بخش 7

مسجدالنّبی جایگاههایی در مدینة منوّره مختصری در باب حالات انسان و حیات معنوی او در پایان

مسجدالنّبي

اگر قدمت جايگاه كعبه (در مكّة مكرّمه) كه تعيين مكان آن براي مكان بيت‌الله الحرام و مركز توجّه بندگان خداوند تبارك و تعالي از سوي حضرت احديّت به زمان آدم (عليه السلام) مي‌رسد، مكان مقدّس ديگري نيز در عالم وجود دارد، كه آن جايگاه نيز با الهام الهي تعيين و مشخّص شده است. اين زمين كه مسجد و خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در مدينة منوّره در آن بنا گرديد، به عنوان دوّمين مكان مقدّس جهان از صدر اسلام تا كنون توجّه مسلمين را به خود جلب نموده است. در بازشناختن و كشف اين مكان مقدّس، آمده است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، در ورود به مدينه "به هيچ طايفه‌اي نمي‌گذشت، جز آن كه مي‌گفتند: اي رسول خداص بر ما فرود آي تا در ميان مردمي نيرومند و پرشمار فرود آمده باشي. پس مي‌فرمود: "خلّوا زمامَ الرّاحِلَة فَإِنَّها مَأمُورَة"؛ "مهار شتر را رها كنيد كه خودش دستور دارد." تا


154


آن كه بر در خانة ابوايّوب انصاري ايستاد و در آنجا زانو به زمين زد. چون چوبي به پهلوي او فرو كردند و از جاي برنخاست و رسول خداص به خانة ابوايّوب فرود آمد و چند روزي نزد او ماند و سپس به حجره‌هاي خويش منتقل گشت."(1)

ساختن مسجد اوّلين اقدام پيامبر خداص و نخستين تغييري بود كه حضرتش در كالبد شهر مدينه اِعمال كرد. مسجد را به همراه صحابه‌اش بنا نهاد و چيزي نگذشت كه اين مسجدِ بنا نهاده شده بر اساس تقوي،(2) مركز هدايت و رهبري عالميان گرديد. مسجدي كاملاً ساده، همچون الگوي ازلي و اصلي‌اش، كعبه. بدون هيچ زيور و زينتي. البتّه نه بدون زينت و زيور، كه تقوي و ايمان و اخلاص مؤمنان زينت اصلي آن بود.(3)

مسجد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كه در ابتدا 1050 مترمربّع وسعت داشت، به مرور توسعه يافت تا به اندازه و شكل كنوني رسيد. گزارش‌ها حاكي است كه در قرن چهارم هجري، درازاي مسجد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) سيصد ذراع و پهناي آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ص400.

2 . در بارة اهمّيت بنا نهادن مسجد بر پاية تقوا كه نمونة بارز آن همين مسجد است ر.ك: آيات 109ـ108 سورة توبه {لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَي التَّقْوي مِنْ اَوَّلِ يَوْمٍ اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فيهِ . . . اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ الله وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ اَمْ مَنْ اَسَّسَ بُنْيانَهْ عَلي شَفا جُرُفٍ هارٍ...}؛ "و همان مسجد كه بنيانش از اوّل بر تقواي محكم بنا گرديد بر اينكه در آن اقامه نماز كني سزاوارتر است... آيا كسي كه مسجدي به غرض تقوي و خداپرستي تأسيس كرد و رضاي حقّ را طالب است مانند كسي است كه بنايي سازد و بر پاية سستي در كنار سيل كه زود به ويراني كشد".

3 . {وَلكِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَيْكُمُ ‌الايمانَ‌ وَ زَيَّنَةُ في قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ اِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ}؛ "ولكن خدا مقام ايمان را محبوب شما گردانيد و در دلهايتان آن را نيكو بياراست و كفر و فسق و معصيت را زشت و منفور در نظرتان ساخت." (حجرات:7).


155


دويست ذراع بوده است.(1) ابن‌بطوطه، جهانگرد مسلمان كه حدود سالهاي 725 هجري قمري به حجّ مشرّف شده است، گزارش مي‌كند كه طول مسجد در زمان مهدي عبّاسي به سيصد ذراع رسيد. "توسعة مسجد (به جز سطح اندكي كه در زمان عمر و عثمان به آن اضافه شده) همواره به سمت مخالف قبله و به عبارتي در پشت مكان مسجد اوّليّه و مكان دفن پيامبر اكرمص بوده است. گويا مدام اين موضوع به مؤمنين گوشزد مي‌شود كه مقتداي توسعه‌ها، همان سطح اوّلية مسجد در زمان پيامبرص است. و به اين ترتيب نمازگزاران (به طور نمادين) همواره به اقتداي پيامبر خويش (صلّي الله عليه وآله) نماز را بر پا مي‌دارند. اين ويژگي بسيار مهمّي است كه از ميزان احترام به جهت قبله و مرقد و مسجد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در نظر مسلمانان حكايت مي‌نمايد. اين روش به اقتداي نمادينِ توسعه‌هاي مسجد در ادوار مختلف به الگو و جايگاه اوّلية خويش، به اقتداي نمادين مسلمانان به پيامبرشانص در همة اعصار، و به حفاظت و احترام مسجد اصلي و فراهم آوردن امكان شناخت و تمايز آن با توسعه‌هاي بعدي گواهي مي‌دهد."(2) توسعة اوّل دوران معاصر مساحت آن را به 18624 متر مربّع رساند،(3) و اكنون پس از توسعه‌هاي اخير مساحت ساختمان آن به 98326 متر مربّع رسيده است. توضيح اين كه در حال حاضر با احتساب سطح قسمت‌هايي از سقف مسجدالنّبي كه مي‌توانند براي نماز جماعت مورد استفاده قرار گيرند، 156576 متر مربّع در اختيار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . (منجّم، آكام المرجان في ذكر المدائن المشهوره في كلّ مكان، ص27

2 . نقي‌زاده، مباني هنر ديني در فرهنگ اسلامي: تجلّيات عيني و كالبدي.

3 . قره‌چانلو، حرمين شريفين، ص160.


156


نمازگزاران است. علاوه بر آن، فضاي باز پيرامون مسجد بالغ بر 235000 متر مربّع است كه از اين مقدار، 135000 متر مربّع آن براي اقامة نماز جماعت قابل استفاده است. و به اين ترتيب، در حال حاضر، اقامة نماز جماعتهايي با حضور بالغ بر 698000 نمازگزار ممكن است.(1)

جايگاه مسجدالنّبي: مسجدالنّبي، علاوه بر همة ويژگيهاي كالبدي و ظاهري‌اش، داراي ارزشي معنوي و تقدّسي الهي نيز مي‌باشد، و اين ارزش چنان است كه براي هميشه، آن را به عنوان دوّمين مكان مقدّس مسلمانان (پس از كعبه) ظاهر نموده است. پيامبر خداص در مورد جايگاه و ارزش اين مسجد شريف مي‌فرمايد: "صَلاةٌ فِي مَسْجِدي هذا تَعْدِلُ عِنْدَ اللهِ عَشَرَةَ آلافِ صَلاةٍ فِي غَيْرهِ مِنَ الْمَساجِدِ إِلاّ الْمَسْجِد الْحَرامَ فَإِنَّ الصَّلاةَ فِيهِ تَعْدِلُ مِأةَ اَلْفِ صَلاةٍ"؛ نماز در مسجد من برابر ده‌هزار نماز در مساجد ديگر جز مسجدالحرام [است]، كه نماز در آن يكصد هزار ركعت ثواب دارد."(2) و اين علاوه بر ساير ارزش‌هاي آن؛ از قبيل وجود باغي از باغ‌هاي بهشت در آن است.

مضجع شريف رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) : خانة پيامبر كه در زمان حيات آن حضرت در كنار مسجد و در قلب مدينه قرار داشت، امروزه در منتهي‌اليه ضلع جنوب شرقي مسجد، مجاور روضه و چسبيده به خانة حضرت زهرا، زيارتگاه آرزومندان و مشتاقاني است كه از راهرو جنوبي آن عبور نموده، لحظاتي روبروي ضريح مطهّرش مي‌ايستند و در مقابل دريچه‌اي كه بر بالاي آن نوشته شده "هُنا‌رَسُولُ‌الله" مي‌ايستند، چشم در تاريكي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

. 1Abdul Ghani, History of Madinah Munawwarah, p86.

2 . قاضي‌عسكر، منتخب احاديث عمره، ص76.


157


مي‌دوزند و زمزمه مي‌كنند: "السّلام‌عليك يا رسول‌الله، السّلام‌عليك يا نبيّ‌الله، السّلام‌عليك يا امام‌الرّحمة، السّلام‌عليك يا سيّدالمرسلين، السّلام‌عليك يا امين‌الله، السّلام‌عليك يا خاتم‌النّبييّن، السّلام‌عليك يا حبيب‌الله و السّلام‌عليك يا رحمة‌ للعالمين"، و از او مي‌خواهند كه برايشان استغفار كند. بالاي مرقد شريفش نوشته است: "يا اَيـُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا اَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبيِّ"؛ "اي اهل ايمان فوق صوت پيغمبر صدا بلند نكنيد،"(1) گويا اكنون سال‌هاي دهة اوّل هجرت است و تو به طلب حاجتي به پشت ديوار خانة پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) آمده‌اي، محتاج و گناهكار و نالان و دادخواه و مستمند، و مي‌خواهي او را بخواني تا برايت استغفار كند و بر تو ببخشد و مشكلت را حل كند و نزد خدا از تو شفاعت كند. و اين از نوادر مواردي است كه خانة دنيا و آخرت پيامبري (صلّي الله عليه وآله) ، يك مكان مقدّس و گوشه‌اي از يك معبد (مسجد) باشد.

"رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود: كسي كه حج گزارد و پس از مرگ من به زيارت قبر من بيايد، مانند آن است كه مرا در زنده بودن زيارت كرده است."(2) و امام باقر (عليه السلام) فرمود: "همانا زيارت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) برابر با يك حجّ مقبول همراه با آن حضرت است."(3) و اكنون همة حاجيان و عمره‌گزاران به زيارت او مي‌شتابند، كه او بندة خاصّ خداوند است و اوّل مؤمني كه بي‌گمان قلب او عرش‌الرّحمن است.

ستون حنّانه: ستوني در مسجدالنّبي بود از تنة نخل، كه پيامبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجرات: 2

2 . قاضي‌عسكر، منتخب احاديث عمره، ص74

3 . همان، ص74


158


اكرم‌ (صلّي الله عليه وآله) به هنگام ايراد خطبه و سخن گفتن با اصحاب خويش به آن تكيه مي‌زد. پس از آن كه به پيشنهاد اصحاب منبري براي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ساختند، تا بر فراز آن با مسلمانان سخن گويد، آن ستون كه موهبت عظماي "تكيه‌گاه" پيامبر خدا بودن را از دست داده بود، ناله سر داد و درد فراق خويش را فرياد كرد، كه پيامبر‌ (صلّي الله عليه وآله) با قول به او كه: درختي از درختان بهشت باشد، او را آرام كرد. و همين واقعه دستماية شاعران براي سرودن ابياتي زيبا و جانگداز و روح‌نواز شده است:

بنـواخت نــور مصطفي، آن استن حنّانه را *** كمتر ز چوبي نيسـتي، حنّانه شو، حنّانه شـو

يـا

سرمست چنان خوبي، كِيْ كم بُوَد از چوبي؟ *** بــرخـاست فـغـان آخر، از اُسـْـتُن حنّــانـه

در توصيف آن گفته‌اند: "پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) خطبه‌هاي خود را [با تكيه بر] تنة درخت خرمايي ايراد مي‌فرمود و چون منبر ساخته شد آن درخت در فراق پيغمبر (صلّي الله عليه وآله) ناله سر كرد و چنان زاري نمود كه شتر مادّه در فراق بچة خود كند. روايت است كه حضرت خود به سوي اين تنة درخت آمد و آن را در بر كشيد تا خاموش گشت. سپس فرمود اگر من آرامش نمي‌كردم تا قيامت ناله و افغان مي‌كرد."(1)

روضه: وجود باغي از باغهاي بهشت در مسجدالنّبي، در قلب مدينة منوّره، تأكيد و تأييدي بر جايگاه مبارك و مقدّس مدينه در عالم وجود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سفرنامه ابن‌بطوطه، ص123


159


است. در مورد محدودة آن پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) فرموده است: "ميان قبر من و منبر من باغي از باغهاي بهشت است و منبر من بر دريچه‌اي از دريچه‌هاي بهشت است."(1) و همين روايت كه مورد قبول كلّية فِرَق اسلامي است، جملگان را به خواندن نماز و عبادت در اين محدوده جلب و جذب مي‌كند.

ستون توبه: جايگاه ديگري در مسجدالنّبي كه مقصد بندگان خداست، مجاور ستون توبه يا ستون ابولبابه مي‌باشد. پذيرفته شدن توبة ابولبابه2 در اين مكان و مجاور اين ستون صورت گرفت. او خود را به ستون بسته و عهد كرده بود تا پذيرفته شدن توبه‌اش از آن جدا نشود، با عنايت به پذيرش توبة او كه پيامبر اسلام‌ (صلّي الله عليه وآله) نويدش را به او داد، اين ستون جايگاهي ويژه يافته است.

مقام جبرئيل (عليه السلام) : مقام جبرئيل (عليه السلام) در كنار مسجدالنّبي و نزديك خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و خانة حضرت زهرا‌ (عليها السلام) قرار دارد. اين مكان، محلّي بوده كه جبرئيل (عليه السلام) در كنار آن براي ملاقات پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ابلاغ كلام خداوند به او كسب اجازه مي‌كرده است.

صُفِّه: پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) عدّه‌اي از مهاجرين را كه اموالشان را در مكّه به جاي گذاشته بودند و مشركين آن را غارت و مصادره كرده بودند، بر صفّه‌اي در حياط مسجدالنّبي اسكان داده بود. اين مكان كه يادآور فداكاريها و از خود گذشتگي‌هاي مهاجرين و همچنين مهمان‌نوازي انصار و تعاون مسلمين است اينك در داخل مسجد قرار دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاضي عسكر، منتخب احاديث عمره، صص79ـ78.

2 . براي مطالعه در مورد علّت عمل ابولبابه، ر.ك: سبحاني، فروغ ابديّت.


160


ستون حرس: ستوني بوده كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كنار آن به نگهباني و حراست از پيامبر خداص مي‌ايستاده است. سراسر تاريخ اسلام از كنار غار حِرا و شعب ابوطالب و ليله‌المبيت و بدر و احد و خندق و خيبر و مسجد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، آكنده‌اند از نشانه‌هاي فداكاري و از جان گذشتگي و ايثار و از همه بالاتر از عشق و محبّت يگانه و غيرقابل‌تكرار علي (عليه السلام) به محبوبش رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) .

مكان (محراب) تهجّد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : محرابي كه امروزه با قفسه‌هاي كتاب مستور شده است، محرابي است در پشت خانة حضرت زهرا (عليها السلام) كه مكان تهجّد و نمازهاي شبانة پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) بوده است.

محراب رسول‌الله (صلّي الله عليه وآله) : محراب اصلي مسجد است كه بين منبر و خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) (و در داخل روضه) قرار دارد.

مكان مشخّص ديگر در مسجدالنّبي (صلّي الله عليه وآله) ، محل اذان بلال است كه اينك نيز مؤذّن بر بالاي آن اذان مي‌گويد. ستونهايي نيز به نام "ستون وفود" (محلّ ملاقات پيامبر (صلّي الله عليه وآله) با سران قبائل) و "ستون سرير" (محلّ استراحت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ) وجود دارند.

جايگاههايي در مدينة منوّره

مدينة منوّره، به عنوان شهر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و شهري كه يادآور اسلام و تاريخ اسلام است، شاهد روزها و حوادث تلخ و شيريني بوده است كه اگر چه بسياري از آن آثار از بين رفته يا تخريب و محو شده‌اند، امّا هنوز هم آثار فراواني را كه يادگار آن ايّام و آن حوادث هستند، مي‌توان يافت. ضمن آن كه بسياري مكانها هستند كه علي‌رغم تخريب ساختمان


161


و آثارشان كماكان در ذهن مسلمانان نقش بسته‌اند، و همچون دوران كهن آن را سينه به سينه براي ديگران نقل مي‌كنند. برخي از اين يادگارها عبارتند از:

بقيع: پس از مسجدالنّبي، بقيع مقدّسترين مكان در مدينة منوّره است كه در صدر همة آثار و مكانهاي مدينة منوّره، قرار دارد، و مدفن چهار تن از ائمّة معصومين‌ (عليهم السلام) (حضرت امام حسن، امام سجّاد، امام محمّدباقر و امام جعفرصادق (عليهم السلام) ) است. به روايتي مضجع شريف حضرت صدّيقة كبري (عليها السلام) نيز در اين قبرستان قرار دارد. علاوه بر آن، بسياري از صحابه و ياران پيامبر اكرم‌ (صلّي الله عليه وآله) و بستگان آن حضرت در آن مدفون‌اند كه از جملة آنها: عباس عموي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، حليمة سعديه (عليها السلام) (مادر رضاعي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) )، حضرت فاطمة ام‌ّالبنين (عليها السلام) (مادر حضرت ابوالفضل‌ (عليه السلام) )، همسران پيامبر‌ (صلّي الله عليه وآله) ، دختران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، عمّه‌هاي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ، عدّه‌اي از شهداي غزوة احد و شهداي حرّه را مي‌توان نام برد. تا چندي قبل اين مقابر شريف در مقبره‌ها و عماراتي قرار داشتند كه پذيراي زايرين بودند. امّا با بر سر كار آمدن وهّابيها آن عمارات تخريب شدند و قبرستان به صورت فعلي درآمد، كه البتّه كماكان مورد توجّه و محل زيارت همة فِرَق مسلمانان است. در وضعيّت فعلي، بقيع در ضلع شرقي مسجدالنّبي قرار دارد كه بين اين دو حرم را كه روزگاري محلّة بني‌هاشم بوده است، فضاي بازي است كه آن را بين‌الحرمين مي‌نامند. در مورد اهميّت و ارزش و جايگاه زيارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و دختر گرامي‌اش (عليها السلام) از حضرت فاطمه (عليها السلام) نقل است كه فرمود: "پدرم به من خبر داد كه هر كس بر او و بر من سه روز سلام دهد، خداوند بهشت را بر او واجب گرداند. [از آن


162


حضرت سؤال شد: در حيات ايشان و شما؟] فرمود: آري، و پس از مرگ ما."(1) در مورد جايگاه و ارزش زيارت ائمّة معصومين (عليهم السلام) نيز، همين بس كه امام رضا (عليه السلام) فرموده است: "براي هر امامي به گردن دوستان و پيروانش تعهّدي است، كه وفاي كامل به آن عهد زيارت قبور آنها است. پس هر كس از روي عشق و علاقه، و با پذيرش آنچه آنان در پي آن بودند، قبور آنان را زيارت كند، پيشوايانشان نيز روز قيامت آنها را شفاعت مي‌كنند."(2)

منطقة احد: اين منطقه كه يادآور رشادتهاي ياران راستين اسلام و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و در عين حال تداعي‌كنندة غمبارترين روزها و خاطرة مسلمانان است، در شمال مدينة منوّره واقع است. بارزترين ويژگي آن وجود مزار شهداي احد و سيّد آنان حضرت حمزه سيدالشّهدا‌ (عليه السلام) است. جالب اينجاست كه هيچ تابلو و علامت و نقشه‌اي كه روز واقعه را تبيين كند، ويژگيهاي آن را بيان كند و مسلمانان را از ويژگيهاي يكي از ايّام‌الله آگاه كند وجود ندارد. تنها تعدادي تابلو به زبانهاي مختلف آنان را از تمسّك به قبور منع مي‌كند. به هر حال، بايد هشيار و آگاه بود كه به زيارت آمده‌ايم، و نه بازديد از آثار تاريخي، كه در مورد ارزش و جايگاه زيارت شهدا آمده است: "حضرت فاطمه (عليها السلام) هر صبح شنبه به زيارت قبر حمزه مي‌آمد و براي او طلب آمرزش و رحمت مي‌كرد."(3) بايد هشيار بود كه ارزش و مقام و جايگاه مكانها بسته به صاحب و اتّفاق و كسي است كه آن مكان به او منسوب است و نه به ساختمان و چراغ و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاضي‌ عسكر، منتخب احاديث عمره، صص80 ـ 79

2 . همان، ص81

3 . همان، ص80


163


فرش، كه اينها همه نشانة احترامي است كه انسان براي آن مكان قائل است و فقدان آنها كوچكترين خللي در ارزش مكان و صاحب آن ايجاد نمي‌كند.

مساجد سبعه: اين محل كه در واقع محل وقوع غزوة احزاب يا خندق است متشكّل از چندين مسجد بوده كه تعدادي تخريب شده و تعدادي در حال تخريب‌اند، تا در كنار همة آنها مسجدي وسيع احداث شود. نكتة مهم در وجود اين مساجد آن بوده كه يكي به نام مسجد فتح و سايرين به نام صحابة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : علي (عليه السلام) و سلمان و ابوبكر و عمر و همچنين حضرت فاطمه‌ (عليها السلام) بوده است كه در محلي احداث شده بودند كه آنان به هنگام محاصرة شهر، در آن محلها به عبادت مي‌پرداختند.

مسجد قُبا: در جنوب مدينة منوّره مسجدي قرار دارد به نام مسجد قبا. "قُبا" كه اينك جزيي از شهر مدينه است، در صدر اسلام روستايي در نزديكي مدينه بوده كه ورود پيامبر خداص به مدينه به هنگام هجرت از آن طريق بوده است. پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) با ورود به اين محل، منتظر ماند تا علي (عليه السلام) ، فاطمه‌ (عليها السلام) و ديگران به او بپيوندند و تا آمدن آنان در اين مكان آغاز به ساختن مسجدي كرد كه اوّلين مسجد اسلام است. از پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) منقول است كه: "الصَّلاةُ في مَسْجِدِ قُباءَ كَعُمْرَةٍ"؛ "نماز در مسجد قباء مانند انجام عمره است [پاداش عمره دارد]."(1)

مسجد ذوقبلتين: "ذوقبلتين" به معناي "داراي دو قبله" است و علّت اين نامگذاري نيز آن است كه دستور تغيير قبله در اين مسجد به پيامبرص

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاضي عسكر، منتخب احاديث عمره، ص80


164


خدا رسيد. و در اين مسجد بود كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نمازي (نماز ظهر) را به سمت بيت‌المقدّس (شمال‌غربي) و نماز ديگر (نماز عصر) را به دستور خداوند تبارك و تعالي كه توسّط امين وحي الهي (عليه السلام) دريافت كرده بود به سمت مكّه و كعبة معظّمه (در جهت جنوب) اقامه كرد، و به همين جهت اين مسجد را "دو قبله" ناميدند.

محلّة بني‌هاشم: محلّة بني‌هاشم محدوده يا محلّه‌اي بوده كه خاندان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ائمّة معصومين (عليهم السلام) در آن محلّه زندگي مي‌كرده‌اند. اين محلّه در شرق خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و مسجدالنّبي به سمت بقيع قرار داشت. اگر چه اين محلّه براي طرحهاي توسعة اخير تخريب شده است، امّا به جهت آن كه اوّلاً به صحن مسجد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) تبديل شده است، ثانياً ساختمان ديگري به جاي آن بنا نشده و ثالثاً ارتباط بصري و وحدت مسجد و مضجع شريف رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) با قبرستان بقيع و مرقد شريف ائمّه (عليهم السلام) را برقرار نموده است، خود را كاملاً در ذهن و روان و خاطرة مسلمانان تثبيت نموده است.

مسجد الاجابه: از مساجد تاريخي و كهن در مدينة منوّره است، كه در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بنا شد و آن حضرت در آن نماز گزارد. در مورد وجه تسمية مسجد گفته‌اند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) پس از حضور در مسجد و نماز گزاردن در آن، سه مطلب را از حضرت احديّت مسألت نمود كه دو مورد آن مورد اجابت قرار گرفت و يك مورد آن نيز رد شد.(1) اين مسجد گاهي مسجد مباهله ناميده مي‌شود كه علي‌الظّاهر نامگذاري درستي نيست زيرا در منابع مدينه‌شناسي و منابع شيعي، به مسجدي به نام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: نجمي، مسجد الإجابه يا مسجد مباهله.


165


"مسجد مباهله" اشاره‌اي نشده است.(1)

ساير مساجد: مساجد بسيار ديگري نيز در مدينة منوّره وجود دارند كه هر يك زيارتگاه و يادآور واقعه‌اي از تاريخ اسلام يا يكي از صحابه هستند، و از جملة آنهاست: مسجد علي‌بن‌ابي‌طالب (عليه السلام) ، مسجد غمامه، مسجد ردّالشّمس، مسجد بلال و ....

مزار پدر گرامي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) : مزار عبدالله‌بن‌عبدالمطلب (عليه السلام) پدر ارجمند رسول‌الله (صلّي الله عليه وآله) كه در داخل صحن فعلي مسجدالنّبي، ضلع جنوب غربي ساختمان مسجد قرار دارد.

ايّام‌الله در مدينه: مروري اجمال بر تاريخ مدينة منوّره حكايت از اتّفاقات و روزهايي دارد كه در سرنوشت اسلام و مسلمانان و آگاهي‌دهندگي به مسلمانان و هدايت آنان جايگاهي بس رفيع دارند كه به مصداق كلام الهي مي‌توان آنها را ايّام‌الله ناميد و در زنده‌نگه‌داشتنشان كوشيد: "وَ ذَكِّـرْ هُمْ بِاَيّامِ الله"؛ "و روزهاي خدا را به ياد آنها آور."(2) زائر در در بسياري مكانها كه قرار مي‌گيرد، "زمان" و "اتّفاقي" نيز برايش تداعي مي‌شود، كه‌نمونة بارز آن مساجد مدينه‌اند. علاوه بر آن، زائر بايد تاريخ‌اسلام را مرور كند و اگر مكان رويدادهايي همچون خانه‌اي كه در آن اهل‌بيت (عليهم السلام) سه‌روز متوالي‌روزه‌دار‌بوده، و‌به‌هنگام‌افطار غذاي خويش را در راه خدا به اسير و يتيم و فقير مي‌بخشند و خود گرسنه مي‌مانند،(3) كوچه‌اي كه در آن بانويي در شب ازدواج خويش و به هنگام عبور از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر.ك: نجمي، مسجد الإجابه يا مسجد مباهله.

2 . ابراهيم: 5

3 . {وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسْكيناً‌ وَ يَتيماً‌ وَ اَسيراً}؛ "و هم بر دوستي (خدا) به فقرا و اسرا و طفل يتيم طعام مي‌دهند." (دهر:8).


166


آن در پاسخ سئوال زني فقير، همانجا لباس خويش را انفاق مي‌كند، صحنه‌اي كه در آن جوانمردي (عليه السلام) كه از كشتن حريفش كه آب دهان به رخسار مباركش انداخته، احتراز مي‌نمايد، تا شبهة انتقامجويي شخصي، اصالت و زيبايي و خلوص عمل در راه خدايش را آلوده ننمايد، شهري كه فرمانرواي آن (صلّي الله عليه وآله) در عين توانايي (و حتّي رضايت بي‌چون وچراي پيروانش) مانند فقيرترين آحاد امّت خويش زندگي مي‌كند و ديگر اماكن را نمي‌يابد، آنها را ياد كند. به هر حال، از آن جهت كه در مورد برخي از اتّفاقات به هنگام معرّفي مكانها ذكري به ميان آمد و از طرفي ذكر همة آنها خود مكتوبات عديده‌اي را طلب مي‌كند و با توجّه به اين كه بسياري از حجّاج در روز 24 ذي‌الحجّه (روز مباهله) در مدينة منوّره حضور دارند كه طبيعتاً آداب و ادعية خاصّ آن را نيز برپامي‌دارند، تنها به يادآوري اين روز بزرگ بسنده مي‌شود. روز مباهله1 يكي از زيباترين و معنوي‌ترين روزهاي تاريخ اسلام است. روزي كه همگان دريافتند كه علي‌بن ابي‌طالب (عليه السلام) مصداق بارز "نَفْس" مبارك و شريف پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است و ديدند كه حضرت فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، مصداق يگانه و منحصر به فرد همة زنان اسلام و بانوان وابسته به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نزد خداوند تبارك و تعالي است. و يقين كردند كه تنها و تنها حسنين (عليهما السلام) مصداق "پسرانِ" پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و اسلام‌اند، و علاوه بر آن، اينان راستگوترين بندگان خدا هستند؛ {فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا و اَبْنائَكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . براي مطالعه در مورد روز مباهله، معناي آن و همچنين اتّفاقات آن روز، ر.ك: غالب كتابهاي تاريخ اسلام، و از جمله: سبحاني، بي‌تا.


167


الْكاذِبينَ}؛ "بگو بياييد ما و شما با فرزندان و زنان خود به مباهله برخيزيم و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار كنيم تا دروغگويان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم."(1) با مشاهدة اين صحنه و افرادي كه همراه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) بودند، نصاراي نجران گفتند: "اين مرد به دعوت و دعاي خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه يك فرد مردّد، عزيزان خود را در معرض بلاي آسماني قرار نمي‌دهد. اسقف نجران گفت: من چهره‌هايي را مي‌بينم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از درگاه الهي بخواهند كه بزرگترين كوهها را از جاي بركَنَد، فوراً كنده مي‌شود. هرگز صحيح نيست ما با اين قيافه‌هاي نوراني و با اين افراد با فضيلت، مباهله نماييم"(2) و بدين ترتيب بزرگان نصاراي نجران، از مباهله امتناع ورزيدند.

مختصري در باب حالات انسان و حيات معنوي او

اكنون كه سفر رو به پايان است، بي مناسبت نيست تا به برخي حالاتي كه در اين مدّت به تناسب بر انسان مستولي مي‌شد اشاره‌اي اجمالي به عمل آيد. در طول سفر حجّ (و حتّي قبل و بعد از آن) در همة لحظات و همة مكانهايي كه قرار مي‌گيري، "حالتي" با شدّت و ضعف متفاوت به سراغت مي‌آيد: لحظة نام‌نويسي براي حجّ، وقتي مطّلع مي‌شوي كه امسال به حجّ مشرّف خواهي شد، وقت حركت، هنگام حضور در حجاز، موقع احرام و در ميقات، لحظة ديدار كعبه، هنگام حضور در عرفات و مشعر و مني، در طواف و نمازِ پشت مقام، وقت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل‌عمران: 61

2 . سبحاني، فروغ ابديّت، ج2، ص818


168


خداحافظي از مكّة مكرّمه، لحظة ورود به مدينه و رؤيت گنبد خضرا، زمان زيارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و فاطمه (عليها السلام) ، وقت تشرّف به بقيع و همة لحظات و مكانهاي ديگر. اين حالتي كه رهايت نمي‌كند، حالت "بغض" و "گريه" است، حدِّ اقل بغضي است كه در برخي لحظات، مثل زمان رؤيت كعبه و حضور در عرفات (كه مي‌مكان توبه و بخشش است) و در مني (كه مي‌فهمي اينجا مكان تمنّا است) و در زيارت پيامبرص و بقيع، ديگر توان و تحمّل از دست مي‌رود و اين بغض سر باز مي‌كند و زار مي‌زني، همچون مادر بچّه‌مرده، همچون طفل يتيم، همچون بندة خاشع و هراسان خدا. راستي براي چه مي‌گرييم؟ ما كه در بهترين نقطه و زمان عالميم، اينجا و حالا ديگر چرا مي‌گرييم؟ چرا قهقهه نمي‌زنيم؟ چرا نمي‌خنديم؟ بياييم اندكي در باب ريشه و معناي گريه و خنده بينديشيم. بياييم، اندكي از تبليغات دوران مدرن كه خنده و لودگي و مسخرگي را در طول عمر1 مؤثّر مي‌داند، خود را رها كنيم، و ببينيم چرا به عكس همة اين دانسته‌ها و تبليغات نمي‌توانيم خويشتن‌داري كنيم، و مي‌گرييم؟

دلايل بسياري براي گرايش انسان به گريستن در اين سفر قابل شمارش هستند، امّا به نظر مي‌رسد كه جدّي‌ترين دليلي كه براي شناخت ماهيّت و معنا و عملكرد گريه مي‌توان بيان كرد، نقشي است كه گريه به عنوان عامل و نشانة "آگاهي" انسان ايفا مي‌نمايد. دليلي روحي و معنوي را نيز مي‌توان براي آن ذكر كرد كه ما در واقع بر خود مي‌گرييم كه در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اندكي مداقّه در مورد زندگي و مرگ و طول عمر و موضوعات مرتبط با آنها خالي از لطف نيست. امام حسين (عليه السلام) مي‌فرمايد: "مرگ را جز خوشبختي و زندگاني در كنار ستمكاران را جز ملالت نمي‌بينم" (شهيدي، قيام حسين (عليه السلام) ، ص161).


169


آرزوي بازگشت به اصل خويش هستيم. به عبارت ديگر، انسانِ هبوط‌يافته از جنّت نعيم الهي به دنياي خاكي، با روحي كه در عالم مادّه (و بدن مادّي) محبوس شده است، همواره در حسرت و آرزوي بازگشت به اصل خويش است. اكنون مجاورت با خانة خدا و رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) و در مسير امتثال امر الهي، بهترين، والاترين، نزديكترين، عاشقانه‌ترين و پاكترين راه براي وصول به اصل است. و به اين ترتيب، انسانِ معرفت‌يافته به اين غربت و خواهان آن اصل، مي‌گريد تا به آن وصل شود.

اگر چه در متون اسلامي، مباحث متنوّعي را در باب گريه و خنده و موضوعات موجد آنها و حالات بهجت و شادي و سرور و حزن و اندوه وغم و ساير موضوعات مرتبط با گريه و خنده مي‌توان يافت، در اين مختصر تنها به نمونه‌‌هايي از آنها اشاره مي‌شود. نبيّ مكرّم اسلام (صلّي الله عليه وآله) در موارد مختلفي از گريه و خنده سخن گفته‌اند، از جمله:

ـ چهار چيز نشانه بدبختي است: خشكي چشم و ....(1)

ـ گريه از رحمت است و فرياد از شيطان است.(2)

ـ سه چيز مايه نجات است: .....بر گناه خويش گريه كني.(3)

ـ دو چشم بر آتش حرام است؛ چشمي كه از ترس خدا گريسته.(4)

ـ خدا رحمت كند ديده‌اي را كه از ترس خدا بگريد.(5)

ـ هفت كس را خداوند در روزي كه سايه‌اي جز ساية او نيست به ساية

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج‌الفصاحه، ح255، ص203

2 . همان، ح1113، ص376

3 . همان، ح1270، ص418

4 . همان، ح1658، ص441

5 . همان، ح1658، ص501. همچنين ر.ك: ح1731، صص521ـ520


170


خويش مي‌برد: ...... و مردي كه به خلوت، خدا را ياد كند و چشمانش اشك‌ريز شود.(1)

ـ خوشا آن كه اختيار زبان خويش دارد و بر گناه خويش بگريد.(2)

ـ انديشه و گريه بسيار كنيد.(3)

ـ علامه طباطبايي (رحمه الله) در تفسير آية 58 سورة مريم مي‌نويسد: "سجده مجسّم‌كنندة كمال خضوع و گريه مجسّم‌كنندة كمال خشوع است."(4)

و اما در مورد خنده نيز فرموده‌اند:

ـ "خنده دو قسم است؛ خنده‌اي كه خدا آن را دوست دارد و خنده‌اي كه با آن دشمن است. اما خنده‌اي كه خدا آن را دوست دارد آن است كه مرد به برادر خويش از شوق ديدار وي لبخند زند؛ اما خنده‌اي كه خداي والا آن را دشمن دارد آن است كه مرد سخن خشن و ناروا گويد كه بخندد يا بخندند."(5)

ـ و عجب دارم از آن كه از دل بخندد و نداند كه آيا خدا از او خشنود است يا خشمگين.(6) و همين موضوع دليلي است بر آنچه كه خواهد آمد و گريه را نشانة آگاهي و خنده را علامت غفلت معرّفي خواهد كرد.

ـ خندة بسيار دل را بميراند.(7)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج‌الفصاحه، ح255، ص203

2 . همان، ح1918، ص560

3 . همان، ح2188، ص617

4 . علامه طباطبايي (رحمه الله) ، تفسير الميزان، ج27، ص117

5 . نهج‌الفصاحه، ح1892، صص554ـ553

6 . همان، ح1931، ص563.

7 . همان، ح2123، ص605. همچنين ر.ك: ح2187، ص617 و ح2479، ص674.


171


در سيرة ائمّة معصوم (عليهم السلام) نيز مواردي قابل ذكر هستند كه در آن‌ها گريه به عنوان عامل آگاهي‌دهنده و زايل‌كنندة غفلت مورد استفاده و استناد قرار گرفته است. از جمله: حسن وشا نقل كرده‌ كه امام [رضا] (عليه السلام) جريان خروجش از مدينه را برايم اين گونه تعريف كرد:

"زماني كه مي‌خواستم از مدينه به خراسان بيايم، عيال و خويشانم؛ از زن و فرزند و خواهر و برادر و كنيز و غلام، همگي را جمع كردم، از آنان خواستم بر من گريه كنند، تا گرية ايشان را بشنوم و در زيارت امام خوانده مي‌شود:

اَلسّلامُ عَلي مَن أَمَرَ أَوْلادَهُ وَ عِيالَِهُ بِِالنّياحَةِ عَلَيْهِ قَبْلَ وُصُولِ القَتْْلِ إلَيْهِ."(1)

از نشانه‌‌هاي متّقين آن است كه همواره در پي رفع غفلت خويش هستند، چنان كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در وصف متّقين مي‌فرمايد: "هراس [متّقي] از غفلتي است كه مبادا گريبانگيرش شود و شادماني‌اش از فضل و رحمتي است كه نصيبش گشته".(2) همچنين در وصف انسان متّقي آمده است كه: "صدا به خنده بلند نمي‌كند."(3) و اين اصولاً روش اسلام است كه در جهت احياي فطرت الهي انسان، جهت خروج او از رؤياي نسيان و فراموشي و غفلت اهتمام دارد. در حقيقت آگاهي (تذكّر) به وحدانيّت الهي يا فطرتي كه انسان بر آن خلق شده، ضرورت هر عمل اسلامي است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار ج 49، به نقل از عطايي خراساني، ع، پرتوي از زندگاني هشتمين امام، علي‌بن‌موسي‌الرضا (عليه السلام) .

2 . امام علي (عليه السلام) ، نهج‌البلاغه، خ‌همام، ص447

3 . همان، ص449


172


از موارد ديگري كه مطابق كلام معصوم (عليه السلام) مي‌توان به اهميّت گريه پي برد و از آن بهره گرفت، تلقّي از گريه به عنوان سلاح مؤمن است. طبق فرمايش اميرالمؤمنين (عليه السلام) در دعاي شريف كميل، گريه سلاح مؤمن است (وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ). سلاح بودن گريه، همانند مسلّح شدن حاجيان به سنگ‌ريزه، براي مقابله با شيطان و وساوس اوست. گريه براي كسب و جلب غفران و رحمت الهي است. اين مقابله با شيطان و كسب رحمت الهي، تنها از طريق و در نتيجة "آگاهي" و علم و توانمند شدن است، و اصلي‌ترين عامل آگاهي و دانش نيز مسلّح شدن و مسلّح بودن و احراز آمادگي است. و طبق فرمايش معصوم (عليه السلام) اين "گريه" است كه اصلي‌ترين نقش را در مسلّح كردن مؤمن و در آگاه كردن او ايفا مي‌كند، و او را از "غفلت" و در نتيجه از درافتادن در دام شيطان مي‌رهاند. طبيعي است كه همچون همة موارد ديگر، اين "سلاح" نيز بدون عنايت الهي كارساز و كارآمد نخواهد بود. و به همين دليل است كه امام‌الموحّدين (عليه السلام) آن را در ساية "رحمت" الهي و "اميد" به او كارآمد مي‌داند و آن را از خداوند طلب مي‌كند: "اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ"؛ "خدايا! ترحّم كن به كسي كه سرمايه‌اش اميد به تو و سلاحش گريه است."(1)

نكتة مهمّي كه، علي‌رغم اهميّت ساير موضوعات، مدِّ نظر اين نوشتار است آن است كه گريه اساساً عامل آگاهي و نشانة به خود آمدن است، نه آن "خودآگاهي" كه حاصل يا زمينة خودبيني و خودنمايي باشد، بلكه "به خود آمدني" كه زمينة آگاهي و شعور است، "به خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دعاي كميل، مفاتيح‌الجنان.


173


آمدني" كه اصل و مقصد را متذكّر مي‌شود. در حالي كه "خنده"‌ علي‌رغم ظاهر خوب و مفيد و خوشايندي كه دارد، در وجه مادّي خود نشانة غفلت و بي‌خبري است. نشانة تمركز بر وجهي خاص از زندگي است. به قول مرحوم علامه جعفري (نقل به مضمون) آيا اگر انسان همه ظلمها و ستمها و فجايعي را كه در جهان اتّفاق مي‌افتد، در نظر آورد؛ اگر چهرة گرسنگان آفريقا و مظلومان افغانستان و قربانيان و آوارگان فلسطين و استثمارشدگان رنگين‌پوست در ممالك پيشرفته و چهرة مغموم و اسير ماشين و مصرف و مد و از خود بيگانة انسان در دوران معاصر را به ذهن بياورد، آيا باز هم مي‌تواند شادمانه بخندد؟ مطمئنّاً سنگدل‌ترين افراد نيز به آساني نمي‌خندند، و اصولاً انسانيّت اجازة خنديدن به آنها نمي‌دهد. پس تمامي اين خنده‌‌ها و لودگيها و مسخرگيهاي رايج و پرطرفدار در جهان، نشان از غفلت و ناآگاهي است. اين انسانها اگر به خود آيند حتماً (لااقل بر وضع خود) خواهند گريست. چنان كه آدم و حوّا (عليهما السلام) وقتي كه به خود آمدند، گريستند. "آدم و حوّا دويست سال بر نعيم بهشت گريستند و چهل روز نخوردند و ننوشيدند."(1) در حقيقت وقتي به گناه و نافرماني خويش آگاه شدند گريستند. و گفتند: "ما به خويش ستم كرديم، [خدايا!] اگر ما را نبخشي و رحم نكني زيانكار خواهيم بود."(2)

براي وصول به معشوق، براي رسيدن به اصل، براي تحصيل آرمانها و كرامتهاي انساني شرايطي لازم است كه يكي از بارزترين جلوه‌‌هاي آن خواستن با تمام وجود است. و وقتي انسان با تمام وجود خواست و البتّه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ طبري، ص82

2 . اعراف: 23


174


دانست كه علي‌رغم آگاهي و خواست او وصال مشكل است، غمي بر دل مي‌نشيند كه بازتاب و نتيجة فراق و هجران است و همين فراق و هجران است كه سينه را شرحه‌شرحه نموده و آن را آمادة شنيدن درد اشتياق مي‌نمايد، كه:

سينه خواهم‌ شرحه‌شرحه از فراق *** تا بگويم‌، شرح درد اشتياق

در پايان

بدين ترتيب حضور در مدينة منوّره، فرصت مرور تاريخ اسلام است. زمان زيارت پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) و درخواست از او براي طلب مغفرت و بخشش الهي است كه خود فرموده است:

{وَلَوْ أَنـَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللهَ تَوّاباً رَحيماً}

"اگر آنان كه با گناه به خود ستم كردند، از كردار خود به خدا توبه نموده و به تو رجوع مي‌كردند كه براي آن‌ها استغفار كني و از خدا آمرزش خواهي، البتّه در اين حال خدا را پذيرندة توبه و مهربان مي‌يافتند."(1)

حاضر شدن در مدينة منوّره نيز همچون زمان حضور در مكّة مكرّمه، بهترين زمان ارتباط با حضرت احديّت است. قرائت قرآن، نماز در مسجدالنّبي (صلّي الله عليه وآله) كه هر ركعت آن معادل ده هزار ركعت است، زيارت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و دختر و فرزندانش (عليهم السلام) ، نماز و عبادت در روضة مباركه، نماز در مقام جبرئيل (عليه السلام) ، نماز در كنار خانة حضرت زهرا (عليها السلام) و مكان تهجّد پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) ، و تفكّر در همة اصول اسلام و در مورد تاريخ آن. نجوا با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء: 64


175


پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و فرزندانش‌ (عليهم السلام) و سخن گفتن با شهدا. ياد آنان و پيروي از راه آنان است كه زندگي را معنا مي‌بخشد، و براي رستگاري راهي جز پيمودن راه اينان نيست.

وگر به خشم روي صدهزار سال ز مـن *** به عاقبت به من آيي، كه منتهات منم(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ديوان شمس، ج2، ص142


| شناسه مطلب: 76814