بخش 4
الف ) سبع و سبعه در قرآن ب ) عدد هفت در روایات حکمت کاربرد عدد هفت در شرع مقدس 9 . مقام ابراهیم 10 . احکام حرم و محرمات حج 11 . ذبح کردن در حج
86 |
إِلْ ياسِينَ ) ( 1 ) ، ( سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ ) ( 2 ) ، ( سَلامٌ هِيَ حَتّي مَطْلَعِ الْفَجْرِ ) ( 3 ) ؛
6 . هفت بار تطهير در قوانين طهارت ؛
7 . هفت عضوي كه در سجده بايد روي زمين باشد ؛
8 . هفت شبانه روز بلاي قوم عاد .
الف ) سبع و سبعه در قرآن
اين دو واژه 24 بار در قرآن به كار رفته است ؛ بيست بار با واژه « سبع » و چهار بار با واژه « سبعه » كه عبارتند از :
( سَبْعَ سَماوات ) ( 4 ) ؛
( السَّماواتُ السَّبْعُ ) ( 5 ) ؛
( وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ . . . ) ( 6 ) ؛
( وَ سَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ ) ( 7 ) ؛
( سَبْعٌ شِدادٌ ) ( 8 ) ؛
( سَبْعاً شِداداً ) ( 9 ) ؛
( سَبْعَ سَنابِلَ ) ( 10 ) ؛
( سَبْعَ بَقَرات سِمان يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلات خُضْر ) ( 11 ) ؛
( سَبْعَ سِنِينَ ) ( 12 ) ؛
( سَبْعَ طَرائِقَ ) ( 13 ) ؛
( سَبْعَ لَيال ) ( 14 ) ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صافات : 130 .
2 . زمر : 73 .
3 . قدر : 5 .
4 . بقره : 29 ؛ فصلت : 12 ؛ طلاق : 12 ؛ ملك : 3 ؛ نوح : 15 .
5 . اسراء : 44 ؛ مؤمنون : 86 .
6 . كهف : 22 .
7 . بقره : 196 .
8 . يوسف : 48 .
9 . نبأ : 12 .
10 . بقره : 260 .
11 . يوسف : 43 و 46 .
12 . يوسف : 47 .
13 . مؤمنون : 17 .
14 . حاقه : 7 .
87 |
( سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي ) ( 1 ) ؛
( سَبْعَةُ أَبْواب ) ( 2 ) ؛
( سَبْعَةُ أَبْحُر ) ( 3 ) .
ب ) عدد هفت در روايات
در روايات اسلامي نيز اين شماره مورد توجه قرار گرفته است . تنها در كتاب خصال شيخ صدوق 116 روايت در « باب السبعة » آمده است . ( 4 )
به برخي از اين روايات اشاره مي كنيم :
ـ « هركس اقرار به هفت چيز كند مؤمن است » ؛
ـ « بازخواست مردم از هفت چيز در قيامت » ؛
ـ « وصيت به هفت چيز » ؛
ـ « محاجه اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) با قوم خود در قيامت با هفت خصلت » ؛
ـ « اگر بنده اي گناه كند ، ملك موكل بر شانه راست هفت ساعت براي استغفار به او فرصت مي دهد » ؛
ـ « تقسيم بندي عمر فرزندان به سه هفت سال ( هفت سال نخست براي بازي ، هفت سال دوم براي آموزش و هفت سال سوم براي فراگيري حلال و حرام ) » ؛
ـ « كودك در هفت سال نخست آقايي مي كند و در هفت سال دوم فرمانبرداري و در هفت سال سوم مشاور خانواده است » ؛
ـ « قرآن بر هفت حرف نازل شده » . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حجر : 87 .
2 . حجر : 44 .
3 . لقمان : 27 .
4 . ر . ك : خصال ، شيخ صدوق ، ج 2 ، ص 340ـ 405 ، مؤسسه النشر الاسلامي .
5 . همان ، ص 340 ؛ جهت آگاهي بيشتر ر . ك : سفينه البحار ، شيخ عباس قمي ( رحمه الله ) ، ماده « سبع » ؛ معارف و معاريف ، سيد مصطفي حسيني دشتي ، ج 6 ، ص 190 ، چاپ حجت ؛ وسائل الشيعه ، شيخ حر عاملي ، كتاب التجارة ، ج 16 ، ص 70 ـ ج 17 ، ص 331 ، كتاب الصلوة ، ج 5 ، ص 471 ، كتاب النكاح ، ج 21 ، ص 476 ، مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث ؛ مستدرك الوسائل ، نوري ، ج 17 ، ص 305 ، مؤسسه آل البيت لاحياءالتراث .
88 |
حكمت كاربرد عدد هفت در شرع مقدس
در قرآن و فرهنگ اسلامي به برخي از عددها ، عنايت و توجه خاص شده است كه از آن جمله مي توان به عددهاي « سه » ، « هفت » ، « چهل » ، « هفتاد » و . . . اشاره كرد . كاربرد هر يك از اين ها حكمتي دارد كه برخي را قرآن و روايات يادآور شده و برخي را نيز علوم جديد كشف كرده است . حكمت عدد هفت نيز تا حدودي بيان شده است . كتاب هاي لغت عربي آن را ( همچون عدد هزار در فارسي ) نمادي از كثرت و فراواني مي دانند ؛ ( 1 ) ولي در قرآن و روايات هم به معناي كثرت و هم براي شمارش چيزي به كار رفته است .
عددي كه نماد كثرت است عددي كامل و زنده است ؛ بر خلاف اعداد معمولي رياضي « عدد زنده » آن است كه فكر ايشان را تا بي نهايت پيش برد و واقعيت را چنان كه هست در نظرها تجسم بخشد ؛ چنين عددي روح دارد و رياضيدان و بي سواد هر دو عظمت آن را درك مي كنند . عددي مثل يك را تصور كنيد كه يك كيلومتر صفر جلوي آن قرار گرفته باشد ؛ اين عدد عظمت دارد ؛ اما تنها رياضيدان است كه عظمت آن را مي شناسد ؛ ولي اعداد كامل و زنده را همه مي شناسند و مي توانند به ابهت و گستردگي اش اذعان كنند . ( 2 )
شايد انتخاب عدد هفت براي كثرت به دليل بسياري از امور هفتگانه ثابت در جهان هستي باشد ، همچون يك دوره كامل هفت روزه زمان ( يك هفته ) ؛ از اين رو ، اين شماره صرفاً يك عدد رياضي محسوب نمي شود ، بلكه عددي براي نشان دادن كمال يك چيز است ؛ مانند عدد چهل كه يكي از حكمت هاي آن اين است كه رسيدن به چهل سالگي به طور معمول با كمال عقل همراه است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : لسان العرب ، ابن منظور ، ج 6 ، ص 155 ، داراحياءالتراث العربي .
2 . ر . ك : تفسير نمونه ، آيت الله مكارم و ديگران ، ج 12 ، ص 574 ، دارالكتب الاسلامي .
3 . ر . ك : همان ، ج 17 ، ص 76 ؛ الميزان ، ج 18 ، ص 201 نشر اعلمي للمطبوعات ؛ سفينة البحار ، ج 2 ، ص 332 ، نشر آستان قدس رضوي ؛ اسرار عدد چهل ، محسن آشتياني .
89 |
اكنون به دو نمونه از آيات قرآن كه عدد هفت در آن ها به همين منظور به كار رفته است ، توجه كنيد :
1 . ( وَ لَوْ أَنَّ ما فِي الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللهِ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ) ( 1 )
و اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد و دريا را هفت درياي ديگر به ياري آيد ، سخنان خدا پايان نپذيرد . قطعاً خداست كه شكست ناپذير حكيم است .
در اين آيه ، قرآن به جاي اينكه بگويد : مخلوقات خداوند در پهنه هستي عددي بسيار بسيار بزرگ دارند مي گويد : اگر تمام درختان روي زمين ، قلم و همه درياها مركب شود ، تمام قلم ها مي شكند و از بين مي رود ، ولي حقايق عالم هستي و معلومات پروردگار هستي پايان نمي پذيرد . عظمت سخن آنگاه روشن تر مي شود كه عدد هفت نمادي از كثرت باشد ، در اين آيه براي مجسم ساختن عدد بي نهايت و نزديك ساختن معناي علم بي پايان خدا و گستردگي فوق العاده جهان هستي به افكار ما ، از عدد زنده استفاده شده است . ( 2 )
2 . ( وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ * لَها سَبْعَةُ أَبْواب لِكُلِّ باب مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ) ( 3 )
و قطعاً وعده گاه همه آنان دوزخ است ، [ دوزخي ] كه براي آن هفت در است و از هر دري بخش معين از آنان [ وارد مي شوند ] .
در اين آيات آمده كه جهنم هفت در دارد ؛ بعيد نيست كه عدد هفت در اينجا نيز براي كثرت باشد ؛ يعني جهنم درهاي بسياري دارد و واضح است كه اين تعداد درها در حقيقت به عوامل گوناگوني كه انسان را به جهنم مي كشاند اشاره دارد . هر چند روايات نيز به اين « هفت در » اشاره كرده اند ؛ ولي ظاهراً درهاي جهنم به هفت در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لقمان : 27 .
2 . ر . ك : تفسير الميزان ، علامه طباطبايي ، ج 16 ، ص 232 ، نشر اسماعيليان ؛ تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 12 ، ص 574 ، دارالكتب الاسلاميه .
3 . حجر : 43ـ44 .
90 |
محدود نمي شود . ( 1 ) نتيجه اينكه در آيات و روايات مطالبي آمده و به اشياء و مواردي اشاره شده كه عدد هفت در آن ها به كار رفته است ، امّا در اهميت عدد هفت يا درباره خود عدد هفت چيزي وارد نشده است .
* پرسش : چرا در آيه شريفه ( اِنَّ الصَّفا والمَروةَ . . . اَن يَطَّوَّفَ بِهِما . . . ) ( 2 ) از سعي بين صفا و مروه به عنوان طواف ياد شده است ، در حالي كه طواف ، به دور كعبه گشتن است ؟
* پاسخ : كلمه يطوّف از طواف و به معناي گرديدن دور چيزي است و در اصل حركتي است كه آخر آن به نقطه اول منتهي مي شود ، بنا بر اين لازم نيست حتماً دور چيزي باشد . در حقيقت گردش دور چيزي كردن يكي از مصاديق روشن طواف است ( 3 ) و رفت و آمد مكرر طواف است ، حال چه به نحو دايره اي باشد يا به نحو طولي بين دو نقطه ، مانند صفا و مرو باشد . ( 4 ) البته اين نكته هست كه فرمود : هر كس قصد بيت الله كرد و يا به زيارت آمد بر او باكي نيست كه با اين صفا و مروه طواف كند و نگفت بر اين دو طواف كند ، كه طواف بيت با اين دو به اتمام مي رسد در حالي كه بر اين دو گردشي و طوافي نيست يعني در ميانه صفا ومروه رفت و آمد است نه بر گرد صفا و مروه . ( 5 )
9-مقام ابراهيم
* پرسش : مقام ابراهيم ( عليه السلام ) چيست و چرا نماز خواندن پشت آن واجب است ؟ در حالي خداوند فرمود : ( وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي ) ؛ از مقام ابراهيم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : الميزان ، ج 12 ، ص 175 ، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات ؛ تفسير نمونه ، ج 11 ، ص 77 ، دارالكتب الاسلاميه .
2 . بقره : 158 .
3 . الميزان ، ج 1 ، ص 543 .
4 . صهباي حج ، ص 401 .
5 . حقيقت حج ، علي صفائي حائري ، ص 73 .
91 |
مكاني را براي دعا انتخاب كنيد و نفرمود از محل ابراهيم مكاني را براي نماز انتخاب كنيد .
* پاسخ : مقام ابراهيم ( عليه السلام ) سنگي است كه بر اساس روايتي مانند حجرالاسود از بهشت آمده است ، ( 1 ) و در روايت مجمع البيان همان سنگي است كه وقتي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) براي ديدن فرزندش اسماعيل ( عليه السلام ) رفت و اسماعيل را در خانه نيافت ، همسر اسماعيل آن سنگ را زير پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) نهاد و سر او را شستشو داد . ( 2 )
بر اساس گزارش ديگري نيز مقام ابراهيم ( عليه السلام ) همان سنگي است كه حضرت ابراهيم وقتي ديوارهاي كعبه را بالا برد و به حدي رسيد كه دست بدان نمي رسيد ، روي آن ايستاد و سنگ ها را از اسماعيل گرفت و ديوار كعبه را بالا برد و پس از بالا آوردن ديوارهاي كعبه بر روي آن سنگ ايستاد و مردم را به حج ( وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ . . . ) فراخواند . ( 3 )
اينكه خداوند متعال دستورش را مستقيم متوجه نماز نكرد ، بلكه متوجه به جا گرفتن در مقام ابراهيم قرار داد ، جهت احترام و اهميت مقام ابراهيم است .
علامه طباطبايي مي فرمايد : شايد اين طرز بيان براي اشاره به علت تشريع نماز است . ( 4 ) به هر حال اگر آيه نيز صراحت بر نماز نداشته باشد ، در روايات بر نماز پشت مقام تصريح شده است . ( 5 ) فقها نيز با توجه به آيه و روايت ، حكم به وجوب نماز پشت مقام بعد از طواف كرده اند . ( 6 )
* پرسش : خداوند در آيه 125 بقره مي فرمايد : « در مقام ابراهيم ( عليه السلام ) نماز بخوانيد » منظور چيست ؟
* پاسخ : اين موضوع ، از دو منظر فقهي و تفسيري ، قابل بررسي است ؛ اما از نظر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 8 ـ 386 و 402 ، 407 . ثلاثة احجاز من الجنة .
2 . مجمع البيان ، ج 1 ، ص 203 .
3 . براي اطلاع بيشتر از تاريخچه مقام ابراهيم ر . ك : آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان ، ص 99 .
4 . الميزان ، ج 2 ، ص 389 .
5 . كافي ، ج 4 ، ص 423 ؛ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 479 .
6 . جواهر الكلام ، ج 19 ، ص 301 ؛ تحريرالوسيله ، ج 1 ، ص 436 .
92 |
فقهي : مقام ابراهيم سنگي است در نزديكي كعبه كه بر آن اثر دو پا وجود دارد ، كه گفته مي شود جاي پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است و حاجي پس از طواف بايد پشت آن دو ركعت نماز بخواند .
اما از نظر تفسيري ، در اينكه منظور از مقام ابراهيم چيست ، مفسران چند احتمال داده اند ؛ 1 . تمام « حج » ؛ 2 . به معناي « عرفه » ، « مشعرالحرام » و « جمرات سه گانه » است ؛ 3 . تمام « حرم مكه » است .
از ظاهر آيه استفاده مي شود ، مراد از آن ، همان ديدگاه فقهي است . ( 1 )
* پرسش : چرا جاي پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر سنگي كه به مقام ابراهيم معروف است باقي مانده است ؟ در باره آن سنگ توضيح دهيد ؟
* پاسخ : مقام ابراهيم از نقاط مقدس مسجدالحرام است . چون خداوند مي خواسته است كه آثار ظاهري حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در بناي كعبه را چون ياد و يا اعجازي نگه دارد ـ مانند ساير اماكن مقدسه اطراف مكه مثل چاه زمزم و . . . ـ سنگي را تحت تأثير پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) قرار داده و آن سنگ را نيز در تاريخ براي يادبود آن حضرت نگه داشته است . اين سنگ به شكل تقريبي مربع و با طول و عرض چهل سانتيمتر و ارتفاع تقريبي پنجاه سانتيمتر است . ( 2 ) رنگ آن ، رنگي ميانه زرد و قرمزي متمايل به سفيد است . در آيه 125 سوره بقره به مقام ابراهيم اشاره شده است .
* پرسش : در صفحه سي ، جلد سوم تفسير نمونه آمده است كه : منظور از مقام ابراهيم ( عليه السلام ) همان سنگ مخصوصي است كه اثر پاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر آن نمايان است . مگر از نظر علمي و تجربي چنين چيزي ممكن است كه رد پاي انسان بر سنگ بدان محكمي بماند و تا مدتها محو نشود ؟ بر اين اساس آيا مي شود رد پاهايي كه در زيارتگاه هاي ايران هم هست باور كرد ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 1 ، ص 447 و 448 ، دارالكتب الاسلامية .
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، جعفريان ، ص 99 .
93 |
* پاسخ : ممكن است رد پاي انسان بر سنگ بدان محكمي بماند و مشكل منطقي هم ندارد . آيا امروزه سنگ هايي با قدمت ميليون ها سال در اختيار ما نيست كه رد پاي موجودات آن عصر را بر خود منقوش دارد ؟ ممكن است سنگ نامبرده به اعجاز الهي ، ابتدا قابليت انعطاف و اثرپذيري داشته و سپس محكم شده است . از اين گذشته چون خداوند مي خواسته است كه آثار ظاهري حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در بناي كعبه را چون ياد و يا اعجازي نگه دارد مانند چاه زمزم ، كوه صفا و مروه ، حجرالاسود و مانند آن ، چه بعدي دارد كه سنگي را تحت تأثير پاي حضرت ابراهيم قرار دهد و آن سنگ را نيز در تاريخ براي يادبود آن حضرت نگه دارد . ماندن جاي پاي آن حضرت بر سنگ ، از ساير معجزات آن حضرت ، همانند خنك شدن آتش بر او و . . . و نيز از معجزات ساير پيامبران ، مهم تر نيست .
اما درباره قدمگاه هايي كه در كشور وجود دارد نيز احتمال صحت انتساب وجود دارد ، گرچه سند معتبري در اين باره نداريم و محتمل است پيشينيان به ياد حضور امام يا پيغمبري در محلي جاي پاي آن حضرت را روي سنگي يا فلزي حكاكي و منقوش كرده باشند و به يادگار نگه داشته باشند چنان كه امروزه مي بينيم به ياد حضور رؤساي كشورها در منطقه اي ، در جايگاه نزول آنان مسجدي يا تنديسي مي سازند يا درختي مي كارند . در هر صورت همه اين آثار به عنوان يادبود و يادمان است . اما درباره مقام ابراهيم چون دليل خاص از قرآن و روايات داريم حرمت آن را نگه مي داريم .
10-احكام حرم و محرمات حج
* پرسش : از ديدگاه قرآن كريم در حج چه كارهاي را نبايد انجام داد ؟
* پاسخ : چنان كه در حج ، اعمال بسياري وجود دارد كه برخي از آن ها واجب و برخي مستحب است ، اعمالي نيز وجود دارد كه انجام برخي از آن ها حرام و برخي
94 |
مكروه است . از جمله نبايدهاي حج ، محرمات احرام است ، كه در كتابهاي مناسك حج ، توضيح داده شده است اما آنچه از برخي آيات قرآن استفاده مي شود اعمالي نيز وجود دارد كه اختصاص به حالت احرام و مكه ندارد و بهتر است در همه حال از آن ها اجتناب شود مانند : وجوب اجتناب از غنا و لزوم پرهيز از هر گونه بيهوده گويي و لهو كه هر دو مورد از آيه شريفه : ( فَاجتَنِبُوا الرِّجسَ مِنَ الاَوثـنِ واجتَنِبوا قَولَ الزّور ) ( 1 ) استفاده مي شود . البته به دليل حرمت خانه كعبه و آن سرزمين مقدس بيشتر تكيه شده است كه انسان در آنجا اخلاص در عمل داشته و از ريا پرهيز كند و برتري هاي كاذب نژادي را كنار نهد ( 2 ) و با توبه و بازگشت به خداوند ، آمرزش الهي را براي خود به ارمغان آورد . ( 3 )
* پرسش : آيا در قرآن كريم براي كعبه و حرم ، احكام خاص و ويژه اي آمده است يا نه ؟ لطفا اگر آياتي در اين زمينه هست براي ما بنويسيد ؟
* پاسخ : كعبه و حرم به جهت شرافت و ارزش ويژه آن ها نزد خدا احكام خاصي دارند كه برخي از آن ها در قرآن كريم آمده است كه مي توان به مهم ترين اين احكام اشاره كرد :
1 . حرم و كعبه امنيت تكويني و تشريعي دارد . امنيت تكويني كعبه بدين معناست كه اگر كسي بخواهد كعبه را محو و نابود سازد به او امان داده نمي شود ، مانند داستان ابرهه كه در سوره فيل بدان تصريح شده است و آيه شريفه : ( . . . وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْف ) ( 4 ) در امنيت تكويني مكه است ، اما مقصود از امنيت تشريعي حرم اين است كه هر كس داخل حرم شود شرعاً در امان خواهد بود و آيه شريفه : ( ومَن دَخَلَهُ كانَ ءامِنـًا . . . ) ( 5 ) بر آن دلالت دارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 30 .
2 . وسائل الشيعه ( آل البيت ) ، ج 11 ، ص 109 .
3 . كافي ، ج 7 ، ص 52 .
4 . قريش : 4 .
5 . آل عمران : 97 .
95 |
2 . از ديگر احكام اختصاصي حرم ، ممنوعيت جنگ و خونريزي در آن است كه آيه شريفه : ( ولا تُقـتِلوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ . . . ) ( 1 ) بر آن دلالت مي كند .
3 . ممنوعيت ورود غير مسلمانان به حرم از ديگر احكام حرم است . غير مسلمان حق سكونت و حتي حق عبور و مرور از آن منطقه را ندارند . اين حكم در سال نهم هجري از سوي امام امير المؤمنين ( عليه السلام ) به دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) در كنار كعبه ابلاغ شد و آيه شريفه : ( . . . إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا . . . ) ( 2 ) دليل بر آن است .
4 . حكم ديگر از احكام حرم ، ممنوعيت سكونت عاملان فساد و ظلم و الحاد در حرم است و آيه شريفه : ( . . . وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَلِيم ) ( 3 ) دليل بر آن است .
5 . از احكام ديگر حرم ، مساوي بودن همه مردم در آن است . و بين مسافر و مقيم تفاوتي نيست . ( سَواءً اَلعـكِفُ فيهِ والبادِ . . . ) ( 4 ) . ( 5 )
البته براي كعبه و حرم احكام ويژه ديگري نيز وجود دارد كه برخي از آن ها در كتاب هاي فقهي و برخي در كتاب هاي روايي آمده است .
* پرسش : منظور از « قضاي تفث » در آيه 29 سوره حج : ( ثُمَّ ليَقضوا تَفَثَهُم ) چيست ؟
* پاسخ : كلمه تفث به معناي چرك بدن است و قضاي تفث به معناي زائل كردن هر چيزي است كه به خاطر احرام در بدن پيدا شده است ؛ به بيان ديگر پيرايش بدن از زوائد در مناسك حج است ، مانند : ناخن ، مو و امثال آن . مقصود در اينجا از قضاي تفث كنايه اي از بيرون شدن از احرام است ( 6 ) كه حاجي با تقصير ، يعني با گرفتن ناخن يا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 191 .
2 . توبه : 28 .
3 . حج : 25 .
4 . حج : 25 .
5 . ميقات حج ، شماره 55 ، بهار 1358 ، نام ها ، ويژگي ها و احكام كعبه در قرآن ، ناصر شكريان ، ص 25 .
6 . تفسير الميزان ، ج 14 ، ص 551 .
96 |
تراشيدن موي سر از احرام خارج مي شود و به جز بوي خوش و زن ، ساير محرمات بر او حلال مي شود . در برخي روايات ملاقات با امام مترتّب بر قضاي تفث و وفاي به نذر شده است . چنان كه از امام باقر ( عليه السلام ) نقل است كه فرمود :
« ما امروا الاّ ان يقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم فيمروا بنا فيخبرونا بولايتهم . . . » ( 1 )
حجاج مأمور شده اند بعد از طواف به سوي ما بر گردند و دوستي خود را به ما نشان بدهند . ( 2 )
يعني همان گونه كه پيراستن ظاهر در مناسك حج اهميت دارد ، پيراستن باطن براي ملاقات با امام ( عليه السلام ) اهميت دارد و شرط ديدار با امام است .
* پرسش : منظور قرآن كريم از نسيء چيست ( 3 ) و چه ارتباطي با حج دارد ؟
* پاسخ : نسيء ، شگردي بود كه اعراب جاهلي براي جا به جا كردن ايام و ماه هاي سال به كار مي گرفتند و كسي كه به نسيء عمل مي كرد به او قَلَمَّس مي گفتند . ( 4 ) پس از اسلام اين كار در قرآن « زيادت در كفر » دانسته شد . ( 5 ) بر اثر اين كار اعراب جاهلي ، گاهي ترتيب ماه هاي حرام به هم مي خورد و حج نيز در غير ماه هاي خودش انجام مي شد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) در موسم حج خطبه اي خواند و آن را باطل اعلام كرد . ( 6 ) البته اعراب جاهلي اين كار را براي اغراض مختلفي مانند جنگ و . . . انجام مي دادند .
* پرسش : بيست و چهار چيزي كه در خانه خدا حرام است چيست ؟
* پاسخ : مواردي را كه در هنگام احرام ، حرام است ، اصطلاحاً « محرمات احرام »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اصول كافي ، ج 1 ، ص 392 ؛ تفسير نور الثقلين ، حويزي ، ج 14 ، ص 88 .
2 . براي آگاهي بيشتر ر . ك : تفسير نمونه ، ج 14 ، ص 88 ذيل آيه .
3 . ( إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُحِلُّونَهُو عَامًا وَيُحَرِّمُونَهُو عَامًا لِّيُوَاطِـُواْ عِدَّةَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّواْ مَا حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَــلِهِمْ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَـفِرِينَ ) توبه : 37 .
4 . جمهرة العرب ، ابن حزم ، ص 189 .
5 . توبه : 38 .
6 . السيرة النبويه ، ابن هشام ، ج 1 ، ص 351 ؛ المغازي ، واقدي ، ج 1 ، ص 431 ؛ براي اطلاع بيشتر از نسيء و چگونگي آن ر . ك : جامع البيان ، طبري ، ج 6 ، ص 368 ـ 371 ؛ التبيان ، طوسي ، ج 5 ، ص 215 ـ 218 ؛ تفسير قرطبي ، ج 8 ، ص 88 و 89 .
97 |
مي گويند ، كه بعضي از آن ها از صريح قرآن كريم استفاده مي شود و برخي ديگر از طريق روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) به دست مي آيد ، كه در مجموع 24 مورد است ؛ امّا محرماتي را كه قرآن به آن تصريح و يا اشاره دارد از اين قرار است :
1 . شكار صحرايي وحشي ؛ كه از آياتي همچون آيات ذيل استفاده مي شود :
( يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لاَ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُم ) ( 1 )
اي كساني كه ايمان آورده ايد ! در حال احرام ، شكار نكنيد .
و در آيه بعدي مي فرمايد :
( وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَادُمْتُم حُرُمًا ) ( 2 )
و تا وقتي محرم هستيد ، شكار صحرا براي شما حرام است . ( 3 )
2 . هرگونه بهره و لذّت جنسي زن و مرد از يكديگر .
3 . فسق ، كه شامل هر گونه دروغ ، فحش و فخرفروشي نيز هست .
4 . جدال كردن و قسم خوردن براي اثبات مطلبي يا ردّ چيزي .
اين سه مورد را اخير مي توان از اين آيه استفاده كرد :
( الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَـتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ ) ( 4 )
حج در ماه هاي معيّني است ، و كساني كه [ با بستن احرام و شروع به مناسك آن ] حجّ را بر خود واجب كرده اند [ بايد بدانند كه ] در حج ، آميزش جنسي با زنان و گناه ( دروغ و فحش ) و جدال نيست .
5 . كَنْدن و يا بريدن درخت يا گياه در حَرم .
6 . برداشتن سلاح و يا بستن آن به خود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مائده : 95 .
2 . مائده : 96 .
3 . ر . ك : مائده : 1 و 2 .
4 . بقره : 197 .
98 |
7 . كشتن جانوراني كه در بدن انسان يا حيوانات ديگر ساكن شده اند ؛ مثل ؛ شپش و كنه و . . .
محرمات اخير را مي توان از اين آيه و مانند آن استفاده كرد :
( وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا ) ( 1 )
و [ به خاطر آوريد ] هنگامي كه خانه كعبه را محل بازگشت مردم و مركز امن و امان قرار داديم . ( 2 )
و چون حرم الهي ، « حرم اَمن » است . چرنده و پرنده و حتي گياهان نيز در آن در اَمان هستند . ( 3 )
8 . نگاه كردن به خود در آيينه .
9 . سرمه كشيدن براي زينت .
10 . استفاده از هر گونه عطر .
11 . عقد كردن يا شاهد عقد ازدواج كسي واقع شدن .
12 . پوشيدن هر چيزي كه روي تمام پا را مي گيرد ( براي مردان ) .
16 . استفاده از زيور براي زينت ( براي زنان ) .
17 . پوشاندن چهره ، به نقاب يا روبند ( براي زنان ) .
18 . پوشاندن سر ( براي مردان ) .
19 . ازاله مو از بدن .
20 . سايه قرار دادن در حال مسير ( براي مردان ) .
21 . بيرون آوردن خون از بدن خود .
22 . ناخن گرفتن .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 125 .
2 . ر . ك : بقره : 126 و آل عمران : 97 .
3 . ر . ك : احكام القرآن ، سيد ابوالفضل برقعي ، ص 403 ، مؤسسه مطبوعاتي عطايي ؛ زبدة البيان ، مقدس اردبيلي ، ص 340 ، انتشارات مؤمنين .
99 |
23 . كندن دندان ( در صورتي كه خون بيايد ) .
24 . و استمنا كردن . ( 1 )
اين نكته نيز قابل ذكر است كه اين 24 مورد در هنگام بستن احرام ( حج يا عمره ) بر شخص مُحرم ، حرام است ؛ چه بيرون از « حَرَم » يا « مسجد الحرام » باشد و چه داخل اين دو مكان .
* پرسش : چرا در حال احرام صيد كردن حرام است ؟
* پاسخ : كلمه صيد در لغت معناي شكار كردن است و مي دانيم كه بيت الله الحرام ، حرم امن الهي است و حج و عمره از عباداتي است كه انسان را از جهان مادي جدا كرده ، در محيطي سرشار از معنويت قرار مي دهد . تعيّنات زندگي مادي ، جنگ و جدال ها ، خصومت ها ، هوس هاي جنسي ، لذات مادي ، در مراسم حج و عمره به كلي كنار مي روند و انسان به يك نوع رياضت مشروع الهي دست مي زند ، و به نظر مي رسد كه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است .
از اين گذشته اگر صيد كردن براي زوار خانه خدا كار مشروعي بود ، با توجه به اين همه رفت و آمدي كه هر ساله و هر ماهه در اين سرزمين هاي مقدس مي شود ، نسل بسياري از حيوانات در آن منطقه ـ كه به دليل خشكي و كم آبي ، حيواناتش نيز كم است ـ منقرض مي شد ، پس اين دستور يك نوع حفاظت محيط زيست و ضمانت براي بقاي نسل حيوانات آن منطقه است .
اين حكم به قدري دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات ، بلكه كمك كردن و حتي نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده است ، چنان كه در روايات مي خوانيم امام صادق ( عليه السلام ) به يكي از يارانش فرمود : هرگز چيزي از صيد را در حال احرام حلال مشمر و هم چنين صيد حرم را در غير حال احرام و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم نشان مده كه آن را شكار كند و حتي اشاره به آن مكن ( و دستور مده )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحرير الوسيله ، امام خميني ( رحمه الله ) ، ج 1 ، ص 395 ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ( رحمه الله ) .
100 |
تا به خاطر تو صيد را حلال بشمرد . زيرا اين كار موجب كفاره براي شخص متعمد مي شود . ( 1 ) علاوه بر اين ها حرمت صيد از آيات 1 ، 94 و 95 سوره مائده استفاده مي شود .
* پرسش : با توجه به آيه 96 سوره مائده ، توضيح دهيد با توجه به اينكه صيد دريا يا رودخانه ، در حال احرام حلال شده ، آيا امكان صيد آن ها وجود دارد ؟
* پاسخ : آيه مورد نظر مي فرمايد :
( أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُو مَتَـعًا لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَادُمْتُمْ حُرُمًا )
صيد دريا ، براي شما حلال است ، ولي تا وقتي مُحرِم هستيد ، صيد صحرا براي شما حرام است .
اين ، يك حكم شرعي است ، كه اولا براي تعلّق آن ، امكان موضوع كافي است و نياز به تحقق و وقوع ندارد . به اين معنا كه ممكن است ، چنين اتفاقي بيفتد و از محالات نيست ؛ دوم اينكه اين مسأله ، مورد ابتلا نيز هست ؛ زيرا در گذشته بين مدينه و مكه ، آبگيرهايي وجود داشت كه امكان صيد برايشان بوده است و ديگر آنكه ، اگر كسي از جده كه در كنار درياست ، مُحرم شده ، يا كسي كه مثلا به واسطه نذر از ايران مُحرم شود و امكان صيد دريايي وجود داشته باشد ، مي تواند صيد نمايد .
چنان كه اشاره شد ، هدف آيه اين است كه به مُحرم اجازه دهد ، صيدهاي دريا كه قبل از احرام ، براي او حلال بوده ، در حال احرام از آن استفاده كند » . ( 2 )
* پرسش : با توجه به اينكه صيد در زمان حج شايد اصولا اتفاق نيفتد ، چرا خداوند در قرآن چندين مرتبه از حرمت صيد در حال احرام سخن به ميان آورده است ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، شيخ حرعاملي ، ج12 ، ص415 .
2 . تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 5 ، ص 82 ، دارالكتب الاسلامية .
101 |
* پاسخ : شايد علت اينكه خداوند در سه مورد از قرآن كريم ( 1 ) بحث حرمت صيد در حال احرام را طرح كرده ، به جهت اهميت امنيت خانه كعبه باشد . يعني همان طور كه خانه خدا براي انسان ها بايد امنيت داشته باشد ، براي حيوانات نيز مكاني امن است . البته با توجه به آيه 94 سوره مائده كه فرمود :
( يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لَيَبلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَيء مِنَ الصَّيدِ تَنالُهُ اَيديكُم ورِماحُكُم )
اي كساني كه ايمان آورده ايد ، خداوند شما را با چيزي از شكار مي آزمايد ، شكارهايي كه به قدري به شما نزديك مي شوند كه حتي با نيزه و دست مي توانيد آن ها را شكار كنيد .
چنين استفاده مي شود كه اين يك آزمايش الهي براي مسلمانان محسوب مي شود ، لذا در پايان كساني را كه با اين حكم الهي مخالفت ورزند ، تهديد به عذاب دردناك كرده است . البته آيه ناظر به جرياني است كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبه رو بودند ، از يك طرف آنان نياز به تهيه غذا داشتند و از طرف ديگر به شكل وسوسه انگيز و بي سابقه اي اين همه شكار در دسترس آنان بوده است و خداوند به جهت آزمايش و حرمت حرم آنان را امر به خويشتنداري كرده است . ( 2 )
11-ذبح كردن در حج
* پرسش : چرا در حج بايد قرباني كرد ؟ و چه حيواناتي را مي شود قرباني كرد ؟
* پاسخ : قرباني يكي از دستورهاي الهي در اعمال حج است كه آيه 196 سوره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آيات اول 96 و 95 سوره مائده در باره حرمت صيد در حال احرام يا خوردن گوشت صيد شده براي شخص مُحرم است هر چند به دست شخص غير مُحرم شكار شده باشد .
2 . ر . ك : تفسير الميزان ، ج 5 ، ص 81 و ساير تفاسير ذيل آيه .
102 |
بقره ( 1 ) به آن اشاره كرده است ، اصل قرباني براي تقرب يافتن به خداوند متعال است و به شكل هاي مختلفي انجام مي شود : قرباني يا هَدْيْ ، كه در حج تمتّع واجب است . يا اضحيه كه در روز عيد قربان يا اضحي در روز دهم ذي حجه صورت مي گيرد و يا براي كفاره و ارتكاب امري است كه در حين احرام ممنوع است و يا براي وفاي به نذر است . ( 2 ) گرچه ممكن است حقيقت قرباني كردن به طور كامل براي ما مشخص نباشد ، اما برخي از مطالبي كه در آيات و روايات در اين باره آمده چنين است :
1 . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله و سلَّم ) مي فرمايد : « خداوند قرباني را قرار داده است تا مساكين از گوشت سير شوند » ( 3 ) لذا سفارش شده كه حيوان چاق را براي قرباني انتخاب و گوشت آن سه قسمت شود ، يك بخش براي خودشان ، يك بخش را به فقرا بدهند ، و بخش سوم را هديه نمايند . ( 4 ) قرآن كريم نيز مي فرمايد :
( فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرنـها لَكُم لَعَلَّكُم تَشكُرون ) ( 5 )
از گوشت آن ها بخوريد ، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد .
اين گونه ما آن ها را مسخرتان ساختيم ، تا شكر خدا را به جا آوريد .
2 . ابوبصير از امام صادق ( عليه السلام ) علت قرباني را پرسيد ، حضرت فرمود : « هنگامي كه اولين قطره خون قرباني به زمين مي ريزد گناهان صاحبش بخشيده مي شود ؛ و به وسيله قرباني معلوم مي شود چه كسي تقواي الهي دارد . » ( 6 ) سپس امام در تأييد اين حكمت فرمود : « بنگر چگونه خداوند متعال قرباني هابيل را پذيرفت و قرباني قابيل را رد كرد ، اين نبود مگر آنكه هابيل اهل تقوا بود ولي قابيل نه » . قرآن مجيد نيز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ( فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ) ؛ ( پس هر كس با ختم عمره ، حج را آغاز كند ، آنچه از قرباني براي او ميسّر است ذبح كند ) .
2 . دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ، به كوشش بهاءالدين خرمشاهي ، ج 2 ، ص 1748 .
3 . بحارالانوار ، علامه مجلسي ، ج 96 ، ص 296ـ298 ، مؤسسة الوفاء .
4 . ر . ك : تحرير الوسيله ، امام خميني ( رحمه الله ) ، ج 1 ، ص 423ـ424 ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ( رحمه الله ) ؛ بحارالانوار ، همان جا .
5 . حج : 36 .
6 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 296ـ 298 .
103 |
مي فرمايد : « نه گوشت ها و نه خون هاي آن ها ، هرگز به خدا نمي رسد . آنچه به او مي رسد ، تقوا و پرهيزگاري شماست . اين گونه خداوند آن ها را مسخّر شما ساخته ، تا او را به دليل آنكه شما را هدايت كرده بزرگ بشمريد ، و بشارت ده نيكوكاران را . » ( 1 )
3 . قرباني كردن يكي از شعائر و نشانه هاي الهي و موجب خير و بركت است :
( وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَـهَا لَكُم مِّن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ ) ( 2 )
و شترهاي چاق و فربه را ( در مراسم حج ) براي شما از شعائر الهي قرار داديم ؛ در آن ها براي شما خير و بركت است .
قرباني حج ، نشانه قرباني حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و بزرگداشت و زنده نگه داشتن ياد خليل خداست كه خالصانه و براي انجام فرمان الهي تصميم گرفت فرزندش را قرباني كند و بهترين موجودي خود را قرباني و تسليم اراده خداوند متعال شود .
4 . قرباني وسيله تقرب و نزديكي به خداوند است ، كه اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اگر مردم مي دانستند چه فوايدي در قرباني نهفته است ، قرباني مي كردند هر چند با قرض گرفتن باشد » ( 3 ) ، امام سجاد ( عليه السلام ) فرمود :
« اذا ذبح الحاجّ كان فداه من النار . » ( 4 )
هر گاه حاجي حيواني را قرباني كند از آتش جهنم نجات مي يابد .
اما حيواني كه براي قرباني انتخاب مي شود بايد شرايطي داشته باشد از آن جمله :
الف ) صحيح و سالم باشد ، مريض نباشد ؛
ب ) كامل باشد و اعضايش ناقص نباشد مثلا : كور ، گوش بريده و . . . نباشد ؛
ج ) لاغر نباشد ؛
د ) از جهت سنّ و سال ، شتر بايد دست كم وارد شش سال شده باشد ، و گاو و بز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 37 .
2 . حج : 36 .
3 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 296ـ 298 .
4 . برقي ، المحاسن ، ج 1 ، ص 67 ؛ حر عاملي ، وسايل الشيعه ، ج 14 ، ص 83 .
104 |
دست كم وارد سه سال ، و ميش دست كم وارد دو سال شده باشد . ( 1 )
براي آگاهي بيشتر از احكام قرباني ، به مناسك حج مرجع تقليد خود مراجعه فرماييد .
* پرسش : آيا كسي كه از ايران به حج تمتّع رفته مي تواند قرباني خود را ، عيد قربان در شهر خودش قرباني كند ، و در مكه قرباني نكند ؟
* پاسخ : قرآن كريم در باره اعمال حج مي فرمايد :
( ولا تَحلِقوا رُءوسَكُم حَتّي يَبلُغَ الهَديُ مَحِلَّهُ ) ( 2 )
سرهاي خود را نتراشيد ، تا قرباني به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود .
همچنين درباره محل قرباني مي فرمايد :
( ثُمَّ مَحِلُّها اِلَي البَيتِ العَتيق ) ( 3 )
سپس محل آن ، خانه قديمي و گرامي ( كعبه ) است .
فقهاي اسلام براساس مدارك اسلامي گفته اند : اگر قرباني مربوط به حج باشد ، بايد در مكه و در سرزمين « مِنا » ذبح شود ، امّا اگر مربوط به كفاره باشد ، در شهر خودش نيز مي تواند آن را ذبح نمايد . ( 4 ) بنا بر اين كسي كه به حج تمتّع رفته باشد به فتواي غالب مراجع نمي تواند قرباني حج را ، در شهر خودش قرباني كند و بايد در مكه قرباني كند شما نيز لازم است در اين مسأله به فتواي مرجع تقليد خودتان مراجعه كنيد .
* پرسش : چرا روزي كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مي خواست پسرش را قرباني كند عيد قربان ناميده شد ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحرير الوسيله ، ج 1 ، ص 423 .
2 . بقره : 196 .
3 . حج : 33 .
4 . ر . ك : مناسك حج ، امام خميني ( رحمه الله ) ، ص 47 و 100 ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ؛ تفسيرنمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 14 ، ص100 ، دارالكتب الاسلاميه .
105 |
* پاسخ : امتحان ابراهيم ( عليه السلام ) يكي از بزرگ ترين امتحانات در طول تاريخ بود :
( إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ ) ( 1 )
اين مسلماً امتحان مهم و آشكاري است .
اين امتحان ، امتحاني بود كه وقتي ابراهيم ( عليه السلام ) از آن سربلند بيرون آمد ، خداوند نام او را در امّت ها باقي گذاشت و بر او سلام داد :
( وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الاْخِرِينَ * سَلامٌ عَلي إِبْراهِيمَ ) ( 2 )
و نام نيك او را در امت هاي بعدي باقي گذارديم . سلام بر ابراهيم باد .
براي اين كه خاطره پيروزي ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) در آن ميدان بزرگ آزمايش در نظرها زنده شود و به همه مسلمانان الهام ببخشد ، روز قرباني كردن حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) عيد قربان قرار داده شد و خداوند به حاجيان دستور داد در منا قرباني كنند . چرا كه وسوسه هاي شياطين در ميدان هاي بزرگ امتحان از جهات مختلف انسان را مورد هجمه قرار مي دهند و انسان ها با الهام گرفتن از ابراهيم ( عليه السلام ) به رجم و سنگسار كردن شيطان پرداخته ، قدم در طريق الهي مي نهند . ( 3 ) البته حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، امتحان هاي بسياري داد كه برخي از آن ها عبارت اند از :
ـ رو به رو شدن با بت پرستان و ستاره پرستان و افكنده شدن در آتش به وسيله آنان ؛
ـ بردن زن و فرزند و گذاشتن آنان در سرزمين خشك و بي آب و گياه مكه ؛ جايي كه حتي يك انسان نيز در آن جا سكونت نداشت ؛
ـ مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگي خود و ورود در سرزمين هاي دوردست براي اداي رسالت خويش ؛ و شايد از آخرين امتحان هاي او بردن فرزند دل بند خويش به قربانگاه و آمادگي جدّي او براي قرباني كردن فرزندش به فرمان الهي .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صافات : 106 .
2 . صافات : 108 و 109 .
3 . ر . ك : تفسير نمونه ، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 19 ، ص 115 ـ 125 ، نشر دارالكتب الاسلامية .