بخش 10

تربت الهام‌بخش سیدالشهدا (علیه السلام) کربلا، پایگاه انقلاب کعبه یا کربلا؟ زیارت کربلا در تاریخ معاصر


229


تربت الهام‌بخش سيدالشهدا (عليه السلام)

الهام‌بخشي تربت شهدا، و حركت آفريني مزار حسين بن علي (عليه السلام) ، تنها در شرايط آباد بودن مرقد، و داشتنِ صحن و سرا و قبه و بارگاه نبود. از همان آغاز، آغاز شد. حتي از همان عصر عاشورا.

در همان روزهاي نخست پس از شهادت، كه نه قبري بود و نه ضريحي و نه نشاني، شهادتگاه سيدالشهدا قبلة دل‌ها شد و كانون شورانگيزترين عشق‌هاي پاك... و عاشورا و كربلا، كلاس خود را داير كرد.

جاذبة معنوي آن ترتب خونين، از جاي ديگر بود.

نشود زمزمة خون شهيدان خاموش * سوز عرفاني اين نغمه زسازي دگر است( 2 )

مگر كسي مي‌تواند به حق و انسانيت و آزادگي معتقد باشد و در ستايش شهداي كربلا زبان نگشايد؟

مگر مي‌شود، انساني ضدّ ظلم و طرفدار مظلوم باشد و بر مظلوميت كشتگان آن دشت خونين اشكي نريزد؟ آهي سر ندهد، ناله‌اي نكند، مرثيه‌اي نخواند، شعري نسرايد؟!

به كار گرفتن «كلمات» در دفاع از آن اسوه‌هاي شرف، كمترين كاري است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2. همصدا با حلق اسماعيل، حسن حسيني، ص 25.


230


يك شاعر شرافتمند و شجاع، بايد انجام دهد. و شعر گفتن در افشاي چهرة جلادان، و مرثيه‌خواندن در سوگ شهيدان، حداقلّ رسالتي است كه فرزانگان پاكدل و بلند انديشه و حق شناس به دوش دارند. شاعران متعهد شيعي در اداي اين تكليف در طول تاريخ فروگذار نكردند.

با نمونه‌هايي از الهام‌گيري از تربت خونين سيدالشهدا، و حضور بر مزار آن آموزگار شهادت و درس‌آموزي براي حق باوري و انقلاب و مبارزه، آشنا شويم:

سليمان بن قََتّة تيمي (از تابعين و شاعران شيعه در قرن دوم) سه روز پس از شهادت حسين (عليه السلام) به كربلا گذر كرد و به شهادتگاه‌هاي آن شهيدان نگريست و چندان گريست كه چيزي نمانده بود هلاك شود. آنگاه، در حالي كه بر اسبش تكيه داده بود، اشعاري را به اين مضمون خواند:

«بر خانه‌هاي «آل‌محمد» گذشتم، در حالي كه آنها را مثل گذشته نديدم.

آيا نمي‌بيني كه خورشيد بر كشته شدنِ «حسين» بيمارگونه و كم فروغ مي‌تابد و شهرها، گرفته و خشكيده و لرزان است؟

آنان، اميد بودند، اينك مصيبت‌زده شده‌اند و اين مصيبت و داغ، بس عظيم است.

كشتة طفّ و شهيد كربلا، از دودمان هاشم، مسلمانان را به ذلت و خواري نشانده و آنان به‌خاطر ياري نكردن حسين، ذليل شده‌اند.

قطرة خون ما، نزد پروردگار غني و بي‌نياز است.

و ما روزي، هرجا كه باشد، اين خون‌ها را از دشمنان، مطالبه خواهيم كرد...»( 1 )

اين مرثيه‌سرايي و تجليل از به خون خفتگان شهيد از آل‌پيامبر، جزء اولين بارقه‌هايي است كه در پيشاني زمان درخشيده و تاريخ، آن را ثبت كرده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مَررت علي ابياتِ آل‌محمد فلم اَرَها امثالها يومَ حَلّت

الم تر اَنَّ الشمسَ اضْحَت مريضةً لِقتل حسين والبلاد اقشعرّت

وكانوا رجاءً ثم اضحوا رَزيةً لقد عظمت تلك الرزّايا وجلّت

وَانّ قتيل الطفّ مِن آل‌هاشمٍ اَذلّ رقابَ المسلمينَ فَذَلّت

وعند غنيّ قطرة من دمائنا سَنَطلبهم يوماً بها حيث حلّت

اعيان الشيعه، جلد 7، ص 308.


231


رويدادهاي شكوهمند و حوادث آموزنده‌اي در تاريخ است كه الهام گرفتن از كربلا و پيمان بستن با راه و هدف شهداي عاشورا را نشان مي‌دهد. و نيز، خوف و هراس دشمنان را از مركزيت يافتن كربلا براي نهضت‌هاي علوي و قيام‌هاي شيعي در لابلاي تاريخ مي‌بينيم.

نداي «هل من ناصر» حسين (عليه السلام) در گوش تاريخ پيچيد و حسين (عليه السلام) تاريخ را، امت‌ها و نسل‌ها را مخاطب خويش قرار داده بود.

«لبيك» گويان نداي استغاثة سيدالشهدا، در تاريخ، فراوان بودند.

حسين (عليه السلام) ، فرياد زد، تا نشستگاني برخيزند، ندا در داد، تا جوانمرداني، به ياري حق بشتابند. پيام فرستاد، تا آزادگاني، لبيك گويند. شهيد شد، تا از خونش، الهام بگيرند و از كربلايش، درس بياموزند. جان داد، تا جان‌هايي در كالبدهاي سرد و افسرده، گرم گردد و شورآفرين‌ جوامع بشري شود.

نهضت‌هاي بسياري، مديون كربلا و قيام‌هاي فراواني، الهام گرفته از عاشوراست. و انقلابيون بي‌شماري، شاگرد مكتب شهادتِ حسين (عليه السلام) اند.

كوفياني كه در حمايت از مسلم بن عقيل و حسين بن علي (عليه السلام) كوتاهي و سستي نشان داده بودند، پس از شهادتِ امام‌حسين (عليه السلام) در كربلا و وقوع آن قتل‌عام فجيع و كشته شدن امام معصوم به دستِ نيروهاي ابن‌زياد، خود را مقصّر و گناهكار مي‌دانستند و توبة خويش را تنها با يك قيام مسلحانه و انتقام خون شهيدان از امويان قابل قبول مي‌دانستند. اينان كه توبه كنندگان بودند، حركتشان به نام «قيام توابين» معروف است.

در نهضت توابين كربلا، پس از تشكيل هسته‌هاي اصلي قيام و آماده شدن شرايط براي شروع انقلاب، وقتي در سال 65هجري قيام خود را بر ضدّ حكومت اموي اعلان مي‌كنند، تصميم مي‌گيرند به زيارت قبر حسين (عليه السلام) بروند تا توبة خود را به درگاه پروردگار، نزد مرقد او اعلان كنند.

به نقل تواريخ، دسته‌هاي توابين به طرف كربلا رهسپار شدند. وقتي به كربلا رسيدند، همه يكصدا فرياد كشيدند: «يا حسين!»... و گريه و زاري كردند و به درگاه خداوند، توبه و تضرع نمودند تا خداوند، گناهانشان را ببخشد، آنان در برابر بارگاه


232


امام‌حسين (عليه السلام) گفتند:

خدايا رحمت فرست بر حسين، شهيد فرزند شهيد، هدايت يافتة پسر هدايت يافته، صدّيق فرزند صدّيق.

خدايا!... تو را شاهد مي‌گيريم كه بر دين و راه آنان هستيم، دشمن قاتلانشان و هوادار و دوستدار دوستانشان هستيم.

خدايا!... ما فرزند دختر پيامبرت را خوار كرديم. گذشتة ما را ببخش و توبة ما را بپذير و حسين (عليه السلام) و اصحاب شهيد و صديق او را رحمت فرست.(1)

و چنان بر قبر شريف آن حضرت ازدحام نمودند كه بيش از ازدحام حاجيان بر «حجرالاسود» بود.

«سليمان بن صرد»، رئيس توابين، در ربيع‌الثاني سال 65هجري، اصحاب خود را جمع كرد و به «نُخيله» رفتند و در آنجا اردو زدند. پس از سه روز كه آنجا بودند و به سازماندهي و تكميل نيروهاي خود مشغول بودند، به كرانة فرات رفتند. سپس بر تربت حسين شهيد در كربلا حاضر شدند. وقتي به محلّ قبر رسيدند، يكصدا صيحه‌اي زدند و به‌شدت گريستند. گريه‌اي كه پيرامون قبر حسين بن علي نظيرش ديده نشده است.

آنگاه سخنراني‌ها كردند و بر سر تربت حسين (عليه السلام) ازدحام نمودند، همچون حاجيان در كنار حجرالسود، آنگاه با قبر، وداع كرده و رفتند. از آن پس بود كه فريادِ «يا لثارات الحسينِ»( 2 ) توابين زمين را در زير پاي بني‌اميه مي‌لرزاند. كوفه شاهد رفت و آمد مسلّحانة آنان به سوي قبر حسين (عليه السلام) بود. هنگامي كه قبر آن حضرت را ترك مي‌كردند، پشيماني و حماسه‌شان افزايش مي‌يافت، موجي بود سرازير، بر ضدّ بني‌اميه، و آرزويشان هم كشته شدن در راه خونخواهي حسين (عليه السلام) بود...(3)

از نهضت توابين كه بگذريم، نمونه‌هاي ديگري هم وجود دارد.

قيام مختار نيز بي‌الهام از زيارت او نبود. به نقل تواريخ: مختار، پس از بازگشت از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حياة الامام الحسين بن علي، باقر شريف القرشي، ج 3، ص 452.

2. شعار توابين انقلابي در دعوت به انقلاب، تقريباً به مفهومِ: "پيش به سوي انتقام خون حسين!" است.

3. تاريخ النياحه علي الامام الحسين بن علي، سيد صالح الشهرستاني، ج 1، ص 134 ـ 138.


233


سفر حج، به كربلا آمد و بر حسين (عليه السلام) سلام گفت و قبر او را بوسيد و گريه كرد و گفت:

«اي سرور من! به جدّ و پدر، و به مادرت زهرا سوگند! و به شيعيان و خاندانت، به همه سوگند، غذاي خوب نخواهم خورد تا اينكه از قاتلان تو انتقام بگيرم».(1)

و به دنبال همين زيارت، كه تجديد عهد خونين و ميثاقِ نهضت بود، در سال 66هجري، قيام خويش را شروع كرد و با دست گرفتن حكومتِ عراق، از قاتلان حسين (عليه السلام) و مسبّبين آن جنايات، به بهترين وجهي انتقام گرفت.

نمونة ديگر، قيام «زيد بن علي»، فرزند امام‌سجاد7 است.

به تعبير استاد محقق، باقر شريف القرشي، در مجلة «اجوبة المسائل الدينيه»:

زيد بن علي، در خانه‌اي پرورش يافت كه، از آن لحظه كه چشم خود را گشود، بدن‌هايي را ديد كه از درد و اندوه، آب شده بود، آنچه شنيد، صداي گريه و ندبه از عمه‌هايش بود كه بر حسين (عليه السلام) مي‌گريستند و مظلوميت او را بر مي‌شمردند و حوادث جانگداز را بازگو مي‌كردند، و پدرش امام‌سجاد7 را مي‌ديد كه غم، دلش را مي‌فشرد و همواره بر پدرش مي‌گريست و محزون بود...».(2)

شخصيّتي بزرگ همچون زيد بن علي، كه در آن دوران خفقان باز مي‌زيست و در انديشة قيام بر ضد امويان بود، از كربلاي حسيني الهام مي‌گرفت و تربت شهيد، سرماية معنويِ او و همراهانش در انقلاب بود.

الهام‌بخشي «كربلا» را براي مبارزان، از سختگيري‌هاي پس از قيام نسبت به زيارت مي‌توان فهميد، كه از سوي سلطة جابران اعمال مي‌شد. پس از خروج و قيام زيد بن علي بن الحسين در كوفه و شهادتش در سال 121، منع و مراقبت و كنترل زيارت حسين (عليه السلام) در كربلا زيادتر شد و هشام بن عبدالملك، مأموراني را براي كنترل گماشته بود.(3) اين كنترل زيارت قبر حسين، پس از يك حركت و نهضت خونيني كه انجام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ النياحه علي الإمام الحسين بن علي، ج1، ص 126.

2. همان، ص 131.

3. همان.


234


گرفته بود، چه معنايي مي‌تواند داشته باشد؟ جز الهام‌بخشيِ كربلا براي مبارزة ضد ستم؟!

نگهباني از چنين مرقدي، حفاظت از سرچشمة الهام است. و نصب نشانه براي گم نشدن قبر، دليل پاي‌بندي به اين كانون اميدبخش است. شيعيان، از همان آغاز، همتي بلند و تلاشي چشمگير داشتند تا مركزيت كربلا را حفظ كنند.

...آنانكه حسين (عليه السلام) را به خاك سپردند، بر سر قبر او نشانه‌ها و علائمي بر پا داشتند تا آثار آن از بين نرود. در عهد بني‌اميه، براي قبر حسين، نگهباناني گماشته بودند تا از رسيدن زائران به قبر مطهر ممانعت به عمل آورند. قبر در محاصرة پاسگاه‌هايي بود كه مأموريت مهمشان، همان جلوگيري از زيارت بود. اولين كسي كه تربت پاك آن حضرت را زيارت كرد «عبيدالله بن حرّ جعفي» بود كه در نزديكي آن محلّ مي‌زيست. بر كنار تربت آن شهيدان حاضر شد و نگاهي به شهادتگاه‌هاي آنان كرد، درحالي كه چشمانش اشك‌آلود و گريان بود، قصيدة معروف خود را در مرثية حسين (عليه السلام) و شهداي كربلا سرود:

يقول أَميرٌ غادرٌ و ابن غادر...

كه در اين قصيدة بلند و زيبا، ضمن بيان فاجعة بزرگ كشتن فرزند فاطمه، و حسرتِ‌بزرگ و پشيماني فزاينده بر ياري نكردن او، به ياري كنندگان آن امام در روز عاشورا دعا مي‌كند و مي‌گويد:

«خداوند، روح آنان را كه در ياري او، پيرامون او جمع شدند و حمايت كردند، از باران رحمتِ دائمي خويش سيراب كند.

من بر قبرها و شهادتگاه‌هاي اين شهيدان ايستادم.

قلبم نزديك بود كه منفجر شود و درونم از هم بپاشد و چشمم از اشك لبريز شد.

به جانم سوگند، اينان شجاعان ميدان‌هاي نبرد بودند كه به معركة جنگ شتافتند.

اينان در ياري كردن فرزند دختر پيامبرشان با شمشيرها، در شجاعت و دليري به


235


شيران شجاع، اقتدا كردند و در مقابله با مرگ و برخورد با شهادت، كسي شكيباتر از آنان نديده است...».(1)

كربلا، پايگاه انقلاب

حسين (عليه السلام) در كربلا شهيد شد.

آري... ليكن، پروانه‌هايي كه شيفتة نورند، شمع محفل‌آراي خويش را يافتند و از شعلة شمع، پيراهنِ عشق پوشيدند و با جان باختن و پَرسوختن، تعلّق دل را فرياد زدند.

او كه «مصباح هدايت‌» بود، شيفتگاني يافت كه در پرتو چراغ هدايت و شهادتش، جاني گرم و ديده‌اي بصير و دلي روشن بيابند.

و... «كربلا»، يك دانشگاه سازنده شد، و قتلگاه، يك مركز الهام.

«عصر عاشورا، زينب كبري3 آن قهرمان بزرگ و زبان گوياي نهضت حسيني، در سخناني به امام‌سجاد7 گفت: در همين سرزمين كربلا، براي قبر پدرت سيدالشهدا، علامتي و نشاني نصب مي‌كنند كه اثرش هرگز كهنه و فرسوده نمي‌شود و با گذشتِ روز و شب، محو نمي‌گردد و مردم از هر سوي به زيارتش خواهند آمد و سران كفر و زمامداران ستم و پيروان گمراهي، هرچند در زدودن و محو كردن و از بين بردن و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تراث كربلا، سلمان هادي الطعمه، ص 32 و ادب السياسه في العصر الأموي، احمد محمد الجوفي، ص 193.

متن شعر چنين است:

يقول امير غادرٌ وابن غادر * الا كيف قاتلتُ الشهيد ابن فاطمه

فواندمي ان لا اكون نصرته * الا كلّ نفسٍ لا تُسِدّدُ نادمه

ويا ندَمي ان لم أكن من حماته * لذو حسرةٍ ما ان تفارق لازمه

سقي‌الله ارواح الذين تآزروا * علي نصره سقياً من الغيث دائمه

وقفت علي اجداثهم ومحالهم * فكاد الحشا ينفضّ والعين ساجمه

لعمري لقد كانوا مصاليت في الوغي * سراعاً الي الهيجا، حماة حضارمه

تأسّوا علي نصر ابن بنتِ نبيّهم * باسيافهم آساد خيلٍ ضراغمه

فان تقلبوا من كلِّ نفسٍ زكيةٍ * علي الأرض قد اضحت لذلك واجمه

وما ان رأي الراؤون اصبر منهم * لدي الموتِ سادات وزهراً قماقمه


236


خاموش كردن آن بكوشند، آثارش آشكارتر و كارش بلندمرتبه‌تر خواهد شد...».(1)

و چنين نيز شد. تاريخ، گوياترين شاهد، بر صدق سخن عقيلة بني‌هاشم، حضرت‌زينب است.

به نوشتة تواريخ، «عمارتِ مرقد حسين (عليه السلام) از همان زمان شهادت سيدالشهدا و اصحابش در سال 61هجري شروع شد. چون «بني‌اسد» شهدا را به خاك سپردند، بر قبر آنان نشانه‌هايي گذاشتند كه محو نشود و «مختار بن عبيد»، آن مشهد را استوار ساخت و روستاي كوچكي در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بني‌اميه آباد بود و دو درب داشت، شرقي و غربي، كه مسلمانان و مؤمنين به قصد زيارت، آهنگ آنجا را مي‌كردند. در عهد هارون‌الرشيد ـ خليفة عباسي ـ آنجا را ويران كردند ولي در زمان مأمون، به دستور وي تجديد بنا شد، زيرا نسبت به علويون ابراز نزديكي و دوستي مي‌كرد. ولي در دورة متوكل، «ديزج يهودي» به دستور متوكل آن ساختمان را ويران كرد و از زيارت مردم جلوگيري نمود...».(2)

ستمگران و حكام جور و پيروان باطل، وقتي با يك فكر و ايمان و گرايش معنوي نتوانند مبارزه و مقابله كنند، به مظاهر و نمودها و سمبل‌هاي آن تفكر و باور حمله مي‌كنند. در ماجراي كربلاي حسين (عليه السلام) و عشق به سيدالشهدا نيز چنين بود. شور شهادت‌طلبي را كه در ساية محبت به اهل‌بيت و عشق به امام‌حسين (عليه السلام) پيدا مي‌شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزاداري بر سر خاك آن سالار شهيدان تجلي مي‌كرد، مي‌خواستند با محدود كردن مردم و فشارها و تضييقات و تخريب قبر مطهر و ممنوع ساختن زيارت، از بين ببرند و اين شعله را خاموش سازند. غافل بودند كه آن جلوگيري‌ها از زيارت و آن تخريب‌ها و اهانت‌ها نسبت به مزار شريفِ امام، آن شوق را مشتعل‌تر مي‌كند. ايجاد فراق و جدايي، محبت و اشتياق را مي‌افزايد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تتمة المنتهي، مرحوم شيخ عباس قمي، ص 242.

2. تاريخ الروضة الحسينيه، عبدالحميد الخيّاط، چاپ 1376ق، ص 9؛ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج 1، ص627.


237


چه اهانت‌ها و ممانعت‌ها نسبت به قبر سيدالشهدا انجام گرفت،(1) ولي مگر مردمِ كربلايي و حسيني دست كشيدند؟ هرگز! كمي تاريخ بخوانيم (كه تاريخ، سراسر درس و عبرت است).

شيخ طوسي در «امالي» نقل كرده است:

يحيي بن مغيره مي‌گويد: نزد «جرير بن عبدالحميد» بودم. مردي از اهل عراق آمد. جرير از اوضاعِ مردم در عراق سؤال كرد. گفت: هارون‌الرشيد را در حالي پشت سر گذاشتم كه قبر حسين (عليه السلام) را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدري را كه در آنجا بود ـ به عنوان نشانة قبر براي زوار، و سايه‌باني براي آنان ـ قطع كنند.

جرير دست‌هايش را بلند كرد و گفت: الله اكبر! در اين باره خبري از پيامبر به ما رسيده بود كه آن حضرت، سه‌بار قطع كنندة درخت سدر را لعنت كرده بود. ما تاكنون متوجه معناي اين حديث نبوديم. اينك علت نفرين و لعن كردن آن حضرت را مي‌فهميم! زيرا هدف از بريدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل دفن حسين (عليه السلام) است، تا مردم جاي قبر او را ندانند و پيرامون آن توقف نكنند.(2)

اوج اين سختگيري‌ها نسبت به زائران و تخريب و اهانت نسبت به قبر حسين (عليه السلام) در زمان خليفة سفاك، متوكل عباسي بود. متوكل، پاسگاهي را براي سپاه خود در نزديكي كربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اكيد داده بود كه: هركس را يافتيد كه قصد زيارت حسين را داشت، او را بُكشيد.(3) اين دستور قتل نسبت به زائران حسين (عليه السلام) اوج خباثت و كينه‌توزي متوكل را مي‌رساند. به امر متوكل هفده مرتبه قبر حسين (عليه السلام) را خراب كردند.(4) و بعد از متوكل هم خلفاي ديگر عباسي مانند «مسترشد» و «راشد» نسبت به‌قبر و زيارت و زائرين، سختگيري‌هايي داشتند. اين نمونه نيز شنيدني است و خواندني!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. براي مطالعة احاديث اين موضوع، به باب "جور الخلفاء علي قبره الشريف" از كتابِ "بحارالانوار"، ج 45، ص390 مراجعه كنيد.

2. تاريخ الشيعه، محمد حسين المظفّري، ص 89؛ بحارالانوار، ج 45، ص 398.

3. كلّ مَنْ وَجَدتموه يُريدُ زيارة الحسين فاقتلوه (بحارالانوار، ج 45، ص 404).

4. تتمة المنتهي، ص 241؛ بحارالانوار، ج 45، ص 401.


238


متوكل، «ابراهيم ديزج» را كه يك يهودي است، به عنوانِ مأموريت تغيير و تبديل قبر حسين (عليه السلام) به كربلا اعزام مي‌كند. به همراه او نامه‌اي هم به قاضي «جعفر بن محمد بن عمار» مي‌نويسد. در اين پيام كتبي، به او خبر مي‌دهد كه: ابراهيم ديزج را براي نبش قبر حسين فرستاده‌ام. وقتي نامة مرا خواندي، مراقبت كن كه آيا ديزج، دستور مرا اجرا كرد يا نه؟

ديزج مي‌گويد: جعفر بن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت و سپس، من طبق دستور او براي انجام مأموريت رفتم و چنان كردم. وقتي برگشتم، پرسيد: چه كردي؟ گفتم: آنچه را دستور دادي انجام دادم ولي چيزي نديدم و نيافتم. گفت: مگر عميق نكندي؟ گفتم:‌ چرا!‌ ولي در عين حال، در قبر چيزي نيافتم. آن قاضي صورت جلسه را به متوكل گزارش مي‌دهد و اضافه مي‌كند كه: به ابراهيم ديزج دستور دادم كه آن محل را آب ببندد و با گاو، زمينش را شخم كند.

ابراهيم ديزج، بعداً قضيه را براي شخصي به نام «ابوعلي عماري» كه از او واقعيت جريان را مي‌پرسد، چنين تعريف مي‌كند: من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم. قبر را كه كندم، به حصيري برخوردم كه بدن حسين بن علي (عليه السلام) در آن بود و از آن بوي مُشك مي‌آمد، آن بوريا و حصير و بدن حسين بن علي را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم كه خاك بر آن بريزند و آب بر آن ريختم و دستور دادم كه با گاو، آن زمين را شخم بزنند ولي گاو، وقتي به آن محل مي‌رسيد، قدم پيش نمي‌گذاشت و از همانجا بر مي‌گشت. من غلامانم را با سوگندهاي سخت و به خدا قسمشان دادم كه اگر اين صحنه را به احدي نقل كنند آنها را خواهم كشت!1

شيعيان، طبق توصية امامان، زيارت حسين بن علي (عليه السلام) را مورد توجه خاص قرار مي‌دادند و در اين راه، از همة خوف‌ها و خطرها استقبال مي‌كردند و پيوند خويش را با سالار شهيدان قطع نمي‌كردند، هرچند به محروميت‌ها گرفتار مي‌شدند و يا حتي به شهادت مي‌رسيدند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالانوار، ج 45، ص 394.


239


«بهاي وصل تو، گر جان بود، خريدارم».(1)

در زمان هارون‌الرشيد، زيارت حسين (عليه السلام) چنان رايج بود و چنان استقبالي از سوي شيعه و سني، زن و مرد، دور و نزديك، نسبت به زيارت حسين (عليه السلام) بود كه حرم آن حضرت از جمعيت موج مي‌زد و ازدحام عجيبي مي‌شد. چندانكه اين امر، باعثِ ترس «هارون‌الرشيد» شد. ترس او از اين جهت بود كه مبادا مردم در اثر اين اجتماع و ازدحام و زيارت، به اولاد اميرالمؤمنين رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگيرند و بدين‌وسيله حكومت و خلافت، از عباسيان به علويان منتقل شود. از اين جهت، هارون‌الرشيد به والي كوفه ـ موسي بن عيسي ـ فرماني فرستاد. والي كوفه طبق نامة هارون، قبر حسين (عليه السلام) را خراب كرد و اطراف آن را عمارت‌ها ساخت و زمين‌هايش را به زير كشت و زراعت برد...(2) ولي علاقة مردم هرگز بريده نشد. شيعه، آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم كرد و در راستاي آن صراط مستقيم، با همة فراز و نشيب‌هاي روزگار خلفا و امرا، حركت خويش را استمرار بخشيد، بعد از هارون‌الرشيد، خلفاي بعدي در دوره‌اي خاص، چندان سختگيري نمي‌كردند و مزاحمتي نداشتند تا اينكه عصر متوكل فرا رسيد. اين دوره، اوج خصومت رژيم حاكم با علويان و نسبت به زائران قبر آن شهيد مظلوم بود.

«...در طول سال‌هاي 236 ـ 247هجري، قبر شريف آن حضرت، مورد تعرض و دشمني متوكل عباسي قرار گرفت. او توسط گروهي از لشكريانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دسترسي نداشته باشند و به تخريب قبر و كشت و كار در زمين آنجا دستور داد... و در مرزها كساني را گماشت كه در كمين زائران حسين (عليه السلام) و راهنمايان زوار به محل قبرش مي‌نشستند...».(3)

مرحوم شيخ عباس قمي در بيان حوادث آن سال‌ها، مي‌نويسد:

«و هم از جمله كارهاي متوكل در ايام خلافت خود، آن بود كه مردم را منع كرد از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حافظ، غزل 133.

2. تتمة المنتهي، شيخ عباس قمي، ص 240.

3. تراث كربلا، سلمان هادي الطعمه، ص 34.


240


زيارت قبر حسين (عليه السلام) و قبر اميرالمؤمنين (عليه السلام) و همت خود را بر آن گماشت كه نور خدا را خاموش كند و آثار قبر مطهر امام‌حسين را بر طرف كند و زمين آن را شخم و شيار نمايد و ديده‌بان‌ها در طُرق و راه‌هاي كربلا قرار داد كه هركه را يابند كه به زيارت آن حضرت آمده است او را عقوبت كنند و به قتل برسانند...».(1)

خلفاي جور، نمي‌توانستند ببينند كه در پيش چشمشان و در كنار قدرت و سلطه‌شان، شيعيان كه خلافت آنان را به رسميت نمي‌شناختند و چه‌بسا معارضه و مقابله با آن مي‌كردند، كانون الهام‌بخشي براي مبارزات خويش پيدا كنند و از قبر حسين، به‌عنوان يك پايگاه و سنگر استفاده كنند.

به متوكل خبر دادند كه مردم در سرزمينِ «نينوا» براي زيارت قبر حسين (عليه السلام) جمع مي‌شوند و از اين رهگذر، جمعيت انبوهي پديد مي‌آيد و كانون خطري تشكيل مي‌شود.

متوكل به يكي از فرماندهان ارتش خود، در معيّت تعدادي از لشكريان مأموريت داد تا مرقد مطهر را بشكافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زيارت قبر او ممانعت كند. او هم طبق دستور، مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت. اين كار در سال 237هجري اتفاق افتاد، ولي مردم، در موسم زيارت، باز هم تجمع نموده و عليه او شورش كردند و حتي از كشته شدن هم باكي نداشتند. در مقابل مأموران خليفه‌، گفتند: اگر تا آخرين نفر كشته شويم دست از زيارت بر نمي‌داريم، باز هم بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زيارت خواهند آمد. اين ماجرا وقتي توسط آن مأمور به متوكل خبر داده شد، متوكل (براي پوشاندن افتضاح و ناتواني حكومتش از مقابله با شور مذهبي مردم) به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنين وانمود كند كه مسافرتش به كوفه، در رابطه با مصالح مردم كوفه و بازگشت مجدد به شهر بوده است. مقداري آسان گرفتند و كاري نداشتند، تا اينكه در سال 247 نيز، تجمع مردم زياد شد، به نحوي كه در آن محل، بازاري درست شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تتمة المنتهي، ص 239.


241


مجدداً بناي سختگيري و جلوگيري از زيارت گذاشتند.(1) روز به‌روز بر تعداد زائران افزوده مي‌گشت. متوكل سرداري فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كه ذمة خليفه بيزار است از كسي كه به زيارتِ كربلا رود، و باز هم آن منطقه را ويران كردند و آب بستند و شخم كردند و قبر را شكافتند... .(2)

در سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسين بن علي و خانه‌هاي اطراف آن و ساختمان‌هاي مجاور را ويران كردند و امر كرد كه جاي قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگيري كردند. (در اجراي اوامر متوكل) مأموران پليس او در آن منطقه ندا دادند كه: بعد از سه روز، هركس را در آنجا ببينيم، گرفته و به سياهچال زندان مي‌فرستيم. مردم از روي هراس، پراكنده شدند و آن سرزمين شخم زده شد و اطرافش زراعت شد.(3)

در كتاب «مقاتل الطالبيين» هم از سختگيري‌ها و كشتن‌ها و عقوبتي كه نسبت به زائران قبر حسين (عليه السلام) انجام مي‌گرفت، مطالبي نقل شده است كه مي‌توانيد مراجعه كنيد.(4)

راستي قدرتمندان غاصبي كه با درخشش خيره‌كنندة شخصيت و مزار سيدالشهدا، حناي خود را رنگ‌باخته مي‌ديدند و هويت مسخ شدة خويش را در معرض افشا مي‌يافتند، چه مي‌انديشيدند؟! آيا مي‌پنداشتند كه با سختگيري بر عاشقان حسين (عليه السلام) ، مي‌توانند محبت او را از دل‌ها بيرون كنند و با ويران كردن قبر اباعبدالله الحسين (عليه السلام) راه او و خط سرخ او و مكتبِ سازنده و بيدارگر كربلايش را مي‌توانند نابود سازند؟ آيا با تخريت قبر، مي‌توان الهام معنوي و روحي را از تربتِ سيدالشهدا گرفت؟ آيا با حمله و هجوم به مزارات معصومين، مي‌توان عقيده و ايمان به آنان را از مردم سلب كرد؟ تجربه و تاريخ نشان داده است كه حكام ستمگر در اين مورد هرگز موفق نبوده‌اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اعيان‌الشيعه، ج1، ص 628؛ تراث كربلا، ص34؛ بحارالانوار، ج 45، ص397 (با اندكي اختلاف در نقل و تعبير).

2. تتمة المنتهي، ص 241.

3. تاريخ طبري (8 جلدي چاپ قاهره)، ج 7، ص 365.

4. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني، چاپ ايران، ص 203.


242


كعبه يا كربلا؟

علي (عليه السلام) به كربلا گذر كرد، فرمود: «خوابگاه سواران و قتلگاه عشاق است. كوي شهيداني كه گذشتگان از آنان پيشي نمي‌گيرند و آيندگان به آنان نمي‌رسند».

«مرّ علي (عليه السلام) بكربلا، فقال: مناخُ ركّابٍ مصارعُ عشّاقٍ شهداء لا يسبِقُهم مَن كان قبلَهم ولا يلحقهم من بعدَهم».(1)

زيارت قتلگاه عشاق، كرامت است و بوييدن «عطر شهادت» از تربت كربلا، احياگر جان و طراوت‌بخش روح است.

آن همه تأكيد امامان هم بر زيارت قبر سيدالشهدا، گوياي راز عظيمي است و آن همه پاداش فراوان و ثوابِ صدها حج و عمره براي زيارت مرقد حسين بن علي (عليه السلام) نشانة غناي معنوي و ارجِ ملكوتيِ‌ اين مزار با صفاست. خصوصاً زيارت خائفانه در عصر خفقان‌ها و محدوديت‌ها، چون عملي انقلابي و موضع‌دار و تعهدگرا و نشانة وفاي به عهد با اهل‌بيت، و ميثاق با خون مطهر «اولاد فاطمه» است، پاداش بيشتري دارد. از همينجاست كه: «كعبة اهل حقيقت، كربلاست»، و از همين روست كه «كربلاي حسين»، در موقعيت و حرمت و قداست و اجر، پهلو به پهلويِ «كعبة خدا» مي‌زند... البته اين هم فضل و مكرمتي است خداداد، و كرم و فيضي است، نشأت گرفته از سرچشمة فياضِ پروردگار.

به پاس اين قداست و عظمت بود ـ و اينك نيز چنين است ـ كه زائران حسيني، براي بوسه‌زدن بر آستانِ وي و استشمام شميم نكوي تربت سيدالشهدا، تا آستانة مرگ هم كشيده مي‌شدند و شهيد مي‌گشتند.

براي خلفا، شگفت‌آورترين و تحمل‌ناپذيرترين كارها اين بود كه مي‌ديدند شيعيان، براي زيارت حسين بن علي (عليه السلام) ارزشي چون زيارت خانة خدا را معتقدند و كربلا رفتن را همچون زيارتِ حج مي‌دانند.

اين فراز تاريخي، گوياي اين حقيقت است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. عنصر شجاعت (چاپ دوم) صفحات "و" و "ح" به نقل از خرائج راوندي و تهذيب شيخ طوسي.


243


«...يكي از كساني كه ايام متوكل را درك كرده و اين امر را مشاهده نموده است، نقل مي‌كند كه: سبب تصميم متوكل بر محو آثار قبر شريف، آن بود كه در دورانِ پيش از خلافتش، يكي از زنانِ آوازخوان، كنيزان مطرب را براي آواز و غنا، نزد متوكل مي‌فرستاد تا هنگام مشروب خوردنش، براي او بخوانند، و اين بود، تا گاهي كه آن پليد به خلافت رسيد، وقتي نزد آن مغنيّه فرستاد كه جواري (كنيز) خويش را براي تغنّي بفرستد، گفتند: سفر رفته است، ـ و اين هنگام، ماه شعبان بود و در آن ايام به سفر كربلا رفته بود ـ چون مراجعت كرد، يكي از كنيزكان خود را براي تغنّي نزد متوكل فرستاد. متوكل از آن جاريه پرسيد كه در اين ايام كجا رفته بوديد؟ گفت: با خانم خود به سفر حج رفته بوديم. متوكل گفت: در ماه شعبان به حج رفته بوديد؟ جاريه گفت: به زيارت قبر حسين مظلوم (عليه السلام) . متوكل از شنيدن اين كلام در غضب شد كه كار حسين به جايي رسيده كه زيارتِ او را «حجّ» گويند؟!... پس امر كرد تا خانم او را بگرفتند و حبس كردند و اموال او را بگرفت. پس يكي از اصحاب خود را كه «ديزج» نام و مردي يهودي بود و به حسب ظاهر در نزد قبر شريف، اسلام آورده، براي شخم و شيار و محو آثار قبر امام‌حسين (عليه السلام) و عقوبت كردن زوار آن حضرت به كربلا روانه كرد... اين واقعه در سال 236 بود. پس ديزج، با عملة بسيار سر قبر شريف رفت و هيچكدام جرأت نكردند كه اقدام كنند بر خراب كردن آن موضع شريف، پس ديزج بيلي بر دست گرفت و اعالي (قسمت‌هاي بالاي قبر را خراب كرد، آنگاه ساير عمله و فعله بر هدم قبر، اقدام كردند و بناي قبر مطهر را منهدم كردند...».(1)

زيارت رفتن چنين زن و كنيزي، نشان‌دهندة پيوند قلبي مردم با صاحب آن قبر و اهميت دادن به زيارت آن است. در عين حال، چنان زيارتي موجب خشم حاكمان مستبد و خلفايي بوده است كه با محور شدن شخصيت ائمه و مزار و فرهنگشان، براي جهت‌گيري و جهت‌يابي و شور و شعور و الهام مردم، مخالف بودند و خاطرشان از اين بابت، آزرده و مشوّش مي‌شد و از اين طريق، نسبت به حكومت خود دلهره و هراس داشتند.

در شرايط خفقان اموي و عباسي، كربلا قبله مي‌شد و خاك قبر حسين، تربت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تتمة المنتهي، شيخ عباس قمي، ص 239.


244


مقدس براي سجود عاشقان حق و عدل به درگاه خداوند...

«...اينجاست كه زيارت حج و آهنگ خدا كردن، به كعبه رفتن نيست، به سوي حسين رفتن است. كه خاك، معناي ديگري مي‌يابد و شفاعت، اثر و معناي ديگري دارد.

زيارت حسين (عليه السلام) بزرگترين جهاد مي‌شود، چون بزرگترين دشمن، بيشترين هراسش اين است وگرنه چرا به آب مي‌بندد و قبرها را ويران مي‌كند و زائران حسين را قتل‌عام مي‌كند؟ و وقتي نتوانست شرطه‌هايش را بفرستد، مأمورين مخفي‌اش را به اسم دزد و سارق مسلح و حرامي، به جان زوار مي‌اندازد و نابودشان مي‌كند؟

مگر نه اين است كه دستگاه مي‌ترسد و مي‌كوشد تا اين فكر نابود شود و اين قضيه آنقدر مطرح نشود كه از يادها برود؟! زيارت اين خاك است كه تودة مردم را ياري مي‌دهد تا به انقلاب حسين (عليه السلام) ، و به جهاد و مبارزة او عليه ظلم بينديشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشينند. چنين است كه اين خاك ـ خاك كربلا ـ سمبل و شعار مي‌شود و طواف آرامگاه حسين، با صد طوافِ كعبه، مقابل مي‌شود. و حتي بر آن ترجيح مي‌يابد...».(1)

زير قبة مرقد ائمه، معنويت موج مي‌زد مطاف ضريح منورشان همواره دل‌هاي عاشق را به خود جذب مي‌كرد. و تربت عطرآگين آن اولياءالله، الهام‌بخش خير و عدل و پاكي و آزادگي بود. بقاع متبركة معصومين، همواره سنگري محسوب مي‌شد كه متدينين متعهد به حق و تقوا و عفاف، در ساية آن، با فرهنگ‌هاي پوچي و فساد و زورمداري ستيز مي‌كردند. از اين جهت، هميشه مورد خشم و غضب سلاطين جائر و قدرتمندانِ مردم‌فريب بوده است و ستمگران در راه سركوبي مقاومت مردم، حتي در حال تحصّن و پناهندگيشان به حرم‌هاي مطهر هم، حرمت آن حرم‌ها را نگاه نداشته و به حريم ملكوتي آنها تجاوز كرده‌اند.

وهابي‌ها، در تخريب قبور متبركه و آزار زائران پاكدل و توهين به مقدسات و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموعه آثار، شمارة 7 (شيعه)، ص 20 (بخش ياد و يادآوران).


245


باورهاي عميق مردم مؤمن، دست كمي از حاكمان غاصب نداشته‌اند. هرچند اعمال زشت آنان، زير لواي دين و با پوشش اسلام و مبارزه با شرك انجام گرفته باشد و براي به اصطلاح گسترش توحيد ناب و خالص! ويران كردن قبه و ضريح پيامبر و امامان را واجب بدانند...(1) همين فرقة منحرف وهابي، كه در حجاز قيام كردند و شهرها و آبادي‌هاي بسياري را غارت كرده و قبور زيادي را ويران كردند و مسلمانان زيادي را از دم تيغ گذراندند، هجومشان از سال 1216هجري به كربلا آغاز شد و اين تهاجمات به مدت 10 سال ادامه داشت.(2)

كربلا را محاصره نمودند و به زور وارد شهر شدند و مردم را از دم تيغ گذراندند و فقط كساني جان سالم به در بردند كه از شهر گريختند يا در پناهگاه‌هايي مخفي شدند. مهاجمان، شهر را غارت و قبر حسين (عليه السلام) را خراب كردند و ضريح مقدس را كندند و تمام اشياي گران‌بهاي حرم را به تاراج بردند و با اين هتاكي و بي‌احترامي به ذرية پيامبر، خاطرة كربلا و جنگِ «حرّة» مدينه و كارهاي بني‌اميه و جنايت‌هاي متوكل عباسي را تجديد كردند و در صحن سيدالشهدا، اسبان خويش را بستند...(3)

در تاريخ، از اين نمونه برخوردهاي خصمانه با مزارهاي اولياي دين و كشتار بي‌رحمانة زائران قبور معصومين فراوان است.

مگر در ايام نهضت مشروطيت در ايران و اوج فعاليت‌هاي مردم در نقاط مختلف ايران، روس‌ها در مشهد مقدس، آن جنايت هولناك را مرتكب نشدند و به حرم امام‌رضا (عليه السلام) با توپ و مسلسل، حمله نكردند؟! قشون روس، در آن دوران به بهانة حفظ جان رعايا و اتباع روسيه، در سال 1330قمري به شهر مشهد حمله كردند و پس از چند ماه اقامت و سيطره بر شهر، حرم مطهر حضرت‌رضا (عليه السلام) را به توپ بستند و ويراني‌هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. براي مطالعة جنايت‌هاي وهابيان در هجوم به مكه و مدينه و نجف و كربلا و بلاد مقدس ديگر، و نيز تاريخچة پيدايش اين فرقه و نقد عقايد انحرافي آنان، رجوع كنيد به: "كشف الارتياب عن اتباع محمد بن عبدالوهاب" نوشتة مرحوم سيد محسن امين، يا ترجمة فارسي آن، به نام آيين وهابيت.

2. اعيان الشيعه، ج 1، ص 628.

3. كشف الارتياب، ص 13.


246


بسيار به بار آوردند و هزاران نفر را كشتند.(1)

مگر جنايت رژيم پهلوي نسبت به حرم حضرت‌رضا (عليه السلام) و زائران آن فراموش مي‌شود؟! طاغوت خائن گرچه از روي ريا و فريب مردم، به زيارت مشهد هم مي‌رفت، ولي هنگام احساس خطر، نيروهاي او به روي مردم در همان مزار باصفاي رضوي آتش مي‌گشودند. در اوج تظاهرات شكوهمند مردم ايران در ايام انقلاب، نيروهاي شاه براي سركوبي مردمي كه در صحن و حرم مطهر، به تظاهرات و شعار پرداخته بودند مسلحانه به مردم حمله كردند و با پرتاب گاز اشك‌آور و شليك گلوله، مردم را در مشهد، به شهادت رساندند و شاهدي بر جنايات خويش بر جاي نهادند.

امام امت، در آن ايام كه در فرانسه اقامت داشتند، طيّ پيامي در تاريخ (2/9/57) اين جنايت را محكوم و عاملان آن را رسوا كردند، در قسمتي از آن پيام، مي‌خوانيم:

«...يكي از بزرگترين ضربه‌هاي اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علي بن موسي‌الرضا صلوات‌الله عليه است. اين بارگاه مقدس، در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل‌عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان، آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه، در صحن و حريم آن ريخته و كشتار كردند...».(2)

اين، شيوة همه جنايتكاران، هميشه و همه‌جاست. در دوران صدام نيز حرم ائمة عراق، از هجوم و هتك و تعرض بعثيان مصون نماند (اشاره خواهد شد).

زيارت كربلا در تاريخ معاصر

خون حسين (عليه السلام) در رگ زمان جاري است. و حماسة «كربلا»، در نجف، حلّه، كوفه، كاظمين و... عشائر و قبايل عراق، ريشه دوانده است.

«زيارت حسين (عليه السلام) »، همواره رمزي از عشق به حق و جهاد در راه آزادگي بوده و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. براي تفصيل بيشتر ماجرا، به كتابِ "منتخب التواريخ"، محمدهاشم خراساني (ص 632 تا 636) مراجعه كنيد.

2. صحيفة نور، ج 3، ص 228.


247


زائر حسين (عليه السلام) هميشه تحت تأثير مكتب عاشورا قرار گرفته است.

تاريخ عراق، به خصوص تاريخ كربلا، آن هم در سال‌هاي اخير، گوياي داستان‌هايي شگفت است كه تار و پود آنها را حماسه و آگاهي و عشق، تشكيل مي‌دهد.

ماجراي كربلا كه حماسه‌اي خونبار بود، موجي از تأثر و اندوه را در ضميرهاي پاك، برانگيخت. همچنين امواجي از آگاهي‌هاي سياسي و موضع‌گيري‌هاي مبارزاتي به دنبال داشت، و نيز، بسياري از حركت‌هاي مكتبي و انقلاب‌هاي ضدّ ستم، تكيه‌گاهي چون كربلا، و منبع الهامي چون عاشورا، و اسوه‌ها و الگوهايي چون حسين بن علي (عليه السلام) و شهيدان كربلا داشته است.

زائر حسين (عليه السلام) ، هم بر او مي‌گريسته است،

هم از شهادتش، درس شهامت و شهادت مي‌آموخته است،

هم در راه خونخواهي مظلومان كربلا، با ستمگران در مي‌افتاده است،

هم در راه مبارزه با ظلم، از عاشقان حسين (عليه السلام) ، گروه‌هاي مبارزاتي فراهم مي‌آورده است، هم، زمينه را براي منتقم دادگستر، حضرت‌مهدي (عليه السلام) فراهم مي‌كرده است.

اينها، مراحلي از رشد كيفي زيارت و زائر است، كه ضروري مي‌باشد. نتيجة اين رشد، آگاهي اجتماعي و مقاومت انقلابي مردم در مقابل خشونت و سختگيري سلطه‌هايي بوده كه از تجمع زائران و بسيج حماسي نيروهاي كربلايي، وحشت و هراس داشته‌اند.

همچنان كه در قسمت‌هاي گذشته ديديم، اين حركت رشد، از گريه و اندوه، به آگاهي و شعور مكتبي، و از آگاهي به درگيري با سلطه‌هاي ستمگر در زمان بني‌اميه و بني عباس هم بوده است؛ شاهدش، سختگيري‌هاي هارون و حجاج و متوكل و... بود.

در تاريخ معاصر ما هم، كربلا، نقش الهام‌بخشي خود را به‌خوبي ايفا كرده و مي‌كند. فعلاً از جايگاهِ «كربلا» در فكر و انديشه و احساس مردم ايران، و نقش اين شوق و عشق، در انقلاب اسلامي و پس از پيروزي و در رابطه با جنگ تحميلي، بحث


248


نمي‌كنيم كه مقوله‌اي ديگر است و جداگانه نياز به تحليلي عميق و گسترده دارد. در مورد عراق و خود كربلا سخن داريم.

دسته‌هايي كه به عنوان عزاداري و زيارت، راه مي‌افتد و به حرم حسيني ختم مي‌شود، سابقه‌اي بس طولاني دارد. همين موكب‌ها و هيأت‌ها، ياد حسين و كربلا را در دل‌ها و ذهن‌ها و زندگي‌ها زنده نگه‌داشته‌اند.

مرحوم كاشف الغطا، مي‌نويسد:

«...آغاز بيرون آمدن دسته‌هاي عزاداري براي سيدالشهداء پيش از هزار سال، در زمانِ «معزّالدوله» و «ركن‌الدوله» بود، كه دسته‌هاي عزاداران، در حالي كه براي حسين (عليه السلام) ندبه مي‌كردند و شب، مشعل‌هايي به دست داشتند، بغداد و راه‌هايش، يكباره پر از شيون شد. و اين، به نقلِ ابن‌اثير در تاريخ خويش، اواخر قرن چهارم بود... و اگر بيرون آمدن اين موكب‌ها در راه‌ها نبود، هدف و غرض از يادآوري حسين بن علي از بين مي‌رفت و ثمره فاسد مي‌شد و راز شهادت حسين بن علي (عليه السلام) منتفي مي‌گشت...».(1)

وقتي هيأتي و موكبي راه مي‌افتد، پيشاپيش آن، پرچمي در اهتزاز است. مگر نه اينكه پرچم‌ها، نشانة يك گروه منسجم و مجموعه‌اي از لشكر است؟! بر افراشتن پرچم در اين هيأت‌هاي زائر و عزادار، نوعي سازماندهي نيروهاي عاشورايي تحت پرچم حسيني است. اين گروه‌ها، به ويژه در كربلا و راه‌هايي كه به كربلا منتهي مي‌شود، علاوه بر جنبة عزاداري از بُعد زيارتي هم برخوردارند. عزاداران زائر، يا زائران عزادار.

هجوم عاشقانة زائران حسين (عليه السلام) به كربلا، به‌خصوص در روزهايي همچون عاشورا، اربعين، ايام رجب، نيمة شعبان و... حال و هواي ديگري دارد. قبلة كربلا، چنان جاذبه‌اي دارد كه دل‌هاي توده‌هاي وسيعي از علاقمندان را به آن «كوي عشق» و «مكتب شهادت» مي‌كشد. در تاريخ و فرهنگ عراق، مخصوصاً در ميان عشاير حاشية فرات و دجله، اين تعلّقِ خاطر و دلبستگي معنوي، افزونتر است. به‌راستي كه كربلا، محشر است، رستاخيز عظيم حضور زائران پاكباخته و شيفته‌دل است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المواكب الحسينيه، شيخ محمدحسين كاشف الغطاء، ص 15 (چاپ 1345 قمري در نجف).


249


به تعبير شهيد قاضي طباطبايي:

«...در روزهاي زيارتي، در نجف و يا كربلا و ساير مشاهد مشرفه، اشخاصي كه هميشه در بيابان و صحرا و در اطراف فرات و دجله به كشاورزي و گله‌داري و دامپروري و زراعت، اشتغال دارند و كمتر به شهرها آمد و رفت مي‌كنند و اغلب در ايام زيارتي رو به شهر مي‌آورند، از هر طرف، به مشاهد مشرفه، خصوصاً «كربلا» هجوم آورده و در ايام سوگواري، با شعار عزا و در اعياد، با شعار شادي كه در ميان زنان اعراب عراق مرسوم است، وارد شده و در صحن مقدس و رواق‌هاي حرم مطهر، مسكن كرده و شب و روز، زير آسمان كبود عراق و در سرما و گرما، اطاق نشيمن آنها بوده و مي‌نشينند و مي‌خوابند و زندگي مي‌نمايند، ولي ديده نمي‌شود با آن كثرت و ازدحام، آنها كه براي رفتن به حرم مطهر، به‌جز يك راه باريك از ميان مردم باز بوده، كه يك يا دو نفر به زحمت مي‌توانند از آنجا عبور كنند، در ميانشان نزاعي درگيرد، و شب‌ها، سرهاي خانواده‌اي كه فضاي صحن مطهر و در بعضي از خيابان‌ها مسكن كرده و در موقع خواب، با پاهاي خانوادة ديگر چسبيده است، و با آرامش روحي و جسمي كه پياده و اغلب، پابرهنه راه آمده‌اند و خسته و خوابيده‌اند، ابداً كسي با ديگري به مقام نزاع و گلايه نيامده و جنگ و جدالي به راه نمي‌اندازند، در صورتي كه بر حسب عادت، در آن كثرت جمعيت و ازدحام و ضيق مكان براي سكونت خانواده‌ها، نزاع و اوقات‌تلخي بيشتري درگيرد و براي اشغال مكان با همديگر به مقام جنگ و جدل برخيزند، ولي ابداً از ستيزگي و جدال، آثاري ديده نمي‌شود و اصلاً از آنها دزدي از اشياي ديگر ديده نشده...»( 1 ) (براي رعايت امانت، عين تعبيرات نقل شد).

معنويت و صفا و يكدلي زائران حسين (عليه السلام) به‌راستي از كراماتِ آن «ثارالله» عزيز است و شكوه معنوي كربلا در اينگونه روزها، زنده بودن حسين (عليه السلام) را آشكارتر نشان مي‌دهد.

«...در ايام اربعين، در عراق، بيشتر از يك ميليون نفوس، با مواكب حسيني، براي زيارت قبر مطهر، وارد كربلا مي‌شوند و اجتماع عظيم محبت‌آميز، مشتمل بر تعارفات مهرانگيز و اتحادآور و مودت‌خيز، فراهم مي‌آيد، و آن شهرستان مقدس، يكپارچه عزا و ناله و ضجّه و نوحه و ندبه، بر سيد مظلومان مي‌گردد و مواكب،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تحقيق دربارة اولين اربعين سيدالشهداء، شهيد قاضي طباطبايي، چاپ اول (1397هجري، ص 556).


250


از حرم حضرت سيدالشهدا خارج شده به حرم حضرت ابوالفضل، قمر بني هاشم هجوم‌آور مي‌شوند و در آن روز، اثرات نهضت حسيني، در جلوي چشم انسان مجسم مي‌شود...».(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 559 به نقل "ادب الطفّ" سيد جواد شبّر.



| شناسه مطلب: 76769