بخش 4
محرمات احرام 3 آزمایش مؤمنان به سوی مکّه قصد خانه خدا قسم به مکّه شهر أمن احترام مکّه دعا بر اهل مکّه یک هشدار سکونت برای عبادت
|
75 |
|
است، نه تمام آن. (لِيَذُوقَ) («يذوق» كه به معناي چشيدن است، نشانه مقدار جريمه است)
14ـ اجراي قوانين، پس از ابلاغ رسمي آنهاست. (عفي الله عما سلف)قانون موارد قبلي را شامل نمي شود.
15ـ در تكرار شكار، علاوه بر جريمه، انتقام و قهر الهي نيز وجود دارد. (وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ)
16ـ اصرار بر گناه و تكرار آن، بسيار خطرناك وعقوبت سختي در پي دارد. (وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقام)
17ـ تهديدات الهي را جدّي بگيريم. (فَيَنْتَقِمُ اللهُ... عَزِيزٌ ذُو انْتِقام)
محرمات احرام 3
أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (مائده : 96)
(البتّه) شكار دريا و خوراك آن براي شما حلال شده كه توشه اي براي شما و كاروانيان است، ولي تا وقتي مُحرم هستيد، صيد صحرايي بر شما حرام است. و از خداوندي كه به سوي او محشور مي شويد، پروا كنيد.
|
76 |
|
نكتـه ها:
* تفسير مجمع البيان وبرخي تفاسير ديگر و كتب فقهي، از اين آيه استفاده كرده اند كه در حال احرام، صيد حيوانات دريايي و مصرف آن حلال است، امّا حيوانات صحرايي، شكار و مصرفشان حرام است.
البتّه مراد از حيوان دريايي، آبزيان و حيواناتي است كه در آب زندگي مي كنند، گرچه در رودخانه باشد.
* امام صادق (عليه السلام) درباره «وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ» فرمودند: مقصود ماهي نمك زده اي است كه مي خورند.(1) (كه براي مدّت طولاني و در سفرها به وسيله نمك زدن مانع فاسد شدن آن مي شدند.)
پيـام ها:
1ـ براي افراد محرم، همه راه ها بسته نيست. (خداوند در كنار منع شكار صحرايي، شكار دريايي را جايز دانسته است.) (أُحِلَّ ...حَرَّمَ)
2ـ شكار آنگاه حلال است كه براي تغذيه باشد نه تفريح و لغو. (مَتاعاً لَكُمْ)
3ـ منافع و فرآورده هاي دريايي، تنها مخصوص ساحل نشينان نيست. (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي، ج4، ص392.
|
77 |
|
4ـ ساحل نشينان، در بهره گيري از دريا اولويّت دارند. (لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ) (كلمه «لَكُمْ» قبل از كلمه «لِلسَّيّارَةِ» آمده است)
5 ـ صيد حيوانات صحرايي يا خوردن آن در حال احرام، بي تقوايي است. (حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللهَ)
6ـ به متخلّفان بايد هشدار داد. (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)
7ـ ايمان به قيامت ومحاسبه اعمال، عامل بازدارنده از گناه است. (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)
آزمايش مؤمنان
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ (مائده : 94)
اي كساني كه ايمان آورده ايد! خداوند شمارا با چيزي از شكار كه دست ها و نيزه هايتان به آن مي رسد مي آزمايد تا خداوند معلوم گرداند چه كسي در باطن از او بيم دارد (و تسليم فرمان اوست و از شكار مي گذرد) پس بعد از اين هر كه تجاوز كند، او را عذابي دردناك است.
|
78 |
|
نكتـه ها:
* در ايّام حج و حالت احرام، حاجي حقّ شكار ندارد. همان ايّام
گاهي شكار تا نزديكي انسان مي آيد و مي توان به راحتي به آن دست يافت،
ولي آزمايش الهي به اين است كه دست به شكار نزنيم. در حديث مي خوانيم: در
عمره
حُديبيه حيوانات شكاري فراواني براي مسلمانان ظاهر شدند كه مسلمانان
مي توانستند به راحتي آنان را صيد كنند.(1)
* در قرآن، مسأله شكم و غذا، به عنوان يكي از اسباب آزمايش الهي مطرح شده است به نمونه هاي زير توجّه كنيد:
الف: آدم و حوا در مسأله غذا شكست خوردند. (لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ)(2)
ب: بني اسرائيل در تحريم صيد ماهي در شنبه ها، شكست خوردند.
(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ)(3)
ج: يكي از فرماندهان بني اسرائيل هنگام عبور سربازانش از يك
منطقه و رسيدن به نهر، فرمان داد كه از
1 . تفسير نورالثقلين; كافي، ج4، ص396.
2 . بقره : 35
3 . بقره : 65
|
79 |
|
آب آن ننوشند، ولي يارانش جز اندكي خوردند.(فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلِيلاً)(1)
د: روزه گرفتن، خود يك آزمايش بزرگ است.
هـ : نزديك آمدن شكار به حجاج در حالت احرام، كه حقّ صيد ندارند. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)
*سؤال: انسان كه چيزي را آزمايش مي كند، براي اطلاع و علم است، امّا خدا كه همه چيز را مي داند چرا آزمايش مي كند؟
پاسخ: حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه مي فرمايد: آزمايشات الهي براي آن است تا انسان در برابر حوادث تلخ و شيرين عكس العمل نشان دهد و در برابر آن، استحقاق كيفر يا پاداش داشته باشد.(2)
خداوند بر اساس عمل، كيفر و پاداش مي دهد نه بر اساس علم خود، همان گونه كه ما نيز به خاطر علم به هنر و كارآيي فردي به او پاداش نمي دهيم، بلكه بايد براي ما كاري از خود نشان دهد تا مزد بگيرد.
* سؤال: آيا ميهمان وزائر خانه خدا، به خاطر شكار حيواني بايد به عذاب دردناك گرفتار شود؟
پاسخ: خود شكاركردن، عذاب دردناك ندارد، بلكه عذاب به خاطر شكستن قداست حرم و اِحرام وقانون شكني اوست. (مَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 249
2 . نهج البلاغه، خطبه 192.
|
80 |
|
پيـام ها:
1ـ آزمايش مؤمنان، يك سنّت قطعي پروردگار است. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ) (حرف «لام» و فعل مضارع و نون تأكيد، نشانه قطعي بودن است)
2ـ خداترسي آنجا آشكار مي شود كه زمينه گناه فراهم باشد و انسان خطا نكند. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)
3ـ نعمت هاي در دسترس، وسيله آزمايش اند. (لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء...تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)
4ـ هر چيزي كه دست ما به آن مي رسد، رزق و حلال نيست. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)
5 ـ ملاك تقوا، خوف باطني است، نه تنها حياي ظاهري. (يَخافُهُ بِالْغَيْبِ)
6ـ تكليف و مسئوليّت، بعد از ابلاغ است. (بَعْدِ ذلِكَ)
7ـ حاجي كه فرسنگ ها در بيابان ها به عشق حق مي رود، گاهي يك شكاركوچك او را از پا درمي آورد و به نافرماني مي كشد كه نتيجه آن عذاب الهي است. (مَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ)
|
81 |
|
به سوي مكّه
ـ قصد خانه خدا
ـ قسم به مكّه
ـ شهر أمن
ـ احترام مكّه
ـ دعا بر اهل مكّه
ـ يك هشدار
ـ سكونت براي عبادت
|
83 |
|
قصد خانه خدا
فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ (آل عمران : 97)
در آن (خانه) نشانه هاي روشن، (از جمله) مقام ابراهيم است و هر كس به آن درآيد، درامان است وبراي خدا بر عهده مردم است كه قصد حج آن خانه را نمايند، (البتّه) هركه توانايي اين راه را دارد. وهركس كفر ورزد (وبا داشتن توانايي به حج نرود، بداند كه) همانا خداوند از همه جهانيان بي نياز است.
نكتـه ها:
* مكّه وكعبه، نمايشگاهي از قدرت ونشانه هاي الهي، وتاريخ آن
مملوّ از خاطرات و سرگذشت هايي است كه توجّه به آنها درس آموز و
عبرت انگيز مي باشد. در ساختن آن ابراهيم (عليه
السلام) بنّايي، واسماعيل (عليه السلام)
كارگري مي كرده اند. سپاهيان فيل سوار ابرهه كه به قصد
ويراني آن آمده اند، به قدرت الهي توسط پرندگان ابابيل نابود شده اند.
ديوار آن
|
84 |
|
به هنگام تولّد علي (عليه السلام) براي مادرش شكافته مي شود تا در داخل آن، نوزادي متولد شود كه در آينده اي نه چندان دور، بت هاي داخل آن را فرو ريزد. بلال، برده سياهپوست حبشي، در برابر چشمان حيرت زده اشراف مكّه بر بالاي آن اذان مي گويد و روزي نيز مي رسد كه آخرين حجّت الهي به ديوار آن تكيه زده و نداي نجات انسان ها را سر مي دهد و عالم را به اسلام دعوت مي كند.
* مكّه، شهر أمن الهي است كه هر كس در آن وارد شود، در امان است. حتّي اگر جنايتكار وارد مسجدالحرام شود، نمي توان متعرّض او شد، تنها مي توان او را در مضيقه قرار داد تا خود مجبور به خارج شدن شود.(1)
* در كنار كعبه، مقام ابراهيم است. مقام ابراهيم سنگي است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاي آن، زير پاي ابراهيم (عليه السلام) قرار داشت و اثر پاي آن حضرت بر روي آن مانده است. بقاي اين سنگ و اثر پا روي آن، از قرن ها پيش از عيسي وموسي (عليهما السلام) با آن همه تغيير وتحوّلي كه در كعبه واطراف آن در اثر حمله ها، سيل ها وخرابي ها بوجود آمده، خود نشانه اي از قدرت الهي است.
* «حج» به معناي قصد همراه با حركت است
و«مَحجّة» به راه صاف و مستقيم مي گويند كه انسان را به
مقصد
1 . كافي، ج4، ص 226.
|
85 |
|
مي رساند. حج در اسلام به معناي قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.
* پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) به علي (عليه السلام) فرمود: «تارك الحج و هو مستطيع كافر» هر توانمندي كه حج را انكار و ترك كند، كافر است. و كسي كه امروز و فردا كند تا بميرد، گويا يهودي و نصراني از دنيا رفته است.(1)
* استطاعت مالي براي حج، لازم نيست از خود انسان باشد، بلكه اگر كسي ديگري را ميهمان كند، يا هزينه حجّ او را بپردازد، او مستطيع شده وحج بر او واجب است.(2)
* امام صادق (عليه السلام) درباره «آيات بيّنات» فرمودند: مقصود مقام ابراهيم، حجرالأسود و حجر اسماعيل است. و از آن حضرت پرسيدند مراد از «مَنْ دَخَلَهُ » كعبه است يا حرم؟ حضرت فرمودند: حرم.(3)
* شخصي از امام صادق (عليه السلام)
درباره «مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً » سؤال كرد: حضرت
فرمودند: كسي كه اين خانه
را قصد كند و بداند كه اين همان خانه اي است
كه
خداوند رفتن به آنرا فرمان داده، و اهل بيت
(عليهم السلام) را نيز آنگونه كه بايد بشناسد، او در دنيا و آخرت درامان
خواهد بود.(4)
1 . من لايحضره الفقيه، ج4، ص368 ; كافي، ج4، ص 265.
2 . كافي، ج4، ص 266.
3 . همان، ص223.
4 . همان، ص540.
|
86 |
|
پيـام ها:
1ـ در خانه خدا، نشانه هاي روشن بسيار است. نشانه هاي قداست و معنويّت، خاطرات انبيا از آدم تا خاتم، مطاف بودن براي انبيا و قبله گاه براي همه نمازگزاران. (فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ)
2 ـ ابراهيم (عليه السلام) مقامي دارد كه جاي پاي او، به مكّه ارزش داده است. (مَقامُ إِبْراهِيمَ)
3 ـ بر خلاف تفكّر وهابيّت، اگر جماد در جوار اولياي خدا قرار گيرد، قداست مي يابد. (مَقامُ إِبْراهِيمَ)
4 ـ از امتيازات اسلام آن است كه يك منطقه از زمين را منطقه امن قرار داده، تا ضعيف و قوي در كنار يكديگر مجتمع شوند. (مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً)
5 ـ واجبات، يك نوع تعهّد الهي برگردن انسان است. (لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ)
6ـ حج، بايد خالصانه و تنها براي خدا باشد. (لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ)
7 ـ تكليف و وظيفه، به مقدار توان است. توان فرد از نظر مالي و بدني، وفراهم بودن شرايط بيروني. (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً)
8 ـ استطاعت شرط حج است.(1) (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي، ج4، ص 267.
|
87 |
|
9 ـ انكار حج و ترك آن، سبب كفر است. (وَ مَنْ كَفَرَ)
10 ـ فايده انجام دستورات الهي، به خود انسان برمي گردد وگرنه خداوند نيازي به اعمال ما ندارد. (فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ)
11ـ خداوند دعوت مي كند، ولي منّت نمي كشد. (عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ... مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ )
قسم به مكّه
لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ (بلد :1ـ2)
به اين شهر سوگند. در حالي كه تو در اين شهر ساكن هستي.
نكتـه ها:
* در معناي آيه (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) نيز مي توان چنين گفت: دست تو در اين شهر باز است و هر كار و تصميم كه روز فتح مكه در باره مخالفان بخواهي مي تواني بگيري. يا اينكه: در مكه همه چيز محترم است ولي جان و مقام تو محترم نيست مردم مكه اهانت و قتل تو را حلال مي دانند.
* در قرآن 8 بار جمله (لا اقسم) به كار رفته است و
|
88 |
|
اهل تفسير و ترجمه و نحو به دو دسته تقسيم شده اند، گروهي معنا كرده اند كه، قسم مي خورم (و حرف لا را زايد دانسته اند) و گروهي، سوگند نمي خورم دانسته اند. يعني به شهري كه اهانت به تو را در آن حلال مي دانند سوگند نمي خورم.
* منظور از «بلد» مكه است كه قبل از اسلام مورد احترام بوده است.
پيـام ها:
1ـ مكان ها هم مي توانند داراي قداست باشند. مكه از قديم شهر مورد احترام و سوگند بوده است. (لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ)
2ـ تكرار گاهي نشانه عظمت و عنايت است. (هذَا الْبَلَدِ ...هذَا الْبَلَدِ)
3ـ ارزش زمين و مكان ها به ارزش ساكنان آنهاست. (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ) گاهي انسان چنان تقدس و ارزشي پيدا مي كند كه مكان را نيز با ارزش مي كند.
4ـ جلوي سوء تفاهم را بگيريد. (سوگند به مكه نه به خاطر اعراب جاهلي يا بت هاي گوناگون، بلكه به خاطر وجود پيامبر). (وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ)
|
89 |
|
شهر أمن
وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ (تين : 3)
و به اين شهر امن (مكه) سوگند.
نكتـه ها:
* در سوره تين خداوند به محل نزول كتاب آسماني كه براي هدايت و پرورش انسان و رساندن او به اوج كمال است، سوگند ياد كرده هم به مكان نزول تورات، (طورسنين) و هم به مكان نزول قرآن. (وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)
* از امتيازات اسلام، داشتن سرزمين امن است، حتي براي گياهان و حيوانات. حضرت ابراهيم در دعاي خود از خداوند درخواست نمود تا مكه را شهر امن قرار دهد، (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)(1)، در اينجا خداوند با سوگند به شهر مكه، دعاي حضرت ابراهيم را مستجاب مي داند.
پيـام ها:
1ـ قدرت و قداست وحي، به سرزمين ها نيز سرايت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 126
|
90 |
|
مي كند. (وَ هذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)
2ـ امنيت و آسايش از مهم ترين نيازهاي انسان است. (الْبَلَدِ اْلأَمِينِ)
احترام مكّه
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْء وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (نمل :91)
(اي پيامبر! بگو:) فقط مأمورم كه پروردگار اين شهري كه خداوند آن را محترم شمرده پرستش كنم، و همه چيز تنها براي اوست و مأمورم كه از اهل تسليم و طاعت باشم.
نكتـه ها:
* روزي كه مكّه به دست مسلمين فتح شد، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) وارد كعبه شدند و بت ها را
شكستند و
آنگاه در آستانه در كعبه فرمودند: «اِنّ الله قد حرّم
مكّة»
خداوند از روز اوّل تا قيامت مكّه را محترم شمرده
است.(1)
1 . تفسير كنزالدقائق.
|
91 |
|
پيـام ها:
1ـ پيامبر، تحت فرمان الهي است. (اُمرت ـ واُمرت)
2ـ مبلّغ بايد صلابت و قاطعيّت خود را به مردم اعلام كند و بگويد: شما ايمان بياوريد يا نياوريد، من راه خود را ادامه خواهم داد. (اُمرتُ ـ واُمرتُ)
3ـ هيچ كس در هيچ شرايطي از عبادت بي نياز نيست، حتّي پيامبر. (أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ)
4ـ عبادت بايد به امر الهي باشد، نه ساخته وبافته انسان. (أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ)
5 ـ كساني حق دارند مردم را به عبادت دعوت كنند كه خود پيشگام باشند. (أُمِرْتُ)
6ـ بندگي بايد با تسليم قلبي همراه باشد. (أَعْبُدَ ـ مِنَ الْمُسْلِمِينَ)
7ـ فلسفه بندگي خدا، ربوبيّت ومالكيّت اوست. (أَعْبُدَ رَبَّ ـ وَ لَهُ كُلُّ شَيْء)
8 ـ هم خود را به كمال برسانيد و هم به كاملين ملحق شويد. (أَعْبُدَ ـ مِنَ الْمُسْلِمِينَ)
9ـ همه چيز تحت تربيت اوست. (رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ)
10ـ مكّه، احترام و جايگاه خاصّي دارد (حرّمها)
|
92 |
|
دعا بر اهل مكّه
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلي عَذابِ النّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ (بقره : 126)
و (بياد آور) هنگامي كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين (سرزمين) را شهري امن قرارده و اهل آن را، آنان كه به خدا و روز آخرت ايمان آورده اند، از ثمرات (گوناگون) روزي ده. (اما خداوند) فرمود: به آنهايي كه كافر شوند (نيز) بهره اندكي خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوي عذاب آتش مي كشانم و چه بد، سرانجامي است.
نكتـه ها:
* در آيات قبل، حضرت ابراهيم براي ذريّه خويش درخواست مقام امامت
نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: اين مقام و مرتبت به افراد ظالم نمي رسد. در
اين آيه حضرت ابراهيم، رزق دنيا را تنها براي مؤمنان درخواست
|
93 |
|
كرد، امّا خداوند اين محدويّت را نمي پذيرد واز اعطاي رزق مادّي به كفّار امتناع نميورزد. يعني رزق مادّي مهم نيست، لذا به اهل و نااهل هر دو داده مي شود، امّا مقامات معنوي و اجتماعي و رهبري، بسيار مهم است وبه هر كس واگذار نمي شود.
پيـام ها:
1ـ انبيا علاوه بر ارشاد وهدايت، به نيازهاي مادّي مردم همانند امنيّت ومعيشت نيز توجّه داشته وبراي آن تلاش ودعا مي كنند. (رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً)
2ـ بهره مندي از نعمت ها، زماني لذيذ و گوارا است كه در فضاي امن، آرام و بي اضطراب باشد. (آمِناً وَ ارْزُقْ)
3ـ در دعا، ديگران را فراموش نكنيم. به جاي «وَ ارْزُقْنا» فرمود: (وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ)
4ـ سنّت الهي آن است كه به همه مردم اعم از مسلمان و كافر، رزق دهد و اين سنّت حتّي با دعاي ابراهيم (عليه السلام) خدشه بردار نيست. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)
5 ـ بهره مندي در دنيا، نشانه لطف خداوند به انسان نيست. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)
6ـ در كمك رساني به همنوع، كاري به مكتب او نداشته باشيد. (وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ)
7ـ كاميابي هاي مادّي هرقدر باشد، نسبت به نعمت هاي آخرت اندك است. (قليلاً)
|
94 |
|
يك هشدار
وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلي صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (انعام : 92)
و اين مبارك كتابي است كه نازل كرده ايم، تصديق كننده آنچه (از كتب آسماني) كه پيش از آن آمده است، (تا مردم را به پاداش هاي الهي مژده دهي) و اهل مكّه و كساني را كه اطراف آن هستند هشدار دهي و(البتّه) آنان كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن) نيز ايمان خواهند آورد و همانان بر نمازهاي خود محافظت دارند.
نكتـه ها:
* در اين آيه، «لِتُنْذِرَ» همراه با واو آمده است، (وَ لِتُنْذِرَ)شايد اشاره به اين باشد كه قرآن، غير از انذار، هدف هاي ديگري نيز دارد.
* با آنكه انبيا مبشّران هدايت و نجات اند، ولي چون دفع ضرر مقدّم بر جلب منفعت است و نياز روحي انسان به
|
95 |
|
انذار بيشتر است، در قرآن كلمه «نذير» و مشتقّات آن، بيش از «بشير» و مشتقّات آن به كار رفته است.
پيـام ها:
1ـ قرآن، در بردارنده همه بركات است. (همچون: هدايت، عبرت، شفا، رشد، عزّت) (مبارك)
2ـ قرآن، هماهنگ با كتب آسماني ديگر و تصديق كننده آنهاست و اين نشانه وحدت هدف و الهي بودن آنهاست. (مصدّق)
3ـ در تبليغ بايد از اُمّ القري و مراكز مهم شروع كرد و سپس به اطراف پرداخت. (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري وَ مَنْ حَوْلَها)
4ـ عقيده به قرآن و قيامت، در كنار هم است. (يؤمنون بالآخرة يؤمنون به)
5 ـ روشن ترين مظهر ايمان، نماز است. (علي صلاتهم يحافظون)
6ـ ايمان به آخرت، از عوامل مراقبت بر نماز است. (يؤمنون بالآخرة... علي صلاتهم يحافظون)
سكونت براي عبادت
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ
|
96 |
|
النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ (ابراهيم : 37)
پروردگارا! من (يكي) از ذرّيّه ام را در وادي (و درّه اي بي آب و) بي گياه، در كنار خانه گرامي و با حرمت تو ساكن ساختم. پروردگارا! (چنين كردم) تا نماز برپا دارند، پس دل هاي گروهي از مردم را به سوي آنان مايل گردان و آنان را از ثمرات، روزي ده تا شايد سپاس گزارند.
نكتـه ها:
* وقتي خداوند در زمان پيري ابراهيم، اسماعيل را به او عطا كرد، او را فرمان داد كه اين كودك و مادرش را در مكّه اسكان دهد. ابراهيم فرمان الهي را اطاعت نمود و سپس براي آنان دعا كرد.
* در روايات مي خوانيم كه امام باقر (عليه السلام) فرمود: ما اهل بيت رسول اللَّه (صلّي الله عليه وآله) ، بقيه ذرّيّه ابراهيم هستيم كه دل هاي مردم به سوي ما گرايش دارد، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: (رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ ...فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ)
* كعبه در منطقه اي بي آب و علف قرار گرفت تا
مردم
به واسطه آن آزمايش شوند. چنانكه حضرت علي (عليه السلام)
در خطبه قاصعه چنين بيان فرمود: اگر
كعبه در جاي خوش آب و هوايي بود،
مردم براي خدا به
|
97 |
|
زيارت آن نمي رفتند.
* دعاي انبيا مستجاب است. (وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ)، (حَرَماً آمِناً يُجْبي إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْء)(1)حرمي امن كه همه گونه ثمرات در آن فراهم مي شود. امام باقر (عليه السلام) فرمود: هر ميوه اي كه در شرق و غرب عالم هست در مكّه يافت مي شود.
پيـام ها:
1 ـ انتخاب مسكن انبيا بر اساس نماز وعبادت بود. (أَسْكَنْتُ ـ لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)
2 ـ دينداري، گاهي با آوارگي، هجرت، دوري از خانواده و محروميّت از امكانات رفاهي همراه است. (أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع)
3 ـ كعبه واطراف آن در زمان حضرت ابراهيم نيز محترم و داراي محدوديّت و ممنوعيّت بوده است. (بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ)
4 ـ محور و مقصد حركت ابراهيم نماز است. (رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)
5 ـ اهل نماز، بايد محبوب باشد. (لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قصص، 57.
|
98 |
|
6 ـ نماز در اديان قبل نيز بوده است. (لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ)
7 ـ محبوبيّت و گرايش دل ها به دست خداست. (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً...)
8 ـ همه مردم لياقت دوست داشتن اولياي خدا را ندارند. (مِنَ النّاسِ)
9 ـ مردان خدا، دنيا را براي هدفي عالي مي خواهند. (مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ)