بخش 5
امنیت تشریعی یا تکوینی 2. برکت 3. هدایت 4. رزق 5. شوق دلها به آن سو ب) ویژگی ها و احکام مکه در روایات یک) محرمات حرم 1. نقض امنیّت 2. وارد شدن غیرمسلم 3. شکار، کندن خار و لقطه دو) مکروهات حرم
|
|
امور ديگري هم در ادامه آيه بيان شده است ولي ابتلا به خوف و جوع در آغاز آمده و بر ديگر ابتلائات مقدم شده است كه اين نشان دهنده اهميت آن در ميان بلاهاست. آيه اي كه درباره قريش بود دقيقاً به همين دو ابتلا يعني جوع و خوف اشاره دارد و مي فرمايد كه خداوند به دليل عظمت بيت الله الحرام و حرم الهي آنها (قريش) را از گرسنگي و ترس رهانيد. در اين صورت انسان مي تواند با خيال آسوده و امنيت خاطر به عبادت و بندگي خدا بپردازد. لذا خدا زمينه لازم را براي عبادت آنها فراهم كرد و فرمود: (فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ).
درباره مصاديق خوف اقوال مختلفي است. برخي آن را بيم از دشمن گفته اند، بعضي آن را به معناي ترس از جذام بيان داشته اند چنانكه در حديثي نقل شده است كه اشاره به امنيت در باب خلافت دارد. بدين معنا كه خيال قريش از اين جهت آسوده شد كه خلافت در آنهاست. همچنين اين نقل هم وارد شده كه مراد خوف از طريق است. چون مسافرين قريش معمولا در راههاي مختلف مورد تعرض قرار مي گرفتند; از اين رو خداوند به آنها وعده امنيت راهها را داد. بنابراين مكه و اهل مكه در امنيت كامل بودند و هستند.
* اولين مكاني كه خداوند آن را براي بندگي خود و توسل به عبادت قرار داد، كعبه و مكه است. اين سرزمين نوراني را خداوند وسيله هدايت انسانها قرار داد. خداي سبحان در اين وادي رحمت نشانه هاي روشني قرار داده است كه به سه نمونه از آنها اشاره مي شود; يكي مقام ابراهيم (عليه السلام) ، ديگري امنيت و نشانه سوم وجوب حج بر افراد مستطيع است:
(فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللهِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا...) .
«در آنجاست آيات روشن و مقام ابراهيم و هر كه بدان داخل شود، ايمن است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف الاسرار، ج10، ص626 ; الميزان، ج20، ص367
2 . آل عمران : 97
|
|
براي خدا. حج آن خانه بر كساني كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است.»
در آيه مزبور يكي از آيه هاي روشن الهي امنيت ذكر شده است . امنيت براي كسي است كه به سرزمين مقدس مكه وارد شده باشد. امنيت در اين آيه يا به معناي رهايي از عذاب الهي است كه در قيامت شامل بعضي مي شود يا مراد رهايي از مؤاخذه هاي دنيويست. احتمال ديگري هم وجود دارد و آن اينكه هر كس به اين منطقه وارد شود، از تعرض مستكبران و ستمگران در امان است. البته اين نكته هم بيان شده كه كسي كه در آنجا دفن شود،از عذاب رهيده است.البته اين احتمال به احتمال اول مي تواند بازگردد.
در تفسير عرفاني كشف الاسرار داستاني بيان شده است كه به وجه امنيت خانه خدا اشاره دارد:
«ابوالنجم الصوفي مردي قرشي بود . گفتا شبي طواف مي كردم. گفتم يا سيدي! تو گفته اي (وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً) هر كه در خانه كعبه شود ايمن است! از چه چيز ايمن است؟ گفتا هاتفي آواز داد كه «آمِناً مِنَ النَّارِ» يعني از آتش دوزخ ايمن است.»
نكته اي عرفاني در اين فراز وجود دارد كه فرمود: (وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً) . بر اساس قاعده اي قرآني ـ عرفاني مي توان گفت كه جهان ظاهري دارد و باطني، قرآن هم چنين است يعني باطني براي آن وجود دارد، چنانكه انسان هم صورت ظاهر و باطن دارد. لذا جهان، قرآن و انسان دو صورت دارند، ظاهر و باطن. از سوي ديگر تمام شئون آدمي هم، چنين است. تمام اعمال و رفتاري كه انسان انجام مي دهد بجز جنبه ظاهر، بعد باطني هم دارد. كسي كه اهل سير و سلوك است و يك به يك منازل و مقامات را طي
مي كند،به مقام قلب وارد مي شود. مقام قلب چيزي جز مرتبه تسليم محض نيست. در اين حالت بنده از خود سلب اراده مي كند، تمام وجودش را در اختيار خدا قرار مي دهد. در
1 . بيان السعادة، ج1، ص284
2 . كشف الاسرار، ج2، ص217
|
|
اين حالت هيچ خوف، هراس و بيمي به بنده راه پيدا نخواهد كرد. جان آدمي سرشار از
امنيت و آرامش خواهد شد. لذا باطن كعبه به حسب مراتب انساني، مقام قلب خواهد بود و سالكي كه تمام آداب آن را به جاآورد، از نزاعها، معارضه ها و ناامني ها رهايي يافته به بهشت بندگي، آسايش و آرامش وارد خواهد شد. پيداست كه در قلب انسان دو چيز نگنجد. لذا انسان فقط مي تواند به يك منزل درآيد. زيرا در يك لحظه نمي توان در دو منزلگاه آرميد. كسي كه به خانه خدا، يعني مقام قلب و مرتبه تسليم درآيد از بيمها رهايي جسته، به آرامش و امنيت دست يابد.
روايات متعددي در ارتباط با آيه مزبور وجود دارد. در حديثي به اين نكته اشاره مي شود كه مراد امنيت حرم است و اين امنيت اختصاصي به بيت الله الحرام ندارد. از سوي ديگر اين امنيت اختصاصي به انسان هم ندارد و حتي حيوانات وحشي و پرندگان را هم در برمي گيرد. پس هر موجود زنده اي كه به حريم حرم وارد شود، از سخط و غضب الهي در امان است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً) الْبَيْتَ عَنَي أَمِ الْحَرَمَ؟ قَالَ: مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النَّاسِ مُسْتَجِيراً بِهِ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَهُ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ كَانَ آمِناً مِنْ أَنْ يُهَاجَ أَوْ يُؤْذَي حَتَّي يَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ».
«عبدالله بن سنان از امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه كه «هر كه وارد آن شود ايمن است» پرسيد: خداوند، حرم را قصد كرده است يا كعبه را؟ فرمود: هر كس از آدميان به صورت پناهنده وارد حرم شود، از خشم خدا اين است و هر حيوان وحشي وارد آن شود ايمن از آن است كه مورد هجوم يا آزار قرار گيرد تا اينكه از حرم بيرون رود»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بيان السعاده، ج1، ص284 ; لطائف الاشارات، ج1، ص262
2 . فروع كافي، ج4، ص227ـ228، روايت4 ; تهذيب الاحكام، ج5، ص419، روايت1456
|
|
لعنت خدا، ملائكه و همه مردم بر كسي باد كه به پناه جوي به حرم راه ندهد يا او را ياري نكند يا از ميهمان كردن او سرباز زند. حرمت و امنيت مكه تا بدان حد و پايه است كه «لقطه» يعني شيء گمشده كه در آن حكم متفاوت دارد. اگر انسان شيء گمشده اي را در جايي پيدا كرد، بايد يكسال آنرا اعلان كند، در صورتي كه صاحبش پيدا نشود، مي تواند آن را براي خود بردارد، اما اگر لقطه در محدوده حرم يافت شد بايد آنرا يكسال اعلام و در صورت يأس از سوي صاحبش صدقه دهد و به هيچ وجه نمي تواند آن را به مالكيت خود درآورد. لذا در محدوده حرم بايد حرمت مالكيت را نسبت به جاي ديگر بيشتر نگه داشت.
حاصل آنكه حرم امن الهي داراي امنيتي فراوان و بيش از سرزمين هاي ديگر است. در آنجا وحوش، پرندگان و حيوانات هم آسوده اند، اگر انساني جنايت كرد و به آنجا پناه برد، بايد براي او حرمت قائل شد، در صورتي كه مجرم به مكه پناه برد، بايد او را مهمان كرد و به او پناه داد، البته استثناهايي هم وجود دارد. تمامي موارد از يك چيز حكايت دارد و آن امنيت، احترام و قداست مكه است.
* تمام موارد گفته شده در آيه اي ديگر به گونه اي متفاوت بيان شده است. يكي از شيوه هاي قرآن ارائه ضرب المثل است. قرآن به قريه اي مثال مي زند كه امن است، اهالي آن رزق فراوان دارند اما آنها قدرشناسي نكرده، كفران نعمت كردند. بهمين دليل مبتلا به گرسنگي و بيم شدند.
(وَضَرَبَ اللهُ مَثَلا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكَان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص227، روايت4
2 . ر.ك: الحج والعمره، ص37، روايت24
3 . فروع كافي، ج4، ص238
|
|
فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ) ;
«خدا قريه اي را مثل مي زند كه امن و آرام بود، روزي مردمش به فراواني از هر جايي مي رسيد، اما كفران نعمت خدا كردند و خدا به كيفر اعمالشان به گرسنگي و وحشت مبتلايشان ساخت.»
مراد از قريه، مكه است. خداوند هفت سال مرد اين شهر را با «جوع» عذاب كرد. علت آن كفر و تكذيب پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود. قحطي بر آنان فشار آورد تا اينكه خداوند نعمتش را مجدد بر آنها سرازير و سرزمين مكه را سرشار از روزي گرداند. در آيه مزبور براي مكه سه وصف بيان شده است: امنيت، اطمينان و رزق. وصفي كه در ميان آمده همانند واسطه اي است كه رزق را براي اهالي مكه به ارمغان مي آورد; زيرا در صورتي كه اهل مكه از اشرار و مهاجمين و نيز از حوادث طبيعي در امان باشند، طبعاً رزق و روزي آنها فراوان گشته، سرزميني امن و آرام خواهند داشت.
* ابراهيم (عليه السلام) كه او را «اب الانبياء» لقب داده اند، از خدا درخواست هايي داشت است كه يكي از آنها امنيت شهر مقدس مكه است:
(وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الاَْصْنَامَ) ;
«و ابراهيم گفت: اي پروردگار من، اين سرزمين را ايمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستش بتها دور بدار.»
بر اين اساس مي توان گفت امنيتي كه براي مكه حاصل است، نتيجه دعاي ابراهيم (عليه السلام) است.
يكي از ويژگي هاي اين پيامبر بزرگ الهي در قرآن اين است كه او اموري را بصورت دعا از خدا درخواست كرده و خداوند هر يك را به گونه اي خاص اجابت فرموده است كه يكي از آنها اين است كه شهر مكه امن باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نحل : 112
2 . الميزان، ج12، ص362
3 . ابراهيم : 35
|
|
سفري كه بعداً به آن سرزمين بازگشت آن منطقه را به صورت سرزميني آباد و همانند شهري يافت. مجدد همان دعا را از خدا درخواست كردو از خدا خواست كه اين شهر را شهر امني قرار دهد. به هر تقدير يك دعا مربوط به قبل از آن است كه مكّه شهر
شده و يكي بعد از آن است كه اين سرزمين صورت شهر به خود گرفته باشد. بر اين
اساس دعاهايي كه در اين آيات آمده است آخرين درخواستهاي ابراهيم (عليه السلام) مي تواند باشد.
با نگاهي عرفاني مي توان گفت كه ابراهيم (عليه السلام) با يك بيان دو چيز را از خدا درخواست كرده است. درخواست اول اينكه سرزمين مكه جايگاهي امن براي واردين باشد. ديگر آنكه خداوند مقام قلب انساني را محلي امن و دور از دسترس وسوسه هاي شيطاني قرار دهد. مكه و بيت الله الحرام از نظر عرفاني مظهري دارد، مظهر آن دو قلب انسان است; زيرا خانه واقعي خدا قلب بنده مؤمن است. ابراهيم (عليه السلام) از خدا درخواست مي كند كه مقام قلب جايگاهي براي تسليم و رضاي حق و مأمني دور از دسترس شيطان و مكرهاي او باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره: 126
2 . همان.
3 . ابراهيم : 35
4 . بيان السعادة، ج2، ص394
|
|
نكته ديگري كه در آيه وجود دارد خوف و رجائي است كه در دعاي ابراهيم (عليه السلام) به چشم مي آيد. با يك چشم به فقر خود نگريست و از خدا خواست او را از بندگي صنم ها نجات دهد و با چشم ديگر به حالت بسط درآمد و با زبان بسط و انبساط از خدا خواست كه سرزمين مكه را امن و آباد قرار دهد. ابراهيم (عليه السلام) به حكم «تلوين» فعل خود ديد و از خدا امنيت و آرامش شهر مكّه را خواست. او همچنين به حكم «تمكين» راه «خلّت» (چون ابراهيم (عليه السلام) خليل الله است) پيش گرفت و فعل خود نديد و از خدا تقاضاي كمال بندگي نمود.لذا ابراهيم ميان دو حالت خوف و رجا،قبض و بسط و تلوين و تمكين مردد است و اين ترديد ابدي است و مبارك كه از ويژگي هاي انسان كامل مي باشد.
* چنانكه گذشت، ابراهيم (عليه السلام) در موردي ديگر هم تقاضاي امنيت شهر مكه را از خدا داشته است:
(وَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ) ;
«و ابراهيم گفت اي پروردگار من، اين شهر را جاي امني گردان و از مردمش آنان را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند از هر ثمره [اي] روزي ساز.»
نكات عرفاني كه در موردآيه قبل بيان شد ذيل اين آيه هم ارائه شده است. اما بعضي به نكته ظريفي اشاره كرده اند و آن اينكه رمز اجابت دعاهاي ابراهيم (عليه السلام) در اين نكته نهفته است كه درخواست هاي او آميخته به نفع شخصي نبود. آن پيامبر بزرگ الهي درخواستي براي خود نداشت، بلكه دعاهاي او واقعاً از خدا و براي ديگران بود. و اين يكي از سنت هاي الهي است كه هرگاه بنده اي صادقانه از خدا و براي غير خود درخواستي داشته باشد، خداوند آن دعا را در حق او و ديگران اجابت مي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف الاسرار، ج5، ص282
2 . بقره : 126
3 . كشف الاسرار، ج1، ص365 ; بيان السعادة، ج1 ، ص145 ; تفسير منسوب به ابن عربي، ج1، ص53
4 . لطائف الاشارات، ج1، ص124
|
|
خداوند اينگونه مي پسندد كه انسان اگر چيزي مي خواهد براي ديگري بخواهد; زيرا از يك سو به نحوي از خودش خارج شده و گام در وادي فنا نهاده و از سوي ديگر بنده بر اساس پسند و دوستي خدا گام برداشته است. كسي كه از خدا مي خواهد، ولي همه چيز را براي خود مي خواهد در خوديت و انانيت بيشتر فرو مي رود، اما آنكه از لاك خود درآيد و سعي كند غير خود را هم ببيند، خدا به او بيشتر مي دهد; چون از خود فاصله گرفته و گامي به سوي خدا برمي دارد. در واقع بايد گفت «ثروت واقعي چيزي نيست كه براي خود نگه داشته ايم، بلكه ثروت واقعي چيزي است كه به ديگران مي دهيم و براي آنها مي خواهيم».
امنيت از مهمترين ويژگي هاي شهر مقدس مكه است. اين امتياز را خدا به اين سرزمين بخشيده است و علت آن بر اساس آيات، دعا و درخواست ابراهيم (عليه السلام) است.
امنيت تشريعي يا تكويني
بدون شك بر اساس آيات متعدد، مكه مكرمه داراي قداست، حرمت و امنيت است. پرسشي كه در اينجا وجود دارد، اينكه مراد از امنيت مكه چيست؟ آيا منظور امنيت تشريعي اين سرزمين است يا امنيت تكويني؟ در اين زمينه دو ديدگاه به چشم مي خورد، برخي صرفاً سخن از امنيت تشريعي مي گويند و بعضي ديگر امنيت تكويني را مطرح كرده اند.
علامه طباطبايي(رحمه الله) ذيل چندين آيه بيان داشته اند كه خداوند براي سرزمين مقدس مكه امنيت تشريعي مقدر و مقرر فرموده است و دعاي ابراهيم (عليه السلام) چيزي بيش از اين را نشان نمي دهد.ابراهيم (عليه السلام) ازپروردگارخودتشريع حكمي را براي سرزمين مكه درخواست كرد و اين يكي ازبزرگترين نعمت هايي است كه خداوند بر بندگانش نازل فرمود. اگر انسان در عمق اين حكم تشريعي تأمل نمايد و در قداست و امنيت تشريعي شهر مكه و
محدوده حرم ژرف نگري كند، به دست مي آورد كه خداوند تا چه اندازه خيرات و
1 . الميزان، ج1 ص285 و ج3، ص354 و ج12، ص69
|
|
بركات ديني و دنيوي به اهالي آن نازل فرموده است. تاريخ مملو از گزارشها و نقل هاي متعددي در اين باره است.سپس مرحوم علامه جواب نقضي هم از قول دوم ارائه داده اند و آن اينكه اگر مراد امنيت تكويني است، تاريخ خلاف آن را نشان مي دهد، فتنه ها و حوادث تلخ همه نشان از آن دارند كه اين شهر به لحاظ تكويني محل امني نبوده است.
دانشمند فرهيخته استاد جوادي آملي ديدگاه ديگري دارند. ايشان معتقدند كه سرزمين مكه به صورت طبيعي بايد فاقد امنيت باشد زيرا از يك سو خوي مردم حجاز غارتگري بوده است و از سوي ديگر علم و فرهنگ در اين شهر وجود نداشته است. خداوند كعبه را محل امن و بر حسب شرافت آن، مكه را بلد امين قرار داد. آيات متعددي اين امر را اثبات مي كند كه گذشت. اما نكته اي كه براي اثبات امنيت تكويني بر آن سر انگشت تأكيد نهاده اند، مربوط به آيه اي از سوره عنكبوت است:
(أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ يُتَخَطَّفُ النّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ) ;
«آيا ندانسته اند كه حرم را جاي امن مردم قرار داديم حال آنكه مردم در اطرافشان به اسارت ربوده مي شدند؟»
از آنجا كه «اختطاف» بمعناي ربوده شدن، امري تكويني است، لذا امنيتي كه مقابل آن قرار گرفته امري تكويني خواهد بود. از سوي ديگر حكم امنيت تشريعي پس از اسلام آمده، در حالي كه قرآن كريم امنيتي را كه از دوران جاهليت تا زمان اسلام ادامه داشته است به عنوان سند ذكر مي كند.
استاد جوادي آملي پاسخي براي اشكال نقضي مرحوم علامه طباطبايي فراهم كرده اند. اشكال اين بود كه اگر امنيت تكويني باشد، جنگها، كشتارها و ناامني هاي بي شماري در طول تاريخ در اطراف كعبه رخ داده است و اين ها با امنيت تكويني سازگار نيست. در پاسخ بايد گفت همان گونه كه مردم مكه از لحاظ اقتصادي از نعمت هاي فراواني بهره مند شدند، با وجود اينكه مكه محل كشاورزي، دامداري و صنعت نبود،
1 . صهباي حج، ص151ـ159
2 . عنكبوت : 67
|
|
آنها از لحاظ اجتماعي هم از امنيت تكويني برخوردار شدند هر چند اين امنيت مقطعي باشد. معناي امنيت تكويني حرم اين نيست كه در آنجا جنگ و كشتار نباشد، بلكه خداوند آنجا را مأمن قرار داد، اما اگر مردم در آنجا به بيراهه رفتند، خداوند آن ها را به قهر و غضب خود گرفتار مي كند.
به نظر مي رسد چنين بياني از امنيت تكويني بدين معناست كه بود و نبود آن تفاوتي نمي كند. اين امر بدين معناست كه شهر مكه امن است، مادامي كه مردم در آنجا به بيراهه نروند. اين حكم شامل همه منطقه ها و سرزمين هاست و اختصاصي به مكه ندارد. يعني بطور كلي مي توان گفت كه هر قومي در هر نقطه اي از زمين راه ايمان و تقوا رود، خدا بركاتش را بر آن قوم ارزاني خواهد داشت كه يكي از آنها امنيت است.
(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ) ;
«اگر مردم قريه ها ايمان آورده و پرهيزكاري پيشه كرده بودند بركات آسمانها و زمين را به رويشان مي گشودم.»
و اگر قومي كجراهه روند و از مسير حق دور شوند خداوند به آنها غضب مي كند:
(وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لاَِنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ) ;
«كافران مپندارند كه در مهلتي كه به آنها دهيم خير آنهاست. به آنها مهلت مي دهيم تا بيشتر به گناهشان بيافزايند و براي آنهاست عذابي خوار كننده.»
اساساً يكي از سنّتهاي خدا اين است كه هر قومي را با عمل خودش مي سنجد و متناسب با آن رحمت يا عذاب خود را فرومي فرستد. گذشته از اينكه ايراد نقضي مرحوم علاّمه طباطبايي پاسخي دريافت نكرد; اگر شهر مكّه داراي امنيت تكويني است هيچ ناامني در آن نبايد رخ مي داد و اگر رخ داده است نشان آن است كه به لحاظ تكويني،
شهر امني نيست. از سوي ديگر اين تعبير كه مكّه از لحاظ اجتماعي امنيت تكويني دارد
1 . اعراف : 96
2 . آل عمران: 178
|
|
نشان از آن داردكه مراد از امنيّت تكويني همان امنيت اجتماعي است و امنيت اجتماعي چيزي جز امنيت تشريعي نيست.
نهايت چيزي كه از امنيت تكويني به دست مي آيد، اين است كه اگر كسي از روي ظلم و كفر نسبت به شهر مكه قصد سوئي داشته باشد، خداوند با سرعت به حيات ظالم پايان مي دهد و اين، ويژه سرزمين مكه است. دليل اين مطلب آيه اي از سوره حج است:
(وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم) ;
«و هر كه را در آنجا قصد كجروي يا ستمكاري داشته باشد، عذاب دردآوري مي چشانيم.»
به نظر مي رسد از ظاهر آيه فوريت و سرعت استفاده نمي شود. آيه مي فرمايد آنانكه كافر شدند و به صورت مدام و مستمر مردم را از راه خدا باز مي دارند و مؤمنين را از ورود به مسجدالحرام منع مي كنند خداوند عذاب اليم خود را به آنها خواهد چشاند. اين بيان همانند ديگر تعابير قرآني در باب نزول عذاب است، ولي از آن فوريت به دست نمي آيد. گذشته از اينكه اگر هم فرض كنيم فوريت عذاب براي تجاوزگران سرزمين مكه از ويژگي هاي اين شهر مقدس است، باز اين دليلي بر امنيت تكويني نمي شود. اگر منطقه اي براساس خواست و اراده الهي به لحاظ تكويني در امان باشد، بايد هميشه و در تمامي طول تاريخ آن محدوده مبتلا به هيچ ناامني نگردد. امنيت تكويني، امنيت مشروط نيست. نمي توان گفت كه اين شهر به لحاظ تكوين امن است مشروط به آنكه اهالي آن خوب باشند; زيرا تمامي سرزمين ها اين گونه است، چنانكه چنين امنيتي بود و نبودش مساوي است.
2. بركت
از ديگر ويژگي هاي سرزمين وحي، بركت و وفور نعمت است. مناسب است در آغاز، نگاهي به آيات قرآن داشته باشيم. يكي از مفاهيم جالب كه در آيات متعددي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 25
|
|
(حدود سي آيه) يافت مي شود، مفهوم «بركت» مي باشد. قرآن گاهي بركت را به كوه
نسبت داده (فصلت:10)، گاهي به اطراف مسجدالحرام (اسراء:1)، گاهي به ابراهيم (عليه السلام) (صافات:113)، گاهي به موسي (عليه السلام) (نمل:8)، گاهي به يك قوم (اعراف:96) ، گاهي به قرآن (انعام:92)، گاهي به باران (ق:9) و گاهي به شب (دخان:3). لذا طيف گسترده اي از امور مي توانند داراي بركت باشند; از كوه گرفته تا شب و از پيامبر گرفته تا باران. سؤالي كه در اينجا به چشم مي آيد اينكه بركت در اينگونه امور به چه معناست؟ و ملاك و معيار وجود بركت چيست ؟
كلمه بركت در اصل از «البرك» به معناي سينه شتر است . از آنجاكه «برك البعير» يعني «شتر سينه خود را به زمين زد»، و اين مستلزم يك نحوه قرار گرفتن و ثبوت شيء است، لذا كلمه مزبور را در معناي «ثبوت» ـ كه لازمه معناي اصلي است ـ استعمال مي كنند، همچنين به انبار آب بركت مي گويند; زيرا آب در آن محل كه ثابت بوده، قرار گرفته است.
بركت در قرآن به معناي ثبوت خيرات الهي است. اگر نعمت و خير از آسمان در محلي قرار گيرد به آن بركت گفته مي شود.
(لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ) ;
«بركات آسمان و زمين را به رويشان مي گشوديم.»
خيرات الهي از مقام ربوبيت و الوهيتش نازل مي شود. اين خيرات و نعمت ها قابل شمار نيست و بي حد و حصر بر زمين و زمينيان مي بارد و آنها را در برمي گيرد. خداوند رحمت بي كران خود را از در و ديوار براي انسان ها فرو مي فرستد. از اين رو به هر چيزي كه داراي زياده محسوس يا نامحسوسي باشد مي گويند داراي بركت است. و روايات متعددي هم بدين مضمون نقل شده است كه «مال با صدقه كم نمي شود». بنابراين بركت به معناي خير و نعمتي است كه در چيزي استقرار داشته باشد مانند: بركت در نسل كه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفردات : 41
2 . اعراف : 96
|
|
معناي فراواني اعقاب يا ماندگاري نام و دودمان است، يا بركت در غذا به معناي سير
كردن افراد بيشتري از مردم يا بركت در وقت به معناي گنجانيدن كارهايي در مقدار وقتي كه به صورت معمول آن وقت گنجايش آن امور را ندارد.
بركت در هر امري به حسب اغراض متفاوت است مثلا غرض از خوردن غذا سير شدن است لذا بركت در طعام به معناي اين است كه مقداري از غذا افراد بيشتري را سير كند. گاهي غرض از غذا شفاگيري است لذا بركت در طعام به معناي اين است كه خوردن آن باعث بهبودي و شفاي افراد فراواني بشود و گاهي غرض از طعام تحصيل نورانيت در باطن براي عبادت خداست لذا بركت بر حسب اين هدف معناي خاص خود را پيدا مي كند. گفتني اينكه نزول بركت الهي منافات با ساير عوامل دخيل ندارد. اگر خدا اراده كند در چيزي بركت قرار گيرد اين امر بدين معنا نيست كه ساير علل و عوامل را از تأثيرگذاري باز دارد زيرا اراده و مشيت او در طول اسباب است. اگر خداوند اراده كرد تا بركت در غذا يا وقت يا عمر كسي قرار گيرد بدين معناست كه اسباب را به گونه اي ترتيب مي دهد كه نتيجه مطلوب حاصل آيد نه اينكه علل و عوامل طبيعي از كار بازدارد.
به عبارت ديگر در يك محدوده زماني مشخص كه به طور معمول چند عمل خاص انجام مي شود،اگر خداوند اراده كند و به آن وقت و زمان بركت دهد بر اثر ترتيب علل و عوامل در همان محدوده زماني،اعمال با آثار بيشتري محقق خواهد شد. لذا طول زمان چندان مهم نيست آنچه اهميت دارد عمق زماني است. ممكن است كسي صد سال عمر كند امّا خدمت مهمي به خود و ديگران انجام ندهد امّا چه بسا فرد ديگري نصف اين زمان عمر داشته باشد ولي آثار و بركات اين عمر محدود بسيار بيشتر و گسترده تر باشد. ممكن است سرمايه هنگفتي براي انسان حاصل آيد اما اين سرمايه نفعي به حال او يا ديگران نداشته بلكه خرج كارهاي ناشايست يا بيماري هاي مهلك شود، در حالي كه سرمايه اي كوچك اگر محل بركت الهي باشد مي تواند چنان نافع باشد يا در راه كارهاي
مفيد خرج شود كه نسلها و زمانهاي مديد بعد از آن آثار و منافعش باقي و برقرار باشد.
از ويژگي هاي شهر مقدس مكه بركت آن براي جهانيان است. اين بركت به لحاظ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان، ج7، ص280ـ282
|
|
خانه خداست كه به حرم هم سرايت پيدا كرده است. با نگاهي عرفاني بركات مكه، الطاف، فتوحات و مكاشفاتي است كه براي سالك حاصل مي شود. كسي كه با همت خود قصد كعبه كند و در آنجا استقرار يابد، خداوند كعبه دل را محل افاضات و مشاهدات قرار مي دهد. خير و بركتي كه براي سالك مقرر شده است از نوع ديگري است، او بدنبال بركات معنوي است و هر گاه فتح و بهجت و سرور باطني نصيبش شود، قلبش مبارك و روحش متعالي گشته است. خداوند درخت وجود او را با بركت مي كند، خداوند چنان توبه او را مي پذيرد كه گويا تازه از مادر زاده شده است و خداوند به انسان مؤمن و سالك نظر مي كند.
بركت شامل حيوانات، پرندگان و گياهان هم مي شود. آنها هم هر يك به نحوي در سرزمين مبارك از بركات و خيرات الهي بهره مند مي شوند. حتي نماز در آن محل بركت است; زيرا احاديث متعددي يك ركعت نماز در آنجا را مانند هزار ركعت نماز در جاي ديگر و حتي بالاتر از آن دانسته است.
3. هدايت
خصيصه ديگري كه خداوند براي مكه مكرمه به سبب كعبه بيان نموده، هدايت است. خداوند چنين اراده كرده كه كعبه و حرم وسيله هدايت مردم باشند. هدايت، دلالت و راهنمايي است و اگر كسي به دنبال مقصد و مقصودي باشد و راه را نداند، در صورتي كه كسي راه نشان داد، او را هادي و راهنمايي او را هدايت مي گويند. انسان ها هر يك به دنبال هدف و منزلگاهي هستند كه راه را نمي شناسند. خداوند هادي با لطف خود راه درست را به انسان نشان داده است.
حجت باطني حاصل مي شود: (رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي) ; «پروردگار ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لطائف الاشارات، ج1 ، ص262 ; بيان السعادة، ج1، ص283 ; كشف الاسرار، ج2، ص214
2 . مفردات، ص536
3 . طه : 50
|
|
ايمان بياورد خدا قلبش را هدايت مي كند». و آخرين نوع هدايت در رابطه با آخرت است و آن هدايتي است كه به سوي بهشت صورت مي گيرد: (سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ) ; «او را كه هدايتشان كند و كارهايشان را به اصلاح آورد». نكته جالب اينكه ميان هدايت هاي چهارگانه نوعي ترتيب برقرار است. يعني اگر هدايت اول حاصل نشود هدايت دوم هم محقق نخواهد شد و اگر دومي صورت تحقق پيدا نكند هدايت سوم و چهارم شامل نخواهد شد چنانكه شمول هدايت سوم و چهارم مشروط به تحقّق هدايت هاي سه گانه پيشين است.
هدايت كعبه و مكه نسبت به مردم گونه هاي مختلف دارد. اين سرزمين سعادت آخرت انسان ها را نشان مي دهد، آدميان را به قرب و بندگي خدا مي رساند. در اين وادي آيات روشن الهي وجود دارد، آياتي كه در اين وادي نور قرار دارد، علائم صدق انبيا و اوليا است، شهر مقدس مكه انسان را به توحيد و بندگي ناب دعوت مي كند، كسي كه قصد تخريب آن را دارد مثل اصحاب فيل، نابود مي شود، قبيله اي كه حجر الاسود را گرفت و مخفي كرد، مرگ ميان آنان شايع شد، هر گاه پرندگان به محاذات مكه يا كعبه مي رسند منحرف شده، حالت تواضع و خضوع به خود مي گيرند، آيات متعدد از آثار انبيا و معجزات آنها در اين محل موجود است، آن زمان كه حجرالاسود را به شهادت گرفتند، اين سنگ سياه به نطق آمد و سخن گفت. اگر در قلب انساني ذره اي ايمان باشد،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سجده : 24
2 . تغابن : 11
3 . محمد : 5
4 . الميزان، ج3، ص351 ; بيان السعادة، ج1، ص284
|
|
با ورود به اين سرزمين و نگاه به خانه خدا سراپا شور بندگي شده، حالت انقلاب، ابتهال و اشك و آه پيدا مي كند. اينها، گوشه ها و نمونه هايي از هدايت گري سرزمين بي آب و علفي به نام مكه است.
4. رزق
ابراهيم خليل (عليه السلام) از خدا خواست كه رزق خود را براي اهل مكه فرو ريزد و خدا تقاضاي او را پذيرفت و آن را اجابت نمود. اين درخواست در سه آيه بيان شده است: (بقره: 126، ابراهيم: 37، قصص: 57).
بدون ترديد رازق فقط خداست و هيچ موجود ديگري توان دادن روزي كائنات را ندارد. رازق واقعي خداست و احدي نمي تواند مدعي رزق و روزي شود. ادعاي رزق دهي برابر با شرك است و اگر كسي براي روزي از رازق حقيقي سؤال نكند تلاش او براي رزق به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد.
(وَمَا مِنْ دَابَّة فِي الاَْرْضِ إِلاَّ عَلَي اللهِ رِزْقُهَا) ;
«هيچ جنبنده اي در روي زمين نيست جز آنكه روزي او به عهده خداست.»
رزق الهي دو گونه است: رزق عام و رزق خاص. خداوند هر جنبنده اي را روزي مي دهد، اين رزق عام خداست. خداوند در عين حال رزق خاصي هم دارد، يعني به فردي خاص نعمت خاصي مي دهد چنانكه فرمود: هر كس كه اهل تقوا باشد خداوند رزق بي حساب به او مي دهد; يكي از رزق هاي خاص الهي روزي سرزميني لم يزرع به نام وادي ابراهيم است. خداوند ثمرات و بركات خود را بر اهل مكه مي فرستد، اين ثمرات شامل منافع و فوايد طبيعي و ظاهري مي شود; چنانكه ثمرات معنوي نظير انقياد، بندگي، معرفت و هم نشيني با خدا را هم شامل مي شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هود : 6
2 . طلاق : 3
3 . بيان السعادة، ج2 ، ص394 ; تفسير منسوب به ابن عربي، ج1، ص350
|
|
خداوند تمام ثمرات عالم را در اين شهر جمع نموده است، به گونه اي كه انسان مي تواند در يك روز ميوه چهار فصل را در مكه پيدا كند. خلاصه آنكه ثمرات و رزق شهر مكه هم شامل منافع دنيوي است و هم منافع علمي وهم ثمرات قلبي. لذا منافع و ثمرات اين سرزمين در عين حال كه خاص است بسيار عام و فراگير خواهد بود.
5. شوق دلها به آن سو
ابراهيم خليل (عليه السلام) دعاي ديگري كرد، او از خدا خواست تا دلهاي مردم چنان باشد كه هواي سرزمين مكه كند
(...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ...) ;
«دلهاي مردم را چنان كن كه هواي آن را كنند.»
كلمه «هوي» به معناي سقوط است، ولي در اين آيه بدين معناست كه دلهاي مردم به آن سمت و سو تمايل يابد. البته با توجه به مرجع ضمير«اليهم»، مراد اين است كه قلب هاي مردم به سوي فرزندان ابراهيم (عليه السلام) متمايل شوند; به گونه اي كه وطن خود را رها كنند و پيرامون ايشان منزل گزينند. اما اگر كسي به زيارت خانه خدا رفت، طبعاً اين هدف محقق شده و مي توان گفت به نحوي مضمون دعاي ابراهيم (عليه السلام) اين است كه دل ها به سوي اين سرزمين متمايل شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به نقل از: بيان السعادة، ج1، ص145
2 . همان.
3 . ابراهيم : 37
4 . الميزان، ج12، ص77
|
|
نكته ظريفي در آيه وجود دارد; در آيه مزبور از دل با تعبير «فؤاد» ياد شده است. فؤاد همان قلبي است كه در آن آتشي افتد، اگر قلبي سخت بسوزد و شعله كشد و دود آن به هوا رود، به آن فؤاد گويند. شوقي كه خداوند نسبت به فرزندان ابراهيم (عليه السلام) و نيز سرزمين نور و وحي در دلها قرار داده است، اشتياقي معمولي نيست، بلكه شوق و حبي از نوع سوختن و آتش گرفتن است . قلبها در اين سرزمين به هيجان مي آيند، مملو از حرارت عشق و شوق مي شوند و كنار خانه يار به ياد يار مي سوزند.
ب) ويژگي ها و احكام مكه در روايات
در احاديث رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) و اهل بيت عصمت و طهارت مضامين و مطالب فراوان و متنوعي دربارة ويژگي ها و نيز احكام حرم بيان شده است. مي توان اين مطالب را دسته بندي نمود و با يك نظام خاصي ارائه كرد. گفتني است كه احكام فقهي حرم در كتاب هاي توضيح المسائل به تفصيل بيان شده و در اين مقام قصد تكرار آنها نيست. در اينجا عمدتاً مباحث عرفاني مدّنظر بوده، به حدي از مطالب فقهي بسنده مي شود كه داراي مضامين معنوي و عرفاني باشد. ولي از آنجا كه در پاره اي از روايات مباحث فقهيو عرفاني به هم آميخته اند، چاره اي جز اشاره به بعضي از احكام فقهي نيست.
يك) محرمات حرم
1. نقض امنيّت
يكي از اموري كه به عنوان كار حرام و ممنوع در شهر مقدس مكه مطرح است، نقض امنيت آنجاست. شكستن قداست و امنيت حرم امن الهي يكي از محرمات محسوب مي شود. حرمت مكه هديه اي الهي و آسماني است و خداوند از آن زمان كه آسمان ها و زمين را آفريد، براي مكه حرمت قرار داد; از اين رو حرمت مكه
قدمتي بسيار دارد و همزاد آفرينش است. عظمت و حرمت مكه استمرار دارد و تا قيامت نيز ادامه خواهد داشت، هيچ كس قبل و بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله) حق ندارد حرمت اين آرمان
|
|
شهر آسماني را زير پا گذارد و امنيت آن را نقض كند. رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) روز فتح مكه فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مَكَّةَ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضَ وَ هِيَ حَرَامٌ إِلَي أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ لَمْ تَحِلَّ لاَِحَد قَبْلِي وَ لاَ تَحِلُّ لاَِحَد بَعْدِي وَ لَمْ تَحِلَّ لِي إِلاَّ سَاعَةً مِنْ نَهَار»;
«خداوند روزي كه آسمان ها و زمين را آفريد، مكه را حرام ساخت و تا برپايي قيامت نيز حرام است و براي هيچ كس پيش از من حلال نشده و براي احدي پس از من نيز حلال نخواهد شد و براي من جز ساعتي از يك روز حلال نشده است.»
در حديث ديگري همراه داشتن شمشير به هنگام ورود به حرم ممنوع اعلام شده است، همچنين نماز خواندن درحالي كه شمشير در برابر انسان باشد، داخل شهر مكه مجاز نيست، لذا بردن شمشير و نيز نماز خواندن با شمشير در شهر مكه ممنوع است. علتي كه در اين حديث بيان شده اينكه قبله امن است و امنيت آن اجازة حتي بردن شمشير هم به انسان نمي دهد.
البته استثنا هم وجود دارد از جمله اينكه در حرم و حتي در حال احرام كشتن چند حيوان اشكال ندارد; حيواناتي نظر افعي، مار خطرناك، عقرب و موش. چنانكه راندن كلاغ و زاغ هم بي اشكال است و نيز اگر دزدي به انسان تعرض كرد مي توان از خود دفاع كرد.
2. وارد شدن غيرمسلم
يكي ديگر از محرمات حرم اين است كه مشركان نبايد وارد شهر امن الهي شوند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص266، روايت4 ; سنن نسائي، ج5، ص211، روايت2892 ; اخبار مكه ازرقي، ج2، ص126
2 . خصال، ج2، ص616 ; علل الشرايع، ص353، روايت1
3 . فروع كافي، ج4، ص363، روايت3
|
|
اهل ذمه حق ورود به سرزمين وحي را ندارند و خانه خدا بايد از حضور مشركان و اهل كتاب دور نگه داشته شوند.
در حديثي از وجه تسميه «بيت الله الحرام» سئوال شده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«از اين جهت به اين مكان چنين اسمي نهاده اند زيرا كه ورود مشركين به آنجا حرام است».
در حديث ديگري سرّ اين امر بيان شده است; از جمله اسرار حرم اينكه طهارت دارد. طهارت حرم به سبب طهارت بيت الله است. خداوند به ابراهيم (عليه السلام) امر فرمود تا خانه اش را براي عبادت خودش پاك گرداند; يكي از وجوه طهارت شهر مكه نيز اين است كه مشركين و اهل كتاب به آن وارد نشوند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
(أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ...) ;
«درباره اين آيه كه خانه ام را براي طواف كنندگان و معتكفان و ركوع و سجود كنندگان پاك سازيد يعني خانه خدا را از مشركان دور نگه داريم.»
البته همين مضمون در سورة توبه بيان شده است، آنجا كه فرمود:
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا) ;
«اي كساني كه ايمان آورده ايد، مشركان نجس اند و از سال بعد نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند.»
در اينجا نكته جالبي وجود دارد و آن اينكه مراد از مسجدالحرام در اين آيه مكه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع، ص398، روايت1 ; فقيه، ج2، ص191، روايت2111
2 . بقره : 125
3 . تفسير قمي، ج1، ص59
4 . توبه : 28
|
|
حرم است; زيرا محلي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) از آنجا به معراج رفت، خانة امّ هاني بود، پس همه حرم مسجدالحرام است.
3. شكار، كندن خار و لقطه
حرمت و قداست سرزمين وحي و وادي نور تا حدي است كه حتي خار آن را نمي توان چيد، شكار آن را نمي توان راند، اگر چيزي در آنجا يافت شد نمي توان آن را براي خود برداشت و نگه داشت، گياهان آنجا هم چيده نمي شود، درخت در آنجا قطع نمي گردد. تمامي اين موارد به لحاظ طهارت، عظمت و امنيت شهر مقدس مكه و حرم امن الهي است. همه در آنجا بايد احساس امنيت كنند و اين امر اختصاص به انسان هم ندارد، شامل گياهان و حيوانات هم مي شود. يك گياه، يك درخت، يك خار و يك حيوان هم در سرزمين پيامبر (صلي الله عليه وآله) احساس امنيت مي كند; از اين رو حرمت و امنيت مكه فراگير بوده، تمامي موجودات را در بر مي گيرد.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در روز فتح مكه دربارة حرمت ازلي و ابدي اين شهر چنين فرمود:
«اين، شهري است كه خداوند روزي كه آسمان ها و زمين را آفريد، حرمتش بخشيد و اين شهر با حرمت خدا تا روز قيامت حرام است، نه خارش چيده مي شود، نه شكارش رمانده مي شود، نه يافت شده اش برداشته مي شود، مگر كسي بخواهد اعلام كند (تا صاحبش پيدا شود) و گياهان تازه روييده اش چيده نمي شود. عباس گفت: يا رسول الله جز گياه «اذخر» كه براي تزيين و براي خانه هايشان است. پيامبر فرمود: جز اذخر».
اگر در صدد يافتن علت اصلي حرمت و عظمت شهر مكه باشيم، بايد پاسخ آن را در حديثي يافت كه نشان مي دهد حرمت حرم به دليل حرمت مسجد است و سبب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج3، ص396
2 . سنن نسائي، ج5، ص203 ; سنن ابي داود، ج2، ص518، روايت2017 ; فقيه، ج2، ص246، روايت2316. مشابه مضمون مزبور در احاديث ديگري هم آمده است: فروع كافي، ج49، ص226، روايت4 ; فقيه، ج2، ص159 ; صحيح بخاري، ج49، ص221، روايت29
|
|
اصليوجوب احترام به سرزمين وحي، وجود مسجدالحرام و خانه خدا در اين منطقه است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«وَ حُرِّمَ الْحَرَمُ لِعِلَّةِ الْمَسْجِدِ» ;
«حرمت حرم به خاطر مسجدالحرام است.»
دو) مكروهات حرم
كسي كه در مكه مكرمه حضور پيدا مي كند، اعمالي بر او مكروه مي شود. انجام دادن اين اعمال در اين سرزمين حرام نيست ولي ترك آنها بهتر است. اين مطلب هم باز دليل ديگري بر طهارت و قداست شهر مقدس مكه است.
يكي از مكروهات حرم اين است كه انسان نبايد بيش از يكسال در اين سرزمين بماند. محمد بن مسلم در روايتي از امام باقر (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه ايشان فرمود:
«سزاوار نيست كه انسان در مكه يك سال بماند. گفتم: پس چه كند؟ فرمود: جاي ديگر برود».
اگر انسان در پي علت برآيد و درصدد باشد تا سبب اين امر مكروه را دريابد احاديث متعددي پاسخ آن را بيان كرده اند. آنچه در تمامي اين احاديث به چشم مي خورد اين است كه علت كراهت اقامت بيش از يكسال در شهر مكه دو چيز است; يكي اينكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) را از آنجا بيرون كردند و ديگر اينكه اقامت بيش از يكسال در مكه باعث قساوت قلب مي شود. امام صادق (صلي الله عليه وآله) در اين رابطه چنين بيان مي دارد كه:
«اقامت در مكه مكروه است، به خاطر اينكه رسول الله را از اين شهر بيرون كردند كسي كه مقيم مكه شود سنگدل خواهد شد تا اينكه در جاي ديگري اقامت گزيند».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع، ص415 ; المحاسن، ج2، ص55، روايت1162 ; بحارالانوار، ج99، ص43، روايت28 و ص136، روايت 5
2 . فروع كافي،ج4، ص230; تهذيب الاحكام، ج5، ص448، روايت1563 ; فقيه، ج2، ص254، روايت2338
3 . علل الشرايع، ص446، روايت2
|
|
همين مضمون در حديثي ديگر بيان شده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«لاَ أُحِبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يُقِيمَ بِمَكَّةَ سَنَةً وَ كَرِهَ الْمُجَاوَرَةَ بِهَا وَ قَالَ ذَلِكَ يُقَسِّي الْقَلْبَ» ;
«دوست ندارم انساني يكسال در مكه اقامت كند و مجاورت در آنجا در اين زمان مكروه است ; زيرا باعث قساوت قلب مي شود.»
حتي در روايتي آمده كه حضرت امير (عليه السلام) زياد در مكه نماند. ايشان بعد از هجرت اگر به مكه مي آمد، بعد از نماز عصر از مكه خارج مي شد و در مكاني ديگر بيتوته مي كرد.
مسأله كراهت اقامت در مكه مسأله اي جدي است به گونه اي كه معصومين (عليهم السلام) توصيه فرموده اند كه هرگاه انسان از مناسك فارغ شد بهتر است به وطن خود بازگردد و در مكه زياد نماند. حتي گاهي امر به مراجعت شده است.
كراهت اقامت در مكه اسراري دارد كه مي توان به وجوهي اشاره كرد.
1. عظمت و حرمت مكه در حدي است كه پاداش و ثواب اعمال نيكي كه در آنجا انجام مي گيرد بيشتر از پاداشي است كه در غير شهر مكه باشد. كيفر گناه نيز چنين است; يعني عقوبت گناهي كه انسان در مكه انجام مي دهد، نسبت به شهرهاي ديگر بيشتر است. لذا ممكن است انساني كه در مكه اقامت دارد، به دليل ارتكاب گناه و معصيت مبتلا به عذاب ها و عقوبت هاي فراواني شود كه اين طبعاً به قساوت قلب مي انجامد. معاية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) دربارة تفسير آيه مباركه (وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم) سؤال مي كند، امام پاسخ مي دهد كه:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه، ج9، ص343، روايت17634
2 . علل الشرايع، ص452، روايت1
3 . فروع كافي، ج4، ص230، روايت2 ; بحارالانوار، ج99، ص81، روايت26و27 ; علل الشرايع، ص446، روايت3 ; تهذيب الاحكام، ج5، ص448، روايت1563
4 . فروع كافي، ج4، ص227، روايت2 ; فقيه، ج2، ص252، روايت2329 ; تهذيب الاحكام، ج5، ص420، روايت1457
|
|
«هر ستمي، الحاد است و زدن خادم بدون گناه از همين نوع الحاد است.»
همچنين در حديث مشابه ديگري ابوالصباح كناني از امام صادق (عليه السلام) تفسير آيه مزبور را سؤال مي كند و امام (عليه السلام) معناي آيه را چنين بيان مي دارد كه:
«هر ظلمي را كه مردي در مكه روا دارد مثل دزدي يا ظلم به كسي يا هر نوع ظلمي كه باشد، من آن را الحاد مي دانم و لذا از سكونت و اقامت در حرم منع شده است».
مسأله تا بدان حد جدي است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) احتكار طعام را در مكه الحاد تلقي مي كند.
در رابطه با مسأله گناه در مكه نكته ظريفي وجود دارد. اگر كسي گناهي مرتكب شد، خداوند به او مهلت مي دهد شايد پشيمان شده استغفار كند، اما اگر استغفار نكرد پروردگار عالم براي او فقط يك سيئه ثبت مي كند. اين احتمال هم وجود دارد كه براساس قانون «تكفير» همين سيئه هم محو شود. از سوي ديگر خداوند هرگز براي نيت گناه، گناهي ثبت نمي كند و براي آن عذابي در نظر نمي گيرد. اما مسأله كار نيك نزد خداوند معكوس است. امام صادق (عليه السلام) گويد:
«خداوند خطاب به حضرت آدم (عليه السلام) فرمود: من براي تو مقرر كرده ام كه اگر كسي از ذريه تو اراده گناه كرد چيزي براي او نوشته نمي شود و اگر آنرا انجام داد برايش ثبت مي شود و اگر اراده عمل صالحي را كرد گرچه آن را انجام ندهد خداوند يك حسنه براي او مي نويسد و اگر آنرا انجام دهد ده حسنه براي او مي نويسد.»
ولي وضعيت معصيت در مكه متفاوت است، اولا: نيت گناه، گناه محسوب مي شود و براي او نوشته مي شود، هرچند آن شخص گناه را انجام ندهد. ثانياً: اگر معصيتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع، ج2، ص445، روايت1
2 . معجم الاوسط، ج2، ص133، روايت14851
3 . فروع كافي، ج2، ص440
|
|
مرتكب شد عقوبت آن مضاعف است. از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل است كه ايشان فرمود:
«اگر كسي تصميم بگيرد كه در مكه گناهي مرتكب شود گرچه آن را انجام ندهد خداوند گناهي براي او مي نويسد، زيرا خداوند فرموده است: (وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم) و هركس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم بيالايد عذابي دردناك به او مي چشانيم. اصحاب فيل فقط اراده كردند كه كعبه را خراب كنند ولي خداوند آنها را عذاب كرد پيش از آنكه كاري را انجام دهند.»
2. وجه ديگري كه براي كراهت اقامت در مكه معظمه مي توان در نظر گرفت، اينكه اين شهر به دليل حضور پيامبر (صلي الله عليه وآله) و نيز خانه خدا در آن از حرمت و احترام خاصي برخوردار است. اگر انسان در آن اقامت طولاني داشته باشد، ممكن است با مرور زمان حضور درآنجا براي اوعادي ومعمولي شده احترامي كه شايسته مكه است از بين برود يا كاهش يابد و در واقع نسبت به حرم الهي بي احترامي كند و همين امر مي تواند به صلابت قلب منجر شود. شهيد اول با اشاره به همين نكته اظهار مي دارد كه سبب كراهت اقامت و مجاورت در مكه ترس از قلّت احترام است. همچنين صاحب حدائق هم به اين نكته اشاره مي كند كه ممكن است انسان اين مكان شريف را هتك حرمت كند.
3. ممكن است اقامت در شهر مكه باعث كم رغبتي يا بي رغبتي نسبت به زيارت خانه خدا شود، از سوي ديگر دوري از مكه ممكن است موجب شوق بسيار نسبت به ديدار اين شهر و بيت الله الحرام باشد. از اين جهت مجاورت و اقامت در مكه مكروه تلقي شده است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«هرگاه از مناسك فراغت يافتي، به وطن خود بازگرد زيرا كه در اين صورت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار، ج96، ص346
2 . دروس، ج1، ص471
3 . الحدائق الناظرة، ج17، ص346