بخش 20

مُحَصَّب محمد بن علی بن الحسین علیهم‏السلام ( امام محمد باقر ( علیه السلام ) محمد رسول‏اللّه‏ ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) محل ولادت پیامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ( مولد النّبی ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ) محله بنی هاشم مخیریق یهودی مدینه مساجد سبعه مسجد فتح مُستَجار


476


طرفين به فيصله دادن مسأله از طريق مباهله پذيرا شدند و قرار شد همگي براي مباهله آماده شوند . روزي را جهت مباهله و چگونگي آن مشخص كردند . اسقف اعظم مسيحيان كه بالاترين مقام مذهبي مسيحيان بود به آنها گفت : اگر پيامبر در روز مباهله با اصحاب ، ياران سرشناس و شخصيت هاي معروف مسلمانان آمد با او مباهله كنيد ، اما اگر به منظور مباهله با زن و بچه آمد از مباهله با او خودداري كنيد . چون در صورت اوّل معلوم مي شود در نبوت خود صادق نيست و در اين صورت مغلوب مي شود ، ولي در صورت دوّم معلوم مي شود كه با خداوند ارتباطي دارد كه با توكل بر او به ميدان آمده است .

روز موعود فرا رسيد . مسيحيان مشاهده كردند كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) دست دو پسر بچه « حسن و حسين ( عليهما السلام ) » را گرفته و به همراه علي و فاطمه ( عليهما السلام ) مي آيد . اسقف اعظم مسيحيان وقتي اين قضيه را ديد ، گفت : من صورت هايي را مي بينم كه اگر دعا كنند حتماً به هدف اجابت مي رسد و همه شما نابود مي شويد ، از مباهله خودداري كنيد و به مسلمان ها اعلان كنيد كه حاضريم به صورت يك اقليت سالم در كنار شما زندگي كنيم و ماليات لازم را نيز بپردازيم . پيامبر اسلام ، خواسته آنها را پذيرفت و از مباهله صرف نظر كرد . ( 1 )

شايان ذكر است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پيش از ورود به ميدان مباهله به همراهان خود گفت : من هر موقع دعا كردم ، شما دعاي مرا با گفتن آمين بدرقه كنيد .

از عايشه نقل شده است : روز مباهله پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) چهار تن همراهان خود را زير عباي مشكي رنگ وارد كرد ( 2 ) و اين آيه را تلاوت نمود : ( إِنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ) ( 3 ) سرگذشت مباهله و مفاد اين آيه بزرگترين گواه بر فضيلت اصحاب كساء بوده و سندي زنده بر حقانيت آيين اسلام است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان ج 1 ، ص 38 ؛ تفسير الكشاف ، ج 1 ، ص 193

آيات امامت در قرآن ، آيت الله مكارم شيرازي ، ص 201 . هم چنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : به خدايي كه جان من در كف قدرت اوست اگر اينان با من مباهله مي كردند همگي مسخ مي شدند و به صورت بوزينگان و خوك ها در مي آمدند ، بيابان برآنان به دريايي از آتش شعله ور تبديل مي شد و يك مسيحي باقي نمي ماند . مجمع البيان ج سوم ، صفحه 319 .

2 . مفسران اهل سنت هم تصريح دارند كه مراد از ابنائنا ( پسران ) حسن وحسين ( عليهما السلام ) ومراد از نسائنا ( زنان ما ) فاطمه زهرا ( عليها السلام ) ومراداز انفسنا ( خويشان نزديك خود ) حضرت علي ( عليه السلام ) بوده است . فرهنگ نامه موضوعي قرآن ، دكتر سيد احمد خاتمي ، ج سوم ، ص 2862 .

3 . سوره احزاب ، آيه 33 .

4 . فروغ ابديت ، ج 2 ، ص 432 تا 438 .


477


زمان ومكان مباهله

گويا واقعه مباهله در روز 24 يا 25 ماه ذي حجه سال نهم هـ . ق . رخ داده ، و مكان آن نيزمحل « مسجد الاجابة » است كه در منابع شيعه ازآن مسجد بانام مسجد مباهله در شهر مدينه نيز ياد شده است . ( 1 )

4

مُحَصَّب

منطقه « محصَّب » ( 2 ) در راه حرم به منا ( در طريق مسجدالحرام ) از پل حجون تا جايي كه اكنون شهرداري مكه واقع شده يعني « امانة العاصمة المقدسة » قرار دارد ، به عبارتي از ميدان معابده تا پل حجون .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در بازگشت از منا به همراه مسلمانان در اين منطقه توقف كرده است . درباره حدود اين منطقه اقوال مختلفي وجود دارد ( 3 ) . با اين حال تعريف فوق نسبتا دقيق است .

دليل انتخاب محصّب براي نزول رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن بود كه اين منطقه جايي بود كه زماني قريشيان قراردادي بر ضد آن حضرت در آنجا امضاء كردند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« اِذَا قَدِمنا مَكَّة اِنْ شاءَ اللهُ تَعالي نَزَلنا بِالْخَيفِ الَّذي تَحالَفُوا عَلَينا فيهِ » ( 4 ) .

ما مخصوصاً پس از ورود به مكه ، در آنجا كه « خيف بني كنانه » است ، فرود خواهيم آمد .

در اين محل مسجدالاجابة قرار دارد ( 5 ) . مسجد ديگري هم وجود دارد كه هيچ اشاره اي به نماز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار ، ج 98 ، ص 225 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 281 و 282 . ضمناً تفصيل مباحث مربوط به مباهله در كتاب بحار ، ج 21 ، ص 276 ـ 356 آمده است .

2 . شفاء الغرام ، ج 1 ، صفحه 578 ، لغت نامه دهخدا مي نويسد : محصب شعبي است ما بين مكه و مني كه به سوي ابطح مي رود . در مورد وجه تسميه اين مكان نيز مي گويد : اين مكان سنگ ريزه دارد و برخي معتقدند به اين مناسبت است كه آن جا محل رمي جمره است .

3 . اخبار مكه ، ج 4 ، ص 72 و 73 ، فاكهي .

4 . همان ، ج 2 ، ص 162 ، ازرقي .

5 . آثار اسلامي مكه و مدينه ص 112 ـ 117 .


478


خواندن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا نشده . اكنون كتيبه اي بر در آن است كه بازسازي آن را در عهد ملك عبدالعزيز در سال 1362 هـ ق . نشان مي دهد . اين مسجد روبروي « ريع ذاخر » در اين سوي خيابان و در كنار قصر السقاف قرار دارد . گويا اين همان مسجدي است كه در آن بر جنازه ابو جعفر منصور خليفه عباسي بعد از مردنش در مكه نماز خوانده شده است ( 1 ) . منصور در قبرستان معلاة يا حجون دفن شده و قبر او هنوز هم مشخص است .

در كتاب آثار اسلامي مكه و مدينه آمده است :

در انتهاي حي جُميّزه ، ( محله پشت قبرستان معلاة ، همان محله اي كه اكنون مدخل ورودي قبرستان در ابتداي آن مي شود ) ، محله جعفريه قرار دارد كه گويا به نام ابوجعفر منصور است . يكي از زائران با سابقه اظهار مي كرد : سي سال پيش ، در اين محل خانه اي بود به نام خانه امام جعفر صادق ( عليه السلام ) كه همراه برخي از مطوفين به آنجا رفته است . روزي همراه ايشان به آن جا رفتيم ، اما يافتن و شناسايي آن محل برايش ممكن نبود . درباره حدود « معلاة » و « مسفله » ، « فاكهي » و « ازرقي » توضيحاتي را آورده اند . در حدود معلاة از دار جعفر بن محمد ، بدون هيچ گونه توضيحي ياد شده است . محتمل است كه اين خانه ، خانه جعفربن محمّد بن سليمان امير مكه باشد ، نه خانه امام صادق ( عليه السلام ) و يا حتي خانه منسوب به ابوجعفر منصور . ( 2 )

5

محمد بن علي بن الحسين ( عليهم السلام )

امام محمد باقر ( عليه السلام )

نام : محمد ، كنيه : ابوجعفر ، لقب : باقرالعلوم .

نام پدر : علي ( عليه السلام ) ، نام مادر : ام عبدالله « فاطمه دختر امام حسن ( عليه السلام ) »

مكان ولادت : مدينه ، روز ولادت : دوشنبه 1 يا 3 رجب سال 57 هـ ق .

نقش انگشتري : العزة لله جمعياً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه ، ج 4 ، ص 75 ، فاكهي .

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان ، ص 169 .


479


مدت امامت : 20 سال

اولاد : 7 فرزند ، سن : 57 سال

مكان شهادت : مدينه طيبه ، روز شهادت : دوشنبه 7 ذي الحجه 114 هجري

سبب شهادت : زهري كه « ابا ابراهيم بن وليد » به امر « هشام بن عبدالملك » به آن حضرت خورانيد .

مرقد مطهر : قبرستان بقيع ( 1 )

در هنگام ولادتِ حضرت امام محمد باقر ( عليه السلام ) هاله اي از شكوه و عظمت اين نوزاد را فراگرفت و همچون ديگر امامان ، پاك و منزه به دنيا آمد .

امام باقر ( عليه السلام ) از دو سو ـ پدر و مادر ـ نسبت آن حضرت به پيامبر و حضرت علي و حضرت زهرا ( عليهم السلام ) مي رسد ؛ زيرا پدر او امام زين العابدين فرزند امام حسين ( عليه السلام ) و مادر گرامي او « ام عبدالله » دختر امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) است ، لذا در اين رابطه گفته شده است :

علويٌ مِن علويين و فاطميٌ من فاطميّين و هاشميٌ من هاشميين . ( 2 )

عظمت امام باقر ( عليه السلام ) زبانزد خاص و عام بود ، هر جا سخن از والايي هاشميان و علويان و فاطميان به ميان مي آمد ، او را يگانه وارث آن همه قداست و شجاعت و بزرگواري مي شناختند و هاشمي و علوي و فاطمي اش مي خواندند .

گوشه اي از شرافت و بزرگواري امام باقر ( عليه السلام ) :

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به يكي از ياران پارساي خود ، جابر بن عبدالله انصاري فرمود : اي جابر ! تو زنده مي ماني و فرزندم محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب را كه نامش در تورات باقر است ، درمي يابي ، آن هنگام سلام مرا به او برسان .

پيامبر رحلت كرد و جابر عمري دراز يافت . بعدها روزي به خانه امام زين العابدين ( عليه السلام ) آمد و امام باقر ( عليه السلام ) را كه كودكي خردسال بود ديد ، به او عرض كرد : « پيش بيا . . . »

امام باقر ( عليه السلام ) جلو آمد ، عرض كرد : « برو » امام ( عليه السلام ) بازگشت . جابر اندام و راه رفتن او را تماشا كرد و گفت : به خداي كعبه سوگند آيينه تمام نماي پيامبر است . آنگاه از امام سجاد ( عليه السلام ) پرسيد : « اين كودك كيست ؟ » فرمود : « امام پس از من ، فرزندم محمد باقر ( عليه السلام ) است . جابر برخاست و بر پاي امام باقر ( عليه السلام ) بوسه زد و عرض كرد : « فدايت شوم اي فرزند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سلام و درود پدرت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را بپذير ، چه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . چهارده معصوم ، جواد محدثي ، ص80 .

2 . اعلام الوري ، ص264 ، كافي ج1 ، ص469


480


او تو را سلام رسانده است . ديدگان امام باقر ( عليه السلام ) پر از اشك شد و فرمود : سلام و درود بر پدرم پيامبر خدا باد تا بدان هنگام كه آسمان ها و زمين پايدارند و بر تو اي جابر كه سلام او را به من رساندي . ( 1 )

دانش امام

چرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به امام باقر ( عليه السلام ) به عنوان باقر و شكافنده علم ، عنايت ويژه اي داشت ، و چرا جابر بن عبدالله انصاري ـ از شيعيان فهيم و طراز اوّل امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) ـ اين مطلب را به طور جدّي پي گيري و بيان مي كرد ؟

پاسخ آنكه : در عصر امامان قبل از امام باقر ( عليه السلام ) فرصتي براي تشكّل شيعيان و تنظيم و بيان فقه اسلامي از راه صحيح ، به دست نيامد و اين علوم در دل خاك هاي جهل و ناداني كه بني اميه به وجود آورد ، قرار گرفت . امام باقر ( عليه السلام ) نخستين امامي بود كه با دست زدن به انقلاب فرهنگي در سطح وسيع ، و با تربيت شاگردان برجسته ، به تأسيس حوزه علميه پرداخت و هسته مركزي اين دانشگاه را استوار ساخت ، و پس از او فرزندش امام صادق ( عليه السلام ) بر رونق و گسترش آن افزود . بنابراين بايد توجه داشت كه عنايت خاص پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به اينكه امام باقر ( عليه السلام ) سرزمين علم را مي شكافد و زوايا و اسرار علم را آشكار مي كند بيانگر علم حقيقي اسلام يعني همان تشيع و محتويات تشيع است و اعلام و تكرار و پي گيري جابر و شعار آميخته به شعور او كه مكرر مي گفت : يا باقرالعلوم يا باقرالعلوم ؛ اين بود كه مردم را به اسلام ناب كه همان تشيع راستين است ، دعوت كند و خفتگان را از گمراهي و كژروي نجات دهد .

بر همين اساس در شأن امام باقر ( عليه السلام ) گفته شده :

لايظهر عن احد من ولد الحسن و الحسين ( عليهما السلام ) من العلوم ما ظهر منه من التفسير و الكلام و الفتيا و الاحكام و الحلال و الحرام . ( 2 )

خلفاي عصر امام باقر ( عليه السلام )

خلفاي عصر امامت امام باقر ( عليه السلام ) « از محرم 95 هـ ق . تا ذيحجه 114هـ ق » به ترتيب عبارتند از :

1 . وليد بن عبدالملك

2 . سلميان بن عبدالملك

3 . عمر بن عبدالعزيز

4 . يزيد بن عبدالملك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امالي شيخ صدوق ، ص213 ، چاپ سنگي .

2 . اعيان الشيعه ، ط ارشاد ، ج1 ، ص650


481


5 . هشام بن عبدالملك

خلفاي مذكور جز عمر بن عبدالعزيز ، همان روش طاغوتي نياكان خود را مي پيمودند ، و چون جدشان مروان ، و پدرشان عبدالملك در ظلم و ستم و كينه توزي نسبت به خاندان نبوت هيچ باكي نداشتند . ( 1 )

تأسيس حوزه علميه

امام باقر ( عليه السلام ) اگر چه بر اثر سلطه حكومت طاغوت ، از نظر سياسي منزوي بود و اعتراضات او به صورت يك نهضت سياسي همه جانبه براي سرنگوني رژيم بني اميه نيانجاميد ، با اينكه در اين راه تا سرحدّ شهادت حركت كرد ، ولي او دريافته بود كه فرهنگ تشيع در انزوا قرار گرفته ، و زير چكمه جلادان اموي ، بي رمق مانده است . از اين رو لازم بود به يك انقلاب وسيع فرهنگي دست بزند و با تشكيل حوزه علميه و تربيت شاگردان برجسته ، فقه آل محمد ( عليهم السلام ) و خط فكري تشيع را آشكار سازد . با نظر و دقت به اين كه همين موضوع زمينه عميق و بنيان كن براي مبارزه با طاغوتيان خواهد شد ، و در دراز مدت ، شيعيان را وارد صحنه و مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) را زنده خواهد كرد و با توجه به اينكه سنگ زيرين و اساس انقلاب و قيام ، نهضت فكري و فرهنگي است ، بر همين اساس امام باقر ( عليه السلام ) ، زمينه سازي بسيار عميق و خوبي در اين راستا نمود و پس از او فرزند برومندش امام صادق ( عليه السلام ) با تشكيل حوزه علميه اي با چهار هزار شاگرد ، آن را به ثمر رسانيد و به عنوان يك دانشگاه عظيم اسلامي ، در تاريخ اسلام آشكار و ماندگار ساخت .

بنابراين مي توان گفت : امام باقر ( عليه السلام ) مؤسس و بنيانگذار حوزه علميه شيعه ، و نهضت فكري و انقلاب فرهنگي تشيع بود . امام باقر ( عليه السلام ) شاگرداني مانند محمد بن مسلم ، زارة بن اعين ، ابوبصير ، بريد ابن معاويه را تربيت كرد كه امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : اين چهار نفر ، مكتب و احاديث پدرم را زنده كردند . در اين حوزه شاگردان برجسته ديگري تربيت شدند مانند : جابر بن يزيد جعفي ، ابان بن تغلب ، كيان سجستاني ، حمران بن اعين ، سدير سيرفي ، ابوصباح كناني ، عبدالله بن ابي يعفور كه هر كدام محدثي بزرگ و مجتهدي عاليمقام بوده اند . ( 2 )

عبادت و بندگي خدا

امام باقر ( عليه السلام ) قبل از هر چير ، بنده خالص خدا بود و همواره در ياد و پرسش خدا به سر مي برد و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيره چهارده معصوم ، محمد محمدي اشتهاردي ، ص457

2 . همان ، ص461 .


482


هيچ چيز او را از بندگي خالص و عبادت بي شائبه خدا باز نمي داشت . روايت شده : امام باقر ( عليه السلام ) براي انجام حج ، از مدينه به سوي مكه رهسپار مي شد ، وقتي كه در مكه وارد مسجد الحرام مي گرديد و به كعبه نگاه مي كرد بلند بلند مي گريست ، سپس طواف كعبه مي نمود ، و پس از طواف در مقام ابراهيم ، نماز مي خواند وقتي سر از سجده بر مي داشت ، ديده مي شد كه محل سجده اش بر اثر اشك بسيارتر شده است . امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « هنگامي كه چيزي پدرم را غمگين مي نمود ، امر مي كرد ، تا زنان و كودكانش جمع شوند سپس دعا مي كرد و آنها آمين مي گفتند . » ( 1 )

شهادت امام باقر ( عليه السلام )

امام گرامي حضرت باقرالعلوم ( عليه السلام ) ، در هفتم ذيحجه سال 114 هجري در پنجاه و هفت سالگي در زمان ستمگر اموي ، هشام بن عبدالملك ، مسموم و شهيد شد . در شامگاه وفات به امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : امشب جهان را بدرود خواهم گفت ، هم اكنون پدرم را ديدم كه شربتي گوارا نزد من آورد و نوشيدم و مرا به سراي جاويد و ديدار حق بشارت داد . ديگر روز ، تن پاك آن درياي بيكران دانش خدايي را در خاك بقيع كنار آرامگاه امام مجتبي ( عليه السلام ) و امام سجاد ( عليه السلام ) به خاك سپردند ، سلام خدا بر او باد . ( 2 )

6

محمد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله )

نام : محمد ، كنيه : ابوالقاسم ، لقب : مصطفي ،

نام پدر : عبدالله ، نام مادر : آمنه بنت وهب ،

محل تولد : مكه ، روز تولد : دوشنبه 17 ربيع الاول ،

سال تولد : عام الفيل ، 53 سال پيش از هجرت ،

نقش انگشتر : « اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدَاً رَسُولُ اللهِ »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پيشوايان معصوم ، هيأت تحريريه در راه حق ، ص503 .

2 . همان ، ص 307 .


483


اولاد : 8 فرزند ، سن : 63 سال ،

روز رحلت : دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرت ،

سبب رحلت : اثر تدريجي سمي كه زن يهودي به آن حضرت خوراند ،

مرقد مطهر : مدينه در خانه خود كه هم اكنون جزء مسجد نبوي است . ( 1 )

پدر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) « عبدالله » در ميان برادران « ابوطالب ، زبير و عبدالكعبه » از امتياز خاصي برخوردار بود . چهره نوراني و سيرت زيبا داشت و از تواضع معنوي و اخلاقي ، يگانه و ممتاز بود . مادر بزرگوار پيامبر « آمنه » است كه از نظر اصالت خانوادگي و پاكدامني و كمالات ، بهترين دختر آن عصر به شمار مي آمد .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روز جمعه 17 ربيع الاول در عصر سلطنت انوشيروان ، بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع خورشيد در مكه چشم به جهان گشود .

سعدي در اين زمينه اشعار زيبايي سروده است :

ماه فرو ماند از جمال محمد * * * سرو نرويد به اعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتي نيست * * * در نظر قدر با كمال محمد

وعده ديدار هر كسي به قيامت * * * ليله اسري شب وصال محمد

« عبدالله » پدر بزرگوار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از ولادت آن حضرت از دنيا رفت و عبدالمطلب با كمال اخلاص سرپرستي آمنه و فرزندش محمد را ـ پس از ولادت ـ برعهده گرفت .

وقتي حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) چشم به جهان گشود ، سه روز يا هفت روز آمنه به او شير داد ، سپس ثوبيه ـ كه كنيزي بود ـ چند روز به او شير داد ـ و در نهايت حليمه سعديه عهده دار اين مهم گرديد .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سن شش سالگي در مراجعت از مدينه به مكه مادرش را از دست داد و در سن هشت سالگي يگانه پرستار آن حضرت از دنيا رفت . از آن پس سرپرسي حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را ابوطالب ـ يار باوفا و مؤمن پيامبر ، عموي شجاع و سخاوتمند آن حضرت ـ برعهده گرفت . ابوطالب نيز تا آخر عمر لحظه اي از حمايت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) غافل نبود و در سفر و حضر از او مراقبت مي كرد و در سن ده سالگي آرام آرام او را در كارهاي اجتماعي شركت داد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دو بار به عنوان بازرگان به شام مسافرت كرد . نخست در سن دوازده سالگي ، همراه عمويش ابوطالب و بار ديگر در سن 24 سالگي به عنوان امين و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . چهارده معصوم ، جواد محدثي ، ص 10 . بر اساس نظر اهل تسنن ميلاد پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روز دوازدهم ربيع الاول مي باشد . تاريخ القويم ، ج1 ، ص 111 .


484


وكيل كاروان تجارتي حضرت خديجه ( عليها السلام ) به شام رهسپار شد .

ازدواج پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در سن 25 سالگي با خديجه ( عليها السلام ) دختر خويلد ، از خاندان قريش كه بانويي پاكدامن و ارجمند بود در حالي كه او چهل سال داشت ازدواج كرد .

فرزندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) : بنابر مشهور پيامبر از حضرت خديجه ( عليها السلام ) داراي شش فرزند « قاسم ، عبدالله ، رقيه ، ام كلثوم ، زينب و فاطمه زهرا ( عليها السلام ) » بود و از ماريه قبطيه همسر ديگرش يك فرزند به نام ابراهيم داشت .

دين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از اسلام : در اين كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از پيامبري پيرو چه ديني بود ، سه نظريه وجود دارد :

1 ـ از اوصياي حضرت عيسي ( عليه السلام ) بود .

2 ـ در آيين ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بود .

3 ـ داراي شريعت خاص بود كه از طريق الهام به دست مي آورد .

روايات متعددي بيانگر نظريه سوم است .

پيامبر امين و راستگو : قبل از آنكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در چهل سالگي به مقام پيامبري برسد ، همه او را به عنوان امين و راستگو مي شناختند و هرگز در او گناه و انحرافي نديده بودند .

در آستانه بعثت

قبل از آنكه به موضوع بعثت بپردازيم ، بايد توجه داشته باشيم قبل از بعثت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، مردم عصر جاهليت ، در همه جهان ، به ويژه جزيرة العرب به انواع آلودگي ها غوطهور بودند و زندگي آنان از زندگي حيوانات پست تر و زشت تر بود . همه چيز بيانگر آن بود كه نياز و لزوم شديد به يك آيين سازنده و رهبر دلسوز ، آگاه و مصلح است ، تا بيايد و با رهنمودهاي سازنده اش دست مردم را بگيرد و آنها را از لجن زارهاي فساد و تباهي رهايي بخشد . ( 1 )

دورنمايي از عصر جاهليت

براي روشن شدن وضعيت نكبت بار عصر جاهليت و اين كه آن دوره را بهتر درك كنيم شايسته است به چند موضوع توجه نماييم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيره چهارده معصوم ، محمد محمدي اشتهاردي ، ص 12 .


485


1 - جنگ و ناامني :

در تاريخ جاهليت 1700 جنگ ميان قبايل عرب اتفاق افتاده كه منشاء آن ناداني ، تعصب ، فقر و بي رحمي و رياست طلبي آنها بوده ، به عنوان مثال يكي از جنگ ها ( جنگ منذر ) با قبيله « بكربن وائل » در ميان اين دو قبيله اختلاف شديد رخ داد بر اثر اينكه اسب يكي بر اسب ديگري كه از اشراف بود سبقت گرفته ، يا مردي در بازار پايش را دراز كرده و گفته اگر كسي قدرت دارد قدم روي پاي من بگذارد و مانند اينها .

2 - امتيازات طبقاتي و قبيلگي :

يكي از سنت هاي غلط آنها كه موجب بسياري از جنايات مي شد امتيازات طبقاتي بود ، مانند امتياز به ثروت ، امتياز به نژاد ، امتياز به زبان و . . . كه موجب شده بود ثروتمندان بر مستمندان حكومت كنند .

3 - بي عفتي و انحراف جنسي :

بي عفتي و بي ناموسي در حدي بود كه به طور آزاد و رسمي ، بين آنها « نكاح ذوات الرايات » رواج داشت ، يعني زناني بودند كه در اختيار هر فردي قرار مي گرفته و بر سر در خانه هاي خود پرچمي به اين عنوان نصب مي كردند و اگر فرزندي مي آوردند ، مدعيان را همراه قيافه شناسان جمع مي كرد و قيافه شناسان كودك را شبيه هر كدام مي دانستند او را به عنوان پدر كودك معرفي مي كردند .

4 - انسان كشي :

از رسم هاي غلط جاهليت اين بود كه نه تنها دختران را زنده به گور مي كردند ، بلكه از ترس فقر و تهي دستي ، پسران را نيز مي كشتند . در آيه 151 سوره انعام به همين مطلب اشاره مي كند : ( لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيّاهُمْ ) فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد ما شما و آنها را روزي مي دهيم .

5 - وضع زن در جاهليت :

يكي از وحشتناك ترين رسوم و عادت هاي شوم دوران جاهليت ، دختركشي بود ، آن هم در زشت ترين صورتش ، يعني انساني ضعيف و بي دفاع را زنده زنده به گور كنند يا گردن بزنند و يا از بالاي كوه به پايين پرت كنند تا بميرد . احساس مردم جاهليت در مورد زنان چنين بود كه آنها را در رديف حيوانات قرار مي دادند بلكه پست تر از حيوان ، به دليل اينكه حيوان را زنده زنده در گور نمي كردند ولي دختران را زنده زنده در گور مي كردند .

6 - بت پرستي در جاهليت :

بت پرستي در جاهليت به اوج خود رسيده بود ، هر دسته اي براي خود بت يا بتهايي داشتند و آنها را


486


با انواع پرستش ها مي پرستيدند ، به طوري كه مي نويسند : شمار بت ها به 16 هزار بت رسيد كه 360 بت آنها به تعداد شماره روزهاي سال ، بت هاي معروف بودند و 9 بت آن ، از بت هاي بزرگ و معروف و رسمي بودند . ( 1 )

حضرت علي ( عليه السلام ) درباره وضعيت جاهليت مي فرمايد :

« شما اي گروه عرب ! در زمان جاهليت زشت ترين مرام را داشتيد و در بدترين وضع به سر مي برديد ، در ميان زمين سنگلاخ ، ميان مارهاي پرزهر ، آب لجن سياه مي آشاميديد ، غذاي آلوده مي خورديد ، خون يكديگر را مي ريختيد و از خويشان دوري مي كرديد ، بت ها در ميان شما نصب شده بود ، غرق در فساد بوديد كه خداوند توسط پيامبر اسلام شما را نجات داد . » ( 2 )

آغاز پيامبري

چهل سال از عمر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي گذشت . روز 27 رجب فرا رسيد . آن حضرت بر فراز كوه حرا به مناجات و عبادت مشغول بود . پيك وحي نازل شد و مژده رسالت را به او داد . خداوند در مورد بعثت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :

( لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ ) ( 3 )

پيامبري از خودتان به سوي شما آمد ، مخصوصاً اينكه به جاي « منكم » ، در اين آيه « من انفسكم » آمده است ، اشاره به شدت ارتباط پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با مردم است كه گويي پاره اي از جان مردم و از روح جامعه در شكل پيامبر ظاهر شده است ، و عجب اينكه گروهي از مفسران كه تحت تأثير تعصبات نژادي و عربي بوده اند ، گفته اند : مخاطب در اين آيه نژاد عرب است ! يعني پيامبري از اين نژاد به سوي شما آمد ! اين بدترين تفسيري است كه براي آيه فوق ذكر كرده اند ، زيرا مي دانيم چيزي كه در قرآن از آن سخني نيست ، مسأله نژاد است ، همه جا خطابات قرآن با ( يا أَيُّهَا النّاسُ ) و ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ) و امثال آنها شروع مي شود و در هيچ موردي « يا ايها العرب » و « يا قريش » و مانند آن وجود ندارد . ( 4 ) در هر صورت ، در آيه شريفه پس از ذكر صفت ( مِنْ أَنْفُسِكُمْ ) به چهار خصوصيت ديگر از صفات ممتاز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه در تحريك عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عميق دارد اشاره مي كند :

1 - ( عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ ) : هرگونه ناراحتي و زيان و ضرري به شما برسد براي او سخت و ناراحت كننده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيره چهارده معصوم ، محمدي اشتهاردي ، ص 11 .

2 . نهج البلاغة ؛ فيض الاسلام ، خطبه 26 ، ص 92 .

3 . سوره توبه ، آيه 128 .

4 . تفسير نمونه ، ج 8 ، ص 206 .


487


2 - ( حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ ) : او سخت بر هدايت شما علاقه مند است و به آن عشق ميورزد و « حرص » در لغت به معناي شدت علاقه به چيزي است و جالب اينكه در آيه مورد بحث به طور مطلق مي گويد حريص بر شماست نه سخني از هدايت به ميان مي آورد و نه از چيز ديگر ، اشاره به اينكه به هر گونه خير و سعادت شما و به هر گونه پيشرفت و ترقي و خوشبختي تان عشق ميورزد .

3 - ( بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ ) : او نسبت به مؤمنان رئوف و رحيم است . رئوف اشاره به محبت مخصوص در مورد فرمانبرداران است در حالي كه رحيم اشاره به رحمت در مقابل گناهكاران مي باشد .

در آيه بعد مي فرمايد : ( فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ) ( 1 ) ، اگر آنها از حق روي برگردانند ، نگران نباش و بگو خداوند براي من كافي است چرا كه او بر هر چيزي تواناست ، به همان خداوندي كه هيچ معبودي جز او نيست و بنابراين تنها پناهگاه اوست من تنها بر چنين معبودي تكيه كرده ام و به او دلبسته ام و كارهايم را به او واگذار كرده ام . ( 2 )

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از سيزده سال استقامت و پايداري در مكه ، در مقابل دشمنان اسلام ، روز پنجشنبه اوّل ربيع الاول سال 13 بعثت از مكه خارج شد و روز دوازدهم همين ماه وارد مدينه گرديد . پس از 10 سال استقرار در مدينه منوره روز دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجرت در سن 63 سالگي چشم از جهان فاني فرو بست .

7

محل ولادت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

مولد النّبي ( صلّي الله عليه وآله )

خانه اي را كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آن متولد شد ، و در محل شعب ابي طالب قرار داشت مولد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) مي نامند . ( 3 ) در قرن دوّم هجري ، خيزران همسر هارون ، آن محل را خريد و به مسجد تبديل كرد . در قرن هاي بعد ، مسلمانان اين محل را بسيار گرامي و محترم مي دانستند ، به ويژه در شب ولادت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مراسمي در آن برگزار مي كردند . سلاطين عثماني به اين محل توجه زيادي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سوره توبه ، آيه 129 .

2 . تفسير نمونه ، ج8 ، ص 208 .

3 . تاريخ القويم ، ج 1 ، ص 119 و 285 .


488


داشتند . از جمله « سلطان سليمان » فرزند سليم ، در سال 935 دستور بازسازي مولد النبي را داد . پيش از وي الملك المظفر غساني حاكم يمن و قبل از او ، براي نخستين بار « الناصر عباسي » ، در آنجا بناهايي ساخته بودند . ( 1 )

هم چنين سلطان محمد بن مراد عثماني ( 1012 م ) به يكي از غلامان خود به نام غضنفر آغا دستور داد تا آنجا را بازسازي كند . او نيز با صرف پول فراوان ، بنا و مناره بزرگي براي آن ساخت و موقوفاتي جهت آن در ملك عثماني معين كرد و براي آنجا مؤذن و خادم و امام جماعت گمارد ، مدرسي را نيز معين كرد تا هفته اي دو روز در آنجا تدريس كند . مؤلف كتاب آثار اسلامي مي نويسد : يك زائر كه در سال 1315 قمري به زيارت اين خانه توفيق يافته ، مي نويسد : روز جمعه چهاردهم ، به زيارت حضرت رسول در موضعي كه مشهور به مولد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) است رفتيم و آن موضع واقع است در « سوق الليل » ، از در داخل شديم و تخميناً چهارده پله پايين رفتيم ، وارد اتاقي شديم كه مسمي به مسجد است ، بعد از آن به اتاق ديگر رفتيم ، در اين اتاق ضريحي است ، در ضريح را خادم باز كرد ، داخل اين ضريح گودالي واقع است در وسط آن رنگ سبزي بود كه محل تولد حضرت ختمي مرتبت بود ، آن موضع مطهر را تقبيل نموده و صورت را بر آن ماليده و ديده را منور نموديم .

در پي روي كار آمدن دولت سعودي ، هم زمان با خراب كردن بُقاع متبركه ، بناي مولد النبي هم تخريب شد . تنها با اصرار شيخ عباس قطان ( م 1370 ) شهردار وقت مكه ( از سال 1346 تا 1374ق . ) و درخواست وي از ملك عبدالعزيز ، قرار بر اين شد تا آنجا را كتابخانه اي بنا كنند كه به آن « مكتبة مكة المكرمة » نام نهادند . و تاكنون هم برقرار است . ( 2 )

اكنون بسياري از مسلمانان ، به ويژه زائران تركيه كه بيش از ديگر كشورها از سابقه آن آگاهند ، پشت در آن اجتماع مي كنند و نماز مي خوانند . اخيراً كه رفت و آمد افراد زياد شده است دولت ضمن نصب تابلويي در آنجا توصيه كرده است كه اين محل به هيچ وجه متبرك نيست و نماز خواندن در آنجا جايز نمي باشد .

گفته شده است كه اين محل قبلاً داراي بقعه اي بوده كه در وسط آن سنگ سياه و مدوري وجود داشته است . برخي گفته اند آن چه از تحقيق افراد موثق به دست آمده ، اين است كه زادگاه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه بعد به صورت مسجد درآمد ، چون در قرب مسجدالحرام بوده ، در موقع توسعه آن جزء آن شده و اكنون مسجدي به طور جداگانه به اين نام وجود ندارد ! و اگر كسي بگويد : ساختمان دو طبقه اي كه در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 123 ، به نقل از منائح الكرم ، ج 3 ، ص 264 و 265 .

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 154 .


489


« سوق الليل » به نام « مكتبة مكة المكرمة » يعني كتابخانه مكه مكرمه كه نزديك به محوطه جلو مسجدالحرام مي باشد ، آن جا زادگاه حضرت ، و مسجد مزبور آن جا بوده ، كه اكنون كتابخانه شده ، اين بعيد مي باشد چه آن كه عامه هم براي مسجد حرمت قائل هستند و هيچگاه مسجد را مبدل به كتابخانه نمي نمايند و آن محل ممكن است محل سكونت حضرت بوده است ! ( 1 )

8

محله بني هاشم

در مقابل « باب جبرئيل » و « باب النساء » كوچه هاي تنگ و باريك و بسيار قديمي وجود داشت كه به محله بني هاشم معروف بود . اين كوچه هاي پرپيچ و خم تا قبرستان بقيع ادامه داشت و در دوران هاي مختلف همچنان محفوظ بود و گاهي بازسازي مي شد . دكان ها و مغازه هاي فراواني در اين كوچه ها بود كه صاحبان آنها عمدتا از سادات علوي بودند . در سالهاي 1364ش تا 1366ش اين محله به كلي تخريب و فضاي آن تا قبرستان بقيع باز و محل عبور و مرور زائرين گرديد كه البته بخشي از آن نيز در توسعه شرقي مسجد تخريب گرديد . هم اكنون از « باب البقيع » مستقيماً قبرستان بقيع ديده مي شود . ( 2 )

اين محلّه كه ميان شيعيان به محلّه بني هاشم شهرت دارد ، خانه اي وجود داشت كه به خانه امام جعفر صادق ( عليه السلام ) شهرت داشت و كوچه تنگ مزبور را به عنوان « زقاق جعفر » مي شناختند . از اين خانه و كوچه كه در حوالي سال هاي 1360 تا 63 ش . تخريب شده است تنها تصاويري بر جاي مانده است . ( 3 )

شايان ذكر است كه در ابتداي كوچه ، پيچ كوچكي بود كه در گوشه آن خانه امام سجاد ( عليه السلام ) وجود داشت و اين خانه از سمت مسجدالنبي نرسيده به خانه امام صادق ( عليه السلام ) واقع بود و مورد توجه زائران قرار داشت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . راهنماي حرمين شريفين ، ج 1 ، ص 243 و 244 .

2 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه منوّره ، ص 254 .

3 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 323 .


490


9

مخيريق يهودي

« مخيريق يهودي » كه از احبار يهودي هاي مدينه بود ، چون شنيد كه در جنگ احد امر بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سخت شده است ، به يهودي هاي مدينه گفت :

« وَاللهِ اَنَّكُمْ لَتَعلَمُونَ اَنَّ مُحَمَّدَاً ( صلّي الله عليه وآله ) نَبيّ وَاَنّ نَصرَهُ عَلَيكُم حَقّ » ؛ قسم به خدا ، شما مي دانيد محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيامبر خداست وياري او بر شما واجب است

شمشير خود را برداشت و از مدينه به ياري پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و گفت :

« اگر من كشته شدم تمام اموال من مال محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است ، هر كجا كه مي خواهد صرف نمايد . »

هر چه يهودي ها به او گفتند : امروز روز شنبه است وكاربرما روا نيست ، گوش نداد وخود رابه احد رسانيد ودر راه اسلام شهيد شد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درمورداو فرمود « مخيريق بهترينِ يهودي هاي مدينه بود » . آري مخيريق يهودي حتي يك نماز هم نخواند ولي بهشتي شد . پس ازمدتي كه از دفن شهداي احد گذشته بود ، سيل آمد . وقبرهاي بعضي از آن ها را خراب كرد ، بدن بعضي از شهداي احد آشكارشد ، ديدند بدن وي ابداً تغيير نكرده ، و چون بر صورت او ضربتي وارد آمده بود ، دست خود را بر پيشاني اش گذاشته بود ، چون دست او را از پيشاني جدا نمودند ، خون جاري شد ، دست او را دو مرتبه بر پيشاني اش گذاشتند ، خون قطع گرديد . ( 1 )

از جابر نقل شده است ، كه چهل وشش سال بعد از دفن پدرش در احد ، چون قبر او را سيل خراب نمود ، ديد گويا پدرش در خواب است و ابداً خاك در او اثر نكرده وكفن اومثل روز اول است و روي پاهاي او كه علف ريخته بودند ، هنوز سبز است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . پرسش وپاسخ در مدينه منوره ، ج 2 ، علي عطايي اصفهاني ، 1384 ، چاپ بعثت .

2 . همان به نقل از سفينة البحار .


491


10

مدينه

تاريخ مدينه منوّره ( 1 ) به پيش از ميلاد مسيح ( عليه السلام ) مي رسد ، پيش از هجرت رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) آن جا را « يثرب » مي گفتند . يثرب نام منطقه اي است كه از شمال غربي مدينه تا غرب مرقد حمزه سيدالشهداء ( عليه السلام ) ( 2 ) را شامل مي شود . شهر يثرب كه بعد از ورود رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به « مدينة النبي » و به اختصار مدينه خوانده شد ، در « طريق الهجرة » حدود 450 كيلومتري شمال مكه واقع است و در مدار 39 درجه و36 دقيقه شرقي و يك ثانيه در خط طولي و 24 درجه و 28 دقيقه و 5 ثانيه در خط عرضي قرار دارد . ارتفاع اين شهر از سطح دريا بين 597 تا 639 متر است و جمعيت آن در سال 1415 هجري حدود 661 هزار نفر بوده است . ( 3 )

پيش از اسلام دو گروه عرب و يهودي در يثرب و به عبارتي در حد فاصل حره شرقي و حره غربي قبا زندگي مي كردند . قبايل يهودي عبارت بودند از : بني قينقاع ، بني نضير و بني قريظه كه عمدتاً در جنوب و جنوب شرقي در منطقه عوالي كه امروز به « شارع عوالي » يا « شارع علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) » مشهور است زندگي مي كردند . در امتداد خط حرّه شرقي ، داخل محدوده مدينه ، دو گروه از يهود و سه گروه از اوس ساكن بودند ؛ از جنوب به شمال ، ابتدا بني نضير ، سپس بني قريظه ، بعد بني ظفر و بني عبداشهل و بني زعور از اوسيان به ترتيب تا ابتداي مسير احد زندگي مي كردند . ( 4 )

قبل از نفوذ اسلام و ورود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به يثرب ، جنگ و خونريزي و نزاع و جدال هاي خشونت آميزي به دلائل مختلف ميان طائفه « اوس » و « خزرج » و قبايل ديگر حاكم بود ، كه پس از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التاريخ القويم ، ج 1 ، ص 69 ، « طابه » ، « طيبه » ، « الدار » ، « الحبيبه » ، « المحبوبه » ، « دارالهجرة » ، « دارالفتح » ، « مأزر » « ملجاء الايمان » ، « سيدة البلدان » ، « المحفوظة » ، « الجابرة » ، « المرزوقة » ، « المباركة » و غير آن ها ، همه اين ها نام هايي است كه مدينه بعد از هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به آن ها معروف شد . روايت كرده اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مردم را از اين كه بگويند يثرب نهي كرد . مسجد شريف نبوي ، ناجي ، ص 28 .

2 . مسجد شريف نبوي ، ناجي ، محمدحسن عبدالقادر الانصاري ، ترجمه عبدالحميد آيتي ، ص 19 .

3 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 175 .

4 . همان ، ص140 .


492


هجرت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه به بركت تعاليم حيات بخش اسلام و رهبري آن بزرگوار ، كشمكش ها خاتمه يافت و اخوت و برادري حاكم گرديد .

نام هاي مدينه

شهر مدينه داراي نام هاي فراواني است ، تنها « سمهودي » در تاريخ خود 94 نام براي اين بلده طيّبه ذكر نموده است ( 1 ) مشهورترين اين نام ها همان هايي است كه در قرآن مجيد هم آمده است :

1 ـ « مدينه »

( يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَي الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ اْلأَعَزُّ مِنْهَا اْلأَذَلَّ ) ( 2 )

( وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ) ( 3 )

2 ـ « يثرب »

( وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا ) ( 4 )

3 ـ « دار »

( وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَاْلإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ ) ( 5 )

و اما معروف ترين نام هاي غير قرآني آن اين نام هاست : 1 ـ طيّبه 2 ـ يثرب 3 ـ مدينة الرَّسوُل 4 ـ دارالهجرة 5 ـ دارالايمان 6 ـ قُبة الاِسلام 7 ـ الحَرام ( 6 )

مرحوم عمادزاده مي نويسد : در وجه تسميه يثرب ، نوشته اند : چون اوّل كسي كه در آنجا سكونت گرفت ، « يثرب بن قافيه » از دودمان سام بن نوح بوده ، آنجا را يثرب گويند . . . .

بعد مي گويد : به نقل ياقوت ، مدينه 29 نام داشت و سبب آن روستاهايي است كه نزديك هم واقع بوده ، و مركز آن يثرب خوانده مي شود .

ابن زباله مي نويسد كه مدينه در تورات 40 نام دارد . تمام اين اسامي پس از هجرت جاي خود را به ( مدينه طيّبه ) بخشيده است . ( 7 )

خلاصه كساني چون « مجدالدين شيرازي » لغوي ، « ابن زباله » ، و « سمهودي » و « ابن شبّه » ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وفاءالوفاء ، ج 1 ، ص 8 و 28 ، تاريخ المدينه ، ج 1 ، ص 162 .

2 . سوره منافقين ، آيه 8

3 . سوره توبه ، آيه 101

4 . سوره احزاب ، آيه 13

5 . سوره حشر ، آيه 9

6 . راهنماي حرمين شريفين ، ابراهيم غفاري ، ج 4 ـ 5 ، ص 23 و 24 .

7 . زندگاني پيشوايان اسلام ، ص 24 .


493


نام هاي زيادي را براي مدينه آورده اند كه ابن زباله حدود چهل نام و سمهودي نيز نود و چهار نام را براي اين شهر ذكر كرده اند كه به برخي از آن ها اشاره مي شود : البلد ، بيت الرسول ، الحرم ، الشافية ، ارض الهجرة ، قبّة الاسلام . دارالايمان و يثرب و . . . ( 1 )

مدينه در عصر جاهلي

ساكنان مدينه در اين برهه از زمان ، از نژادهاي مختلف و داراي عقايد گوناگون بودند . چون در آن زمان حكومت نيرومند واحد وجود نداشت ، كه همه افراد آن جامعه را تحت سلطه خويش درآورد ، قوّت و قهر از آن جماعتي بود كه قديم تر مي بود . بنابراين بايد گفت كه جامعه مدينه در آن عصر يك جامعه قبيله اي بوده است .

مدينه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

با هجرت پيامبر در روز دوشنبه 12 ربيع الاول سال اوّل هجري ، مدينه مركزيتي ارجمند و عالي يافت و نخستين عاصمه يا مركز اسلام گرديد . آمدن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) موجب صلح ميان دو قبيله اوس و خزرج گرديد و ميان مهاجران و انصار پيمان برادري بسته شد و همه تلاش هاي فتنه انگيزانه يهود ، براي بر هم زدن اين اخوت و برادري بي نتيجه ماند . مسجد شريف نبوي در سال اوّل هجري بنا شد و در سال هفتم هجري توسعه داده شد . ( 2 )

مدينه ، حرم رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و سراي هجرت اوست . مرقدش در آنجا و ساكنان آن همسايگان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هستند و هر كدام از مؤمنان كه در آن سرزمين بميرد ، مستوجب شفاعتش گردد . همان گونه كه مكه حرم ابراهيم ( عليه السلام ) است ، مدينه حرم رسول خداست . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « ابراهيم مكه را حرم قرار داد و براي مردمِ آن دعا كرد و من مدينه را حرم قرار دادم ، همانگونه كه ابراهيم مكه را حرم قرار داد ، من دعا كردم كه خداوند در صاع آن و مُدّ آن بركت دهد ، همان گونه كه ابراهيم ( عليه السلام ) براي مكه دعا كرد . » در فضيلت مدينه همان بس كه پيامبر آن را دوست مي داشت و در حق آن دعا كرد . ( 3 )

مدينه بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )

شهر مدينه تا زمان خلافت عثمان ، مركز قدرت و خلافت اسلامي بود ، اما در زمان حكومت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ و آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 180 .

2 . مسجد شريف نبوي ، ناجي محمد حسن عبدالقادر ، ترجمه عبدالحميد آيتي ، نشر مشعر ، ص 19 .

3 . همان ، ص 26 .


494


اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) به جهت شورشي كه از سوي طلحه و زبير در بصره ايجاد شده بود و آن جا را مركز تلاش هاي شورش خود نموده بودند ، حضرت كوفه را مقر حكومت خود قرار داد و از سوي حضرت ، « سهل بن حنيف » و « ابوايوب انصاري » به ترتيب به عنوان حاكمان مدينه معين شدند . اما پس از شهادت اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام ) و حاكميت امويان و گسترش تلاش هاي منافقان و دشمنان اسلام در ظلم و ستم به اهل بيت و اصحاب و ياران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، حاكمان اموي ، براي حفظ قدرت ، مركزيت خلافت را به شام انتقال دادند . و از سوي معاويه ، ابوهريره ، سعيد بن عاص ، وليدبن عتبه و عمربن سعيد به عنوان حاكمان مدينه معين شدند . ( 1 )

شرافت و فضيلت مدينه

« اَرض مَشي جبريل في عَرَصاتِها * * * والله شرف ارضها و سمائها »

پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : همانا خداي تعالي از ميان تمام بلاد عالم ، چهار بلد را برگزيده است ، و سپس اين آيات را قرائت فرمودند : ( وَ التِّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينِينَ وَهذَا الْبَلَدِ اْلأَمِينِ ) ( 2 ) ، آنگاه فرمود : « اَلتّينُ ، اَلْمَدينه ، وَالزَّيتُونُ ، بَيْتُ الْمَقدس وَطُورُ سينين ، اَلْكُوفَةَ وَهذا الْبَلَدُ الاَمين ، مَكَّة » . ( 3 ) از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده : « اَلْمَدينَةُ قُبَّةُ الاِسْلامِ وَدارُالايمان وَاَرْضُ الْهِجْرَةِ وَمبوءُ الْحَلالِ وَالْحَرامِ » ( 4 ) ؛ مدينه ، مظهر و نماد اسلام و خانه ايمان و سرزمين هجرت و جايگاه حلال و حرام است .

قاطبه دانشمندان اسلامي ، اجماع بر اين دارند كه مدفن اشرف كاينات بر تمام بقاع روي زمين حتي كعبه افضل است ، و بعد اجماع بر افضليت مكه و مدينه بر ساير بلاد نموده ، اختلاف بر اين دارند كه كدام افضل از ديگر است ( 5 ) .

شرافت مدينه بر مكّه

يكي از دانشمندان مدينه كتابي درباره مدينه و فضيلت آن نوشت ، و ديگري از اهل مكه درباره مكه و فضيلت آن ، تا آن كه دانشمند مدني در يك فضيلت بر مكي غلبه يافت . و آن اين بود كه نوشت : طبق روايات هر كس از تربت و خاكي است كه بعد از مرگ در آن مدفون مي شود و چون نفس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . با راهيان قبله ، عليرضا محمد خاني ، ص 63 ، سال 71 .

2 . سوره تين ، آيات 1 ـ 3 .

3 . وسائل الشيعه ، ج دهم ، ص 283 .

4 . مناسك الحج ، عبدالرحمن محمّد اميني مصري ( مبوء : يعني جايگاه ) .

5 . راهنماي حرمين شريفين ، قبل از حج بخوانيد . الوفاء الوفاء ، ج 1 ، ص 28 .


495


شريف خاتم الانبياء ( صلّي الله عليه وآله ) از تربت مدينه آفريده شده ، لذا آن تربت بر جميع بلاد عالم فضيلت و شرافت دارد . آقاي افتخاري در اين باره مي فرمايد : و عِند قَبره تُجابُ الدَّعَوات و تحصل الطلَّبات ( 1 ) . و نزد قبر او ، دعاها مستجاب مي شود و خواسته ها حاصل گردد . ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً ) ( 2 ) ؛ و اگر اينان كه به خود ستم روا مي داشتند نزد تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر براي ايشان آمرزش مي خواست همانا خدا را بسي توبه پذير و مهربان مي يافتند .

از مالك سئوال شد كه : نزد تو سكونت مدينه محبوبتر است يا مكه ؟ گفت : مدينه ، و چرا مدينه محبوبتر نباشد و حال آنكه هيچ نقطه و راهي در آن نيست ، مگر آنكه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر آن عبور فرموده و جبرئيل از جانب خداي تعالي بر او نازل شده است . ( 3 )

خصائص مدينه

« سمهودي » ، براي اين بلده طيبه 99 خصيصه نقل كرده كه هر يك شرافت و فضيلتي براي اين سرزمين است و اينك به برخي از آن موارد اشاره مي شود :

1 ـ خلقت اشرف كاينات ، از اين تربت پاك .

2 ـ در برگرفتن اين بلد مقدس بدن شريف آن حضرت را

3 ـ در برگرفتن جمعي از شهدا ، مانند شهداي احد

4 ـ مدينه سرزميني است كه خداي تعالي آن را براي سكونت پيغمبر خود مقدر فرمود .

5 ـ خدا ، مدينه را محل تجلّي دين خود قرار داد و از آنجا نور ايمان به ساير بلاد تجلي كرد .

6 ـ خداوند تبارك و تعالي ، انصار دين خود را از آنجا انتخاب فرمود و مهاجرين را در آن جاي داد .

7 ـ تأسيس مسجد در اسلام نخست در اين بلد بوده و پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) به نفس نفيس خود در ساخت آن شركت كرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قبل از حج بخوانيد ، شايان ذكر است كه مطابق نقل سفينة البحار ، ج 2 ، ص 475 از امام صادق ( عليه السلام ) و زمين كربلا فضيلت والايي دارد فضيلت ساير بلاد به اندازه سر سوزني است كه به آب دريا زده مي شود . همان ، ص 144 و 145 .

2 . سوره نساء ، آيه 64 .

3 . وفاءالوفا ، آية الله افتخاري از جلد اول ( الوفاء ) نقل مي كند كه قاطبه دانشمندان اسلامي ، اجماع بر اين دارند كه محل مدفن اشرف كاينات بر تمام بقاع روي زمين افضل است ، حتي كعبه و بعد اجماع بر افضليت مكه و مدينه بر ساير بلاد نموده است . راهنماي حرمين شريفين ، ص 22 ، قبل از حج بخوانيد ، ص 149 .


496


8 ـ اختصاص اين بلد به مسجدي كه بر تقوي بنا شده ، يعني مسجد قبا كه دو ركعت نماز در آن برابر يك عمره است .

9 ـ اختصاص اين بلد به احترام بيشتر در محضر پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) بنا به دستور حق : ( لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ . . . ) ( 1 ) ؛ صداهايتان را از صداي پيامبر بالاتر نبريد .

10 ـ اختصاص اهل مدينه به دورترين ميقات ( مسجد شجره ) كه افضل همه مواقيت است .

11 ـ تعيين قبله به جانب كعبه در اين بلد انجام شده است .

12 ـ شفاعت آن حضرت براي كسي كه او را در اينجا زيارت نمايد . ( 2 )

11

مساجد سبعه

در سال پنجم هجري ، مشركان مكه به تحريك يهوديان مدينه نيروهاي خود را بر ضد اسلام بسيج كردند تا كار اسلام را يكسره كنند ، چون قبايل و احزاب مخالف همگي در اين نبرد بسيج شده بودند ، اين جنگ را جنگ احزاب مي نامند و چون روش دفاع مسلمانان حفر خندق در مقابل دشمن بود اين جنگ به « خندق » نيز معروف است . ( 3 )

پس از اين كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از توطئه دشمن آگاه شد ، در يك مشاوره نظامي ، پيشنهاد سلمان فارسي مبني بر حفر خندق در اطراف مدينه و مناطق قابل نفوذ دشمن مورد تاييد حضرت قرار گرفت . پيامبر دستور داد اين منطقه را كه از احد تا نزديكي مسجد قبلتين بود خندق حفر كنند . كوه سلع كه نقطه مرتفعي است و بر خندق مسلط است ، اردوگاه سپاه اسلام شد ، فرماندهان نيز در چند نقطه اردوگاه براي خود سنگرهايي آماده كردند و در آنجا به عبادت مشغول شدند محل اين سنگرها بعدها مسجد شد . ( 4 )

ابن شبّه در كتاب خود كه كهن ترين كتاب موجود در تاريخ مدينه است تنها به وجود مساجد در آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حجرات ، آيه 2 .

2 . راهنماي حرمين شريفين ، ج 4 و 5 ، ص 22 و 23 ، قبل از حج بخوانيد ، ص 180 تا 182 ؛ وفاءالوفاء ، ج 1 ، ص 73

3 . به جنگ خندق ، در همين كتاب مراجعه شود .

4 . سرزمين يادها و نشان ها ، ص 160 .


497


نقطه ، بدون تبيين و تعيين دقيق محل آنها ، اشاره كرده است . در منابع كهن بعدي ، تنها نام چهار مسجد با نام هاي مسجد فتح ، مسجد سلمان ، مسجد علي بن ابيطالب و مسجد ابوبكر آمده است .

گفتني است كه تا زمان « سمهودي » ( م 911ق . ) ، مورخ نامي مدينه ، نيز تنها چهار مسجد در اين منطقه بوده است . ( 1 )

بدين ترتيب ، به نظر مي رسد افزايش دو مسجد ديگر به نام هاي مسجد عمر و مسجد فاطمه زهرا ( عليها السلام ) كه اهل تسنن آن را مسجد سعد بن معاذ مي نامند ، مربوط به هفتاد ـ هشتاد سال گذشته باشد .

همچنين بنابر آنچه محققان نوشته اند : يكي از دگرگوني هايي كه سال هاي اخير رخ داده ، اين است كه نام مسجد ابوبكر به مسجدعلي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و نام مسجد علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) به مسجد ابوبكر تغيير يافت . شگفت آن كه مسجد ابوبكر كه در اصل مسجد علي بن ابيطالب بوده و در حال حاضر تخريب شده و جزء خيابان گرديده و مسجدي كه بر جاي مانده و در اصل منسوب به ابوبكر بوده ، به نام مسجد امام علي ( عليه السلام ) باقي مانده است . ( 2 )

مساجد موجود در دامنه كوه سلع كه همه در كنار يكديگر هستند ، شش مسجد است . به نظر برخي از محققان ، هفتمين مسجد اين مجموعه ، « مسجد قبلتين » است ، اما به اعتقاد برخي ديگر ، هفتمين مسجد اين مجموعه ، « مسجد بني حرام » است كه در گوشه اي ديگر از دامنه كوه سلع مي باشد .

مساجد موجود عبارتند از :

12

مسجد فتح

مهمترين مسجد از اين مساجد ، مسجدي است به نام مسجد فتح يا « مسجد الأعلي » و نيز به « مسجدالأحزاب » مشهور است . اين مسجد بر روي كوه واقع شده و زائران با طي پله هايي براي اقامه نماز به درون آن مي روند . مسجد فتح بر روي كوهي قرار گرفته كه پشت آن كوه مسير حفر خندق در جنگ احزاب بوده است و به عنوان محل استقرار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در جريان جنگ احزاب مورد استفاده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وفاءالوفاء ، ج سوّم ، ص 830 و 837 .

2 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 297 .


498


قرار گرفته است . حضرت طي روزهاي متوالي نمازهاي خود را در آنجا اقامه كرد و به همين دليل ، بعدها اين محل تبديل به مسجد شد .

نكته مهم آن است كه حضرت در اين مكان براي پيروزي سپاه اسلام دعا كردند و اين دعا مستجاب شد و احزاب شكست خوردند و مدينه را ترك كردند . ( 1 )

روايت شده است : در شب هاي پاياني غزوه خندق ، حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) وقتي حذيفه را براي كسب خبر و اطلاعات به سوي دشمنان فرستادند ، در محل اين مسجد نشسته بودند ( 2 ) . ساير مساجد منطقه احزاب كه معروف به « مساجد سبعه » است ، پس از مسجد احزاب به ترتيب عبارتند از :

1 ـ مسجد سلمان فارسي

2 ـ مسجد امام علي بن ابي طالب

3 ـ مسجد ابوبكر

4 ـ مسجد فاطمه الزهرا

5 ـ مسجد عمر

6 ـ مسجد قبلتين . ( 3 )

13

مُستَجار

« مستجار » ( 4 ) در مجاورت ركن يماني و مقابل ملتزم قرار دارد . در گذشته كه كعبه دو درب داشته ، درب ديگر آن در اين محدوده قرار داشته است . مستجار را به اين دليل مستجار مي گويند كه مردم به آن مكان پناه آورده و خواسته هاي خود را از خداوند طلب مي نمايند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 60 .

2 . وفاءالوفاء ، ج 3 ، ص 835 .

3 . آثار اسلامي مكه و مدينه ، رسول جعفريان ، ص 294 تا 304 .

4 . هو ما بين الركن الي الباب المسدود في دُبُر الكعبة ، وهكذا سماه ابن جبير في رحلته ( رحلة ابن جبير ص 65 ) والمحب الطبري « في القري . شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 373 . جار به معناي همسايه و « مستجار » به معناي پناه بردن به همجوار و به صورت كلي تر پناه بردن است . آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 96 و 97 .


499


امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند :

« حضرت ابراهيم كعبه را ساخت و براي آن دو در قرار داد ، دري به مشرق و دري به مغرب . « وَالْبَابُ الَّذِي إَلَي الْمَغْرِبِ يُسَمَّي الْمُسْتَجَارَ » ؛ دري كه رو به مغرب است ، « مستجار » ناميده مي شود . ( 1 )

علت نامگذاري اين مكان به مستجار

اين مكان به احترام مولود كعبه و راهيابي فاطمه بنت اسد به درون آن ، قداست پيدا كرد . در حديث ديگري از امام سجاد ( عليه السلام ) آمده است كه چون آدم به زمين هبوط كرد ، كعبه را طواف نمود ، كنار مستجار كه رسيد ، به كعبه نزديك شد دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت : پروردگارا ! مرا ببخشاي ، ندا آمد : تو را بخشيدم ، گفت : خدايا ! فرزندانم را ، ندا آمد :

« يا آدَم مَنْ جاءَني مِنْ وُلْدِكَ فَبَاءَ بِذَنْبِهِ بِهَذَا الْمَكَانِ غَفَرْتَ لَهُ » ( 2 )

هر يك از فرزندان تو به اين مكان آيد و گناه خويش را اينجا آورد . گناهش را مي آمرزم .

مستحب است در كنار مستجار دست ها را باز نموده و مستجار را در آغوش گرفته ، شكم و صورت خود را به آن بچسباند و در همان حال به گناهان خود اعتراف نموده و از آنها توبه نمايد ، چرا كه هر بنده مؤمني كه در اين مكان توبه نمايد خداوند گناهانش را مي آمرزد . ( 3 )

در شفاء الغرام آمده است : به اين مكان از اين روي مستجار گفته اند كه پناه گيرند به آن ، چون « مستجار من ذنوب » ( 4 ) است ، يعني گناهان وي ريخته مي شود . چون بعضي از صحابه رسول خدا به اين مكان التزام مي جسته اند به نام « ملتزم » و « متعوّذ » نيز معروف است . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج و عمره در قرآن و حديث ، حجة الاسلام والمسلمين ري شهري ، ص 158 .

2 . بحارالانوار ، ج 93 ، ص 206 . آن چه در جواهر الكلام ج 19 ص 355 و در دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 292 . آمده است نزديك به همين مضمون است .

3 . همان ، ص 158 .

4 . شفاء الغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 374 .

5 . تاريخ و آثار ا سلامي مكه و مدينه ، ص 52 ، شايان ذكر است كه ملتزم به مكان ديگري از كعبه « پشت كعبه » نيز گفته مي شود .


500


14

مسجدالاجابة « در مكه »

در « شارع ابطح » ( 1 ) نزديك ميدان « معابده » ، مسجدي است كه به آن « مسجدالاجابة » مي گويند . اين مسجد يادگار رويدادهايي است كه به فتح مكه مربوط مي شود . روايت شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عازم « طائف » بود ، در اين محل نمازگزارد و پس از آن اصحاب آن جا را مسجدي ساختند كه به اين نام مشهور شد . هر چند از تاريخ اوليه اين مسجد اطلاعي در دست نيست ، ولي تمام مورخان قرن سوم نام آن را در رديف مساجدي كه به عصر رسول خدا منسوب شده است آورده اند . ( 2 )

اين مسجد در پايين تر از ميدان معابده ، در ابتداي شارع ابطح در طريق مسجدالحرام و در ابتداي « شارع الاجابة » است . ادامه مسير فعلي از سر « شارع الاجابة » ، « به ثنيه اذاخر » مي رسد ، كه قبل از ورود رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مكه « به هنگام فتح مكه » در رمضان سال هشتم از هجرت ساخته شده است . اين ثنيه مشرف بر « باغ خرمان » بود ، كه اكنون شهرداري مكه را در آن جا ساخته اند .

« فاكهي » مي نويسد : در آن جا مسجدي است كه گفته مي شود رسول خدا در آن جا نماز گزارده است . ( 3 ) از « زهير بن قنفذ » نقل شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روز را در غار حرا به سر مي برد و شب از حرا پايين آمده به ( محل ) مسجد مي رفت كه پشت خانه « ابو عبيدة » بود و به « شعب الخلفيين » شهرت داشت . در اين وقت خديجه هم از مكه مي آمد و آن ها در نزديك اين شعب با يكديگر بودند تا جدا شوند . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . « ابطح » محلي را مي گويند كه بعد از تنگي و باريكي تا اندازه اي وسيع و گسترده گردد . اين محله در زماني معروف به معابده بوده است ، گويا زني به نام « امّ عابد » در آن جا ساكن بوده است ، لذا اين نام را به اين محل اختصاص داده اند . پاورقي اخبار مكه ، ج 2 ، ص 160 .

2 . سرزمين وحي ، مرتضي فهيم كرماني ، ص 207 ، ضمناً در كتاب اخبار مكه ، ج دوّم ، ص 287 ، فقط به مسأله نماز اشاره شده است .

3 . اخبار مكه ، ج 4 ، ص 18 ، فاكهي .

4 . اخبار مكه ، فاكهي ، ج 4 ، ص 181 ، آثار اسلامي مكه و مدينه ، ص 113 و 114 .


| شناسه مطلب: 77022