بخش 2

5 . کعبه و نقش آن در پایداری دین 6 . طواف کنندگان و استحباب تکرار حج فصل دوم : اعمال و مناسک حج 1 . حج ، در لغت واصطلاح 2 . وجوب حج و لزوم آموزش مناسک آن 3 . تفاوت حج و عمره


35


* پاسخ : قرآن كريم ، چنان كه كعبه را اوّلين و با سابقه ترين خانه عبوديت و پرستش مي داند ، آن را براي همه جهانيان ، محور بندگي مي شناسد و مي فرمايد : ( إن أوَّلَ بَيت وُضِِعَ لِلناس لَلَّذي بِبَكَّةَ مُباركاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ ) ( 1 ) ؛ يعني اوّلين خانه اي كه براي همه مردم برقرار شده و هدايت جهانيان را تأمين مي كند ، كعبه است و اختصاصي به گروه و نژاد خاصي ندارد و مردم اقليم معيّني ، از افراد اقليم ديگر به آن سزاوارتر نيستند و مرزهاي جغرافيايي نيز در اين امر همگاني نقش ندارد . از اين رو ملل گوناگون جهان ، اعمّ از هندي ، فارس ، كلداني ، يهودي و عرب آن را گرامي مي داشتند . ( 2 )

خداي سبحان در اين باره مي فرمايد : به ياد آور هنگامي كه مكان كعبه را براي ابراهيم معيّن كرديم تا مرجع عبادت پرستندگان را فراهم كند و به او گفتيم كه : خانه مرا براي طواف كنندگان و نمازگزاران و ركوع كنندگان سجده گر پاكيزه تن و در بين مردم دعوت حج را اعلان كن تا « از هر سو » و « به هر وضع و با هر وسيله ممكن » از پياده و سواره و از دوز و نزديك ، به نداي تو پاسخ دهند و براي انجام حج و زيارت كعبه گرد آيند : ( وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَالْقائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق ) ( 3 ) .

شاهد ديگر بر اين مطلب اينكه فرمود : هنگامي كه ما كعبه را مرجع همه مردم و جايگاه امان و آرامش قرار داديم : ( وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً ) ، اين تعبير گرچه به حسب دلالت صريح ، مردم اعصار پيشين را شامل نمي شود ، ولي با توجه به ادامه آيه كه فرمود : ( وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي وَعَهِدْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَإِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَالْعاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ) ( 4 ) روشن مي شود كه نه تنها مردم جهان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 96 .

2 . الميزان ، ج 3 ، ص 363ـ258 .

3 . حج : 26ـ 27 .

4 . بقره : 125 .


36


پس از نزول قرآن به زيارت كعبه فرا خوانده شده اند ، بلكه همه افراد قرن هاي گذشته نيز بايد آهنگ كعبه مي كردند و به زيارت آن مي شتافتند ؛ زيرا پيمان الهي نسبت به دو پيامبر بزرگوار و متعهد ، يعني ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) اين بود كه كعبه را براي زائران و طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاكيزه نگه دارند .

* پرسش : چند آيه درباره امنيت خانه كعبه در قرآن كريم آمده است ؟ مقصود از امنيت خانه كعبه چيست ؟

* پاسخ : خداوند متعال در آيات متعددي از امنيت كعبه سخن گفته است آنجا كه مي فرمايد :

1 . ( وَإِذْ جَعَلنَا البَيتَ مَثابَةً لِلنّاسِ واَمنـًا ) ( 1 ) ؛

2 . ( مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنـًا ) ( 2 ) ؛

3 . ( واِذْ قالَ إِبراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هـذَا الْبَلَدَ آمِنـًا ) ( 3 ) .

در واقع اين دعاي حضرت ابراهيم است كه از خداوند امنيت مكه را خواست و خداوند نيز دعاي او را اجابت كرد و آيات پيرامون امنيت مكه ، شاهد بر اين مدعاست :

4 . ( اَوَ لَم يَرَوا اَنّا جَعَلنا حَرَمـًا آمِنـًا ) ( 4 ) ؛

5 . ( وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف ) ( 5 ) ؛

6 . ( . . . اَوَ لَم نُمَكِّن لَهُم حَرَمـًا آمِنـًا ) ( 6 ) ؛

7 . ( وَ هذَا الْبَلَدِ الاَْمِينِ ) ( 7 ) .

منظور از امنيت خانه كعبه اين است كه اين خانه به جهت احترامي كه نزد خدا و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 125 .

2 . آل عمران : 97 .

3 . ابراهيم : 35 .

4 . عنكبوت : 67 .

5 . قريش : 4 .

6 . قصص : 57 .

7 . تين : 3 .


37


مردم دارد ، اگر كسي به آن خانه پناهنده شود ، جان و مال او در امان خواهد بود و هيچ كس حق تعرض به پناهنده اين خانه را ندارد ، چنان كه حدود الهي در آن جاري نمي شود ، سلاح جنگي حمل نمي شود . ( 1 ) تقييد واژه ( مَثابَةً ) به وسيله ( النّاسِ ) و مقيد نشدنِ ( اَمنـًا ) با آن ، گوياي اين نكته است كه همه كس و همه چيزي در خانه خدا در امنيت است ( 2 ) و اگر كسي با معرفت و شناخت وارد خانه خدا شود ، خداوند او را از عذاب خودش نيز حفظ مي كند . ( 3 ) امنيت حرم به دعاي حضرت ابراهيم بود كه بعد از بناي كعبه از خداوند متعال خواست تا مكه را حرم امن قرار دهد ، خداوند دعاي او را اجابت كرد و همين امنيت و حرمت حرم بود كه طي قرن ها مكه را از تجاوز قبائل بيابانگرد حفظ كرد و آن را شهر آمن و به تعبير قرآن كريم ( الْبَلَدِ الاَْمِينِ ) و ( الْبَلَد ِ الْحَرام ) قرار داد . ( 4 ) در واقع بخش مهمي از امنيت مربوط به زائران كعبه است كه آنان نيز از شعائر الهي به شمار آمده و هتك حرمت آنان در رديف حلال كردن ساير حرمت هاي ديني است . ( 5 )

از امام صادق ( عليه السلام ) نيز در تفسير آيه شريفه ( مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِنـًا ) آمده است كه هر انساني وارد حرم شود و به آن پناه برد ، از خشم خدا در امان است و هر حيوان و پرنده اي وارد آن شود نبايد آن را رم داد يا آزارش رساند تا آنگاه كه از حرم خارج شود . ( 6 ) ابن عباس گويد : مراد از امنيت مكه اين است كه در شهر مكه نمي توان هيچ پرنده اي را صيد كرد و درختان آن را بريد و گياهان آن را كند . ( 7 )

* پرسش : با توجه به اينكه كعبه و حرم الهي پيش از حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) نيز بوده آيا پيش از دعاي آن حضرت امنيت نداشته است ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امنيت تشريعي .

2 . ميقات حج ، شماره 44 ، سال 82 ، اسرار و معارف حج ، محمد مهدي فيروزمهر ، ص 35 .

3 . روايات زيادي به اين معنا اشاره مي كنند ، كافي ، ج 4 ، ص 224 .

4 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان ، ص 40 .

5 . صهباي حج ، ص 259 .

6 . كافي ، ج 4 ، ص 224 .

7 . مجمع البيان ، طبرسي ، ج 1 ، ص 385 .


38


* پاسخ : در اينكه قبل از دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مكه داراي امنيت بوده يا نه مطلب به خوبي واضح نيست ، اما گفته شده است از اينكه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در آيه 37 سوره ابراهيم كلمه ( عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ ) را به كار برده ، دلالت بر حرمت خانه كعبه مي كند . مؤيد اين برداشت نيز روايتي است كه بر پايه آن از رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) چنين نقل شده است كه فرمود : « هذِهِ حَرَمٌ حَرَّمَهَا اللهُ يَومَ خَلَقَ السَّماوات وَالاَْرْض . » ( 1 ) ؛ بر اساس اين روايت ، كعبه همراه با خلقت زمين و آسمان داراي حرمت بوده است ، اما احترامي كه به سبب دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مقرر شد ، احترام تشريعي بود و به واسطه آن همه انبيا مأمور شدند كه مردم را به تعظيم و رعايت حرمت مكه امر كنند . ( 2 )

* پرسش : حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پس از بناي كعبه چه درخواست هايي از خداوند كرد ؟

* پاسخ : ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بنيان گذار كعبه و معمار تمدّن الهي ، اساس مدينه فاضله را بر چهار ركن و حول يك محور مركزي تنظيم و آن ها را از خداوند درخواست كرد . دعاي آن حضرت چنين بود :

1 . پروردگارا ، اين سرزمين غير قابل كشت را « آباد » كن و به صورت « شهر » در آور : ( رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً ) ( 3 ) . شهر مكه قبل از دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) چنان كه قرآن كريم تصريح كرده است نه تنها غير قابل كشت ، كه قابل سكونت هم نبود و به دعاي آن حضرت اين شهر از جهت مادي و معنوي توسعه ويژه اي يافت تا جايي كه آخرين نمونه تمدن الهي تو از سوي رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) در آن ظهور كرد و محبوبيت آن جهاني شد ، به طوري كه هر مسلماني در اشتياق سفر به آن سرزمين زندگي مي كند .

2 . « امنيّت » ساكنان آن را فراهم كن : ( رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً ) ( 4 ) . امنيت در دو سطح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ر . ك : فقه القرآن ، قطب الدين راوندي ، ج 1 ، ص 291 .

2 . جامع البيان ، محمد بن جرير طبري ، ج 1 ، ص 753 ؛ التبيان ، طوسي ، ج 1 ، ص 456 .

3 . بقره : 126 .

4 . همان .


39


فردي و اجتماعي از نعمت هاي بزرگ الهي است كه خداوند متعال به بركت دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به اهل مكه و زائران خانه خود عطا فرمود . امنيت در بعد فردي آن همراه با اطمينان ، آرامش و تثبيت قلب است و در بعد اجتماعي آن نيز مي توان به امنيت اقتصادي ، ( 1 ) جاني و عدم جواز جنگ ، امنيت راهها و . . . اشاره كرد .

3 . پروردگارا ، از اينكه من و فرزندانم بت هاي مشركان را عبادت كنيم جلوگيري كن : « واجنُبني وبَنِيَّ اَن نَعبُدَ الاَصنام . » ( 2 ) مراد از اينكه فرمود ، مرا و فرزندانم از پرستش بتان جلوگيري فرما ، انبيا و اوصيا از نسل حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مثل انبياي بني اسرائيل و . . . هستند ، نه جميع اولاد آن حضرت ، چنان كه در باره پسر نوح نيز فرمود : ( إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ . . . ) ( 3 )

4 . ساكنان اين منطقه را از « اقتصاد سالم » بهره مند كن : ( وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ ) ( 4 ) . البته زندگي بهتر از نظر اقتصادي از دغدغه هاي دائمي بشر است به طوري كه بخشي از عمر انسان ها به تلاش دائم براي گذران زندگاني روز مره است و داشتن يك اقتصاد متناسب با خانواده هميشه از آرزوهاي ديرين بشر در آمده است ؛ از اين رو اين امر مورد توجه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) قرار گرفت و خداوند به دعاي آن حضرت اهل مكه را از اين موهبت خويش بهره مند ساخت .

5 . تحقق مدينه فاضله در سايه « گرايش دل هاي مردم به رهبران سياستمدار و فرزانه » آن است . خدايا ، دل هاي عده اي را مشتاق پيشوايان اين سرزمين كن تا به سويشان مهاجرت كنند : ( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ ) ( 5 ) .

محور اصلي ، كه اين پنج ركن در مدار آن مي گردد و ضامن تأمين و تحكيم و بقاي امينت و آرامش و سلامت اقتصادي جامعه است ، حكومتي است كه بر اساس وحي و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 2 .

2 . اطيب البيان ، ج 7 ، ص 394 ؛ ذيل آيه 35 سوره ابراهيم .

3 . هود : 46 .

4 . همان جا ؛ ذيل آيه 126 سوره بقره .

5 . ابراهيم : 37 .


40


در سايه رهبري انسان كامل تشكيل شده باشد : ( رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) ( 1 ) . حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) اين عنصر را به عنوان ركن پنجم در رديف اركان چهارگانه نياورد ، بلكه آن را محور دانسته ، اركان چهارگانه را بر گرد آن طواف مي دهد .

تذكر اين نكته سودمند است كه ، اجابت اين گونه از دعاها در پيشگاه خداوند در نظر اولياي الهي كه خود كرامت هاي بسياري را از نزديك ديده اند ، غير ممكن و دور نمي نمايد ، چنان كه در دوران پيري و فرتوتي ، بشارت الهي صاحب فرزند شدن به ابراهيم خليل رسيد و فرمود : ( أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلي أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ ) ( 2 ) و فرشتگان در پاسخ تعجب همسر پير آن حضرت ، گفتند : ( أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ ) ( 3 ) اما به عنايت و اعجاز الهي در دوران پيري صاحب فرزند شد . از اين رو وقتي مشاهده كرد سرزمين مكه غير قابل كشت و كاشت است ، با شناخت از عنايات و رحمت حق از خداوند خواست تا سرزمين مكه را آباد سازد و تا روز قيامت اين سرزمين را از رحمت خاصه خود برخوردار كند .

* پرسش : لطفاً بفرماييد چرا دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در باره امنيت مكه در آيه 126 سوره بقره و 35 سوره ابراهيم تكرار شده است ؟

* پاسخ : دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در آيه 126 سوره بقره چنين است : ( واِذ قالَ اِبرهيمُ رَبِّ اجعَل هـذا بَلَدًا آمِنـًا ) كه كلمه ( بَلَداً ) به صورت نكره آمده است ، اما در آيه 35 سوره ابراهيم : ( واِذ قالَ اِبرهيمُ رَبِّ اجْعَل هـذا البَلَدَ آمِنـًا ) كلمه ( البلد ) آمده است كه از تفاوت كلمه بلد به صورت نكره و البلد به صورت معرفه استفاده مي شود كه اين دو دعا در دو زمان متفاوت انجام گرفته است ؛ يكي پيش از تحقق يافتن بلد و بناي شهر مكه و ديگري پس از بناي شهر مكه ؛ بنا بر اين ، دعاي اول مربوط به قبل از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 129 .

2 . حجر : 54 .

3 . هود : 73 .


41


بازسازي كعبه است و مؤيد آن نيز اين است كه اين آيه پيش از آيه مربوط به بازسازي كعبه يعني آيه ( واِذ يَرفَعُ اِبرهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ . . . ) ( 1 ) آمده است . ( 2 )

* پرسش : از دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در آيه شريفه 127 تا 129 سوره بقره چه نكاتي استفاده مي شود ؟

* پاسخ : دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) كه در آيات مزبور نقل قول شده چنين است : ( واِذ يَرفَعُ اِبرهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيتِ واِسمـعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا اِنَّكَ اَنتَ السَّميعُ العَليم * رَبَّنا واجعَلنا مُسلِمَينِ لَكَ ومِن ذُرِّيَّتِنا اُمَّةً مُسلِمَةً لَكَ واَرِنا مَناسِكَنا وتُب عَلَينا اِنَّكَ اَنتَ التَّوّابُ الرَّحيم * رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) ( 3 ) . از اين دعا نكات ذيل قابل استفاده است :

1 . درخواست پذيرش عمل بناي كعبه ؛ 2 . تقاضاي رسيدن به مقام تسليم محض در برابر خداوند متعال براي خود و فرزندان ؛ 3 . آموزش مناسك حج ؛ 4 . طلب پذيرش توبه ؛ 5 . پديد آمدن امتي فرمانبردار در برابر خداوند از ميان نسل حضرت ابراهيم و اسماعيل ؛ 6 . بعثت پيامبري از ميان ايشان با هدف تلاوت آيات الهي بر آنان ؛ 7 . تعيلم كتاب و حكمت به ايشان و تزكيه آنان . ( 4 )

5-كعبه و نقش آن در پايداري دين

* پرسش : در آيه شريفه ( . . . طَهِّر بَيتِيَ . . . ) ( 5 ) حضرت ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) مأمور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 127 .

2 . ميقات حج ، شماره 53 ، حج و ابراهيم در قرآن ، ناصر شكريان ، ص 17 .

3 . بقره : 127ـ129 .

4 . ميقات حج ، شماره 44 ، سال 82 ، اسرار و معارف حج ، محمد مهدي فيروزمهر ، ص 38 .

5 . بقره : 125 .


42


شدند خانه خدا را از چه چيزي تطهير كنند ؟ آيا آلايش هاي ظاهري مراد است يا پليدي هاي معنوي ؟

* پاسخ : خداوند متعال در دو جا ( 1 ) به حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و اسماعيل ( عليه السلام ) دستور مي دهد تا خانه را پاكيزه كنند . علامه طباطبايي مي فرمايد : مقصود از تطهير ، خالص كردن و تخصيص دادن خانه كعبه به عبادت و انجام مناسك حج است ( 2 ) و نيز وضع كردن عباداتي است كه خالص براي خدا باشد تا چيزي را شريك او نگردانند و شائبه شرك در آن نباشد . بنا بر اين تطهير خانه خدا ، منزّه داشتن آن از خصوص پليدي هاي معنوي است و حضرت ابراهيم مأمور شد كه طريقه عبادت را به نحوي كه خالي از پليدي هاي شرك باشد به مردم بياموزد ، چنان كه خود مأمور به چنين عباداتي شده بود . از امام صادق ( عليه السلام ) نيز نقل شده است كه در تفسير ( طَهِّر بَيْتِيَ . . . ) فرمود : « فَيَنْبَغي لِلْعَبدِ اَنْ لا يَدْخُلَ مكة اِلاّ وَهُوَ طاهِرٌ قَد غَسَلَ عَرقَهَ و الأذي و تَطَهَرَ . » ( 3 ) كه از اين حديث استفاده مي شود كه مراد از طهارت ، طهارت از نجاسات و كثافات و تعبير به « يَنبَغي » براي استحباب وارد شده به مكه با طهارت است از جهت احترام خانه خدا . ( 4 )

البته در كتاب هاي تفسيري ( 5 ) ذيل آيه 125 سوره بقره : ( طَهِّرا بَيْتِيَ ) ، رواياتي آمده است كه نشان مي دهد مقصود از ( طَهِّرا بَيْتِيَ ) در اين آيه مطلق نجاسات و پليدي هاست ؛ چنان كه علامه طباطبايي نيز اين معنا را يكي از احتمالات دانسته است .

* پرسش : با اينكه خداوند خانه و مكان ندارد ، چرا « بيت » را به خود نسبت داده است ؟

* پاسخ : نسبت دادن خانه به پروردگار ، با اين كه او جسم نيست و به خانه نيازي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 125 ؛ حج : 26 .

2 . الميزان ، ج 1 ، ص 389 .

3 . اصول كافي ، ج 4 ، ص 400 ؛ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ج 5 ، ص 99 .

4 . اطيب البيان ، ج 2 ، ص 189 .

5 . ر . ك : تفسير نور الثقلين ، ج 1 ، ص 123 ؛ تفسير عياشي ، ج 1 ، ص 78 ؛ تفسير برهان ، ج 1 ، ص 156 .


43


ندارد ، تنها به علت شرافت آن خانه است ؛ اين گونه اضافه كردن را اضافه كردن تشريفي مي گويند . منظور از ( بَيْتِي ) اين است كه بفهماند اين خانه مخصوص عبادت من است . ( 1 ) البته كلمه « بيت » هم به خداوند منسوب است هم به مردم ، اما در اين دو نسبت دو تفاوت وجود دارد ؛ يكي ادبي است و ديگري معنوي . تفاوت ادبي آن كه است « بيت » بدون « الف و لام » به خدا اسناد داده شده است ( طَهِّرا بَيْتِيَ ) ( 2 ) ولي هنگام اسناد به مردم همراه با « الف و لام » است : ( وُضِعَ لِلنّاسِ ) ( 3 ) يعني به لحاظ تشريع اين خانه ، معبد ، قبله و مطاف مردم قرار داده شده است .

اما تفاوت معنوي آن است كه اين « بيت » بر اثر اضافه شدن به « الله » شرافت پيدا كرده و شرف آن به دليل ارتباط با حق است . در حالي كه شرف مردم بر اثر ارتباط با كعبه است و به واسطه اضافه به آن شريف مي شوند . ( 4 )

محي الدين عربي از نسبت واژه « بيت » به خداوند متعال چنين استفاده كرده است كه : خداوند خانه كعبه را شبيه و مانند عرش خود قرار داده و طواف كنندگان گرد كعبه را مانند فرشتگاني دانسته كه به دور عرش خداوند متعال طواف و تسبيح خداوند متعال مي كنند . با اين تفاوت كه حمد و ثناي طواف كنندگان كعبه عظيم تر از حمد وثناي فرشتگان طواف كنندهِ گرداگرد عرش خداست . ( 5 ) برخي نيز بر اين باورند كه اضافه بيت ، به الله بر سبيل تشريف و تعظيم است ، مثل ناقة الله ، اما اضافه بيت به الناس براي اين است كه بگوييم تمام مردم در آن خانه مشترك هستند . ( 6 )

* پرسش : نقش كعبه در پايداري دين چگونه است ؟

* پاسخ : آنچه ما از بنيان گذار بيت الله الحرام ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به ميراث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان ، ج 14 ، ص 547 .

2 . بقره : 125 .

3 . آل عمران : 96 .

4 . صهباي حج ، جوادي آملي ، ص 236 .

5 . الفتوحات المكية ، ابن عربي ، ج 1 ، ص 665 .

6 . تفسير خازن ، ج 1 ، ص 321 به نقل از حج در قرآن ، محمد علوي مقدم ، ص 109 .


44


برده ايم اين است كه عامل قيام مردم و مقاومت آن ها در برابر جباران فرومايه ، قوام كعبه و حيات و ادامه امر آن است . در اين باره امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : تا زماني كه كعبه برپاست ، دين نيز پايدار است : « لايزال الدين قائماً ماقامت الكعبة . » ( 1 ) يا در كلمات اهل بيت ( عليهم السلام ) تعابيري آمده است مانند « الحج تقويةً للدين » ( 2 ) يا « تسنية للدين » ( 3 ) و « تشييداً للدين . » ( 4 )

بنا بر اين ، حيات كعبه ، حيات دين است و با حيات دين مردم زنده اند و با خراب شدن و انهدام و تَرك گفتن كعبه ، دين مي ميرد و با مرگ دين ، مردم نيز خواهند مُرد . مبناي همه اين سخنان آيه شريفه ( جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ ) ( 5 ) است ؛ زيرا مفادش اين است كه رونق و عمران كعبه با طواف برگرد آن و خواندن نماز به سمت آن و گزاردن حج با مناسك آن و قبله قرار دادن آن در امور عبادي و مانند اين ها ، عاملي مهم براي قيام مردم است . از طرفي بر اين نكته نيز دلالت دارد كه ويراني و مهجور ماندن كعبه با تَرك طواف بر گرد آن و نخواندن نماز به سمت آن و تَرك ديگر اموري كه رو به قبله بايد انجام پذيرد ، موجب قعود مردم و ناتواني آن ها در دفع دشمنان است .

اگر خانه خدا مهجور واقع شود ، ارتباط با مركز اقتدار بريده مي شود و با قطع اين ارتباط ، قيام به « قِسط » ( عدالت و داد ) و مقاومت در برابر « قِسط » ( ستم و بيداد ) غيرممكن مي گردد و در اين صورت خير دنيا و آخرت ، حرام و بازداشته مي شود ؛ زيرا كعبه ، به فرموده امام صادق ( عليه السلام ) ، عامل قيام مردم براي دين و معاششان است . ( 6 ) از اين رو رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) فرمود : هر كس خواهان دنيا و آخرت است بايد اين خانه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 14 .

2 . شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، ج 19 ، ص 87 ؛ بحارالانوار ، ج 6 ، ص 110 و جامع الاخبار ، ص 123 .

3 . علل الشرايع ، ج 1 ، ص 248 ؛ وسائل الشيعه ، ج 1 ، ص 22 .

4 . الاحتجاج ، طبرسي ، ج 1 ، ص 134 ؛ الانتصار ، عاملي ، ج 7 ، ص 369 .

5 . مائده : 97 .

6 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 41 .


45


( كعبه ) را قصد كند : « من أراد دنيا و آخرة فليؤم هذا البيت » ( 1 ) . البته كعبه از آن جهت كه مايه امنيت مردم است ( 2 ) و يا از اين جهت كه قبله مسلمانان است نيز مي تواند مايه قوام در دين مسلمانان باشد .

6-طواف كنندگان و استحباب تكرار حج

* پرسش : منظور از « مثابة » در آيه 125 سوره بقره چيست ؟ آيا از آن وجوب حج استفاده مي شود ؟

* پاسخ : مفسران براي « مثابه » در آيه ( وَاِذْ جَعَلنَا البَيتَ مَثابَةً لِلنّاسِ . . . ) ( 3 ) معاني مختلفي ذكر كرده اند . مثابه ، هم به معناي محل بازگشت ( 4 ) است به جهت اينكه مردم هر ساله براي انجام حج به سوي كعبه مي روند و هم به معناي پناهگاه ، محل اجتماع و محل كسب ثواب آمده است . ( 5 ) علامه طباطبايي ضمن استفاده وجوب حج از كلمه « مثابه » فرموده است : آيه اشاره به تشريع حج و امن بودن خانه خداست . در واقع معناي آيه اين است : « هنگامي كه به مردم گفتيم به سوي خانه خدا كعبه باز گرديد و حج كنيد . » ( 6 )

از اين آيه شريفه علاوه بر تشريع استحباب تكرار حج نيز استفاده مي شود چنان كه در روايات نيز به اين معنا تأكيد شده است ( 7 ) ، اما در بين مجموعه آيات ، آيه : ( وَلِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَــلَمِينَ ) ( 8 ) صريح در وجوب حج است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 40 .

2 . بقره : 126 .

3 . بقره : 125 .

4 . الميزان ، ج 1 ، ص 389 .

5 . تفسير سمعاني ، سمعاني ، ج 1 ، ص 136 ؛ مجمع البحرين ، طريحي ، ج 1 ، ص 331 .

6 . الميزان ، ج 1 ، ص 280 .

7 . « و من رجع من مكه و هو ينوي الحج من قابل زيد في عمره » الكافي ، ج 4 ، ص 281 ؛ وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 150 .

8 . آل عمران : 97 .


46


* پرسش : آيا ( طائِفِينَ ) ، ( عاكِفِينَ ) ، ( رُكَّعِ السُّجُودِ ) در آيه 125 سوره بقره ، سه گروهِ متمايز هستند يا مي شود اين صفات سه گانه شامل حال همه شود ؟

* پاسخ : علاوه بر آيه : ( واِذ جَعَلنَا البَيتَ مَثابَةً لِلنّاسِ واَمنـًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي وَعَهِدْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَإِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَالْعاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ) ( 1 ) در آيه ( وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَالْقائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ) ( 2 ) نيز خداوند به حضرت ابراهيم دستور داد ، خانه اش را براي طواف كنندگان ، قيام كنندگان و ركوع و سجود كنندگان از هر گونه آلودگي پاك كند . از اين دو آيه ، بر مي آيد كه خانه خدا مخصوص عبادت خداوند متعال است و اين عبادت مي تواند به طواف ، نماز ، سجده و يا ركوع كه عمده ترين عبادت در كنار خانه خداست ، باشد ؛ بنابر اين صفت طائف و راكع و ساجد در حالت هاي مختلف مي تواند شامل حال يك نفر بشود . مؤيد سخن مزبور روايتي است كه مرحوم طبرسي ( 3 ) از عطا نقل مي كند كه : صفت طائفين هنگامي است كه طواف مي كند و وقتي نشست ( شايد وقتي از طواف يا نماز خسته شده و به كعبه نگاه كرد ) از عاكفين است و هنگام نماز نيز از ركوع كنندگان و سجود كنندگان است . بنابراين همه صفاتي كه در آيه شريفه آمده مي شود شامل حال يك نفر باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 125 .

2 . حج : 26 .

3 . تفسير مجمع البيان ، ج 1 ، ص 382 .


47


فصل دوم :

اعمال و مناسك حج


49


1-حج ، در لغت و اصطلاح

* پرسش : كلمات « حِج » ، « حَج » ، « بكه » ، « مكّه » ، « بيت العتيق » و « كعبه » در لغت و اصطلاح و معارف قرآني به چه معنا هستند ؟

* پاسخ : « حِج » ، به كسر حاء به معناي « سال » آمده و جمع آن حِجَجْ است ؛ چنان كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :

( أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَج ) ( 1 )

به اين [ شرط ] كه هشت سال براي من كار كني . . . ( 2 )

« حَج » ، به فتح حاء مصدر و در لغت ، به معناي قصد پي در پي كردن ، و در شريعت ، قصد كردن خانه خدا براي انجام اعمال مخصوص است . ( 3 ) البته معناي اصطلاحي حج در نظر فقها متفاوت است ؛ برخي مجموعه مناسك حج را مي گويند ، برخي قيد زمان معيّن را آورده اند تا عمره خارج شود ، اما باز اين تعريف ، عمره تمتع را خارج نمي كند . بنا بر اين تعريف اصطلاحي حج نيز در نظر فقها مختلف است .

« بكّة » ، دراصل از مادّه « بك » بر وزن فك به معناي ازدحام و اجتماع است و اينكه به خانه كعبه يا زميني كه در آن ، خانه كعبه ساخته شده بكّة مي گويند ، به جهت ازدحام و اجتماع مردم در آنجاست . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قصص : 27 .

2 . ر . ك : مجمع البيان ، طبرسي ؛ ، ج 7و8 ، ص 390 .

3 . طوسي ، الاقتصاد ، ص 297 ؛ علامه حلّي ، تحرير الاحكام ، ج 1 ، ص 533 .

4 . تفسير نمونه ، آيت الله ناصر مكارم شيرازي و ديگران ، ج 3 ، ص 11 ؛ ر . ك ، لسان العرب ، ج 10 ، ص 402 ؛ كتاب العين ، ج 5 ، ص 285 .


50


« مكّه » اين كلمه فقط يك بار در قرآن ( فتح ، 24 ) آمده و نام شهر مكه است . ( 1 )

« بيت العتيق » ، « عتيق » از مادّه « عتق » به معناي آزاد شدن از بند رقيّت است و كعبه را بيت العتيق گفته اند ؛ زيرا خانه كعبه از قيد ملكيت بندگان آزاد است و در هيچ زماني جز خدا ، مالكي نداشته . همچنين « عتيق » به معناي گرامي و گرانبها و قديم ( 2 ) ، يعني نخستين خانه اي كه براي عبادت در زمين ساخته شده ، آمده است . ( 3 ) بر پايه برخي روايات در توفان نوح همه زمين زير آب رفت ، جز خانه خدا و آن روز اين خانه عتيق نام نهاده شد ، چون از غرق شدن رها شد . چنانكه خداوند آن را از طوفان نيز آزاد كرد . ( 4 )

« كعبه » ، به معناي اتاق مربع ( مكعب شكل ) است ؛ زيرا چهار زاويه آن شكل برآمدگي دارند و بيت الله الحرام را به اين اعتبار كعبه گفته اند . ( 5 )

2-وجوب حج و لزوم آموزش مناسك آن

* پرسش : كيفيت تعليم مناسك حج به پيامبر خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) و حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) چگونه بوده است ؟

* پاسخ : حج ، وحي ممثل است ؛ زيرا مناسك آن با وحي تجلّي يافته و رسول

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قاموس قرآن ، سيد علي اكبر قرشي ، ج 6 ، ص 267 ، انتشارات دارالكتب الاسلامية . برخي علماي اسلام بر آنند كه نام مكه به دليل كمي آب در آنجاست . اينان مي گويند در لغت آمده است : « اِمْتَكَّ الفصيل ضرع امه ، امتصه » بنا بر اين مك ، به معناي مكيدن شير خوار از پستان مادر است . برخي نيز گفته اند : مكه را از آن رو مكه ناميده اند كه گناهان را محو مي كند . براي آگاهي بيشتر ر . ك : تاريخ مكه ، احمد السباعي ، ترجمه جعفريان ، ص 46 .

2 . علامه طباطبايي مي فرمايد : امروز قريب چهار هزار سال از عمر اين خانه مي گذرد و هنوز آباد و معمور است و در آن روزهايي كه آيات مورد بحث نازل مي شد بيش از دو هزار و پانصد سال از عمر آن گذشته بود . ( الميزان ، ج 14 ، ص 551 ) .

3 . ر . ك : تفسير الميزان ، علامه طباطبايي ، ج 14 ، ص 551 ؛ تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 14 ، ص 88 .

4 . حج در كتاب و سنت ، محمدي ري شهري ، ترجمه جواد محدثي ، ص 91 .

5 . ر . ك : مفردات الفاظ قرآن الكريم ، راغب اصفهاني ؛ ، ص 712 .


51


خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) اين مناسك را از جبرئيل ، فرشته امين وحي كه به ابراهيم ( عليه السلام ) نيز مناسك حج را آموخت ، فرا گرفت .

در توضيح اين مطلب بايد گفت ، خطوط كلي دين در ميان همه انبيا ( عليهم السلام ) مشترك است ، گرچه جزئيات و فروع آن مختلف است و هر قومي راه و روش و آيين عبادي ويژه اي دارد . همان گونه كه خداي سبحان فرمود : براي هر امتي مَنسك ( عبادت ) خاصي قرار داديم : ( وَ لِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَكاً . . . ) ( 1 ) . همچنين در آيه ديگري مي فرمايد : ( لِكُلّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهاجاً ) ( 2 ) . كيفيت تعليم حج به حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) از سوي حضرت جبرئيل چنين بود كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پس از بناي كعبه از خداي سبحان خواست تا چگونگي عبادت در آن خانه را به وي نشان دهد : ( أَرِنا مَناسِكَنا ) ( 3 ) . بديهي است كه درخواست ارائه ، غير از تقاضاي تعليم و يادگيري است . گاهي خداي سبحان از راه وحي ، حكم و قانوني را بر پيامبرش اعلام مي كند ؛ نظير : ( أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ . . . وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ ) ( 4 ) . و گاهي ابلاغ فرماني را ارسال مي كند : ( يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ ) ( 5 ) و گاهي انجام كارهاي شايسته را اِلقا مي كند : ( وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَأَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَإِقامَ الصَّلاةِ وَإِيتاءَ الزَّكاةِ ) ( 6 ) . پس از درخواست حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، جبرئيل ( عليه السلام ) نزد آن حضرت آمد و پيش روي او اعمال حج اعم از طواف ، سعي ، وقوفين و . . . ، را انجام داد و حضرت خليل ( عليه السلام ) نيز همان كارها را تكرار كرد . ( 7 )

مناسك ويژه حج به محض تعليم لفظي ، مانند اين قول خداي تعالي كه فرمود : ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ ) ( 8 ) بر مردم واجب نشد ، بلكه با تمثل خارجي و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 67 و 34 .

2 . مائده : 48 .

3 . بقره : 128 .

4 . اسراء : 79ـ 78 .

5 . مائده : 67 .

6 . انبياء : 73 .

7 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 163 .

8 . بقره : 183 .


52


صورت عملي محقّق گرديده و به صورت عيني نازل شد . گواه اين سخن جمله ( وَأرِنا مَناسِكَنا ) ( 1 ) است ؛ زيرا اين « ارائه » به معناي تعليم مفهومي حصولي نيست تا ذهن از راه تصور و تصديق آن را دريابد ، بلكه به معناي اِشهاد و ارائه خارجي است ؛ چنان كه در آيه شريفه : ( وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ) ( 2 ) آمده است .

مؤيد اين سخن آنكه ، امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : خداوند عزّوجلّ به ابراهيم ( عليه السلام ) فرمود با اسماعيل حج گزارد و او را ساكن حرم كند و با آن دو ، جز جبرئيل ، شخص ديگري نبود . پس چون به حرم رسيدند ، جبرئيل به او گفت : اي ابراهيم ! هر دو پيش از ورود به حرم غسل كنيد . آن دو پياده شدند و غسل كردند و جبرئيل به آنان نشان داد كه چگونه احرام ببندند و آنان چنين كردند . سپس به امر جبرئيل آماده حج شدند و آنان را فرمود تا لبيك هاي چهارگانه اي كه پيامبران بدانها لبيك گفته بودند ، بگويند . سپس آن دو را به صفا آورد . هر دو پياده شدند و جبرئيل ميان آن دو ، رو به روي كعبه ايستاد و تكبير گفت و ايشان نيز تكبير گفتند . او خدا را حمد كرد و آن دو نيز حمد خدا كردند ، جبرئيل خداي را تمجيد گفت و آن دو نيز چنين كردند و جبرئيل خدا را ثنا گفت و آنان دو نيز چنين كردند . جبرئيل جلو آمد و آن دو نيز جلو آمدند و بر خداي عزّو جلّ ثنا فرستادند و خداوند را تمجيد كردند تا آنكه جبرئيل آنان را به جايگاه حجَر آورد . پس جبرئيل استلام حجر كرد و به آن دو نيز دستور داد تا حجرالأسود را استلام كنند و هفت بار آن دو را به گرد كعبه طواف داد . سپس با آن دو در مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ايستاد و دو ركعت نماز گزارد و آن دو نيز نماز گزاردند . آنگاه مناسك و آنچه را بدان عمل مي شود ، به ابراهيم و اسماعيل نشان داد . ( 3 )

بنا بر ظاهر اين روايت ، جبرئيل بر اين دو پيامبر ( عليهما السلام ) نيز چنين بود نمايان شد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 128 .

2 . انعام : 75 .

3 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 163 .


53


مناسك را به طور عيني به آن ها نشان داد . اين البته امري تازه و ويژه اين دو پيغمبر نبود ، بلكه آدم ( عليه السلام ) نيز چنين بود و جبرئيل ( عليه السلام ) بر او نيز ظاهر شده بود ، چنان كه بر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) نيز نمايان مي شد . ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره مي فرمايد : خداوند جبرئيل را به سوي آدم فرستاد . جبرئيل به او گفت : خداوند مرا به سوي تو فرستاد تا مناسكي را كه بدانها پاكيزه مي شوي به تو بياموزم . پس دست آدم را گرفت و او را به جايگاه كعبه برد . آنگاه ابري نازل شد و بر جايگاه كعبه سايه انداخت . آن ابر برابر بيت المعمور بود : « إن الله بعث جبرئيل إلي آدم ، فقال : . . . إن الله أرسلني إليك لأعلّمك المناسك التي تطهّر بها . . . » ( 2 )

همچنين امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : با پدرم طواف مي كردم . چون به حَجَر رسيد با دستش آن را مسح كرد و بوسيد و چون به ركن يماني رسيد ، آن را دربر گرفت . پرسيدم : فدايت شوم ! حجرالأسود را به دست خويش مسح مي كني و ركن يماني را دربر مي گيري ؟ پاسخم داد : رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) فرمود : هرگاه نزد ركن يماني مي آمدم جبرئيل ( عليه السلام ) را مي ديدم كه درآمدن به سوي آن از من پيشي جسته و آن را در بر گرفته است : « ما أتيت الركن اليماني إلاّ وجدت جبرئيل قد سبقني إليه يلتزمه . » ( 3 )

* پرسش : حج از چه زماني بر مسلمانان واجب شد ؟ آيا زمان وجوب حج را مي شود از آيات قرآن استفاده كرد ؟

* پاسخ : خانه كعبه از زمان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) محل عبادت بوده چنان كه آيه 127 سوره بقره ( 4 ) بر همين معنا دلالت دارد . دين مبين اسلام نيز درباره حج حكم امضائي دارد ، يعني همان حجي را كه در دين حنيف ابراهيم ( عليه السلام ) بود ، قبول كرده است ، البته تحريف هايي در سنت ابراهيمي ايجاد شده بود كه اسلام آن ها را اصلاح كرد ، اما اينكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 160 .

2 . همان ، ص 160 .

3 . همان ، ج 9 ، ص 419 .

4 . ( وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَ هِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَـعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّـآ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) بقره : 127 .


54


از چه سالي مسلمانان مكلف به انجام حج شدند ، محل اختلاف است عده اي گفته اند : چون آيه شريفه : ( وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ . . . ) ( 1 ) در سال ششم هجري نازل شده ، پس بايد صدور حكم حج نيز در همان سال باشد ( 2 ) ، شاهد بر وجوب حج در سال ششم نيز آن است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) در سال ششم هجري به جهت ممانعت قريش نتوانست وارد مكه شود ، اما پيماني بست كه به استناد آن پيمان در ذي قعده سال هفتم به مكه مشرف شد و عمره را قضا كرد و برخي از احكام آن را ابلاغ فرمود . در مقابل برخي بر اين باورند كه حكم حج در سال نهم هجري تشريع شده است ، به اين دليل كه مكه در سال هشتم هجري فتح شد و اگر حكم وجوب آن پيش از آن صادر گشته بود بايد در سال هشتم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) مكه را فتح كرد اعمال را حج انجام مي داد ، در صورتي كه انجام حج از سال نهم شروع شد و حضرت در اين سال براي كساني كه مي خواستند به حج بروند اميرالحاج تعيين كرد . ( 3 )

* پرسش : كدام آيه در قرآن ، موضوع وجوب حج را ذكر مي كند ؟

* پاسخ : آيه ( وَ للهِِ عَلي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ) ( 4 ) موضوع وجوب حجّ را با تأكيدهاي فراواني ذكر مي كند كه به برخي از آن ها اشاره مي شود :

1 . جمله مذكور خبري است ، نه انشائي و دلالت جمله خبري بر انشا قوي تر از جمله انشائي بر انشاء است .

2 . جمله خبري اگر اسميه باشد ، چنان كه در آيه ياد شده آمده است تأكيدش بر معناي « ثبوت » بيشتر و دلالتش از جمله خبريه فعليه قوي تر است .

3 . با « لام » تكليف در كلمه ( لله ) كه به خاطر اهميتّش ، بر مبتدا ( حج ) مقدم شده است وجوب حج را بيان مي كند ؛ زيرا حرف « لام » در آياتي نظير ( وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 196 .

2 . مسند ، زيد بن علي ، ص 220 .

3 . ادوار فقه ، محمود شهابي ، ج 1 ، ص 295 .

4 . آل عمران : 97 .


55


مِنْ شَيْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ) ( 1 ) براي اختصاص يا ملكيّت است ، امّا « لام » در ( وَ لِلّهِ عَلَي النّاسَ ) لام تكليف است ؛ يعني اين تكليف از طرف خداوند سبحان بر عهده مردم قرار داده شده است ، مانند آنچه در صيغه نذر گفته مي شود « لِلّه عَلَي أَن أَفعل كَذا . . . » .

4 . گاه براي وجوب فعلي كلمه « عَلي » به كار مي رود ، مانند « علي اليد ما أخذت حتي تؤدّي » ( 2 ) در آيه مورد بحث نيز براي تأكيد مطلب ، بلافاصله پس از « لله » ، « علي » ذكر شده است : ( لله علي النّاس ) .

گفتني است كه « لام » و « عَلي » هرگاه در مقابل يكديگر قرار گيرد نشانه آن است كه از يك طرف حكمي بر طرف ديگر جعل و واجب شده است ، نه اينكه بر ضرر و زيان او باشد . بنا بر اين ، در اينجا گر چه تعبير ( علي النّاس ) آمده است ، ولي اين در حقيقت به معناي « لِلنّاس » است نه ( علي النّاس ) تا به معناي ضرر و زيان باشد . چنان كه لام « لله » نيز به معناي نفع و سود نيست ؛ يعني از طرف خدا بر مردم است ؛ زيرا نفع حج به خود مردم بر مي گردد ، نه به خداوند متعال . خلاصه اينكه آيه شريفه ياد شده و آيات همانند آن ، تنها وجوبي را مي رساند كه براي مردم خير است ؛ نظير ( كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسي أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ . . . ) ( 3 ) و اگر چيزي خير شد ، به زيان كسي نيست .

5 . در ساير تكاليف ، خطاب شارع متوجه افراد متمكّن است ؛ مانند ( وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ ) امّا در آيه حج كه وجوب را مي رساند ، از مكلّفان دو بار نام برده شده ، ابتدا در صورت اجمال و عموم و سپس به نحو تفصيل و تخصيص ؛ زيرا نخست تكليف را متوجه « ناس » كرده و سپس انسان هاي مكلّف را با آوردن ( مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ) تبيين كرده است .

تأكيدي بودن چنين سياقي از آن جهت است كه مطلب را با بدل بيان فرمود و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انفال : 41 .

2 . مستدرك الوسائل ، ج 14 ، ص 8 .

3 . بقره : 216 .


56


آوردن بدل به منزله تكرار است ؛ يعني به جاي « لله علي المستطيع » فرمود : ( لله عَلَي النّاس . . . مَنِ اسْتَطاعَ . . . ) در اينجا براي « النّاس » بدل « بعض از كل » آورده شد ؛ پس ( مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ) تفصيل بعد از اجمال يا تبيين بعد از ابهام بوده و مفيد تكرار و تأكيد است .

6 . درباره افراد مستطيعي كه حج به جا نمي آورند ، نفرمود : « وَمَن تَركَ الحجّ » بلكه از آنان به ( من كَفَرَ ) تعبير كرد كه اين تعبير بر اساس روايات ، به منزله « من ترك الحج » است . ( 1 ) تعبير از « ترك حج » به ( كفر ) نشانه آن است كه حج از تكاليف بسيار مهم است .

در اين باره امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : كسي كه بميرد و حج واجبش را جز به دليل نيازمندي شديد و يا مرض سختي كه با آن توان حج را نداشته باشد و يا منع حاكمي ترك كرده باشد ، به آيين يهود يا نصارا از دنيا برود : « من مات ولَم يحِج ، حَجَّة الاسلام لم يَمنَعهُ من ذلك حاجة تجحف به ، او مَرَض لايطيق فيه الحج او سلطان يَمنَعه فَليمت يهودياً او نصرانياً » ( 2 ) اين نشانه آن است كه كفر عملي ، انسان را به تدريج به كافران ملحق مي كند ، نه به مشركان ؛ زيرا او موحدي است كه در صف اهل كتاب قرار مي گيرد .

* پرسش : از آيه شريفه ( لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ . . . ) چه نكاتي استفاده مي شود كه دليل بر اهتمام خداوند متعال به حج باشد ؟

* پاسخ : 1 . آيه كامل چنين است : ( فيهِ ءايـتٌ بَيِّنـتٌ مَقامُ اِبرهيمَ ومَن دَخَلَهُ كانَ ءامِنـًا ولِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ استَطاعَ اِلَيهِ سَبيلاً ومَن كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العــلَمين ) از ( لِلّهِ عَلَي النّاسِ ) استفاده مي شود كه حج مانند نذر است و خداوند متعال آن را بدهي مردم به خداوند قرار داده است و درباره عبادات ديگر اين تعبير نيامده است .

2 . حج در آيه شريفه طريق و سبيل الي الله شمرده است .

3 . اگر بر كسي حج واجب شود و به حج نرود ، از آن تعبير به كفر شده است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج 69 ، ص 93 و 110 .

2 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 19 .


57


مسلّم كفر اينجا به معناي معصيت است و اينكه از معصيت تعبير به كفر شده نشان از شدت اين معصيت دارد ؛ از اين رو لذا بايد عبادت حج فوق العاده مهّم باشد كه از عصيان آن تعبير به كفر شده است .

4 . نكته چهارم اينكه سخن ( اِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ العــلَمين ) لحن اعراض است . يعني اين كار را انجام بده اگر ندهي من از تو بي نيازم . ( 1 )

* پرسش : خداوند متعال در آيه 197 سوره بقره مي فرمايد : ( الحَجُّ اَشهُرٌ مَعلومـتٌ ) منظور چه ماه هايي است ؟

* پاسخ : مفسران منظور از اشهر معلومات را ماه هاي شوال ، ذي قعده و ذي حجه دانسته اند البته احرام حج و عمره كه از اركان آن دو است ، تنها در اين سه ماه جايز است ، اما اعمال ويژه حج تنها بايد در ايام تشريق ، يعني روزهاي نهم و دهم ذي حجه انجام گيرد كه اين مطالب مستفاد از روايات معصومان ( عليهم السلام ) است . ( 2 ) و ممكن است يكي از حكمت هاي اين كه حج بايد در ماه ها و روزهاي خاصي انجام گيرد اين است كه در آن ماه ها و روزها ، حوادث خاصي و مهمي رخ داده مثلا پيامبران بزرگ الهي در آن روزها و ماه ها حج گزارده اند و مسلمانان به آن پيامبران اقتدا مي كنند ، يا در آن ايام جبرئيل مناسك حج را به حضرت ابراهيم و آدم ( عليه السلام ) آموزش داده است چنان كه درباره عرفات و فلسفه نامگذاريش به اين نام ، روايتي وارد شده است . ( 3 )

حكمت يقيني و حقيقي اينكه چرا انجام مراسم حج تنها در اين سه ماه و خصوص ايام تشريق است براي ما به روشني معلوم نيست ، هر چند تمام احكام الهي حكمت وارد و بر اساس مصلحت يا دفع مفسده وضع شده است ، بنا بر اين ما چه فلسفه و حكمت عبادات را بدانيم يا ندانيم ، بايد به احكام و انجام فرامين الهي متعبد باشيم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكات مزبور از درس خارج فقه حضرت آيت الله مكارم شيرازي ، در تاريخ 12/ 6/ 1386 استفاده شده است .

2 . در روايتي از امام رضا ( عليه السلام ) چنين آمده است كه : چون فرشتگان و انبيائي مانند آدم ، نوح ، ابراهيم ، موسي ، عيسي و محمد ( ( عليهم السلام ) ) در ايام تشريق براي خداوند حج گزاردند ، حج گزاردن در اين ايام تا روز قيامت سنت شد كه : ( علل الشرايع ، ج 1 ، ص 274 ) .

3 . ر . ك : زبدة البيان ، محقق اردبيلي ، ص 27 .


58


البته ممكن است اين آيه نشان از اهميت حج باشد چنان كه در آيه 189 سوره بقره نيز خطاب به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) آمده است كه از تو درباره هلال ها مي پرسند ، بگو آن ها وقت نماهايي براي مردم و حج هستند . با اينكه عبارت هايي مثل روزه ، خمس و زكات نيز با ماه مشخص مي شوند ، اما خداوند متعال ، تنها حج را ذكر فرمود تا نشان از اهميت اين عبادت باشد .

* پرسش : فلسفه اينكه قرآن كريم از حج به عنوان ميثاق و عهد الهي تعبير مي كند چيست ؟ و چرا انجام حج نيز مانند ساير واجبات به سياق خطاب امري نيست ؟

* پاسخ : حج ، با كرامت ويژه اي كه دارد . عهدي الهي است كه بدان تشرّف جسته مي شود . از اين رو تعبير از وجوب حج به سياق خطاب امري ، آ ن گونه كه در مورد نماز و زكات آمده : ( أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ ) ( 1 ) نيست ؛ بلكه تعبير از وجوب آن به زبان ميثاق و عهد مخصوص الهي است : ( وَلله عَلَي الناس حِجُّ البيت ) ( 2 ) و نظير چنين عهدي كه در آن كلمه مركب از لام ( لِ ) و اسم جلاله آمده و بر متعلّق خود مقدّم شده باشد در عبادات ديگر سابقه ندارد .

اين تعبير خاص ، به خوبي نمايانگر اهميت حج است ؛ گرچه خداوند فرمود : روزه براي من است : « الصوم لي و أنا أجزي عليه » ( 3 ) ، امّا حج نيز واجد روزه است ؛ زيرا حج گزاري كه قرباني نيابد ، بايد سه روز در حج و هفت روز در هنگام بازگشت ، روزه بگيرد : ( فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَسَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ ) ( 4 ) .

همچنين همه نكاتي كه درباره نماز وارد شده در حج نيز تحقّق مي يابد ؛ زيرا در حج طواف تشريع شده كه خود نماز است . افزون بر اينكه در حج نماز نيز هست ؛ چون طواف كننده پس از طواف ، نزد مقام ابراهيم ( عليه السلام ) به نماز مي ايستد : ( وَ اتَّخِذُوا مِنْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 43 .

2 . آل عمران : 97 .

3 . وسائل الشيعه ، ج 7 ، ص 290 ؛ الكافي ، ج 4 ، ص 63 .

4 . بقره : 196 .


59


مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي ) ( 1 ) و با پروردگارش به راز و نياز مي پردازد و با نماز گزاردن در آنجا ستون دين خويش را برپاي مي دارد و به وسيله آن به مولاي خود تقرّب مي جويد و به همه مزايايي كه براي نماز است نائل مي شود . از اين رو روايت شده كه حج ، برتر از نماز و روزه است . ( 2 )

همچنين آدمي به بركاتي كه در زكات وجود دارد ، دست مي يابد ؛ زيرا در حج ، انفاق مالي و نثار و ايثار نابود كننده بخل كه در نهان مردم نهادينه شده ، وجود دارد و حج جانها را از آلودگي به اين بخل در امان نگاه مي دارد و هر كس از بخل خويش در امان نگاه داشته شود از رستگاران است : ( وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) ( 3 ) .

حاصل اينكه ، حج از عبادت هايي تشكيل يافته و شامل فضائل فراوان اين عبارت هاست . ( 4 ) با اين وجود ، خود حج نيز ويژگي اي دارد كه در غير آن يافت نمي شود و آن اينكه حج پيمان و عهد مخصوص بودن ميان خداي سبحان و بنده است . از اين رو امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : مرده اي كه در گور است دوست دارد كه در برابر دنيا و آنچه در آن است ، او را يك حج مي بود : « ودّ من في القبور لو أنّ له حجة بالدنيا و ما فيها . » ( 5 )

3-تفاوت حج و عمره

* پرسش : تفاوت عمره مفرده و حج واجب در چيست ؟

* پاسخ : مسأله حج از مسائلي است كه در قرآن كريم مطرح و آيات فراواني پيرامون آن نازل شده است ؛ خداوند متعال مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 125 .

2 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 221 .

3 . حشر : 9 .

4 . وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 77ـ83 .

5 . وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 110 ؛ من لايحضر الفقيه ، ج 2 ، ص 226 .


60


( وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ . . . ) ( 1 )

و حج و عمره را براي خدا به اتمام برسانيد . . .

حال با توجه به آيه شريفه اي كه تشريع حج را در زمان حضرت ابراهيم مي داند . ( 2 ) حج و عمره مفرده تفاوت هاي بسياري دارد . ( 3 ) عمره مستحب است ؛ در آن ، استطاعت لازم نيست و در طول سال انجام مي شود ؛ ولي حج سه قسم است : مفرده ، قِران و تمتع و در طول عمر براي هر مسلمان يك بار واجب است ، و هر كدام شروطي دارند كه در همه آن ها شرط وجوب آن استطاعت جاني و مالي و باز بودن راه است و تنها در ماه هاي حج مي توان انجام داد . ( 4 ) و فضيلت حج تمتع بيشتر از عمره است چنانكه در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) كه از حضرت در مورد فضيلت انواع حج سؤال شده بود فرمود : « المتعةُ و الله افضل ، و بها نَزَل القرآنُ و جَرَتِ السنّة » سوگند به خدا كه فضيلت « حج تمتع » بيشتر است و حكم قرآن و سنت بر حج تمتع گواه است . گذشته از اين ها حج تمتع شامل سيزده عمل است امّا عمره هفت عمل دارد .

براي اطلاع كامل از تفاوت هاي حج و عمره ، به كتاب مناسك حج مراجعه نماييد .

* پرسش : با توجه به آيه 196 سوره بقره ، چرا در عمره جائز نيست سرها را بتراشند ؟

* پاسخ : كلمه حلق كه به معناي تراشيدن موي سر است دو مرتبه ( 5 ) در قرآن كريم تكرار شده است . در سوره بقره فرموده است : « ولا تَحلِقوا رُؤوسَكُم حَتّي يَبلُغَ الهَديُ مَحِلَّهُ ؛ و سرهايتان را نتراشيد تا قرباني به قربانگاه برسد » اين حكم مربوط به حج تمتع است ؛ يعني وقتي حج گزار محرم شد ، بايد تا روز عيد قربان صبر كند و پس از انجام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 196 .

2 . تفسير الميزان ، ج 3 ، ص 355 .

3 . البته قسمتي ديگر از عمره ، عمره تمتع است كه آن بخشي از حج تمتع و انجام آن مانند حج تمتع واجب است و تفاوت هاي عمده اي با عمره مفرده دارد .

4 . براي اصل شرطيت استطاعت كه از ويژگي هاي حج واجب است بنگريد : طوسي ، الاستبصار ، ج 2 ، ص 139 ؛ حر عاملي ، وسائل الشيعه ( آل البيت ) ، ج 11 ، ص34 .

5 . بقره : 196 و فتح : 27 .


| شناسه مطلب: 76873