بخش 10

ج) در ضمان الهی (ضمان الله) د) یاری خدا (عون الله) هـ ) دعای مستجاب و) گناه نوشته نمی شود ز) مرگ در راه حج ح) جانشین حاجی ط) حج نیابتی ی) حج گزار پیاده ک) تارک حج 5. شرایط پذیرش حج الف) ولایت ب) اخلاص ج) مال حلال 6. حکمتها و آثار حج الف) تندرستی ب) رزق فراوان ج) پاکی و بهشت


225


كساني كه عمره بجا مي آورند. امام حسن (عليه السلام) فرمود:

«سه نفر در پناه خدايند... و مردي كه براي حج و عمره بيرون آيد و جز براي خدا بيرون نيامده باشد. او باريافته خداست تا به خانواده اش بازگردد».

امام زين العابدين رساله اي به نام «رسالة الحقوق» دارد. ايشان در اين رساله حق حج را اين گونه بيان مي دارند:

«وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَي رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ تَعَالَي عَلَيْكَ» ;

«حق حج آن است كه بداني حج، در آمدن به آستان الهي و گريز از گناهانت به سوي اوست و پذيرش توبه و اداي تكليفي كه خداوند بر تو واجب ساخته بواسطه آن است.»

اگر حاجي باريافته خدا «وفدالله» است، اگر چيزي از خدا بخواهد به او عطا مي كند. اگر خدا را بخواند او پاسخش مي دهد، اگر شفاعت كند، شفاعتش را مي پذيرد و اگر سكوت كند و هيچ از خدا نخواهد، خداوند خود، ابتدا به بخشش مي كند و در مقابل هر درهم هزار درهم به كسي كه به درگاهش پناه آورده پاداش مي دهد. خداوند بر خود حقي مقرر فرموده و آن اينكه زائر باريافته خود را تكريم كند، تحفه ها و هداياي خود را ارمغان او كند و محبت خود را از طريق مغفرت به او نشان دهد.

ج) در ضمان الهي (ضمان الله)

زوّار خانه خدا در ضمانت خدا هستند; خداوند، آنان را در سفر و خانواده شان را در حضر ضمانت كرده است. در صورتي كه حاجي باايمان به حج برود، خدا ضمانت او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تنبيه الغافلين، ص303، روايت428

2 . فقيه، ج2، ص620، روايت 3214

3 . فروع كافي، ج4، ص255، روايت14 ; تهذيب الاحكام، ج5، ص24، روايت71

4 . خصال، ج2، ص635 ; وسائل الشيعه، ج4، ص116، روايت4666


226


را كرده است; بدين صورت كه اگر در سفر بميرد، وارد بهشت مي شود و اگر به خانه اش بازگردد، پس از رسيدن به خانواده تا گذشتن هفتاد شب خداوند گناهي بر او نمي نويسد.امام صادق (عليه السلام) در تعبيري زيبا مي فرمايد:

«معناي اينكه حج گزار در ضمان الهي است، اين است كه خداوند جانشين او در خانواده اش مي باشد و امور منزل او را تدبير مي نمايد و حوادث را از آن خانه دفع مي كند».

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نيز درباره ضمانت خدا براي حاجي فرمود:

«حج گزار چه در رفتن و چه در بازگشتن، در ضمانت خداست. پس اگر در سفرش به او رنج و خستگي برسد، به خاطر آن گناهانش آمرزيده مي شود و در برابر هر گامي كه برمي دارد، هزار درجه در بهشت بالا مي رود و مقابل هر قطره باراني كه به او ببارد، پاداش يك شهيد دارد».

امام صادق (عليه السلام) به لحاظ اهميت فراوان ضمانت الهي، در اين باره فرمود:

«حج گزار و عمره گزار در ضمانت خدايند. اگر در راه رفتن به حج بميرد، خداوند گناهانش را مي آمرزد و اگر در حال احرام بميرد، خداوند او را لبيك گوي بر مي انگيزد و اگر در يكي از دو حرم بميرد، خداوند او را در زمره ايمن شدگان محشور مي كند و اگر در راه بازگشت بميرد، خداوند همه گناهانش را مي آمرزد».

ضمانت زائر يا معتمر بر خداست، بنابراين اگر عمرش باقي باشد، خداوند تا بازگشت به منزلش او را همراهي مي كند، اجر او را هم مي دهد و اگر از عمرش چيزي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دعائم الاسلام، ج1، ص294

2 . معاني الاخبار، ص407، روايت85

3 . الفردوس، ج2، ص149، روايت2761

4 . فروع كافي، ج4، ص256، روايت18


227


باقي نمانده باشد، خداي سبحان او را وارد بهشت مي كند.

يكي ديگر از وجوه ضمانت الهي براي كسي كه وارد حرم مي شود، اين است كه خداوند دو فرشته خود را همراه او مي كند تا طواف و سعي خود را درست انجام دهد. هر گاه به عرفه رسيد، به او مي گويند: خداوند از گذشته هاي تو درگذشت، به فكر آينده ات باش تا گناه نكني. خداوند ضمانت خود را تا بدانجا گسترش داده است كه حفظ بار اثاثيه حاجي را نيز بر عهده گرفته است.

د) ياري خدا (عون الله)

ياري خداوند شامل حال همه مي شود; امداد او، رحمت واسعه اوست و خداوند نسبت به تمام انسان ها رئوف و رحيم است. اما خداي سبحان ياري هاي خاصي هم
دارد كه شامل حال بعضي از انسان ها مي شود، چنانكه رحمت او نيز دو گونه است; رحمت عام و رحمت خاص. رحمت عام شامل هم دنيا و هم آخرت و تمامي انسان ها مي شود ولي رحمت خاص او به دو گونه است يا فقط شامل بهشتيان در قيامت
مي شود; از اين رو مخصوص آخرت است و يا اينكه اختصاص به برخي از انسان ها در دنيا دارد كه در اين صورت تنها مؤمنين و متقين از رحمت هاي خاص الهي بهره مند مي شوند. خداوند بر بعضي انسان ها كمك و امداد خاص خود را نازل مي كند. يك
دسته از كساني كه ياري هاي ويژه الهي را دريافت مي كنند، حجاج اند. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

«خداوند براي چهار نفر بر خود حقي قائل شده است كه آنها را ياري رساند: رزمنده، ازدواج كننده، عبد مكاتب و حاجي.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ثواب الاعمال، ص71، روايت6 ; بحارالانوار، ج99، ص254، روايت21

2 . بحارالانوار، ج99، ص8، روايت18

3 . الترغيب والترهيب، ج2، ص5، روايت1035


228


هـ ) دعاي مستجاب

دعا ريشه قرآني دارد. يكي از زيباترين آيات در مورد دعا اين است:

(وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِي إِذَا دَعَانِي فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ) .

«و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند، من به آنها نزديكم هر كه مرا خواند دعاي او را اجابت كنم پس بايست دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند تا راه سعادت يابند.»

اينكه خداوند معمولا در قرآن هر گاه مي خواهد از خود نامي برد، بصورت غايب ياد مي كند; مثل «هو». در موارد كمتري كه بخواهد حضور خود را نشان دهد مي گويد: «ما» مثل: «انا، نحن و انزلنا». در مواردي اندك از خودش به عنوان «من» ياد مي كند مثل: در (فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي) . قرآن تنها در يك آيه خداوند هفت بار فرموده است «من» و اين يك آيه، همان آيه پيش گفته است. در اينجا خداوند با كمال حضور، صميميت و مؤانست با بندگانش مواجه شده و به آنها اجازه تشرف به محضر خود را داده است.

نكته دوم اينكه فرمود: «عبادي» يعني بندگان من. به جاي اينكه بگويد: «ناس» يعني مردم. سوم اينكه در اينجا واسطه حذف شده است. فرمود: هر گاه بندگان من درباره من از تو سئوال كردند، من نزديكم. در حالي كه بايد مي فرمود: به آنها بگو كه من نزديكم. در رابطه ميان خدا و بنده اش حتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را هم در نظر نگرفت. چهارم اينكه با «ان» تأكيد فرمود. پنجم اينكه مفهوم قرب را به صورت صفت بيان كرد: «اني قريب» و نه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 186

2 . الميزان، ج2، ص30

3 . فجر : 29و30


229


بصورت فعل تا دلالت بيشتري بر ثبات و دوام قرب كند. ششم اينكه اجابت را به صورت فعل مضارع آورد تا دلالت بر استمرار كند. نكته هفتم اينكه اجابت را فقط مشروط به دعا كرد; يعني دعا كردن همان و اجابت همان. چنانكه در آيه ديگر فرمود: (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ...). و آخرين نكته اينكه خودش انسان را دعوت كرد و فرمود: «دعوت من را اجابت كنيد و از من بخواهيد تا به شما بدهم».

دعا جايگاه و ارزشي والا دارد. خداوند خودش انسان را به دعا دعوت كرده و به او وعده اجابت داده است. مسأله اجابت دعا در چند مورد تأكيد شده كه يكي از آنها دعاي حاجي است. كسي كه به محضر الهي نزد خانه اش باريافته، هر چه از او بخواهد خداوند رد نمي كند. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«حاجيان و عمره گزاران ميهمانان خدايند، خداوند آنها را دعوت كرده و پاسخ گفته اند، آنان هم از خدا درخواست مي كنند و خداوند عطايشان مي كند».

همچنين فرمود:

«دعاي سه نفر قطعاً مستجاب است ; دعاي حاجي، دعاي بيمار و دعاي مظلوم.»

و) گناه نوشته نمي شود

نكند. بنابراين تا مدتي بعد از بازگشت، بر حاجي گناهي مكتوب نمي گردد. او پاك بر ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مؤمن : 60

2 . الجامع الصغير، ج1، ص585، روايت3789

3 . الدعوات للراوندي، ص30، روايت58

4 . دعائم الاسلام، ج1، ص294

5 . وسائل الشيعه، ج7، ص296


230


مي گردد و تا زماني پاك مي ماند. حاجي بايد بكوشد پاكي خود را حفظ كند و خود را پاك و طاهر نگهدارد. البته مراد گناهان بعد از حج است اما (چنانكه گذشت) گناه كردن و حتي فكر گناه هم در مكه ثبت مي شود.

ز) مرگ در راه حج

بنابراين اجر و پاداش حج گزاري كه در راه رفتن به حج بميرد بسيار بالاست; بخشش پاداش او، امان اجر او و بهشتي بي حساب در انتظار اوست. حتي شفاعت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) براي او واجب مي شود.

ح) جانشين حاجي

حج گزار نزد خدا جايگاه بلندي دارد; از اين رو كسي كه در غياب زائر بيت الله الحرام، به خانواده او رسيدگي كند پاداشي بزرگ خواهد داشت. امام زين العابدين (عليه السلام)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فروع كافي، ج4، ص256، روايت18

2 . همان، ص263، روايت45

3 . فقيه، ج1، ص84، روايت387

جايي مي رسد كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

«كسي كه در راه مكه بميرد، بدون حساب بخشيده شده، وارد بهشت مي شود.»

4 . الترغيب و الترهيب، ج2، ص18، روايت1063

5 . فقيه، ج2، ص338، روايت1571


231


جايگاه او را چنين معين كرده است:

«كسي كه در غياب حج گزار به خانواده و اموالش رسيدگي كند، اجري همانند او دارد تا حدي كه گويي سنگ هاي كعبه را لمس كرده است.»

همچنين اگر انسان در تجهيز سفر حج به حاجي كمك كند، اجر و پاداشي همانند او دارد بدون اينكه از پاداش حاجي كاسته شود.

يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به امام مي گفت: ما گروهي هستيم كه به حج مي رويم، آنگاه كه دوستان به طواف و سعي مي روند، وظيفه من اين است كه از وسايل آنها مواظبت مي كنم. امام (عليه السلام) فرمود:

«أَنْتَ أَعَظَمُهُمْ أَجْراً» ;

«بيشترين اجر از آن توست.»

بنابراين هر گونه همكاري با حاجي ثواب و پاداشي معادل حج دارد، چه در غياب او از اهل و مالش مراقبت كند، چه به هنگام رفتن در تجهيز سفرش او را ياري دهد، چه در حج از وسايل او مواظبت كند و چه به هنگام بازگشت خدمت به حاجي كند.

ط) حج نيابتي

آيا مي توان با يك حج افراد مختلفي را وارد بهشت كرد؟ حج نيابتي پاسخي مثبت به اين پرسش است. اگر كسي براي حج نايب شود، در واقع سه حج انجام شده است و سه گروه به بهشت وارد شده اند و سه نفر ثواب حج برده اند. پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

«يك حج به نيابت از مرده، سه حج است: حجي براي مرده، حجي براي نايب و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المحاسن، ج1، ص147، روايت1425

2 . شعب الايمان، ج3، ص480، روايت4121

3 . فروع كافي، ج4، ص545، روايت 26


232


حجي براي عمل كننده به وصيت مرده».

نايب با انجام حج رهايي از آتش را تضمين مي كند، بهشت را براي كسي كه دستش از دنيا كوتاه است، مي خرد و باعث شادي و خوشنودي او مي شود. از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند: مردي كه از طرف ديگري حج انجام مي دهد، چه اجر و ثوابي دارد؟ امام فرمود:

«براي كسي كه از طرف ديگري حج مي كند، پاداش ده حج است و خودش، پدر و مادرش، پسر و دخترش، خواهر، عمو، عمه، دايي و خاله اش آمرزيده مي شوند، خداوند، بي نياز و بزرگوار است».

ي) حج گزار پياده

درباره پياده به حج رفتن احاديث فراواني وارد شده است و در آنها مضامين چشمگيري وجود دارد. حج به دو گونه صورت مي گيرد: با مركب و پياده. در صورتي كه انسان بتواند پياده به سرزمين وحي برود و از وسيله استفاده نكند، پاداشي مي برد كه حساب آن فقط با خداست. تفاوت حج پياده نسبت به حج با مركب همانند خورشيد به ماه است. امام سجاد (عليه السلام) گاهي به حج مي رفت در حالي كه مركب با او بود، ولي به دنبال او مي آمد و امام (عليه السلام) بر آن سوار نمي شد. امام صادق (عليه السلام) در اين باره فرمود:

«برترين بندگي خدا پياده به مكه رفتن است».

رويه امام حسن مجتبي (عليه السلام) اين بود كه هر گاه به حج مشرف مي شد با خود چندين كفش مي برد تا اگر كفشي در طول مسير پاره شود ديگري را بپوشد. سالي امام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفردوس، ج2، ص136، روايت2696

2 . فقيه، ج2، ص222، روايت2239

3 . همان، روايت2240

4 . همان، روايت2241


233


حسن مجتبي (عليه السلام) بصورت پياده به سمت مكه حركت كرد، در بين راه پاهاي او تاول زد. بعضي از اصحاب امام اجازه خواستند تا روغني بخرند و به پاي ايشان بمالند، امام (عليه السلام)
فرمود:

«هرگز، خداوند مي خواهد بنده اش را در مسير زيارت بيتش اينگونه مشاهده كند.»

روزي باديه نشيني در صحرا به دنبال حاجتي از قافله بازماند. ناگهان با كودكي مواجه شد كه پياده مي رفت. با خود گفت صحراي پرخطر و كودكي پياده؟ به او نزديك شد و سلام كرد، جواب شنيد، گفت: كجا مي روي؟ گفت: به زيارت خانه خدا. به او گفت: تو كوچكي و اين سفر براي تو مناسب نيست. پاسخ داد: از من كوچكترها هم به حج مي روند. پرسيد: توشه تو چيست؟ پاسخ داد: توشه من تقواي من و راحله من پاهاي من است. به او گفت: طعام با خود داري؟ پاسخ داد: آيا زيباست انسان را دعوت كنند و او با خود طعام ببرد؟ باديه نشين با كمال دقت نگريست. او كودكي بسيار خوشرو زيبا با لباسهاي سپيد بود. از او خواست تا خود را معرفي كند. فرمود: من علي بن الحسين هستم. پرسيد كسي كه با توست كيست؟ پاسخ داد: او برادرم خضراست. هر روز به نزد من مي آيد و به من سلام مي كند. به او گفت: جانم به فدايت چهار زاد و توشه به من بنما. امام (عليه السلام) فرمود:

«دنيا را به كمال و تمام مي بينم كه مملكت خداست، خلق خدا را مي بينم كه بندگان كوچك خدايند، تمامي اسباب را مي بينم كه در دست خدا و وسيله روزي اند و قضاي خدا را مي بينم كه در تمام زمين نافذ است».

در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصول، ج1، ص463

2 . المناقب، ج4، ص138


234


ك) تارك حج

زماني كه ابراهيم (عليه السلام) بناي خانه خدا را به پايان رساند، خدا به او امر كرد كه تمامي انسان ها را به حج دعوت كند. ابراهيم (عليه السلام) اظهار داشت صداي من به همه نمي رسد. خداوند به او گفت: بر توست گفتن و بر من است رساندن. ابراهيم بر سنگي قدم گذاشت (سنگي كه هم اينك به عنوان مقام ابراهيم به يادگار مانده است) خود را به بيت الله چسباند، صدايش را بلند كرد، انگشتانش را بر گوش گذارد و چهره خود را به شرق و غرب عالم چرخاند وگفت: اي انسان ها، حج بيت العتيق بر شما واجب است. دعوت حق را لبيك گوييد. خداوند چنان صداي ابراهيم (عليه السلام) را رفعت داد كه نه تنها تمامي انسان هاي روي زمين، بلكه انسان ها در صلب پدرانشان هم شنيدند وتمامي آنها گفتند: « لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ». از اينجا حج بر تمامي انسان ها واجب شد و اگر كسي بدون عذر ترك حج كند، شريعت اسلام را ترك كرده و تعمداً يكي از فروع را ناديده گرفته است و به فرموده امام صادق (عليه السلام) در حالي خواهد مرد كه يهودي يا نصراني است، حتي او را كافر دانسته اند.

امام صادق (عليه السلام) هم خطاب به عيسي بن ابي منصور فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير قمي، ص431

2 . فروع كافي، ج4، ص269

3 . تهذيب الاحكام، ج5، ص16

يكي از مفاهيمي كه در باب حج و حج گزار مطرح است، واژه «ادمان» مي باشد. ادمان يعني پيوسته به حج رفتن كه شامل يك سال در ميان هم مي شود، يا اينكه سه سال پياپي به حج برود، يا اينكه هر گاه امكانات حج برايش فراهم شد به حج برود.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«كسي كه از مكه باز گردد در حالي كه تصميم به حج دوباره ندارد اجلش نزديك و عذابش در راه است».

4 . فقيه، ج2، ص220، روايت2224


235


«اگر مي تواني نان و نمك بخوري ولي هر ساله به حج بروي، چنين كن».

ادمان حج، آثار و بركات فراواني به دنبال دارد; عمر انسان زياد مي شود، آدمي از فقر و تنگدستي رهايي مي يابد، مرگ بد و فشار قبر را از انسان دور مي كند و به انسان امكان شفاعت مي دهد و شهري در بهشت به انسان عطا مي كند. امام صادق (عليه السلام) به يكي از اصحاب خود فرمود:

«اي عيسي، خدا دوست دارد كه تو را بين حجي و حج ديگر ببيند».

5. شرايط پذيرش حج

هر عبادتي زماني پذيرفته مي شود كه شرايط آن مراعات شده باشد. نماز، روزه، خمس و زكات دو گونه شرايط دارند; شرايط صحت و شرايط قبول. ممكن است تمامي شرايط صحت نماز برقرار باشد; مثلا با طهارت باشد، استقبال رعايت شود و اركان نماز انجام گردد; اما اگر نماز با حضور قلب همراه نباشد، در اين صورت مقبول حق نمي افتد. حج هم به جز شرايط صحت، شرايطي براي پذيرش دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:

الف) ولايت

يكي از اساسي ترين شرايط قبولي حج، ولايت است. اگر ولايت اهل بيت نباشد، حج به ظاهر شايد صحيح صورت پذيرد، اما مورد قبول حضرت حق واقع نمي شود. اسلام اركاني دارد كه يكي از آنها حج است;اما مهمترين ركن اسلام ولايت است و لازم است تمامي اركان همراه با ولايت باشد. امام باقر (عليه السلام) درباره عناصر اصلي اسلام فرمود:

«بُنِيَ الاِْسْلاَمُ عَلَي خَمْس: الصَّلاَةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلاَيَةِ وَ لَمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الجامع الصغير، ج2، ص270، روايت6225

2 . فروع كافي، ج4، ص281، روايت1


236


يُنَادَ بِشَيْء مَا نُودِيَ بِالْوَلاَيَةِ يَوْمَ الْغَدِيرِ»;

«اسلام بر پنج چيز بنا شده است ; نماز، زكات، روزه، حج و ولايت. و به هيچكدام باندازه ولايت در روز غدير سفارش نشده است.»

امام (عليه السلام) در فرمايش ديگري ضمن اشاره به همين مضمون اضافه مي فرمايد:

«مردم چهار ركن اول را مي گيرند و ولايت را ترك مي كنند».

امام باقر (عليه السلام) در حالي كه به طواف گزاران مي نگريست، خطاب به فضيل فرمود:

«در جاهليت هم اينگونه طواف مي كردند، مردم بايد طواف كنند سپس به سمت ما بيايند و با پذيرش ولايت و مودت ما حج خود را كامل كنند و ناصر ما باشند».

اين حديث يعني حجي كه همراه با ولايت نباشد، حج جاهليت است. در زمان جاهليت هم گاهي حج صورت مي گرفت، اما خالي از ولايت بود. ولي زماني كه وليّ خدا حاضر است، حجي مقبول است كه همراه با موّدت، محبت و نصرت ولايت باشد.

امام صادق (عليه السلام) خطاب به يكي از ياران خود درباره اهميت حق ولايت چنين تعبير فرمود:

«اگر انساني صد سال ميان ركن و مقام بندگي خدا كند، روزها روزه گيرد و شبها قيام كند تا ابروهايش بريزد و استخوان هاي ترقوه اش بشكند، ولي حق ما را نشناسد و بجا نياورد، ثوابي براي او نيست».

از اينجا به دست مي آيد كه عبادت خدا هم بدون ولايت پذيرفته نيست. سرآمد كارها و درِ گشايش امور و معرفت به حق، ولايت است. پذيرفتن ولايت اهل بيت راه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصول، ج2، ص21

2 . همان، ص18

3 . همان، ص19

4 . ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص243


237


وصول به خوشنودي خدا و ركن اساسي دين است. كسي كه از ولايت ائمه اطهار (عليه السلام) دور باشد، هيچ حقي بر خدا براي پاداش اعمال خود ندارد; بنابراين راهي جز ايمان به ولايت و معرفت به حقوق اوليا نيست.

ابو حمزه ثمالي از امام زين العابدين (عليه السلام) نقل مي كند كه ايشان پرسيد: كدام قطعه مسجد افضل است؟ گفتم: خدا، رسولش و فرزند رسولش بهتر مي دانند. امام (عليه السلام) فرمود:

«با فضيلت ترين بقاع، ميان ركن و مقام است، اما اگر كسي به اندازه نوح (عليه السلام) عمر كند(نهصد و پنجاه سال)، روزها روزه بگيرد و شبها به قيام بگذراند و تمام لحظات ميان ركن و مقام باشد، ولي بدون ولايت ما به ملاقات خدا برود، اعمالش هيچ نفعي براي او ندارد».

بنابراين حجي كه بدون ولايت انجام گيرد همانند نامه اي است كه بازگشت خورده باشد; زيرا خدا آنرا نپذيرفته است. يكي از نتايجي كه از اين مطلب به دست مي آيد، حضور صاحب الامر در حج است. اگر حج مشروط به ولايت است، پس ولي خدا بايد در موسم حاضر باشد تا افرادي كه لايق اند تشرف يابند و آنها كه به او ايمان دارند، از ايشان بي بهره نمانند. امام صادق (عليه السلام) به اين حقيقت بلند اشاره دارند و مي فرمايند:

«مردم امامي را نمي يابند كه در مراسم حج حضور دارد، امام آنها را مي بيند ولي آنها حضرتش را نمي بينند».

يكي از نواب خاص امام زمان (عج) در زمان غيبت صغرا، محمد بن عثمان عمري است. او در اين زمينه مي گويد:

«وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الاَْمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ كُلَّ سَنَة يَرَي النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لاَ يَعْرِفُونَهُ»;

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، 244

2 . الغيبة للنعماني، ص175، روايت13

3 . فقيه، ج2، ص520، روايت3115 ; كمال الدين، ص440، روايت8


238


«به خدا قسم حضرت صاحب الامر همه ساله در موسم حج حضور مي يابد، مردم را مي بيند و مي شناسد و مردم هم او را مي بينند، ولي او را نمي شناسند».

در رابطه با حضور امام زمان (عج) در حج نقل هاي تكان دهنده و متعددي وجود دارد. شخصي به نام ابو محمد حسن بن وجناء مي گويد:

«پس از عمره چهارمين حج ـ از پنجاه و چهار حجي كه بجا آوردم ـ زير ناودان در حال سجده و مشغول تضرع و ناليدن در دعا بودم كه كسي مرا تكان داد و به من گفت: اي حسن بن وجناء برخيز. من لرزيدم سپس ايستادم، زني لاغر و زرد چهره ديدم. به نظرم چهل ساله و يا بيشتر مي آمد. جلوتر راه مي رفت و من چيزي از او نمي پرسيدم. تا اينكه به خانه حضرت خديجه (عليها السلام) در آمد. در آن جا اتاقي بود و در آن وسط ديوار قرار داشت ; با پله هايي چوبي كه از آن بالا مي رفتند. آن زن بالا رفت. صدايي به گوشم آمد كه «حسن! بيا بالا.» بالا رفتم و دم در ايستادم، حضرت صاحب الزمان به من فرمود: «اي حسن! خيال كردي از چشم من پنهاني؟ به خدا قسم هيچ وقتي از حج تو نبود، مگر اينكه همراه تو بودم.» و شروع كرد به شمردن آن اوقات براي من. پس با صورت به زمين افتادم. سپس احساس كردم دستي بر سر من قرار گرفت و برخاستم. به من فرمود: «اي حسن! در مدينه، ملازم خانه جعفر بن محمد (عليه السلام) باش و فكر آب و غذا و لباس مباش.» سپس نوشته اي به من داد كه در آن دعاي فرج و صلوات بر آن حضرت بود وفرمود: «با اين دعا مرا بخوان و اينگونه بر من صلوات بفرست و جز به دوستان خاص من به كسي مده، همانا خداوند توفيقت خواهد داد».

و نيز محمد بن احمد انصاري مي گويد:

«كنار مستجار بودم. گروهي حدود سي نفر مرد نيز بودند و جز محمد بن قاسم علوي هيچ يك از آنان مخلص (شيعه) نبودند. در حالي كه ما در اين شرايط در روز ششم ذيحجه سال 293 بوديم، جواني از طواف بيرون آمد كه دو جامه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغيبه للطوسي، ص259، روايت227 ; دلائل الامامة، ص542، روايت523


239


احرام بر تن داشت و كفشهايش در دستش بود. چون او را ديديم از هيبت او همه ما بدون استثنا برخاستيم. او بر ما سلام كرد و ميان ما نشست و ما اطراف او بوديم. سپس به راست و چپ نگاه كرد و گفت: آيا مي دانيد امام صادق (عليه السلام) در دعاي الحاح چه مي گفت؟ گفتيم: چه مي گفت؟ گفت: مي گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي بِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَ الاَْرْضُ...». سپس برخاست و وارد طواف شد. با برخاستن او ما نيز برخاستيم تا آن كه برگشت. يادمان رفت كه بپرسيم او كيست. تا فردا همان وقت كه باز از طواف بيرون آمد. و به طرف ما آمد مثل ديروز براي او برخاستيم و در جاي خود ميان ما نشست. نگاهي به راست و چپ كرد و گفت: آيا مي دانيد اميرالمؤمنين (عليه السلام) پس از نماز واجب چه مي گفت؟ گفتيم: چه مي گفت؟ فرمود: چنين مي گفت: «إِلَيْكَ رُفِعَتِ الاَْصْوَاتُ وَ دُعِيَتِ الدَّعَوَاتُ وَ لَكَ عَنَتِ الْوُجُوهُ...». آنگاه پس از اين دعا به راست و چپ نگريست و گفت: آيا مي دانيد اميرالمؤمنين (عليه السلام) در سجده شكر چه مي گفت؟ گفتيم: چه مي گفت؟ فرمود: چنين مي گفت: «يَا مَنْ لاَ يَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلاَّ سَعَةً وَ عَطَاءً...» و برخاست و وارد طواف شد. با برخاستن او ما نيز برخاستيم... و فردا در همان وقت باز آمد. ما مثل گذشته براي آمدنش برخاستيم. در ميان ما نشست و نگاهي به راست و چپ افكند و گفت: امام زين العابدين (عليه السلام) درسجده اش در همين جا ـ و با دستش اشاره به حجر، زير ناودان كرد ـ و فرمود مي گفت: «عُبَيْدُكَ بِفِنَائِكَ، مِسْكِينُكَ بِفِنَائِكَ، فَقِيرُكَ بِفِنَائِكَ، سَائِلُكَ بِفِنَائِكَ، يَسْأَلُكَ مَا لاَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ غَيْرُكَ».سپس به راست و چپ نگاه كرد و از ميان ما نگاهي به محمد بن قاسم افكند و گفت: اي محمد بن قاسم! تو اگر خدا بخواهد بر خيري ـ و محمد بن قاسم معتقد به ولايت بود ـ سپس برخاست و وارد طواف شد. همه ما دعايي را كه او خواند، به خاطر سپرديم و فراموش كرديم كه درباره او صحبت كنيم. سرانجام روزي ابوعلي محمودي گفت: اي گروه! آيا او را مي شناسيد؟ او به خدا سوگند صاحب الزمان شماست. گفتيم: اي ابوعلي از كجا دانستي؟ گفت كه هفت سال مانده و از پروردگارش خواسته تا صاحب الزمان را ببيند. گفت: يك روز غروب عرفه همان مرد را ديدم كه همان دعايي را كه فراگرفته بودم، مي خواند. پرسيدم: اين از كيست؟ گفت: از مردم است. گفتم از كدام مردم؟ گفت:


240


از مردم عرب. گفتم از كدام تيره عرب؟ گفت: از با شرافت ترين آنها. گفتم آنان كيانند؟ گفت بني هاشم. گفتم از كدام بني هاشم؟ گفت: آنان كه از برترين و برجسته ترين و درخشان ترين نسبت را دارند. گفتم از كيان؟ گفت: از آن كه فرق سر (دشمن) را شكافت و (به محرومان) طعام خورانيد و آنگاه كه مردم در خواب بودند، به نماز ايستاد. گفت: دانستم كه او علوي است و به خاطر علوي بودن به او علاقه پيدا كردم. سپس او را در برابر خودم گم كردم و نفهميدم چگونه رفت. از مردمي كه اطراف او بودند، پرسيدم: آيا اين علوي را مي شناسيد؟ گفتند: آري. همه ساله با ما پياده به حج مي آيد. گفتم: سبحان الله! به خدا سوگند نشان پياده روي بر او نمي بينم. گفت: غمگين و دل گرفته از فراق او به مزدلفه آمدم و آن شب را خوابيدم و در خواب، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ديدم كه فرمود: اي احمد! خواسته ات را ديدي؟ گفتم: او كيست سرور من؟ فرمود: آن را كه ديشب ديدي، صاحب الزمان تو بود. چون اين را از او شنيديم او را سرزنش كرديم كه چرا ما را زودتر آگاه نكرد! گفت: تا زماني كه با ما در اين باره سخن گفت، اين مسأله را فراموش كرده بود.»

ب) اخلاص

اولين كسي كه فضيلت اخلاص را يادآور شد خداست. فرمود: (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ) و نيز فرمود: (أَ لاَ للهِِ الدِّينُ الْخَالِصُ) .

سرّ حج اخلاص در آن است. حج گزار ممكن است انگيزه هاي متفاوتي داشته باشد; گاهي براي تجارت، گاهي براي سياحت و زماني براي شهرت، ولي هيچ يك از اين نيتها حج خالص نيست. به تعبيري حج دو گونه است; حج براي مردم، حج براي خدا. حجي كه براي مردم است ثوابش با مردم است، اما حجي كه براي خداست، ثوابش با خداست و پاداشش چيزي جز بهشت نيست. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«يَأْتِي عَلَي النَّاسِ زَمَانٌ يَكُونُ فِيهِ حَجُّ الْمُلُوكِ نُزْهَةً وَ حَجُّ الاَْغْنِيَاءِ تِجَارَةً وَ حَجُّ الْمَسَاكِينِ مَسْأَلَة» ;

«زماني مي رسد كه اُمرا براي تفريح به حج مي روند و ثروتمندان براي تجارت و فقرا براي تأمين نياز خود.»

همچنين امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:

«كسي كه به حج برود فقط براي خدا نه براي خودنمايي و كسب عنوان و شهرت، خداوند قطعاً او را مي آمرزد».

بنابراين تمام پاداشها و ثمرات و منافعي كه براي حج بازگو شد، اولا: مشروط به ولايت است، ثانياً: بايد همراه با اخلاص در نيت باشد و قصد انسان براي حج چيزي جز خدا، رضاي او و انس با او نباشد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دعائم الاسلام، ج1، ص294

2 . بينه : 4

3 . زمر : 3

اخلاص، سرّي از اسرار خداست و از ويژگيهاي بندگاني است كه خدا آنها را دوست دارد. خداوند امت خود را از بركت دعا و اخلاص نصرت مي كند، از قلّت عمل نبايد وحشت داشت، زيرا اگر عملي قليل با اخلاص همراه باشد، بركات فراواني دارد، انساني كه چهل روز عمل خود را براي خدا خالص كند، خداوند سرچشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي كند. سرّ عبادت اخلاص است، بنده خدا در بندگي نظري
جز فنا در ذات احديت و اخلاص عمل براي محبوب خود ندارد. آنان اساس پرستش خود را بر محبت و كشش به سمت خدا نهاده اند. تقرب به او بنيان نيت آنان است و انجذابي كه از جانب حق وجودشان را فراگرفته، داعي بندگي است; آنها خدا را مي پرستند، چون خدا شايسته پرستش است. امام علي (عليه السلام) فرمود: «إِلَهِي مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لاَ طَمَعاً فِي ثَوَابِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ».

1 . بحار الأنوار، ج41، ص14

2 . تهذيب الاحكام، ج5، ص463

3 . ثواب الاعمال، ص70


242


ج) مال حلال

كسي كه از حرام استفاده مي كند به حقيقت ايمان نائل نمي شود، او راهي به مقام صديقين و ابرار ندارد. كسي كه مال مشتبه يا حرام مي خورد، قلبش سياه مي شود، خشم خدا را برانگيخته، به مقام اطاعت او بار نمي يابد. كسي كه در طلب حلال نيست خداوند از او راضي نيست. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«مَن سَعَي عَلَي عِيَالِهِ مِن حِلّه فَهُوَ كَالمُجاهِدِ فِي سَبِيلِ اللهِ».

«كسي كه براي خانواده اش از راه حلال كوشش كند، مانند كسي است كه در راه خدا جهاد مي كند.»

«مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا حَلاَلا فِي عِفَاف كَانَ فِي دَرَجَةِ الشُّهَدَاء».

«و كسي كه دنيا را از راه حلال همراه با عفت طلب كند، هم درجه با شهداست.»

تأثير مال حلال منحصر به خود انسان نيست، بلكه اثر خود را در فرزند هم نشان مي دهد. مخارج حج بايد از مال حلال باشد. هزينه اي كه انسان براي حج مي كند، نبايد از راه حرام به دست آمده باشد. حج يك سفر الهي است و انسان با اين حركت معنوي قصد تقرب دارد; از اين رو بايد تمامي شرايط براي تقرب و بهره مندي معنوي فراهم باشد، با مال حرام و بدني كه از مال حرام رشد كرده، نمي توان از منافع عرفاني و معنوي حج بهره مند شد. بدن آلوده، با خدا ارتباط برقرار نمي كند. امام صادق (عليه السلام) فرمود:

«اگر كسي مال حرامي كسب كند و با آن به حج برود، هنگام گفتن كلمه «لبيك» خطاب مي رسد: ما تو را نمي پذيريم و اگر مال حلالي كسب كند و به حج برود، هنگام گفتن كلمه «لبيك» خطاب مي رسد: ما تو را مي پذيريم».

حجي كه پذيرفته شود، يعني حجي كه در آن تمامي شرايط محقق باشد، نشانه هايي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محجة البيضاء، ج3، ص 203، روايت 10

2 . محجة البيضاء، ج3، ص203، روايت10

3 . تهذيب الاحكام، ج6، ص368 ; محجة البيضاء، ج3، ص206، روايت5


243


دارد و هر كس مي تواند خود را با اين نشانه ها بسنجد و ببيند كه حجش پذيرفته شده يا نه. مهم ترين علامت و معيار قبولي حج را پيامبر (صلي الله عليه وآله) چنين معين فرموده است:

«آيَةُ قَبُولِ الْحَجِّ تَرْكُ مَا كَانَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ مُقِيماً مِنَ الذُّنُوبِ» .

«علامت پذيرش حج، ترك گناهان گذشته است.»

ثواب روزه و حج قبول آن كس برد كه خاك ميكده عشق را زيارت كند

6. حكمتها و آثار حج

حج حكمتها و علتهاي فراواني دارد. حج آثار و منافع بي شماري در پي دارد و قرآن به اين حقيقت خبر داده است:

(وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ...) ;

«در ميان مردم را به حج فراخوان تا، پياده و سواره بر شتران لاغر از راههاي دور به سوي تو آيند تا سودهايي را كه براي آنان هست، بنگرند.»

منافعي كه در اين آيه آمده است اختصاصي به آخرت ندارد و شامل منافع دنيوي هم مي شود. فوايدي نظير صحت بدن، رزق و مال فراوان، محفوظ ماندن در كنار مغفرت و بخشش خداوند، بهشت و نورانيت. تمامي اين موارد منافع و آثاري است كه حج دربردارد و براي انسان به ارمغان مي آورد.

در تفاسير، منافع به معناي عام آن لحاظ شده; يعني هم تجارت دنيا مراد است كه طلب روزي حلال باشد و هم ثواب و بهشت آخرت. در حج رحمت و مغفرت و بركات آسماني نازل مي شود. كسي كه به مكه آمده، از تمام بركات دنيوي، ديني و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاصول، ج1، ص392

2 . حج : 27 و 28

3 . كشف الاسرار، ج6، ص362


244


اخروي بهره مند مي شود. به عبارت ديگر نكره بودن «منافع» افاده عمومي مي كند.كسي كه اهل مال دنياست، از حج منافع مادي برمي گيرد و آنكه اهل عمل و طاعت است، از حج، شيريني طاعت نصيبش مي شود و آنكه اهل حال است، صفاي باطني دريافت مي كند و اهل توحيد رضاي حق مي خرد.

در اينجا برخي از آثار و بركات حج ابراهيمي بيان مي شود:

الف) تندرستي

يكي از آثار حج صحت و سلامت بدن است. خدا به انسان وعده داده كه اگر به تمتع يا عمره برود، بدني سالم خواهد داشت; پس حج، سلامت جسماني هم به انسان مي دهد. امام سجاد (عليه السلام) اين مژده را داد كه:

«حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُكُم»;

«حج و عمره به جاي آوريد تا بدنهايتان سلامت باشد.»

شايد يكي از ابعاد آن پياده روي مستمر باشد. در حج، پياده روي فراوان وجود دارد و از سوي ديگر مي دانيم كه يكي از بهترين ورزشها پياده روي است. همچنين هر گاه روح و روان انسان به سمت خلوص گرايد، بدن از روح تبعيت مي كند و سلامت خود را باز مي يابد. به عبارت ديگر روح و جسم دو موجود جدا از يكديگر نيستند، بلكه وجودي درهم تنيده اند و در يكديگر تأثير و تأثر متقابل دارند. هر گاه بدن سالم باشد، روح بهتر مي تواند رابطه معنوي برقرار كند و اگر روح انسان ارتباطي عميق با آسمان الوهيت داشته باشد، بر صحت و سلامت بدن و كالبد فيزيكي انسان تأثير مستقيم دارد. از نكات جالب اينكه اگر كسي بكوشد تا حج خود را تكرار كند وبه اصطلاح «مدمن الحج»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بيان السعادة، ج3، ص74

2 . لطائف الاشارات، ج2، ص540

3 . فروع كافي، ج4، ص252


245


باشد، خداوند هرگز او را مبتلا به «حمّي» نمي كند. به بيان ديگر او هرگز در آتش تب نمي سوزد.

ب) رزق فراوان

بخش مهمي از رواياتي كه درباره آثار و حكمتهاي حج وارد شده، مربوط به نفي فقر و افزايش مال است. در اين احاديث تعابير متعددي وارد شده است نظير: وسعت رزق، كفايت مؤونه اهل و عيال، كثرت مال، نفي فقر، غنا، نفي امعار و نفي املاق. اين همه، نشان از اهميت فراوان تأثير حج در تأمين نيازهاي مادي و دنيوي انسان ها دارد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«حُجُّوا لَنْ تَفْتَقِرُوا»;

«حج گزاريد تا هرگز نيازمند نشويد.»

نكته جالب در اين حديث استفاده از تعبير «لن» مي باشد كه دلالت بر نفي ابدي مي كند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) در حديثي ديگر به اين واقعيت اشاره كرد و فرمود:

«حج و عمره فقر را مي زدايند. همانگونه كه كوره آهنگري زنگار آهن را مي زدايد».

اين تشبيه نشان مي دهد كه فقر و ناداري همانند زنگارهاي آهن است. اگر انسان بتواند زنگار زدايي كند، از لحاظ امكانات مادي هم بي نياز خواهد شد. همانگونه كه حج رفتن باعث بي نيازي مالي مي شود، اگر كسي از حج تخلف كند، نتيجه اي جز فقر نخواهد داشت. به اين حقيقت نبي اكرم (صلي الله عليه وآله) اشاره فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ص254

2 . الجعفريات، ص65

3 . فقيه، ج2، ص222، روايت2238 ; دعائم الاسلام، ج1، ص295


246


«اي گروه مردم! حج خانه خدا را انجام دهيد. پس هيچ خانواده اي وارد خانه خدا نمي شود، مگر آنكه بي نياز مي گردد و از حج گزاردن تخلّف نمي كنند، مگر آنكه تنگدست شوند».

اگر از معناي وسعت رزق و بي نياز شدن سئوال شود، پاسخ اين است كه منظور تأمين مخارج زندگي است. امام سجاد (عليه السلام) فرمود:

«حج و عمره به جاي آريد تا تندرست باشيد، روزي هايتان وسعت يابد و مخارج خانواده شما تأمين گردد».

روزي اسحاق بن عمار به امام صادق (عليه السلام) گفت: من نيت كرده ام كه هر سال خودم يا كسي از خانواده ام با مال من به حج برود و بر اين كار مصمم و جدي هستم. امام (عليه السلام) او را اين گونه بشارت داد:

«اگر چنين كني مژده باد كه مالت زياد خواهد شد».

راوي از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند:

«حج گزار هرگز گرفتار املاق نمي شود» مي پرسد: معناي املاق چيست؟ امام در جواب مي فرمايد: «حاجي تنگدست، ورشكسته و فقير نمي گردد.»

اگر شخصي يا اجتماعي مبتلا به فقر شود، معمولا به كارشناسان امور اقتصادي مراجعه مي كند. حتي ممكن است كميته هاي كارشناسي تشكيل دهند و بعد از مطالعات و پژوهشهاي دامنه داري، علل فقر را در جامعه بيابند و بر اين اساس استراتژي ها و راه كارهايي را براي كاهش فقر در جامعه ارائه دهند نظير: افزايش صادرات، افزايش توليد ناخالص ملي، كاهش مصرف و... . اما قرآن در كنار اين عوامل، عامل مهمتر و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاحتجاج للطبرسي، ج1، ص156، روايت32

2 . فروع كافي، ج4، ص252، روايت1 ; مكارم الاخلاق، ج1، ص518، روايت1805

3 . فروع كافي، ج4، ص253، روايت5

4 . تفسير عياشي، ج2، ص289، روايت63


247


برتري را معرفي مي كند.

(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَات مِنْ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ) ;

«و چنانچه مردم شهر و ديار همه ايمان آورده پرهيزكار شوند همانا درهاي بركات آسمان و زمين را برروي آن مي گشوديم.»

اگر جمعي تقوا و ايمان پيشه كنند، درهاي آسمان به اذن الهي جهت نزول بركات گشوده مي شوند و امكان ندارد آسمان درهاي خود را بگشايد و بركات نازل شود، اما فقر كاهش نيابد. اساساً فقر و غنا در زمين مربوط به آسمان است; بنابراين اگر ايمان و تقوا هويت جمعي پيدا كنند، از فقر كاسته شده، بر غنا افزوده مي شود. همچنين اگر فردي به سمت ايمان بيشتري برود، از ثمرات آن يعني كاهش فقر و ازدياد مال بهره مند خواهد شد. خداوند امكانات دنياي خود را در اختيار كساني قرار مي دهد كه بيشتر به سمت او بروند، البته ممكن است در اختيار كفار هم قرار دهد، ولي تفاوت اين است كه كافر فقط در دنيا بهره مند است، اما مؤمن نصيبي در دنيا دارد و از بهره هاي اخروي او هم محظوظ خواهد شد.

از مجموع احاديث پيش به دست مي آيد كه حج نافي فقر است و باعث كثرت مال و حج وسعت روزي در پي دارد. اين امر آزمودني است و هر كس مي تواند اين واقعيت را در مورد خود و هر كس كه به حج رفته به صورتي پيمايشي در نظر گيرد و نسبت به آن مطالعه كند. بهر تقدير، حج با فقر مالي و مادي سازگار نيست و اين حقيقتي آزمون پذير است.

ج) پاكي و بهشت

پاك شدن از گناهان، از ديگر تأثيرات معنوي بي شمار حج است. كسي كه به حج مي رود،غسل گناه مي كند.حج همانند آب زلال گناهان را مي شويد و چرك و معاصي را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعراف : 96


248


برطرف مي كند. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«به حج خانه خدا برويد، زيرا حج، گناه را مي شويد چنانكه آب، چرك را».

همچنين پيامبر خاتم (صلي الله عليه وآله) در باب فوايد حج فرمود:

«كسي كه با اخلاص براي حج از خانه بيرون رود، خداوند گناهان گذشته و آينده اش را مي بخشد».

مؤمني كه در موقف عرفات قرار گيرد، به مشعر برود و به سرزمين منا وارد شود، خداوند سبحان تمامي گناهان او را تا آن لحظه عفو مي كند و هر گاه حج او پايان يافت، عملش از سر گرفته مي شود، به تعبير ديگر حاجي پس از بازگشت از موسم، حياتي جديد مي يابد و گويا تازه از مادر متولد شده است. لذا از اين لحظه آغاز به عمل مي كند و پرونده اش براساس اعمال بعد از حج او محاسبه مي شود. برخي از مفسران به اين آيه استشهاد كرده اند:

(وَاذْكُرُوا اللهَ فِي أَيَّام مَعْدُودَات فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَأَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ...) ;

«خدا را ياد كنيد به ذكر تكبير در چند روزي معين [ايام تشريق] و باكي نيست كه مقدم يا مؤخر دارد آنكس كه از هر گناه پرهيزكار بوده.»

و اظهار داشته اند كه هر كس اعمال حج را به پايان رساند گناهانش آمرزيده شده است.

پيامبر اعظم (صلي الله عليه وآله) مسأله را جدي تر و وسيع تر مطرح مي كند. خداوند نه تنها حج گزار ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفردوس، ج2، ص130، روايت2664

2 . صحيح بخاري، ج2، 553، روايت1449

3 . بقره : 203

4 . الميزان، ج2، ص82

5 . المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص609، روايت1612


249


را مورد عفو و مغفرت خود قرار مي دهد و او را از گناهان پاك مي كند، بلكه هر كس را كه حاجي براي او طلب آمرزش كرده، مي آمرزد. لذا بخشش و غفران او تعميم يافته، شامل ديگران هم مي شود. بنابراين ترديدي نيست كه خداوند حاجي را مورد عفو و بخشش خود قرار مي دهد.

آن زمان كه آدم طواف بيت كرد و در حين گردش به دور كعبه به ملتزم رسيد، جبرئيل امين به او گفت:در اين مكان بايست و به گناهت اعتراف كن. آدم در آنجا ايستاد و به خدا گفت: هر عاملي اجري دارد; اجر عمل من چيست؟ خداوند به او گفت: گناهت را بخشيدم. آدم به خدا عرض كرد ذريه مرا هم ببخش. خداوند به آدم چنين وحي كرد:

«اي آدم! هر كدام از فرزندان تو به اين مكان بيايد و گناه خود اعتراف كند و توبه نمايد، قطعاً گناهانش را مي بخشم».

يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) به ايشان گفت: كسي در مسجدالحرام است كه بسيار گناه كرده، چه بايد انجام دهد؟ امام فرمود:

«كسي كه در موقف حج، عرفات و مزدلفه قرار گيرد، سعي ميان دو كوه انجام دهد، طواف اين خانه كند، پشت مقام ابراهيم نماز گزارد و بپندارد كه خدا او را نبخشيده است، اين بزرگترين گناه است».

در اين نبايد شك روا داشت كه خداوند بدون استثناء غفران و بخشش خود را شامل حاجي، طواف كننده و سعي كننده خواهد كرد بلكه خداي سبحان بر خود مقرر داشته است كه اهل بيت، خاندان و هر كس كه حاجي براي او درخواست مغفرت كرد بيامرزد. از سوي ديگر مي دانيم كه گناهان انسان بخشيده شود خداوند بهشت را به او تقديم مي كند و او را از آتش جهنم نجات خواهد داد، بر اين اساس امام علي بن الحسين (عليه السلام) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فروع كافي، ج4، ص194

2 . همان، ص541


| شناسه مطلب: 76786