بخش 6

بیتُ اللّه‏ الحَرام بَیتُ المَعمُور بیتوته حرف ( پ ) پرده کعبه پیمان عَقَبِه ( عقبه اولی ) پیمان عَقَبِه دوّم حرف ( ت ) ترک حج تشرف به محضر امام عصر ( عَجَّل‏ اللّه‏ تعالی فرجَه الشری ف ) در ایام حج تلاوت قرآن تَلبیه


126


حَرام(1) يعني بازداشته، و در اين مورد؛ واژه‏هاي حرام و محرّم ناظر به حرمت و احترام خانه كعبه و بازداشتن مشركين از دخول در آن است.

پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در وجه تسميه آن مي‏فرمايد:


«وَ يُسَمّي بَيتُ اللّه‏ِ الحَرامِ لانَّهُ حُرِّمَ عَلَي المشركينَ اَنْ يَدْخُلُوه».

كعبه را بيت‏اللّه‏ الحرام مي‏گويند، براي آن‏كه ورود مشركين به داخل كعبه حرام شده است.


همين‏طور «البيت» با الف و لام به طور مطلق، به معناي «كعبه» است كه در آياتي از آيات قرآن مجيد ذكر شده است.(2)


«وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ»(3)


مراد از «البيت» در آيه شريفه، بيت اللّه‏ الحرام است. افزون بر آن در برخي از آيات واژه «بيت» با الف و لام و پسوند آمده است، كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود.(4) شايان ذكر است كه در بخشي از آيات واژه بيت به‏گونه ديگري آمده است(5) كه منظور خانه كعبه است و اين حقيقت از سياق آيات فهميده مي‏شود.



1 . به معناي كسي را از چيزي بازداشتن است.

2 . آيات: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً»، سوره بقره، آيه 125.

«وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ»، همان، آيه 127.

«وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»، سوره آل عمران، آيه 97.

«وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِءِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ»،حج، آيه 26

«ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً»، سوره انفال، آيه 35.

«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ»، سوره قريش، آيه 3.

«فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما» ، سوره بقره، آيه 158 .

3 . سوره بقره، آيه 127.

4 . مانند آيات زير:

«وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً»، سوره مائده، آيه 2.

«جَعَلَ اللّه‏ُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ» سوره مائده، آيه 97.

«وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» سوره حج، آيه 29.

«ثُمَّ مَحِلُّها إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ» سوره حج، آيه 33.

«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ» سوره ابراهيم، آيه 37.

5 . «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً» سوره آل عمران، آيه 96.

«وَ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» سوره بقره، آيه 125.

«بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ»، سوره ابراهيم، آيه 27. سوره حج، آيه 26.


127



47


بَيتُ المَعمُور

بيت المعمور به معناي خانه آباد است. اين تركيب در قرآن مجيد فقط يك بار در سوره «طور» آمده است.(1) خداوند به بيت‏المعمور سوگند ياد كرده است. بيت المعمور جايگاهي است در آسمان كه احترام آن همچون احترام كعبه در زمين است.(2)

در آسمان دنيا، دقيقاً مقابل كعبه، خانه‏اي وجود دارد كه نام آن «ضُراح» است، برابري آن با كعبه به گونه‏اي است كه اگر پايين بيايد روي كعبه خواهد آمد.

«ابن كوّاء» از حضرت علي ( عليه السلام ) پرسيد: بيت المعمور چيست ؟ حضرت فرمود: بيت المعمور همان ضُراح است كه برفراز آسمان‏هاي هفت گانه و زير عرش قرار دارد. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي‏شوند و تا روز قيامت باز نمي‏گردند.(3)

«قتاده» از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده كه فرمود: بيت‏المعمور مسجدي است در آسمان كه زير آن كعبه قرار گرفته است. بيت المعمور را به آن جهت اين نام نهادند كه همه روزه هفتاد هزار فرشته در آن نماز مي‏گزارند.(4) و شبانگاه فرود آمده، گرد كعبه طواف مي‏كنند و آنگاه بر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درود مي‏فرستند و پس از آن باز مي‏گردند و تا روز قيامت ديگر نوبت به آنها نخواهد رسيد.

در روايات، كعبه را تنزل عرش و محاذي بيت معمور و عرش خدا و طواف اطراف كعبه را، همانند طواف فرشتگان در اطراف عرش اله مي‏دانند، كه عرش به صورت بيت معمور تنزل كرده و بيت معمور هم به صورت كعبه در عالم طبيعت جلوه كرده است. اين كه در روايات آمده است كعبه محاذي بيت معمور است و بيت معمور محاذي عرش، يعني اگر كسي


1 . «وَ الطُّورِ وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ» «سوره طور، آيه 4».

2 . دائرة المعارف تشيع، ج 3، ص 558.

3 . فصلنامه ميقات حج، شماره 6، ص 73.

4 . امام صادق ( عليه السلام ) در پاسخ شخصي كه از علّت و منشأ تشريع طواف سؤال نموده، پاسخ پدر بزرگوارش امام باقر ( عليه السلام ) را نقل مي‏كند كه فرمود: همان‏گونه كه خداوند با طواف برگرد (بيت المعمور) توبه فرشتگان را پذيرفت، توبه زائرين خانه خدا را نيز با طواف بر گرد خانه خواهد پذيرفت. صهباي حج، صحفه 239، كافي، ج 4، ص 8 ـ 187.


128


آن‏گونه كه شايسته طواف است دور كعبه طواف كند، به بيت معمور صعود مي‏كند و اگر به آن حد صعود كرد و وظائف آن مرحله را ايفا نمود، به مقام عرش اله مي‏رسد. قَلْبُ الْمُوءمِنِ عَرْشُ الرَّحمنِ.(1)

48


بيتوته(2)

زائران خانه خدا پس از وقوف در موقفين يعني عرفات و مشعر و ورود به سرزمين منا، مكلفند در شب‏هاي يازدهم، دوازدهم (و براي برخي سيزدهم) در سرزمين منا بمانند. در اصطلاح، ماندن در آن منطقه را در شب‏هاي مذكور «بيتوته» مي‏گويند. بيتوته در شب‏هاي مذكور از جمله واجبات حج است كه بايد با نيت و به قصد قربت انجام شود.

بيتوته به منا: همان گونه كه اشاره شد بر حجاج واجب است كه شب يازدهم ذي‏حجه و شب دوازدهم را در منا «بيتوته» كنند. يعني از غروب آفتاب تا نصف شب در آن‏جا بمانند.(3) ضمناً چند طايفه بايد در شب سيزدهم تا نصف شب بمانند كه تفصيل آن در مناسك محشي آمده است.

بيتوته در منا از عبادات است و بايد (زائر) با «نيت خالص» آن را براي اطاعت خداوند بجا آورد.(4)

كسي كه بيتوته در منا را در شبي كه واجب است بماند ـ به هر دليلي ـ ترك كند، براي هر شب يك گوسفند بايد قرباني كند.(5)

1 . عرفان حج، آيت‏اللّه‏ جوادي آملي، ص 10.

2 . كتاب العين، ج 8، ص 138.

3 . مناسك محشي، ص 478.

4 . همان، ص 481، مسأله 1227.

5 . همان، ص 2 ـ 481، مسأله 1230 ـ 1229.


129


حرف «پ»


49


پرده كعبه

درباره پوشش كعبه، از آغاز پيدايش تاكنون در روايات و تاريخ، داستان‏هاي جالب و شنيدني بسياري وجود دارد.(1)


نخستين پوشش

در روايات آمده است:

اوّل كسي كه خانه را جامه نمود، آدم ( عليه السلام ) بود كه آن را با پيراهن مويين پوشانيد و بعد ابراهيم و اسماعيل با ليف خرما، و بافته‏هاي همسر اسماعيل و قبيله او، و سپس تبّع با پيراهن پوستي، و پس از آن جانشين او، ابوبكر اسعد، رويّه او را پيروي كرد و با پارچه‏هايي كه با سيم‏هاي نقره بافته مي‏شد، مي‏پوشانيد، و بعد سليمان با پارچه قبطي و از آن پس تاكنون، رجال وقت، در هر زمان به گرانبهاترين جامه، اين خانه را پوشانده‏اند.

گويا بعد از سليمان كه بر كعبه جامه قبطي پوشانيد ديگر كسي مانند قصَّي، جدّ اعلاي پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) آن را جامه گرانبها نپوشانده است.(2)


داستان تُبَّع

در تفسير ابوالفتوح، آمده است: اوّل كسي كه كعبه را جامه گرانبها پوشاند، «تُبّع» زمامدار يمن بوده(3) كه به قصد خرابي خانه كعبه آمده بود، و چون مبتلا (به بيماري فلج) گرديد، و به عظمت خانه


1 . كسيت الكعبة في الجاهلية والاسلام انواعاً من الكسي، منها: الخصف، والمعافر والملاء، والوصائل والصعب «الصعب: برود يمانية، والوصائل جميع وصيلة وهي ثوب احمر مخطط يماني والملاء جمع ملاءة و هي ثوب لين رقيق» «والمعافر: اسم بلد سميت به الثياب المعافريه التي تصنع فيه» «والخصف: جمع خصفه وهي ثوب الغليط». شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 229.

2 . راهنماي حرمين شريفين، ج 1، ص 2 ـ 151.

3 . شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ج1، ص229.


130


واقف گرديد، آن را كِسوه نموده (پوشاند) و هزار شتر قرباني كرد.(1)برخي نوشته‏اند: وقتي كه علت بيماري را فهميد، نذر كرد پس از شفاي خود پرده‏اي براي خانه خدا تهيه نمايد. لذا پس از بهبودي، پرده‏اي تهيه كرد و كعبه را با آن پوشانيد، و سپس جانشينان وي اين سنت حسنه را پيروي و حفظ كردند.(2)در روايت ابي بصير آمده كه حضرت آدم اوّل كسي بود كه آن را به وسيله مو، پوشانيد، ولي تبّع نخستين كسي بود كه به زيارت كعبه آمد و آن را با پرده‏اي پوشانيد و در روايت مرسله، آمده كه حضرت اسماعيل، نخستين كسي بود كه بر آن پرده افكند.(3)

اسعد ابوكَرب

در برخي از سفرنامه‏ها آمده است كه:

اولين شخصي كه پوشش بر كعبه نهاد، «اَسعد ابوكَرْب» پادشاه حمير بود كه دو قرن پيش از هجرت، كعبه را نخست با پارچه ضخيمي پوشاند، سپس با پارچه‏اي به نام «معافر»(4)، و بعد از آن با پارچه لطيف و نرمي كه معروف به «ريطه» است و سپس به وسيله پارچه قرمز راه راه يمني و پس از آن با برد يماني مخصوصي بر كعبه پوشش نهاد.(5)

دانشمند محترم جناب آيت‏اللّه‏ افتخاري از قول صاحب جامع و مرآت، نقل مي‏كند كه:

«اوّل كسي كه به فكر پوشش كعبه افتاد، پادشاه حمير بود».(6)


سپس مي‏گويد:

مورخان گفته‏اند: اوّل زني كه پرده كعبه را اهدا كرد، «نبيله»(7) مادر عباس بن عبدالمطلب بود، گويا فرزندش گم شده بود، لذا نذر كرد و چون فرزندش پيدا شد به نذر خود وفا كرد.(8)



1 . راهنماي حرمين شريفين، ج 1، ص 152.

2 . سرزمين وحي، ص 81.

3 . جامع الاحاديث، ج 10، ص 14 و 72 به نقل از سرزمين وحي، ص 81.

4 . اسم مكاني است كه پارچه‏اي به همين نام مي‏بافند.

5 . مرآة الحرمين، ابراهيم رفعت پاشا، ترجمه دكتر هادي انصاري، ص292.

6 . قبل از حج بخوانيد، ص 95.

7 . مجمع البحرين، نثيله (با ثاء مثلثه) و مرآت الحرمين با «باء» موحده و طبقات و ابن سعد در پاورقي با «تاء» ضبط كرده‏اند.

8 . قبل از حج بخوانيد، ص 111.


131


پوشش كعبه در اسلام

پس از ظهور اسلام و فتح مكّه، نخستين كسي كه كعبه را با قماشي يماني پوشاند پيغمبر اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود. علي ( عليه السلام ) نيز در دوران خلافت خود، از عراق هر سال جامه‏اي براي كعبه مي‏فرستاد. و در تاريخ آمده است از قديم اين جامه را ايرانيان تقديم مي‏كردند و اين افتخار ويژه آنان بوده است.(1)

هم‏چنين گفته شده كه براي نخستين بار حضرت اسماعيل پرده‏اي بر روي كعبه كشيد، بعدها قريش اين سنت را ادامه دادند و پرده‏داري كعبه براي آنان منصبي ويژه به حساب مي‏آمد. رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از فتح مكه پرده راعوض كردند. بعد از آن هميشه يكي از كارهاي خلفا و اميران توجه به همين پرده و تعويض سالانه آن بوده است. گفتني است كه پوشاندن پرده بر كعبه از نظر سياسي، بسيار با اهميت و براي بافنده آن مايه افتخار بوده است، بي‏ترديد بايد از لحاظ تخصص در بافندگي، مصر را پيشگام دانست.(2)

زمان تعويض و نصب پرده كعبه

پرده كعبه به دليل قرار گرفتن در معرض آفتاب و باران و باد، هر سال نياز به تجديد و تعويض داشت. در برخي از سال‏ها دوبار تعويض مي‏شد. در آخرين روزهاي پيش از تعويض پرده، به وضوح مي‏توان لزوم نصب پرده جديد را دريافت. ازرقي كه از سال 200 تا 244 هجري پرده‏هاي تعويض شده كعبه را شمرده، شمار آنها را 170 جامه دانسته است.

پرده كعبه در قرون اخير به رنگ مشكي بوده كه نوشته‏هاي آن به صورت طلايي بافته شده اما در برخي موارد از رنگ‏هاي ديگري هم استفاده شده است.

نصب پرده به طور معمول در روز عرفه و يا در عيد قربان صورت مي‏گرفته است. گفتني است كه كعبه، پرده‏اي نيز در داخل دارد، كه هر چند سال يك بار تعويض مي‏شود، دليلش نيز آنست كه اين پرده به دليل اين كه در آفتاب نيست و فرسايش ناشي از دست ماليدن را هم ندارد، به سادگي دچار فرسودگي نمي‏شود.(3)



1 . راهنماي حرمين شريفين، ج 1، ص 152.

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه، رسول جعفريان، ص 83.

3 . همان، ص 85.


132


ويژگي‏ها و ابعاد پرده كعبه

جامه كعبه از 54 قطعه تركيب يافته است. طول هر قطعه 14 متر و پهناي آن 95 سانتي متر و مساحت كل آن 2650 متر بالغ مي‏گردد. كمربند پرده از 16 قطعه تركيب يافته و محيط آن 45 متر و پهنايش 95 سانتي‏متر است. براي تهيه جامه كعبه 670 كيلوگرم ابريشم سفيد خالص نياز است تا با 720 كيلوگرم مواد رنگ‏آميزي به انجام برسد، اما كمر بند و پرده دروازه كعبه، رشته‏هاي نقره‏اي و طلافام نياز داردكه وزن مجموع آن به 120 كيلوگرم مي‏رسد.

پرده، داراي دو بخش است؛ يكي پوشش ظاهري كه هميشه رنگ سياه دارد و ديگر پرده داخلي كه رنگ غير سياه دارد.

پرده درِ كعبه كه برقع نام دارد، از پارچه ابريشمي سياه بافته شده و بر روي آن آيات قرآن نقش بسته و با رسم‏الخط در بالاي آن نوشته شده است: اين پرده در مكه مكرمه بافته شده و به كعبه مشرفه اهدا گرديده است.

هزينه تهيه جامه كعبه مشرفه به بيش از 17 ميليون ريال سعودي مي‏رسد.(1)

پرده هر ساله روز عيد قربان تعويض مي‏شود.

50


پيمان عَقَبِه (عقبه اولي)

پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در موسم حج با شش نفر از قبيله «خزرج» ملاقات نمود و براي آنان آياتي چند تلاوت كرد. سخنان رسول گرامي، تأثير عجيبي در آنان نهاد، به گونه‏اي كه در همان مجلس «ايمان» آوردند.

اين شش نفر فعاليت مستمر و پي‏گيري براي انتشار اسلام در ميان يثرب آغاز كردند تا آن‏جا كه خانه‏اي نبود كه سخني از پيامبر در آن نباشد.(2)

تبليغات پي‏گير اين شش نفر، اثر خوبي بخشيد و سبب شد كه گروهي به آيين توحيد گرويدند و در

1 . آثار اسلامي مكه و مدينه، رسول جعفريان، ص 89.

2 . تاريخ طبري، ج 2، ص 86، به نقل فروغ ابديت، ج 1، ص 406 و 405.


133


مراسم حج سال دوازدهم بعثت تعداد دوازده نفر از تازه مسلمان‏هاي مدينه حركت كردند و با رسول گرامي اسلام، در «عقبه» منا ملاقات نموده و با پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بيعت كردند.(1) متن پيمان پس از پذيرفتن اسلام، عبارت بود از اين كه به وظايف زير عمل كنند.

به خدا شرك نورزند، دزدي و زنا نكنند. فرزندان خود را نكشند. به يكديگر تهمت نزنند و كار زشت انجام ندهند و در كارهاي نيك، رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) رانافرماني نكنند.(2)

رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: اگر بر طبق پيمان عمل كنند جايگاه آن‏ها «بهشت» است و اگر نافرماني كنند كار دست خداست، يا مي‏بخشد يا عذاب مي‏كند. اين پيمان را مورخين «بيعة النساء» ناميده‏اند. زيرا پيامبر در فتح مكّه از زنان نيز به اين ترتيب بيعت گرفت.(3)خلاصه اين دوازده تن در محل «مسجد البيعه» در حضور عباس بن عبدالمطلب با پيغمبر بيعت كردند. آن را پيمان «عقبه اولي» ناميدند.

جزئيات محتواي بيعت عقبه اولي، همان مطالبي است(4) كه در سوره ممتحنه آيه 12 آمده است. اين پيمان را عقبه اولي يا «بيعت صغري» مي‏نامند.(5)


51


پيمان عَقَبِه دوّم

كساني كه در عقبه اوّل با پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بيعت كردند با دلي لبريز از ايمان به سوي مدينه برگشتند و به فعاليت پرداختند و سرانجام نامه‏اي به پيامبر نوشتند كه براي آنان، مبلّغي بفرستند تا به آنان قرآن تعليم دهد. پيامبر «مصعب بن عمير» را براي تعليم و تربيت آنان فرستاد. با تبليغات مصعب، مردم مدينه مسلمان شده و نماز جماعت برپا كردند.(6)

آنان، دقيقه شماري مي‏كردند كه بار ديگر موسم «حج» فرا رسد، و ضمن برگزاري مراسم حج،

1 . معروف ترين اين 12 تن، اسعدبن زراره و عبادة بن صامت بودند.

2 . فروغ ابديت، ج 1، ص 406.

3 . همان، ج 1، ص 7 ـ 406.

4 . سرزمين وحي، ص 203.

5 . سيره رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، رسول جعفريان، ص 377.

6 . سيره ابن هشام، ج 1، ص 131، به نقل از فروغ ابديت، ج 1، ص 407.


134


پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را از نزديك زيارت كنند و او را به شهر خود دعوت نموده و آمادگي خود را جهت دفاع از آن حضرت اعلان كنند.

بدين ترتيب در موسم حج سال بعد بر آن شدند تا همراه كاروان حج به مكه درآيند و با رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بيعت كنند. يكي از انگيزه‏هاي آنان، آن بود تا رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را از سختي‏هايي كه در مكه گرفتار آن است رهايي دهند، اين كاروان شامل جمعيت پانصد نفري بود، كه تعداد هفتاد نفر آنان مسلمان بوده‏اند. بلاذري رقم بيعت‏كنندگان عقبه را هفتاد مرد و دو زن ياد كرده، اما در روايت ابن اسحاق از 73 مرد و دو زن ياد شده است. هشام كلبي علّت اختلاف را اين دانسته كه كساني از آنان زماني رسيدند كه بيعت تمام شده بود، اما اهل آنان بعدها مدعي شدند كه اينان از اهل عقبه بوده‏اند. به هر روي برخي از آنان در مكه با رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ديدار كردند، قرار شد در ايامي كه حجاج در مناهستند در عقبه با وي ملاقات و ديدار كنند و شب موعود، مسلمانان يثرب كه در آغاز در كنار ديگر حجاج يثربي بودند پس از گذشت پاسي از شب و در حالي كه خود را كاملاً از ديد همشهري‏هاي خود پنهان مي‏كردند، تك تك به سوي عقبه در شعبي كه در آن ناحيه قرار داشت حركت كردند. واقدي آورده است كه آنها وعده كردند تا دومين روز ايام تشريق شب هنگام در مني، در حالي كه ثلث اول شب سپري شده، در شعب دست راست كسي كه از مني به سوي پايين عقبه در حركت است، اجتماع كنند. واقدي مي‏افزايد: همانجا كه اكنون مسجد (البيعه) است، رسول خدا به آنها گفت: نبايد كسي را بيدار كنند و يا منتظر فرد غايبي بمانند پس از آن بود كه انصار تك تك و دو به دو به سوي خيمه‏هاي خود حركت كردند. دليل انتخاب چنين شبي در ايام مني اين بوده است كه آنان روز بعد مي‏توانستند مكه را به سوي يثرب ترك كنند.

در روايت كعب بن مالك آمده است كه پس از سخنان عباس (عموي پيامبر كه همراه آن حضرت بوده است) رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) برخاسته، آياتي را تلاوت كرد و مردم را به سوي خدا خواند و آنان را به پذيرش اسلام ترغيب نمود، آنگاه حضرت درباره بيعت فرمودند: بر اين امر بر شما بيعت مي‏كنم كه: همانگونه كه از فرزندانتان حفاظت و دفاع مي‏كنيد، از من نيز دفاع كنيد(1)، براء بن معرور گفت: ما فرزند جنگ و سلاح هستيم و همانگونه كه از فرزندان خود دفاع مي‏كنيم، از شما دفاع خواهيم كرد. ابن تيهان نكته ديگري را پيش از بيعت مطرح كرد. او گفت: ما در يثرب پيوندهايي با «يهوديان» داريم كه از اين پس بايد قطع كنيم، اگر ما چنين كرديم آيا شما بعد از پيروزي، نزد قوم خود آمده و ما را رها


1 . «اُبايعكم علي ان تمنعوني مما تمنعون منه نسائكم و ابناءكم» در اين‏جا پيمان دفاع بستند، نه جهاد و جنگ در راه خدا، لذا پيامبر در جنگ بدر تا رضايت انصار را جلب نكرد، فرمان پيشروي به سوي دشمن را نداد. فروغ ابديت، ج 1، ص 408.


135


خواهيد كرد؟ آن حضرت تبسمي كردند و فرمودند: ذمّه من ذمّه شما و حرمت من حرمت شماست، شما از من هستيد و من از شما، با دشمن شما خواهم جنگيد و با دوست شما دوستي خواهم كرد.

رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به خاطر عمل كردن به اين عهد، پس از فتح مكه در مكه نماندند و به مدينه بازگشتند.

نويسنده محترم كتاب سرزمين وحي از قول ازرقي آورده است كه جابربن عبداللّه‏ انصاري روايت كرده است كه پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ده سال در مكه ماند و مردم را به اسلام دعوت مي‏كرد تا اينكه مجموعاً به هفتاد نفر مرد مسلمان رسيديم. روزي به خود انديشيديم، تا كي به خود اجازه دهيم، پيغمبر، يكه و تنها و خائف و ترسان در كوه هاي مكه بگردد و كسي او را ياري ننمايد از اين رو هنگام حج نزد او آمديم و جريان را به عرض رسانديم، حضرت وعده داد در شعب عقبه (در جاي مسجد البيعة) گرد هم آييم، پس از آنكه همه جمع شدند، گفتيم اي رسول خدا براساس چه مسائلي باتو بيعت كنيم؟ حضرت فرمود بايد براساس مسائل زير با من بيعت نماييد:


1 ـ «تُبايِعوني عَلي السَّمعِ وَالطّاعَةِ فِي النَّشاطِ وَ الْكَسَلِ»

بايد همواره در شادي و غير شادي از من اطاعت نماييد.

2 ـ «وَ عَليَ التَفَقُّدِ في العُسرِ و اليُسرِ»

پيوسته در فراخ دستي و تنگدستي از ديگران تفقد و دلجويي كنيد.

3- «وَ عَلَي الأَمْرِ بِالْمَعروفِ وَ النَّهْيِ عَنِ المُنكَرِ»

هميشه ديگران را به كارهاي شايسته واداريد و از كارهاي ناشايست منع نماييد.

4 ـ «وَعَلي اَنْ تَقُوموا فِي اللّه‏ لا تَأْخُذُكُم فِي اللّه‏ِ لَوْمَةَ لائِمٍ»

در اين راه كه راه خداست هرگز نبايد از نكوهش گران نگران شويد.

5 ـ «وَعَلي اَنْ تَنصُرُوني اِذا قَدمتُ عَلَيكم يَثرِبَ»

بايد آنگاه كه در يثرب بر شما وارد مي‏شوم، مرا ياري كنيد.

6 ـ «فَتَمنَعوني مِمّا تَمنَعونَ مِنهُ اَنْفُسَكُمْ وَ اَزْواجَكُمْ»

آنچنان كه از خود و فرزندان و همسرانتان حمايت مي‏كنيد، از من نيز حمايت و پشتيباني كنيد، «وَ لَكُمْ الجَنَّةُ» اجر شما در مقابل اين بيعت بهشت است.(1)



1 . سرزمين وحي، مرتضي فهيم كرماني، ص 203.


136


حرف «ت»


52


ترك حج

در لسان روايات براي كساني كه واجد شرايط حج بوده، واز انجام اين عمل عبادي سرپيچي نمايند، تبعات وآثاري رامتذكر شده كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

1- تأكيد بر كافر بودن تارك حج

در روايتي است كه: رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به حضرت علي ( عليه السلام ) فرمودند:


«يا عَليُّ كَفَرَ بِاللّه‏ِ الْعَليِّ العَظيمِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةِ عَشَرَةً... وَ مَنْ وَجَدَ سِعَةً فَماتَ وَ لَم‏يَحجّ»

اي علي، از اين امت ده گروه به خداوند كافر شده‏اند... (يكي هم) كساني كه توانگرند، وبي آنكه به حج بروند از دنيا مي‏روند(1).


در بيان ديگر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به علي ( عليه السلام ) فرمودند:


«يَا عَلِيُّ تَارِكُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ كَافِرٌ» يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي «وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا...» يَا عَلِيُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّي يَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً.»(2)

يا علي! ترك كننده حج در حال استطاعت كافر است، خداوند مي‏فرمايد «براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند؛ آنان كه توانايي رفتن به سوي كعبه را دارند، وهركس كفر ورزد (وحج را ترك كند، به خود زيان رساند) خداوند ا ز همه جهانيان بي نياز است. يا علي! هر كس حج را آن قدر تأخير بيندازد تامرگش فرارسد، خداوند در روز قيامت، او را يهودي يا

1 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 250.

2 . همان.


137


نصراني بر مي‏انگيزد.

2 ـ تارك حج، ترك كننده دستور اسلام

امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند:


«إِذَا قَدَرَ الرَّجُلُ عَلَي مَا يَحُجُّ بِهِ ثُمَّ دَفَعَ ذَلِكَ عَنْهُ وَ لَيْسَ لَهُ شُغُلٌ يَعْذِرُهُ بِهِ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ»(1).

هر كس توان حج رفتن داشته باشد، ولي نرود، بي آنكه كاري داشته باشد، كه عذر به حساب آيد، يقيناً دستوري از دستورات اسلام را ترك كرده است.

3 ـ درخواست به زندگي هنگام مرگ

از امام صادق ( عليه السلام ) درباره آيه «لَوْ لا أَخَّرْتَني إلي اَجَلٍ قَريبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَكُنْ مِنَ الصّالِحِينَ»(2) پرسيدند، حضرت فرمود:


«أَصَّدَّقَ مِنَ الصَّدَقَةِ وَ أَكُنْ مِنَ الصَّالِحِينَ أَيْ أَحُجَّ؛ صدقه دهم و «از صالحان باشم»، يعني حج به جا آورم.»(3)

4 ـ نابينا درقيامت برا نگيخته مي‏شود

ابوبصير از امام صادق ( عليه السلام ) درباره اين آيه شريفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمي فَهُوَ فِي الاْآخِرَةِ أَعْمي وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»(4) هر كس در اين دنيا كور باشد، در آخرت هم كوردل و گمراه‏تر خواهد بود، پرسيدم: حضرت فرمود: «ذَلِكَ الَّذِي يُسَوِّفُ نَفْسَهُ الْحَجَّ يَعْنِي حَجَّةَ الْإِسْلَامِ حَتَّي يَأْتِيَهُ الْمَوْتُ»(5)

مقصود كسي است كه حج واجب خودرا با امروز وفردا كردن به تأخير اندازد تا اينكه مرگش فرارسد.

5- ترك حج، سبب نابودي انسان‏ها

پيامبر خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود:


«إِذَا تَرَكَتْ أُمَّتِي هَذَا الْبَيْتَ أَنْ تَوءُمَّهُ لَمْ تُنَاظَرْ»(6)؛ هر گاه امتم قصد زيارت خانه خدا را ترك كنند، مهلت داده نخواهد شد.


حضرت علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:


1 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 252.

2 . سوره منافقين، آيه10.

3 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 252.

4 . سوره اسرا، آيه 72.

5 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص253.

6 . فصلنامه ميقات حج، شماره 50، ص 21


138


«اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا»(1)

«خدا را خدا را! درباره خانه خداي‏تان (خدا را در نظر بگيريد!) تا هستيد آن را خالي نگذاريد اگر زيارت خانه خداترك شود، مهلت داده نخواهيد شد.»

امام باقر ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:


«لا تَترُكُوا حَجَّ بَيتِ رَبِّكُمْ فَتَهلُكُوا»(2) «حج خانه خدا را ترك نكنيد كه هلاك خواهيد شد».

كيفر تارك حج

خداوند در نود و هشتمين آيه سوره آل عمران افرادي را كه با داشتن استطاعت از انجام حج خودداري نمايند، كافر خوانده است.


«وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ»(3)

براي مردم زيارت خانه خدا واجب است در صورتي كه استطاعت داشته و برآن راه پيدا كنند و هر كس با انكار حج كافر شود، به خود ضرر رسانده و خدا از خلق بي نياز است.

پيامبر اكرم در تفسير آيه كريمه فوق به اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:


«يا علي! تَارِكُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ كَافِرٌ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي «وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّه‏َ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ»(4)

اي علي! كسي كه حج را ترك كند با اين كه توانايي دارد، كافر محسوب مي‏شود، زيرا خداوند مي‏فرمايد: بر مردمي كه استطاعت دارند به سوي خانه خدا بروند لازم است حج بجا آورند و كسي كه كفر بورزد (و آن را ترك كند) به خود زيان رسانيده است، و خداوند از آنان بي نياز است.

اي علي! كسي كه حج را به تأخير بيندازد تا اينكه از دنيا برود، خداوند او را در قيامت يهودي يا نصراني محشور مي‏كند.


خداوند در پايان اين آيه براي تأكيد بر اهميت مسأله حج مي‏فرمايد: كساني كه كفران كنند و اين دستور الهي را ناديده بگيرند و به مخالفت برخيزند در حقيقت به خود زيان مي‏رسانند، زيرا خداوند از


1 . نهج البلاغه، نامه 47.

2 . الحج والعمرة في الكتاب والسنه، ص 167.

3 . آل عمران، آيه 98.

4 . الحج و العمرة في الكتاب والسنة، ص 168 ـ 169، من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 266.


139


همه جهانيان بي نياز است.

واژه كُفر در اصل به معني پوشانيدن است و از نظر اصطلاح ديني معني وسيعي دارد و هرگونه مخالفتي را با حق چه در مرحله اصولي، و چه در مرحله دستورات فرعي باشد، شامل مي‏شود و اگر مشاهده مي‏كنيم كه كفر، غالباً در مخالفت با اصول مطرح مي‏شود دليل بر اين نيست كه منحصر به همان معني بوده باشد. به همين دليل در آيه بالا در مورد «ترك حج» به كار رفته است، و لذا در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه كفر را در آيه به معني ترك حج تفسير فرموده است.(1)

ابابصير از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي‏كند كه فرمود:

«مَنْ مَاتَ وَ هُوَ صَحِيحٌ مُوسِرٌ لَمْ يَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ«وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمي»

چنانچه كسي با داشتن شرائط به حج نرود تا بميرد از جمله كساني است كه خداوند در مورد آنان فرموده است كه كور وارد محشر خواهند شد.


ابابصير مي‏گويد: پرسيدم پناه بر خدا، نابينا (وارد محشر مي‏شود)؟ فرمود:


إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْمَاهُ عَنْ طَرِيقِ الْحَقِّ(2)

بله، خداوند او را از طريق حق، منحرف نموده است (به وسيله كارهاي خودش).

همچنين در وصاياي حضرت علي ( عليه السلام ) آمده است:


«...وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا»(3)

شما را به خدا، شما را به خدا! در مورد زيارت خانه پروردگارتان، مبادا از آن غفلت نموده، و رهايش سازيد كه خداوند قهار در اين صورت مهلت نداده و شما را به بلاي خود گرفتار مي‏سازد.

و در جاي ديگر مي‏فرمايد:


«لَا تَتْرُكُوا حَجَّ بَيْتِ رَبِّكُمْ فَتَهْلِكُوا...»(4)

هرگز از حج خانه خدا غفلت نكنيد كه به سزاي آن گرفتار آمده و هلاك مي‏گرديد.

1 . تفسير نمونه، ج 3، ص 18.

2 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 18، كافي، ج 4، ص 269، بحارالأنوار، ج 99، ص 6.

3 . همان.

4 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 15، بحار ج 99، ص 19.


140


امام صادق ( عليه السلام ) هم در روايتي مي‏فرمايد:


«أَمَا إِنَّ النَّاسَ لَوْ تَرَكُوا حَجَّ هَذَا الْبَيْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ مَا نُوظِرُوا.(1)

آگاه باشيد! هرگاه مردم زيارت خانه خدا را فراموش كنند، عذاب الهي به آنان فرا مي‏رسد و در اين زمينه به آنان مهلتي داده نمي شود.

53


تشرف به محضر امام عصر ( عَجَّل‏ اللّه‏ تعالي فرجَه الشري ف ) در ايام حج

در اين قسمت به چند نمونه از انسان‏هاي پاك و منزهي كه توفيق و لياقت ديدار امام زمان ( عَجَّل‏ اللّه‏ تعالي فرجَه الشري ف ) را در مراسم با شكوه حج داشته‏اند اشاره مي‏گردد، به اميد آن كه ما را نيز لايق اين ديدار نمايد.


تشرف در طواف

عده‏اي از شاگردان حضرت آيت‏اللّه‏ اراكي «ره» از معظم‏له خواستند مطالبي را درباره داستان تشرف دخترشان به محضر امام عصر اروحنا فداه بيان كنند. ايشان فرمودند:

دخترم به احكام شرعي و دستورات ديني كاملاً آشنا و نسبت به اعمال شرعي پايبندند. من از دوران كودكي او تاكنون مواظب حالش بودم، تا اين كه چندي پيش مي‏خواست عازم مكه شود، ولي شوهرش نمي‏توانست همراه او برود، و پسرش هم راضي نشد همراهي‏اش كند. سرانجام بر اين شد كه در معيت آيت‏اللّه‏ آقاي حاج آقا موسي زنجاني و خانواده ايشان مشرف شود. موقع خداحافظي، از تنهايي اظهار نگراني مي‏كرد و مي‏گفت: با اين وضع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟ به او گفتم كه ذكر «يا حفيظُ يا عليم» را زياد بگويد. ايشان خداحافظي كرد و به حج رفت.

روزي كه از سفر حج بازگشت، خاطره‏اي براي من نقل كرد و گفت: هنگام طواف خانه خدا معطل ماندم، ديدم با ازدحام جمعيت نمي‏توانم طواف كنم، لذا در كناري به انتظار ايستادم، ناگهان صدايي شنيدم كه مي‏گفت: ايشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف كن!


1 . بحارالانوار، ج 99، ص 19، حديث 69، وسائل الشيعه، ج 8، ص 14.


141


ديدم آقايي در ميان جمعيت و پيشاپيش آنان در حركت است و مردمي دور او حلقه زده‏اند، به طوري كه هيچ كس نمي‏توانست وارد آن حلقه شود، من وارد شدم و دستم را به عبايش گرفتم و مكرر مي‏گفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور خانه طواف كردم. آيت‏اللّه‏ اراكي رحمه‏الله در پايان فرمودند: من به صدق و راستي اين دختر قطع و يقين دارم و او اين داستان را براي كسي حتي آقاي حاج آقا موسي زنجاني هم نگفته بود.(1)


تشرف در عرفات

حجة‏الاسلام والمسلمين آقاي انصاريان نقل كرده‏اند:

فردي بود به نام «محمد علي اربابي تهراني» كه با آقاي «شيخ رجبعلي خياط» بسيار نزديك بود، درباره سفرش به مكه مي‏گفت: شب نهم به عرفات رسيدم، در آن زمان عرفات بسيار تاريك بود و از چراغ دستي استفاده مي‏شد. ساعت 10 شب بود كه پيوسته متذكر حضرت امام عصر «عج» بودم، البته نه براي زيارتشان؛ چرا كه خود را لايق زيارت ايشان نمي‏دانستم. بيرون چادر متذكر بودم در حالي كه هيچ كس حضور نداشت، ولي صدايي به زبان فارسي شنيدم كه گفت: آقاي حاج محمد علي! برگشتم با يك چهره نوراني، روحاني و آسماني مواجه شدم، گفت: بيا كنار دست من. گفتم: چَشم و در حقيقت به سوي ايشان كشيده شدم، كنارش نشستم. فرمود: امشب شب عرفه است، زيارت حضرت سيدالشهداء وارد است، دلت مي‏خواهد من يك زيارت بخوانم؟ حاج محمّد علي گفت: من از كودكي زيارت‏هاي معروف را شنيده بودم و با آنها آشنايي داشتم و مضامين و كلمات آنها را مي‏دانستم، به ايشان گفتم كه خيلي دوست دارم. حدود يك ساعت زيارتي را خواند كه تا آن زمان نشنيده بودم. كلمه به كلمه كه مي‏خواند، من حفظ مي‏كردم و تا آخر به حافظه‏ام سپرده شد. گريه كردن آن شخص هم غير قابل توصيف بود. پس از زيارت خداحافظي كرد و رفت. هر قدر از من دور مي‏شد، زيارت هم از خاطرم مي‏رفت تا اين‏كه به كلي آن را فراموش كردم. از مكه به كاظمين رفتم و كنار راه آهن ايستاده بودم، ناگاه همان شخص را ديدم. نزديك آمد، سلام كرد و گفت: به تهران كه رفتي، سلام مرا تنها به آقا شيخ محمد حسن طالقاني برسان(2).



1 . بركات سرزمين وحي، ص 89 به نقل از شرح احوال آيت‏اللّه‏ اراكي، نوشته رضا استادي، ص 598 ـ 599.

2 . آقا شيخ محمّد حسن، پدر آقا شيخ يحيي داماد مرحوم آيت‏اللّه‏ صدر بود؛ ايشان از علماي بزرگ تهران و در امر به معروف و نهي از منكر فوق‏العاده بود.


142


مي‏گفت: وقتي به تهران آمدم و نزد آقا شيخ محمد حسن رفتم و قضيه را نقل كردم، ايشان بسيار گريست و مرا متوجه كرد كه آن شخص امام عصر ( عَجَّل‏ اللّه‏ تعالي فرجَه الشري ف ) بوده است، در حالي كه من نه در عرفات و نه در كاظمين آن بزرگوار را نشناخته بودم.(1)

تشرف در راه مسجدالحرام

مرحوم حجة‏الاسلام والمسلمين آقاي هادي مروي نقل كردند:

«آيت‏اللّه‏ شيخ راضي نجفي تبريزي» ابوالزوجه شهيد حاج شيخ عباس شيرازي، با شنيدن شهادت ايشان بسيار ناراحت شد و مي‏گفت: نمي‏توانم شهادت حاج شيخ عباس شيرازي را باور كنم. خيلي ناآرام بود و گريه مي‏كرد، زمينه‏اي فراهم گرديد كه ايشان به حج مشرف شد و پس از بازگشت، داستاني را نقل كرد. گفت: خداوند عنايت كرد و در كارواني كه نزديك حرم مستقر بود، قرار گرفتم (چون پايش ناراحت بود و با عصا راه مي‏رفت) در ساعات ميان 9 تا 10 كه وقت خلوتي است به مسجدالحرام رفتم، روزهاي هفتم و هشتم ذيحجه بود و همه زائران به مكه آمده بودند و خيابان‏ها شلوغ بود. يك بار كه به طرف حرم مي‏رفتم، ديدم هيچ كسي در خيابان نيست، ماشين ديده مي‏شود، ولي كسي در داخل آن‏ها نيست، تعجب كردم كه خيابان‏هاي شلوغ همه روزه، چرا امروز خلوت است. در همين فكر بودم كه ناگاه ديدم فردي از روبرو مي‏آيد، نعلين مردانه‏اي در پا و نقابي بر چهره داشت. به محض اين‏كه خواستم سئوالي بكنم، مثل كسي كه برق او را گرفته باشد، خشكم زد. در مقابلم ايستاد و هيچ حركتي نتوانستم بكنم. نقاب را تا بالاي ابرو بالا زد، وقتي چشمم به آن صورت زيبا افتاد، مكرر گفتم: ماشاءاللّه‏، لاحول ولاقوه الا باللّه‏. اين جمله را چند بار تكرار كردم و مبهوت جمال ايشان شدم. سپس نقاب را انداخت و من دوباره غوغاي جمعيت را ديدم.

در جلسه بعد، يكي از منسوبين از ايشان پرسيد چه درخواستي از خدا كرده بودي كه اين ماجرا برايت رخ داد؟ گفت: وقتي چشمم به كعبه افتاد، بي‏اختيار اين جمله بر زبانم جاري شد كه «اَللَّهُمَ اَرِني الطَّلْعَةَ الرَّشيدَة، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَة...» و آن‏گاه افزود: خيلي غصه خوردم كه اي كاش غير از «روءيت»، «تكلم» را هم خواسته بودم. چون در مرتبه اوّل كه چشم انسان به كعبه مي‏افتد، هر آرزويي كه داشته باشد اجابت مي‏شود.(2)



1 . بركات سرزمين وحي، ص 91.

2 . همان، ص 94.


143



54


تلاوت قرآن

قرآن به عنوان بزرگ‏ترين كتاب آسماني از سوي آفريدگار جهان بر كامل‏ترين انسان‏ها در طول تاريخ انسانيت، يعني حضرت محمّد بن عبداللّه‏ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نازل گرديده، لذا بر همه مسلمانان در همه اعصار لازم است نسبت به فراگيري قرآن اوّلاً و فهم معاني و مفاهيم قرآن ثانياً و مهم‏تر از همه، عمل به قرآن توجه نمايند. از فضيلت‏هايي كه هر مسلمان در طول زندگي‏اش مي‏تواند براي خود كسب و آن را به عنوان ذخيره‏اي معنوي حفظ كند و با خود به عالم باقي ببرد، تلاوت و انس با قرآن است. تلاوت و قرائت قرآن گاهي به مناسبت زمان، مانند ماه مبارك رمضان و نيز به مناسبت مكان مانند مكّه مكرمه و مسجدالحرام يا مدينه منوّره و مسجد نبوي، كه مهبط وحي بوده‏اند، فضيلت بيشتري پيدا مي‏كند. قرآن يكي از موهبت‏هاي بزرگ الهي و نعمت‏هاي ارزشمند خداوند بر مسلمانان است، نگاه به خطوط قرآن هم عبادت محسوب مي‏شود، قرآن عِدل عترت است، پس نگاه به امام ( عليه السلام ) و قرآن و كعبه همه داراي فضيلت و ثواب است و شايسته است كه زائرين عزيز حرمين شريفين در كسب اين فضيلت سعي بليغ داشته باشند و از اين فيض سرشار الهي محروم نشوند و از اين اقيانوس بيكران معرفت الهي فيض و فضيلت برگيرند.

شرافت دو شهر مكه و مدينه به خاطر وجود نوراني رسول خداست «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»(1)، مي‏فرمايد: اين شهر به خاطر وجود پرفيض و بركت تو چنان عظمتي به خود گرفته، آري ارزش سرزمين‏ها به ارزش انسان‏هاي مقيم در آن است. در زيارت نامه آن حضرت مي‏خوانيم «وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبِلاد»(2) خداوند بلاد را به خاطر وجود رسول خدا ( عليه السلام ) تشرف بخشيد.

گاهي فضيلت تلاوت قرآن به خاطر زماني است مانند آن كه امام سجاد ( عليه السلام ) درباره ماه مبارك رمضان مي‏فرمايد: «وَ وَفِّقْني فيهِ لِقَراءَةِ آياتِكَ»(3) و گاهي به خاطر مكان است كه فرمودند كسي كه در مكه معظمه، از جمعه‏اي تا جمعه ديگر قرآن را ختم كند گويي تا آخر عمر تلاوت قرآن كرده است.

1 . سوره بلد، آيه 1

2 . مفاتيح الجنان.

3 . همان، دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان.


144


پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود:

«اِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي اَيّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحات اَلا فَتَعَرَّضُوا لَها».(1)

در ايام عمر خود، لحظه‏ها و نفخه‏هاي بهشتي و رحماني براي شما رخ مي‏دهد، مواظب باشيد كه آن‏ها را غنيمت شماريد و از آن‏ها بهره‏گيريد.

اما نكاتي چند در مورد قرآن:

پيامبر اكرم فرمودند:


«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلي سائِرِ الْكَلامِ كَفَضْلِ اللّه‏ِ عَلي خَلْقِهِ»(2)، فضيلت قرآن بر ديگر كلام‏ها مثل فضيلت خدا بر مخلوقات اوست.


تلاوت قرآن: پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند:


«أَنَّ لِتالي آيَةٍ مِنْ كِتابِ اللّه‏ِ خَيْرٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ اِلي تَخُوم الْعَرشِ اِلي تَخُوم السُّفْلي»؛ براي تلاوت كننده آيه‏اي از قرآن ارزش و ثوابي بهتر از آنچه زير عرش تا زمين است وجود ندارد.


استماع قرآن: امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند:


«مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»(3)؛ كسي كه حرفي از كتاب خدا را بدون قرائت بشنود خداوند براي او يك حسنه نوشته و يك گناه او را محو و يك درجه او را رفيع گرداند.


تعليم قرآن: امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند:


«يَنْبَغِي لِلْمُوءْمِنِ أَنْ لَا يَمُوتَ حَتَّي يَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ أَوْ أَنْ يَكُونَ فِي تَعَلُّمِهِ»(4) براي مؤمن شايسته است كه نميرد تا اين‏كه قرآن را بياموزد يا در حال فراگيري آن باشد.


موضوع قرآن: خداوند در قرآن مي‏فرمايد:


«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ»(5)؛ اين كتاب با عظمتي است كه شك در آن راه


1 . بحارالانوار، ج 84، ص 267

2 . همان، ج 92، ص 19

3 . عدة الداعي، احمد بن فهد حلي، ص 270

4 . همان، ص 269

5 . سوره بقره، آيه 2


145


ندارد و مايه هدايت پرهيزكاران است.

مقدار قرائت قرآن:

خداوند در قرآن مجيد مي‏فرمايد:


«فَاقْرَوءُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»(1)؛ به اندازه‏اي كه براي شما آسان و بي‏مشقت باشد، قرآن بخوانيد.


چگونگي قرائت قرآن:

خداوند در قرآن مجيد مي‏فرمايد:


ـ «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»(2)؛ قرآن را با تأني و وضوح تلاوت كن.

ـ «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(3)؛ زماني كه قرآن قرائت مي‏شود گوش فرا دهيد و ساكت باشيد، تا مورد رحمت خداوندي قرار گيريد.

آثار قرائت قرآن:

خداوند در قرآن مجيد مي‏فرمايد:


«وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلي رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»(4)؛ زماني كه آيات خداوند بر آنها تلاوت مي‏شود، ايمان موءمنين، زياد و بر پروردگارشان توكل مي‏كنند.


امام صادق ( عليه السلام ) از پدر بزرگوارشان نقل مي‏كنند كه:


«اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ خَمْسِ مَوَاطِنَ عِنْدَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ عِنْدَ الْأَذَانِ وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ وَ عِنْدَ الْتِقَاءِ الصَّفَّيْنِ لِلشَّهَادَةِ وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَهُ حِجَابٌ دُونَ الْعَرْشِ».(5)


1 . سوره مزمل، آيه آخر

2 . همان، آيه 4

3 . سوره اعراف، آيه 204

4 . سوره انفال، آيه 2


146


دعا را در پنج وقت غنيمت شمريد (كه نزديك اجابت باشد.)

    1. در وقت قرائت قرآن.

    2. در وقت گفتن اذان.

    3. در وقت نزول باران.

    4. در وقت برخورد دو لشگر (حق و باطل).

    5. در وقت دعاي مظلوم.


55


تَلبيه

«تلبيه»(1) يعني «لبيك گفتن» و بنابر اصح آن است كه هنگام محرم شدن بگويد: «لَبَّيكَ، اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيكَ» و به اين مقدار اگر اكتفا كند، محرم شده و احرامش صحيح است، و احتياط مستحب(2) آن است كه پس از آن كه چهار «لبيك» را گفت، بگويد:


«اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ».(3)


صحيح گفتن «قدر واجب از لبيك» واجب است، همان‏طور كه صحيح گفتن «تكبيرة الاحرام» در نماز واجب است.(4)


وجه تسميه تلبيه

امام باقر ( عليه السلام ) در پاسخ اين پرسش كه چرا تلبيه را «تلبيه» نام نهاده‏اند، فرمود: اجابتي بود كه موسي ( عليه السلام ) ، پروردگارش را بدان پاسخ داد.(5)

امام صادق ( عليه السلام ) در پايان پاسخ به پرسشي درباره «اشعار بُدْن»(6) كه در برخي از اقسام حجّ به منزله «تلبيه» است، فرمود: «... فاشعِرها مِنَ الجانِبِ اِلاَيَمنِ مِن سنامِها ثُمَّ قُل: «بِسمِ اللّه‏ِ، اَللّهُمَّ مِنكَ وَ لَكَ،

1 . امالي شيخ صدوق، ص 234

2 . به معناي اجابت مكرر و اطاعت مؤكد است، يعني: بله، اي پروردگار من ، آماده به خدمتم، بله اي خالق و رازق من، ايستاده‏ام در حضور، حج برنامه تكامل، سيد محمد ضياءآبادي، ص 196 به نقل از المنجد و ص 100 تلخيص شده كتاب فوق.

3 . به نظر تعدادي از مراجع احتياط واجب است.

4 . و اگر بخواهد احتياط بيش تر بكند، پس از گفتن «تلبيه» جملات ديگري را نيز مستحب است بگويد، كه تفصيل آن در ص 141 مناسك محشي، آمده است.

5 . مناسك محشي (مسأله 260 ـ 259 ) ص 141ـ142

6 . وسايل الشيعه، ج 12، ص 375، علل الشرايع، ص 418.

7 . اشعار، اختصاص به شترهاي قرباني دارد كه سمت راست كوهان شتر را اندكي شكافته و خون آن را بر بدن شتر مي‏مالند.


147


اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّي...»(1) اين حديث ناظر به اين حقيقت است كه مقصود از حجّ، ديدار خداست و طرد هر آن‏چه غير خدا است.(2)

حكمت تلبيه

تلبيه در حج، طرد كننده هر جاهليتي است كه بوده و هست. و درهم شكننده هر بت جاهلي است كه تراشيده شده و يا هر نشانه شرك آلوده جاهلي كه تراشيده مي‏شود و خلاصه كوبنده هرگونه باطل قديم و جديد است.

لبيك حج در روزگار جاهليت، نداي شرك و بانگ «وثنيّت» بود. زيرا عمل و رفتار و «تلبيه» آن‏ها، چنان‏كه امام صادق ( عليه السلام ) فرموده است، چيزي جز «شرك» نبوده است!.(3)

زيرا مشركان با اين تلبيه، وجود شريك را براي خدا اثبات مي‏كردند، هر چند كه اين شريك نيز مِلك خود او بود، بر خلاف لبيك در اسلام كه نمودار توحيد است.(4)

راز عرفاني تلبيه

احرام و لبيك گفتن به معناي پاسخ دادن به نداي وحي و اجابت دعوت الهي است. لذا حج‏گزاران راستين، در هنگام تلبيه بر خود مي‏لرزيدند و مي‏گفتند: مي‏ترسيم به ما گفته شود: به درستي به نداي حجّ، پاسخ ندادي «لا لَبَّيْكَ وَ لا سَعْدَيْكَ»(5)

سرّ تلبيه، زبان به حق و طاعت گشودن و از گفتار باطل ومعصيت رستن است، نه در محدوده زماني حج و عمره بلكه براي هميشه، زيرا زبان، جِرمش اندك ولي جُرمش زياد است.(6)زبان «قليلُ الجِرم و كَثيرُ الجُرم» است، جِرم آن كوچك و جُرمش زياد است، گناهان فراواني به وسيله زبان انجام مي‏گيرد، از انكار لساني تا مسأله غيبت، تهمت، دروغ، افترا ، مسخره كردن و...

1 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 199.

2 . صهباي حجّ، آيت‏اللّه‏ جوادي آملي، ص 373.

3 . عن ابي عبداللّه‏ ( عليه السلام ) قال: كانت قريش تلطّخ الاصنام التي كانت حول الكعبة بالمسك و العنبر، و كان يَغوث قبال الباب و كان يعوق عن يمين الكعبة، و كان نسر عن يسارها و كانوا اذا دخلوا، خرّوا سجّداً ليغوث و لا ينحنون، ثم يستديرون بحيالهم الي يعوق ثم يستديرون بحيالهم الي نسر ثم يلبون فيقولون: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك، الا شريك هولك تملكه و ما ملك»، كافي ج 4، ص 542.

4 . صهباي حج، آيت‏اللّه‏ جوادي آملي، ص 6 ـ 375.

5 . بحار الانوار، ج 47، ص 16 و ج 64، ص 337.

6 . صهباي حجّ، ص 8 ـ 377.


148


لبيك گفتن در حال احرام نيز به اين معناست كه خدايا! من هر چه كه حق است به آن گويا هستم و از هر چه كه باطل است زبانم را مي‏بندم، لبيك گفتن تطهير زبان است از هر چه كه معصيت است.

راز لبيك گفتن اين است كه خدايا از اين لحظه متعهد مي‏شوم هر چه را كه طاعت تو است بر زبان جاري كنم و از هر چه كه معصيت است زبانم را ببندم. شهادت دروغ، معصيت است، انسان محرم و حج گزار هرگز شهادت دروغ نمي‏دهد، غيبت نمي‏كند، دروغ نمي‏گويد، تهمت نمي‏زند، كسي را با زبان مسخره نمي‏كند و در هنگام داد و ستد خلاف نمي‏گويد، زبان زائر بيت اللّه‏، زبان طاهر است.(1)

سِرّ لبيك گفتن، زبان به اطاعت گشودن و براي هميشه از معصيت بستن است، آن هم نه تنها در محدوده محور حج و عمره كه براي هميشه.(2)امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:

«اِذا اِكتَسَبَ الرَّجُلُ مالاً مِن غَيرِ حِلَّةٍ ثُمَّ حَجَّ فَلَبّي نودِيَ لا لَبَّيْكَ وَ لا سَعْدَيكَ وَ اِن كانَ مِن حِلّة فَلَبّي نُودي لَبَّيكَ وَ سَعدَيكَ.»(3)

هرگاه كسي مال غير حلال به دست آورد، سپس عازم حج گردد، هنگام لبيك گفتن جواب مي‏آيد نه «لبيك» و نه «سعديك»، اما اگر با پول حلال به حج برود هنگام تلبيه جواب مثبت مي‏آيد و مي‏گويد «لبيك و سعديك».

تلبيه باصداي بلند و تكرار آن

روايات متعددي استحباب تلبيه را مورد تأكيد قرارداده است، بنابراين چنانچه زائر خانه خدا كه با حالت معنوي احرام در مسير مكه گام برمي‏دارد، تا آنجا كه مي‏تواند با گفتن ذكر تلبيه از اجر معنوي مشخص شده بهره‏مند گردد.

در «مستدرك» از فقه‏الرّضا نقل شده است كه امام رضا ( عليه السلام ) فرمود:


«وَ اَكْثِر مِنَ التَّلْبِيَةِ (الي ان قال) رافِعَاً صَوتَكَ وَ قَدْ رُوِيَ عَنْ رَسولِ اللّه‏ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) اِنَّهُ قالَ: اَتاني جَبرَئيلُ فَقالَ مُرْ اَصحابَكَ اَنْ يَرفَعوا اَصواتَهم بِالتَّلبِيَةِ فَاِنَّهُ شِعارُ الحَجِّ»(4)

زياد تلبيه بگو و صدايت را در هنگام تلبيه بلند كن، به تحقيق كه از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روايت

1 . عرفان حج، آيت اللّه‏ جوادي آملي، ص 48.

2 . همان، ص 49.

3 . كافي، ج 5، ص 124، حديث سوم.

4 . نگرشي اجتماعي به كعبه وحج از ديدگاه قرآن، به نقل از مستدرك الوسايل، ج 2، ص 116.


149


شده كه فرمود: جبرئيل آمد و گفت: اصحابت را وادار كن كه در وقت تلبيه صدايشان رابلند كنند، كه تلبيه شعار حج است.

در روايتي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند:


«ما مِنْ مُلَبٍّ اِلاّ لَبّي ما عَن يَمينِهِ وَ شِمالِهِ مِنْ حَجَرٍ وَ شَجَرٍ اَوْ مَدَرٍ حَتّي تَنْقَطِع الاَرضُ مِن ها هُناوَ هاهُنا»(1)

هيچ لبيك گويي، لبيك نمي گويد مگر آن كه تمام چيز هايي كه درسمت راست و چپ او قرار دارند، از سنگ و درخت و كلوخ با او لبيك گويند، تا آن كه زمين را از اين جا و آن‏جا پشت سر گذارد.

يادآوري

بديهي است در صورتي كه بلندي صداي تلبيه مانع حضور قلب ديگران شود، اين اقدام پسنديده نيست، چراكه بعضاً در مسجد شجره ويا جحفه وياساير مواقيت گروه‏هاي مختلف اجتماع كرده و بعضاً مدت‏هاي طولاني در حالي كه در داخل مسجد در حال حركت هستند به ذكر تلبيه ادامه مي‏دهند و زائران ديگر از شنيدن تذكرات اخلاقي روحانيون بزرگواربي بهره مي‏مانند.


زياد تلبيه گفتن

در مورد پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل شده است:


«انَّ النَّبيَّ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) كانَ يُكْثِرُ مِنَ التَّلْبِيَةِ»(2)؛ آن حضرت لبيك را زياد تكرار مي‏كردند.


البته تكرار تلبيه، بايد با ديدن خانه‏هاي مكه قطع شود، در روايتي امام صادق ( عليه السلام ) فرموده‏اند:


«اَلْمُتِمَتِّع اِذا نَظَرَ اِلي بُيُوتِ مَكَّةَ قَطَعَ التَّلْبِيَةَ»(3)؛

آنكه حج تمتع مي‏گزارد، هرگاه چشمش به خانه هاي مكه مي‏افتد لبيك گويي را قطع كند.

1 . منتخب احاديث عمره، حجة‏الاسلام والمسلمين قاضي عسكر، ص 34، به نقل از سنن ابن ماجه ج2، ص 975 و 2921.

2 . الدرّ المنثور، ج 1، ص 527

3 . كافي، ج 4، ص 399


150


حرف «ج»


56


جابر بنِ عبداللّه‏ اَنصاري(1)

جابر بن عبداللّه‏، پانزده سال پيش از هجرت در مدينه به دنيا آمد. از طايفه خزرجيان بود. او و پدرش عبداللّه‏ بن حرام از پيشتازان اسلام بودند، پدرش در جنگ احد به شهادت رسيد. جابر از مسلمانان پيش از هجرت و از اصحاب با فضيلت رسول خدا بود كه در 19 غزوه، از جمله جنگ بدر در ركاب پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) حضور داشت، در جنگ صفين نيز در ركاب حضرت علي ( عليه السلام ) جنگيد. اين محدث بزرگ شيعه در اواخر عمر نابينا شده بود و با همان حال، همراه عَطيّه عوفي به زيارت قبر امام حسين ( عليه السلام ) به كربلا آمد، در فرات غسل كرد و خود را معطر ساخت و به طرف قبر سيدالشهداء رفت و بر تربت آن امام شهيد، سخنان سوزناك و شوق انگيزي بر زبان آورد؛ آيا دوست، پاسخ دوستش را نمي‏گويد؟ حبيب لا يجيبُ حَبيبه؟ سپس رو به اطراف قبر كرد و به شهداي ديگر سلام داد.

وي در كوچه هاي مدينه به دنبال امام محمد باقر ( عليه السلام ) مي‏گشت، وقتي خدمت آن حضرت رسيد، سلام رسول خدا را به او رسانيد، آخرين فرد از حاضران در «پيمان عقبه» بود و تا آن هنگام زنده مانده بود. بدن او را به جرم دوستي اهل بيت، در زمان حجاج داغ نهادند. جابر در سال 78 هجري، در ايام عبدالملك مروان در سن نود و چند سالگي در حالي كه نابينا بود از دنيا رفت و در بقيع به خاك سپرده شد.(2)



1 . جابر بن عبداللّه‏ انصاري سُلمي خزرجي (م 78 يا 79 قمري در سن 94 سالگي) از اصحاب رسول اللّه‏ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و شيعه اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) بود و از ياران وفادار امام حسين و امام سجاد و حضرت باقر عليهم‏السلام بود.

جابر نخستين شخصي است كه از مدينه براي زيارت قبر مطهر سيدالشهداء به كربلا شتافت. در كتب سيره و رجال شيعه در وثاقت و جلالت قدر او، اتفاق نظر است و نيز در كتب عامه به عظمت از او ياد كرده‏اند.

ابن عساكر در تاريخ دمشق پس از ذكر نسب وي تا خزرج مي‏نويسد: او جوان‏ترين هفتاد نفر از انصار بود كه در عقبه شركت داشت و با رسول اللّه‏ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بيعت نمود. از 27 غزوه‏اي كه پيامبر شخصاً شركت كرد، جابر در 16 غزوه آن حضور داشت. دايرة‏المعارف تشيع، ج 5، ص 247.

2 . فرهنگ نامه عاشورا، جواد محدثي، ص 127.


| شناسه مطلب: 77008