بخش 3
مناجات خطا کردم کبوتر حرم خسته دل کریما . . . قلب خسته بی نوا جمال یار بقا دون همّتان اتّکا سحر رسید امیدواران باب رحمت یا ربّ ! استغفارها به چهارده معصوم یا ربّ رحمت بی منتها در مناجات باری تعالی دوبیتی ها و رباعیات رباعیات حاجتمندی رباعیات پشیمانی
50 |
مناجات
الهي مرده ام من زنده ام كن * * * فقيرم دولت پاينده ام كن
الهي راه را گم كرده ام من * * * ازين جويندگي يابنده ام كن
الهي سوختم در آتش جهل * * * رها از آتش سوزنده ام كن
اگر عمري گنه كردم الهي * * * كرم بر عمر باقي مانده ام كن
غلامم سرخط آزادي ام ده * * * زغفلت برده ام من بنده ام كن
اگر شرمي نكردم از تو يا رب * * * تو با بخشندگي شرمنده ام كن
51 |
به آب رحمتت پاك از سياهي * * * در اين شام سيه پرونده ام كن
تهي دستم بگير از لطف دستم * * * زپا افتاده ام پوينده ام كن
غمم از حد گذشته شادي ام بخش * * * سراپا گريه ام من ، خنده ام كن
من « ژوليده » مي گويم به زاري * * * الهي مرده ام من ، زنده ام كن
( ژوليده نيشابوري )
* * *
خطا كردم
الهي گرچه يك عمري به نفس خود جفا كردم * * * ندانستم ، نفهميدم كه اين كار خطا كردم
تو گفتي اين جهان سجن است و انسان هست زنداني * * * در اين زندان فتادم هستي خود را فنا كردم
گنه كارم ولي دل بر اميد رحمتت بستم * * * زخوف آتش قهرت توسل بر رجا كردم
به مهماني خود در خانه خود دعوتم كردي * * * سر خوانت نشستم ، توبه نزدت بارها كردم
نمك خوردم شكستم با نمكدان توبه خود را * * * ولي از بس رئوفي تو ، به تو من التجا كردم
( ژوليده نيشابوري )
* * *
كبوتر حرم
كجا روم كه درِ لطف تو به من باز است * * * شها زتوست در عالم هر آنچه آواز است
52 |
كسي به باب دگر مي رود كه انديشد * * * كه بسته بابِ تو و باب ديگران باز است
كبوتري كه وطن كرد بر درِ حَرَمت * * * كجا دگر به سرِ او هواي پرواز است
كسي كه از دم گرم تو ذوق صحبت يافت * * * كجا دگر به دم سرد خلق دمساز است
كسي كه نازكشي چون تو نازنين دارد * * * بجاست بر مَلك و بر فَلَك گَرَش ناز است
خوش آنكه در ملأ عام با تو همدوش است * * * خوش آنكه در حرمِ خاص با تو همراز است
براي رهرو كوي تو راه نزديك است * * * زبهر قاصد بابت ، مدام در باز است
بيامديم به باب اللهي به درگه تو * * * كرم نما و عطا كن كه جاي اعزاز است
انَّما الدُّنْيا فَناءٌ لَيْسَ لِلدُّنْيا ثَباتٌ * * * ها حَبيبي قُمْ اَدِرْ مِنْ كَأْسِكَ الْعَذْبَ الْفُراتَ ( 1 )
( عارف تهراني )
* * *
خسته دل
الهي جز تو من ياري ندارم * * * تو را دارم به كس كاري ندارم
روانم تيره از دود گناه است * * * دلم مهجور و روي من سياه است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همانا دنيا فاني است و ثباتي ندارد .
هان اي حبيبم برخيز و از جام خنك گوارايت در مجلس ما بگردان و به من بنوشان .
53 |
چه سازم من چه گويم من الهي * * * به سوي خود مرا بگشاي راهي
نشد غير از گنه از من پديدار * * * همه آثار ذلت شد نمودار
زمن عزم گنه را دور گردان * * * دلم را از كرم پرنور گردان
مرا از بند غم آزاد گردان * * * به مهر و عفو خود دلشاد گردان
علاجي كن علاج ، اين خسته دل را * * * ترحّم كن تو اين ، بشكسته دل را
اگر از رحمتت من دور مانم * * * سيه رو گردم و رنجور مانم
( انصاريان )
* * *
كريما . . .
كريما به رزق تو پرورده ايم * * * به انعام و لطف تو خو كرده ايم
گدا چون كرم بيند و لطف و ناز * * * نگردد زدنبال بخشنده باز
چو ما را به دنيا تو كردي عزيز * * * به عقبي همين چشم داريم نيز
خدايا به عزّت كه خوارم مكن * * * به ذُلّ گنه شرمسارم مكن
به لطفم بخوان و مران از درم * * * ندارد بجز آستانت سرم
تو داني كه مسكين و بيچاره ايم * * * فرومانده نفس امّاره ايم
به مردان راهت كه راهي بده * * * وزين دشمنانم پناهي بده
خدايا به ذات خداونديت * * * به اوصاف بي مثل و ماننديت
به لبّيك حجّاج بيت الحرام * * * به مدفون يثرب عليه السلام
به طاعات پيران آراسته * * * به صدق جوانان نوخاسته
كه چشمم ز روي سعادت مبند * * * زبانم به وقت شهادت مبند
( سعدي شيرازي )
* * *
54 |
قلب خسته
الهي اي انيس شام تارم * * * به غير از لطف تو ياري ندارم
الهي اين من و اين قلب خسته * * * دل سوزان و اين پشت شكسته
الهي اين من و اين خواري من * * * به روز و شب ببين اين زاري من
الهي اين من و تنهايي من * * * الهي اين من و رسوايي من
الهي اين من و اين تيره روزي * * * بود حق گر مرا فردا بسوزي
سزاوار عقاب و هم عذابم * * * به وحشت از غم روز حسابم
همان روزي كه روز شرمساري است * * * همان روزي كه مجرم غرق خواري است
* * *
بي نوا
دري بگشا زرحمت يا الهي * * * به روي بي پناه عذرخواهي
نوازش كن تو باري خسته اي را * * * عنايت كن تو دل بشكسته اي را
خداوندا زدوشم بار بردار * * * به روز حشرم از ذلت نگه دار
در اين ملك فنا من بي نوايم * * * اسير نفس و دربند هوايم
دريغ از من مكن يا رب عطا را * * * بشوي از دفترم جرم و خطا را
طبيبا اي شفاي دردمندان * * * كريما اي اميد مستمندان
55 |
ببخشا از گنهكاران گناهان * * * بگير از لطف ، دست بي پناهان
پريشان خاطران را شاد گردان * * * گرفتاران زبند آزاد گردان
( انصاريان )
* * *
جمال يار
اي كه مي خواهي جمال بي منال يار را * * * در حريم دل چرا ره مي دهي اغيار را
ديدن ناديده را عشق خودي ها حائل است * * * از خودي بگذر كه تا بي پرده بيني يار را
درس هشياري برو در مكتب مستان بخوان * * * زانكه اين مكتب به مستي مي كشد هشيار را
در مسير عشق همچون ميثم خرمافروش * * * با علي باش و به گردن نه طناب دار را
« روزه داري » را دهان بسته تنها شرط نيست * * * طاقت اُشتر به ما ثابت كند اين كار را
پاك كن زآيينه دل گرد خودبيني كه كور * * * با عصايي مي كند پيدا رهِ هموار را
گر كه در حصن امان خواهي زحق اذن دخول * * * در كف نفس دني هرگز مده افسار را
در مذاق اهل عالم حرف حق تلخ است تلخ * * * زهر گردد چون شكر ، دارو شود بيمار را
56 |
در مقام خاكساري همچنان « ژوليده » باش * * * كز مسير خاكساري يافت اين آثار را
( ژوليده نيشابوري )
* * *
بقا
لحظه اي در خود فنا شو تا بقا پيدا كني * * * از منيّت ها جدا شو تا منا پيدا كني
حاصلي ما و تو را از ارتباط خلق نيست * * * سعي كن تا ارتباطي با خدا پيدا كني
تا تواني در رفاقت با خدا يكرنگ باش * * * صاف شو در زندگاني تا صفا پيدا كني
بگذر از قدر و بها و خاكساري پيشه كن * * * تا مقامي برتر از شيخ بها پيدا كني
همچو زرگر روز و شب دنبال سيم و زر مگرد * * * بگذر از زر تا به عالم كيميا پيدا كني
ديدن ناديده را چشم خدابين لازم است * * * از خودي بيگانه شو تا آشنا پيدا كني
تا نگردي لا ز الاّالله ، اللّهي بجو * * * جستجو كن تا كه الله را ز لا پيدا كني
( ژوليده نيشابوري )
* * *
دون همّتان
هر كه خود را بيشتر پابند دِرهم مي كند * * * بيشتر خود را اسير محنت و غم مي كند
57 |
وه چه بدبخت است آنكه با وجود ذات حق * * * سر بر دون همّتان از بهر نان خم مي كند
روزي هر روزه ما را دهد روزي رسان * * * در عوض روزي زعمر ما و تو كم مي كند
گريه ابر بهاران بين كه از همبستگي * * * چشمه ، نهر و نهر ، رود و رود را يم مي كند
در ضمير خويش هرگز ره مده فكر گناه * * * فكر هر كاري تو را بر آن مصمّم مي كند
از « فَمَنْ يَعْمَل » كه حق فرموده در قرآن بدان * * * خير و شر را ذات حق تفكيك از هم مي كند
تفرقه هرجا فتد كارش زهم پاشيدگي است * * * اي بنازم آن كه با حق رشته محكم مي كند
( ژوليده نيشابوري )
* * *
اتّكا
هر كس كه اتّكا به زر و زور مي كند * * * خود را زفيض رحمت حق دور مي كند
در ملك جان زياده مكن آرزو ، كه مرگ * * * آهنگ آرزوي تو در گور مي كند
بشكن غرور خويش كه در ارتكاب جرم * * * شيطان كمك به آدم مغرور مي كند
دنيا چو دام و دانه آن مكر و صيد را * * * با يك نگاه لال و كر و كور مي كند
58 |
گر بار منّتي نتواني بري به دوش * * * كاري بكن كه با عملش مور مي كند
( ژوليده نيشابوري )
* * *
سحر رسيد
شد وقت آن كه درد نهان را دوا كنيم * * * روي نياز خويش به سوي خدا كنيم
اي خفتگان بستر راحت سحر رسيد * * * خيزيد تا كه چاره جرم و خطا كنيم
بيگانگي بس است زدرگاه كردگار * * * خود را دمي به خالق خود آشنا كنيم
تا صبح عمر ما ننموده است رو به شام * * * كاري براي خجلت روز جزا كنيم
بهر نجات آتش دوزخ به صد اميد * * * دست دعا بلند به سوي خدا كنيم
تا كاسه هاي ديده نگرديده پر زخاك * * * چشمي به حال بي كسي خويش وا كنيم
شيطان نهاده بند گناهان به پاي ما * * * بهر رها نمودن خود دست و پا كنيم
( نغمه هاي مناجاتي ، ص224 )
* * *
اميدواران
آمد به درت اميدواري * * * كو را به جز از تو نيست ياري
59 |
محنت زده اي نيازمندي * * * خجلت زده اي گناهكاري
از گفته خود سياه رويي * * * وز كرده خويش شرمساري
شايد زدر تو باز گردد * * * نوميد چنين اميدواري
( چايچيان « حسان » )
* * *
باب رحمت
آمدم ، آمدم به سوي تو باز * * * اي خداي كريم بنده نواز
پاي تا سر همه نيازم من * * * از كرم سايه بر سرم انداز
آبروي گداي خويش مريز * * * دستم آخر سوي تو است دراز
بسته اي راه نااميدي را * * * كرده اي چون كه باب رحمت باز
( چايچيان « حسان » )
* * *
يا ربّ !
يا رب مرا به سلسله انبيا ببخش * * * بر شاه اوليا ، علي مرتضي ببخش
يا رب گناه من بود از كوه ها فزون * * * جرم مرا به فاطمه ، خيرالنسا ببخش
هر كار كرده ام ، همه بد بوده و غلط * * * يا رب مرا تو بر حسن مجتبي ببخش
يا رب اگر كه جود و سخايي نكرده ام * * * ما را تو بر سخاوت اهل سخا ببخش
60 |
يا رب مرا به رحمت بي منتها ببخش * * * يعني به ساحت حرم كبريا ببخش
يا رب گناهكار و ذليل و محقّرم * * * عصيان من به شوكت عزّوعلا ببخش
يا رب تو را به جاه و جلالت دهم قسم * * * جرم گذشته عفو كن و ماجرا ببخش
يا رب مرا ببخش به اهل صلات و صوم * * * يعني به نور صفوت اهل صفا ببخش
يا رب تو را به نور جمالت دهم قسم * * * كز ظلمتم رهان و به نور هدا ببخش
يا رب به نور ظلمت خاصان درگهت * * * اين بنده را به ختم همه انبيا ببخش
يا رب از اين معاصي بسيار بي شمار * * * مستوجب عقوبتم ؛ امّا مرا ببخش
( مفتون همداني )
* * *
استغفارها
اي شفاي علّت بيمارها * * * پيش تو آسان ، همه دشوارها
اي سرور سينه صاحبدلان * * * اي فروغ ديده بيدارها
اي به كينه ذات تو نابرده پي * * * عقل ها ، انديشه ها ، پندارها
اي رهانيده زطوفان بلا * * * كشتي بي ناخدا را بارها
ريخته باران رحمت بي دريغ * * * بر سر گل ها ، به پاي خارها
كرده از ابر كرامت بهره مند * * * خشك و تر ، گلزارها ، ني زارها
61 |
با خيال نرگس جادوي تو * * * در ضمير عارفان گلزارها
مي كنم اقرار بر يكتايي ات * * * دور باد از جان من انكارها
روز رستاخيز چشم پرسرشك * * * با تو و لطف تو دارد كارها
تا چه خواهي كرد با شرمنده اي * * * كز گنه دارد به كف طومارها
گر نگردد دستگيرم عفو تو * * * واي بر من ، با چنين كردارها
اين تو و اين لطف بي پايان تو * * * اين من و اين بانگ استغفارها
( باقر زاده « بقا » )
* * *
به چهارده معصوم
خدايا به اعزاز اين چند تن * * * كه هستند فخر زمين و زمن
به حق تو اي داور آب و خاك * * * بدين چارده نام معصوم پاك
به نور محمد چراغ سُبُل * * * سر و سرور و سرو باغ رسل
علي ولي شير پروردگار * * * سپهدار دين شاه دلدل سوار
به زهرا كه او دخت پيغمبر است * * * كه در عرش او زهره خنياگر است
به خلق حسن افتخار زمن * * * كه خلقش حسن بود و نامش حسن
به خون حسين آن كه در كربلا * * * بيفزود او را بلا بر بلا
به سجّاده زينت العابدين * * * به باقر شناساي علم اليقين
محمد كه همنام پيغمبر است * * * كه نعلين او عرش را زيور است
به جعفر گل روضه اصطفا * * * كش افزون بُد از صبح صادق صفا
به موساي كاظم به ميقات او * * * به قرب و مقام و مقامات او
به قدر علي بن موسي الرضا * * * شهيد خراسان به ظلم و جفا
به زهد محمد كه نعتش تقي است * * * كه در دين چوباباي خودمتّقي است
62 |
به شمع شبستان اهل يقين * * * علي النّقي نِقوة المهتدين
به شهد شكر لذّت عسكري * * * كه همچون حسن بُد به دين پروري
به مهدي قائم امام انام * * * سلامٌ عليهم ، عليهم سلام
كه در دين و دنيا مرا چند كار * * * برآري به فضل خود اي كردگار
يكي حاجتم را نماني به كس * * * برآرنده آن تو باشي و بس
دويم روزي من زجايي رسان * * * كه منّت نبايد كشيد از خسان
سيم چون به مرگم اشارت بود * * * به « الاّ تخافوا » بشارت بود
چهارم چنانم سپاري به خاك * * * كه باشم زآلودگي گشته پاك
ششم آن كه رويم زشرم گناه * * * در انبوه محشر نباشد سياه
به هفتم به نيكوترين حال من * * * بچربد ترازوي اعمال من
به هشتم به هنگام بيم فزع * * * زبان را نبايد نمودن جزع
نهم آن كه بر من به كردار زشت * * * نبندند درهاي خرّم بهشت
دهم آن كه بر سير بالاي پُل * * * بود گردن آزادم از بند و غل
ده و يك چو دوزخ زبانه كشد * * * مرا لطف تو بر كرانه كشد
ده و دو چو سرعت بود در حساب * * * بود بر من آسان سؤال و جواب
سه و ده كه آن نامه هاي درشت * * * به دست چپم نايد از سوي پشت
ده و چارمين آن كه بي ماجرا * * * ببخشي بدين چارده تن مرا
( حسام خوسفي )
* * *
يا ربّ
وقت است اگر به دعوت اُدْعوني اَستَجِب * * * دستي برآوريم به درگاه كبريا
63 |
يا رب به حق نقطه اِنّي اَنَا الغَفور * * * كاندر بسيط مركز عالم نيافت جا
يا رب به حق آيت لاتَقنُطوا كه هست * * * سرمايه سعادت و پيرايه رجا
يا رب به حق خامه مشكل گشاي « كُن » * * * كاو بست نقش نام تو بر لوح از ابتدا
يا رب به حق عرش كه تمجيد قدر او * * * مفهوم نيست كان ز كجا بود تا كجا
يا رب به حق صاحب صور و به نفخ او * * * آن دم كه گوش را نبود هوش از كجا
يا رب به آب ديده كرّوبيان پاك * * * كز خوف ، چشمشان نبود خالي از بُكا
يا رب به حق كوثر و تسنيم و سلسبيل * * * كان بر حبيب حضرت خود كرده اي عطا
يا رب به حق ابر بهاران كه مي رسد * * * هر شب ز فيض شبنم او خاك را نما
يا رب به حق غنچه كه از شرم عندليب * * * چون نوعروس مانده پس پرده حيا
يا رب به تاب طرّه سنبل كه دم به دم * * * چون زلف دلبران بگشايد ز هم صبا
يا رب به ساز بلبل عاشق كه هر سحر * * * بر بوي گل ز روي چمن بركشد نوا
64 |
يا رب به انبياي معظّم كه كرده اند * * * بي اجر و مزد حكمت تنزيل را ادا
يا رب به حق چارده معصوم متّقي * * * آنها كه در سفينه چو نوحند ناخدا
يا رب به حق عفّت مريم كه پاك بود * * * از زلّت فواحش و از تهمت زنا
يا رب به حسن و مال خديجه كه صرف كرد * * * در مقدم رسول تو بي شبهه و ريا
يا رب به حق چادر عصمت كه كرده اند * * * دوشيزگان قدس بدو روي التجا
يا رب به دعوتي كه اجابت قرين اوست * * * يا رب به حاجتي كه كند لطف تو روا
يا رب در آن زمان كه تو ماني و ما و بس * * * رحمت كني و باز نگيري ز ما عطا
مستوجب عذاب اليم و عقوبتيم * * * ما را اگر به شرطِ عمل ، مي دهي جزا
چون جان وداع قالب خاكي ما كند * * * آه ار عنايت تو نباشد در آن عَنا
« ابن حسام » را عملي موجب ثواب * * * گر نيست هست رحمت عام تو ملتجا
اميد من به رحمت بي منتهاي توست * * * يا منتهي الرّجا مكن اميد من هَبا
65 |
دعوت چو بي درود محمّد تمام نيست * * * صلّوا عليه ، سيّدنا ، اكرم الوري
( حسام خوسفي )
* * *
رحمت بي منتها
يا رب ! گناه اهل جهان را به ما ببخش * * * ما را سپس به رحمت بي منتها ببخش
هرچند ما نه ايم سزاوار رحمتت * * * ما را بدان چه نيست سزاوار ما ببخش
گفتي كه مستجاب كنم گر دعا كني * * * توفيق هم عطا كن و حال دعا ببخش
بگذر از آن گناه كه سدّ ره دعاست * * * هم بر دعاي ما اثري برملا ببخش
قصد از دعا ، اجابت امر است ، ورنه من * * * خود كيستم كه با تو بگويم خطا ببخش
ما را شبي به باغ پر از نرگس فلك * * * يعني : بدين كواكب نرگس نما ، ببخش
تا بشكفد به گلشن دل ها گل اميد * * * ما را به فيض لطف نسيم صبا ببخش
ما را اميد عفو تو مغرور كرد و بس * * * گر شد خطا ، بدين سخن بي ريا ببخش
اين اولين گذشت تو نبود ز جرم ما * * * بخشيده اي چنان كه به ما بارها ببخش
66 |
تا همچو ديگران به نوايي مگر رسيم * * * ما را به سوز سينه هر بينوا ببخش
دل هاي ما كه تيره شد از زنگ معصيت * * * يا رب ! به نور معرفت خود ، صفا ببخش
دور ار ز كاروان سعادت فتاده ايم * * * ما را به رهروان طريق وفا ببخش
آلوده از نخست نبوديم كامديم * * * ما را به حسن سابقه ، روز جزا ببخش
اشك ندامتي نفشانديم اگر ز چشم * * * ما را به چارده گهر پربها ببخش
روزي كه هر كسي به شفيعي برد پناه * * * ما را به آبروي شه انبيا ببخش
گر از خواص امّت مرحومه نيستيم * * * ما را به لطف عام شه اوليا ببخش
ما را ز اهل بيت ولايت اميدهاست * * * تقصير ما به حرمت خيرالنسا ببخش
گيرم به ما معاويه نفس ، چيره شد * * * ما را به رأفت حسن مجتبي ببخش
تا بر حسين عقل سليم اقتدا كنيم * * * عصيان ما به خامس آل عبا ببخش
از شيخ و شاب چون همه بيمار غفلتيم * * * در سايه امام چهارم ، شفا ببخش
67 |
در راه علم و معرفت از ما قصور شد * * * ما را به علم باقر احمدسخا ببخش<
تا جز طريق صدق و صفا راه نسپريم * * * ما را به زهد صادق حيدرعطا ببخش
زين تنگناي محبس تن تا برون رويم * * * ما را به حلم موسي جعفر ، بيا ببخش
از قربت ار به غربت دنيا فتاده ايم * * * عصيان ما به ساحت قدس رضا ببخش
ما را به آبروي جواد آن سپهر جود * * * يعني تقي به علم و عمل مُرْتَقي ( 1 ) ببخش
يا رب ، به سيّدالنقبا شاه دين ، نقي * * * ما را به راه دين ، نظر كيميا ببخش
هرچند رحمت تو فزون تر ز جرم ماست * * * ما را به حق عسكري ذوالعطا ، ببخش
عمري ز ما اگرچه نديدي به جز خطا * * * يا ذاالكرم به مهدي صاحب لوا ببخش
ما را بدان دقيقه كه گلگون بِراق عشق * * * بي مصطفي شد از ستم اشقيا ببخش
بر آن دمي كه دلدل ميدان پردلي * * * بي مرتضي شد از ره جور و جفا ببخش
يا رب ، بدان دقيقه كه عنقاي قاف عشق * * * رو كرد در حريم شه كربلا ببخش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مُرتَقي : رفيع و بلند .
68 |
يعني كه ذوالجناح فلك سير شاه دين * * * بي شاه شد به سوي حرم برملا ببخش
يا رب ، بدان دقيقه و ساعت كه اهل بيت * * * واقف شدند زان خبر غمفزا ببخش
( صابر همداني )
* * *
در مناجات باري تعالي
الهي مرا محرم راز كن * * * در معرفت بر دلم باز كن
دلي ده كه باشد شناساي تو * * * زباني كه بستايد آلاي تو
چو با من در اول كرم كرده اي * * * به فضل خودم محترم كرده اي
در آخر همان كن كه كردي نخست * * * كه در هر دو حالت اميدم به توست
چو لطفت مرا رايگان آفريد * * * خردمنديم داد و جان آفريد
هم آخر به لطف خودم دستگير * * * به فضلت مرا رايگان درپذير
چو داني كه بي زاد و بي توشه ام * * * هم از خرمن خويش ده خوشه ام
مبر آبم اي آبرويم به تو * * * اميد من و آرزويم به تو
به روي من از كرده ناپسند * * * دري را كه هرگز نبستي مبند
ز رحمت به رويم ز پيشم مران * * * به قهر از در لطفِ خويشم مران
كه برگيردم گر توام بفكني * * * كه بپذيردم گر توام رد كني ؟
اگر لطف تو برنگيرد مرا * * * كرا زهره كاندر پذيرد مرا
مخوف است راهم دليلي فرست * * * گذر آتش آمد خليلي فرست
اگر دوزخ اين ناسزا را جزاست * * * تو آن كن كه از رحمت تو سزاست
من ار بي رهم از لئيمي خويش * * * تو مگذار راه كريميّ خويش
خط عفو دركش خطاي مرا * * * ببخش از كرم كرده هاي مرا
69 |
مدر پرده من كه بي پرده ام * * * به رويم ميار آن چه من كرده ام
به آب كرم دفترم را بشوي * * * مريز اين سيه نامه را آبرو
اگر من گنهكارم اي كردگار * * * تو آمرزگاري و پروردگار
سراپاي من گرچه آلايش است * * * اميدم ز عفو تو ، بخشايش است
( حسام خوسفي )
* * *
دوبيتي ها و رباعيات
رفتار تو با من اي خداوند كريم * * * آن است كه بوده با مسيحا و كليم
گويي كه نديده اي گناهي از من * * * از بس كه رحيمي و غفوري و حليم
* * *
گر براني ور بخواني زين درم * * * غير از اين نيست جاي ديگرم
خانه ات را حلقه بر در مي زنم * * * گرد بام خانه ات پر مي زنم
* * *
بارالها بر درت روي سياه آورده ام * * * عمر از كف رفته و بار گناه آورده ام
راه تاريك است وليكن آيه « لاتقنطوا » * * * روشني با خود من گم كرده راه آورده ام
* * *
شد عمر و به طبع خواهشم هست هنوز * * * صد نعل گنه در آتشم هست هنوز
70 |
با آن كه نه روي توبه مانده است و نه عذر * * * از دوست اميد بخششم هست هنوز
* * *
اي باب هدايتت به خلقان همه باز * * * اشيا همه را به درگهت روي نياز
هرچند كنم گناه آرم به تو روي * * * هرچند غلط كنم ره آيم به تو باز
* * *
بر بنده روسياه يا رب تو ببخش * * * بر عاجز بي پناه يا رب تو ببخش
از عفو و عطا ملول هرگز نشوي * * * من هرچه كنم گناه يا رب تو ببخش
* * *
ابروي تو قبله نمازم باشد * * * ياد تو گره گشاي رازم باشد
از هر دو جهان برفكنم روي نياز * * * گر گوشه چشمت به نيازم باشد
* * *
رباعيات حاجتمندي
( 1 )
* * *
الله كه كافي المهمّات تويي * * * الله كه سامع المناجات تويي
حاجات مرا برآر كاندر همه حال * * * ذوالعفو و برآرنده حاجات تويي
( 2 )
* * *
يا رب غلطم فزون ز مقدار بود * * * روزم سيه از خطاي بسيار بود
با اين همه نيست افتخارم به كسي * * * فخرم همه بر خداي غفار بود
( 3 )
* * *
يا رب چو من ار گناهكاري باشد * * * غفران ترا در انتظاري باشد
71 |
عفوت ز پي گناه كاران گردد * * * چون يار كه در سراغ ياري باشد
( 4 )
* * *
اي آن كه به جز تو هرگزم يار نبود * * * در شدت و محنتم نگه دار نبود
در مهلكه ها كه بسته بد راه نجات * * * افتادم و جز توام مددكار نبود
( صفي عليشاه )
* * *
رباعيات پشيماني
( 1 )
* * *
يا رب ز كرم دري به رويم بگشا * * * راهي كه در او نجات باشد بنما
مستغنيم از هر دو جهان كن به كرم * * * جز ياد تو هرچه هست بر از دل ما
( 2 )
* * *
يا رب ز كرم حال دعا بخش مرا * * * از حال دعا جرم و خطا بخش مرا
تا امشب اگر مرا نيامرزيدي * * * امشب به علي مرتضي بخش مرا
( 3 )
* * *
يا رب مددي كه بي پناهيم همه * * * اي بحر كرم غرق گناهيم همه
اي باعث روسفيدي روسيه ان * * * بر ما نظري كه روسياهيم همه
72 |
( 4 )
* * *
يا رب تو به فضل خويش دلشادم كن * * * گشتم ز گنه خراب آبادم كن
بگريختم از درگه تو يك چندي * * * بد كردم و بازگشتم آزادم كن
( 5 )
* * *
يا رب مكن اندر صف محشر خجلم * * * من كرده گناه و پيش خود منفعلم
اندر دو جهان ببخش و رحمي بنما * * * چون غير تو امّيد نباشد به دلم
( 6 )
* * *
عصيان خلايق از چه صحرا صحراست * * * در پيش عنايت تو يك برگ گياست
هرچند گناه ما كشتي كشتي است * * * غم نيست كه رحمت تو دريا درياست
( ابوسعيد ابوالخير )
* * *
اشك مي غلطد به مژگانم به جرم روسياهي * * * اي پناه بي پناهان موسپيدم روسياهم
روز و شب از ديدگان اشك پشيماني فشانم * * * تا بشويم شايد از اشك پشيماني گناهم
* * *
گر من گنه جمله جهان كردستم * * * لطف تو اميد است بگيرد دستم
73 |
گويي كه به وقت عجز دستت گيرم * * * عاجزتر از اين مخواه كه اكنون هستم
* * *
اگر كه مزرع دل را كنيم زير و زبر * * * به غير مهر تو در آن زمين گناهي نيست
ز خاك سر چو برآريم از بضاعتمان * * * به دست غير يكي نامه سياهي نيست
* * *
روزي كه زير خاك تن ما نهان شود * * * وآنها كه كرده ايم يكايك عيان شود
يا ربّ به فضل خويش ببخشاي بنده را * * * آن دم كه عازم سفر آن جهان شود
* * *
هله نوميد نباشي كه تو را يار براند * * * گرت امروز براند نه كه فردات بخواند
جملگي ملك سليمان به يكي مور ببخشد * * * بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند
* * *
ره از همه جا بسته ولي راه تو باز است * * * عالم همه را بر در تو روي نياز است
هرچند نيم لايق بخشايشت امّا * * * چشم طمعم بر در احسان تو باز است
* * *
ما عبد ضعيف درگه الله ايم * * * گوينده لا اله الاّ الله ايم
74 |
در خط علي و آل پاينده چو كوه * * * از بعد محمد بن عبدالله ايم
* * *
قدر اين عمر گران را نه تو داني و نه من * * * اسب آمال جهان را نه تو راني و نه من
گيرم از لطف خدا عمر دوصد نوح كني * * * باخبر باش كه آخر نه تو ماني و نه من
* * *
سعي كن حرص و طمع خانه خرابت نكند * * * غافل از واقعه روز حسابت نكند
اي كه دم مي زني از نوكري احمد و آل * * * آن چنان باش كه ارباب جوابت نكند
* * *
روز محشر كه بسنجند گناه من و تو * * * عضوعضو من و تو هست گواه من و تو
اگر از آل محمد نرسد خط امان * * * در پس معركه افتاد كلاه من و تو