان و راضي كردن خداوند. و چنين دعا كرد:

خدايا، از آنان راضي باش، و خود و خانواده‌شان را، شب و روز، نگه دار، و همراهي‌شان كن و از شرّ هر جبّار سركش و ستمگر، و از گزند شياطين نهان و آشكار در امانشان بدار و نيازهايشان را برآور... خدايا به آنان، به‌خاطر اين كه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزيدند، بهترين پاداش‌ها را عطا كن.

خديا! دشمنان ما، اين زائران را به خاطر سفر، ملامت كردند ولي اين سرزنش‌ها، هرگز پيروان ما را از اين زيارت، مانع نگشت. آمدند تا با مخالفان ما مخالفت كرده باشند!

خدايا! آن چهره‌ها را كه آفتاب، در اين راه تغيير داد، رحمت كن، آن صورت‌هايي را كه بر تربتِ حسين، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشم‌هايي را كه در راه ما اشك ريخت، آن دل‌هايي كه براي ما و تشنگي ما سوخت، آن ناله‌هايي كه براي ما سرداده شد، رحمت كن.

خدايا! من آن بدن‌ها و جان‌ها را تا قيامت، تا هنگام ورود به كوثر در آن روز تشنگي بزرگ، به تو امانت مي‌سپارم...

امام، همچنان دعا مي‌خواند و سجده مي‌كرد. پس از فراغت از نماز، گفتم:

اين دعاهايي را كه از شما شنيدم، اگر در حق كسي بود كه خدا را نمي‌شناخت، مي‌پنداشتم كه هرگز به آتش دوزخ نخواهد سوخت، به خدا قسم، (با اين دعاهاي شما) آرزو كردم كه اي‌كاش به حج نرفته بودم و حسين را زيارت مي‌كردم.

امام فرمود:

تو به او بسيار نزديكي. پس چه چيز مانع از آن مي‌شود كه به زيارتش بروي؟ اي معاوية بن وهب! مبادا كه اين كار را ترك كني؟



208


گفتم: نمي‌پنداشتم كه كار، به اين ارزش و عظمت مي‌رسد.(1)

همين معاوية بن وهب، نقل مي‌كند:

امام‌صادق (عليه السلام) به من فرمود: هرگز زيارت حسين (عليه السلام) را به خاطر ترس، رها مكن. هركس زيارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زيارت نكند، حسرتِ‌فراوان خواهد ديد. اي معاويه! آيا دوست نداري كه خداوند تو را در ميانِ كساني ببيند كه پيامبر دعايشان كرده است؟ آيا دوست نداري كه با فرشتگان همدوش باشي و در قيامت، بي‌گناه به محشر آيي و جزء كساني باشي كه با پيامبر دست مي‌دهند؟!...(2)

رسول‌خدا، در ضمن گفتار مفصلي به اميرالمؤمنين، كه فضيلتِ زيارت قبر علي و فرزندش حسين و تشويق به زيارت آنان را بيان مي‌كند و ثواب اخروي آن را مي‌گويد، مي‌فرمايد:

ليكن عده‌اي پست و فرومايه، زائران قبر شما را سرزنش و ملامت مي‌كنند، آنچنانكه زنِ بدكاره را ملامت مي‌كنند، آنان، بدترين افراد امت من مي‌باشند كه هرگز به شفاعتم نرسند و بر حوض كوثر وارد نشوند...».(3)

در سخني ديگر، پيامبر اسلام، خطاب به حسين، هنگامي كه جاي شمشير را بر پيكر او مي‌بوسيد، فرمود:

تو و پدرت و برادرت، شهيد خواهيد شد.

حسين، مي‌پرسد: از امت تو، چه كساني ما را زيارت خواهند كرد؟

پيامبر فرمود: مرا، و پدر و برادرت و خودت را، جز كساني از امت راستينِ من، زيارت نمي‌كند».(4)

در حديثي هم، زيارت ائمه، در رديف جهاد با دشمنان به حساب آمده است.(5) زيارت حسين، براي تهي‌دستان، به جاي زيارت حج محسوب مي‌شود و خداوند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كامل الزيارات، ص 116؛ بحار الأنوار، ج98، ص 8 و 52؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 320.

2. كامل الزيارات، ص 117.

3. بحار الأنوار، ج 97، ص 121.

4. همان، ص 119؛ كامل الزيارات، ص 70.

5. همان، ص 124.


209


پاداش حج را به آنان مي‌دهد.(1)

يكي از زنان شيعه، به‌نام «ام‌ّ سعيد احمسيّه» كه اهل عراق بود و براي زيارت قبور شهداي اُحد، به مدينه مشرف شده بود، در مدينه، به خدمتكار خود گفت: مركبي براي رفتن به مزار شهدا كرايه كن. آنگاه، تصميم گرفت تا آماده شدن مركب، به ديدار فرزند پيامبر، حضرت‌صادق (عليه السلام) برود. در حالي كه ديدار وي با امام در منزل آن حضرت، طول كشيده و كرايه‌چي، معطل گشته بود، خدمتكارش آمد و به «امّ احمسيّه» گفت: مركب، آماده است.

امام‌صادق (عليه السلام) پرسيد: چه مركب؟ كجا مي‌خواهي بروي؟

آن زن، مي‌گويد: گفتم: سرِ خاك شهدا.

حضرت‌صادق (عليه السلام) فرمود: تعجب از شما مردم عراق است، براي زيارت شهدا، راهي طولاني و سفري دراز را طي مي‌كنيد ولي «سيدالشهدا» را وا مي‌گذاريد و به زيارتش نمي‌رويد!

گفتم: سيدالشهدا كيست؟

فرمود: حسين بن علي.

گفتم: من زني بيش نيستم.

امام: باشد!... براي كسي مثل تو، مانعي ندارد كه به زيارتش بروي.

آنگاه، از ثوابِ‌ عظيم اين زيارت، برايم بيان فرمود».(2)

در مورد زيارتِ شائقانه و عاشقانه كه از روي محبت و شيفتگي انجام گيرد، نيز، احاديثي نقل شده است كه به ذكر دو نمونه اكتفا مي‌شود:

امام‌صادق (عليه السلام) فرمود:

روز قيامت، يك منادي ندا مي‌دهد: «زائران حسين كجايند؟»

جمعي بر مي‌خيزند. به آنان گفته مي‌شود: در زيارت حسين، چه مي‌خواستيد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 10، ص 360.

2. همان، ص 339؛ بحار الأنوار، ج 98، ص 36 و 71 (با اندكي اختلاف و تغيير در عبارت‌ها).


210


چه اراده كرديد؟

مي‌گويند: زيارت ما، به‌خاطر محبت به پيامبر و علي و فاطمه بود.

به آنان گفته مي‌شود: اينك، اين محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين! پس به آنان بپيونديد. شما در درجات آنان هستيد. به پرچم پيامبر ملحق شويد.

آنگاه، آنان، در سايه‌سار لواي خاصّي كه در دست علي بن ابي‌طالب است قرار مي‌گيرند تا وارد بهشت گردند.(1)

محبت، انسان را در دنيا به اين دودمان، پيوند مي‌دهد. زيارت محبت‌آميز هم، در نهايت، انسان را در آخرت، به خاندان رسالت پيوند مي‌دهد. آشنايي انسان‌ها در اين دنيا با دستگاه ولايت و خاندان پيامبر عامل جذب به اين «عروة الوثقي» است كه در آن دنيا هم «حبل المتين» نجات و سعادت خواهد شد.

از امام‌صادق (عليه السلام) روايت شده است كه:

خواستار سكونت در بهشت، بايد زيارتِ «مظلوم» را رها نكند.

مي‌پرسند: مظلوم كيست؟

مي‌فرمايد: حسين است. هركس با شوق به او و محبت به رسول‌الله و فاطمه و علي، او را زيارت كند، بر سفره‌هاي بهشتي، مهمانِ اهل‌بيت خواهد بود.(2)

تأكيدي كه امام، روي عنصر «مظلوميت» در زيارت سيدالشهدا دارد، جاي دقت و تأمل است و انگيزة حمايت از مظلوم و احياي ياد او و سپاس از فداكاري انساني والا در برابر ظالمان را بيان مي‌كند.

ائمه، درصدد تشويق مردم به زيارتند. يعني ايجاد شوق و رغبت و انگيزه و علاقه، و اين اشتياق، در صورتي فراهم مي‌آيد كه آثار يك عمل و نتايج يك اقدام، براي شخص، روشن باشد.

در زيارت كربلا، چه پاداشي مي‌تواند بزرگ‌تر از «بهشت» باشد؟ و چه انگيزه‌اي قوي‌تر از «مرضيّ حق» بودن و خشنودي رسول‌خدا را جذب كردن؟ و چه نتيجه‌اي بالاتر از پيوند با اهل‌بيت، در دنيا و آخرت؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج10، ص 387.

2. همان.


211


رمز اين همه تأكيد

علاوه بر پاداش زيادتر و تأكيد بيشتر نسبت به زيارت قبر حسين بن علي (عليه السلام) ، از نظر مناسبت‌هاي زماني هم آن فوق‌العادگي، كاملاً محسوس است.

همانگونه كه شيعيان آن حضرت، در هر مناسبت و مجلس و محفلي ـ حتي مراسم شادي و جشن هم ـ از حسين ياد مي‌كنند و ياد او را نمكِ هر مجلس مي‌دانند، ائمه هم نسبت به زيارت او ـ از دور يا نزديك ـ اينگونه اصرار و تأكيد داشته‌اند.

در روايات مربوط به زيارت هم، در هر فرصت و مناسبتي، در تمام ايام و فصول سال، در همة حالات سفر و حضر، غم و شادي، اعياد و وفيات، شب‌هاي قدر، مبعث، فطر، نيمة شعبان، غدير، عاشورا و... دستور به زيارت حسين بن علي (عليه السلام) داده‌اند و بيش از همة ائمه و حتي رسول‌خدا، به زيارت سيد الشهدا تأكيد شده است.

اينها براي چيست؟ مي‌توان گفت براي اين است كه، عاشوراي حسين و حادثة كربلا، «سمبل» است. همچنان كه مخالفت و دشمني دشمنان هم، بيش از همه، با نام و ياد و مزار مظلوم كربلا بوده است چرا كه كربلا در نظرشان سمبل مقاومت بوده است.

تبلور درخشان خطّ ائمه، در حركتِ عاشورا بود و كينه‌توزي شديد دشمنان حق و اهل‌بيت هم، در مخالفت با آن حضرت، و اثرات شهادتش انجام مي‌گرفت. حتي سال‌ها بعد از نابودي امويان هم، بخش عظيمي از جامعه، همچنان دچار ضايعات و عوارض و آثار سوء تبليغات و تعليمات مسمومي بود كه در آن دورة خفقان و در آن «هزار ماه سياه» ايجاد شده بود.

تشويق مؤكّد به زيارت كربلا، در جهت خنثي كردن و محو نمودن هرچه بيشتر آن ضايعات و سموم بود. كربلا، از يك‌سو، سمبل مظلوميت آن پيشوايان عدل بود‌، و از سويي، مظهر دفاعِ‌بزرگ آل‌علي و عترت پيامبر، از اسلام و قرآن، حتي به قيمت جان‌هاي عزيز و گرانقدر و قتل‌عام‌هاي شگفت و هولناك.

توجه و روي‌آوردن به مزار سيدالشهدا، در واقع تكرار و يادآوري همه‌روزه و هموارة حق و مظلوميت و تكليف و تعهد بود، تا دل‌ها به آن جهت و آن‌سو، تمايل پيدا


212


كند و امت اسلام، «كربلايي» شود و فكر و ذكر و نشست و برخاست و آغاز و انجامِ شيعه، همواره «حسيني» گردد.

خداوند اگر براي زيارت كربلاي حسين، پاداش هزار حج و عمره مي‌دهد، چون حج هم به بركت عاشورا باقي مانده است، حج را هم حسين زنده كرد. حيات اسلام در ساية خون پاكِ شهيدان كربلا بود. اگر نامي و سخني از پيامبر و كعبه و قبله و وحي و دين و قرآن مانده است، به بركت وجود حسين و خون و شهادتِ اوست.

اسلام، مديون سيدالشهداء است. از اينجاست كه مي‌گوييم: كربلا، همه‌چيز ماست، چون اساس دين را حفظ كرد. مگر نه اين كه امويان، كمر به هدم اسلام بسته بودند؟! مگر نه اين كه برنامه‌هاي ضدّ اسلامِ رجعت‌طلبان، در راستاي ارزش‌هاي جاهلي، يكي پس از ديگري احيا مي‌شد؟! مگر نه اينكه آل‌اميه، اسلام را به بازيچه گرفته بودند و خلافت اسلام را همچون توپي ميان خود دست به دست مي‌گرداندند. مگر نه اينكه حسين بن علي (عليه السلام) فرمود:

«در شرايطي كه امت اسلامي به والي و زمامدار ناپاك و نالايقي همچون «يزيد» گرفتار شده است، «فَعَلي الإسلامِ السّلام»، بايد با اسلام خداحافظي كرد و با دين، بدرود گفت؟!»

حركتِ عاشورا، پيش از آنكه يك نهضتِ شيعي و در جهت احياي حق آل‌محمد باشد، يك حركت اسلامي و براي نجاتِ دينِ‌خدا بود، كه در آستانة زوال و نيستي قرار داشت. پس كربلا، تنها مربوط به شيعيان نيست، بلكه قبله‌گاه همة مسلمين است، چرا كه فسقِ علني يزيد، و بدعت‌ها و تحريف‌ها و ستم‌ها و اسلام‌زدايي‌هاي بني‌اميه، از نظر اهل‌سنت هم مطرود و محكوم است و ايستادن در مقابل آن رجعتِ فاحش، يك عمل ارزشمند!...

سخن خود حسين، اين بود كه اگر استواري و استقامت دين جدّم با مرگ من است، پس: اي تيغ‌ها بياييد بر فرق من فرود... «اِن كانَ دينُ محمدٍ لا يستقمْ اِلاّ بقتلي يا سُيوفُ خذيني».

آن همه تأكيد، براي آن است كه حسين، اسلام را زنده كرد و خون او، بقاي دين


213


را بيمه نمود و... پيامبر، در وجودِ حسين، تداوم يافت.

حديث معروفِ: «حسينٌ مِنّي واَنا مِن حسين» شايد يكي از معاني‌اش اين باشد كه همچنان كه حسين از من است، من هم از حسينم، يعني اگر نام من و دينم و كتاب آسماني‌ام، حيات و ابديت يافته است، به بركت حسين است و من نيز از حسينم.

كربلاي حسين، مظهر و سمبل و اسوه است، مزار او نيز چنين است و زيارت قبرش هم، بيش از همه مورد سفارش پيشوايان دين است.

عاشورا، روز ناگوار و دردناكي بود. و كربلا، صحنة دلخراش و جانسوز...

آنچه بود، گرسنگي بود و تشنگي، غربت و مظلوميت، شهادت و خون، اسارت و زخم زبان، خستگي و گرد و غبار، دلهرة كودكان و رنج مادران، غم بود و درد، قتل‌عام و خيمه‌هاي سوخته، قساوت دشمن و سرهاي بريده و... حسين بن علي (عليه السلام) شهيد آن روز و اين صحنه است. بر مظلوميت او، نه‌تنها اهل زمين، بلكه اهل آسمان و فرشتگان هم مي‌گريند. چرا كه «كربلا»، در تاريخ بي‌نظير است. به بيان امام‌صادق (عليه السلام) :

«چهار هزار فرشته، آشفته و غبارآلود، تا قيامت بر حسين مي‌گريند».(1)

و به بيان امام‌رضا (عليه السلام) :

«هزاران ملك، تا قيامت، همواره بر كربلاي حسين فرود مي‌آيند و آن را طواف مي‌كنند و غمگينانه بر او مي‌گريند...».(2)

در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست * سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

جنّ و ملك بر آدميان نوحه مي‌كنند * گويا عزاي اشرف اولادِ آدم است( 3 )

اين، واقعيت معنوي كربلاست، هرچند كه ما، توان ادراك و فهم آن را نداشته باشيم.

«ام‌سلمه» همسر پيامبر اسلام كه تا زمان حادثة عاشورا زنده بود، از شهادت حسين در كربلا در خواب، باخبر شد. به اين صورت كه او را در آن ايّام، گريان ديدند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحار الأنوار، ج 98 (چاپ بيروت)، ص 7.

2. همان، ص 40.

3. محتشم كاشاني ـ دوازده بند.


214


پرسيدند كه سبب گريه‌ات چيست؟ گفت: «پيامبر را در خواب ديدم، با سر و صورتي خاك‌آلود و چهره‌اي پريشان، گفتم: چرا اينطور؟ فرمود: از كربلا مي‌آيم ـ يا: ديشب، براي حسين و اصحابش، قبر مي‌كندم...».(1)

چنين خوابي را «ابن‌عباس» هم ديده بود و نقل مي‌كرد.

و نيز، در روايات است كه پس از شهادت حسين بن علي (عليه السلام) ، در بيت‌المقدس، زير هر سنگريزه‌اي خون تازه بود، آسمان و زمين بر حسين گريست، آسمان، سه روز خون باريد، از زمين خون جوشيد و...(2)

زائر حسين (عليه السلام) كه به زيارت مرقد آن امام‌مظلوم مي‌رود، بايد تمثيلي از شدائد و رنج‌ها و سوز و گدازها و خوف و عطش‌ها را در خويش‌، پديد آورد. كربلايش، كرب و بلا باشد. سفري همچون سفر حسين و اهل‌بيتش در كربلا.

در سفر كربلا، بايد همسانِ فرشتگان بود، مهموم و اندوهناك، دلسوخته و غبار آلود، پريشان خاطر و غمين.

اين نيز، توصية ائمه (عليهم السلام) است. با اينكه در زيارت قبور ائمه ديگر، سفارش به نظافت، پاكي، جامه‌هاي نيكو و... شده است، در مورد زيارت حسين بن علي (عليه السلام) ، هرچه رنج و گرسنگي و تشنگي باشد، بهتر است، محزون و ژوليده و غبارآلود بايد زيارت كرد، تا ياد آن رنج‌ها و مصيبت‌ها كه بر اهل‌بيت حسين (عليه السلام) روا شد، به يادها بيايد و زنده شود.

غبار راه در سفر كربلا، خود، زينت زائر است و عطر جانبخش حسيني است.

نيازمند بلا! گو رخ از غبار مشوي * كه كيمياي مراد است، خاك كويِ نياز( 3 )

از امام‌صادق (عليه السلام) نقل شده است كه زيارت قبر حسين (عليه السلام) ، بهتر است كه پياده انجام گيرد و زائر با پاي برهنه و راه رفتني همچون غلامان به سوي قبر برود.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالأنوار، ج 45، ص 230 ـ 232.

2. همان، ص 201 به بعد، احاديث مكرّر.

3. حافظ.

4. بحار الأنوار، ج 98، ص 143.


215


و نيز فرموده است:

«اذا اردتَ انتَ قبرَ الحسين، فَزُرهُ واَنت كئيبٌ حزينٌ، مكروبٌ شُعثٌ غُبْرٌ، فانّ الحسينَ قُتل وهو كئيبٌ حزينٌ شعث مغبرٌ جائعٌ عطشان».(1)

هرگاه خواستي حسين را زيارت كني، او را در حالي زيارت كن كه افسرده و غمگين و ژوليده و غبارآلود باشي، چرا كه حسين، درحالي كشته شد كه پژمرده و غبارآلود و گرسنه و تشنه بود.

در حديث ديگر، امام‌صادق فرموده است: حسين بن علي را در حال اندوه و حزن و رنج و خاك‌آلوده و پژمرده و گرسنه و تشنه زيارت كن:

«إذا أَرَدْت الحُسين فَزُره وأَنتَ حزينٌ مكروبٌ شُعثاً غُبراً جائعاً عَطشاناً».(2)

داشتن چنين حالتي در زيارت، ترسيم و تجسيم حوادث روز عاشوراست و اينگونه به ديدار رفتن، نشانة آن شيفتگي قلبي و دلدادگي فراوان است، از اين‌رو اين غبار، خود، طراوت و پاكي است و اين آشفتگي و افسردگي، نشاط روح عاشق است.

از شيشه، غبار غم نمي‌بايد شست * وز دل، رقمِ «اَلم» نمي‌بايد شست

پايي كه به راه عشق شد خاك‌آلود * با آب حيات هم نمي‌بايد شست( 3 )

امام‌صادق (عليه السلام) شيوة عملي جدش امام زين‌العابدين را مورد نظر قرار داده و به «ابوبصير» تعليم مي‌دهد كه قبل از زيارتِ‌حسين، سه روز روزه بگير و در آخرين شب ـ‌شب جمعه‌ـ پس از نماز شب به آسمان نگاه كن، آن شب را قبل از مغرب غسل كن، شب را با طهارت بخواب، و هنگامي كه خواستي به سوي مزار آن حضرت بروي، غسل كن، ولي عطر نزن، روغن نزن، سرمه نكش تا به قبر برسي.(4)

حسين، عزيز همه است، در سوگ اين عزيز، و در زيارت خاك آن شهيد، زائر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحار الأنوار، ج 98، ص 142.

2. بحار الأنوار، ج 98، ص 140؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 414، حديث 2.

3. مشفقي دهلوي.

4. "فاغتسل وَلا تطيّبْ وَلا تُدهِّنْ وَلا تكتحِِلْ، حتي تأتي القبر" (وسائل الشيعه، ج 10، ص 423).


216


بايد خود را داغديده و عزادار و غمگين بداند و بنماياند. سفر كربلا، سفر تفريح و تفرّج نيست. زيارت حسين، اردوي تفريحي و پيك‌نيك نيست. از اين‌رو، گاهي امامان مي‌ديدند كه گروه‌هاي زائر، همراه خود، وسايل پخت و پز و كباب و بزغاله و حلوا و فرني و سفره‌هاي رنگين مي‌برند، بر مي‌آشفتند و اعتراض مي‌كردند كه: آيا شما سر خاك پدرتان هم اينگونه مي‌رويد؟!

وقتي به امام‌صادق خبر مي‌رسد كه جماعتي از زوار حسين، زاد راه و رهتوشه‌هاي خوب و معطر بر مي‌دارند، مي‌فرمايد:

اگر اينان قبر پدران يا مادران يا دوستان خويش را زيارت كنند، هرگز چنين نمي‌كنند.

«لَوْ أَتيتُم قُبورَ آبائكم وَأُمّهاتِكم لم تفعلوا ذلك»

راوي مي‌پرسد: پس چه بخوريم؟ حضرت پاسخ مي‌دهد: نان و شير.

در روايتي هم به نقل «مفضّل بن عمر» امام‌صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: زيارت كنيد، بهتر از زيارت نكردن است، زيارت نكردن، بهتر از زيارت كردن است!...

راوي كه تعجب مي‌كند، امام، ادامه مي‌دهد: به‌خدا قسم، هر يك از شما كه سر قبر پدرش مي‌رود، افسرده و غمگين مي‌رود، ولي به زيارتِ حسين، با سفره‌ها و رهتوشه‌ها مي‌رويد!... هرگز نبايد چنين كنيد، تا اين كه قبر حسين را، غبارآلود و ژوليده زيارت كنيد.(1) در اين‌صورت است كه «كرب» و «بلا» را در زيارت «كربلا»، مي‌توان تجسّم بخشيد و كربلا را با ترسيم چهرة مظلومانه‌اش، زيارت كرد.

بدين‌گونه است كه سمبل مظلوميت اهل‌بيت را مي‌توان حفظ كرد و كربلا را همواره زنده و سازنده نگه داشت، حتي با تحمّل هزينه‌ها و خرج‌ها و شدايد و رنج‌ها، خداوند هم تضمين كرده است كه آنچه در اين راه، خرج شود جبران كند.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. چند حديث، با مضمون فوق (بحار الأنوار، ج 98، ص 141).

2. وسائل الشيعه، ج 10، ص 375 و 376، حديث 2 و 5.


217


كربلا، قبله‌گاه حق

قبلة اهل حقيقت، كربلاست * كربلا، او قبلة اهل ولاست

گرچه دارد كعبه، مروه با صفا * ليك، كي دارد مناي كربلا؟

كعبه را گر زمزم است آب حيات * كربلا را آبِ خضر آمد فرات

رونما عارف، صلاتِ ركعتين * در خم ابروي محراب حسين

كدام شهيد است كه اين همه زائر، در طول تاريخ داشته باشد؟

كدام مرد است كه در راه زيارتش، عاشقانه اين همه فداكاري و ايثار و نثار جان و بذل مال، و تحمّل رنج و زحمت مي‌شود؟

كدام بارگاه است كه اين همه عاشق دارد؟

كدام شهادت است كه تا اين حدّ، موج‌آفرين و حركت‌زا و بيدارگر و حيات‌بخش است؟

كدام كشته شدن است كه اين همه، به احياي دين كمك كرده است؟

كدام مرگ است، كه تا اين اندازه، سرشار از زندگي و جاودانگي است؟

و... بالأخره، كدام كشتة به خون غلتيده است كه اين همه سوگوار دارد، و همه، هميشه، در همه‌جا داغدار عزاي اويند و از صدفِ ديدگان، دُرّ اشك، نثارش مي‌كنند؟

راز اين موج‌آفريني چيست؟ و فلسفة بقاي جاودانه و جوشش هموارة آن خون پاك، كه بر «كربلا» ريخت، كدام است؟ بي‌شك، كار شگفت و كربلاييِ «حسين بن علي» در عاشورا، با همة ابعادش، اصلي‌ترين عاملِ اين حيات جاويد و حكومت بر دل‌ها و تسخير زمان‌ها و مكان‌هاست.

در يك كلمه، «فداكاري»، با همة عمق و وسعت و زيبايي كه در اين واژه مي‌گنجد، آن هم با انگيزه‌اي الهي، نشأت گرفته از عشق به خدا و دين، عامل اصلي است.

پاكبازتر از حسين (عليه السلام) كيست؟ و «عاشورا»ي او، از چه چيزي جز «عشق به خدا» مي‌تواند برآيد؟!...


218


هركه در اين بزم، مقرّب‌تر است * جام بلا بيشترش مي‌دهند

هركه بود تشنة ديدارِ دوست * آبِ لبِ نيشترش مي‌دهند

چه كسي عاشق‌تر و مقرّب‌تر از حسين؟ و چه كسي شيفته‌تر و مأنوس‌تر به شهادت، از حسين؟ عظمت بي‌همتاي او، مرهون آن فداكاري عظيم، در راه خدا و ايمان و عشق به مبدأ هستي است.

اينكه او، شهيد بزرگ راه خدا، و سرور شهيدان ـ سيدالشهداء ـ و آموزگار شهادت، و اسوة شهادت‌طلبان است، مرهون نقشي است كه اين قهرمان بزرگ، در حماسة عشق و داستانِ خونين و قصة سرخ شهادت، ايفا كرد.

در زيارت مرقد آن امام مظلوم، بايد به آن جلوه‌هاي تابناك عظمت و معنويت و حماسه و فداكاري توجه داشت و به «حقِّ» او بايد عارف بود.

بايد دانست كه سيدالشهدا و يارانش، كه بودند؟ چه كردند؟ چرا شهيد شدند و ما بايد چه كنيم؟ توجه به اين جهات، شايد يكي از معانيِ «عارفاً بحقّه» باشد كه در دستورهاي ائمه در مورد زيارت، مطرح شده است.

مرحوم نراقي، در توجه دادنِ به شهيد كربلا و مدفونِ در آن تربت والا، مي‌گويد:

«...در زيارت كربلا، به يادآور، كه فرزند رسول خدا، در اين سرزمين به شهادت رسيده و امام‌حسين و اولادش و نزديكان و يارانش در همينجا شهيد شده‌اند و خانواده‌اش به اسارت درآمده‌اند. اندوه را بر قلبت تجديد كن و به كربلا، با چهره‌اي ژوليده و غبارآلود، با دلي شكسته و قلبي محزون داخل شو، در دل، حرمت و شرافت اين سرزمين را حاضر كن، كه اين، سرزميني است كه در تربتش شفاست، و دعا در آنجا ردّ نمي‌شود، و خداوند، آنجا را در قيامت، از والاترين بقعه‌هاي بهشتي قرار مي‌دهد. با آرامش و وقار، وارد حرم كه شدي، و چشمت بر ضريح منوّر آن حضرت و ديگر شهدايي كه در ركابش به شهادت رسيدند و در جوارش آرميده‌اند افتاد، آن اشخاص را در نظرت مجسّم كن، يكايك آن حوادث و وقايع را از نظر بگذران و در پيش چشم خود مجسّم ساز كه: حسين در كربلا ايستاده است، يارانش، يك به يك مي‌آيند و پس از سلام بر او، اجازة جهاد و ميدان رفتن مي‌طلبند، آن حضرت اجازه مي‌دهد. به قلب دشمن حمله مي‌كنند و در


219


درگيري به شهادت مي‌رسند، و در واپسين دم، حسين را صدا مي‌زنند، امام هم به‌سرعت، خود را بر بالين آنان مي‌رساند...».(1)

اينگونه حماسه‌ها را در كدام فرهنگ بشري و مكتوب مي‌توان يافت؟ جز در اسلامِ عترت و اهل‌بيت؟! آيا اين شهيد، سزاوار گراميداشتي اينچنين پرشكوه و... آيا اين خاك، شايستة احترام نيست؟!

شهادت، سنگ را بوسيدني كرد

الا... اي كربلا، اي قبلة دل هاي حقجويان آزاده،

الا... اي مظهر تابان و جاويد شهادت‌ها

نشانِ عشق و ايمان و نثار جان،

تجلّيگاه شورانگيزِ فكرِ امتي آگاه،

الا... اي كربلاي خون،

الا... اي شوق جانبازان دين را، بهترين كانون،

تو، مغناطيس ميليون‌ها دِل روييده از خوني،

تو نبض زندگي را، بهترين معيار و قانوني،

آري... كربلا، سرزميني است كه نشانه‌هاي آن حماسة جاويد و حق مجسّم را در خود دارد. از اين‌رو، مقدس و مبارك و مؤثر و مربي است.

قداست خاك كربلا، به‌خاطر خون حسين است، كه حسين، خود خون خداست و پسرِ خون خداست (يا ثارَالله وابنَ ثاره) شگفت نيست اگر خون، به خاك، اعتبار بخشد.

عجب نيست اگر شهادت، به زمين و در و ديوار، آبرو و ارزش بدهد.

گرچه زمين‌ها همه از آنِ خداست، و خاك‌ها همه خاك است و برابر، ولي، آنگاه كه خاكي، زميني، زماني، حادثه‌اي، روزي، چيزي، به شخص محترم و وجود ارزشمندي تعلق و نسبت و وابستگي مي‌يابد، از آن كسب اعتبار و ارزش و حرمت مي‌كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. جامع السعادات، محمدمهدي نراقي، ج 3، ص 403.


220


«كربلا»، دربردارندة حسين شهيد است، حسيني كه فداي اسلام و كشتة راه دين گرديد و در راه اعتلاي «كلمةالله» و بيان حقايق و اجراي مسؤوليت و نشر توحيد و مبارزه با شرك اموي،... جان پاك خود را در كفِ اخلاص گرفت و جنگيد و «زيباترين حماسة عالم بيافريد».

آيا تربت چنين شهيدي، شايستة تجليل نيست؟

آيا چنين پيشوايي، اسوه و الگو و الهام‌بخش نيست؟

بر خاك مزار چنين آزاده‌اي بايد بوسه زد و تربت اقدس و اطهرش را بايد توتياي چشم كرد و مُهر نماز نمود، چرا كه اين عظمت، به‌خاطر شهادت است.

«شهادت، خاك را بوييدني كرد» * «شهادت، سنگ را بوسيدني كرد»

براي الهام از مكتب خونين كربلا و درس‌هاي بلند و والاي عاشورا، تربت كربلا را بايد هنگام نماز، كه تقرب به خداست، زير پيشاني گذاشت، و در سجاده، عطر شهادت را از آن تربت، استشمام كرد. اين، سفارش امامان ماست.

خاك كربلا، مهر نماز مي‌شود و به سجده بر آن توصيه مي‌گردد.

علاوه بر اينكه، مهر تربت، به عنوانِ همراه داشتنِ خاكي پاك، در سفر و حضر، و همه‌جاست، تا در نماز‌ها، كه به پاك بودن لباس و محل نماز و سجده‌گاه بايد توجه داشت، كار نمازگزار، آسان باشد، ياد هميشه و هر لحظة كربلا نيز در اين عمل مستحب، نهفته است. گرچه ناآگاهانِ بي‌خبر از فلسفة مُهر نهادن در سجاده و هنگام سجده، آن را شرك بدانند و تقديس خاك كربلا را ناروا بشمارند... كه آنها با اصل زيارت نيز مخالفند (كه در اينجا، محلّ بحث آن نيست).

در اين زمينه، از بحث‌هاي فراوان و استدلال‌هاي استواري كه انجام گرفته، چشم مي‌پوشيم و فقط به نقل سخني از امين دين و مدافع ولايت علوي، مرحوم «علامة اميني» اكتفا مي‌كنيم:

«آيا سجده بر چنين تربتي، با اين شأن و بها، هنگام تقرّب به خداوند در اوقاتِ نماز، در صبح و شام، شايسته‌تر از هر زمين و خاك و محلّ و بساطي و فرشي نيست؟... آيا براي قرب به خداوند و براي خضوع و خشوع و عبوديت در آستان


221


پروردگار، مناسب‌تر و شايسته‌تر اين نيست كه چهره و پيشاني بر خاكي نهاده شود كه در درون و ضمن آن، درس‌هاي دفاع از خدا و مظاهر قدس او و جلوه‌هاي حمايت از ناموس اسلام مقدس نهفته است؟

آيا با اسرار سجده بر زمين، شايسته‌تر آن نيست كه سجده بر تربتي شود، كه در آن راز بزرگواري و عظمت و كبرياء و جلال خداوند نهفته و حاوي رموز عبوديت و فروتني در برابر خداوند، در بهترين نمودها و نشانه‌هاست؟

آيا سزاوارتر نيست كه سجده بر تربتي شود، كه در آن، نشانه‌هاي توحيد و فداكاري در راه آن است و انسان را به رقّت قلب و نرم‌دلي و شفقت و عاطفه وا مي‌دارد؟

آيا بهتر آن نيست كه سجده‌گاه، از خاكي قرار داده شود كه در آن، چشمه‌هاي خوني جوشيده است كه رنگ خدايي داشته است؟ تربتي آميخته با خون كسي كه خداوند او را پاك قرار داده و محبت او را اجر رسالتِ‌ محمد (صلّي الله عليه وآله) قرار داده است، خاكي كه با خون سرور جوانان بهشت، و وديعة محبوب پيامبر و خدا، عجين گشته است...؟».(1)

تربت، پيوند «خاك» و «خون»

«كربلا» به عنوانِ تجسّم يك فرهنگ انقلابي و پرشور و پرخاشگر عليه سلطه‌هاي ستم مطرح بود و قبر حسين بن علي (عليه السلام) و تربتِ خونينِ اين شهيد بزرگ و يارانش، كانون الهام و مكتب آزادي‌بخش و حركت‌آفرين.

در فرهنگ شيعه و در باور حسينيان تاريخ و آشنايان با اهل‌بيت، كلمة «تربت»، بار محتوايي غني و تاريخي داشته است. چه به صورتِ مهر نماز، يا خاكِ تيمّم، يا تسبيح سجاده، يا خاك شفابخش و متبرّك.

آنگونه كه اشاره شد، اين تأثير، در ساية عنصر دگرگونساز و اكسير «شهادت» است. امامان، تلاش مي‌كردند كه شيعه را به فرهنگ شهادت، سوق دهند. اين تشويق، در ساية روي‌آوردن به نمودها و سمبل‌ها و مظاهري انجام مي‌گرفت كه يادي از آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سيرتنا و سنتنا، ص 165 ـ 166.


222


حماسه را در بر داشته باشد و تداعي كنندة آن حماسه‌ها و خون‌ها و شهادت‌ها باشد. حتي به صورتِ قرار دادنِ تربت كربلا در محلّ سجود، تا تعظيم به آرمان والاي شهيدان كربلا باشد، و قرار دادن تربت، زير بيني، هنگام سجده، تا بوي خون شهداي كربلا، جان را طراوت بخشد. چرا كه: «از خاك شهيد، بوي خون مي‌آيد».

«امام‌صادق (عليه السلام) خريطة (كيسه و دستمال) زردي داشت كه در آن، تربت حضرت‌سيدالشهدا بود. وقت نماز كه مي‌شد، همان تربت را در موضع سجودش مي‌ريخت و سجده بر آن مي‌كرد».(1)

آيا اين، جز تجديد عهد و پيمان با آيين و آرمان و راه و خطّ حسين است؟! نمازي بر پاية احياي جهاد و شهادت و مُلهَم از خون!... مگر در تربت كربلا چه رازي نهفته است؟

«...در آنجا تربتي است، گويا معدن مغناطيس، كه افراد عاشق را كه قابل جذب‌اند، مانند ذرّات كوچك آهن، به سوي خود جذب مي‌كند. آنجا مضجعِ مقدّسِ سرباز فداكاري است كه رؤساي جمهور و پادشاهان، قبل از آنكه رسم سرباز گمنام و نهادنِ دستة گل معمول گردد، عصارة گل، بهترين عطر را آوردند و بوسيدند و بوييدند و پاشيدند و آرزوي اين كردند كه كاش در برابرش جنگيده و اسلام را ياري مي‌كردند و كشته مي‌شدند...».(2)

به عنوان نمونه، به چند حديث از سخن پيشوايان اشاره مي‌كنيم:

امام‌صادق (عليه السلام) :

«السجودُ عَلي تُربةِ الحسين (عليه السلام) يَخرِقُ الحُجُبَ السّبعَ».(3)

سجده بر تربت حسين، حجاب‌هاي هفتگانه را كنار مي‌زند.

آن حضرت، به عنوان فروتني و خشوع در برابر خداوند، جز بر تربت حسين،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. منتخب التواريخ، ص 298، به نقل از "مصباح المتهجّدين".

2. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 2، ص 43.

3. بحار الأنوار (چاپ بيروت)، ج 82، ص 153 و 334.


223


سجده نمي‌كرد.(1) و مي‌فرمود:

«سجده بر گِلِ قبر حسين (عليه السلام) ، تا زمين هفتم را نوراني مي‌كند».(2)

حضرت فاطمة زهرا3 آن تسبيحاتِ مخصوص را، با تسبيحي مي‌گفت كه از يك نخ مفتول از پشم درست شده بود و به تعداد تكبيرات، «گِرِه» داشت. وقتي كه «حمزة سيدالشهدا» به شهادت رسيد، از خاك قبر او، تسبيح ساخت. از آن پس، مردم هم به تبعيت از او چنان كردند. تا اينكه حسين (عليه السلام) به شهادت رسيد. مردم، به‌خاطر فضيلت و مزيّتِ افزون‌تر تربتِ‌امام‌حسين، از تربت قبر آن شهيد، تسبيح ساختند.(3)

بالاتر از اين، سفارش ائمه است كه: كام فرزندان خود را هنگام ولادت، با تربت قبر حسين بن علي (عليه السلام) برداريد. به اين تعبير، روايات متعددي نقل شده است. از جمله سخن امام‌صادق (عليه السلام) است كه:

«حَنِّكوا أولادَكم بتربةِ الحسين، فَإِنّها أَمانٌ».(4)

اين، آشنا ساختن نوزادان از لحظة تولد، با «كربلا» و «تربت شهيد» است و اثر تربيتي دارد.(5) «شهيد مطهري»، دربارة تربت شهيد و دانه‌هاي تسبيحي كه از تربت سيدالشهدا (عليه السلام) باشد، مي‌گويد:

«من، اين را از تربت شهيد بر مي‌دارم و اين نوعي احترام به شهيد و شهادت است، نوعي به رسميت شناختن قداستِ شهادت است... پيشوايان ما گفته‌اند، حالا كه بايد بر خاك سجده كرد، بهتر است كه آن خاك، از خاك تربت شهيدان باشد، اگر بتوانيد از خاك كربلا براي خود تهيه كنيد‌، كه بوي شهيد مي‌دهد. تو كه خدا را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. "كان الصادق (عليه السلام) لايسجد الاّعلي تربة الحسين (عليه السلام) تذّللا لله واستكانة اليه" (بحارالأنوار، ج 82، ص 158، حديث‌ 25).

2. "السجود علي طين قبر الحسين (عليه السلام) ينوّر إلي الأرض السابعة" (من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 268).

3. بحار الأنوار، ج 82، ص 333، حديث 16 و ص 341.

4. وسائل الشيعه، ج 10، ص 410، حديث 8.

5. روايات مربوط به تربت سيدالشهدا، برداشتن كام نوزاد با تربت كربلا، سجده و تسبيح بر تربت قبر حسين و... را در منابع زير مطالعه كنيد: وسائل الشيعه، ج 10، ص 408 تا 420 و ج 3، ص 607؛ مصباحِ شيخ طوسي، ص510؛ بحارالأنوار (بيروتي)، ج 98، ص 118.


224


عبادت مي‌كني، سر بر روي هر خاكي بگذاري نمازت درست است ولي اگر سر بر روي آن خاكي بگذاري كه تماس كوچكي، قرابت كوچكي، همسايگي كوچكي با شهيد دارد و بوي شهيد مي‌دهد، اجر و ثواب تو صد برابر مي‌شود...».(1)

نه‌تنها تربت شهيد، بلكه هر چيزي كه از شهيد، يادگار مانده و نشاني از اوست و كوچك‌ترين پيوندي با يك شهيد دارد، براي وارثان خط شهادت و شاگردانِ اين مكتب، الهام‌بخش، عزيز، مقدس، متبرك، ارزشمند و خاطره‌آميز است.

فرات، آب حيات

گاهي «جغرافي»، گوياي يك «تاريخ» است.

گاهي قطعه‌اي زمين، حامل يك «فرهنگ» است.

گاهي نهر آبي، ديوار دياري، ستون مسجدي، بقاياي شهري، ردّ پايي، نقش ديواري و... در بردارندة يك دنيا خاطرات تاريخي تلخ و شيرين است، رواقِ تاريخ و آيينة حوادث است.

از آنها بايد الهام گرفت و با تأكيد بر آنها، تاريخ را به ياد آورد.

«فرات»، از اينگونه نهرهاست و آب فرات، در قاموس فرهنگ شيعه، بار معنوي و محتواي فرهنگي دارد و رازدار بزرگ و مقدّسي است كه امواجش، حماسة كربلا و آن تشنگي‌ها، ايثارها، حماسه‌ها، قهرماني‌ها و ايمان‌ها را به يادها مي‌آورد.

«دجله» و «فرات»، تاريخ مجسّم و روان است. تاريخ امت اسلام، بر امواج اين دو رود هميشه جاري ثبت است.

آب «فرات» و خاك «كربلا»، هر دو يادآور عاشورايند و هر دو، در الهام‌بخشي، مؤثّر و كارساز، و هر دو، مورد تشويق و ترغيب اهل‌بيت و ائمه، و هر دو، مقدس و مبارك و عزيز.

در حديثي، «رود فرات» و «رود نيل»، رودهاي مؤمن به حساب آمده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شهيد (ضميمة: قيام و انقلاب مهدي)، ص 127.


225


«نَهرانِ مؤمنانِ ونَهرانِ كافِران، فالمؤمنان: الفراتُ ونيلُ مصر...».(1)

و در حديثي، فرات، نهري بهشتي به حساب آمده است:

«أَربعة أَنهارٍ من الجنّة: الفرات...».(2)

غسل كردن از آب فرات، براي زيارت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) يا غير آن، بسيار فضيلت دارد. امام‌باقر (عليه السلام) در ضمن حديثي از مردي از اهل كوفه پرسيد:

ـ آيا از «فرات»تان هر روز يكبار غسل مي‌كني؟

ـ نه.

ـ هر جمعه چطور؟

ـ نه.

ـ هر ماه چطور؟

ـ نه.

ـ هر سال چطور؟

ـ نه.

امام‌باقر (عليه السلام) فرمود: تو از خير، محرومي!3

و چه پاداش‌هاي عظيم، بيان شده است براي زائران قبر حسين بن علي (عليه السلام) كه در فرات، وضو بگيرند و غسل كنند و با وقار و آرامش، به زيارت آن حضرت شرفياب شوند.(4)

همچنين، برداشتن كام نوزاد با آب فرات و چشاندن آب مقدس اين نهر بهشتي به كودكاني كه بناست با محبت و ولايت خاندان و حي و اهل‌بيت پيامبر بزرگ شوند و «تربيتِ عاشورايي» يابند، امري است كه دستور اكيد ائمه است.

در روايات، از آبِ فرات، به عنوانِ «آب بهشتي»، «ساحل وادي ايمن»، آب گوارا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج 17، ص 215.

2. همان، ج 17، ص 215.

3. همان، ج 3، ص 527، حديث 22.

4. همان، ج 10، ص 377، احاديث: 1، 3، 6، 7، 8، 9 و 10.


226


و «مَعين» پر بركت، عزيزترين آب‌هاي دنيا و آخرت، و... ياد شده است.(1)

امام‌صادق (عليه السلام) به «سليمان بن هارون بجلّي» فرمود:

«ما اَظُنّ احداً يُحَنِّكُ بماء الفراتِ اِلاّ أَحبَّنا أَهلَ البَيتْ».(2)

و يا به اين تعبير كه:

«من شَرِبَ مِن ماء الفراتِ وحَنَّكَ به فإِنّه يُحِبُّنا أَهلَ البيت».(3)

هركس از آب فرات بنوشد يا كام خود را با آن برگيرد، حتماً دوستدار ما اهل‌بيت خواهد بود.

ايجاد پيوند با كربلا و اهل‌بيت با آب فرات، از آغاز حيات شروع مي‌شود و فرات، آبِ حياتِ جان‌هاي مستعدّ مي‌گردد و در «خطّ» صحيح مي‌كشاند و هدايت مي‌كند. در مورد تربتِ حسين بن علي هم از ائمه نقل كرديم كه به فرمودة ائمه، تربت قبر سيدالشهدا هم، فضيلت و قداست دارد و الهام دهنده و شفابخش است. امام‌صادق (عليه السلام) به «حارث بن مغيره» فرمود:

«تربت قبر حسين، شفابخش و ايمن‌ساز از هر ترس...

در اواخر حديث، راوي مي‌پرسد:

چگونه تربتش امن از هر ترس است؟

مي‌فرمايد:

«هر وقت، از سلطان يا غير او ترسيدي، هنگام خروج از خانه‌ات، همراه خود از خاكِ قبر حسين (عليه السلام) داشته باش...».(4)

با الهام از كربلا و خاك قبر سالار شهيدان و آن آزاد مرد شجاع، نبايد از هيچ سلطه و نيروي خودكامه‌اي و از هيچ امر هراس‌انگيزي وحشت داشت!...

در جبهه‌هاي ايران، در ايّام دفاع مقدس، رزمندگان اسلام از تك‌تك مفاهيم و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسايل الشيعه، ج10، ص 313، احاديثِ 1 تا 10.

2. همان، ص 314، حديث 2.

3. همان، حديث 7 و 9.

4. امالي، شيخ طوسي (چاپ نجف)، ج 1، ص 325.


227


سوژه‌ها و عناصر عاشورايي الهام مي‌گرفتند و به جهاد خويش، «عمق ديني» مي‌بخشيدند.

در عمليات خيبر، وقتي نيروهاي اسلام از باتلاق‌هاي هورالعظيم گذشته، به محلّ التقاي دجله و فرات رسيدند، در مطبوعات و رسانه‌هاي خبري ما، اعلام شد كه: رزمندگان از آب دجله و فرات، «وضو» گرفتند.

اين تعبير، شوري شگفت در مردم ما پديد آورد. كلمة «فرات»، عاشوراي حسين را در يادها زنده كرد و رسيدن دست رزمندگان به آب فرات، «عباس» را تداعي كرد و در اين زمينه‌ها، شعرها سروده شد و بهره‌برداري‌ها انجام گرفت.

به عنوانِ نمونه، به چند بيت، از شعرهاي آن ايام اشاره مي‌شود:

در راه تو بس كه خون فشانديم حسين * تا بصره، گل سرخ نشانديم حسين

عباس بگو تا نكشد خجلتِ آب * زيرا كه فرات را ستانديم حسين

پيوند فرات را با حسين و عباس (عليهما السلام) بنگريد... و در شعري ديگر:

اكنون كه فرات را به دست آورديد * يك جرعة آب، بهر اصغر ببريد

شاعري ديگر در ترسيم حماسه‌هاي رزم‌آوران فاتح خيبر، گفت:

چابك سواران تندرآسا ره سپردند * بر قلب اردوي مخالف حمله بردند

هم از «فرات» و «دجله» بس آسان گذشتند * با پاي عزم و قوّت ايمان گذشتند

ديگر فرات و دجله، آزاد است، آزاد * ديگر كسي ره بر «ابوفاضل» نبنداد

ديگر ز بي‌آبي كسي عطشان نگردد * حلقوم اصغر، چاك از پيكان نگردد

محتوا و مضمونِ اشعار با كربلا و علي‌اصغر و حسين بن علي و اباالفضل پيوند خورده است و با كوچك‌ترين اشاره و بهانه و نشانه‌اي، فكر و ذكر و دل و ديدة شيعيان حسين و پروردگانِ مكتب عاشورا، به قبله‌گاه كربلا متوجه و روانه مي‌گردد و از آن منبع، تغذية روحي و معنوي مي‌شود.

رزمندة اسلام، بر پيشاني‌بند و بازوي لباس خود در جبهه مي‌نويسد: «مسافر كربلا»! اين، الهام‌بخش و حركت‌آفرين است. زيارت كربلا و امام‌حسين (عليه السلام) سراسر آكنده از


228


اينگونه عناصر روحيه‌ساز و خط‌دهنده است.

حسين، اي درس‌آموز شجاعت * بسيجي از تو آموزد شهامت

به روي سينه و پشتِ بسيجي * نوشته: يا زيارت، يا شهادت

همة اينها ـ آنچنان كه قبلاً نيز گذشت ـ در ساية «شهادت» است كه قداست و ـ.ثأثير و معنويت يافته است. آنچه كه از شهيد باقي مي‌ماند، آنچه به شهيد منسوب است، آنچه يادآور شهيد است، همه اينگونه مقدس و مؤثر و مُلهِم است.

مگر رزمندگان ما، چفية يك شهيد و سلاح او را، الهام‌بخش و يادگار «شهادت» و ايثار نمي‌دانستند؟!

مگر تسبيح و ساعت و دفترچه و خط‌نوشته و لباسي كه از يك همسنگر شهيد بر جاي مي‌ماند، دربردارندة عظمت روح شهيد و منتقل‌كنندة معنويات او به ديگران نبود؟

مگر فرزند شهيد و خانوادة شهيد، ما را به ياد ايثارها و فداكاري‌هاي شهيد نمي‌اندازد؟

تربت شهيد و آب فرات و خاك نجف و ساحل دجله و... تداعي كنندة حوادث و الهام‌دهندة حركت و مقاومت و احساس عظمت و... است.

در تاريخ، نمونه‌هاي فراواني است. به قسمت‌هايي كه دربارة سيدالشهدا (عليه السلام) است، در آينده اشاره خواهيم كرد. اما در اينجا فقط به نمونه‌اي كه به «يحيي بن زيد» مرتبط مي‌شود، اشاره مي‌كنيم:

«يحيي بن زيد»، نوة امام‌زين‌العابدين (عليه السلام) كه از سلحشورانِ علوي و مبارزان با دستگاه بني‌اميه بود، به دنبال قيام خويش، در زمان خلافتِ «وليد بن عبدالملك» توسط «نصر سيار» كه استاندار خراسان از سوي خليفة اموي بود، دستگير شد. خراسان، آن روز، تحت سلطة خلافت شام بود و يحيي بن زيد، كه در آن خطه، نهضت كرده بود، دستگير و زنداني شد. يحيي، بالأخره در ساية مبارزاتش به شهادت رسيد.

در ايامي كه زنداني بود، در محبس، به زنجير بسته شده بود، وقتي يحيي از آن زندان آزاد شد، آهنگري را دستور داده بودند كه قيد و بند از پاي يحيي درآورد. شيعيان ثروتمند، نزد آهنگر رفته و خواستند آهني را كه قيد و بند پاي يحيي بود، به


229


عنوانِ تبرك بخرند. هركدام از آنها بر قيمت مي‌افزود، تا آنكه به بيست‌هزار درهم رسيد و همگي آن پول را داده و آهن را خريدند و قطعه‌قطعه كردند و نگين انگشتر نمودند.(1)

حرمت‌گذاري و تجليل شيعه از يك عنصر مبارز و شهيد، تا آنجاست كه قطعه‌هاي زنجير يك زنداني شيعه را با قيمت گران مي‌خرند و آنقدر براي آن قطعات، ارزش و قداست قائلند كه آن را به عنوانِ «نگين انگشتر» قرار مي‌دهند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مقاتل الطّالبيين، ص 155؛ ترجمة مقاتل الطالبيين، ص 158؛ پيكار مقدس حضرت زيد بن علي و فرزندانش، وحيد دامغاني، ص 229؛ مزارات خراسان، كاظم مدير شانه‌چي، ص 29 (پاورقي).



| شناسه مطلب: 76768