بخش 19
کوه ابوقبیس حرف ( گ ) گنبد سبز ، #171; قبة الخضراء #187; حرف ( ل ) لیلة المَبیت حرف ( م ) ماههای حج ماههای حرام مباهله
|
451 |
|
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« وَاِنَّما سُمّيَ الْبَيت ، العَتيقِ لاَنَّهُ اعْتق مِنَ الغَرِق » ( 1 ) ؛ خانه كعبه را عتيق ناميدند به علت اينكه از غرق شدن رهايي يافته است .
2 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« اِنَّما سُمِيَ الْبَيْت ، العَتيقِ ، لأَِنَّهُ اعتق مِنَ الغرق و اعْتق الْحَرَم مَعَهُ ، كَفّ عَنْهُ الْماء » ( 2 ) ؛ خانه كعبه را عتيق ناميدند براي اينكه از غرق شدن رهايي يافت و حرم با او رهايي يافت و آب به او نرسيد .
3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
« اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ اَغْرَقَ الاَْرْضَ كُلَّها يَوْم نُوحِ اِلاَّ الْبَيت فَيَوْمَئِذ سُمِّي الْعَتيق لأَِنَّهُ اِعْتَقَ يَوْمَئِذ مِنَ الْغَرَق » ؛ خداوند متعال در طوفان نوح همه زمين را غرق آب كرد مگر خانه كعبه را و همان موقع خانه كعبه را عتيق ناميد چون از غرق شدن رهايي يافت .
راوي گويد : فَقُلْتُ لَهُ اَصْعَدَ اِلَي السَّماءِ ؛ به حضرت عرض كردم آيا خانه كعبه به آسمان برده شده ؟ ، فرمود : « لا ، لَمْ يَصِل اِلَيْهِ الْماءُ وَرَفَعَ عَنْهُ » ؛ نه ، آب به او نرسيد .
حريم كعبه
به استناد آيه 96 سوره آل عمران ، خانه كعبه براي همه مردم ساخته شده و طبق آيه 27 سوره حج ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) همه مردم را براي حج بيت الله دعوت كرده در نتيجه بايد گفت : حريم خانه كعبه در حد خاص محدود نمي شود و تا هر مقداري كه زائران بيت الله الحرام براي انجام مناسك حج و عمره نياز دارند قابل توسعه است و هيچ كس هم حق ندارد ادعاي ملكيت كعبه يا حرم را داشته باشد كه خداوند اين سرزمين را وقف زوار خانه خود كرده و توليد آن را هم به بندگان خود واگذار كرده است .
توجه به اين نكته لازم است كه حريم كعبه و توليت آن ، تابع خصوصيات اقليمي و تقسيمات جغرافيايي نيست ، زيرا ( اِنْ اَولياؤُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ ) ( 3 ) يعني كعبه مِلك كسي نيست و ولايت آن را متقيان سراسر عالم بر عهده دارند و اين مردم با تقواي جهانند كه متوليان كعبه هستند ، نه خصوص مردمي كه در حجاز زندگي مي كنند . كعبه بيت آزاد است و زير پوشش هيچ قانوني از قوانين بين المللي قرار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علل الشرايع ، ص 399 . وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 348 .
2 . علل الشرايع ، ص 399 .
3 . سوره انفال ، آيه 34 .
|
452 |
|
نمي گيرد و نظير كوه ها و معادن و غيره نيست كه چون در منطقه حجاز واقع شده به مردم حجاز تعلق داشته باشد ، بلكه خانه اي براي تمام مردم جهان است و محكوم قانون مخصوص حجاز نخواهد بود . ( 1 )
فلسفه مكعب بودن كعبه
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : سرّ اين كه چهار ديوار دارد آن است كه « بيت المعمور » داراي چهار ديوار و چهار ضلع است . بيت المعمور داراي چهار ضلع است چون عرش خدا چهار ضلع دارد و عرش خدا داراي چهار ضلع است چون كلماتي كه معارف الهي بر آن كلمات استوار است چهار كلمه مي باشد :
« سُبْحانَ اللهِ » وَ « الْحَمدُ للهِ » و « لا اِلهَ اِلاَّ الله » و « اللهُ اَكْبَر » تسبيح است و تحميد و تهليل و تكبير . اين حديث ، انسان را از عالم طبيعت به عالم مثال و از عالم مثال به عالم « عقل » و از عالم عقل به عالم « اله » مي برد و با او آشنا مي كند . ( 2 )
معمولاً اهل حكمت براي هر موجودي سه مرحله قائل هستند :
1 ـ وجود طبيعي
2 ـ وجود برزخي در عالم مثال
3 ـ وجود عقلي در نشأه تَجردات عقلي .
اما عرفا و اهل معرفت مطلب ديگري دارند ، كه آن از عرفان به « حكمت متعاليه » راه پيدا كرده است . اين سخن در نوع كلمات حكما نيست ، در حكمت متعاليه است . و آن هم از اهل معرفت گرفته شده است و آن اين است كه هر شيئي كه موجود است چهار نشاة وجود دارد ؛ « عالم طبيعت » « عالم مثال » « عالم عقل » و « عالم اله » كه قانون « بسيط الحقيقة كل الاشياء و ليس بشيء منها » را آنجا دارند و مي گويند : ذات اقدس اله بودن محدود بودن و متعين به تعيين و متشخص به تشخص خاص شدن و بدون ماهيت و مفهوم داشتن ، حقيقت هر چيزي را به نحو اعلي و اشرف دارا و واجد است . اين حديث شريف مي تواند مراحل چهارگانه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فصلنامه ميقات حج ، شماره هشتم ، ص 15 .
2 . عرفان حج ، ص 15 به نقل از من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 124 .
|
453 |
|
وجود را كه اهل معرفت مي گويند بازگو كند .
حقيقت كعبه يك وجود طبيعي و مادي دارد در سرزمين مكه و آن همان خانه اي است كه ابراهيم خليل سلام الله عليه بنايش كرد و اسماعيل ( عليه السلام ) هم دستيارش بود و در عالم مثال وجود ديگري دارد ، باز هم حقيقت در عالم عقل كه عرش اله است وجود ديگري دارد . باز همين حقيقت در عالم عقل كه عرش اله است وجود ديگري دارد و نيز در نشأة تسبيح و تهليل و تحميد و تكبير كه مقام الوهيت و الهيّت است و اسماء الهي است وجود ديگري دارد .
حضرت فرمود : چون اسماء الهي و كلمات توحيدي و ديني چهار تا است ، عرش هم چهارگوشه دارد ، بيت المعمور هم چهار گوشه دارد و كعبه هم چهار ضلع دارد . عرش مانند تخت نيست و بيت المعمور هم خانه سنگي و گِلي نيست . گروهي از زائران دور همين كعبه مي گردند و لاغير . عده اي از اين جا گذشته تا عالم مثال را درك مي كنند و آنان كساني هستند كه « خَوْفَاً مِنَ النّارِ » يا « شَوْقَاً اِلَي الْجَنَّةِ » به بيت الله مشرف مي شوند .
عده ديگري از اين مرحله بالاتر مي روند و تا مقام عرش اله بار مي يابند ، نظير حارثة ( 1 ) بن زيد كه گفت : « كَاَنّي اَنْظُرُ اِلي عَرْشِ الرَّحْمانِ بارِزَاً » و از اين بالاتر مقام عترت طاهره است كه حقيقت كعبه به آنها فخر مي كند و آنها دور اين چهار كلمه طواف مي كنند ؛ « سبحان الله » و « الحمدلله » و « لااله الاالله » و « الله اكبر » . ( 2 )
اركان كعبه
« اركان » ، جمع ركن به معناي پايه آمده است . ( 3 ) چهار زوايه كعبه را « اركان كعبه » مي گويند كه براي چهار زاويه چهار نام ذكر شده است . چنانچه واژه ركن بدون پسوند به كار رود ، مقصود از آن ركني است كه حجرالاسود درآن است .
مسير طواف ، از ركن حجرالاسود آغاز شده و سپس به ركن عراقي مي رسد ، پس ازآن به ركن شامي و سپس به ركن يماني و آنگاه باز به ركن حجرالاسود مي رسد و همين جا يك دور پايان مي يابد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در كافي و محاسن برقي ، حارثة بن مالك آمده است .
2 . عرفان حج ، آيت الله جوادي آملي ، ص 16 ـ 17 .
3 . المنجد ، ماده ركن : ما يقوّي به ؛ فرهنگ معاصر عربي ـ فارسي ، آذرنوش آذرتاش ، ركن : پايه ، ستون .
4 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص91 .
|
454 |
|
فضيلت ركن يماني و حجر
از ميان اين چهار ركن ، فضيلت ركن يماني و ركن حجرالاسود از دو ركن ديگر بيشتر است ، چنانچه كه روايات زيادي از شيعه و سني درباره فضيلت و اهميت اين دو ركن نقل شده است :
الف : در روايتي از امام باقر ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود :
« كانَ رَسولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) لايَستلِمُ اِلاّ الرُّكنَ الاَسودَ و اليَمانِيَّ ، ثُمَّ يُقَبِّلُهُما وَيَضَعُ خَدَّه عَلَيهِما و رَأَيتُ ابي يَفعَلهُ ( 1 ) ؛ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دو ركن يماني و اسود را استلام مي كرد ، وآنها را مي بوسيد وصورتش را به آنها مي نهاد ، و پدرم نيز چنين مي كرد .
ب : ابومريم نقل كرده است كه همراه امام باقر ( عليه السلام ) طواف مي كردم ، درهر دوري كه مي زد ، ركن يماني را استلام مي كرد و مي فرمود : « اَلّلُهمَّ تُبْ عَليَّ حَتّي اَتوبَ وَاعْصِمني حَتّي لا اَعودَ » ( 2 ) .
ج : در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) آمده است كه ركن يماني دري از درهاي بهشت است و از روزي كه گشوده شده ، بسته نشده است ( 3 ) ، همچنين ركن يماني ازجاهايي است كه دعا در آنجا به اجابت مي رسد .
د : هم چنين به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمده است كه فرموده اند :
« مَسْحُ الحَجرالاَْسود وَالركن اليَماني يَحُطُّ الخَطايا حَطّا » ( 4 )
مسح حجرالاسود و ركن يماني گناهان انسان را پاك مي كند .
هـ : به نقل هاي تاريخي ، محلي كه براي فاطمه بنت اسد شكافته شد تابه درون كعبه راه پيدا كند و فرزندش علي را به دنيا آورد ، دركنار ركن يماني بوده است .
به دليل بازسازي هايي كه درديوار كعبه صورت گرفته هيچ اثري ازمحل ورود اين بانوي بزرگوار بركعبه ديده نمي شود . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج 4 ، ص 409 .
2 . همان .
3 . همان ، ج 4 ، ص 409 .
4 . شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 326 ، به نقل از مسند احمد حنبل ، ج سوّم ، ص 89 . الحجّ في السنة ، حجة الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري ، ص 192 . قال رجل لابن عمر : يا اباعبدالرحمن مالي أراك تستلم الركنين و لاتتركهما به و كان ابن عمر يفعله ، قال : اني سمعت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يقول : انّ مسحهما يحطُّ الذنوب . همان ، ص 192 .
5 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان . ص 93 .
|
455 |
|
سه روايت ديگر
1 ـ ابن عباس مي گويد : « اِنَّ رَسُولَ الله ( صلّي الله عليه وآله ) قَبّلَ الرُّكْنِ الْيَماني وَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَيهِ » ؛ پيامبر ركن يماني را مي بوسيد وصورت برآن مي نهاد .
2 - به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرض شد : « يا رَسولَ اللهِ رَأَيناكَ تُكثِرُ اسْتِلامَ الرُّكْنِ اليَماني ! فَقال : ما اتَيتُ عَليه قَطُّ اِلاّ وَجِبرئيلَ قائمٌ عِندَه يَستغْفِر لِمَنْ اِسْتَلَمَه » ( 1 ) ؛ اي رسول خدا ! ديده ايم كه زياد بر ركن يماني دست مي كشي ، فرمود : هرگز نزد ركن يماني نيامدم ، مگر آنكه جبرئيل كنار آن ايستاده بود و براي كسي كه آن را لمس مي نمود طلب آمرزش مي كرد .
3 - « ابن عمر » مي گويد : « لَمْ اَرَ رَسُولَ الله ( صلّي الله عليه وآله ) يَمْسَحُ مِنَ الْبَيتِ اِلاّ الرُكْنَينِ اليَمانِيَّينِ » ؛ نديدم كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جز دو ركن يماني را از خانه خدا لمس نمايد . ( 2 )
شايان ذكر است در بحث فضيلت ركن يماني و حجرالاسود روايات زيادي است كه بيانگر نحوه رفتار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و روش عملي آن حضرت نسبت به ركنين است .
زائران خانه خدا نيز در صورت امكان ، « مشروط به عدم مزاحمت و اذيت ديگران » بايد سيره عملي پيامبر را رعايت كنند .
فضيلت نگاه كردن به كعبه
همه كساني كه براي اولين بار ديده به كعبه دوخته اند ، اظهار مي دارند به آنان حالتي وصف ناشدني دست داده است و اُبّهت و عظمت اين خانه ، بي درنگ تغييرات دروني براي آنها ايجاد كرده و از خود بي خود شده اند . مقام ، موقعيت و جايگاه اجتماعي آن ها مانع از كرنش و تواضع در مقابل اين خانه و صاحب آن نشده است . آري چنين شرائطي نه تنها براي انسان هاي عادي پيش آمده كه براي همه ائمه معصومين سلام الله عليهم اجمعين و اولياء الهي كاملا محسوس و مشهود بوده است ، ايشان در احاديث متعددي در مورد اهميت ، و توجه به كعبه و فضليت و اثرات آن فرموده اند :
1 - پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) : « النَّظَرُ إِلَي الْكَعْبَةِ عِبَادَةٌ » ( 3 ) ؛ نگاه به كعبه ، عبادت است .
2 - پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) : « تُفْتَحُ اَبْوابُ السَّماءِ وَيُستَجابُ الدُّعاءُ في اَرْبَعَةِ مَواطِن . . . وَعِنْدَ رُؤْيَةِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج و عمره در قرآن و حديث ، حجة الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري ، صفحه 160 ، كافي ، ج4 ، ص408 .
2 . همان ، ص160 .
3 . الحج و العمرة في الكتاب و السنه ، ص 126 به نقل از كافي ج 4 ، ص240 .
|
456 |
|
الْكَعْبَة » ( 1 ) ؛ در چهار مورد درهاي آسمان گشوده مي شود و دعا مستجاب مي گردد ، از آن موارد هنگام ديدن كعبه است .
3 ـ امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايند : هرگاه براي حج خانه خدا بيرون شديد ، به خانه خدا بسيار بنگريد . « فَإِنَّ لله مِاَئةَ وَعِشْرينَ رَحْمَة عِنْدَ بَيْتِهِ الْحَرام : سِتُّونَ لِلطّائِفينَ وَاَرْبَعُونَ لِلْمُصَلّينَ ، وَعِشرُونَ لِلنّاظِرين . » ( 2 )
خداوند را صد و بيست رحمت در كنار خانه خويش است ؛ شصت رحمت براي طواف كنندگان ، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي نگاه كنندگان .
4 - امام صادق ( عليه السلام ) نيز فرمودند : « هر كس به كعبه بنگرد ، پيوسته براي او حسنه نوشته مي شود و گناه از او محو مي شود تا آن كه نگاهش را از كعبه برگيرد . » ( 3 )
5 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « از كمترين پاداشي كه براي نگاه به كعبه است اين است كه خداوند براي هر نگاه يك حسنه مي بخشد و يك گناه را مي زدايد و يك درجه او را بالا مي برد . » ( 4 )
6 ـ « اَلْمَجالِسُ في الْمَسْجِدِ يَنْظُرُ اِلَي الْبَيْتِ لا يَطُوفُ بِهِ وَلا يُصَلّي اَفْضَل في بَيْتِهِ لا يَنْظُرُ اِلَي الْبَيت » ( 5 ) ؛ نشستن در مسجد و نگريستن به خانه ( كعبه ) بدون طواف و نماز بهتر است از ماندن در خانه كه به بيت نمي نگرد .
7 ـ اَلنَّظَرُ اِلَي الْبَيْتِ عِبادَةٌ ، وَالنَّظَرُ اِلَي الْبَيْتِ كَمَنْزِلِهِ الصّائِمِ الْقائِمِ الدّائِم الضَبت المُجاهِد في سَبيلِ الله ( 6 ) ؛ نگاه كردن به خانه ( خدا ) عبادت است ، و نگريستن به كعبه به منزله روزه دار شب زنده دار و مجاهد در راه خداست .
8 ـ « مَنْ نَظَرَ إِلَي الْكَعْبَةِ ايمانَاً وَتَصديقَاً خرج مِنَ الْخَطايا كَيومِ وَلَدَتْهُ اُمُّه ( 7 ) ؛ هر كس از روي ايمان و باور به كعبه نگاه كند ، از خطاها بيرون رود همچون روزي كه مادرش او را به دنيا آورده است .
9 ـ « مَنْ نَظَرَ إِلَي الْكَعْبَةِ عَارِفاً بِحَقِّهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَكَفَي مَا أَهَمَّهُ ( 8 ) ؛ هر كس از روي شناخت حقيقي به كعبه نگاه كند ، خداوند گناهانش را بيامرزد و مهمّاتش را كفايت كند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الحج و العمرة في الكتاب و السنة ، ص 126 به نقل از المحاسن ، ج 1 ، ص 145 .
2 . همان ، ص 126 و 127 به نقل از سنن الكبري ، ج 3 ، ص 502 .
3 . همان ، ص 127 ، كافي ، ج 4 ، ص 240 .
4 . الحج و العمرة في الكتاب و السنّة ، ص 127 به نقل از المحاسن ، ج 1 ، ص 145 .
5 . شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 348 .
6 . همان ، ص 347 ، به نقل از اخبار مكه ، ج دوم ، صفحه 9 .
7 . همان .
8 . من لايحضره الفقيه ، ج دوم ، ص 204 .
|
457 |
|
بناي كعبه
بناي كعبه ( 1 ) بناي رفيعي نيست و عظمت ظاهري آن به زحمت به پاي يك ساختمان صد متري سه طبقه مي رسد . اين خانه در مقايسه با بناهاي بازمانده از روزگار قديم ، بسيار ساده و مختصر است . كافي است كه به اين حقيقت توجه كنيم كه مساحت قاعده يكي از سه هرم بزرگ از مجموعه اهرام مصر ، صد و پنجاه هزار متر مربع است ، اما اين خانه بي پيرايه ، زيبايي و جاذبه حيرت انگيزي دارد . سادگي و بي پيرايه گي اين خانه است كه نماد و نشانه توحيد است و نشانه توحيد هر چه ساده تر باشد تناسب بيشتري با توحيد دارد . كعبه مغناطيسي نيرومند است كه انسان ها را مانند براده هاي آهن به سوي خود جذب مي كند و بر گرد خود در حركت دارد ، بر خلاف بقعه هاي مقدس ديگر سقف ندارد . سقف مسجدالحرام آسمان است و حاجي با نگاه به آسمان كعبه احساس مي كند كه چشم اندازي نامتناهي دارد و به ابديت متصل است . شگفت اين است كه اين معماري خانه خدا و اين تركيب خانه خدا و مسجدالحرام در طول تاريخ در هيچ جاي ديگر تقليد و تكرار نشده است .
باب كعبه
كف زمين كعبه به اندازه يك و نيم متر از سطح زمين بالاتر است ، و « باب كعبه » نيز حدود دو متر از كف مسجد بلند تر مي باشد .
باب كعبه در دو متري ركن حجر الاسود در ديوار شرقي قرار گرفته ، طول آن حدود سه متر و عرضش يك و نيم متر است ، كه به صورت منقوش و آراسته به آب طلا ، نظر زائرين را جلب مي كند .
در كتب تاريخي مربوط به كعبه ، تعداد دقيق حلقه ها و ميخ ها و ساير ويژگي هاي آن آمده است .
حضرت ابراهيم در بناي كعبه دو در ، ( در ناحيه شرقي و غربي ) قرار داد ، كه از يكي وارد و از ديگري خارج مي شدند . ( 2 )
امام صادق ( عليه السلام ) اين موضوع را اشاره فرموده اند :
« فَلَمّا اَذِنَ اللهُ تَعالي في البِناءِ قَدمَ ابراهيمُ فَقالَ : يا بُنيَّ ! قَدْ اَمَرَنا اللهُ بِبِناء الكَعبَةِ . . . . و هَيِّئَا لَها بابَين ، باباً يَدخِل منه باباً يَخْرُجُ مِنْهُ » ؛ خداوند ابراهيم خليل را مأمور كرد كعبه را بسازد ، او به ارتفاع 6/5متر ( نه ذراع ) بيت خدا را نوسازي كرد و براي آن دو در گذاشت ، كه از يكي وارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج نماز بزرگ ، غلامعلي حداد عادل ، ص 20 ، الحج و العمرة في الكتاب و السنة ، ص 85 ـ 86 .
2 . وسائل الشيعه ، ج سيزدهم ، ص 310 .
|
458 |
|
شده ، و از ديگري خارج مي گشتند .
آنگاه در حديث ديگري مي فرمايد :
اين بنا به همين صورت بود ، سپس منهدم شد ، تا اينكه عبدالله زبير كعبه را با نقشه زمان ابراهيم ( عليه السلام ) تجديد كرد ، ولي سپس بار ديگر حجاج بن يوسف تغيير داد .
چنانچه در تاريخ آمده است كعبه بعد از « حضرت ابراهيم خليل الله » چندين بار بازسازي شده است و باب كعبه نيز در طول تاريخ متغير بوده و آخرين بار قبل از اسلام توسط قريش تجديد شد ، و آنان برخلاف حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، درب كعبه را فقط از سمت شرق باقي گذاشتند و عبدالله زبير در سال 64هجري در ديگري از سمت غرب گشود ، ولي ده سال بعد از اين ، حجاج بن يوسف درب غربي را بست و بعدها نيز به همان صورت باقي ماند ، ولي خود درب چندين بار تا كنون عوض شده ، كه آخرين بارِ آن توسط « ملك خالدبن عبدالعزيز » در سال 1398 قمري بوده است .
در مورد فضيلت درب كعبه ، در روايات آمده است كه نگاه كردن به آن عبادت است و رحمت خداوند متعال در چند جا نازل مي شود ، يكي از آنها هنگامي است كه باب كعبه را بگشايند . ( 1 )
ساختمان كعبه
ساختمان كعبه از زمان « عبدالله بن زبير » و « حجاج ثقفي » تا دوران ما ( 2 ) ، به همان شكل كنوني باقي مانده است ، مشخصات كعبه براساس متر ، عبارت است از :
1 ـ طول ضلع در كعبه ؛ يعني از ركن اسود تا ركن عراقي 1168 متر .
2 ـ طول ركن عراقي تا ركن شامي ، طرفي كه حجر اسماعيل در آن قرار دارد 90/9 متر .
3 ـ طول ركن شامي تا ركن يماني 04/12 متر .
4 ـ طول ركن يماني تا ركن اسود 18/10 متر .
بناي كعبه از سنگ هاي سياه و سختي ساخته شده كه با كنار زدن پرده از روي آن ، كاملاً آشكار است . اين سنگ ها كه از زمان تجديد بناي كعبه از سال 1040ق . تا به امروز بر جاي مانده ، از كوه هاي مكه به ويژه « جبل الكعبة » كه در محل شُبيكه مكه بوده ، گرفته شده است . سنگ ها اندازه هاي مختلف دارد ، به طوري كه بزرگترين آنها با طول و عرض و ارتفاع 190 ، 50 و 28 سانتي متر و كوچكترين آنها با طول و عرض 50 و 40 سانتي متر مي باشد .
پايه هاي آن از سرب مذاب ساخته شده و بدين ترتيب بنايي است ، نسبتاً مستحكم و استوار . كف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحليل مناسك حج ، ص 158 .
2 . شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 175 .
|
459 |
|
داخلي خانه كعبه از سطح زمين به اندازه 5/1 متر بالاتر قرار دارد . پيش از بناي قريش ، كعبه دو در داشته ؛ يكي در ناحيه شرقي ، محل در فعلي و ديگري در ناحيه غربي ، كه از يكي وارد و از ديگري خارج مي شده اند . اما قريش تنها در ناحيه شرقي آن دري نصب كرد .
افزون بر توضيحي كه گذشت ، توضيح ذيل را از زبان مسؤول فعلي كعبه كه از خاندان آل شيبه بوده و اينان از پيش از اسلام تا به امروز سدانت كعبه را در اختيار داشته و دارند مي آوريم :
بناي آن سنگ سخت ( الحجارة الصلبة الزقاء ) است ، ارتفاع آن حدود 15 متر ( به طور دقيق 85/14 ) و طول جهتي كه حجر ( اسماعيل ) در آن است و وجه برابرش ده متر و ده ( به طور دقيق 22/10 ) سانتي متر است و طول دو ضلع ديگر دوازده ( به طور دقيق 58/11 ) متر است . ( 1 )
ناودان كعبه
ناودان كعبه ( 2 ) در شمال كعبه قرار دارد و آب باران بام كعبه به داخل حجر اسماعيل مي ريزد . اين آب جهت مداواي بيماران تاثير عجيب و شفابخش دارد . در روايات نيز آمده است :
« . . . ماءُ الميزاب يَشفِي المَريضَ . . . ( 3 ) » . آب ناودان كعبه ، بيمار را شفا مي دهد .
« صارم » مي گويد : يكي از برادران ما در مكه بيمار شد و آن قدر بيماري او شدت گرفت كه به حال احتضار افتاد . امام صادق ( عليه السلام ) را در راه ديدم ، حضرت فرمود : صارم ! فلاني چگونه است ؟ گفتم : در حال جان دادن است . فرمود : اگر من به جاي تو بودم ، به او آب ناودان مي خورانيدم . من به جستجوي آب رفتم ولي كسي آن را نداشت . در اين حال بودم كه هوا متغير و ابر و رعد و برق نمايان شد . باران شروع به باريدن كرد ، به مسجد آمدم ، كسي را يافتم كه ظرفي به همراه داشت ، يك درهم به او دادم و ظرف را از وي ستاندم ، مقداري آب فراهم كرده و به سرعت سراغ برادر بيمارم رفتم ، آب ميزاب را به وي خورانيدم ، چندي نگذشت كه سلامتي خود را بازيافت . ( 4 )
شايان ذكر است كه كعبه تا سي و پنج سال بعد از ولادت حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) ناودان نداشته و نخستين ناودان را در آن سال ، قريش از چوب تراشيده و بر بام آن نصب كردند . ( 5 )
ناودان طلاي كنوني ( 6 ) را « سلطان عبدالحميد عثماني » در سال 1270 ق به خانه كعبه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان ، صفحه 80 و 81 .
2 . تاريخ القويم ، ج2 ، ص 404 .
3 . بحار ، ج 62 ، ص 286 و ماء السماء يدفع الاسقام .
4 . همان ، ج 66 ، ص 457 .
5 . در طول سال ها ، حكام و امرا ، ناودان هايي از نقره ساختند و در سال 1021 ق با طلا منقش شد .
6 . تاريخ القويم ، ج 2 ، ص 404 .
|
460 |
|
هديه كرده است . ( 1 )
حضرت امام باقر ( عليه السلام ) هرگاه به ناودان كعبه ، نظر مي كردند ، مي فرمودند :
« اللَّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَأَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ » . ( 2 )
بار خدايا ! مرا از آتش جهنم برهان و رزق حلال خودت را بر من وسعت ده و شر و ستم جن و انس را از من بردار و مرا به رحمتت وارد بهشت ساز .
بازسازي كعبه و « نگاهي تاريخي به كعبه »
مورخان نوشته اند كه بارها كعبه ويران شده و سيل پايه هاي آن را فرو ريخته است . از اين رو ، طبعاً خانه برآمده به دست ابراهيم و اسماعيل ، بر جا نمانده است ، ليكن افراد دوره هاي جاهلي كه سخت دلبسته حفظ شكل ؛ جاي و بنياد كعبه بوده اند ، پس از هر ويراني يا آسيبي ، تا آن جا كه مقدورشان بوده ، مي كوشيدند خانه را به شكلي كه در روزگار پدران و نياكانشان داشت ، بازگردانند . لذا هيچ تغييري در آن راه نمي دادند و صورت بنا را دگرگون نمي كردند .
مورخان كعبه را چنين وصف كرده اند كه تا پنج سال پيش از اسلام ، ديوارهاي كعبه سنگ چين بود و سنگ ها بي آنكه ملاطي آنها را بهم بپيوندد ، تا بالاي قامت انسان ، روي هم چيده شده بود . هم چنين گفته اند كه در عهد اسماعيل با نُه ذراع ارتفاع مسقف نبوده و دري داشت كه به زمين چسبيده بوده است . نخستين كسي كه بر آن چفت گذاشت « تُبِّع » بود و سپس عبدالمطلب دري آهني بر آن ساخت و آن را با زر به دست آمده از دو آهوي زرين ( كه بر اثر حفر چاه زمزم كشف شده بود ) بياراست . اين نخستين باري بود كه كعبه را مي آراستند . ( 3 ) در اخبار آمده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چون در سال فتح
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مرآت الحرمين ، ج 1 ، ص 267 و 275 تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 50 .
2 . كافي ، ج 4 ، ص 407 ، درباره حضرت سجاد ( عليه السلام ) هم نيز به همين مضمون آمده است .
3 . توصيفي كه مورخان از كعبه ارائه مي كنند ، ما را بر آن مي دارد تا آن را ويرانه اي ابتدايي و ساده تصور كنيم ، حياطي آورده شد مربع گونه كه ديوارهاي سنگي ، بي هيچ ملاطي كه آنها را به يكديگر بپيوندد ، آن را در بر گرفته است و پرندگان شكاري در آن مأوي گزيده اند و هيچ حائلي كف آن را از اشعه سوزان خورشيد و باران هايي كه بر مكه فرو مي آيد و گاهي به شكل آب از دهانه هاي چاه بيرون مي زند حفظ نمي كند . اين خانه در حقيقت چهار ديواريي است سنگي كه ارتفاع آن از قامت انسان تجاوز نمي كند .
پاره اي از مورخان گفته اند كه عامر بن جادر ازدري ، پس از اسماعيل ، نخستين كسي بود كه براي كعبه جدار ( ديوار ) گذاشت ، لذا ، « جادر » ( برآورنده جدار ) لقب گرفت .
باز به گفته مورخان ، در نيمه اول قرن هفتم ميلادي ، يعني پنج سال پيش از اسلام و زماني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، سي و پنج ساله بود ، كعبه دچار آتش سوزي شد . در اين هنگام بر آن شدند تا خانه را بازسازي كنند و برايش سقفي چوبي بگذارند ، لذا دست به كار شدند و ديوارها را كه بيشتر از نه ذرع ارتفاع داشت تا هيجده ذرع برآوردند و سقفي بر دو رديف ، سه ستونه چوبي بر آن گذاشتند ، هم چنين در آن را از سطح زمين بالاتر آوردند ، كه جز با پلكان نمي شد بدان وارد شد ، ديوارها را نيز با يك رديف سنگ و يك رديف چوب برآوردند .
مورخان درباره دليل بازسازي كعبه گفته اند كه ديوارهاي سنگي كه ملاطي نداشت و ارتفاع آن از قامت آدمي تجاوز نمي كرد ، به تدريج از هم گسيخته شده و سنگ هايش بر زمين فرو ريخته بود ، لذا بر آن شدند تا ديوارهايش را برآورند و چون تني از قريش و ديگران گنج خانه را كه در چاهي كه در ميان آن قرار داشت دزديده بودند ، مردم به مسقف كردن آن همداستان شدند .
اين بناي تازه نيز آنگونه كه از وصفش در كتاب هاي مورخان بر مي آيد ، بنايي فاخر نبود . تنها اتاقي بود كه اينك سقفي چوبي بر شش ستون در دو رديف آن را مي پوشاند . ديوارهايش كه بيشتر از نه ذرع ارتفاع داشت و كمي بيشتر يا كمتر از قامت آدمي بود ، تا هيجده ذراع بالا آمده بود . اين بار مواد ساختماني محكمي در اين بنا به كار رفت ، رديفي از چوب و رديفي از سنگ و در مجموع پانزده رديف چوبي و شانزده رديف سنگي ديوارهايش را تشكيل مي داد . سقف آن را مسطح كرده و براي آن ناوداني گذاشته بودند كه باران از آن سرازير مي شد .
در مجموع اين بنا از جهت مساحت ، هنر ، زيبايي وعظمت با هيچ يك از معبدهاي عربي جنوب عربستان مانند معبد « المقه » در شهر « مأرب » يا ديگر معابدي كه پژوهشگران به آثار و بقاياي آنها دست يافته اند ، سنجيدني نبود . حج و عمره در قرآن و حديث ، حجة الاسلام و المسلمين ري شهري ، ص 122 .
|
461 |
|
مكه وارد كعبه شد ، كنار ستوني ايستاد و دعا كرد . در آن هنگام ، داخل خانه كعبه شش ستون قرار داشت .
ساختار و ترميم داخل كعبه
سقف كعبه به صورت دو سقفي است و با پايه هاي چوبي ، كه در ميانه آن در يك رديف قرار گرفته ، نگهداري مي شود . اطراف آن سنگ هاي مرمر نصب شده و در كنار آن ، پلكاني قرار دارد كه براي رسيدن به سقف بالايي تعبيه شده است . ( 1 )
پس از سال 1040 هجري قمري تاكنون ، تنها اصلاحات جزئي بر روي كعبه انجام گرفته و تعمير شده است . يكي از مهم ترين اين ترميم ها ، اقدامي است كه در سال 1377 قمري به دستور ملك « سعودبن عبدالعزيز » براي اصلاح سقف كعبه صورت گرفت . در اين اقدام ، سقف پيشين به طور كلي برداشته شد و پس از ترميم ديوار مجدداً سقف تازه اي زده شد . در ادامه همين تعميرات ، داخل كعبه و ناودان و پله هاي داخل ، براي رسيدن به سقف و ستون هاي نگاه دارنده سقف نيز ترميم شد . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آثار اسلامي مكّه و مدينه ( مختصر ) ، ص 42 .
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 70 ، شايسته است براي آگاهي بيشتر به شماره 36 ، ص 144 ـ 128 ، فصلنامه ميقات حج مراجعه شود .
|
462 |
|
هداياي داخل كعبه
از ابتداي احداث كعبه به وسيله حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) قبايل ، طوائف و پادشاهان و افراد مختلفي ، هدايايي را براي نصب در داخل كعبه ارسال مي كرده اند . نخستين هدايايي كه در درون كعبه آويزان گرديد ، دو شاخ گوسفند بود كه گفته مي شد همان شاخ هاي ذبيح ابراهيم ( عليه السلام ) است . اين دو شاخ در دوران عبدالله بن زبير از بين رفته است ( 1 ) . در دوران ابراهيم ( عليه السلام ) چاهي در داخل كعبه حفر شد تا هداياي ارسالي را در آن نگهداري كنند ، اين هدايا تا دوران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و حتي خلفا ، در اين چاه همچنان موجود بوده است . ( 2 ) در دوران اسلامي ، تقديم هدايا افزايش يافت و « عمربن خطاب » ، خليفه وقت پس از فتح مداين دو نيم ماه زرّين را كه براي او فرستاده بودند ، در كعبه آويخت . پس از وي خلفاي اموي و عباسي از جمله « عبدالملك مروان » ، « وليد بن عبدالملك » ، « سفاح » و « هارون » نيز هدايايي به كعبه داده اند كه طي ساليان دراز همواره زينت بخش داخل كعبه بوده است . ( 3 )
كيفيت ستون هاي داخلي
هم اكنون در درون كعبه سه ستون چوبي منبّت كاري شده از چوب عود وجود دارد كه قطر هر يك بيست و پنج سانتي متر است . ديوارهاي داخلي با حرير قرمز پوشيده شده و روي آنها اسامي پروردگار و عباراتي مثل لااله الاالله ، محمد رسول الله نوشته شده است . در طول هر سال دوبار ، يكي در روز هفتم ذيحجه و ديگري در پايان مراسم حج ، درون كعبه را با آب زمزم و گلاب قمصر كاشان شستشو مي دهند . به گفته صاحب « كنزالعمال » ، براي نخستين بار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به هنگام فتح مكه پس از شكستن بت ها و از بين بردن تصاوير نقش شده بر ديوار ، خانه كعبه را با آب زمزم شستشو دادند كه اين رسم تاكنون پابرجاست . ( 4 )
ورود به كعبه و خواندن نماز در آن فضيلت فراواني دارد و در اين مورد از سوي پيامبر و ائمه اطهار سفارش هاي فراواني شده است .
وداع با كعبه
انسان قبل از بازگشت از سفر بيت الله ، مستحب است « طواف وداع » انجام دهد و با خدا گفتگو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اخبار مكّه ، ص 179 و 177 .
2 . همان .
3 . تاريخ و آثار اسلامي ، ص 51 .
4 . تاريخ و آثار اسلامي ، اصغر قائدان ، ص 51 ، كنزالعمال ، ج 5 ، ص 299 .
|
463 |
|
كند . روايت شده : امام هشتم ( عليه السلام ) آنگاه كه مي خواست ، كعبه ، اين بناي توحيد را وداع كند به خدا عرض مي كرد :
« إِنّي أَنْقَلِبُ عَلَي أَلاّ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ » ( 1 ) ؛ خدايا ! من از كنار خانه تو با توحيد بازمي گردم ، و براين اعتقادم كه پروردگاري جز تو نيست .
زائر بايد بگويد : خدايا ! من موحد از اينجا مي روم ، و نه تنها معتقدم كه در عالم جز خداي يكتا ، خدايي نيست ، كه اين ضعيف ترين درجه توحيد است ، بلكه آنچنان موحدم كه تمام كارها را فاني در كار تو و تمام اوصاف را فاني در وصف تو و بالاخره تمام ذوات را فاني درذات تو مي بينم ؛ « إِنّي أَنْقَلِبُ عَلَي أَلاّ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ » .
چگونگي وداع
در حديثي « معاوية بن عمار » از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه آن حضرت فرمودند :
هرگاه خواستي از مكه خارج شوي و نزد خانواده ات برگردي ، با خانه خدا وداع و خداحافظي كن ، ابتدا هفت مرتبه پيرامون كعبه طواف كن و اگر توانستي ، هر مرتبه حجرالاسود و ركن يماني را با دست هاي خود بگير ، و اگر نتوانستي طواف را از حجرالاسود شروع و در ركن يماني ختم كن و اگر اين را هم نتوانستي ، هر طور كه مقدور است انجام بده ، و سپس به ركن « مستجار » آمده ، و مانند اولين روزي كه به مكه آمدي ، عمل كن و هر دعايي كه خواستي بخوان و پس از آن ، حجرالاسود را در بغل گرفته و شكم خود را به ديوار كعبه چسبانيده و يك دست بر روي حجرالاسود و دست ديگر را بر ديوار نزديك درب كعبه بگذار و بر پيامبر اكرم صلوات بفرست و بگو :
« اَللَّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ » ؛ بار خدايا ! اين زيارت را آخرين زيارت من قرار مده .
همچنين « معاوية بن عمار » مي گويد :
« امام صادق ( عليه السلام ) وقتي خانه كعبه را وداع گفت و خواست از مسجدالحرام خارج شود در كنار درب مسجد تا مدت زيادي به سجده رفت و سپس حركت كرد و از مسجد خارج شد . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج دهم ، ص 232 ، صهباي حج ، ص 470 ، كافي ، ج 4 ، ص 531 .
2 . پرتوي از اسرار حج ، عباسعلي زارعي سبزواري ، به نقل از كافي ، ج 4 ، ص 531 .
|
464 |
|
2
†
كوه ابوقبيس
كوه « ابوقبيس » با ارتفاع 420 متر ، در شرق مسجدالحرام واقع است . در حال حاضر قصر ملك بر بالاي آن بنا شده و بخشي از آن در فضاي باز جلوي مسعي واقع شده ، در حقيقت بخشي از كوه از جاي برداشته شده است . اين كوه را به دليل همسايگي با كعبه ، از كوه هاي مقدس دانسته اند . كوه صفا كه سرآغاز و مبدأ سعي است ، در دامنه اين كوه واقع شده است . ( 1 )
اين كوه در دل سخت خود ، خاطره هاي مهمّي از تاريخ ، انباشته است . هر چند كه امروزه در پس ساختمان هاي بلند و از جمله « دارالضيافه سعودي » ، از چشم ها پنهان گشته است ، لكن حوادثي كه شاهد آن بوده ، خاطره او را هم چنان در دل ها و يادها را زنده نگه داشته است .
بعضي گفته اند : قبر شيث بن آدم و به روايتي قبر حوّا در دل اين كوه قرار دارد و گويند : چندين پيامبر در آن كوه مدفون شده اند . ( 2 )
خداوند حجرالاسود را از دل اين كوه به دست ابراهيم ( عليه السلام ) رسانيد و اين سنگ از زمان طوفان نوح در امانت ابوقبيس بود . ( 3 )
به هنگام بناي كعبه به دست ابراهيم ، از اين كوه ، صدايي برآمد كه اي ابراهيم ! براي تو نزد خدا امانتي است . آن گاه ابراهيم ( عليه السلام ) به دامن كوه رفت و حجرالاسود را گرفت و نصب نمود ، لذا اين كوه را به همين مناسبت « امين » نيز خوانده اند . ( 4 )
« فاكهي » گويد : ابراهيم بر بالاي اين كوه مردم را براي انجام حج دعوت نمود . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 37 . گفته شده است كسي كه بالاي كوه ابوقبيس باشد « طائف » را مي بيند . بديهي است كه مراد از طائف ، در اين جا شهر طائف نيست ، چرا كه چنين چيزي غير ممكن است ، بلكه مقصود از آن طواف كننده برگرد كعبه است . فرهنگ اعلام جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره نبوي ، ص23 .
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكّه و مدينه ، ص 118 و 119 .
3 . هم چنين گفته اند كه در جريان طوفان نوح امانت دار حجرالاسود بوده است . آثار اسلامي مكّه و مدينه ، ص 37 .
4 . همان ، ج 2 ، ص 515 و 516 ، ازرقي .
5 . اخبار مكّه ، ج 4 ، ص 46 و 47 ، فاكهي .
|
465 |
|
رويدادهاي بعد از اسلام
وقايع مهمّي در اين كوه پس از اسلام رخ داده است :
1 ـ اعلان اوليه رسالت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه آن حضرت ، صبحگاهان برفراز اين كوه فرياد برآورد ( 1 ) : « وا صباحا ، وا صباحا » مردم هراسان بر گرد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جمع شدند . حضرت فرمود : مرا مي شناسيد ، اگر من به شما بگويم در پشت اين كوه سيل عظيم و يا دشمن خطرناك در كمين است ، حرف مرا تصديق مي كنيد ؟ همگي گفتند : آري . آن گاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از روز قيامت و عذاب الهي خبر داد و اسلام و توحيد را برآنان عرضه كرد ، ولي آن ها تمسخر كردند . ( 2 )
2 ـ اين كوه ، پس از اسلام ، شاهد معجزه « شق القمر » توسط پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه بعدها مسجدي به همين نام در اين مكان ، ساخته شد . ( 3 )
3 ـ برفراز اين كوه نيز مسجدي به نام « مسجد ابراهيم » قرار داشت كه به همراه « مسجد انشقاق القمر » ، تخريب شد . ( 4 )
دعا در محلّ شق القمر
همان گونه كه اشاره شد معجزه شق القمر در اين محل واقع گرديد . در محل شق القمر اين دعا خوانده مي شود : « اللهم صلّ علي نَبِيٍّ ، هَلَّلَ و كَبَّر و حجَّ واعْتَمَرَه و اءِنْشَقَّ له القمر و . . . » و بالاي كوه ابوقبيس اين دعا خوانده شود : « اللهم اني اسئلك ايماناً كاملاً تباشر به قلبي و يقيناً صادقا حتي اعلم انه لن يُصيبني الا ما كتبت لي . . . » ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در كتاب فروغ ابديّت ، ج 1 ، ص 264 ـ 265 به جاي كوه ابوقبيس از كوه صفا سخن گفته شده است .
2 . تاريخ و آثار اسلامي مكّه و مدينه ، ص 119 .
3 . اخبار مكّه ، ج 4 ، ص 105 و 106 .
5 . ادعيه و آداب حرمين ، ص 435 ـ 436 .
|
466 |
|
حرف ( گ )
1
†
گنبد سبز ، « قبة الخضراء » ( 1 )
در سال 678 هـ ق . توسط سلطان « قلاوون مملوكي » ، گنبدي روي مرقد مطهر بنا شد ، در حالي كه تا پيش از آن ، تنها ديوار اين قسمت ، قدري از ديوارهاي بخش هاي مسجد بالاتر بود . قبه ساخته شده توسط قلاوون ، در پايين ، روي ستون هاي مربعي قرار گرفته ، اما بخش فوقاني آن به صورت هشت ضلعي درآمده است .
كارهاي ساختماني چندي در سال هاي 853 ، 878 و 881 هـ . ق . براي سنگ فرش كردن كف حجره ، بناي مجدد آن و نيز تعمير گنبد صورت گرفت ، كه در آتش سوزي سال 886 آسيب زيادي به مقصوره و گنبد رسيد ، اما حجره شريفه ، يعني محدوده مرقد آسيبي نديد . به دنبال آن در سال 887 هـ . ق . « سلطان قايتباي » ، گنبد را كه در اثر آتش سوزي در مسجد آسيب ديده بود ، از نو بنا كرد . چند سال بعد باز گنبد تجديد شد . در سال 1233هـ . ق . در روزگار « سلطان محمود عثماني » ، نيز گنبد بازسازي شد و تا آن زمان رنگ آن كبود بود ، در روزگار « سلطان عبدالحميد عثماني » ، گنبد روي مرقد را به رنگ سبز كردند و از اين زمان به بعد ، به « قبة الخضراء » شهرت يافت . طبق رسم ، هر از چند سال ، رنگ روي رنگ پيشين مي كشيدند . جالب آن كه در پايين گنبد سوراخي باز كرده اند كه ميان قبر و آسمان فاصله اي نباشد . داستان اين دريچه از اين قرار است كه وقتي مردم مدينه ديدند باران نمي آيد ، در اين باره از عايشه استمداد كردند ، او گفت : متوجه قبر پيامبر شويد ، همسر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر خلاف كساني كه به تبرك و توسل اعتقادي ندارند و براي قبر ارزشي قايل نيستند ، مردم را به قبر آن حضرت هدايت كرد . از زماني كه گنبد روي مرقد كشيده شد اين دريچه را در ادامه آن سنت باقي گذاشتند تا در وقت كم باراني ، آن را بگشايند و از خداوند طلب باران كنند . ( 2 )
اين گنبد با عاج و جواهرات تزيين گرديده و با آنكه در طول تاريخ مورد تعرض دشمنان واقع شده ، خداوند آن را حفظ كرده است ( 3 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تعمير و توسعه مسجد شريف نبوي ، ص 69 ـ 70 ، به نقل از آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 235 .
2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 235 .
3 . فرهنگ اعلام جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره نبوي ، ص312
|
467 |
|
حرف ( ل )
1
†
ليلة المَبيت
در تاريخ اسلام شبي را گويند كه علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) در آن به جاي پيغمبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) بيتوته نمود ، يعني آن شب را تا بامداد در بستر آن حضرت بخفت ، تا مشركان كه در آن شب ، قصد جان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را داشتند ، حضرتش را در بستر خويش خفته پندارند و به تعقيب وي كه از تاريكي شب استفاده نموده و رهسپار كوه ثور گشت ، نپردازند .
آن شب حسب كتب تاريخي ، شب اول ربيع الاول بود و همان شب مبدأ تاريخ هجري گرديد . ( 1 )
نكته مهم در اين صفحه درخشان ، همان جانبازي علي ( عليه السلام ) در راه حقيقت است . خوابيدن علي ( عليه السلام ) در بستر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آن شب پر غوغا ، نمونه بارزي از عشق او به حقيقت است .
اين جانبازي به اندازه اي ارزش داشت كه خداوند آن را ستوده است . و آيه ( وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَاللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ ) ( 2 ) به نقل بسياري از مفسرين اسلامي ، در اين مورد نازل گرديده است . ( 3 )
مفسّران و محدّثان غالباً اعتراف كرده اند كه آيه فوق در « ليلة المبيت » درباره فداكاري حضرت علي ( عليه السلام ) نازل گرديده است . ( 4 )
مرحوم طبرسي مي فرمايد :
« فاختاروا خمسة عشر رجلا منهم ابولهب علي أن يدخلوا علي رسول الله فيقتلونه ، فانزل الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معارف و معاريف ، دائرة المعارف جامع اسلامي ، ج 8 ، ص 792 .
2 . سوره بقره ، آيه 207 .
3 . برخي از مردم با خدا معامله نموده و جان خود را براي رضايت خدا از دست مي دهند . خدا به بندگان خود مهربان است .
4 . فروغ ابديت ، ج1 ، ص 425 و 426 .
|
468 |
|
علي رسوله ( وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ) ( 1 ) ثم تفرقوا علي هذا و اجمعوا ان يدخلوا عليه ليلاً . . . . وكتموا امرهم ، فقال ابولهب : بل نحرسه . . . وقال : يا علي ! افدني لنفسك ، قال : نعم ، يا رسول الله ، قال له : نم علي فراشي والتحف ببردي » ( 2 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : علي جان ! حاضري خود را فدا كني ، آن حضرت پذيرفت و آن چه در « ليله المبيت » رخ داده مايه افتخار و مباهات است و شيعه بايد برخود ببالد كه در سايه چنين رهبراني زندگي نموده و از آن ها پيروي مي كند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره انفال ، آيه 30 .
2 . اعلام الوري ، ص 72 .
3 . منتهي الآمال ، ج 1 ، ص 110 ـ 112 نيز به اين حقيقت اشاره دارد .
|
469 |
|
حرف ( م )
1
†
ماه هاي حج
به استناد آيه شريفه ( الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ ) ( 1 ) و روايات ائمّه معصومين ( عليهم السلام ) ، زمان برگزاري حج ماه هاي شوال ، ذي القعده و ذي الحجه است كه اشهر حج ناميده مي شود . البته اين ماه هاي شروع حج است و گرنه عمده اعمال حج در دهه اوّل ذي الحجه به ويژه روزهاي نهم تا دوازدهم انجام مي شود .
توضيح اينكه : زمان انجام عمره تمتع از اوّل ماه شوال تا نهم ذيحجه است و حج تمتّع از نهم ذيحجه شروع مي شود . عمره تمتع و حج تمتع بايد در يك سال انجام شود ، آن هم طي ماه هاي شوال ، ذيقعده و ذيحجه و تاخير حج آن تا سال بعد جايز نيست ، اگرچه تمام سال را در حال احرام به سر برد .
بنابراين ذيقعده و ذيحجه ضمن آنكه از ماه هاي حرامند ، از ماه هاي حج هم محسوب مي شوند ، در حالي كه شوال از ماه هاي حرام نيست ، ولي از ماه هاي حج شمرده مي شود ، همين طور محرم و رجب گرچه از ماه هاي حرام هستند ولي از ماه هاي حج شمرده نمي شوند . لذا نسبت ماه هاي حرام و حج ، نسبت عموم و خصوص منوجه است كه موارد مشترك آن ها ذيقعده و ذي حجه است .
اگر سؤال شود با آنكه اصل عمل حج ( اعم از تمتع ، افراد و قران ) از نهم تا سيزدهم ذيحجه بيشتر به درازا نمي كشد ، چرا اين سه ماه ( شوال ، ذيقعده ، ذيحجه ) به عنوان ماه هاي حج ناميده مي شوند ؟ پاسخ آن است كه عمره تمتع بخشي از حج تمتع است كه وقت انجام آن از اوّل شوال تا هنگام احرام حج در ذي الحجه است و از اين پس ، ظرف احرام خود حج و مراسم آن است . و در مورد حج افراد و قران ( كه عمره آنها پس از برگزاري اصل حج قرار دارد ) دانسته شد كه ظرف احرام آنها از اول شوال تا نهم ذيحجه است ، و روز نهم تا سيزدهم ظرف عمل خود حج مي باشد يعني شخص مختار است كه از اول شوال تا نهم ذيحجه هر روزي كه خواست به عنوان حج « افراد » يا « قران » محرم شود . با توجه به مطالب ياد شده ، اين سه ماه « ماه هاي حج » خوانده مي شوند و اما اينكه زمان حج تا سيزدهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره بقره : 197
|
470 |
|
ذي حجة بيشتر طول نمي كشد ( نه تا آخر آن ) ، اين جهت با محسوب شدن ذيحجه به عنوان يكي از ماه هاي حج منافات ندارد ، زيرا پس از بازگشت از منا ، طواف و نماز آن ، سعي و طواف نساء و نماز آن را آخر ذي حجه مي توان انجام داد . ( 1 )
2
†
ماه هاي حرام
از دوازده ماه قمري چهار ماه محرّم ، رجب ، ذيقعده و ذيحجه ماه هاي حرام شناخته مي شوند كه هر گونه جنگ و نبرد در آنها حرام شمرده شده است . سه ماه پشت سر هم و يك ماه ( رجب ) جدا از بقيه است . قرآن مجيد نيز به اين موضوع اشاره دارد :
( إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ) ( 2 ) ؛ مقدار ماه ها نزد خدا در كتاب آفرينش از آن روز كه آسمان و زمين را آفريد ، دوازده ماه است . از اين دوازده ماه ، چهار ماه ، ماه حرام است كه هر گونه جنگ و نبرد در آن حرام است .
از پاره اي روايات استفاده مي شود كه تحريم جنگ در اين چهار ماه ، علاوه بر آيين ابراهيم ، در آيين يهود و مسيح و ساير آيين هاي آسماني نيز بوده است . ( 3 )
فلسفه ماه هاي حرام
ماه هايي كه در جاهليت محترم شمرده مي شد و مردم آن عصر در آن ماه ها دست از قتال و نبرد مي كشيده اند ، اين شيوه را دين اسلام مهر تأييد نهاد و عملاً بدان روش ادامه داد ، و آنها چهار ماه از ماه هاي دوازده گانه قمري مي باشند ، يعني ماه رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ( 4 ) . تحريم جنگ در اين چهار ماه يكي از طرق پايان دادن به جنگ هاي طولاني و وسيله اي براي دعوت به صلح و آرامش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فرهنگنامه حج و عمره و اماكن مربوطه ، صدر طباطبايي ، ص 22 .
2 . توبه : 37
3 . تفسير نمونه ، ج 7 ، ص 406 ؛ به نقل از تفسير برهان ، ج 2 ، ص 122
4 . معارف و معاريف ، دائرة المعارف جامع اسلامي ، ج نهم ، ص 46 .
|
471 |
|
بود ، زيرا هنگامي كه جنگجويان چهار ماه از سال اسلحه را به زمين بگذارند و صداي چكاچك شمشيرها يا صفير گلوله ها خاموش شود و مجالي براي تفكر و انديشه به وجود آيد ، احتمال پايان يافتن جنگ براي هميشه ، بسيار زياد است . هميشه ادامه يك كار با شروع مجدد آن پس از خاموشي ، تفاوت دارد و دومي به مراتب مشكل تر است ، فراموش نمي كنيم كه در دوران جنگ هاي بيست ساله ويتنام چه اندازه زحمت كشيدند تا يك آتش بس بيست و چهار ساعته در آغاز سال نو مسيحي يا مانند آن بوجود آورند ولي اسلام براي پيروان خود در هر سال يك آتش بس چهار ماهه اعلام مي دارد و اين خود نشانه روح صلح طلبي اسلام است . البته چنانچه دشمن بخواهد از اين قانون اسلامي سوء استفاده كند و حريم ماه هاي حرام را بشكند ، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است . ( 1 )
آتش بس اجباري
در آيه 36 سوره توبه ، به ماه هاي حرام و آتش بس اجباري و دست كشيدن از جنگ در اين ماه ها اشاره شده است . خداوند مي فرمايد : ( إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً . . . مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ . . . ) ( 2 ) بعضي از مفسران ، تحريم جنگ در اين چهار ماه را از سنت هاي حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) مي دانند كه مشركين طبق اميال و هوس هاي خودكامه جاي اين ماه ها را تغيير مي دادند . دين مبين اسلام اين چهار ماه حرام را در جايگاه اصلي خود تثبيت كرد . عرب ها سه ماه پشت سر هم را « سَرَد » ( 3 ) و رجب را « فرد » گويند . ( 4 )
شايان ذكر است كه تحريم جنگ در اين ماه ها در صورتي است كه جنگ از ناحيه دشمن به مسلمانان تحميل نشود ، اما در اين صورت ، بدون شك مسلمانان بايد بپاخيزند و از خود دفاع كنند ، زيرا حرمت اين ماه ها از ناحيه دشمن « نقض » شده است نه از ناحيه مسلمانان ، آيه شريفه 194 سوره بقره نيز گواه بر اين مطلب است . ( 5 )
بعضي اعمال و مناسبت هاي ماه هاي حرام
محرّم
اولين ماه از ماه هاي حرام كه شروع سال قمري هم با اين ماه مي باشد ، محرّم است . مهمترين مناسبت اين ماه ، شهادت سالار شهيدان امام حسين ( عليه السلام ) و اصحاب و يارانش در سال 61 قمري در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير نمونه ، ج هفتم ، ص 408 .
2 . سوره توبه ، آيه 36 .
3 . سَرَد يعني پي در پي و پشت سر هم انجام دادن .
4 . تفسير نمونه ، ج 7 ، ص 405 و 406 .
5 . همان .
|
472 |
|
سرزمين كربلا ، و به اسارت رفتن اهل بيت آن حضرت مي باشد .
رجب
دومين ماه از ماه هاي حرام ، رجب است كه اعمال فراواني دارد . علاقمندان به مفاتيح الجنان مراجعه نمايند .
مناسبتهاي مهم اين ماه عبارتند از :
1 ـ اول ماه ، ولادت امام محمد باقر ( عليه السلام )
2 ـ سوم ماه ، شهادت امام هادي ( عليه السلام )
3 ـ نهم ماه ، ولادت امام محمدتقي ( عليه السلام )
4 ـ سيزدهم ماه ، ولادت حضرت علي ( عليه السلام ) و شروع ايام اعتكاف
5 ـ پانزدهم ماه ، وفات حضرت زينب كبري ( عليها السلام )
6 ـ سيزدهم ، چهاردهم و پانزدهم ماه ، ايام برگزاري اعتكاف
7 ـ بيست و پنجم ماه ، شهادت امام موسي كاظم ( عليه السلام )
8 ـ بيست و هفتم ماه ، مبعث رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
ذُوالقَعده
« ذوالقعده » يازدهمين ماه از سال قمري و قبل از ماه « ذي الحجه » و موسم حج قرار گرفته است .
چون عرب ها براي انجام مناسك حج و زيارت كعبه و ديدار با بت هاي خود و تقديم هدايا و نذورات و قرباني به آنها ، در اين ماه به سمت مكه حركت مي كرده و در مكه سكونت مي گزيده اند ، از اين رو لفظ « قعد » كه در عربي به معناي نشستن است ، بر اين ماه كه عرب ها در اين مدت در مكه مي نشسته اند و انتظار ماه ذي الحجه را مي كشيده گذاشته شده است ، پس از ظهور اسلام از حرمت اين ماه كاسته نشد و همچنان به عنوان يكي از ماه هاي حرام كه در آنها نزاع و جنگ و قتل ممنوع و گناه است ، به شمار رفت .
مناسبت هاي ماه ذوالقعده
1 - روز يازدهم تولد حضرت امام رضا ( عليه السلام ) ، كه در سال 148 واقع شده است .
2 - شب نيمه اين ماه يكي از شب هاي مبارك است كه در آن نماز و عبادت و دعا مستجاب است .
3 ـ 23 ذي قعده ، بنا به قولي شهادت امام رضا ( عليه السلام ) واقع شده و لذا زيارت آن حضرت مستحب است .
4 - شب و روز بيست و پنجم ماه ذوالقعده با نام « دحوالارض » يعني روز پهن و گسترده شدن
|
473 |
|
زمين از زير خانه كعبه .
5 - روز آخر ماه ذوالقعده مصادف با سالروز شهادت امام جواد ( عليه السلام ) است ( 1 ) .
در رابطه با اعمال ما ذي قعده ، علاقمندان به مفاتيح الجنان مراجعه نمايند .
ذُوالحَجه
همانگونه كه اشاره شد ، ذوالحجه نيز آخرين ماه سال قمري بر طبق تقويم هجري قمري مي باشد . ( 2 ) ذوالحجه به معناي ماه حج است . وجه اين نامگذاري بدين جهت است كه در روز نهم تا دوازدهم اين ماه مراسم حج برگزار مي شود . نام اين ماه با اين لفظ و واژه مخصوص در قرآن نيامده است . لكن در آيات متعددي كه مربوط به اعمال و مناسك حج و عمره است به اشاره آمده است .
مناسبت هاي ماه ذوالحجه
1 - بنا بر روايت شيخ صدوق و شيخ طوسي روز اوّل ذي الحجة روز تزويج حضرت فاطمه ( عليها السلام ) با اميرالمومين ( عليه السلام ) ( 3 ) است .
2 - روز هفتم ، روز شهادت امام باقر ( عليه السلام ) است كه در سال 114 هجري قمري در مدينه واقع شده و روز حزن شيعه است . ( 4 )
3 - روز هشتم ، يوم الترويه كه به روز تهيه آب شهرت دارد .
4 - روز نهم ، روز عرفه و روز شهادت حضرت مسلم بن عقيل در شهر كوفه مي باشد .
5 ـ روز دهم روز عيد قربان است كه روز بسيار شريفي است .
6 ـ روز پانزدهم ، روز ولادت امام علي النقي ( عليه السلام ) ، در سنه212 است . ( 5 )
7 ـ روز هيجدهم ، روز عيد غدير و « عيد الله الاكبر » و عيد آل محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) است كه از عظيم ترين اعياد است ، نامش در آسمان روز محمود و در زمين روز ميثاق مأخوذ و جمع مشهود است . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دائرة المعارف تشيع ، ج 8 ، ص 63 .
2 . نام اين ماه برگرفته از كلمه « حج » است كه در اصل معناي مطلق قصد و عزيمت بوده است ، لكن به مرور زمان به كثرت استعمال كلمه حج در معناي خاصي از قصد كه همان قصد به زيارت خانه خدا در مكه معظمه و به جاي آوردن مناسك واجب و مستحب آن است ، اين كلمه به معناي آن قصد مخصوص مشهور گرديده است .
3 . مفاتيح الجنان .
4 . همان .
5 . همان .
6 . همان .
|
474 |
|
8 ـ روز بيست و چهارم روز مباهله حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) با مسيحيان نجران .
9 ـ روز بيست و پنجم : در اين روز ، حضرت ابراهيم متولد شده ( 1 ) و همچنين روزي است كه سوره « هل اتي » در حق اهل بيت نازل شده است .
ماه ذي حجه اعمال فراوان با ثواب و پاداش بسيار زياد دارد كه علاقمندان مي توانند به مفتايح الجنان مراجعه نمايند .
3
†
مباهله
داستان مباهله ( 2 ) كه در قرآن به آن اشاره شده ، مربوط به مباهله حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) با علماي نصاراي نجران است كه بنا بود در مدينه واقع شود . پس از اين كه هيأت نمايندگي « نجران » ( 3 ) در پاسخ به نامه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه حضور پيدا مي كند ، زمينه مباهله فراهم مي گردد .
گروهي از سيره نويسان ، محدثان و مورخان اسلامي ، متن مذاكره نمايندگان نجران را با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفاتيح الجنان ، و در كتاب وسائل ، ج 7 ، ص 331 از امام رضا ( عليه السلام ) نقل شده است كه در شب 25 ذيقعده « ولد فيها ابراهيم و ولد فيها عيسي بن مريم و فيها دحيت الكعبة » .
2 . معناي مباهله : مباهله از ماده « بهل » گرفته شده است و بهل در لغت عرب به معناي رها كردن است . شترها وقتي بچه دار مي شوند ، پستان هاي آنها را مي بندند تا بچه شتر همه شير را نخورد و مقداري براي صاحب شتر باقي بماند . ولي گاهي همه پستان ها را باز مي كنند تا بچه شتر هر چه ميل دارد بخورد . عرب چنين شتري را كه پستانهايش باز شده « ابل باهل » مي گويند يعني شتري كه شيرش رها شده تا بچه اش از آن استفاده كند .
در اصطلاح معناي ديگري دارد و آن اين كه هرگاه دونفر بعد از بحث هاي منطقي و استدلال هاي عقلي و برهان هاي روشن نتوانستند يكديگر را قانع كنند در اينجا هر كدام در حق ديگري نفرين مي كند و چنين مي گويد : « اگر من بر حق هستم و تو خلاف مي گويي به مجازات الهي گرفتار شوي » و ديگري هم همين را تكرار مي كند به چنين كاري مباهله مي گويند .
ارتباط معناي لغوي و اصطلاحي مباهله با يكديگر روشن است زيرا در مباهله شخصي كه مدعي است حق مي گويد طرف ديگر را رها مي كند و امر او را به خدا محول مي كند .
3 . نجران با 70 دهكده تابع خود ، در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است . پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) ، نامه اي به اسقف نجران « ابو حارثه » نوشت و طي آن نامه ، ساكنان نجران را به آيين اسلام دعوت نمود . مضمون نامه آن حضرت به نقل از فروغ ابديت ، ج 2 ، ص 431 ، در بحار ، ج 21 ، ص 285 آمده است .
|
475 |
|
نقل كرده اند ، ولي سيد بن طاووس سرگذشت مباهله را دقيق تر و جامع تر از ديگران بيان كرده است . ( 1 )
شرح داستان مباهله
پيك وحي ، بر پيامبر نازل شد و او را مأمور ساخت تا با كساني كه با او به مجادله و محاجّه برمي خيزند و زير بار حق نمي روند به مباهله برخيزد . و طرفين از خدا بخواهند كه افراد دروغ گو را از رحمت خود دور سازد .
( فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَكُمْ وَنِساءَنا وَنِساءَكُمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَي الْكاذِبِينَ ) ( 2 )
هرگاه بعد از علم و دانشي كه ( درباره مسيح ) به تو رسيده ( باز ) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند ، به آنها بگو : بياييد ما فرزندان خود را دعوت مي كنيم ، شما هم فرزندان خود را ، ما زنان خويش را دعوت مي نماييم ، شما هم زنان خود را ، ما نفوس خود را دعوت مي كنيم ، شما هم از نفوس خود را ، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم !
در آيات قبل از آيات مذكور ، از تولد حضرت عيسي ( عليه السلام ) ، مقامات آن حضرت و شخصيت مادرش بحث شده است . خداوند پس از اين بحث طولاني درباره حضرت عيسي ( عليه السلام ) به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد كه اگر مسيحيان پس از بيان همه اين امور و بحث هاي مستدل و منطقي باز هم زير بار نرفتند و اسلام را نپذيرفتند راه ديگري در برخورد با آنها انتخاب كن ، با آنها مباهله كن تا حق روشن شود .
( فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ . . . ) اي پيامبر ! هر يك از نصاري و مسيحيان پس از اين همه بحث و مباحث مربوط به عيسي بن مريم و استدلال هاي متقن و متين پيرامون شؤون مختلف آن حضرت اگر همچنان به لجاجت خود ادامه دادند ، راه ديگري جهت دعوت آنها به سوي حق انتخاب كن و با آنها مباهله كن ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا . . . ) در اين قسمت افرادي كه بايد در اين مباهله شركت نمايند ، مشخص مي شود :
1 ـ رئيس مسلمانان يعني پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و رئيس مسيحيان نجران .
2 ـ فرزندانمان و فرزندان شما .
3 ـ زنان ما و زنان شما .
4 ـ نفوس ما و نفوس شما .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اقبال الاعمال ، سيد بن طاووس ، 496 تا 513 .
2 . سوره آل عمران ، آيه 61 .