بخش 5
11 ـ تاریخ یمینی 12 ـ الملل و النّحل 13 ـ الکامل 14 ـ تاریخ جهانگشای جوینی 15 ـ نزهة القلوب 16 ـ تجارب السّلف 17 ـ مقدّمه ابن خلدون 18 ـ تاریخ وصّاف 19 ـ تاریخ الفخری 20 ـ تاریخ تمدن اسلام 21 ـ تاریخ اسماعیلیان 22 ـ تاریخ آل بویه 23 ـ تاریخ عرب 24 ـ تمدّن اسلام وعرب فصل سوم : حج و سفرنامه 1 ـ سفرنامه ناصر خسرو
|
101 |
|
روكش طلا داشت و جواهر نشان بود)، با يك طبق و يك دوك طلا و هفده قنديل
نقره
(كه در كعبه بود) با سه محراب نقره كوتاهتر از قد انسان در بالاي كعبه
نهاده بودند با خود برد، پس از چند سال تنها حجرالأسود را بازگرداندند.(1)
روز سوم ربيع الآخر حَجّاج خانه كعبه را به آتش كشيد و خانه فرو ريخت و در روز پانزدهم جمادي الآخر عبدالله بن زبير كعبه را به دست خود منهدم كرد.
11 ـ تاريخ يميني
اصل كتاب توسّط ابونصر عتبي به عربي نوشته شده وبيشتر درباره دربار سلطان محمود غزنوي و پدرش سبكتكين است، به همين جهت به تاريخ يميني شهرت يافت. اصل متن، عربيِ مربوط به قرن پنجم است. در قرن هفتم توسّط ابو الشّرف ناصح بن ظفر بن سعد المنشي الجرفادقاني، معاصر اتابكان آذربايجان، به فارسي برگردانده شده است. در اين كتاب از حج و كعبه و مكّه سخن گفته شده; از جمله در مورد هدايايي كه به مكّه فرستاده و تقديم مي شده نوشته است.
احمد خوارزمي هر سال محموله اي از جانب نوح بن منصور به كعبه معظّمه مي برد تا بر اشراف مكّه و مدينه تقسيم كند و سهمي هم به فقرا و مستمندان مي رسيده است.
جرفادقاني از نصربن حسن به عنوان فردي ظالم ياد كرده كه بر سر راه حاجيان قرار مي گرفت و قافله هاي آن ها را اذيّت و آزار مي كرد و باعث بدنامي خاندان شريف و اصيل خود مي شد. اين نصربن حسن معاصر شمس المعالي قابوس بن وشمگير بوده است.
12 ـ الملل و النّحل
امام ابوالفتح تاج الدّين محمّد بن عبدالكريم شهرستاني كتاب معروف الملل
و
النّحل را در قرن ششم نوشته و گفته است: در بنيانگذار كعبه اختلاف است; بعضي
حضرت آدم را باني كعبه مي دانند كه خداوند سراپرده اي را براي او فرستاد
و آدم آن را در
1 ـ ترجمه تاريخ طبري ج 16 (دنباله تاريخ طبري) از عريب بن سعد قرطبي، ترجمه، ابوالقاسم پاينده، زمستان 1354،انتشارات بنياد فرهنگ ايران صص 6922 ـ 6921
|
102 |
|
محل كنوني كعبه نصب كرد.
بعضي كعبه را بيت زحل مي دانند و معتقدند كه باني اوّل آن طالع هاي معيّن و اتّصال هاي مقبول كواكب بوده و بدين جهت پايدار است.
شهرستاني هم معتقد است: اوّلين كسي كه در خانه كعبه بت نهاد عمروبن لُحّي بود. وي مردم را به پرستش آنها واداشت. اين جريان در آغاز پادشاهي شاپور ذوالأكتاف بوده است. با آمدن اسلام تمام آن بت ها از كعبه بيرون ريخته شد.
شهرستاني درباره عبادتگاه هاي ديگر نيز سخن گفته و نوشته است: غير از كعبه، خانه هاي ديگري نيز براي عبادت بوده كه بعضي بتكده و بعضي ديگر آتشكده بوده است. بتكده هاي متعلّق به اعراب و هندي ها و معابد مشهور هفتگانه را معرّفي و محلّ آن ها را مشخّص كرده است.(1)
شهرستاني در باره حج و عمره در دوران جاهلي مي نويسد: اعراب در جاهليّت به حج و عمره و احرام مي پرداختند. هفت طواف مي كردند و حجرالأسود را مسح مي كردند و سعي بين صفا و مروه را انجام مي دادند و در موقع سوگند مي گفتند:
قسم به طواف هاي هفتگانه ميان صفا و مروه و به صورت و تمثال هايي كه در مروه و صفا است (2)
وأشْواطٌ بَيْنَ المَرْوَةِ إلَي الصَّفا *** وَما فِيهما مِنْ صُورَة و مخايِلِ
شهرستاني حتّي تلبيه آنان را ذكر كرده كه در آن نوعي شريك براي خدا قائل بوده اند. آن ها در تمام مواقف وقوف مي كردند، هدي، رمي جمره و... انجام مي دادند و در قرباني، براي تقرّب به بت ها، خون قرباني را به بتان مي ماليدند و بت ها را با خون قرباني ها رنگين مي كردند.
وقتي قصيّ بن كلاب به قدرت رسيد و سِمت پرده داري كعبه را عهده دار شد، آنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ توضيح الملل ـ ترجمه الملل و النحل، تأليف محمد بن عبدالكريم بن احمد شهرستاني...تحرير نو، مصطفي بن خالقداد هاشمي عباسي، 1021 هـ. ق. با مقدّمه و تصحيح و تكميل و ترجمه سيد محمد رضا جلالي ناييني، جلد دوم، تيرماه 1358، تهران كتابفروشي اقبال و طهوري. صص 379 ـ 373
2 ـ منظور بت هايي است كه در صفا و مروه وجود داشت.
|
103 |
|
را از عبادت غير خدا منع كرد ولي قريش كسي را كه آن ها را به يكتا پرستي دعوت مي كرد از خود مي راندند.
13 ـ الكامل
ابن اثير كه نويسنده كتاب الكامل است، در اين كتاب حوادث را سال به سال نوشته است. وي بناي كعبه را به شيث بن آدم نسبت داده و گفته است: ... وانّه بني الكعبة بالحجارة والطين وي تا آخر عمر هميشه در مكّه بود و حج و عمره به جاي مي آورد. وَقيلَ أَنَّهُ لَمْ يَزَلْ مُقيماً بِمَكّة يَحِجُّ و يعتَمِر اِلي أنْ ماتَ (1)
ابن اثير مي نويسد: علماي گذشته بناي كعبه را به آدم(عليه السلام) نسبت داده و گفته اند: آن بنا تا طوفان نوح پابرجا بوده است. در طوفان، كعبه به آسمان برده شد و حجرالأسود به كوه ابوقبيس; و أمرالله جبرئيل فَرَفَع الكعبة اِلَي السَّماء الرابعة و كانت مِن ياقوت الجنَّة... و خبأ الحجرالأسود بجبل أبي قبيس فبقي فيه الي أن بني ابراهيم البيت فأخذه فجعله موضعه .
شرح بناي كعبه توسط ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام) به تفصيل در صفحات 106 الي 108 متن اصلي (عربي) جلد اوّل و صفحات 35 الي 40 ترجمه فارسي جلد دوم آمده است.
ابن اثير گفته است: عبدالمطلب در حمله ابرهه به كعبه اين ابيات را مي خوانده است:
يا ربّ لا أرجو لهُم سواكا *** يا رَبِّ فَامْنَعْ مِنهُم حماكا
إنّ عدوّ البيت من عاداكا *** امنعهم أن يخربوا فناكا
و افزوده است: ابرهه بر اثر اين دعاي عبدالمطلب و جسارتي كه به كعبه كرده بود، به چنان بيماري دچار شد كه اعضـاي او يكـي پس از ديگـري فرو ريخـت و خداوند سيلي فرستاد و حبشه را به دريا انداخت و بعث الله السّيل فألقي الحبشة في البحر... .
ابن اثير ضمن شرح وقايع مهم هر سال، امير الحاجِ هر سال را معرفي كرده و گفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الكامل في التاريخ لابن اثير (الشيخ العلامه عزالدين...ابن اثير) ج 1، ص 121
|
104 |
|
است: بعضي حكم امير الحاج بودن خود را جعل مي كرده اند; از جمله مغيرة بن شعبه در سال 40 هجري، حكمي از طرف معاويه جعل كرد و مراسم را يك روز زودتر انجام داد و در روز عرفه قرباني كرد; زيرا متوجه شده بود كه عتبة بن ابي سفيان، برادر معاويه اميرالحاج شده است.
او به حجّ ابومسلم خراساني و حوادث بعد از آن نيز اشاره كرده و در اين باره سخن گفته است.
درباره حمله قرامطه در سال 312 به تفصيل سخن گفته است و مي نويسد كه در جريان آن گروهي كشته شده و گروهي به اسارت درآمدند و از جمله اسرا، محمد بن احمد ازهري (لغويِ معروفِ متوفاي 370 هـ . ق .) بوده است.
ابن اثير حوادث گوناگون را به ترتيبِ وقوع ذكر كرده است. هر چند بيان آن ها جالب توجّه و آموزنده است ليكن موجب طولاني شدن كلام مي گردد; به عنوان نمونه به چند مورد به اختصار اشاره مي كنيم:
در سال 515 هـ . ق . مردي علوي، فقيهي از فقهاي نظاميه بغداد در مكّه ظهور كرد و به امر به معروف و نهي از منكر پرداخت و طرفدارانش زياد شدند. و خواست به نام خودش خطبه بخواند ليكن حاكم مكّه او را گرفت و به بحرين تبعيد كرد.
در سال 532 هـ . ق . جامه كعبه از هم گسيخت. تاجري فارسي جامه اي براي كعبه تهيّه كرد كه ده هزار دينار مصري هزينه آن شد.
در سال 608 هـ . ق . فردي باطني در منا به مردي از خانواده امير قتاده، حاكم مكّه حملهور شد و او را (به گمان اينكه خودِ امير قتاده است) كشت. امير قتاده دستور حمله به حاجيان را داد و آن ها را غارت كرد.
14 ـ تاريخ جهانگشاي جويني
عطاملك علاء الدين بن بهاءالدين محمد بن شمس الدين محمد جويني نويسنده جهانگشاي جويني است. او در اين كتاب به چند حادثه از حوادث حج اشاره كرده، مي نويسد: جمعي از باطنيه به تحريك ناصرخليفه به لباس حجاج در آمده بودند، وقتي
|
105 |
|
سيف الدين ايغلمش در اوايل سال 614 هـ . ق . به استقبال حجاج آمده بود
بر او حمله
بردند و به قتلش رساندند.
او گفته است كه خليفه النّاصرلدين الله به كمك چند تن از فداييان كه جلال الدين حسن به درخواست او اعزام كرده بود، در روز عرفه، در عرفات برادر امير مكّه را به اشتباه به جاي امير مكّه كشت.(1)
جويني به حادثه حمدان قرمط و حمله او به كعبه و قتل عام حجاج و پر كردن چاه زمزم از اجساد و كندن و بردن حجرالأسود پرداخته و به تفصيل در اين باره سخن گفته است.(2)
مؤلف به احتمال قريب به يقين در بيان مدّتِ نگه داري حجرالأسود توسّط قرامطه، دچار سهو شده است. او اين مدت را 25 سال نوشته در حالي كه تاريخ حمله قرامطه و كندن و بردن حجرالأسود، چهاردهم ذي الحجّه سال 317 هـ . ق . و اعاده آن دهم ذي الحجّه 339 هـ . ق . بوده است. از طرفي مقريزي در اتّعاظ الحنفاء صفحه 129 و قطب الدين نهروالي مكّي در كتاب الاعلام بأعلام بيت الله الحرام صفحه 166 مدّت نگهداشتن حجرالأسود توسط قرامطه را 22 سال نوشته اند.
15 ـ نزهة القلوب
حمدالله مستوفي صاحب كتاب نزهة القلوب در مقاله سوم از حرمين شريفين و بيت
المقدس نوشته است.(3) او به موقعيّت جغرافيايي خانه
كعبه، مسجدالحرام، شهر
مكّه، و حجاز كه در اقليم دوم قرار گرفته، پرداخته است.
از موقعيّت درّه مكه و اهميّت مذهبي كوه هاي اطراف مكّه نيز سخن گفته و
آيات و احاديث مربوط به مكّه، كعبه و
حج را يادآوري كرده است. حمدالله مستوفي به
صد سال تضرّع آدم(عليه السلام) و فرو فرستاده
1 ـ تاريخ جهانگشاي جويني، عطاملك علاءالدين بن بهاءالدين محمد بن شمس الدين محمد جويني، چاپ سوم 367، سازمان نشر كتاب انتشارات بامداد، ج 2، ص 121
2 ـ همان، ج 3، ص 153
3 ـ نزهة القلوب، تأليف حمدالله بن ابي بكر بن محمد بن نصر مستوفي قزويني، با مقابله و حواشي و...به كوشش دكتر محمد دبير سياقي اسفند 1336ناشر كتابخانه طهوري ـ تهران،ص 1
|
106 |
|
شدن كعبه به صورت خانه اي از ياقوت اشاره كرده و مي نويسد: پس از طوفان نوح، كعبه بيش از دو هزار سال ويران بوده تا اينكه حضرت ابراهيم(عليه السلام) به فرمان خداوند آن را تجديد بنا كرد.
مستوفي آنگاه درباره ميقات ها و فواصل آن ها سخن گفته و حجرالأسود را فرود آمده از بهشت دانسته و از تجديد بناي كعبه توسّط قريش، ابن زبير، حجّاج و... به تفصيل قلم زده است.
نويسنده نزهة القلوب از جنبه هاي اعجاز آميز و كرامات كعبه نيز به دفعات مطالبي آورده است. او از رشوه خواري حكام مكّه متأثّر شده و جرياني درباره رشوه دادن قزويني ها به حاكم مكّه نقل كرده كه سي هزار دينار به حاكم مكّه رشوه دادند تا اجازه دهد آنان پنجره خانقاه خود را به مسجدالحرام بگشايند!(1)
آنچه حمدالله مستوفي در باب حج، مكّه و كعبه نقل كرده، اغلب مسائل ملموس جغرافيايي است. او هيچ توجّهي به بُعد عبادي يا سياسي حج و اماكن مقدس نكرده است. ارزش بحث او بيشتر در توصيف كعبه، مكّه و حوالي آن است.
16 ـ تجارب السّلف
هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبي نخجواني، كه در قرن هفتم و هشتم مي زيسته، كتاب تجارب السّلف را در تاريخ خلفا و وزرا نوشته و به بعضي از حوادث و كرامات مربوط به كعبه و حج نيز اشاره كرده است. هندوشاه بيشتر به حوادث دوران اسلامي پرداخته و از جمله درباره حجّة الوداع نوشته است: پيغمبر(صلي الله عليه وآله) در سال دهم هجرت حجّ وداع گزارد، در مكّه نالان شد و به مدينه آمد. همچنان بيمار بود كه در محرم سال يازدهم هجرت بيماري اش سنگين شد تا در روز شنبه 12 ربيع به رحمت حق پيوست.
هندوشاه درباره نصب حجرالأسود، به اشتباه رفته است. او مي گويد: آن روز كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نزهة القلوب، ص 7
|
107 |
|
كعبه را عمارت كردند و صناديد قريش در وضع حجرالأسود او (محمد بن عبدالله(صلي الله عليه وآله)) را حَكَم خويش ساختند، 16 سال داشت!(1)
مؤلّف از ذكر حوادث تاريخي نيز غافل نبوده، به بسياري از آن ها اشاره كرده است; از جمله: هارون در سفري كه به حج رفت، دستور داد دو فرزند جعفر برمكي را، كه حاصل ازدواج او با خواهر هارون (عباسه) بود، به چاهي انداختند و سرچاه را پوشاندند و در بازگشت از همين سفر حج بود كه برامكه را برانداخت.(2)
مكّه حرم امن الهي است حتّي حيوانات در حريم حرم در امان هستند و ما نمونه هايي را در صفحات پيشين نقل كرديم. مايه تعجّب و جاي بسي تأسّف است آنان كه خود را خليفه و جانشين پيامبر مي دانند در حريم حرم دست به آدم كشي مي زنند و حرمت حرم را درهم مي شكنند!
در طول تاريخ آنان كه به زيارت خانه خدا توفيق يافته اند، بعضي پيش از سفر منقلب شده اند و بعضي بعد از سفر يا در حين اجراي اعمال و مناسك تحوّل روحي پيدا كرده اند. مؤلّف تجارب السّلف مي نويسد: ظهيرالدّين ابوشجاع محمد بن حسين در سال 476 هـ . ق . به وزارت مقتدي رسيد. او مردي نيك فطرت بود، در ايّام وزارت حج كرد. جز او و آل برمك كسي به هنگام وزارت، حج نگزارده بود. اين وزير پس از انجام اعمال حج در مدينه منوّره، به خدمت مسجد و حرم پيامبر(صلي الله عليه وآله)مشغول شد.
كعبه در طول تاريخ از زمان حضرت آدم تاكنون توسّط افرادي در حال تغيير و تحوّل و تخريب و بازسازي و بهسازي و گسترش بوده است; از جمله المقتفي دستور داد تا براي كعبه درب هاي نيكو بتراشند و درب هاي كهنه را به بغداد آوردند. وي در سال 555 هـ . ق . درگذشت. از درب هاي كهنه براي او تابوت ساختند و با آن تابوت دفن كردند.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تجارب السّلف، در تاريخ خلفا و وزراي ايشان، تأليف هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبي نخجواني به تصحيح اقبال آشتياني، به اهتمام دكتر توفيق سبحاني، چاپ 1357، كتابخانه طهوري. ص 10
2 ـ در برانداختن برامكه علل ديگري هم گفته شده. نكـ : تجارب السّلف، ص151
3 ـ تجارب السّلف ص 306
|
108 |
|
17 ـ مقدّمه ابن خلدون
عبدالرّحمن بن محمّد بن... خلدون نويسنده اين كتاب، در فصل ششم مقدّمه اي با عنوان مساجد و بيوتات معظم جهان مي نويسد: ... بهترين جايگاه روي زمين، مساجد سه گانه مكّه، مدينه و بيت المقدّس است... (1)
ابن خلدون بر حسب معمول، بناي خانه كعبه را به آدم نسبت داده، كه در مقابل بيت المعمور بنا كرده و سپس در طوفان نوح ويران شده است. وي كه به عنوان يك مورّخ جامعه شناسِ دقيق شناخته شده، مي گويد: معتقد است كه هيچ دليل و سندي تاريخي بر اينكه سيل خانه را ويران كرده باشد وجود ندارد، تنها در تفسير آيه 121 سوره بقره { وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ} گفته شده كه خانه را بر پايه هاي آن بنا كردند.
ابن خلدون ماجراي حضرت ابراهيم، هاجر و اسماعيل و درگذشت هاجر و اسماعيل و دفن آنها در حجر اسماعيل را بيان كرده و گفته است: حضرت ابراهيم به كمك فرزندش اسماعيل در محلّي كه اسماعيل آغل گوسفندان خود را ساخته بود خانه كعبه را بنا كرد. و نيز گفته است كه پس از درگذشت اسماعيل، فرزندان و داييهايش از خاندان جرهم، به خدمت كعبه همّت گماشتند. سپس عمالقه خدمتگزاران خانه شدند و از اطراف و اكناف به زيارت خانه مي رفتند و حج مي گزاردند. از كساني كه به حج مي رفتند تبابعه بودند كه احترام فراوان براي كعبه و عمل حج قائل بودند و يكي از آنها به نام اقيار اسعد ابوكَرِب برروي كعبه پارچه هاي نرم و جامه هاي مخطّط يماني پوشانيد و فرمان داد كه آن خانه را پاك نگهدارند و براي آن كليدي ساخت.
ابن خلدون مي نويسد: ايرانيان هم به حج مي رفتند و به كعبه نزديكي مي جستند و هدايايي تقديم مي كردند. پادشاهاني مانند كسري و ديگران اموال و گنجينه هاي بسياري براي كعبه مي فرستادند و داستان شمشيرها و دو آهوي زرّين كه عبدالمطلب هنگام كندن چاه زمزم يافته است، معروف مي باشد. اين آهوهاي زرّين هداياي ايرانيان بوده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مقدّمه ابن خلدون، تأليف عبدالرحمن بن خلدون ـ ترجمه محمد پروين گنابادي چاپ سوم 1352، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ج 2، ص 689
|
109 |
|
وقتي حضرت محمّد(صلي الله عليه وآله) كعبه را
گشود، در چاهي كه درون كعبه بود هفتاد هزار اوقيه
زربافت كه پادشاهان ايران آنها
را براي خانه كعبه مي فرستادند قرار داشت. پيامبر و پس از وي ابوبكر اين
گنجينه ها را به حال خود گذاشتند. عمر كه مي خواست آن را تصرّف كند نيز
توسّط شيبة بن عثمان باز داشته شد و منصرف گشت تا اينكه افطن (حسن بن حسين بن علي
بن علي بن زين العابدين) در سال 199 هـ . ق . بر مكّه چيره شد و آنها را
تصرّف كرد. گنجينه كعبه از آن پس از ميان رفت.
ابن خلدون گفته است: خداوند ورود مخالفان دين اسلام را به حرم ممنوع كرده و براي ورود مسلمانان هم شرايطي در نظر گرفته است. او حدود حرم را مشخّص كرده ونوشته است: حدود حرم كه به اين مزايا اختصاص دارد، عبارت است از سه ميل از راه مدينه تا تنعيم، و از راه عراق هفت ميل تا خميدگي منقطع كوه و از راه جِعرانه نُه ميل تا شعب و از جده ده ميل تا منقطع عشاير... .
در ارتباط با نام بكّه و مكّه به اختصار و وضوح نوشته است كه: ... اين است چگونگي و اخبار مربوط به مكه، و آن را امّ القري و كعبه نيز مي نامند، از كلمه كعب به علّت بلندي آن و هم آن را بكّه مي گويند، اصمعي مي گويد; زيرا مردم با يكديگر نرمي مي كنند. و مجاهد مي گويد: ب ي بكّه را به ميم بدل كرده اند، چنانكه لازب را لازم مي گويند كه مخرج ب و ميم به هم نزديك است و نخعي مي گويد: بكّه (با باء ) بر خانه كعبه و مكّه (با ميم) بر شهر اطلاق شود و زهري مي گويد: بكّه (به باء) بر كلّيّه مسجد و مكّه (به ميم) بر حرم اطلاق مي گردد. (1)
18 ـ تاريخ وصّاف
اديب شرف الدين عبدالله كاتب شيرازي ملقّب به وصّاف الحضره در تاريخ خود (تاريخ وصّاف) به حمله سعد الدّوله يهودي اشاره كرده و نوشته است: سعدالدوله يهودي از اهالي ابهر زنجان بود كه به وزارت ارغون رسيد. او براي برانداختن اسلام و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مقدّمه ابن خلدون، ص 697 ـ 696
|
110 |
|
محو آثار آن، مقدّماتي را فراهم آورد; از آن جمله محضري ساخت درباره
پيغمبري
ايلخان و به امضاي علماي زمان رسانيد و بدتر از آن، با ايلخانان مقرر
كرد كه كعبه اصنام بي نام سازد و مسلمانان را از عبوديّت خداي سبحان به پرستش اوثان
ملزم گرداند.
درسال 702 هـ . ق . غازان خان، فرماني مبني بر تعظيم و تفخيم سادات مكّه و خادمان بيت الله صادر كرد و چون راه حج ناامن بود، امير قتلغ شاه را اميرالحاج كرد و هزار سوار بر اسبها و يدكها و كوس و علم وبارگاه و سراپرده و ديگر اسباب و مراسم كه درخور چنين خيري عظيم باشد، براي او معيّن ساخت وبراي كعبه پرده اي گرانبها مزيّن به نام خود و محملي مخصوص به نام همايوني روانه داشت و از وجوه زكات دوازده تومان (يكصدو بيست هزار دينار) زر در وجه ادارات ملوك مكّه و مدينه و انعامات و تشريفات مشايخ عرب و قبايل و آماده ساختن زاد و راحله و ديگر مخارج ارزاني داشت.(1)
19 ـ تاريخ الفخري
ابن طقطقي نويسنده اين كتاب در حوادث مكّه و كعبه نوشته است: سنباد كه ساكن يكي از قراي نيشابور بود، به خونخواهي ابومسلم خراساني قيام كرد و زنان و فرزندان ولاياتي را كه به تصرف آورده بود، اسير كرد و چنين نمود كه قصد دارد به حجاز برود و كعبه را ويران كند. وقتي لشكر سنباد و منصور خليفه عبّاسي مقابل هم قرار گرفتند، سنباد زنان مسلمان اسير شده را سر برهنه سوار شتران در پيشاپيش لشكر خود به حركت در آورد، با فرياد وا محمد ي زنان، شتران رميدند و روبه لشكر سنباد برگشتند و آنها را تارو مار كردند.
محمد بن علي بن طباطبا (ابن طقطقي) موضوع اجابت دعاي يحيي بن خالد را بيان كرده كه گفته اند: يحيي بن خالد برمكي راديدند كه دور خانه طواف مي كرد و مي گفت: پروردگارا! اگر خشنودي تو در آن است كه نعمتي را كه به من داده اي باز پس گيري و مال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تحرير تازه تاريخ و صّاف، به قلم عبدالحميد آيتي 1346 انتشارات بنياد فرهنگ ايران، صص 234 و 235 و 242
|
111 |
|
و اهل و عيالم را از من بستاني، چنين كن ولي فرزندم فضل را از من مستان. آنگاه از خانه كعبه جدا شد و قدري دور شد، سپس برگشت و گفت: پروردگارا! براي شخصي مانند من ناپسند است كه در پيشگاه تو قائل به استثنا شود، پروردگارا! اگر مي خواهي فضل را نيز از من بگير. از اين روي پس از اندك مدّتي هارون الرّشيد ايشان را برانداخت.
هارون در طول خلافت خود ـ جز چند سال ـ يك سال به حج مي رفت و يك سال به جنگ با دشمنان دين مي پرداخت!(1)
نويسنده كتاب الفخري نوشته است: يك سال هارون پياده به مكّه رفت واين كار بين خلفا بي سابقه بود. رشيد هر سال كه به حج مي رفت صد نفر از فقها را با فرزندانشان همراه مي برد و هر سالي كه به حج نمي رفت سيصد نفر را با تجهيزات كافي از جانب خود به حج مي فرستاد.(2)
گفته اند كه: سالي هارون به اتفاق دو فرزندش امين و مأمون ويحيي و دو فرزندش فضل و جعفر به حج رفته بودند. در مدينه، هارون با يحيي و امين با فضل و مأمون با جعفر بن يحيي در سه محل نشسته بودند و دست به عطاي مردم گشوده بودند در آن سال سه عطا به مردم داده شد كه به زيادي آن مثل زده شده و مردم آن سال را سال اعطيات الثلاث ناميده اند.
در يكي از همان سفرهاي حج بود كه هارون چون به مدينه رسيد، موسي بن جعفر(عليه السلام)را دستگير كرده، در هود جي نشاند و به بغداد فرستاد و از رقّه فرمان قتل حضرتش را صادر كرد و گروهي از عدول محلّه كرخ را واداشت تا شهادت بدهند كه امام به مرگ طبيعي در گذشته است.
جنايت ديگري كه هارون در سفر ديگري از سفرهاي حج مرتكب شد، آن بود كه در بازگشت از حج به مسرور خادم گفت: برو سر جعفر را برايم بياور او رفت و جعفر برمكي را كشت و سرش را براي هارون آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مسعودي در التنبيه و الاشراف خود، صفحه 328، هشت حج و هشت غزو را به هارون نسبت داده است.
2 ـ تاريخ فخري، در آداب ملك داري و دولتهاي اسلامي، تأليف محمد بن علي بن طباطبا، معروف به ابن طقطقي، ترجمه محمد وحيد گلپايگاني، چاپ دوم 1360، بنگاه ـ ترجمه و نشر كتاب، ص 262
|
112 |
|
ابن طقطقي گفته است منصور در مكّه و در لباس احرام در سال 158 هـ . ق . درگذشت. وي را در حرم به خاك سپردند.
20 ـ تاريخ تمدن اسلام
جرجي زيدان نويسنده اين كتاب مي نويسد: منصور نخستين خليفه عبّاسي، براي منصرف ساختن مردم از زيارت كعبه قبّة الخضرا را ساخت و كاخها و دژها و جامع ها در بغداد بنا كرد. همو نوشته است: وليدبن يزيد خليفه اسلام بود كه درباره شراب غزلهايي سرود. وليد آنقدر به ميگساري اشتياق داشت كه روزي تصميم گرفت با ياران خويش از دمشق به مكّه بروند و روي پشت بام كعبه بزم ميگساري داير كنند و اگر پند و اندرز بعضي از نزديكان خليفه مانع اين كار نشده بود، وليد اين رسوايي عظيم را به بار مي آورد.(1)
21 ـ تاريخ اسماعيليان
برنارد لوئيس مؤلف تاريخ اسماعيليان است. وي به حوادثي كه در مكّه و يا سفر حج اتفاق افتاده و به طريقي به اسماعيليه ارتباط پيدا مي كند، پرداخته و نوشته است: در سال 609 هـ . ق . مادر جلال الدين حسن به زيارت كعبه رفت و زيارت او مقارن شد با كشته شدن يكي ازخويشان شريف مكّه، چون شريف مكّه بسيار شبيه به مقتول بود، اينطور تصور مي شد كه هدف قاتل، خود شريف بوده و به اشتباه خويشاوند او هدف قرار گرفته و گمان مي كرد كه قاتل از طرف خليفه بغداد به منظور كشتن او فرستاده شده، لذا بسيار خشمگين شد و كاروان زائران عراقي را غارت كرد وغرامت هنگفتي از آنها مطالبه كرد كه قسمت اعظم اين غرامت را مادر جلال الدّين حسن پرداخت.(2)
برنارد لوئيس نوشته است: قرامطه حجرالأسود را در سال 317 هـ . ق . كندند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ تمدن اسلام، جرجي زيدان، ترجمه و نگارش علي جواهر كلام، چاپ دوم دي ماه 1336 مؤسسه اطلاعاتي امير كبير.
2 ـ تاريخ اسماعيليان ـ تأليف برنارد لوئيس، ترجمه فريدون بدره اي، اسفند 1362 انتشارات توس، ص 241
|
113 |
|
در 339 هـ . ق . باز گرداندند. از قول ثابت بن سنان نقل
كرده است كه وقتي خبر در افريقيه
به مهدي فاطمي رسيد، نامه اي به ابوطاهر
نوشت و او را به خاطر اين عمل ناپسند سرزنش كرد وگفت: تو لكّه سياهي در صفحه تاريخ
به نام ما رقم زدي كه هرگز آن را پاك نتوان كرد و گذشت روزگار نيز آن را پاك
نخواهد كرد... تو با اعمال شرم آور خود سلسله و فرقه ما وداعيان مارا به كفر و
زندقه و الحاد متّهم ساختي.(1)
در همان نامه به ابوطاهر دستور داد حجرالأسود را به جاي خود بازگرداند كه حجر به جاي خود بازگردانده مي شود. در نقل قولهايي كه در ارتباط با اين موضوع شده، اختلاف زيادي مشهود است، حتّي در همين تاريخ اسماعيليان فاصله بين سالهاي 317 تا 339 هـ . ق . كه بيست و دو سال است و در مآخذ نيز همين را نوشته اند، با موضوع نامه مهدي فاطمي و برگردانده شدن حجرالأسود، طبق دستور وي منافات دارد (آيا ممكن است در فاصله 2 سال خبر به مهدي نرسيده باشد؟!)
22 ـ تاريخ آل بويه
نويسنده اين كتاب آقاي علي اصغر فقيهي به برخي از حوادث و توجّهات امراي ايراني به حج و كعبه اشاره كرده است از جمله گفته است: امير نوح همه ساله اموال و اشيا و جامه هايي براي پوشش كعبه و اموالي براي مجاوران مكّه و ساكنان مدينه توسّط احمد خوارزمي فرستاده است.
فقيهي به حمله قرامطه بر قافله حجاج در سال 312 هـ . ق . اشاره كرده و گفته است: در اين حمله جمع بسياري كشته شدند و گروهي زن و مرد و كودك به اسارت در آمدند و به عنوان برده ميان قرامطه تقسيم شدند. فقيهي در ارتباط با احمد بن علي نسائي صاحب صحيح نسائي كه يكي از صحاح سته است گفته: در راه سفر به مكّه در رمله (واقع در شام) از او خواستند در فضايل معاويه سخني بگويد ولي او در اين باره چيزي نگفت. او را بقدري زدند كه شدت ضربات موجب مرگش شد.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ اسماعيليان، ص 103
2 ـ تاريخ آل بويه و اوضاع زمان ايشان ـ يا نموداري از زندگي مردم آن عصر، تأليف علي اصغر فقيهي 1357 انتشارات صبا، ص 201
|
114 |
|
لغو موقوفات مكّه ـ القاهر خليفه جبّار، برادر ناتني مقتدر بود كه پس از وي به خلافت رسيد. او اموال مادر مقتدر را مصادره كرد و از اوخواست تا در حضور قضات املاكي را كه برمكه وقف كرده بود تا خرج فقرا و مساكين شود، از وقف خارج و وقف را باطل اعلام كند اما وي از اين دستور امتناع كرد و قاهر خود وقف را باطل اعلام كرد.(1)
23 ـ تاريخ عرب
بحث خود را ـ كه در كتب تاريخ و آنچه در ارتباط با حج، مكّه، كعبه، حُجّاج و حوادث واتّفاقات گوناگون است ـ بابيان مختصري از مباحث تاريخ عرب نوشته فيليپ خليل حِتّي ادامه مي دهيم. حِتّي مي نويسد: كعبه جاهليّت كه دژ اسلام شد، يك بناي معمولي، به شكل مكعّب(2) به سادگي بدوي بود، در آغاز سقف نداشت و يك سنگ سياه آسماني، كه داراي احترام و اعتبار ويژه اي بود، در آن جاي داشت. به هنگام ظهور اسلام، بناي موجود همان بود كه به نظر مي رسد به سال 608 هـ . ق . به دست يكي از حبشيان و از باقيمانده يك كشتي رومي يا حبشي كه بر ساحل درياي سرخ در هم شكسته بود، از نو ساخته شد. اطراف آن نيز حرم معمولي وجود داشت و كسان به زيارت آن مي آمدند و قربانها مي كردند. بنابه روايت اسلامي، كعبه در آغاز مطابق با يك نمونه يا تصوير آسماني ساخته شد و ابراهيم و اسماعيل پس از طوفان، بناي آن را تجديد كردند و توليت آن با اعقاب اسماعيل بود تا به روزگار گردنكشان جرهم و پس ازآنها قريشيان آمدند كه از اعقاب خاندان اسماعيل بودند. هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل(عليه السلام) مشغول ساختمان كعبه بودند، سنگ سياه را جبرئيل براي آنها آورد.
بدويان كه براي مبادله كالاهاي خود به شهرهاي حجاز مي آمدند، معتقدات مردم
شهري را فرا گرفتند و بنا را بر اجراي پاره اي اعمال و رسوم كعبه; مثل قربان
كردن شتر و
گوسفند در كنار سنگهاي (انصاب) مختلف ديگر، كه بت يا قربانگاه به
شمار مي رفت،
1 ـ تاريخ آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 115
2 ـ و نام كعبه از همين جاست
|
115 |
|
گذاشتند. در نظر آنها زيارت يكي از معابد، ازلحاظ ديني كار معتبري بود.
زيارت مكانهاي مقدّس يك رسم قديم سامي است كه يادگار آن تا ايّام عهد قديم بجا بود وشايد اصل آن از رسوم آفتاب پرستان باشد كه به هنگام اعتدال پاييزي، ضمن جشنهايي گرماي سخت را وداع گفته (قزح) خداي رعد و حاصلخيزي را استقبال مي كرده اند. در دوران پيش از اسلام، بعد از بازارهاي ساليانه در عربستان شمالي، در ماه ذي الحجّه زيارت كعبه و عرفه انجام مي شد. در سال هفتم هجري حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)مراسم قديم حج را، كه مربوط به كعبه و عرفه بود، مقرّر كرد.
فيليپ خليل حِتّي از قول رفعت نقل كرده كه: در روزگار ما وقتي كه فرد بدوي به طواف كعبه مي پردازد، به زبان عامي خود اين كلمات را تكرار مي كند: اي صاحب خانه، ببين كه من آمده ام، مگويي كه من نيامده ام، مرا و پدرم را بيامرز، حتّي اگر دلت نخواهد، بر خلاف خواهش دلت چنين كن; زيرا مي بيني كه به زيارت تو آمده و حج گزارده ام .(1)
حِتِّي مي افزايد: حج گزاران پياده و يا سوار برشتر، به حج مي رفتند، بيشتر مردان بودند ولي گاهي زنها و كودكان را هم باخود مي بردند و با سختي بسيار زياد، اين سفر را انجام مي دادند. با داد و ستد، حتّي گاهي با گدايي، خود را به مكّه و مدينه مي رساندند. كاروانهاي بزرگ حج، چهار كاروان بودند كه از يمن، عراق، شام و مصر مي آمدند. رسم چنان بوده است كه هر يك از اين كاروانها، پيشاپيشِ كاروانِ خود، محملي مي فرستاده اند كه نشانه اعتبار آن كشور بود. محمل عبارت بود از تخت رواني كه بدون سرنشين بر روي شتري مي بسته اند و آن را بسيار مي آراستند.
از قرن هفتم هجري اميران مسلمان كه مي خواستند استقلال خود را اعلام كنند و از طرفي خود را حامي اماكن مقدّسه بدانند، محمل هايي روانه مي كردند.
فكر ارسال محمل رابه شجرة الدار در قرن هفتم هجري نسبت داده اند كه همسر يكي از آخرين پادشاهان ايوبي بوده است.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ عرب، فيليپ خليل حِتّي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، چاپ دوم 1366 انتشارات آگاه، ص 173، نيز نكـ : مرآت الحرمين، ج 1، ص 35
2 ـ هر چند در پاره اي منابع مثل المعارف ابن قتيبه، ص 274، معجم البلدان ياقوت، ج 4، ص 886، اعلاق النفيسه ابن رسته، ص 226 و متن اصلي ص 192 و... ساختن محمل را به حَجاج بن يوسف (متوفاي 96 هـ . ق .) نسبت داده اند.
|
116 |
|
از روزگاران قديم، حج بزرگترين نيروي وحدت آفرين اسلام و مؤثّرترين وسيله ارتباط عمومي مؤمنان بوده و هست. تأثير اجتماعي اين سفر در برادران مؤمن و اهمّيت فوق العاده آن، غير قابل انكار است.
فيليپ خليل حِتّي مي گويد:از همه اديان جهان، اين امتياز ويژه اسلام است كه بيش از هر ملّتي در نابود ساختن فواصل نژادي و رنگي و قومي...توفيق به دست آورده است. به علاوه مراسم حج فرصتي ديگر ايجاد كرده است تا افكار و عقايد ديني ميان كساني كه از مناطق دوردست مي آيند و در كشورشان وسائل ارتباط جديد نيست و صداي مطبوعات قوّت كافي ندارد، منتشر شود.(1)
24 ـ تمدّن اسلام وعرب
دكتر گوستاولوبون نويسنده شهير و محقّق فرانسوي كه در قرن 19 و20 (1841 ـ 1931 ميلادي) مي زيسته، در كتاب تمدّن اسلام و عرب نوشته است: ابتدا در جزيرة العرب دو نژاد سكونت داشتند; يكي يقطان از اولاد سام و ديگر اسماعيل فرزند ابراهيم(عليهما السلام) و مادرش هاجر، اولاد اسماعيل در سر حدّ فلسطين تا حجاز مسكن گزيدند و اينان اوّل طايفه اي هستند كه در مكّه حكومت راندند ومكّه در آن زمان بسيار ترقّي و رشد كرد، تا آنجا كه با صنعا ـ كه شهر معظمي بود ـ برابري مي كرد و بر سر پايتخت شدن رقابت داشتند.(2)
گوستاولومون مي نويسد: اگر اعراب خدايان متعدّدي داشتند، خيال معبودِ واحد
و يكتا پرستي هم در آنها وجودداشت و همين زمينه مساعدي بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله)توانست
يكتا پرستي را رواج دهد. او
مي نويسد: در عربستان يك خانه پرستش مي شد كه نام آن كعبه بود و بر طبق
روايات مأثوره، بناي آن به دست ابراهيم صورت گرفته است. تمام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تاريخ عرب، فيليپ خليل حِتّي، ص 175
2 ـ تمدن اسلام و عرب، تأليف دكتر گوستاولوبون فرانسوي، ترجمه سيد محمدتقي فخر داعي گيلاني، چاپ چهارم، بنگاه مطبوعاتي علي اكبر علمي 1334، ص 91
|
117 |
|
اقوام جزيرة العرب آن را از مقامات مقدّسه شمرده و احترام آن را واجب
مي دانستند. از
دير زمان مرسوم بود كه از اطراف و اكناف به زيارت مكّه
مي آمدند و كعبه در حقيقت بتخانه خدايان عربستان بوده است. زمان پيغمبر اسلام
سيصد و شصت بت در آنجا موجود بود كه صورت حضرت عيسي و مريم هم جزو آنها بوده است.
اعراب آرايش و تزيين كعبه را از افتخارات خود مي شمردند. يهوديان نيز كعبه را
مقدّس و محترم مي دانستند. پيامبر(صلي الله عليه
وآله) كه تمام بتهاي عرب را در كعبه يكجا ديد، از اين نقطه اتّحاد به سود
پيشبرد اسلام استفاده كرد و گفت: خداي بي همتا همان خداي ابراهيم است كه باني كعبه
بود و تمام اعراب او راقبول دارند.(1)
گوستاولوبون در ضمن بحث از اعمال مذهبي اسلام و فرق مختلف آن، در مورد حج بحث مستقلي كرده و گفته است: زيارت بيت الله ـ كه واجب است هر مسلماني در مدت عمر لااقل يك مرتبه (با بودن استطاعت) آن را درك كند ـ يكي از اركان مهمّ اسلام شمرده مي شود و آن از جمله اركاني است كه داراي نتايج و فوايد سياسي بسيار است. سفر حج با كاروانهاي مهم و بزرگ صورت مي گيرد كه از قاهره و دمشق حركت مي كنند. در اين سفر دور و دراز بسياري از حجّاج در طول راه تلف مي شوند امّا براي اين زيارت كه از ايّام قديم رايج بوده، تحمّل تمام زحمات و خسارات، سهل و آسان بوده و هست و زائران در خود احساس الم و خستگي نمي كنند.
در ايّام حج، حدود دويست هزار مسلمان در مكّه (آن زمان) جمع مي شوند و يكديگر را ملاقات مي كنند و از حال يكديگر با خبر مي شوند. حج براي تشييد اخوّت مقرّر گرديده است.
آري تمام حجّاج در يك جا جمع مي شوند و در امور مذهبي، سياسي، تحقيقاتي، اقتصادي و... تبادل نظر مي كنند و از فرنگيان كسي از خوف جان نمي تواند به آنجا قدم بگذارد .(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تمدّن اسلام و عرب، ص 103
2 ـ همان صص 541 ـ 539
|
119 |
|
فصل سوم:حج و سفرنامه
|
121 |
|
سفر كعبه نمودارِ رهِ آخرت است *** گرچه رمز رهش از صورت دنيا بينند(1)
سير و سفر، به صور گوناگون توصيه شده است. قرآن كريم، كه نامه هدايت و دستور العمل زندگي سعادتمندانه همه جهانيان است، بارها انسان را به سير سفر تشويق و ترغيب كرده است; از جمله در سوره هاي:
يوسف آيه 109، حج آيه 46، روم آيه 9 و 42، فاطر آيه 44، غافر آيه 21 و 82، محمّد آيه 10، آل عمران آيه137، انعام آيه 11، نحل آيه36، نمل آيه 69، عنكبوت آيه 20، سبا آيه 18، كهف آيه47 و...كه:
{قُلْ سِيرُوا فِي الاَْرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللهُ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الاْخِرَةَ إِنَّ اللهَ عَلَي كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ}(2)
سير و سفرها در زمينه هاي گوناگون و با اهداف متفاوت انجام مي شود; مانند طلب علم، شناخت خويشتن و اخلاق خود، مشاهده شگفتيها، سفرهاي عبادي، (حج و زيارت مشاهد متبرّكه) گريزاز مشاغل دنيوي، تجارت، تماشا و تفرّج و... كه در هريك سودي نهفته است. پرسودترين و ثمربخش ترين آنها سفر حج مي باشد كه منافع آن هم دنيوي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ديوان خاقاني شرواني، تصحيح و تحشيه و تعليقات علي عبدالرّسولي سال 1357، چاپ چاپخانه مروي،ص 103
2 ـ عنكبوت: 20
|
122 |
|
است و هم اخروي.
بسياري از مسافران از سفر خود يادداشتهايي تهيّه مي كنند; بعضي يادداشتهاي خود را تنظيم مي كنند و به صورت مجموعه اي مي نگارند و به شكل سفرنامه در اختيار عموم قرار مي دهند وخوانندگان از آنها بهره مند مي شوند واز تجارب سفر آنها استفاده مي كنند. سفرنامه هايي كه در توصيف مناسك حج و آثار معنوي آن و مسير سفر، به ويژه شهرهاي مقدّس مكّه و مدينه است، از دير باز تا كنون به رشته تحرير در آمده و انتشار يافته اند ليكن آنگونه كه بايد مورد بحث وبررسي قرار نگرفته اند. در حالي كه اين نوع نوشته ها از كاملترين و معتبرترين منابع درباره حجاز ـ ازجنبه هاي تاريخي،اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و جغرافيايي ـ به شمار مي روند.
قصد ما در اين رساله، بحث و بررسي و تحقيق در سفرنامه ها نيست كه آن موضوعي ديگر است و فرصتي ديگر مي طلبد. بلكه هدف بررسي اجمالي است در حدّي كه برخورد نويسندگان آنها را با حج دريابيم; به عبارت ديگر، از طريق نوشته هاي آنها، با حج واعمال آن و كيفيّت انجام مناسك در دورانهاي مختلف تاريخ آشنا مي شويم و تحوّلات را در مي يابيم و ديدگاههاي اين افراد را از زبان خودشان مي شنويم و مي شناسيم، به اميد آنكه توفيق دست دهد و فرصتي پيش آيد تا تك تك اين سفرنامه ها، كه هر يك در حد خود گنجينه پر ارزشي است، مورد نقد و بررسي همه جانبه قرار گيرد.
هر چند بهترين سفرنامه هاي فارسي كه يك فرد ايرانيِ فارسي زبان، جريان كامل و دقيق هفت سال سفر خود را قدم به قدم و نكته، به نكته در نهايت اختصار وايجاز و در عين حال روشن وبدون ابهام نگاشته، سفرنامه ناصر خسرو در نيمه اوّل قرن پنجم است وليكن رونق سفرنامه نويسي در ايران، از قرن سيزدهم آغاز گرديده است.
1 ـ سفرنامه ناصر خسرو
ناصر خسرو درسال 427 هـ . ق . بر اثر خوابي كه ديد به عزم سفر قبله (حج)، خانه و كاشانه خود را ترك و ازمشاغل ديواني استعفاكرد و سفر هفت ساله خود راشروع و سيري درآفاق و تا حدودي در انفس كرد و در تمام طول مدّت سفر با علما و دانشمندان
|
123 |
|
نواحيِ مختلف در تماس بود و بر آموخته هاي خود مي افزود.
چون هدف اصلي او سفرِ قبله بود، نخست از زندگيِ گذشته خود توبه كرد. او در ابتداي سفرنامه به شرابخواري خود اعتراف كرده و گفته است: قُولُوا الحَقَّ وَلَوْ عَلي أنفُسِكُم . ناصر خسرو در اين سفرِ هفت ساله، چهار بار حج كرد از اين رو توصيف مكّه و ديگر اماكن و مراسم حج را بهتر از هر كسِ ديگري انجام داده است.
ناصر خسرو در سفرنامه نويسي فضل تقدّم دارد; زيرا پيش از او سفرنامه اي كه يك ايراني به زبان فارسي نوشته باشد سراغ نداريم. نه تنها در فارسي كه در عربي هم در ارتباط با حج و سرزمين حجاز اوّلين سفرنامه است.(1)
مي توان گفت كه شيوه سفرنامه نويسي در ادبيّات ايران را او پايه گذاري كرد.
در اين رساله هدف ما بيان سفرنامه هايي است كه در ارتباط با حج و حوادث و اتّفاقات مربوط به آن سخن گفته اند، لذا مي گوييم: كسي كه وصف مكّه و خانه كعبه و اعمال حج را به دقّت از اين كتاب (سفرنامه ناصر خسرو) خوانده باشد و زيارت بيت الله الحرام او را دست دهد، با وجودي كه فاصله هزار ساله در بين است، در انجام دادن اعمال حج از آنان كه پيشتر به اداي اين مراسم توفيق يافته اند باز پس نخواهدماند.
اضافه مي كنيم كه ناصر خسرو در سفرنامه اش تنها به ظاهر اعمال و شرح و معرّفي دقيق اماكن توجه داشته و از فلسفه حج سخني نگفته است. از اين رو، اين سفرنامه تنها ارزش معرّفي دقيق از اماكن زمان مؤلّف را دارد و نظر ناصر خسرو را در ارتباط با فلسفه اعمال و مناسك حج بايد در شعر او يافت و ما در جاي خود به تفصيل درباره آن سخن خواهيم گفت.
ناصر خسرو وقتي به جدّه مي رسد، مورد توجّه امير جدّه تاج المعالي بن ابي الفتوح قرار مي گيرد. او از توصيف جدّه تنها به داشتن باره حصين، پنج هزار سكنه، بازارهاي نيك و دروازه هاي آن اكتفا مي كند و دروازه ها يكي به سمت مشرق، به طرف مكه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معروفترين سفرنامه هاي حج و نخستين آن در زبان عربي، سفرنامه ابن جبيراست كه در 581 ـ 578 سفر كرده و شرح سفر خود را نوشته است (نكـ : فصلنامه ميقات حج، شماره چهارم سال 1372، صص 228 ـ 12)
|
124 |
|
ديگري به سمت مغرب به طرف درياست و در آن از كشت و ذرع خبري نيست.
روز جمعه از جدّه حركت مي كند وراه دوازده فرسنگي بين جدّه و مكّه را تا روز يكشنبه، آخر جمادي الآخر، طي مي كند و وارد مكّه مي شود. ناصر خسرو مكّه را اينگونه توصيف كرده است:
شهر مكّه اندرميان كوهها نهاده است نه بلند، و از هر جانب كه به شهر روند تا به مكّه نرسند نتوان ديد، بلندترين كوهي كه به مكّه نزديك است، كوه ابوقبيس است و آن چون گنبدي گرد است; چنانكه اگراز پاي آن تيري بيندازند بر سر رسد و در مشرقي افتاده است... (1)
نقل تمام مطالب موجب اطاله كلام مي شود.
ناصر خسرو به توصيف مسجدالحرام، صفا و مروه، ميله هايي كه در فاصله نيم فرسنگي مكّه نصب كرده اند، مسجدها، و... پرداخته و درباره احرام گرفتن، تلبيه گفتن، طواف و نحوه انجام آن، ايستادن در پس مقام و گزاردن نماز طواف و رفتن به زمزم وخوردن آب از آن، سخن گفته است.
در ارتباط با خانه هاي اقوام و ملّيتهاي مختلف و نيز عمارتهاي زيباي خلفاي بغداد كه بعضي خراب شده بودند، آب شور و تلخ چاههاي مكّه، و آبي كه امير عدن از زيرزمين (كاريز) به مكّه آورده بود و آبهاي گواراي ديگر كه سقّايان مي آوردند و مي فروختند، هواي گرم مكّه و... به تناسب سخن گفته است. مسجد الحرام را به تفصيل معرّفي كرده و ابعاد قسمتهاي مختلف را مشخص ساخته است. ونيز تعداد ستونها و عمودها و درب ها و طاقها و... همه و همه را شرح داده و خانه كعبه را اينگونه توصيف كرده است:
و خانه كعبه به ميان ساحت مسجد است، مربّعِ طولاني، كه طولش از شمال به جنوب است
و عرضش از مشرق به مغرب، طولش ]هفده ارش و بلندي[ سي ارش است
و عرض شانزده، و درِ خانه سوي مشرق است و
چون در خانه روند، ركن عراقي بر دست راست باشد و ركن حجرالأسود بر دست چپ و ركن
مغربيِ جنوبي را ركن يماني
1 ـ سفرنامه ناصر خسرو قبادياني مروزي، با حواشي و تعليقات و ... به كوشش دكتر محمّد دبيرسياقي، چاپ دوم 1363 كتابفروشي زوار صص 119 ـ 118