بخش 6
بازسازی کعبه تاریخچه بازسازی کعبه و دعوت مردم به زیارت آن دعوت جهانی حضرت ابراهیم اسماعیل#160;ها را قربانی کنید ابعاد تربیتی حج احکام کلی حج، در قرآن بخش دیگری از مناسک حج احکام صید در حال احرام شأن نزول
تأمين و ذخيره معاش و تنظيم قراردادها مي پردازند.
د: درجاهليت نيز اگر كسي قرباني خود را نشاندار مي كرد و يا حتي از پوست درخت حرم بر خود مي آويخت، كسي متعرض او نمي شد; چه در ماه حرام يا غيرحرام و چه در حرم يا غيرحرم.
اين خانه مقدس، عامل وحدت و كنگره عظيمي براي استحكام پيوندهاي گوناگون مسلمانان است كه مي تواند بسياري از نابساماني هاي آن ها را سامان بخشد. وقتي مردم از نقاط مختلف جهان، راهي مكه مي شوند، نخست از معنويت و روحانيت حج و خانه كعبه بهره مند مي شوند و سپس با ديدار افراد و گروه هايي ديگر از ملّيت هاي مختلف و آشنايي با مسائل و مشكلات آنان، فصل جديدي در زندگي مردم باز مي شود و از دستاوردهاي مهمّ اين اجتماعِ عظيم، بهره مي برند. افزون بر اين، در حاشيه اين تماس ها و برخوردها، با انجام داد و ستد و تجارت، به سودهاي اقتصادي نيز دست مي يابند و تبادل افكار و تكنيك و صنايع، نتيجه ديگر حج است. اين در مورد شكل گيري زندگي دنيايي است و اما آخرتي و معنوي هم جاي خود دارد كه عبادات به آن سو انجام مي گيرد و مراسم عبادي اش، دوره فشرده خودسازي و توجه كامل به خداوند است; اگر مشاجره اي انجام دادي بايد قرباني كني و جريمه دهي; زيرا در مشاجره، خواسته خودت را اثبات مي كني، در حالي كه در عبادت حج، خودي وجود ندارد، اگر به آيينه نگاه كردي، جريمه مي شوي; زيرا تو آمده اي كه خدابين شوي ولي خودبين شدي و...
بازسازي كعبه
(وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنا مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ* رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) .
«و آن گاه كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه كعبه را بالا مي بردند [ گفتند:] پروردگارا ! از ما بپذير كه تنها تو شنوا و دانايي. پروردگارا ! ما را تسليم فرمان خود گردان و از نسل ما امتي فرمانبردار خويش پديدآور و آداب عبادي ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاي; بي ترديد تويي توبه پذير مهربان. پروردگارا! در ميان آن ها پيامبري از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند وكتاب و حكمتشان بياموزد و آن ها را تزكيه كند; حقاً كه تنها تو عزيز و حكيمي.»
ابراهيم (عليه السلام) هنگام بالا بردن پايه هاي كعبه، براي خود و خاندانش دعا مي كند كه مورد اجابت قرار مي گيرد.
طبق آيات كريمه قرآن و احاديث، كعبه پيش از ابراهيم (عليه السلام) ساخته شده بود و او كار بازسازي و تجديد بنا را انجام داد; چراكه فرمود: (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ) ; «خدايا!در اين سرزمين خشك و سوزان، در جوار خانه تو، خاندانم را سكونت دادم.» اين قضيه به زمان شيرخوارگي حضرت اسماعيل (عليه السلام) مربوط است. پس آن زمان نيز خانه كعبه وجود داشته است. در نهج البلاغه نيز آمده است: «آيا نمي بينيد خداوند مردم جهان را از زمان حضرت آدم تا امروز، با قطعاتي از سنگ آزمود و آن را خانه محترم خويش قرار داد، سپس به آدم و فرزندانش دستور داد كه به گرد آن طواف كنند». لذا در اين آيه فرمود:
وقتي ابراهيم با اسماعيل پايه هاي كعبه را بالا مي بردند; (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ) دعا كردند: بارخدايا! اين عمل را از ما بپذير كه تو شنوا و دانايي; (رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ). خدايا! ما را تسليم فرمان خود گردان و از نسل ما امتي فرمانبردار خود پديد آور; (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ) و آداب عبادت را به ما بياموز و بر ما ببخشاي كه تو توبه پذير مهرباني; (وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ) .
نكته: ميان دو اسم «ابراهيم» و «اسماعيل» در اين آيه فاصله افتاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم : 37
2 . نهج البلاغه، خطبه قاصعه
است. در حالي كه مي توانست اين گونه باشد: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ واسماعيل الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ» ، چـرا؟
شايد بتوان گفت: در يك كار دسته جمعي، با توجه به سلسله مراتب، پاداش هر كسي به اندازه نقش و تأثير او در آن عمل است. در آخرت نيز جزاها به اين ترتيب خواهد بود. حضرت ابراهيم در ساختن كعبه و پايه گذاري مكتب توحيد نقش اول و اساسي را داشته و اسماعيل به عنوان دستيار آن حضرت كار مي كرده است; لذا اين مطلب بدين گونه در جمله بندي آيه منعكس گرديده است (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ).
تاريخچه بازسازي كعبه و دعوت مردم به زيارت آن
(وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق * لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ) .
«و چون براي ابراهيم جايگاه كعبه را آماده كرديم [ پيمان گرفتيم ]چيزي را شريك من نكن، و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان [ به عبادت ]و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاك دار;ودر ميان مردم نداي حج سر ده تا پياده و سوار بر مركب هاي لاغر[ تندرو]،از هر راه دوري به سوي تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 28 ـ 26
آيند; تا ناظر منافع خود باشند و نام خدا را در روزهاي معين، بر [ ذبحِ ]آنچه از چهارپايان روزي شان كرده است ياد كنند; پس، از آن ها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد.»
در اين آيات به تاريخچه بازسازي كعبه و برخي احكام حج پرداخته است.
با توجه به اين كه آيه قبل درباره مسجدالحرام و احترام زائران خانه خدا سخن گفته، در اين آيه اشاره اي به تاريخچه بناي كعبه و بخشي از احكام آن مي كند. از اين رو، فرمود: ياد كن زماني را كه محل خانه كعبه را براي ابراهيم آماده ساختيم; (وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ) .
طبق نظريه مفسران، خداوند مكان خانه كعبه را كه در زمان آدم بنا گرديد و در توفان نوح (عليه السلام) ويران شد، به ابراهيم (عليه السلام) نشان داد. توفان وزيد و خاك ها را به عقب راند و پايه هاي خانه آشكار شد. به هر حال با هر وسيله اي كه بود خداوند محل اصلي خانه را براي حضرت ابراهيم معلوم و آماده ساخت و او با همكاري اسماعيل آن را تجديد بنا كرد.
اميرمؤمنان (عليه السلام) فرمود:آيا نمي بينيد كه خدا مردم جهان را از زمان آدم تا امروز به وسيله قطعات سنگي امتحان كرده و آن را خانه گرامي خود قرار داد; سپس به آدم و فرزندانش دستور داد كه پيرامون آن طواف كنند. سپس مي افزايد: هنگامي كه خانه آماده شد، به ابراهيم گفتيم: اين خانه را كانون توحيد كن و چيزي را شريك من قرار نده!(أَنْ لاتُشْرِكْ بِي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج7، ص80 ; تفسير فخر رازي، ج23، ص27
2 . نهج البلاغه، خطبه قاصعه
شَيْئاً) و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاكيزه گردان; (أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ) .
ــ وَ الْقائِمِينَ...
برخي گفته اند: مراد از آن، مقيم هاي مكه است و گروهي آن را مصلّي دانسته اند. در اين آيه، به سه ركن اساسي نماز اشاره شده است; قيام، ركوع و سجود.
آدمي وقتي وارد مسجدالحرام يا مسجدالنبي مي شود، مردم را در سه حالت مي بيند، دسته اي در حال قيام، عده اي در حال ركوع و گروهي در سجده اند.
قابل توجه است كه قيام، مرحله ابتدايي نماز است و ركوع مرحله مياني و سجده قسمت آخر آن است و از نظر عرفاني نمازگزار در سيري به سوي خداوند است. قيامِ نماز، آغاز حركت است و اين قيام خاضعانه، مرحله اول خضوع و بندگي است. سپس اين قيام، به خضوع نود درجه تبديل مي شود و در نهايت، آدمي خاكسارانه پيشاني به خاك مي سايد و خود را نسبت به خداوند در پايين ترين نقطه ممكن مي يابد.
دعوت جهاني حضرت ابراهيم (عليه السلام) براي حج
بعد از آماده شدن كعبه، از خداوند به حضرت ابراهيم فرمان مي رسد،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج7، ص80 ; الكاشف، ج5 ، ص322 ; تفسير فخر رازي، ج23، ص28
2 . مجمع البيان ج7، ص80
در ميان مردم، آنان را به حج فراخوان; (وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ) تا پياده و سوار بر مركب هاي لاغر تندرو، از هر راه دوري قصد خانه خدا كنند; (يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق) .
در روايتي مي خوانيم حضرت ابراهيم عرض مي كند: بارخدايا! اعلام من به گوش كسي نمي رسد. خداوند فرمود: «عَلَيْكَ الاَْذانُ وَعَلَيَّ الْبَلاغُ»; «تو اعلام كن، به گوش رساندنش با من.» لذا آن حضرت روي مقام آمد و انگشت در گوش گذارد و به سوي شرق و غرب صدا زد: اي مردم، حج خانه خدا بر شما واجب شد. دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد. خداوند صداي او را به گوش همگان رسانيد، حتي كساني كه در پشت پدران و رحم مادران بودند و همه حج گزاران از آن روز تا قيامت، دعوت او را لبيك مي گويند.
انسان وقتي در اعمال حج گذشتگان دقت مي كند و مي بيند كه آن ها چگونه با ابتدايي ترين امكانات زندگي و در مواردي طاقت فرسا، حج به جا آورده اند، در حج خود احساس شرمندگي مي كند. لذا پيامبر (صلي الله عليه وآله) آن ها را اين گونه تشويق و اعمالشان را ارزش گذاري نموده است: «كسي كه پياده حج كند براي هر قدم هفتصد حسنه و آن كه سواره حج بگزارد هفتاد حسنه دارد».
ابوالفتوح رازي، سرگذشتي را نقل مي كند كه باور آن بسي سخت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج7، ص80 ; تفسير فخر رازي، ج23، ص28 ; تفسير صافي، ج3، ص373 ; نورالثقلين،3، ص 488
2 . مجمع البيان، ج7، ص81 ; تفسير فخر رازي، ج23، ص28
است. او مي نويسد:
«ابوالقاسم بشربن صمد گويد: پيرمرد ضعيفي را در طواف ديدم. از او پرسيدم از كجا آمده اي؟ گفت از راهي بسيار دور; به طوري كه بعد از گذشت بيش از يك سال سفر، سرانجام به اينجا رسيده ام!».
ــ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...
در اين آيه، به يكي از اهداف اجتماعي مسلمانان از حضور عمومي مردم در حج اشاره كرده، مي گويد: آن ها به اين مكان مقدس بيايند تا منافع و مصالح خويش را شاهد و ناظر باشند; (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ) . مردم مسلمان، از همه جاي جهان در آنجا جمع مي شوند تا در امور امنيتي، نظامي، سياسي، اقتصادي و در باره اتحاد امت اسلامي در برابر دشمنان اسلام تصميمات لازم را بگيرند.
حديث: شخصي از امام صادق (عليه السلام) در باره «منافع» در اين آيه پرسيد، حضرت فرمود: منافع دنيا و منافع آخرت مراد است. سپس مي گويد: آن ها بيايند و قرباني كنند و نام خدا را در ايامي مشخص، بر چهارپاياني كه به آن ها روزي داده شده «در ذبح آن ها» ياد كنند; (وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ) ; زيرا مشركان در آن زمان هنگام ذبح چهارپايان نام بت ها را مي بردند. اين عمل شرك آميز باعث مي شد كه گوشت قرباني آن ها، ميته و حرام شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نورالثقلين، ج3، ص488
اسماعيل ها را قرباني كنيد
قرباني كردن، عملي مادي و عبادي است و اقدامي در راستاي تهيه مواد غذايي براي خود و مستمندان مي باشد; ليكن در اينجا تنها به قسمت عبادي و روحاني آن اشاره مي كند كه مراد، بردن اسم خدا، هنگام ذبح و نيت «قربةً إلي الله» است; يعني هر اتفاقي در حج رخ مي دهد; بايد جنبه تقّرب و عبادت به خود بگيرد. قرباني كردن نوعي گذشت از مال دنياست و اين رمز را دارد تا انسان هر چه را كه لازم باشد براي خدا تقديم كند.
حج، به ما مي آموزد كه هر كسي براي خود اسماعيل يا اسماعيل هايي دارد كه به آن دل بسته است و همان سدّ راه رسيدن او به خدا است. از مال و جان و عنوان گرفته تا شهوت و قدرت و همسر و فرزند و...كه به خاطر حفظ آن ها، به هر گناهي دست مي يازد; پس بايد وابستگي به آن ها را به عنوان اسماعيل به پاي دوست قرباني كند. آري! حاجي در مراسم حج اين امور را تمرين مي كند.
در پايان آيه مي گويد: از گوشت اين قرباني ها، هم خودتان بخوريد و هم بينواي فقير را اطعام كنيد; (فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ) .
ــ فِي أَيّام مَعْلُومات...
اساسي ترين اعمال حج، كه همه اش توحيدي و عبادي است، در ده روز آخر حج واقع است كه حتي شامل ايام تشريق، روزهاي يازده و دوازده و سيزدهم نيز مي شود و ذكر قرباني در ميان اعمال حج به خاطر اهميت و اثر آن و چند بُعدي بودنش مي باشد كه هم اطعام فقرا را در بر
مي گيرد و هم گذشت از مال و هم رمز قرباني كردن همه خواسته ها را براي خداوند شامل مي گردد.
ابعاد تربيتي حج
1 . بُعد اخلاقي و عرفاني; ممكن است كسي بگويد، بهتراست زيارت حرم پيامبر (صلي الله عليه وآله) پيش از اعمال حج باشد; زيرا ما به خداوند عرضه مي داريم كه پروردگارا! تو هميشه حرف هاي خودت را از طريق رسولت با ما در ميان مي گذاشتي، امر و نهي و احكام را از طريق او مي رساندي و تو فرمودي: (وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) .
و درجاي ديگر فرمودي آنچه او امر يا نهي مي كند عين سخن ماست و اگر اين بندگان گناهكار استغفاركنان نزد تو بيايند و تو واسطه باشي و از من براي ايشان طلب مغفرت كني، حتماً آن ها را مي بخشم.»
و لذا من نخست به دست بوسي پيامبر تو آمدم تا در حضور او از آلودگي ها طهارت يافته و با وضع بهتري به حضور تو، به كعبه شرف يابم.
احرام در مسجد شجره
اثر رواني احرام، كه شرط زيارت كعبه است، اين است كه آدمي مي بيند، زيارت اشرف الأنبيا تشريفاتي ندارد و به صورت ساده و معمولي انجام مي گيرد; ولي زيارت خانه خدا بسي پرهزينه با تشريفات و داراي برنامه است; بايد لباس هاي معمولي ـ كه غالباً در آن معصيت صورت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حشر: 7
گرفتهـ از تن خارج شود ودو قطعه حوله بي تشريفات و بي دوخت و عاري از هرگونه پيرايه، به عنوان پوشش بر بدن پيچيده شود و آنگاه چند چيز را كه تا ديروز حلال بوده، بر خود حرام كند; به طوري كه حتي به آينه نگاه نكند; زيرا او آمده است تا خدابين شود ولي اگر خودبيني كرد بايد توبه نمايد.
او مشاجره نكند و قسم نخورد; زيرا مي خواهد در اين امور حقّانيت خود را ثابت كند; در حالي كه حاجي آمده است خود را نفي كند; پس حق ندارد به كسي امر و نهي نمايد. اي بميرد اين خودي كه عامل همه تجاوزها و گناهان و شرك ها و تملق هاست! پس بايد مواظب اين گونه لغزش ها باشد; زيرا مي خواهد عاري از هرگونه منيّت ها، خدامحورانه و به حضور خدا در كعبه شرفياب شود. از اين روست كه معصوم فرمود:
«كسي كه حج را به طور كامل انجام دهد، از گناهان خود عاري مي شود همانند روزي كه از مادر متولد شد.»
انسان در اين مراسم، جاي پاي مخلص ترين مخلوقات واولياي الهي را مي بيند و به حقارت خود در اين مقايسه پي مي برد و لذا اگر تمام وجود او به عبوديّت تبديل شود، آن را چيزي نمي شمارد. جاي پاي اوليايي چون; ابراهيم خليل، اسماعيل ذبيح و هاجر را. محل گام هاي رسول الله، دختر گرانقدرش فاطمه، حضرت علي و فاطمه بنت اسد را. جاي پاي مرداني چون عبدالمطّلب، ابوطالب، حمزه و جعفر طيار را. وبالأخره جاي پاي شريف ترين صحابي; از عماربن ياسر و مادرش سميّه تا بلال و ابوذر و سلمان را.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحارالأنوار، ج99، ص26
آري،آدمي لحظه لحظه زندگي فاطمه (عليها السلام) را زير چتر پيامبر خدا مشاهده مي كند، جاي پاي آمين گويان رسول خدا را در مباهله نصاراي نجران مي بيند و به ياد مي آورد و آن را براي هميشه عمر خود، به خاطر مي سپارد. چنين حجّي است كه انسان را الهي مي كند و از او عارف بِالله مي سازد.
2 . بُعد سياسي و فرهنگي. انسان در اين عبادت خالصانه با بُعدي غيرسياسي و غيردنيا طلبانه، كاري سياسي به نفع جوامع اسلامي و امت مسلمان انجام مي دهد. حج، عامل مؤثّري است براي وحدت صفوف مسلمانان و اطلاع رساني كشورهاي اسلامي به يكديگر. در نتيجه دشمنان اسلام، هيچ كشور اسلامي را تنها نمي بينند. در اين زمينه، گفته يكي از سياستمداران قابل ذكر است كه مي گويد:
«واي به حال مسلمانان اگر معني حج را نفهمند و واي به حال دشمنان آن ها اگر برآيند حج را درنيابند.»
امروزه در مراسم حج، با ملاقات و ديدارهايي كه ميان دانشمندان مسلمان با فرهنگ هاي مختلف انجام مي گيرد. آنان از آثار فكري و قلمي و انديشه هاي يكديگر آگاه مي شوند و مبادله افكار مي كنند كه اين در ترويج آثار اسلامي تأثير بسزايي دارد و از بركات حج است.
حديث: امام صادق (عليه السلام) درباره تأثير اجتماعي حج در سياست و فرهنگ كشورها فرمودند:
«اگر هر قوم و ملتي تنها از كشور خود سخن بگويد و تنها به مسائلي كه در آن است بينديشد، نابود مي شود و كشور را به
ويراني مي كشاند و منافع آن را به خطر مي اندازد و اخبار و اطلاعات صحيح، پشت پرده مي ماند».
آن حضرت در جاي ديگر فرمود:
«مادام كه خانه كعبه استوار است، اسلام هم برپاست.»
قابل توجه است كه دنياي استكبار امروزه اين مطلب را به خوبي فهميده است از اين رواست كه مي بينيم يكي از سران آمريكا مي گويد: ما بايد هر طور كه شده، مكه و مدينه را از ميان برداريم!
از همين جا ولايت امام معصوم و ضرورت رهبري آن روشن مي شود; آنجا كه فرموند: «اگر سالي مسلمانان توان مالي براي رفتن حج رانداشته باشند بر حاكم اسلامي و والي مسلمين واجب است كه با هزينه ازبيت المال آن ها را به سفر حج بفرستد.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وسائل الشيعه، ج8 ، ص9
2 . وسائل الشيعه، ج8 ، ص14
3 . وسائل الشيعه، ج8 ، ص15
احكام كلي حج، در قرآن
(ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ * ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ اْلأَنْعامُ إِلاّ ما يُتْلي عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ * حُنَفاءَ لِلّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكان سَحِيق * ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ * لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلي أَجَل مُسَمًّي ثُمَّ مَحِلُّها إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ) .
«سپس بايد آلودگي خود را بزدايند و به نذرهايشان وفا كنند و برگِرد خانه كهن طواف نمايند; اين است [ آنچه مقرر شده] و هركس مقررات خدا را بزرگ شمارد آن، براي او نزد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 33 ـ 29
پروردگارش بهتر است. و چهارپايان براي شما جز آنچه [ حرمت آن] بر شما خوانده مي شود حلال است، پس از پليدي بت ها دوري كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد; در حالي كه مخلصان خدا باشيد، نه مشركان به او. و هركس به خدا شرك آورد، بدان ماند كه از آسمان افتاده و مرغان او را مي ربايند يا تندباد او را به نقطه اي دور پرتاب مي كند; اين است [ سخن حق]، و هركس شعائر خدا را بزرگ دارد، بي ترديد آن نشانه تقواي دل هاست; در آن [ قرباني ها] براي شما منافعي است تا زماني معين [ چون شير و پشم]، سپس قربانگاه آن ها در كنار خانه كهن است.»
در اين آيات، بخش هايي از احكام تربيتي حج آمده است; پاك كردن بدن از زوايد، عمل به نذرها، طواف، داشتن اخلاص كامل و قصد قربت در همه اعمال حج.
بخش ديگري از مناسك حج
در اين آيه مي گويد: بعد از آن ذبح، بايد آلودگي ها و زوايد بدن را برطرف سازند; (ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ) . تَفَث همان چرك و اضافات بدن است; مانند ناخن بلند و موهاي اضافي. و وقتي ما بعد از سعي تقصير مي كنيم يعني به اين آيه عمل كرده ايم; سپس مي فرمايد: و به نذرهاي خود وفا كنند; (وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ)و بر گرد خانه گرامي سابقه دار كه مالكي جز خدا ندارد طواف كنند; (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ) و اين
طواف كه پس از خروج از احرام است از نظر تشيع همان طواف نساء است. حاجي مجاز نيست در حال احرام كه ناخن بگيرد يا موي سر و صورت خود را اصلاح كند تا آنگاه كه از احرام درآيد و لذا در اين آيه مي گويد: وقتي قرباني كرديد از احرام خارج مي شويد. پس اصلاح مو و گرفتن ناخن، كه زدودن زوايد بدن است، بر شما مباح مي شود و اين كار را انجام دهيد; (ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ) اين كه فرمود آلودگي هاي خود را پاك كنيد، شايد ناظر به اين باشد كه حاجي وقتي قرباني را ذبح مي كند، از خون او به بدن يا لباسش مي پاشد پس بايد خود را تطهير كند.
ــ الْعَتِيقِ...
گران بها و گرامي است و معني ديگر آن «قديم» است كه فرمود: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ) . در مفردات راغب آمده است: عتيق چيزي است كه از نظر زمان يا مكان يا رتبه، مقدم باشد.
معمولاً مردم نذر مي كردند كه اگر توفيق حج پيدا كنند قرباني اضافه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان، ج7، ص82 ; الميزان، ج14، ذيل آيه
2 . مجمع البيان، ج7، ص82
3 . آل عمران : 96
صدقات و كارهاي خير انجام دهند و گاه مي شد كه حاجي پس از نائل شدن به حج نذر را فراموش مي كرد و يا اعمال و انجام مناسك را كه خود عبادت غليظي بود، كافي از وفاي به نذر مي انگاشت; لذا در اينجا تأكيد مي كند كه بايد به نذر خود وفا كنيد و به ياد داشته باشيد و قرآن مي گويد: (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ)، كه وقتي به كسي قول و وعده مي دهيد، به آن وفادار بمانيد; چه به خدا تعهد داده باشيد چه به مردم.
ــ ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللهِ...
اين آيه، با توجه به بحث هاي گذشته در باره مناسك حج، آن را جمع بندي كرده، مي گويد: برنامه هاي مراسم حج، همان است كه گفته شد (ذلِكَ) و هر كس برنامه ها و حريم هاي الهي را بزرگ دارد، همين براي او نزد پروردگارش بهتر است; (وَ مَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ); و تعبير از مناسك حج; اعم از اعمال آن و ترك پاره اي امور به عنوان «حرمت ها» به مفهوم آن است كه امر و نهي هاي خدا بسي محترم است و آن ها را بايد حريم هاي خداوند دانست و به ديده تكريم نگريست، سپس حكم حيوانات حلال گوشت را چنين بيان مي كند:
چهارپايان بر شما حلال شده اند; مگر آنچه بر شما خوانده مي شود و دستورش صادر خواهد شد; (وَ أُحِلَّتْ لَكُمُ اْلأَنْعامُ إِلاّ ما يُتْلي عَلَيْكُمْ) .
اين آيه اشاره دارد به تحريم صيد بر مُحرم كه بعداً در سوره مائده به اين مضمون نازل گرديده است: اي كساني كه ايمان آورده ايد، در حال
احرام كشتار صيد نكنيدو نيز ناظر به حكم حرمت قرباني هايي است كه با
نام بت ذبح شده است. آن گاه مي گويد از پليدي ها; يعني بت ها اجتناب كنيد; (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ اْلأَوْثانِ) .
در اين آيه بت ها را عين نجاست و پليدي معرفي كرده است، نه آن كه «رجس» صفت بت باشد; بلكه با «مِنْ بَيانيه» بيان و توضيح آن است; (مِنَ اْلأَوْثانِ). نهي ديگر آيه اين است كه از سخن باطل و بي سند بپرهيزيد; (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ) . قول زور بر هر فتوا و سخن و عقيده باطلي شامل مي شود. يكي از مصاديق آن تحريف «لبيك» است توسط مشركان. آن ها مي گفتند: «لَبَّيْكَ، اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ، إِلاَّ شَرِيكٌ هُوَ لَكَ، تَمْلِكُهُ وَ مَا مَلَك»; يعني خدايي كه شريكي نداري جز شريكي كه مخصوص توست، تو مالك او و هر چه در اختيار دارد، هستي.
ــ حُنَفاءَ لِلّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ...
در آيات قبل، از هرگونه شرك و بت پرستي نهي و به توحيد دعوت كرد و در اينجا براي تأكيد بيشتر بر توحيد مي گويد: مراسم حج را خالص براي خدا انجام دهيد; (حُنَفاءَ لِلّهِ) . بدون هيچ گونه شرك ورزي به او; (غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ) .
حُنَفاءَ جمع حنيف; يعني روگرداندن از هر چه انحراف و گرايش هاي باطل و شرك آلود است و به حق و يگانه پرستي گراييدن و اخلاص و قربت را در اعمال حج و در ادامه آن پس از حج، محرك اصلي خود به
1 . مائده : 95
كارها و اقدامات و نيّات خود قرار دادن كه اين بازگشت به توحيد فطري است.
حديث: امام باقر (عليه السلام) فرمود: «حنيف، آن فطرت الهي است كه مردم را بر آن آفريده و در آفرينش خدا تغييري نيست وفرمود: خداوند توحيد رادرسرشت انسان هاقرارداده است.»
ــ وَ مَنْ يُشْرِكْ...
در اين قسمتِ آيه كريمه، ترسيم بسيار گويايي است از سقوط شركورزان، در قالب تشبيهي گويا و مي گويد: كسي كه شريك براي خدا قرار دهد; (وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللهِ) . پس گويي از آسمان به زمين سقوط كرده و پرندگان او را در هوا مي ربايند «و به منقارشان مي درند»; (فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ) يعني پيش از آن كه به زمين برسد طعمه لاشخورها مي شود و يا مانند اين است كه تندبادي او را به مكان دوري پرتاب كند; (أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكان سَحِيق) .
ــ ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ * لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلي أَجَل مُسَمًّي...
در اين آيه بارديگر از مجموع بحث ها جمع بندي ديگري كرده، مي گويد: مطلب همان است كه گفته شد (ذلِكَ); و هر كس نمادها و شعارهاي الهي را بزرگ دارد و به نمادهاي اطاعت و بندگي او احترام بگذارد، اين نشانه اي از تقواي دل هاست; (وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير صافي، ج3، ص377
ــ تَقْوَي الْقُلُوبِ...
نسبت يافتن تقوا به قلوب، براي اين است كه اصل در تقوا، تقواي دل است. وقتي دل و نيت پاك شد، بقيه اعمال از آن نشأت مي گيرد. ما مي بينيم كه هر يك از عبادت هاي تربيتي حج، سرفصل، نمودار و نمادي است براي اخلاقيات و رفتارهاي ملكوتي و انساني، براي ساخته شدن انسان. به راستي آنچه از قرباني و سعي و صفا و مروه و تقصير; كه بريدن از تمام تعلقات بازدارنده است، و از طواف و غيره برداشت مي شود، اين است كه اگر انسان به آن ها عمل كند، او را كفاف مي دهد. اين كه تا اين اندازه در باره تعظيم شعائر ديني و الهي تأكيد شده، به خاطر آن است، كسي كه سرفصل هاي فرمان هاي خداوند را احترام بگذارد، در مقابل آن ها احساس مسؤوليت خواهد كرد و طبعاً به اقتضاي آن، عمل خواهد نمود.
ــ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ...
از برخي روايات استفاده مي شود كه گروهي از مسلمانان عقيده داشتند، وقتي شتر يا چهارپايي براي قرباني تعيين مي شود، نبايد از سواري و يا شير آن استفاده كرد تا به قربانگاه برسد; لذا آيه مورد بحث اين ممنوعيت را رد كرده، مي گويد: براي شما در اين حيوانات (قرباني ها)، منافع و سودهايي است تا زمان تعيين شده (روز ذبح) فرا رسد; (لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلي أَجَل مُسَمًّي) و سرانجام كار، محلّ ذبح اين قرباني، خانه گرامي و قديمي كعبه است; (ثُمَّ مَحِلُّها إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ) .
احكام صيد در حال احرام
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ * يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْل مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقام * أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ) .
«اي مؤمنان، خدا شما را به (تحريم) صيدي كه در دسترس شما و نيزه هاي شماست مي آزمايد، تا معلوم دارد چه كسي در نهان از او مي ترسد. و هر كه پس از اين (دستور) تجاوز كند، او را عذابي دردناك خواهد بود; اي مؤمنان، وقتي كه احرام داريد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 96 ـ 94
شكاررا مَكُشيد،وهركس از شما عمداً آن را بكشد بايد كفاره اي معادل آن از چهارپايان بدهد،كه دو نفر عادل از خودتان معادل بودن آن را تصديق كنند و به صورت قرباني به كعبه برسد (و قرباني شود)،يا كفاره اي:طعام دادن مستمندان، يا روزه داشتن معادل آن،تا وبال كار خويش را بچشد.وخدا از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است، و هر كه تكرار كند خدا از او انتقام مي گيرد وخدا مقتدر وصاحب انتقام است. صيد دريا و خوراك آن براي شما حلال است تا براي شما و مسافران بهره اي باشد. و شكار خشكي مادام كه احرام داريد، بر شما حرام است. و از خدايي كه به سوي او محشور مي شويد بترسيد.»
شأن نزول
نقل شده است كه پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) و مسلمانان در سال حديبيه، با حال احرام براي انجام عمره حركت كردند. در ميان راه، با حيوانات شكاري زيادي رو به رو شدند كه كاملا در دسترسشان بوده، لذا آيات فوق نازل شد و مسلمانان را از صيد آن ها برحذر داشت و اخطار كرد كه اين نوعي امتحان براي آن ها محسوب مي شود.
در اين آيات، مسأله شكار حيوانات صحرايي در حال احرام بيان گرديده و مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده ايد! خداوند شما را با چيزي از شكار مي آزمايد; شكارهايي كه به قدري به شما نزديك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير صافي، ج2، ص87
مي شوند كه حتي با نيزه و دست مي توانيد آن ها را شكار كنيد; (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ...) . اين آيه نشان مي دهد كه وجود اين همه شكار در دسترس مردمِ آن جا، امري بي سابقه بوده و اين نوعي آزمايش الهي براي مسلمانان محسوب مي شده است; به خصوص با توجه به نيازي كه آن ها به تهيه مواد گوشتي داشتند و تحمل محروميت از چنين غذايي در آن شرايط براي مردم مي توانست يك امتحان بزرگ بوده باشد.
در روايت آمده است: در جريان صلح حديبيه، در سال ششم هجرت، مسلمانان براي عمره احرام بسته و به سوي مكه رهسپار شدند. در ميان راه، انواع شكارها در اطراف مسلمانان رفت و آمد مي كردند و گاهي آن چنان به آنان نزديك مي شدند كه مي توانستند با دست يا نيزه خود، آن ها را شكار كنند;ولي چون در حال احرام بودند، اجازه شكار نداشتند، و اين آزمايش از سوي خدا بود تا معلوم گردد چه كسي از خدا فرمان مي برد و پا روي نفس خود مي گذارد. لذا با تأكيد مي فرمايد: اين جريان براي آن بود كه افرادي كه از خدا، به دليل ايمان به غيب مي ترسند، از ديگران شناخته شوند; يعني با اين كه عذاب آخرت را مشاهده نمي كنند و هنوز از آن ها غايب است، به آن ايمان دارند و از آن مي ترسند. اين آزمايش، همانند آزمايش بني اسرائيل در ماجراي روز شنبه و صيد ماهي بود كه به خاطر تخلف از امر خدا، به ميمون مسخ شدند، ولي مسلمانان در
امتحان خود موفق شدند; (لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ) . ذيل آيه،
1 . الميزان، ج6، ص147
كساني را كه با اين حكم الهي مخالفت كنند، به عذاب دردناك تهديد كرده است; (فَمَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ) .
يادآوري: در اين آيه، دوگونه صيد مطرح شده است: يكي آنچه با دست شكار مي شود، مانند جوجه هاي پرندگان، بچه هاي وحوش و تخم پرندگان (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ) ، و ديگري آنچه بهوسيله سلاح شكار مي شود، مانند حيوانات و پرندگان بزرگ (وَ رِماحُكُمْ) .
در اين آيه، حكم صريح حرمت صيد، بيان شده است: اي كساني كه ايمان داريد، در حال احرام شكار نكنيد; چه حلال گوشت، چه حرام گوشت (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ) . قابل توجه اين كه در روايات، نه تنها صيد كردن در حال احرام تحريم شده، بلكه معاونت در صيد هم حرام است; مانند نشان دادن صيد و اشاره كردن به آن در حال احرام.
اين آيه، حكم كفاره كسي را كه در حال احرام صيد كرده است بيان مي كند: كسي كه عمداً صيدي را به قتل برساند بايد كفاره اي همانند آن از چهارپايان بدهد; يعني آن را ذبح كرده، گوشتش را به مستمندان بدهد; (وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ) .
مراد از «مُتَعَمِّدًا»، يعني به قصد شكار حيواني را صيد كند، ولي كسي كه قصد صيد نداشته و تيرش به خطا رفته و حيواني را كشته، در اين حكم قرار نمي گيرد. در اين كه متخلف بايد براي كفاره صيد خود، حلال
گوشتي مانند آنچه صيد كرده قرباني كند،تعيين مثل و همانند، كار مشكلي
1 . مجمع البيان، ج3، ص244 ; تفسير صافي، ج2، ص87 ; الميزان، ج6، ص146