بخش 9
بخش دوّم: اسرار عرفانی مناسک و مواقف حج فصل اوّل: جایگاه و اسرار حج 1. نامگذاری حج و حکمت ها 2. حج و پیامبران حج آدم (علیه السلام) حج دیگر پیامبران 3. جایگاه حج الف) وراثت بهشت ب) جهاد ضعیفان ج) انفاق برای حج د) برتری حج هـ ) رهبانیت شرعی و) بازار آخرت 4. جایگاه حج گزار الف) میهمان خدا (ضیف الله) ب) باریافته خدا (وفد الله)
|
|
بخش دوّم
اسرار عرفاني
مناسك و مواقف حج
|
|
فصل اوّل
جايگاه و اسرار حج
|
|
1. نامگذاري حج و حكمت ها
حج در لغت به معناي قصد آمده است لذا با حرف «الي» متعدي مي شود; «حج الينا» يعني قصد ما را كرد. حج بيت الله الحرام يعني قصد خانه خدا را داشتن براي انجام مناسك و حاجّ بمعناي كسي است كه مقصد و مقصودش زيارت خانه خدا باشد. اين واژه مشتقات ديگري هم دارد مثل محاجّه; جدال كردن، حج اكبر; حجّي كه همراه با وقوف در عرفات باشد، حج اصغر; حج بدون وقوف يا به تعبير ديگر عمره، حُجّه; دليل و نيز مَحَجّة; راه مستقيم.
معناي ديگر از امام پنجم (عليه السلام) نقل شده است. ابان بن عثمان از امام باقر (عليه السلام) درباره علت نامگذاري حج سؤال كرد و امام (عليه السلام) فرمود:
«حَجَّ فُلاَنٌ; أَيْ أَفْلَحَ فُلاَنٌ» ;
«فلاني حج كرد، يعني رستگار شد.»
شايد اين نامگذاري به لحاظ نتيجه باشد. كسي كه قصد خانه يار مي كند و به ديدار و وصال او نائل مي شود قطعاً به فلاح و رستگاري نزديك شده، مقرب مي شود; بنابراين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المعجم الوسيط، ج1، ص156 ; لسان العرب، ج2، ص226 ; القاموس المحيط، ج1، ص386
2 . همان.
|
|
نتيجه قصد بيت، رستگاري است و فوز و فلاح غايت و مقصود قصد بيت است كه البته چيزي جز هم نشيني و هم سخني با خدا نيست. اگر كسي قدر و منزلت اين مجالست را بداند، قالب تهي مي كند و يك لحظه مرغ وجودش تاب تحمل قفس جسم را نمي كند.
«فضيل بن عياض مي گويد: جواني ديدم اندر موقف خاموش ايستاده و سر فرو افكنده همه خلق اندر دعا بودند و وي خاموش! گفتم: اي جوان تو نيز چرا دعايي نكني. گفت: مرا وحشتي افتاده است، وقتي كه داشتم از من فوت شد. هيچ روي دعا كردن ندارم. گفتم: دعا كن تا خداي تعالي به بركت اين جمع ترا به سر مراد تو رساند. خواست كه دست بردارد و دعا كند، نعره اي از وي جدا شد و جان با آن نعره از وي جدا شد.»
حج به معناي قصد است و قصد بدون مقصود ممكن نيست. مقصد، حج بيت الله و كعبه است. كعبه دو قسم است; كعبه صوري و كعبه معنوي. آن كه به دنبال صورت كعبه است، حج ظاهري به جاي آورده و از رسيدن به باطن حج محروم است. به اين گونه حج، «حج آفاقي» مي توان گفت.
اما اگر مقصد حج، كعبه معنوي و بيت واقعي و حقيقي بود، «حج انفسي» حاصل شده است. در حج انفسي احرام، تلبيه، طواف، نماز طواف، سعي، عرفات، منا، رمي و ذبح معناي ديگري دارد و صورتي واقعي پيدا مي كند و گرنه در حدّ ظاهر و سير آفاق و انجام اعمال بي محتوا باقي خواهد ماند.
كعبه معنوي و بيت الله حقيقي، مقام قلب است. مقام قلب دو مقام است; يا مقام قلب انسان كبير، كه همان بيت معمور يا لوح محفوظ است و يا مقام قلب انسان صغير كه از آن به مقام نفس يا مقام فؤاد تعبير مي شود; بنابراين، مقصد حج انفسي، يا اتصال به حقيقت انسان كامل است يا اتحاد با حقيقت انسان صغير، كه در هر دو صورت، حاجي گامي در جهت نيل به حج حقيقي برداشته است.
در حديثي، درباره كعبه آمده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف المحجوب، ص426
|
|
«اِنّ أَوّلَ بَيت مَدَت عَلي الماءِ وَ ظَهَرت عَلي وَجهِهِ كانَتِ الكَعبَة قَبلَ الاَرضِ وَ ما عَلَيها مِنَ البُيُوتِ.»
و در حديث ديگري آمده است:
«الكَعبَةُ أوَّلُ بَيت ظَهَرت عَلي وَجهِ السَّماءِ عِندَ خَلقِ السَّماء، خَلَقَهُ اللهُ قَبلَ الاَرضِ بِأَلفَي عام و كانَ زُبدَةً بَيضاءَ عَلي وَجهِ الماءِ فَدَمِيَتِ الارضُ تَحتَهُ».
اين دو حديث يادآور يكي از آيات قرآن كريم است: (انّ أوَّلَ بَيت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلعالَمينَ).
تطبيق حج انفسي مربوط به انسان كبير بر حديث: مراد از كعبه نفس كلي انسان كبير است كه همان بيت الله الأعظم مي باشد. ظهور آن بر ماء، اشاره به عوالم روحاني دارد كه از قلب انسان كبير نشأت گرفته است. يكي از قواعد عرفاني مي گويد: هر گاه وجودي فوق وجود ديگر بود، وجود بالا بر وجود پايين تسلّط و احاطه دارد. قرآن مي فرمايد:
(هُوَ الّذِي خَلقَ السَّمَواتِ وَالاَرضَ فِي سِتَّةِ أَيّام وَ كَانَ عَرشُهُ عَلي المَاءِ).
لذا عرش، قبل از خلقت آسمان ها و زمين مادي، وجود داشته است، البته مراد از عرش دو چيز مي تواند باشد; يا مراد عرش معنوي است كه همان عقل اول است; در اين صورت، ماء همان آب ظاهري است. وجه ديگر اين كه منظور از عرش علم مطلق الهي است كه فوق علوم جزئي است. بر اين اساس، «بكّه» اشاره به نفس مكي انسان كبير دارد و منظور از ناس عموم مردم است. در اين آيه تمام انسان ها مكلف به توجه به انسان
اعظم اند;حتي انبيا و اوصيا. مبارك اشاره به بركاتي دارد كه از انسان كامل سرازير شده به
1 . اسرار الشريعة و اطوار الطريقة و انوار الحقيقه، ص223
2 . همان، ص230
3 . آل عمران : 96
4 . هود : 7
|
|
مراتب پايين تر مي رسد، چنانكه فيض ها و تجلّيات او هدايتي است كه از جناب قدس انسان كامل به عوالم مادون تنزّل مي يابد. هر كس به اين حريم وارد شود، در امنيت مطلق است: (وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِناً). اگر انساني مستعد است، بايد به حريم بيت الله اعظم، كه مقام قدسي انسان كامل است، وارد شود و راهي به آن بيابد: (وَللهِ عَلي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَن استَطاعَ اِلَيهِ سَبيلا).
حج عمل صالح است و عمل صالح دو گونه است; عمل صالحي كه مربوط به اهل شريعت است و آن عملي است كه ريا و سُمعه يا شكي در آن نباشد، بلكه خالص براي رضاي خدا صورت گيرد; اما عمل صالح واقعي مربوط به اهل حقيقت است. آنان كه اهل وصل اند، به هنگام عبادت جز صاحب عبادت نمي بينند. عمل آنها محجوب نيست بلكه با شهود حق صورت مي گيرد.
گسترش عوالم بعد از كعبه، از عوالم روحاني است و سپس به عوالم جسماني مي رسد; زيرا روحانيات از جسمانيات لطيف تر و وجود آنها بالاتر است; بر اين اساس، عالم ارواح و عالم امر، بر عالم خلق و عالم اجسام مقدم است و عالم ماده پايين ترين درجه عالم هستي است.
تطبيق حج انفسي مربوط به انسان صغير بر حديث: مراد از كعبه، كه اولين بيتي است كه ظاهر شده است، قلب انسان است و ظهور آن بر ماء تعلّق روح به نطفه و بدن مادي است. خلقت آن، عبارت از خلقت قلب انساني قبل از روح حيواني است و قبل از زمين بدن كه ممكن است از آن تعبير به دو هزار سال بشود. از آنجا كه بدن طفيل روح است، پيدايش و رشد آن براساس تدبير روح صورت مي گيرد. لذا مراد از اولين بيت ـ كه مبارك است ـ قلب معنوي است ـ كه هرگونه بركتي از اوست و هر تدبير و هدايتي نسبت به مراتب داني انساني است ـ از قلب انسان سرچشمه مي گيرد. حج اين بيت، از سوي خدا مقدر است و انسان بايد راهي به درون باز كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 97
2 . آل عمران : 97
3 . اسرار الشريعه و اطوار الطريقه و انوار الحقيقة، ص230
|
|
كسي كه به اين مسير برود و در اين راه گام نهد، بر آيات، اسرار و حقايق معنوي واقف مي شود و براي خود زاد اخروي برمي گيرد. چنين كسي به علوم حقيقي و موت ارادي نائل آمده و حجاب ها را يك به يك پشت سر مي گذارد و به تدريج به مدينه واقعي و كعبه مقصود گام مي نهد و اين حج انفسي است كه حج انسان هاي باايمان و اهل حقيقت است.
از منظر عرفاني، حج دو گونه است: يكي «حج غيبت» و ديگري «حج حضور»; كسي كه در مكه است، اما از صاحب خانه غايب، همانند كسي است كه در خانه خود است; زيرا هر دو در غيبت است و كسي كه در خانه خود حاضر باشد همانند كسي است كه در مكه حاضر است. اما حضور در مكه از حضور در خانه اولي است; لذا حج جهادي است براي كشف و مشاهده و از اين رو، مقصود حج، ديدن خانه نيست بلكه رؤيت و شهود باطني صاحب خانه است.
عارفان براي حج و مقام ابراهيم دو مقام معتقدند: يكي «مقام تن» و ديگري «مقام دل»; مقام تن، احرام، دخول به حرم، طواف، نماز، سعي، تقصير، مزدلفه، رمي، هَدي، وقوف به منا و رمي جمرات است. اما مقام دل كه اشاره به باطن حج دارد، مقام خُلّت ابراهيم است. در اين موضع، حاجي بايد از عادات اعراض كند، به ترك لذات بپردازد، از ذكر غير او پرهيز و از تمامي ماسوا اجتناب كند، سنگ به هواي نفس زند تا به مقام امن الهي و رمي از اغواي شيطان نايل شود.
آنگاه كه ابراهيم به مقام خلّت رسيد و خليل الله نام گرفت، از علايق گذشت و دل از غير او بگسست. آنگاه كه ابراهيم به منجنيق آمد و او را به سمت آتش پرتاب كردند، جبرئيل آمد و از او پرسيد: آيا حاجتي داري؟ ابراهيم پاسخ داد: «أمّا إِلَيكَ فَلا»، سپس جبرئيل پرسيد: از خدا هم حاجتي نداري؟ ابراهيم پاسخ داد: «حسبي مِن سؤالي علمه بحالي». از عارفي نقل است كه گفت:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف المحجوب، ص427
2 . همان، ص422
|
|
«در نخستين حج، من بجز خانه هيچ چيز نديدم، دوم بار خانه و خداوند خانه ديدم و سوم بار همه خداوند خانه ديدم هيچ خانه نديدم.»
از اين روست كه عارفان گفته اند: «أظلم الأشياء دار حبيب بلا حبيب».
خواجه عبدالله انصاري درباره حكمت نامگذاري حج لطيفه اي دارد. او ذيل آيه (الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ...); «حج در ماههاي معيني است»، درباره دو حرف حج چنين مي گويد:
«حاء اشارت است به حلم خداوند با رهيكان خود، جيم اشارت است به جرم بندگان و آلودگي ايشان، چنانستي كه الله گفتي: بنده من اكنون كه جرم كردي باري دست در حبل حلم من زن و مغفرت خواه كه بيامرزم، كه هر كس آن كند كه سزاي وي باشد، سزاي تو نابكاري و سزاي من آمرزگاري! (قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شَاكِلَتِهِ) . بنده من! اگر زانك عذر خواهي، عذر از تو و عفو از من، جرم از تو و ستر از من، ضعف از تو و برّ از من، عجز از تو و لطف از من، جهد از تو و عون از من، قصد از تو و حلم از من. بنده من! چندان دارد كه عذري بر زبان آري و هراسي در دل و قطره آب گرد ديده بگرداني، پس كار وامن گذار، بنده من! وعده كه دادم راست كردن بر من، چراغ كه افروختم روشن داشتن بر من، در كه گشادم بار دادن بر من، اكنون كه فرا گذاشتم در گذاشتن بر من، اكنون كه به دعا فرمودم، نيوشيدن بر من اكنون كه به سئوال فرمودم، بخشيدن بر من هر چه كردم، كردم، هر چه نكردم باقي بر من.»
خواجه به همين مضمون در جاي ديگر اشاره دارد:
«مرا خداوندي است كه اگر گناه كنم نراند و نعمت باز نگيرد و اگر باز آيم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان، ص424
2 . همان.
3 . بقره : 197
4 . كشف الاسرار، ج1، ص539
5 . همان، ج6، ص371
|
|
بپذيرد و بنوازد و اگر روي به درگاه وي آرم نزديك كند و اگر برگردم باز خواند و خشم نگيرد.»
2. حج و پيامبران
طبق احاديث حج قبل از آدم (عليه السلام) هم وجود داشته و خانه خدا قبل از آفرينش انسان و پدر انسان محل طواف بوده است. امام صادق (عليه السلام) به اين حقيقت اشاره اي عرفاني دارد:
«چون كه آدم در انجام حج خود به منا رسيد، فرشتگان به ديدار او آمدند و گفتند: اي آدم! حَجّت قبول. بدان كه دو هزار سال قبل از تو اين خانه طواف شده و بر آن حج گزارده شده است».
همچنين زراره خطاب به امام صادق (عليه السلام) سئوال مي كند كه من از چهل سال پيش درباره حج از شما سئوال كردم و شما فتوا داده ايد. امام (عليه السلام) فرمود:
«آيا انتظار داري درباره خانه اي كه دو هزار سال قبل از آدم حج گزاشته شد، در چهل سال احكامش گفته شود؟».
حج آدم (عليه السلام)
حضرت آدم به عنوان اولين انسان روي زمين و نخستين پيامبر خدا آغازگر حج خانه خدا بوده، لذا حج در زمين با آدم ابوالبشر شروع شده است. اولين پيامبر هزار بار به طواف كعبه آمد. طبق روايات، هفتصد حج تمتع و سيصد عمره انجام داد. او از ناحيه شام از كوه نور پايين مي آمد، در حطيم بيتوته مي كرد و به طواف كعبه مي پرداخت. در اين هنگام جبرئيل به او «لبيك» را آموخت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص194
2 . فقيه، ج2، ص306
3 . همان، ص147
|
|
امام هشتم (عليه السلام) ازجدش اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان فرمود:
«اولين باري كه آدم حج نمود. باز شكاري همراهش بود تا او را به آب راهنمايي كند و همراه او از بهشت بيرون آمده بود و از خوردن گوشت باز شكاري و پرستو نهي شده بود. از آسمانيان اولين كسي كه حج گزارد جبرئيل بود.
آدم و حوا در بهشت گناهي مرتكب شدند، خداوند آن دو را از بهشت بيرون كرد و به زمين هبوط كردند، محل هبوط آدم، صفا و محل هبوط حوا، مروه است. اين محل را صفا ناميدند چون مشتق از اسم پيامبر (صلي الله عليه وآله) يعني «مصطفي» است. البته اساس آن قول خداست كه فرمود: (إِنَّ اللهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحاً). مروه را مروه ناميد چون از اسم مرأة مشتق شده است. خداوند ميان آن دو فاصله انداخت تا اينكه روز آمد و رفت، شامگاهان خوف بر حوا غالب شد. به سوي صفا آمد و در كنار آدم آرام گرفت ; از اين رو به زنها «نساء» گفتند ; زيرا حوا با آدم (عليه السلام) انس گرفت. خداوند با آدم سخن نمي گفت تا اينكه آدم (عليه السلام) از طريق تلقي كلماتي توبه نمود. خداوند توبه او را پذيرفت و با او سخن گفت. سپس جبرئيل را براي او مبعوث كرد، جبرئيل به آدم گفت: سلام بر تو اي آدمي كه از گناه تائب شدي و بر بلايا صبر كردي. خداوند مرا فرستاد تا مناسك را به تو تعليم دهم. دست آدم را گرفت و او را به محل خانه خدا برد. خداوند خيمه اي فرستاد جبرئيل آنرا محاذي بيت المعمور و دقيقاً در محل بيت قرار داد. گفت: اينجا قبله تو و انسانهاي بعد از تو است. در اين لحظه خداوند از آسمان حجرالاسود را فرستاد كه از شير سفيدتر و از خورشيد نوراني تر بود. اما بعداً مشركين آنرا مسح كردند و از همين رو سياه شد. سپس جبرئيل آدم را به مشاعر خبر داد و آنها سنگريزه هايي جمع كردند و به سوي عرفات و مزدلفه به راه افتادند».
نخستين موجودي كه طواف خانه كرد جبرئيل امين بود. او طوافي آسماني داشت. آدم (عليه السلام) اولين پيامبر وانساني است كه حج خانه خدا وتمامي حجهاي خود را باپاي پياده انجام داد.معلم او جبرئيل امين بود. نخستين اقدام آدم بعد از هبوط توبه است ولي بعد از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عيون اخبار الرضا، ج1، ص243 ; علل الشرائع، ص594، روايت44
|
|
توبه اولين عمل او حج است، صفا و مروه هبوط آدم و حواست. آن دو چونان پروانه عاشق به دور شمع خانه گشتند و با حج عاشقانه خود توبه خود را تكميل نمودند.
حج ديگر پيامبران
پيامبران خدا مأمور به حج بودند، سفيران الهي حج خانه خدا كردند و از بركات كعبه و سرزمين وحي بهره بردند. زراره از امام باقر (عليه السلام) درباره زيارت خانه خدا قبل از بعثت پيامبر (صلي الله عليه وآله) سئوال مي كند و امام مي فرمايد:
«مردم پيش تر هم حج مي گذاردند و ما به شما خبر مي دهيم كه آدم، نوح و سليمان همراه با جن و انس و پرندگان حج خانه خدا كردند. موسي (عليه السلام) سوار بر شتري سرخ حج گزارد، در حاليكه «لبيك لبيك» مي گفت».
ابن عباس; صحابي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مي گويد: با پيامبر (صلي الله عليه وآله) از جايي عبور كرديم. از پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيدم: اين كدام وادي است. ايشان فرمود: وادي عسفان. سپس فرمود:
«هود و صالح سوار بر شترهاي سرخ بودند كه زمام آنها ليف خرما بود و پوشش آنها عبا و ردايشان راه راه بود، بر اين وادي گذشتند و در حالي كه لبيك مي گفتند، حج بيت العتيق مي كردند.»
خضر آب حيات نوشيد; لذا زنده ماند و هرگز نمي ميرد. او هر سال در حج حضور مي يابد. در عرفات وقوف مي كند و به دعاي مؤمنان آمين مي گويد. خداوند به واسطه او وحشت قائم را در دوران غيبتش به انس تبديل و تنهايي اش را به وصل بدل مي كند. بعد از آدم رسولان حق هر يك به حج رفته اند، لبيك گفته اند، طواف خانه كرده اند; آنها با
پاي پياده وبرهنه مسافتهاي طولاني پيموده اند.نوح، سليمان، موسي، هود، صالح و خضر
1 . تفسير عياشي، ج1، ص186، روايت96
2 . فروع كافي، ج4، ص205، روايت4
|
|
به سراپرده انس الهي باريافته اند. كوههاي مكه شاهد لبيك هاي فرشتگان و رسولان الهي
است، بادهاي مكه حاملان پيامهاي انس پيامبرانند.
كشتي نوح (عليه السلام) در آن زمان كه زمين غرق شد، مأموريت يافت تا به دور خانه خدا بچرخد و در هنگام بازگشت هم طواف نساء نمود و در اين ميان اين دو، سعي ميان صفا و مروه هم نمود. سپس در وادي جودي استقرار يافت.
در مسجد خيف هفتصد پيامبر خدا نماز خواندند و ميان ركن و مقام هفتصد رسول الهي خفته اند. همراه با موسي (عليه السلام) هفتاد پيامبر از بني اسرائيل لبيك گفتند. اساساً تاريخ انبيا با تاريخ حج گره خورده است و پيشينه طواف، عرفات و منا همزاد سفيران وحي است. پايان بخش اين مجالست عاشقانه، ختم انبيا، رسول خاتم است كه لبيك ذالمعارج گفت و با اين لبيك معراج خود را تكميل نمود.
3. جايگاه حج
حج، بريدن از خلق و رويكردي به سوي حق است; سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا، انسان با رفتن به حج مزه اي از ملكوت مي چشد. او خموشي است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است، حج گزار بسوي خدا فرار مي كند. سلوك حج منازل و مقاماتي دارد كه ديدار حق، اوج آن است; حج راه رستگاري و فوز عظيم است.
هر عبادتي مخصوص كاري است، اما حج تنها عبادتي است كه تمام عبادتها را در برمي گيرد. در حج نماز، استغفار و زهد معنا مي شود. فلسفه اشك در حج نمودار مي گردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشيني با او در كنار خانه اش به اوج مي رسد. زائر چون ستاره اي درخشان در آسمان تاريكي ها مي درخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مي شود. انساني كه به حج مي رود، ميهمان خداست و خدا از او ميزباني مي كند. زيارت خانه خدا،جمع كردن سنگريزه ها،رفتن به عرفات، ورود به صحراي مشعر، گام نهادن در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فروع كافي، ج4، ص212
|
|
سرزمين پررمز و راز منا و گردش به دور خانه يار، همه و همه غذاهايي است كه خداي سبحان بر سر سفره خود نهاده است تا باريافتگان ملكوت از آن بهره بگيرند.
حكمت عبوديت در حج به كمال مي رسد; حج عفو گنهكاران است، حج آزمون انسان هاست، حج نشانه عظمت بي پايان الهي است، دين خدا با حج زنده است، تجديد خاطره با رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ، سرزمين وحي و اهل بيت عصمت در حج شكل مي گيرد، حج ذكر خداست. حج بازار خداست و حاجي در اين بازار با خدا معامله مي كند و از او مزد مي ستاند. كسي كه تارك حج باشد كوري است كه در قيامت اعمي محشور مي شود. حج جهاد ضعفاست،حج لبيك گفتن به دعوت ابراهيم خليل (عليه السلام) است و حج ديدار خداست.
درباره ارزش، اهميت و جايگاه حج مضامين گسترده و متنوعي وجود دارد كه مي توان به اهم آنها اشاره كرد.
الف) وراثت بهشت
ميراث حج بهشت است و حج گزار جايگاهي جز بهشت عدن ندارد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«لَيسَ لِلحَجَّة الْمَبْرُورةِ ثَوابٌ إلاَّ الْجَنَّةِ»;
«پاداش حج نيكو، جز بهشت نيست.»
همچنين فرمود:
«هر عمره تا عمره ديگر، كفاره (گناهان) ميان آن دو مي باشد و پاداش حج مقبول، بهشت است».
روزي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) نشسته بود و كاروان شتران حجاج از آنجا مي گذشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ترمذي، ج3، ص175، روايت 810 ; عوالي اللئالي، ج1، ص427، روايت 114
2 . دعائم الاسلام، ج1، ص294
|
|
پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آنها نگريست و فرمود:
«هيچ گامي بر نمي دارند مگر آنكه برايشان حسنه نوشته مي شود و هيچ گامي نمي گذارند، مگر آنكه گناهي از آنان محو مي شود، و هر گاه اعمال حج خود را به پايان برند به آنان گفته مي شود: بنايي ساختيد، پس ويرانش نكنيد، گناهان گذشته شما بخشوده شد، براي آينده كار نيك انجام دهيد».
كسي كه براي حج از خانه اش بيرون آيد، با هر گامي كه بر مي دارد گناهانش مي ريزد همانگونه كه برگ از درخت مي ريزد. آنگاه كه وارد مدينه شد و به پيامبر (صلي الله عليه وآله) سلام داد، فرشتگان به او سلام داده، با او مصافحه مي كنند، زماني كه لبيك گفت، خداي سبحان حسنات بر او مي پوشاند، خداوند به ناله ها و نيازهاي بندگان مباهات مي كند و به فرشتگانش مي گويد:
«آيا به بندگانم نمي نگريد كه از راهي دور، ژوليده و غبارآلود نزد من آمده اند، پولها خرج كرده اند و بدنهايشان را به رنج افكنده اند؟ به عزت و جلالم سوگند بدكارانشان را به خاطر نيكوكارانشان خواهم بخشيد و از گناهانشان درمي گذرم، مانند روزي كه از مادر زاده شده اند. در اين هنگام منادي از دل عرش ندا مي كند: باز گرديد، بخشوده شديد و كار خود از سر گيريد».
بنابراين حج خروج از عذاب و ورود به بهشت خداست، فردوس برين ميراث حج است. امام صادق (عليه السلام) داستاني از حضرت موسي (عليه السلام) نقل مي كند:
«چون حضرت موسي (عليه السلام) حج گزارد، جبرئيل نازل شد. موسي به او گفت: «... كسي كه با نيتي صادق و خرجي پاك و حلال، اين خانه را زيارت كند چه پاداشي دارد؟ جبرئيل به سوي خدا بازگشت. خداوند وحي فرمود كه به او بگو: او را در ملكوت اعلي، همراه پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان قرار مي دهم و اينان چه رفيقان و همراهان خوبي اند».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الترغيب و الترهيب، ج2، ص163، روايت3
2 . تنبيه الغافلين، ص489، روايت60
3 . فقيه، ج2، ص235، روايت2287
|
|
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«هر گاه بنده مؤمني از دنيا رفت و وارد برزخ شد شش صورت زيبا مي بيند ; يكي از سمت راست، ديگري چپ، يكي جلو، ديگري عقب، يكي نزد پاها و زيباترين صورت بالاي سر. صورتي كه از سمت راست مي آيد نماز، صورتي كه از سمت چپ مي آيد زكات، صورت پيش رو روزه و صورت پشت سر حج و عمره است. صورت زيبايي كه نزد پاهاي خود مي بيند، صله رحم و زيباترين صورت و خوشبوترين بوها و وجيه ترين شكلها را كه بالاي سر خود رؤيت مي كند، ولايت محمد (صلي الله عليه وآله) و آل او است.»
ب) جهاد ضعيفان
اگر انسان ضعيف باشد يا در شرايط ضعف قرار گيرد، در اين صورت جهاد بر او واجب نيست.خداوند جايگزيني براي جهاد ضعفا فراهم نموده كه حج است. اما ضعيف كيست؟ امام صادق (عليه السلام) از قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه ايشان فرمود: «حج جهاد ضعيف است»، سپس امام صادق (عليه السلام) دست خويش را بر سينه اش گذارد و گفت: «ضعفا ما هستيم، ضعفا ما هستيم». بر اين اساس مراد از ضعيف مقام عظماي ولايت است.
امام موسي بن جعفر (عليه السلام) فرمود: «حج، جهاد ضعفاست و ضعفا شيعيان ما هستند».بنابراين منظور از ضعفا يا ولايت است يا پيروان ولايت. در روزگاري كه ائمه شيعه و شيعيان به ظاهر ضعيف بوده اند و حكومت در دست حاكمان جور و ستم بود، در اين شرايط طبعاً جهادي واجب نبود، اما به جاي آن جهادي توصيه شده است كه به فرموده امام حسين (عليه السلام) : «جهاد لا شوكة فيه»; «جهاد بدون خار» باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المحاسن، ج1، ص288
2 . فروع كافي، ج4، ص259
3 . ثواب الاعمال، ص 73
4 . المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص135، روايت2910
|
|
در حج تمامي معارف، اعتقادات و مناسك اسلامي ظهور مي يابد، حج يكي از بهترين ابزارهاي تبليغي دين است كه در آن مي توان به خوبي به نشر معارف الهي و هدايت مردم پرداخت، تبيين حقانيت دين راستين و ترويج احكام اسلامي براساس ولايت در حج امكان پذير است. بنابراين در زماني كه ظلم و جور فراگير باشد، حج، جهاد شيعه و ولايت مداران علوي قلمداد شده است. هر چند در برخي شرايط افضل از حج، مقام مردي است كه در راه خدا جهاد كند تا به شهادت برسد.
ج) انفاق براي حج
حج گزاردن مخارجي دارد اما هزينه اي كه انسان براي حج مي پردازد، بسيار ارزشمند و گرانبهاست. درهمي كه انسان براي حج انفاق مي كند، گاه معادل هزاران درهمي است كه در راه حق بپردازد. گاهي گفته مي شود درهمي كه انسان براي حج مصرف كند معادل هزار درهم است. در برخي از روايات امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
«درهمي كه حاجي براي حج پرداخت مي كند، برابر هزاران هزار درهمي است كه در راه خدا صرف شود.»
امر حكايتي واضح از ارزش فراوان حج دارد، حج را با پول نمي توان سنجيد وپولهاي فراوان مقابل يك حج بيرنگ مي شود. به فرموده پيامبر (صلي الله عليه وآله) اگر انسان به
اندازه كوه ابوقبيس طلا در اختيار داشته باشد و آن را در راه خدا صرف كند، هرگز
به اندازه يك حج نمي شود زيرا اجر و جايگاه زائر خانه خدا از اينها برتر و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دعائم الاسلام، ج1، ص293
2 . همان.
3 . المحاسن، ج1، ص64
4 . فروع كافي، ج4، ص258
|
|
بالاتر است.
هزينه اي كه انسان براي حج در نظر مي گيرد، چه پيش از موسم و چه در موسم و چه پس از آن، چون در راه حج مصرف مي شود، ارزشي هزار برابر مي يابد، كمِ آن، زياد است تا چه رسد به زياد آن. اگر به حداقل اكتفا كند، خداوند آن را افزايش داده، هزاران برابر كرده يا براي او ذخيره آخرت مي كند و به عنوان انفاق في سبيل الله در نظر مي گيرد و يا در همين دنيا به او باز مي گرداند.
به هر تقدير بايد دانست مسيري كه انسان پول خود را هزينه مي كند، اهميت دارد. امكانات دو سمت و سو دارند; از يك نظر بايد ديد از كجا مي آيند و چگونه حاصل مي شوند، كه از اين جهت بايد از راه حلال و خداپسند به دست آيد; اما بعد ديگر، مصرف مال است. گاهي مال فراوان در مسير نادرست مصرف مي شود. چنين مالي ضايع شده و هيچ بازگشتي ندارد; اما زماني مالي هر چند اندك در مسير خوب هزينه مي شود كه اين مال ماندگار است و باعث افزايش ثروت انسان مي شود، به تعبيري ثروت چيزي نيست كه براي خود اندوخته ايم، ثروت آن است كه براي خدا بخشيده ايم; زيرا ثروت دارايي ماست، داشته هاي انسان بخششهاي اوست. اگر ديگران را در مال خود سهيم دانستيم و براي آنان حقي قائل شديم و اين حقوق را به صاحبانش رسانديم. ثروت ما فزوني خواهد يافت. از اين اين روست كه قرآن مي فرمايد: انفاق باعث افزايش مال انسان مي شود.
اينها شرايط عادي است، حال اگر امكاناتي كه انسان در اختيار دارد در مسير اموري مثل حج صرف شود، اين افزايش فزوني مي گيرد و درهمي از آن معادل هزاران درهم مي شود. يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) عقبه است. او مي گويد: سدير صيرفي نزد من آمد و گفت: امام صادق (عليه السلام) به تو سلام مي رساند و مي فرمايد كه چرا به حج نمي روي؟ گفتم: مال ندارم. گفت: امام فرمود: «قرض كن و به حج برو».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تهذيب الاحكام، ج5، ص441، روايت1534
|
|
د) برتري حج
حج از بسياري اعمال برتر و بالاتر شمرده شده است. حج از نماز و روزه افضل است و اين برتري بدون علت نيست. انسان در نماز بخشي از وقتش را مشغول خدا شده، از خانواده جدا مي شود. روزه دار يك روز را به خدا مشغول شده، از خانواده جدا مي شود اما حج گزار بدن خويش را به رنج مي اندازد و از خانواده خود مدتي طولاني دور مي شود. امام صادق (عليه السلام) از پدرش نقل مي فرمايد:
«حج برتر از نماز و روزه است ; نمازخوان ساعتي از وقتش را مشغول (و جدا از خانواده) است و روزه دار يك روز، ولي حج گزار، بدن خويش را به رنج و خود را به ناراحتي و دلتنگي مي افكند، مالش را خرج مي كند و از خانواده اش مدتي طولاني دور مي شود، نه به اميد مالي و نه به قصد تجارتي».
از اين حديث نكات جالبي به دست مي آيد: اولا: جايگاه و فضيلت حج بيشتر روشن مي شود، ثانياً: مراتب و درجات ميان اين سه عبادت به دست مي آيد، ثالثاً: يكي از ملاك هاي فضيلت در كنار خانواده بودن است; زيرا هر چه انسان بيشتر دور باشد، اجر آن عمل بيشتر است.
حج از صدقه هم برتر است. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از منا كوچ مي كرد كه باديه نشيني از منطقه «ابطح» با آن حضرت روبه رو شد و از ايشان سئوالي كرد. گفت: من به قصد حج از خانه ام خارج شدم، اما مانعي مرا از حج بازداشت. من مرد پولدار و ثروتمندي هستم، دستور بفرما با مالم كاري كنم تا به پاداش حاجيان نائل شوم. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رو به كوه ابوقبيس كرد و فرمود:
«اگر به اندازه كوه ابوقبيس طلاي سرخ داشته باشي و آن را در راه خدا انفاق كني، هرگز به پاداشي نمي رسي كه حج گزار مي رسد».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرائع، ص456، روايت1
2 . فروع كافي، ج4، ص258، روايت25
|
|
حج نسبت به آزاد كردن بنده هم برتري دارد. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«حَجَّةٌ أَفْضَلُ مِنْ عِتْقِ سَبْعِينَ رَقَبَةً».
«يك حج از آزاد كردن هفتاد برده برتر است.»
بنابراين انجام حج مبرور و مقبول مي تواند از نماز، روزه، صدقه و آزاد كردن بنده اي در راه خدا ارزشمندتر و بالاتر باشد. به جز اين در برخي از فرمايشات معصومين حج به طور كلي افضل اعمال تلقي شده است چنانكه برترين انسان دو عالم، بالاترين و ارزشمندترين اعمال را نزد خدا دو چيز دانست: يكي ايماني كه در آن شكي نباشد و دوم حجي كه خدا آن را پذيرا باشد.
اما زيباترين تعابير گفته زيباترين و كاملترين انسان هاست كه فرمود:
«الْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ»;
«حج نيكو جزائي ندارد.»
اين مضمون اشاره به عظمت حج دارد. اگر حجي با شرايط انجام گيرد كه البته يكي از آنها حج همراه با ولايت اهل بيت (عليه السلام) است و اين حج را خدا از انسان قبول كند، نمي توان براي آن پاداشي در نظر گرفت; جزاي اين عمل را فقط خدا مي داند. لذا خداوند در مقابل فرشتگانش به بنده مباهات مي كند و به آنها مي گويد: نگاه كنيد به زائر خانه من كه از راه دور با رنج فراوان وبدني غبارآلود،خانه و كاشانه خود را ترك كرده و به سوي من آمده است. پاداش حج گزار و زائر خانه دوست نور است، خدا به زائر خويش نور مي دهد ووجودش را منور مي كند.كعبه در فترتي كه ميان دو پيامبر خدا يعني عيسي (عليه السلام) و محمد (صلي الله عليه وآله) حاصل شد،به خدا شكوه كرد و به او گفت: زائرين من كم هستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تهذيب الاحكام، ج5، ص22
2 . عيون اخبار الرضا، ج2، ص28
3 . سنن ترمذي، ج3، ص175، روايت 810 ; عوالي اللئالي، ج1، ص427، روايت 114
4 . المستدرك، ج2، ص8
|
|
خدا به كعبه وحي نمود كه:
«من نور جديدي به قومي مي تابانم كه به سوي تو اقبال داشته باشند و خود را براي تو بيارايند، همانگونه كه زنان خود را براي مردان آراسته مي كنند. مراد نوري است كه در امت محمد مي افتد».
هـ ) رهبانيت شرعي
حج تقرب به حريم يار و دور شدن از زينتها و زخارف دنياست. انسان با رفتن به حج نشانه هاي عظمت الهي را مشاهده مي كند، در واقع حج نوعي رهبانيت مشروع است راهب شدن و بريدن از زن و فرزند و مال و دنيا در اسلام پسنديده نيست و نسبت به آن سرزنش شده; اما اگر ترك وطن و اهل و عيال براي حج و به تعبير ديگر رهبانيتي شرعي باشد، در اسلام مجاز است. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) خطاب به ابن امّ عبد فرمود:
«آيا مي داني رهبانيت امت من چيست؟» گفت: خدا و رسولش بهتر مي دانند. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: «هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره».
بنابراين حج يكي از رهبانيت هاي مجاز و مشروع مورد تأكيد اسلام است.
و) بازار آخرت
در احاديث از حج و عمره به عنوان دو بازار آخرت نام برده شده است. كسي كه به اين بازار وارد شود، خدا او را ضمانت مي كند و در جوار رحمت او قرار مي گيرد. مغفرت پاداش او خواهد بود.بازارها دو قسم اند;دنيوي و اخروي. بازارهاي دنيا كالاهاي خاص خود را دارد; اما در بازارهاي آخرت كالاهاي ديگري عرضه مي شود. حج از جمله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فقيه، ج2، ص158
2 . بحارالانوار، ج14، ص277
|
|
كالاهايي است كه در بازار آخرت عرضه مي گردد و طبعاً مصرف كنندگان خاصي هم
دارد. خداوند براي انسان ها به جز بازارها و كالاهاي دنيوي، بازارها و كالاهاي اخروي هم فراهم كرده است تا هر انساني هر كدام را بخواهد برگزيند و مسير فرا راه خود قرار دهد.
انسان ها اهل تجارت و داد و ستد هستند لذا قرآن از واژه هايي نظير «اشتراء، تجارت، ربح، قرض و خسران» استفاده كرده است، تجارت ها نيز دو گونه اند; گاه تجارت دنيوي است و طبعاً ويژگيهاي خاص خود را دارد. اما قرآن خريد و فروش، داد و ستد و معامله با خدا را مطرح مي كند. سرمايه اي كه انسان ها در اختيار دارند، عمر و وجود آنهاست. انسان ها عمر و وجود خود را مي دهند و در قبال آن چيزهايي دريافت مي كنند. اگر كالاهاي دريافتي مال، شهوت، مقام و زخارف دنيا باشد، آنچه انسان به دست آورده، ارزشي كمتر از وجود و عمر آنها دارد و زيان كرده است. تنها در صورتي انسان سود مي برد كه آنچه مي ستاند داراي ارزشي بيش از چيزي باشد كه مي دهد يعني ارزشمندتر از عمر و جان آدمي. چنين تجارتي و چنين بازاري سودآوري است.
در اينجا انسان، ايمان مي دهد و در قبال آن بهشت دريافت مي كند. از سوي ديگر خداوند تجارتي را سرزنش مي كند (أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوْا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَي فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ...) . بنابراين همه انسان ها كاسب اند و كارگر، تا كسب او چگونه باشد و در اين كسب و تجارت چه چيز را داد و ستد كند. خوشا به حال كسي كه در قبال اين معامله از او دنيا و آخرت الهي دريافت كند. چه سودآور است اين تجارت و چه كريم است خدايي كه انسان با او معامله مي كند و چه زيباست كالاهايي كه در بازار خدا يافت مي شود. و حج يكي از بهترين كالاهاي بازار آسماني است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صف : 10
2 . بقره : 16
|
|
چه زيباست كه پايان بخش اين قسمت فرازي از نهج البلاغه باشد; سخناني كه تشنگان را سيراب، حق جويان را رهنمايي و بندگان را هدايت مي كند:
«فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنَامِ...»;
«خدا حج خانه خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اي كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن روي مي آورند و همانند كبوتران به آن پناه مي برند. خداي سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسانها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند. همانند فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي طواف مي كنند و سودهاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعده گاه آمرزش الهي بشتابند. خداي سبحان كعبه را براي اسلام، نشانه اي گويا و براي پناهندگان، خانه اي امن قرار داد ; اداي حق آن را واجب كرد و حج بيت الله را واجب شمرد و بر همه شما انسان ها مقرر داشت كه به زيارت آن برويد و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد ; حج بر او واجب است.»
4. جايگاه حج گزار
زائر خانه خدا باريافته به درگاه الهي و ميهمان خداست و به عنوان ميهمان بر خدا وارد شده است. خداوند حج گزار را ميزباني مي كند، او را در كنف حمايت خود گرفته، مسؤوليتش را به عهده مي گيرد. زائر در اين ميهماني بر سفره گسترده الهي نشسته و با غذاهاي آسماني تغذيه مي شود. ميهمان، ميزبان را مي بيند و به ديدار او مي رود. خداوند كرامتها و هداياي خود را به او ارزاني مي دارد; بهره ميهماني خدا بهشت است. تعابير زير را مي توان براي حج گزار به كار برد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه، خ 1، بند 8
|
|
الف) ميهمان خدا (ضيف الله)
زائر بيت الله الحرام ميهمان خدا مي شود و خدا از او پذيرايي خواهد كرد. خداوند سبحان به آدم (عليه السلام) چنين وحي نمود:
«منم خداي صاحب بكة. اهل آن، همسايگان منند و زائرانش ميهمانان من. آن را با آسمانيان و زمينيان آباد مي كنم، گروه گروه، ژوليده و غبارآلود به زيارت آن مي آيند و با تكبير و لبيك گويي، به درگاه من مي نالند. پس هر كه به قصد زيارت آيد و جز آن نيتي نداشته باشد، مرا ديدار كرده و او مهمان من است و بر من نازل شده و سزاوار است كه با كرامت هاي خود به او هديه دهم».
انساني كه به ميهماني مي رود، طبعاً از قبل دعوتي از او شده است. آنگاه كه به ميهماني مي رود، خود را كاملا براي ضيافت آماده مي كند. در ميهماني معمولا ميزبان و عوامل او از ميهمان پذيرايي مي كنند و تا هنگامي كه ميهمان در خانه اوست، ميزبان اين مسؤوليت را در حد كمال انجام مي دهد. خداوند انسان ها را به اين ميهماني فراخوانده است: (وَللهِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا...). همچنين در فراخواني عام فرمود: (وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ...).
خداي سبحان منافع بيشماري رادر حج قرارداده استتاحج گزار ازتمامي آنها بهره ببرد، حيوانات هم در اين ميهماني آسوده اند;زيرا صيد آنها حرام است. پروردگار عالم زائران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الخرائج والجرائح، ج1، ص80
2 . آل عمران : 97
3 . حج : 27
4 . بقره : 125
5 . توبه : 3
6 . حج : 28
|
|
خانه اش را به عنوان ميهمان خودپذيرفته وتحفه ها وهدايايي براي آنها آماده ساخته است.
اميرمؤمنان (عليه السلام) براي انجام كاري وارد مكه شد، باديه نشيني را ديد كه خود را به پرده هاي كعبه آويخته و با خداي خويش چنين مي گويد: «اي صاحب خانه! خانه، خانه تو و ميهمان، ميهمان توست. هر ميهماني در ميهماني اش بهره اي دارد، پس امشب بهره مرا آمرزش من قرار بده». حضرت علي (عليه السلام) خطاب به اصحابش فرمود: «خداوند بزرگوارتر از آن است كه ميهمان خود را رد كند.»
امام صادق (عليه السلام) حاجي و نيز معتمر را مهمان خدا خواند و فرمود:
«زائري كه به خانه خدا مي رود تا به خانه اش بازگردد، ميهمان خداست».
كسي كه به ميهماني مي رود معمولا هنگام خداحافظي ميزبان به او مي گويد: باز هم بيا. دعوت مجدد خدا انسان را شايق مي كند تا بار ديگر هم به ديدار او بشتابد; از اين روست كه ما هر سال از خدا طلب حج مي كنيم و به او مي گوييم:
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ، فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَام، مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْر مِنْكَ وَ عَافِيَة وَ سَعَةِ رِزْق، وَ لا تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ الْمَوَاقِفِ الْكَرِيمَةِ، وَ الْمَشَاهِدِ الشَّرِيفَةِ...».
و جالب است كه اين دعا را در ماه مبارك رمضان مي خوانيم; ماهي كه در آن دعاها بيشتر مستجاب مي شود.
ب) باريافته خدا (وفد الله)
پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) باريافتگان الهي را سه دسته معرفي نمود; رزمندگان، حج گزاران و ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امالي الصدوق، ص533، روايت742
2 . الخصال، ص127، روايت127
3 . مفاتيح الجنان، دعاهاي هر روز ماه مبارك رمضان.
4 . سنن نسائي، ج5، ص113