بخش 15
صلوات بر محمّد و آل محمّد حرف ( ض ) ضیافتاللّه حرف ( ط ) طائف طواف طهارت خانه خدا حرف ( ع ) عباس عموی پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) عبداللّه عبداللّه بن جعفر
|
351 |
|
دليل آنها، استناد به اخبار و رواياتي است كه در منابع حديثي شيعه و سني آمده است، مانند اين حديث مشهور كه در مصادر سني آمده است:
روزي به پيامبر خدا عرض شد: يا رسولاللّه! چگونگي سلام بر شما را دانستيم، ولي با چه عبارتي بر شما صلوات بفرستيم؟ فرمود:
«قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ) كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ (وَ آلِ مُحَمَّدٍ) كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»(1)
بگوييد: پروردگارا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، همانگونه كه بر ابراهيم و آل ابراهيم درود فرستادي، به درستي كه تو داراي صفاتي ستوده و بزرگواري.مفسران نظير اين حديث را ذيل آيه: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ...»آوردهاند. در كتاب «الصواعق المحرقة» آمده است كه رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: «بر من صلوات ناقص نفرستيد.» سوءال كردند: صلوات ناقص چيست؟ فرمود:
«نگوييد "اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحِمَّد" و بعد ساكت شويد، بلكه بگوييد: "اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحِمَّد وَ آلِ مُحَمَّد".»(2)
1 . كنز العمّال ، ص 2150، ميزان الحكمه، ج 2، ص 1662، الميزان، ج 16، ص 365 و 366.
2 . الصواعق المحرقة، ص 225، بيروت.
|
352 |
|
تعبير زيباي ضيافتاللّه (ميهماني خدا) در لِسان روايات در دو مورد به كار گرفته شده است(1):
ضيافت روزه ماه مبارك رمضان، پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در مورد ماه رمضان فرمودند:«... شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ...»(2).
حجّ نيز ضيافت است و حاجيان «ضيوف الرحمان»اند. عظمت حج در دعاهاي ماه مبارك رمضان بسيار چشمگير است. به نظر ميرسد يكي از برجستهترين دعاهاي ماه مبارك رمضان «طلب حج» است، آن هم حج مكّرر: «وَارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ، في عامي هذَا وَ فِي كُلِّ عامٍ...»(3) اين دعا، دعاي روزهدار و ضيفالرحمن در ماه مبارك رمضان است.(4)خداوند متعال ميخواهد ضيافت خود را در طي چند ماه تمام كند كه آغاز ضيافت، شهراللّه (ماه مبارك رمضان) و پايان آن، ذيحجة الحرام است كه پايان اشهر حج ميباشد . پس حج نيز مانند روزه ضيافت خداوند است و حاجيان ضيوف الرحمن.انواع ضيافت خدايي
ضيافت دو مرحله دارد:
1 ـ ميزبان به ميهمان ميگويد: چيزي بخواه.
2 ـ ميزبان آنچه را كه ميهمان ميخواهد به او عطا ميكند.
در ماه مبارك رمضان، ميزبان كه خداوند متعال است به بندگان صالح خود دستور ميدهد از من
1 . در روايتي هم از پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) آمده است «وفد اللّه ثلاثة، الغازي والحاج والمعتمر. شفاء الغرام، ج 1، ص 349.
2 . وسائل الشيعه، ج 10، ص 313.
3 . دعاي ابو حمزه ثمالي، دعاي افتتاح.
4 . عرفان حج، ص 22.
|
353 |
|
او كسي است كه، فراواني بخشش و عطاي او جز برجود و كرم وي نيفزايد: «وَ لاتَزيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إَلاّ جُودَاً وَ كَرَمَاً»(1).
انسان هر چه از خداوند متعال دريافت كند تشنهتر ميشود، ابتداء نميداند از خدا چه بخواهد، چون نميداند كه در دستگاه خداوند چه هست وقتي رُخي نشان داد و چيزهايي را از پشت پرده ديد، سؤال توليد ميشود ودرخواست ظهور ميكند. هر مرحلهاي از عطا و بخشش، مرتبهاي از درخواست است و خواهش انسان را زنده ميكند. و آدمي با درخواست و خواهش مرحله تازه تري را از خداوند متعال درخواست و دريافت ميكند، وقتي مرحله بالاتري را دريافت كرد، عطش او بيشتر ميشود و چيزي طلب ميكند.(2)ضيوف الرحمان
حج، ضيافت خداوند است و حاجيان همانند روزه داران مهمانان خداي رحمانند امام صادق ( عليه السلام ) ميفرمايند:
«إِنَّ ضَيْفَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَيْفُ اللّهِ حَتَّي يَرْجِعَ إَلي مَنْزِلِهِ(3)؛ همانا ميهمان خداي عز و جل، كسي است كه حج و عمره به جاي آورد، او تا زماني كه به منزلش باز گردد، ميهمان خداست.»
وقتي از امام صادق ( عليه السلام ) سئوال شد چرا روزه در ايام تشريق براي حاجيان حرام است؟ فرمود: چون كه اين گروه، زوّار خدا در ميهماني اويند و سزاوار نيست كه ميهمان، نزد كسي كه به زيارتش رفته و او را ميهمان كرده است، روزه بگيرد.(4)
و راستي چه افتخاري برتر از اين كه خداوند به خليلش ابراهيم ( عليه السلام ) دستور ميدهد كه پس از مهيا نمودن كعبه، عاشقان كعبه را به سوي آن دعوت نمايد. «وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ»(5) و مردمان را به حج فراخوان.1 . مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح.
2 . عرفان حج، ص 23
3 . حج و عمره در قرآن و حديث، حجةالاسلام و المسلمين محمدي ري شهري، ص 239، حديث 378، بحار، ج 99، ص 7.
4 . همان، ح 380.
5 . سوره حج، آيه 27.
|
354 |
|
و در جاي ديگر از قرآن ميفرمايد:
«وَ عَهِدْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»(1)؛ و با ابراهيم و اسماعيل عهد كرديم كه خانهام را براي طوافكنندگان و معتكفان و ركوع و سجدهكنان پاك گردان.
در «تفسير نور الثقلين» آمده است: حضرت ابراهيم پس از بناي كعبه و دريافت فرمان خداوند تبارك و تعالي براي دعوت مردم به سوي كعبه، به پيشگاه خداوند عرض كرد: خداوندا! صداي من چگونه به گوش مردم ميرسد؟ ندا آمد: «عَلَيْكَ الاَْذانُ وَ عَلَيَّ الاِْبْلاغُ(2)؛ وظيفه تو اعلام و وظيفه من رساندن اين ندا به گوش مردم است.»
حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بالاي سنگي قرار گرفت و با صداي بلند مردم را به زيارت خانه خدا دعوت نمود، نه تنها صداي او به گوش مردم آن عصر رسيد، بلكه همه كساني كه در پشت پدران و رحم مادران نيز بودند، دعوت حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) را دريافت كردند. اين روايت از حضرت علي ( عليه السلام ) است كه:
«الْحَاجُّ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ حَقٌّ عَلَي اللَّهِ أَنْ يُكْرِمَ وَفْدَهُ وَ يَحْبُوَهُ بِالْمَغْفِرَةِ(3)؛ حجاج در ايام حج و عمره مهمان خدا هستند و حق دارند مورد احترام خداوند قرار گرفته و خداوند با مغفرت و آمرزش نسبت به آنها اظهار محبت نمايد.»
شبي امير المؤمنين ( عليه السلام ) وارد مسجدالحرام شد، و در كنار كعبه عربي را مشاهده فرمود كه پرده كعبه را گرفته و با چشمي اشكبار و دلي غمبار ميگويد:
«يَا صَاحِبَ الْبَيْتِ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الضَّيْفُ ضَيْفُكَ وَ لِكُلِّ ضَيْفٍ مِنْ مُضِيفِهِ قِرًي فَاجْعَلْ قِرَايَ مِنْكَ اللَّيْلَةَ الْمَغْفِرَةَ(4)؛ اي صاحب بيت! خانه خانه توست، و من مهمان تو هستم، هر ميزباني به ميهمان خود توجه ميكند و پذيرايي و احترام تو از من بخشش گناهانم باشد.»
اين سخنان توجه علي ( عليه السلام ) را جلب كرد، حضرت به ياران و دوستان خود فرمودند:
شما نيز سخنان اين عرب را شنيديد؟ گفتند: بلي، مولا فرمود: خداوند كريم بدون ترديد حاجت او
1 . سوره بقره، آيه 1.
2 . اخبار مكه، ص 67.
3 . بحارالانوار، ج 99، ص 8، كافي ج4، ص 255 روايت اين گونه نقل شده: الحاج و المعتمر وفداللّه إن سألوه أعطاهم وإن دعوه أجابهم وإن شُفعوا شفعهم وإن سكتوا إبتدأهم ويعوضون بالدرهم ألف درهم.
4 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 238، حديث 377.
|
355 |
|
پيام دلنشين و سازنده امام خميني رحمهالله
سخني از حضرت امام رحمهالله :
«مهم آنست كه حاجي بداند كجا ميرود؟ و دعوت چه كسي را اجابت ميكند؟ و ميهمان كيست؟ و آداب ميهماني چيست؟ و بداند خودخواهي و خودبيني با خداخواهي مخالف است و با هجرت الياللّه مباين و موجب نقض معنويت حج است.(3)»
1 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 238، حديث 377.
2 . تحليلي بر مناسك حج، علي اكبر بابازاده، ص 25 به نقل از شيخ صدوق.
3 . قسمتي از پيام حضرت امام خميني (ره) به زائران بيتاللّه الحرام 25/5/64.
|
356 |
|
«طائف»(1) شهر معروفي در كشور عربستان است كه در دوازده فرسنگي جنوب شرقي مكه قرار دارد. اين شهر شهري است ييلاقي و داراي آب و هواي لطيف و باغها و نخلستانها و مزارع سرسبز و يكي از بهترين نقاط حجاز به شمار ميرود.(2)
طائف در ايام ظهور اسلام و پس از آن محل سكونت قبيله ثقيف بوده است. پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) پس از فتح مكه در سال هشتم هجري با اين قبيله و قبيله هوازن در منطقه حنين جنگيد كه اين جنگ در تاريخ به غزوه حنين معروف است.فراريان و بازماندگان جنگ حنين به دژهاي طائف پناه بردند و رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به مدت پانزده روز اين شهر را به محاصره درآورد و نبرد سختي با آنان داشت كه غزوه طائف نام گرفت. اين نبرد بدون نتيجه پايان يافت، ولي سرانجام مردم طائف در سال نهم هجري قمري با فرستادن هيئتي از نمايندگان خود به مدينه، مسلمان شدند.(3)
يادي از سفر پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به طائف
پس از آنكه حضرت ابوطالب از دنيا رفت، قريش در ايذاء و اذيت خود نسبت به رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) افزودند و به كارهايي دست زدند كه در حيات ابوطالب مرتكب نميشدند. حضرت تصميم گرفت مكه را ترك گويد، خود به تنهايي به طائف برود تا از محيط خطر دور باشد و در ضمن ترويج اسلام را در آن منطقه آغاز نمايد. در آن موقع سه برادر از ثقيف، شخصيت بزرگ طائف بودند. حضرت وقتي وارد
1 . تاريخ القويم، ج 1، ص 71.
2 . ارتفاع اين شهر از سطح دريا 1000 متر ميباشد، شهرستان طائف، بر اثر داشتن هواي لطيف و باغها و نخلستانهاي فراوان، مركز گروه خوشگذران حجاز بوده و هست. فروغ ابديت، ج دوّم، ص 359.
3 . معجم البلدان، ج 4، ص 10؛ تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، ج 1، ص 602.
|
357 |
|
رسول خدا از جاي برخاست در حالي كه از ثقيف مأيوس شده بود، از آنان خواست كه اين جلسه را مكتوم نگاه دارند و به كسي نگويند آن سه نفر نه تنها خواسته آن حضرت را اجابت ننمودند و جلسه را پنهان نداشتند، بلكه جهّال و بردگان قوم خود را تحريك نمودند تا آن حضرت را آزار نمايند. گِردش جمع شدند، دشنام گفتند، فرياد كشيدند.مردم در اطراف آن حضرت اجتماع كردند، پيامبر اسلام را مجبور نمودند كه از شهر خارج شود و به محوطه باغ انگوري كه متعلق به «اسوة بن ربيعة» و «شيبة بن ربيعة» بود پناهنده شود و دو نفر صاحبان باغ، خود در باغ بودند. حضرت كه وارد آن باغ شد، نادانهاي ثقيف و همراهانشان پراكنده شدند. رسول اكرم رفت در سايه درخت انگوري نشست و دو مالك باغ آن حضرت را مشاهده كردند و ديدند نادانهاي طائف با او چه كردند. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) وقتي در جايگاه خود قرار گرفت براي اينكه اضطراب دروني خويش را فرو نشاند و با خارج شدن از باغ انگور دوباره گرفتار جهّال و بردگان نشود، لب به دعا گشود و در پيشگاه خداوند عرض كرد:
«اَللَّهُمَّ إنّي أَشْكُو إِلَيْكَ ضَعْفَ قُوَّتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتي وَ هَوَانِي عَلَي النَّاسَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ أَنْتَ رَبُّ الْمُسْتَضْعَفِينَ وَ أَنْتَ رَبِّي، إِلَي مَنْ تَكِلُني، إِلَي بَعِيدٍ، يَتَجَهَّمُنِي أَوْ إلي عَدُوٍّ مَلَّكْتَهُ أَمْرِي إِنْ لَمْ يَكُنْ بِكَ عَلَيَّ غَضَبٌ فَلا أُبَالِي وَلَكِنْ عَافِيَتُكَ هِيَ أَوْسَعُ لِي أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي أَشْرَقَتْ لَهُ الظُّلُمَاتُ...».
بارالها! نيروي كم توانم و قلت چاره جوييم و تحقيري كه از مردم نسبت به من معمول ميدارند به تو ميگويم، اي مهربانترين مهربانان، تو مالك مستضعفين و مالك مني، مرا به كه حواله ميدهي؟ به آن كس كه از حقيقت دور است و با ديدن من روي درهم ميكشد، يا كارم را به دشمن محول ميفرمايي؟ بارالها! اگر تو به من خشمگين نيستي باك از بيمهري مردم ندارم. دفاع تو براي من وسيعتر و گستردهتر است. پناه ميبرم به نور رويت كه تيرگيها از آن برطرف ميشود و امر دنيا و آخرت از آن به صلاح ميگرايد، پناه ميبرم به نور رويت از اين كه غضبت بر من نازل شود يا سخطت مرا فرا گيرد. شايستگي مؤاخذه براي تست تا راضي شوي هيچ حركت و قدرتي نيست، مگر به حمايت و دلالت ذات اقدس تو.
رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) براي رفع ترس و ناامني محيط طائف، از احدي ياري نخواست، فقط از
|
358 |
|
نخستين عمل واجب از احرام و ورود به حرم الهي «طواف»(2) است. زائر بايد پس از رسيدن به مكه به مسجدالحرام رفته و هفت مرتبه كعبه را طواف كند.
بر انسان حجگزاري كه حج تمتّع بجا ميآورد، سه طواف(3) واجب است.
1 ـ طواف عمره تمتّع.2 ـ طواف حج تمتع.
3 ـ طواف نساء.
پيدايش طواف
پيشينه طواف به دو هزار سال قبل از هبوط حضرت آدم ( عليه السلام ) به زمين باز ميگردد؛ فرشتگان در ناحيه «رذم» از آدم استقبال كرده، به او گفتند: ما دو هزار سال پيش از تو به اين خانه حج گزارديم، آدم پرسيد: شما هنگام طواف چه ميگوييد؟ گفتند: ميگوييم: «سُبْحَانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ»(4).
1 . شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق، مرحوم محمّدتقي فلسفي، ج 2، ص 328، به نقل از سيره ابن هشام، ج 1 ـ 2، ص 419.
2 . طواف، در لغت مصدر «طاف»، «يطوف»، به معناي گرد چيزي گشتن و در اصطلاح فقهي، طواف پيرامون كعبه گرديدن است. جبران مسعود، الرائد، ج 2، ص 980 به نقل از حج در انديشه اسلامي، حجةالاسلام سيد علي قاضي عسكر، ص 84.
3 . طواف درچند آيه قرآن به صورت فعل و نيز به صورت طائفين، سوره حج، آيه 26، سوره بقره، آيه 125 آمد. كشاف اصطلاحات الفنون، ج 2، ص 1140
4 . اخبار مكه، ج 1 و 2، ص 45، منشورات شريف رضي.
|
359 |
|
فضيلت طواف
پس از توفيق تشرف به مسجد الحرام بيشتر به چه عملي بپردازيم ؟ آيا به طواف مشغول باشيم ؟ نماز بخوانيم ؟ قرآن تلاوت كنيم ؟ يا به كعبه نگاه كنيم ؟ آنچه كه از روايات استفاده ميشود اينكه اجر و ثواب طواف اين خانه از ساير اعمال بيشتر است، به چند حديث در اين زمينه اشاره ميشود:
1 ـ از «اسحاق بن عمار» روايت شده كه حضرت صادق ( عليه السلام ) فرمود:
«اي اسحاق! كسي كه يك بار خانه خدا را طواف كند، خداوند براي او هزار حسنه ثبت و هزار سيئه محو ميكند. برايش هزار درجه قرار ميدهد، هزار درخت در بهشت ميكارد و ثواب آزاد كردن هزار بنده به او مرحمت ميكند، ميفرمايد: چون به ملتزم برسد، هشت در بهشت به روي او باز ميشود و به او ميگويند: از هر دري خواستي وارد شو.»
اسحاق ميگويد: به حضرت عرضه داشتم: اين همه براي كسي است كه خانه را طواف كند؟ فرمود: «آري، آيا به ثوابي عظيمتر از اين تو را خبر بدهم؟» گفتم: آري، خبر دهيد، فرمود:
«هر كس حاجتي از برادر مؤمنش برآورده كند به اندازه ده طواف به او ثواب ميدهند.»(1)
2 ـ امام صادق ( عليه السلام ) به ابان ابن تغلب فرمود: «يَا أَبَانُ هَلْ تَدْرِي مَا ثَوَابُ مَنْ طَافَ بِهَذَا الْبَيْتِ أُسْبُوعاً فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي قَالَ يُكْتَبُ لَهُ سِتَّةُ آلَافِ حَسَنَةٍ وَ يُمْحَي عَنْهُ سِتَّةُ آلَافِ سَيِّئَةٍ وَ يُرْفَعُ لَهُ سِتَّةُ آلَافِ دَرَجَةٍ(2)؛ آيا ميداني كه ثواب هفت دور طواف خانه خدا چقدر است؟ عرض كرد: به خدا سوگند نميدانم، امام فرمودند: 6 هزار حسنه براي او نوشته ميشود و 6 هزار بدي از او دور ميشود و 6 هزار درجه به او افزوده ميشود.3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي جَعَلَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ عِشْرِينَ وَ مِائَةَ رَحْمَةٍ مِنْهَا سِتُّونَ لِلطَّائِفِينَ وَ أَرْبَعُونَ لِلْمُصَلِّينَ وَ عِشْرُونَ لِلنَّاظِرِينَ(3)؛ خداوند براي كساني كه اطراف كعبه هستند 120 رحمت در نظر گرفته است؛ 60 پاداش براي طواف كننده، 40 پاداش براي نمازگزاران و 20 پاداش براي كساني كه صرفاً به كعبه نگاه ميكنند.
1 . عن اسحاق بن عمار: قال ابوعبداللّه ( عليه السلام ) : يا اسحاق! من طافَ بِهذَا البيت طوافا واحداً، كتب اللّه له اَلف حَسنة و محاعنه الفَ سيئة و رفع له الفَ درجة و غرس له الفَ شجرة في الجنة و كتب له ثواب عتق الف نَسِمة حتي اذا صار الي الملتزم، فتح اللّه له ثمانيه ابواب الجنة فقال له: ادخل من ايها شئت، قال: فقلت جعلت فداك هذا كله لمن طاف ؟ قال نعم افلا اخبرك بما هو افضل من هذا؟ قال: فقلت: بلي قال من قضي لاخيه الموءمن حاجه كتب اللّه له طوافا و طوافا حتي بلغ عشرا. وسائل الشيعه، ج5، ص294
2 . همان، ص 392.
3 . وسائل الشيعه، ج 5، ص 392.
|
360 |
|
ثواب يك طواف
چون بندهاي به قصد خانه خدا خارج شود تا آنكه وارد مسجدالحرام گردد، پس دور خانه خدا طواف كند، طواف فريضه و دو ركعت نماز در مقام ابراهيم به جا آورد، فرشتهاي از جانب خداي متعال دست بر شانه او زند و بگويد:
«أَمَّا مَا مَضَي فَقَدْ غُفِرَ لَكَ وَ أَمَّا مَا يَسْتَقْبِلُ فَجِدَّ؛ گذشتهات آمرزيده شده و آيندهات را از سر بگير و براي آن جديّت كن.(1)
طواف آدم ( عليه السلام )
«ابن عباس» گفته است نخستين كسي كه اساس خانه كعبه را نهاد و در آن نماز گزارد و بر آن طواف كرد، آدم بود. او هفت طواف در شب و پنج طواف در روز انجام داد.
«ازرقي» مينويسد: آدم به خاطر عصيان خداوند، از بهشت رانده شد و به زمين فرود آمد؛ گفت: پروردگارا! براي من چه پيش آمده است كه آواي فرشتگان را نميشنوم و وجودشان را ديگر احساس نميكنم؟ فرمود: نتيجه «ترك اولي» و خطاي تو است ولي برو براي من خانهاي بساز، برگرد آن طواف كرده و مرا ياد كن، همانگونه كه ديدي فرشتگان رفتار ميكنند و بر عرش من ميگردند. آدم به مكه رسيد و بيتاللّه الحرام را ساخت و جبرئيل ( عليه السلام ) با بال خود به زمين زد و پايه استواري در پايينترين نقطه زمين براي او آشكار ساخت و فرشتگان سنگهايي در آن ريختند. پس از آن، ملائكه شيوه طواف كردن بر گرد آن را به آدم آموختند.(2)
در «تاريخ الخميس» آمده است؛ ملائكه به آدم گفتند: ما هزار سال پيش از تو حج ميگزارديم، سپس پيشاپيش آدم حركت كردند تا او هفت بار طواف نمود.طواف پيامبران
پس از مرگ حضرت آدم ( عليه السلام ) ، «شيث» نيز به همان شيوه حج گزارد. «مجاهد» گفته است: هفتاد و پنج پيامبر حج گزاردند و همگان طواف كردند. از طواف حضرت نوح نيز در روايات سخن به ميان آمده است، اگرچه در نقلي گفته شده كه از فاصله زماني حضرت نوح تا حضرت ابراهيم عليهماالسلام هيچيك از
1 . كافي، ج 4، ص 257، حديث 32، قبل از حج بخوانيد، آيتاللّه افتخاري، ص 96.
2 . اخبار مكه، ج1و2 ص 43 و 44.
|
361 |
|
طواف ابراهيم
«محمد بن اسحاق» نقل ميكند كه چون ابراهيم خليل الرحمن از ساختن بيت اللّه الحرام آسوده شد، جبرئيل پيش او آمد و گفت: «هفت بار بر كعبه طواف كن» و او همراه اسماعيل هفت دور طواف كرد و در هر دور طواف هر دو به تمام گوشههاي كعبه دست ميكشيدند و چون هفت دور طواف تمام شد، هر دو پشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزاردند. معلّم ابراهيم ( عليه السلام ) و فرزندش اسماعيل نيز چونان حضرت آدم ( عليه السلام ) ، جبرائيل بود.(1)
طواف موسي ( عليه السلام )
پس از ابراهيم ( عليه السلام ) موسي ( عليه السلام ) نيز حج گزارده، هفت مرتبه گرداگرد اين خانه طواف نموده است. از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال شد: آيا قبل از بعثت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) حج گزارده ميشد؟ فرمود: آري و تصديق آن در قرآن، گفتار«شعيب» است كه هنگام ازدواج موسي ( عليه السلام ) گفت:
«... عَلي أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمانِيَ حِجَجٍ»(2)؛ تصميم دارم يكي از دو دخترم را به ازدواج تو درآورم بر اين مهر كه هشت حج براي من خدمت كني و نگفت هشت سال. همانا آدم و نوح حج گزاردند، سليمان بن داود همراه با جن و انس و پرندگان دو بار حج انجام دادند، موسي سوار بر شتر سرخ رنگ حج گزارده، ميفرمود: «لَبَّيكَ لَبَّيكَ...».(3)
طواف جاهليت
در دوران قبل از اسلام و عصر جاهلي نيز مراسم حج و طواف خانه خدا همچنان وجود داشت، «قريش» و عموم فرزندان «مسعدبن عدنان» پارهاي از احكام دين ابراهيم را به دست داشتند، خانه كعبه را زيارت ميكردند و مناسك حج را به پا ميداشتند، ميهمان نواز بودند و ماههاي حرام را بزرگ ميداشتند، ولي با گذشت زمان آگاهان دينساز، بازيگران دنيا خواه و كج انديشان جاهل به گونههاي مختلف به تحريف اين فريضه الهي پرداختند.(4)
1 . اخبار مكه، ص 66 و 67.
2 . سوره قصص، آيه 27.
3 . اخبار مكه، ص 73.
4 . تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 231 و 232.
|
362 |
|
طواف پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم )
«ابن عباس» ميگويد: پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حالي وارد مكه شدند كه برگرد كعبه 360 بت بود، برخي از آنها را با سرب استوار كرده بودند. پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) با چوب دستي خود به بتها اشاره ميفرمودند، و بت فرو ميافتاد. آنگاه همچنان سواره هفت دور طواف فرمود و با همان چوب دستي حجرالاسود را استلام كرد و چون طواف ايشان تمام شد، از مركب خود پياده شدند و كنار مقام ابراهيم آمدند و...(1)
اهالي مكه نيز پس ازبعثت رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ودستورات وقوانين حيات بخش اسلام، آرام آرام بدعتها وسنت هاي غلط جاهلي رااز بين بردند وباتبيين وتشريح فلسفه طواف ونشان دادن الگوفصل جديدي درانجام صحيح مناسك حج گشوده شد.نقش سازنده طواف
1 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمودند: «زَيْنَ الْكَعْبَةِ الطَّوَافُ؛ طواف، زينت كعبه است.»
2 ـ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حديث ديگري فرمودند: «اِنَّ الْكَعْبَةَ يُباهي بِالطّائِفين؛ كعبه، به طوافكنندگان افتخار ميكند.»
3 ـ در روايت ديگري فرمودند: «مَنْ طافَ بِالْبَيْتِ سَبْعَاً يُحصِيه كَتَبَتْ لَهُ بِكُلِّ خَطْوَةٍ حَسَنَة وَ مُحِيَتْ عَنْهُ سَيِّئَة وَ رُفِعَتْ لَهُ بِهِ دَرَجَة وَ كانَ لَهُ عِدلُ رَقَبَة؛ هر كس هفت بار خانه خدا را طواف كند و آن را بشمارد، براي هرگامش حسنهاي نوشته ميشود و گناهي از او محو ميگردد و يك درجه بر او افزوده ميشود و (ثوابي) برابر با آزاد كردن يك برده دارد(2).
طواف خانه خدا
كسي كه به احرام عمره تمتع محرم و وارد مكه معظمه شود، اول چيزي كه از اعمال عمره، بر او واجب است، آن است كه به دور خانه كعبه براي عمره تمتع طواف كند.
طواف، عبارت است از هفت مرتبه دور خانه كعبه گرديدن، هر دوري را «شَوط» ميگويند. پس طواف عبارت است از هفت شوط.
طواف از اركان عمره است و كسي كه آن را از روي عمد، ترك كند تا وقت آن فوت شود، عمره او
1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 6، ص 73.
2 . حج و عمره در قرآن و حديث، حجةالاسلام و المسلمين محمدي ري شهري، صفحه 282.
|
363 |
|
«الطَّوَافُ مِنْ أَرْكَانِ الْحَجِّ فَمَنْ تَرَكَ الطَّوَافَ الْوَاجِبَ مُتَعَمِّداً فَلَا حَجَّ لَهُ»(2).
طواف از اركان حج است و هر كس عمداً طواف واجب را ترك كند، حج انجام نداده است.قطع طواف واجب براي رفع حاجت ديگران
«ابان بن تغلب» ميگويد: باامام صادق ( عليه السلام ) طواف ميكردم، مردي ازاصحاب خود را به من عرضه كرد و ميل داشت براي حاجتي كه دارد همراه او بروم. من دوست نداشتم امام صادق ( عليه السلام ) راترك كنم وخواسته او را اجابت نمايم.او مجددا در دور بعد به من اشاره نمود و درخواست خويش را تكرار كرد، امام ( عليه السلام ) متوجه او شد و به من فرمود: ابان! آيا او به تو اشاره ميكند؟ عرض كردم: بلي، فرمود: او كيست؟ عرض كردم: مردي از اصحاب ماست، فرمود: آيا او هم مانند تو دوستدار اهل بيت است؟ عرض كردم: بلي، فرمود: به سويش برو وخواسته اورا اجابت كن، عرض كردم: طوافم را قطع كنم، فرمود: بلي، قطع كن. عرض كردم: اگرچه طواف واجب باشد، فرمود: اگرچه طواف واجب باشد. ابان ميگويد: طبق دستور امام ( عليه السلام ) طواف خود راقطع نمودم و از پي انجام كار اورفتم.
در روايت ديگر «ابن عباس» ميگويد: من و حضرت امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) در مسجدالحرام بوديم، او معتكف بود و طواف مينمود. مردي از شيعيان به حضورش آمد و عرض كرد: يابن رسول اللّه! من به فلاني بدهكارم اگرممكن است، آن را ازطرف من پرداخت كنيد. حضرت فرمود: به صاحب اين بنا قسم كه امروز چيزي ندارم. عرض كرد: بياييد از او بخواهيد به من مهلت دهد.حضرت امام حسن ( عليه السلام ) طواف را قطع نموده و با او راه افتاد. عرض كردم: آيا فراموش كرديد كه در مسجد معتكف هستيد؟ فرمود: از يادم نرفته، اما از پدرم شنيدم كه رسول اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود:
«هر كس حاجت برادر خود را برآورده سازد، مانند كسي است كه نه هزار سال خدا راعبادت كند، روزها روزه باشد و شبها در حال عبادت»(3).
1 . مناسك محشي، مسأله 531 و 532، ص 200.
2 . بحار الانوار، ج 99، ص 209.
3 . سفينة البحار، ج 1، ص356.
|
364 |
|
از اسرار الهي
از عجائب و اسرار الهي در مورد خانه خدا اين است كه اين خانه در هيچ شرايطي، شب، روز، وقت ريزش باران، حتي موقع جاري شدن سيل به مسجد الحرام و فصل گرما و سرما از طواف كننده خالي نبوده است.(1)
طواف نيابتي
مستحب است حاجي تا زماني كه در مكه حضور دارد براي خود و يا به نيابت ازديگران طواف كند. آنان كه داراي معرفت بيشتري هستند به نيابت از پيامبر بزرگوار اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و امامان معصوم عليهمالسلام طواف نموده، حج خود را با حج پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) و ائمه عليهمالسلام پيوند ميزنند.
«موسي بن قاسم» ميگويد: به امام جواد ( عليه السلام ) عرض كردم، ميخواستم به نيابت از شما و پدرتان طواف كنم، حضرت فرمود: هر اندازه براي تو امكان دارد (براي آنان) طواف كن كه جايز است.
سه سال بعد (خدمت آن حضرت رسيده) عرض كردم: من براي انجام طواف به نيابت از شما و پدر بزرگوارتان كسب اجازه كردم و شما اجازه فرموديد و آنچه خدا خواست به نيابت از شما طواف كردم، سپس مسألهاي در ذهن من آمد كه به آن عمل كردم. حضرت فرمود: آن مسأله چه بود؟ گفتم: روزي به نيابت از رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) طواف كردم، امام جواد سه مرتبه فرمود: درود خدا بر رسولاللّه! روز دوّم را به نيابت از اميرموءمنان ( عليه السلام ) ، روز سوّم به نيابت از امام حسن ( عليه السلام ) ، روز چهارم به نيابت از امام حسين ( عليه السلام ) ، روز پنجم از امام سجاد ( عليه السلام ) ، روز ششم از امام باقر ( عليه السلام ) ، روز هفتم از امام صادق ( عليه السلام ) ، روز هشتم از امام موسي كاظم ( عليه السلام ) ، روز نهم از پدرتان علي بن موسيالرضا ( عليه السلام ) ، روز دهم از طرف شما. مولاي من اينان كساني هستند كه به ولايت و دوستي آنها دين خود را پذيرفتم. حضرت فرمود: به خدا سوگند هم اينك نيز داراي دين خدا هستي، ديني كه خداوند غير آن را از بندگانش نميپذيرد.
گفتم: گاهي هم به نيابت از مادرتان حضرت فاطمه عليهاالسلام طواف كردهام. امام ( عليه السلام ) فرمود:
«اسْتَكْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ براي مادرم زهرا عليهاالسلام فراوان طواف كن، زيرا كه بهترين عملي كه انجام ميدهي همين است، ان شاء اللّه.(2)»
1 . تاريخ القويم، ج 2، ص 511.
2 . فصلنامه ميقات حج، شماره 7، ص 23 .متن حديث دركتاب حج و عمره درقرآن وحديث آمده است.
|
365 |
|
طواف براي پيدا شدن مال
«داود رقّي» به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كرد: مردي مالم را برداشته و رفته و مدتي است در جستجوي او هستم و خبري از او نيست. حضرت فرمود: چون به مكه رفتي، يك طواف ودو ركعت نماز، براي عبدالمطلب و يك طواف و دو ركعت نماز نيز براي عبداللّه و يك طواف و دو ركعت نماز براي آمنه و يك طواف و دو ركعت نماز براي فاطمه بنت اسد بجاي آور (يعني 4 طواف و نماز). پس خدا را بخوان كه مال تو را به تو برگرداند. «داود رقي» ميگويد: چون به مكه رفتم طوافي را با نماز بجا آوردم و از درب صفا خارج شدم، ديدم غريم (قرض دار) خودم را كه به انتظار من ايستاده، گفت: اي داود! مدتي است مرا معطّل كردي، بگير مالت را و مرا خلاص كن.پس تمام ما ل من بدون نقصان به من رسيد.(1)
طواف براي همه
«ابراهيم حضرمي» از پدرش نقل كرده كه گفت: از مكه به جانب مدينه برگشتم، حضرت كاظم ( عليه السلام ) را ديدم در حالي كه بين قبر و منبر نشسته بود، عرض كردم: يابن رسول اللّه! بسا ميشود كه وقتي به مكه ميروم يكنفر به من ميگويد: يك طواف و دو ركعت نماز به قصد من بجاي آور و من از اين سفارش، غفلت ميكنم و درخواست برادر ايماني به عمل نميآيد. چون برميگردم، نميدانم جواب او را چه بگويم.
فرمود: چون به مكه رفتي واز اعمال خود فارغ شدي، هفت شوط دور خانه خدا طواف كن و دو ركعت نماز بخوان و بگو:
«اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الطَّوَافَ وَ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ عَنْ أَبِي وَ أُمِّي وَ عَنْ زَوْجَتِي وَ عَنْ وُلْدِي وَ عَنْ حَامَّتِي وَ عَنْ جَمِيعِ أَهْلِ بَلَدِي حُرِّهِمْ وَ عَبْدِهِمْ وَ أَبْيَضِهِمْ وَ أَسْوَدِهِمْ فَلَا تَشَاءُ أَنْ قُلْتَ لِلرَّجُلِ إِنِّي قَدْ طُفْتُ عَنْكَ(2)».
خدايا! اين طواف و اين دو ركعت نماز از طرف پدرم، مادرم، همسرم، فرزندانم و خويشانم و همه همشهريانم، آزاد و بنده و سپيد و سياه از آنان باشد، پس مانعي ندارد كه به هر يك از اهل بلد بگويي كه من براي تو طواف و نماز بجا آوردم(3)...1 . قبل از حج بخوانيد، صفحه 98، به نقل از وسائل الشيعه.
2 . همان، به نقل از وسائل الشيعة ج 8، ص 145.
3 . وسائل الشيعة، ج 8، ص 136؛ بحارالانوار، ج 96، ص 255
|
366 |
|
«إِذَا قَضَي مَنَاسِكَ الْحَجِّ فَلْيَصْنَعْ مَا شَاءَ».
اگر مناسك حج را انجام داده، هر چه ميخواهد انجام دهد.
طواف وداع
آخرين طواف حاجي آفاقي است كه هنگام خروج از مكه انجام ميدهد اين طواف مستحب است و اهل سنت آن را طواف صدر، يعني طواف بازگشت هم مينامند، زيرا حاجي پس از آن از مكه به شهر خود باز ميگردد و اين طواف در نظر آنان واجب ميباشد و كفاره ترك آن يك قرباني است، ولي ما آن را مستحب ميدانيم(2).
دعاي طواف وداع
كسي كه ميخواهد از مكّه بيرون رود، مستحب است طواف وداع نمايد، و در هر دور، حجرالاسود و ركن يماني را در صورت امكان استلام كند. شكم خود را به خانه كعبه بچسباند، يك دست را به حَجَر و دست ديگر را به طرف درب گذا رد و حمد و ثناي الهي نمايد و صلوات بر پيغمبر و آل او بفرستد واين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أَمِينِكَ وَ حَبِيبِكَ وَ نَجِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ اللَّهُمَّ كَمَا بَلَغَ رِسَالَاتِكَ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِكَ وَ صَدَعَ بِأَمْرِكَ وَ أُوذِيَ فِي جَنْبِكَ وَ عَبَدَكَ حَتَّي أَتَاهُ الْيَقِينُ اللَّهُمَّ اقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجَاباً لِي ...»(3)
پس مقداري از آب زمزم بياشامد، واين دعا را بخواند:
«آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ إِلَي رَبِّنَا رَاغِبُونَ إِلَي اللَّهِ رَاجِعُونَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»(4)
1 . الكافي، ج 4، ص 311؛ وسائل الشيعه، ج 13، ص 398
2 . فرهنگ جغرافياي تاريخي در حديث و سيره نبوي، ص284.
3 . ادعيه و آداب حرمين، ص 410 و 411، كافي، ج 4، ص 530 و 531.
|
367 |
|
شايسته است كه زائر در آخرين عهد وديدار خود با كعبه، دست بر بيت اللّه الحرام نهاده و عرض كند: «الْمِسْكِينُ عَلَي بَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ»(1)
خروج از مكّه بعد از طواف وداع
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود:
«إِذَا قَضَي أَحَدُكُمْ نُسُكَهُ فَلْيَرْكَبْ رَاحِلَتَهُ وَ لْيَلْحَقْ بِأَهْلِهِ فَإِنَّ الْمُقَامَ بِمَكَّةَ يُقَسِّي الْقَلْبَ»(2)؛ از اعمال حج كه فارغ شدي به سوي اهل وطن برگرد، زيرا اقامه و مكث در مكّه موجب قساوت قلب ميشود.
نيز فرموده است:
«...فَإِذَا فَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ فَاشْتَرِ بِدِرْهَمٍ تَمْراً فَتَصَدَّقْ بِهِ...»(3)؛ هرگاه از حجّت فارغ شدي، يك درهم خرما بخر و صدقه بده.
امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند:
«إِذَا فَرَغْتَ مِنْ نُسُكِكَ فَارْجِعْ فَإِنَّهُ أَشْوَقُ لَكَ إِلَي الرُّجُوعِ»(4)؛ هرگاه از اعمال حج فارغ شدي، به خانهات مراجعت كن، زيرا اين روش باعث ميشود علاقمندي تو نسبت به رجوع (به مكه و كعبه) بيشتر شود.
امام باقر ( عليه السلام ) ميفرمايد:
«يَنْبَغِي لِمَنْ أَرَادَ الْخُرُوجَ مِنْ مَكَّةَ بَعْدَ قَضَاءِ حَجِّهِ أَنْ يَكُونَ آخِرُ عَهْدِهِ بِالْبَيْتِ يَطُوفُ بِهِ طَوَافَ الْوَدَاعِ ثُمَّ يُوَدِّعُهُ يَضَعُ يَدَهُ بَيْنَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ الْبَابِ وَ يَدْعُو وَ يُوَدِّعُ وَ يَنْصَرِفُ خَارِجاً »؛ سزاوار است كسي كه پس از انجام حجّش، ميخواهد از مكه خارج شود، براي آخرين بار طواف وداع كند، آنگاه دستش را بين حجرالاسود و درب كعبه بگذارد و دعا كند و پس از وداع برگردد.
مستحبات وداع
1 ـ طواف وداع انجام دهد با همان آداب طواف.
2 ـ بعد از طواف مستحبي و انجام ساير اعمال، از بيت اللّه وداع نمايد.
3 ـ براي انجام آخرين عهد و پيمان، يك دست خود را بر در كعبه و دست ديگر خود را به
1 . همان، ص 411، كافي، ج 4، ص 531.
2 . كافي، ج 4، ص 532 و 533، وسائل الشيعه، ج 10، ص 231، صهباي حج، ص 471.
3 . بحار، ج 99، ص 81، علل الشرايع، ج 2، ص 446، قبل از حج بخوانيد، ص133.
4 . بحار، ج 99، ص 318، همان، ص 321.
5 . وسايل الشيعه، ج 13، ص 234
|
368 |
|
4 ـ از آب زمزم بنوشد.
5 ـ در حال خروج ازمسجد الحرام بگويد: «آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ إِلَي رَبِّنَا رَاغِبُونَ إِلَي اللَّهِ رَاجِعُونَ»(1)
6 ـ از دري كه مقابل ركن شامي است خارج شو د.7 ـ روي به كعبه، كنار در خروجي، سجده بجاي آورد وسجده راطول دهد ودرسجده دعا كند.
8 ـ پس از سجده قدر ي درنگ كند وروي به كعبه باشد.
9 ـ در اين وقت كلام آخرش اين باشد: «إِنّي أَنْقَلِبُ عَلَي أَلاّ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ»
10 ـ پس از انجام وداع، از مكه خارج شود، اگرچه به اندازه مسافت (شكسته شدن نماز) باشد مستحب است كه براي انجام وداع ازبيت اللّه برگردد، واگر يك ماه زمان نگذشته باشد، نيازي به (احرام) بستن جديد نيست.
11 ـ به هنگام وداع وخروج از مسجدالحرام قصد بازگشت به مكه را داشته باشد.
12 ـ وقت برگشتن، دعا كند و از خداوند بخواهد كه باز هم بازگشت به مكه را روزياش فرمايد «رزقنا اللّه ذلك بمنه و كرمه»(2)
خداوند در قرآن مجيد با اشاره به پيماني كه از حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل درباره طهارت خانه كعبه گرفته است ميفرمايد:
«وَ عَهِدْنا إِلي إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»(3)؛ ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براي طواف كنندگان و مجاوران و ركوع كنندگان و
1 . وسائل الشيعه، ج 13،ص 411، كافي، ج 4، ص 531.
2 . به سوي حق، ترجمه الرسالة الاثني عشرية، شيخ بهاء الدين محمد عاملي، ترجمه محب الاسلام موسوي، ص 125.
3 . سوره بقره، آيه 125.
|
369 |
|
مراد از طهارت
1 ـ برخي گفتهاند: منظور از طهارت و پاكيزگي، طهارت از لوث وجود بتها است.
2 ـ بعضي گفتهاند: از آلودگيهاي ظاهري و مخصوصاً از خون و محتويات شكم حيواناتي كه قرباني ميكردند، زيرا بعضي از ناآگاهان چنين اعمالي را انجام ميدادند.
3 ـ بعضي گفتهاند: طهارت در اين جا به معني خلوص نيت به هنگام بناي اين خانه توحيدي است.
ولي هيچ دليلي ندارد كه ما مفهوم طهارت را در اينجا محدود كنيم، بلكه منظور پاك ساختن ظاهري و معنوي اين خانه توحيدي از هرگونه آلودگي است.
لذا در بعضي از روايات ميخوانيم كه اين آيه تعبير به پاكسازي از مشركان شده و در بعضي ديگر به شستشوي بدن و پاكيزگي از آلودگيها.(1)
در مجمعالبيان اين سه وجه اينگونه ذكر شده است:1 ـ مراد طهارت از كثافت و خون است كه قبل از اين كه اين محل در دست ابراهيم و اسماعيل قرار گيرد، مشركان محل را به اينگونه چيزها آلوده ميكردند و اين قول از جبائي است.
2 ـ از مجاهد و قتاده نقل شده كه مراد طهارت از بتهايي است كه قبل از ابراهيم بر در خانه آويزان ميكردند.
3 ـ مراد اين است كه كعبه براساس طهارت كامل بنا شود. همانطور كه خداوند ميفرمايد: «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي تَقْوي مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلي شَفا جُرُفٍ»(2)؛ آيا آن كس كه شالوده آن را بر تقواي الهي و خشنودي بنياد كرده است بهتر است تا آن كه بنيانش را بر كنار پرتگاهي سراشيب كه در آتش دوزخ واژگونش ساخت.
علامه طباطبايي نيز دو وجه را ذكر كرده و ميگويد:
«منظور از تطهير يا خالص كردن و تخصيص دادن خانه كعبه به عبادت و انجام مناسك حج، يك نوع تطهير است و اين بيان را در اصطلاح استعاره بالكنايه ميگويند و معنا چنين ميشود كه خانه مرا براي عبادت و بندگي آماده كنيد. و يا مراد پاك كردن خانه از كثافاتي است كه بر اثر بيمبالاتي مردم در آنجا پيدا شده بود.»(3)
1 . تفسير نمونه، ج 1، ص 448.
2 . نگرش اجتماعي به كعبه و حج از ديدگاه قرآن، سيد محمد حسن كشكوئيه، به نقل از مجمع البيان، ج 1، ص 204.
3 . همان، به نقل از تفسير الميزان، ج 1، ص 389.
|
370 |
|
عباس فرزند عبدالمطلب، عموي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، مادرش نقيله «دختر خباب» است. او دو تا سه سال از پيامبر اسلام ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بزرگتر بود. عباس از بزرگان سادات قريش و بنيهاشم بود كه پيش از ظهور اسلام منصب سقايت حاجيان را به عهده داشت. او پس از جنگ بدر مسلمان شد و به دستور پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در مكه ماند و فعاليتهاي ضد اسلامي قريش را به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) گزارش ميكرد. و نيز او بود كه خبر حمله قريش به مدينه را در جنگ احد و خندق به پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) اطلاع داد.(1)
عباس دو ماه قبل از فتح مكه به سوي مدينه هجرت كرد و از آن پس مستقيماً جزء ياران و صحابه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) درآمد و از مهاجران شمرده شد(2). وي مورد توجه و عنايت خاص پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود. در جنگ حنين نيز فداكاريهاي زيادي انجام داد. عباس در رجب سال 32 هجري در عصر خلافت عثمان، دار دنيا را وداع گفت(3) و در قبرستان بقيع در كنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شد.(4)1 . عباس، عموي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) كه يك مسلمان واقعي غير متظاهر به اسلام بود. پيامبر را از نقشه جنگي قريش آگاه ساخت. عباس نامهاي به خط و امضا و مهر خود نوشت و آن را به شخصي از قبيله «بني غفار» سپرد و تعهد گرفت كه آن را در ظرف سه روز به پيامبر برساند. قاصد هنگامي نامه را رساند كه پيامبر در باغ هاي خارج شهر، به سر ميبرد. وي پس از عرض ادب، نامه سربسته را به دست حضرت داد، پيامبر نامه را خواند (علامه مجلسي «در بحار، ج 20، ص 111»، از امام صادق ( عليه السلام ) نقل ميكند كه پيامبر گرامي خط نمينوشت ولي نامه ميخواند) ولي مضمون آن را به ياران خود نگفت. فروغ ابديت، ج 2، ص 31 ـ 32.
2 . عباس از مسلمانان مقيم مكه بود كه به دستور پيامبر در مكه اقامت گزيد و پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را از تصميمات قريش آگاه ميساخت. او پس از جنگ خيبر، تظاهر به اسلام مينمود، ولي روابط او با سران قريش محفوظ بود. او تصميم گرفت كه به عنوان يكي از خانوادههاي مسلمان مكه را ترك گويد و در مدينه سكني گزيند. در همان روزهايي كه پيامبر عازم مكّه بود، او به سمت مدينه حركت كرد و در نيمه راه در سرزمين «جحفه» با پيامبر ملاقات نمود. وجود عباس در فتح مكّه بسيار سودمند و به نفع طرفين تمام گرديد و اگر او نبود شايد فتح مكّه بدون مقاومت قريش صورت نميگرفت. فروغ ابديّت، ج 2، ص 320 و 321 و نيز ص 324 تا 327 و 330.
3 . آثار اسلامي مكّه و مدينه، ص 345.
4 . فصلنامه ميقات حج شماره 1 صفحه 143، مروج الذهب، ج دوم، ص 228، شايان ذكر است كه اين مكان قبلاً مسجد بني قباله بوده است.
|
371 |
|
عبدالمطلب، ده پسر و شش دختر داشت و عبداللّه برگزيده فرزندانش بود. مادر عبداللّه(2) «فاطمه بنت عمرو» بود و چون عبداللّه متولد شد بيشتر احبار يهود وقسيسين نصارا و كَهَنه و سحره دانستند كه پدر پيامبر آخر الزمان از مادر بزاد، زيرا كه گروهي از پيغمبران بني اسرائيل مژده بعثت رسول اللّه ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) را داده بودند. و چون عبداللّه متولد شد، نور نبوي ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) كه از چهره هر يك از اجداد پيغمبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) لامع بود از جبين او ساطع گشت، خود عبداللّه نيز آثار و علامات شگفتي را در خود مشاهده ميكرد.(3)
داستان ذبح عبداللّه
عبدالمطلب احساس كرد كه بر اثر كمي پسر، در ميان قريش ضعيف و ناتوان است، از اين جهت نذر كرد كه هر موقع تعداد پسران او به ده رسيد، يكي را در پيشگاه كعبه قرباني كند و كسي را از اين پيمان مطلع نساخت.
بعد از مدتي كه شمار فرزندان او به ده رسيد، موقع آن شد كه پيمان خود را به اجرا گذارد، تصور قضيه براي عبدالمطلب بسيار سخت بود، ولي در عين حال از آن ترس داشت كه موفقيتي در اينباره تحصيل نكند و سرانجام در رديف پيمانشكنان قرار گيرد. از آن لحاظ تصميم گرفت كه موضوع را با فرزندان خود در ميان بگذارد و پس از جلب رضايت آنان يكي را به وسيله قرعه انتخاب كند، عبدالمطلب با موافقت فرزندان مواجه شد.
مراسم قرعهكشي به عمل آمد، قرعه به نام عبداللّه (پدر گرامي پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ) اصابت كرد، عبدالمطلب
1 . آثار اسلامي مكّه و مدينه، ص 345.
2 . مادر ابوطالب و زبير هم، فاطمه بنت عمرو بن عايد بن عبدبن عمران بن مخزوم بود.
3 . منتهي الآمال، جاول، ص 39، انتشارات هجرت.
|
372 |
|
پس از مهاجرت گروهي از مسلمانان به سرپرستي«جعفربن ابيطالب»، از مكه به سوي حبشه و اقامت در آنجا، خداوند به جعفر فرزندي داد كه نامش را عبداللّه گذاشت.
عبداللّه اولين مولود مسلماناني بود كه در حبشه به دنيا آمد. پدرش جعفر در سال هفت هجري از
1 . فروغ ابديت، آيت اللّه جعفر سبحاني، ج 1، ص122 ـ124.
|
373 |
|
رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) با نشان دادن عكسالعمل شديد نسبت به شهادت او و همراهانش، ايثار و فداكاري جعفر را ستود و براي تسليت به خانوادهاش به منزل وي رفت و بشارت خدا را نسبت به جعفر بدينگونه اعلام كرد كه خداوند متعال به جاي دو بازوي جدا شده او در جنگ موته دو بال به او داده است تا در بهشت همانند فرشتگان پرواز كند. بدين جهت او را «جعفر طيار» لقب دادهاند.(1)
عبداللّه فرزند جعفر هم مورد محبت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بود، او كسي است كه در كودكي با پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بيعت كرد و پيامبر نيز با آنكه معمولا بيعت كودكان را نميپذيرفت، بيعت او را پذيرا شد. عبداللّه همسر بانوي بزرگ اسلام، حضرت زينب كبري عليهاالسلام است. او مردي سخاوتمند و جوانمرد و از حاميان عليبن ابيطالب ( عليه السلام ) بود كه در سال 80 و به قولي 85 هجري، در سن90 سالگي در مدينه وفات نمود و او را در قبرستان بقيع در كنار قبر عمويش عقيل دفن كردند.(2)منزلت و شخصيت عبداللّه
پدر ارجمندش جناب جعفر معروف به «جعفر طيّار» و «ذوالجناحين»، مادر مكرمهاش «اسماء بنت عميس» و عمويش اميرموءمنان است كه افتخار دامادي آن حضرت را هم دارا بود، يعني شوهر حضرت زينب عليهاالسلام بود. عبداللّه اولين مولودي است كه در حبشه به هنگام هجرت مسلمانان به آن كشور متولد گرديد و پس از وي دو برادرش محمد و عون، متولد شدند و هر سه به همراه پدر و مادرشان به مدينه هجرت نمودند.(3)
«ذهبي» ميگويد: با شهادت جعفربن ابي طالب در جنگ موته، رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) شخصاً كفالت و سرپرستي عبداللّه را به عهده گرفت و او را در دامان خويش تربيت نمود.(4)«ابن حجر» ميگويد: با اينكه عبداللّه به هنگام وفات رسول خدا كودك ده سالهاي بيش نبود، ولي از آن حضرت درباره او، احاديثي نقل شده است كه نشانه علاقه پيامبر به وي و در عين حال دليل عظمت و شخصيت اوست.(5)1 . در حال حاضر، قبر جعفر از مزارهاي مهم در موته، واقع در كشور اردن به شمار ميآيد كه در سالهاي اخير بازسازي شده و ضريح تازهاي بر مزار وي نصب گرديده است. آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 346.
2 . فصلنامه ميقات حج، شماره 1، ص 143
3 . اسدالغابة، ج 3، ص 200.
4 . تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 246.
5 . اصابة، ج 2، ص 389.
|
374 |
|
قبر عبداللّه بن جعفر در قبرستان بقيع، كنار قبر عقيل بن ابي طالب است.
عبدالمطلب(3) فرزند هاشم(4) نخستين جدّ پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، زمامدار و سرشناس قريش بود و در سراسر زندگي اجتماعي خود، نقاط روشن و حساسي دارد. اگر كسي متجاوز از هشتاد سال در ميان جمعي زندگي كند كه بتپرستي، رباخواري، آدمكشي، بدكاري از رسوم پيش پا افتاده آنها باشد، ولي در سراسر عمر خود لب به شراب نزند و مردم را از آدمكشي و ميگساري و بدكاري باز دارد و از ازدواج با محارم و طواف با بدن برهنه جداً جلوگيري نمايد و در عمل به نذر و پيمان، تا آخرين نفس پافشاري نمايد، قطعاً اين مرد از افراد نمونهاي خواهد بود كه در جامعه كمتر پيدا ميشوند.(5) آري شخصيتي كه در وجود او نور نبي اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بزرگترين رهبر جهانيان به وديعت گذارده شده بود، بايد شخصي پاك و پيراسته از هر گونه آلودگي باشد. از حكايات و كلمات كوتاه و حكمتآميز وي چنين استفاده ميشود كه وي در آن محيط تاريك در شمار مردان موحد و معتقد به معاد، بوده است(6) و پيوسته ميگفت: مرد ستمگر در همين سراي دنيا به سزاي خود ميرسد و اگر اتفاقاً عمر او سپري شود و سزاي عمل خود را نبيند، در روز بازپسين به سزاي كردار خود خواهد رسيد.
1 . اسدالغابه، ج 3، ص 200.
2 . تاريخ حرم ائمه بقيع، ص 246 تا 250.
3 . تاريخ القويم، ج 1، ص 108.
4 . عبدالمطلب فرزند «هاشم بن عبدمناف بن قصي بن كلاب» است. مادرش «سلمي بنت عمروبن زيد» بود. عبدالمطلب، پدر بزرگ رسول خدا داراي يازده پسر و شش دختر بود. تاريخ و آثار اسلامي، ص 80، كنيهاش ابوالحارث و نامش «شيبة الحمد» بود.
5 . تاريخ القويم، ج 1، ص 109.
6 . سيره حلبي، ج 1، ص 4.
|
375 |
|
وجه تسميه عبدالمطلب
نام «عبدالمطلب»، «شيبه»(1) بوده است. وي پس از مرگ پدرش به همراه «مطّلب» (عمويش)، به مكه آورده شد. لذا مردم پنداشتند كه او بنده مطلب است و او را عبدالمطلب ناميدند. عبدالمطلب پس از عمويش مطلب، همه كاره قريش شد و چاه زمزم را مجدداً حفر كرد و مردم را به يگانگي خداوند و پرستش او و ترك بتان دعوت ميكرد.(2)
در زمان او بود كه ابرهه با سپاه فيل به مكه روي آورد و آن جمله معروف را گفت كه: «انا رب الابل و للبيت رب يمنعه»(3). وي نخستين كسي بود كه در غار حرا به اعتكاف ميپرداخت و در تمام ماه به مستمندان اطعام ميكرد.(4)رسالت و نقش سازنده عبدالمطلب
عبدالمطلب دو سال سرپرستي رسول خدا را عهدهدار بود(5). پس از مرگ عبدالمطلب(6)، ابوطالب عهدهدار سرپرستي حضرت محمّد ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) گرديد وي در سال دهم بعثت وفات يافت و رسول خدا ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بزرگترين حامي خويش را از دست داد.
عبدالمطلب در آخرين لحظات زندگي به ابوطالب خطاب كرد:
اي عبد مناف، (نام ابوطالب عبد مناف بود و گاهي گفته ميشود عمران بوده است)، نگاهداري و حفاظت شخصي را كه مانند پدرش يكتاپرست است براي تو ميگذارم، وي در پاسخ عبدالمطلب گفت:
1 . سلمي، دختر «عمرو خزرجي» زن شريفي بود و از شوهر خود طلاق گرفته و حاضر نبود با كسي ازدواج كند، «هاشم» در يكي از مسافرتهاي خود به شام، موقع مراجعت «مدينه» چند روزي اقامت گزيد، و از سلمي خواستگاري كرد و سرانجام با دو شرط حاضر به ازدواج شد، يكي اين كه موقع وضع حمل در ميان قوم خود باشد، لذا موقع ظهور آثار حمل از مكه به يثرب مراجعت نمود و در آنجا پسري آورد كه او را «شيبه» نام نهادند كه بعدها به نام عبدالمطلب مشهور شد. علتش اين است كه وقتي هاشم احساس كرد كه دقايق آخر عمر خود را ميگذراند، به برادر خود «مطّلب» گفت: برادر! «ادرك عبدك شيبه»يعني غلام خود شيبه را درياب. چون هاشم «پدر شيبه» فرزند خود را غلام «مطّلب» خوانده بود، لذا از اين جهت وي به نام «عبدالمطلب» اشتهار يافت. فروغ ابديت، ج 1، ص 117 و 118.
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 80.
3 . فروغ ابديت، ج 1، ص 129.
4 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 80.
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 164.
6 . در زمان مرگ عبدالمطلب سن پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) 8 سال بود، سيره ابن هشام، ج 2ـ1، ص 69.