بخش 13

زیارت زیارت اهل قبور زیارت رسول خدا ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) حرف ( س ) ساره ستون سریر ستون قرعه ستون تهجد ستون توبه یا #171; ابولبابه #187; ستون حَرس ستون حنّانه ستون مُخَلَّقه ستون وُفُود سعد بن معاذ سفرنامه‏های حج


301


نسبت به اولياي خدا و پيشوايان دين است، در زمينه احياي امر امامان و ترويج مكتب انساني و تربيتي آن اسوه‏ها در جوامع بشري و توجه دادن به خط صحيح رهبري و ولايت در جامعه موءثر است به ويژه وقتي حكام مستبد و منحرف، با برنامه‏اي دقيق در جهت محو آثار ائمه مي‏كوشيدند، زيارت به عنوان يك عمل مثبت و انقلابي محسوب مي‏شد و نوعي مبارزه با دستگاه‏هاي ستمگر بوده است. در احاديث متعدد تأكيد شده كه زيارت ائمه در غربتشان و همراه با خوف و خطر، پاداش بيشتري دارد و اگر راه زائر دور باشد و زيارت پياده و همراه با مشقّت باشد أجر و ثواب بيشتري دارد(1).

زيارت، احساس قرب و تجديد عهداست

طبق تجربه ثابت است كه انسان در زيارت بزرگان احساس نزديكي و قرب به آنان مي‏كند و با ايشان تجديد عهد و ميثاق مي‏نمايد. سزاوار آن است كه اين احساس قرب و نزديكي را با پيامبر و امامان عليهم‏السلام داشته باشد، چرا كه حيات آنان با مرگشان تفاوتي ندارد و آنان داراي مقام والاي شهادتند و شهيد زنده و جاودانه است. قرآن مجيد مي‏فرمايد:


«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللّه‏ِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»(2)؛ «به كساني كه در راه خدا كشته مي‏شوند مرده نگوييد، بلكه آنان زنده‏اند ولي شما نمي‏فهميد».


همانگونه كه هنگام حضور در مقابل زندگان به آنان سلام مي‏دهيم و عرض ارادت مي‏كنيم، وقتي در مشاهد آنان حاضر مي‏شويم قبل از ورود به مضجع شريفشان عرض مي‏كنيم:


«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رُسُلَكَ وَ خُلَفَاءَك عليهم‏السلام أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ»(3)


سخن از غيبت و حضور معصوم است، نه موت و حيات آنها، اينان احياء و زنده هستند.

پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند:


«مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً(4)؛ هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من به او رسد و هر كس، مرا پس از مرگم زيارت كند، گويي مرا در زمان حياتم


1 . فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، ص202.

2 . سوره بقره، 154.

3 . مفاتيح‏الجنان.

4 . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 186.


302


زيارت كرده است.»

در بياني ديگر فرمودند:


«مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوا فَابْعَثُوا إِلَيَّ بِالسَّلَامِ فَإِنَّهُ يَبْلُغُنِي(1)؛ هر كس قبر مرا پس از مرگم زيارت كند، همچون كسي است كه در زمان حياتم به سوي من مهاجرت كرده، پس اگر نتوانستيد، بر من سلام بفرستيد كه به من خواهد رسيد.


وسيله الي اللّه‏

قرآن مجيد مي‏فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه‏َ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»(2)

مرحوم علامه طباطبايي قدس‏سره در تفسير الميزان آورده كه برخي از روايات اهل بيت، واژه «وسيله» در آيه كريمه فوق را به امام معصوم ( عليه السلام ) تفسير كرده‏اند، و فرموده‏اند: آن وسيله اي كه در قرآن فرموده است طلب كنيد، ما هستيم.

مرحوم شيخ صدوق در فقيه وعيون روايت كرده از موسي بن عبداللّه‏ نخعي كه گفت: خدمت حضرت امام علي نقي ( عليه السلام ) عرض كردم كه يابن رسول‏اللّه‏! مرا تعليم فرما زيارتي با بلاغت كامل كه هرگاه خواستم زيارت كنم يكي از شما را، آن را بخوانم. فرمود كه چون به درگاه رسيدي، بايست و شهادتين را بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عَبْدُهُ وَ رَسُولُه»(3) و با حال غسل باشي و چون داخل حرم شوي و قبر را ببيني، بايست و 30 مرتبه بگو «اللّه‏ اكبر» پس با آرامش دل، به آرامي اندكي راه برو و گام‏ها را نزديك يكديگر گذار، سپس بايست و سي مرتبه بگو «اللّه‏ اكبر»، پس نزديك قبر مطهر برو و چهل مرتبه بگو «اللّه‏ اكبر»، تا صد تكبير تمام شود.

مرحوم مجلسي اول فرموده‏اند: وجه تكبير اين است كه اكثر طبايع مايلند به غُلوّ، مبادا از عبارات امثال اين زيارت به غلو افتند و يا از بزرگي حق سبحانه و تعالي غافل شوند. پس بگو:


السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ ، وَمَهْبِطَ الْوَحْيِ ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ ، وَمُنْتَهَي الْحِلْمِ ، وَأُصُولَ الْكَرَمِ ، وَقادَةَ الاْءُمَمِ ، وَأَوْ لِياءَ النِّعَمِ ، وَعَناصِرَ الاْءَ بْرارِ وَدَعائِمَ الاْءَخْيارِ (4)


تا آنجا مي‏رسد كه چند ويژگي را براي ائمه بيان مي‏كند:


1 . تهذيب الاحكام، ج ششم، ص 3.

2 . سوره مائده، آيه 7.

3 . مفاتيح الجنان.

4 . همان (زيارت جامعه كبيره).


303


        1 - اَنْتُمُ الصِّراط الاَْقْوَم؛ شما راست ترين راه‏ها هستيد.

        2 - وَالسَّبيلُ الاَْعْظَم؛ شما بزرگترين شاهراه‏ها هستيد.

        3 - وَشُهَداءُ دارِ الْفَناء؛ شما گواهان اين دنيا هستيد.

        4 - وَشُفَعاءُ دارِ الْبَقاء(1)؛ و شما شفيعان آن جهانيد.


آداب ورود به حرم

انسان براي ملاقات با هر صاحب نام و عنواني و يا ديدار با يك شخصيت علمي، مذهبي و سياسي به مقتضاي شخصيت فرد ملاقات شونده، خود را مي‏آرايد و آماده مي‏كند، آري در شرايطي كه به خانه خدا وارد مي‏شويم، شايسته است براي ورود آدابي را رعايت نماييم. ابان بن تغلب از قول امام صادق ( عليه السلام ) برخي از اين آداب را به ما آموزش مي‏دهد:


كنتُ مَعَ اَبي عَبداللّه‏ ( عليه السلام ) مُزاملةً فيما بَين مَكَّةَ وَالمَدينَة، فلما اِنتَهي اِلي الحَرَمِ نَزَلَ وَ اغْتَسَلَ وَاَخَذَ نَعلَيه بِيَديِه، ثُمَّ دَخَلَ الحَرَمَ حافياً، فَصَنَعْتُ مِثلَ ما صَنَعَ، فَقالَ يا اَبان مَنْ صَنَعَ مِثلَ ما رَأَيتَني صَنَعتُ تَواضُعاً للّه‏ مَحَي اللّه‏ُ عَنه مأَةَ اَلفٍ سَيِّئَة وَكَتَبَ لَهُ مِاَةَ اَلفٍ حَسَنَة، وَ بَني اللّه‏ُ لَه مِأةَ ألفٍ دَرَجَة وَ قَضي له مِأَةَ أَلفٍ حاجَةً.(2)

با امام جعفر صادق ( عليه السلام ) بين مكه و مدينه همراه بودم، پس چون آن حضرت به حرم رسيد، از مركب پياده شد و غسل كرد و دو كفش خود را به دست گرفت و با پاي برهنه به حرم آمد و من هر چه او انجام داد انجام دادم، پس حضرت فرمود: اي ابان هر كه براي تواضع در برابر خدا اين گونه عمل كند كه من عمل كردم، خداوند صد هزار گناه را از او محو كند، و صد هزار نيكي براي او بنگارد و صد هزار درجه به او بدهد، و صد هزار نيازش را برآورد.

در اين بخش شايسته است به برخي از مستحبات «براساس آن چه در مناسك نيز آمده است» اشاره گردد.


مستحبات دخول به حرم

    1 ـ غسل كردن براي دخول به حرم.


1 . همان، ص 959.

2 . وسائل الشيعه، ج9، كتاب الحج، ص315، ح1؛ كافي، ج4، ص49.


304


    2 ـ پياده شدن از وسيله نقليه، به خاطر تواضع و فروتني.

    3 ـ وقت دخول حرم، اين دعا را بخواند:


اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ «وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»(1) اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ مِنْ فَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدَائِكَ وَ مُسْتَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَي مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ أَبْتَغِي بِذَلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَي النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَ عِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.(2)


116


زيارت اهل قبور

زيارت اهل قبور و اهتمام ورزيدن به امور اموات، از اموري است كه در طول تاريخ مورد اهتمام بشر بوده است. زيارت قبور مختص جامعه ديني و مسلمانان نيست، بلكه از اموري است كه جوامع مختلف، با آداب و رسوم و عقائد متفاوت، بدان اهتمام مي‏ورزند. اسلام، مسلمانان را به اهميت زيارت قبور توجه داده و در موارد بسياري مردم را به آن دعوت نموده است. اين مسأله به خاطر تحقق يافتن يك سلسله اهداف تربيتي است كه فايده آن متوجه فرد و جامعه انساني مي‏شود و ما به اختصار برخي از اين فوائد را بيان مي‏كنيم:


1 ـ عبرت گرفتن

زيارت قبور، وسيله‏اي براي موعظه و پندپذيري است. اگر زيارت كننده درك كند كه عمرش هر


1 . سوره حج، آيه 27.

2 . من لا يحضره الفقيه؛ ج2، ص530؛ مناسك حج امام خميني قدس‏سره ، ص147؛ ادعيه و آداب حرمين، چاپ مشعر، ص 301 ـ 300.


305


قدر طولاني باشد، بازگشت او به سوي قبر و قيامت است، اين احساس به خودي خود مانع باقي ماندن او در پستي و فرومايگي است. و لذا در روايتي از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چنين آمده است:

«نهي كردم شما را از زيارت قبور، اما به زيارت قبور برويد؛ به راستي كه در آن عبرت است»(1).


زيارت قبور و عبرت گرفتن از آن را، تنها به زيارت قبور اولياي الهي و بندگان صالح اختصاص نمي‏دهد، بلكه همانطور كه قرآن كريم ما را راهنمايي نموده به منظور عبرت گرفتن، حتي به ديدار قبور ستمگران و طاغوت‏ها بايد رفت، چرا كه در ديدار قبور آنها نهايت عبرت و پندپذيري وجود دارد.

خداوند متعال در مورد فرعون مي‏فرمايد:


«پس امروز پيكرت را نجات مي‏دهيم، تا براي آيندگان عبرتي باشي، و به راستي كه بسياري از مردم از نشانه‏هاي ما غافلند.»(2)


خداوند خواست پيكر فرعون طغيانگر را خاموش و بي‏حركت سازد. بعد از آنكه انواع توانائي‏ها را پيدا كرد و قبيله‏اش فكر مي‏كردند كه او نمي‏ميرد. بنابراين آيه شريفه، بني‏اسرائيل و امت‏هاي بعد از آن را به بازديد قبر فرعون دعوت مي‏كند تا سرانجام فرعون را مشاهده كنند و متوجه شوند كه امثال فرعون هم به همان سرانجام باز مي‏گردند.


2 ـ يادآوري آخرت و ترك دنيا

زيارت قبور موجب عميق‏تر شدن اعتقاد به روز قيامت كه اصلي از اصول دين است مي‏گردد، وقتي انسان ايمان بياورد كه بعد از مرگش روزي مي‏رسد كه در آن روز از اعمال او سوال مي‏شود و درك كند كه عبث آفريده نشده، همين اعتقاد عميق و ريشه‏دار موجب مي‏شود تا وقتي قصد انجام كاري را مي‏كند از فساد و كارهاي شر دوري كند و به سوي انجام امور خير كه هدف آن اصلاح است، برود.


3 ـ رشد حسّ ديني و عواطف شريف انساني

زيارت قبور موجب رشد احساسات خيرخواهي و فضيلت‏خواهي در انسان مي‏گردد، در اين زمينه


1 . مستدرك حاكم، ج 1، ص 375.

2. «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ...»، سوره يونس، آيه 92.


306


در روايتي از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) آمده است كه فرمود: شما را از زيارت قبر نهي كردم، اما شما به زيارت قبور برويد تا موجب افزايش خير و نيكي در شما گردد.

دليل قرآني بر مشروعيت زيارت قبور

خداوند سبحان، رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را از نماز خواندن بر جنازه منافقان و ايستادن بر سر قبر آنها نهي كرده، آنجا كه مي‏فرمايد: «وَ لا تُصَلِّ عَلي أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّه‏ِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»(1) چنانچه سؤال شود كه منظور از «وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ»چيست؟ آيا مراد فقط قيام هنگام دفن منافقان است يا مطلق قيام بر سر قبر آنها اعم از هنگام دفن و غير آن؟ پاسخ گفته مي‏شود: آيه شريفه از دو جمله تشكيل مي‏شود. بخش اوّل «وَ لا تُصَلِّ عَلي أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً»، بخش دوّم « وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ» كه جمله دوّم بر جمله اوّل عطف شده است و طبق قاعده نحوي هر حكمي كه براي معطوف عليه باشد معطوف نيز همان حكم را خواهد داشت و چون معطوف عليه مقيد به قيد «ابداً» هست اين امر مستلزم آنست كه معطوف نيز همان قيد را داشته باشد. با اين بيان، مفهوم آيه شريفه چنين است «هيچ‏گاه بر سر قبر هيچ يك از آنها نايست» همانگونه كه نسبت به نماز بر جنازه آنها نيز چنين است و لفظ ابداً كه در بخش دوّم آيه شريفه مقدر است؛ در اين حالت مفهوم امكان تكرار اين عمل را مي‏رساند. مفهوم اين سخن آن است كه اين دو عمل (هم نماز بر جنازه و هم ايستادن بر سر قبر) نسبت به مؤمن جايز است . بنابراين جايز است زيارت قبر مؤمن و خواندن قرآن براي روح مؤمن حتي بعد از گذشت صدها سال.


دليل تاريخي

با تتبع و تحقيق در سيره مسلمانان صدر اسلام چه قبل و چه بعد از رحلت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چنين برمي‏آيد كه اين مسأله در ميان آنها وجود داشته است. به نمونه‏هايي از شواهد تاريخي در اين زمينه ذيلاً اشاره مي‏شود:

1 ـ روزي مروان مردي را ديد كه صورتش را بر قبري نهاده است. مروان گردن او را گرفت و به او گفت: آيا مي‏داني چه مي‏كني؟ گفت: آري، رو به او كرد، ديد ابوايوب انصاري است. لذا گفت: آمدم نزد حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مرا بر سر قبري آورد. شنيدم از آن حضرت كه فرمود: «اگر اهل دين متولي امر دين


1 . سوره توبه، آيه 84.


307


است، براي دين گريه نكنيد، اما اگر نااهل متولي امر دين شد براي دين گريه كنيد.»

2 ـ حضرت فاطمه ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بر سر قبر حضرت رسول آمد ومشتي خاك برداشت، بر سر خود ريخت و گريست(1).

3 ـ مردي اعرابي بر سر قبر حضرت رسول آمد و مشتي خاك قبر آن حضرت را بر سر خود ريخت و خطاب به آن حضرت گفت كه در قرآني كه بر تو نازل شده است آمده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاوءوُكَ...»(2) و اكنون من به نفس خود ستم كردم و نزد تو آمده‏ام كه براي من طلب مغفرت كني. از داخل قبر ندا رسيد: خداوند تو را بخشوده است. اين ماجرا در حضور حضرت علي ( عليه السلام ) واقع شد.

4 ـ بلال بر سر قبر حضرت رسول آمد و شروع كرد به گريستن، در حالي كه صورتش را بر قبر آن حضرت مي‏كشيد، آنگاه رو كرد به امام حسن ( عليه السلام ) و امام حسين ( عليه السلام ) و آنها را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن آنها(3).

5 ـ عايشه روزي به قبرستان آمد، از او سئوال كردند از كجا آمده‏اي ؟ گفت: از سر قبر برادرم عبدالرحمن، به او گفتم: مگر حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از زيارت قبور نهي نفرموده است؟ گفت: چرا اوّل نهي فرمود، سپس امر به زيارت قبور كرد.(4)بنابراين از لابه‏لاي آيات قرآن و احاديث شريف و سيره مسلمين، مشروعيت زيارت قبور به نحو عام و كلّي ثابت مي‏شود.(5)

زيارت اهل قبور از منظر روايات

1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَي صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي مَوَالِينَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَي زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا...(6)؛ كسي كه امكان زيارت ما برايش فراهم نيست پس فردي از افراد صالح و علاقمند به ما را زيارت كند كه ثواب زيارت ما را بر او خواهند داد.

2 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «إِذَا زُرْتُمْ مَوْتَاكُمْ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ سَمِعُوا وَ أَجَابُوكُمْ وَ إِذَا زُرْتُمُوهُمْ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ سَمِعُوا وَ لَمْ يُجِيبُوكُمْ(7)؛ زماني كه قبل از طلوع خورشيد به زيارت اموات


1 . مستدرك حاكم، ج چهارم، ص 515.

2 . سوره نساء، آيه 64.

3 . وفاء الوفاء سهمودي، ج دوم، ص 361.

4 . اسد الغابه، ج اول، ص 208.

5 . آزموده‏ها، واحد آموزش بعثه مقام معظم رهبري، ج 4، ص 25.

6 . وسائل الشيعه، ج 9، ص 476.

7 . بحار، ج 102، ص 297.


308


مي‏رويد، آنان مي‏شنوند و جواب شما را مي‏دهند و هنگامي كه بعد از طلوع خورشيد به زيارت اموات برويد مي‏شنوند، لكن جواب شما را نمي‏دهند.»

3 ـ امام موسي كاظم ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا(1)؛ هر كس نمي‏تواند به زيارت قبر ما بيايد پس قبر صلحا را زيارت كند.

4 ـ امام علي ( عليه السلام ) فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبْ أَحَدُكُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا يَدْعُو لَهُمَا(2)؛ به زيارت اموات برويد، زيرا آنان به زيارت شما خوشحال مي‏شوند و درخواست نماييد حاجت خود را در كنار قبر پدر و مادر بعد از دعا كردن بر آنان.


117


زيارت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم )

اتمام حج و عمره با زيارت

درباره اتمام حج و عمره كه در آيه شريفه «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ»(3) بدان امر شده است، قطع نظر از مباحث فقهي آن، در برخي روايات مصداق ديگري براي اتمام حج ذكر شده است(4) و آن اين كه حج گزار پس از انجام مناسك به زيارت امام ( عليه السلام ) مشرف شود. البته مراد تنها زيارت قبور نيست (گرچه اين نيز يكي از حقوق ولايت است، زيرا زندگي و مرگ معصوم يكسان است). بلكه مراد از زيارت، ديدار با رهبر اسلامي و آگاه كردن او از مراتب ولايت و عرضه نصرت به اوست.(5) شايسته است كساني كه مشتاق بحث «زيارت» و ابعاد آن هستند به بخش چهارم كتاب صهباي حج كه تحت عنوان زيارت است مراجعه نمايند.(6)



1 . كافي، ج 4، ص 59.

2 . وسائل الشيعه، ج 3، ص 223.

3 . سوره بقره، آيه 196.

4 . عن الصادق ( عليه السلام ) قال: «اذا حج احدكم فليختمها حجه بزيارتي لأن ذلك من تمام الحجّ»، بحار، ج 100، ص139.

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود: هر يك از شما حج بجا آورديد، پس حج را با زيارت من پايان ببريد، چرا كه كامل شدن حج با زيارت من خواهد بود. محجة البيضاء، ج 2 ـ 1، ص 183.

5 . صهباي حج، ص 483ـ 484.

6 . همان، ص 483 تا 512.


309


زيارت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از منظر روايات

1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: «مَنْ زارَنِي حَيَّاً وَ مَيِّتَاً كُنْتُ لَهُ شَفِيعَاً يَوْم الْقِيامَةِ(1)؛ هر كس مرا در زمان حيات و ممات زيارت كند، در روز قيامت شفيع او خواهم شد.»

2 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «... وَ مَنْ جائَنِي زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»(2)؛ هر كس به زيارت من آيد شفاعت من بر او واجب خواهد شد و هر كس شفاعت من بر او واجب شود، بهشت بر او واجب مي‏شود.

3 ـ پيامبر گرامي اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مي‏فرمايد: «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي كَانَ فِي جِوَارِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ(3)؛ هر كس مرا در زمان حيات و پس از مرگ من زيارت كند در روز قيامت در جوار من خواهد بود.

4 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً(4)؛ هر كس قبر مرا زيارت كند از شفاعت من بهره‏مند خواهد شد و هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند مانند آن است كه در زمان حياتم زيارت كرده است.

5 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَني بَعْدَ وَفاتِي كانَ كَمَنْ زارَنِي فِي حَياتِي وَ كُنْتُ لَهُ شَهِيدَاً وَ شَافِعَاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ(5)؛ هر كس مرا بعد از وفاتم زيارت كند مانند آنست كه در زمان حياتم زيارت كرده و من در قيامت براي او شاهد و شفيع خواهم بود.

6 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي...(6)؛ هر كس پس از مرگم قبر مرا زيارت كند، همچون كسي است كه در زمان حياتم به سوي من مهاجرت كرده است.

7 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ مِنْ عِنْدِ قَبْرِي سَمِعْتُهُ...(7)؛ هر كس كنار قبر من بر من سلام كند، مي‏شنوم.

8 ـ امام باقر ( عليه السلام ) فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ(8)؛ به مردم امر شده تا به سوي اين سنگ‏ها بيايند و طواف نمايند، سپس به سوي ما آمده و از ولايت‏شان نسبت به ما خبر دهند و اعلام آمادگي براي ياري ما نمايند.


1 . بحار، ج 100، ص 139، قرب الاسناد، ص 31.

2 . بحار ، ج 100، ص 140 ، علل الشرائع، ص 460.

3 . همان، صفحه 143.

4 . همان، ص 159.

5. همان، ص 143 و 144.

6 . همان.

7 . همان، ج 100، ص 183.

8 . محجة البيضاء، ج 2 ـ 1، ص 183.


310


فضيلت زيارت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم )

بر هر مسلماني كه برايش امكان داشته باشد، مستحب موءكد است مرقد مطهر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را در مدينه زيارت كند، بالاخص اين استحباب براي حجاج تأكيد بيشتري دارد.

1 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ أَتَي مَكَّةَ حَاجّاً وَ لَمْ يَزُرْنِي إِلَي الْمَدِينَةِ فَقَدْ جَفاني وَ مَنْ جَفاني فَقَدْ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...(1)؛ كسي كه براي حج به مكه مشرف شود و مرا در مدينه زيارت نكند، به من جفا و بي مهري نموده و من هم در روز قيامت به او جفا و (بي‏مهري) مي‏نمايم. (مراد اين است كه او را شفاعت نخواهم كرد).(2)

2 ـ «زيد شحّام»، از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال نمود: چه پاداشي براي زيارت كننده رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خواهد بود؟ فرمود: «كَمَنْ زارَ اللّه‏َ في عَرْشِهِ...(3)؛ مانند آنست كه خداي را در عرش زيارت كرده باشد.

3 ـ پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَني حَيَّاً وَ مَيِّتَاً كُنْتُ لَهُ شَفيعَاً يَوْمَ الْقِيامَةِ(4)؛ هر كسي مرا در ايام حيات و پس از مرگم زيارت كند، در قيامت او را شفاعت مي‏كنم.

4 ـ حضرت علي ( عليه السلام ) فرمود: «أَتِمّوُا بِرَسُولِ اللّه‏ حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُمْ...(5)؛ براي تكميل حج خود، زماني كه اعمال حج را به پايان رسانديد به زيارت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) برويد. زيرا ترك آن، جفا به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است و لذا به زيارت آن حضرت، تأكيد شده است.

5 ـ در «كافي» و «تهذيب» از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه امام حسين ( عليه السلام ) به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عرض كرد:«مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟؛ پاداش كسي كه تو را زيارت كند چيست؟» پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: «يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ(6)؛ اي پسرم! كسي كه مرا در حيات يا ممات، يا پدرت يا برادرت حسن را، يا تو را زيارت كند، حقي بر من ثابت خواهد كرد كه در روز قيامت او را زيارت كنم و از كيفر گناهانش نجات دهم.»


1 . علل الشرائع، ص 460.

2 . راهنماي حرمين شريفين، ج 4 و 5 ، ص 15.

3 . كافي، ج 4، ص 585، كامل الزيارات، ص 15، الحج في السنة، ص 316، بحار، ج 100، ص 144.

4 . بحار، ج 100، ص 139، قرب الاسناد، ص 31، ضمنا در كتاب «الحج في السنة» ص 321، با واژه «أو» ضبط شده است.

5 . بحار الانوار، ج 100، ص 94.

6 . كامل الزيارات، ص 11، كافي، ج 4، ص 548.


311


«علامه مازندراني» در شرح «مناسك شهيد ثاني» مي‏نويسد: استحباب زيارت حضرت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از ضروريات دين، و از كلمه جفا، حرمت آن استفاده مي‏شود، خصوصاً براي حاجي كه راهش از مدينه باشد.(1)

6 ـ در تهذيب از پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روايت شده، كه فرمود: «كسي كه زيارت نمايد قبر مرا مانند كسي است كه هجرت نموده به سوي من، در حيات من و اگر نتوانستيد، سلام بفرستيد، كه به من مي‏رسد.»(2)علامه بزرگوار مرحوم مولانا در «مرآت الحج» مي‏نويسد: زيارت حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از مستحبات موكده (بلكه از واجبات كفائيه است) چنانكه از بعضي از احاديث استفاده مي‏شود، و با زيارت آن بزرگوار حج خانه خدا تمام مي‏شود و استحباب عيني آن خصوصاً براي حجاج بيت‏اللّه‏ الحرام از ضروريات دين است(3) و حضرت فرموده است: «مَنْ حَجَّ بَيْتِ رَبّي وَ لَمْ يَزُرْني فَقَدْ جَفاني(4)؛ هر كس حج خانه خدا بجا آورد و مرا زيارت نكند، بر من جفا كرده است.

زيارت امامان معصوم عليهم‏السلام

1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «مَنْ زَارَنَا فِي مَمَاتِنَا فَكَأَنَّمَا زَارَنَا فِي حَيَاتِنَا(5)؛ هر كس ما را پس از مرگمان زيارت كند مانند آنست كه ما را در زمان حياتمان زيارت كرده است.

2 ـ امام كاظم ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «مَنْ زارَ أَوَّلَنَا فَقَدْ زارَ آخِرَنا، وَ مَنْ زارَ آخِرَنا فَقَدْ زارَ أَوَّلَنَا...(6)؛ هر كس اولين ما را زيارت كند، مانند آنست كه آخرين ما را زيارت كرده و هر كس آخرين ما را زيارت كند مانند آن است كه اولين ما را زيارت كرده.

3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: «مَنْ زَارَ وَاحِداً مِنَّا كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ( عليه السلام ) (7)؛ هر كس يكي از ما را زيارت كند، مانند كسي است كه امام حسين ( عليه السلام ) را زيارت كرده است.»

4 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَ الْحُسَنَ في بَقِيعِهِ، ثَبَتَ قَدَمُهُ عَلَي الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الاَْقْدامُ(8)؛ هر كس قبر امام حسين ( عليه السلام ) را زيارت كند، قدم او در صراط ثابت خواهد ماند، روزي كه قدم‏ها


1 . راهنماي حرمين شريفين، ج 5 ـ 4، ص 17.

2 . بحار، ج 99، ص 379، دعائم الاسلام، ج 1، ص 296.

3 . راهنماي حرمين شريفين، ج چهارم و پنجم، ص 17.

4 . بحار، ج 99، ص 373 .

5 . بحار الانوار، ج100، ص 124.

6 . كامل الزيارات، ص 336، ميزان الحكمه، ج 2، ص 1196.

7 . بحار الانوار، ج 100، ص 118.

8 . همان، ص 141، امالي شيخ صدوق، ص 112.


312


مي‏لغزد.

5 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَينِ ( عليه السلام ) كَتَبَهُ اللّه‏ُ في عِليّينَ(1)؛ هر كس به زيارت امام حسين ( عليه السلام ) برود، خداوند نام او را در عليين قرار مي‏دهد.

6 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ زَارَنِي غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يَمُتْ فَقِيراً(2)؛ هر كس مرا زيارت كند گناهان او بخشيده مي‏شود و فقير از دنيا نمي‏رود.

7 ـ بزنطي از حضرت رضا ( عليه السلام ) نقل كرده است كه فرمود: «مَا زَارَنِي أَحَدٌ مِنْ أَوْلِيَائِي عَارِفاً بِحَقِّي إِلَّا شُفِّعْتُ فِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ كسي كه از دوستان ما باشد و عارفانه مرا زيارت كند، من نيز او را در قيامت شفاعت خواهم كرد.



1 . ترجمه منتخب كامل الزيارات، ص 286، با تصحيح علامه اميني.

2 . بحار الانوار، ج 100، ص 145 و ج 101، ص 142.


313


حرف «س»


118


ساره

«ساره»(1)، زوجه ابراهيم خليل و دختر هادان بن باخرو و به نقلي دختر «احج» از پيامبران غير مرسل است. وي يكي از دو همسر حضرت ابراهيم و مادر اسحاق و به واسطه يا بي‏واسطه عموزاده ابراهيم بوده است. هنگامي كه نمرود از كار ابراهيم عاجز ماند از او خواست كه خاك بابل راترك گويد. ابراهيم، ساره را نيز از آن جا بيرون برد و ابتدا به حرّان شام رفت و در آن سرزمين ساره را به عقد خويش درآورد. از آن‏جا به موءتفكات فلسطين و بعد به مصر وارد شد و ساره را خواهر خويش معرفي كرد، ملك مصر چون چشمش به ساره افتاد، فريفته جمالش گرديد و دست به سوي او دراز كرد، دستش خشك شد، دانست كه آن به دعاي ابراهيم است، توبه نمود و كنيزي به نام هاجر به وي هديه كرد و آنان را نوازش نمود.

ابراهيم به فلسطين بازگشت و در موضعي به نام «قط» اقامت گزيد و چون ساره عقيم بود، هاجر را به ابراهيم بخشيد و اسماعيل از هاجر متولد شد، ساره را رشك آمد و به ابراهيم گفت: وي را از نزد من بيرون بر. (اين امر بهانه بود كه خداوند مي‏خواست خانه خود را به وسيله ابراهيم و فرزندش نوسازي كند، مانند بيرون شدن آدم از بهشت و آغاز نسل بشر) پس ابراهيم، هاجر و اسماعيل را به مكه برد. چندي بعد به قدرت خدا ساره به اسحاق باردار شد و در 90 سالگي اسحاق را بزاد. ساره در سن 127 سالگي در «حبرون» (خليل) از دنيا رفت. از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه ابراهيم از بدخلقي ساره نزد خدا شكوه نمود، وحي آمد كه زن به دنده كج مي‏ماند، اگر راستش كني بشكند و اگر آن را به حال خود رها كني از آن بهره‏بري، براين اخلاق شكيبا باش(2).



1 . ساره بتخفيف الراء وقيل بتشديدها، قال في التاريخ الكامل لابن الاثير: ان ساره اسمها في التوراة سارأي اول الامر ثم سميت سارا لانها آخر الكلمة في العبرية لاينطق بها... . تاريخ القويم، ج 1، ص 462.

2 . معارف و معاريف، دائرة المعارف جامع اسلامي، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج 6، ص 157.


314



119


ستون سرير

سرير(1) به معناي تخت است. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ايام اعتكاف را در اين‏جا به سر مي‏بردند. اصحاب در آنجا برگ‏هايي از درخت خرما، پهن مي‏كردند تا رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روي آن استراحت كنند(2).

برخي از معاصرين نوشته‏اند كه:

پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) تختي از چوب خرما داشته‏اند كه موقعيت آن ميان ستون كنار قبر و بين قناديل كنوني قبر بوده است، آن حضرت روي آن به پهلو مي‏خوابيده و يا به اعتكاف و شب زنده داري مي‏پرداخته‏اند. اين استوانه امروزه به ضريح مطهر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چسبيده و در سمت شرق استوانه توبه قرار دارد. به علّت اينكه سرير و تخت آن حضرت در كنار آن قرار داشته، اين ستون به«سرير» مشهور گشته است. پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روزها نيز براي پاسخگويي به مسائل مسلمانان به آن تكيه كرده و نيازمندي هاي آنان را برآورده مي‏ساختند.

ستون سرير اولين ستون از سمت قبله و متّصل به ضريح و ديواره غربي حجره پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است.(3)


120


ستون قرعه

اين ستون به نام‏هاي «مهاجران»، «المخلقه» و «عايشه» نيز مشهور است. در مورد نامگذاري


1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، 1416 ه، ص 130.

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 226.

3 . تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه منوّره، اصغر قائدان، ص 207.


315


اين ستون به نام قرعه(1) چنين گفته‏اند: پيامبر خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرموده‏اند: در مسجد من مكاني است كه اگر مردم مي‏دانستند در كنار آن نماز نمي گذاشتند، مگر آنكه بين خود (براي نماز خواندن) قرعه مي‏زدند. ستون مذكور دقيقاً در وسط ستون هاي اصلي ديگر مسجد قرار دارد. يعني بين اين ستون تا منبر رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) دو ستون، تا قبر ايشان نيز دو ستون، تا قبله و محراب كنوني نيز دو ستون و تا صحن اوليه مسجد كه هنوز مسقف نشده بود، يعني به موازات مأذنه بلال نيز دو ستون فاصله دارد، در حقيقت از همه جوانب مذكور سومين ستون است و در كنار آن نيز ستون توبه و سپس سرير قرار دارد. نماز خواندن در كنار آن بسيار سفارش شده است، چرا كه از ستون‏هاي روضة‏النبي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است.(2) درمورد اين كه چرا اين ستون را ستون عايشه مي‏گويند، گفته شده است به دليل اينكه عايشه حديث مذكور را از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده است.

121


ستون تهجد

انتهاي ديوار غربي ضريح رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در نقطه اي كه به ديوار شمالي مي‏رسد، باب خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام و ستون «مربعة القبر» يا «مقام جبرئيل» است. در ادامه ديوار شمالي به سمت شرق، و در انتهاي ديوار شمالي خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام محراب تهجد قرار دارد.كسي كه در اين محراب بايستد، سمت چپ او باب جبرئيل و سمت راست او مقام جبرئيل است. اين نقطه در زمان پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خارج از مسجد بوده و به اين ترتيب روشن مي‏شود اين محل كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درآن اقامه نماز شب كرده در خارج از مسجد قرار داشته وبه محراب تهجد شهرت يافته است . طبعاً اين مربوط به برخي از شب‏ها بوده كه حضرت در دل شب و تاريكي، در بيرون مسجد، نماز شب را اقامه كرده اند.

براساس برخي نقل ها، رسول خدا هرشب، وقتي همه مردم به خواب مي‏رفتند در پشت خانه علي ( عليه السلام ) حصيري مي‏انداخت و نماز شب مي‏خواند.(3)

«سعيد بن عبداللّه‏ بن فضيل» مي‏گويد: من در حالي كه در اينجا مشغول اقامه نماز بودم «محمدبن حنفيه» را ديدم، از من پرسيد: آيا براي اين نقطه فضيلتي مي‏شناسي؟ گفتم: خير، فرمود:

1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 125

2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه، اصغر قائدان، ص 203.

3 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 228، به نقل ازالتعريف، ص 33.


316


«فَاَلْزِمْها، فَاِنَّها كانَتْ مُصَلّي رَسُولِ اللّه‏ِ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مِنَ اللَّيلِ»(1)

در آنجا بنشين، آنجا محل نماز شب رسول خداست.

مسلمانان در گذر زمان سخت به استوانه‏اي كه در محل اين محراب بود، و البته نبايد آن را از استوانه‏هاي خود مسجد به حساب آورد، علاقمند بوده‏اند و تا كنون نيز براي نمازخواندن در پشت محراب تهجد اجتماع مي‏كنند.(2)


122


ستون توبه(3) يا «ابولبابه»

يهوديان «بني قريظه»، پس از محاصره دژ از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درخواست كردند كه «ابولبابه»(4) اوسي را بفرستد تا با او به مشورت بپردازند. ابولبُابه سابقاً با «بني قريظه» پيمان دوستي داشت، وقتي وي وارد دژ شد، زنان و مردان يهود گرد وي جمع شدند و گريه و شيون آغاز كرده و گفتند: آيا صلاح است كه ما بدون قيد و شرط تسليم شويم؟ ابولبُابه گفت: بلي، ولي با دست اشاره به گلو كرد. يعني اگر تسليم شويد كشته خواهيد شد. «ابولبابه» مي‏دانست كه پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) با موجوديت اين دسته كه خطرناك‏ترين جمعيت براي آيين توحيدند، موافقت نخواهد كرد. ولي «ابولبابه» از اينكه به مصالح عالي اسلام و مسلمانان خيانت ورزيد، و اسرار آنها را فاش ساخت، سخت پشيمان شد، با بدني لرزان و چهره‏اي پريده، از دژ آنها بيرون آمد و يكسره به مسجد رفت و خود را به يكي از ستون‏هاي مسجد بست كه اگر خداوند از تقصير وي نگذرد، تا پايان عمر به همين حالت به سر برد(5).



1 . وفاء الوفاء، ج 2، ص 451.

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 228 و 229.

3 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، مكتبة الملك فهدالوطنية اثناء النشر 1416ق، ص 127. ستون توبه، چهارمين ستون از منبر (و اولين ستون كه در طرف راست ستون سرير قرار دارد) و دومين ستون از قبر و سومين ستون از قبله است. مكه و مدينه تصويري از توسعه و نوسازي، ص 243.

4 . بشر بن عبدالمنذر، معروف به ابولبابه است كه از صحابه رسول خدا بود و از شركت در تبوك تخلف ورزيد و احتمالاً اسرار نظامي را در اختيار يهوديان بني‏نضير قرار داده بود كه از تخلف خود پشيمان شد. سرزمين وحي، ص 260 و 259.

5 . فروغ ابديت، آيت‏اللّه‏ جعفر سبحاني، ج دوّم، ص 151.


317


وقتي خبر «ابولبابه» به پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) رسيد، ايشان فرمودند: اگر قبل از اين عمل پيش من مي‏آمد، من براي او از خداوند طلب آمرزش مي‏كردم، و خداوند نيز او را مي‏بخشيد، ولي اكنون بايد بماند تا مغفرت خدا شامل حال او گردد.(1)همسر وي در اوقات نماز مي‏آمد گره طنابي را كه با آن خود را به ستون بسته بود باز مي‏كرد و پس از انجام فريضه بار ديگر او را به ستون مسجد مي‏بست.

شش روز گذشت، سحرگاهان كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ميهمان «ام سلمة» بود، پيك وحي فرود آمد و آيه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً»(2) را كه حاكي از آمرزش ابولبابه بود، آورد. ديدگان ام سلمه به چهره نوراني پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حالي كه خنده بر لب داشت افتاد. پيامبر به ام‏سلمه فرمود(3): خداوند از تقصير ابولبابه گذشت، برخيز و بشارت بده. وقتي همسر پيامبر آمرزش ابولبابه را بشارت داد، مردم ريختند كه بندها را باز كنند، ولي ابولبابه گفت: بايد پيامبر اين بندها را باز كند. پيامبر براي اقامه نماز صبح وارد مسجد شد و با دست هاي مبارك خود بندها را باز كرد.

به همين خاطر اين ستون، استوانه توبه نام گرفت. و در حال حاضر معروف به «ستون توبه» است.

اين نكته نيز قابل توجه و دقت است كه در كتاب‏هاي سيره آمده است كه آيه 27 سوره انفال(4) كه خداوند به مسلمانان دستور مي‏دهد كه خيانت به خدا و رسول نكنيد، درباره ابولبابه است.(5)

گرچه در اين‏باره ترديد جدّي وجود دارد، زيرا سوره انفال مربوط به سال دوّم هجري و جنگ بدر است.(6) در حالي كه اين حادثه مربوط به جنگ احزاب و سال پنجم هجرت مي‏باشد. به همين دليل بيان كتاب سرزمين وحي(7) كه به قصه جنگ تبوك و «بني‏نظير» اشاره كرده است، نا تمام است.

استحباب نماز در كنار ستون توبه

مستحب است زائر در كنار اين ستون، دو ركعت نماز بخواند و نيز براي كسي كه در مدينه روزه مي‏گيرد، مستحب است شب و روز چهارشنبه را كه روزه گرفته است در كنار ستون توبه، نماز بخواند. در هر صورت بعد از نماز دعاي مخصوص را بخواند.


1 . تاريخ المدينة المنورة، للامام الحافظ ابن عبداللّه‏ بن محمود البغدادي، مكتبه دارالزمان للنشر والتوزيع، 1424 ق، ص 206.

2 . سوره توبه، آيه 102.

3 . فروغ ابديت، ج 2، ص 152.

4 . «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّه‏َ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ». سوره انفال، ص 27.

5 . در كتاب فروغ ابديت، ج 2، ص 151 و 152 نيز آمده است كه مفسران مي‏گويند: «اين آيه درباره خيانت ابولبابه، نازل گرديد».

6 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 235.

7 . كتاب سرزمين وحي، ص 260.


318



123


ستون حَرس

اين ستون پشت ستون سرير قرار دارد (از جانب شمالي)(1) اين ستون را ستون حرس يا محرّس از آن جهت مي‏گفتند كه علي‏بن ابي‏طالب براي حراست و حفاظت از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در كنار آن مي‏نشست و به همين دليل آن را ستون علي‏بن ابي‏طالب ( عليه السلام ) نيز مي‏نامند.(2)

«موسي بن سلمه» مي‏گويد:

از «جعفر بن عبداللّه‏ بن حسين» پرسيدم كه فضيلت استوانه علي بن ابي طالب چيست؟ او گفت:


«اِنّ هذا المحرَّس كان علي بن ابيطالب يجلس في صفحتها التي تَلي القبر ممّا يلي باب رسول اللّه‏ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) يَحرُسُ النبي»(3).


نوشته‏اند كه پس از نزول آيه شريفه «وَ اللّه‏ُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»(4) ديگر، امام علي ( عليه السلام ) به نگاهباني از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نپرداخت؛ چرا كه خداوند خود حفاظت از جان رسول خدا را عهده‏دار شد.

هم‏چنين نوشته‏اند كه اين ستون، محل اقامه نماز توسط امام علي ( عليه السلام ) بوده است.(5)



1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 130، 1416ه فهرسة مكتبة الملك فهد الوطنية اثناءالنشر، تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي (در طول تاريخ)، ص 80، وفاء الوفاء حج، ج 2، ص 448 مقابل دريچه‏اي كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) هنگامي كه درخانه عايشه بوداز آن مي‏گذشت وبراي نماز به روضه شريفه مي‏آمد.

2 . اين ستون كه استوانه علي بن ابي‏طالب نيز ناميده شده در شمال ستون سرير قرار دارد و چسبيده به ضريح است، گويند: علي بن ابي‏طالب در اين محل نماز مي‏گذارد. هم چنين درفاصله آن ومحل كنوني مضجع رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود مي‏نشست وازپيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) حفاظت مي‏كرد.

3 . وفاء الوفا، ج دوّم، ص 448.

4 . سوره مائده، آيه 67.

5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 223.


319



124


ستون حنّانه

هنگام بناي مسجدالنبي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، براي رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) منبري در نظر گرفته نشده بود لذا آن حضرت خطبه‏هاي خويش را كنار تنه درخت خرمايي كه به آن تكيه مي‏زدند، مي‏خواندند. مردي از انصار در روز جمعه اي از ايشان خواست تا منبري براي ايشان بسازد.(1) وقتي منبر آماده شد، پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در روز جمعه بر فراز آن رفتند. طبق گفته افرادي چون بخاري، نسائي، دارمي، ابن عساكر، از درختي كه حضرت بدان تكيه داده و خطبه مي‏خواندند، صدايي شبيه ناله و شيون برخاست، كه گويي درخت در فراق پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سر داده بود و بيشتر اصحاب آن صدا را شنيده و گريستند. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از منبر پايين آمده و دست ملاطفت بر آن كشيدند، آنگاه درخت آرام شد(2)، به اين علت آن را حنّانه گفته‏اند.(3) رسول اكرم دستور داد تا حفره‏اي كنده و آن درخت را در آن دفن كردند. مكان اين درخت در كنار استوانه مخلّقه يعني در سمت مغرب محراب و نمازگاه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و چسبيده به ديوار قبلي مسجد بوده است.(4)

شايان ذكر است محل اين ستون در غرب محراب قرار دارد.(5)«مُلاّي رومي» اين واقعه و سخنان پيامبر با اين تنه درخت را به اين شرح به نظم در آورده است:
 استن حنانه از هجر رسول  ناله مي‏زد همچو ارباب عقول
 در ميان مجلس وعظ آن‏چنان  كز وي آگه گشت هر پير و جوان


1 . به روايت بخاري، زني از انصار به پيامبر پيشنهاد كرد كه غلام من نجار است، اجازه دهيد تا منبري بسازد. كنزالعمال، ج 14، ص 58، صحيح بخاري، ج 1، ص 302.

2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، اصغر قائدان، ص 212. اين روايت رابيش از صد تن از اصحاب رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده‏اند و دربرخي از روايات آمده است كه پيامبر فرمود: اگر من آن راآرام نمي كردم تا قيامت ناله و فغان سر مي‏داد. مشاهد و مشاعر حج، ص 48؛ به نقل از اسدالغابة ج 1، ص 30.

3 . حنّانة به معناي بانگ شتر ماده‏اي است كه از بچه جدا مي‏شود.

4 . وفاءالوفاء، ج 1 و 2، ص 388، بحارالانوار، ج 33، ص350، صحيح بخاري، كتاب المناقب باب علامات النبوه، 55:3584

5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 226 ـ 227.


320


 در تحير مانده اصحاب رسول  كز چه مي‏نالد ستون با عرض و طول
 گفت پيغمبر چه خواهي اي ستون  گفت جانم در فراقت گشته خون
 مسندت من بودم از من تافتي  بر سر منبر تو مسند ساختي
 گفت خواهي تا تو را نخلي كنند  شرقي و غربي زتو ميوه چنند
 يا در آن عالم حقت سروي كند  تا تر و تازه بماني تا ابد
 گفت آن خواهم كه دائم شد بقاش  بشنو اي غافل كم از چوبي مباش(1)

125


ستون مُخَلَّقه

«مخلّقه» به معناي خوشبو و معطّر است. از «خَلوق» مي‏آيد؛ يعني بوي خوش.(2) اين ستوني‏است كه بر آن عود مي‏نهادند و فضاي مسجد را معطر مي‏كرد.

اين رسم از زمان «مهدي عباسي» توسط همسر او «خيزران» باب شد، و از آن پس ادامه يافت و در حال حاضر نامش روي اين ستون نوشته شده است. گفته‏اند كه «سَلَمة بن اكوع»، صحابي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به دليل اعتقادش به تبّرك، هميشه كنار اين ستون نماز مي‏گزارد و مي‏گفت: پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را در كنار اين ستون، در حال نماز ديده است(3).

«مالك بن انس» نيز مي‏گفت: بهترين جاي خواندن نماز نافله اينجاست ؛ و البته نماز واجب، بهترين جايش صف اوّل است(4). نوشته‏اند كه وقتي قبله تغيير كرد، اين ستون تا چندين روز، مقابل پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) قرار داشت، در واقع «عَلَم قبله» به حساب مي‏آمد. گويا قسمتي از اين ستون كه در نزديكي محراب قرار دارد، در داخل محراب واقع شده است. در كنار اين ستون، صندوقي نيز قرار داشته كه يك مصحف در آن نگهداري

 1 . مثنوي، دفتر اول، ص 129، نسخه رينولد نيكلسن.

2 . تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي، صفحه 76. لسان العرب 197/4.

3 . سمهودي از ابن زَباله روايت كند كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از تحول وتغيير قبله بيش از ده روز در آن‏جا نماز به جاي آورد. وفاء الوفاء، ج 1، ص 367.

4 . نزهة الناظرين، ص 59، همان، ص 76 و 77.


321


مي‏شده است.(1)برخي نيز به اين نكته اشاره كرده‏اند كه ستوني را كه در ضلع غربي محراب پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) قرار دارد، ستون مخلّقه ناميده‏اند.(2)نويسنده كتاب تاريخ المسجدالنبوي الشريف مي‏نويسد: ستون مخلقه درجاي ستوني كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) برآن تكيه مي‏داد، وخطبه مي‏خواند قرارگرفته است.(3)
126


ستون وُفُود

يكي از كارهاي جاري رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ملاقات با سران قبايل براي آشنا ساختن آنان با اسلام و يا مذاكرات سياسي بود. آن حضرت محلي را در مسجد به اين امر اختصاص داده بودند و هميشه در همان مكان، هيأت‏ها را به حضور مي‏پذيرفتند.

محل اين ملاقات‏ها در كنار ستوني از ستون‏هاي مسجد بود كه بعدها به نام «استوانة الوفود»(4) معروف شد، و اكنون نيزبه همين نام خوانده مي‏شود.(5)

اين ستون كه در پشت ستون محرس از سمت شمال قرار دارد، سومين ستون گرد و مدور از سمت قبله مي‏باشد. قبل از مسقف شدن قسمت صحن مسجد در زمان رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) اين ستون آخرين ستون شبستان از سمت شمال بوده است. رجال و بزرگان صحابه، به ويژه بني هاشم در كنار آن مي‏نشسته‏اند و به اين علت به محل آن «مجلس القلادة» نيز گفته مي‏شد.(6)بعضي مي‏گويند: نماز گاه حضرت علي ( عليه السلام ) در بين اين ستون و ستون محرس قرار داشته است. اكنون بر بالاي اين ستون، عبارت «اسطوانة الوفود» ديده مي‏شود.(7)

1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ص 229 و 230

2 . سرزمين وحي، ص 261.

3 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 121، 1416 ه، مكتبة الملك فهد الوطنية.

4 . وفاءالوفاء، ج 1، ص 449 ـ450، تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمدالياس عبد الغني، ص 131، 1416ه ق ، مكتبه الملك فهد الوطنية، اثناء النشر.

5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 182.

6 . وفد به معناي هيأت نمايندگي، و «وفود» جمع وفد است. اين ستون را مجلس القلادة نيز مي‏ناميدند، زيرا بزرگان صحابه در كنار آن مي‏نشستند و به گفتگو مي‏پرداختند.

7 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه منوره، ص 208.


322



127


سعد بن معاذ(1)

«سعد بن معاذ» به دست «مصعب بن عمير» مسلمان شد و با اسلام آوردنش تمام خاندان «عبدالاشهل» مسلمان شدند و اين خاندان، نخستين خانداني هستند كه زن و مرد ايشان همگي اسلام آوردند. سعد از بزرگان انصار و رئيس قبيله اوس، مردي شجاع، قاطع در بيان و تصميم گيري، مقاوم در مبارزه و جهاد بود. از پاسداران و محافظان پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود كه منافقين را خوب مي‏شناخت و نسبت به آنها آگاهي كامل داشت و در تعظيم و بزرگداشت حضرت علي ( عليه السلام ) بسيار تلاش مي‏كرد. روز جنگ بدر پرچمدار قبيله اوس بود و براي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سايه‏باني ساخت تا پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در آن بنشيند و نظاره‏گر جنگ باشد، خودش با ديگر سربازان اسلام به ميدان جنگ شتافت. هرگاه حمله عمومي از سوي قريش شروع مي گشت از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به اتفاق حضرت علي ( عليه السلام ) و ديگر صحابه دفاع نمود و در همان حال تبليغ و سخنراني مي‏كرد. وقتي جنگ در حال اتمام بود، صحابه مشغول جمع آوري غنائم شدند، سعد چون آنها را بدين شكل ديد ناراحت شد و به پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عرض كرد: دوست داشتم مسلمين دست از كشتن كفار بر نمي داشتند و به جمع آوري غنائم روي نمي آوردند تا صلابت و توان اهل اسلام براي تمام عرب معلوم شود. در اين جنگ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) دوبار براي سعد دعا كرد و در برگشت از جنگ، سعد افسار مركب پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را گرفته بود و پياده مي‏رفت در حالي كه برادرش در جنگ شهيد شده بود. وي در جنگ احد نيز شركت كرد و مردانه مبارزه نمود.

در سال پنجم هجرت در غزوه خندق پنج نفر از مسلمين شهيد شدند، سعد هم زخمي شد و يكي از رگ هاي او قطع گرديد، سپس او را به شهر آوردند. آن طوري كه ابن سعد مي‏گويد: همين كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سعد را ديد، فرمودند: برخيزيد و سرور خود را پياده كنيد، سپس در كنار مسجد خيمه‏اي برپا كردند و او را تحت معالجه قرار دادند، اما معالجات مؤثر واقع نشد و بعد از مدتي به شهادت رسيد. وي


1 . سعد بن معاذ بن امرؤالقيس بن عبدالاشهل يكي از انصار و صحابه رسول اللّه‏ است.


323


هنگام شهادت 37 سال داشت. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در مورد مقام و منزلت سعد در درگاه الهي فرمود:

عرش از مرگ «سعدبن معاذ» به لرزه درآمد.

در امالي صدوق از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خبر دادند كه سعد بن معاذ وفات كرده است،(1) پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و اصحابش بر جنازه سعد حضور يافتند و حضرت به غسل دادن سعد امر كرد و در تشييع جنازه، بدون كفش و ردا حركت كرد و سمت چپ و راست تابوت را مي‏گرفت. روايت كرده‏اند: زماني كه جنازه سعد را بيرون آوردند گروهي از منافقين گفتند: جنازه‏اش چقدر سبك است. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: هفتاد هزار فرشته در تشييع جنازه سعد به زمين آمده‏اند كه تاكنون نيامده بودند.


128


سفرنامه‏هاي حج

مناسك و نگاشته‏هاي تاريخي

كتاب‏هاي نگاشته شده درباره حج، شامل رشته‏ها و موضوعات مختلف است. بخش عمده‏اي از آن در حوزه فقه حج نگاشته شده كه در دو محور است؛ يكي مناسك حج و دوم آداب زيارت اماكن مقدسه. رشته ديگر، مربوط به نگاشته‏هاي تاريخي است كه تاريخ حرمين شريفين و اماكن موجود در اين ديار است. كهن‏ترين كتاب‏ها در اين قسمت، اخبار مكّه ازرقي و در مورد مدينه «تاريخ المدينة المنورة» ابن شبه است.(2)


سفر نامه نويسي

علاوه بر دو بخش قبلي، سوّمين بخش، سفرنامه‏نويسي است، مي‏توان ادعا كرد كه يكي از مهمترين سوژه‏ها براي نگارش سفرنامه‏ها در گستره ادبيات جهاني، سفر به خانه خدا در شهر مكه


1 . امالي شيخ صدوق، ص 468، امالي شيخ طوسي، ص 427 و 428.

2. فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 5 ـ 6.


324


معظمه بوده و هست. در طول تاريخ ميلياردها انسان براي انجام فريضه حج راهي اين سرزمين مقدس شده و در كنار خانه خدا و در مشاعر مقدس به عبادت پرداخته و مي‏پردازند. تقريبا بدون استثناء تمامي اين زائران در طي اين سفر، به مدينه منوره نيز مشرف مي‏شوند و به زيارت حرم رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و قبور امامان و بزرگان صحابه در قبرستان بقيع مي‏روند. اين سفر روحاني براي هر مسافري كه قدم در اين سرزمين مي‏گذارد، خاطره‏اي است فراموش ناشدني و مسافرين اين ديار تا پايان عمر با ياد خاطرات اين سفر زندگي مي‏كنند و آن را نقطه اوج زندگي معنوي خود مي‏دانند.

از دير باز اين خاطرات به نگارش نيز در مي‏آمده است. بسياري از جغرافي‏دانان قرون نخست هجري در طي همين سفر بود كه يادداشت‏هاي مهمي را از جهان اسلامي آن روزها فراهم آورده و در اختيار جامعه علمي قرار مي‏داده‏اند.(1) كهن‏ترين سفرنامه، كتاب پر ارج ناصر خسرو قبادياني عالم اسماعيلي مذهب است كه مملوّ از آگاهي‏هاي گران‏بها، از درخشان‏ترين دوره تمدن اسلامي است، در دوره‏هايي ديگر نوشته‏هاي ابن‏بطوطه و ابن جبير نيز مطرح است.


سفرنامه‏هاي فارسي حج

عمده آن‏چه در ادبيات سفرنامه نويسي حج، در ادب فارسي در دست است، مربوط به دوره صفويه و عمدتاً مربوط به دوره قاجار است. بخش مهمّي از اين سفرنامه‏ها تجربه‏هاي سفر و آگاهي‏هاي جغرافي و تاريخي است كه به قصد راهنمايي مسافران بعدي به نگارش درمي‏آمد. در اين سفرنامه‏ها، مسأله عمده حج از نژادهاي مختلف با زبان‏هاي متفاوت و نيز مذاهب گوناگون، تازه‏هاي فراواني را براي يك سفرنامه‏نويس فراهم مي‏كرد. هر يك از اين گوناگوني‏ها و تفاوت‏ها سوژه‏اي بود براي نگارش سفرنامه. در اين ميان سفرنامه‏هاي منظوم نيز جايگاه ويژه‏اي دارد. در اين زمينه حدود 101 نمونه از سفرنامه‏هاي حجّ كه در ادب فارسي است و نيز 50 نمونه كه در ادب عربي است فهرست شده است.(2) كه از هر يك از اين دو دسته «فارسي و عربي» سفرنامه‏ها ده مورد اشاره مي‏شود:


1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 6 تا 20.


325


فارسي:

1 ـ سفرنامه مكه، ضياءالدين تاري در سال 1129 (منزوي)

2 ـ سفرنامه مكه، محمدرضا ظهيرالملك، در سال 1307

3 ـ سفرنامه حجاز، محمدحسين شهرستاني، ذريعه ج 12، ص 196

4 ـ سفرنامه حج‏البيت، مولي ابراهيم درويش محمد الكازروني، ذريعه، ج 12، ص 186

5 ـ سفرنامه مكه، عبدالحسين خان افشار در سال 1299

6 ـ سفرنامه مكه، لطفعلي اعلايي از سال 1348 آستان قدس، ش 4243

7 ـ سفرنامه مكه، محمدعلي فراهاني در سال 1263، كتابخانه مجلس، شماره 2310

8 ـ سفرنامه منظوم، مهدي الهي قمشه‏اي، فصلنامه ميقات حج، شماره 2، ص 141 ـ 151

9 ـ منازل بين اصفهان و مكه، فهرست نسخه‏هاي خطي كتابخانه فرهنگستان باكو.


عربي:

1 ـ رحلة السويدي: ابوالبركات عبداللّه‏ بن الحسين البغدادي (1104 ـ 1174) 2 ـ رحلة النابلسي: عبدالغني بن اسماعيل النابلسي الدمشقي (1050 ـ 1143)

3 ـ رحله ابن بطوطه، 703 ـ 779

4 ـ رحلة البلوي، خالد بن عيسي بن احمد البلوي الاندلسي وي در سال 738 مشرف شد

5 ـ مرشد الحاج، عبدالوهاب مظهر 1347، 103 صفحه

6 ـ تذكار الحجاز، عبدالعزيز صبري، اين كتاب در 228 صفحه در سال 1342 در مطبعة السلفية چاپ شده است.

7 ـ مرشد الحجاج الي الأماكن المقدسة، محمدحسن غالي، قاهره، 1923، 200 صفحه

8 ـ دليل الحج للوارد الي مكه و المدينة من كل فجّ

9 ـ مشعل المحمل

10 ـ الرحلة الحجازية، سه سفرنامه از علامه سيد محسن امين(1)



1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 7


| شناسه مطلب: 77015