بخش 18

فضیلت روضه مطهره فلسفه حج فلسفه حج در نگاه امام خمینی رحمه‏الله فلسفه حج در نگاه مقام معظم رهبری ـ دامت برکاته ـ حرف ( ق ) قبرستان ابوطالب قبله واحد قربانی قرن المنازل قریش حرف ( ک ) کعبه


426


1 ـ كسي كه در راه دستگيري فقراء و كمك به بينوايان بميرد.

2  ـ كسي كه در راه عيادت بيماران و سركشي به مريض هاي مؤمنين بميرد.

3 ـ كسي كه در راه پيكار و جهاد با دشمنان خدا كشته شود.

4 ـ كسي كه به قصد طواف و زيارت خانه خدا بيرون رود و مرگ او را فرا گيرد.

5 ـ كسي كه بعد از فرايض جمعه بيرون رود و در حال طاعت بميرد.

6 ـ كسي كه براي تشييع جنازه مسلمانان و برادران ديني خارج شود و با مرگ خود روبرو شود.»

 

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: «هر كس در حال احرام بميرد، لبيك گوي برانگيخته مي شود.»(1)

 

ملاحظه بخشي از روايات

ابن عباس مي گويد: مرد محرمي را مركبش به زمين زد و در اثر شكستن گردنش، از دنيا رفت. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: او را با آب و سدر غسل دهيد و در همان لباس احرامش كفن كنيد و سر و صورتش را نپوشانيد، همانا او روز قيامت لبيك گويان برانگيخته مي شود.(2)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند: كسي كه در اين مسير (راه كعبه) از دنيا برود، به حج آمده باشد يا عمره، او را براي حساب محشر نمي آورند و به او گفته مي شود وارد بهشت شو.(3)

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: كسي كه در مسير مكه بميرد، چه در رفتن و چه در بازگشت، از هول عظيم قيامت ايمن خواهد بود(4).

در روايتي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آمده است:

 

«مَنْ مَاتَ فِي أَحَدِ هَذَيْنِ الْحَرَمَيْنِ حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَي مِنَ الآمِنِينَ»(5); كسي كه در يكي از دو حرم خدا و رسول او بميرد، خداوند او را در قيامت جزء كساني كه امنيت دارند برمي گزيند.

 

از امام صادق(عليه السلام) روايت شده: «مَنْ ماتَ فِي الْمَدينَةِ بَعَثَهُ اللهُ فِي الاْمِنِينَ...(6); كسي كه در مدينه بميرد، خداوند او را در رديف كساني كه داراي امنيت هستند بر مي گزيند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قبل از حج بخوانيد، آيت الله افتخاري، ص 73.

2 . الحج و العمرة في الكتاب و السنة، ص 158، صحيح مسلم، ج 2، ص 866.

3 . همان، ص 158، عوالي اللئالي، ج 1، ص 96.

4 . همان، ص 158 و 159، كافي، ج 4، ص 263.

5 . من لايحضره الفقيه، ج دوّم، ص 168، شفاءالغرام، ج 1، ص 161.

6 . كافي، جلد چهارم، صفحه 558.


427


از پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود:

 

«ايّما مسلم خرج من بيته حاجاً الي بيت الله الحرام، ثُمَّ نَزَلَ به الموت قبل بلوغه، أوجب الله الجّنة»(1); هر مسلماني كه از خانه براي انجام حج خارج شود و در اين مسير مرگش فرا برسد، خداوند بهشت را بر او واجب مي گرداند.

 

پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) فرمودند: «من خرج معتمراً فمات، كتبَ لهُ أَجْرُ المعتمر الي يوم القيامة»(2); هر كس به قصد عمره خارج شود و بميرد، خداوند تا روز قيامت براي او در نامه عملش عمره ثبت مي كند.

 

 

7

 

فضيلت روضه مطهره

 

«روضة النبي»، يكي از بهترين مكان هاي روي زمين است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) همه روزه پنج بار در آن اقامه نماز جماعت نموده و مردم را موعظه كرده است.

 

«والروضة الشريفة في غرب المقصورة الشريفة ـ و هي مساحة ما بين قبر الشريف و منبر الرسول صلوات الله و سلامه عليه ـ لقوله ما بين قبري و منبري روضة من رياض الجنة و في رواية: «ما بين بيتي و منبري...» و هي تبلغ (22) متر طولاً في نحو 15 عرضاً.»(3)

 

از آن حضرت، احاديث زيادي در فضيلت اين محل روايت شده كه آن را قطعه اي از بهشت دانسته اند.(4)

اصطلاح روضه و نام گذاري اين مكان مقدس، بدين اسم بر گرفته از گفتار رسول خدا و از متن احاديثي است كه از آن بزرگوار نقل گرديده است.

در فضيلت روضه مطهره، احاديث زيادي از طريق شيعه و سني از پيامبر(صلي الله عليه وآله)نقل شده است.(5) در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحج و العمرة في الكتاب والسنة، ص 158، تهذيب، ج 5، ص 23.

2 . منتخب احاديث عمره، حجة الاسلام و المسلمين سيد علي قاضي عسكر، ص 30، به نقل از معجم الاوسط طبراني 5/282/5321.

3 . تاريخ القويم، ج 1، صفحه 247.

4 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 217.

5 . فصلنامه ميقات حج، شماره 26، صفحه 97.


428


اين جا به چند نمونه اشاره مي شود:

 

1 ـ مرحوم كليني روايتي را از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه حضرت فرمودند: «مَا بَيْنَ بَيْتِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ(1); بين خانه و منبر من باغي از باغ هاي بهشت است.»

2 ـ در روايت ديگري از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) نقل شده است: «مَا بَيْنَ حُجْرَتي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ(2); بين حجره من و منبر من باغي از باغ هاي بهشت است.»

3 ـ و در روايت ديگر فرموده اند: «مَا بَيْنَ قَبْرِي وَ مِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ(3); بين قبر من و منبر من باغي از باغ هاي بهشت است.»

4 ـ همچنين از آن حضرت نقل شده است: «إِنَّ مِنْبَرِي عَلَي تُرْعَة مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ(4); منبر من در كنار نهري از نهرهاي بهشت است.

 

حدود روضه از نظر اهل سنّت

آنچه اهميت دارد محدوده روضه است كه در ميان اهل سنت سه وجه يا سه نظريه وجود دارد.

نظريه اول: حدود روضه در طرف شرق مسجد، از محدوده بيت رسول خدا تا محدوده منبر ادامه مي يابد و عرض آن در طرف «بيت» محاذي آن و وسيعتر است و هر چه به طرف منبر امتداد پيدا كند از وسعت آن كاسته مي شود تا به حد منبر مي رسد. بنابراين نظريه، روضه داراي مساحتي مثلثي شكل است و رأس آن منبر و قاعده آن را بيت تشكيل مي دهد.

نظريه دوم: روضه شامل تمام مساحت مسجدالنبي(صلي الله عليه وآله) است كه در زمان آن حضرت احداث شده است.

نظريه سوم: اينكه روضه نه همه مسجد است، و نه آن بخش مثلثي شكل، بلكه از طرف شرق از حجره رسول خدا(صلي الله عليه وآله) شروع و در همان حدود به موازات حجره تا محاذي منبر امتداد پيدا مي كند و در جنوب و شمال، از ديوار محراب پيامبر شروع و تا ستون سوم در سمت شمال را شامل مي شود بنابراين قول، روضه به شكل مربع مستطيل است. در ميان علماي اهل سنت اين نظر اخير مشهورتر از دو نظريه فوق است.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي، ج 4، صفحه 554.

2 . كنز العمال، ج 12، ص 260.

3 . همان، ج 12، ص 26.

4 . كافي، ج 4، ص 555; بحارالانوار، ج 94، ص 146; وسائل الشيعة، ج 14، ص 345

5 . فصلنامه ميقات حج، شماره 26، ص 99 و 100.


429


 

حدود روضه از ديدگاه شيعه

نظريه شيعه در محدوده روضه، هم در طول و هم در عرض، با اقوال اهل سنت متفاوت است. طبق رواياتي كه از ائمه هدي(عليهم السلام) نقل شده: روضه، نه همه فضاي مسجد است و نه فقط آن بخش از مسجد كه در دو قول گذشته اهل سنت نقل كرديم.

محدوده روضه از ديوار محراب در جنوب، كه امروزه با نرده هاي فلزي مشخص است، آغاز و در شمال به چهارمين ستون منتهي مي گردد، يعني يك ستون بيش از آنچه اهل تسنن مي گويند و حد دوم آن در شرق، داخل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بيت فاطمه زهرا(عليها السلام)است و در سمت غرب محاذي منبر شريف مي باشد.(1)

شايان ذكر است، دلايل و شواهدي كه اين نظريه را تأييد و برجسته مي كند; رواياتي است كه از امامان معصوم(عليهم السلام) رسيده است; و در واقع منابع و مستندات اين نظريه به شمار مي روند.(2)

 

 

8

 

فلسفه حج

 

مراسم پرشكوه حج همچون عبادات ديگر داراي بركات و آثار فراواني در فرد و جامعه اسلامي است كه اگر طبق برنامه صحيح انجام پذيرد و از آن بهره برداري درستي شود، مي تواند منشاء تحول تازه اي در جوامع اسلامي گردد.

اين مناسك بزرگ در حقيقت داراي چهار بعد است ; كه هر يك از ديگري ريشه دار تر و پر سودتر است.

 

1 ـ بعد اخلاقي حج

مهم ترين فلسفه حج همان دگرگوني اخلاقي است كه در انسان ها به وجود مي آورد، مراسم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 26، ص 101، تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 318، آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 215 تا 217.

2 . فصنامه ميقات حج، شماره 26، از ص 101 تا 111.


430


«احرام» انسان را به كلي از تعينات مادي و امتيازات ظاهري و لباس هاي رنگارنگ و زر و زور بيرون مي برد، و با تحريم لذائذ و پرداختن به خودسازي كه از وظائف محرم است، او را از جهان ماده جدا كرده و در عالمي از نور و روحانيت و صفا قرار مي دهد.(1) سپس مراسم ديگر حج يكي پس از ديگري انجام مي گيرد، مراسمي كه علاقه هاي معنوي انسان را لحظه به لحظه با خدايش محكم تر مي كند و رابطه او را نزديك تر و قوي تر مي سازد.

مخصوصاً توجه به اين حقيقت كه مراسم حج در هر قدم يادآور خاطرات ابراهيم بت شكن و اسماعيل ذبيح الله و مادرش هاجر است كه مجاهدت ها و ايثارگري آن ها را در برابر چشمان انسان مجسم مي كند.

و نيز در هر گوشه اي از مسجدالحرام و سرزمين مكه، انسان چهره پيامبر(صلي الله عليه وآله) و علي(عليه السلام) و ساير پيشوايان بزرگ را مي بيند و صداي آواي حماسه هاي آنها را مي شنود.

اينها همه دست به دست هم مي دهند، و زمينه يك انقلاب اخلاقي را در دلهاي آماده فراهم مي سازند، به گونه اي توصيف ناشدني ورق زندگاني انسان را برمي گردانند و صفحه نويني در حيات او آغاز مي كنند.

در روايات اسلامي مي خوانيم كسي كه حج را به طور كامل انجام دهد: «يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ!(2); از گناهان خود بيرون مي آيد همانند روزي كه از مادر متولد شده.

 

2 ـ بعد سياسي حج

به گفته يكي از بزرگان فقها، مراسم حج در عين اينكه خالص ترين و عميق ترين عبادات را عرضه مي كند. مؤثرترين وسيله براي پيشبرد اهداف سياسي اسلام است. روح عبادت، توجه به خدا و روح سياست، توجه به خلق خداست، اين دو در حج آنچنان به هم آميخته اند كه تارو پود يك پارچه اند!

 

حج، عامل مؤثري براي وحدت صفوف مسلمانان است

حج عامل مبارزه با تعصبات ملي و نژادپرستي و محدود شدن در حصار و مرزهاي جغرافيايي است. حج وسيله اي است براي انتقال اخبار سياسي كشورهاي اسلامي از هر نقطه به نقطه ديگر و خلاصه حج عامل مؤثري است براي شكستن زنجيرهاي اسارت و استعمار و آزاد ساختن مسلمين.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه، ج 14، ص 75 و 76.

2 . بحارالانوار، ج 99، ص 26.


431


روي همين جهت، حضرت علي (عليه السلام) به هنگامي كه فلسفه فرائض و عبادات را مي شمرد، درباره حج مي گويد: «اَلْحَجُّ تَقْوِيَةً لِلدِّينِ»(1); خداوند مراسم حج را براي تقويت آيين اسلام تشريع كرد.»

 

3 ـ بعد فرهنگي

ارتباط قشرهاي مسلمانان در ايام حج مي تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگي و انتقال فكرها به شمار آيد.

با توجه به اينكه اجتماع شكوهمند حج، نماينده طبيعي و واقعي همه قشرهاي مسلمانان جهان است. (چرا كه در انتخاب افراد براي رفتن به زيارت خانه خدا هيچ عامل مصنوعي مؤثر نيست و زوار كعبه از ميان تمام گروه ها، نژادها و زبان هايي كه مسلمانان به آن تكلم مي كنند، برخاسته و در آنجا جمع مي شوند).

لذا در روايات اسلامي مي خوانيم يكي از فوائد حج نشر اخبار و آثار رسول الله (صلي الله عليه وآله)به تمام جهان اسلام است.

«هشام بن حكم» مي گويد: از امام صادق(عليه السلام) درباره فلسفه حج و طواف كعبه سؤال كردم، فرمود:(2)خداوند اين بندگان را آفريد... و فرمان هايي از طريق مصلحت دين و دنيا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را (در آيين حج) مقرر داشت تا مسلمانان به خوبي يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهي سرمايه هاي تجاري را از شهري به شهر ديگر منتقل كنند. و براي اينكه آثار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند(3).

بنابراين حج مي تواند تبديل به يك كنگره عظيم فرهنگي شود و انديشمندان جهان اسلام در ايامي كه در مكه هستند گردهم آيند و افكار و ابتكارات خويش را بر ديگران عرضه كنند.

اصولاً يكي از بدبختي هاي بزرگ اين است كه مرزهاي كشور اسلامي سبب جدايي فرهنگي آنها شود، مسلمانان هر كشور تنها به خود بينديشند كه در اين صورت جامعه واحد اسلامي پاره پاره و نابود مي گردد. طبيعي است كه حج مي تواند جلو اين سرنوشت شوم را بگيرد.

 

4 ـ بعد اقتصادي

بر خلاف آنچه بعضي فكر مي كنند، استفاده از كنگره عظيم حج براي تقويت پايه هاي اقتصادي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه فيض الاسلام كلمات قصار، شماره 244، ص 1197.

2 . وسائل الشيعة، ج 8، ص 9.

3 . تفسير نمونه، ج 14، ص 79.


432


كشورهاي اسلامي نه تنها با روح حج منافات ندارد، بلكه طبق روايات اسلامي، يكي از فلسفه هاي آن را تشكيل مي دهد. چه مانعي دارد، مسلمانان در آن اجتماع بزرگ پايه يك بازار مشترك اسلامي را بگذارند و زمينه هاي مبادلاتي و تجاري را در ميان خود به گونه اي فراهم سازند كه نه منافعشان به جيب دشمنان برود و نه اقتصادشان وابسته به اجانب باشد كه اين دنيا پرستي نيست، عين عبادت است و جهاد، لذا در روايت هشام بن حكم از امام صادق(عليه السلام) ضمن بيان فلسفه هاي حج صريحاً به اين موضوع اشاره شده بود كه يكي از اهداف حج تقويت تجارت مسلمانان و تسهيل روابط اقتصادي است.(1)

در حديث ديگري از امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ...)(2)مي خوانيم كه فرمود: منظور از اين آيه، كسب روزي است:

 

«إِذَا أَحَلَّ الرَّجُلُ مِنْ إِحْرَامِهِ وَ قَضَي نُسُكَهُ فَلْيَشْتَرِ وَ لْيَبِعْ فِي الْمَوْسِمِ(3); هنگامي كه انسان از احرام بيرون آيد و مناسك حج را بجا آورد در همان موسم حج، خريد و فروش كند (و اين موضوع نه تنها گناه ندارد بلكه ثواب دارد).(4)

 

برداشت از روايات

1ـ حج، پشتوانه دين

2ـ حج، پرچم دين

3ـ حج، آرامش دل ها

4ـ حج، نابود كننده تكبّر

5ـ حج، ياد آور قيامت

6ـ حج، معاد مجسم

7ـ حج، قطع كننده وابستگي به دنيا

8ـ حج، پايه و اساس دين

9ـ حج، روي آوردن به خدا

10ـ حج، حافظ دين

11ـ حج، مانع نزول عذاب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسايل الشيعه، ج8، ص9.

2 . سوره بقره، آيه 198.

3 . تفسير عياشي، ج 1، ص 115، تفسير برهان، ج 1، ص 201.

4 . تفسير نمونه، ج14، ص 81.


433


كوتاه سخن اين كه اين عبادت بزرگ اگر به طور صحيح و كامل مورد بهره برداري قرارگيرد و زائرين خانه خدا در آن ايام كه در آن سرزمين مقدس حضور فعال دارند و دلهايشان آماده است از اين فرصت بزرگ براي حل مشكلات گوناگون جامعه اسلامي با تشكيل كنگره هاي مختلف سياسي و فرهنگي و اقتصادي استفاده كنند، اين عبادت مي تواند از هر نظر مشكل گشا باشد و شايد به همين دليل است كه امام صادق (عليه السلام)مي فرمايد: «لا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ(1); مادام كه خانه خدا برپا است اسلام هم برپا است.

و نيز حضرت علي(عليه السلام) فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخْلُوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا(2); خدا را، خدا را در مورد خانه پروردگارتان «مكه معظّمه»، هرگز تا زنده هستيد، آن را خالي نگذاريد، كه اگر آن را ترك گوييد مهلت داده نمي شويد «به عذاب خدا مبتلا مي شويد» و نيز به خاطر اهميت اين موضوع است كه فصلي در روايات اسلامي تحت اين عنوان گشوده شده است كه اگر يك سال مسلمانان بخواهند حج را تعطيل كنند، بر حكومت اسلامي لازم است كه به اجبار آن ها را به حج بفرستد.(3)

 

 

9

 

فلسفه حج در نگاه امام خميني(رحمه الله)

 

...در لبيك، لبيك «نه» بر همه بت ها بگوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها كشيد و در اطراف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بت هاي بزرگ و كوچك و طاغوت ها و وابستگانشان برائت جوييد، كه خداي تعالي و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بريء هستند.

در لمس حجرالاسود بيعت با خدا ببنديد، كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . معارف و معاريف، دائرة المعارف جامع اسلامي، ج 9، ص 46.

2 . نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه 48، ص 978.

3 . تفسير نمونه، ج 14، ص 82.


434


دشمن باشيد و به اطاعت و بندگي آنان هر كه باشد و هر جا باشد سرنهيد و خوف و زبوني را از دل بزداييد كه دشمنان خدا و در رأس آنان شيطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدم كشي و سركوبي و جنايتشان برتري داشته باشند و در سعي بين صفا و مروه با صدق و صفا، سعي دريافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه بافت هاي دنيايي گسسته شود و همه شك و ترديدها فرو ريزد و همه خوف ها و رجاهاي حيواني زايل شود و همه دلبستگي هاي مادي گسسته شود و از آزادگي ها شكفته گردد و قيد و بند شيطان و طاغوت كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند، در هم ريزد.

و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهاني باشيد و راه هاي نجات را از حق، در آن مواقف كريمه طلب كنيد. پس به منا رويد و آرزوهاي حقاني را در آنجا دريابيد كه آن قرباني نمودن محبوبترين چيز خويش را در راه محبوب مطلق است و بدانيد تا از اين محبوب ها بالاترينش كه حب نفس است و حب دنيا تابع آن است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد و تا از رجم شيطان نگذريد، به محبوب مطلق نرسيدودر اين حال است كه شيطان را رجم كنيد، وشيطان از شما بگريزدورجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاي الهي تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند.(1)

 

 

10

 

فلسفه حج در نگاه مقام معظم رهبريـ دامت بركاته ـ

 

مقام معظم رهبري در پيام خود به مناسبت مراسم برائت از مشركين خطاب به حجاج بيت الله الحرام فرموده اند:

رازها و رمزهاي حج بيش از آن است كه در گفتار بتوان آن را گزارش داد ولي در آن ميان، هر چشم رازشناسي، سه ويژگي برجسته را در نگاه اوّل، در آن باز مي شناسند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيفه نور، ج بيستم، ص 18 قسمتي از پيام حضرت امام (ره) به زائران بيت الله الحرام در تاريخ 16/5/65.


435


نخست; آنكه حج يگانه فريضه اي است كه خداوند براي آن، همه آحاد مسلمن هر آنكس از آنان را كه داراي استطاعت باشد، از سراسر عالم و از خلوت خانه ها و عبادت گاه ها به يك نقطه فرا مي خواند و ايام معلومات، در گونه گون تلاش و حركت و سكون و قيام و قعود، آنان را به يكديگر پيوند مي زند.

(ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)(1); سپس كوچ كنيد بدانسان كه مردمان كوچ كردند و از خدا آمرزش بخواهيد كه خدا آمرزنده و مهربان است.

دوّم: آنكه در همين كار دست جمعي و علني برترين منزل مقصود را «ذكر» خدا يعني كاري قلبي و نفساني، معرفي مي كند (وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ)(2); و در ايام معيني نام خدا را بر چهار پاياني كه به آنها داده است (به هنگام قرباني كردن) ببرند.

سوم: آنكه در صفحه روشن و همه كس شناس آن، تصويري از تمامي كلي زندگي انسان موحد را عرضه مي كند و در عملي رمزي به مسلمانان درس زندگي هدف دار و جهت دار مي دهد.

از ورود در ميقات و حضور در ساحت احرام و تلبيه و تروك تا طواف، گرد مركز كعبه و سعي در صفا و مروه و وقوف در محشر عرفات و مشعر و ذكر و تضرع و تعارفي كه در آن است، و تا رسيدن به منا و قرباني اش و رمي جمره اش و حلقش و سپس دو باره برگشتش به طواف و سعي... همه و همه درس هاي رسا و روشن، حركت جهت دار و دستجمعي و معرفت آميز مسلمان در عرصه توحيد و در مسعاي حيات و برگرد محور «الله» است. زندگي در آيينه حج يك سير دائمي بلكه يك صيرورت دائمي به سوي خداست و حج آن درس هميشه زنده عملي و سازنده است، كه اگر به هوش باشيم، راه و رسم زندگي ما را در صحنه اي عملي و روشن، ترسيم مي كند.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره، آيه 199.

2 . حج، آيه 28.

3 . قسمتي از پيام مقام معظم رهبري خطاب به حجاج بيت الله الحرام در سال 1372، هفتم، ذي حجه 1413. ق.


436


حرف (ق)

 

 

1

 

قبرستان ابوطالب

 

گورستان تاريخي مكه(1) «در شمال شرقي مكه در دو راهي خيابان مسجدالحرام و حجون»، واقع است. اين قبرستان بر دامنه كوه حجون قرار دارد.(2)

«ازرقي» مي نويسد: مردم مكه در دوره جاهلي و آغاز اسلام، مردگان خود را در درّه «ابي دُبّ» كه بخشي از حجون است تا درّه صفي يعني صفي السَّباب و در درّه اي كه پيوسته به گردنه مدنيين است و امروز اين بخش، گورستان مردم مكه است، دفن مي كردند ، سپس منطقه گورستان بالاتر كشيده و به كوه و گردنه اذاخر و كنار محوطه خرمان متصل گرديد. در دهانه اين درّه ايوان مسقّفي از سنگ ساخته شده بود كه آن را «ابو موسي اشعري» ساخته و پس از آنكه از مسأله حكميت در صفين برگشته آنجا ساكن شده و مي گفته مي خواهم همسايه اهل قبور باشم.(3)

در اين قبرستان آباء و أجداد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بسياري از صحابه آن حضرت مدفون هستند كه مهم ترين آنان عبارتند از:

1 ـ «قصي بن كلاب» جدّ اعلاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله)(4).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين گورستان به نام هاي مختلفي چون ابوطالب، قريش، حجون، بني هاشم، و «جنة الاعلي» مشهور است. حجون، كوهي است در شمال شرقي مكّه به سمت راست، كسي كه به خارج از شهر يعني به سمت مني مي رود و در حقيقت در سمت چپ كسي است كه داخل مكه مي شود، قرار دارد.

2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه مكرمه و مدينه منوّره، اصغر قائدان، ص 77.

3 . اخبار مكه، ابوالوليد ازرقي، ج 2، ص 272.

4 . وي فرزند كلاب بن مُرّة بن كعب بن لوي بن غالب بن فهر بن مالك بن نصر بن كنانه است.

مادرش فاطمه دختر سعدبن سيل بود. قصي چهار پسر به نام هاي عبد مناف، عبدالدار، عبدالعزي و عبد قصي و دو دختر داشت; لقب او ابوالمغيره و مجمّع است. وي به هنگام نوجواني همراه حاجيان قضاعه به مكه برگشت، در اين زمان كليدداري كعبه با قبيله خزاعه بود كه پس از جرهميان بر مكه غالب بودند و قصي دست آنان را پس از جنگي از اجازه حج كوتاه كرد و امور كعبه و مكه را در دست گرفت. وي نخستين كسي است كه قريش را به عزت و سربلندي رسانيد و ضيافت حاجيان را واجب ساخت و مناصب مكه را ميان فرزندان خويش تقسيم كرد. قصي را پس از وفاتش (در دوره جاهلي) در اين قبرستان به خاك سپردند. تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 79


437


او اولين كسي بود كه در اين مكان به خاك سپرده شد و پس از قصي مردم مردگان خويش را در كنار او مدفون ساختند.

2 ـ «عبدالمطلب بن هاشم».(1)

3 ـ «ابوطالب بن عبدالمطلب».(2)

4 ـ «حضرت خديجه(عليها السلام)».(3)

5 ـ «قاسم بن محمد(صلي الله عليه وآله).(4)»

در اين قبرستان، بسياري از فرزندان ائمه(عليهم السلام)، نوادگان سادات، علماي جليل القدر و... مدفون شده اند كه تا تعداد 20 نفر از آن ها نقل شده است.(5)

از «عبدالله بن مسعود» نقل شده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر اين مقبره ايستاد، كه در آن زمان، قبري از مسلمانان در آن نبود و فرمود: از اين مكان و از حرم خداوندي هفتاد هزار تن بدون حساب به بهشت مي روند و هر كدام هفتاد نفر را مورد شفاعت قرار مي دهند.(6)

 

 

2

 

قبله واحد

 

در اهميت و جايگاه قبله، همين بس كه نشانه كيان دين و امّت است و لذا مسلمانان را «اهل قبله» مي نامند، چنان كه «به اهل قرآن» نيز معروف اند. از اين رو خداي سبحان، قبله را آزموني بزرگ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وي فرزند هاشم بن عبد مناف بن قصّي بن كلاب است. مادرش سلمي بنت عمرو بن يزيد بود. عبدالمطلب، پدر بزرگ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) داراي يازده فرزند پسر و شش دختر بود. كنيه اش «ابوالحارث» و نامش «شبية الحمد» بود. مدفن وي نزديك قبر ابوطالب و شمال قبر منسوب به آمنه بنت وهب است. قبر عبدالله بن زبير نيز در كنار او قرار داشته است. سيره ابن هشام، ج 1، ص 119، كامل ابن اثير، ج2، ص9، الرحلة الحجازية، ص 96، لبيب البيتوني، تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 80.

2 . درباره بيوگرافي هر يك به كتاب تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه ص 79 تا 84 مراجعه فرماييد.

3 . پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) درباره خديجه فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خديجة»، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص117 و 118.

4 . فرزند پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) به نام «قاسم» است. كه زودتر از فرزندان ديگر خديجه از دنيا رفت و كنار قبر خديجه مدفون است.

5 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه، ص 83 و 84.

6 . اخبار مكه، ج 4، ص 51.


438


دانسته (وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً)(1) و در سوره بقره، آيه 142 تا 145 پنج بار درباره قبله سخن گفته كه اين شيوه بيان نادري است.

از آن جا كه پذيرش قبله، بمنزله پذيرش اصل دين است، خداي سبحان به رسول اكرم مي فرمود: (وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَة ما تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَ ما أَنْتَ بِتابِع قِبْلَتَهُمْ)(2) هر معجزه اي ارائه كني، اهل كتاب قبله تو را نخواهند پذيرفت، همان گونه كه تو به قبله آنان كه امري منسوخ است رو نخواهي كرد.(3)

 

اعتراض نابجا

خداي سبحان در پاسخ اين اعتراض يهوديان كه گفتند: اگر قبله اوّل شما درست بود و نمازي كه به سوي آن خوانديد صحيح بود، پس اين نمازي كه به سوي كعبه مي خوانيد باطل است و اگر اين قبله و اين نماز صحيح است پس نمازهايي كه به سوي مسجدالاقصي خوانديد باطل است؟ فرمود: (لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ)(4) يعني همه جهات از آن خداست و در اين كه ملك حق است يكسان بوده، هيچ مزيّتي بر يكديگر ندارد. اگر خداي سبحان در سمت و جهت خاصي قرار داشت از سمت هاي ديگر غائب و آفل بود، در حالي كه (أَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ)(5) زيرا (لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ)مدّعا اين است كه به هر سمت، رو كنيد، رو به سوي خدا كرده ايد. دليل آن مدعا اين است كه (لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ). زيرا مشرق و مغرب در قبال شمال و جنوب يا بالا و پايين نيست، از اين رو ديگر نفرمود: همه جهات از آن خداست، زيرا همه جهات را شرق و غرب، در واقع طلوع و غروب آفتاب مي سازد.

توضيح اين كه اولاً مشرق و مغرب دو جهت است، نه دو موجود عيني و خارجي نظير خورشيد و ماه.

ثانياً جهت بودن مشرق و مغرب، متوقف است به وجود كوكبي نيّر و نيز حركتي كه از آن، طلوع و غروب و در نتيجه مشرق و مغرب پديد آيد. پس اگر كوكبي نباشد و حركتي نكند، شرق و غربي حاصل نمي شود.(6)

خلاصه، قرآن، حقيقت مشرق و مغرب و تكثر آن دو را در سه مرحله بيان كرده است.(7) كه تفصيل آن در كتاب «صهباي حج» آمده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره بقره، آيه 143.

2 . همان، 145.

3 . صهباي حج، ص 242 و 243.

4. بقره، آيه 115، صهباي حج، ص 243 و 244 و نيز ص 45 و 46.

5 . همان.

6 . صهباي حج، ص 244 و 245.

7 . همان


439


 

 

3

 

قرباني

 

در تعاليم و احكام اديان، سخن از قرباني، زياد به ميان آمده است و از مجموع آنچه در تاريخ اديان و سرگذشت اقوام و قبايل فهميده مي شود مي توان گفت كه قرباني كردن، يكي از شعائر ديرينه ديني است.

انسان با سر بريدن حيوان حلال گوشتي كه جزئي از سرمايه زندگي و گاه وسيله تأمين معاش اوست، از آنچه دوست دارد و برايش مفيد است مي گذرد، چون چيز خوبي را كه دارد تقديم مي كند تا به حكم آيه (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ)(1) هرگز به خير و خوبي دست نخواهيد يافت، مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و آنچه به عمل قرباني ارزش مي بخشد و مايه قرب انساني به خدا مي شود اخلاص در نيت است كه همانا بايد جلب رضاي خداوند باشد.(2)

بنابراين، قرباني; گوسفند يا شتري است كه در عيد قربان ذبح مي شود و در غير مناسك حج مستحب است. چنان كه از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) رسيده: خداوند روز اضحي را عيد قرار داد تا فقرا گوشت فراوان به دست شان رسد، پس به آنها گوشت بخورانيد(3).

اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود: اگر مردم مي دانستند كه قرباني در روز «عيد اضحي» چه اجري دارد وام مي گرفتند و قرباني مي كردند، چه با اولين قطره خون آن، صاحب قرباني آمرزيده گردد.

از امام كاظم(عليه السلام) روايت شده كه اُمُ سلمه به پيغمبر عرض كرد: يا رسول الله! عيد اضحي مي آيد و من چيزي ندارم كه قرباني كنم اجازه مي فرماييد وام بستانم و قرباني كنم؟ فرمود: وام بستان و قرباني كن زيرا اين وامي است كه ادا مي شود.

از روايات استفاده مي شود كه قرباني مستحبي كه در سال هاي بعد از حج در شهرها مي شود، شرائط قرباني حج را ندارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران، آيه 92.

2 . حج نماز بزرگ، غلامعلي حداد عادل، ص 65.

3 . امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداي سبحان قرباني كردن را دوست دارد «ان الله عزوجّل يحبّ اطعام الطعام و اراقة الدماء». وسائل الشيعه، ج 16، ص 374. به خاطر آن كه گرسنگان و محرومان از گوشت قرباني بهره مند مي شوند. صهباي حج، 462. بحار ج99 ص 289.


440


 

فلسفه قرباني

در پاسخ به اين سؤال كه خدا چه نياز به قرباني دارد و اصولاً فلسفه قرباني چيست؟ مگر اين كار نفعي به حال خدا دارد؟ بايد گفت:

خداوند مي فرمايد: (لَنْ يَنالَ اللهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها)(1) اصولاً خدا نيازي به گوشت قرباني ندارد، او نه جسم است، نه نيازمند، او وجودي است كامل و بي انتها از هر جهت. (وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ)(2)، بلكه آنچه به خدا مي رسد تقوا و پرهيزكاري و پاكي اعمال شما بندگان است. به تعبير ديگر هدف آنست كه شما با پيمودن مدارج تقوا در مسير يك انسان كامل قرار گيريد و روز به روز به خدا نزديك تر شويد. همه عبادات كلاس هاي تربيت است براي شما انسان ها، قرباني درس ايثار و فداكاري و گذشت و آمادگي براي شهادت در راه خدا و درس كمك به نيازمندان و مستمندان است.

اين تعبير كه خون آنها نيز به خدا نمي رسد، با اينكه خون قابل استفاده نيست، ظاهراً اشاره به اعمال زشت اعراب جاهلي است كه هرگاه حيواني را قرباني مي كردند، خون آن را بر سر بتها و گاه بر در و ديوار كعبه مي پاشيدند و بعضي از مسلمانان ناآگاه بي ميل نبودند كه در اين برنامه خرافي از آنها تبعيت كنند. آيه فوق نازل شد و آنها را نهي كرد.(3)

 

احكام قرباني

يكي از اعمال واجبه در حج آن است كه حاجي بايد در مني روز دهم و اگر ميسر نشد يازدهم و دوازدهم واگر آن هم ممكن نشد تا آخر ذيحجه قرباني كند و حيوان قرباني در حج عبارت است از يك شتر پنج ساله داخل در سال ششم، يا يك گاو و يا يك بز سه ساله باشد، و يا گوسفندي سالم و بي عيب كه حداقل يك سال باشد، و اگر قرباني نبود، ده روز روزه بگيرد كه سه روز آن در موسم حج از هفتم ذيحجه به بعد، و هفت روز پس از بازگشت به وطن است و قرباني را سه بخش كند، يك بخش براي خود بردارد و بخش دوم را به فقرا بدهد و بخش سوم را به دوستان هديه كند.(4)

 

عيد قربان

يكي از اعياد بزرگ اسلامي عيد قربان است. عيد قربان و عيد فطر به دنبال دو توفيق است و در حقيقت عيد پيروزي است. عيد فطر به دنبال پيروزي در عبادات ماه رمضان است، براي آنان كه روزه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره حج، آيه 37.

3 . تفسير نمونه، ج چهارم، ص 109.

4 . معارف و معاريف دائرة المعارف جامع اسلامي، ج هشتم، ص 288


441


مي دارند و به اقامه نماز، تلاوت قرآن و عبادت مي پردازند و سحرگاهان به راز و نياز مشغول اند و چنين است عيد قربان، آنگاه كه سيل عظيمي از جمعيت سراسر دنيا در اجتماع ايام حج و مراسم زيارت خانه خدا موفق به انجام اين فريضه بزرگ مي شوند و اين كنگره عظيم عبادي ـ سياسي ـ اسلامي را بر پا مي دارند، به خاطر درك توفيق حضور در اين مراسم، اين عيد بر آنان گرامي خواهد بود.

در اين دو عيد اسلامي سه جلوه بزرگ «به عنوان سه درس آموزنده» را به دنبال پيروزي مي بينيم.

درس اوّل: در اين عيد سهمي از آنچه دارند براي مستضعفان قرار دهند. در عيد فطر زكات خود را مي دهند و در عيد قربان، مردم با قرباني كردن شتر، گاو و گوسفند در صدد كمك به نيازمندان مي باشند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمودند:

 

«انما جُعِل هذا الاضحي لِتتَّسِعَ مَسَاكينُكم مِنَ اللحم فَاَطعِمُوهُم».(1)

قرباني براي آن واجب شده است كه بينوايان از گوشت به وسعت و نوا برسند.

 

درس دوّم: درس ديگري كه از عيد فطر و قربان مي گيريم درس نماز است، درس تزكيه، خودسازي و پاك سازي درون. در نماز اين اعياد مي خوانيم: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها) بي ترديد هر كه خود را تزكيه كرد، رستگار شد و آن كس كه خود را «به گناه» آلوده كرد، محروم گشت.

درس سوّم: درس بسيج عمومي و همبستگي اجتماعي و وحدت است كه با حضور يكپارچه مردم، برنامه هاي سياسي و اجتماعي براي مردم در يك هماهنگي و وحدت و بسيج عمومي در خطبه ها بيان مي شود.(2)

 

اعمال روز عيد قربان

1 ـ غسل كردن; غسل، سنّت مؤكد است و برخي واجب دانسته اند.

2 ـ برگزاري نماز عيد; نماز عيد فطر و قربان دو ركعت است كه در ركعت اول بعد از خواندن حمد و سوره، بايد پنج تكبير بگويد و بعد از هر تكبير يك قنوت بخواند و بعد از قنوت پنجم تكبير ديگري بگويد و به ركوع رود و دو سجده بجا آورد و برخيزد و در ركعت دوم چهار تكبير بگويد و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد.(3)

3 ـ خواندن دعاهايي كه در اين روز، وارد شده است كه بهترين آن ها دعاي چهل و هفتم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحج و العمرة في الكتاب والسنة، ص 235.

2 . سالنامه پاسدار اسلام سال ششم.

3 . رساله محشي، ص 824، مسأله 1519.


442


صحيفه كامله سجاديّه است.(1)

4 ـ خواندن دعاي ندبه

5 ـ قرباني كه سنّت مؤكد است.

6 ـ خواندن تكبيرات، عقب 15 نماز ـ اگر در منا حضور دارد ـ كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد است و آخر آن نماز صبح روز سيزدهم، ولي براي كساني كه در ساير بلاد هستند همان تكبيرات را عقب ده نماز بخواند.(2)

اين تكبيرات، موافق روايت صحيح در كتاب كافي، عبارت است از:

 

«اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَي مَا هَدَانَا اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَي مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي مَا أَبْلَانَا»

 

در روز عيد قربان ، حاجيان و زائران خانه خدا، موظف به سه عمل هستند:

1 ـ رمي جمره عقبه         2 ـ قرباني         3 ـ حَلق (سرتراشيدن).

پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «مَا مِنْ أَيَّام أَزْكَي عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَي وَ لا أَعْظَمَ أَجْراً مِنْ خَيْر فِي عَشْرِ الْأَضْحَي»(3); پيامبر گرامي اسلام روز عيد قربان خطبه خواندند و درس هاي حيات بخشي را به مسلمانان ارائه نمودند.

 

4

 

قرن المنازل

 

«قرن المنازل»(4) ميقات اهل يمن و طائف است، و در روايات آمده ميقات اهل نجد مي باشد كه اين به واسطه راه هاست. گفته شده قرن المنازل دهي است كه فاصله آن تا مكه 51 ميل است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اللّهم هذا يوم مبارك... يا من يَرحم من لايرحمه العباد، صحيفه سجاديه.

2 . مفاتيح الجنان; مناسك محشي، مسأله 1309، ص 452.

3 . وسائل الشيعه، ج 2، ص 372; مستدرك الوسائل، ج 2، ابواب الذبح.

4 . «قرن» با فتح قاف و سكون راء تلفظ مي شود، اما جوهري آن را در «صحاح» با فتح قاف و راء «قَرَن» ضبط كرده و «فيروزآبادي» در قاموس او را در مورد «فتح راء» متهم به اشتباه كرده است. ابن حجر در «فتح الباري» مي گويد: صاحب صحاح آن را با فتح راء ضبط كرده، اما در اين مورد وي را تخطئه كرده اند...


443


قرن كوهي است كه مشرف بر سرزمين عرفات است.(1)

اين محل در نزديكي شهر طائف قرار گرفته است. قرن المنازل در جانب شرقي مكه در فاصله 94 كيلومتري مكه واقع است و آن ميقات اهل نجد و طائف است.(2)

در روايتي امام صادق(عليه السلام) از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه:

 

«اِنَّ رَسُولَ اللهِ وَقَّتَ لأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ... وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الطَّائِفِ قَرْنَ الْمَنَازِلِ...»(3)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي اهل مدينه، ذي الحليفه را و براي اهل طائف، قرن المنازل را معين كرده است.

 

از اين روايت و غير آن استفاده مي شود كه تعيين ميقات مكاني، مانند ميقات زماني از ناحيه شارع مقدس و طبق سنت ديني بوده است، نه از ناحيه عادت مردم.(4)

«ابن اثير» مي گويد: قرن المنازل مكاني است كه اهل نجد از آن جا احرام مي بندند. «و في حديث المواقيت انه وقت لاهل نجد قرنا و في رواية قَرنَ المنازل، هو اسم موضع يُحرم منه اهل نجد و يسمي ايضا، قرن التعالب و قد جاء في الحديث».(5)

قرن المنازل «ميقات» طائف است. شايد نجد دو راه به طرف حرم داشته است كه يكي از آن دو راه به قرن المنازل مي رسيده، از اين رو ميقات نجد هم قرار گرفته است.(6)

 

 

5

 

قريش

 

به فرزندان «نضر بن كنانه» و «بني نضير»، «قريش(7)» گفته مي شود. زيرا نضربن كنانه، اعضاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فصلنامه ميقات، شماره 6، ص 150.

2 . قبل از حج بخوانيد، ص 86.

3 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 221.

4 . صهباي حج، ص 139.

5 . نهايه ابن اثير، ج 4، ص 54، به اين محل «قرن الثعالب» و قرن هم گفته مي شود. جواهر الكلام، ج 18، ص113.

6 . صهباي حج، ص 143.

7 . مفهوم واژه قريش:

الف: معناي لغوي: قريش هم به معناي تجارت و كسب درآمد آمده است و هم به معناي تجمع و گردآوري. سيدهاشم رسولي محلاتي در ترجمه سيرة النبويّة مي نويسد: قريش در لغت از لغزش كه به معناي كسب و تجارت است مي باشد و ابن اسحاق مي گويد: قريش از تقرا ش به معناي تجمع است.

ب: معناي اصطلاحي: اصصلاحاً به فرزندان«نضربن كنانه» و«بني نضير»، قريش گفته مي شود، بنا به نوشته «سيره ابن هشام» به نقل از ابن اسحاق «بدان جهت به نضر قريش مي گفتند كه پس از تفرقه اي كه بين قبيله آنان افتاده بود، آنان را گرد هم جمع كرد.» برخي گفته اند كه قريش لقب«فهدبن مالك» است و قريشي كسي است كه نسبتش به او مي رسد، به عقيده ابن هشام، «نضر همان قريش است كه هر كه از فرزندان اوست، قريشي است و كسي كه نسبتش به او نرسد، قريشي نيست.» نضر با پانزده واسطه از فرزندان اسماعيل بن ابراهيم بود. شفاءالغرام ج دوم، ص 113

ج: وجه تسميه قريش: همانطور كه ذكر شده به عقيده ابن اسحاق، وجه تسميه قريش، جمع آوري اعضاي پراكنده اين قبيله از سوي «نضربن كنانه» است.


444


پراكنده اين قبيله را جمع آوري نموده است. از اين نظر وجه تسميه قريش به معناي قبيله اي منسجم با پيوندهاي دروني نيرومند است، ولي وجه تسميه ديگري نيز براي قريش قابل تصور است; از آنجا كه قريش در تجارت بين شام و يمن در روزگار خود نقش قابل توجهي داشتند، مي توان علامت نامگذاري اين قبيله به قريش را نقش تجاري و موقعيت اقتصادي آنان دانست. تجارت ستون اصلي اقتصاد مكه و ستون فقرات حيات اقتصادي قريش را تشكيل مي داد. البته اين دو وجه با يكديگر قابل جمع است، زيرا قريش هم به عنوان يك قبيله نيرومند، از روابط دروني و همگرايي نسبتاً قابل توجهي برخوردار بودند و هم به منزله حلقه واسطه تجارت بين شام و يمن و حبشه، نقش تجاري قابل توجهي ايفا مي كردند.(1)

 

اقدامات ناجوانمردانه قريش

سردمداران و گردن كشان اين قبيله، بيش از هر كس به وجود مقدس پيغمبر اسلام(صلي الله عليه وآله) اذيّت و آزار رساندند و از انواع شكنجه و اذيت و كارشكني درباره آن حضرت كوتاهي نكردند، چه در دوراني كه آن حضرت در مكه بود و چه پس از هجرت به مدينه، جنگ هاي خونين مانند بدر و احد و احزاب به وسيله اين قبيله به وقوع پيوست. در تاريخ نمونه هاي فراواني از بدرفتاري قريش با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان وجود دارد كه علاقمندان مي توانند به كتب تاريخي مراجعه نمايند.

 

معمّر بن يزيد نماينده قريش

قريش «معمربن يزيد» را كه زعيم بن كنانه بود، براي اذيت و آزار رساندن به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به كمك طلبيدند و او اجابت نمود و گفت: من به زودي شما را از وجود او آسوده خواهم كرد من بيست و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاطمه چه گفت؟ مدينه چه شد؟ محمّد حسن زورق، ص 153.


445


پنج هزار مرد مسلح در اختيار دارم و گمان نكنم اين قبيله كوچك بني هاشم توان مقابله با من را داشته باشند و اگر چنانچه آنها خون بها بخواهند به جاي يكي، ده ديه به آنها مي پردازم كه ثروت فراوان دارم. معمر شمشيري حمايل داشت كه ده وجب طول و يك وجب عرض آن بود، وي در حالي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله)در حجر اسماعيل به سجده رفته بود به سوي حضرت رفت و چون نزديك شد پايش بلغزيد و پيشاني اش به سنگ خورد و خون زيادي سرازير گشت و چنان به وحشت افتاد كه پا به فرار نهاد و دويد تا به بطحاء كه بيرون شهر مكّه است رسيد، چون ياران به گردش جمع شدند كه خون سر و رويش را بشويند، به وي گفتند: تو را چه شد كه بدين سان به زمين خوردي و گريختي؟ وي گفت: به خدا سوگند بدبخت است كسي كه فريب شما را بخورد، گفتند: چرا؟ گفت: بگذاريد نفسم به جا آيد آنگاه شما را پاسخ دهم، تاكنون چنين صحنه اي نديده بودم، گفتند: مگر چه ديدي؟ گفت: چون به وي نزديك شدم دو اژدهاي مهيب از سمت او به من حملهور شدند كه از دهانشان آتش مي جهيد.(1)

كار عداوت قريش با پيغمبر(صلي الله عليه وآله) به آنجا كشيد كه همه قبايل قريش مقرر داشتند كه با قبيله بني هاشم قطع ارتباط كنند و با آنان زير يك سقف جمع نگردند و از آنها زن نستانند و به آنها زن ندهند و با آنها داد و ستد نكنند و تعهد مكتوبي تدوين نمودند و سرانجام در شب اوّل ماه محرم سال هفتم بعثت، بني هاشم را در شعب ابي طالب محصور ساختند. مواد غذايي بطور كلي از آنها قطع شد، جز در موسم حج، حق خروج از شعب را نداشتند. سه سال متوالي خانواده هاي بني هاشم در اين محنت بسر بردند.(2) بني هاشم در سه سال محاصره اقتصادي در خانه و كاشانه خود در شعب ابوطالب زندگي مي كردند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار، ج 18، ص 65. به نقل از معارف و معاريف، دائرة المعارف جامع اسلامي، ج 8، ص 302.

2 . معارف و معاريف دائرة المعارف جامع اسلامي، ج 8، ص 302.


446


حرف (ك)

 

 

1

 

كعبه

 

واژه «كعبه» دو بار در قرآن مجيد آمده است; (هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفّارَةٌ...)(1) و (جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ)(2). كعبه(3) در اصل از ماده كعب به معناي برآمدگي پشت پا است، سپس به هر نوع بلندي و برآمدگي اطلاق شده، و اگر به «مكعب» نيز مكعب گفته مي شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراي برآمدگي است. به هرحال اين كلمه (كعبه) هم اشاره به بلندي ظاهري خانه خداست و هم رمزي از عظمت و بلندي مقام آن مي باشد، از طرفي كعبه تاريخچه بسيار طولاني و پرحادثه اي دارد و در هر حال اين حوادث از عظمت و اهميت آن سرچشمه مي گيرد. در مورد علت نام گذاري كعبه به اين اسم، وجه ديگري ذكر شده است.

چون كعبه به شكل مربع است و عرب اين اسم را به هر خانه اي كه چهارگوش باشد، اطلاق مي كند، ليكن با كثرت استعمال (وضع تعيّني) براي خانه خدا عَلم گرديد، بنابراين هرگاه اسم كعبه برده مي شود به خانه خدا انصراف دارد.

اهميت كعبه به اندازه اي است كه ويران كردن آن در روايات اسلامي در رديف قتل پيامبر و امام قرار گرفته، نگاه كردن به آن عبادت، طواف كردن بر گرد آن از بهترين اعمال است. امام باقر(عليه السلام)مي فرمايد:

 

«وَ لا يَنْبَغِي لأَحَد أَنْ يَرْفَعَ بِنَاءً فَوْقَ الْكَعْبَةِ»(4)

شايسته نيست كسي خانه خود را برتر از كعبه بسازد.

 

ولي بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست، زيرا به گفته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره مائده، آيه 95.

2 . همان، آيه 97.

3 . تاريخ القويم، ج 2، ص 463.

4 . تفسير نمونه، ج پنجم، ص 91 به نقل از سفينة البحار، ج 2، ص 482، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 165.


447


اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در خطبه قاصعه نهج البلاغه، خانه خود را در يكي از سرزمين هاي خشك و سوزان ميان كوه هاي خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسيار ساده اي آن را بنا كنند، از سنگ هاي عادي و معمولي(1) ولي از آنجا كه خانه كعبه قديمي ترين و پرسابقه ترين مركز توحيد و پرستش خداست و نقطه تمركزي براي توجه مكتب ها و اقوام مختلف است اين همه اهميت در پيشگاه خدا يافته است.(2)

 

علت نام گذاري كعبه

در روايتي از پيامبر(صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه يكي از يهوديان از آن حضرت سؤال كرد: لأيّ شيء سميت الكعبة كعبة؟ فقال النبي(صلي الله عليه وآله): لانَّها في وَسَطِ الدّنيا»(3); كعبه را چرا كعبه ناميده اند؟ فرمودند: براي آن كه كعبه در وسط دنيا قرار گرفته شده.

و نيز از امام صادق(عليه السلام) سؤال شده است كه چرا كعبه را كعبه ناميده اند؟ فرمود:

 

«لأَنَّهَا مُرَبَّعَةٌ وَ صَارَتْ مُرَبَّعَةً لأَنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ وَ صَارَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعاً لأَنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَ هُوَ مُرَبَّعٌ وَ صَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعاً لأَنَّ الْكَلِمَاتِ الَّتِي بُنِيَ عَلَيْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَ هِيَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»(4)

 

در روايتي ديگر آمده است كه كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند، كه چهار گوش است. علّت چهارگوش بودنش نيز آن است كه در مقابل «بيت المعمور» كه آن هم چهارگوش است قرار دارد. بيت المعمور چهار گوش شده، چون در برابر عرش است كه چهار گوش است. عرش چهار گوش شده چون كلماتي كه اسلام بر آن ها استوار است چهار است; سبحان الله، الحمدلله، لااله الا الله والله اكبر.(5)

واژه «كعبه» در قرآن در بعضي موارد به تنهايي و در بعضي از آيات همراه با كلمه «البيت الحرام» آمده است، مانند: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ... هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ)(6)

اي كساني كه ايمان آورده ايد در حال احرام، شكار نكنيد، و هر كس از شما عمداً آن را به قتل برساند، بايد كفّاره اي معادل آن از چهار پايان بدهد، (كفاره اي) كه دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه، ج پنجم، ص 92 به نقل از نهج البلاغه، خطبه قاصعه.

2 . تفسير نمونه، ج پنجم، ص 91.

3 . علل الشرايع، ص 398.

4 . همان.

5 . حج در قرآن و حديث، ص 89.

6 . سوره مائده، آيه 95.


448


را تصديق كنند، و به صورت قرباني به (حريم) كعبه برسد.(1)

در آيه ديگر مي فرمايد (جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ وَالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الهَدْيَ وَ الْقَلائدَ)(2)

خداوند، كعبه ـ بيت الله الحرام ـ را و همچنين ماه حرام، و قرباني هاي بي نشان و قرباني هاي نشاندار را، وسيله اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داده است.(3)

 

نام هاي كعبه

 

بِيتُ العَتيق

يكي از نام هاي كعبه «بيت العتيق» است.

كعبه، بنايي عتيق و ارزشمند و سابقه دار است كه تحت تملك و تسلط هيچ كس نبوده و در گستره تاريخ از تطاول طاغوتيان، مصون مانده و از اختصاص به شخص يا گروه يا قوم و نژاد يا دولت و حكومت آزاد بوده و هست و خواهد بود.(4)

 

وجه تسميه كعبه به عتيق

شايسته است ابتدا به معناي «عتيق» اشاره شود، سپس از آيات و روايات در اين زمينه استفاده گردد. يكي از معاني عتيق، «قديم» است.

چنان كه راغب اصفهاني مي گويد:

 

«العتيق»: «المُتَقَدِّمُ فِي الزَّمانِ اَوِ الْمَكانِ اَوِ الرُّتبَةِ»(5) عتيق، چيزي است كه از نظر زمان، مكان يا مرتبه، سابقه دار و قديمي باشد.

«وَلِذلِكَ قيلَ: لِلقَديم عَتيقٌ وَ لِلْكَريمِ عَتيقٌ وَ لِمَن خَلا عَن الرِّقِّ عَتيقٌ، قال الله تَعالي:(وَلْيَطَّوَّفُوا بالبَيتِ العَتيقِ)(6); و لذا به قديم و كريم و آزاد شده، عتيق گويند، خداي تعالي مي فرمايد: «به خانه عتيق و قديم طواف كنند.»

 

كاملاً روشن است كه كعبه، قديمي ترين كانون توحيد و كهن ترين و با سابقه ترين جايگاه نمايش مردمي است. و خلاصه اولين خانه اي است كه براي انسان ها بر پا شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فصلنامه ميقات حج، شماره 1، ص 37.

2 . سوره مائده، آيه 97.

3 . حج و عمره در قرآن و حديث، ص 89.

4 . صهباي حج، ص 227.

5 . مفردات راغب، ماده عتق، ص 332، لسان العرب، ج 10، ص 236.

6 . مفردات راغب، ص 332.


449


(إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً)(1).

در هر صورت، راغب، «عتيق» را وصف سه عنوان قرار داده است:

 

   1 ـ كريم

   2 ـ قديم

   3 ـ خلوّ از رِقّ يعني حُرّ و يكي ديگر از معاني عتيق، «گرامي و گران بها» است. كه اين مفهوم در خانه كعبه به وضوح، ديده مي شود. سپس راغب مي گويد:

 

«قيلَ وَصْفُهُ بِذلِكَ (يعني توصيف بيت به عتيق) لأَنَّهُ لَم يَزَلْ مُعتِقاً اَن تَسُومَهُ الجبابِرَةِ صِغاراً»(2)

 

شايان ذكر است كه اين خانه در گستره تاريخ از تطاول و گردن كشي و چپاول طاغوتيان، مصون مانده است و خلاصه از قيد سيطره جباراني هم چون ابرهه ها، آزاد بوده است.(3)

 

كعبه، خانه آزاد

براي اين كه صفت «آزادي» و «آزادگي» كه از آن فرشتگان است (چون فرشتگان از رذائل اخلاقي، آزادند) در انسان، ظهوركند، خداوند متعال، اين خانه را خانه آزاد، معرفي
كرد تا مردم در اطراف خانه آزاد طواف كنند و معناي آن طواف، آزاد شدن و آزادگي آموختن است.
(4)

قرآن در دو جا از كعبه به عنوان بيت عتيق نام مي برد:

الف: (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ)(5) برگرد خانه اي كه خداوند آن را از گزند حوادث مصون داشته و آزاد كرده است طواف نمايند.

ب: (ثُمَّ مَحِلُّها إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ)(6) سپس محل آن، آن خانه قديمي و گرامي (كعبه)
است.

«عتيق» از ماده «عتق» به معناي آزاد شدن از بند رِقيّت است، ممكن است از اين نظر باشد كه خانه كعبه از قيد ملكيّت بندگان آزاد است و در هيچ زماني جز خدا مالكي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره آل عمران، آيه 96.

2 . مفردات راغب، ماده عتيق، ص 3 ـ 332.

3 . تفسير نمونه، ج 4، ص 88.

4 . همان، ص 10.

5 . سوره حج، آيه 33.

6 . همان.


450


نداشته است.

اين خانه آزاد است، نظير ديگر مساجد نيست كه قبلاً ملك كسي بوده و بعداً در آن، مسجد ساخته شده; خانه اي است كه ابداً ملك كسي نشده و مالكي جز خدا نداشته و ندارد. خانه اي است كه از رقيّت و ملكيت غير خدا آزاد است. شما اطراف خانه آزاد طواف كنيد تا درس آزادگي بياموزيد، ملك احدي نشويد، مملوك كسي نگرديد و زمام شما به دست غير خدا نباشد.(1)

امام باقر (عليه السلام) در مورد سؤالي كه چرا خانه كعبه، عتيق ناميده شده، فرمودند:

 

«لأَنَّهُ بَيتُ حرّ عَتيقٌ مِنَ النّاسِ لَم يَملِكُهُ اَحَدٌ»(2)

چون خانه اي آزاد از مردم است و هيچ كس مالك آن نيست.

 

طواف اطراف اين خانه انسان را آزاد مي كند ; كه ملك كسي نشود و بنده كسي نگردد، نه ملك مالك درون شود، نه ملك مالك بيرون. انسان آزمند و طمع ورز، ملك آز دروني خود است. «اَلطَّمَعُ وثاقُ اكيد» انساني كه گرفتار طمع است بنده ديو و اهرمن دروني است.

 

«عبد الشهوة اذل من عبدالرق»(3); بنده شهوت و هوا، خوارتر از برده زرخريد است.

 

تا زماني كه انسان، دست از اين ته مانده دنيا بر ندارد، آزاد نمي شود و تا زماني كه به آزادي نرسيده است، شايستگي طواف برگرد خانه «آزاد» و رو كردن به كعبه «عتيق» را ندارد، زيرا به طيب جز طيب مايل نخواهد شد.

بنابراين هر كه از بخل خويش و از ملك آز دروني ـ «اَلطَّمَعُ رقُّ مُؤبَّدٌ»(4) «الطامع في وثاق الذل»(5)ـ رهايي يافت و به رستگاري رسيد و از بند عبوديت غير خدا آزاد شد، شايستگي طواف بر گرد «بيت عتيق» را پيدا مي كند.(6)

 

معناي ديگر «عتيق»

عتيق، به معناي «مصونيت از غرق شدن» هم آمده است. چنان كه از برخي روايات مي توان استفاده كرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عرفان حج، ص 11.

2 . علل الشرايع، ص 399، كافي ج 4، ص 189.

3 . شرح غرر الحكم، ج 4، ص 352

4 . نهج البلاغه، حكمت 180.

5 . همان، حكمت 226.

6 . صهباي حج، ص 228.


| شناسه مطلب: 77020