بخش 13
زیارت زیارت اهل قبور زیارت رسول خدا ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) حرف ( س ) ساره ستون سریر ستون قرعه ستون تهجد ستون توبه یا #171; ابولبابه #187; ستون حَرس ستون حنّانه ستون مُخَلَّقه ستون وُفُود سعد بن معاذ سفرنامههای حج
|
301 |
|
زيارت، احساس قرب و تجديد عهداست
طبق تجربه ثابت است كه انسان در زيارت بزرگان احساس نزديكي و قرب به آنان ميكند و با ايشان تجديد عهد و ميثاق مينمايد. سزاوار آن است كه اين احساس قرب و نزديكي را با پيامبر و امامان عليهمالسلام داشته باشد، چرا كه حيات آنان با مرگشان تفاوتي ندارد و آنان داراي مقام والاي شهادتند و شهيد زنده و جاودانه است. قرآن مجيد ميفرمايد:
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ»(2)؛ «به كساني كه در راه خدا كشته ميشوند مرده نگوييد، بلكه آنان زندهاند ولي شما نميفهميد».
همانگونه كه هنگام حضور در مقابل زندگان به آنان سلام ميدهيم و عرض ارادت ميكنيم، وقتي در مشاهد آنان حاضر ميشويم قبل از ورود به مضجع شريفشان عرض ميكنيم:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ نَبِيِّكَ فِي غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ وَ أَعْلَمُ أَنَّ رُسُلَكَ وَ خُلَفَاءَك عليهمالسلام أَحْيَاءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلَامِي وَ يَرُدُّونَ سَلَامِي وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذِيذِ مُنَاجَاتِهِمْ»(3)
سخن از غيبت و حضور معصوم است، نه موت و حيات آنها، اينان احياء و زنده هستند.
پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند:
«مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً(4)؛ هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من به او رسد و هر كس، مرا پس از مرگم زيارت كند، گويي مرا در زمان حياتم
1 . فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، ص202.
2 . سوره بقره، 154.
3 . مفاتيحالجنان.
4 . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 186.
|
302 |
|
در بياني ديگر فرمودند:
«مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِيعُوا فَابْعَثُوا إِلَيَّ بِالسَّلَامِ فَإِنَّهُ يَبْلُغُنِي(1)؛ هر كس قبر مرا پس از مرگم زيارت كند، همچون كسي است كه در زمان حياتم به سوي من مهاجرت كرده، پس اگر نتوانستيد، بر من سلام بفرستيد كه به من خواهد رسيد.
وسيله الي اللّه
قرآن مجيد ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»(2)
مرحوم علامه طباطبايي قدسسره در تفسير الميزان آورده كه برخي از روايات اهل بيت، واژه «وسيله» در آيه كريمه فوق را به امام معصوم ( عليه السلام ) تفسير كردهاند، و فرمودهاند: آن وسيله اي كه در قرآن فرموده است طلب كنيد، ما هستيم.مرحوم شيخ صدوق در فقيه وعيون روايت كرده از موسي بن عبداللّه نخعي كه گفت: خدمت حضرت امام علي نقي ( عليه السلام ) عرض كردم كه يابن رسولاللّه! مرا تعليم فرما زيارتي با بلاغت كامل كه هرگاه خواستم زيارت كنم يكي از شما را، آن را بخوانم. فرمود كه چون به درگاه رسيدي، بايست و شهادتين را بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عَبْدُهُ وَ رَسُولُه»(3) و با حال غسل باشي و چون داخل حرم شوي و قبر را ببيني، بايست و 30 مرتبه بگو «اللّه اكبر» پس با آرامش دل، به آرامي اندكي راه برو و گامها را نزديك يكديگر گذار، سپس بايست و سي مرتبه بگو «اللّه اكبر»، پس نزديك قبر مطهر برو و چهل مرتبه بگو «اللّه اكبر»، تا صد تكبير تمام شود.
مرحوم مجلسي اول فرمودهاند: وجه تكبير اين است كه اكثر طبايع مايلند به غُلوّ، مبادا از عبارات امثال اين زيارت به غلو افتند و يا از بزرگي حق سبحانه و تعالي غافل شوند. پس بگو:
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ ، وَمَهْبِطَ الْوَحْيِ ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ ، وَخُزَّانَ الْعِلْمِ ، وَمُنْتَهَي الْحِلْمِ ، وَأُصُولَ الْكَرَمِ ، وَقادَةَ الاْءُمَمِ ، وَأَوْ لِياءَ النِّعَمِ ، وَعَناصِرَ الاْءَ بْرارِ وَدَعائِمَ الاْءَخْيارِ (4)
تا آنجا ميرسد كه چند ويژگي را براي ائمه بيان ميكند:
1 . تهذيب الاحكام، ج ششم، ص 3.
2 . سوره مائده، آيه 7.
3 . مفاتيح الجنان.
4 . همان (زيارت جامعه كبيره).
|
303 |
|
1 - اَنْتُمُ الصِّراط الاَْقْوَم؛ شما راست ترين راهها هستيد.
2 - وَالسَّبيلُ الاَْعْظَم؛ شما بزرگترين شاهراهها هستيد.
3 - وَشُهَداءُ دارِ الْفَناء؛ شما گواهان اين دنيا هستيد.
4 - وَشُفَعاءُ دارِ الْبَقاء(1)؛ و شما شفيعان آن جهانيد.
آداب ورود به حرم
انسان براي ملاقات با هر صاحب نام و عنواني و يا ديدار با يك شخصيت علمي، مذهبي و سياسي به مقتضاي شخصيت فرد ملاقات شونده، خود را ميآرايد و آماده ميكند، آري در شرايطي كه به خانه خدا وارد ميشويم، شايسته است براي ورود آدابي را رعايت نماييم. ابان بن تغلب از قول امام صادق ( عليه السلام ) برخي از اين آداب را به ما آموزش ميدهد:
كنتُ مَعَ اَبي عَبداللّه ( عليه السلام ) مُزاملةً فيما بَين مَكَّةَ وَالمَدينَة، فلما اِنتَهي اِلي الحَرَمِ نَزَلَ وَ اغْتَسَلَ وَاَخَذَ نَعلَيه بِيَديِه، ثُمَّ دَخَلَ الحَرَمَ حافياً، فَصَنَعْتُ مِثلَ ما صَنَعَ، فَقالَ يا اَبان مَنْ صَنَعَ مِثلَ ما رَأَيتَني صَنَعتُ تَواضُعاً للّه مَحَي اللّهُ عَنه مأَةَ اَلفٍ سَيِّئَة وَكَتَبَ لَهُ مِاَةَ اَلفٍ حَسَنَة، وَ بَني اللّهُ لَه مِأةَ ألفٍ دَرَجَة وَ قَضي له مِأَةَ أَلفٍ حاجَةً.(2)
با امام جعفر صادق ( عليه السلام ) بين مكه و مدينه همراه بودم، پس چون آن حضرت به حرم رسيد، از مركب پياده شد و غسل كرد و دو كفش خود را به دست گرفت و با پاي برهنه به حرم آمد و من هر چه او انجام داد انجام دادم، پس حضرت فرمود: اي ابان هر كه براي تواضع در برابر خدا اين گونه عمل كند كه من عمل كردم، خداوند صد هزار گناه را از او محو كند، و صد هزار نيكي براي او بنگارد و صد هزار درجه به او بدهد، و صد هزار نيازش را برآورد.در اين بخش شايسته است به برخي از مستحبات «براساس آن چه در مناسك نيز آمده است» اشاره گردد.
مستحبات دخول به حرم
1 ـ غسل كردن براي دخول به حرم.
1 . همان، ص 959.
2 . وسائل الشيعه، ج9، كتاب الحج، ص315، ح1؛ كافي، ج4، ص49.
|
304 |
|
2 ـ پياده شدن از وسيله نقليه، به خاطر تواضع و فروتني.
3 ـ وقت دخول حرم، اين دعا را بخواند:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ «وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»(1) اللَّهُمَّ وَ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ وَ قَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ مِنْ فَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدَائِكَ وَ مُسْتَجِيباً لَكَ مُطِيعاً لِأَمْرِكَ وَ كُلُّ ذَلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَي مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ أَبْتَغِي بِذَلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ وَ الْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي وَ التَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْهَا بِمَنِّكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ حَرِّمْ بَدَنِي عَلَي النَّارِ وَ آمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَ عِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.(2)
زيارت اهل قبور و اهتمام ورزيدن به امور اموات، از اموري است كه در طول تاريخ مورد اهتمام بشر بوده است. زيارت قبور مختص جامعه ديني و مسلمانان نيست، بلكه از اموري است كه جوامع مختلف، با آداب و رسوم و عقائد متفاوت، بدان اهتمام ميورزند. اسلام، مسلمانان را به اهميت زيارت قبور توجه داده و در موارد بسياري مردم را به آن دعوت نموده است. اين مسأله به خاطر تحقق يافتن يك سلسله اهداف تربيتي است كه فايده آن متوجه فرد و جامعه انساني ميشود و ما به اختصار برخي از اين فوائد را بيان ميكنيم:
1 ـ عبرت گرفتن
زيارت قبور، وسيلهاي براي موعظه و پندپذيري است. اگر زيارت كننده درك كند كه عمرش هر
1 . سوره حج، آيه 27.
2 . من لا يحضره الفقيه؛ ج2، ص530؛ مناسك حج امام خميني قدسسره ، ص147؛ ادعيه و آداب حرمين، چاپ مشعر، ص 301 ـ 300.
|
305 |
|
«نهي كردم شما را از زيارت قبور، اما به زيارت قبور برويد؛ به راستي كه در آن عبرت است»(1).
زيارت قبور و عبرت گرفتن از آن را، تنها به زيارت قبور اولياي الهي و بندگان صالح اختصاص نميدهد، بلكه همانطور كه قرآن كريم ما را راهنمايي نموده به منظور عبرت گرفتن، حتي به ديدار قبور ستمگران و طاغوتها بايد رفت، چرا كه در ديدار قبور آنها نهايت عبرت و پندپذيري وجود دارد.
خداوند متعال در مورد فرعون ميفرمايد:
«پس امروز پيكرت را نجات ميدهيم، تا براي آيندگان عبرتي باشي، و به راستي كه بسياري از مردم از نشانههاي ما غافلند.»(2)
خداوند خواست پيكر فرعون طغيانگر را خاموش و بيحركت سازد. بعد از آنكه انواع توانائيها را پيدا كرد و قبيلهاش فكر ميكردند كه او نميميرد. بنابراين آيه شريفه، بنياسرائيل و امتهاي بعد از آن را به بازديد قبر فرعون دعوت ميكند تا سرانجام فرعون را مشاهده كنند و متوجه شوند كه امثال فرعون هم به همان سرانجام باز ميگردند.
2 ـ يادآوري آخرت و ترك دنيا
زيارت قبور موجب عميقتر شدن اعتقاد به روز قيامت كه اصلي از اصول دين است ميگردد، وقتي انسان ايمان بياورد كه بعد از مرگش روزي ميرسد كه در آن روز از اعمال او سوال ميشود و درك كند كه عبث آفريده نشده، همين اعتقاد عميق و ريشهدار موجب ميشود تا وقتي قصد انجام كاري را ميكند از فساد و كارهاي شر دوري كند و به سوي انجام امور خير كه هدف آن اصلاح است، برود.
3 ـ رشد حسّ ديني و عواطف شريف انساني
زيارت قبور موجب رشد احساسات خيرخواهي و فضيلتخواهي در انسان ميگردد، در اين زمينه
1 . مستدرك حاكم، ج 1، ص 375.
2. «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ...»، سوره يونس، آيه 92.
|
306 |
|
دليل قرآني بر مشروعيت زيارت قبور
خداوند سبحان، رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را از نماز خواندن بر جنازه منافقان و ايستادن بر سر قبر آنها نهي كرده، آنجا كه ميفرمايد: «وَ لا تُصَلِّ عَلي أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ»(1) چنانچه سؤال شود كه منظور از «وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ»چيست؟ آيا مراد فقط قيام هنگام دفن منافقان است يا مطلق قيام بر سر قبر آنها اعم از هنگام دفن و غير آن؟ پاسخ گفته ميشود: آيه شريفه از دو جمله تشكيل ميشود. بخش اوّل «وَ لا تُصَلِّ عَلي أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً»، بخش دوّم « وَ لا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ» كه جمله دوّم بر جمله اوّل عطف شده است و طبق قاعده نحوي هر حكمي كه براي معطوف عليه باشد معطوف نيز همان حكم را خواهد داشت و چون معطوف عليه مقيد به قيد «ابداً» هست اين امر مستلزم آنست كه معطوف نيز همان قيد را داشته باشد. با اين بيان، مفهوم آيه شريفه چنين است «هيچگاه بر سر قبر هيچ يك از آنها نايست» همانگونه كه نسبت به نماز بر جنازه آنها نيز چنين است و لفظ ابداً كه در بخش دوّم آيه شريفه مقدر است؛ در اين حالت مفهوم امكان تكرار اين عمل را ميرساند. مفهوم اين سخن آن است كه اين دو عمل (هم نماز بر جنازه و هم ايستادن بر سر قبر) نسبت به مؤمن جايز است . بنابراين جايز است زيارت قبر مؤمن و خواندن قرآن براي روح مؤمن حتي بعد از گذشت صدها سال.
دليل تاريخي
با تتبع و تحقيق در سيره مسلمانان صدر اسلام چه قبل و چه بعد از رحلت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چنين برميآيد كه اين مسأله در ميان آنها وجود داشته است. به نمونههايي از شواهد تاريخي در اين زمينه ذيلاً اشاره ميشود:
1 ـ روزي مروان مردي را ديد كه صورتش را بر قبري نهاده است. مروان گردن او را گرفت و به او گفت: آيا ميداني چه ميكني؟ گفت: آري، رو به او كرد، ديد ابوايوب انصاري است. لذا گفت: آمدم نزد حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مرا بر سر قبري آورد. شنيدم از آن حضرت كه فرمود: «اگر اهل دين متولي امر دين
1 . سوره توبه، آيه 84.
|
307 |
|
2 ـ حضرت فاطمه ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بر سر قبر حضرت رسول آمد ومشتي خاك برداشت، بر سر خود ريخت و گريست(1).
3 ـ مردي اعرابي بر سر قبر حضرت رسول آمد و مشتي خاك قبر آن حضرت را بر سر خود ريخت و خطاب به آن حضرت گفت كه در قرآني كه بر تو نازل شده است آمده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاوءوُكَ...»(2) و اكنون من به نفس خود ستم كردم و نزد تو آمدهام كه براي من طلب مغفرت كني. از داخل قبر ندا رسيد: خداوند تو را بخشوده است. اين ماجرا در حضور حضرت علي ( عليه السلام ) واقع شد.4 ـ بلال بر سر قبر حضرت رسول آمد و شروع كرد به گريستن، در حالي كه صورتش را بر قبر آن حضرت ميكشيد، آنگاه رو كرد به امام حسن ( عليه السلام ) و امام حسين ( عليه السلام ) و آنها را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن آنها(3).
5 ـ عايشه روزي به قبرستان آمد، از او سئوال كردند از كجا آمدهاي ؟ گفت: از سر قبر برادرم عبدالرحمن، به او گفتم: مگر حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از زيارت قبور نهي نفرموده است؟ گفت: چرا اوّل نهي فرمود، سپس امر به زيارت قبور كرد.(4)بنابراين از لابهلاي آيات قرآن و احاديث شريف و سيره مسلمين، مشروعيت زيارت قبور به نحو عام و كلّي ثابت ميشود.(5)زيارت اهل قبور از منظر روايات
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد: «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَي صِلَتِنَا فَلْيَصِلْ صَالِحِي مَوَالِينَا وَ مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَي زِيَارَتِنَا فَلْيَزُرْ صَالِحِي مَوَالِينَا يُكْتَبْ لَهُ ثَوَابُ زِيَارَتِنَا...(6)؛ كسي كه امكان زيارت ما برايش فراهم نيست پس فردي از افراد صالح و علاقمند به ما را زيارت كند كه ثواب زيارت ما را بر او خواهند داد.
2 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «إِذَا زُرْتُمْ مَوْتَاكُمْ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ سَمِعُوا وَ أَجَابُوكُمْ وَ إِذَا زُرْتُمُوهُمْ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ سَمِعُوا وَ لَمْ يُجِيبُوكُمْ(7)؛ زماني كه قبل از طلوع خورشيد به زيارت اموات
1 . مستدرك حاكم، ج چهارم، ص 515.
2 . سوره نساء، آيه 64.
3 . وفاء الوفاء سهمودي، ج دوم، ص 361.
4 . اسد الغابه، ج اول، ص 208.
5 . آزمودهها، واحد آموزش بعثه مقام معظم رهبري، ج 4، ص 25.
6 . وسائل الشيعه، ج 9، ص 476.
7 . بحار، ج 102، ص 297.
|
308 |
|
3 ـ امام موسي كاظم ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا(1)؛ هر كس نميتواند به زيارت قبر ما بيايد پس قبر صلحا را زيارت كند.
4 ـ امام علي ( عليه السلام ) فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبْ أَحَدُكُمْ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ عِنْدَ قَبْرِ أُمِّهِ بِمَا يَدْعُو لَهُمَا(2)؛ به زيارت اموات برويد، زيرا آنان به زيارت شما خوشحال ميشوند و درخواست نماييد حاجت خود را در كنار قبر پدر و مادر بعد از دعا كردن بر آنان.
اتمام حج و عمره با زيارت
درباره اتمام حج و عمره كه در آيه شريفه «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ»(3) بدان امر شده است، قطع نظر از مباحث فقهي آن، در برخي روايات مصداق ديگري براي اتمام حج ذكر شده است(4) و آن اين كه حج گزار پس از انجام مناسك به زيارت امام ( عليه السلام ) مشرف شود. البته مراد تنها زيارت قبور نيست (گرچه اين نيز يكي از حقوق ولايت است، زيرا زندگي و مرگ معصوم يكسان است). بلكه مراد از زيارت، ديدار با رهبر اسلامي و آگاه كردن او از مراتب ولايت و عرضه نصرت به اوست.(5) شايسته است كساني كه مشتاق بحث «زيارت» و ابعاد آن هستند به بخش چهارم كتاب صهباي حج كه تحت عنوان زيارت است مراجعه نمايند.(6)
1 . كافي، ج 4، ص 59.
2 . وسائل الشيعه، ج 3، ص 223.
3 . سوره بقره، آيه 196.
4 . عن الصادق ( عليه السلام ) قال: «اذا حج احدكم فليختمها حجه بزيارتي لأن ذلك من تمام الحجّ»، بحار، ج 100، ص139.
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود: هر يك از شما حج بجا آورديد، پس حج را با زيارت من پايان ببريد، چرا كه كامل شدن حج با زيارت من خواهد بود. محجة البيضاء، ج 2 ـ 1، ص 183.
5 . صهباي حج، ص 483ـ 484.
6 . همان، ص 483 تا 512.
|
309 |
|
زيارت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از منظر روايات
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: «مَنْ زارَنِي حَيَّاً وَ مَيِّتَاً كُنْتُ لَهُ شَفِيعَاً يَوْم الْقِيامَةِ(1)؛ هر كس مرا در زمان حيات و ممات زيارت كند، در روز قيامت شفيع او خواهم شد.»
2 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «... وَ مَنْ جائَنِي زَائِراً وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ»(2)؛ هر كس به زيارت من آيد شفاعت من بر او واجب خواهد شد و هر كس شفاعت من بر او واجب شود، بهشت بر او واجب ميشود.3 ـ پيامبر گرامي اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ميفرمايد: «مَنْ زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي كَانَ فِي جِوَارِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ(3)؛ هر كس مرا در زمان حيات و پس از مرگ من زيارت كند در روز قيامت در جوار من خواهد بود.
4 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ مَنْ زَارَنِي مَيِّتاً فَكَأَنَّمَا زَارَنِي حَيّاً(4)؛ هر كس قبر مرا زيارت كند از شفاعت من بهرهمند خواهد شد و هر كس مرا بعد از مرگم زيارت كند مانند آن است كه در زمان حياتم زيارت كرده است.
5 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَني بَعْدَ وَفاتِي كانَ كَمَنْ زارَنِي فِي حَياتِي وَ كُنْتُ لَهُ شَهِيدَاً وَ شَافِعَاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ(5)؛ هر كس مرا بعد از وفاتم زيارت كند مانند آنست كه در زمان حياتم زيارت كرده و من در قيامت براي او شاهد و شفيع خواهم بود.
6 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي...(6)؛ هر كس پس از مرگم قبر مرا زيارت كند، همچون كسي است كه در زمان حياتم به سوي من مهاجرت كرده است.
7 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ مِنْ عِنْدِ قَبْرِي سَمِعْتُهُ...(7)؛ هر كس كنار قبر من بر من سلام كند، ميشنوم.
8 ـ امام باقر ( عليه السلام ) فرمودند: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ(8)؛ به مردم امر شده تا به سوي اين سنگها بيايند و طواف نمايند، سپس به سوي ما آمده و از ولايتشان نسبت به ما خبر دهند و اعلام آمادگي براي ياري ما نمايند.
1 . بحار، ج 100، ص 139، قرب الاسناد، ص 31.
2 . بحار ، ج 100، ص 140 ، علل الشرائع، ص 460.
3 . همان، صفحه 143.
4 . همان، ص 159.
5. همان، ص 143 و 144.
6 . همان.
7 . همان، ج 100، ص 183.
8 . محجة البيضاء، ج 2 ـ 1، ص 183.
|
310 |
|
فضيلت زيارت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم )
بر هر مسلماني كه برايش امكان داشته باشد، مستحب موءكد است مرقد مطهر رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را در مدينه زيارت كند، بالاخص اين استحباب براي حجاج تأكيد بيشتري دارد.
1 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ أَتَي مَكَّةَ حَاجّاً وَ لَمْ يَزُرْنِي إِلَي الْمَدِينَةِ فَقَدْ جَفاني وَ مَنْ جَفاني فَقَدْ جَفَوْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ...(1)؛ كسي كه براي حج به مكه مشرف شود و مرا در مدينه زيارت نكند، به من جفا و بي مهري نموده و من هم در روز قيامت به او جفا و (بيمهري) مينمايم. (مراد اين است كه او را شفاعت نخواهم كرد).(2)
2 ـ «زيد شحّام»، از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال نمود: چه پاداشي براي زيارت كننده رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خواهد بود؟ فرمود: «كَمَنْ زارَ اللّهَ في عَرْشِهِ...(3)؛ مانند آنست كه خداي را در عرش زيارت كرده باشد.3 ـ پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَني حَيَّاً وَ مَيِّتَاً كُنْتُ لَهُ شَفيعَاً يَوْمَ الْقِيامَةِ(4)؛ هر كسي مرا در ايام حيات و پس از مرگم زيارت كند، در قيامت او را شفاعت ميكنم.
4 ـ حضرت علي ( عليه السلام ) فرمود: «أَتِمّوُا بِرَسُولِ اللّه حَجَّكُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَي بَيْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ فَإِنَّ تَرْكَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِكَ أُمِرْتُمْ...(5)؛ براي تكميل حج خود، زماني كه اعمال حج را به پايان رسانديد به زيارت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) برويد. زيرا ترك آن، جفا به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است و لذا به زيارت آن حضرت، تأكيد شده است.
5 ـ در «كافي» و «تهذيب» از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه امام حسين ( عليه السلام ) به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عرض كرد:«مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟؛ پاداش كسي كه تو را زيارت كند چيست؟» پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: «يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً أَوْ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ(6)؛ اي پسرم! كسي كه مرا در حيات يا ممات، يا پدرت يا برادرت حسن را، يا تو را زيارت كند، حقي بر من ثابت خواهد كرد كه در روز قيامت او را زيارت كنم و از كيفر گناهانش نجات دهم.»
1 . علل الشرائع، ص 460.
2 . راهنماي حرمين شريفين، ج 4 و 5 ، ص 15.
3 . كافي، ج 4، ص 585، كامل الزيارات، ص 15، الحج في السنة، ص 316، بحار، ج 100، ص 144.
4 . بحار، ج 100، ص 139، قرب الاسناد، ص 31، ضمنا در كتاب «الحج في السنة» ص 321، با واژه «أو» ضبط شده است.
5 . بحار الانوار، ج 100، ص 94.
6 . كامل الزيارات، ص 11، كافي، ج 4، ص 548.
|
311 |
|
«علامه مازندراني» در شرح «مناسك شهيد ثاني» مينويسد: استحباب زيارت حضرت رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از ضروريات دين، و از كلمه جفا، حرمت آن استفاده ميشود، خصوصاً براي حاجي كه راهش از مدينه باشد.(1)
6 ـ در تهذيب از پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روايت شده، كه فرمود: «كسي كه زيارت نمايد قبر مرا مانند كسي است كه هجرت نموده به سوي من، در حيات من و اگر نتوانستيد، سلام بفرستيد، كه به من ميرسد.»(2)علامه بزرگوار مرحوم مولانا در «مرآت الحج» مينويسد: زيارت حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از مستحبات موكده (بلكه از واجبات كفائيه است) چنانكه از بعضي از احاديث استفاده ميشود، و با زيارت آن بزرگوار حج خانه خدا تمام ميشود و استحباب عيني آن خصوصاً براي حجاج بيتاللّه الحرام از ضروريات دين است(3) و حضرت فرموده است: «مَنْ حَجَّ بَيْتِ رَبّي وَ لَمْ يَزُرْني فَقَدْ جَفاني(4)؛ هر كس حج خانه خدا بجا آورد و مرا زيارت نكند، بر من جفا كرده است.زيارت امامان معصوم عليهمالسلام
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد: «مَنْ زَارَنَا فِي مَمَاتِنَا فَكَأَنَّمَا زَارَنَا فِي حَيَاتِنَا(5)؛ هر كس ما را پس از مرگمان زيارت كند مانند آنست كه ما را در زمان حياتمان زيارت كرده است.
2 ـ امام كاظم ( عليه السلام ) ميفرمايد: «مَنْ زارَ أَوَّلَنَا فَقَدْ زارَ آخِرَنا، وَ مَنْ زارَ آخِرَنا فَقَدْ زارَ أَوَّلَنَا...(6)؛ هر كس اولين ما را زيارت كند، مانند آنست كه آخرين ما را زيارت كرده و هر كس آخرين ما را زيارت كند مانند آن است كه اولين ما را زيارت كرده.
3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايد: «مَنْ زَارَ وَاحِداً مِنَّا كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ ( عليه السلام ) (7)؛ هر كس يكي از ما را زيارت كند، مانند كسي است كه امام حسين ( عليه السلام ) را زيارت كرده است.»
4 ـ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «مَنْ زارَ الْحُسَنَ في بَقِيعِهِ، ثَبَتَ قَدَمُهُ عَلَي الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الاَْقْدامُ(8)؛ هر كس قبر امام حسين ( عليه السلام ) را زيارت كند، قدم او در صراط ثابت خواهد ماند، روزي كه قدمها
1 . راهنماي حرمين شريفين، ج 5 ـ 4، ص 17.
2 . بحار، ج 99، ص 379، دعائم الاسلام، ج 1، ص 296.
3 . راهنماي حرمين شريفين، ج چهارم و پنجم، ص 17.
4 . بحار، ج 99، ص 373 .
5 . بحار الانوار، ج100، ص 124.
6 . كامل الزيارات، ص 336، ميزان الحكمه، ج 2، ص 1196.
7 . بحار الانوار، ج 100، ص 118.
8 . همان، ص 141، امالي شيخ صدوق، ص 112.
|
312 |
|
5 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَينِ ( عليه السلام ) كَتَبَهُ اللّهُ في عِليّينَ(1)؛ هر كس به زيارت امام حسين ( عليه السلام ) برود، خداوند نام او را در عليين قرار ميدهد.
6 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «مَنْ زَارَنِي غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يَمُتْ فَقِيراً(2)؛ هر كس مرا زيارت كند گناهان او بخشيده ميشود و فقير از دنيا نميرود.
7 ـ بزنطي از حضرت رضا ( عليه السلام ) نقل كرده است كه فرمود: «مَا زَارَنِي أَحَدٌ مِنْ أَوْلِيَائِي عَارِفاً بِحَقِّي إِلَّا شُفِّعْتُ فِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ كسي كه از دوستان ما باشد و عارفانه مرا زيارت كند، من نيز او را در قيامت شفاعت خواهم كرد.
1 . ترجمه منتخب كامل الزيارات، ص 286، با تصحيح علامه اميني.
2 . بحار الانوار، ج 100، ص 145 و ج 101، ص 142.
|
313 |
|
«ساره»(1)، زوجه ابراهيم خليل و دختر هادان بن باخرو و به نقلي دختر «احج» از پيامبران غير مرسل است. وي يكي از دو همسر حضرت ابراهيم و مادر اسحاق و به واسطه يا بيواسطه عموزاده ابراهيم بوده است. هنگامي كه نمرود از كار ابراهيم عاجز ماند از او خواست كه خاك بابل راترك گويد. ابراهيم، ساره را نيز از آن جا بيرون برد و ابتدا به حرّان شام رفت و در آن سرزمين ساره را به عقد خويش درآورد. از آنجا به موءتفكات فلسطين و بعد به مصر وارد شد و ساره را خواهر خويش معرفي كرد، ملك مصر چون چشمش به ساره افتاد، فريفته جمالش گرديد و دست به سوي او دراز كرد، دستش خشك شد، دانست كه آن به دعاي ابراهيم است، توبه نمود و كنيزي به نام هاجر به وي هديه كرد و آنان را نوازش نمود.
ابراهيم به فلسطين بازگشت و در موضعي به نام «قط» اقامت گزيد و چون ساره عقيم بود، هاجر را به ابراهيم بخشيد و اسماعيل از هاجر متولد شد، ساره را رشك آمد و به ابراهيم گفت: وي را از نزد من بيرون بر. (اين امر بهانه بود كه خداوند ميخواست خانه خود را به وسيله ابراهيم و فرزندش نوسازي كند، مانند بيرون شدن آدم از بهشت و آغاز نسل بشر) پس ابراهيم، هاجر و اسماعيل را به مكه برد. چندي بعد به قدرت خدا ساره به اسحاق باردار شد و در 90 سالگي اسحاق را بزاد. ساره در سن 127 سالگي در «حبرون» (خليل) از دنيا رفت. از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه ابراهيم از بدخلقي ساره نزد خدا شكوه نمود، وحي آمد كه زن به دنده كج ميماند، اگر راستش كني بشكند و اگر آن را به حال خود رها كني از آن بهرهبري، براين اخلاق شكيبا باش(2).
1 . ساره بتخفيف الراء وقيل بتشديدها، قال في التاريخ الكامل لابن الاثير: ان ساره اسمها في التوراة سارأي اول الامر ثم سميت سارا لانها آخر الكلمة في العبرية لاينطق بها... . تاريخ القويم، ج 1، ص 462.
2 . معارف و معاريف، دائرة المعارف جامع اسلامي، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج 6، ص 157.
|
314 |
|
سرير(1) به معناي تخت است. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ايام اعتكاف را در اينجا به سر ميبردند. اصحاب در آنجا برگهايي از درخت خرما، پهن ميكردند تا رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روي آن استراحت كنند(2).
برخي از معاصرين نوشتهاند كه:پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) تختي از چوب خرما داشتهاند كه موقعيت آن ميان ستون كنار قبر و بين قناديل كنوني قبر بوده است، آن حضرت روي آن به پهلو ميخوابيده و يا به اعتكاف و شب زنده داري ميپرداختهاند. اين استوانه امروزه به ضريح مطهر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) چسبيده و در سمت شرق استوانه توبه قرار دارد. به علّت اينكه سرير و تخت آن حضرت در كنار آن قرار داشته، اين ستون به«سرير» مشهور گشته است. پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) روزها نيز براي پاسخگويي به مسائل مسلمانان به آن تكيه كرده و نيازمندي هاي آنان را برآورده ميساختند.
ستون سرير اولين ستون از سمت قبله و متّصل به ضريح و ديواره غربي حجره پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) است.(3)
اين ستون به نامهاي «مهاجران»، «المخلقه» و «عايشه» نيز مشهور است. در مورد نامگذاري
1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، 1416 ه، ص 130.
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 226.
3 . تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه منوّره، اصغر قائدان، ص 207.
|
315 |
|
انتهاي ديوار غربي ضريح رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در نقطه اي كه به ديوار شمالي ميرسد، باب خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام و ستون «مربعة القبر» يا «مقام جبرئيل» است. در ادامه ديوار شمالي به سمت شرق، و در انتهاي ديوار شمالي خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام محراب تهجد قرار دارد.كسي كه در اين محراب بايستد، سمت چپ او باب جبرئيل و سمت راست او مقام جبرئيل است. اين نقطه در زمان پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خارج از مسجد بوده و به اين ترتيب روشن ميشود اين محل كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درآن اقامه نماز شب كرده در خارج از مسجد قرار داشته وبه محراب تهجد شهرت يافته است . طبعاً اين مربوط به برخي از شبها بوده كه حضرت در دل شب و تاريكي، در بيرون مسجد، نماز شب را اقامه كرده اند.
براساس برخي نقل ها، رسول خدا هرشب، وقتي همه مردم به خواب ميرفتند در پشت خانه علي ( عليه السلام ) حصيري ميانداخت و نماز شب ميخواند.(3)
«سعيد بن عبداللّه بن فضيل» ميگويد: من در حالي كه در اينجا مشغول اقامه نماز بودم «محمدبن حنفيه» را ديدم، از من پرسيد: آيا براي اين نقطه فضيلتي ميشناسي؟ گفتم: خير، فرمود:1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 125
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه، اصغر قائدان، ص 203.
3 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 228، به نقل ازالتعريف، ص 33.
|
316 |
|
«فَاَلْزِمْها، فَاِنَّها كانَتْ مُصَلّي رَسُولِ اللّهِ ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) مِنَ اللَّيلِ»(1)
در آنجا بنشين، آنجا محل نماز شب رسول خداست.مسلمانان در گذر زمان سخت به استوانهاي كه در محل اين محراب بود، و البته نبايد آن را از استوانههاي خود مسجد به حساب آورد، علاقمند بودهاند و تا كنون نيز براي نمازخواندن در پشت محراب تهجد اجتماع ميكنند.(2)
يهوديان «بني قريظه»، پس از محاصره دژ از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درخواست كردند كه «ابولبابه»(4) اوسي را بفرستد تا با او به مشورت بپردازند. ابولبُابه سابقاً با «بني قريظه» پيمان دوستي داشت، وقتي وي وارد دژ شد، زنان و مردان يهود گرد وي جمع شدند و گريه و شيون آغاز كرده و گفتند: آيا صلاح است كه ما بدون قيد و شرط تسليم شويم؟ ابولبُابه گفت: بلي، ولي با دست اشاره به گلو كرد. يعني اگر تسليم شويد كشته خواهيد شد. «ابولبابه» ميدانست كه پيامبر گرامي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) با موجوديت اين دسته كه خطرناكترين جمعيت براي آيين توحيدند، موافقت نخواهد كرد. ولي «ابولبابه» از اينكه به مصالح عالي اسلام و مسلمانان خيانت ورزيد، و اسرار آنها را فاش ساخت، سخت پشيمان شد، با بدني لرزان و چهرهاي پريده، از دژ آنها بيرون آمد و يكسره به مسجد رفت و خود را به يكي از ستونهاي مسجد بست كه اگر خداوند از تقصير وي نگذرد، تا پايان عمر به همين حالت به سر برد(5).
1 . وفاء الوفاء، ج 2، ص 451.
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 228 و 229.
3 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، مكتبة الملك فهدالوطنية اثناء النشر 1416ق، ص 127. ستون توبه، چهارمين ستون از منبر (و اولين ستون كه در طرف راست ستون سرير قرار دارد) و دومين ستون از قبر و سومين ستون از قبله است. مكه و مدينه تصويري از توسعه و نوسازي، ص 243.
4 . بشر بن عبدالمنذر، معروف به ابولبابه است كه از صحابه رسول خدا بود و از شركت در تبوك تخلف ورزيد و احتمالاً اسرار نظامي را در اختيار يهوديان بنينضير قرار داده بود كه از تخلف خود پشيمان شد. سرزمين وحي، ص 260 و 259.
5 . فروغ ابديت، آيتاللّه جعفر سبحاني، ج دوّم، ص 151.
|
317 |
|
شش روز گذشت، سحرگاهان كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ميهمان «ام سلمة» بود، پيك وحي فرود آمد و آيه «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً»(2) را كه حاكي از آمرزش ابولبابه بود، آورد. ديدگان ام سلمه به چهره نوراني پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حالي كه خنده بر لب داشت افتاد. پيامبر به امسلمه فرمود(3): خداوند از تقصير ابولبابه گذشت، برخيز و بشارت بده. وقتي همسر پيامبر آمرزش ابولبابه را بشارت داد، مردم ريختند كه بندها را باز كنند، ولي ابولبابه گفت: بايد پيامبر اين بندها را باز كند. پيامبر براي اقامه نماز صبح وارد مسجد شد و با دست هاي مبارك خود بندها را باز كرد.
به همين خاطر اين ستون، استوانه توبه نام گرفت. و در حال حاضر معروف به «ستون توبه» است.
اين نكته نيز قابل توجه و دقت است كه در كتابهاي سيره آمده است كه آيه 27 سوره انفال(4) كه خداوند به مسلمانان دستور ميدهد كه خيانت به خدا و رسول نكنيد، درباره ابولبابه است.(5)
گرچه در اينباره ترديد جدّي وجود دارد، زيرا سوره انفال مربوط به سال دوّم هجري و جنگ بدر است.(6) در حالي كه اين حادثه مربوط به جنگ احزاب و سال پنجم هجرت ميباشد. به همين دليل بيان كتاب سرزمين وحي(7) كه به قصه جنگ تبوك و «بنينظير» اشاره كرده است، نا تمام است.استحباب نماز در كنار ستون توبه
مستحب است زائر در كنار اين ستون، دو ركعت نماز بخواند و نيز براي كسي كه در مدينه روزه ميگيرد، مستحب است شب و روز چهارشنبه را كه روزه گرفته است در كنار ستون توبه، نماز بخواند. در هر صورت بعد از نماز دعاي مخصوص را بخواند.
1 . تاريخ المدينة المنورة، للامام الحافظ ابن عبداللّه بن محمود البغدادي، مكتبه دارالزمان للنشر والتوزيع، 1424 ق، ص 206.
2 . سوره توبه، آيه 102.
3 . فروغ ابديت، ج 2، ص 152.
4 . «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ». سوره انفال، ص 27.
5 . در كتاب فروغ ابديت، ج 2، ص 151 و 152 نيز آمده است كه مفسران ميگويند: «اين آيه درباره خيانت ابولبابه، نازل گرديد».
6 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 235.
7 . كتاب سرزمين وحي، ص 260.
|
318 |
|
اين ستون پشت ستون سرير قرار دارد (از جانب شمالي)(1) اين ستون را ستون حرس يا محرّس از آن جهت ميگفتند كه عليبن ابيطالب براي حراست و حفاظت از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در كنار آن مينشست و به همين دليل آن را ستون عليبن ابيطالب ( عليه السلام ) نيز مينامند.(2)
«موسي بن سلمه» ميگويد:از «جعفر بن عبداللّه بن حسين» پرسيدم كه فضيلت استوانه علي بن ابي طالب چيست؟ او گفت:
«اِنّ هذا المحرَّس كان علي بن ابيطالب يجلس في صفحتها التي تَلي القبر ممّا يلي باب رسول اللّه ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) يَحرُسُ النبي»(3).
نوشتهاند كه پس از نزول آيه شريفه «وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»(4) ديگر، امام علي ( عليه السلام ) به نگاهباني از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نپرداخت؛ چرا كه خداوند خود حفاظت از جان رسول خدا را عهدهدار شد.
همچنين نوشتهاند كه اين ستون، محل اقامه نماز توسط امام علي ( عليه السلام ) بوده است.(5)
1 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 130، 1416ه فهرسة مكتبة الملك فهد الوطنية اثناءالنشر، تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي (در طول تاريخ)، ص 80، وفاء الوفاء حج، ج 2، ص 448 مقابل دريچهاي كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) هنگامي كه درخانه عايشه بوداز آن ميگذشت وبراي نماز به روضه شريفه ميآمد.
2 . اين ستون كه استوانه علي بن ابيطالب نيز ناميده شده در شمال ستون سرير قرار دارد و چسبيده به ضريح است، گويند: علي بن ابيطالب در اين محل نماز ميگذارد. هم چنين درفاصله آن ومحل كنوني مضجع رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود مينشست وازپيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) حفاظت ميكرد.
3 . وفاء الوفا، ج دوّم، ص 448.
4 . سوره مائده، آيه 67.
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 223.
|
319 |
|
هنگام بناي مسجدالنبي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، براي رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) منبري در نظر گرفته نشده بود لذا آن حضرت خطبههاي خويش را كنار تنه درخت خرمايي كه به آن تكيه ميزدند، ميخواندند. مردي از انصار در روز جمعه اي از ايشان خواست تا منبري براي ايشان بسازد.(1) وقتي منبر آماده شد، پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در روز جمعه بر فراز آن رفتند. طبق گفته افرادي چون بخاري، نسائي، دارمي، ابن عساكر، از درختي كه حضرت بدان تكيه داده و خطبه ميخواندند، صدايي شبيه ناله و شيون برخاست، كه گويي درخت در فراق پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سر داده بود و بيشتر اصحاب آن صدا را شنيده و گريستند. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) از منبر پايين آمده و دست ملاطفت بر آن كشيدند، آنگاه درخت آرام شد(2)، به اين علت آن را حنّانه گفتهاند.(3) رسول اكرم دستور داد تا حفرهاي كنده و آن درخت را در آن دفن كردند. مكان اين درخت در كنار استوانه مخلّقه يعني در سمت مغرب محراب و نمازگاه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و چسبيده به ديوار قبلي مسجد بوده است.(4)
شايان ذكر است محل اين ستون در غرب محراب قرار دارد.(5)«مُلاّي رومي» اين واقعه و سخنان پيامبر با اين تنه درخت را به اين شرح به نظم در آورده است:استن حنانه از هجر رسول | ناله ميزد همچو ارباب عقول |
در ميان مجلس وعظ آنچنان | كز وي آگه گشت هر پير و جوان |
1 . به روايت بخاري، زني از انصار به پيامبر پيشنهاد كرد كه غلام من نجار است، اجازه دهيد تا منبري بسازد. كنزالعمال، ج 14، ص 58، صحيح بخاري، ج 1، ص 302.
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، اصغر قائدان، ص 212. اين روايت رابيش از صد تن از اصحاب رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كردهاند و دربرخي از روايات آمده است كه پيامبر فرمود: اگر من آن راآرام نمي كردم تا قيامت ناله و فغان سر ميداد. مشاهد و مشاعر حج، ص 48؛ به نقل از اسدالغابة ج 1، ص 30.
3 . حنّانة به معناي بانگ شتر مادهاي است كه از بچه جدا ميشود.
4 . وفاءالوفاء، ج 1 و 2، ص 388، بحارالانوار، ج 33، ص350، صحيح بخاري، كتاب المناقب باب علامات النبوه، 55:3584
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 226 ـ 227.
|
320 |
|
در تحير مانده اصحاب رسول | كز چه مينالد ستون با عرض و طول |
گفت پيغمبر چه خواهي اي ستون | گفت جانم در فراقت گشته خون |
مسندت من بودم از من تافتي | بر سر منبر تو مسند ساختي |
گفت خواهي تا تو را نخلي كنند | شرقي و غربي زتو ميوه چنند |
يا در آن عالم حقت سروي كند | تا تر و تازه بماني تا ابد |
گفت آن خواهم كه دائم شد بقاش | بشنو اي غافل كم از چوبي مباش(1) |
«مخلّقه» به معناي خوشبو و معطّر است. از «خَلوق» ميآيد؛ يعني بوي خوش.(2) اين ستونياست كه بر آن عود مينهادند و فضاي مسجد را معطر ميكرد.
اين رسم از زمان «مهدي عباسي» توسط همسر او «خيزران» باب شد، و از آن پس ادامه يافت و در حال حاضر نامش روي اين ستون نوشته شده است. گفتهاند كه «سَلَمة بن اكوع»، صحابي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به دليل اعتقادش به تبّرك، هميشه كنار اين ستون نماز ميگزارد و ميگفت: پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را در كنار اين ستون، در حال نماز ديده است(3).
«مالك بن انس» نيز ميگفت: بهترين جاي خواندن نماز نافله اينجاست ؛ و البته نماز واجب، بهترين جايش صف اوّل است(4). نوشتهاند كه وقتي قبله تغيير كرد، اين ستون تا چندين روز، مقابل پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) قرار داشت، در واقع «عَلَم قبله» به حساب ميآمد. گويا قسمتي از اين ستون كه در نزديكي محراب قرار دارد، در داخل محراب واقع شده است. در كنار اين ستون، صندوقي نيز قرار داشته كه يك مصحف در آن نگهداري1 . مثنوي، دفتر اول، ص 129، نسخه رينولد نيكلسن.
2 . تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي، صفحه 76. لسان العرب 197/4.
3 . سمهودي از ابن زَباله روايت كند كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از تحول وتغيير قبله بيش از ده روز در آنجا نماز به جاي آورد. وفاء الوفاء، ج 1، ص 367.
4 . نزهة الناظرين، ص 59، همان، ص 76 و 77.
|
321 |
|
يكي از كارهاي جاري رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ملاقات با سران قبايل براي آشنا ساختن آنان با اسلام و يا مذاكرات سياسي بود. آن حضرت محلي را در مسجد به اين امر اختصاص داده بودند و هميشه در همان مكان، هيأتها را به حضور ميپذيرفتند.
محل اين ملاقاتها در كنار ستوني از ستونهاي مسجد بود كه بعدها به نام «استوانة الوفود»(4) معروف شد، و اكنون نيزبه همين نام خوانده ميشود.(5)
اين ستون كه در پشت ستون محرس از سمت شمال قرار دارد، سومين ستون گرد و مدور از سمت قبله ميباشد. قبل از مسقف شدن قسمت صحن مسجد در زمان رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) اين ستون آخرين ستون شبستان از سمت شمال بوده است. رجال و بزرگان صحابه، به ويژه بني هاشم در كنار آن مينشستهاند و به اين علت به محل آن «مجلس القلادة» نيز گفته ميشد.(6)بعضي ميگويند: نماز گاه حضرت علي ( عليه السلام ) در بين اين ستون و ستون محرس قرار داشته است. اكنون بر بالاي اين ستون، عبارت «اسطوانة الوفود» ديده ميشود.(7)1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ص 229 و 230
2 . سرزمين وحي، ص 261.
3 . تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمد الياس عبدالغني، ص 121، 1416 ه، مكتبة الملك فهد الوطنية.
4 . وفاءالوفاء، ج 1، ص 449 ـ450، تاريخ المسجد النبوي الشريف، محمدالياس عبد الغني، ص 131، 1416ه ق ، مكتبه الملك فهد الوطنية، اثناء النشر.
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 182.
6 . وفد به معناي هيأت نمايندگي، و «وفود» جمع وفد است. اين ستون را مجلس القلادة نيز ميناميدند، زيرا بزرگان صحابه در كنار آن مينشستند و به گفتگو ميپرداختند.
7 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه منوره، ص 208.
|
322 |
|
«سعد بن معاذ» به دست «مصعب بن عمير» مسلمان شد و با اسلام آوردنش تمام خاندان «عبدالاشهل» مسلمان شدند و اين خاندان، نخستين خانداني هستند كه زن و مرد ايشان همگي اسلام آوردند. سعد از بزرگان انصار و رئيس قبيله اوس، مردي شجاع، قاطع در بيان و تصميم گيري، مقاوم در مبارزه و جهاد بود. از پاسداران و محافظان پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود كه منافقين را خوب ميشناخت و نسبت به آنها آگاهي كامل داشت و در تعظيم و بزرگداشت حضرت علي ( عليه السلام ) بسيار تلاش ميكرد. روز جنگ بدر پرچمدار قبيله اوس بود و براي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سايهباني ساخت تا پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در آن بنشيند و نظارهگر جنگ باشد، خودش با ديگر سربازان اسلام به ميدان جنگ شتافت. هرگاه حمله عمومي از سوي قريش شروع مي گشت از پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به اتفاق حضرت علي ( عليه السلام ) و ديگر صحابه دفاع نمود و در همان حال تبليغ و سخنراني ميكرد. وقتي جنگ در حال اتمام بود، صحابه مشغول جمع آوري غنائم شدند، سعد چون آنها را بدين شكل ديد ناراحت شد و به پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) عرض كرد: دوست داشتم مسلمين دست از كشتن كفار بر نمي داشتند و به جمع آوري غنائم روي نمي آوردند تا صلابت و توان اهل اسلام براي تمام عرب معلوم شود. در اين جنگ پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) دوبار براي سعد دعا كرد و در برگشت از جنگ، سعد افسار مركب پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را گرفته بود و پياده ميرفت در حالي كه برادرش در جنگ شهيد شده بود. وي در جنگ احد نيز شركت كرد و مردانه مبارزه نمود.
در سال پنجم هجرت در غزوه خندق پنج نفر از مسلمين شهيد شدند، سعد هم زخمي شد و يكي از رگ هاي او قطع گرديد، سپس او را به شهر آوردند. آن طوري كه ابن سعد ميگويد: همين كه رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) سعد را ديد، فرمودند: برخيزيد و سرور خود را پياده كنيد، سپس در كنار مسجد خيمهاي برپا كردند و او را تحت معالجه قرار دادند، اما معالجات مؤثر واقع نشد و بعد از مدتي به شهادت رسيد. وي
1 . سعد بن معاذ بن امرؤالقيس بن عبدالاشهل يكي از انصار و صحابه رسول اللّه است.
|
323 |
|
عرش از مرگ «سعدبن معاذ» به لرزه درآمد.
در امالي صدوق از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خبر دادند كه سعد بن معاذ وفات كرده است،(1) پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و اصحابش بر جنازه سعد حضور يافتند و حضرت به غسل دادن سعد امر كرد و در تشييع جنازه، بدون كفش و ردا حركت كرد و سمت چپ و راست تابوت را ميگرفت. روايت كردهاند: زماني كه جنازه سعد را بيرون آوردند گروهي از منافقين گفتند: جنازهاش چقدر سبك است. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: هفتاد هزار فرشته در تشييع جنازه سعد به زمين آمدهاند كه تاكنون نيامده بودند.
مناسك و نگاشتههاي تاريخي
كتابهاي نگاشته شده درباره حج، شامل رشتهها و موضوعات مختلف است. بخش عمدهاي از آن در حوزه فقه حج نگاشته شده كه در دو محور است؛ يكي مناسك حج و دوم آداب زيارت اماكن مقدسه. رشته ديگر، مربوط به نگاشتههاي تاريخي است كه تاريخ حرمين شريفين و اماكن موجود در اين ديار است. كهنترين كتابها در اين قسمت، اخبار مكّه ازرقي و در مورد مدينه «تاريخ المدينة المنورة» ابن شبه است.(2)
سفر نامه نويسي
علاوه بر دو بخش قبلي، سوّمين بخش، سفرنامهنويسي است، ميتوان ادعا كرد كه يكي از مهمترين سوژهها براي نگارش سفرنامهها در گستره ادبيات جهاني، سفر به خانه خدا در شهر مكه
1 . امالي شيخ صدوق، ص 468، امالي شيخ طوسي، ص 427 و 428.
2. فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 5 ـ 6.
|
324 |
|
از دير باز اين خاطرات به نگارش نيز در ميآمده است. بسياري از جغرافيدانان قرون نخست هجري در طي همين سفر بود كه يادداشتهاي مهمي را از جهان اسلامي آن روزها فراهم آورده و در اختيار جامعه علمي قرار ميدادهاند.(1) كهنترين سفرنامه، كتاب پر ارج ناصر خسرو قبادياني عالم اسماعيلي مذهب است كه مملوّ از آگاهيهاي گرانبها، از درخشانترين دوره تمدن اسلامي است، در دورههايي ديگر نوشتههاي ابنبطوطه و ابن جبير نيز مطرح است.
سفرنامههاي فارسي حج
عمده آنچه در ادبيات سفرنامه نويسي حج، در ادب فارسي در دست است، مربوط به دوره صفويه و عمدتاً مربوط به دوره قاجار است. بخش مهمّي از اين سفرنامهها تجربههاي سفر و آگاهيهاي جغرافي و تاريخي است كه به قصد راهنمايي مسافران بعدي به نگارش درميآمد. در اين سفرنامهها، مسأله عمده حج از نژادهاي مختلف با زبانهاي متفاوت و نيز مذاهب گوناگون، تازههاي فراواني را براي يك سفرنامهنويس فراهم ميكرد. هر يك از اين گوناگونيها و تفاوتها سوژهاي بود براي نگارش سفرنامه. در اين ميان سفرنامههاي منظوم نيز جايگاه ويژهاي دارد. در اين زمينه حدود 101 نمونه از سفرنامههاي حجّ كه در ادب فارسي است و نيز 50 نمونه كه در ادب عربي است فهرست شده است.(2) كه از هر يك از اين دو دسته «فارسي و عربي» سفرنامهها ده مورد اشاره ميشود:
1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 6 تا 20.
|
325 |
|
فارسي:
1 ـ سفرنامه مكه، ضياءالدين تاري در سال 1129 (منزوي)
2 ـ سفرنامه مكه، محمدرضا ظهيرالملك، در سال 1307
3 ـ سفرنامه حجاز، محمدحسين شهرستاني، ذريعه ج 12، ص 196
4 ـ سفرنامه حجالبيت، مولي ابراهيم درويش محمد الكازروني، ذريعه، ج 12، ص 186
5 ـ سفرنامه مكه، عبدالحسين خان افشار در سال 1299
6 ـ سفرنامه مكه، لطفعلي اعلايي از سال 1348 آستان قدس، ش 4243
7 ـ سفرنامه مكه، محمدعلي فراهاني در سال 1263، كتابخانه مجلس، شماره 2310
8 ـ سفرنامه منظوم، مهدي الهي قمشهاي، فصلنامه ميقات حج، شماره 2، ص 141 ـ 151
9 ـ منازل بين اصفهان و مكه، فهرست نسخههاي خطي كتابخانه فرهنگستان باكو.
عربي:
1 ـ رحلة السويدي: ابوالبركات عبداللّه بن الحسين البغدادي (1104 ـ 1174) 2 ـ رحلة النابلسي: عبدالغني بن اسماعيل النابلسي الدمشقي (1050 ـ 1143)
3 ـ رحله ابن بطوطه، 703 ـ 779
4 ـ رحلة البلوي، خالد بن عيسي بن احمد البلوي الاندلسي وي در سال 738 مشرف شد
5 ـ مرشد الحاج، عبدالوهاب مظهر 1347، 103 صفحه
6 ـ تذكار الحجاز، عبدالعزيز صبري، اين كتاب در 228 صفحه در سال 1342 در مطبعة السلفية چاپ شده است.
7 ـ مرشد الحجاج الي الأماكن المقدسة، محمدحسن غالي، قاهره، 1923، 200 صفحه
8 ـ دليل الحج للوارد الي مكه و المدينة من كل فجّ
9 ـ مشعل المحمل
10 ـ الرحلة الحجازية، سه سفرنامه از علامه سيد محسن امين(1)
1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 17، ص 7