بخش 17
غدیر حرف ( ف ) فاطمه زهرا علیهاالسلام فتح مکه فدک فسوق فضلیت ختم قرآن در مکه فضیلت حج
|
401 |
|
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي، أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»(1)
من در ميان شما دو چيز گرانبها بجا ميگذارم؛ كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم را، و اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند.آنگاه دست علي ( عليه السلام ) را گرفت و آنقدر بالا برد كه زير بغل هر دو نمايان شد و او را به همه معرفي كرد و فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا مَوْلاهُ اَللّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»(2)
هر كه من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست، خدايا! دوست بدار هر كس او را دوست ميدارد و دشمن بدار هر كه با او دشمني ميورزد.سپس صداي تكبير پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بلند شد و اين آيه را تلاوت فرمود:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دِيناً»(3)؛ امروز دينتان را براي شما كامل گردانيدم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را براي شما برگزيدم.
پس از آن، همه افراد، گروه گروه به حضور اميرالموءمنين ( عليه السلام ) رسيدند و به وي تبريك گفتند. عمر و ابوبكر جزء اولين افرادي بودند كه به حضور حضرت رسيده و به وي تبريك گفتند. حدود هفتاد روز از واقعه غدير خم نگذشته بود كه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) رحلت كرد. هنوز بدن مباركش توسط حضرت علي ( عليه السلام ) در حال غسل و كفن بود كه موضوع خلافت در سقيفه به رأي گذاشته شد.(4)
در روايات شيعي از اين روز، (عيد غدير خم)، با نام «عيداللّه الاكبر» و «عيد آل محمد عليهمالسلام » ياد شده و گفته شده كه اين عيد در آسمانها «العهد المعهود» و در زمين «يوم الميثاق» است. از1 . امامت و رهبري، شهيد مطهري، ص 34، صحيح مسلم، ص 122، سنن ترمذي، ج 2، ص 307.
2 . همان، ص 214، سفينة البحار، ج 2، ص 306.
3 . سوره مائده، آيه 4.
4 . سرزمين يادها و نشانهها، محمّد فرقاني، ص 170.
|
402 |
|
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَالاْءَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ»(2).
مرحوم شيخ عباس قمي ميگويد: و نيز (بعد از جمله فوق) بخواند:«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي أَكْرَمَنا بِهذَا الْيَوْمِ وَجَعَلَنا مِنَ الْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنا وَمِيثاقِهِ الَّذِي واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلايَةِ وُلاةِ أَمْرِهِ وَالْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ ، وَلَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدِينَ وَالْمُكَذِّبِينَ بِيَوْمِ الدِّينِ»(3).
داستان حجة الوداع
آخرين حج حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در سال دهم هجرت، همراه با همه همسران و اهل بيت و حدود يكصد هزار نفر از اصحاب ايشان و مردم مدينه، كه در تاريخ اسلام رويدادي معروف، و در تاريخ تشيع رويدادي تاريخي و پديده عقيدتي مهمي به شمار ميرود انجام گرديد. وقوع آن قطع نظر از جزئيات و افزون و كاستيهاي مربوط به خطبه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در بازگشت از اين زيارت، در محل غديرخم مورد اتفاق و اجماع همه محدثان و مورخان فريقين است... اضافه شدن كلمه وداع در اين تركيب به خاطر آنست كه حج واپسين و همراه با خداحافظي پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) بوده است. آنچه حجهالوداع را در مقام يك رويداد بي مانند و ارزشمند در تاريخ اسلام و تشيع درآورده است، توصيه و وصيت پيامبر اكرم ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در بازگشت از مكه به مدينه، در تاريخ هجدهم ذوالحجه (سال دهم هجري) است. در محلي به نام غدير خم، نزديك«جُحفه» و نصب اميرالمومنين به جانشيني خويش و تصريح به اينكه علي ( عليه السلام ) همان مقام را در امت اسلامي و در ميان مسلمانان دارد، كه خود ايشان داشتهاند.
غديرخم يك موضع سوقالجيشي و حساس بود، زيرا راه زائران مدني و مصري و عراقي در آنجا
1 . كيفيت «عقد اخوّت» به نحوي كه مرحوم نوري در كتاب مستدرك الوسائل نقل فرموده، چنين است كه دست راست خود را در دست راست برادر موءمن خود بگذارد و بگويد: «واخَيْتُكَ فِي اللّهِ ، وَصافَيْتُكَ فِي اللّهِ ، وَصافَحْتُكَ فِي اللّهِ ، وَعاهَدْتُ اللّهَ وَمَلائِكَتَهُ وَكُتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَأَ نْبِياءَهُ وَالاْءَئِمَّةَ الْمَعْصُومِينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ.... عَلَي أَ نَّي إِنْ كُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَأُذِنَ لِي بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لاَ أَدْخُلُها إِلاّ وَأَ نْتَ مَعِي .» مفاتيح الجنان، اعمال روز عيد غدير.
2 . دائرة المعارف تشيع، ج هشتم، ص 47.
3 . مفاتيح الجنان.
|
403 |
|
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(1)
به تصريح مفسران و محدثان شيعه مراد از اين آيه، مسأله خلافت و جانشيني حضرت علي ( عليه السلام ) و امامت ايشان بود. حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) خطبه نسبتاً كوتاهي در آن روز بسيار گرم و تاريخي ايراد فرمودند كه حديث ثقلين نيز در آن مندرج بود، آنگاه خطاب به جمعيت فرمودند:«اَلَسْتُ اَولي بِكُم مِن اَنفسُِكم» (آيا حكم من بر شما روا نيست؟ و از شما به شما سزاوارتر نيستم ؟) جمعيت با بانگ بلند گفتند: «اَلّلهُّمُ بَلَي» (بار خدايا چرا) (يعني آري داراي چنين شأني هستيد)، سپس آستين حضرت را گرفتند و دست او را بلند كرده و گفتند:
«فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ پس هر كسي كه من مولاي او هستم، علي هم مولاي اوست، بار خدايا دوستدار او را دوست بدار و بدخواه او را دشمن بدار، و ياور او را ياري كن و كسي كه او را تنها ميگذارد تنها گذار.
سپس چون وقت نماز ظهر رسيده بود مُوءذن اذان گفت، همه به امامت پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) نماز جماعت خواندند، آن گاه پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) ، حضرت علي ( عليه السلام ) را در خيمه خود بردند و به اصحاب فرمودند كه دسته دسته وارد شوند و به حضرت علي ( عليه السلام ) امارت و امامت بر مسلمين را تهنيت بگويند و خارج شوند و تبريك و تهنيت غرّاي عمربن خطاب از همه برجسته تر بود. سپس «حسان بن ثابت» از رسولاللّه ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) اجازه خواست كه شعري را به اين مناسبت سروده است بخواند، حضرت اجازه دادند و او شعر خود را به اين مطلع قرائت كرد:
يُناديهم يَومَ الغَديرِ نَبيُّهُم | بِخُمٍّ وَ اِسْمَعْ بِالرَّسولِ مُنادِيَاً |
تا آنجا كه ميگويد:
فَقالَ لَه قُم يا عليّ فَاِنَّني | رَضيتُكَ من بَعْدي اِماماً وَ هادياً |
پيامبر ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) به وي فرمود: اي علي! برخيز، همانا پس از من به امامت و هدايت تو خشنود گشتهام. و پس از پايان قرائت شعر حسان، حضرت رسول ( صلي اللّه عليه و آله وسلم ) در حق او دعاي خير فرمودند.(2)
1 . سوره مائده، آيه 67.
2 . دائرة المعارف تشيع، ج 6، ص 98.
|
404 |
|
|
405 |
|
گلواژه هاي حج و عمره
حرف ( ف )
1
†
فاطمه زهرا ( عليها السلام )
نام : فاطمه ، كنيه : امّ ابيها ، لقب : زهرا ، نام پدر : محمد ، نام مادر : خديجه ، محل تولد : مكه ، تاريخ تولد : جمعه 20 جمادي الثاني ، سال پنجم بعثت ، نقش انگشتر : آمَنَ المُتَوكِلُون ، همسر : اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ، اولاد : دو پسر و دو دختر و يك محسن سقط شده ، جمعاً : 5 نفر ، سال شهادت : يازدهم هجري ، محل شهادت : مدينه ، سبب شهادت : فشار درب و ضرباتي كه به پهلو و بازوي آن حضرت وارد شد . محل دفن : مدينه ، خانه خودش يا در قبرستان بقيع ( مورد اختلاف است ) ، خادمه او : فضه .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از حضرت خديجه داراي شش فرزند شد كه آخرين آنها حضرت زهرا ( عليها السلام ) بود ( 1 ) ، ولي داستان ولادت حضرت زهرا عليها السلام از نخست ، با ساير فرزندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرق داشت . از امام باقر ( عليه السلام ) و امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه به آسمان عروج كرد ، از ميوه ها و خرماي تازه و سيب بهشتي خورد و خداوند آن ميوه را در صلب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به آب تبديل نمود و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از معراج با خديجه ( عليها السلام ) همبستر شد و به اين ترتيب نور فاطمه ( عليها السلام ) در رحم خديجه ( عليها السلام ) قرار گرفت ، از اين رو به فاطمه ( عليها السلام ) « انسيه حورا » گويند ، يعني در عين آنكه انسان روي زمين است از حوريان بهشتي نيز هست .
نام ها و القاب حضرت زهرا ( عليها السلام ) نزد حق تعالي
از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود :
« لِفاطِمَةِ تِسْعَةُ اَسْماء عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فاطِمَة وَالصِّدّيقَة وَالْمُبارَكَة وَالطّاهِرَة وَالزَّكيَّة وَالرّاضِيَة وَالْمَرضِيَّة وَالْمُحَدَّثَة وَالزَّهراء . » ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چهارده معصوم ، جواد محدثي ، ص .
2 . كشف الغمّة ، ج 1 ، ص 463 .
|
406 |
|
مثلث شخصيت حضرت زهرا ( عليها السلام )
از نظر روانشناسي مسلم است كه سه اصل در شكل گيري شخصيت انسان به خصوص در ده سال اوّل عمر ، نقش اساسي دارد :
1 ـ وراثت
2 ـ تربيت
3 ـ محيط تكوين .
وجود حضرت زهرا ( عليها السلام ) از اين سه اصل به طور كامل بهره مند بود ، او ارزشها را به طور وفور ، از پدر و مادر به ارث برده ، تحت تربيت و نظارت دقيق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بزرگ شده ، و محيطي كه او در آن مي زيسته ، سرشار از نور و صفا و عظمت انساني بوده است . از اين سه اصل ، اصل دوم عامل مهم تر و فراگيرتر براي رشد و ترقي است ، در رابطه با اين اصل ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا آخر عمر ، به حضرت زهرا ( عليها السلام ) توجه عميق و جدي داشته است ، به عنوان نمونه :
« اسماء بنت عميس » مي گويد : در محضر حضرت زهرا ( عليها السلام ) بودم ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد شد ، گردنبندي از طلا در گردن حضرت زهرا ( عليها السلام ) ديد كه علي آن را از سهميه خود از بيت المال خريده بود فرمود : اي فاطمه مراقب باش كه نگويند دختر محمد ( صلّي الله عليه وآله ) زيور طاغوتيان را در گردن نموده است . فاطمه هماندم آن گردنبند را از گردن بيرون آورد و فروخت و با پول آن برده اي خريد و آزاد كرد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از اين كار حضرت زهرا ( عليها السلام ) شاد گرديد . فاطمه ( عليها السلام ) شاگرد ممتاز پيامبر بود و در گفتار ، رفتار و حركات شبيه ترين انسان ها به آن حضرت به شمار مي آمد ، چرا كه فاطمه در پرتو تربيت و آموزش دقيق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رشد و نمو كرده بود . ( 1 ) عايشه يكي از همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي گويد :
« ما رأيت احداً اشبه سمتاً و دلاً و هدياً برسول الله في قيامها و قعودها من فاطمه بنت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قالت : و كانت اذا دخلت علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) قام اليها فقبلها و اجلسها في مجلسه . » ( 2 )
هيچ كس را نديدم در راه ، روش ، و هدايت شبيه تر از فاطمه ( عليها السلام ) به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) باشد . . . .
و نيز مطابق نقل عامه از عايشه نقل شده كه او درباره حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) و امام علي ( عليه السلام ) مي گويد :
« ما رايت رجلاً احبُ الي رسول الله من علي ولا اِمرأة احبُ الي رسول الله من فاطمه ( 3 ) »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چهارده معصوم ، جواد محدثي ، ص 22 .
2 . بحارالانوار ، ج 37 ، ص 71 ، مرآة العقول ، ج 5 ، ص 324 .
3 . اعلام الوري باعلام الهُدي ، مرحوم طبرسي ، ص 156 .
|
407 |
|
هيچ مرد وزني را نديدم كه نزد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از علي و فاطمه ( عليهما السلام ) دوست داشتني تر باشد .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شب عروسي حضرت زهرا ( عليها السلام ) دست او را در دست علي ( عليه السلام ) نهاد و به علي ( عليه السلام ) فرمود :
« بارَكَ لَكَ في إِبنَةِ رَسُول الله ، يا عَليّ نِعْمَتِ الزَّوْجَةُ فاطِمَة »
اي علي ( عليه السلام ) ! دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر تو مبارك باد ، فاطمه ، همسر نيكويي است . ( 1 )
سپس رو به فاطمه ( عليها السلام ) كرد و فرمود : « نِعمَ البَعلُ عَليٌّ » ، علي ( عليه السلام ) نيكو شوهري است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام بدرقه اين دو همسر خوشبخت به خانه زفاف چنين دعا كرد :
« اَللهُمَّ هذِهِ اِبْنَتي وَاَحبُّ الْخَلْقِ اِليّ ، اَللّهُمَّ وَهذا اَخي وَاَحَبُّ الْخَلْقِ اَلَيَّ » ؛ خدايا ! اين دختر من است كه محبوبترين خلق در نزد من است ، و اين برادر من است كه محبوبترين خلق خدا به سوي من مي باشد .
از حضرت فاطمه ( عليها السلام ) پرسيد : شوهرت را چگونه يافتي ؟ فاطمه ( عليها السلام ) در پاسخ عرض كرد : « خيرُ بَعْل » علي ( عليه السلام ) را بهترين شوهر يافتم .
آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چنين دعا كرد : خدايا ! پراكندگي اين دو را جمع كن ، و قلب هاي اين دو را پيوند ده . و فرزندان آنان را از وارثان بهشت پر نعمت قرار بده ، فرزندان پاك و پاكيزه و مبارك به آنان عطا كن و آن فرزندان را امامان راهنما كه مردم را به سوي اطاعت و خشنودي تو فراخوانند قرار ده .
در روايت ديگر آمده است : پيامبر فرداي شب عروسي ، كاسه اي پر از شير نزد علي ( عليه السلام ) و فاطمه ( عليها السلام ) آورد و به فاطمه فرمود : « اِشْربي فِداكِ اَبُوكِ » پدرت به فدايت ، بنوش و به علي ( عليه السلام ) فرمود :
« اِشرِب فِداكَ ابنُ عَمِّكَ ؛ پسر عمويت به فدايت ، بنوش . » ( 2 )
مناظره عجيب شيخ بهايي با عالم بزرگ شافعي
« محمد بن حسين بن عبدالصمد » معروف به شيخ بهايي از علماي معروف و از مفاخر جهان تشيع در قرن دهم و يازدهم هجري ، در سال 1031هـ . ق . از دنيا رفت و قبرش در مشهد در جوار مرقد شريف حضرت رضا ( عليه السلام ) است .
او در يكي از سفرهاي خود ، با يكي از علماي اهل تسنن ملاقات نمود و خود را در مقابل او ، در ظاهر شافعي وانمود كرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 96و114 .
2 . اعلام الوري ، ص 158 ، بحار ، ج 43 ، ص 117 و 139 .
|
408 |
|
آن دانشمند اهل سنت كه از علماي شافعي بود ، وقتي كه دانست شيخ بهايي ، شافعي است ، و از مركز تشيع ( ايران ) آمده ، به او گفت : آيا شيعه براي اثبات مطلوب و ادعاي خود ، شاهد و دليل دارد ؟
شيخ بهايي گفت : من گاهي در ايران با آنها روبرو شده ام ، آنها براي ادعاي خود شواهد و قرائني دارند .
دانشمند شافعي گفت : اگر ممكن است يكي را نقل كنيد .
شيخ بهايي گفت : مثلاً مي گويند در صحيح بخاري ( كه از كتب اهل سنت است ) آمده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّي مَنْ آذاها فَقَدْ آذاني وَمَنْ أَبغَضَها فَقَدْ أَبْغَضَني »
فاطمه پاره تن من است ، كسي كه او را آزار دهد مرا آزار داده و كسي كه او را خشمگين نمايد مرا خشمگين نموده است . ( 1 )
و در چهار ورق بعد در همان كتاب آمده است :
« و خَرَجَتْ فاطِمَةُ مِنَ الدُّنيا وَهِيَ غاضِبَةٌ عَلَيهِما ؛ و فاطمه وفات كرد در حالي كه نسبت به ابوبكر و عمر خشمگين بود ! »
جمع اين دو روايت و پاسخ به اين سؤال طبق مبناي اهل سنت چگونه است ؟ دانشمند شافعي در فكر فرو رفت ( كه با توجه به اين دو روايت نتيجه اين است كه آن دو نفر ، عادل نبودند پس لايق رهبري نيستند . ) پس از ساعتي تأمل گفت : گاهي شيعيان دروغ مي گويند ، ممكن است اين هم از دروغ هاي آنان باشد ، به من مهلت بده امشب به كتاب صحيح بخاري مراجعه كنم و صدق و كذب اين دو روايت فوق را دريابم .
شيخ بهايي مي گويد : فرداي آن روز آن دانشمند را ديدم ، گفت : مطالعه كردم ولي همانگونه كه گفتم ، شيعه ها دروغ مي گويند ، زيرا من صحيح بخاري را ديدم ، دو روايت فوق در آن مذكور است ولي بين نقل اين دو روايت ، بيش از پنج ورق فاصله است در حالي كه شيعه مي گفت ، چهار ورق فاصله است ! ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در منابع شيعه از قول پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است كه فرمود : انها بضعة مني يوذيني ما آذاها . و نيز فرمود : من آذا فاطمة فقد آذاني و من آذاني فقد آذا الله عزّوجل و ايضاً فرمود : ان الله ليغضب لغضب فاطمة و يرضي برضاها . اعلام الوري ، ص 159 .
2 . سيره چهارده معصوم ، محمّد محمّدي اشتهاردي ، ص 214 .
|
409 |
|
شهادت مظلومانه حضرت زهرا ( عليها السلام )
حضرت زهرا پس از رحلت پدر بزرگوارش ، سختي ها و مصيبت هاي بسياري را ديد و آزارهاي جسمي و روحي ، او را رنجور و بيمار و بستري ساخت . خانه فاطمه ( عليها السلام ) پايگاه كساني بود كه مخالف خلافت غاصبانه و وفادار به توصيه هاي پيامبر درباره امامت بودند . در پي ظلمي كه به اهل بيت و حضرت علي ( عليه السلام ) كردند و آن حضرت را از حق مسلم خويش ( خلافت ) محروم ساختند و به دنبال ستمي كه بر شخص حضرت فاطمه ( عليها السلام ) وارد كردند و با هجوم به خانه اش به او آسيب رساندند و فدك را از او غصب كردند ، پيوسته در فراق پدر مي سوخت و بر مظلوميت شوهر و غربت اسلام و تنهايي خويش مي گريست و گريه او سلاحي براي مبارزه سرد با غاصبان و ظالمان بود و اشك هاي او افشاگر ظلم هايي بود كه بر خاندان پيامبر ، به ويژه تنها دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كه سرور زنان عالم بود ، محسوب مي شد . اين دوران تلخ 75 روز و به نقلي 95 روز طول كشيد و سرانجام اين بانوي بزرگ در بستر بيماري افتاد ، رفته رفته ضعيف تر شد و مظلومانه به شهادت رسيد . شهادت او در 13 جمادي الاولي يا 3 جمادي الثانيه از سال يازدهم هجرت بود . او هنگام شهادت هيجده ساله بود . طبق وصيت وي ، او را شبانه و مخفيانه غسل دادند و به خاك سپردند . محل دفن او دقيقاً معلوم نيست . پنهاني قبر حضرتش علاوه بر نشانه مظلوميتي مضاعف براي وي ، شاهدي ديگر بر ظلم و ستم ديگران بر او بود و با اين وصيت مي خواست نارضايتي خود را از دست آنان آشكار سازد تا نتوانند حتي از جسم مجروح و شهادت مظلومانه و قبر مطهرش هم سوء استفاده كنند . درود بر او كه كوثرِ پيوسته جوشان و جاري رسول خدا و فيض الهي در بستر تاريخ است و كمالات و فضايلش ، اسوه همه بانوان جهان . ( 1 )
قبر حضرت زهرا ( عليها السلام )
درباره محل دقيق قبر حضرت زهرا ( عليها السلام ) و اين كه آيا در خانه خود مدفون شده يا در بقيع ، نمي توان با قاطعيت اظهار نظر كرد . شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد آن حضرت در بقيع مدفون گرديده است . همان گونه كه شواهدي حكايت از آن مي كند كه در خانه خود ، كه اكنون در حجره شريفه قرار دارد ، دفن شده است . در حالي كه اهل تسنن از قديم الايام محل دفن حضرت را در بقيع دانسته اند . دفن حضرت را در خانه اش در حدّ يك احتمال مطرح نموده اند . در احاديث امامان شيعه بيش تر محل دفن ، خانه خود حضرت معرفي شده است . در محفلي كه امام جعفر صادق ( عليه السلام ) و نيز عيسي بن موسي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چهارده معصوم ، جواد محدثي ، ص 29 .
|
410 |
|
عباسي حضور داشتند ، شخصي پرسيد : حضرت فاطمه در كجا دفن شده است ؟ عيسي گفت : در بقيع ، آن شخص از امام سؤال كرد ، حضرت فرمودند : عيسي پاسخ تو را داد ، آن شخص گفت : از شما مي پرسم و مي خواهم عقيده پدرانتان را بدانم ، حضرت فرمود : « دفنت في بيتها » . ابو نصر بزنطي از امام رضا ( عليه السلام ) نقل كرده است كه از آن حضرت درباره دفن فاطمه زهرا ( عليها السلام ) سؤال شد . حضرت فرمود :
« دُفِنَتْ فِي بَيْتِها فَلَمَّا زادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صارَتْ فِي الْمَسْجِدِ »
حضرت در خانه اش دفن شد و زماني كه امويان مسجد را توسعه دادند ، محل دفن در مسجد قرار گرفت .
وجود همين روايات سبب شد تا علماي برجسته شيعه نظير شيخ صدوق ، شيخ مفيد ، شيخ طوسي ، ابن طاووس و علامه مجلسي مدفن حضرت را خانه خودش بدانند ، جايي كه اكنون در مسجد يا حاشيه مسجد قرار گرفته است .
شيخ صدوق مي نويسد : روايات درباره مدفن فاطمه زهرا ( عليها السلام ) مختلف است . برخي از آن ها مدفن را بقيع و برخي ديگر بين قبر و منبر مي دانند . برخي هم مدفن را خانه آن حضرت مي دانند كه وقتي امويان مسجد را بزرگ كردند ، قبر آن حضرت داخل مسجد قرار گرفت ، اين قول نزد من صحيح است .
محلي كه به عنوان قبر آن حضرت در بقيع مشخص شده ، پايين تر از قبور ائمه چهارگانه در قسمت راست ( شمال غرب ) آنها قرار گرفته است و احتمال دارد كه اين جا قبر فاطمه بنت اسد باشد . ( 1 )
دو حديث در شأن فاطمه زهرا ( عليها السلام )
1 ـ از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه خداوند به پيامبرش فرمود :
« لَوْلاكَ لَمْا خَلَقْتُ الاَْفْلاكَ وَلَوْ لا عَلِيٌّ لَما خَلَقْتُكَ وَلَوْلا فاطِمَةَ لَما خَلَقْتُكُما » ( 2 ) .
اگر تو نبودي موجودات را نمي آفريدم و اگر علي نبود تو را نمي آفريدم و اگر فاطمه ( عليها السلام ) نبود ، شما دو نفر ( پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و علي ( عليه السلام ) ) را نمي آفريدم .
2 ـ حضرت رضا ( عليه السلام ) از پدران خود از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند :
« اَنّي سَمَّيْتُ اِبْنَتي فاطِمَة لاَِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَها وَفَطَمَ مَنْ اَحبَّها مِنَ النّارِ ( 3 ) » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زائر ، ويژه نامه حج 1384 ، ص 9 ، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت .
2 . خصائص الفاطمية ، به نقل از مستدرك السفينة ، ج 3 ، صفحه 335 .
3 . اعلام الوري ، ص 155 .
|
411 |
|
من از اين رو دخترم را فاطمه ناميدم كه خداوند فاطمه ( عليها السلام ) و هر كس كه او را دوست دارد ، از آتش دوزخ دور سازد .
موقعيّت حجرات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
زماني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) زمين مسجد را خريد ، زميني كه در سمت شرقي مسجد بود ، براي اقامت آن حضرت و همسران و دخترشان ، حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) اختصاص داده شد . در اين قسمت در سال پاياني زندگي آن حضرت ، نُه خانه وجود داشت كه تنها سقفي روي آن ها كشيده شده و ديوارها از شاخه هاي نخل ، بنا شده و كم ترين تزييني در آن ها ديده نمي شد .
در سمت شرقي مسجد كه اكنون محل دفن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است ، در جنوبي ترين نقطه حتي بالاتر از نقطه برابر با محراب ، خانه حفصه بوده است ، اين نقطه در حال حاضر بايد راهرويي باشد كه منتهي به شرقي ترين در مسجد در برابر مضجع پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار دارد و مردم از آن در مسجد خارج مي شوند . ( 1 )
موقعيت حجره فاطمه ( عليها السلام )
خانه فاطمه دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پشت خانه عايشه بود . از اين محل شكافي به خانه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باز بود كه آن حضرت همواره از اين روزنه ، از دخترشان خبر گرفته و احوالشان را جويا مي شده اند .
درِ خانه فاطمه ( عليها السلام ) در پايان ديواره غربي حجره و مقصوره كنوني پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يعني به موازات ستون هاي وفود و حرس قرار داشته است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) هر روز به ويژه هنگام صبح بر در اين خانه آمده ، مي فرمودند : « السلام عليكم اهل البيت » ، و در روايتي :
« اَلصَّلاةُ اَلصَّلاةُ اَلصَّلاةُ ( إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ) . ( 2 )
خانه فاطمه امروز در حصار و ديواري است كه در آن محرابي معروف به « محراب فاطمه » قرار دارد ؛ اين خانه پشت منزل پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است . سمهودي گويد : اين مقصوره ، ديواري است كه بر گرد خانه فاطمه ( عليها السلام ) و عايشه كشيده شده است و بين پشت حجره عايشه و محراب مكاني است كه مردم آن را بسيار محترم داشته و از روي آن عبور نمي كنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 238 .
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 219 و 220 .
|
412 |
|
بعضي گفته اند : اين مكان قبر فاطمه ( عليها السلام ) است . ديواره شمالي خانه فاطمه زهرا ( عليها السلام ) به محراب تهّجد ختم مي شود كه اكنون همان ضلع شمالي ضريح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و قفسه هاي قرآن در آن جا نصب شده است . ( 1 )
خلاصه خانه آن حضرت در كنار ستون « مربعة القبر » يا مقام جبرئيل بوده است . ( 2 )
موقعيت كنوني خانه حضرت زهرا ( عليها السلام )
موقعيت كنوني خانه در داخل حجره و مرقد شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و قابل رؤيت نيست ، كه از مجموع به حجره طاهره ، تعبير مي شود كه مساحت آن حدود دويست و چهل متر مربع است . يعني شانزده در پانزده متر ، گنبد سبز بر روي حجره طاهره قرار دارد . ( 3 )
دري كه الان در سمت باب جبرئيل به عنوان در خانه فاطمه ( عليها السلام ) مشهور است ، مكان حقيقي و اصلي در خانه فاطمه نيست و در دوران هاي بعدي باز شده است . سمهودي مي گويد : درِ خانه فاطمه ( عليها السلام ) به موازات ستون حرس و در سمت مغرب حجره پيامبر قرار داشته و طبق روايات موجود ، درِ خانه فاطمه ( عليها السلام ) مشهور است ، خارج از مسجد و داخل در قسمت توسعه هاي اموي ها است .
در هر حال همين خانه بود كه خداوند به پيامبرش دستور فرمود تا كليه درهايي كه به مسجد باز مي شد ، جز در اين خانه ، همه را ببندند .
« سَدَّ الاَبوابَ إلاّ بابَ عَلِيٍّ ( عليه السلام ) » وقتي بسياري از صحابه در اين مورد سئوال كردند ، آن حضرت فرمود : « من به اين كار مأمور شده ام . » ( 4 )
اين درها تا سال دوم هجري به داخل مسجد باز بود ، و پس از آن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « سَدَّ الاَبوابَ اِلاّ بابَ عَلِيٍّ ( عليه السلام ) » اين روايت را شمار فراواني از صحابه مانند ابن عباس ، زيدبن ارقم و . . . نقل كرده اند . ( 5 )
خانه فاطمه در داخل مسجد قرار مي گيرد
در زمان تخريب ، فاطمه صغري ( عليها السلام ) دختر امام حسين ( عليه السلام ) با شوهرش حسن بن حسن بن علي ( عليهم السلام )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، صفحه 240 .
2 . همان ، صفحه 242 .
3 . سرزمين نام ها و نشان ها ، صفحه 135ـ136 .
4 . تذكرة الخواص ، ص 24 ، تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 241 .
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 241 .
|
413 |
|
در خانه حضرت فاطمه ( عليها السلام ) زندگي مي كردند . وي حاضر به واگذاري خانه اش براي توسعه مسجد نشد . زماني كه خبر به وليد رسيد ، دستور داد تا به زور آن را تخريب و داخل مسجد كردند و پول آن را از بيت المال دادند .
فاطمه صغري به اجبار اين خانه را ترك كرد و به محلّي در نزديكي حرّه رفت .
نوشته اند كه در آن جا ، در نقطه اي دو ركعت نماز خواند و دعا كرد و سپس خانه اي بنا كرد و چاه آبي كند كه تا قرن سيزدهم به نام « بئر السيده فاطمة بنت الحسين » شهرت داشته و برقرار بوده است . ( 1 ) محل آن در مناخه در نزديكي مسجد غمامه و مسجد امام علي ( عليه السلام ) بوده كه در توسعه جديد از ميان رفته است . ( 2 )
فضيلت نماز در خانه فاطمه ( عليها السلام )
در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده كه از آن حضرت سئوال شد :
« الصَّلَاةُ فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ ( عليها السلام ) مِثْلُ الصَّلَاةِ فِي الرَّوْضَةِ ؟ » .
آيا نماز خواندن در خانه فاطمه مانند نماز خواندن در روضه است ؟
حضرت فرمود :
« وَأَفْضَلُ » ( 3 )
بلكه افضل است .
در سمت جنوبي و قبله خانه ، محرابي است كه در كنار ستوني ساخته شده است . مطابق گزارشي كه دويست سال پيش نوشته شده ، زمين محراب گودال مانندي بوده كه سنگ فرش بوده است . ( 4 )
اين محل را براساس آن نظر كه حضرت در خانه اش بوده ، محل قبر آن بزرگوار مي دانند . اكنون كه بيت آن حضرت در داخل ضريح مشبّك قرار گرفته ، دسترسي به اين محراب براي عموم ناممكن است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نزهة الناظرين ، ص 287 .
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 242 .
3 . كافي ، ج 4 ، ص 556 .
4 . نزهة الناظرين ، ص 170 .
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، صفحه 243 .
|
414 |
|
2
†
فتح مكه
بعد از صلح حديبيه ، هم پيمان هاي مشركان مكه دست به پيمان شكني زدند و صلحنامه حديبيه را نقض كردند ؛ هم پيمانان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به آن حضرت شكايت كردند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تصميم گرفت آن ها را ياري كند . از سوي ديگر تمام شرايط براي برچيده شدن كانون بت پرستي و شرك و نفاق كه در مكه به وجود آمده بود فراهم شده بود ، لذا پيامبر به فرمان خدا آماده حركت به سوي مكه شد . ( 1 )
فتح مكه در سه مرحله انجام گرفت
نخست ، مرحله مقدماتي : يعني انتخاب شرايط زماني مساعد و جمع آوري اطلاعات كافي از موقعيت دشمن .
مرحله دوم مرحله انجام بسيار ماهرانه و بدون خونريزي فتح مكه بود
و بالاخره مرحله نهايي پي آمدها و آثار آن بود .
1 - اين مرحله با كمال دقّت و ظرافت انجام گرفت و مخصوصاً رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جاده بين مكه و مدينه را تحت كنترل كامل قرار دادند تا خبر اين آمادگي بزرگ به هيچ و جه به مكّيان نرسد ، لذا مشركان مكه كاملاً غافلگير شدند و همين امر سبب شد كه در آن سرزمين مقدس در اين هجوم عظيم و فتح بزرگ هيچ گونه خوني ريخته نشود .
سرانجام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جانشيني از خود بر مدينه گمارد و روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجري به سوي مكه حركت كرد و پس از ده روز به مكه رسيد .
پيامبر در وسط راه عمويش عباس را ديد كه از مكه به عنوان مهاجرت به سوي او مي آيد . پيامبر به او فرمود : اثاث خود را به مدينه بفرست و خود با ما بيا و تو آخرين مهاجري .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كان خروج رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) من المدينة قاصداً مكة يوم الأربعاء بعد العصر لعشر مضين من رمضان من السنة الثامنة للهجرة ، فصام عليه الصلوة والسلام وصام الناس معه . تاريخ القويم ، ج 1 ، ص 454 .
|
415 |
|
2 - هنگامي كه مسلمانان به نزديكي مكه رسيدند و در بيرون شهر در بيابان هاي اطراف در جايي كه « مرالظهران » ناميده مي شد و چند كيلومتر بيشتر با مكه فاصله نداشت ، اُردو زدند و شبانه آتش هاي زيادي براي ايجاد رعب و وحشت در دل دشمن افروختند . جمعي از اهل مكه اين منظره را ديدند و در حيرت فرو رفتند . ( 1 )
ملاقات عباس و ابوسفيان
هنوز اخبار حركت پيامبر اكرم و لشگر اسلام بر قريش پنهان بود . در آن شب ابوسفيان سركرده مكّيان و بعضي ديگر از سران شرك براي پيگيري اخبار از مكه بيرون آمدند . در اين هنگام عباس عموي پيامبر فكر كرد كه اگر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به طور قهرآميز وارد مكه شود كسي از قريش زنده نمي ماند ، لذا از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اجازه گرفت و بر مركب آن حضرت سوار شد و گفت : مي روم . شايد كسي را ببينم و به او بگويم اهل مكه را از ماجرا با خبر كند تا بيايند و امان بگيرند ، عباس حركت كرد و نزديك آمد . اتفاقاً در اين هنگام صداي ابوسفيان را شنيد كه به يكي از دوستانش به نام « بديل » مي گويد : من هرگز آتشي افزونتر از اين نديدم . . . در اينجا عباس ، ابوسفيان ، را صدا زد . ابوسفيان عباس را شناخت گفت : راستي چه خبر ؟ عباس پاسخ داد : اين رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است كه با ده هزار نفر از سربازان اسلام به سراغ شما آمده اند . ابوسفيان مضطرب شد و گفت : به من چه دستوري مي دهي ؟ ! عباس گفت : همراه من بيا و از رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) امان بگير ، زيرا در غير اين صورت كشته خواهي شد ! به اين ترتيب عباس ، ابوسفيان را همراه خود سوار بر مركب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) كرد و با سرعت به سوي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) برگشت . . . عمر با ديدن ابوسفيان خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و از پيامبر اجازه خواست تا گردن ابوسفيان را بزند ، ولي عباس رسيد ، عرض كرد : اي رسول خدا ! من به او پناه داده ام ، پيغمبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : من نيز فعلاً به او پناه مي دهم تا فردا كه او را نزد من مي آورند . فردا كه عباس او را به خدمت پيامبر خدا آورد ، رسول خدا به او فرمود : واي بر تو اي ابوسفيان ! آيا وقت آن نرسيده است كه ايمان به خداي يگانه بياوري ؟ عرض كرد : آري ، پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا ! من شهادت مي دهم كه خداوند يگانه است و همتايي ندارد ، اگر كاري از بتها ساخته بود من به اين روز نمي افتادم ! فرمود : وقت آن نرسيده است كه بداني من رسول خدا هستم ؟ عرض كرد : پدر و مادرم فدايت باد هنوز شك و شبهه اي در دل من وجود دارد ، ولي سرانجام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير نمونه ، ج27 ، صفحه 403 .
|
416 |
|
ابوسفيان و دو نفر از همراهانش به ظاهر ايمان آوردند و مسلمان شدند . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : ابوسفيان را در تنگه اي كه گذرگاه مكه است ببرند تا لشكريان اسلام از آنجا بگذرند و او ببيند . ( 1 )
عباس عرض كرد : ابوسفيان مرد جاه طلبي است امتيازي براي او قائل شويد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : هر كس داخل خانه ابوسفيان شود در امان است و هر كس در مسجدالحرام پناه ببرد در امان است و هر كس در خانه خود بماند و در را به روي خود ببندد او نيز در امان است . به هر روي هنگامي كه ابوسفيان اين لشكر عظيم را ديد يقين پيدا كرد كه هيچ راهي براي مقابله باقي نمانده است .
ابوسفيان رو به عباس كرد و گفت : سلطنت فرزند برادرت بسيار عظيم شده ، عباس گفت : واي بر تو ! سلطنت نيست ، نبوت است .
سپس عباس به او گفت : با سرعت به سراغ مردم مكه برو و آنها را از مقابله با لشكر اسلام برحذر دار . ابوسفيان وارد مسجدالحرام شد و فرياد زد : اي جمعيت قريش ! محمّد با جمعيتي به سراغ شما آمده كه هيچ قدرت مقابله با آن را نداريد ، سپس گفت : هر كس در مسجدالحرام برود و يا در خانه را به روي خود ببندد ، در امان خواهد بود . بعد فرياد زد : اي جمعيت قريش ! اسلام بياوريد تا سالم بمانيد . همسرش « هند » ريش او را گرفت و فرياد زد : اين پيرمرد احمق را بكشيد ! ابوسفيان گفت : رها كن به خدا قسم ، اگر اسلام نياوري تو هم كشته خواهي شد ، برو داخل خانه باش !
ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مكّه
سپس پيامبر با صفوف لشكريان اسلام حركت كرد تا به منطقه « ذي طوي » رسيد . همان نقطه مرتفعي كه از آنجا خانه هاي مكه نمايان است . ( 2 ) پيامبر ياد روزي افتاد كه به اجبار از مكه مخفيانه بيرون آمد ، ولي مي بيند امروز با عظمت وارد مكه مي شود ، لذا پيشاني مبارك را برفراز جهاز شتر گذاشت و سجده شكر بجا آورد ، سپس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در « حجون » ( يكي از محلات مرتفع مكه كه قبر خديجه در آن است . ) فرود آمد و غسل كرد و با لباس رزم و اسلحه بر مركب نشست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير نمونه ، ج 27 ، ص 405 و 406 .
2 . تاريخ القويم ، ج 1 ، ص 454 .
|
417 |
|
ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مسجد الحرام
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه سوره فتح را قرائت مي فرمود ، وارد مسجدالحرام شد ( 1 ) و تكبير گفت : سپاه اسلام نيز تكبير گفته به گونه اي كه صدايشان تمام دشت و كوه را پر كرد سپس از شتر خود فرود آمد و براي نابودي بت ها نزديك خانه كعبه آمد ، بت ها را يكي پس از ديگري سرنگون مي كرد و مي فرمود : ( جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً ) ( 2 ) ؛ حق آمد و باطل زايل شد و باطل زايل شدني است . چند بت بزرگ بر فراز كعبه نصب شده بود كه دست پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به آنها نمي رسيد ، اميرالمؤمنين ، علي ( عليه السلام ) را امر كرد پاي بر دوش مباركش نهد و بالا رود و بت ها را به زمين افكنده و بشكند . علي ( عليه السلام ) اين امر را اطاعت كرد ، سپس كليد خانه كعبه را گرفت و در را بگشود و عكس هاي پيامبران را كه بر ديوار داخل خانه كعبه ترسيم شده بود محو كرد ( 3 ) .
اقدام كريمانه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله )
بعد از پيروزي درخشان و سريع ، پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) دست در پرده كعبه كرد و رو به اهل مكه كه در آنجا جمع بودند ، فرمود : شما چه مي گوييد ؟ و چه گمان داريد ؟ درباره شما چه دستوري بدهم ؟ عرض كردند : ما جز نيكي از تو انتظار نداريم ، تو برادر بزرگوار و فرزند بزرگوار مايي و امروز به قدرت رسيده اي ، ما را ببخش . اشك در چشمان پيامبر حلقه زد . صداي گريه مردم مكه نيز بلند شد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : من در مورد شما همان مي گويم كه برادرم ، يوسف گفت : « امروز هيچ گونه سرزنشي و توبيخي بر شما نخواهد بود ، خداوند شما را مي بخشد و او ارحم الراحمين است . » ( 4 ) به اين ترتيب همه را عفو كرد و فرمود : همه آزاديد هر جا مي خواهيد برويد . در ضمن پيامبر دستور داد لشگريانش مزاحم هيچ كس نشوند و خوني مطلقاً ريخته نشود ( تنها مطابق روايتي شش نفر را كه افرادي بسيار بد زبان و خطرناك بودند استثنا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نوشته اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با آرامش وارد مسجد الحرام شد و سوار بر شتر پيرامون خانه هفت بار طواف كردند و ركن را با همان چوبي كه در دست داشتند استلام نمودند و به هر يك از 360 بت كه پيرامون كعبه نصب شده و با قلع محكم شده بود مي رسيد با همان چوب اشاره مي كرد ، بت ها بر زمين مي افتاد . . . اگر به روي بتي اشاره مي كرد بر پشت مي افتاد و اگر بر پشت آن اشاره مي كرد به روي مي افتاد . كتاب فارسي الرسالة الاثني عشرية ، مناسك عمره و حج شيعه دوازده امامي ، شيخ بهاء الدين محمد عاملي ، ترجمه محب الاسلام ، از سوي مركز فرهنگي نشر ، 1382 هـ . ش ، ص 56 ، به نقل از سيره ابن هشام ، ج1 ، ص59 .
علامه مجلسي در مزار بحار الانوار ضمن شمردن روزهايي كه زيارت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب در آن روزها مستحب است ، مي گويد : روز بالا رفتن علي ( عليه السلام ) بر شانه رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي افكندن بت ها كه روز بيستم ماه رمضان است و روز فتح مكه . همان ، به نقل از بحار ، ج 22 ، ص 84 ـ 85 .
2 . سوره اسراء ، آيه 81 .
3 . تفسير نمونه ، ج 27 ، ص 407 .
4 . سوره يوسف ، آيه 92 .
|
418 |
|
كرده بود ) هنگامي كه شنيد سعد بن عباده پرچمدار لشكر ، شعار انتقام را سر داده و مي گويد : « اليوم يَوم المَلحَمه » ؛ امروز روز انتقام است ، پيغمبر به علي ( عليه السلام ) فرمود : بشتاب پرچم را بگير ، تو پرچمدار باش و شعار « اليوم يوم المرحمة » ؛ امروز روز عفو و رحمت است . ( 1 ) را سربده .
به اين ترتيب مكه بدون خونريزي فتح شد و جاذبه اين عفو و رحمت اسلامي كه هرگز انتظار آن را نداشتند ، چنان در دلها اثر كرد ، كه مردم گروه گروه آمدند و مسلمان شدند . در بعضي از تواريخ آمده است پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه در كنار كعبه ايستاده بود فرمود :
« لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ وَحْدَه ، اَنْجَزَ وَعْدَه وَنَصَرَ عَبْدَه و هَزَمَ الاَْحْزاب وَحْدَهُ اَلا اِنَّ كُلَّ مال أَوْ مَأْثَرَة أَوْ دَم يَدّعي تَحْتَ قَدَمي هاتَينِ الاَسدانة الْكَعْبَة » ( 2 ) .
معبودي جز خدا نيست ، يگانه است يگانه ، سرانجام به وعده خود وفا كرد ، و بنده اش را ياري نمود ، و خودش به تنهايي تمام احزاب را درهم شكست . اي مردم ! بدانيد هر مالي ، هر امتيازي ، هر خوني مربوط به گذشته و زمان جاهليت است همه در زير پاهاي من قرار گرفته ، يعني همه امتيازات عصر جاهليت ، باطل شده است . لذا تمام پرونده هاي گذشته بسته مي شود ، جز پرده داري كعبه .
3
†
فدك
فدك يكي از دهكده هاي آباد اطراف مدينه در حدود 140كيلومتري نزديك خيبر بود كه سال هفتم هجرت كه قلعه هاي خيبر يكي پس از ديگري در برابر رزمندگان اسلام سقوط كرد و قدرت مركزي يهود در هم شكست ، ساكنان فدك از در صلح و تسليم در برابر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درآمدند ، و نيمي از زمين و باغ هاي خود را به آن حضرت واگذار كردند و نيم ديگري را براي خود نگه داشتند و در عين حال ، كشاورزي سهم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را نيز بر عهده گرفتند و در برابر زحماتشان حقي از آنان مي بردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير نمونه ، ج 27 ، صفحه 409 .
2 . بحار الانوار ، ج21 ، ص 105 .
|
419 |
|
با توجه به آيه « فيء » ( 1 ) سوره حشر ، اين زمين مخصوص پيامبر گرامي اسلام بود و مي توانست در مورد خودش يا مصارف ديگري كه در آيه 7 اشاره شده ، مصرف كند . ( 2 ) لذا پيامبر آن را به دخترش فاطمه عليها سلام الله بخشيد و اين سخني است كه بسياري از مورخان و مفسران شيعه و اهل سنت به آن تصريح كرده اند از جمله در « تفسير دُرالمنثور » از ابن عباس نقل شده ، هنگامي كه آيه ( وَءَاتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ ) ( 3 ) ؛ و حق خويشاوندان را بپرداز . نازل شد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فدك را به فاطمه بخشيد . ( 4 )
و در كتاب كنزالعمال كه در حاشيه مسند احمد آمده و در مسأله صله رحم از « ابوسعيد خدري » نقل شده ، هنگامي كه آيه فوق نازل شد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فاطمه ( عليه السلام ) را خواست و فرمود :
« يا فاطِمَة لَكَ فَدَك ؛ اي فاطمه ، فدك از آن تواست . »
همچنين محققان ديگري از جمله ابن ابي الحديد نيز در شرح نهج البلاغه داستان فدك را به طور مشروح ذكر كرده اند .
ولي بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كساني كه وجود اين قدرت اقتصادي را در دست همسر علي ( عليه السلام ) مزاحم قدرت سياسي خود مي ديدند و تصميم داشتند ياران علي ( عليه السلام ) را از همه نظر منزوي كنند ، به بهانه حديث مجعول « نَحْنُ مَعاشِرَ الاَْنْبياء لانُوَرِّث » ؛ ما گروه پيامبران ، ارث بجا نمي گذاريم . آن را مصادره كردند ، و با اينكه فاطمه ( عليها السلام ) رسماً متصرف آن بود و كسي از « ذواليد » مطالبه شاهد و بينّه نمي كند ، از او شاهد خواستند . حضرت فاطمه ( عليها السلام ) نيز اقامه شهود كرد ، كه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) شخصا فدك را به او بخشيده اما با اين همه اعتنا نكردند . در دوران هاي بعد هر يك از خلفا كه مي خواستند تمايلي به اهل بيت نشان دهند ، فدك را به آنها باز مي گرداندند ، اما چيزي نمي گذشت كه ديگري آن را مجدداً مصادره مي كرد ، و اين عمل بارها در زمان خلفاي « بني اميه » و « بني عباس » تكرار شد .
داستان فدك و حوادث گوناگوني كه در رابطه با آن در صدر اسلام و در دوران هاي بعد روي داد از دردناك ترين و غم انگيزترين و در عين حال عبرت انگيزترين فرازهاي تاريخ اسلام است .
قابل توجه اينكه محدث اهل سنت ؛ مسلم بن حجاج بن نيشابوري دركتاب معروفش « صحيح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . « سوره حشر ، آيه6 » اموالي كه تحت عنوان « فيء » در اختيار رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان رهبر حكومت اسلامي قرار مي گرفت ، اموال فراواني بود كه شامل كليه اموالي مي شد كه از غير طريق جنگ در اختيار پيامبر واقع مي شد ، اين اموال مي توانست نقش مهمي در تعديل ثروت در محيط اسلامي ايفا كند چرا كه بر خلاف سنت جاهلي هرگز در ميان ثروتمندان تقسيم نمي شد ، بلكه مستقيماً در اختيار رهبر مسلمانان بود ، و او با توجه به اولويت ها آن را تقسيم مي كرد .
2 . سوره حشر آيه 7 ( ما أَفاءَ اللهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْل وَلا رِكاب . . . )
3 . سوره روم ، آيه 38 .
4 . « اعطي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فاطمة فدكاً . »
|
420 |
|
مسلم » ( 1 ) داستان مطالبه حضرت فاطمه ( عليها السلام ) فدك را از خليفه اول مشروحاً ذكر نموده و از عايشه نقل مي كند كه بعد از امتناع خليفه از تحويل دادن فدك به فاطمه ( عليها السلام ) ، آن حضرت از او غضبناك گرديد و تا هنگام وفات يك كلمه با او سخن نگفت . ( 2 )
4
†
فسوق
از محرمات احرام است كه فقهاي عالي مقام با استناد به آيات و روايات بدان اشاره كرده اند . در آيه شريفه آمده است :
( فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ ) ( 3 ) ؛ كساني كه ( با بستن احرام و شروع مناسك حج ) حج را بر خود فرض كرده اند ، بايد بدانند كه در حج ، آميزش جنسي با زنان ، و گناه و جدال نيست .
معناي فسق
فسق در اصل يعني برهنه شدن و از پوست درآمدن خرما ( 4 ) و در اصطلاح شرع ، خارج شدن از منع شرعي و اعم از كفر است و نيز به گناه كم و زياد اطلاق مي شود . اما متعارف آن است كه گناه زياد باشد ؛ لذا اغلب به كسي فاسق مي گويند كه ابتدا به احكام شرع پايبند و اقرار داشته باشد و سپس به تمام يا برخي آنها اخلال كند و از حيطه آن بيرون آيد . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 138 .
2 . تفسير نمونه ، ج 23 ، ص 511 .
3 . سوره بقره ، آيه 197 .
4 . ( مفردات ، ماده فسق ، ص 394 ) مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد : « والفسوق : هو الخروج عن الطاعة ؛ فسوق به معناي خارج شدن از طاعت است . » الميزان ، ج2 ، ص 79 . در برخي از تعابير ، فسوق به معناي معاصي آمده است ؛ ( شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 348 . )
5 . فرهنگ نامه موضوعي قرآن كريم ، ج 2 ، ص 2470 ؛ « الفسوق الكذب كما جاءت به الروايه عنهم ( عليهم السلام ) ولا فسوق اي لا خروج عن حدود الشرع . » ( مجمع البحرين ، ج5 ، ص 228 ) ، « الفسق ، العصيان و الترك لامر الله عزوجل والخروج عن طريق الحق وقيل الفسوق الخروج عن الدين و كذلك الميل الي المعصيه كما فسق ابليس عن امر ربه . » ، ( لسان العرب ، ج 10 ، ص 308 . )
|
421 |
|
در ارتباط با معناي فسق گفته شده است : فسق به معناي انحراف از مسير حق است و هر نوع انحراف را شامل مي شود .
ارباب لغت مي گويند : « فسق ، اي خرج عن الطاعة » ( 1 )
فسوق در لسان روايات
از امام صادق ( عليه السلام ) در مورد آيه شريفه ( فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ ) سؤال كرده اند آن حضرت در مورد فسوق فرموده اند : « و الْفسوق ، الكذب والسباب » ( 2 ) ؛ مراد از فسوق در آيه شريفه دروغ گفتن و سبّ كردن است .
بر اساس برخي روايات ، فسوق ، محدود به « دروغ ، فحش و فخر فروشي » است . امام كاظم ( عليه السلام ) مي فرمايد : « الفسوق الكذب و المفاخرة » ( 3 )
در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) در مورد معناي ( وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ ) ( 4 ) سؤال شد ، فرمود :
« فَاِنَّ تَمَامُ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ أَنْ لَا يَرْفُثَ وَلَا يَفْسُقَ وَلَا يُجَادِلَ ( 5 ) ؛ تمام شدن حج و عمره به اين است كه جماع و فسق و جدال نباشد .
از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده :
« مَنْ حَجَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ فَلَمْ يَرْفُثْ وَلَمْ يَفْسُقْ خَرَجَ مِنْ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ ( 6 ) ؛ هر كس براي خداي عز و جل حج كند و جماع و فسق نداشته باشد ، همچون روزي كه مادرش او را زاييده ، باز مي گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . پيش در آمدي برفرهنگ نامه اسرار و معارف حج ، معاونت امور روحانيون بعثه مقام معظم رهبري ، ص 136 .
2 . قال ابوعبدالله ( عليه السلام ) اذا احرمت فعليك بتقوي الله وذكر الله كثيراً وقلّة الكلام الا بخير فان تمام الحج و العمرة ان يحفظ المرء لسانه الاّ من خير كما قال الله عزوجل فان الله يقول فمن فرض فيهن الحج فلا رفث ولافسوق ولاجدال في الحج . الرفث الجماع والفسوق الكذب والسباب والجدال قول الرجل لا والله ، بلي والله . كافي ، ج 4 ، ص 338 . مرحوم شيخ طوسي ( ره ) مي فرمايد : روي اصحابنا انه ا راد الكذب و الاولي ان تحمله عليه المعاصي التي نهي المحرم عنها . پيش درآمدي بر فرهنگ نامه اسرار و معارف حج ، ص 136
3 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ابواب تروك الاحرام ، ج4 .
4 . سوره بقره ، آيه 196 .
5 . وسائل الشيعه ، ج 14 ، صفحه 316 ؛ بحارالانوار ، ج 93 ، ص 173
6 . شفاء الغرام ، ج 1 ص 348 ، كتاب عوالي اللآلي ، ج 1 ، ص 426 ، روايت را اين گونه نقل مي كند كه : مَنْ حَجَّ هَذَا الْبَيْتَ فَلَمْ يَرْفُثْ وَلَمْ يَفْسُقْ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ من حج هذا البيت فلم يرفث ولم يفسق خرج من ذنوبه كيوم ولدته امه .
|
422 |
|
نظريه فقهي
فسوق ، اختصاص به دروغ گفتن ندارد ، بلكه فحش دادن و فخر كردن به ديگران نيز فسوق است . ( 1 ) برخي از فقها معتقدند مراد از فسوق در آيه مباركه ( فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ ) ؛ دروغ و دشنام است و فخر كردن حرام هم ملحق به فسوق است . فخر در صورتي كه مستلزم اهانت به ديگران نباشد حرام نيست . ( 2 )
مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد : دشنام دادن و فخر فروشي نيز از مصاديق فسوق است . ( 3 )
5
†
فضليت ختم قرآن در مكه
از جمله مناظر زيبايي كه در حرمين شريفين ، خصوصاً در مكه و مسجدالحرام با آن مواجه مي شويم ، برخورد با انبوه كساني است كه مدت ها و ساعات زيادي با اشتياق فراوان به قرائت قرآن مشغولند ، از اهل بيت ( عليهم السلام ) رواياتي درباره فضيلت تلاوت قرآن در مكه نقل شده كه چند نمونه آن را ملاحظه مي فرماييد :
1 ـ امام سجاد ( عليه السلام ) فرمودند : « مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ لَمْ يَمُتْ حَتَّي يَرَي رَسُولَ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَيَرَي مَنْزِلَهُ فِي الْجَنَّةِ ( 4 ) ؛ هر كس در مكه ختم قرآن كند ، نميرد تا آنكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را ببيند و جايگاهش را در بهشت بنگرد .
2 ـ امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : « مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ مِنْ جُمُعَة إِلَي جُمُعَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ أَوْ أَكْثَرَ وَخَتَمَهُ فِي يَوْمِ جُمُعَة كُتِبَ لَهُ مِنَ الأَجْرِ وَالْحَسَنَاتِ مِنْ أَوَّلِ جُمُعَة كَانَتْ فِي الدُّنْيَا إِلَي آخِرِ جُمُعَة تَكُونُ فِيهَا وَإِنْ خَتَمَهُ فِي سَائِرِ الْأَيَّامِ فَكَذَلِكَ » ( 5 ) ؛ هر كس كه در مكه از جمعه تا جمعه يا در كمتر يا بيشتر از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مناسك محشي ، ص 180 ، مسأله 372 .
2 . مناسك محشي ، پاورقي صفحه 181 به نقل از مناسك حج ، حضرت آيت الله خويي ، مسأله 249 .
3 . فرهنگ جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره نبوي ، ص 304 .
4 . « الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة » ص 47 به نقل از كتاب « تهذيب شيخ طوسي » ج 5 ، ص 468 .
5 . الحج و العمرة في الكتاب و السنة ص 47 و 48 به نقل از كافي ج 2 ، ص 612 و ثواب الأعمال ص 125 .
|
423 |
|
آن قرآن را ختم كند و پايان آن روز جمعه باشد ، براي او پاداش و حسنات از اولين جمعه اي كه در دنيا خواهد بود ، نوشته مي شود ، اگر در روزهاي ديگر نيز ختم كند همين طور است .
6
†
فضيلت حج
از حضرت امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده است كه فرمودند : چون حضرت موسي حجّ گزارد ، جبرئيل نازل شد . موسي به او گفت : كسي كه با نيتّي صادق و خرجي پاك و حلال اين خانه را زيارت كند ، چه پاداشي دارد ؟ جبرئيل به سوي خدا بازگشت ، خداوند وحي كرد كه به او بگو : او را در ملكوت اعلي ، همراه پيامبران ، صديقان ، شهيدان و صالحان قرار مي دهد و اينان چه رفيقان و همراهان خوبي اند . ( 1 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به كاروان شترهاي حُجّاج نگاه كرد و فرمود : هيچ گامي برنمي دارند ، مگر آنكه بر ايشان حسنه نوشته مي شود و هيچ گامي نمي گذارند مگر آنكه گناهي از آنان محو مي شود و هرگاه اعمال حج خود را به پايان برند ، به آنان گفته مي شود : بنايي ساختيد ، پس ويرانش نكنيد ، گناهان گذشته شما بخشيده شد ، براي آينده كار نيك انجام دهيد . ( 2 )
روايتي زيبا و جالب از امام صادق ( عليه السلام )
« أَنّ رَسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) لَقيه اَعرابي فَقالَ : يا رسول الله ! اِنّي خَرَجتُ اُريدُ الحَجّ فَفاتَني وَاَنا رَجل ميّل فَمُرني اَن اَصنَعَ في مالي ما اَبلُغُ بِه مِثلَ اَجرِالحاجّ ، قال فالتَفتَ اِلَيهِ رَسولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) فَقال : اُنظُر اِلي اَبي قُبَيس فَلَو اَنَّ اَباقُبَيس لَكَ ذَهَبه حمراء اَنفَقتَهُ في سَبيل الله ما بَلَغتَ ما يَبلُغُ الحاجُّ ثم قالَ : اَنَّ الحاجَّ اِذا أَخَذَ في جَهازِهِ لَم يرفع شيئا ولم يَضَعهُ اِلاّ كَتَبَ لَهُ عَشرُ حَسنات وَمَحا عَنهُ عَشرُ سَيئات و رَفَعَ لَهُ عَشرُ دَرَجاتِ فَاِذا رَكِبَ بَعيرهُ لَم يَرفَع خُفَّا وَلَم يَضَعهُ اِلاَّ كَتَبَ الله لَهُ مِثل ذلك فَاِذا طافَ بِالبَيت خَرَجَ مِن ذنوبه فَاِذا سَعي بَينَ الصفا و المروه خَرَج من ذنُوبه فاذا وَقَفَ بعرفات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج و عمره در قرآن و حديث ، حجة الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري ، ص 223 .
2 . همان ، ص 217 .
|
424 |
|
خَرَج مِن ذنوبِهِ فَاذا رمي الجمار خرج من ذنوبه ( قال : فَعَدَّدَ رسولُ الله كذا و كذا موقفاً اذا واقَفَها الحاجُّ خَرَجَ مِن ذنوبه ) ثم قال : اَنّي لَكَ اَن تَبلُغَ ما تَبلُغُهُ الحاجّ .
قال ابوعَبدالله ( عليه السلام ) : ولا يُكتَبُ عَليه الذُّنُوب اَربَعَة اَشهُر و يُكتَبُ له الحسنات اِلاّ ان يَاتي بكبيرة ( 1 ) »
از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود : مردي از صحرانشينان عرب ، پيامبر اكرم را ديد ، عرض كرد : يا رسول الله ! من از اهل و عيالم جدا شده و آهنگ حجّ كردم ، اما فرصت را از دست دادم و نتوانستم به اين زيارت مشرف شوم . من مرد ثروتمندي هستم ، دستور بده تا به وسيله مال و ثروتم كاري كنم كه اجر اين عبادت نصيبم شود . امام ( عليه السلام ) فرمودند : رسول خدا به او توجه كرده ، فرمودند : به كوه ابوقبيس نگاه كن ، اگر اين كوه تماماً طلاي سرخ باشد و از آن تو باشد ، و در راه خدا انفاقش كني ، نمي تواني به ثوابي كه متوجه يك حجّ گزار شده است نائل شوي ، سپس فرمودند :
حج گزار هنگامي كه اقدام به آماده شدن براي سفر حج مي كند هيچ چيزي را از زمين بلند نكرده و برزمين نمي گذارد مگر ده حسنه برايش نوشته مي شود و ده گناهش محو مي شود و مقامش در پيشگاه خداوند ده درجه بالا مي رود .
هنگامي كه خانه خدا را طواف كرد ، از گناهانش بيرون مي رود .
هنگامي كه سعي بين صفا و مروه را به جاي آورد ، از گناهانش بيرون مي رود .
هنگامي كه در عرفات توقف كرد ، از گناهانش بيرون مي رود .
هنگامي كه سنگ را به سوي شيطان افكند ، از گناهانش بيرون مي رود .
امام ( عليه السلام ) فرمود : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هم چنان مواقف مختلف حجّ را برشمرد و در مورد هر يك فرمود كه حج گزار از گناهش بيرون مي رود ، سپس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : تو چگونه مي تواني به چنين پاداشي دست يابي ؟ آنگاه امام ( عليه السلام ) فرمود : گناهان او تا چهار ماه نوشته نمي شود و برايش اعمال نيكو مي نويسند ، مگر اينكه مرتكب گناه كبيره شود . ( 2 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حديثي فرمودند :
« لَيْسَ لِلْحَجَّةِ الْمَبْرُورِ ثَوابٌ اِلاّ الْجَنَّة » ( 3 ) ؛ پاداش حج نيكو جز بهشت نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محجة البيضاء ، ج 2 ، كتاب اسرار الحج ، ص 147 ، تهذيب ، ج5 ، ص 19
2 . اين حديث ، در ساير متون روايي آمده است ، با دو تفاوت اساسي ؛ يكي اين كه متن حديث ، كمي فرق دارد و ديگري اين كه بخش دوم حديث يعني از « ثم قال : انّ الحاج اذا اخذ في جهازه . . . » در ساير متون نيامده است . از اين روي مناسب است كه از متن حديث نيز بهره مند شويم .
3 . الحج و العمرة في الكتاب والسنه ، صفحه 65 ، به نقل از كتاب مجمع الزوائد ، ج 3 ، ص 207 .
|
425 |
|
از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود : « حَجَّةٌ مَقْبوُلَةٌ خَيْرٌ مِنَ الدُّنيا وَما فيها » ( 1 ) ؛ يك حج قبول شده بهتر است از همه دنيا و آنچه در آن است .
امام صادق ( عليه السلام ) از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل فرموده كه آن حضرت فرمود : « اَلْحَجَّةُ ثَوَابُهَا الْجَنَّةُ وَالْعُمْرَةُ كَفَّارَةٌ لَكُلِّ ذَنْب » ( 2 ) ؛ ثواب حج بهشت است و عمره كفّاره همه گناهان است .
مرگ در مسير حج
گرچه عزيمت به خانه خدا و انجام اعمال حج و سختي ها و رنج هاي اين سفر معنوي حتي با سال هاي اخير ، از جهات مختلف متفاوت بوده و قابل مقايسه نيست و همه ساله دولت عربستان و تمام كشورهاي اسلامي براي آرامش و آسايش هر چه بيش تر زائرين حرمين شريفين برنامه ريزي نموده و تدابير لازم را اتخاذ مي نمايند . لكن با تأسف تعدادي از عزيزان در طي اين سفر پيمانه عمرشان به پايان رسيده ، دعوت حق را اجابت مي نمايند . و البته كم نيستند افرادي كه از خداوند درخواست مي نمايند كه پايان عمرشان را در يكي از اين دو مكان مقدس ( مكه يا مدينه ) قرار دهد . در اين زمينه مي توان به رواياتي اشاره كرد :
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« الْحَاجُّ وَالْمُعْتَمِرُ فِي ضَمَانِ اللَّهِ فَإِنْ مَاتَ مُتَوَجِّهاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَإِنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَثَهُ اللَّهُ مُلَبِّياً وَإِنْ مَاتَ بِأَحَدِ الْحَرَمَيْنِ بَعَثَهُ اللَّهُ مِنَ الْ آمِنِينَ وَإِنْ مَاتَ مُنْصَرِفاً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ جَمِيعَ ذُنُوبِهِ » . ( 3 )
كسي كه به قصد حج و عمره به سوي مكه برود در پناه خدا خواهد بود ، پس اگر در حال رفتن به خانه خدا بميرد ، خداوند گناهان گذشته اش را مي بخشد و چنانچه در حال احرام بميرد ، خداوند او را تلبيه گويان از قبر برانگيزاند و اگر در حرم مكه يا مدينه بميرد خداوند او را مبعوث فرمايد در حالي كه ايمن از عذاب قبر و آسوده خاطر باشد و اگر در حال مراجعت بميرد خدا جميع گناهانش را بيامرزد .
حضرت علي ( عليه السلام ) در روايتي فرمود :
« من بهشت را براي شش نفر از اهل ايمان تضمين مي كنم ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحار ، ج 99 ، صفحه 11 .
2 . كافي ، ج 4 ، ص 253 .
3 . كافي ، ج 4 ، ص 256 ، قبل از حج بخوانيد ، آيت الله افتخاري ، ص 72 .