بخش 10

بخش 3 : ثنای پیشوایان نور فصل 1 : میلادیّه ها محمّد ( صلّی الله علیه وآله ) میلاد خاتم الانبیاء میلاد پیغمبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) سرود میلاد رسول اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) فروغ لایزال میلاد حضرت رسول ( صلّی الله علیه وآله ) خلوتیِ راز مولود کعبه حضرت علی ( علیه السلام ) علی شاهکار خلقت بساط نشاط اعجاز خداوند ولادت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) دریای عصمت محور آل کسا مادر بی نظیر یا فاطمة الزهرا ( علیها السلام ) مشرق انوار


225


* ( 3 ) *

ثناي پيشوايان نور


227


فصل 1 : ميلاديّه ها

محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) امام المتّقين

السلام اي سايه ات خورشيد ربّ العالمين * * * آسمان عزّ و تمكين ، آفتاب داد و دين

مُظهر تنزيل « بلّغ » ، مَظهر اسرار غيب * * * مطلع « يتلوه شاهد » مقطع حبل المتين

معني هر چار دفتر ، خواجه هر هشت خلد * * * داور هر شش جهت ، اعظم اميرالمؤمنين

صورت معني فطرت باعث ايجاد خلق * * * بهترينِ نسل آدم ، نفس خيرالمرسلين

صاحب « يوفون بالنذر » آفتاب انّما * * * قرة العين لعمرك نازش روح الامين

در جهان از روي حشمت چون جهاني در جهان * * * در زمين از روي رفعت ، آسماني بر زمين

مثل تو چون شبه ايزد در همه عالم محال * * * ور بود ممكن نه الاّ رحمة للعالمين


228


كاتب ديوان امرت ، موسي درياشكاف * * * پرده دار بام قصرت ، عيسي گردون نشين

از عطاي دست فياض تو دريا مستفيض * * * وز رياض نزهت طبع تو رضوان خوشه چين

عالم علم لدني ، رازدار لو كشف * * * ناصر دين نفس پيغمبر امام المتقين

ناشنيده از زمان مهد تا پايان عمر * * * بي رضاي حق ز تو حرفي كرام الكاتبين

( مولانا حسن كاشاني )

* * *

ميلاد خاتم الانبياء

سحر از عالم غيبي سروش دلنشين آمد * * * كه غم را ز دل ها برد ، با شادي قرين آمد

بباريد از سحاب رحمت حق ، مشك بر كعبه * * * شميم روح افزا از بهشت عنبرين آمد

تجلي كرد انوار الهي باز در بطحا * * * جهان از پرتوش برتر ز فردوس برين آمد

به حكم ذوالمنن از آسمان ها رانده شد ابليس * * * چو با خيل ملك از عرش جبريل امين آمد

فضاي مكه پر شد از ملائك بهر مولودي * * * كه بالاتر ز خلق اولين و آخرين آمد

چنان شوري به پا شد بهر او در كشور هستي * * * تو گفتي انقلابي همچو روز واپسين آمد


229


همه قدّوسيان در صف همه كرّوبيان برپا * * * كه طاووس جلال كبريا آن نازنين آمد

به صبح هفده شهر ربيع از مطلع عزّت * * * عيان شد طالع مسعود و ختم مرسلين آمد

چو خورشيد جلال احمدي تابيد در عالم * * * ز ايزد بر جمال او هزاران آفرين آمد

چو مولودي كه فرموده خدا در شأن او لولاك * * * تمام آفرينش سايه ، او ركن ركين آمد

بود نامش محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كنيه ابوالقاسم لقب طه * * * هماي رحمت حق رحمة للعالمين آمد

شكست ايوان كسري و سلاطين محو ، آن روزي * * * كه شاهنشاه اقليم بقاي ملك دين آمد

( محمّد تقي مقدّم )

* * *

ميلاد پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )

جهان سرسبز و خرم گشت از ميلاد پيغمبر * * * منور قلب عالم گشت از ميلاد پيغمبر

بده ساقي مي باقي كه غرق عشرت و شادي * * * دل اولاد آدم گشت از ميلاد پيغمبر

تعالي الله از اين نعمت كز او اسباب آسايش * * * براي ما فراهم گشت از ميلاد پيغمبر

ز لطف و رحمت ايزد ز يمن مقدم احمد * * * ظهور حق مسلم گشت از ميلاد پيغمبر


230


به شام هفده ماه ربيع و سال عام الفيل * * * رسالت ختم خاتم گشت از ميلاد پيغمبر

بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان * * * دل ما عاري از غم گشت از ميلاد پيغمبر

ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زيرا * * * سر نابخردان خم گشت از ميلاد پيغمبر

بناي جهل ويران شد ز يمن منجي ات تارك * * * جهان از علم اعلي گشت از ميلاد پيغمبر

دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلي حيران * * * دوصد عيسي بن مريم گشت از ميلاد پيغمبر

بشد درياچه ساوه تهي از آب و برعكسش * * * سماوه همچنان يم گشت از ميلاد پيغمبر

بشد اين فارس چون شمعي ، بشد آتشكده خاموش * * * جهان حق مجسم گشت از ميلاد پيغمبر

ز يمن مقدمش منشق جِدار طاق كسري شد * * * كه حيران خسرو جم گشت از ميلاد پيغمبر

بناي ظلم شد ويران ولي در سايه ايمان * * * بناي عدل محكم گشت از ميلاد پيغمبر

قدم در ملك هستي زد چو ختم الانبياء احمد * * * مقام ما مقدم گشت از ميلاد پيغمبر

نواي بانگ جاء الحق به باطل چيره شد اي دل * * * نظام دين منظم گشت از ميلاد پيغمبر

ز حسن پرتو رويش خجل در مغرب و مشرق * * * مه و خورشيد اعظم گشت از ميلاد پيغمبر


231


من « ژوليده » مي گويم بگو بر دوستارانش * * * كه شرّ دشمنان كم گشت از ميلاد پيغمبر

( ژوليده نيشابوري )

* * *

سرود ميلاد رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله )

مژده كه ميلاد شه خاتم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

مژده كه مسروري عالم رسيد * * * خرمي عالم و آدم رسيد

هادي كل سيد خاتم رسيد * * * منجي عالم نبي اكرم رسيد

خرم از او خاطره عالم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

عالم ايجاد از او خرم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

زان كه ظهور نبي اعظم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

اهل ولاء خرّمي عالم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

مژده كه پير فلك آمد جوان * * * گشت منور همه كون و مكان

از رخ دلجوي شه انس و جان * * * فخر بشر خاتم پيغمبران

آن كه از او فخر بني آدم است * * * عيد سعيد نبي اكرم است

* * *

فروغ لايزال

( در تقارن ميلاد مسعود حضرت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و امام جعفر صادق ( عليه السلام ) )

* * *

اي به ذكر روي تو ، تسبيح گردان ماه و مهر * * * وي به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر


232


با خيالت رو به ذكر ياجميل آورده اند * * * بيش ازين در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر

آسمان با صدهزاران ديده مي جويد تو را * * * رونما ، تا رونما آرد به دامان ماه و مهر

در حجاب نور مستوري ، ولي با اين همه * * * با نگاهي دل ز كف دادند آسان ماه و مهر

از فروغ روي تو هفت آسمان روشن شده ست * * * اي رخت را روز و شب آيينه گردان ماه و مهر

چشمشان در خواب هم هرگز نبيند خواب را * * * در رخ تو مات و حيرانند اينسان ماه و مهر

مدّعا را با دو شاهد آسمان اثبات كرد : * * * از سحرخيزان و از شب زنده داران ، ماه و مهر

در گذرگاه تجلّي اي فروغ لايزال * * * با دو جلوه از تو شد اينسان فروزان ماه و مهر

با تو رونق نيست بازار مه و خورشيد را * * * بِهْ كه تا نگشوده بربندند دكّان ماه و مهر

رزقِ نور كهكشان ها در فروغ حسن تست * * * اي دو قرصِ نان تو را بر خوانِ احسان ، ماه و مهر

دورباش چشم بد را نيست حاجت ، تا كه هست * * * مجمره گردان فلك ، اسپندريزان ماه و مهر

كهكشان در كهكشان گسترده طيف نور او * * * ذرّه اويند در گردون فراوان ماه و مهر


233


چون رُخش را گاه مه خوانند و ، گاهي آفتاب * * * زين شرف سايد سر خود را به كيوان ماه و مهر

چشم من ماتِ جمال مصطفي بادا ، كه هست * * * اندرين آيينه سرگردان و حيران ، ماه و مهر

اي شبستان تجلّي از تو روشن همچو روز * * * وي به يمن جلوه ات اين گونه رخشان ماه و مهر

كرده ميلاد تو را با حضرت صادق قرين * * * تا خدا امشب كند با هم نمايان ماه و مهر

شايگان آورده ، گنج شايگانم آرزوست ! * * * اي به چرخِ جود تو رخشان هزاران ماه و مهر

اي به درگاه جلالت چار اركان خاكبوس * * * هفت اختر مشعل افروز و ، دو دربان : ماه و مهر

از سر « پروانه » خود سايه رحمت مگير * * * هست تا در سايه مهرت خرامان ماه و مهر

( محمّد علي مجاهدي « پروانه » )

* * *

ميلاد حضرت رسول ( ص ) و امام جعفر صادق ( ع )

* * *

ميلاد حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) و امام جعفر صادق ( عليه السلام )

به روزي در جهان ظاهر دو شمس عالم آرا شد * * * به فردوس برين رقصان شجر مانند حورا شد

زِه ها زِه حَبّذا اين روز ، روز وجد كبري شد * * * سحرگه معني نور علي نور آشكارا شد

چو خوش باشد دو مولودي كنم اعلام عالم را


234


شدم از عشق هر يك زان دو سرور واله و مجنون * * * دل آشفته ام باشد به حبّ هر يكي مرهون

يكي كنزالله مكنون يكي سرالله مخزون * * * دو فيروزي دو دلشادي بشارت مي دهم اكنون

ظهور صادق و عيد محمد فخر عالم را

پي تشريف ميلاد نبي داني كه چون گرديد * * * سرير خسروان دهر آندم واژگون گرديد

ز رودِ خشك و بي آب سماوه نم برون گرديد * * * محمد چون ولادت يافت بت ها سرنگون گرديد

دو مولود درخشان كرد نوراني دو عالم را

منور گشت از نورش تمام كوچه و برزن * * * مصفا كرد گيتي را رخش چون صحنه گلشن

تولايش به حفظ جان نكوتر باشد از جوشن * * * جهان شد از قدوم صادق آل نبي ( صلّي الله عليه وآله ) روشن

به بام شادماني ها بزن اي شيعه پرچم را

مه برج امامت سرور ما نجل پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) * * * دُرّ درج ولايت ، ياور ما ، حجّت داور

بلي درياي رحمت ، پرورد مانند اين گوهر * * * رئيس مذهب شيعه ، پناه مسلمين يكسر

ملك تبريك گويد بر فلك اين جشن درهم را

( قاضي زاهدي )

* * *


235


خلوتيِ راز

( در تقارن ميلاد حضرت نبيّ اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و امام صادق ( عليه السلام ) )

* * *

گاهِ سُرور است و گاهِ شاديِ بي حد * * * دولت عيش و سرور باد مخلَّد

مي رسدآنَك صلاكه تا كي و تا چند * * * پاي دلِ اهلِ دل به بند ، مقيّد ؟

تا به سرانگشتِ طبع نادره مضمون * * * زلف عروس سخن كنيم مجعَّد

مژده كه آمد خبر ز خلوتيِ راز * * * پرده ز رخ برگشود شاهدِ سرمد

آينه ذات ، در تجلّي و اشراق * * * نورِ اَحَد جلوه گر ز طلعت احمد

خاتم خيل رسل ، رسول خداوند * * * احمد ومحمود و مصطفي و محمّد

روح لطيفي كه در دو كون نگنجد * * * بهر تماشا كنون شده ست مُجَسَّد

آن كه تنِ خاكي اش لطيف تر آمد * * * در نظرِ اهلِ دل ز روحِ مجرّد

آن كه نهد پيش بارگاه جلالش * * * از سر تعظيم ، جبرئيل امين ، خَدْ

گشته دوچندان شكوهوشوكت امروز * * * از فرِ ميلاد جعفر بن محمّد

آن كه قوام جهان ازوست مسلّم * * * وان كه اساس مكان ازوست مشيَّد

آن كه بود مستنير مهرِ منيرش * * * روز وشبان ، ماهومهرو زُهرِه و فَرقَد

سيره احمد ازوست ساري و جاري * * * دين خدا را ازو جلالت و سَودَدْ

پيرو او ناجي ست و صالح و مؤمن * * * منكر او ، طاغي ست و طالح و مرتد

پيش رخش مهر چرخ ، ذرّه ناچيز * * * نزد دو گيسوش ، شب بياض مُسوَّد

مي برم اينك سخن به نقطه پايان * * * تا نكشد دوست بر چكامه خطِ رد

حجّت ثاني عشر ! به گاه نيايش * * * مسألت ما بود ز درگه ايزد

كزتو جدا ، شيعه راه خويش مَپوياد ! * * * بي تو محال است ره بريم به مقصد

شوكت اسلام باد بيشتر از پيش * * * عمر تو اي خضر راه ! باد مؤيّد

( سيّد رضا مؤيّد )

* * *


236


مولود كعبه

مادري باردار و اشك افشان * * * ديده گريان و لعل لب خندان

تن او خسته از گرانباري * * * بار او بود كوهي از ايمان

پاي او مانده بود از رفتار * * * ناي او پر ز ناله و افغان

تكيه بر خانه خدا داده * * * دست او سوي خالق سبحان

كعبه را سعي او صفا مي داد * * * ناله اش مي گشود قفل زبان

كاي خداوند قادر و دانا * * * اي ز تو گردش زمين و زمان

اي فنا از تو يافت راز بقا * * * اي همه فاني و تو جاويدان

گشته امشب به تو پناهنده * * * دردمندي حقير و سرگردان

تو طبيبي و ذكر توست شفا * * * دردمندم من و تويي درمان

آمدم تا كني به رحمت خويش * * * درد زاييدن مرا آسان

بي پناهم مرا پناهي ده * * * كه مرا نيست جز تو پشتيبان

اين بگفت و شد از سخن خاموش * * * كآمدش اين ندا ز عالم جان

كاي مقام تو برتر از مريم * * * خادم درگهت دوصد غِلمان

ايستاده به خدمتت هاجر * * * دست بر سينه گوش بر فرمان

ساره و آسيه كمر محكم * * * بسته از بهر خدمتت به ميان

خانه را بهر تو غرق كردم * * * كه منم ميزبان تويي مهمان

متجلّي چو گشت نور علي * * * هستي آمد به وجد دست افشان

جبرئيل امين به احمد گفت * * * اين بود پاسدار حصن امان

اين بود چون تو باني خلقت * * * بعد تو هست بهترين انسان

از زبور و صحف بود آگه * * * چون بود رمز و راز علم بيان

گر ز تورات طالبي خواندن * * * كو بود اصل قسط را ميزان

بهرت اِنجيل را كند تفسير * * * زآن كه او هست ناطق قرآن


237


مي كند حق به شأن او نازل * * * سوره « هل اَتي عَلَي الاِْنسان »

دين تو مي شود از او كامل * * * مي دهد او به شرع تو سامان

آدم از او گرفت خطّ برات * * * نوح را ناجي او شد از طوفان

بر خليل خدا به خاطر او * * * باغ گل گشت آتش سوزان

تا كه موسي به او توسّل جست * * * گشت در دست او عصا ثَعبان

نه قدم در حرم كه آمدنت * * * انتظار مرا بود پايان

در حرم تا كه ديده باز كني * * * آن چه ناديدني است بيني آن

مريم آمد رهش ندادم من * * * راندمش گرچه بود اهل جنان

اين سعادت از آن توست بيا * * * چون براي تو شد بناي مكان

اين شنيد و جدار خانه شكافت * * * كز تعجب زمانه شد حيران

داخل خانه گشت و شد مُحرِم * * * راز آن ماند در حرم پنهان

بود مهمان حق سه شب چون بود * * * محرم راز حضرت سبحان

سيزده روزه شد رجب كه جدار * * * همچنان پسته اي گشود دهان

مادري رفت و با پسر برگشت * * * كه شود جان عالمش قربان

قبله دل برون ز كعبه گل * * * آمد از امر خالق منّان

با دوصد جلوه جلوه گر گرديد * * * آن كه خوانده خداش الرّحمان

( ژوليده نيشابوري )

* * *

حضرت علي ( عليه السلام )

از افق سر را برون خورشيد تابان كرده امشب * * * ماه خود را زير ابر از شرم پنهان كرده امشب

كوي و برزن را معطر كرده از گل هاي رنگين * * * كوه و صحرا را دوباره حق گلستان كرده امشب


238


نطق خاموش مرا گويا مثال عندليبان * * * بهر توصيف صفات شاه مردان كرده امشب

هاتفي بر من بشارت داد و گفت از فرط شادي * * * لطف خود را شامل ما حيّ سبحان كرده امشب

خانه خود را قرق بنموده از اغيار و آن گه * * * مكّه را با پرتو خود نور باران كرده امشب

بهر استقبال و تجليل از شه ملك ولايت * * * ملك هستي را به سان باغ رضوان كرده امشب

سفره احسان خود آراست از بهر احسان * * * فاطمه بنت اسد را باز مهمان كرده امشب

دسته دسته حور و غلمان را خدا آماده خدمت * * * از دل و جان بهر مام شاه مردان كرده امشب

از وصال ساقي كوثر علي ذرات عالم * * * ذات خود را حق نمايان وه چه آسان كرده امشب

خواست تا ثابت كند حق علي را ذات مطلق * * * عين و لام و ياي خود را بهرش عنوان كرده امشب

آمد آن شاهي كه روشن از جمال كبريايي * * * از سمك چون ماه تابان تا به كيوان كرده امشب

فاطمه بنت اسد شد فارغ و جبرئيل گفتا * * * شاهكار خلقتش را حق نمايان كرده امشب

بس كه زيبا خلق كرده صورت محبوب خود را * * * عالمي را در شگفت و مات و حيران كرده امشب


239


در دل « ژوليده » نبود جز ولاي شاه مردان * * * زين سبب خود را به مدح او غزلخوان كرده امشب

( ژوليده نيشابوري )

* * *


علي شاهكار خلقت

اي شاهكار خلقت خامه صنع خدا علي * * * از خلقت تو گفته خدا مرحبا علي

اي خانه زاد خانه خلاق بي زوال * * * اي از تو محترم حرم كبريا علي

لايق تر از تو نيست كه گردد در اين جهان * * * بعد از نبي به خلق خدا رهنما علي

گويم چه از صفات تو اي مظهر صفات * * * جايي كه كرده وصف تو را هل اتي علي

آدم به وقت توبه تو را كرد واسطه * * * تا شد خدا به توبه آدم رضا علي

لطف تو شد به نوح نبي ساحل نجات * * * اي ناخداي كشتي لطف خدا علي

بر تخت گُل نشست در آتش خليل و گفت * * * آتش كند ز نام تو شرم و حيا علي

موسي عصا فكند و عصا گشت اژدها * * * تا زد صدا ز ناي محبت تو را علي

مادر نزاده است و نزايد نظير تو * * * زيرا تويي سواي همه ماسوا علي


240


كفو بتول و عِدْل رسول خدا تويي * * * هستي پدر بر حسن مجتبي علي

دست خداست دست تو اي دستگير حق * * * دستم بگير تا نيفتم زپا علي

( ژوليده نيشابوري )

* * *

بساط نشاط

بوي گل و سنبل است يا كه هواي بهار * * * زمزمه بلبل است يا كه نواي هزار

نفِحه روح القدس مي رسد از بزم انس * * * يا كه نسيم صبا ميوزد از كوي يار

صفحه روي زمين همچو بهشت برين * * * از چه چنين عنبرين ، وز چه چنين مشكبار

لاله خودرو برست ، ژاله به رويش نشست * * * بوي خوشش كرد مست هر كه بدي هوشيار

چرخ مرصّع كمر چتر ملمّع به سر * * * گوهر انجم كند بر سر مردم نثار

هم به بسيط زمين ، پهن بساط نشاط * * * هم به محيط فلك ، سور و سرور استوار

صبح ازل مي دمد از افق لم يزل * * * شام ابد مي رمد از دم شمس النّهار

مظهر غيب مصون مظهر مافي البطون * * * از افق كاف و نون سرزده خورشيدوار


241


مالك ملك وجود شمع شبستان جود * * * شاهد بزم شهود پرده گرفت از عذار

از افق لامكان عين عيان شد عيان * * * قطب زمين و زمان كون و مكان را مدار

روح نفوس و عقول اصل اصيل اصول * * * نفس نفيس رسول خسرو والاتبار

دافع هر شكّ و ريب پاك ز هر نقص و عيب * * * فالق اصباح غيب از پس شب هاي تار

ناظم سرّ و علن بت فكن و بت شكن * * * غرّه وجه الزَّمنُ دُرّه رأس الفخار

شاخه طوبي مثال در چمن اعتدال * * * ماه فروزان جمال در فلك اقتدار

قبّه خرگاه او قبله اهل كمال * * * پايه درگاه او ملتزم و مستجار

طفل دبستان اوست حامل وحي اله * * * بلبل بستان اوست پيك خداوندگار

قاسم ارزاق كيست ريزه خور خوان او * * * قابض ارواح كيست بنده فرمانگذار

صاحب تيغِ دوسر از دم او مفتخر * * * روح قدس فيض بر از در او بي شمار

مظهر و مجلاي حقّ طور تجلاّي حق * * * برد به يك جلوه از سينه سينا قرار


242


نيّر انجم خدم تافت ز اوج حرم * * * شد ز حضيض عدم نور وجود آشكار

گوهر بحر قِدم از صدف آمد برون * * * فلك محيط كرم در حرم آمد كنار

كعبه پر از نور شد جلوه گه طور شد * * * سرّ « انا اللّه » « ز نور » گشت عيان ني « ز نار »

مكّه شد از بوي او رشك ختا و ختن * * * وز چمن روي او گلشن دارالقرار

( غروي اصفهاني )

* * *

اعجاز خداوند

آن شب زمين و آسمان غرق شعف بود * * * گل بانگ « جاء الحق » بلند از هر طرف بود

ابليس را طوقي به گردن از اَسف بود * * * خيل ملائك عازم بيت الشّرف بود

بيت الشرف آيينه دار « لاتَخَفْ » بود * * * چون از بناي آن خدا را يك هدف بود

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

آن شب حرم را برگ حرمت ساز مي شد * * * در رتبه و قدر و شرف ممتاز مي شد

مهمان نواز يكه تاز ناز مي شد * * * سعي و صفا و مروه مهد راز مي شد


243


ركن و مقامش را صفا آغاز مي شد * * * صدها گره از كار هستي باز مي شد

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

آن شب اسد را حامله بنت اسد بود * * * در پيچ و تاب از بهر آن زيبا ولد بود

آهش ز فرط درد بيرون از عدد بود * * * « تَبّت يدا » را همچو « حَبلٌ مِن مَسد » بود

آتشفشان خرمن هر ديو و دد بود * * * از سوز دل راز دل او با احد بود

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

لب را گشود و گفت يا رب بار دارم * * * از بارداري همچو ابري اشك بارم

از تن توانم رفت و از كف هم قرارم * * * غير از تو من يار و هواداري ندارم

آمد ندا كاي بنده نيكو شعارم * * * پروا مكن از غم تو را من غمگسارم

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

آمد ندا اين جا تو را حِصن امان است * * * عالي ترين جا از براي زايمان است


244


تنها تو را ذات خدايت ميزبان است * * * اين ميزبان را فخر بر تو ميهمان است

بر تو عيان است اين چه حاجت بر بيان است * * * زين مژدگاني اين سخن ورد زبان است

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

ناگه جدار خانه حق گشت مُنشق * * * بنت اسد شد ميهمان خانه حق

برهم دوباره شد جدار خانه ملحق * * * بودي سه شب مهمان ذات پاك مطلق

آوازه آن زد به قاف عرش بيرق * * * از معجز حق ملك هستي يافت رونق

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

بعد از سه روز از خانه حق جلوه گر شد * * * تنها نه بلكه جلوه گر با يك پسر شد

در كام هستي زآن پسر شهد شكر شد * * * از نور او روشن تمام بحر و بر شد

شرمنده از نور رُخش شمس و قمر شد * * * دين خدا آماده فتح و ظفر شد

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود


245


تا ديده بر روي پيمبر باز كردي * * * با چشم مستش رازها ابراز كردي

ساز سخن را بهر احمد ساز كردي * * * با خواندن نص كتب اعجاز كردي

احمد به گوش او اذان آغاز كردي * * * لب هاي او بوسيد و غرق ناز كردي

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

مُشتق ز نام ذات حق نام علي شد * * * شيرين ز شهد حبّ حق كام علي شد

در كام هستي حظّ انعام علي شد * * * روح الأمين دُردي كش جام علي شد

دين نبي كامل ز اكرام علي شد * * * نعمت تمام از رحمت تام علي شد

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

در وقت توبه ذكر آدم يا علي بود * * * ناجي نوح از ورطه يَم يا علي بود

وِرد خليل بت شكن هم يا علي بود * * * ذكر كليم و پور مريم يا علي بود

سرخطّ خلقت هم به عالم يا علي بود * * * مقصود حق از خلق خاتم يا علي بود

زيرا هدف تفسير آيات جلي بود * * * ميلاد استثنايي مولا علي بود

( ژوليده نيشابوري )

* * *


246


ولادت اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام )

امشب شب ولادت ساقي كوثر است * * * كون و مكان ز جلوه نورش منوّر است

امشب قدم به عالم ايجاد مي زند * * * طفلي كه خانه زاد خداوند اكبر است

اين كودكي كه بهتر از او مادري نزاد * * * طفلي كه با تمامي عالم برابر است

امشب به بزم خاص خدا ميهمان بود * * * بنت اسد كه جان جهانيش در بر است

در خانه خدا به جهان مي زند قدم * * * دست خدا كه از همه دستي فراتر است

آمد علي عالي اعلا كه در جهان * * * بر مصطفي نصير و معين است و ياور است

هستند انبيا همه خشنود و بيشتر * * * از جمله انبيا دل و جان پيمبر است

اين است آن كه از پي احياي دين حق * * * پيوسته در مبارزه با قوم كافر است

از خطّ مرتضي نگذارم قدم برون * * * تا آن زمان كه روح و روانم به پيكر است

چشم خدا ، علي ، اسدالله بت شكن * * * جان نبي و دشمن جان ستمگر است

فرمانرواي مقتدر و بي نظير روز * * * نان آور شبانه اطفال مضطر است


247


« خسرو » كسي كه دامن مهر علي گرفت * * * ايمن ز آفتاب قيامت به محشر است

( محمّد خسرو نژاد )

* * *

درياي عصمت

عالم شد از مولود زهرا جمله گلشن * * * يا حضرت خيرالورا چشم تو روشن

حق بر سر خلق جهان بنهاده منّت * * * دُرّي پديد آورده از درياي عصمت

مانند او كس را نباشد جاه و رتبت * * * كز طلعت او مهر و مه گرديده روشن

اين دختر اشرف ز اوّلين و آخرين شد * * * در منزلت مصداق آيات مبين شد

او باعث خلق سماوات و زمين شد * * * چون گشت او محبوبه خلاّق ذوالمن

مانند اين بانو نديده چشم گردون * * * بر ماسوي الله امتيازش داده بي چون

اوصاف او باشد ز حدّ و وصف بيرون * * * ما را نشايد مدح او با نطق الكن

يا رب به حق جاه اين مولود اطهر * * * خورشيد طاها فاطمه دخت پيمبر

بگذر ز جرم شيعيان در روز محشر * * * قلب « رجا » را هم در آن هنگامه مشكن

( رجاء خراساني )

* * *


248


محور آل كسا

دنياست چو قطره اي و دريا زهرا * * * كي فرصت جلوه دارد اينجا ، زهرا

خالق چو كتاب خلقت انشا فرمود * * * عالم ، چو الفبا شد و معنا ، زهرا

او سرّ خدا و ليلة القدرِ نبيّ است * * * خير دو سرا درخت طوبي ، زهرا

تنها نه همين مادر سبطين است او * * * فرمود نبي : أُمّ أبيها ، زهرا

حرمت بنگر كه در صفوف محشر * * * يك زن نبود سواره ، الاّ ، زهرا

هنگام شفاعت چو رسد ، روز جزا * * * كافي است براي شيعه ، تنها ، زهرا

* * *

( حسان )

* * *

مادر بي نظير

او دختر نبي است ، بر اين دختر آفرين * * * او همسر علي است ، بر اين همسر آفرين

او مادر حسين و حسن هست و زينبين * * * هم « اُمّ اَبْ » بُوَد ، به چنين مادر آفرين

مهدي ، اميد مردم دنيا ، ز نسل اوست * * * بر مادري كه زاده چنين رهبر آفرين

* * *

يا فاطمة الزهرا ( عليها السلام )

از نور جمال توست ، نور مهدي * * * ميلاد تو عيد پرسرور مهدي


249


با شور و شعف ، ز جان و دل مي گوييم * * * تبريك ولادتت ، حضور مهدي

يا فاطمه ، از لطف ، دعا كن امشب * * * درباره تعجيل ظهور مهدي

* * *

مشرق انوار

مژده ياران كه گل سرخ به گلزار آمد * * * طوطيان را شكر از شوق به منقار آمد

نغمه زن بلبل غمديده پس از مدت هجر * * * شاد و خرّم سوي معشوق دگربار آمد

حوريان رقص كنان جمله به جنّت گفتند * * * آن كه منظور دل ماست پديدار آمد

باز گرديد ز حق چون در رحمت بر خلق * * * علّت غايي كونين در اين دار آمد

كرد از مشرق انوار چو خورشيد طلوع * * * فاطمه ، آن كه دلش مخزن اسرار آمد

كي تواند چو مني مدح و ثنايش گويد * * * آن كه در منزلتش آيت بسيار آمد

ذكرِ يافاطمه را كرد « رجا » ورد زبان * * * زين سبب گفته اش اين گونه شكربار آمد

( رجاء خراساني )

* * *



| شناسه مطلب: 76956