بخش 11
مثنوی های زهرایی تربت زهرا خون و اشک بُغض بقیعستانی مادر نسل عشق ضریح گمشده عفت سبز رباعی ها و دوبیتی ها زیارت اندوه تو چون کوه مرثیه مجسم کبود یاس اشک فلک جست و جو بقیع سینه گریه مکن تب توفان عمر گُل زخم لاله خانه داری غربت زینب مدفن ناشناس عزای زهرا تشییع جنازه حال زینب
253 |
مثنوي هاي زهرايي
تربت زهرا
مرغ دل ، يك بام دارد دو هوا * * * گه مدينه مي رود ، گه نينوا
اين اسير بند قاف و شين و عين * * * گاه مي گويد حسن ، گاهي حسين
مي پرد گاهي به گلزار بقيع * * * مي نشيند پشت ديوار بقيع
مي زند سر بر سر زانوي دين * * * اشك ريزان در غم بانوي دين
عرضه مي دارد كه اي شهر رسول ! * * * در كجا مخفي بود قبر بتول ؟
از تمام نخل ها پرسيده ام * * * آري ! اما پاسخي نشنيده ام
يا اميرالمؤمنين ! روحي فداك * * * آسمان را دفن كردي زير خاك
آه را در دل نهان كردي ، چرا ؟ * * * ماه را در گِل نهان كردي ، چرا ؟
يا علي جان ! تربت زهرا كجاست ؟ * * * يادگار غربت زهرا كجاست ؟
تا زنورش ديده را شيون كنم * * * بر مزارش شعله ها برتن كنم
آه از آن ساعت كه آتش درگرفت * * * جام را از ساقي كوثر گرفت
آه زهرا تا ابد جاري بود * * * دست مولا تشنه ياري بود
محمدرضا آقاسي
خون و اشك
باز هم موسم پرپر شدن گل آمد * * * باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابري و باراني شد * * * ديده را موسم اشك و ثمرافشاني شد
254 |
دل بي سوز و گداز از غم زهرا دل نيست * * * دل اگر نشكند از ماتم او جز گِل نيست
عمر كوتاه تو اي فاطمه فهرست غم است * * * قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتي اما زتو منظومه غم برجا ماند * * * با دل خسته و بشكسته علي تنها ماند
باغ تاراج شده ، عطر اقاقي مانده است * * * سنت دفن شبانه زتو باقي مانده است
جواد محدثي
بُغض بقيعستاني
كيستي بغض بقيعستاني ام * * * ابتداي شروه توفاني ام
كيستي تو ، واژه الكن مي شود * * * مثل بغض مانده من مي شود
ناگهاني هاي چشمان تَرَم * * * آب ، آتش مي زند بر باورم
با زبان دل تكلم كرده ايم * * * ما تو را در چشم خود گم كرده ايم
راستي آن شب كه در چشمان ماه * * * مي شكست آيينه از فرط نگاه
راستي آن شب كه موج رود رود * * * زينبي هاي غزل را مي سرود
راستي آن شب چه بر مولا گذشت ؟ * * * يا چه بر فردا و فرداها گذشت ؟
گريه كن اي چشم ! زهرايي شدي * * * مثل آيينه تماشايي شدي
اي بقيع من ! كه خاموشي تو راست * * * هرچه مي پرسم فراموشي تو راست
اي بقيع من ! كه تنهايي تو راست * * * تا ابد چشمان فردايي تو راست
اي بقيع من ! كه تنها مانده اي * * * پشت چشمان تماشا مانده اي
تو بهشتي در زمين جا مانده اي * * * از براي خاطر ما مانده اي
ما نمي فهميم عمق درد را * * * گونه زخم و كبود و زرد را
باد مي فهمد كه سرگردان تر است * * * خاك مي فهمد كه حسرت گستر است
بيد مي فهمد كه مجنون مانده است * * * لاله مي فهمد كه در خون مانده است
درد مي فهمد كه با دل هم دل است * * * گريه مي فهمد كه در كار دل است
255 |
آب مي فهمد كه كوثر مذهب است * * * اشك مي فهمد كه اختر مذهب است
آسماني هاي اندوه دلم * * * بي قراري هاي حسرت حاصلم
اي بقيع من ! بگو جانم كجاست * * * آي ! زهراي شهيدانم كجاست ؟
لحظه ها ، اي دردها ، اي كوه ها ! * * * اُم كلثومي ترين اندوه ها
تكه تكه درد در جان من است * * * يك دل صد پاره مهمان من است
تكه اي از خاك را برداشتند * * * آسمان را جاي آن بگذاشتند
اي مدينه ! آسمان داري كني * * * عشق را در سوختن ياري كني
انتظارم ، كاش ! پايان مي گرفت * * * چشم زائر حسرتم ، جان مي گرفت
تا دوبيتي هاي من باراني است * * * مثنوي هايم بقيعستاني است
پرويز بيگي حبيب آبادي
مادر نسل عشق
شب است و هم آواز شيدايي ام * * * پر از مثنوي هاي زهرايي ام
شب است و دل من پر از هاي و هوست * * * پر از بوي عشقم ، پر از بوي دوست
شب است و من و غربت زمزمه * * * شب است و من و باز ، يا فاطمه
الهي ! به درگاه لطفت غريب * * * فقير آمدم ، غرق « أمّن يجيب »
مران از درت ، اين دل خسته را * * * اجابت كن اين مرغ پربسته را
كه امشب به لطف تو گويا شوم * * * معطر به اندوه زهرا شوم
گل داغ او را تبسم كنم * * * دلم را در آن بحر غم ، گم كنم
هلا ! عصمت سبز ، يا فاطمه * * * گل اشك ، پرپرترين زمزمه
خبر آمد از غيب ، زهرا تويي * * * به بام جهان ، مهر يكتا تويي
تو زهرا ، زكيه ، تو مرضيه اي * * * به باغ رسالت ، گلي ، ميوه اي
تويي فاطمه ، وارث فصل عشق * * * تويي فاطمه ، مادر نسل عشق
256 |
بهشتي گل باغ بابا تويي * * * بتولي تو ، امّ ابيها تويي
رسول خدا گفت : ماه مني * * * تو آيينه اي روشن روشني
تويي نور چشم رسول خدا * * * محبانت از خشم آتش جدا
خدا را ، فروغ ولايت تويي * * * نبي را ، امين نبوت تويي
عزيز خدا ، نور چشم نبي * * * تو يار علي ، مادر زينبي
شهادت ، گلي از گلستان توست * * * و مظلوميت ، طفل دامان توست
هلا ! دختر درد ، بانوي غم * * * عروس مصيبت ، كبود ستم
گل ياس پرپر ، بهار كبود * * * كدامين خزان ، خنده ات را ربود
بگو با دلم اي غم دلنشين * * * چه داغي تو را زد چنين بر زمين
كدامين جنون ، پرپرت كرد و رفت * * * و در شعله خاكسترت كرد و رفت
تو اي سوره داغ ، تفسير درد * * * چه گويم كه با روح تو ، غم چه كرد
قسم مي خورم اين غم بي ستون * * * برون است از طاقت ما ، برون
تو در داغ زهرا ، هلا ! چرخ پير * * * چهل اربعين ، روزه غم بگير
هلا ! سوره كوثر ، اي عشق ناب ! * * * گل ياس پرپر ، گل شعله تاب !
زتو گفتم اما ، چه اندك ، چه كم * * * تو از نسل دردي ، تو از نسل غم
دريغا ! كه عالم ، سرايت نبود * * * شدي پرپر از سيلي غم چه زود
شدي پرپر و بي نشان مانده اي * * * تو در فصلي از آسمان مانده اي
نيستان غربت ، غرور كبود * * * تو را كاشكي ! روح من مي سرود
تو رازي ، كه ناگفته ماندي هنوز * * * و من ماندم و اين غم سينه سوز
به مدح تو ، من شاعري الكنم * * * من بي زبان ، از تو دم مي زنم
من بي زبان ، گشته ام مات تو * * * مريدم ، مريد كرامات تو
بلند است فهم تو ، اي نور ناب * * * تو اي روح آيينه ! بر من بتاب
نگفتم تو را ، اي غم معنوي * * * به پايان رسيد ، آه ، اين مثنوي !
سرودم تو را باز هم ناتمام * * * رسيدم به پايان خود ، والسلام
257 |
رضا اسماعيلي
ضريح گمشده
عشق من ! پاييز آمد مثل پار * * * باز هم ، ما بازمانديم از بهار
احتراق لاله را ديديم ما * * * گل دميد و خون نجوشيديم ما
بايد از فقدان گل ، خون جوش بود * * * در فراق ياس ، مشكي پوش بود
ياس بوي مهرباني مي دهد * * * عطر دوران جواني مي دهد
ياس ها يادآور پروانه اند * * * ياس ها پيغمبران خانه اند
ياسِ خوشبوي محمد ، داغ ديد * * * صد فدك زخم از گل اين باغ ديد
مدفن اين ناله غير از چاه نيست * * * جز تو كس از قبر او آگاه نيست
گريه بر فرق عدالت كن كه فاق * * * مي شود از زهر شمشمير نفاق
گريه كن چون ابر باراني به چاه * * * بر حسينِ تشنه لب در قتلگاه
خاندانت را به غارت مي برند * * * دخترانت را اسارت مي برند
گريه بر بي دستي احساس كن * * * گريه بر طفلان بي عباس كن
باز كن حيدر ! تو شطّ اشك را * * * تا نگيرد با خجالت مشك را
گريه كن بر آن يتيماني كه شام * * * با تو مي خوردند در اشك مدام
گريه كن چون گريه ابر بهار * * * گريه كن بر روي گل هاي مزار
مثل نوزادان كه مادر مرده اند * * * مثل طفلاني كه آتش خورده اند
گريه كن در زير تابوت روان * * * گريه كن بر نسترن هاي جوان
گريه كن زيرا كه گل ها چيده اند * * * ياس هاي مهربان كوچيده اند
گريه كن زيرا كه شبنم فاني است * * * هر گلي در معرض ويراني است
ما سر خود را اسيري مي بريم * * * ما جواني را به پيري مي بريم
زير گورستاني از برگ رزان * * * من بهاري مرده دارم ، اي خزان !
زخم آن گل در تن من چاك شد * * * آن بهار مرده در من خاك شد
اي بهار گريه بار نا اميد ! * * * اي گل مأيوس من ، ياس سپيد !
258 |
احمد عزيزي
عفت سبز
شب است و بغض و نگاهي كه اشك باران است * * * شبي كه فاطمه بر عرش عشق مهمان است
شب است و قامت سبزي به سجده گاه نماز * * * شب است و صوت غم انگيز لحظه هاي نياز
شب است و سفره زهرا گرسنه نان است * * * گرسنه اي به در خانه نيز مهمان است
قسم به عفت سبزي كه در تو جاري بود * * * و سفره اي كه پر از بركت نداري بود
قسم به تاول پاهاي خسته ات ، زهرا ! * * * قسم به زخم كف پينه بسته ات ، زهرا !
دلم به ياد تو گاهي بهانه مي گيرد * * * و قبر گم شده ات را نشانه مي گيرد
سارا حيدري
259 |
رباعي ها و دوبيتي ها
زيارت
آميخته چون روح در آب و گل ماست * * * همواره مقيم دل ناقابل ماست
اي زاير عطر گل ! كجا مي گردي ؟ * * * آرامگه حضرت زهرا دل ماست
سيد حسين موحد بلخي
اندوه تو
تكرار تو كار هر شب پنجره هاست * * * اندوه تو نيز مذهب پنجره هاست
هر جمعه به خاطر تركهاي دلت * * * گلدان شكسته اي لب پنجره هاست
كوروش كياني
چون كوه
چون كوه هميشه استقامت مي كرد * * * با قامت قائمش قيامت مي كرد
آن قدر شكوفه داشت جانش كه بهار * * * در سايه رحمتش اقامت مي كرد
كوروش كياني
260 |
مرثيه مجسم
پرخون شده از چه زخمي ناي علي ؟ ! * * * از چيست كه گشته چاه مأواي علي ؟ !
اي مرثيه مجسم اي خاك بقيع ! * * * بر خيز و بگو كجاست زهراي علي ؟ !
سنا طرفه
كبود ياس
گل پژمرده را مي بويد امشب * * * ز اندوه نهان مي گويد امشب
علي با زمزم اشكي جگرسوز * * * كبود ياس را مي شويد امشب
محمدرضا سهرابي نژاد
اشك فلك
فلك آن شب گريبان چاك مي كرد * * * مُدام اشك از دو چشمش پاك مي كرد
شبي كه ديده ها در خواب بودند * * * علي بانوي خود را خاك مي كرد
منيژه در توميان
جست و جو
به دنبال تو مي گردند خسته * * * كبوترهاي عاشق ، دسته دسته
نشاني از مزارت نيست ، افسوس ! * * * گل من ، اي گل پهلو شكسته !
رضا اسماعيلي
261 |
بقيع سينه
با پاكي آبگينه دفنت كردم * * * در سبزترين زمينه دفنت كردم
ديدم كه زمين لايق تدفين تو نيست * * * در خاك بقيع سينه دفنت كردم
ايوب پرندآور
گريه مكن
اي صبح بهارآفرين ! گريه مكن * * * خورشيد سراپرده دين ! گريه مكن
يا روز گهر زديده بفشان يا شب * * * جان حسنينت اين چنين گريه مكن
احَد ده بزرگي
تب توفان
گذشته شب ، تب توفان ، شكسته * * * و بند از بند اين عالم گسسته
علي برخيز ، زينب چشم در راه * * * هنوز آن جا ، كنار در نشسته
عزيزالله زيادي
عمر گُل
امشب زغم تو آسمان بي ماه است ( 1 ) * * * چشم و دل ما قرين اشك و آه است
رفتي به جواني از جهان ، يا زهرا ! * * * گُل بودي و عمر هر گُلي كوتاه است
بهمن صالحي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لحظه سرودن اين رباعي ، مصادف با واقعه خسوف ماه در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) بوده است .
262 |
زخم لاله
چرا بي تاب و غمگيني ، مدينه ! * * * چو لاله ، زخم آذيني ، مدينه !
زدرد و رنج خاتون دو عالم * * * نهفته بُغض سنگيني ، مدينه !
ميرعلي محمدنژاد
خانه داري
مدينه از چه اين سان بي قراري * * * تو هم از داغ زهرا سوگواري
مدينه ديده اي جززينب من * * * كند يك چارساله خانه داري ؟
محمود شريفي « كميل »
غربت زينب
بيا اي ديده تا امشب بگرييم * * * درون چل حصار تب بگرييم
زداغ حضرت زهرا بناليم * * * براي غربت زينب بگرييم
محمود شريفي « كميل »
مدفن ناشناس
مهتاب شب هراس را پيدا كن ! * * * برگرد و شميم ياس را پيدا كن !
برگرد و براي گريه هامان امشب * * * آن مدفن ناشناس را پيدا كن
حميدرضا شكارسري
263 |
عزاي زهرا
بيا تا عاشقانه پربگيريم * * * عزاي دخت پيغمبر بگيريم
بيا تا در جوار بقعه دل * * * سراغ از بانوي اطهر بگيريم
ميرعلي محمدنژاد
تشييع جنازه
امشب دل سنگ كوچه ها مي گريد * * * يك شهر خموش و بي صدا مي گريد
تشييع جنازه غريب زهراست * * * تابوت به حال مرتضي مي گريد
جعفر رسول زاده « آشفته »
حال زينب
دلم تا پاسي از شب گريه مي كرد * * * ز غصه ، ناله بر لب گريه مي كرد
فلك از ديده گريان علي بود * * * علي بر حال زينب گريه مي كرد
شيدا نيشابوري