بخش 12

دختران پیامبر : #171; زینب ، رقیه و ام‏کلثوم #187; درهایی که به مسجدالنبی ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) بسته شد دستورالعمل جامع امام صادق ( علیه السلام ) دعا دعای پیشوایان برای زیارت خانه خدا دعای عرفه دعاهای حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) دعاهای طواف دعای مشعرالحرام حرف ( ذ ) ذبحِ عظیم ذبیح اللّه‏ حرف ( ر ) راز توجه به کعبه در نماز رفث رُکن یمانی حرف ( ز ) زمزم


276


ابوالعاص اسلام را پذيرفت. در پرتو اسلام زندگي مشترك خود را ادامه دادند و پيامبر به زينب دستور داد كه به خانه ابوالعاص برگردد. همان خانه‏اي كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در آن متولد شده بود.

رقيّه

دومين دختر پيامبر «رقيه» است. رقيه در مكه با يكي از فرزندان ابولهب بنام «عتبه» ازدواج كرده بود، همان‏گونه كه خواهرش ام كلثوم به همسري فرزند ديگر ابولهب به نام عتيبه در آمده بود، چون سوره مباركه «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ» در نكوهش ابولهب نازل گرديد او فرزندان خويش را مجبور كرد تا با دختران پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) متاركه كنند و به خيال خود در مقابل نكوهش قرآن كه از وي به عمل آورده است، با اين عمل خويش رسول خدا را در فشار روحي قرار دهد.(1) پس از متاركه ميان دختران رسول خدا و پسران ابولهب، رقيه به همسري عثمان درآمد و چون عده‏اي از مسلمانان در اثر فشار مشركان مكه، مجبور شدند به حبشه هجرت كنند، رقيه هم به همراه عثمان به حبشه هجرت نمود و پس از مراجعت به مكه راهي مدينه شد و جزء مهاجرين اين شهر گرديد.(2)


ام كلثوم

سومين دختر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ام كلثوم است. او با همين كنيه معروف شده و هيچ يك از مورخان نام او را ذكر نكرده‏اند.(3)

قتاده مي‏گويد: همان‏گونه كه ام‏كلثوم از عثمان داراي فرزند نشد، رقيّه هم از وي فرزندي به دنيا نياورده است.(4)ام كلثوم در سال نهم هجرت در مدينه بدرود حيات گفت و رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در تشييع جنازه دخترش شركت كرد و بر پيكر او نماز خواند.(5)توضيح: در مورد اين كه چگونه دو خواهر ـ رقيه، ام كلثوم ـ، با عثمان ازدواج كردند، اين است كه پس از فوت رقيه، ام كلثوم با عثمان ازدواج كرد.

1 . همان، به نقل از اسدالغابة، ج 5، ص 467.

2 . همان، ص 235.

3 . تاريخ حرم ائمه بقيع، محمّد صادق نجمي، ص 235 ـ 236.

4 . همان، ص 236؛ اسدالغابه، ج 5، ص 456 و ج 4، ص 300.

5 . همان، ص 237، البدايه و النهايه، ج 5، ص 307.


277



101


درهايي كه به مسجدالنبي بسته شد

«سمهودي»(1) مي‏نويسد: خانه‏هاي اصحاب كه اطراف مسجد ساخته شده بود، براي هركدام دري بود (به سوي مسجد)، كه براي نماز وارد مي‏شدند و پس از اداي فريضه، به منازل خويش باز مي‏گشتند، تا آن كه امر الهي نازل شد كه بايد درها مسدود گردد مگر خانه علي ( عليه السلام ) كه از اين فرمان مستثني است. راوي مي‏گويد: ما در مسجد نشسته بوديم ناگهان گوينده‏اي از طرف پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ندا داد: «أَيُّهَاالنّاسُ! سُدُّوُا اَبوابكُم»؛ اي مردمان! درهاي خانه‏هاتان را ببنديد. از اين ندا هيجاني عجيب در مردم پيدا شد و به يكديگر نگاه مي‏كردند و در حيرت بودند، ولي كسي برنخاست. دوباره منادي اعلان داد و كسي برنخاست، سوّمين بار فرياد زد: درهاي خانه‏هاي خود را از طرف مسجد ببنديد، قبل از آن كه عذاب بر شما نازل گردد. مردم از مسجد بيرون رفتند، حمزة بن عبدالمطلب(2) از مسجد خارج شد، در حالي كه ردايش به زمين كشيده مي‏شد، ابوبكر و عمر و عثمان و ساير صحابه، دهشت زده به نظر مي‏رسيدند. علي ( عليه السلام ) خدمت پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) رسيد تا استفسار كند، پيغمبر فرمود: يا علي! تو به خانه برگرد و راجع به انسداد خانه او چيزي نفرمود، همهمه‏اي ميان اصحاب راه افتاد، يكي مي‏گفت: علي از همه ما كوچكتر است، ولي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در خانه او را نبست، ديگري مي‏گفت: اين امتياز به خاطر دخترش فاطمه است. ديگري مي‏گفت: اگر به منظور صله رحم باشد، عمويش عباس از همه مقدم‏تر است. هر كس سخني مي‏گفت. اين حرف‏ها به گوش پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) رسيد، وي با چهره برافروخته بيرون آمد، بعد از حمد و ثناي پروردگار فرمود: اي مردم! خداوند به من وحي فرستاد تا مسجدي براي خود اتّخاذ كنم و جز خودم در آن ساكن نشود، مگر پسر عمّم علي و فرزندان او، و من كاري نمي‏كنم مگر آنچه خدا امر نمايد. قسم به خدا ! من درها را نبستم و علي را سكني ندادم، مگر به امر خدا. شما ديديد كه در هنگام


1 . وفاءالوفاء، ج‏اول، ص 474 و 475.

2 . حمزه در سال سوم هجرت به شهادت رسيد و سدّ ابواب مسجد بنا به نقل اكثر مورخين در سال هفتم هجرت بوده است. شايد حمزه اشتباهاً به جاي «عباس» ضبط شده ياشد.


278


ورود به مدينه هر دسته از انصار، مهار ناقه مرا به سوي خود مي‏كشيد و من گفتم: ناقه را رها كنيد، او هر كجا خدا امر كند فرود مي‏آيد.

«عبداللّه‏ بن عمر» گويد: خداوند سه فضيلت به علي ( عليه السلام ) داده كه هر يك از آنها نزد من بهتر است از قطارهاي شتري كه در راه خدا بيرون روند:

1 ـ ازدواج با فاطمه عليهاالسلام

2 ـ باز گذاشتن در خانه او به سوي مسجد با اين كه درهاي خانه‏هاي ديگران به سوي مسجد مسدود شد.

3- دادن پرچم به دست او در جنگ خيبر، بعد از آنكه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود كه فردا پرچم را به دست كسي مي‏دهم كه خدا و رسول را دوست بدارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند(1).

نظر «عبداللّه‏ عمر» اين است كه با اين فضايل، بديهي است كه علي ( عليه السلام ) افضل همه صحابه است.(2)
102


دستورالعمل جامع امام صادق ( عليه السلام ) براي زائران خانه خدا

در ارتباط با تشرف به حج و آمادگي‏هاي قبلي از لسان ائمه معصومين توصيه‏ها و سفارش‏هايي به زائران حرمين شريفين شده است، از آن جمله، توصيه‏هاي ارزشمند امام صادق ( عليه السلام ) است كه آن حضرت فرموده‏اند: وقتي اراده حج نمودي، قبلاً خانه دل را از هر شاغل و حاجبي كه تو را از خدا غافل كند، و مشغول به خود گرداند، فارغ ساز.

كارها و تمام شئون زندگيت را به خدا واگذار و در جميع حركات و سكنات، توكل بر او نموده، و تسليم قضا و تقدير الهي باش، از دنيا و آسايش دنيا و مردم، منقطع شو.

حقوقي را كه از ديگران به ذمه‏داري، ادا كن. متكي بر توشه و مركب و ياران راه و قوّت بدني و


1 . بحار الانوار، ج 39، ص 31، وفاء الوفاء؛ ج 1، ص 475 اين روايت را با مختصر تغيير در عبارت آورده است.

2 . راهنماي حرمين شريفين، ج 4 و 5، ص 55 ـ 56.


279


نيروي جواني و مال و دارايي خود مباش، زيرا ترس آن مي‏رود كه خدا همين‏ها را دشمن انسان و مايه وزر و وبال آدم خودخواه گرداند، تا دانسته شود كه تمام حول و قوه و تدبير و چاره، به دست خالق يكتا بوده و بدون توفيق و تسديد او، احدي قادر بر چاره و تدبيري نخواهد بود.

پس مهيا و آماده رفتن شو، مانند كسي كه اميد به بازگشت مجدد، به خانه و اهل و عيال خود ندارد.

با همسفران، نيكو رفتار و خوش سفر باش. اوقات نماز را رعايت نما، سنن و دستورات رسول مكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را به كار بند و آن‏چه را وظيفه است از آداب و رسوم و صبر و تحمل و شكر و مهرباني و بخشش و ترجيح ديگران برخود، در همه جا و در همه وقت انجام ده.

سپس با آب توبه خالص، خود را از گناه شستشو داده و جامه صدق و صفا و افتادگي و خشوع، در برنما و از هر چه كه تو را از ياد خدا باز مي‏دارد و از طاعت او منصرف مي‏سازد، محرم شو و لبيك بگو..... و هم‏چنان‏كه با بدنت در ميان انبوه مسلمانان، طواف كرده، و گرد بيت خدا مي‏چرخي، با قلبت در ميان فرشتگان، طواف انجام داده و گرد عرش خدا گردش كن. هروله كن، اما هروله‏اي كه در معني، گريختن از هواي نفس باشد. با بيرون رفتنت از مكه به منا، از غفلت و لغزش‏هاي خود، بيرون آي و هرگز آرزوي آن‏چه را كه بر تو حلال نمي‏باشد و يا شايستگي آن را نداري منما.

در عرفات، اعتراف به خطيئات و گناهان نموده و تجديد عهد عبوديت و اقرار به وحدانيت حضرت حق كن و خود را به مقام قرب خدا برسان.

در «مزدلفه»، تقواي خدا در دل بگير و با صعود به كوه مشعر، روح خود را به سوي عالم بالا حركت ده. با ذبح قرباني، حنجر هوا و هوس را بريده و رگ‏هاي طمع را قطع كن.

هنگام رمي و سنگ‏انداختن بر جمرات، افعال زشت و اخلاق ناپسند و دنائت و پستي و شهوت‏پرستي‏ها را از خود دوركن.

با تراشيدن سر، عيب‏هاي ظاهر و باطن خود را بتراش و با دخول به حرم خود را از شر متابعت هواي نفس و خواهش دل، رهانيده و در حفظ و امان خدا، داخل ساز.

بيت را با توجه به عظمت و جلالت رب البيت و آشنايي باسطوت سلطان او زيارت كن. استلام حجر بنما، در حالتي كه رضا به قسمت او داده و خاضع در برابر عظمتش گشته‏اي.

طواف وداع را كه حاكي از وداع ماسوي اللّه‏ قرار داده، با هر چه كه غير خداست، وداع بنما.

با وقوف در كوه صفا در تصفيه روح و تهذيب نفس خود بكوش و سعي كن خود را براي لقاي خدا در روز لقا آماده گرداني. به مروه كه رسيدي، مروت نموده و اوصاف خود را در جنب اراده حق، فاني‏ساز و به عهدي كه با خدا بسته‏اي و حج خود را مشروط به آن، به جا آورده‏اي تا روز قيامت، وفادار بمان.


280


و بدان سرّ اين‏كه خداوند حج را واجب نموده و آن را در ميان طاعات، به خودش نسبت داده و فرموده است: «وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً»(1)، و هم نبي‏اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ترتيب مناسك را به اين صورت كه هست، تنظيم كرده است، آن است كه اشاره‏اي به مرگ و قبر و بعث و قيامت باشد و صاحبدلان و خردمندان از مشاهده اين مناسك، از اول تا به آخر، متذكر عوالم بعد از مرگ، از بهشت و جهنم بشوند و آمادگي براي ارتحال به آن عالم را به دست آورند.(2)


103


دعا

«دعا» در لغت(3) به معناي خواندن است، چه اين خواندن منضم با خواستن باشد و چه به صورت نيايش يا به تعبير برخي سرود و ستايش. در قرآن و روايات هر جا لفظ دعا به صورت مصدر يا ماضي و مضارع و ساير مشتقات آن استعمال شده، به معناي خواندن آمده است، مانند اين آيه: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(4) و خود را به شكيبايي وادار كن با كساني كه پروردگار خود را در بامداد و شامگاه مي‏خوانند و رضاي او را مي‏جويند و يا آيه «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»(5) كيست آن‏كه درمانده را ـ وقتي بخواندش ـ اجابت كند و گرفتاري وي را برطرف سازد.

دعا در روايات نيز به همين معناست و آن‏چه امروزه از لفظ دعا به ذهن ما متبادر مي‏شود، كه خواستن باشد معناي طلب است نه دعا و شايد اصل تشريع دعا هم در شرع مقدس اسلام به همين منظور بوده كه مردم در هر جايي كه هستند، خدا را بخوانند و در كارها هميشه از وي استمداد كنند و رابطه خود را با او قطع نكنند و خدا را از ياد نبرند كه اين خود نوعي عبادت است.(6)



1 . سوره آل عمران، آيه 97 .

2 . حج برنامه تكامل، سيد محمد ضياء آبادي، دارالكتب الاسلاميه، به نقل از مصباح الشريعة، باب 21.

3 . «دعا» در لغت سوال كردن، ناميدن كسي، رغبت به چيزي و خواستن از كسي. قاموس المحيط، ماده دعا.

4 . سوره كهف، آيه 28.

5 . سوره نمل، آيه 62.

6 . چهل حديث، سيد هاشم رسولي محلاتي، ج دوّم، ص 94، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377.


281


دعا در قرآن

در آيه‏اي از آيات قرآن مجيد خداوند مي‏فرمايد:


«ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ»(1)

مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، همانا كساني كه از عبادت من (كه منظور همان دعا است) كبر ورزند به خواري به دوزخ در افتند.

در آيه‏اي ديگر مي‏فرمايد:


«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُوءْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»(2).

و چون بندگان من از دوري و نزديكي من از تو بپرسند، بدانند كه من به آنها نزديك خواهم بود، هر كه مرا بخواند، دعايش را اجابت مي‏كنم.

آثار و فوايد دعا در روايات

پيامبر گرامي اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مي‏فرمايد: «الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ(3)؛ دعا مغز عبادت است.»

پيامبر گرامي اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مي‏فرمايد: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُوءْمِنِ (4)؛ دعا اسلحه موءمن است. امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُوءْمِن(5)؛ دعا سپر موءمن است.»
امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «ادْفعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ(6)؛ امواج بلاها را با دعا برطرف كنيد.»
امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «إِنَّ الدُّعَاءَ يَرُدُّ الْقَضَاءَ وَ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً(7)؛ دعا قضايي را كه از آسمان نازل شده و به سختي محكم شده برگرداند.

1 . سوره غافر، آيه60 .

2 . سوره بقره، آيه 186.

3 . بحارالانوار، ج 93، ص 300.

4 . همان.

5 . كافي، ج 2، ص 213.

6 . نهج‏البلاغه، قصار الحكم، ص 149.

7 . كافي، ج 2، ص 232.


282


نكته آخر: از روايات متعددي استنباط مي‏شود، زمان و مكان در استجابت دعا تأثير بسزايي دارد، لذا مكه و مدينه از اماكني هستند كه مورد توجه خداوند، پيامبر و ائمه معصومين عليهم‏السلام است كه بايد از اين فرصت به نحو شايسته و مطلوب بهره‏برداري شود.


104


دعاي پيشوايان براي زيارت خانه خدا

از جمله خواسته‏هاي مهم پيشوايان معصوم ما بويژه در ماه مبارك رمضان درخواست انجام حج و زيارت خانه خدا بوده كه از رهگذر دعا از خود بجاي گذاشته‏اند


دعاي شب اول ماه رمضان


اللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمْضانَ الَّذِي أَ نْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَ لُكَ أَنْ تَجْعَلَ فِيما تَقْضِي وَتُقَدِّرُ مِنَ الاْءَمْرِ الْمَحْتُومِ فِي الاْءَمْرِ الْحَكِيمِ مِنَ الْقَضاءِ الَّذِي لاَ يُرَدُّ وَلاَ يُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ ، الْمَشْكُورِ سَعْيُهُمُ ، الْمَغْفُورِ ذُ نُوبُهُمُ ، الْمُكَفَّرِ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ ....(1)


دعاي هر شب ماه رمضان


اللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمْضانَ الَّذِي أَ نْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ عَلَي عِبادِكَ فِيهِ الصِّيامَ ، صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فِي عامِي هذَا وَفِي كُلِّ عامٍ ، وَاغْفِر لِي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ ، فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُها غَيْرُكَ يَا رَحْمنُ يَا عَلاَّمُ.(2)


ابن عمير از يكي از خاندان رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده كسي كه اين دعا را شب اول بخواند گناهان چهل سالش آمرزيده مي‏شود در اين دعا تنها سه در خواست مطرح است:

    1 ـ درود بر محمد و آل محمد

    2 ـ حج خانه خدا در هر سال

    3 ـ بخشش گناهان


دعاي روزانه ماه رمضان

از امام صادق و امام كاظم عليهماالسلام دعايي نقل شده كه در ماه رمضان در پي هر فريضه‏اي خوانده


1 . وسائل الشبعه جلد 2، ص 114.

2 . حج و العمرة في الكتاب و السنه، ص 196.


283


شود.

اللّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فِي عامِي هذَا وَفِي كُلِّ عامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَعافِيَةٍ وَسَعَةِ رِزْقٍ ، وَلاَ تُخْلِنِي مِنْ تِلْكَ الْمَواقِفِ الْكَرِيمَةِ ، وَالْمَشاهِدِ الشَّرِيفَةِ ، وَزِيارَةِ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ...(1)

خداوندا امسال و هرسال تا وقتي مرا زنده مي‏داري حجّ خانه خودت را روزي‏ام كن، آن هم در آساني و تندرستي و وسعت روزي از سوي خودت و جايم را در آن جايگاه‏هاي ارزشمند و حرم‏هاي شريف خالي مگذار و از زيارت قبر پيامبرت محرومم مكن.

دعاي سحرگاهان ماه رمضان

از دعاهاي بسيار مهم و نوراني در ماه مبارك رمضان، دعاي ابوحمزه ثمالي از امام سجاد ( عليه السلام ) است كه در سحرگاهان خوانده مي‏شود. در اين دعاي شريف سه مرتبه زيارت كعبه از خداوند در خواست شده است... به قسمتي از اين دعا اشاره مي‏شود.


«... وَارْزُقْنا حَجَّ بَيْتِكَ وَزِيارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ وَرَحْمَتُكَ... وَارْزُقْنِا¨ حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فِي عامِنا هذَا وَفِي كُلِّ عامٍ وَزِيارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ وَالاْءَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ ، وَلا تُخْلِنِي يَا رَبِّ مِنْ تِلْكَ الْمَشاهِدِ الشَّرِيفَةِ وَالْمَواقِفِ الْكَرِيمَةِ ... وَارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ فِي عامِنا (عامي) هذَا وَفِي كُلِّ عامٍ ، وَارْزُقْنِي رِزْقاً واسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْواسِعِ .(2)


دعاهاي شب قدر

دعاهاي متعددي در شب قدر وارد شده و در ميان خواسته‏هاي اين شب كه شب تقدير انسان‏ها است، حج خانه خدا برجسته است. در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره نقل شده است:


«يُكْتَبُ فِيهَا وَفْدُ مَكَّةَ فَمَنْ كَانَ فِي تِلْكَ السَّنَةِ مَكْتُوباً لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَحْبِسَ وَ إِنْ كَانَ فَقِيراً مَرِيضاً وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهَا مَكْتُوباً لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَحُجَّ وَ إِنْ كَانَ غَنِيّاً صَحِيحاً.»(3)

(مقدرات شب قدر غير قابل تغيير است.) اگر كسي به عنوان زائر بيت‏اللّه‏ الحرام معين گردد، لاجرم به اين سفر خواهد رفت حتي اگر فقير و بيمار باشد و اگر كسي به عنوان مسافر حج مقدر نشد توان انجام حج را نخواهد داشت حتي اگر تندرست و ثروتمند باشد.

1 . فصلنامه ميقات حج شماره 54، ص 35.

2 . معاني الاخبار، ص11.

3 . وسائل الشيعه، ج13، ص 313.


284



105


دعاي عرفه

«بشر» و«بشير» پسران غالب اسدي روايت كرده‏اند كه عصر روز عرفه در عرفات در خدمت امام حسين ( عليه السلام ) بوديم كه آن حضرت با گروهي از خاندان و فرزندان و شيعيان خود از خيمه بيرون آمده با كمال تذلل و خشوع به دامنه كوه رحمت روي آوردند، و در سمت چپ كوه ايستادند، به جانب كعبه روي گردانيدند، و دست‏ها را مقابل صورت مبارك برداشتند، هم‏چون مستمندي كه با نهايت مذلّت غذا درخواست كند(1)، اين دعا را خواندند(2)، سپس آن حضرت در سئوال و دعا اهتمام نمودند، در حالي كه اشك از ديده‏هاي مباركشان جاري بود و اين‏گونه ادامه دادند:


«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ ...»(3).


راويان گويند: در پايان دعا و ذكر «يا ربّ يا ربّ» آن حضرت آن‏چنان حاضران را تحت تأثير قرار داده بود كه از دعا كردن براي خودشان به آمين گفتن به دعاي امام حسين ( عليه السلام ) بسنده كردند، و صداي گريه مردم، صحراي عرفات را پر كرده بود، تا اين كه آفتاب غروب كرد و به سوي مشعرالحرام رفتند.(4)


106


دعاهاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام )

قهرمان توحيد و نيايش و مبارزه با بت و بت‏پرستي هفت تقاضا از خداوند مطرح مي‏كند، كه در هر يك از اين دعاها «كه در قرآن مطرح شده» نكات آموزنده‏اي وجود دارد:


1 . مفاتيح الجنان.

2 . يعني دعاي معروف عرفه را كه با جمله الحمدللّه‏ الذي ليس لقضائه دافع آغاز مي‏شود. مفاتيح الجنان.

3 . مفاتيح الجنان.

4 . دائرة المعارف تشيع، ج 7، ص 529.


285


1 ـ دعا براي استقرار امنيت در شهر مكه

به عنوان كانون بزرگ جامعه توحيدي «إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»(1).

اين آيه نشان مي‏دهد كه نعمت امنيت، نخستين شرط براي زندگي انسان و سكونت در يك منطقه براي هرگونه عمران و آبادي و پيشرفت و ترقي است.

2 ـ دعا براي دور ماندن خود و فرزندان از پرستش بت‏ها

به عنوان اساس و برنامه‏هاي ديني «وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلأَصْنامَ»(2).

3 ـ دعا براي توجه و تمايل دل‏ها نسبت به فرزندان و پيروان مكتبش

بزرگترين سرمايه انسان اجتماع است «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ»(3).

4 ـ دعا براي بهره‏مند شدن از انواع ثمرات و نعمت‏هاي مادي

به عنوان مقدمه‏اي براي شكرگزاري«وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ».(4)

5 ـ دعا براي توفيق بر پا داشتن نماز

به عنوان بزرگ‏ترين پيوند انسان با خدا، نه تنها براي خودش، بلكه براي فرزندانش «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»(5).

6 ـ دعا براي پذيرش و استجابت دعاي او

« رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ»(6).

7 ـ دعا براي آمرزش خود، فرزندان و موءمنين

«رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ»(7).

حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) از خداوند مي‏خواهد او را مشمول لطف و آمرزش خود قرار دهد و هم‏چنين پدر و مادرش و همه موءمنان را از اين لطف و مرحمت، در روز رستاخيز بهره‏مند سازد.

به اين ترتيب تقاضاهاي حضرت ابراهيم از امنيت شروع و به آمرزش ختم مي‏شود. مهم اين‏كه خواسته‏ها را نه تنها براي خود مي‏طلبد، بلكه براي ديگران نيز همين تقاضا را دارد.(8)



1. سوره ابراهيم، آيه 35.

2 . همان.

3 . همان، آيه 37.

4 . همان.

5. همان، آيه 40.

6 . سوره ابراهيم، آيه 41.

7 . تفسير نمونه، ج 10، ص 370 و 371.


286



107


دعاهاي طواف

از هنگام انجام غسل و نماز مستحبي قبل از احرام و هم‏چنين پوشيدن لباس احرام، دعاهاي مخصوصي در كتب ادعيه و مناسك حج آمده است. زماني كه زائر در جوار كعبه، برترين و مقدس‏ترين مكان قرار مي‏گيرد، خود را در جوار رحمت حق احساس مي‏كند، زيرا در كنار خانه محبوب و معبود، احساس تقرّب و نزديكي را موجب مي‏گردد. در اين هنگام كه نيازمند است و در قرب بي‏نياز مطلق قرار گرفته، لازم است، آنچه را نداشته و ندارد درخواست كند و از همه نا امني‏ها، ايمني بخواهد و اموري را كه آرزو دارد درخواست نمايد و اينجاست كه آموزگاران الهي به ما آموخته‏اند كه چه چيزي نداريم و از چه چيزي ترس داريم و به چه چيزي بايد اميد داشته باشيم و چشم بدوزيم. و وصول به كمبودها و ايمني از ترس‏ها و دست‏يابي به اميدها و آرزوها جز به رحمت الهي ميسر نخواهد بود. لذا از نكات مهم آموزه‏هاي دين اين است كه، گذشته از آموزش ادب دعا و مناجات، معارف بلند اعتقادي را نيز گوشزد مي‏كند و نيازهاي واقعي و كمبودهاي درجه اول و اولويت‏هاي زندگي دنيايي و آخرتي را بيان مي‏كند. در دعاهاي مربوط به طواف «اعم از دعاي ركن حجرالاسود، دعاي حطيم، دعاي حجر اسماعيل» چندين خواسته را از خداوند مطرح مي‏كنيم:

الف: سعادت ابدي: «اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِك...» تمام عبادات اسلامي درصدد رساندن انسان به سعادت ابدي است و سعادت بشر رسيدن به قرب حق و بهشت برين است. هر كس به آن راه يافت، به كمال واقعي خود رسيده و لذّت قرب را چشيده است. البته با توجه به موانع و علايق‏هاي دروني و بيروني، تهيه اسباب رسيدن به چنان قربي، به آساني ميسّر نيست.

ب: ايمني از دوزخ: «وَ اَجِرْني بِرَحْمَتِكَ مِنَ النّار» با توجه به هواهاي نفساني و وسوسه‏هاي شيطاني و جاذبه‏هاي دنيوي و خواسته‏هاي شهواني و تصور و تقصير در عبادات و ارتكاب محرمات، مؤاخذه و مجازات بسيار سختي در پيش رو است و علاوه بر جرايم دنيوي جريمه اخروي نيز قطعي


287


است، مگر آنكه رحمت حق ياري نمايد كه گناهكار از جرايم اخروي، كه دوزخ است نجات يابد.

ج: سلامتي تن و روزي حلال: «وَ عاِفني مِنَ السُّقْمِ وَ اَوسِعْ عَلَيَّ مِنَ الِرّزْقِ الْحَلال...» رسيدن به قرب الهي، نيازمند دو وسيله و ابزار مهم است: يكي عبادت و ديگري خدمت به خلق، اين دو نيز ميسّر نگردد جز در سايه صحت بدن و روزي حلال. اگر نماز و روزه و حج و... موجب تقرّب‏اند، در انجام آنها صحت بدن شرط لازم است و اگر اطعام و انفاق به فقير و مستمند و خدمت‏رساني به درماندگان، تقرّب آفرين است، و داشتن مال فراوان شرط تحقق آن است و حاجي براي رسيدن به اين دو، كه توشه راه سلوك‏اند، از خداوند مدد مي‏طلبد.

د: ايمني در دنيا: «وَ ادْرَأْعَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الاِْنْسِ»، دست‏يابي به آباداني دنيوي و كسب امور اخروي در سايه امنيت ميسور مي‏گردد و آسايش در امنيت است و در ناامني همه چيز آشفته مي‏شود، لذا در جامعه شرخيز و آشفته، نه حفظ ايمان ممكن است و نه به كمال معنوي رسيدن ميسور مي‏گردد. از اين روست كه حاجي براي ايجاد محيط مناسب به دفع شرّ فاسقان، از جنّ و انس و عرب و عجم، دعا مي‏كند.(1)


108


دعاي مشعرالحرام

اَللّهُمَّ اِنّي اَسَئلُكَ بِحَقّ الْمَشْعَرالْحَرام ...

و نيز مي‏گويد: اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَال الطَّيِبّ...(2)

خلاصه در اين موقف بايد حجاج، شب عيد قربان را بيتوته نمايند و از اذان صبح تا طلوع آفتاب «وقوف» نمايند و اين وقوف ركن است و مستحب است كه سنگ ريزه‏هاي جمره را (حدود هفتاد سنگ) از اين موقف جمع‏آوري نموده، تمام شب را با ذكر و دعا و استغفار به سر آورند.

1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 54.

2 . مناسك حج، مرحوم آيت‏اللّه‏ العظمي گلپايگاني، ص 172، نسخه عربي.


288


امام باقر ( عليه السلام ) فرموده است:


«إِنَّ الْمُزْدَلِفَةَ أَكْثَرُ بِلَادِ اللَّهِ هَوَامّاً فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ التَّرْوِيَةِ نَادَي مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَا مَعْشَرَ الْهَوَامِّ ارْحَلْنَ عَنْ وَفْدِ اللَّهِ قَالَ فَتَخْرُجُ فِي الْجِبَالِ فَتَسَعُهَا حَيْثُ لَا تُرَي فَإِذَا انْصَرَفَ الْحَاجُّ عَادَتْ»(1)

حشرات و جانوران مزدلفه از همه بيابان‏ها و بلاد بيش‏تر است، لكن چون شب ترويه فرا مي‏رسد منادي الهي فرياد مي‏زند: اي گروه حشرات و جانوران! از ميهمانان و زائران خانه خدا دور شويد. آنها پنهان مي‏شوند، وقتي كه حجاج برگردند آن‏ها هم به جاي خود برمي‏گردند.(2)

1 . كافي، ج4، ص 224.

2 . قبل از حج بخوانيد، ص 131.


289


حرف «ذ»


109


ذبحِ عظيم(1)

حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در خواب ديد بايد فرزندش اسماعيل(2) را قرباني نمايد، خداوند متعال در قرآن مجيددر سوره صافات فرموده است، «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»(3) به راستي اين همان آزمايش آشكار بود. لذا موضوع را با اسماعيل در ميان گذاشت و فرمود: اي پسركم من در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، بنگر رأي تو چيست؟ گفت: پدر! آنچه را فرمانت داده‏اند عمل كن كه اگر خدا خواهد مرا از صابرين خواهي يافت، و چون تسليم شدند و او را به پيشاني در انداخت، وي را ندا داديم كه «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّوءْيا إِنّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»(4)، اي ابراهيم! رؤياي خويش را حقيقت بخشيدي و ما نيكوكاران را چنين پاداش دهيم، كه اين امتحاني آشكار بود و او را در ازاي ذبيحه اي بزرگ باز رهانيديم.


«ذبح عظيم» از منظر مفسرين

مفسران شيعه و اهل سنت در اينجا گفته‏اند: مراد از ذبح عظيم «قوچ» است و به گفته مرحوم علامه طباطبايي چون اين ذبح به امر الهي است و به خداوند نسبت داده مي شود، لذا عظيم ناميده شده و گرنه خود ذبح في نفسه عظيم نبوده است.

بعضي از مفسران شيعه از جمله ملا محسن فيض كاشاني در تفسير صافي، سيدهاشم بحراني در تفسير برهان، حويزي در تفسير نورالثقلين و مرحوم مجلسي در بحارالانوار(5)، طبق حديثي كه در عيون اخبار الرضا از امام رضا ( عليه السلام ) روايت شده است، نقل كرده‏اند كه در اينجا مراد از «ذبح عظيم»


1 . «ذبح عظيم» لغتاً يعني ذبيح يا مذبوح بزرگ و بزرگوار. اين تركيب وصفي يك بار در قرآن مجيد به كار رفته است: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»، به عوض او ذبح عظيمي را پذيرفتيم.

2 . به قول مفسران اهل سنت «اسحاق» را قرباني كند.

3 . سوره صافات، آيه 107.

4 . همان، آيه 105.

5 . بحار، ج 44، ص 225 و 226.


290


قرباني عظيمي بود كه جانشين ذبح اسماعيل قرار گرفت(1). ترجمه حديث از اين قرار است: «عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نيشابوري» نقل كرد كه: اين حديث را از «محمدبن علي بن قتيبه نيشابوري» شنيدم كه او نيز از «فضل بن شاذان» شنيده بود كه گفت: شنيدم از حضرت رضا ( عليه السلام ) كه مي فرمود: چون خداوند به حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) دستور داد كه به جاي ذبح اسماعيل ( عليه السلام ) قوچي كه فرستاده بود ذبح كند، ابراهيم ( عليه السلام ) در دل آرزو كرد: اي كاش فرزندش اسماعيل را به دست خود قرباني كرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدري كه فرزندش را ذبح كرده به درد آيد و سزاوار والاترين درجات اهل ثواب كه در مصائب صبر مي‏كنند بگردد.

خداوند عزوجل به او وحي كرد كه اي ابراهيم! محبوبترين خلق من نزد تو كيست ؟ گفت: يا رب! هيچ آفريده‏اي از آفريدگانت براي من محبوبتر از حبيبت محمد ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نيست. خداوند وحي كرد: يا ابراهيم! آيا او عزيزتر است يا خودت؟ پاسخ داد: او عزيزتر است. خداوند پرسيد: فرزند او براي تو عزيز است يا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قرباني شدن فرزند او به ظلم و ناحق به دست دشمنانش بيشتر دل تو را به درد مي‏آورد، يا كشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قرباني شدن او به دست دشمنانش برايم دل آزارتر است. خداوند فرمود: اي ابراهيم گروهي كه گمان مي‏كنند از امت محمد هستند، فرزندش حسين را، بعد از او از سر ظلم و عدوان مي‏كشند همچنان كه گوسفندي را بكشند، و با اين كار مستوجب غضب من مي‏شوند. ابراهيم از اين سخن بي تاب شد و دلش به درد آمد و اشك بر ديدگان آورد. خداوند بار ديگر به اووحي كرد كه اي ابراهيم! جزع تو را بر فرزندت اگر او را كشته بودي با جزعت بر حسين و قتل او فديه و معاوضه مي‏كنم و براي تو رفيع ترين درجاتي كه ثواب صبر بر مصائب است قرار مي‏دهم.(2) و اين همان است كه فرمود: «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»(3).

شايان ذكر است كه در پانوشت نسخه جديد كتاب عيون اخبار الرضا ( عليه السلام ) آمده است:

«وَرَدَ فِي الْحَديثِ اَنَّ الذّبحَ العَظيمَ الَّذي جُعِلَ فِداءً لاِسماعيل هُوَ الْحُسَيْنُ ( عليه السلام ) فَاعتَرَفُواِ باَنَّ


1 . عيون اخبار الرضا، ج1، ص 209 و 210.

2 . دائرة المعارف تشيع، ج 8، ص 13

3 . سوره صافات، آيه 107، يعني قتل الحسين ( عليه السلام ) والا فالكبش اهون علي اللّه‏ من ان يستعظمه و يصبغه العظيم واللّه‏ اعلم بحقايق الامور. پانوشت عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 209 و 210.


291


الْحُسَينَ ( عليه السلام ) اَشْرَف وَ اَفضَل مِن اِسْماعيل فَكَيفَ يَكونُ فِداءً لهَ وَ أَجابُوا: بِأَنَّ النبيَّ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) وَاَهلَ بَيِتهِ صَلوَاتُ اللّه‏ِ عَلَيِهم مِن اَولادِ اِسماعيل فَيَكوُنُ الحُسَينُ ( عليه السلام ) فِداءً للْجَميعِ وَ هُم اَشرَفُ مِنه».(1)

ضمناً در پايان حديث آمده است:


«وَلاحَولَ وَلاقُوَّةَ اِلاّبِااللّه‏ِ الْعَلّيِ الْعَظيم».


110


ذبيح اللّه‏

در اينكه كدام يك از فرزندان ابراهيم (اسماعيل يا اسحاق) به قربانگاه برده شده و لقب «ذبيح‏اللّه‏» يافت، در ميان مفسران اختلاف نظر است، گروهي اسحاق را ذبيح مي‏دانند، و جمعي اسماعيل را، نظر اول را بسياري از مفسران اهل سنت و نظر دوم را مفسران شيعه برگزيده‏اند.

آنچه با ظواهر آيات مختلف قرآن هماهنگ است اين است كه ذبيح «اسماعيل» بوده است، زيرا:

اولاً در يك جا مي‏خوانيم و «بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحِينَ»(2). ما او را بشارت به اسحاق داديم كه پيامبري بود از صالحان. اين تعبير به خوبي نشان مي‏دهد كه خداوند بشارت به تولد اسحاق را بعد از اين ماجرا و به خاطر فداكاري‏هاي ابراهيم به او داد. بنابراين ماجراي ذبح مربوط به او نبود.

بعلاوه هنگامي كه خداوند نبوت كسي را بشارت مي‏دهد، مفهومش اين است كه زنده مي‏ماند و اين با مسأله ذبح در كودكي سازگار نيست.

ثانياً در سوره هود مي‏خوانيم «فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ»(3) ما او را به تولد اسحاق بشارت داديم و نيز به تولد يعقوب بعد از اسحاق، اين آيه نشان مي‏دهد كه ابراهيم مطمئن بود اسحاق مي‏ماند و فرزندي همچون يعقوب از او بوجود مي‏آيد، بنابراين نوبتي براي ذبح نخواهد ماند، كساني كه ذبيح را اسحاق مي‏دانند در واقع اين حقيقت را ناديده گرفته‏اند.


1 . همان، ج 1، پانوشت ص 210.

2 . سوره صافات، آيه 112.

3 . سوره هود، آيه 71.


292


ثالثا در آيات بسيار و منابع اسلامي بيشماري آمده كه نشان مي‏دهد ذبيح، اسماعيل بوده است به عنوان نمونه در حديث معتبري از پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مي‏خوانيم:


«أَنا بنُ الذَّبيحَين(1)؛ من فرزند دو ذبيحم»


منظور از دو ذبيح يكي پدرش «عبداللّه‏» است كه عبدالمطلب، جد پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نذر كرده بود او را براي خدا قرباني كند. سپس يكصد شتر به فرمان خدا فداء او قرار داد و داستانش مشهور است و ديگر «اسماعيل» بود، زيرا مسلّم است كه پيامبر اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از فرزندان اسماعيل است، نه اسحاق.

در دعايي كه علي ( عليه السلام ) از پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده مي‏خوانيم:


«يا مَنْ فَدا اِسماعيلَ مِنَ الذِّبحِ»(2)

اي كسي كه فدايي براي ذبح اسماعيل قرار دادي.

به هر حال آنچه براي ما از همه محكم‏تر است ظواهر آيات قرآن است كه به خوبي نشان مي‏دهد كه ذبيح، اسماعيل بوده است، گرچه براي ما تفاوتي نمي‏كند كه ذبيح، اسماعيل باشد يا اسحاق، هر دو فرزند ابراهيم و پيامبر بزرگ خدا بودند، هدف روشن شدن اين ماجراي تاريخي است.(3)



1 . عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 210 (متن حديث)

2 . تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 422.

3 . تفسير نمونه، ج 19، ص 119.


293


حرف «ر»


111


راز توجه به كعبه در نماز

شايد اين سؤال براي بسياري پيش آمده، كه چرا ما به سوي كعبه نماز مي‏گزاريم، مگر خداوند مكان خاصي دارد، كه آن مكان كعبه باشد؟ مگر خداوند در قرآن نمي‏فرمايد: «أَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّه‏ِ»(1) به هر سمتي كه رو كنيد، خدا آنجا هست، پس چرا ما فقط به سمت كعبه نماز مي‏خوانيم؟

آيت‏اللّه‏ جعفر سبحاني در پاسخ اين سئوال مي‏فرمايد:

بر خلاف آنچه «ابن ابي العوجاي مادي» هم عصر امام جعفر صادق ( عليه السلام ) مي‏انديشيد؛ هدف از توجه به كعبه در حال نماز، پرستش كعبه و يا سنگ و گل نيست. همه نمازگزاران خدا را مي‏پرستند و همگي با وجود توجه به كعبه، به نام خداوند يكتا مي‏گويند:


«إِيّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيّاكَ نَسْتَعِينُ»(2).


علّت اين كه در نماز به كعبه توجه پيدا مي‏كنيم، اين است كه كعبه خانه توحيد است، به دست پيامبران بزرگ الهي براي اهل توحيد ساخته شده است، هيچ معبدي از نظر سابقه به پاي آن نمي‏رسد، چنانچه قرآن مي‏فرمايد:


«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمِينَ»(3).

نخستين خانه‏اي كه براي مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شده، در سرزمين مكه است كه پربركت و مايه هدايت جهانيان است.

آيين مقدس اسلام براي ايجاد وحدت ميان نمازگزاران و هماهنگ ساختن صفوف نيايشگران واجب كرده است كه همگي نماز را به يك زبان بخوانند، و همگي در حالت نماز به قديمي‏ترين معبد


1 . سوره بقره، آيه 115.

2 . سوره حمد، آيه 5.

3 . آل عمران، آيه 96.


294


متوجه شوند، تا از اين طريق وحدت آنان را در حال عبادت و پرستش نيز حفظ كرده باشد، يعني در يك زمان ميليون‏ها انسان يك سخن بگويند و به يك نقطه متوجه گردند، و وحدت و يگانگي و همبستگي خود را آشكار سازند. بنابراين توجه به اين معبد براي پرستش معبد نيست، بلكه رمز وحدت و مايه يگانگي در حال پرستش است.(1)

كعبه، محور هدايت جهانيان

قرآن كريم، همان‏طور كه كعبه را اولين و با سابقه‏ترين خانه عبوديت و پرستش مي‏داند، آن را براي همه جهانيان، محور بندگي نيز مي‏شناسد.

بهترين گواه و شاهد بر اين حقيقت آيات 96 آل عمران و 26 و 77 حج و 125 سوره بقره است. افزون بر آن، خداوند كعبه را از حرمت خاصي برخوردار ساخت و عامل قيام همگاني و مردمي قرار داد.(2) «جَعَلَ اللّه‏ُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ»(3)

خلاصه كعبه محور و حرمت همه انسان‏ها است و لذا كعبه از هر جهت نقش محوري دارد.

112


رفث

از جمله اموري كه فقهاي عالي مقام به استناد آيات و روايات آن را ازمحرمات احرام شمرده‏اند «رفث» است(4). خداوند در قرآن مجيد مي‏فرمايد:


«فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ»(5)

كساني كه (با بستن احرام و شروع مناسك) حج را برخود فرض كرده‏اند، بايد بدانند در حج،

1 . فصلنامه ميقات حجّ، شماره 8، ص 33.

2 . صهباي حج، ص 44 ـ 48.

3 . مائده، 97.

4 . الرفث: «الجماع، رفث اليها و ترفث، و هذه كناية و فلان يرفث، اي يقول: الفحش». كتاب العين، ج 8، ص 220.

الرفث: الجماع و غيره مما يكون بين الرجل و اسرته... و اصله قول الفحش. لسان العرب، ج 2، ص 153.

5 . سوره بقره، آيه 197.


295


آميزش جنسي با زنان و گناه و جدال نيست.

معناي لغوي رفث

«رفث» كه در كتاب «شفاء الغرام» آمده است:


«الرَّفثُ الِجماعُ وَ قيلَ اسمٌ لِكُلّ لَهِوِ وَ غناوَ زُورٍ وَ فُجُورٍ بِغَيرِ حَقٍّ؛ معناي رفث، جماع است و گفته شده؛ نام هر سرگرمي و غنا و دروغ و گناه است.»


روايتي را مرحوم كليني از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي‏كند كه «وَالرَّفثُ الِجماع(1)» و معناي رفث، جماع است.

مرحوم علامه طباطبايي در معناي رفث مي‏فرمايد:


«مُطلَقُ التَّصريحِ بِما يُكَنّي عَنُه(2)؛ هر عملي كه در عرف تصريح به آن نمي‏كنند، بلكه هر وقت بخواهند نام آن را ببرند، به كنايه مي‏برند، «مانند عمل زناشويي»(3).



1 . تفسير الميزان، ج دوّم، ص 79.

2 . همان.

3 . استاد علي حجتي كرماني در ارتباط با معناي رفث آورده‏اند:

«لارفث» مطلق رفث، نفي جنس، هرگونه تماس جنسي، حتي مقدماتش بر محرم حرام است. در آيه مربوط به شب‏هاي ماه رمضان تعبير «الرفث الي النساء» را به كار مي‏برد، شهوت به سوي زنان اما در اين‏جا قيدي ندارد، نه «الي النساء»، «به سوي زنان» و نه «مع النساء»، «با زنان» و نه «بالنساء»، «به وسيله زنان» كه در اين جا تنها «لارفث» آمده، شكل مطلق، تمام عيار و شامل؛ يعني كليه بهره‏برداري‏هاي جنسي و تمامي برخوردهاي شهواني؛ از مجامعت گرفته تا نگاه شهوت آلود و شركت در مجلس عقد و... نفي تنها يك نوع معين كه منحصر به مجامعت باشد نيست، بلكه نفي جنس است؛ شهوت‏راني. شهوت‏انگيزي، لذت بردن، لذت دادن، همه و همه در حال احرام، حرام است، حتي مقدمات، موءخرات و لوازم و... و گويا «ترك شهوت جنسي» نخستين گام «محرم» در سير الي اللّه‏ است، بدين بيان كه محرم منهاي شهوت مساويست با «حرم» سرادقات الهي! اگر مي‏خواهي تو را به عنوان يك محرم «در خانه خدا و مردم» بپذيرند، اوّلين قدم غلبه بر «غريزه جنسي» است و اين گام تنها كافي نيست. چرا كه شهوت، منحصر به شهوت جنسي نيست!

بنابراين جهت «تشرف حضور» بايد آماده گام دوّم و سوّم شد و لافسوق و لاجدال. مقاله جدال در حج، حجة‏الاسلام كرماني، ضمناً در اين زمينه به عناوين فسوق و جدال در اين كتاب مراجعه شود.

بنابراين كساني كه به واسطه احرام و اشتغال به اعمال حج، حج را برخويش واجب نموده‏اند، بايد از تمتعات جنسي و گناه بركنار بوده، و گفتگوهاي بي‏فايده و جر و بحث و كشمكش‏هاي بي‏ارزش را كنار گذارند، زيرا محيط، محيط عبادت، خلوص و ترك لذت‏هاي مادي است، محيطي است كه روح بايد از آن نيرو بگيرد، و يك‏باره از جهان ماده جدا شود و به جهان ماوراء ماده راه يابد. تفسير نمونه، ج2، ص29.


296


تفسير آيه

مفسرين غالباً در زمينه آيه شريفه معتقدند... «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ» اين سه در بردارنده جميع محرمات احرام است.

فخر رازي در توضيح اين سخن مي‏گويد: حكمت اين‏كه خداوند اين الفاظ سه گانه را بدون كم و زياد ذكر كرده، اين است كه در علوم عقلي ثابت شده كه در انسان قواي چهارگانه وجود دارد:

        1 ـ قوه شهوانيه بهيميه

        2 ـ قوه غضبيه سبعيه

        3 ـ قوه وهميه شيطانيه

        4 ـ قوه عقليه ملكيه

و غرض از همه عبارات غلبه بر سه قوه نخست است، پس قول خداوند (فلا رفث) اشاره بر غلبه بر قوه شهوانيه است (ولا فسوق) اشاره بر غلبه بر قوه غضبيه كه موجب تمرد و خشم مي‏شود (ولاجدال) اشاره به قوه وهميه است كه انسان را وادار به جدال در ذات خداوند، صفات، افعال، احكام و اسماء او مي‏كند و اين قوه محرك انسان براي درگيري و مخاصمه با مردم در هر چيزي است، حال كه منشأ آن در اين سه امر محصور گرديد، لذا فرمود: «لا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ»، يعني هر كس معرفت و محبت خدا را دارد بايد كه اين امور در او نباشد و مقصد نهايي اين آيات اسرار گرانبهايي است كه عاقل نبايد از آنها غافل باشد.(1)


113


رُكن يماني

اين ركن، در زاويه جنوبي خانه كعبه و قبل از ركن حجرالاسود مي‏باشد. از اين جهت به آن يماني مي‏گويند كه به سمت يمن است.(2) روايات در فضيلت و شرافت اين ركن بسيار است، در روايات زيادي


1 . نگرشي اجتماعي به كعبه از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسيني كشكوئيه، به نقل از التفسير الكبير، ج5، ص 182 ـ 183.

2 . و ذكر السهيلي شيئا من سبب تسمية الركن اليماني، لانه قال: واما الركن اليماني فسمي باليماني فيما ذكر القتبي: لان رجلاً? من اليمن بناه اسمه اُبَيّ بن سالم وانشد:

 لنا الركن اليماني من البيت الحرام  و راثه بقيه ما ابقي اُبي بن سالم

شفاء الغرام، ج 1، ص 329.


297


آمده است كه طواف كننده در حال طواف هرگاه به ركن يماني رسيد، خود را به آن چسبانيده و از تضرع، دست ماليدن و بوسيدن و چسبانيدن شكم و به آغوش كشيدن آن غفلت نورزد(1). امام ششم ( عليه السلام ) فرمود با پدرم مشغول طواف بودم، هرگاه به حجرالاسود مي‏رسيد، آن را مسح مي‏كرد و مي‏بوسيد و هر گاه به ركن يماني مي‏رسيد آن را در آغوش كشيده، به آن مي‏چسبيد.گفتم فداي تو گردم مي‏بينم كه حجرالاسود را با دست مسح مي‏كني، اما ركن يماني را در آغوش مي‏كشي، چرا؟ فرمود كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرموده است: نرسيدم به ركن يماني، مگر آنكه ديدم جبرائيل قبل من آن را در آغوش كشيده است!(2)امام پنجم ( عليه السلام ) فرمود كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مسح نمي‏كرد با دست خود مگر ركن حجرالاسود و ركن يماني را، سپس آن دو را مي‏بوسيد و صورتش را بر آن مي‏نهاد(3)، و نيز آن حضرت مي‏فرمايد: ركن يماني دري است از درهاي بهشت، از آن وقتي كه خدا آن را باز كرده، نبسته است.(4) ابومريم نقل كرده است كه همراه امام باقر ( عليه السلام ) طواف مي‏كردم در هر دوري كه مي‏زد(5) ركن يماني را استلام مي‏كرد و مي‏فرمود:

«اَللَّهُمَّ تُب عَلَيَّ حَتّي أَتُوبَ وَ اَعْصِمَني حَتّي لا أَعُود»

در روايت ديگر فرمود: آن در براي شيعه آل محمّد ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) باز است، و بر غير شيعه بسته خواهد بود، هيچ موءمني نزد ركن يماني دعا نمي‏كند، مگر اينكه دعاي او بالا مي‏رود و ميان او و خدا حائلي نباشد(6). در روايت است كه خداوند متعال را نزد ركن يماني فرشته‏اي است كه كار او آمين گفتن به دعاي موءمنين است، پس بايد متوجه باشيد كه در آنجا چه دعايي مي‏نماييد.(7)



1 . راهنماي حرمين شريفين، ج 1، ص 199.

2 . شفاء الغرام، ج 1، ص 327، وسائل الشيعة، ج 9، ص 418.

3 . كافي، ج4، صفحه 408، شفاء الغرام، ج اول، صفحه 325ـ 327.

4 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 92.

5 . كافي، ج 4، ص 409.

6 . وسائل الشيعه، ج 9، ص 421.

7 . راهنماي حرمين شريفين، ج 1، ص 199.


298


حرف «ز»


114


زمزم

اولين مرتبه هاجر نام زمزم را براي اين آب گذاشت. آنگاه كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به فرمان الهي، همسر خود هاجر و تنها كودك نوزادش، اسماعيل شيرخوار را با راهنمايي جبرئيل به وادي خشك وسوزان مكه آورد، محل كعبه به صورت تپه‏اي كوچك وتلي ازخاك سرخ و مملو از كلوخ بود. وقتي كنار اين تپه رسيدند، ابراهيم از جبرئيل پرسيد: آيا به اينجا مأموريت يافته‏ايم؟ جبرئيل پاسخ داد: آري. در آن روز ابراهيم غير از مقداري آب وغذا ديگر زاد وتوشه‏اي همراه نداشت. زن و فرزند دلبند خود را با همان مختصر آب و غذا در آنجا گذاشت. همين كه خواست برگردد اشك‏هاي هاجر جاري شد، و با ديده گريان گفت: اي ابراهيم! به كجا مي‏روي و ما را به كه مي‏سپاري؟ چگونه يك زن بي‏نوا و يك كودك را در بيابان كه حتي آب هم ندارد تنها مي‏گذاري و مي‏روي؟ ابراهيم گفت: اين دستور خداست(1)، و تو تنها نيستي، خدا را داري من شما را به خدا مي‏سپارم كه بهترين يار و ياور شما خواهد بود، اين بگفت و خود نيز با ديدگاني پر از اشك و دعاي خير براي آنان از مكه خارج شد. قرآن از قول حضرت ابراهيم نقل مي‏كند:


«رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ»(2)

پروردگارا! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و علفي، در كنار خانه‏اي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند؛ تو دل‏هاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزي ده، شايد آنان شكر تو را به جاي آوردند.

ديري نگذشت كه آب همراه هاجرتمام شد، شير درپستانش خشكيد. تشنگي و عطش شديدي


1 . الحج و العمرة في الكتاب و السنّة، ص 115 و 116.

2 . سوره ابراهيم، آيه 37.


299


جان اين كودك معصوم را تهديد مي‏كرد. هاجر در پي آب فاصله ميان دو كوه صفا و مروه را دوان دوان مي‏پيمود، تا شايد آبي بدست آورد و كودك دلبندش را از مرگ حتمي نجات بخشد، پس از هفت بار كه سراسيمه راه ميان دو كوه صفاو مروه را پيمود، مأيوسانه نزد كودك شيرخوارش برگشت و برخلاف انتظارش مشاهده كرد كه به لطف خداوند چشمه آبي در زير پاي اسماعيل عزيزش ظاهر شده و مي‏جوشد.(1)در حال حاضر آب زمزم در اكثر جاهاي مسجدالحرام لوله كشي شده و در دسترس زائران قرار دارد علاوه بر آن، روزانه چهار تن آب زمزم به مدينه منوره براي مسجد پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) انتقال داده مي‏شود.(2)

زمزم در روايات

در حديث شريف است وقتي از آب زمزم نوشيديد بگوييد:


«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ سُقْم»(3).


1 ـ امام باقر ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «كَانَ النَّبِيُّ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) يَسْتَهْدِي مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَة(4)؛ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) كه در مدينه ساكن بودند، درخواست مي‏فرمودند كه از آب زمزم براي ايشان، هديه بياورند.»

2 ـ امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «ماء زمزم خير ماء علي وجه الارض(5)؛ آب زمزم، بهترين آب روي زمين است.»

3 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مي‏فرمايد: «ماء زمزم دواء لما شرب له(6)؛ آب زمزم، شفاي دردها است.»

در حديث شريف است كه امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:

پس از فراغت از طواف و نماز طواف به سوي زمزم آمده و از آن بنوشيد. وقتي از آب زمزم نوشيديد، بگوييد:

«اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ كُلّ داءٍ وَ سُقْمٍ؛ پروردگارا! اين آب را دانشي سودمند و رزق و روزي فراخ و شفاي از هر درد و بيماري برايم قرار ده.


1 . كافي، ج 4، ص 202، بحار، ج 12، ص 106 و ج 99، ص 37، مستدرك ج9، ص 347.

2 . سرزمين وحي، مرتضي فهيم كرماني، ص 133.

3 . وسايل الشيعه، ج 9، ص 351.

4 . تهذيب، ج 5، ص 471، الحج و العمرة، ص 118، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 208، شفاء الغرام، باخبار البلد الحرام، ج 1، ص 489، شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام، ج 1، ص 479.

5 . همان، ص 117، تهذيب، ج 5، ص 471 و الحج و العمرة، ص 118.

6. همان.


300



115


زيارت

ديدار، حضور بر تربت شهيد، يا امام و امام‏زاده، ديدار از حرم‏هاي مطهر و بقاع متبرّكه، زيارت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و ائمه عليهم‏السلام هم در حياتشان ارزشمند و تأثيرگذار است، هم پس از رحلت يا شهادتشان سازنده والهام‏بخش است و تأكيد زيارت، نسبت به حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، حضرت زهرا عليهاالسلام ، امامان معصوم، شهداي آل محمّد، علما و صلحاست.

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود:


«مَن زارَنا في مَماتِنا فَكَأَنَّما زارَنا في حَياتِنا»(1)

هر كس ما را پس از مرگمان زيارت كند، گويا در حال حيات، زيارتمان كرده است.

زيارت ائمه، نشانه احترام به مقامشان، پيروي از راهشان، تبعيت از مواضع‏شان، استمرار خطشان، تجديد عهد با امامتشان، وفاداري به ولايتشان و زنده نگاه داشتن نام، ياد و خاطره و فرهنگ و تعاليم آنان است.

حضرت رضا ( عليه السلام ) فرمود:


«اِنَّ لِكُلِّ اِمامٍ عَهداً في عُنُقِ أَوليائِهِ و شيعَتِهِ وَ اِنَّ مِنْ تَمامِ الوَفاء بِالعَهدِ وَ حُسنِ الأداءِ زِيارَةُ قُبورِهم»(2).

براي هر امامي در گردن و بر عهده هوادارن و پيروانش عهد و پيماني است و از جمله نشانه‏هاي وفاي كامل به اين پيمان، زيارت قبور امامان است(3).

نقش تربيتي زيارت

اين‏گونه زيارت‏ها، علاوه بر آنكه براي خود زائر، اثر تربيتي و تزكيه روح دارد و دليل حق‏شناسي او


1 . وسايل الشيعه، ج 14، ص332.

2 . ترجمه منتخب كامل الزيارات، ص 212 و 213 با تصحيح مرحوم علامه اميني.

3 . فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، ص 202.


| شناسه مطلب: 77014