بخش 3
سه) حرمت چهار) نخستین عبادتگاه ب) حرمت و فضیلت مکه در روایات یک) عظمت و حرمت مکه دو) برگزیده خدا سه) محبوب خدا چهار) شهر انبیا پنج) با فضیلت ترین شهرها شش) شهر فرشتگان 2. نماز در مکه 3. روزه در مکه 4ـ سجده در مکه 5 ـ ختم قرآن در مکه 6. تسبیح در مکه 7. مقام مجاورت مکه
وجود نداشته است. البته اين به حسب شرايط عادي است، ولي با اراده خدا تمام اموري
كه انسان ناممكن مي پندارد، ممكن بلكه محقق مي شود. ابراهيم (عليه السلام) دعايي كرد و از خدا خواست تا از ثمرات به آن روزي دهد. اين دعا اجابت شد و سرزميني كه قابليت و اقتضاي كشت و زرع در آن نبود، به اذن الهي سرشار از روزي، سبزي، خرمي و نعمت شد.
گلستاني سرد و خرّم شد. تمامي اين امور انسان را دعوت به توكّل و بي اعتمادي نسبت به اسباب مي كند. تأثير علل و عوامل طبيعي به اذن خداست. لذا اگر خدا اراده نمايد، هر كاري محقق مي شود. پس فقط به خدا بايد تكيه و اعتماد داشت.
به هر حال در عظمت و شرافت مكه همين بس كه آنجا زميني بوده بدون هيچ قابليتي و به اذن الهي به شهري بزرگ و با كرامت تبديل شد. از سوي ديگر تعبير «عند بيتك» نشان مي دهد كه بيت الله نسبتي بسيار نزديك با خدا دارد و اين مكان مقرب و شريف در شهر مكه قرار دارد. از جهت ديگر هدف اقامت و سكونت ابراهيم (عليه السلام) در اين شهر اقامه نماز است. از اين رو هدف از بناي مكه، سكونت در آن و حضور نزد بيت الله، يك چيز بيش نيست و آن توجه قلبي به خداست.
ماجراي زير حكايتي شنيدني است:
سلطان محمود خادمان متعددي داشت، ولي به يكي از آنها بيش از همه ارادت ميورزيد. ديگران گله مند بودند، از اين رو سلطان محمود برنامه سفري ترتيب داد. در طول سفرشترهاي زيادي همراه خود برد; اما در جهاز يكي از شتران جواهرات و
گوهرهاي فراواني گذاشت ودستور داد تا زير آن را پاره كنند به گونه اي كه در طول مسير جواهرات يكي يكي مي افتادند. تمام خادمان و سواران و پيادگان در طول مسير به يغماي
1 . حجر : 54
2 . انبياء : 69
جواهرات سلطان محمودمشغول شدند، جز يك نفر وآن كسي نبود جزاياز.سلطان محمود لحظه اي پشت سر خود را نگريست، كسي را نديد جز اياز. از او پرسيد تو چرا به جمع جواهرات نپرداختي؟ سعدي پاسخ اياز را چنين زيبا و دلنشين به نظم در آورده است:
من اندر قفاي تو مي تاختم زخدمت به نعمت نپرداختم
گر از دوست چشمت به احسان اوست تو در بند خويشي، نه در بند دوست
خلاف طريقت بود كاوليا تمنا كنند از خدا جز خدا
سه) حرمت
يكي از آيات قرآن با صراحت از حرمت مكه گفته است. اين حرمت از جانب خداست; يعني خداوند براي مكه حرمت قائل شده است. بر اساس عقايد اسلامي و قرآني همه چيز ملك خداست و خدا مالك تمام امور است. اما اگر ربوبيت يا الوهيت خودش را به امر خاصي اختصاص داد، نشان از احترام و عنايت خاصي است كه خداوند به آن امر دارد نه اين كه ربوبيتش محدود به آن باشد.
(إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَلَهُ كُلُّ شَيْء وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ) .
«به من فرمان داده شده كه پروردگار اين شهر را بپرستم، شهري كه خداوند حرمتش نهاده و مأمورم كه از مسلمانان باشم خداوندي كه همه چيز از آن اوست.»
اين آيه به دو وجه حرمت و فضيلت مكه را نشان مي دهد: يكي اين كه با صراحت از حرمتي كه خدا براي شهر مكه قرار داده سخن مي گويد و ديگر اين كه «رب» به اين شهر اضافه شده است، در حالي كه خداوند رب العالمين است.
مكه مكاني با حرمت الهي و حرم خداست; مكه محل مأمني است كه خدا آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمل : 91
2 . الميزان، ج15، ص403
پناهگاه انسان ها قرار داده است.هيچ موجودي اعظم از خدا نيست و خداوند عظيم براي اين شهر به طور خاص عظمت وحرمتي ويژه قرار داده است.درحديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) روايت شده است كه شهر مكه از روزي كه خداوند آسمان ها و زمين را آفريد، حرم الهي بوده است. پس اين شهر تا روز قيامت به حرمت الهي حرمت و عظمت دارد.
محي الدين در كتاب خود مكه را به بهشت عدن تشبيه مي كند. بر اساس آيات قرآني بهشت مراتبي دارد. گاهي بهشت به طور مطلق بيان مي شود:
(وَاللهُ يَدْعُوا إِلَي الْجَنَّةِ) .
«و خدا به جانب بهشت دعوت مي كند.»
گاهي نيز بهشت با صفت نعيم بيان مي شود:
(فَرَوْحٌ وَرَيْحانٌ وَجَنَّةُ نَعِيم) .
«براي اوست آسايش و روزي و بهشت پر نعمت.»
در برخي موارد از بهشت همراه با نهرهاي جاري سخن به ميان آمده:
(لَهُمْ جَنّات تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ) .
«از آنِ آسمانهاست بهشت هايي كه در آن نهرها جاري است.»
بعضي ديگر از آيات از فردوس سخن به ميان آورده اند.
(لَهُمْ جَنّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً) .
«مهمانسرايشان باغ هاي فردوس است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به نقل از: فتوحات مكيه، ج2، ص757
2 . همان، ص756
3 . بقره : 221
4 . واقعه : 189
5 . مائده : 119
6 . كهف : 107
اما فوق تمامي مراتب بهشت، بهشت عدن است:
(جَنّاتِ عَدْن الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَيْبِ) .
«بهشت هايي جاويد كه خداي رحمان در غيب به بندگان خويش وعده كرده است.»
ولي شايد بتوان گفت كه فوق آن هم بهشتي وجود دارد كه به تعبير عرفا جنة الذات است. يعني بهشتي كه بنده در آن فقط از حضور خدا متنعم مي شود. چنان كه فرمود:
(فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي) .
«و در زمره بندگان من داخل شو و به بهشت من در آي.»
ابن عربي مكه را كه شريف ترين بقاع روي زمين و محل ظهور و تجلي خدا روي زمين است، به بهشت عدن تشبيه مي كند. او حتي معتقد است كه مكه قطعه اي از بهشت، روي زمين است; مكه سراي پادشاه است و پادشاه مكه خداست. بنابراين هر كس به اين شهر وارد شود; به طور مستقيم و خاص به مملكت الهي قدم نهاده و از امداد الهي بهره برده است. مهمترين امداد الهي فتح و فتوحات است. فتح حالت حضور حق است. اگر فتحي نصيب كسي شود، اين بنده به درك حضور خدا نايل آمده است. دقيقاً به همين دليل است كه ابن عربي يكي از مهمترين كتاب هاي خود را به نام «فتوحات مكه» ناميده است.
چهار) نخستين عبادتگاه
نخستين خانه اي كه براي عبادت بنا شده در مكه (بكه) قرار دارد. اين شهر دو خصوصيت دارد: يكي اين كه داراي بركت است و ديگر آن كه سبب هدايت مي باشد و هر دو ويژگي براي تمامي انسان هاست.مكه اولين پرستشگاه خدا بر روي زمين است و به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مريم : 61
2 . فجر : 29و30
همين دليل بود كه توسعه زمين (دحو الارض) از شهر مكه آغاز شد.
(إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ) .
«نخستين خانه اي كه براي مردم بنا شده همان است كه در بكه قرار دارد ; خانه اي كه سبب جهانيان هدايت و بركت است.»
ب) حرمت و فضيلت مكه در روايات
در باره عظمت و شرافت مكه احاديث فراواني وجود دارد و در آنها مضامين گوناگوني وارد شده است; مكه شهري است كه خدا آن را عظيم داشته است، مكه شهر فرشتگان خداست، مكه را خدا برگزيد، از زمين، تنها مكه است كه محبوب خداست و خداوند تمام اجزاي آن را دوست دارد، مكه شهر پيامبران خداست و مكه از تمامي بلاد روي زمين نزد خدا افضل است و... .
رواياتي را كه در باره عظمت و شأن مكه وارد شده، مي توان دسته بندي نمود:
يك) عظمت و حرمت مكه
در حديثي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) آمده است كه خود خداوند براي مكه عظمت قائل شده و اين شهر را همراه و قرين ملائكه قرار داده است:
«إنّ مكّة بلد عظّمه الله و عظّم حرمته، خلق مكة و حفّها بالملائكة قبل أن يخلق شيئاً من الأرض يومئذ كلّها بألف عام و وصل المدينة ببيت المقدس ثمّ خلق الأرض كلّها بعد ألف عام خلقاً واحداً» .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران : 96
2 . درباره عظمت، فضيلت و حرمت مكه رساله اي وجود دارد منسوب به حسن بصري (21ـ110 ق) است. اين رساله مجموعه احاديث نبوي است كه در باره جايگاه، قدر، شأن و قداست مكه گرد آمده است. ر.ك: ميقات، ش12. «فضائل مكه معظمه».
3 . فضائل بيت المقدس، ص48، روايت14 ; فردوس بمأثور الخطاب، ص185، روايت2928
«مكه شهري است كه خداوند آن را و حرمش را بزرگ داشته است. مكه را هزار سال پيش از آن كه چيزي از زمين را بيافريند، آفريد و آن را مملوّ از فرشتگان ساخت و مدينه را به بيت المقدس وصل كرد آن گاه پس از هزار سال در يك آفرينش همه زمين را آفريد.»
با مراجعه به قرآن به دست مي آيد كه وصف «عظيم»، بيش از صد بار به كار رفته است. تعبير عظيم در واقع وصف دو چيز است: يكي خدا و هر آنچه مربوط به حريم قدس ربوبي است و ديگري به قيامت و هر آنچه مربوط به بهشت و جهنم است. در اين ميان تنها چند نمونه اندك است از امور زميني و دنيوي كه درباره آن وصف عظيم به كار رفته است. در اين ميان يكي مكه است:
(وَقالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلي رَجُل مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيم) .
«گفتند چرا اين قرآن بر مردي از بزرگمردان آن دو قريه نازل نشده است.»
پيداست كه اگر مراد عظمت مردي از مردان مكه هم باشد، طبعاً شهر مكه از اين وجود شريف كسب عظمت خواهد كرد; بنابراين مي توان گفت كه شهر مكه هم عظمت الهي دارد.
به هر حال مكه شهري است كه خداوند حرمت آن را بزرگ داشته است. مكه نخستين قطعه زمين است كه هزار سال قبل از آفرينش زمين آفريده شده وجود داشت، شهري است كه مملو از فرشتگان خداست. اگر مكاني از سوي خداوند عظيم آفريده شود، عظيم خواهد بود; پس عظمت و بزرگي مكه خدادادي است.
دو) برگزيده خدا
خداوند از هرآن چه آفريد براي خود چيزي را برگزيده است. آفريده هاي خدا يكدست و يكسان نيستند، بلكه بعضي از آنها مختار خداست. خداوند چيزي را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زخرف : 31
برمي گزيند كه با خودش نسبت و قرابتي داشته باشد. بنابراين برگزيدن خدا دليل بر تقرب است.
در بعضي از احاديث اين مضمون به چشم مي خورد كه خداوند از هر مخلوقي يكي را براي خود برگزيد. اما از زمين چند نقطه برگزيده خداست و يكي از آنها مكه است. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خِيَاراً مِنْ كُلِّ مَا خَلَقَهُ... فَأَمَّا خِيَارُهُ مِنَ الْبِقَاعِ فَمَكَّةُ وَ الْمَدِينَةُ وَ بَيْتُ الْمَقْدِسِ...» .
«خداوند از هر چه آفريده است برگزيده اي دارد... اما برگزيده او از سرزمين ها مكه، مدينه و بيت المقدس است.»
حديث مزبور در روايت ديگري به صورتي متفاوت آمده است. خداوند از هر چيز چهار امر را برگزيده است و از زمين چهار نقطه را در نظر گرفته است. اين چهار نقطه روي زمين بر اساس تطبيق آيات اول سوره تين اين گونه بيان شده است. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي اخْتَارَ مِنْ كُلِّ شَيْء أَرْبَعَةً ـ إلي أن قال: ـ وَ اخْتَارَ مِنَ الْبُلْدَانِ أَرْبَعَةً. فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : (وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ وَ طُورِ سِينِينَ وَ هذَا الْبَلَدِ الاَْمِينِ) فَالتِّينُ الْمَدِينَةُ، وَ الزَّيْتُونُ بَيْتُ الْمَقْدِسِ، وَ طُورُ سِينِينَ الْكُوفَةُ وَ هَذَا الْبَلَدُ الاَْمِينُ مَكَّة».
«همانا خدا از هر چيز چهار امر را براي خود برگزيد... و از شهرها چهار [شهر را]، سپس خداوند فرمود (سوگند به انجير و زيتون، سوگند به طور مبارك، سوگند به اين شهر ايمن) مراد از انجير مدينه، از زيتون بيت المقدس، از طور سينين كوفه و از بلد امين مكه مي باشد.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير منسوب به امام عسكري (عليه السلام) ، ص661
2 . خصال، ص225، روايت58 ; بحارالانوار، ج99، ص77، روايت2 ; معاني الاخبار، ص364، روايت1
مسأله برگزيدن در قرآن به گونه هاي مختلف آمده است; از جمله درباره انسان; خداوند از ميان تمام مخلوقات، انسان را انتخاب فرمود و او را در قرآن كريم مخاطب خود قرار داد و فرمود: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ) . در انتخاب دوم از ميان انسان ها عده اي خاص را برگزيد و در خطاب دوم به آنها فرمود: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا).
در انتخاب سوم در ميان مؤمنان عده اي محدودتر را انتخاب كرد. اين انتخاب در قرآن به دو صورت بيان شده; گاهي به صورت اختيار و گاهي به شكل اصطفاء. خداوند خطاب به موسي (عليه السلام) كه داراي ويژگي «كليم الله» است مي فرمايد:
(وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحي) .
«و من تو را برگزيده ام، پس به آنچه وحي مي شود گوش كن.»
همچنين موسي (عليه السلام) با تعبير دوم هم (اصطفاء) برگزيده خدا شمرده شده است:
(قالَ يا مُوسي إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَي النّاسِ بِرِسالاتِي وَبِكَلامِي) .
«گفت اي موسي من تو را به پيام هايم و سخن گفتنم از ميان مردم برگزيدم.»
انتخاب موسي (عليه السلام) در اين آيه بعد از ميقات است. موعدي كه در آن موسي (عليه السلام) با خداوند چهل شب به مناجات پرداخت. انتخاب موسي (عليه السلام) در اين آيه بعد از تجلّي خداوند بر كوه است كه بر اثر آن كوه متلاشي شد. موسي (عليه السلام) به حالت صعق افتاد. در اين حالت خداوند موسي (عليه السلام) را براي دو چيز برگزيد; يكي براي رسالت و ديگري براي سخن گفتن با خود.
خداوند انتخاب چهارمي هم دارد و اين، آخرين انتخاب اوست. پروردگار عالم از ميان انبياي عظام، نبي خاتم (صلي الله عليه وآله) را برگزيد. آيات معراج اين حقيقت را بيان مي كنند. از اين رو پيامبر (صلي الله عليه وآله) اكمل انسان هاست و آفريده اي اشرف و كامل تر از وجود ندارد.
يكي ديگر از مواردي كه مسأله برگزيدن خدا مطرح شده است، مكه مكرمه است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طه : 13
2 . اعراف : 144
بر اساس احاديث، مكه يكي از سه يا چهار منطقه زمين است كه خدا به آن عنايت خاصي
داشته و آن را از ميان شهرهاي روي زمين انتخاب كرده است. شايان ذكر است كه تعبير حديث «اختيار» است كه از ريشه «خير» مي باشد. لذا معناي دقيق احاديث اين است كه مكّه يكي از بهترين نقاط روي زمين است كه خدا آنرا اختيار نموده است.
سه) محبوب خدا
مكه شهري است كه محبوب خداست. خاك مكه محبوب ترين خاك هاست، سنگ آن، درخت آن، كوه آن و تمامي اجزاي آن نزد خدا محبوب ترين است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«أَحَبُّ الاَْرْضِ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي مَكَّةُ وَ مَا تُرْبَةٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَ لاَ حَجَرٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَجَرِهَا وَ لاَ شَجَرٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَجَرِهَا، وَ لاَ جِبَالٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جِبَالِهَا، وَ لاَ مَاءٌ أَحَبُّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَائِهَا».
«محبوب ترين سرزمين نزد خداوند مكه است و نزد خداوند هيچ خاكي محبوب تر از خاك آن و هيچ سنگي محبوب تر از سنگ آن و هيچ درخت و كوه و آبي محبوب تر از درخت و كوه و آب آن نيست.»
اهل قسط و عدل است. از سوي ديگر گروهي از انسان ها محبوب خدا نيستند، نظير: ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فقيه، ج2، ص243، روايت2304
2 . بقره : 195
3 . بقره : 222
4 . همان.
5 . آل عمران : 76
6 . آل عمران : 146
7 . ممتحنه : 8
واقعيت آن است كه خداوند نسبت به تمامي آفريده هاي خود حب و دوستي دارد و اساساً هر آفريده اي محبوب خداست. ولي حبّي كه در آيات مزبور بيان شد اين حب نيست، بلكه حبّي خاص مراد است. حب خاص الهي مربوط به افراد خاصي است. خداوند به تمامي انسان ها و تمامي مخلوقات با محبت مي نگرد; اما بعضي انسان ها به دليل اعمال نيكشان مورد توجه، عنايت و محبت خاص خدا قرار مي گيرند. اگر اين محبت شامل بعضي انسان ها نشود، طبعاً آنها از محبت خاص خدا دورند و بعيد. لذا بعد و دوري بعضي انسان ها نسبت به محبت خاص مراد است نه محبت نوع اول كه شامل تمامي موجودات و مخلوقات مي شود.
پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) هنگامي كه از مكه هجرت مي كرد و در بازار مكه، در حزوره ايستاده بود، خطاب به اين شهر فرمود:
«والله إنّك لَخَير أَرضِ الله وَ أَحَبّ أَرض الله إلَي الله عزّ و جلّ و لَو لاَ أنّي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 205
2 . بقره : 276
3 . آل عمران : 32
4 . آل عمران : 140
5 . نساء : 36
6 . مائده : 87
7 . اعراف : 31
انسان ها به طور كلي به دو دسته تقسيم مي شوند: محبوب خدا و بيرون از قلمرو دوستي خدا. نكته جالب اين كه در تمامي موارد مربوط به دسته دوم خداوند مي فرمايد: (إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ...); «خداوند دوست ندارد» و به تعبيري حب خود را از آنها سلب مي كند، ولي چيزي را اثبات نمي كند. يعني نمي فرمايد خداوند نسبت به عده اي بغض دارد. و در مورد حب، زبان و بيان سلبي است و نه ايجابي. البته در آياتي نيز تعبير «بُعد» آمده است. مثل: (فَبُعْداً لِقَوْم لا يُؤْمِنُونَ). ولي به خدا نسبت داده نشده است.
8 . مؤمنون : 44
أُخْرجت منك ما خرجت» .
«در حزوره (جايي در بازار مكه) ايستاده بود ـ : به خدا سوگند تو بهترين زمين خدا و محبوب ترين سرزمين نزد خداي بزرگي و اگر مرا از تو بيرون نمي كردند، بيرون نمي رفتم.»
نبي اكرم (صلي الله عليه وآله) در حديثي ديگر خطاب به مكه فرمود:
«مَا أَطْيَبَكِ مِنْ بَلَد وَ أَحَبَّكِ إِلَيَّ وَ لَوْ لاَ أَنَّ قَوْمِي أَخْرَجُونِي مِنْكِ مَا سَكَنْتُ غَيْرَكِ» .
«خطاب به مكه: چه شهر پاكي و چقدر نزد من محبوبي، اگر قوم من مرا بيرون نمي كردند در جايي جز تو ساكن نمي شدم.»
بنابراين كسي كه به خدا عشق ميورزد، به دوست داشتني هاي خدا هم عشق ميورزد.
اين محبت از محبت ها جداست حب محبوب خدا حب خداست
چهار) شهر انبيا
يكي از امتيازات مكه اين است كه پيامبران خدا در آن به نماز و عبادت پرداخته اند. رسولان خدا شهر مكه را محل ذكر و توجه به خدا قرار داده اند. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«صَلَّي بِمَكَّةَ تِسْعَ مِائَةَ نَبِيٍّ» .
«نُهصد پيامبر در مكه نماز گزاردند.»
پيامبران خدا قوم خود را به سوي خدا دعوت مي كردند. در صورتي كه حجت بر قومشان تمام مي شد و ايمان نمي آوردند، آن قوم به هلاكت مي رسيد و اين يكي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسند، ج6، ص449، روايت18740 ; المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص8، روايت4270 و ص 316، روايت5220 ; معجم الكبير، ج12، ص277، روايت13347 ; تفسير طبري، ج13، ص48، جزء 26
2 . سنن ترمذي، ج5، ص723، روايت3926 ; عوالي اللئالي، ج1، ص186، روايت260
3 . مستدرك، ج2، ص142
سنت هاي الهي بود. اگر پيامبري به قوم خود اتمام حجت مي كرد و قومش به هلاكت
مي رسيد، به مكه مي آمد و در آنجا تا پايان عمر به عبادت خدا مي پرداخت.
بنابراين مكه محل عبادت پيامبران خدا بوده و صدها نبي در آنجا به نماز و عبادت گذرانده اند و هزاران رسول خدا پايان عمر خود را در اين شهر به عبادت، ذكر و بندگي خدا پرداخته اند.
پنج) با فضيلت ترين شهرها
مكه با فضيلت ترين شهرهاي روي زمين است. يكي از اصحاب امام باقر (عليه السلام) حديثي را از ايشان نقل مي كند و مي گويد: حدود پنجاه نفر بوديم كه در خيمه اي در محضر امام (عليه السلام) نشسته بوديم. سكوتي طولاني بر آنجا حاكم بود تا اين كه امام (عليه السلام) سكوت را شكست و پرسيد:
«آيا مي دانيد منزلت كدام سرزمين نزد خدا بيشتر است؟ هيچ كس سخني نگفت. حضرت خود پاسخ داد: آن مكه است. مكة الحرام كه خداوند آن را به عنوان حرم خويش پسنديده و خانه اش را در آن قرار داده است».
اگر فردي در سرزمين عرفات به ديدار حق شتافت، بايد او را به داخل شهر مكه آورد و در آنجا دفن كرد; زيرا محدوده حرم جهت دفن مردگان فضيلت بيشتري دارد. از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد كه چرا عرفات جزء محدوده حرم نيست؟ يعني از نظر فضيلت و حرمت در حد حرم نيست; امام صادق (عليه السلام) در جواب فرمود: «خداي تبارك و تعالي چنين خواسته است.»
از اين روايات برداشت مي شود كه حرم الهي با فضيلت ترين بلاد زمين است.
يكي از عوامل اين فضيلت بالا اين است كه خداوند خانه خود را در آن قرار داده
1 . همان، ص145
2 . تفسير عياشي، ج2، ص233، روايت41
3 . فروع كافي، ج4، ص543.
4 . همان، ص462
است، حتي اين شهر از سرزمين مقدس و باشكوه عرفات هم وجاهت و عظمت بيشتري
دارد.
شش) شهر فرشتگان
درباره حرمت مكه حديث جالبي وجود دارد امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«قريش در زماني كه كعبه مورد تعدي قرار گرفت، در پايه هاي آن مكتوبي يافتند، كسي نتوانست آن را بخواند زيرا خطوط آن واضح نبود به دنبال خبره اي فرستادند، آن مرد مكتوب را خواند ; در آن نوشته شده بود:
«أَنَا اللَّهُ ذُو بَكَّةَ حَرَّمْتُهَا يَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضَ وَ وَضَعْتُهَا بَيْنَ هَذَيْنِ الْجَبَلَيْنِ وَ حَفَفْتُهَا بِسَبْعَةِ أَمْلاَك حَفّاً»;
«من خدا هستم، صاحب مكه كه آن را حرمت نهادم، روزي كه آسمان ها و زمين را آفريدم و آن را ميان اين دو كوه قرار دادم و دستور دادم هفت ملك به دور آن بچرخند.»
اين مضمون به دو گونه ديگر هم در احاديث آمده است، يكي اين كه در آن مكتوب نگاشته شده بود:
«هَذَا بَيْتُ اللَّهِ الْحَرَامُ بِمَكَّةَ تَكَفَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِرِزْقِ أَهْلِهِ مِنْ ثَلاَثَةِ سُبُل مُبَارَكٌ لاَِهْلِهِ فِي اللَّحْمِ وَ الْمَاءِ»;
«اين محل بيت الله الحرام در مكه است كه خداوند روزي اهالي آنجا را از سه راه با بركت متكفل شده است اين روزي به صورت گوشت و آب است.»
مضمون ديگر بدين صورت است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«منم خدا، صاحب بكه كه وقتي آسمان ها و زمين و خورشيد و ماه را آفريدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص225
2 . فقيه، ج2، ص159
مكه را آفريدم و هفت فرشته برگرد آن گماشتم در آب و شير براي مردمش بركت دارد روزي آن از راه هايي از بالا و پايينش و از تپه مي آيد».
خداوند، خود را به طور خاص مالك و صاحب اين شهر مي نامد كه اين دليل ديگري بر فضيلت و اهميت اين شهر است. ضمناً به دست مي آيد كه شهر مكه اولين بخش زمين است كه آفريده شد. حضور دائمي ملائكه در اين شهر بركت ديگري براي مكه است چنان كه رزق اهالي آن از سوي خدا تضمين شده است، در يك كلام مكه شهر فرشتگان است.
مكه شهري است با امتيازات منحصر به فرد، به گونه اي كه شهر مكه از نظر قداست و شرافت بر روي زمين بي نظير است; نزول وحي الهي در مكه صورت گرفته، وجود بيت الله الحرام به اين شهر اعتبار معنوي خاصي بخشيده است و حضور نبي اكرم (صلي الله عليه وآله) فضيلت بخش شهر مكه است. ملائكه در شهر مكه حضور دارند. بر درگاه عزت الهي هيچ محلي منزلت و مرتبت مكه را ندارد. مكه سرزميني است كه در آن دعاهايي اجابت شده است كه به ظاهر ناشدني بود. مكه بهشت زمين و شهر خدا روي زمين است، نزول امداد الهي در اين بخش حجاز، بيشترين است. انتخاب خدا از زمين، سرزمين مكّه مي باشد; سرزميني كه محبوب خدا است. شهر انبياء در خاكدان طبيعت، مكّه است و مكّه آرمان شهري است كه صالحان، پيامبران و نيكان بر آن گام نهاده اند.
2. نماز در مكه
در ميان عبادات، نماز از بزرگترين فرائض اسلامي بوده و عالي ترين وسيله تقرب به حريم قدس الهي محسوب مي شود. تشريع اين عبادت بزرگ براي برقراري ارتباط انسان با منبع عالم است.
قرآن كه مهمترين مرجع مسلمين است، در باره جايگاه نماز آيات متعددي دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان، ص244، روايت2311
در كتاب آسماني كمتر عبادتي همچون نماز مورد توجه و عنايت است. در قرآن تقريباً يكصد و چهل مورد كلمه «صلوة» ذكر شده. پانزده مورد به آن امر شده است و در چند مورد وجود مقدس پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) مخاطب امر به نماز است. در قرآن براي نماز آثار متعددي بيان شده است كه مهمترين آنها ياد خداست. چنان كه نماز موجب فلاح و رستگاري انسان هم مي شود:
(قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ) .
«به تحقيق رستگار شدند مؤمنان، آنان كه در نمازشان خشوع ميورزند.»
در احاديث در باره شأن و جايگاه نماز مطالب فراواني آمده است از جمله اين كه در حديثي از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي شود كه برترين چيزي كه انسان را به خدا نزديك مي كند و محبوب ترين كارها نزد خدا چيست؟ امام در پاسخ مي فرمايد:
«بعد از معرفت به خدا با فضيلت ترين و محبوب ترين نماز است و چيزي غير از نماز از نظر فضل و محبوبيت سراغ ندارم.»
نماز اقرار به ربوبيت خدا و توحيد الهي است. انسان در نماز مقابل خداي عظيم و جبار ايستاده است. نماز محل سكونت، خشوع و خضوع است. سجده در برابر منبع عالم در نماز وجود دارد و نماز انسان را از معاصي دور مي كند.
نماز به خودي خود جايگاه و شأن و منزلت رفيعي دارد، در عين حال نماز در مكه مقامي بالاتر و منزلتي شريف تر دارد. در حديثي از امام سجاد (عليه السلام) آمده است كه:
«وَ مَنْ صَلَّي بِمَكَّةَ سَبْعِينَ رَكْعَةً، فَقَرَأَ فِي كُلِّ رَكْعَة بِـ (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ آيَةِ السُّخْرَةِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ لَمْ يَمُتْ إِلاَّ شَهِيداً»;
«كسي كه در مكه هفتاد ركعت نماز بخواند و در هر ركعتي سوره اخلاص،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مؤمنون : 2
2 . وسائل الشيعه، ج10، ص182
3 . فقيه، ج2، ص146، روايت645 ; وسائل الشيعه، ج13، ص289، روايت17767
سوره قدر و آيه سخره و آية الكرسي بخواند، نمي ميرد مگر اين كه به مقام شهيد نائل شود.»
در حديث ديگري از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است:
مَكَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَ حَرَمُ رَسُولِهِ وَ حَرَمُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) ، الصَّلاَةُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلاَة وَ الدِّرْهَمُ فِيهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَم»;
«مكه حرم خدا و حرم پيامبر (صلي الله عليه وآله) و حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. نماز در آن [برابر با] صدهزار نماز است و يك درهم انفاق در آن برابر با صدهزار درهم است.»
اگر نماز در مكه اقامه شود، مقام شهادت براي انسان به ارمغان مي آورد چنان كه اجر و پاداش آن معادل صدهزار نماز در جاي ديگر است. همه اين احاديث دلالت قداست و جايگاه رفيع مكه دارد. قداست محل باعث قداست بيشتر عمل در آن است. چنان كه گاهي زمان به عمل قداست ويژه اي مي بخشد; مثل نمازگذاردن در شب قدر.
3. روزه در مكه
در كتاب خدا در باره روزه و جايگاه آن آيات متعددي آمده است. در يكي از آيات مهمترين ثمره روزه تقوا قلمداد شده است.
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
«اي كساني كه ايمان آورده ايد، روزه داشتن بر شما مقرر شد همچنان كه بر كساني كه پيش از شما بوده اند مقرر شده بود تا پرهيزگار شويد.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص586، روايت1 ; فقيه، ج1، ص228، روايت680 ; تهذيب الاحكام، ج6، ص31، روايت58
2 . بقره : 183
انسان به صورت طبيعي و فطري مي داند كه براي اتصال به عالم طهارت و قدس در آغاز بايد از لذائذ جسمي و شهوات مربوط به عالم ماده بكاهد و به طور كلي از هر چيزي كه او را از خدايش دور مي كند، دور شود. اگر در انسان چنين حالتي پديد آمد، او داراي صفت تقوا است. رايج ترين مصداق تقوا كاستن از خوردن و آشاميدن و خودداري از محرمات ساده اي از اين دست مي باشد. در اين صورت انسان تمرين خودداري از معاصي كرده و گامي به سمت مدارج كمال و معنويت برداشته است. لذا مهم ترين ثمره و پيامد روزه، تقواست.
روزه از مهمترين منازل سير و سلوك است، روزه جهادي براي معرفت خداست، روزه حركتي در راستاي اخلاص و تقرب به صاحب ضيافت است. روزه راهي براي رؤيت خدا باز مي كند، ميراث روزه معرفت، حكمت و يقين است. دل انسان با شكر و ذكري كه از روزه حاصل است، روشن مي گردد. با روزه شهوات كاسته، حالت انكسار براي انسان حاصل مي شود و روزه پشت معاصي را مي شكند. درباره روزه همين بس كه در ميان عبادات تنها روزه است كه خدا در باره آن فرمود: «براي من است و من جزاي آن هستم».
اگر كسي ماه رمضان را در مكه ادراك كند، خداوند براي او معادل صدهزار ماه رمضان در غير مكه ثبت و ضبط مي كند. خداوند به ازاي هر يك روز به او مغفرت و مقام شفاعت مي دهد و به ازاي هر يك شب هم مغفرت و مقام شفاعت و بالاخره خداوند به ازاي هر يك روز يك دعاي او را مستجاب مي كند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«مَنْ أَدْرَكَ شَهْرَ رَمَضَانَ بِمَكَّةَ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَي آخِرِهِ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ شَهْرِ رَمَضَانَ فِي غَيْرِ مَكَّةَ...».
«كسي كه ماه مبارك رمضان را از اول تا آخر در مكه باشد و مشغول به
1 . سنن نسائي، ج4، ص162
2 . مستدرك الوسائل،ج9، ص364 ; كنز العمّال، ج12، ص211، روايت34709
صيام و قيام، خداوند براي او اجر و ثواب صدهزار ماه رمضان در غير مكه مي نويسد و به ازاي هر يك روز مغفرت و شفاعت و به ازاي هر يك شب، مغفرت
و شفاعت به او مي دهد. و در برابر هر يك روز يك دعاي او را اجابت مي فرمايد.»
بر اين اساس است كه گفته مي شود بهترين ايام انجام حج، در صورت امكان ماه مبارك رمضان است; زيرا در اين صورت انسان مراتب كمال را با سرعت و سهولت بيشتري طي مي كند. خداوند مقامات فراواني به چنين انساني مي دهد كه در ميان آنها مقام رفيع شفاعت جايگاه ويژه اي دارد.
امام سجاد (عليه السلام) در بياني عجيب طاعم (خورنده) در مكه را معادل صائم در غير مكه مي داند.
«الطَّاعِمُ بِمَكَّةَ كَالصَّائِمِ فِيمَا سِوَاهَا، وَ صِيَامُ يَوْم بِمَكَّةَ يَعْدِلُ صِيَامَ سَنَة فِيمَا سِوَاهَا، وَ الْمَاشِي بِمَكَّةَ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»;
«خورنده در مكه همانند روزه دار در غير مكه است. روزه يك روز در مكه معادل روزه يك سال در غير مكه است كسي كه در مكه راه برود در حال عبادت خداست.»
بنابراين روزه دار نزد خدا مقام رفيعي دارد اما روزه اي كه در مكه گرفته شود، قابل مقايسه با غير آن نيست. چنين روزه اي به دنبال خود عفو و غفران الهي و ثواب ها و حسنات فراواني را در پي خواهد داشت. شفاعت، ميراث روزه مكه است، و از اين ها بالاتر اين كه اگر كسي در مكه باشد و يك روز عادي را با خوردن و آشاميدن پشت سر گذارد، همانند كسي است كه در جاي ديگر روزه باشد. جايگاه مكه تا بدان حد رفيع و والاست كه گام برداشتن در اين سرزمين عبادت خداست و در يك كلام حضور در مكه تقرب است و عبادت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فقيه، ج2، ص227، روايت2259 ; وسائل الشيعه، ج13، ص289، روايت17767
4ـ سجده در مكه
واژه «سجده» در قرآن كريم بيش از نود بار آمده است كه در ميان آنها چندين نمونه خاص است. يكي اين كه خداوند سجده را به كل كائنات نسبت داده است:
(وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ) ;
«و براي خداوند سجده مي كنند همه آنها كه در آسمان ها و زمينند.»
(وَلِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَما فِي اْلأَرْضِ) ;
«و هرچه در آسمانها و زمين است خدا را سجده مي كنند.»
(وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدانِ) ;
«گياه و درخت سجده اش مي كنند.»
ديگر اين كه قرآن معتقد است كسي كه اهل سجده است، اثر آن در سيماي او آشكار و هويداست: (سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ).
در اين آيه دو معنا بيان شده است يكي اين كه سجده اثري در رخساره همراهان پيامبر (صلي الله عليه وآله) از خود بر جاي گذاشته است و آن اين كه سيماي آنها، سيماي خضوع و
خشوع در برابر خداست. ديگر اين كه در قيامت محل سجده آنها چونان خورشيدي
مي درخشد و از آن نور ساطع مي شود و اين نور باطن آنهاست كه در قيامت به ظهور مي رسد.
امام صادق (عليه السلام) در حديثي فرمود:
«أَقْرَبُ مَا يَكُونَ الْعَبْدُ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَي:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رعد : 15
2 . نحل : 49
3 . الرحمن : 6
4 . فتح : 29
5 . الميزان، ج18، ص300
(وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ) »;
«بيشترين چيزي كه بنده را به خدا نزديك مي كند، سجده است، خداوند فرموده: سجده كن و نزديك شو.»
درباره درجات عالي مقام سجود و ساجد حديثي از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه قرابتي با حج دارد:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ وَ قَالَ: يَا رَبِّ، يَا رَبِّ، يَا رَبِّ، حَتَّي يَنْقَطِعَ نَفَسُهُ، قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي لَبَّيْكَ مَا حَاجَتُكَ»;
«هرگاه بنده اي سجده كند و در حالت سجده بگويد يا رب تا اينكه نفسش قطع شود خدا به او مي گويد: بله بنده من، جاجت تو چيست؟»
بالاترين مقام اين است كه انسان بتواند با خدا گفتگو كند، نزد خدا عرض حاجتي داشته باشد و در مقابل، خدا با اين بنده از در گفتگو درآمده پاسخ او را بدهد. از همين جاست كه مضمون حديث مزبور با حج تناسبي پيدا مي كند; زيرا حاجي به مقامي نائل آمده است كه خداوند به او مي گويد: «لبيك». بر اين اساس مي توان گفت كه مقام ساجد و مقام حج گزار متقاربند.
به جز اين، در باره سجده در مكه حديث عجيبي وجود دارد، امام باقر (عليه السلام) فرمود:
«السَّاجِدُ بِمَكَّةَ كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»;
«كسي كه در مكه سجده كند، همانند كسي است كه در راه خدا در خون خود بغلتد.»
از اين حديث به دست مي آيد كه سجده در مكه مقامي مضاعف دارد. مقام ساجد مقام گفت و گو با خداست; اما سجده در مكه به دنبال خود مقام شهادت مي آورد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فقيه، ج1، ص209 ; محجه البيضاء، ج1، ص344
2 . محجّة البيضاء، ص146
3 . المحاسن ج1، ص195، روايت196 ; وسائل الشيعه، ج13، ص289، روايت17770 ; بحارالانوار، ج99، ص82، روايت 34
شهادت مقامي است كه خدا روزي عبد مي كند و اين از مقام گفت و گو بسي برتر و بالاتر است. (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
5 ـ ختم قرآن در مكه
در باره قرآن مطالب فراواني به چشم مي خورد از جمله اين كه كسي كه قرآن قرائت كند، بيشترين چيزها را از خداوند دريافت مي كند، شفيعي افضل از قرآن وجود ندارد، خداوند فزع قيامت را از قاري قرآن مخلص برمي دارد، اهل قرآن اهل الله هستند، تلاوت قرآن باعث لينت قلب و دوري قساوت قلب است و خداوند به قرائت قرآن گوش مي دهد.
اما ختم قرآن در مكه فضيلتي متفاوت دارد. اگر كسي مي خواهد جايگاه خود را در بهشت ببيند، كافي است در مكه ختم قرآن كند، ختم قرآن در مكه موجب مي شود كه انسان بتواند رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ببيند، چنين عملي حسنات يك عمر را در پي دارد. امام زين العابدين (عليه السلام) فرمود:
«مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ لَمْ يَمُتْ حَتَّي يَرَي رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) وَ يَرَي مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّةِ» ;
«هر كس در مكه ختم قرآن كند، نميرد تا آن كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ببيند و جايگاهش را در بهشت بنگرد.»
البته ديدن اين مقام مي تواند در خواب باشد و اگر شخصي داراي مقام عرفاني رفيعي باشد، مي تواند در حالت بيداري صورت گيرد. آن چه از اين حديث بر مي آيد اين است كه ختم قرآن در مكه حجاب را بر مي دارد. چون ديدن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) يا رؤيت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 169
2 . ر.ك: محجة البيضاء، ج2، ص210ـ211
3 . تهذيب الاحكام، ج5، ص468، روايت1640 ; المحاسن، ج1، ص144، روايت198
مقامي در بهشت، با حجاب، امكان پذير نيست. انسان براي نيل به مقام هايي بلند نظير مشاهده بهشت، بايد نخست رفع حجاب كند و بي حجاب گردد.
از امام پنجم (عليه السلام) نيز در باره ختم قرآن در مكه و ثواب عظيم آن مي فرمايد:
«هر كس كه در مكه از جمعه تا جمعه يا در كمتر يا بيشتر از آن ختم قرآن كند و پايان آن روز جمعه باشد، براي او پاداش و حسنات از اولين جمعه اي كه در دنيا بوده تا آخرين جمعه اي كه در دنيا خواهد بود نوشته مي شود، اگر در روزهاي ديگر نيز ختم كند، همين طور است».
در بعضي از نسخ آمده است كه امام رضا (عليه السلام) به شخصي كه در حال طواف بود سخنان نغز و لطيفي فرمود:
«نگاه كن كجا هستي، تو در حرم خدا هستي، اينجا ساحت قدس ربوبي است، اينجا محل عبادت خداست، پس خودت را براي عبادت خدا آماده كن. نماز، روزه، صدقه و تمام افعال نيك در اينجا ثوابي مضاعف دارند چنان كه معاصي و گناهان در اينجا عذابي مضاعف در پي خواهند داشت. حتي اگر كسي قصد گناه كند به عنوان سيئه براي او ثبت مي شود، چنان كه اصحاب فيل آنگاه كه قصد هدم كعبه را كردند قبل از عمل به عقوبت اعمال خود رسيدند. در اينجا بايد ورع داشته باشي، در اينجا بايد زبان خود را حفظ كني. پس سخني جز به مصلحت و صواب نگو، تا آنجا كه مي تواني تسبيح و تهليل و صلوات بگو، امر به معروف و نهي از منكر كن، در اينجا اعمال خير انجام بده، در اينجا نماز شب بجاي آر، قنوت هاي طولاني انجام بده، طواف فراوان بجاي آر».
امام (عليه السلام) فرمايشات خود را ادامه داد تا اين كه فرمود:
«اگر مي تواني در مكه ختم قرآن كني و بعد از آنجا خارج شوي، اين عمل را حتماً انجام بده.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج2، ص612، روايت4 ; ثواب الاعمال، ص125، روايت1
2 . بحارالانوار، ج99، ص346، روايت18و19 ; مستدرك الوسائل، ج9، ص363، روايت11086
از مجموعه روايات سابق به دست مي آيد كه تمامي اعمال خوب و نيك اگر در مكه انجام شوند فضيلت دو چندان بلكه صد چندان دارند; نماز در مكه، روزه در مكه، انفاق در مكه، سجود در مكه و تلاوت قرآن در مكه اجر و ثوابي مضاعف در پي خواهند داشت ولي اين امر اختصاصي به كار نيك ندارد، اگر در مكه كار بدي انجام گيرد، عذاب آن هم مضاعف خواهد بود. قصد كار بد شايد عقاب نداشته باشد، اما اگر در مكه باشد گناه محسوب مي شود و در صورتي كه انسان اقدام به معصيت كند و آن را انجام دهد، عذاب مضاعف در انتظار اوست.
6. تسبيح در مكه
تسبيح در قرآن شأن و جايگاه رفيعي دارد، هر آنچه در آسمان ها و زمين است به تسبيح خداوند عزيز و حكيم مشغول است (حديد: 1)، آسمان ها و زمين به تسبيح خدا مشغولند (اسراء: 44)، هنگامي كه دو ابر به هم مي خورند و صداي غرشي از آن متصاعد مي شود به نام رعد، تسبيح خدا صورت گرفته است (رعد: 13)، هر كسي كه در آسمان ها و زمين است تسبيح گوي خداست (حشر: 24)، كوه ها و پرندگان تسبيح خدا مي كنند (انبياء: 79)، تسبيح اختصاص به انسان ها ندارد، فرشتگان خدا هم تسبيح و حمد پروردگار مي كنند (زمر: 75) و اگر تسبيح نبود پيامبري مثل يونس (عليه السلام) از دل ماهي نجات پيدا نمي كرد (صافات: 143).
از همين جا به دست مي آيد كه تسبيح امر عام و فراگيري بوده، شامل فرشتگان، كوه ها، پرندگان، پيامبران و به طور كلي هر چيزي كه در زمين و آسمان هاست و هر كسي كه در زمين و آسمان هاست مي شود. پس تسبيح اختصاصي به انسان ندارد، بلكه جمادات، گياهان و حيوانات را هم در بر مي گيرد.
از سوي ديگر تسبيح به دو قسم منقسم است; تسبيح تكويني و تسبيح اختياري. اگر آيات پيش گفته مرور شود به دست مي آيد تسبيحي كه در قرآن مدّ نظر است بر دو قسم است; بعضي آيات شامل تسبيحات تكويني مي شوند و بعضي ديگر ناظر به تسبيح ارادي و اختياري اند.
از سوي ديگر تسبيح از جنبه اي ديگر هم عموميت دارد; موجودات صبح و شام تسبيح خدا مي كنند (فتح: 9). تسبيح قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن مطلوب است (طه: 130)، ساعات اوّل شب و آخر روز، زمان تسبيح است (طه: 130)، هنگام ناپديد شدن ستارگان بايد تسبيح گفت (طور: 49)، بعد از هر سجده تسبيح مناسب است (ق: 40) و به طور كلّي شب و روز بندگان خدا به تسبيح او مشغولند. (فصلت: 38).
گذشته از اينكه در قرآن براي تسبيح صبحگاهي و شامگاهي تعابير مختلفي دارد. بكرة واصيل (فتح: 9)، غدوّ و آصال (نور: 36)، عشيّ اشراق (ص: 18)، عشيّ و ابكار (آل عمران: 41)، آناء ليل واطراف نهار (طه: 130) و ادبار النجوم (طور: 49).
در تسبيحات اربعه چهار جزء وجود دارد. امّا در ميان آنها تسبيح اصل است; زيرا حمد خدا، تهليل و تكبير همراه با تشبيه است، لذا لازم است كه همه آنها با تسبيح آغاز شود تا حمد و تهليل و تكبيري متناسب با شأن ربوبي صورت پذيرد. تسبيح، تنزيه خدا از عيوب و نواقص است، تسبيح، تنزيه از تحيمد و تهليل الهي است، تسبيح يكي از مقامات سير و سلوك است. عبد سالك توان قيام به حق عبوديت ندارد، او نمي تواند عبد كامل باشد و تمامي مراتب اخلاص و ايمان را طي كند لذا تمامي عبادات انسانها آميخته با شرك خفي است. كمال معرفت وقوف به عجز در بندگي است. تسبيح نشان دادن عجز و ناتواني در بندگي است، تسبيح اعتراب به حجاب است. آنگاه كه انسان به مقام كمّلين نائل مي شود درك عجز مي كند و اين مقام تسبيح است. كمال انساني اين است كه سميع باشد و با سمع باطني تسبيح موجودات را بشنوند و از اين حقارت درآيد كه (وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ).
اما تسبيح در مكه به گونه اي ديگر است، در اين زمينه دو حديث وجود دارد، در يكي تسبيح در مكه معادل خراج دو عراق است كه در راه خدا انفاق شود. امام ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسراء : 44
2 . مراد از دو عراق بصره و كوفه مي باشد. در زمان قديم اين دو شهر مركز بودند و شهرهاي بسياري از عراق و ايران تيول اين دو شهر محسوب مي شدند. خراج اين دو شهر و شهرهاي وابسته فراوان و عظيم بوده است اما در اين احاديث تعبير «خراج العراقين» كنايه است از وفور و فراواني مال و در واقع به عنوان ضرب المثل به كار مي رود. (ر.ك: احمدعلي، صالح، الخراج في العراق.)
صادق (عليه السلام) فرمود:
«تَسْبِيحٌ بِمَكَّةَ يَعْدِلُ خَرَاجَ الْعِرَاقَيْنِ يُنْفَقُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»;
«تسبيح در مكه معادل درآمد دو عراق است كه در راه خدا انفاق شود.»
در حديث ديگري تسبيح در مكه از خراج دو عراق نيز افضل شمرده شده است.
اگر در اين دو حديث تأمل كنيم به دست مي آيد كه فضيلت و ارزش يك تسبيح در مكه از هزينه كردن مبالغ بسيار هنگفتي در راه خدا برتر و بالاتر است. اين در حالي است كه قرآن مي گويد: اگر كسي چيز كمي از مال خود را در راه خدا انفاق كند، خداوند آن را هفت برابر و هر كدام از آنها را صد برابر مي كند.
پس به هر ميزان كه انفاق در راه خدا بيشتر باشد، اجر و پاداش آن هم فزونتر خواهد شد. از سوي ديگر در قرآن مي خوانيم اگر كسي اهل انفاق در راه خدا باشد و انفاقش با آزار و منت همراه نباشد، اين عمل دو اثر مثبت و با ارزش در پي دارد يكي اين كه اجر او نزد خداست و ديگر اين كه (لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ). اين در حالي است كه اين تعبير در قرآن به عنوان يكي از ويژگي هاي اولياي الهي ذكر شده است. (يونس: 62).
7. مقام مجاورت مكه
كسي كه مجاور مكه باشد، پاداش ارزشمندي در انتظار اوست، يكي از اين پاداش ها مغفرت است، اما اين مغفرت ويژگي خاصي دارد و آن اين كه فقط شامل او نمي شود بلكه شامل خانواده او، دعا كنندگان براي او، طايفه او و تمامي همسايگان او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المحاسن، ج1، ص143، روايت195 ; وسائل الشيعه، ج13، ص289، روايت17769 ; بحارالانوار، ج99، ص82، روايت 33
2 . وسائل الشيعه، ج13، ص289
3 . تهذيب الاحكام، ج5، ص468، روايت1640
4 . بقره : 261
5 . بقره : 262