درس پنجم: زبان دل
درس پنجم: زبان دل دلا باید دهن را بسته داری دلا باید تنت را خسته داری که سالک را دهان بسته باید تن خسته دل بشکسته باید امام صادِق (ع)فرمود :قلب خودرا قبله زبانت قرارده جز بااشاره قلب زبان نجنبان ([1]) پیامبر (ص) فرمود:« نجات مؤمن در حفظ زبان اوس
درس پنجم: زبان دل
دلا بايد دهن را بسته داري دلا بايد تنت را خسته داري
كه سالك را دهان بسته بايد تن خسته دل بشكسته بايد
امام صادِق (ع)فرمود :قلب خودرا قبله زبانت قرارده جز بااشاره قلب زبان نجنبان ([1])
پيامبر (ص) فرمود:« نجات مؤمن در حفظ زبان اوست» ( [2] ) چه اينكه سخن، بهترين عبادت و زشت ترين معصيت است بايدازبان مرقبت كرد تا دهن بسته نشد دل باز نمي شود.
ازپيامبر(ص)روايت شده است كه چون فرزندان و نبيره هاي آدم (ع) بسيار شدند در نزد وي آمدند وگفتندچرا سخن نمي گويي؟ گفت اي فرزندان من چون خدا وند مرا از جوارش به بيرون فرستاد با من عهد كرد و گفت: گفتارت را كم كن تا به جوار من برگردي.» ( [3])كم گوئي وگزيده گوئي در خودسازي يك اصل مهم است كه با مراقبت درگفتار وكنترل زبان درها ي بسته آسمان دل بر روي انسان باز مي شود وحكمت نوراني برزبان جاري وچشم دل گشوده مي گرددامام خميني(ره) در اين مورد چنين بيان مي كند
:«پس از مدتي مواظبت زبان قلب گشوده شود و قلب ذاكر ومتذكر مي گردد در اول امر قلب متعلم بودوزبان معلم و به ذكر زبان قلب ذاكر مي شد وقلب تابع زبان بود وپس ازگشوده شدن زبان قلب ،عكس گرددقلب ذاكرگردد وزبان به ذكر آن ذكر گويد وبه تبع آن حركت كند( [4])
درصورت رعايت سكوت و ادب سخن، زبان دل گويا مي شود هممانند طفلي كه اول حرف نمي زند وبراي مربي خسته كننده است ولي پس ازتمرين به زبان مي آيدوشيرين زباني مي كند ومربي از آن لذت مي برد
پيامبر(ص)فرمود: "كسي كه چهل روز اخلاص داشته باشدخداوندچشمه حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي كند "( [5])
چون حرف زدن اشتغال به غير آورد، ولي سكوت اشتغال به خويشتن. آن انسان را به غير خدا انس مي دهد، و اين انس به حق را روزي مي كند. آن انسان رامي ميراند، و اين درون را احيا مي نمايد آن گناه در بردارد، واين اجر و ثواب. آن خلق را طلب نمايد، و اين حق را . آن مال عوام است، و اين از آن خواص. آن آئينه دل را زنگار دهد، اين زنگار را بزدايد. آن سوزنده است، و اين سازنده. آن رزق ظاهري طلب نمايد، اين رزق باطني. آن غافل كند و اين بيدار.. آن ذكر آورد، اين فكر. آن سقوط دهد، اين صعود. آن بار را سنگين كند، اين يكي سبكبار نمايد. آن جدال آورد، و اين انسان را مي سازد.آن سر را بر دار برد، اين دل را سوي دلدار. آن سفر از باطن به ظاهر آورد، اين از ظاهر به باطن.. ( [6])
در حديث است وقتي عقل و خرد به كمال مي رسد آدمي ، خاموشي و سكوت اختيار مي كند.
مولوي مي گويد:
اي زبان تو بس زياني مر مرا چون تويي گويا چه گويم من تو را؟
اي زبان هم آتش و هم خرمني چند اين آتش درين خرمن زني
اي زبان هم گنج بيپايان تويي اي زبان هم رنج بيدرمان تويي
هم صفير و خدعه مرغان تويي هم انيس وحشت هجران تويي
خدايا ديگر سخن نمي گويم . سكوت مي كنم? و دم برنمي آورم تا نظري بر من افكني و بال هاي مرا با عشقت توان پرواز بخشي تا پرواز كنم . پروازي در سكوت به سوي تو اي معبودم! من پروازي را مي خواهم كه مقصدش تو باشي . پرواز در سكوت پرواز در آسمان ? پروازي به سوي تو? تا ملكوت !
خدايا ? مي خواهم پرواز كنم ? پروازي همراه با آرامش و سكوت تا عرش كبريايت. مي خواهم از زمين خاكيت به عرش برسم ?? با كمك تو.
اخدايا از تو آرامش مي خواهم. مي خواهم با آن دو بال همچون فرشته اي كوچك در هواي تو پرواز كنم? مي خواهم هم دم سكوت و تنهايي باشم و ديگر دم برنياورم.
[1] - « فَاجْعَلْ قَلْبَكَ قِبْلَةً لِلِسَانِكَ لَا تُحَرِّكْهُ إِلَّا بِإِشَارَةِ الْقَلْبِ »(مستدرك الوسائل، ج5، ص: 398)
[2] - : «نجاة الْمؤمن في حفْظِ لسانِهِ.»( بحار الأنوار ، ج68، ص: 284)
[3] - (كتاب هزار و يك كلمه)
[4] - » (آداب نماز امام خميني ص28)
[5] - من أخلص لله أربعين صباحا فتح الله تعالي ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه (بحار، ج 67، ص 249)
[6] - (شرح دفتر دل ج1 ،ص 536)