بخش 2
فصل اول : حج و قرآن نکات اخلاقی و تربیتی در قربانی
|
23 |
|
فصل اول : حج و قرآن
{ إِنَّ أَوَّلَ بَيت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذيِ بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمِينَ. فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ اِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ للهِ عَلي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَن اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبِيلا وَ مَنْ كَفَرَ فَإنَّ الله غَنِيٌّ عَنِ اْلعالَمِينَ}(1)
نخستين خانه اي كه براي مردم (ونيايش خداوند) قرار داده شده ، در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است و در آن، نشانه هاي روشن است;(از جمله) مقام ابراهيم ، و هر كس داخل آن شود در امان خواهد بود. براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن را دارند و هر كس كفر بورزد (و حج را ترك كند به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان بي نياز است.
اين آيه مباركه ، زماني بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) نازل شد كه يهوديان ايراد گرفته ، مي گفتند : چرا محمد قبله را از بيت المقدس به جانب مكه برگردانده است ، در حالي كه بيت المقدس بر كعبه برتري دارد! و آيه مي فرمايد علّت انتخاب كعبه به عنوان قبله ، اين است كه اين خانه اوّلين خانه اي است كه خداوند متعال براي عبادت بندگان در زمين ساخته است. و نخستين خانه توحيد و پرسابقه ترين معبد است در روي زمين . هيچ مكاني پيش از آن ، مركزِ پرستش پروردگار نبوده است. تاريخ اسلام و منابع معتبر اسلامي نيز حاكي است كه خانه كعبه، نخست به صورت خيمه اي ازخيمه هاي بهشت، از ياقوت سرخ براي تسكين و دلداري حضرت آدم(عليه السلام) از آسمان فرو فرستاده شد و در محلّ كنوني كعبه نصب گرديد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران: 97 ـ 96
|
24 |
|
سپس به دست آدم(عليه السلام) و به قولي
به دست فرزند او شيث ساخته شد و در توفان نوح
آسيب ديد و سپس به فرمان و هدايت
الهي توسّط حضرت ابراهيم خليل تجديد بنا گرديد.(1)
اين آيه به وضوح نظر نويسنده تفسير المنار را كه معتقد است بناي كعبه اوّلين
بار به دست حضرت ابراهيم(عليه السلام) بوده ،
رد مي كند;(2) زيرا مسلّم است كه پيش از
ابراهيم(عليه السلام)عبادتگاههاي ديگري وجود داشته
است.
اما اينكه بكّه چيست و كجاست؟ گفته اند بكّه از بك گرفته شده كه به معناي ازدحام واجتماع است . بكّه به سرزمين مكّه كه كعبه در آن ساخته شده و نيز به خود كعبه گفته مي شود. اگر اين وجه را بپذيريم ، بايد بگوييم كه اين نام پس از رسميّت يافتن خانه براي عبادت ، بر آن گذاشته شده است.
از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: مكّه بر همه شهراطلاق مي شود و بكّه همان محلّي است كه كعبه در آن بنا شده است .(3)
بعضي نيز مكّه و بكّه ، هر دو ، را يكي دانسته اند كه يك كلمه با ميم و كلمه ديگر با ب آغاز مي شود، تبديل اين دو حرف در لغت عرب ، در موارد ديگر هم انجام شده است; مثلاً دو كلمه : لازم و لازب كه هر دو به يك معنا است.
گروهي بكّه را به معناي از بين بردن نخوت و غرور و تكبّر و گردنكشي دانسته و گفته اند: چون در اين مكان همه تبعيضات برچيده مي شود و همه به يك شكل و يك هيأت در مي آيند و يكسان عمل مي كنند و تقريباً همه اعمال و مناسك را يكنواخت بجا مي آورند ، اين مكان بدين نام خوانده شده است.
عيّاشي گفته است: وقتي منصور خليفه عبّاسي مي خواست مسجدالحرام راتوسعه دهد، صاحبان منازل اطراف حرم حاضر به فروش و واگذاري خانه هاي خود نبودند. از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكّه و ماجاء فيها من الآثار، ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد ارزقي، ترجمه دكتر محمود مهدوي دامغاني، چاپ اول 1368، چاپ و نشر بنياد، ج 1 صص43 ـ 25، 217 ـ 214
2 ـ تفسير نمونه، به قلم جمعي از نويسندگان، چاپ 1354، انتشارات دارالكتب الاسلاميه ج 3 ص11. نيز، نكـ : تفسير قرآن الحكيم الشهير بتفسير المنار.... چاپ سوم 1367 هـ ـ دارالمناره، بيروت.
3 ـ تفسير نمونه ، ص 11
|
25 |
|
امام صادق(عليه السلام) كسب تكليف كردند ، امام فرمود : به اين آيه استناد كنيد كه: { إِنَّ اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً...};زيرا كعبه اوّلين خانه است و خانه هاي ديگرِ مكّه ، همه حريم كعبه اند، نه كعبه حريم آنها، چون كه آنها پيش از كعبه ساخته نشده اند. بدين طريق صاحبان خانه ها تسليم شدند. عيّاشي نظير اين جريان را به مهدي عبّاسي نيز نسبت داده است كه ماجرا تكرار شده و در آن زمان نيز امام موسي بن جعفر(عليه السلام) حلّ مشكل كردند.
با توجّه به آيات 96 و 97 سوره آل عمران، علاوه بر اينكه كعبه اوّلين پرستشگاه عالميان است ، امتيازات ديگري هم براي آن ذكر شده است; مانند : مبارك بودن كعبه; زيرا وجود كعبه در بياباني خشك و لم يزرع و بي آب و علف ، موجب شد كه از چهار گوشه جهان انواع نعمتها به سوي آن سرازير شود و در طول تاريخ، يكي از مراكز مهم و پرتحرّكِ داد و ستد گردد. بركات معنوي آن قابل شمارش نيست، بويژه در موسم حج اين مواهب بر هيچ زائر بيت الله پوشيده نمي ماند و هركس به قدر ظرفيّت خود از آن بهره مند مي شود و آنان كه بيشتر با روح حج آشنايي دارند ، از اين مواهب بيشتر برخوردار مي شوند.
امتياز ديگر كعبه نقش هدايتگري آن است. جاذبه حج همه را از دورترين سرزمينهاي اسلامي به سوي كعبه مي كشاند، اين جنبه هدايت و جاذبه كعبه منحصر به دوران اسلامي نيست بلكه از شروع بناي كعبه به دست ابراهيم(عليه السلام) و اجراي فرمان الهيِ: { وَأَذِّن فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق}مردم از هر راه دوري سوار بر مركبهاي لاغر و پياده به اين سرزمين مي آمدند تا{ ... لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...}.(1)
اين دعوت، دعوت عام است، هم ازآيات و هم از پيام ابراهيم(عليه السلام) كه در اجراي امر الهي، در محلّ مقام ايستاد و فرياد بر آورد: أيّها النّاس كُتِبَ عَلَيْكُم الحَجَّ اِلَي البَيْت العتيق فَأجيبُوا رَبَّكُم ، چنين استنباط مي شود و محتمل است : شرط استطاعت كه در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حج: 28 ـ 27
|
26 |
|
{ فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ ...وَلله عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيهِ سَبِيلاً وَ...}بيان شده ، مربوط به اسلام باشد; زيرا مراسم زيارت خانه خدا نخستين بار توسّط حضرت ابراهيم(عليه السلام) رسميّت يافت و به صورت يك سنّت درآمد و در زمان عرب جاهلي ادامه يافت، در اسلام كاملتر و خالي از هر گونه اشكال شد و خرافات آن كه در طول قرنها در حج رخنه كرده بود دور ريخته شد، هر چند به فرموده علي(عليه السلام): حج از زمان آدم(عليه السلام)تشريع شده است.(1)
ديگر اينكه خداوند مي فرمايد : در اين خانه نشانه هاي روشني از خداپرستي و توحيد است كه در طول تاريخ، بشر با آن در تماس بوده; يكي بقاي كعبه است كه ـ برخلاف نظر آنان كه كعبه را به خانه زحل نسبت مي دهند و بقاي آن را به جهت مقام بلند و غير قابل دسترس بودن صاحب آن; يعني زحل مي دانند ـ بقاي آن به جهت الهي بودن آن است و به جهت آن است كه آنجا مادر زمين است و اوّل نقطه به وجود آمده كره سرگردان زمين است كه بعدها بقيّه كره خاكي از توسعه آن پديد آمد وبه همين جهت است كه كعبه را بيت العتيق مي نامند.
از آثار و آيات ديگر كعبه كه از ابتدا تاكنون باقي است; حجرالأسود، زمزم، حِجر اسماعيل ، صفا و مروه، ركن، حطيم و... مي باشد كه هريك تاريخ مجسّمي است از استقامت و پايداري و اطاعت و سخت كوشي و تسليم صرف در مقابل اوامر الهي . در آيه مورد نظر ، از ميان تمام اين آيات و نشانه ها ، تنها از مقام ابراهيم نام برده شده از آن با تعبيرهاي گوناگوني ياد شده است :
بعضي گفته اند: سنگي بوده كه ابراهيم(عليه السلام) بر روي آن مي ايستاده و ديوارهاي كعبه را بالا مي برده است.
گروهي معتقدند : سنگي است كه وقتي ابراهيم به ديدن فرزندش اسماعيل رفته بود ، همسر دوم اسماعيل كه از قبيله جرهم بود ، آن را زير پاي حضرت ابراهيم گذاشت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنبيه الغافلين ، و تذكرة العارفين ، ترجمه و شرح نهج البلاغه، اثر فتح الله كاشاني ، ج2 ، ص 561 ، تهران 1365، انتشارات ميقات. ج 2 ص 561
|
27 |
|
پايش را شست و موهاي وي را شست و شو داد و روغن ماليد و اثر هر دو پاي حضرت ابراهيم بر روي آن سنگ باقي ماند.
دسته اي براين باورندكه: وقتي خداوند به ابراهيم(عليه السلام) فرمود : مردم رادعوت به حج كن . ابراهيم(عليه السلام) گفت: خدايا! صداي من چگونه به گوش همه مردم برسد؟ خداوند فرمود : به آنچه بر عهده تواست عمل كن.ابراهيم بالاي سنگ مقام رفت وبه فرمان خداآن سنگ آنقدربالارفت تاازهمه كوههاي جهان بلندتر شد ، به طوري كه تمام زمين دربرابر ابراهيم يك جاجمع شد.(1)
و بالأخره بعضي هم تمام مواقف و تمام حرم مكّه و... را مقام ابراهيم دانسته اند.(2)
درآيه 127 سوره بقره ، ساختن خانه توسّط ابراهيم(عليه السلام) تصريح شده است:
{ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبراهِيْمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ اِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ}.
(و نيز به ياد آور) هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه (كعبه) را بالا مي بردند (و مي گفتند:) پروردگارا! از ما بپذير، تو شنوا و دانايي.
خداوند به ابراهيم(عليه السلام) فرمان داد پايه هاي كعبه رابالا ببرد، در روايات تاريخي نقل شده است كه وقتي پيِ خانه را مي كندند، به سنگهاي عظيمي برخوردند كه با فشار آوردن بر آنها ، تمام زمين به لرزه درآمد، آنها اساس خانه كعبه بوده كه به دست آدم(عليه السلام) بنا شده بوده است.(3)
صاحب روضة الصّف نوشته است: اوّلين كسي كه كعبه را باگِل وسنگ ساخت، شيث بن آدم بود . اوكه 912 سال عمر داشت، تمام مدّت را درمكّه مقيم وبه حج و عمره مشغول بود.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ص 55
2 ـ تفسير نمونه، ج 3 ، ص 15
3 ـ اخبار مكّه ص 33
4 ـ اين سخن مؤلّف روضة الصّفا با آنچه در قرآن و تواريخ آمده است سازگار نمي نمايد زيرا وقتي ابراهيم(عليه السلام)همسر و فرزند خود را به آن سرزمين آورد، وادي غير آبادي بود بدون هيچ اثري از مكّه، بعدها قبايل جرهم و عمالقه در آنجا ساكن شدند و بتدريج شهر مكه ساخته شد.
|
28 |
|
از آيه 37 سوره ابراهيم كه در آن ابراهيم(عليه السلام) به پروردگار خود عرضه مي دارد: {رَبَّنا إِنِّي اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرّيَّتِي بِواد غَيرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّمِ...}. استفاده مي شود كه بناي خانه كعبه ، پيش از تجديدبناي ابراهيم(عليه السلام) بوده است. وقتي وي همسرش هاجر و فرزند شيرخوارش اسماعيل را ترك كرد ، اثري از آثار خانه بر جاي بوده است.
شاهد ديگر بر قدمت خانه ، آيه 96 سوره آل عمران است كه مي فرمايد: { إنّ أوَّل بيت وُضِعَ للنّاس لَلَّلذّي بِبَكَّة مُباركاً...}.
علاوه بر آيات قرآن، شواهد روايي و تاريخي فراوان وجود دارد كه قدمت كعبه به پيش از حضرت ابراهيم مربوط مي شود; از جمله علي(عليه السلام) در خطبه قاصعه ، ضمن بيان اينكه خداوند سختيها را براي امتحان بشر قرار داده ، فلسفه قرار گرفتن كعبه را در آن موقعيّت جغرافيايي دشوار و سرزمين خشك ، براي همين منظور دانسته و فرموده اند:
أَ لا تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبحانَهُ اِختَبَرَ الأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ(عليه السلام) اِلَي الآخِرِينَ مِنْ هذا العالَمِ بِأَحْجار لاتَضُرُّ وَ لا تَنْفَعُ وَ لا تُبْصِرُ وَ لا تَسْمَعُ فَجَعَلَها بَيْتَهُ الْحَرامَ اَلَّذي جَعَلَهُ الله لِلنّاسِ قِياماً ثُمَّ وَضَعَهُ بِاَوْعَرِ بِقاعِ الأَرضِ حَجَراً وَ اَقَلِّ نَتائِقِ الدُّنيا مَدَراً وَاَضْيَقَ بُطوُنِ الأَوْدِيَةِ قُطرا بَيْنَ جِبال خَشِنَة وَ رِمال دَمِثَة وَ عُيون وَ شِلَة وَ قُريً مُنْقَطِعَة لا يَزْكُوبِها خُفٌّ وَ لا حافِرٌ وَ لا ظِلْفٌ ثُمَّ اَمَرَ سُبْحانَهُ آدَمَ(عليه السلام) وَ وَلَدَهُ اَنْ يَثْنُوا أَعْطافَهُم نَحْوَهُ... (1)
مگر نمي نگريد كه كردگار عالم ، پيشينيان را از زمان آدم تا آخرين نفر در اين دنيا آزموده و مي آزمايد. آنها را به سنگهايي كه نه سودي دارند و نه زياني مي رسانند و شنوا و بينا هم نيستند امتحان مي كند، سپس آن سنگها را بيت الحرام خود قرار داد. خانه اي براي مردم بنا نهاد كه در سخت ترين نقاط سنگستان زمين واقع است; جايي كه مانندش از لحاظ رفعت و خاك و سنگي و تنگي درّه ها و گذرگاهها در روي زمين كمتر يافت مي شود. آن خانه را ميان كوههاي ناهموار و شنهاي روان و نرم و چشمه هاي كم آب و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تنبيه الغافلين و تذكرة العارفين، ج 2 صص 564 ـ 561
|
29 |
|
دهكده هاي دور از هم قرار داد ، كه حتّي سبزه زاري هم ندارد تا اشتر و اسب و گوسفندي را چاق و فربه كند. سپس آدم(عليه السلام) و فرزندانش را امر فرمود به سوي آن روي آورند.
از روايات تاريخي چنين برداشت مي شود كه خانه كعبه در توفان نوح فرو ريخته و اثري قرمز رنگ از آن باقي بوده است كه به ابراهيم(عليه السلام) امر شده در آن محل، خانه كعبه را برآورد . بعضي هم گفته اند كه به هنگام توفان ، خانه به آسمان برده شده است.(1)
ابراهيم عرض كرد : پروردگارا! اين سرزمين را شهر امني قرار ده و اهل آن را ـ آنها كه ايمان به خدا و روز بازپسين آورده اند ـ از ثمرات گوناگون روزي عطاكن. خداوند به پيامبر تأكيد مي كند كه اين سخن ابراهيم را به ياد آور كه :{ وَ اِذْ قالَ اِبراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ اَهْلَهُ مِنَ الَّثمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِالله وَ الْيَومِ الآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَاُمَتِّعُهُ قَلِيلا ثُمَّ اضْطُرُّهُ اِلي عَذابِ النّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ}.(2)
خواسته هاي ابراهيم پس از بناي كعبه در اين آيه عنوان شده و خداوند به آنها عنايت فرمود و آن خواسته ها رابرآورده ساخت.
آنچـه ابراهيم مي خواهـد، تنها پروردگـار متعال قادر به انجام آن است; زيرا وجود انواع ميوه ها در سرزميني خشك و سوزان و بي آب و شوره زار و سنگلاخ، جز به اعجاز پروردگار فراهم نمي آيد واين نعمتها، پاداشي است دربرابر عبوديّت محض ابراهيم(عليه السلام) كه بي چون وچرا همه چيز خود را در راه خدا از دست داده و اكنون فرزند دلبندش را به قربانگاه مي برد كه فدا كند.
خداوند مكّه را به عنوان مركز ثقل تجارت قرار داد كه هميشه انواع و اقسام كالاها و بهترين ارزاق از اطراف و اكناف به آن سرازير مي گردد و نقطه اي متروك و بدون هيچ سكنه اي را با معجزه جوشش چشمه زمزم به شهري با عظمت مبدّل كرد.
خداوند نه تنها براي مسلمانها كه براي غير آنها هم اين نعمات را درمكّه قرار داده است. كعبه به عنوان پناهگاه امني است براي همه مردم; زيرا مي فرمايد: { وَ إِذْجَعَلْنَا الْبَيْتَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه صص 42 ـ 41
2 ـ بقره: 126
|
30 |
|
مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخَذُوا مِنْ مَقامِ اِبراهِيمَ مُصَلّيً وَ عَهِدنا إِلي اِبْراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِي لِلطّائِفِينَ وَالْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ}.(1)
اين پاسخي است به درخواست حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه در آيه 126 همين سوره (بقره)، از خداوند داشت. اگر مردم جهان عموماً ـ كه مورد نظر آيه است ـ و مسلمانهاي جهان خصوصاً به فلسفه اين سخن توجّه داشته باشند و عمل كنند، مي توانند تمام مشكلات خود را در جوار اين خانه امن و در اين كنگره عظيم جهاني حج حل و فصل كنند، خصومتها و نزاعها را به صلح و صفا مبدّل سازند. امروزه كه متأسّفانه بعضي از ملّتهاي مسلمان در حال كشمكش با يكديگر هستند و قدرتهاي ضدّ اسلامي از موقعيّت سوء استفاده مي كنند و آتش اختلاف را شعله ور مي سازند، بيش از هر زمان ديگر توجّه به فلسفه سياسي حج ضروري است و چنانچه مسلمانان در اين مكان مقدّس به رفع اختلافهاي سياسي ، اعتقادي ، اجتماعي و اقتصادي اقدام كنند و به صلح و صفا برسند ، بيشتر تشنّجات جهاني از ميان خواهد رفت.
امنيّت خانه منحصر به عهد اسلامي نيست، در عصر جاهليت و از ابتداي احداث ، آنجا محلّ امن بوده است و اين امنيت تنها براي انسانها نيست كه حيوانات هم در امان هستند; زيرا كه فرموده است:
(و به خاطر بياوريد) هنگامي كه خانه كعبه را مركز امن و امان براي مردم قرار داديم (و براي تجديد همين خاطره) از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود انتخاب كنيد و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براي طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و سجده كنندگان (نماز گزاران)، پاك و پاكيزه كنيد .
اين سخن بيانگر آن است كه آنچه براي خدا و به نام خداست در حقيقت براي مردم است و خدا از همه چيز و همه كس بي نياز است.
كعبه اوّلين خانه اي است كه براي عبادت و به عنوان قبله مسلمين ساخته شده است و هيچ مركز عبادي و اجتماعي پيش از آن نبوده است كه به سود بشريّت به عنوان مركز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره: 125
|
31 |
|
اجتماع و مكاني پر بركت براي او ساخته شده باشد، هر چند كه بيت الله است
ولي خداوند
آن را براي مردم وضع كرده است . نتيجه آنكه، آنچه براي خداست
براي مردم است و آنچه در اختيار و براي مردم است از آن خداست.
يكي از علل شرافت كعبه قدمت آن است; زيرا قرآن براي قدما و پيشينيان دين احترامي خاص قائل است كه در سوره واقعه آيات 10 و 11 آمده است : { وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ} و اين ارزش كه خداوند براي كعبه قائل شده ، پاسخي است براي آنان كه در مورد احترام به حجرالأسود و بوسيدن آن ايراد مي كنند و مي گويند: يك قطعه سنگ چه ارزشي دارد كه هر سال ميليونها انسان، كه اشرف مخلوقات هستند، براي دست كشيدن برآن، بر يكديگر پيشي مي گيرند و به عنوان مستحبّ مؤكّد در برنامه زيارت خود قرار مي دهند. نگاهي به تاريخچه اين سنگ نشان مي دهدكه امتيازي درآن هست كه درهيچ سنگ ديگري در جهان نمي توان ديد، هرچند سنگهاي مقدّس ديگري نيز در تاريخ بشر وجود داشته و دارد.(1)
در صفحات آينده در فصل حج و تاريخ درباره بناي اوّليّه و تخريبها و تجديد بناهاي كعبه در دفعات گوناگون سخن خواهيم گفت و خواهيم ديد كه ديگر مصالح ساختماني خانه در اين تجديد بناها تغيير يافته و تنها حجرالأسود است كه هميشه در بنا و در محلّ اصلي خود نصب شده و باقي مانده است.
امتيازات كعبه را، علاوه بر اينكه اوّلين پرستشگاه آدميان است، مي توان در همين آيه 96 سوره آل عمران ديد; از جمله مبارك بودن آن كه پربركت است وپر فايده و اين خود يكي از جنبه هاي اعجاز آميز اين خانه است; خانه اي كه در درّه اي خشك و بدون هيچگونه آب و علفي و بدون هيچگونه سكنه اي در درّه اي عبوس، محصور در كوههاي سنگي سياه و خشن بنا شده است. آنهم با چند تكّه سنگ حجّاري نشده بي قواره، در ابتدا بدون سقف، ولي با آن همه بركات و منافع معنوي و مادّي.
منافع معنوي كعبه در موسم حج بر هيچ كس پوشيده نيست كه از ابتداي پوشيدن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در اين مورد، دربحث از رساله تاريخ اديان اثر مير جاالياده بيشتر سخن خواهيم گفت.
|
32 |
|
احرام در ميقات، انسانها مادّيّت و انانيّت خود را رها مي كنند و همه
تزيينات و
تشخّصهاي خود را به يكسو مي نهند. همه يك رنگ، يك شكل، در هيأتي
واحد، بي طبقه، بي تمايز و در معنويّت مطلق، چه بخواهند و چه نخواهند، مستغرق
مي شوند. معنويّت حج چشيدني است نه شنيدني; به عبارت ديگر مصداق آشكار و
برجسته: يُدرَك وَ لا يُوصَف است.
از بركات مادّي مكّه يكي اين است : با وجودي كه سرزميني بي آب و علف و غير قابل كشت و زرع است و به هيچ وجه از نظر طبيعي مناسب زندگي نيست، در طول تاريخ همواره يكي از شهرهاي پر تحرك و آباد و مركزي عمده براي تجارت بوده است.
ديگر امتيازِ كعبه، هدايتگريِ آن است; زيرا از چنان جاذبه اي بر خوردار است كه از سر تا سر جهان، از دور و نزديك، خشكي و دريا و همانگونه كه فرمان الهي است { ...مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق}مردم به زيارت آن مي شتابند. وقتي حضرت ابراهيم(عليه السلام) خانه كعبه را مي ساخت به فرمان الهي مردم را به زيارت خانه او دعوت كرد آنجا كه فرمود:
{ وَ إِذْ بَوَّأنا لاِِبْراهِيْمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكَ بي شَيْأً وَ طَهِّربَيْتِيْ لِلطّائِفِينَ وَالْقائِمِينَ وَالْرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأتُوكَ رِجالا وَعَلي كُلِّ ضامِر يَأتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيق}.(1)
اين آيات در تاريخ بناي كعبه به دست ابراهيم(عليه السلام)، و وجوب حج است و به بعضي از رازهاي حج اشاره دارد.
ابتدا سخن از تجديد بناي كعبه است. از آيه استفاده مي شود كه: بوّ به معناي آماده سازي است، همانگونه كه در روايات و منابع تاريخي آمده است كه: خداوند بافرستادن ابري بر روي محلّ كعبه ـ كه بر اثر توفان ويران شده بود و تنها حدود تقريبي آن مشخّص بود و ثابت نگه داشتن آن ابر ـ محلّ كعبه را به ابراهيم(عليه السلام) نماياند و بدين ترتيب ابراهيم(عليه السلام)ديوارهاي كعبه را بر پايه هاي قديم آن بنا نهاد.
پس ازآنكه خانه آماده شد، خداوند به ابراهيم(عليه السلام) فرمان دادكه خانه راازهرگونه شرك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حج: 27 ـ 26
|
33 |
|
و آلودگي پاك گردان وآن راكانون توحيد قرار ده وبراي قيام كنندگان وطواف كنندگان آماده كن.
مأموريت ابراهيم(عليه السلام) عبارت است از: پاك كردن خانه از شرك و آلودگيهاي ظاهري تا مناسب عبادت و طواف و نماز شود. در آيه به سه ركن از اركان نماز; يعني قيام، ركوع و سجود اشاره شده است. هرچند ممكن است بنا به نظر بعضي ازمفسّران ، مراد از قائمين مقيمان و ساكنان مكّه باشند ولي نظر اوّل را نيز تفسيرهاي الميزان ، في ظلال ، تبيان ، مجمع البيان و تفسير فخر رازي در ذيل آيه مورد بحث ، تأييد كرده اند.(1)
كعبه آماده شده و دستورات لازم به ابراهيم(عليه السلام) صادر گرديده است; وقت آن است كه كعبه بازگشايي شود و مردم به زيارت و طواف آن دعوت شوند . خداوند در آيه 27 سوره حج مي فرمايد:{ وأَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِ...}ابراهيم(عليه السلام) فرمان برده ، بر مقام ايستاد و فرياد برآورد: {أيّها النّاسُ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الَحجُّ البَيْتِ العَتِيق فَأَجِيبُوا رَبَّكُم}.(2) مردم دعوت را شنيدند و سواره و پياده به حركت درآمدند.
در اينكه خداوند چرا پيادگان را بر سوارگان مقدّم داشته، صاحبان روح المعاني
و مجمع البيان و نيز فخر رازي گفته اند: مقام پياده در نزد خداوند برتر
از مقام سواره است; چرا كه پياده رنج سفر را بيشتر تحمّل مي كند. روايتي هم از
پيامبر خد(صلي الله عليه وآله) نقل شده كه: حجّ
پياده هفتصد حسنه در هر گام و حج سواره هفتاد حسنه دارد.(3) البتّه اين در صورتي است كه حاجي توان تهيّه مركب و
سواره رفتن را داشته باشد ولي پياده حركت كند، نه از روي اجبار. از فحواي متن آيه
بر مي آيد كه سيماي حج بر خلاف آنچه امروز مي نمايد و مي بينيم،
سيمايي مردمي است نه اشرافي! پاسخگوي اين دعوت در درجه اوّل پياده ها
هستند
ودر درجه دوم سواره ها، آن هم نه سواران بر مركبهاي با افسارهاي
زرّين و اشرافي،
1 ـ نكـ : الميزان ، ج 14 ، ص 546; في ضلال القرآن ، ج 5 ، ص 593; تبيان ،ج 7 ، ص 308; مجمع البيان ، ج 8 ـ 7 ، ص 128
2 ـ تفسير نمونه ، ج 14 ، ص 69 ذيل آيه 27 سوره حج .
3 ـ للحاج الراكب بكلّ خطوة تخطوهاراحلته سبعون حسنة و للحاج الماشي بكلّ خطوة يخطوها سبعمأة حسنة... (تفسير كبير امام فخر رازي ، ج 23 ، ص 28)
|
34 |
|
بلكه زائراني سوار بر مركبهاي لاغر كه همين لاغري مركبشان طبقه راكبشان را مشخّص مي كند. اين نشان مي دهد كه حج ، بر خلاف فهم امروز ، چهره اي سرمايه دارانه ندارد.
در ادبيّات قديم ما نيز، حاجي چهره اي عاشقانه و ديني دارد نه چهره معتبر دنيايي . اين چهره زيباي عرفاني و الهي را به تبعيض آلوده كرده اند و اخلاص و علاقه عاشقان ائمّه را بر فقر و عدم تمكّن مالي آنان حمل كرده و گفته اند.
اغنيا مكّه روند و فقرا پيش تو آيند *** جان به قربان تو آقا! كه تو حجّ فقرايي
و بدين طريق اختلاف طبقاتي را مشروعيّت بخشيده اند و راه را براي شرك سياسي و طبقاتي باز كرده اند.
ابوالفتوح رازي مفسّر معروف در ذيل آيه 27 سوره حج، سرگذشت شخصي به نام ابوالقاسم بشر بن محمّد را نقل كرده كه : در نهايت ضعف و ناتواني به طواف مشغول بوده است ، از وي مي پرسند : از كجا مي آيي؟ او در پاسخ مي گويد : از راهي دور ، و پنج سال است راه سپرده ام و از رنج سفر پير شده ام . ابوالفتوح مي گويد: به خدا سوگند اين مشقّتي بزرگ و در عين حال اطاعتي نيكو و محبّتي صادقانه در پيشگاه حق است .(1)
آيه 28 سوره حج به طور فشرده به بيان فلسفه حج پرداخته مي فرمايد:{ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ...} منافع اين آيه به فرموده امام صادق(عليه السلام)، هم منافع مادّي و دنياوي است و هم معنوي و اخروي.
در قرآن كريم، در ارتباط با حج و كعبه و دعوت مردم به حج و آموزش مناسك حج و... بيش از همه نام حضرت ابراهيم(عليه السلام) مطرح شده و بسيار از او سخن رفته است.
نام حضرتش 69 مرتبه در قرآن مجيد آمده و از او به عناوين زير ياد شده است:
درهم شكننده بته (انبيا : 58).
تجديد كننده بناي كعبه و خدمتگزار خاص كعبه (بقره : 127 ـ 125) .
كسي كه بخوبي از عهده امتحانات خداوند برآمد .
كسي كه اعمالش دستورالعمل بيزاري جستن از شرك عنوان شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه ، ج 14 ، صص 71 ـ 70
|
35 |
|
است (ممتحنه : 4).
كسي كه باطل كننده عقايد خرافي ستاره وماه وخورشيد پرستي است (انعام :78 ـ 76).
مرد شجاعي كه به همه بت پرستان اعلام خطر مي كند و مي گويد : خدايان آنها را درهم خواهد كوبيد (انبيا : 57) .
كسي كه براي خدا تا قعر آتش مي رود (انبياء : 68).
كسي كه حاضر مي شود فرزندش را در راه خدا قرباني كند (صافات: 103).
كسي كه همسر و فرزندش را در سرزميني خشك و بي آب اسكان مي دهد كه منجر به بناي كعبه مي گردد (ابراهيم : 37) .
كسي كه اوّلين دعوت كننده مردم از هر جانب به سوي خانه خداست (حج : 27).
بنده اي صد در صد تسليم خداوند كه بدون هيچ چون و چرايي مطيع محض خداست (بقره : 131 و صافات : 84).
از او به عنوان امام و پيشواي جهانيان و به عنوان مردي بردبار و حليم نام برده شده (هود : 75) .
خداوند او را به دوستي خود برگزيده (نساء : 125) .
كسي كه وطن خود را ترك مي كند تا از مشركان دور باشد (مريم : 48).
كسي كه از خداوند مي خواهد پيغمبري براي ارشاد مردم بفرستد (بقره : 129).
فرزندان خود را وا مي دارد كه تا آخر عمر در برابر خداوند تسليم محض باشند (بقره : 132) .
كسي كه خداوند او را به عنوان فردي راستگو و وفادار به انجام پيمانهايش معرفي مي كند (نجم : 37) .
كسي كه خداوند از او به عنوان فردي سپاسگزار ياد مي كند (نحل : 121).
ابراهيم(عليه السلام) كسي است كه همه حجّاج مي خواهند و بايد در مقام او نماز بخوانند و عملا به او اقتدا كنند (بقره : 125) .
كسي كه مي خواهد مكّه و كعبه محلّ امني باشد و مي شود (بقره : 126).
|
36 |
|
كسي كه خداوند آيين او را منزّه از شرك قرار داده است (بقره : 135).
كسي كه خداوند خانواده او را برگزيده است (آل عمران : 23).
كسي كه خداوند مردم را از محاجّه با او منع كرده (آل عمران : 65) .
كسي كه خداوند امر مي كند كه بگوييد ايمان آورديم به آن كتابي كه بر پيامبر ما فرستاده و... بر ابراهيم(عليه السلام) و... (بقره : 136).
كسي كه خداوند بر حقّانيّت او شهادت داد (بقره : 140) .
كسي كه خداوند او را درمحاجّه بردشمنِ عنود (فرعون) پيروزگردانيد (بقره : 258).
كسي كه خداوند قدرت خود در زنده كردن مردگان را با زنده كردن چهار مرغ به او نماياند (بقره : 260).
كسي كه خدا به موحّد بودن او تأكيد دارد (آل عمران : 67).
خداوند به پيروي از آيين او امر مي كند (آل عمران : 95).
مقام او را يكي از نشانه هاي روشن خانه خود قرار داد (آل عمران : 97).
كسي كه خداوند وحي بر پيامبر اسلام را به وحي بر او تشبيه كرده است (نساء : 163).
او همان است كه بر حقّانيّت خود استوار است و بر مرام پدر ايراد مي گيرد و معبودهاي او را تخطئه مي كند و قومش را گمراه مي نامد (انعام : 74).
كسي است كه خداوند، پيامبر ما محمّد(صلي الله عليه وآله) را به دين او دعوت كرد (انعام : 161).
ابراهيم به فرمان الهي اوّلين بنا كننده كعبه پس از توفان نوح است، پس از آنكه به كمك اسماعيل پايه هاي كعبه را بالا برد، ازخداوند خواست كه خدمت او را قبول كند (بقره : 127).
قدمت بناي خانه كعبه به زمان هبوط آدم بر مي گردد. بناي كعبه به دست ابراهيم(عليه السلام)حدود ده هزار سال پس از خلقت آدم(عليه السلام) بوده و ابراهيم نسل نوزدهم حضرت آدم است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابوالحسن علي بن حسين مسعودي ، مروج الذّهب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ سوم، 1365، انتشارات علمي و فرهنگي، ج 1 ، صص 36 ـ 29
|
37 |
|
از گفته خود ابراهيم(عليه السلام) اين قدمت استنباط مي شود; پس از سكونت دادن همسر و فرزندش اسماعيل در جوار كعبه، گفت:
{ رَبَّنا اِنّيِ اَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِواد غَيْرِ ذيِ زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الُْمحَرَّم...}.(1)
اين بدان معنا نيست كه خانه به صورت كامل پابرجا مانده بلكه آثار آن به صورت تپّه كوچكي به رنگ قرمز باقي بوده است كه با استناد بر منابع تاريخي و ديني، به تفصيل بحث خواهد شد.
تقاضاهاي حضرت ابراهيم(عليه السلام) در آيات 35 تا 41 سوره ابراهيم آمده است . خداوند بدينوسيله به مسلمانها مي آموزد كه چگونه بايد دعا كرد و چه خواسته هايي را مطرح ساخت و از قاضي الحاجات چه حاجتي خواست.
ابراهيم دراين آيات هفت خواسته را مطرح كرده است كه عبارتند: از تقاضاي امنيّت ، دور ماندن از بت پرستي ، توجّه عمومي به مكتب توحيد و پيروانش ، بهره مند شدن عموم از ثمرات به عنوان مقدّمه اي براي شكرگزاري ، توفيق بر پا داشتن نماز ، تقاضاي پذيرش دعاهاي ابراهيم(عليه السلام) و سرانجام تقاضاي بخشش از لغزشهايش .
تقاضاهاي ابراهيم(عليه السلام) از طلب شروع و در آمرزش پايان مي يابد; آنهم نه براي شخص خودش كه براي عموم.
ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) وقتي بناي كعبه را به پايان مي رسانند، از خداي خود مي خواهند كه آنها و فرزندانشان را تسليم خويش گرداند و راه پرستش را به آنها نشان دهد و مناسك حج را به آنها بياموزد; { رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَينِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِيَّتِنا اُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَتُبْ عَلَيْنا إنَكَّ أَنْت التَّوّابُ الرَّحيِمُ}.(2)
از اين آيه، دستورات دين حنيف ابراهيم(عليه السلام) فهميده مي شود; ديني كه خداوند آن را به پيامبران خود آموزش داد و اين آيين ها و دستورالعملها تا دوران پيامبر بزرگ اسلام،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابراهيم: 37
2 ـ بقره: 128
|
38 |
|
متناسب با زمان و اقتضاي آن اِعمال مي شد، تا اينكه آيين اسلام توسط خاتم پيامبران به نهايت تكامل خود رسيد و ابلاغ شد، با توجّه به مناسبت آيه، مي توان گفت كه منظور از مناسك، مناسك و اعمال حج است.
اصولا عبادتِ حج، حدّ اعلاي عبوديّت است، اطاعت بدون چون و چرا و تبعيض; از فلان جا احرام ببند، از فلان مكان سنگريزه جمع كن، سنگها را در چند نوبت بزن، در طواف چگونه حركت كن، به چه طريق سعي بين صفا و مروه بجا آور، در كجا بيتوته كن، تا كي در آنجا باش، كي حركت كن و...
به علاوه هيچ تفاوتي هم براي پير و جوان، خان و خواجه، ارباب و رعيّت، زشت و زيبا، سياه و سفيد و... وجود ندارد، همگي بايد يكسان و همزمان اعمال را انجام دهند و حقّ چون چرا ندارند.
اين دستورات، غرور بيجا و بي مورد سردمداران قريش را درهم شكست و خود اين درهم شكستن غرور قريش، يك دنيا مطلب، لطف، سياست و عدالت است. خداوند بر زبان پيامبر خود ابتدا خاندان خود پيامبر را در هم مي كوبد و به آنان مي فهماند كه: { ... اِنَّ أكْرَمَكُم عِنْدَاللهِ أتْقيكُم...}و با اين دستور كه: { ثُمَّ اَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ اَفاضَ النّاسُ ... }به پيامبر فرمان مي دهد كه مردم را به وحدت و اتّحاد و اتّفاق دعوت كند.
پيامبر ابتدا خويشاوندان خود را از عمل زشت تبعيض منع مي كند، آنگاه ديگران را. او پارتي بازي نمي كند; زيرا حكومتش حكومتِ هزار فاميل نيست. پيامبر به خاطر خويشاوندان خود، پست و مقام نمي تراشد بلكه پستهايي را كه به ناحق تصرّف كرده اند از آن ها مي گيرد و از مسند قدرت غير قانوني شان فرود مي آورد. لذا به قريش كه خود را حُمس مي خواندند و از فرزندان حضرت ابراهيم بودند و در نتيجه سرپرستي كعبه را به دست داشتند و مي گفتند : ما به آنچه بيرون از حريم مكّه است نبايد احترام بگذاريم! و... دستور مي دهد كه همانند ديگر مردمان يكنواخت عمل نموده، در عرفات توقف كنند، بدين سان قوم و قبيله اش را از تفاخر منع كرد و به آنها گفت: با مردم و از مردم باشيد، اگر از مردم جدا شويد، همانند قطرات شبنم كه به اندك اشعّه آفتاب نابود مي شود، محو مي گرديد. به رود بپيونديد، به دريا ملحق شويد تا ابديّت يابيد. شما با مردم باشيد تا مردم
|
39 |
|
با شما باشند.
از ديگر دستورات مناسك حج اين است كه: { وَاْذكُرُوا اللهَ فيِ أَيّام مَعْدُودات فَمَن تَعَجَّلَ فيِ يَومَينِ فَلا اِثْمَ عَلَيهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقي وَ اتَّقُوا اللهَ وَاَعْلَمُوا أنَّكُمْ اِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}.(1)
در اين آيه و آيات پيشين، دستوراتي درباره اعمال حج داده شده است.
آيه دستوري است به حج گزاران كه ترك افتخار به پدران و اجداد كنند و تنها به ياد خدا باشند; يعني پس از انجام مراسم حج و عيد قربان، در روزهاي 11 و 12 و 13 ذي حجّه كه به ايّام تشريق معروف است، تنها به ياد خداباشند و ذكر خداگويند. پس از هر نماز، از ظهر عيد تا صبح روز 13 بگويند: الله اكبر، الله اكبر، لا اله الاّالله و الله اكبر، ولله الحمد، الله اكبر عَلي ما هَدانا، الله اكبر علي ما رَزَقَنا مِن بَهِيمَةِ الأنْعام...
يكي از وجه هاي نامگذاري اين سه روز به ايّام تشريق همين است كه در اين روزها، پس از توفيق در انجام اعمال حج، با تكرار اين اذكار روح انسان روشني مي يابد.
چنين دستوري در آيه 200 سوره بقره نيز آمده است كه:{ فَإذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاْذكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبائِكُمْ أَوْ أَشدَّ ذِكْراً فَمِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا في الدُّنيا وَ مالَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاق}.
از امام باقر(عليه السلام) نقل است كه فرمود: در دوران جاهليّت، پس از انجام مراسم حج، اجتماعي تشكيل مي دادند و به پدران و اجداد خود افتخار مي كردند تا اينكه، اين آيه تفاخر را منع كرد و فرمود: به ياد خدا باشيد، به همان شدّت كه در جاهليّت به پدران و اجداد خود مي باليديد.(2)
اعمال حج هر يك به نحوي نمادين است; از جمله سعي بين صفا و مروه كه ياد آور سعي
هاجر در حالت نااميدي است. سعي صفا و مروه از شعائر و نشانه هاي
خداست:
1 ـ بقره: 203
2 ـ تفسير نمونه، ج 2 ، ص 37
|
40 |
|
{ اِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ البيَتَ اَواعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أنَ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ}.(1)
صفا و مروه از شعائر و نشانه هاي خدا است، بنابر اين كساني كه حجّ خانه و يا عمره انجام مي دهند، مانعي ندارد بر آن دو طواف كنند (و سعي نمايند و هرگز اعمال بي رويّه مشركان كه بر آنها بتهايي نصب كرده بودند، از موقعيّت اين دو مكان مقدّس نمي كاهد) و كساني كه فرمان خدا را در انجام كارهاي نيك اطاعت كنند، خداوند در برابر عمل آنها شكرگزار و از افعال آنها آگاه است.
در كتب تاريخ آمده است(2) كه زن و مردي به نام نائله و اساف از قبيله جُرهم در كعبه مرتكب عمل خلاف شدند و به سنگ تبديل گشتند كه بعدها به صورت دو بت مورد پرستش قرار گرفتند و مردم آنها را به منظور تقرّب به خدا مي پرستيدند. بعضي گفته اند كه دو قطعه سنگ را به شكل آنها تراشيدند، اساف را بر بالاي كوه صفا و نائله را بر كوه مروه قراردادند.(3) وهنگام سعي مردم از اين دو كوه بالا مي رفتند و اين دو بت را مسح مي كردند.
ليكن مسلمانان به همين دليل از سعي بين صفا و مروه سرباز مي زدند تا اينكه، آيه فوق بر پيامبر خد(صلي الله عليه وآله) نازل شد و با دور ريختن بدعتها و تصفيه رفتار آن ها اصل حج و سعي بين صفا و مروه را تكليف كرد و بر روي خرافات خطّ بطلان كشيد. بعضي نزول آيه را در عمرة القضا; يعني سال هفتم هجرت مي دانند و برخي در حجّة الوداع.
اين عمل حج يادآور رفت و آمد هاجر است بين اين دو محل تا آبي بيابد و جان فرزندش اسماعيل را نجات دهد.
مراسم حج بيانگريك دوره كامل از مبارزات حضرت ابراهيم وخاندان اوست كه الگوي بشريت اند . در اين سفر است كه منازل گوناگون بندگي و توحيد، فداكاري و اخلاص براي انسان مشخّص مي شود. ديدن صحنه ها و شركت داشتن در مراسم حج، انسان را عميق تر متوجّه ابعاد معنوي آن مي كند. زائر بيت الله از نزديك، گذشت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره: 128
2 ـ اخبار مكه، ص 100
3 ـ مروج الذهب، ج 1 ، ص 412
|
41 |
|
فداكاري ابراهيم را در قربانگاه لمس مي كند، عبوديّت هاجر آن زمان كه ابراهيم(عليه السلام) او و فرزندش اسماعيل را در آن درّه خشك رها كرد و در پاسخ هاجر كه گفت: ما را به كه مي سپاري؟با قلبي متأثّر ولي بسيار مطمئن پاسخ داد: به خدايي كه به من فرمود شما را به اين سرزمين بياورم. كاملا قابل درك است كه اشكهاي سوزان هاجر و گريه هاي كودك شيرخوارش قلب ابراهيم راسخت تكان داد، طولي نكشيد كه آب و غذاي مادر و فرزند تمام شد، شير هاجر خشكيد و اسماعيلش بي آب و غذا و شير ماند، او كه نمي توانست در مقابل نگاههاي معصومانه و متضرّعانه اسماعيل مقاومت كند، تشنگي خود را فراموش كرد، هم براي به دست آوردن آب، هم براي اينكه شاهد مرگ فرزند معصومش نباشد، بين كوه صفا و مروه به رفت و آمد و دويدن مشغول شد، كه ناگهان در كنار فرزندش چشمه جوشان زمزم را ديد و مادر و كودك با نوشيدن از آن، از مرگ حتمي نجات يافتند.
سعي بين صفا و مروه ، درس استقامت، توكّل، اميد در نا اميدي و جانفشاني در راه اجراي اوامر الهي است. صفا و مروه از طرفي يادآور زماني است كه مكّه غرق در ظلمت شرك جاهليّت بود. كوه صفا، كه اوّلين پايگاه دعوت است، شاهد بود كه هيچ كس در ابتدا به دعوت پيامبر پاسخ مثبت نداد، ولي امروز جمعيّتهاي ميليوني لبّيك گويان دعوت رسول خدا را با شوق فراوان پذيرا شده اند و اين خود درس بزرگي است به آمران به معروف و ناهيان از منكر كه اگر دعوت حقّ آنها را نپذيرفتند مأيوس نشوند وبدانند كه حق سرانجام پيروزاست.
خداوند در قرآن مجيد موارد ديگري از خرافات دوره جاهليّت را در آيات متعدّد منع فرموده است، از جمله:
{ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيِتُ للِنّاسِ وَ الْحَجَّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَلكِنَّ البِرَّ مَن اِتَّقي و أَتُواْ البُيُوْتَ مِنْ اَبوابِها وَاَتَّقُوا الله لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ}.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره: 189
|
42 |
|
در جاهليّت مرسوم شده بود كه وقتي در لباس احرام بودند ، از درِ ورودي داخل خانه هاي خود نمي شدند، بلكه از نقبي كه در پشت منازل مي زدند وارد مي شدند. در اين آيه خداوند آنها را هدايت مي فرمايد و متذكّر مي شود كه كار نيك وارد شدن از پشت خانه ها نيست بلكه تقوا پيشه كردن و پرهيز از مخالفت با اوامر پروردگار از محسّنات است.
در فلسفه سعي صفا و مروه، بايد گفت كه: مطالعـه تاريخِ زندگـي مردان بزرگ، انسـان را به سوي كمال سوق مي دهد، امّا راه صحيح تري نيز وجود دارد و آن دقّت در حوادث و صحنه هايي است كه مردان خدا در عمل به مبارزه برخاسته اند.
اينگونه صحنه ها، تاريخِ زنده است! اثر تربيتي سعي بين صفا و مروه هيچگاه قابل مقايسه با وعظ و سخنراني صرف نيست. اين صحنه را بايد حسّ كرد نه درك، بايد تصديق كرد نه تصوّر، عينيّت است نه ذهنيّت، صحنه مبارزه هاجر است بايأس، مشكلات و...
از صحنه هاي ديگرِ عملِ حضرت ابراهيم(عليه السلام) رها كردن كودكي است كه سالها در آرزويش بوده، تنها گذاشتن همسري است كه اين آرزويش را برآورده و برايش فرزندي به دنيا آورده است. رهاكردن چنين عزيزاني در بياباني بي آب و علف و خالي از سكنه، كار ساده اي نيست; (إنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ المُبِينُ).(1)
همين مجاهده ها و آزمايشهاي سخت و سنگين بود كه ابراهيم را ابراهيم كرد و او را آنچنان پرورش داد و تاج پر افتخار امامت را بر سرش گذاشت.
تمام مراسم حج در حقيقت مبارزه است و از نشانه هاي روشن توحيد، بندگي و فداكاري مخلصانه مي باشد. توجّه به روح اعمال و مناسك و جنبه هاي نمادين آن، گذراندن يك كلاس پر بار تربيتي و يك دوره كامل خداشناسي و خداپرستي و پي بردن به اهميّت انسان است كه: رسد آدمي به جايي كه بجز خدا نبيند .
سعي صفا و مروه، يادآور آن موقعيّت و حالتي است كه هاجر داشت; اميد در عين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صافّات: 106
|
43 |
|
يأس، اطمينان در بحبوحه اضطراب و سرانجام موفقيّت و امداد غيبي و جوشيدن
آب
زمزمِ هميشه جوشان و نوشيدن مادر و فرزند عطشان از آن و حيات دوباره
يافتن.
آب رمز حيات و طراوت و جاودانگي است. اين است كه خاطره هاجر براي هميشه تاريخ زنده و تازه و پر تحرّك باقي خواهد ماند.
فلسفه سعي را به وضوح مشاهده مي كنيم، خدا گونه شدن هاجر و اسماعيل كه هر سال ميليونها انسان مسلمان زائر بيت الله بر گرد مرقد اين دو بنده مخلص خدا به طواف مي پردازند، همراه با طواف بر گرد خانه خدا. به علاوه، به ياد هاجر هفت دفعه بين صفا و مروه سعي مي كنند.
سعي بين صفا و مروه و ياد هاجر، به انسان مي آموزد كه براي احياي نام حق و به دست آوردن عظمت و استقلال و آبادي، همه، حتّي كودكان شيرخوار بايد ايستادگي كنند و تا پاي جان در راه رسيدن به هدف عالي خود بكوشند. سعي بين صفا و مروه به ما مي آموزد كه هميشه بايد اميدوار بود. كوه صفا و مروه نشانگر زوال باطل و استقرار حق است; همانگونه كه مدّتها بتهاي نائله و اساف بر بلنداي آن مستقر بودند ولي پيامبرِ حق، آنها را درهم شكست و امروزه بانگ شيرين لا اِله الاّ الله در آنها طنين انداز است.
حاجي كه حج را انجام داده و در شرف بازگشت است، در آغاز كار است نه در پايان كار. او با انجام اعمال و مناسك، با خدا آشنا شده و انس گرفته است. پس از اعمال حج است كه: حاجي بايد هميشه به ياد خدا باشد، با خدا باشد و او را در همه حال و در همه جا حاضر و ناظر بداند و به ياد و ذكر او باشد; اينكه در آيه ايّام معدودات (روزهاي 11، 12 و 13 ذي حجّه) را ياد كرده، بدان جهت است كه متصل به حج و جزو اعمال حج است و إلاّ ايّامِ مشخّص، مخصوص ياد خدا نيست، هميشه ايّام معدودات است و انسان مدام بايد با خدا باشد و خدا را از نظر دور ندارد.
در اين روزها كه به ايّام تشريق معروف است، حاجي بايد پس از هر نماز، ذكر مخصوص را تكرار كند كه: الله اكبر، الله اكبر، لا اله الا الله، والله اكبر، ولله الحمد، الله اكبر عَلي ما هَدانا، الله اكبر عَلي ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الأَنْعام .(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه، ج 2 ذيل آيه 203 بقره.
|
44 |
|
واژه حج در قرآن در ده جا آمده و به همراه هر مورد، حكمي از احكام حج بيان گرديده است. در آيه 196 سوره بقره مي فرمايد:
حج و عمره رابراي خدا به پايان رسانيد و اگر محصور شديد (و موانعي مانند ترس از دشمن يا بيماري اجازه نداد كه پس از احرام بستن وارد مكّه شويد) آنچه از قرباني فراهم شود (ذبح كنيد و از احرام خارج شويد) و سرهاي خود را نتراشيد تا قرباني به محلّش برسد (و در قربانگاه ذبح شود) و اگر كسي بيمار بود يا ناراحتي در سر داشت (و ناچار بود سر خود را بتراشد) بايد فديه كفّاره اي از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندي بدهد. و هنگامي كه (از بيماري و دشمن) در امان بوديد. پس كساني كه با ختم عمره، حج راآغاز مي كنند، آنچه ميسّر است از قرباني (ذبح كنند) وكسي كه ندارد سه روز در ايّام حج روزه بگيرد و هفت روز به هنگامي كه بازگشت (روزه بدارد) اين ده روز كامل است (البته) براي كسي است كه خانواده او نزد مسجد الحرام نباشند (اهل مكه و اطراف مكه نباشند) و از خدا بپرهيزيد و بدانيد كه او سخت كيفراست .(1)
در آيه 97 سوره آل عمران، اصل حج در اسلام تشريع شده است. در آيه 27 سوره حج، به ابراهيم(عليه السلام) امر شده است كه پس از بناي كعبه مردم را براي انجام مناسك حج دعوت كند.
در آيه 197 سوره بقره، زمان حج را مشخص كرده و تأكيد فراواني در انجام دقيق اعمال حج شده است; زيرا حج يك عبادت مهمّ اسلامي است كه اگر مراسم با دقّت و صحّت انجام نگردد و روح حج ناديده گرفته شود، مسلمانان زيان فراوان خواهند كرد. از سويي نظم و ترتيب و برنامه ريزي، از حتميّات زندگي بشر است و مي بينيم كه خداوند اين درس بزرگ زندگي را در آيه فوق الذكر داده و براي حج ايّام خاص را معين فرموده است ـ توضيح مطلب را در كتب حديث و مناسك مي توان ديد ـ .
ماههايي كه حج در آن انجام مي شود عبارتند از: شوّال، ذي قعده، ده روز اوّل ذي حجّه. لازم به يادآوري است كه بعضي از اعمال، فقط بايد در روزهاي نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم ماه ذي حجّه انجام شود و بقيه در طول ماههاي مشخص شده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه، ج2، ص23
|
45 |
|
خداوند مي فرمايد: مُحرم بايد از بسياري تمتّعات و اعمال كه درخارج از احرام مجاز بوده، چشم بپوشد; از قبيل تمتّعات جنسي، سخنان بيهوده گفتن، جرّ و بحث و مجادله و كشمكشهاي معمولي وبي ارزش وبه طوركلي ترك لذّتهاي مادي واميال وهواهاي نفساني.
نكته مهم ديگري كه در آيه آمده، وادار كردن حاجي به تهيّه توشه سفر است; زيرا در آن زمان بعضي از زائران كه خود را مهمان خدا مي شمردند هيچگونه زاد و توشه اي با خود برنمي داشتند، بدون زاد و توشه رفتن بعد از اسلام هم، كم و بيش در بين زائران بخصوص عرفا معمول بوده است:
نقل است كه گروهي پيش بُشر آمدند از شام و گفتند عزم حج داريم، رغبت كني با ما؟ ، بشر گفت: به سه شرط: يكي آنكه هيچ برنگيريم و از كس هيچ نخواهيم و اگر بدهند قبول نكنيم گفتند: اين دو توانيم اما اينكه بدهند و قبول نكنيم نتوانيم بشر گفت: پس شما توكّل به زاد حاجيان كرده ايد! (1)
دستور تهيّه توشه، منحصر به توشه مادّي نيست بلكه در وراي آن، توشه معنويِ پرهيزگاري، تقوا، اداي ديون و... نيز نهفته است. به علاوه، درسهايي كه مي توان از متقدّمان در اين مراسم گرفت; از معتقداني همچون: هاجر، اسماعيل، ابراهيم و نيز منكراني مانند ابرهه و....
علي(عليه السلام) در لحظات آخر حيات خود مي فرمايد:
الله الله في بَيتِ رَبِّكُم، لا تَخْلُوهُ ما بقيتم فإنّه اِن تركَ لم تناظرو .
حضرت هشدار مي دهد كه: شما را به خدا تا زنده هستيد دست از خانه خدا نكشيد كه اگر زيارت آن ترك شد، مهلت داده نمي شويد و موجوديّت شما به خطر خواهد افتاد.(2)
دشمنان اسلام نيز به اهميّت حج واقفند كه مي گويند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فريدالدين عطار نيشابوري، تذكرة الاوليا، به كوشش دكتر محمد استعلامي، چاپ دوم 1356 (2536)، شركت سهامي كتابهاي جيبي تهران، ص 98
2 ـ تفسير نمونه، ج 2، ص 28
|
46 |
|
مادام كه حج رونق دارد ما بر آنها (مسلمانها) پيروز نمي شويم. يا:
واي به حال مسلمانان اگر معناي حج را درنيابند و واي به حال ديگران اگر معني آن را دريابند. (1)
به همين جهت است كه خداوند در آيه 25 سوره حج، كساني را كه سدّ راه حج مي شوند، به عذاب اليم ودردناك تهديد مي كند و مي گويد: { اِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ الله وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذي جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاكِفُ فِيْهِ وَالْبادِ وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب أَليْم}. و در عين حال مسلمانها را به صبر و عدم تعرض به آنان دعوت مي كند و مي گويد:
{ يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَالله وَ لا الشَّهْرَ الحَرامَ وَ لا الْهَدْيَ وَ لا الْقَلائِدَ وَلا آمِّينَ اْلبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ اِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَلايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوم أنْ صَدُّوكُم عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقوي وَلا تَعاوَنُوا عَلَي الإِثمِ وَالْعُدْوانِ وَ اتَّقُواللهَ إِنَّ الله شَديدُ الْعِقابِ}.(2)
اي كساني كه ايمان آورده ايد ، شعائر الهي (و مراسم حج را محترم شماريد و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاي بي نشان و نشاندار و نه آنها كه به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او مي آيند، اما هنگامي كه از احرام بيرون آمديد ، صيد كردن براي شما مانعي ندارد و خصومت با جمعيتي كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيّه) مانع شدند، نبايد شما را وادار به تعدّي و تجاوز كند و (همواره) در راه نيكي و پرهيزگاري با هم تعاون و همياري كنيد و (هرگز) در راه گناه و تعدّي همكاري ننماييد و از خداوند بپرهيزيد كه مجازاتش شديد است.
هر چند در آيه بحثهاي زيادي شده است ولي آنچه در اين ميان مسلّم و روشن است، اين است كه: خداوند كساني را كه براي زائران خانه اش مشكل به وجود مي آورند و مانع راه آنها مي شوند، به عذاب دردناك تهديد مي كند و مي فرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه، به نقل از كتاب شبهات حول الاسلام.
2 ـ مائده: 2
|
47 |
|
هيچ تفاوتي ميان مجاوران و ساكنان مكّه و زائرين غير بومي نيست. خانه، خانه خدااست و خانه خدا خانه مردم است.
در آيه 196 سوره بقره حدود، شرايط و اعمالي كه بايد در مراسم حج انجام شود، بيان گرديده است. در همين آيه نكته هاي بسيار مهم مطرح است; از جمله آنجا كه مي فرمايد:
{ ... وَتَزَوَّدُوا فَإّنَ خَيْرَالزّادِ التَّقْوي...} دو دستور بسيار مهم بيان شده است:
نخست تهيه زاد و توشه دنياوي و دوّم زاد و توشه اخروي كه همان پرهيزگاري است.
مردم يمن كه به زيارت خانه خدا مي رفتند، به اين بهانه كه به خانه خدامي روند وميهمان خدا هستند، زاد و توشه اي با خود برنمي داشتند.(1) و غافل بودند كه خداوند براي تغذيه هر موجودي، راههاي خاصي و وسايل ويژه اي فراهم نموده است. اين آيه براي تفهيم همين موضوع نازل شده است و علاوه براين، زادِ اين سفرِ پر بركت بسيار متنوّع و گوناگون است.
آيه 28 سوره حج درباره منافع حج سخن گفته است كه: { لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...}. در زمينه منافع حج در وسائل الشيعه، جلد هشتم، باب اول، حديثي از هشام بن حكم از امام صادق(عليه السلام) منقول است كه:
خداوند انسانها را به عملي دستور داد كه اطاعت دين و مصالح دنياي آنان را در بردارد. در موسم حج مسلمانان از شرق و غرب عالم گِردهم مي آيند تا با همديگر آشنا شوند و از تجارت و فراورده هاي يكديگر برخوردار شوند و از به كرايه دادن وسايل نقليّه خود بهره ببرند و با اخبار و آثار پيغمبر اسلام آشنا شوند و آثار زنده بماند و به دست فراموشي سپرده نشود; زيرا اگر ملّتها فقط به فكر خود باشند، هلاك مي شوند و شهرها ويران مي گردد و استفاده از منافع تجارتي از بين مي رود و... اين است فلسفه حج. (2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تفسير نمونه، ج2، ص30
2 ـ محمدبن الحسن الحرّالعاملي، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تصحيح شيخ عبدالرحيم رباني شيرازي، چاپ پنجم 1398 هـ . ـ انتشارات مكتبة الاسلاميه، تهران، ج8 ، ص13
|
48 |
|
هر چند بعضي از علما حجّ بدون تجارت را افضل شمرده اند: لاَِنَّ الحَجَّ بِدُونِ الِتّجارَةِ أَفْضلَ وَ اكَْملَ .(1)
در آيه 198 سوره بقره فرموده است:
{ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبتَغُوا مِنْ رَبِّكُم فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا الله عِنْدَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَاذْكُرُوهُ كَما هَدايكُمْ وَ إنِ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِه لَمِنَ الضّالِّينَ}.(2)
گناهي بر شما نيست كه از فضل پروردگار خود (و از منافع اقتصادي در ايّام حج) بر خوردار شويد (كه يكي از فلسفه هاي حج پي ريزي يك طرح جامع اقتصاد اسلامي است) و هنگامي كه از عرفات كوچ كرديد، خدا را در نزد مشعر الحرام ياد كنيد ، همانطور كه شما را هدايت نمود، گرچه پيش از آن از گمراهان بوديد.
اسلام نسبت به همه چيز با ديد جامع مي نگرد و دستورهايش منطقي و در جهت اصلاح و رفاه بشر است. پيش از اسلام تجارت، مسافربري و حمل بار در موسم حج را حرام و گناه و موجب ابطال حج مي شمردند. مسلمانان كه خود شاهد و چه بسا پيش از گرويدن به اسلام عامل به اين معتقدات بودند، منتظر روشن شدن موضوع بودند كه : آيا مجازند طبق روش گذشته عمل كنند يا نه؟ آيه مورد نظر، حكم جاهلي را ابطال و اعلام كرد كه در موسم حج نه تنها تجارت و كسب درآمد حرام نيست بلكه همانگونه كه اخلاق، سياست، فرهنگ ، از فلسفه هاي حج است. اقتصاد نيز فلسفه مهمّ ديگر است و اين كنگره عظيم جهاني حج مي تواند و بايد پايه و اساس محكمي باشد براي يك جهش عمومي اقتصادي ممالك و ملل و امّتهاي اسلامي تا بتوانند خود را از نظر روابط اقتصادي، از ملل غير اسلامي و بخصوص مخالفان و دشمنان بيگانه آن ، بي نياز كنند.
در اينجا بايد توجه داشت كه مسائل تجاري مانع از انجام اعمال حج بطور تمام و كامل نشود; زيرا ... إنَّ التِّجارةَ إنْ وَقَعَتْ نقصاً في أعمال الحجّ لَم تَكُنْ مُباحة وَ إنْ لم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجله دانشكده ادبيّات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، اسرار حج و مناسك آن، دكتر محمد علوي مقدم، شماره اول و دوم، سال بيستم، 1366 ، ص437
2 ـ بقره: 198
|
49 |
|
توقع نقصاً فيه ، كانتْ مِنَ المباحات الّتي الأولي تركها لتجريد العِبادَة عن غيرها... .(1)
آيه 189 سوره بقره، به انسانها درس اخلاق و تربيت مي دهد.
نكات اخلاقي و تربيتي در قرباني :
در عملِ قرباني، تنها نام خدا را بر زبان مي رانند; به طوري كه در آيه 28 حج مي فرمايد: { لِيَشهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اْسمَ الله}.
در اين سخن نكته دقيقي هست و آن اينكه: توجه حاجي به هنگام قرباني، بايد تنها به خدا باشد، هر چند از گوشت قرباني خود و ديگران استفاده مي كنند، اين استفاده تحت الشعاع نام خدا و ياد او قرار گرفته است.
قرباني نشانه اي است از نهايت گذشت و يادآور قربان كردن اسماعيل است و تو بايد اسماعيلت را قرباني كني. در واقع خداوند از ابراهيم قربان كردن فرزندش را نمي خواست، بلكه مي خواست دل از علائق مادّي و دنيوي و ماسوي الله بركَنَد، حال اسماعيلِ حاجي هر چه و هر كه باشد بايد قرباني شود . اسماعيل او چيست؟ مقام، آبرو، موقعيّت، شغل، پول، خانه، باغ، اتومبيل، معشوق، خانواده، علم، درجه، هنر، روحانيّت، لباس، نام، نشان، جان، جواني، زيبايي و . . .(2) و خلاصه آنچه تو را در راه ايمان ضعيف مي كند بايد قربان شود . فلسفه قرباني ، آمادگي فرد است براي هرگونه ايثار و از خود گذشتگي در راه اجراي اوامر الهي.
ياد و نام خدا در حين عمل قرباني ، نفي اعمال مشركين است كه قرباني را براي بتها انجام مي دادند و هنگام ذبح ، نام بتها را بر زبان مي راندند. ذكر خدا در اين ايّام تكبير است كه در بحث از ايّام تشريق بدان اشاره شد.
بشر از ابتدا باورهايي داشته، هر چند در مواردي آلوده به مسائل خرافي، اما بسياري از آن موارد طبيعي و فطري به نظر مي رسيده است و اديان الهي اين تمايلات فطري را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجله دانشكده ادبيّات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد، شماره اول و دوم، سال بيستم، 1366 ، ص472، اسرار حج و مناسك آن، دكتر محمد علوي مقدم.
2 ـ دكتر علي شريعتي ، تحليلي از مناسك حج صص 145 ـ 143
|
50 |
|
مسير صحيح قرار داده اند كه از جمله آنها است ذبح قرباني در مراسم حج. اين عمل صرف نظر از پيروي سنّت ابراهيم، سابقه ديرينه اي دارد كه ابتدا به صورت هديه و تحفه و قرباني حيوان و حتي انسان در مكانهاي خاصي انجام شده و همراه با اورادي بوده است .(1)
زائران بيت الله بايد آلودگيها را از خود دور بريزند و خود را پاك كنند و به نذرهاي خود وفا كنند و طواف خانه را به جاي آورند: { ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ}.(2)اين طواف را بعضي اعم دانسته اند; يعني هم طواف زيارت، هم طواف نساء و هم حتي طواف عمره.(3)
در آيه بعدي مي فرمايد:
{ ذلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُماتِ اللهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ اُحِلَّتْ لَكُمُ الأَنْعامُ إِلاّ ما يُتْلي عَلَيْكُمْ فاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنْ الاَوْثانِ وَاجْتَنِبُوا قَولَ الزُّورِ}.
مناسك حج چنين است و هر كس برنامه هاي الهي را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براي او بهتر است، و چهار پايان براي شما حلال شده مگر آنچه دستور منعش بر شما خوانده مي شود. از پليديها; يعني از بتها اجتناب كنيد و از سخن باطل و بي اساس بپرهيزيد.
به عبارتي ديگر، در اين آيه آنچه را كه در آيات پيشين به تفصيل گفته است، جمع بندي مي كند و مي گويد: هر كس برنامه هاي الهي را بزرگ شمارد و احترام آنها را حفظ كند در پيشگاه خداوند مقرّبتر است. آنگاه هشدار مي دهد كه از سخن باطل بپرهيزيد. مراد از سخن باطل تلبيه مشركان است كه در مراسم حجّ جاهليّت مي گفتند: لبَّيكَ لا شَرِيكَ لَكَ اِلاّ شَرِيكاً هُوَ لَكَ، تَمْلكه وَ ما مَلَك .(4) و بدين سان براي خداوند شريك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : تاريخ جامع اديان، جان ـ بي ـ ناس، ترجمه علي اصغر حكمت: چاپ پنجم 1370، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.
2 ـ حج: 29
3 ـ كنز العرفان في فقه القرآن، جمال الدين مقداد بن عبدالله السّيوري تصحيح محمد باقر بهبودي، تهران 1384هـ . كتابخانه مرتضويه ، ج 1 ، ص 271
4 ـ تفسير نمونه ، ج 14 ، صص 92 ـ 85