بخش 7
بهترین توشه سلام بر محمد (صلّی الله علیه وآله) ذکر صلوات پیروی از پیامبر برکت حضور بیعت با پیامبر تأسّی به پیامبر پاکی اهل بیت
150 |
* ياد هر كس يا هر چيز، نشانه حاكميّت آن بر فكر انسان است. كسي كه ياد نياكان را دارد و به آنان افتخار مي كند، فكر و فرهنگ آنان را پذيرفته است و اين يادكرد مي تواند فرهنگ جاهلي را بر جامعه حاكم كند. به همين دليل حضرت موسي گفت: من گوساله طلائي و پر قيمت سامري را آتش مي زنم و خاكسترش را به دريا مي ريزم. زيرا تماشاي آن، فرهنگ و تفكّر شرك را در انسان زنده مي كند.
* دنيا و آخرت هر دو مطلوب است، جالب اينكه در قرآن 115 مرتبه كلمه «دنيا» و 115 مرتبه كلمه آخرت به كار رفته است.
* به بهره نصيب مي گويند، گويا سهمي را براي او نصب كرده اند، بهره آنان تنها به خاطر دعاي «ربنا آتنا» نبوده، بلكه بخاطر تلاش و كسب آنان نيز بوده است.
پيـام ها:
1ـ جهت دهي به ايام فراغت، يكي از وظايف مربّي است. (فَإِذا قَضَيْتُمْ...فَاذْكُرُوا اللهَ)
2ـ ياد خدا، هم از نظر كمّيت بايد كثير باشد; (وَ اذْكُرُوا اللهَ كَثِيراً) و هم از نظر كيفيّت، عاشقانه و خالصانه. (أَشَدَّ ذِكْراً)
3ـ سطحي نگر نباشيم. گروهي در بهترين زمان ها و
151 |
مكان ها، تنها دعاي آنها رسيدن به زندگي كوتاه مادّي است. (رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق)
4ـ بدون كسب بهره اي نيست « لهم نصيب مما كسبوا».
بهترين توشه
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ (بقره : 197)
(موسم عمره و) حج (در) ماه هاي معيّني است (شوّال، ذي القعده، ذي الحجة)، پس هر كه در اين ماه ها فريضه حج را ادا كند، (بداند كه) آميزش جنسي و گناه وجدال در حج روا نيست و آنچه از كارهاي خير انجام دهيد خدا مي داند. و زاد و توشه تهيه كنيد كه البتّه بهترين زاد و توشه، پرهيزگاري است. اي خردمندان! تنها از من پروا كنيد.
153 |
سلام بر محمد (صلّي الله عليه وآله)
ـ ذكر صلوات
ـ پيروي از پيامبر
ـ بركت حضور
ـ بيعت با پيامبر
ـ تأسي به پيامبر
ـ پاكي اهل بيت
ـ مزد رسالت
ـ راهي به سوي خدا
ـ پيوند و خشونت
155 |
ذكر صلوات
إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً (احزاب : 56)
همانا خداوند و فرشتگان او بر پيامبر درود مي فرستند; اي كساني كه ايمان آورده ايد! شما (نيز) بر او درود فرستيد و به او سلام كنيد سلامي همراه با تسليم.
نكتـه ها:
* در كتاب هاي ششگانه اهل سنّت رواياتي نقل شده كه از پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) پرسيدند: چگونه صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ علي محمّد و آل محمّد»
در صحيح بخاري(1) (باب چگونگي صلوات بر پيامبر) وقتي اين حديث را نقل مي كند، در همان نقل حديث، كلمه «آل محمّد» را حذف كرده، چنين مي نويسد: از محمّد «صلّي اللّه عليه و سلّم» پرسيدند: چگونه صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: «اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد»!؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري، حديث 5880.
156 |
* در كنار نام پيامبر، ذكر صلوات مهم است. رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود: هركه در كتاب ونوشته اي بر من صلوات فرستد، تا آن صلوات در آن نوشته باقي است، براي او پاداش خواهد بود.(1)
* در حديث مي خوانيم: هر كس بر حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله) يك صلوات فرستد، خداوند ده صلوات بر او مي فرستد و ده لغزش او را مي پوشاند.(2)
* صلوات، كليد استجابت دعا و سبب سنگين شدن ميزان عمل مؤمن در قيامت مي شود.
* خداوند در قرآن به پيامبرش مي فرمايد: به زكات دهندگان صلوات فرست، (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً ...صَلِّ عَلَيْهِمْ)(3)، در اين آيه به مردم سفارش مي كند كه بر پيامبر صلوات فرستاده شود. آري، در اسلام رابطه مردم و رهبر، رابطه صلوات و درود است همان گونه كه در آيه 54 سوره انعام خدا به پيامبرش دستور مي دهد به كساني كه به ملاقاتت مي آيند سلام كن. (إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
* امام صادق (عليه السلام) فرمود: درود خداوند به معناي رحمت، درود ملائكه به معناي به پاكي ياد كردن و درود مردم به معناي دعاست.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير روح البيان.
2 . تفسير مجمع البيان.
3 . توبه: 103
4 . تفسير نورالثقلين.
157 |
پيـام ها:
1ـ هرگاه خواستيد ديگران را به كار خيري دعوت كنيد، اوّل خود و دست اندركاران شروع كنيد. (خداوند براي فرمان صلوات به مردم، اوّل از صلوات خود و فرشتگان نام مي برد.) (إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ)
2ـ صلوات خدا و فرشتگان دايمي است. (يُصَلُّونَ)
3ـ صلوات بر پيامبر، لازمه ايمان و از وظائف مؤمنان است. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا)
4ـ درود لفظي كافي نيست، تسليم عملي نيز لازم است. (صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا)
5 ـ رابطه مردم و رهبر در حكومت الهي، صلوات و سلام است. (علاقه قلبي كافي نيست، اظهار علاقه لازم است.) (صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا)
پيروي از پيامبر
مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً (نساء : 80)
هر كس پيامبر را پيروي كند، بي شك خداوند را اطاعت كرده است و هر كه اعراض كند و سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم.
158 |
پيـام ها:
1ـ سخن ورفتار پيامبر همچون قرآن، حجّت و لازم الاجر است. (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ ...)
2ـ اطاعت از اوامر حكومتي پيامبر واجب است. (مراد فرمان هاي حكومتي پيامبر است وگرنه اطاعت از دستورات الهي كه با بيان رسول ابلاغ مي شود، اطاعت از خداست نه رسول) (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ )
3ـ انبيا معصومند. (مَنْ يُطِعِ...)فرمان اطاعت بي قيد و شرط از كسي، نشانه عصمت وعدم انحراف اوست.
4ـ اوامر پيامبر، پرتوي از اوامر الهي ودر طول آن است. (يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ)
5 ـ انسان مختار است، نه مجبور.(مَنْ يُطِعِ ـ مَنْ تَوَلّي)
6ـ وظيفه پيامبران، تبليغ است، نه تحميل. (وَ مَنْ تَوَلّي فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً)
وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام : 54)
و هرگاه كساني كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند، پس بگو: سلام بر شما! پروردگارتان بر
159 |
خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روي ناداني كار بدي انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نمايد، پس قطعاً خداوند، آمرزنده و مهربان است.
نكتـه ها:
* در شأن نزول آيه آمده است، جمعي گنهكار، خدمت پيامبر آمده و گفتند: ما خلاف هاي زيادي كرده ايم. حضرت ساكت شد. سپس اين آيه نازل شد.
* در اين سوره، خداوند دوبار جمله: (كَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) گفته است، يكي براي دلگرم كردن مؤمنان در همين دنيا (همين آيه)، يكي هم در آيه 12 كه براي معاد است. (كَتَبَ عَلي نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ)
* جهالت، گاهي در برابر علم است و گاهي در برابر عقل، و در آيه 54 در برابر عقل است. يعني از روي بي خردي به گناه كشيده شده اند، نه آنكه نمي دانستند.
پيـام ها:
1ـ ايمان زائر پيامبر خدا، از شرايط دريافت لطف الهي است. (وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ...)
2ـ زيارت پيامبر، راه دريافت لطف خداست. (جاءَكَ... فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
160 |
3ـ رابطه رهبر و مردم، بر پايه انس و محبّت است. (إِذا جاءَكَ... فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
4ـ بهترين عبارت تحيّت، «سلام عليكم» است. (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
5 ـ تحقير شدن مؤمنان را جبران كنيد. (در آيه 53 متكبّران با لحن تحقيرآميزي مي گفتند: «اَهؤلاء...» ولي در آيه 54 خداوند آن تحقير را جبران مي كند و به پيامبرش دستور سلام كردن به مؤمنان را صادر مي كند.) (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
6ـ «سلام»، شعار اسلام است. بزرگ نيز به كوچك، سلام مي كند. (فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
7ـ مربّي ومبلّغ، بايد با برخوردي محبّت آميز با مردم، به آنان شخصيّت دهد. (سَلامٌ عَلَيْكُمْ)
8 ـ اگر گناه از روي لجاجت و استكبار نباشد، قابل بخشش است. (جهالت، عذري قابل قبول براي بخشش و گذشت از خطاكاران است.) (مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَة)
9ـ خداوند، رحمت را بر خويش واجب كرده، ولي شرط دريافت آن، عذرخواهي و توبه است. (كُتِبَ ...ثُمَّ تابَ)
10ـ توبه، تنها يك لفظ نيست، تصميم و اصلاح هم مي خواهد. (تابا وَ أَصْلَحا)
161 |
11ـ توبه مؤمن حتماً پذيرفته مي شود، (عَمِلَ مِنْكُمْ)آغاز توبه، بعد از گناه است. (مِنْ بَعْدِهِ)
12ـ عفو الهي همراه با رحمت است. (غَفُورٌ رَحِيمٌ)(گناهكار نبايد مأيوس شود)
بركت حضور
وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (انفال : 33)
و(لي) تا تو در ميان مردمي، خداوند بر آن نيست كه آنان را عذاب كند، و تا آنان استغفار مي كنند، خداوند عذاب كننده آنان نيست.
نكتـه ها:
* با توجّه به اينكه در آيه بعد، كفّار مكّه به عذاب تهديد شده اند، معلوم مي شود كه منظور از نفي عذاب در اين آيه، برداشته شدن عذاب عمومي از مسلمانان به بركت وجود شخص پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است، مثل عذاب هاي اقوام پيشين، وگرنه اشخاصي در موارد خاصّي گرفتار عذاب الهي شده اند. مانند عذاب نعمان بن حارث در آيه قبل.
* در احاديث آمده است كه خداوند به خاطر وجود برخي افراد پاك و علماي ربّاني، سختي و عذاب را از
162 |
ديگران برمي دارد. چنانكه در ماجراي قلع و قمع قوم لوط، حضرت ابراهيم به فرشتگان مأمور عذاب گفت: «إِنَّ فِيها
لُوطاً» يعني آيا با وجود يك مرد خدايي در منطقه، آنجا را نابود مي سازيد؟! فرشتگان گفتند: ما مي دانيم كه لوط در آنجاست و به او دستور خارج شدن از آنجا را داده ايم.(1) يا
حضرت علي (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: يكي از دو امان از ميان ما رفت، أمن ديگر را كه استغفار است حفظ كنيد.(2) و يا در روايت مي خوانيم امام رضا (عليه السلام) به زكريا ابن آدم فرمود: در شهر قم بمان كه خداوند همان گونه كه به واسطه امام كاظم (عليه السلام) بلا و عذاب را از اهل بغداد برداشت، به واسطه وجود تو نيز بلا را از آن شهر دور مي كند.(3)
* پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) فرمودند: مرگ و زندگي من براي شما خير است; در زمان حياتم خداوند عذاب را از شما بر مي دارد و پس از مرگم نيز با عرضه اعمالتان به من، با استغفار و طلب بخشش من، مشمول خير مي شويد. «امّا في مماتي فتعرض عليّ اعمالكم فاستغفر لكم»(4)
* نافرماني و انجام بعضي گناهان، از اسباب نزول بلا و عذاب الهي است، و راه جبران آن توبه و استغفار است. (وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) چنانكه در دعاي كميل مي خوانيم: «اللّهم اغفر لي الذنوب الّتي تنزل البلاء»
1 . عنكبوت : 31 ـ 32.
2 . نهج البلاغه، حكمت 88.
3 . بحار، ج57، ص217.
4 . تفسير نورالثقلين.
163 |
و همان گونه كه خداوند در آيه اي ديگر مي فرمايد: (وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُري بِظُلْم وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ )(1) تا وقتي كه مردم اهل صلاح و اصلاح باشند، خداوند آنان را هلاك نمي كند.
پيـام ها:
1ـ وجود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و مردان خدا، مايه امان براي اهل زمين است. (وَ ما كانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ)
2ـ استغفار، مانع بلاست.(وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) (برگشت از كفر و الحاد نيز نوعي استغفار است.)
3ـ توبه و استغفار، اهميّت ويژه اي نزد خدا دارد، چنانكه سرنوشت امّتي را نيز تغيير مي دهد. (وَ ما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)
بيعت با پيامبر
إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ وَ مَنْ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هود : 117.
164 |
أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً
(فتح :10)
همانا كساني كه با تو بيعت مي كنند (در واقع) تنها با خدا بيعت مي كنند، دست خداوند بالاي دست آنهاست، پس هر كس پيمان شكند. پس تنها به زيان خود پيمان مي شكند و هر كس به آنچه با خداوند عهد بسته، وفا كند، پس خداوند به زودي پاداش بزرگي به او خواهد داد.
نكتـه ها:
* «بيعت» به معناي تعهدي كه در حال بيع و خريد و فروش برقرار مي شود و كسي كه با ديگري بيعت مي كند، گويا جان خود را براي اهداف او در معرض فروش قرار مي دهد.(1)
جابربن عبدالله انصاري مي گويد: ما در زير درخت با پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) تا مرز جانبازي و عدم فرار بيعت بستيم.
* كلمه «نكث» به معناي عهد شكني است.
* رحمت خدا بر غضبش غالب است. براي لطف در اين آيه دو تعبير آمده است: (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ، أَجْراً عَظِيماً) ولي براي قهر يك تعبير آمده است. (يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير مجمع البيان.
165 |
پيـام ها:
1ـ ايمان به پيامبر و نصرت وتكريم او بايد متعهدانه و دائمي باشد. («يُبايِعُونَكَ» فعل مضارع، نشان استمرار)
2ـ نصرت خداوند از مسير نصرت مردم است. (يَنْصُرَكَ اللهُ...يُبايِعُونَكَ)
3ـ بيعت گرفتن از مردم، منافاتي با توحيد و توكل ندارد. (يُبايِعُونَكَ)
4ـ حمايت رهبر، حمايت خداوند را در پي دارد. (يُبايِعُونَكَ...يُبايِعُونَ اللهَ يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)
5 ـ به بيعت با مردم، مغرور نشويد كه دست خدا، بالاتر از هر دستي است. (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)
6ـ بيعت شما، سبب رشد شماست، خداوند به كسي نيازي ندارد. (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ)
7ـ بيعت با پيامبر، به منزله بيعت با خداست، پيمان شكن، خود را شكسته است. (فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ)
8 ـ تهديد و تشويق، بايد در كنار هم باشد. (فَمَنْ نَكَثَ ...وَ مَنْ أَوْفي)
14ـ سنت پيامبر (دستورات و عملكرد...) لازم الاجرا است. (فَخُذُوهُ) لازم نيست تمام دستورات در قرآن آمده باشد بلكه هر امر و نهي كه در سخنان پيامبر اسلام باشد بايد اطاعت شود. (وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
166 |
15ـ در انجام فرمان پيامبر، سرعت به خرج دهيد. (فَخُذُوهُ...فَانْتَهُوا) (حرف فاء براي سرعت است).
16ـ در مسائل مالي و تقسيم آن لغزشگاهي است كه بايد با تقوي از آن گذشت. (وَ اتَّقُوا اللهَ)
17ـ اطاعت بي چون و چرا از پيامبر نمودي از تقوي است. (ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما...وَ اتَّقُوا اللهَ)
18ـ بي تقوائي كيفري شديد دارد. (وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ...)
19ـ ياد كيفر سخت سبب تقوي است. (وَ اتَّقُوا اللهَ...شَدِيدُ الْعِقابِ )
20ـ در حديث(1) مي خوانيم كه خداوند تمام آنچه در زمين ها و آسمان هاست براي خدا و پيامبرش و مؤمنين واقعي آفريده است و آنچه كفار و مشركين دارند نوعي غضب است پس هر چه به اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) برسد برگشت حق خودشان است.
تأسي به پيامبر
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَ الْيَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً (احزاب :21)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير كافي، جلد 5، ص 16، تفسير نورالثقلين 5، ص 274، به نقل راهنما.
167 |
همانا براي شما در (سيره) رسول خدا الگو و سرمشقي نيكوست، (البتّه) براي كساني كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.
نكتـه ها:
* «اُسوة» در مورد تأسّي و پيروي كردن از ديگران در كارهاي خوب به كار مي رود. در قرآن دوبار اين كلمه درباره دو پيامبر عظيم الشّأن آمده است: يكي درباره حضرت ابراهيم (عليه السلام) و ديگري درباره پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) . جالب آن كه اُسوه بودن حضرت ابراهيم در برائت از شرك و مشركان است و اسوه بودن پيامبر اسلام در آيات مربوط به ايستادگي در برابر دشمن مطرح شده است.
* نقش پيامبر در جنگ احزاب، الگوي فرماندهان است: هدايت لشكر، اميد دادن، خندق كندن، مزاح كردن، شعار حماسي دادن، به دشمن نزديك بودن و استقامت نمودن. حضرت علي (عليه السلام) فرمود: در هنگامه نبرد، خود را در پناه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) قرار مي داديم و آن حضرت از همه ما به دشمن نزديك تر بود. «اتّقينا برسول الله (صلّي الله عليه وآله) فلم يكن منّا اقرب الي العدوّمنه»(1)
* اين آيه در ميان آيات جنگ احزاب است، امّا الگو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه، حكمت 260.
168 |
بودن پيامبر، اختصاص به مورد جنگ ندارد و پيامبر در همه زمينه ها، بهترين الگو براي مؤمنان است.
پيـام ها:
1ـ در الگو بودن پيامبر شك نكنيد. (لقد)
2ـ الگو بودن پيامبر، دائمي است. (كان)
3ـ گفتار، رفتار و سكوت معنادار پيامبر حجّت است. (لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)
4ـ معرّفي الگو، يك شيوه تربيتي است. (لَكُمْ ـ أُسْوَةٌ)
5 ـ بايد الگوي خوب معرّفي كنيم، تا مردم به سراغ الگوهاي بَدَلي نروند. (رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ)
6ـ بهترين شيوه تبليغ، دعوت عملي است. (أُسْوَةٌ)
7ـ كساني مي توانند پيامبر اكرم را الگو قرار دهند كه قلبشان سرشار از ايمان و ياد خدا باشد. (لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ...)
8 ـ الگوها هر چه عزيز باشند، امّا نبايد انسان خدا را فراموش كند. (رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ ـ ذَكَرَ اللهَ كَثِيراً)
پاكي اهل بيت
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ
169 |
رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (احزاب : 33)
و در خانه هاي خود قرار گيريد و همچون دوران جاهليّتِ نخستين، با خودآرايي ظاهر نشويد (و زينت هاي خود را آشكار نكنيد)، ونماز را بر پا داريد و زكات بدهيد، و از خدا و رسولش اطاعت كنيد; همانا خداوند اراده كرده پليدي (گناه) را از شما اهل بيت (پيامبر) دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
نكتـه ها:
* «قَرْنَ» از «وقار» يا «قرار» است و نتيجه هر دو معنا يكي است. يعني براي خودنمايي از خانه هاي خود خارج نشويد.
* «تبرّج» از «بُرج» به معناي خودنمايي است، همان گونه كه برج در ميان ساختمان هاي ديگر جلوه خاصّي دارد.
* جاهليّتِ اُولي نشان دهنده ظهور جاهليّت اُخري است كه ما امروز شاهد آنيم.
در حديث نيز آمده است: «ستكون الجاهليّة الاخري»(1) به زودي جاهليّت ديگري فرا مي رسد.
اگر در جاهليّت آن روز دختر را زنده به گور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير نورالثّقلين.
170 |
مي كردند، امروز با سقط جنين، هم دختر را نابود مي كنند، هم پسر را.
اگر در جاهليّت آن روز قتل و آدم كشي وجود داشت، امروز در جنگ هاي بزرگوجهاني كشتارهاي ميليوني انجام مي گيرد.
آن روز مدرسه نبود و جنايت انجام مي گرفت، امروز با وجود هزاران دانشگاه، مهم ترين حقوق انسان ها پايمال مي شود.
در آن روز فساد و زنا جرم بود، امّا امروز
در مترقّي ترين كشورهاي جهان همجنس بازي قانوني است.(1)
نكاتي درباره آيه تطهير
اول:(إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)
* كلمه «اِنّما» نشانه اين است كه آيه شريفه درباره يك موهبت استثنايي در مورد اهل بيت (عليهم السلام) سخن مي گويد.
* مراد از «يُريد»، اراده تكويني است، زيرا اراده
1 . درباره جاهليّت معاصر، كتابي به نام «جاهليّت قرن بيستم» از سيّد قطب و كتاب ديگري به نام «سيماي تمدّن غرب» از سيّد مجتبي موسوي لاري نوشته شده كه تاكنون به چند زبان ترجمه شده است.
171 |
تشريعي خداوند، پاكي همه مردم است نه تنها اهل بيت پيامبر (عليهم السلام) .
* مراد از «رجس» هرگونه ناپاكي ظاهري وباطني است.(1)
* مراد از «اهل البيت» همه خاندان پيامبر نيست، بلكه برخي افراد آن است كه نام آنان در روايات شيعه و سنّي آمده است. اين گروه عبارتند از: عليّ و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) .
دوم: دليل اين انحصار چيست؟ و چرا اين بخش از آيه درباره زنان پيامبر يا تمام خاندان آن حضرت نيست؟
پاسخ: 1ـ رواياتي از خود همسران پيامبر حتّي از عايشه و امّ سلمه نقل شده كه آنان از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) پرسيدند: آيا ما هم جزء اهل بيت هستيم؟ پيامبر فرمود: خير.
2ـ در روايات متعدّدي مي خوانيم: پيامبر عبايي بر سر اين پنج نفر كشيد (كه يكي از آنان خود حضرت بود) و فرمود: اين ها اهل بيت من هستند و اجازه ورود ديگران را نداد.
3ـ پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) براي اين كه اختصاص اهل بيت را به پنج نفر ثابت كند، مدّت شش ماه (و به گفته بعضي روايات هشت يا نه ماه) به هنگام نماز صبح از كنار خانه فاطمه (عليها السلام) مي گذشت و مي فرمود: «... الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير برهان.
172 |
الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»
در كتاب احقاق الحق بيش از هفتاد حديث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آيه شريفه به پنج نفر ذكر شده و در كتاب شواهد التنزيل كه از كتب معروف اهل سنّت است بيش از يكصد و سي روايت در همين زمينه آمده است.(1)
به هر حال اين آيه شامل زنان پيامبر نمي شود زيرا:
آنها گاهي مرتكب گناه مي شدند. در سوره تحريم مي خوانيم: پيامبر رازي را به بعضي از همسرانش فرمودند و او امانت داري نكرد و به ديگري گفت. قرآن اين عمل را گناه ناميده، فرمود: (إِنْ تَتُوبا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما)(2)
عايشه كه همسر پيامبر بود، جنگ جمل را عليه حضرت علي (عليه السلام) به راه انداخت و سپس پشيمان شد، با آنكه در اين جنگ عدّه بسياري از مسلمانان كشته شدند؟
سوم: آيا «يطهّركم» به معناي آن نيست كه اهل بيت (عليهم السلام) آلودگي داشته اند و خداوند آنان را تطهير كرده است؟
پاسخ: شرط تطهير آلودگي نيست، زيرا قرآن درباره حوريان بهشتي كلمه «مطهّرة» را به كار برده در حالي كه هيچ گونه آلودگي ندارند. به عبارت ديگر «يطهّركم» به معناي پاك نگه داشتن است نه پاك كردن از آلودگي قبلي.
چهارم: اگر اهل بيت تنها پنج نفرند، چرا اين آيه در ميان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفاسير نورالثقلين و نمونه.
2 . تحريم : 4.
173 |
جملاتي قرار گرفته كه مربوط به زنان پيامبر است؟
پاسخ: الف: جمله «أَنَّما يُرِيدُ اللهُ...» به صورت جداگانه نازل شده ولي هنگام جمع آوري قرآن در اين جا قرار گرفته است.
ب: به گفته تفسير مجمع البيان، رسم فصيحان و شاعران و اديبان عرب اين بوده كه در لابلاي مطالب معمولي حرف جديد و مهمّي مطرح مي كنند تا تأثيرش بيشتر باشد. چنانكه در ميان اخبار صدا و سيما، اگر گوينده يك مرتبه بگويد: به خبري كه هم اكنون به دستم رسيد توجّه فرماييد، اين گونه سخن گفتن يك شوك رواني و تبليغاتي ايجاد مي كند. نظير اين آيه را در آيه سوّم سوره مائده خوانديم كه مطلب مربوط به ولايت و امامت و كمال دين و تمام نعمت و يأس كفّار و رضاي الهي، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و اين گونه جا سازي ها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهي زنان هنگام خروج از خانه زيور آلات خود را در لابلاي پنبه هاي متّكا قرار مي دهند. با اين كه طلا و پنبه رابطه اي ندارند ولي براي محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان اين كار انجام مي گيرد.
ج: در ميان سفارش هايي كه به زنان پيامبر مي كند، يك مرتبه مي فرمايد: خدا اراده عصمت اهل بيت را دارد، يعني اي زنان پيامبر! شما در خانه اي هستيد كه
174 |
معصومين (عليهم السلام) هستند و حتماً بايد تقوا را بيشتر مراعات كنيد.
د: در مورد اهل بيت ضمير جمع مذكر به كار رفته كه نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پيامبر كه در آنها از ضمير جمع مؤنث استفاده شده است. (بُيُوتِكُنَّ، أَقِمْنَ ـ عَنْكُمْ،يُطَهِّرَكُمْ)
* گرچه آيه خطاب به زنان پيامبر است ولي قطعاً مراد همه زنان مسلمان هستند كه بايد به اين دستورات عمل كنند.
پيـام ها:
1ـ جايگاه زن يا خانه است يا بيرون خانه بدون خود نمايي. (قَرْن ـ لا تَبَرَّجْنَ)
2ـ ارتجاع و عقب گرد به دوران جاهلي ممنوع است. (لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي)
3ـ خودنمايي نشانه تمّدن نيست، نشانه جاهليّت است. (تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولي)
4ـ نماز و زكات دو عنصر ناگسستني و متلازم يكديگرند. (الصَّلاةَ... الزكوة)
5 ـ اطاعت از رسول در كنار اطاعت از خدا واجب است. (أَطِعْنَ اللهَ)
6ـ گناه، پليدي روح است و خاندان نبوّت بايد از اين