بخش 1
پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
اسرار عرفاني حج
محمّدتقي فعالي
پيشگفتار
حج، بريدن از خلق و رويكردي به سوي حق است; سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا، انسان با رفتن به حج مزه اي از ملكوت مي چشد. او خموشي است كه به بارگاه نور بهجت و سرور راه يافته است، حج گزار بسوي خدا فرار مي كند. سلوك حج منازل و مقاماتي دارد كه ديدار حق، اوج آن است; حج راه رستگاري و فوز عظيم است.
هر عبادتي مخصوص كاري است، اما حج تنها عبادتي است كه تمام عبادتها را در برمي گيرد. در حج نماز، استغفار و زهد معنا مي شود. فلسفه اشك در حج نمودار مي گردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشيني با او در كنار خانه اش به اوج مي رسد. زائر چون ستاره اي درخشان در آسمان تاريكي ها مي درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مي شود. انساني كه به حج مي رود، ميهمان خداست و خدا از او ميزباني مي كند. زيارت خانه خدا، جمع كردن سنگريزه ها، رفتن به عرفات، ورود به صحراي مشعر، گام نهادن در سرزمين پررمز و راز منا و گردش به دور خانه يار، همه و همه غذاهايي است كه خداي سبحان بر سر سفره خود نهاده است تا باريافتگان ملكوت از آن بهره بگيرند.
حكمت عبوديت در حج به كمال مي رسد; حج عفو گنهكاران است، حج آزمون انسان هاست، حج نشانه عظمت بي پايان الهي است، دين خدا با حج زنده است، تجديد خاطره با رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ، سرزمين وحي و اهل بيت عصمت در حج شكل مي گيرد، حج ذكر خداست. حج بازار خداست و حاجي در اين بازار با خدا معامله مي كند و از او مزد
مي ستاند. كسي كه تارك حج باشد كوري است كه در قيامت اعمي محشور مي شود. حج جهاد ضعفاست، حج لبيك گفتن به دعوت ابراهيم خليل (عليه السلام) است و حج ديدار خداست.
زائر خانه خدا باريافته به درگاه الهي و ميهمان خداست و به عنوان ميهمان بر خدا وارد شده است. خداوند حج گزار را ميزباني مي كند، او را در كنف حمايت خود گرفته، مسؤوليتش را به عهده مي گيرد. زائر در اين ميهماني بر سفره گسترده الهي نشسته و با غذاهاي آسماني تغذيه مي شود. ميهمان، ميزبان را مي بيند و به ديدار او مي رود. خداوند كرامتها و هداياي خود را به او ارزاني مي دارد; بهره ميهماني خدا بهشت است.
حج داراي اسرار و معاني باطني است كه اولين سرّ آن، فهم است. حاجي بايد بداند كه اگر مي خواهد به ديدار حق نائل شود بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبي از دنيا برگيرد. سزاست در تمامي حركات و سكنات، خود را براي خدا خالص كند، سلوكي خالصانه در پيش گيرد، انس بيشتري با خدا گيرد، نفس خود را به مجاهدت عادت دهد.
نقل است در زمان هاي قديم، «قسيسين» قبل از حج از خلق جدا مي شدند، به قله كوهها مي رفتند، در آنجا سكنا مي گزيدند تا انسي با خدا برقرار كنند و خود را براي ديدار او در مسجدالحرام آماده سازند. قرآن هم به اين اشاره اي دارد: (ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً بانهم لايستكبرون). تا اينكه خداوند پيامبر خاتم (صلي الله عليه وآله) را مبعوث كرد، آنها نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمدند و عرض حال كردند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) هم به آنها فرمود: «جهاد و حج جايگزين رهبانيت است». خداي سبحان مجاهدتي در حج قرار داد كه بندگان با آن مأنوس نبودند، آنها را ملزم به سعي، طواف و رمي جمرات نمود تا كبرشان بشكند و شهواتشان كاسته شود، و فراغتي براي بندگي خدا بيابند، انسي با عظيم گيرند و طبع خود را به سوي او مايل گردانند و سزاوار لبيك او گردند.
دومين سرّ باطني حج، شوق است. بعد از آنكه سالك حج گزار معاني باطني را فهميد، شوقي دروني براي ديدار خانه خدا و ديدار خدا پيدا مي كند، او قصد زيارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 82
مي كند و بايد سخت بكوشد تا به اين رزق نائل آيد و شايسته ديدار حق گردد. اگر در قلبي شوق لقا حق پديد آيد، او اسباب لقا را فراهم مي كند; در اين صورت زائر تمامي شرايط و وسائل لقا را آماده كرده خود را مهيا براي ديدار بيتي مي كند كه انتسابي به معشوق او دارد، او سر از پا نمي شناسد و براي ملاقات يار لحظه شماري مي كند.
سومين سرّباطني حج، عزم است. زيارت بيت الله عزم و تصميم مي خواهد. زائر بايد اهل و وطن را گذاشته، از شهوات و زخارف دنيا مهاجرت كند، وجهي به سمت او داشته و ارزش بيت در نظرش بزرگ آيد. حج گزار بداند كه عزم امر مهم و رفيعي دارد، ديدار خانه دوست وتقرب به حريم يار، خطير و عظيم است. طلب عظيم، عزمي عظيم مي طلبد. بايد عمل خالص گردد و زائر درون را با اخلاص براي زيارت بيت الله مستعد كند.
چهارمين سرّ باطني حج، قطع علاقه است. مسافر حج بايد تائب گردد، از تمامي معاصي و جرمها دوري گزيند، حقوق ديگران را جبران كند، حق الله را تأمين سازد، كسي كه قصد بيت مَلِكي دارد امر او را ضايع نمي كند، با او مخالفت نمي كند، او را كوچك نمي شمارد، از اينكه دست خالي نزد او برود حيا مي كند، خوف آن دارد كه ملك او را نپذيرد. ملوك دنيا ميهماني پاك و پاكيزه مي خواهند; اما خداي سبحان خواسته است ميهمانان و زائرانش با چهره اي غبار گرفته نزد او بيايند تا او به آنها مباهات كند. كسي كه عازم حج است و قصد او كرده، بايد با اين سفر از اهل و مال و وطن قطع علاقه كند و خود را براي سفري متفاوت مهيا سازد. اين قطع علاقه او را آماده سفر اخروي كرده، استعداد حلول موت را به ارمغان مي آورد.
پنجمين سرّ باطني حج، راحله است. كسي كه به ديدار حق باريافت و درك حضور او كرد، مشقات و رنجها بر او هموار و آسان مي شود. سفر حج، گويا سفر آخرت است. شايد مرگ نزديك باشد، بايد براي رحل و ارتحال آماده بود; حج براي آماده سازي سفر ابدي است. اين سفر زاد و توشه لازم را در اختيار مي گذارد، تقرب به خدا را براي انسان ممكن مي كند; لباس احرام كفن است، خروج از وطن، خروج از دنياست. ورود به بيابان ها،وقوف درمحشر ونظر به بيت الله حضور در بارگاه الهي در قيامت است.در آنجا انسان ها را با زادشان مي سنجند، كسي كه توشه اش دنياست، آن را در دنيا گذارده است و
هم اكنون دستش خالي است و كسي كه از تقوا توشه بر گرفته، چيزي براي عرضه نزد پيشگاه عظيم الهي دارد.
حج دو گونه است; حج عوام و حج خواص. حج عوام قصد كوي دوست است و حج خواص قصد روي دوست، آن، رفتن به سراي دوست و اين، رفتن براي دوست. عوام به نفس روند تا در و ديوار ببينند، خواص به جان روند تا ديدار يابند، كسي كه به نفس رود وجد يابد و بار كشد تا گرد كعبه برآيد و كسي كه به جان رود بيارامد و بياسايد تا كعبه گرد سرايش درآيد.
اثر پيش رو داراي سه بخش است، بخش اوّل اختصاص به حرم دارد و خود داراي سه فصل است كه به ترتيب به شهر مكّه مكرّمه، مسجدالحرام و اسرار عرفاني كعبه پرداخته است. دوّمين بخش، شامل اسرار نوراني، معنوي و عرفاني مناسك و مواقف حج مي شود و نهايتاً سوّمين بخش مباحثي را پيرامون فضائل شهر پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، مسجدالحرام و بقيع پيش رو قرار مي دهد.
در پايان بر خود لازم مي دانم از مساعي گرانقدر نماينده محترم ولي فقيه و سرپرست حجاج ايراني، حضرت آية الله جناب آقاي محمّد محمدي ري شهري و نيز معاونت محترم آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبري، حضرت حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيّدعلي قاضي عسكر تشكّر و قدرداني نمايم.
به كعبه رفتم و ز آنجا، هواي كوي تو كردم جمال كعبه تماشا به ياد روي تو كردم
شعار كعبه چو ديدم سياه، دست تمنّا دراز جانب شعر سياه موي تو كردم
چو حلقه در كعبه به صد نياز گرفتم دعاي حلقه گيسوي مشكبوي تو كردم
نهاده خلق حرم سوي كعبه روي عبادت من از ميان همه روي دل به سوي تو كردم
مرا به هيچ مقامي نبود، غير تو نامي طوافو سعي كه كردم به جستجوي تو كردم
به موقف عرفات ايستاده خلق دعا خوان من از دعا لب خود بسته، گفتگوي تو كردم
فتاده اهل منا در پي منا و مقاصد چو جامي از همه فارغ، من آرزوي تو كردم
محمّد تقي فعالي
آبان 1386