بخش 1
پیشگفتار زندگی نامه نویسنده کتاب ساختمان کعبه در طول تاریخ ساختمان کعبه به وسیله فرشتگان ساختمان کعبه به وسیله آدم کوه هایی که آدم ساختمان کعبه به وسیله شیث
1 |
كعبه و مسجدالحرام
در گذر تاريخ
تأليف: محمّد طاهر كردي مكّي
ترجمه: هادي انصاري
11 |
پيشگفتار
بُنِيَ الإسْلامُ عَلي خَمْس، عَلي الصَّلاة، والزّكاة، والصَّوم والحجّ...
حج، ركني از اركان دين مقدّس اسلام است و كعبه قبله مسلمانان جهان، مظهر وحدت و يگانگي و همبستگي جامعه اسلامي است. هر مسلماني در شبانه روز، سه، يا پنج نوبت به سوي كعبه نماز مي گزارد و پس از مرگ نيز رو به سوي اين خانه در آرامگاه ابدي خويش به خاك سپرده مي شود.
و مكّه مهبط وحي الهي است كه با دعاي ابراهيم خليل(عليه السلام) } فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ{ دل هاي مشتاق مليون ها انسان مسلمان را به سوي خود جلب نموده، همه ساله با شور و عشقي فراوان و با انجام هزينه هاي زياد به سوي آن ديار مقدّس شتافته، به فراخواني ابراهيم خليل پاسخ مثبت مي دهند:
} وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق {پس از پايان ترجمه كتاب مرآة الحرمين ، نوشته ابراهيم رفعت پاشا، نظر به علاقه و شيفتگي خاصّي كه سال ها نسبت به اين ديار و ويژگيهاي آن، در خود احساس مي كردم، به دنبال مطلبي ديگر در كتابخانه ها مي گشتم تا اينكه شبي در عالم رؤيا ديدم كه به درون كعبه مشرّف شده ام ليكن كعبه اي كهن سال و قديمي. به هر قسمت از ديوارهاي درون آن
12 |
كه نظر مي افكندم، سنگ هاي قديمي و ديوارهاي كهن آن را مي ديدم كه به سبك ويژه آن سالها ساخته شده است. گاه جلو رفته و به سنگي دست مي زدم و در عالم رؤيا به من گفته مي شد كه اين سنگ دست نشانده حضرت ابراهيم(عليه السلام) و يا مربوط به دوران قريش است. مدت زيادي را در آنجا گذراندم. از پله بسيار باريك و نسبتا تاريكي بالا رفتم كه سرتاسر پله ياد شده، از خاك پوشيده شده بود; به طوري كه اثر پاي خويش را بر روي آن مي ديدم. چند روزي از اين خواب نگذشته بود كه سرور عزيزم جناب حجة الإاسلام والمسلمين آقاي سيد علي قاضي عسكر، كتاب التاريخ القويم لِمَكّة و بيت الله الكريم را به اينجانب معرفي نمود. پس از مطالعه آن، به ياد خوابم افتادم و زواياي تاريخ كهن را در لابلاي اين تاريخ احساس مي كردم. شيفته ترجمه آن شدم. بدان همّت گماردم، تا اينكه بخشهاي ويژه اي از آن را به فارسي برگرداندم.
اين مجموعه، افزون بر شيريني و جذابيت، داراي اطلاعات خاصّ و جالبي است كه در هيچ كتاب تاريخي عنوان نگرديده است; زيرا مؤلف كتاب كه خود يكي از ناظران و دست اندركاران طرح توسعه مسجدالحرام در سال 1377 هجري بوده، به نكات و مطالب سودمندي دست يافته و آنها را به رشته تحرير در آورده است. همچنين وي به مقام ابراهيم راه يافته و در حالي كه آن را در دامن خويش قرار داده به تحقيق از اين سنگ پرداخته است. او سنگهاي آشكار و سطحي ديوارهاي كعبه را از برون، به هنگامي كه جامه كعبه را از روي آن برداشته بودند، شمارش كرده است.
اميد است اين اثر، مورد قبول درگاه حق تعالي قرار گيرد و ذخيره اي باشد براي روز جزا; روزي كه لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون .
و ما توفيقي الاّ بالله العلي العظيم
هادي انصاري
آذرماه سال 1377 = شعبان سال 1419
13 |
زندگي نامه نويسنده كتاب
نام وي محمد طاهر، فرزند عبدالقادر، فرزند محمودكردي مكي معروف به خطّاط است. او در سال 1321 هجري در مكّه متولد شد و دروس ابتدايي را در مدرسه الفلاح مكّه گذراند و آنگاه در سال 1339 فارغ التحصيل گشت. كردي در آغاز سال 1340 هجري به همراه پدرش جهت تعليم، راهي دانشگاه الأزهر شد و در اين دانشگاه در رشته علوم ديني اهتمام ورزيد. وي پابه پاي تحصيلات دانشگاهي، در رشته خط عربي نيز تحصيل كرد و خطوط مختلف آن را به همراه نقاشي و منبّت كاري و طلا كاري، در مدرسه التعليم الخط العربي الملكي در آن زمان، گذرانيد و پس از آن از مصر به مكّه مراجعت نمود. كردي در مدارس اين شهر بيشتر به آموختن و آموزش دادن خط عربي اشتغال داشت و به همين جهت لقب خطّاط را بر وي نهادند.
از نامبرده كتابهاي بسياري، حدود چهل تأليف، در علوم و فنون مختلف انتشار يافته; از مهمترين آنها است: تفسير المكي در چهار جلد، تاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم در شش جلد، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه و نيز تاريخ الخط العربي و آدابه .
از كارهاي ديگر اين نويسنده، نوشتن قرآن كريم براي نخستين بار در مكه مكرمه
14 |
است. طبق اظهار نويسنده، كتاب تاريخ مكه اش مهمترين و عظيم ترين تاريخي است كه از دوران حضرت ابراهيم(عليه السلام) تا امروز در مورد مكّه به رشته تحرير در آمده است. يكي ديگر از ابعاد كتاب تاريخ مكّه آن است كه نويسنده، خود يكي از افراد ناظر بر طرح توسعه مسجدالحرام و اطراف آن بوده است. بنابراين بر تمامي زواياي ساختمان و تغييرات نظارت داشته و اين بدو توانايي داده كه از هر نقطه اي ديدن كند و سپس ديده هاي خود را برشته تحرير در آورد، كه اين ويژگي در كتابهاي تاريخي موجود، در مورد مكّه و بيت الله الحرام كمتر وجود دارد.
نامبرده در تاريخ روز دوشنبه بيست و سوم ربيع الثاني سال 1400 هجري در بيمارستاني در جده دارفاني را وداع گفت كه پس از انتقال جسد او به مكّه و نماز در مسجدالحرام، در قبرستان مُعلاّة مكّه (= قبرستان ابوطالب) در كنار قبر مادرش به خاك سپرده شد.
15 |
ساختمان كعبه در طول تاريخ
ساختمان كعبه به وسيله فرشتگان
بناي كعبه نخستين بار به وسيله فرشتگان انجام گرفت و اين پيش از خلقت حضرت آدم(عليه السلام) بود. شرح آن را از معتبرترين و كهن ترين كتاب تاريخي; يعني اخبار مكّه و ما جاء فيها من الآثار مي آوريم كه نويسنده آن، ابوالوليد محمدبن عبدالله بن احمد ازرقي(1) متولد قرن دوم هجري است.
او در تاريخ خود، در مورد ساختمان كعبه به وسيله فرشتگان چنين مي نويسد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد ازرقي غساني مكي، متولد قرن دوم هجري در مكّه بوده است. از تاريخ دقيق تولّد او اطلاعي در دست نيست. نامبرده در نيمه قرن سوم هجري; يعني در سال 245 هجري در گذشته است.
كتاب او بنام اخبار مكه از آثار ارزنده قرن دوم و سوم هجري بوده است كه به يادگار براي ما باقي مانده. نامبرده از دانشمندان نيمه اول قرن سوم به شمار مي آيد. موضوعي كه در سال سيصد و ده هجري در متن كتاب ضمن مبحث فاصله ميان ستونهاي درون كعبه و زر اندود كردن آن، به فرمان مادر خليفه عباسي آمده است. از قول خزاعي راوي كتاب است. بنابراين، اين تصور كه او تا سال 310 زنده بوده، صحيح نيست. پس آنچه كه معروف است، درگذشت نامبرده در سال 245 هجري; يعني نيمه قرن سوم هجري اتفاق افتاده است. مترجم
16 |
ابوالوليد از علي بن هارون بن مسلم عجلي از پدرش از قول قاسم بن عبدالرحمن انصاري نقل مي كند كه وي مي گفت: محمدبن علي بن الحسين(1) براي من نقل كرد كه همراه پدرم علي بن الحسين(2) در مكّه بودم در حالي كه پدرم مشغول طواف برگرد كعبه
بود و من در پشت سر او حركت مي كردم، ناگاه مردي با قامتي كشيده، دست بر دوش پدرم نهاد، پدرم روي خود را به سوي او نمود، او گفت: اي پسرِ دختر پيامبر اسلام، سلام بر تو باد، از تو پرسشي دارم. پدرم سكوت كرد. من به همراه آن مرد همچنان به دنبال پدرم حركت مي كرديم، تا اينكه هفت دور طواف او به پايان رسيد و به حجر اسماعيل رفت و در زير ناودان به نماز ايستاد. من و آن مرد همچنان پشت سر پدرم بوديم تا اينكه نماز طواف را به پايان رسانيد سپس روي خويش را به سوي من گردانيد و من به طرفش رفته در كنارش نشستم. فرمود: اي محمد، سؤال كننده كجا رفت؟ من به آن مرد اشاره كردم و او آمد و در برابر پدرم نشست. پدرم خطاب به وي فرمود: از چه مي پرسي؟ گفت: مي خواهم در باره آغاز اين خانه و چگونگي طواف بدور آن بپرسم كه چرا و از چه زمان و چگونه و كجا بوده است؟ پدرم فرمود: بسيار خوب، تو اهل كجا هستي؟ گفت: از شام هستم. فرمود: در چه منطقه اي از شام سكونت داري؟ گفت: در بيت المقدس، فرمود: آيا تورات و انجيل را مطالعه كرده اي؟ گفت: آري. پدرم فرمود: اي برادر شامي، با دقت به سخنانم گوش فراده و آن را حفظ كن و سپس از من به حق و درستي روايت كن. آغاز طواف بر اين خانه چنين بود كه: چون خداوند ـ عزّ وجلّ ـ به فرشتگان فرمود: مي خواهم در زمين خليفه اي قرار دهم، فرشتگان گفتند:
خدايا! خليفه اي غير از ما ؟! از كساني كه در زمين ظلم كرده و خون مي ريزند و به يكديگر حسد و خشم و ستم ميورزند؟ پروردگارا! آن خليفه را از ما قرار ده كه ما در زمين تباهي نكرده و رشك نميورزيم و خشم و ستم به يكديگر نمي كنيم و تنها تو را
ستايش و تسبيح مي گوييم و تو را تقديس مي كنيم و فرمانبردار تو بوده و از فرمان تو سركشي نمي كنيم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مراد حضرت باقر(عليه السلام) است.
2 ـ مراد حضرت زين العابدين(عليه السلام) است.
17 |
خداوند متعال فرمود: من آنچه را كه شما نمي دانيد مي دانم. فرشتگان تصوّر كردند آنچه كه در جواب خداوند گفته اند ردّ فرمان او بوده و خداوند از گفته آنان به خشم آمده است. آنان به عرش خداوند پناه برده و از بيم خشم او گريستند و سه ساعت گرد عرش خداوند طواف كردند. خداوند به ايشان نگريست و رحمت خويش را بر ايشان
نازل گردانيد و در زير عرش خود، خانه اي بر چهار ستون از زَبَرجد بنا كرد و آن را به وسيله ياقوت احمر پوشانيد. آن خانه به ضراع نامبردار گرديد. آنگاه خداوند به فرشتگان فرمود: عرش را رها كرده، گِرد اين خانه طواف كنيد. گويد: پس فرشتگان از آن به بعد گرد آن خانه طواف مي كردند و براي آنان طواف به دور آن آسان تراز طواف بر عرش بود و آن همان بيت المعمور است كه خداوند از آن نام برده است. در هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته بدان وارد گشته و طواف مي كنند و خارج مي شوند و ديگر هرگز بدانجا باز نمي گردند.
آنگاه خداوند فرشتگان را به زمين گسيل داشت و فرمان داد كه براي من خانه اي در زمين همچون اين خانه بسازيد. و خداوند به خلق خود در زمين فرمان داد كه بر گرد اين خانه طواف كنند همچنانكه فرشتگان و اهل آسمان بر بيت المعمور طواف مي كنند.
آن مرد گفت: اي فرزند دختر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درست فرمودي. آري، اين چنين بوده است.(1) در جاي ديگري نيز از محمد بن منكدر روايت كرده است كه گفت: اولين كاري كه آدم(عليه السلام) به هنگام فرود آمدن از آسمان به زمين انجام داد، همانا طواف بر گرد خانه بود. پس فرشتگان در طواف با او برخورد نموده، گفتند: اي آدم، حجّ تو مقبول باد، همانا ما دو هزار سال پيش از تو، بر اين خانه طواف كرده ايم.
و نيز از ابن عباس روايت كرده است كه گفت: آدم(عليه السلام) حج گزارد و بر گرد خانه هفت بار طواف نمود. فرشتگان در طواف او را ديدند و گفتند: اي آدم، حجّ تو مقبول باد، ما دو هزار سال پيش از تو، بر اين خانه حج گزارده ايم. آدم(عليه السلام)پرسيد: شما در طواف خود چه مي گوييد؟ گفتند: ما چنين مي گوييم: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الاّالله و الله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج10، ص3 و 4، مترجم .
18 |
اكبر آدم(عليه السلام) گفت: وَ لا حول و لا قوَّةَ اِلله بالله را بدان اضافه كنيد. فرشتگان نيز چنين كردند. سپس ابراهيم(عليه السلام)پس از آنكه خانه را ساخت و به طواف بر گرد آن مشغول شد،
فرشتگان در حال طواف به او برخورد نمودند و سلامش كردند. ابراهيم(عليه السلام) پرسيد: شما در طواف خود چه مي گوييد؟ گفتند: پيش از روزگار آدم(عليه السلام) سبحان الله و الحمد لله و لا اله الاّالله و الله اَكبر مي گفتيم و چون به آدم(عليه السلام) گفتيم، فرمود: كلمات وَ لا حول و لا قوَّةَ اِلله بالله را هم به آن اضافه كنيد. ابراهيم(عليه السلام) فرمود: بر آن العلي العظيم را هم بيفزاييد، پس فرشتگان چنين كردند.
گويند كه فرشتگان نخستين بار مسجد اقصي را بنا كردند و گروهي گفته اند آدم(عليه السلام)آن را ساخت. و نيز گفته شده سام بن نوح(عليه السلام) و عده اي گفته اند يعقوب(عليه السلام) باني آن بوده اند. بنا به نقلي داود(عليه السلام) و به نظر گروهي ديگر سليمان(عليه السلام) بنا كننده مسجد بوده اند. و همچنين گفته مي شود كه ابراهيم(عليه السلام)آن را بنا كرده است.
البته گفته اند كه اين افراد مسجد الأقصي را پس از خرابي، مجدّداً از نو بنا كرده اند در حالي كه سنگ بناي آن قبل از آنها قرار داده شده است، والله اعلم.
ساختمان كعبه به وسيله آدم(عليه السلام)
دومين بار كه كعبه ساخته شد، به وسيله آدم(عليه السلام) بوده است. ازرقي در كتاب تاريخ خود چنين آورده است:
ابوالوليد از قول پدر بزرگ خويش، از سعيدبن سالم، از طلحة بن عمرو حضرمي، از عطاء بن ابي رباح از ابن عباس نقل مي كند كه گفت: چون خداوند آدم را از بهشت به سوي زمين راند، آدم گفت: پرودگارا! براي من چه اتفاقي افتاده است كه ديگر صداي فرشتگان را نمي شنوم و وجود آنان را در اطراف خود احساس نمي كنم؟ ندا آمد كه اي آدم، اين نتيجه اشتباه و خطاي تو است ولي برو و براي من خانه اي بساز و بر گرد آن به طواف بپرداز و مرا ياد كن همانگونه كه فرشتگان رفتار مي كنند و بر گِرد عرش من مي گردند. آدم(عليه السلام)شروع به گام برداشتن كرد، بطوري كه زمين براي او در نورديده شد تا اينكه به مكّه رسيد و بيت الحرام را در آن ساخت و جبرئيل(عليه السلام)با بال خود به زمين زد و
19 |
پايه مستحكمي در پايين ترين نقطه زمين براي آدم آشكار گرديد و فرشتگان سنگهايي در
آن قرار دادند كه سي مرد ياراي برداشتن قطعه اي از آن را نداشت! آدم(عليه السلام) آن را از سنگهاي پنج كوه لبنان و كوه طور زيت (1) و طور سين و جودي و حِر ساخت تا اينكه هم سطح زمين گرديد.
ابن عباس مي گويد: نخستين كسي كه اساس خانه را نهاد و در آن نماز گزارد و بر آن طواف كرد، آدم(عليه السلام) بود تا اينكه خداوند طوفان را، كه خشمي از سوي پروردگار و بدبختي بود نازل گردانيد. و چون طوفان به پايان رسيد، بوي خوش آدم از ميان رفت. گويد: طوفان به سرزمين سِند و هِند نرسيد و جايگاه خانه خدا در طوفان از بين رفت تا آنكه خداوند متعال ابراهيم و اسماعيل را برانگيخت و آن دو پايه ها و نشانه هاي كعبه را از نو برافراشتند و قريش پس از آن، بار ديگر آن را ساختند و اين خانه درست در برابر بيت المعمور قرار دارد، بطوري كه اگر بيت المعمور سقوط نمايد بر آن سقوط مي كند.
ابو الوليد، از مهدي بن ابي المهدي، از اسماعيل بن عبدالكريم صنعاني، از عبدالصمد بن معقل و او از وهب بن منبه نقل مي كند كه: چون خداوند توبه آدم را پذيرفت، فرمان داد به مكّه رود. پس زمين براي او طي شد و بيابانها را با يك گام و آبها و درياها را نيز همچنين طي مي كرد و به هر نقطه اي كه آدم قدم مي گذارد آبادان و عمران پديد مي آمد تا اينكه به مكّه رسيد. پيش از آن اندوه و گريستن او بر آنچه كه او در آن قرار گرفته بود، چنان بسيار شده بود و فرشتگان از اندوه او اندوهگين و از گريستن او مي گريستند. خداوند با فرستادن خيمه اي از خيمه هاي بهشت، او را دلداري داد و آن را در مكّه در جايگاه كعبه پيش از آن كه كعبه اي ساخته شود، قرار داد آن خيمه از ياقوتهاي سرخ بهشت بود كه در آن سه قنديل زرّين از زرهاي بهشتي قرار داشت، بطوري كه پرتوي از پرتوهاي بهشت از آن خارج مي گرديد. حجرالأسود را هم با همان خيمه فرو
فرستاد، در حالي كه ياقوتي سفيد از بهشت بود. ركن در آن حال جايگاهي بود كه آدم بر آن مي نشست. چون آدم(عليه السلام) ساكن مكّه گرديد، فرشتگان آن خيمه را پاسداري داده و ديگر
1 ـ نام كوهي است كه بر فراز آن درخت زيتوني قرار دارد. اين كوه در كنار پل خابور و نزديك رأس العين است. اين كوه يكي از جايگاه هاي مبارك بيت المقدس به شمار مي آيد. نكـ : ياقوت، معجم البلدان، ج6، ص68 مترجم
20 |
ساكنان زمين آن روز را كه از جن و شياطين بودند، از نزديك شدن به آن دور مي كردند;
زيرا براي آنان سزاوار نظر كردن به چيزي از بهشت نبود، چون هر كس به چيزي از بهشت نظر افكند، بهشت بر او واجب مي گردد و زمين در آن روزگار پاك و منزه بوده و آلودگي به خود نديده و خوني در آن ريخته نشده بود; همچنانكه خطايي در آن صورت نگرفته بود و بدين سبب خداوند زمين را جايگاه فرشتگان قرار داده بود و آنان همچنانكه در آسمان بودند در زمين به ذكر و تسبيح پروردگار مشغول بودند و بدان سستي نميورزيدند. آنان به صورت صفي واحد، در كنار نشانه هاي حرم به صورت دايره، حرم شريف را در بر گرفته و ايستاده بودند. بطوري كه منطقه حِلّ(1) را در پشت سر خود و منطقه حرم را پيش روي خويش قرار داده بودند.(2)
در اين حال، هيچ جن و شيطاني، ياراي گذشتن از صف ايشان را نداشت و به علت همين توقف فرشتگان در آن منطقه، آن را تا به امروز حرم نامند. و نشانه هاي حرم در همان مكانها قرار داده شد.
خداوند ـ عزّ و جلّ ـ ورود حوّا را به حرم، به سبب خطايي كه كرده بود، حرام نمود همچنانكه نظر به خيمه آدم را نيز بر او حرام گردانيد و اين وضع همچنان ادامه داشت تا اينكه قبض روح گرديد. هرگاه آدم قصد آن را داشت كه حوا را ببيند و با او در آميزد و فرزندي به وجود آورد از تمامي منطقه حرم خارج شده و او را مي ديد. خيمه آدم، تا به هنگام قبض روح آدم(عليه السلام)، همچنان در آن نقطه قرار داشت. پس از آنكه خداوند جان آدم را گرفت، آن خيمه را هم بالا برد. فرزندان آدم در جايگاه آن خيمه، خانه اي از سنگ و گِل به وجود آوردند و همواره اين خانه برقرار و پايدار بود و هركس كه از پس ايشان مي آمد،
خانه را تجديد مي نمود(3) تا اينكه در دوران نوح(عليه السلام) آب آن را پوشانيد و غرق كرد، بطوري كه جايگاه آن از نظرها محو و نابود گرديد. چون خداوند ابراهيم(عليه السلام) را برانگيخت به جستجوي پايه و اساس خانه برآمد. و پروردگار وي را به وسيله ابري كه بر فراز آن
1 ـ منطقه حِلّ شامل مناطقي است كه خارج از دايره حرم قرار گرفته است.
2 ـ جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج10، ص9 و 10، مترجم .
3 ـ جامع احاديث الشيعه، كتاب حج، ج10، ص13
21 |
نقطه فرستاده بود، راهنمايي كرد. آن ابر همچنان در آن مكان پايدار بود تا اينكه ابراهيم به پايه هاي اوليه آن آگاه شد و آن را از آن نقطه، به اندازه قامتي بالا آورد. در اين هنگام بود كه ابر از ميان رفت پس معناي گفتار الهي كه مي فرمايد: وَ اِذْ بَوَّأنا لابْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ... اين مي شود كه: چون مكان خانه را به ابراهيم راهنمايي كرديم ... و منظور همان ابري است كه بر فراز پايه هاي كعبه ساكن ماند تا ابراهيم(عليه السلام) را به نقاط آن راهنمايي كند. و بحمدالله از آن هنگام تا كنون همواره كعبه پايدار و مستحكم باقي مانده است.
وهب بن منبه گويد: در يكي از كتابهاي پيشينيان، كه در باره كعبه مطالبي آورده، خواندم كه: خداوند هيچ فرشته اي را بر زمين نمي فرستد مگر آنكه نخست وي را به زيارت خانه كعبه فرمان مي دهد و آن فرشته در كنار عرش، احرام بسته و لبيك گويان فرود مي آيد، ابتدا حجرالأسود را استلام مي كند و سپس هفت بار به طواف خانه مي پردازد و آنگاه دو ركعت نماز در درون آن بجاي مي آورد و سپس باز مي گردد.
محمدبن يحيي، از ابراهيم بن محمد بن ابي يحيي، از عبدالله بن لبيد روايت كرده است كه مي گفت: از ابن عباس به من خبر رسيده است كه مي گفت: آن هنگام كه خداوند آدم را برزمين فرستاد او را در محلّ كعبه فرود آورد در حالي كه آدم از شدت لرزش همچون كشتي به اين سوي و آن سوي حركت مي كرد آنگاه حجرالأسود ـ يعني ركن ـ را بر او نازل گردانيد كه آن سنگ از شدّت سپيدي مي درخشيد پس آدم آن را نزد خود بر گرفت، سپس براي او عصايي نازل گرديد و به او گفته شد: اي آدم گام بردار پس آدم گام برداشت و خود را در سرزمين هند و سند ديد. مدتي را در آن سرزمين توقف كرد. سپس براي ديدن ركن دلتنگ گرديد، پس به او گفته شد حج بگزار و او حج گزارد، فرشتگان او را ديدند و گفتند حج تو مقبول باد. اي آدم، ما دو هزار سال پيش از تو حج بجاي آورده ايم.
پدر بزرگم از سعيدبن سالم، از عثمان بن ساج، از محمدبن اسحاق نقل مي كرد كه وي مي گفت: به من خبر رسيده است كه چون آدم(عليه السلام) بر زمين فرو فرستاده شد. چون ديگر فرشتگان را نديده و صداي پرستش و عبادت آنان را از بهشت نمي شنيد، اندوهگين گشت. پس خداوند او را به جايگاه كعبه راهنمايي كرد و فرمود: آنجا برو.
22 |
آدم(عليه السلام) به سوي كعبه روان گرديد، پس در هيچ منزلي ساكن نگرديد مگر آنكه خداوند آبي را براي او پديد مي آورد تا اينكه به مكّه رسيد و آنجا ساكن كرديد و به پرستش خداي خود پرداخت و به خانه طواف كرد و همواره همانجا بود تا زماني كه خداوند جانش را گرفت.
پدر بزرگم از سعيد بن سالم و او از عثمان بن ساج نقل مي كرد كه: به من خبر رسيد عمربن خطاب به كعب گفته است: از بيت الحرام براي من بازگو. كعب گفت: خداوند متعال ابتدا آن را به صورت ياقوتي از درون خالي، همراه آدم(عليه السلام) از آسمان فرود آورد و فرمود: اي آدم، اين خانه من است كه آن را با تو فرو فرستادم، بر گِرد آن طواف خواهد شد همچنانكه گِرد عرش طواف مي شود و اطراف آن نماز گزارده مي شود همانگونه كه گِرد عرش نماز مي گزارند. پس فرشتگاني همراه آن فرود آمدند و پايه هاي آن را از سنگ بنا نهادند و آن را بر آن پايه قرار دادند. و آدم(عليه السلام) اطراف آن طواف مي كرد، همانگونه كه اطراف عرش طواف مي شد و كنار آن نماز مي گزارد همانگونه كه اطراف عرش نماز گزارده مي شد.
آنگاه كه خداوند قوم نوح(عليه السلام) را غرق كرد، آن را به آسمان برد بطوري كه پايه هاي آن باقي ماند.
پدر بزرگم از ابراهيم بن محمد بن ابي يحيي، او هم از ابان بن ابي عياش و وي از بعضي از اصحاب و ياران پيامبر(صلي الله عليه وآله) حديثي همانند پرسش عمر از كعب نقل نموده و آن را تأييد كرده اند.
و همچنين پدر بزرگم از ابراهيم بن محمد بن ابي يحيي، از زهري، از عبيدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود، از ابن عباس نقل مي كرد كه آدم(عليه السلام)نخستين كسي بود كه پايه هاي خانه و كعبه را برقرار ساخت و در آن نماز به پا داشت تا آنكه خداوند طوفان را فرستاد.
مهدي بن ابي مهدي، از عبدالله بن معاذ صنعاني، از معمر و او از اَبان نقل مي كند كه وي مي گفت: خانه كعبه به صورت ياقوت يا دانه مرواريدي براي آدم فرو فرستاده شد.
پدربزرگم از سعيد بن سالم قداح، از عثمان بن ساج، از وهب بن منبه نقل مي كند:
23 |
خانه كعبه كه خداوند براي آدم ساخت، ياقوتي از ياقوتهاي بهشت بود به رنگ سرخ كه از خود پرتو افشاني مي كرد. بر آن دو در قرار داشت; يكي در غرب و ديگر در شرق و آن قنديل هايي از نور داشت كه سرپوش آنها از طلا و زر بهشتي بود. ستاره هايي از ياقوت سپيد داشت و ركن حجرالأسود يكي از ستارگان آن بود كه در آن هنگام ياقوتي سفيد بود.
پدر بزرگم از ابراهيم بن محمد، از مغيرة بن زياد، از عطاء بن ابي رباح نقل مي كرد كه چون عبدالله بن زبير ساختمان كعبه را آغاز كرد به كارگران دستور داد گود برداري كنند، آنان به قطعه سنگهايي رسيدند كه به بزرگي شتران آبستن بود. پس گفتند ما به سنگهايي به بزرگي شتران آبستن برخورد كرده ايم، گفت: به گود خود اضافه كنيد و چون اين چنين كردند، از درون زمين هوايي گرم چون دم آتش، آنان را فرا گرفت. پس گفت: شما را چه مي شود؟
گفتند: بيش از اين نمي توانيم گود نماييم; زيرا امري عظيم را ديديم كه ديگر بيش
از آن نمي توانيم ادامه دهيم. پس به آنها گفت: پايه ها را برروي آن بنا سازيد. گفت: از عطاء شنيدم كه مي گفت: آن سنگها همان سنگهايي است كه آدم(عليه السلام) بر آن پايه ها را
بنا كرد.
پدر بزرگم از سعيد بن سالم، از عثمان بن ساج، از زهري، از عبيدالله بن عتبة، از ابن عباس نقل مي كند كه آدم سر به سجده نهاده بود، در حالي كه مي گريست، ندايي بر او داده شد كه اي آدم، چه چيز تو را به گريه واداشته است؟ گفت: بدين سبب كه ميان من و تسبيح فرشتگان و تقديس قدسيّت تو مانع ايجاد شده است. به او گفته شد: اي آدم، به بيت الحرام برو. پس به سوي مكّه به حركت در آمد، در حالي كه هر گام كه بر مي داشت چشمه ها مي جوشيد و آباداني و عمران شهرها، در آن پديد مي آمد و آنچه ميان فاصله دو پاي او بود، همه ويراني ها و نقاط بي آب بود. به من گفته شد كه آدم در آن حال به ياد بهشت، افتاده و مي گريست و اگر گريه همه مردم با گريه آدم، آن هنگامي كه از بهشت رانده شد، مقايسه گردد، برابر آن نخواهد گرديد و گريه مردم و گريه آدم(عليه السلام) با گريه داود(عليه السلام)هنگامي كه مرتكب خطا گرديد، برابر نمي گردد.
24 |
و نيز در تاريخ الخميس (1) اين گونه آمده:
ابن عباس روايت كرده است كه خداوند تبارك و تعالي به آدم(عليه السلام)وحي نمود كه: من داراي حرمي در امتداد عرش خود هستم، پس بدانجا برو و برايم خانه اي بساز، آنگاه اعمالي را كه فرشتگان در اطراف عرش من بجا مي آورند، تو نيز بر گِرد آن انجام ده. آنجا مكاني است كه تو و آن دسته فرزندانت را كه در اطاعت و سرسپردگي به من باشند، مورد رحمت و مغفرتم قرار مي دهم. آدم گفت: اي پروردگار من، چگونه اين كار را انجام دهم در حالي كه نه در توان من است و نه راهنمايي بر آن مكان دارم.
پس خداوند فرشته اي فرستاد تا آدم(عليه السلام) رابه مكّه راهنمايي كند. آن دو، راهيِ مكّه شدند، در بين راه، هرگاه به مناطق سرسبز و يا زيبايي بر مي خوردند كه نظر آدم را جلب مي كرد، به فرشته مي گفت: در همين جا فرود آييم; زيرا آن مكان همين جا است! فرشته بدو مي گفت: آن مكان در پيش روي تو است. تا اينكه وارد مكّه شدند پس خانه كعبه را از پنج كوه: سين ، حر ، زيت ، لبنان و جودي بنا كرد.
و در روايت وهب بن منبه، به جاي كوه لبنان و جودي ، دو كوه ثبير و اُحد آمده است.
پايه هاي خانه را از سنگهاي كوه حرا ساخت و هنگامي كه ساختمان آن را به پايان رسانيد، فرشته وي را به عرفات برد و اعمال و مناسكي را كه هم اكنون مردم در آن انجام مي دهند، به او آموزش داد.
و در روايتي از ابن عباس آمده است: بدان جهت آنجا را عرفات نامند كه آدم و حوّا در آن مكان با هم جمع شدند.
در انوار التنزيل چنين آمده است كه: چون آدم و حوا در آنجا به هم رسيدند، عرفات نامگذاري شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تاريخ الخميس في احوال أنفس نفيس نوشته حسين بن محمد الحسن ديار بكري كردي است كه از تاريخ ولادت و وفات او اطلاع دقيقي در دست نداريم ليكن نامبرده در سال 931 هجري به مكّه آمده و قسمتهاي مختلف كعبه را اندازه گيري كرده است. وي در كتاب ياد شده، (صفحه 121 از جلد دوم) گفته است: در اين سال براي اقامت در مكّه به اين ديار هجرت نمودم. مترجم .
25 |
كوه هايي كه آدم(عليه السلام) از سنگ آنها براي ساختن كعبه استفاده كرد
هنگامي كه حضرت آدم(عليه السلام) تصميم گرفت كعبه را بنا كند، جبرئيل(عليه السلام) نازل شد و دو بال خود را بر اساس ثابتي از زمين زد كه در نتيجه، سنگها از آن جدا و سپس توسط ملائكه به سوي محل كنوني كعبه حمل گرديد. اين سنگها چنان عظيم و سنگين بودند كه هر يك از آنها را سي نفر هم نمي توانستند حمل كنند.
تاريخ ارزقي، در اين زمينه مي نوسد:
اين سنگها، از پنج كوه جدا شدند: لبنان ، طورزيت ، طورسين ، جودي و حِراء .
ثعالبي گفته است: طور زيت و طور تيناء دو كوه هستند كه در بيت المقدّس قرار گرفته اند. و لبنان كوهي در نزديكي شام است كه بدان كوه اولياء گفته مي شود.(1)همچنين در مختار الصحاح نوشته ثعالبي آمده است:
جودي، كوهي است در جزيره (موصل)(2) كه كشتي حضرت نوح پس از طوفان بر روي آن لنگر انداخت. اما طور سينا در مصر و حراء در مكه است.
در كتاب نهاية الأرب في فنون الأَدب نويدي در اين مورد آمده است: عبدالله عمر گفت: چهار كوه نزد خداوند مقدس است: طور تين ، طور زيت ، طور سين و طور تيمان . اما طور تينا در دمشق است و طور زيتا در بيت المقدس و طور سينا همان كوهي است كه حضرت موسي(عليه السلام) بر آن قرار گرفت و اما طور تيمانا در مكه است.
ساختمان كعبه به وسيله شيث(عليه السلام)
پس از درگذشت آدم(عليه السلام)، كعبه به وسيله فرزندش شيث(عليه السلام) بنا گرديد، ليكن ازرقي در تاريخ خود نام شيث را تصريح نكرده بلكه به عنوان فرزندان آدم كه پس از آدم كعبه را بنا نمودند آورده است. اين ساختمان تا هنگام طوفان برقرار بوده است.
و اينك متن آنچه كه ازرقي در اخبار مكه خود در اين باره آورده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ از كتاب عامود النسب ، كه كتابي خطي مي باشد و تاكنون به چاپ نرسيده است.
2 ـ برخي از صاحبنظران كوه جودي را همان كوه آرارات دانسته اند كه در شرق كشور تركيه واقع است و قله آن از نقاط مرزي شمال غربي ايران در فاصله ميان دو كشور ايران و تركيه قابل رؤيت مي باشد. مترجم