بخش 2
شـأن صلوات در مدینه آنچه از مدینه باید برد مـوقعیّت توبـه در مدینـه سه چیز موجب آمرزش انسان است امر به معروف و نهی از منکر (در محدوده حج) پیام این آیه به حجّاج چیست؟ معروف#160;هایی که باید انجام دهیم و دیگران را بدان واداریم منکرهایی که باید نهی شود ماجـرای مبـاهلـه شهر نجران کعبه مسیحیان در یمن شخصیّت#160;های آسمانی اعضای مباهله دعای پیامبر به شرط #171;آمین#187; چهار نفر فخر رازی علاّمه اهل سنت ماجرای تغییر قبله
پرهيزكاري صاف و پاك كرده است و آن ها را مغفرت و پاداشي بزرگ است.»
عمل به حكم اين آيه در مشاهد مشرّفه ساير معصومين نيز لازم است گاهي مي بينيم عوام الناسي كه با امر و نهي قرآن آشنايي ندارند، با صداي بلند از مردم «صلوات بلند» مي طلبند و آنگاه حال توجه به خدا كه در مردم پيدا شده ضايع مي شود.
آنچه از مطالب فوق به دست مي آيد عبارت اند از:
1 . در مشاهد مشرّفه، به ويژه در مسجد الحرام و مسجدالنبي (صلي الله عليه وآله) ، بايد صداي ما بلند نشود تا ادب حضور رعايت گردد و در اين مورد حيات و ممات معصومان (عليهم السلام) يكسان است.
2 . در هر مسجدي، ادب حضور را رعايت خواهيم كرد; از حفظ لسان گرفته تا رعايت رفتار نيكو با حاضران.
3 . در اين سفر، در همه مكان هاي مقدس، فتواي مجتهد و رهنمودهاي روحاني هاي دين آموز را مراعات خواهيم كرد كه هم اعمال ما درست باشد و هم حيثيت مسلمانان ايراني حفظ شود.
شـأن صلوات در مدينه
(إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً) .
«همانا خدا و فرشتگان او بر پيامبر درود مي فرستند، اي مؤمنان بر او درود فرستيد و سلام گوييد، سلامي شايسته او.»
گفته مي شود صلوات، قدرداني از زحمات پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) است. خداوند برما منت گذاشت و او را مأمور تربيت ما كرد.هر كه شكر خدمت خلق نكند، شكر خدا هم نمي كند. كسي كه از والدين خود براي خدمات آن ها، به عنوان قدرداني، خدمتشان كند يا كسي كه از رهبر ديني و پيامبر خدا قدرداني نمايد، چنين آدمي از خدا نيز قدرداني كرده و حق او را كه بندگي خالص است; ادا كرده است; به همين دليل در قرآن احسان به والدين در كنار توحيد آمده است. پس انسانِ حق شناس وقتي الطاف خدا را درك كند،بندگي او را خواهد كرد.و كسي كه قدر خدمتگزاران خودرا
1 . احزاب : 56
پاس ندارد، حقّ خدا را هم پاس نخواهد داشت. پس صلوات قدرداني از رسول الله (صلي الله عليه وآله) است.اين مطلب درست است، ولي ما درصدد بيان اين مطلب نيستيم. گفته مي شود در ثواب صلوات كافي است بگوييم كه پيامبر در معراج ملكي را ديد كه از لحاظ امكانات وجودي، بسيار حسابگر بود. از جبرئيل پرسيدند: كار او چيست ؟ عرض كرد: او با امكاناتي كه دارد، حساب دانه دانه باران ها را مي كند. فرمود: پس بدين ترتيب، موردي نخواهد بود كه ازحوزه آمارگيري او بيرون باشد! عرض كرد: يا رسول الله يك مورد هست كه اين فرشته از حساب آن عاجز است، آن هم ثواب صلوات بر تو و آل تو است. ولذا ما در صلوات، خود را كنار مي كشيم و از خداوند مي خواهيم: خدايا ! تو خودت بر او خيرات و عنايات بفرست!
آنچه از مدينه بايد برد
در مدينه، وقتي اذان گفته مي شود، مي بينيم كه سيل جمعيت به سوي مسجدها به ويژه مسجدالنبي (صلي الله عليه وآله) سرازير مي شوند و كركره مغازه ها پايين مي آيد و چون به كاسبي مراجعه كنيد، مي گويد: اكنون وقت نماز است، نه وقت كار. حال، به ايران توجه مي كنيم و به مساجد خودمان مي رويم، احساس مي كنيم كه گويي ما واقعاً اقليتي مذهبي هستيم. در وقت نماز اكثر مردم يا در خيابان ها راه مي روند و يا در مغازه ها مشغول خريد و فروشند. در مكّه ومدينه هم،عده اي از ما حجّاج در خيابان ها هستيم و اين رفتار كه بر خلاف سنّت رسول الله است، ما را شرمنده خدا و رسول مي كند. احياي اين سنت در ايران كار ما نيست; بلكه كار حوزه هاي علميه، صدا و سيما، مطبوعات، فيلم سازان، دولت، سازمان تبليغات اسلامي و هيئت هاي
مذهبي است كه به طور فعال وهماهنگ اين سنّت خاموش را احيا كنند و البته سال ها زمان مي برد.
ولي آنچه به ما مربوط مي شود و سهم ماست و رسول مدينه از ما انتظار دارد اين است كه با پيامبر در مدينه، تعهّدي امضا كنيم كه اي پيام آور خدا، من تعهد مي دهم وقتي به ايران رسيدم، نمازهايم را در اول وقت و به جماعت ادا كنم و به هركس مي رسم و در او نفوذ كلام دارم و به آنان كه هديه مي دهم، تبليغ جدّي خواهم كرد كه اين سنّت را احيا كنند. من، خود در ركوع و سجودم بر تو درود و صلوات مي فرستم و روزانه، دست كم ده صلوات برايتان تقديم خواهم كرد.
اي فرستاده خدا، درخواست من از شما تنها اين نيست كه همه ساله به زيارت شما بيايم; زيرا اگر حال و هواي مدينه در من نماند، آمدنم به مدينه مسافرتي معمولي خواهد بود. من از شما مي خواهم كه از خدا بخواهيد تا اين حالت نوراني و اين پيماني كه با شما مي بندم تا پايان عمر مستدام بماند. حال با اين شرايط، اگر زيارت دوباره اي پديد آمد، نعم المطلوب !
علي (عليه السلام) فرمود: «نزديك ترين مردم به پيامبر كساني هستند كه به سنت او عمل مي كنند و آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: (إِنَّ أَوْلَي النّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ...) .
بنابراين اگر با توجه به حالت روحي آماده اي كه حاجي پيدا مي كند، به او اين مفهوم را بباورانيم كه وي در ايران مأموري از جانب رسول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 48
خدا (صلي الله عليه وآله) است و بايد به تعهدش عمل كند، در اين صورت اگر صد هزار حاجي داشته باشيم و هر كدام آن ها دو ـ سه نفر را به نماز اوّل وقت و جماعت در مسجد رهنمون شوند، ساليانه پانصد هزار مسجدي كه نماز آنان در آن اول وقت خوانده مي شود، خواهيم داشت.
آنچه از مطالب بالا به دست آمد عبارت اند از:
1 . صلوات بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، براي حفظ ارتباط ما باآن حضرت و قدرداني از تعليمات اوست.
2 . تنها دعاي در شأن پيامبر، صلوات است; زيرا در صلوات، خداوند به او درود مي فرستد.
3 . هنگام اذان، كارها را تعطيل مي كنيم و به نماز جماعت مي شتابيم.
4 . با رسول خدا پيمان مي بنديم كه وقتي به ايران برگشتيم، خود در نماز جماعت ها شركت، و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم.
5 . در ركوع و سجود، صلوات مي خوانيم و روزانه چند صلوات تقديم پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) خواهيم كرد.
مـوقعيّت توبـه در مدينـه
(...وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءوُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً) .
«اگر آنان هنگامي كه به خود ستم كردند، استغفار كنان پيش تو مي آمدند و پيامبر نيز برايشان طلب آمرزش مي كرد، خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند.»
بايد بدانيم كه توبه واجب فوري است و تأخير در آن معصيت ديگري است. درمدينه و نيز در كنار خانه خدا توبه كنيد تا خدا از شما بگذرد. ممكن است بپرسيد توبه در هر جا كه باشد توبه است; چه در ايران چه در حجاز. هرجا كه توبه كنيم خداوند توبه ما را مي پذيرد. پس امتياز توبه در مدينه چيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 64
اينجاست كه بايد بگوييم: اي خداي بخشنده ! تو وعده كرده اي كه ما هر جا و هر وقت توبه كنيم، مي پذيري; پس حتماً امتياز توبه در اين مكان اين است كه بگوييم: خداوندا! اين بخشودگي را تا پايان عمر بر ما مستدام بدار و بر اين بقا، امضا بده.
هنگام حركت به مدينه، كه آغاز عملي اين آيه است، بگوييم: اي رسول گرامي! ما تا چندي كه در ايران بوديم، بخشي از بخشوده شدن ما ناقص بود و آن به خاطر فقدان وجود شما در ميان ما بود و اكنون ما از ايران به قصد تطهير و پالايش خود از كراهت ها قصد مدينه كرده ايم و در اين سفر، در حال استغفار بوده ايم (فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ) و حالا آمده ايم تا تو، اي پيامبر خدا، براي ما نزد خدا طلب مغفرت كني; زيرا در اين صورت خداوند وعده داده است كه حتماً ما را ببخشد; واسطه شدن شما، غفران را براي ما تحكيم مي بخشد (معلوم مي شود شفاعت زماني است كه گناهكار پيش تر توبه كرده باشد).
سه چيز موجب آمرزش انسان است
يكي «توبه» و ديگري «حسنات»است كه فرمود (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ) ، و سوم «ترك كردن كبيره ها»;
(إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاًكَرِيماً); «و اگر از گناهان بزرگي كه از آن نهي شده ايد دوري ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هود : 114
2 . نساء : 31
كنيد، بر گناهان كوچك شما سرپوش مي گذاريم و شما را به جايگاهي ارجمند وارد مي كنيم.»
حديث: امام صادق (عليه السلام) فرمود: «با آب توبه خالص گناهانت را بشوي و لباس راستي و پاكي و تواضع و فروتني بر تن كن.»
وقتي درخواستي مي كنيم، بايد به مقداري كه در حوزه توان ماست اقدام كنيم و سامان دهي و ادامه آن را از خدا بخواهيم.
توبه از گناه، طبق وعده خدا، بخشودگي در پي دارد، ولي در مدينه، چيزي اضافي را انتظار داريم و آن ادامه بخشودگي تالحظه مرگ است و لازمه اش آن است كه ما خود ترك گناه را ادامه دهيم و خدا هم نور و صفاي ترك را عطا كند; بلكه بالاتر آن كه، معاصي را منفور ذائقه ما گرداند: (...وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ) ; «و انكار و نافرماني و عصيان را منفور شما گردانيد.»
توبه در مدينه حال و هواي خاصّ خود را دارد. و داراي ويژگي هايي است; اول اين كه كسي كه ما را نزد خدا برده و با او آشنايمان كرده، پيامبر (صلي الله عليه وآله) است.حديث نفس ما با پيامبر در مدينه اين است: آقا! تو بودي كه مرا آموختي چگونه خدا را بشناسم. چگونه نماز بخوانم. روزه بگيرم. تو به من آموختي كه اين حلال است وآن حرام. اگر نبود هدايت هاي تو، من از كجا مي فهميدم حق چيست و باطل كدام است.اي رسول !هيچ وقت يادم نمي رود كه دندانت را شكستند و پيشاني ات را سنگ زدند و از ساقهايت به سرزمين طائف خون چكيد و...و تحمل همه اين سختي ها براي آن بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ميزان الحكمة، ح 3298
2 . حجرات : 7
كه من امروز راه خدا را بشناسم و وارستگي اندوزم و...اكنون مابدي هاي خود را كنار گذاشته و به حضورت شرفياب شده ايم. خداوند فرموده است كه اگر استغفار كنيد و رسولم از من براي شما مغفرت بخواهد، قطعاً، بخشوده خواهيد شد. اي رسول رحمت، لازمه وساطت و استغفار توبقاي آثار توبه مااست. آري، ما اول سراغ مرسَل مي رويم و پالايش مي يابيم و آنگاه به خانه مرسِل رو مي آوريم. از اين رو در مراسم حج (مدينه قبل) يك سلوك منطقي به جانب خداوند است.
مطالبي كه در اينجا به دست مي آيد عبارت اند از:
1 . توبه در مدينه امتيازش اين است كه ما اين بخشودگي را به سادگي از دست ندهيم و آن را تا آخر عمر حفظ كنيم.
2 . حال كه توبه كرده ايم، آن را تا آخر عمر با عمل به مفاد آن حفظ خواهيم كرد.
3 . با ترك گناه و عمل به تكاليف، از زحمات پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) قدرداني مي كنيم.
4 . هر بار كه توبه مي كنيم، گرچه به مدينه دسترسي نداريم كه حضور بيابيم تا براي ما استغفار كند،امّا از دور استغفاركنان مي گوييم: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ»، ما را در اين استغفار شفاعت فرما !
امر به معروف و نهي از منكر (در محدوده حج)
(كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ...) .
«شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده ايد كه به نيكي فرمان مي دهيد و از ناشايستي باز مي داريد و به خدا ايمان داريد.»
اين آيه مسلمانان را به دليل رسالت امر به معروف و نهي از منكر، امّتي ممتاز شمرده و اصلاح جوامع بشري را بر عهده آنان نهاده است.
اين آيه، مسلمانان را بهترين امّتي مي داند كه براي كمك به اصلاح جامعه هاي انساني بسيج شده اند و دليل بهترين بودن را همان امر به معروف و نهي از منكر و ايمان به خدا دانسته است; (تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ...) . اين نشان مي دهد كه اصلاح
جامعه بشري، بدون ايمان به خدا و مبارزه با فساد و نظارت عمومي
1 . آل عمران : 110
مسلمانان بر اعمال جامعه; امكان پذير نخواهد بود، تا آن جا كه حتي مؤمنان بايد طبق دستور سوره «عصر»، يكديگر را به رعايت حق و مقاومت براي حفظ ايمان و عمل صالح توصيه كنند. چنين جامعه اي هرگز از درون پوسيده نمي شود و تهاجم هاي فرهنگي بيروني نيز كاري از پيش نمي برد; زيرا خطر، زماني جبران ناپذير است كه جامعه اسلامي از درون آسيب ببيند. بايد دانست كه جامعه با منحرف شدن علماي دين و آمران به معروف و ناهيان از منكر آسيب پذير مي شود.
از جمع بندي اين آيه استفاده مي شود كه امّت اسلامي صالح، رهبري تمام جوامع بشري را بر عهده دارد و بنابراين، اسلام دين جهاني است و امّت صالح او مسؤول اصلاح ساختار جامعه انسان هاست و ظهور مهدي (عج) براي تحقق جهان شمول اين فريضه قرآني است.
پيام اين آيه به حجّاج چيست؟
امّت اسلام مكلّف است جوامع اسلامي را به صلاح هدايت كند و از زشتي ها بازدارد; بنابراين اگر ما حجّاج ايراني نمي توانيم در اين زمان محدود، كار جهاني كنيم، دست كم مي توانيم در داخل مانع بروز كراهت ها شويم كه ديگران ما را قوم جاهل نپندارند. حجّاج بايد بدانند كه آن ها جامعه صالح كوچك و مقطعي پيامبرند و يك يك افراد آن مكلف هستند حيثيت اجتماعي و ديني اين جمع صالح را حفاظت كنند و با امر به معروف و نهي از منكر، مانع بروز كراهت ها و عيب ها شوند. در موسم حج، معروف ها و منكرهاي خاصّي اولويت پيدا مي كند كه منحصر به خود حجّاج است كه بايد درباره آن به تكليف خود عمل كنيم.
معروف هايي كه بايد انجام دهيم و ديگران را بدان واداريم
1 . نمازها را در اول وقت و در مساجد به جماعت برگزار كنيم.
2 . وقتي اذان گفته مي شود، هماهنگ با مردم، به سوي مسجدالنبي (صلي الله عليه وآله) و مسجدالحرام سرازير شويم و اين منظره باشكوه و سنّت نبوي را پاس بداريم و بعد از حج در ايران به آن عمل كنيم .
3 . در مساجد و در صفوف جماعت، جاهاي خالي را پر كنيم، و به كساني كه وارد مسجد مي شوند. در كنار خود، در حدّ امكان جا بدهيم.
4 . هنگام اذان و نماز، معامله را ترك كرده، و با صداي بلند بگوييم : الآن وقت نماز است، نه وقت كار، به طوري كه ديگران اين حرف را از ما حجّاج ايراني بشنوند.
حديث: امام صادق (صلي الله عليه وآله) فرمودند: «در سفر حج، اوقات واجبات خدا و پيامبرش را و ديگر واجبات; مانند ادب، بردباري، صبر و شكرگزاري در سفر را رعايت كن.»
5 . رعايت برخي امور براي حفظ حيثيت تشيّع و انقلاب اسلامي ايران، كه روحانيون محترم كاروان آن ها را متذكر مي شوند.
6 . شركت در كنگره عظيم حج، كه در حوزه نمايندگي ولي فقيه در بعثه، با سران مذهبي و سياسي دولت هاي اسلامي برگزار مي شود.
منكرهايي كه بايد نهي شود
اموري كه خودمان نبايد انجام دهيم و ديگران را از آن ها نهي كنيم، عبارت اند از:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ميزان الحكمة، ح 3298
1 . صحبت كردن در مساجد، به ويژه با صداي بلند و آنجا كه صحبت درباره امور دنيوي باشد، به شدت مورد توبيخ روايات معصومان (عليهم السلام) است.
2 . كسي كه در حال نماز است از مقابل او عبور نشود. برخي از مسلمانان اين عمل را زشت مي دانند و باورشان اين است كه مرتكب آن از آداب ديني بويي نبرده است! تا آنجا كه مأموران دولت ميزبان، با كسي كه در نقطه ممنوع حرم در حال نماز است، حرفي نمي زنند و صبر مي كنند تا نمازش تمام شود، آنگاه او را از نقطه مزبور دور مي كنند. پس خودمان آن را رعايت كنيم و به مرتكب شونده هشدار دهيم كه از اين كار بپرهيزد.
3 . هنگام اذان كه مردمان به سوي مسجد و حرم براي نماز سرازير مي شوند، بسيار زننده است كه شما با وسايل خريد در حال رفتن به استراحتگاه باشيد; پس خودمان از چنين كاري پرهيز نموده، مرتكبان را هم نهي مي كنيم.
4 . گاهي مأموران دولتي از ايستادن در مكان هاي خاص يا اداي نماز در برخي نقاط به شدت نهي مي كنند; مانند ايستادن در مزار شريف پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) و خواندن نماز در كنار مقام ابراهيم (عليه السلام) بهويژه آن گاه كه امام حرم مي خواهد نماز جماعت برگزار كند. در اين موارد، اصرار ورزيدن، نوعي به توهين و تحقير تن در دادن است.
5 . گاهي! از پاره اي عوام الناس حركاتي ديده مي شود كه براي آن حجّتي از معصوم در دست نيست و تنها موجب وهن تشيع و ايرانيان مي شود;مثلاً كه عده اي هنگام ورود به حرم، حلقه در را مي گيرند و آن را محكم مي كوبند«كه مثلا خدا بشنود!» و برخي حلقه هاي طناب پرده كعبه
را، كه به پايه ها متصل است، مي پيچند تا بلكه به جايي بكوبند، كه اين كار موجب بهت بيگانگان مي شود! شما اين كارهاي خلاف شرع را نكنيد و ديگران را نصيحت و نهي كنيد.
6 . درمواردي ديده مي شود كه افرادي در بازار، هنگام خريد، تمّلق مي كنند و تا حد چاپلوسي و حقارت پيش مي روند. اين فعل و حركت موجب وهن شيعه و ايراني است. روشن است كه اگر چانه زدن از حدّ معمول و عرف خارج شود، خواري است و بايد از آن نهي گردد.
7 . گروهي از زنان در معاملات بر اثر چانه زني زياد چنان در غفلت فرو مي روند كه حساب محرم و نامحرم را نمي كنند و سخن به ابتذال كشيده مي شود كه بايد از اين امور نهي وجلوگيري شود.
به طور جد و مؤكد بايد گفت كه سكوت در برابر اين گونه منكرات، مورد توبيخ و ملامت شديد است. خداوند در سوره مائده درباره علماي يهود فرمود:
«چرا علما و دانشمندان آن ها را از سخنان گناه آلود و خوردن مال حرام باز نمي دارند; راستي، چه زشت است آنچه انجام مي دادند.»
آري، چنين تكليفي داريم كه بايد به آن عمل كنيم.
امام صادق (عليه السلام) در جمله اي فرمودند:
«اين دسته كه خدا آن ها را مذمّت كرده است، هرگز در كارها و مجالس گناهكاران شركت نكرده اند; بلكه فقط هنگامي كه آن ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 62
را مي ديدند به رويشان مي خنديدند و با آن ها گرم مي گرفتند.»
امير مؤمنان (عليه السلام) فرمود:
«اقوام گذشته بدين لحاظ هلاك شدند كه مرتكب ظلم و گناه شدند و علماي آن ها سكوت كردند; لذا بلا و كيفر الهي بر آن ها فرود آمد; پس اي مردم، شما امر به معروف و نهي از منكر كنيد تا به سرنوشت آن ها دچار نشويد.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نورالثقلين، ج1، ص649
ماجـراي مبـاهلـه
(إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَي الْكاذِبِينَ * إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ ما مِنْ إِله إِلاَّ اللهُ وَ إِنَّ اللهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ) .
«حكايت عيسي نزد خدا چون حكايت آدم است كه او را از خاك آفريد سپس به او گفت:باش !پس وجود يافت;حقّ همين است كه از جانب پروردگار توست،پس،از ترديد كنندگان مباش;پس هر كه باوجود دانشي كه[ درباره عيسي]سوي تو آمد با تومحاجّه
1 . آل عمران : 63 ـ 59
كند، بگو: بياييد ما پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و كسان نزديكمان و كسان نزديكتان را فراخوانيم، سپس [ به درگاه خدا]تضرّع كنيم ولعنت خدارا بر دروغگويان قرار دهيم; همانا حكايت هاي واقعي [ مسيح] همين است كه گفتيم و معبودي جز خدا نيست و خداوند است كه به يقين، مقتدر حكيم است;پس اگر رويگردان شدند همانا خدا به مفسدان آگاه است.»
هنگامي كه مناظره منطقي مسلمانان با نصاراي نجران درباره باطل بودن الوهيّت مسيح (عليه السلام) به نتيجه نرسيد، در اين آيات به پيامبر (صلي الله عليه وآله) دستور داده شد كه آن ها را براي اثبات حقّانيّت سخنان رسول الله (صلي الله عليه وآله) به مباهله فراخواند، ولي آن ها حقّانيّت نظر توحيدي اسلام را درباره خلقت مسيح و پيامبري محمّد (صلي الله عليه وآله) درك كردند و از خطر مباهله ترسيدند و آن را نپذيرفتند و تن به جزيه دادند.
شأن نزول: در سوره آل عمران، حدود هشتاد آيه در پاسخ به گفتگوهاي هيئت شصت نفري مسيحيان نجران، كه وارد مدينه شده بودند، نازل شده است. اين ماجرا در سال نهم هجرت، كه «عام الوفود» ناميده شد، اتّفاق افتاده است. در اين سال، هيئت هاي بسياري براي تحقيق درباره اسلام و پذيرش آن به مدينه وارد مي شدند. از جمله آنان نمايندگان مسيحيان نجران بودند.
پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مقدم آنان را گرامي داشت. وقتي زمان نماز آنان فرا رسيد، ناقوس ها به صدا درآمد و آنان در مسجد پيامبر (صلي الله عليه وآله) به طرف شرق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكاشف، ج2، ص76
نماز خواندند. آنگاه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيدند: تو ما را به چه چيز دعوت مي كني و درباره مسيح (عليه السلام) چه مي گويي ؟ پيامبر فرمود: به خداي يگانه دعوت مي كنم ! بدانيد كه مسيح (عليه السلام) بنده صالحي از بندگان خداست. آن ها اين سخن را نپذيرفتند و ولادت بدون پدر را دستاويز الوهيّت آن حضرت قرار دادند. اين آيات در پاسخ به آنان مي فرمايد:
مَثَل عيسي در نزد خداوند مانند مَثَل آدم است حضرت آدم علاوه بر پدر، مادر هم نداشت و خدا او را چنين آفريد; پس چرا براي آدم الوهيّت قائل نمي شويد ؟ (إِنَّ مَثَلَ عِيسي عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ). اگر عيسي (عليه السلام) به دليل نداشتن پدر خداست، پس آدم به دليل اين كه مادر هم ندارد، بايد چند برابر خدا باشد; بنابراين، خداوند همان طور كه آدم (عليه السلام) را بدون داشتن پدر و مادر آفريد، عيسي (عليه السلام) را نيز بدون داشتن پدر و به امر «كُنْ فَيَكُون» آفريده است. درباره آدم نيز گفت (كُنْ فَيَكُونُ) و او را آفريد; پس دليلي ندارد كه شما ميان اين دو، تفاوت قائل شويد. يا بايد قائل به الوهيّت هر دو باشيد يا هر دو را آفريده و بنده خدا بدانيد كه البتّه حقيقت، همان دومي است.
حال اگر كساني، پس از اين همه برهان و دانش كه از خداوند به تو رسيد،باز بخواهند درباره الوهيّت حضرت مسيح با تو گفتگو و بحث هاي بي ثمر كنند، آن ها را به مباهله دعوت كن و بگو: شما نزديك ترين كسان خود را از فرزندان و زنان و مردان فرا خوانيد، ما نيز نزديك ترين كسان خود را از فرزندان و زنان و خودي ها دعوت مي كنيم; (فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ) و آنگاه
حكميّت موضوع رابه خداي عالم واگذار مي كنيم ولعنت و عذاب خدا را
بر دروغگويان قرار مي دهيم; (ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَي الْكاذِبِينَ) .
مباهله چيزي است كه اثر خود را در عمل آشكار مي كند و دروغگو را گرفتار بلا مي سازد و آخرين حربه، پس از تأثير نكردن منطق و استدلال است.
گويا كه در نماز جمعه به سِلاح تكيه مي شود، به اين مفهوم است كه اول منطق و گفتگو است و اگر زبان منطق مؤثر نيفتاد، زبان قدرت كار خواهد كرد و اين زبان يا با جهاد مسلمين است و يا به امدادهاي غيبي متكّي مي شود و مباهله از اين نوع است.
شهر نجران كعبه مسيحيان در يمن
نجران نام شهري در يمن بود كه مركز مسيحيان به شمار مي رفت و معبدي كه آن جا داشتند به آن كعبه نجران مي گفتند و هيئتي كه براي بررسي اسلام به مدينه آمده بود از علماي همان جا بودند.
«مباهله» از ماده «بَهْل» به معناي رها كردن و قيد و بند را از چيزي برداشتن است و ابتهال در دعا و مناجات به معناي تضرّع و واگذاري كار به خداوند مي باشد. در مباهله، دو طرف مخالف، براي اثبات حقّانيّت نظر خود، داوري و حكم را مستقيم، به خدا وامي گذارند. بنابراين، وقتي درباره مسأله مهمّ مذهبي گفتگو به نتيجه نرسد، در يك جا جمع مي شوند و به درگاه خدا تضرّع و زاري مي كنند و از خدا مي خواهند كه دروغگو را رسوا كند. از اين رو، وقتي دلايل عقلي و نقلي پيامبر (صلي الله عليه وآله) درباره عيسي (عليه السلام) كه برخاسته از وحي بود، در نصاراي نجران تأثيري نكرد، خداوند به پيامبر خود دستور داد كه به آن ها پيشنهاد مباهله كند.
مباهله تا آن زمان در ميان اعراب سابقه نداشت و راهي بود كه صد در صد، صدق دعوت پيامبر (صلي الله عليه وآله) را اثبات مي كرد و طبيعي است كسي كه به ارتباط خويش با خدا يقين نداشته باشد، جرأت نمي كند در چنين ميدان خطرناكي، كه مجازات آن نقدي است، وارد شود.
به هر حال، مسيحيان نجران كه براي كشف حقّانيّت نبوّت پيامبر موعود به مدينه آمده بودند، از قبول مباهله به هراس افتادند و آن را نپذيرفتند. آن ها از پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند; نتيجه مشاوره اين شد كه به افراد خود گفتند: كه اگر ديديد محمّد با سر و صدا و جمعيّت و تشريفات به مباهله آمده است، با او مباهله كنيد و نهراسيد; زيرا در اين صورت حقيقتي در كار نيست; اگر با افراد محدود و همراه خاصّان نزديك و فرزندان خردسالش بر سر قرار آمد، بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد كه خطرناك است.
فرداي آن روز، نجراني ها طبق قرار قبلي در ميعادگاه حاضر شدند، ناگاه ديدند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، فرزند گرامي اش حسين را در آغوش دارد و دست حسن را در دست گرفته و علي و فاطمه عليهم السلام همراه او هستند و به آن ها سفارش مي كند: هرگاه من دعا كردم، شما آمين بگوييد.
نمايندگان نجران وقتي اين صحنه نوراني و الهي را مشاهده كردند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه، اُسقف هيئت نجراني گفت: اي ياران، اين چهره هاي نوراني را كه من مي بينم، اگر از خدا بخواهند كه كوه از جا كنده شود چنين خواهد شد. با اين ها مباهله نكنيد كه حتماً هلاك مي شويد; لذا از مباهله روگردان شدند و به جاي ايمان به حق، به شرايط
ذمّه و جزيه تن دادند وبا پيامبر (صلي الله عليه وآله) مصالحه كردند سالي مقداري لباس،
هر يك به قيمت چهل درهم و نيز در مواقع جنگ، مقداري تجهيزات جنگي در اختيار مسلمانان بگذارند; ولي اينان بايد اسلام آوردن را انتخاب مي كردند و اين بد انتخابي بود كه بقاي بر ضلالت را بر هدايت مقدم داشتند.
البتّه مردم بسياري بعد از اين مباهله ايمان آوردند و پس از مراجعت هيئت نجراني، دو نفر از علماي آن ها به نام سيّد و عاقب به مدينه برگشتند و هدايايي به پيامبرخدا (صلي الله عليه وآله) تقديم كردند و اسلام آوردند.
به راستي، هم جاي تعجّب است و هم جاي دلسوزي براي برادران اهل سنّت كه چگونه جناح بندي هاي سياسي و فرقه اي و تحريف در مسائل تاريخي موجب شده است كه آن ها از دامن اهل بيت گرامي رسول الله (صلي الله عليه وآله) دور بيفتند و از فروغ اين انوار درخشنده بي نصيب بمانند،در حالي كه خاصّ و عام پذيرفته اند كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اين مباهله چه كساني را به عنوان «أَبْناءَنا» وَ «نِساءَنا» وَ «أَنْفُسَنا» به ميدان آورد و آن ها را عين جان خود دانست.
شخصيّت هاي آسماني اعضاي مباهله
برخي از تفاسير ما، آيه ياد شده رافقط دليل فضيلت علي و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) گرفته و با اين كار حقّ اهل مباهله را ضايع كرده اند و آن را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جزيه كه در فارسي مي توان آن را به «ماليات سرانه» ترجمه كرد، عبارت است از پرداخت مقدار معيني از پول از طرف اهل كتاب و غير مسلمان تا در مقابل آن از امكانات و امنيّت حكومت اسلامي استفاده كنند. بعد از انعقاد قرارداد جزيه، آنها را اهل ذمّه مي نامند.
2 . مجمع البيان، ج2، ص452 ; الكاشف، ج2، ص77
فقط دليل فضيلت آن ها دانسته و غائله را در بن بست محدود روشن است كه اين اشتباه است; زيرا آيه مباهله چيزي بالاتر از مسأله فضيلت است. اين آيه در مورد مشاركت آن ها در حفظ و بقاي رسالت است، كه بيوجود آن ها، رسالت از حركت باز مي ايستاد.
اين بزرگواران به تعيين قرآن و رسول الله (صلي الله عليه وآله) برگزيده و تأييد شده اند. اشخاصي را كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در ميدان مباهله به همراه خود آورد، متولّي و شريك موضوع مباهله و پرده داران حقيقي و نخستينِ رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله) بودند و پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) به امر خدا گردن نهاد و مصاديقي را به ميدان آورد كه غير آن ها نمي توانستند مشمول اين آيه باشند. اگر غير از اين ها كساني پيدا مي شدند كه منظور خدا باشند، پيامبر آن ها را به صحنه مي آورد. مراد از «أَبْناءَنا» منحصراً حسن و حسين(عليهما السلام) منظور از «نِساءَنا» با اين كه به صورت جمع آمده، تنها فاطمه زهرا (عليها السلام) و مراد از «أَنْفُسَنا» تنها علي (عليه السلام) هستند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) با نوع انتخاب خود از ميان همه خانواده اش كلمات آيه كريمه را تأويل و تفسير كرده است.
از آن حضرت روايت شده كه به بريده اسلمي فرمود: «علي را به خشم نياور; زيرا او از من است و من از او.»
اگر گفتيم آيه در مورد مشاركت اهل بيت (عليهم السلام) در رسالت است، براي آن است كه حضور اعضاي خانواده حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) در مباهله ضروري بوده است. در اين ماجرا مي توانست يك طرف مباهله همه نصارا و طرف ديگر شخص پيغمبر باشد و آن حضرت تنها به مباهله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان، ج 3، ص 268
2 . مجمع البيان، ج2، ص453
برخيزد و اين امر موقعيت نبوت پيامبر را قوي تر مي كرد، ولي خداوند اين گونه نكرد; بلكه امر كرد كه آن افراد معيّن (چهار نفر) نيز بيايند.
و اين كه مدعي شديم اين آيه چيزي بالاتر از فضيلت را بيان مي كند بي راهه نرفته ايم; زيرا علي (عليه السلام) ابوالأئمه و زهرا (عليها السلام) امّ الأئمه و حسنين(عليهما السلام)شريك رسالت هستند و پيامبر به آن ها در مباهله سفارش كرد كه من دعا مي كنم شما آمين بگوييد. معلوم مي شود كه خداوند دعاي پيامبر را، كه براي اثبات اسلام در عالم اهل كتاب است، زماني اجابت مي كند كه به آمين اين چند نفر ضميمه شود; يعني «دعاي پيامبر» و «آمين اهل بيت (عليهم السلام) »، با هم اسلام و قرآن را اثبات مي كنند ! «لَنْ يَفْتَرِقا»; يعني «هرگز كتاب و عترت از هم جدا نمي شوند.»
دعاي پيامبر به شرط «آمين» چهار نفر
پيامبر (صلي الله عليه وآله) طبق آيه مباهله، به علي و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) فرمود: من دعا مي كنم و شما آمين بگوييد. در اينجا تحليل آن است كه خداوند مي خواهد بگويد: اي پيامبر، دعاي تو براي اثبات اسلام در عالم اهل كتاب، به اين شرط مستجاب است كه آمين علي و زهرا و حسنين (عليهم السلام) به آن ضميمه شود; زيرا آنان بعد از رسول، متوليان ادامه حفظ رسالت هستند و از اين رو، رسول گرامي اسلام فرمود: كتاب و عترت، از هم جدايي ناپذيرند; همان گونه كه آمين آن ها از دعاي رسول جدا نيست.
فخر رازي علاّمه اهل سنت
فخر رازي كه از علماي بزرگ اهل سنت است، در تفسير خود مي نويسد: طبق اين آيه، علي بن ابي طالب از ساير اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله)
افضل و برتر بوده است; زيرا او عين نفس پيامبر تلقّي شده و پيامبر افضل مردم است. پس علي (عليه السلام) بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله) افضل مردم است.
آيا همين فضيلت در نخستين امام بودن او كافي نبود ؟مصداق اين آيه را پيامبر (صلي الله عليه وآله) خود تعيين كرده است و شيعه و سنّي در آن اختلاف ندارند.
فخر رازي در تفسير اين آيه، درباره اين كه مراد از اهل بيت چه كساني هستند، روايت كرده است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) عبا يا پارچه سياهي بر دوش خود انداخت و حسن و حسين و فاطمه و علي (عليهم السلام) يك يك نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمدند و حضرت آنان را زير آن پارچه به حضورش فراخواند و آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: (إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً); سپس گفته است كه اين روايت از مسلّمات ميان اهل تفسير و حديث است.
نكاتي كه از موضوع مباهله به دست مي آيد عبارت اند از:
1 . وقتي منطقِ قوي و گفتگو با مخالفان نتيجه نداد و آن ها بر مخالفت خود اصرار ورزيدند، راه ديگري انتخاب مي شود.
2 . علي (عليه السلام) نه فقط از صحابه پيامبر است; بلكه «و أَنْفُسَنا» است; يعني جان پيامبر است و بعد از پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، كسي به فضيلت او نمي رسد.
3 . همان طور كه كتاب از عترت جدا نيست، دعاي مستجاب پيامبر براي اثبات اسلام در ميان اهل كتاب، از آمين اعضاي پنج تن جدا نيست.
4 . اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) متوليان امر رسالت بعد از پيامبرند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير فخر رازي، ج8 ، ص90
2 . تفسير فخر رازي، ج8 ، ص89
ماجراي تغيير قبله
(قَدْ نَري تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللهُ بِغافِل عَمّا يَعْمَلُونَ) .
«ما توجه تو را به آسمان [ به انتظار فرمان تغيير قبله ]مي بينيم، پس به يقين تو را به جانب قبله اي كه خواهان آن بوده اي بر مي گردانيم. پس اكنون روي خود را جانب مسجد الحرام بگردان و شما (مسلمانان ) نيز هر جا هستيد، روي خود بدان سو كنيد. و البته اهل كتاب به خوبي مي دانند كه اين حكم درستي است و از جانب پروردگارشان صادر شده و خدا از آنچه مي كنند بي خبر نيست.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 144