بخش 1

پیشگفتار وجوب حج معنا و مفهوم حج آثار حج ثواب و بهره معنوی حج ترک حج یا گناه بزرگ حج یا سفره گسترده رحمت حق خلوص در حج برنامه ای دیگر بجای حج دعا برای رسیدن به عرصه گاه حج حج یا ضیافت خاص حق حجّ یا منبع عظیم منافع مادی و معنوی حجّ انجام داده را از آفات حفظ کنید زیارت کعبه معظّمه

 


صفحه 5


چهل حديث حج

حسين انصاريان

 

پيشگفتار

زيارت خانه حق، همراه با انجام مناسك ملكوتي و اعمال عاشقانه اي كه دستور پروردگار مهربان بدرقه آن است و انبياي الهي و امامان معصوم بر بزرگداشت تمام واقعيّاتش تأكيد داشتند، در كنار دلي مملوّ از معرفت و خلوص و همّتي عالي و شوقي وافر، از اركان اسلام و از اصول مسائل الهي و از شعائر عرشي و خلاصه از بزرگترين و با منفعت ترين برنامه هايي است كه انسان مستطيع نسبت به آن مكلّف و مسؤول است.

گردهمايي عظيمي كه قدرت و توان حلّ مشكلات دنياي اسلام را در همه زمينه ها دارد.

برنامه بسيار مهمي كه مي تواند صفوف مسلمانان را بهم پيوند داده و از اين نيروي عظيمِ پراكنده، دست واحدي براي جهان اسلام واسلحه كوبنده اي عليه دشمنان دين بوجود بياورد.

حقيقتي كه علائق غلط و روابط بي معنا را از سرزمين قلب ريشه كن مي كند و دل را مبدّل به حرم حق و حريم عشق نموده، جان را


صفحه 6


همچون صورت پاكِ آئينه صيقل مي دهد.

واقعيتي كه آدمي را از آلودگيهاي ظاهري و باطني مي رهاند و نفس امّاره را بر گردونه عبادت مي كشاند، باطن را شستشو داده، توبه و انابه و تضرّع و زاري مي آفريند و انسان را از اسارت عالم خاك نجات داده به عالم پاك مي رساند.

تشنگان عالم معنا را سيراب، گرسنگان رزق عرشي را سير و برهنگان از تقوا را لباس تقوا مي پوشاند.

چشمه خير و بركت را در مقابل انسان مي جوشاند و حاجي را در سراپرده رحمت و لطف حضرت مولا مي نشاند.

براي بيان مسائل ظاهر وباطن حج، آيات فراواني در كتاب حق آمده و روايات بسيار مهمّي در معتبرترين كتب حديث ضبط شده است. از آنجا كه فرصت زائر در زمان حجّ اندك و ظرفيت قلبي و معنوي بسياري از مسافران راه عشق، محدود است و كسي را وقت مطالعه و دقّت در آن همه آيه و روايت نيست بعثه مقام معظم رهبري، كه سنگين ترين مسؤوليت را در راه به سامان آوردن اين فريضه عظيم الهي و هدايت زائران، به حقايق آسماني دارد و در اين عرصه گاه معنوي، تمام توان و قدرت خود را بكار گرفته تا در سرزمين وحي و محلّ عبادت انبيا و امامان و اوليا، خيمه حج ابراهيمي بپا كند و از اين مسير، هدف بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ و رهبر بزرگوار مسلمانان جهان و وليّ امر عالم اسلام حضرت آية الله خامنه اي ـ مد ظلّه ـ را جامه عمل بپوشاند و زمينه نيروي پر قدرت انساني را براي بپا شدن عدل جهاني بدست امام دوازدهم ـ عليه السلام ـ


صفحه 7


فراهم آورد تا از كنار خانه خدا همراه با مؤمنان قوي دل، شعاع هدايت و عدالت را به تمام جهان بگستراند، از اين كمترين، خواسته است تا چهل حديث در رابطه با اين حقيقت عرشي و معنوي در جزوه اي فراهم آورم تا مسافران راه حق و فضيلت و مسير عشق و معرفت بيش از پيش با برنامه هاي باطني و اخلاقي و عرفاني حج آشنا شده، خالصانه به انجام مناسك بپردازند و با حجّ مقبول و سعي مشكور به وطن بازگشته، به اسلام و انقلاب وفادار بمانند و زمينه ظهور ولي عصر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ را فراهم كنند.

حسين انصاريان


صفحه 8



صفحه 9


حديـث 1

 

وجوب حج

حجّ بعنوان يك عبادت، بر اهل استطاعت، از جانب مبدأ فيض و رحمت، واجب گشته و فريضه بودن آن در آيات قرآن مجيد اعلام شده و روي گردان از آن، فردي ناسپاس و نمك خورده اي نمكدان شكن به حساب آمده است.

مولاي متقيان، امير مؤمنان، در پايان خطبه اوّل نهج البلاغه مي فرمايد:

وَفَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الأَنْعَامِ، وَيَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلاَمَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَإِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَصَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَتَشَبَّهُوا بِمَلاَئِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ، يُحْزِرُونَ الاَْرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَيَتَبَادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي لِلاِْسْلاَمِ عَلَماً، وَلِلْعَائِذِينَ حَرَماً، فَرَضَ حَقَّهُ وَأَوْجَبَ حَجَّهُ، وَكَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (وَللهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ


صفحه 10


الْعَالَمِينَ). (1)

پروردگار مهربان زيارت بيت الحرامش را بر شما فريضه قرار داد و آن را قبله گاه مردم نمود. زيارت كنندگان در آنجا وارد مي شوند و براي يافتن بهره معنوي ازدحام مي كنند; مانند ازدحام چهارپايان تشنه در كنار چشمه آب! و آمدن به آن مكان مقدّس را مشتاقند، همانند اشتياق كبوتران به طرف آشيانه خود، آن وجود منزّه و پاك آن جايگاه عالي را براي تواضع بندگان در برابر بزرگي و عظمتش، و تصديقشان به عزّت و قدرتش نشانه و علامت قرار داد. از ميان مردمان، شنوندگانِ فرمانش را انتخاب فرمود. آنان دعوتش را براي زيارت خانه كعبه اجابت كردند و فرمانش را گردن تصديق نهادند و در جايگاه پيامبران براي عبادت وبندگي ايستادند و خود را به فرشتگان طواف كننده عرش شبيه نمودند، در تجارت بندگي سود فراوان بدست آورده، به موقف آمرزش و مغفرتش از هم سبقت مي گيرند.

حضرت حق آن خانه را نشانه و علامت اسلام و پناهگاه پناهندگان قرار داد و زيارت آن محل با عظمت را واجب فرمود و احترام نهادن به كعبه را بر بندگانش لازم دانست و رفتن به آنجا را دستور داد پس در قرآن مجيد فرمود: زيارت بيت الله الحرام حق خداوند بزرگ بر مردم است; مردمي كه برخوردار از استطاعتند و هر كه اين نعمت عظيم الهي را ناسپاسي كند، به حضرت حق زياني وارد نكند كه خداي تعالي از تمام جهانيان بي نياز است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، خطبه اوّل; وسائل الشيعه، ج8، ص9


صفحه 11


حديـث 2

معنا و مفهوم حج

بيان حقيقت و واقعيّت حج، معنا و مفهوم اين مسأله بزرگ، تنها در شأن حضرت حق و انبيا و امامان بزرگوار است.

براي حج، گذشته از معناي لغوي، معنا و مفهوم ديگري است كه بايد آن معنا را از حريم دانش و بينش و بصيرت برگزيدگان حضرت محبوب جستجو كرد.

بخاطر گستردگي مفهوم حج، عاشقي از عشاق اسرار، به حضرت باقر ـ عليه السلام ـ عرضه مي دارد:

لِمَ سُمِّيَ الحَجُّ حَجّاً؟ قال: حج فلان; أي أفلح فلان. (1)

براي چه حجّ خانه حق را حج ناميده اند؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود: فلاني موفق به انجام حج شد، معنا و مفهومش اين است كه به فلاح و رستگاري دست يافت.

راغب اصفهاني، دانشمند بزرگ قرآن شناس، در توضيح لغت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص2


صفحه 12


فلاح و مشتقات آن، كه در قرآن مجيد زياد آمده و در روايات و اخبار همچون روايت بالا به آن اشاره شده، مي فرمايد:

براي فلاح دو مرتبه و دو درجه قابل تصور است: 1 ـ مرتبه دنيوي 2 ـ مرتبه اُخروي

مرحله دنيويِ فلاح، دست يابي به رشته هاي مختلف خوشبختي است; بصورتي كه زندگي و حيات دنياي انسان پاك و پاكيزه و غرق لذت و نشاط شود و رشته هاي سعادت و خوشبختي در دنيا عبارت است از:

طول عمر با غنا و ثروت حلال، و داشتن شخصيت و عزت و احترام.

و فلاح اُخروي عبارت است از:

حيات بي مرگ، ثروت و غناي بي فقر، عزّت بي ذلّت، و دانش و بينش بي جهل، به همين خاطر گفته اند: عيشي نيست مگر عيش آخرت!

بر اين اساس، حج خانه حق، چنانچه از جانب زائر، همراه با رعايت مسائل فقهي و خلوص نيت انجام گيرد، سه بهره دنيوي و چهار منفعت اُخروي نصيب حاجي مي نمايد كه حضرت باقر ـ عليه السلام ـ از مجموع اين واقعيات به عنوان فلاح ياد فرموده است: حَجّ فلان; أي أفلح فلان. (1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفردات راغب، ص385


صفحه 13


حديـث 3

آثار حج

خداوند مهربان كه رحمت و لطفش تمام موجودات هستي را در آغوش گرفته، نتايج و آثاري بر زحمات مثبت مردم كه به دستور حضرتش و دستور پيامبر و امامان انجام گرفته مترتب نموده است.

حضرت حق، زحمت كوشندگان در راهش را و سعي مجاهدان در طريقش را و رنج تحمل كنندگان عبادات را هرگز ضايع نكند و ضايع نگذارد، كه ضايع گذاشتن زحمات سالكان مسلك عشق، از عدل و حكمت و لطف و رحمت دور است. حج عملي است مشقت بار. كاري است پر زحمت. عبادتي است توأم با رنج و گرفتاري. سفري است با مخارج سنگين. طاعتي است طاقت فرسا. قدمي است همراه با فراق عزيزان، كه حضرت حق در عوض چنين سفري شگفت انگيز، بهره هاي عجيبي قرار داده كه بگوشه اي از موج اين درياي بي ساحل، حضرت سجاد ـ عليه السلام ـ اشاره مي فرمايد:


صفحه 14


قال علي بن الحسين عليه السلام:

حجوا و اعتمروا تصح أبدانكم و تتّسع أرزاقكم و تكفون مؤونات عيالاتكم و قال: الحاج مغفور له و موجب له الجنّة و مستأنف له العمل و محفوظ في أهله و ماله. (1)

حضرت علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ فرمود:

حج بجاي آوريد و اقدام به عمره نماييد، كه براي اين دو فريضه الهي آثار و منافعي است:

بدنهايتان به عرصه گاه صحّت و سلامت درآيد، ميدان روزي شما وسيع شود، هزينه و خرج اهل و عيالتان مكفي گردد و همچنين فرمود: زائر بيت الله، مورد آمرزش و مغفرت حق است، بهشت عنبر سرشت بر او واجب است، عمل را از سر گيرد كه او را وضعي غير از وضع تمام گذشته اوست، خانواده و سرمايه مالي اش در حفظ خداوند رحيم است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل، ج8، ص5


صفحه 15


حديـث 4

 

ثواب و بهره معنوي حج

كسي كه از قسمتي از مال خود، جهت مخارج زيارت بيت الله، چشم مي پوشد و جهت آزادي از حقوق ديگران اقدام به طلب حلّيت مي كند و براي نظام دادن به امورش، قبل از سفر حج متحمّل زحمت و رنج مي گردد، و تن به اين سفر سرشار از مشقت و سختي مي دهد و با پاي معرفت و قلبي پر از ذوق و شوق و روحي با صفا و جاني مملوّ از عشق و محبت و نَفْسي همراه با اراده و همت و ضميري معطّر به بوي خلوص خود را در اين وادي مي اندازد بدون ترديد از جانب حضرت محبوب در معرض ثوابها و بهره هاي عظيم قرار مي گيرد كه بخاطر عدم گنجايش دنيا، تمام آن ثوابها در جهان آخرت تجلي كرده و زائر را به سرسفره رحمت بي نهايت دوست مي نشاند.

پيامبر با عظمت اسلام به مردي كه قصد زيارت خانه حق را داشت فرمود:

فانك جئت تسألني عن حجّك و عمرتك و ما لك فيهما من الثواب؟


صفحه 16


فاعلم انّك اذا أنت توجّهتَ الي سبيل الحجّ ثم ركبت راحلتك و مضت بك راحلتك لم تضع راحلتك خفاً ولم ترفع خفاً الاّ كتب الله لك حسنة و محا عنك سيئة. فاذا احرمت و لبّيت كتب الله لك بكلّ تلبية عشر حسنات و محا عنك عشر سيّئات.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً كان لك بذلك عند الله عزّ وجلّ عهداً و ذكراً يستحيي منك ربك أن يعذبك بعده فاذا صلّيت عند المقام ركعتين كتب الله لك بهما ألفي ركعة مقبولة.

فاذا سعيت بين الصفا و المروة سبعة أشواط كان لك بذلك عند الله عزّ وجلّ مثل أجر من حج ماشياً من بلاده و مثل أجر من اعتق سبعين رقبة مؤمنة.

فاذا وقفت بعرفات الي غروب الشمس فلو كان عليك من الذّنوب قدر رمل عالج و زبد البحر يغفرها الله لك.

فاذا رميت الجمار كتب الله لك بكلّ حصاة عشر حسنات تكتب لك لما تستقبل من عمرك.

فاذا ذبحت هديك أو نحرت بدنتك كتب الله لك بكلّ قطرة من دمها حسنة فكتب لك لما تستقبل من عمرك.

فاذا طفت بالبيت اسبوعاً للزيارة و صلّيت عند المقام ركعتين، ضرب مَلَكٌ كريم علي كتفيك ثمّ قال: امّا ما مضي فقد غفر لك فاستأنف العمل فيما بينك و بين عشرين و مائة يوم. (1)

اي زائر خانه حق، نزد من آمدي تا از حج و عمره ات و ثوابي كه در اين دو عمل است از من بپرسي؟

توجه داشته باش هنگامي كه در راه حج قرار گرفتي و بر مركب خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص4


صفحه 17


سوار شدي و آن مركب به راه افتاد، قدمي حركت نمي كند مگر اين كه خداوند براي تو حسنه اي ثبت مي كند و سيّئه اي از پرونده ات محو مي نمايد.

و چون احرام بستي و تلبيه گفتي، خداوند مهربان به هر تلبيه اي ده حسنه برايت ثبت مي كند، و ده گناه از تو پاك مي نمايد.

و چون هفت مرتبه به طواف برخاستي، بخاطر آن نزد خداوند پيمان و يادي برايت مي ماند، كه بعد از آن، حضرت حق از عذاب تو حيا مي كند.

و آنگاه كه نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز بجاي آوردي، ثواب دو ركعت نماز قبول شده برايت ثبت مي گردد.

به هنگاميكه هفت مرتبه سعي صفا و مروه نمودي ثواب تو نزد حق همانند كسي است كه از شهر خود با پاي پياده به حج آمده و مانند اجر كسي است كه هفتاد برده مؤمن در راه خداوند آزاد كرده است!

چون تا غروب آفتاب به عرفات وقوف كردي مورد آمرزش حق قرار مي گيري گرچه گناهانت به اندازه ريگهاي متراكم باشد.

و چون رمي جمره نمودي به هر ريگي كه مي زني ده حسنه برايت نوشته مي شود و به اندازه آينده عمرت اين ده حسنه بطور مرتب برايت ثبت مي گردد.

و هنگامي كه به ذبح گوسفند يا نحر شتر اقدام نمودي به هر قطره خوني كه از آن مي ريزد، تا پايان عمر پيوسته براي تو ده حسنه نوشته مي شود.

و چون هفت بار بعنوان طواف زيارت به دور خانه حق بگردي و نزد مقام دو ركعت نماز بجاي آوري فرشته اي كريم بر دو شانه ات مي زند سپس مي گويد: آنچه بر تو گذشت آمرزيده شد، هم اكنون تا


صفحه 18


صد و بيست روز عمل را از سر بگير كه گناهي بر تو نيست!


صفحه 19


حديـث 5

 

ترك حج يا گناه بزرگ

نعمت هاي حضرت حق براي هيچ حسابگري قابل شمارش نيست و عنايات و الطافش به احصاء و اندازه گيريِ هيچ قدرتمندي درنيايد.

برخي از نعمت هايش همانند عقل، وجدان، فطرت، سلامت و عافيت، تمكّن و قدرت، چشم و گوش، دست و زبان، شكم و قدم جاي گزين ندارد.

عقل بيدار و قلب بينا حكم مي كند كه به اداي حقِّ نعمتِ منعم برخيزي و سپاس و شكر نعمت دهنده را بجاي آوري.

اداي حق منعم و شكر نعمت حضرت دوست به اين نيست كه چون از نعمتي همه جانبه استفاده كني زبان در زماني كوتاه در دهان بگرداني و آن را مترنّم به ذكر الحمد لله كني! بلكه شكر نعمت و اداي حق منعم به اين است كه نعمت را در جايي خرج كني كه صاحب نعمت دستور داده و منعم حقيقي نسبت به آن طرح و نقشه مرحمت فرموده.

نعمت زماني كه به اين صورت به خرج گذاشته شود، حق منعم به


صفحه 20


اندازه قدرت نعمت دار ادا شود و دامن حيات و زندگي انسان از لوث گناه و معصيت مصون ماند و فساد و افساد از عرصه گاه عيش آدمي خيمه برچيند و دست و پاي شياطين انسي و جنّي بسته گردد و صورتي از بهشت آخرت در دنيا پديدار شود.

اگر زمينه خرجِ نعمت به دست هواي نفس و اميال و غرايز آزاد از حدود الهي و نقشه هاي شيطاني فراهم آيد، حالت كفر و ناسپاسي و ميدان پايمال شدن حقوق انساني و جايگاه جولان غارتگران حقايق معنوي، با زشت ترين چهره جهنّمي آشكار گردد، و محل تاخت و تاز معاصي و گناهان و سوء اخلاق و اعمال پديدار آيد، و از وجود انسان چهره اي منفور و لايقِ غضب و سخط خداوندي ساخته شود.

فرهنگ پاك الهي، بخاطر يافتن عظيم ترين منافع دنيوي واُخروي، در مدّت عمر يك بار، زيارت خانه منعم را بر اهل استطاعت; يعني آنان كه از نعمت مال و سلامت بدن و امنيت راه، و تمكّن و قدرت و عقل و درك برخوردارند واجب نموده، اين كدام بي انصاف است كه با داشتن انواع نعمت هاي حضرت حق، از امر حق و واجب الهي كه در اين عصر رفتن و برگشتن و انجام دادن مناسكش بيش از دو هفته وقت لازم ندارد سرپيچي مي كند؟!

اين امام هشتم، حضرت علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ درباره چنين كافر و ناسپاسي چه نظري مي دهد:

اعلم يرحمك الله أنّ الحج فريضة من فرائض الله جلّ و عزّ، اللازمة الواجبة من استطاع اليه سبيلا، و قد وجب في طول العمر مرّة واحدة و وعد عليها من الثواب الجنّة و العفو من الذنوب و سمّي تاركه كافراً و


صفحه 21


توعّد علي تاركه بالنار فنعوذ بالله من النار. (1)

اي مكلّف به تكليف حج، خدايت مورد رحمت قرار دهد. به تو هشدار مي دهم كه حج فريضه اي از فرائض خداوند جليل و عزيز است و بر آن كه داراي استطاعت مي باشد واجب است و اين وجوب در تمام عمر انسان يكبار است و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجيد كه سند تمام حقايق است روي گردان از اين واجب عظيم و فريضه بزرگ را كافر ناميده و به تارك آن وعده آتش فرداي قيامت داده، پس ما از آن آتش به حضرت حق پناه مي بريم!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص11


صفحه 22


حديـث 6

 

حج يا سفره گسترده رحمت حق

تصوّر رحمت بي منتهاي آن وجود مقدسي كه خود را در آيات قرآنش ارحم الراحمين خوانده و به اين معنا هشدار داده است كه سعه رحمتش كلّ موجودات ظاهري و باطني را در بر گرفته براي هر صاحب عقلي از محالات است.

درياي رحمتش بي ساحل است، و عرصه گاه رأفتش بي كران، ميدان لطفش جايگاه حيات تمام موجودات است، و براي احدي از جنبندگان مُلكي و ملكوتي نسبت به عنايتش از جانب او حرماني وجود ندارد.

آن كس كه رحمتش را محدود بداند كافر است و نااميدي از محبتش، سياهي كفر بر صفحه قلب است. وعده رحمت خاصه اش صد در صد عملي است و خُلفي در آن راه ندارد. وعده عذابش گرچه داراي حتميت باشد، از باب لطفش با حالت توبه و انابه و تضرع و زاري قابل برگرداندن است و اين برگرداندن عذاب از ابتداي وعده عذاب در متن وعده لحاظ شده است.


صفحه 23


موجودات زنده هستي، كنار سفره رحمتش آرميده اند، و هر يك به تناسب وجودشان از نعمت هاي خوان بي دريغش بهره مي برند.

دست هدايتش براي نجات تمام گمراهان از خزي دنيا و عذاب آخرت دراز است و تمام درهاي رضوانش به روي مؤمنان و توبه كنندگان باز است.

اميدِ اميدواران را به يأس مبدل نكند و نياز نيازمندان را چون به مصلحت آنان بداند برآورده نمايد. درد دردمندان را شفا بخشد و اضطراب مضطربان را به امنيت تغيير دهد.

دعاي اهل دعا را اجابت فرمايد، و خواسته خواهندگان را از درياي رحمت بي كرانش عطا كند.

اين چنين مولاي مهرباني، اين چنين پروردگار كريمي، وجود مباركي كه شعاع عدل و حكمت و علم و رأفت و رحمت و لطف و عنايتش از شرق وجود تمام موجودات طالع است و بر اثبات صفا و اسمائش برهان و دليلي لازم نيست، كه آفتاب آمد دليل آفتاب. اگر به عملِ اندك بنده اش اجر عظيم و خير كثير و مزد بيش از حد عنايت كند و از بركت عمل محدود عبدش به وابستگان به او نيز لطف و رحمت آورد ابداً جاي تعجّب و شگفتي نيست، كه او اكرم الاكرمين و ارحم الراحمين و رب العالمين و محبّ المحسنين است. در اين زمينه به روايت بسيار مهم زير كه نمايشي اندك از رحمت بي نهايت اوست توجه نماييد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: ان الله عزّ وجلّ ليغفر للحاج و لاهل بيت الحاج و لعشيرة الحاج و لمن يستغفر له الحاج بقية ذي الحجة و المحرّم


صفحه 24


و صفر و شهر ربيع الاول و عشر من ربيع الآخر. (1)

از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده كه آن حضرت فرمود: خداي ـ عزوجل ـ مغفرتش را متوجه حاجي و زن و فرزند حاجي و قوم و قبيله زائر بيت الله و هر كسي كه زائر براي او تقاضاي مغفرت كرده، مي نمايد و اين جوشش مغفرت براي تمام آنان در بقيه ماه، حج و تمام محرم و صفر و ربيع الاول و ده روز از ربيع الآخر ادامه دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص21


صفحه 25


حديـث 7

خلوص در حج

ريا و خودنمايي در عمل و انجام برنامه عبادي، براي جلب توجه مردم و جلوه دادن خويش در ديده بينندگان از سيّئات اخلاقي و رذائل روحي و باطني است.

ريا به اين معناست كه انسان نهالي را در عالم معنا، در سرزمين طاعت و عبادت، با ذوق و شوق بنشاند و براي پرورش آن متحمّل زحمت و رنج گردد، تا جايي كه نهال به رشد و كمال برسد و به محصول دادن نزديك گردد، آنگاه انسان ارّه اي تيز بردارد و بدست غير بسپارد و به او التماس و لابه نمايد كه بيا و با اين ارّه اين نهال را از ريشه و اصل قطع كن تا من از شيريني محصول و ميوه اش محروم گردم!

آري، چه جاهلانه است كه انسان فريضه اي از فرائض الهي را با زحمت و رنج انجام دهد و پيكره عبادت را بدستور حق بسازد وطاعت و بندگي را همراه با شرايط لازم بياورد، آنگاه كه عمل مي خواهد به نقطه قبولي حق برسد و سبب قبولي بهشت عنبر سرشت نصيب انسان گردد، با حالتي منافقانه دنبال تماشاي ديگران نسبت به عملش برخيزد


صفحه 26


تا او را ببينند و از وي و طاعتش تعريف كنند و وي را در انظار ديگران مؤمن و متدين و با حال جلوه دهند.

بدون ترديد ريا نوعي شرك و بفرموده اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ رشته اي از نفاق و به گفته عرفاي بيدار دل، خيانت به خويش و بنظر بينايان، تيشه اي به ريشه سعادت و كلنگي بر سر ساختمان عبادت و اطاعت است.

توقع اجر و مزد از حضرت حق، نسبت به عملي كه آلوده به ريا گشته، توقعي غير عاقلانه است; چراكه رياكار عبادت را براي جلب رضاي غير بجاي آورده، آنگاه اجرش را از خداوندي مي طلبد كه عمل، محض خشنودي او انجام نگرفته و هيچ ارتباطي به حضرتش ندارد.

انجام دهنده واجبات بايد بداند كه واجب الهي اگر همراه با ريا انجام گيرد، بدون شك عمل باطل است و قضاي آن بر عهده او واجب.

عبادت كننده بايد به اين معنا توجه داشته باشد كه كليد بهشت و جهنم فقط و فقط بدست اراده حضرت حق است، و روز قيامت احدي را جز حضرت حق، حقّ محاسبه پرونده بندگان نيست. اوست كه بايد عمل را بپذيرد و هم اوست كه بايد به عمل اجر و مزد مرحمت كند. روي اين حساب نبايد عمل را با تيشه ريا ريشه كن كرد و با زهر ريا كام عمل را آلوده نمود و با آتش ريا درخت عمل را سوزاند و با ارّه ريا نهال عبادت را از زمين قبولي حضرت محبوب ارّه كرد.

در روايات مربوط به باب واجبات و اعمال خير آمده: در روز قيامت به رياكاران مي گويند پرونده عمل خود را نزد مردمي كه براي خوش آمد آنان كار كرديد ببريد و مزد زحمات خود را از آنان دريافت


صفحه 27


كنيد!

رعايت خلوص در واجبات، واجب شرعي است. نيت خالصانه باعث قبولي عمل است، نيت پاك به عمل ارزش معنوي و قيمت آخرتي مي دهد. نيت صاف مركبي است كه عمل را به وادي رضايت حق مي برد. خلوص نيت، كليد در رحمت حق و لطف حضرت محبوب و باعث جلب رضاي دوست نسبت به عمل است.

حج فريضه اي از فرائض حق است. بر حاجي واجب شرعي است كه تمام مناسك حج را با نيت خالص بجاي آورد و از جلب توجه مردم نسبت به اعمالش بپرهيزد كه رياي در حج مبطل حج و باعث عوارض سنگيني است كه گاهي قابل جبران نيست و همانطور كه در روايات آمده حج ريايي در قيامت مزدش بر عهده مردمي است كه حاجي در مناسك حجش تماشاي آنان را منظور داشته و براي نماياندن خويش به آنان عمل را انجام داده است!

به روايت زير با دقت قلبي توجه كنيد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: الحج حجّان حجّ لله و حجّ للناس، فمن حج لله كان ثوابه علي الله الجنة و من حج للناس كان ثوابه علي الناس يوم القيامة. (1)

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: حج دو نوع است: حج براي خدا، و حج براي مردم. آن كس كه حج را با نيت خالص و براي خدا بجاي آورده ثوابش در پيشگاه حق بهشت است و هر كس حج را براي جلب توجه مردم بجاي آورده ثواب و اجرش در قيامت به عهده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج69، ص24


صفحه 28


همان مردم است!

در حقيقت روايت مي خواهد بگويد حج ريايي در قيامت هيچ گونه بهره اي نصيب عمل كننده اش نمي كند; چراكه اجر و ثواب در قيامت در اختيار احدي جز حضرت حق نيست.


صفحه 29


حديـث 8

برنامه اي ديگر بجاي حج

انسان گاهي براي امر معاش و اداره امور زندگي به دنبال كاري مشروع مي رود، ولي موفق به تحقّق هدف خود نمي گردد، امّا اينطور نيست كه چون كار مورد نظر انجام نگرفت كار ديگري براي اداره امور زندگي در دسترس نباشد، آنقدر عرصه گاه تلاش و كوشش داراي وسعت است كه مي توان صدها كار ديگر را جايگزين كاري كرد كه زمينه انجامش فراهم نشد.

آدمي گاهي مي بيند زمان عبادتي خاص مانند ماه مبارك رمضان فرا رسيده ولي بخاطر سفر يا مرضي كه پيش آمده، از انجام آن عبادت عظيم معذور است و اين عذر ممكن است تا پايان عمر برجا بماند، اينطور نيست كه نتواند عمل ديگري را بجاي روزه ماه رمضان قرار دهد، بلكه خداوند مهربان اطعام مساكين را براي معذور جايگزين نموده و اين جايگزيني بهره مطلوب را نصيب روزه دار مي نمايد.

در روايت آمده كه فقراي مدينه به رسول خدا عرضه داشتند، ما هم


صفحه 30


علاقه داشتيم مانند ديگران از ثروت بهره مند بوديم و آن را در راه خداوند انفاق مي كرديم، و به حلّ مشكلات مردم كمك مي نموديم اما دست ما از مال دنيا كوتاه است و ما در اين مورد از رحمت و لطف حق محروميم. حضرت به آنان فرمودند: ناراحت نباشيد، بجاي انفاق و صدقه و كمك به دردمندان كه مورد علاقه شماست ولي قدرت آن را نداريد، از خداوند ياد كنيد و به ذكر حضرت محبوب دل مشغول داريد كه همان ثواب انفاق ثروتمندان، نصيب شما مي شود و ياد خدا در پرونده شما جايگزين مالي خواهد شد كه در راه خدا خرج شود.

ولي بعضي از فرائض و واجبات الهي، در صورتي كه مكلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترك نمايد و بجاي آن برنامه ديگر را جايگزين كند عملي در اسلام وجود ندارد كه جاي آنچه را تكليف انسان است بگيرد و حج از آن نمونه برنامه هاست كه اگر مكلّف بخواهد آن را ترك كند و پول و خرج و مخارجش را در راه خدا بگذارد، يا عمل ديگري را بجاي حج انجام دهد، خلأ حج را در پرونده پُر نمي كند و گناه ترك آن در پرونده انسان ثبت است و هيچ ثوابي جاي آن را نخواهد گرفت، در اين زمينه به روايت زير توجه نماييد:

عن ابي عبد الله عليه السلام قال: لما افاض رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ تلقّاه أعرابي في الأبطح فقال: يا رسول الله إني خرجت أريد الحجّ فعاقني عائق و أنا رجل ملئ كثير المال فمُرني أن أصنع في مالي ما أبلغ ما بلغ الحاج قال: فالتفت رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ إلي أبي قبيس فقال: لو أنّ أبا قبيس لك، زنته ذهبة حمراء أنفقته في سبيل الله ما بلغت ما


صفحه 31


بلغ الحاج. (1)

امام صادق ـ ع ـ مي فرمايد: زماني كه رسول با كرامت اسلام به حج خود پايان داد، عربي در سرزمين مكه با حضرت روبرو شد، و عرضه داشت اي رسول خدا، از منزلم به نيت حج درآمدم، ولي مانعي بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زيارت بيت و مناسك آن مانع شد، در حالي كه دستم از ثروت و مكنت پر است، اكنون مرا امر كن كه مالم را در برنامه اي بريزم كه به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند، برسم حضرت رو بجانب كوه ابوقبيس كردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلاي قرمز در راه خدا انفاق كني به آنچه حاجيان از ثواب رسيدند نمي رسي!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ثواب الاعمال، ص43; بحار، ج96، ص26


صفحه 32


حديـث 9

دعا براي رسيدن به عرصه گاه حج

دعا و درخواست، تضرّع و زاري بدرگاه حضرت حق، عبادتي بزرگ و حسنه اي عظيم و عملي محبوب خداوند كريم است.

گدايي براي تهيدستي چون انسان، از ذات مقدسي كه مستغني از عالمين است، و باب خزانه مُلك و ملكوتش به روي همه موجودات باز است كاري نيكو و راهي به حلّ مشكلات، و نردباني براي رسيدن به اهداف عاليه، و مسائل الهيه است.

در قرآن مجيد امر الهي به دعا صادر شده، و خود حضرت حق ضامن اجابت گشته.

دعا و مناجات، در حقيقت ارتباط عاشقانه عاشق با معشوق حقيقي و پيوند باطني محبّ با محبوب ازلي و ابدي است.

حيات قلب، نشاط جسم، نور زندگي، سلامت روان، صفاي باطن، دعا و انابه و زاري به درگاه حق است.

دعا سلاح انبيا، كار ملائكه، روش ائمه طاهرين، عمل عارفان، فعل عاشقان، و سير والهان حريم مهر و محبت است.


صفحه 33


حيات بدون دعا، زندگي منهاي اشك و زاري، حيات جمادي است.

نياز انسان به دعا نيازي مبرم و احتياجش به گريه و زاري در پيشگاه حق احتياجي طبيعي است.

گريه بر هر درد بي درمان دواست *** چشم گريان چشمه فيض خداست

تا نگريد طفل كي نوشد لبن *** تا نگريد ابر كي رويد چمن

تا نگريد طفلك حلوا فروش *** ديگ بخشايش نمي آيد بجوش

آن كه نسبت به دعا كبر ورزد، آن كه احساس نياز به دعا نكند، آن كه خود را محتاج به انابه و تضرع نداند، از گروه مستكبران و به فرموده كتاب حق، مستحق عذاب الهي است.

در مسأله با عظمت حج، گرچه استطاعت شرط شده اما به غير مستطيع اجازه داده شده براي تحقق استطاعت جهت انجام مناسك حج دعا كند و از حضرت محبوب بخواهد از خزانه غيبش زمينه استطاعت او را فراهم كند تا به انجام اين فريضه بزرگ و بدست آوردن ثوابهاي بي حساب آن موفق شود; روايت زير ناظر به اين معناست:

عن عبد الله بن الفضل قال: قلت لأبي عبد الله ـ عليه السلام ـ إنّ عليَّ ديناً كثيراً و لي عيال و لا أقدر علي الحجِّ فعلّمني دعاءاً أدعو به فقال: قل في دبر كلّ صلاة مكتوبة:

اللّهمّ صلّ علي محمد و آل محمد و اقض عنّي دين الدنيا و دين الآخرة. فقلت له: اما دين الدنيا فقد عرفته فما دين الآخرة؟ فقال: دين الآخرة الحج. (1)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص27


صفحه 34


عبد الله بن فضل مي گويد: به حضرت صادق ـ عليه السلام ـ عرضه داشتم، قرض زيادي بعهده دارم، عائله مندم، قدرت بر حج ندارم مرا دعايي بياموز كه از بركت آن دعا توفيق حج پيدا كنم، امام فرمود بدنبال هر نماز واجب بخوان:

اللّهمّ صلّ علي محمد و آل محمد و اقض عنّي دين الدنيا و دين الآخرة.

خداوندا! درودت را نثار محمد و آل محمد كن، و دين دنيا و آخرت مرا ادا بنما.

گفتم: اي فرزند رسول خدا، دين دنيا برايم معلوم و روشن است، دين آخرت چيست؟ فرمود: دين آخرت حج است.

ملاحظه كنيد حجِّ خانه حق در چه درجه اي از اعتبار و اهميت است كه امام صادق به راوي نفرمود، با كثرت قرض و عيالواري تو را به مسأله حج چكار است، اكنون كه مستطيع نيستي چه طمعي به مناسك حج داري، بلكه با عشق محبت براي تحقق استطاعت دعا تعليم او فرمود، تا از اين سفره پر نعمت حق و از اين مائده معنوي بهره كثير عايد او گردد!


صفحه 35


حديـث 10

حج يا ضيافت خاص حق

پهنه هستي، خوان نعمت حق است و عرصه گاه وجود، سفره رزق و روزي خداوند كريم و تمام موجودات. عالم بر سر اين مائده نامحدود مهمان وجود مقدس حضرت ارحم الراحمينند.

ولي بايد بدانيم كه مجموع اين نعمت ها نعمت مادي و روزي ظاهري و رزق طبيعي خدا است كه تمام موجودات زنده، به لحاظ داشتن جسم مادي، بطور مشترك بر سر اين خوان نعمتِ دوست، مهمانند.

ولي حضرت حق را سفره ديگري است بعنوان نعمت باطني يا معنوي، كه در قرآن مجيد بطور مكرّر به اين سفره اشاره شده است و اين سفره خاصّ انسان است، آنهم انساني كه از ايمان به خدا و روز قيامت برخوردار است و در حدّ خود، عامل به احكام شريعت و سالك سلك حقيقت است; چرا كه انسان منهاي ايمان به خدا و روز قيامت و عاري از اعمال صالح و اخلاق پسنديده، جزو حيوانات است و نصيبي جز از سفره مادي حضرت محبوب ندارد.


صفحه 36


مهمان سفره معنوي مهمان خاص خداست، و از ارزش بالايي برخوردار است.

در اين ضيافت از عقل و قلب و روح و باطن انسان با رزق معنوي پذيرايي مي كنند، و حيات عمومي آدمي را تبديل به حيات طيب مي نمايند و اين مزد دنيايي انسان در مقابل فرمانبري و طاعت او از حضرت حق است. اما در ضيافت آخرت، پذيرايي از مهمان ابدي و هميشگي و جاويد و سرمدي است، لذّات معنوي بر سر سفره قيامت لذّاتي است كه جز حضرت حق كسي از آن خبر ندارد، حتي مهمان تا قبل از بهره بردن از نعمت هاي آن مائده، از درك و فهم آن عاجز است. به دورنمايي از اين ضيافت معنوي در روايت زير توجه نماييد:

محمد بن الحسن الهمداني قال: سألت ذاالنّون البصري قلت: يا ابا الفيض لم صيّر الموقف بالمشعر و لم يصر بالحرم؟ قال: حدّثني من سأل الصادق ـ عليه السلام ـ ذلك فقال: لأنّ الكعبة بيت الله الحرام و حجابه و المشعر بابه فلما ان قصده الزائرون وقفهم بالباب حتي أذن لهم بالدخول، ثمَّ وقّفهم بالحجاب الثاني وهو مزدلفة فلمّا نظر إلي طول تضرّعهم أمرهم بتقريب قربانهم فلما قرّبوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهّروا من الذنوب التي كانت لهم حجاباً دونه، أمرهم بالزيارة علي طهارة.

قال: فقلت: لم كره الصّيام في أيام التشريق؟ فقال: لأن القوم زوّار الله و هم في ضيافته، و لا ينبغي للضيف أن يصوم عند من زاره و أضافه!

قلت: فالرجل يتعلق بأستار الكعبة ما يعني بذلك؟ قال: مَثَل ذلك مَثَل الرجل يكون بينه و بين الرجل جناية فيتعلّق بثوبه يستخذي له رجاء


صفحه 37


أن يهب له جرمه. (1)

محمد بن حسن هَمْداني مي گويد: از ذاالنون بصري پرسيدم: اي ابوفيض چرا موقف زائر را مشعر قرار دادند و اين معنا مربوط به حرم نشد؟

در پاسخم گفت: كسي كه اين مسأله را از حضرت صادق ـ ع ـ پرسيده بود به من گفت: براي اين كه كعبه خانه خدا و حريم حجاب اوست، و مشعر باب آن حرم است، چون زائران قصد حرم حق كنند، آنان را كنار باب حرم متوقف مي كند، تا براي آنان اجازه ورود صادر گردد، سپس زائر را در حجاب دوم كه سرزمين منا است وقوف مي دهند، چون به تضرّع و زاري طولاني آنان بنگرد، امر به قرباني مي دهد، وقتي قرباني خود را به محضرش تقديم كردند و اعمال منا را به پايان بردند و از گناهان خود كه حجاب بين آنان و حضرت محبوب است پاك شدند، به آنان بر اساس آن طهارت معنوي، امر به زيارت مي كند.

به حضرت عرضه داشتم چرا در ايام تشريق روزه گرفتن كراهت دارد، فرمود: براي اين كه حاجيان زائران خدا و در ضيافت و مهماني حضرت اويند، سزاوار نيست كه مهمان در محضر مهمان دار روزه باشد.

گفتم: حاجي پرده خانه را مي گيرد، منظور از اين برنامه چيست؟ فرمود: مثل كسي كه پرده را مي گيرد، همچون كسي است كه بين او و انسان ديگري جنايتي واقع شده باشد از باب فروتني دامن طرف خود را مي گيرد، به اميد آن كه طرف مقابل از جنايتش بگذرد،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص34


صفحه 38


گرفتن پرده كعبه به اين معناست كه: الهي از معاصي و گناهان من گذشت فرما و مرا مورد مغفرت و رحمت خويش قرار ده.


صفحه 39


حديـث 11

حجّ يا منبع عظيم منافع مادي و معنوي

انسان از بركت نيروي با عظمت عقل، و اراده و اختيار و قدرت و طاقت، موجودي است مكلّف و مسؤول. اين خليفه خدا در روي زمين، نسبت به هر واقعيتي كه با آن در ارتباط مي باشد مسؤول است.

نسبت به خود مسؤول سلامت جسم و جان و حفظ خويش از خطرات، و مسؤول تحقّق رشد و كمال و خير و سعادت، و آبادي دنيا و آخرت است.

در تحقق اهداف حق، و اطاعت از دستورات پروردگار و خودداري از محرّمات كه محصولي جز زيان و خسارت ابدي ندارد مسؤول است.

نسبت به پدر و مادر، زن و فرزند، اقوام نزديك و دور، و همه انسانهايي كه با آنان مربوط است داراي مسؤوليت است.

اين مسؤوليت ها از جانب خداوند كريم، رحيم، ودود، غفور، رزاق، رحمان، قدوس، مهيمن، عزيز، حكيم و حليم به او واگذار شده، كه اين واگذاري مسؤوليت از جانب حضرت حق به انسان، عين لطف


صفحه 40


و رحمت حضرت اوست. آنان كه به اين معنا واقفند و براي آنان اين حقيقت شيرين روشن است، با تمام وجود عاشق تكاليف و وظائف خود هستند.

اهل معرفت جان خود را در راه انجام وظائف و تكاليف، نثار حضرت محبوب كردند و تحمل همه گونه رنج و مشقت را در مسير اداي تكاليف بر دوش جان هموار نمودند.

آنها به اين واقعيت بصيرت داشتند كه هر مسؤوليت و تكليفي، كارخانه توليد منافع دنيايي و آخرتي است و رضاي حق و بهشت عنبر سرشت و حيات طيبه ميوه شيرين شجره طيبه مسؤوليت است و اگر كسي بخواهد به حيات طيبه در دنيا و خشنودي حق و بهشت ابد در آخرت برسد، راهي جز اداي تكليف و پياده كردن مسؤوليت ها ندارد.

حج مسؤوليتي است عظيم كه از جانب حضرت حق، از باب لطف و رحمت به انسان واگذار شده، انجام اين عبادت بزرگ همراه با نيت پاك، و قلبي خالص توليد كننده بهره هاي بسيار مهم دنيايي و آخرتي است كه روايت زير نشانگر گوشه اي از آن منافع سرشار، و محصولات بي شمار است.

عن الرضا ـ عليه السلام ـ : علّة الحج الوفادة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و طلب الزيادة و الخروج من كل ما اقترف، و ليكون تائباً ممّا مضي، مستأنفاً لما يستقبل، و ما فيه من استخراج الأموال، و تعب الأبدان، و حظرها عن الشهوات و اللذات، و التقرب في العبادة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و الخضوع و الاستكانة و الذلّ، شاخصاً في الحرّ و البرد، و الأمن و الخوف، ثابتاً في ذلك دائماً، و ما في ذلك لجميع الخلق من المنافع و الرغبة و الرهبة الي الله ـ عزّ وجلّ ـ و منه ترك قساوة القلب


صفحه 41


و خساسة الأنفس و نسيان الذكر و انقطاع الرجاء و الأمل، و تجديد الحقوق و حظر الأنفس عن الفساد و منفعة من في المشرق و المغرب و من في البرّ و البحر و ممّن يحجّ و ممن لا يحجّ من تاجر و جالب و بايع و مشتر و كاتب و مسكين و قضاء حوائج أهل الأطراف و المواضع الممكن لهم الاجتماع فيها، كذلك ليشهدوا منافع لهم.

و علة فرض الحج مرّة واحدة لأنّ الله ـ عزّ وجلّ ـ وضع الفرائض علي أدني القوم قوّة، فمن تلك الفرائض الحج المفروض واحد، ثمّ رغّب أهل القوة علي قدر طاقتهم. (1)

از حضرت رضا ـ عليه السلام ـ روايت شده: آنچه موجب وجوب حج گشته امور زير است:

سفر معنوي وپرواز ملكوتي وحركتي عرشي به سوي خداي ـ عزوجل ـ و درخواست اضافه شدن نعمت هاي مادي و باطني از جانب حضرت محبوب و پاك شدن از تمام گناهاني كه قبل از حج در تمام دوران عمر دامن پاك حيات را آلوده كرده است، و براي قرار گرفتن در مدار توبه از آنچه كه در گذشته از زمان، بر انسان گذشته و از سر گرفتن اعمال براي آينده بمانند كسي كه تازه قدم در عرصه تكاليف گذاشته و چيزي بر او نيست.

در اين مسؤوليت سنگين و با بركت خرج كردن مال و منال در راه خدا و مشقت و رنج بدني و باز داشتن نفس از شهوات و لذات حرام و افتادن در حوزه عاشقانه قرب بحق از طريق عبادت و بندگي به چشم مي خورد.

حج باعث طلوع صفت نوراني خضوع و استكانت و ذلت از مشرق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبار الرضا، ج2، ص90; بحار، ج96، ص32


صفحه 42


وجود عبد، در افق حريم مقدس حضرت ربّ الأرباب است.

حج سير و سفر و تحرك و حركت در گرما و سرما و بهنگام امنيت و ترس و ثابت قدمي و استقامت دائمي در امور الهي و معنوي است، كه اين امور علّت جلب رحمت واسعه حق، و لطف و مرحمت حضرت مولاست.

در اين سفر منافع بسياري براي مردم است و در اين عرصه گاه حق و حقيقت شوق به لقاي دوست و ترس از عظمت و جلال او، قلب را تسخير مي كند.

در برخوردهاي مردم با يكديگر در اين سفر معنوي، و ظهور حال و قال ملكوتي و نشست و برخاست با پاكان، كه معاشرت با آنان از بركات اين سفر است، يك سلسله از دردهاي دروني و بيماريهاي باطني به نقطه شفا مي رسد از جلمه: قساوت قلب، پستي نفس، غفلت از حق، خاموش شدن آتش آمال و آرزوهاي بيجا.

در اين سفر زائر بيت موفق به تجديد حقوق، و وادار كردن نفس به تقواي الهي مي گردد، و زمينه خير دنيا و آخرت خود را از طريق حفظ نفس از فساد و افساد فراهم مي نمايد.

اين سفر منبع خير و بركت براي اهل مشرق و مغرب، و اهل آب و خشكي است، و نيز براي آن كه حج بجا مي آورد و آن كه در اين مسير نيست از تاجر فراهم كننده جنس، و فروشنده و خريدار و نويسنده و از كار افتاده و خلاصه برنامه اي عجيب، و مسأله اي عظيم و عبادتي بزرگ است كه هر كسي از اهل زمين، بصورتي از منافع آن بهره مند مي شود!

برنامه حج قضا كننده حوائج مردم اطراف آن سرزمين و مواضعي است كه اجتماع براي اهل آن ممكن است تا شاهد بهره هاي آن


صفحه 43


براي خود باشند.

واجبات الهي بر اهل قدرت و استطاعت فرض است. مردمان را گاهي در تمام عمر يك بار براي سفر حج قدرت و قوت حاصل مي شود، به اين خاطر در تمام دوره عمر يك بار واجب شده، ولي اهل طاقت و قدرت ترغيب و تشويق شده اند كه نسبت به حج به اندازه توان و قوّت خود اقدام نمايند.


صفحه 44


حديـث 12

حجّ انجام داده را از آفات حفظ كنيد

تصور گروهي از مردم كه از آيات قرآن مجيد و كلمات گهربار اهل بيت و انبيا و اوليا خبر ندارند، بر اين است كه آنچه از عمل صالح و اخلاق پسنديده و كار خير و امور برّ از انسان صادر شده دوام و بقاي آن ابدي و هميشگي است، و هيچ عاملي قدرت از بين بردن آن را ندارد و روز قيامت در پرونده انسان لحاظ مي گردد، و به مقتضاي آن، اجر و مزد داده مي شود در حالي كه اين تصور و خيال ريشه شرعي و عقلي ندارد، بلكه آيات و روايات دلالت بر اين معنا دارد كه اگر انسان تا لحظه خروج از دنيا، تقوا و پاكي و خويشتن داري از گناه و خودداري از معاصي را حفظ نكند، دچار حبط عمل و به باد رفتن خوبيها و منهدم شدن ساختمان ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه مي شود.

در بسياري از روايات آمده كه رسول خدا بطور دائم نسبت به حوادث بعد از خودشان اعلام ترس و وحشت مي فرمودند، وحشت از اين كه در طوفان حادثه ها ايمان مردم از دست برود و بناي اعمال صالح آنان ويران گردد.


صفحه 45


رسول خدا نسبت به مردم بعد از خود و مسلمانان آينده، تعبير به مارقين ، قاسطين و ناكثين داشتند، آنان كه از عرصه گاه ايمان چون تير از كمان بدر روند و گروهي كه پاي از جاده حق بيرون نهند و جمعيتي كه عهد و پيمان الهي خود را بشكنند و دين به دنيا معامله كنند.

رسول حق در روايت مفصّلي از مردم آخر زمان خبر مي دهند كه نماز را ترك نمايند و پيرو يهود و نصاري شوند و به قبول فرهنگ كفر و شرك و نفاق تن دهند، و غرق در شهوات و لذات حرام گردند، و جز سفره حرام در منازل نيندازند و زنان و دخترانشان از حجاب عاري شوند و خلاصه ايمان و عمل صالح را دربازند و دچار بيديني و فساد گردند.

بنا به آيات قرآن و روايات و تاريخ، چه بسيار مردم مؤمن و مؤدب به آداب حق بودند كه بخاطر مال دنيا و جاه و مقام ظاهري و شهوات و لذات زودگذر، از دايره حق بيرون رفته و با شيطان همدست شده و بناي شخصيت خود را ويران نموده و خويشتن را مستحق عذاب ابد كرده اند.

در آثار اسلامي آمده است كه قارون به مدت بيست و پنج سال معلّم تورات و استاد احكام الهي و مدرس مسائل ديني بوده و با موسي بن عمران هماهنگي داشته، ولي مغرور ثروت مادي شد و عاري از حق و حقيقت گشت و دين به دنيا فروخت، و عاقبت دچار زمين گرفتگي و عذاب الهي شد.

بنابر اين، ايمان و عمل صالح در معرض انواع خطرات و آفات


صفحه 46


است و بر مؤمن واجب و لازم است بناي دين و ساختمان عمل صالح را با قدرت و تقوا و ياد خدا و توجه به قيامت و صبر و استقامت وتداوم طاعت و عبادت و كمك گيري از حضرت حق و توسل به پاكان حفظ نمايد و سعي كند آنچه براي آخرت خود ذخيره نموده، از دستبرد شياطين و غارت غارتگران محفوظ بماند.

روايت مهم زير، كه به وسيله امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ از قول رسول خدا نقل شده، به همين حقيقت توجه داده و حاجي و زائر بيت الله را نسبت به اين معنا هشدار مي دهد:

انّه نظر الي قطار جمال للحجيج فقال: لا ترفع خفّاً الا كُتبت لهم حسنة، و لا تضع خفاً الا محيت عنهم سيّئة و اذا قضوا مناسكهم قيل لهم بنيتم بناءً فلا تهدموه، و كفيتم ما مضي فاحسنوا فيما تستقبلون. (1)

رسول الهي به قطاري از شتران كه حاجيان را براي زيارت خانه خدا مي برد، نظر فرمودند و گفتند: قدمي بر نمي دارند مگر اين كه براي آنان حسنه اي ثبت و گناهي محو مي شود، چون از مناسك فارغ شدند و اداي مسؤوليت را به پايان بردند به آنان اعلام شود، بنايي را بنا كرديد، آن را خراب نكنيد، و آنچه بر شما گذشت شما را كفايت كرد، براي آينده خود به نيكي كردن و انجام عمل صالح و طاعت و عبادت برخيزيد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج96، ص50; دعائم الاسلام، ج1، ص294


صفحه 47


حديـث 13

زيارت كعبه معظّمه

كعبه، بنا به فرموده قرآن مجيد، اولين خانه اي است كه براي مردم بنا شده و هدايتگر عالميان است.

طرح و نقشه كعبه، به اراده حق، توسط امين وحي به اولين سفير خداوند ارائه شد و بناي آن براي عبادت و به عنوان جهت به سوي معبود يكتا برپا گشت.

كعبه پس از طوفان نوح، بوسيله پيامبر اولوالعزم خداوند، حضرت ابراهيم، و ياري فرزند با كرامتش حضرت اسماعيل بازسازي و از آن پس محل مناسك عظيم حج و جايگاه راز و نياز و توبه و انابه و نماز و طاعت و طواف و زيارت و سرزمين وحي و كرامت و موضع نزول ملائكه رحمت و موقف انبيا و اوليا شد.

صفا و مروه، كه از شعائر الهي است و حجرالاسود كه جهتي است براي بيت مؤمنان با حق و مقام ابراهيم كه محل عبادت خاص است و سرزمين پاك و با بركت عرفات كه نقطه رسيدن عبد به مغفرت و رحمت قطعي خداوند است و مشعرالحرام كه جايگاه ياد خدا ومركز استغفار و مناجات است و سرزمين عجيب منا كه محل رمي جمرات و طرد شياطين جنّي و انسي و جاي قرباني به نشانه قربان كردن وجود خويش در حريم حضرت مولاست، همه و همه شعاع اين خانه و


صفحه 48


وابسته به اين بيت و از شؤون زيارت كعبه مشرّفه و حرم حضرت محبوب است.

ساكني براي اين بيت جز معنويت و صاحبي براي اين خانه غير از حضرتِ حيّ و قيوم نيست. خانه اي است كه قبل از خلقت مخلوق مورد نظر بوده و پهنه زمين از محل اين خانه به ظهور رسيده است.

اين جايگاه با عظمت در ظاهر و باطن براي انسان داراي امنيت است و هر كس در اين محل به هر نوعي به كسي ستم روا دارد، به عذاب اليم آخرت دچار خواهد شد.

كعبه بنا به فرموده امام ششم در هر روز محل طواف هفتاد هزار مَلَك خداوند است.

طواف هفتاد هزار فرشته در هر روز، نشانه عظمت بيت در نزد قدسيان و پرده نشينان حريم حرم حضرت مولاست.

بقعه اي در روي زمين محبوبتر از كعبه نزد خداوند نيست، جايگاهي با كرامت تر از آن در پيشگاه حضرت حق وجود ندارد.

براي زائر اين بيت، ثوابها و حسناتي مقرر شده كه براي زائرِ هيچ زيارتگاهي مقرر نگشته است!

اما اين همه، تا زماني است كه پيشوا و امامِ زائر، در تمام برنامه هاي زندگي، امام تعيين شده از جانب حق باشد و بويي از شرك در وجود زائر به مشام ملك و ملكوت نرسد.

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: كسي كه به زيارت كعبه بيايد و بر حق و حرمت ما، هم چون حق و حرمت كعبه عارف باشد، از مكه خارج نمي شود مگر اين كه گناهانش مورد غفران قرار گيرد، و خداوند


صفحه 49


مهمّ از امر دنيا و آخرتش را كفايت مي كند. (1)

كعبه خانه خداوند است. محلّ نزول فرشتگان و مطاف عرشيان و قدّوسيان است. جايگاه نزول رحمت خاص حضرت معبود است. موقف استجابت دعا است، مركز عبادت و راز و نياز و توبه و انابه و موضع برآورده شدن حاجت حاجتمندان و نياز نيازمندان و شفاي درد دردمندان و رفع مسكنت مستمندان و جاي عبادت عاشقان و محلّ مستي عارفان و شور شوريدگان است.

آن كه مأموم امامِ هدايت و قلبش منوّر به نور توحيد، روش و راهش سنت پيامبر، كتابش قرآن، و بحق و حقيقت شيعه اهل بيت و شيفته امامان معصوم و عاشق حضرت معبود است، چون وارد مسجدالحرام شود و گوشه اي بنشيند و جز نظر دوختن به كعبه كاري نكند، نظرش به كعبه بعنوان عبادتِ حق قلمداد شود; عبادتي كه حوزه جاذبه رحمت خاصّه الهي است. حال ببينيد انجام ساير عبادات و مناسك كه طبيعتاً همراه با نظر به كعبه انجام مي گيرد، چه عبادت پر بهره و چه برنامه با منفعتي است.

به حديث زير در اين زمينه توجه نماييد:

عن ابي ذر عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ قال: النظر الي علي بن أبي طالب ـ عليه السلام ـ عبادة و النظر الي الوالدين برأفة و رحمة عبادة و النظر في الصحيفة ـ يعني صحيفة القرآن ـ عبادة و النظر الي الكعبة عبادة. (2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محاسن برقي، ص69

2 ـ بحار،ج96، ص60; امالي طوسي، ج2، ص70


صفحه 50


ابوذر از رسول خدا روايت مي كند: ديده دوختن به علي بن ابيطالب، نگاه به پدر و مادر به مهر و رحمت، نظر بر صفحه كتاب خدا و چشم انداختن به كعبه، عبادت است.

چه حديث عجيبي است كه كعبه و قرآن و امام تعيين شده از جانب حق را در عرض هم آورده، كه مناسك را از قرآن بگيريد، و توضيحش را از امام معصوم بخواهيد، آنگاه به دلجويي پدر و مادر برخيزيد، سپس به زيارت كعبه حركت كنيد تا به بهره هاي عظيم اين زيارت دست يابيد.


| شناسه مطلب: 76774