بخش 10

نصب چادر در مسجدالحرام اداره مسجدالحرام روشنایی در مسجدالحرام کبوتران حرم آیات نازل شده در مورد فضل و برتری مسجدالحرام مسعی در طول تاریخ خانه ارقم بن ارقم


226


   اشخاصي كه علم ه راسال تجديديادداشت  تجديدبنا كردند

   1ـ حضرت ابراهيم(عليه السلام)      نام حضرت ابراهيم را بدين مناسبت آورديم كه  ايشان حدود چهار هزار سال قبل از هجرت پيامبراسلام كعبه را براي اولين بار بنا كرد.

   2ـ قصيّ بن كلاب      نياي چهارم رسول خدا است كه قبل از قريش، كعبه را تجديد بنا كرد.

   3ـ قريش   قبل از هجرت   قريش هنگامي اين علم ها را تجديد حضرت   كرد كه رسول خدا، پيش از هجرت در مكه محمد(صلي الله عليه وآله)   زندگي مي كردند.

   4ـ رسول خدا(صلي الله عليه وآله)   فتح مكه

   5ـ عمربن خطاب   17 هـ . ق.

   6ـ عثمان بن عفان   26 هـ . ق.

   7ـ معاويه      در تاريخ، از سال تجديد آن ذكري نشده است.

   8ـ عبدالملك بن مروان      عبدالملك و مقتدر بالله عباسي و به نظر مي آيد  مقتدر بالله نيز هنگامي كه فضاي باب ابراهيم را به مسجدالحرام اضافه نمودند، علم هاي مرز حرم را          نيز تجديد كردند اين تغييرات در سال 306 هجري صورت پذيرفت.

   9ـ مهدي عباسي   159

   10ـ راضي بالله عباسي   325

   11ـ مقتدر بالله عباسي

   12ـ مظفر، پادشاه اربل   616   گفته مي شود ملك مظفر پادشاه اربل آنها را در سال 616 و به گفته اي 626 هجري تجديد بنا كرد.

   13ـ مظفر پادشاه يمن   683

   14ـ سلطان احمداول فرزند    1023   پس از اين افراد، در تاريخ از تغييرات و مرمت اين سلطان محمد عثماني   علم ها توسط كساني ديگر، اشاره اي نشده است   (والله اعلم)



227


   اشخاصي كه علم ه راسال تجديديادداشت تجديدبنا كردند

   15ـ ملك سعود بن   1376   نامبرده در كيلومتر نوزده جاده شميسي به سوي    عبدالعزيز      جدّهـ در منطقه اي كه به حديبيه نامبردار است ـ در
   (پادشاه عربستان)      مقابل و علم قديمي، علم هاي جديدي را در تاريخ   جمادي الأول سال 1376 هجري بنا نمود.  همچنين در سال يادشده علم هاي مرز حرم درسمت منطقه شرائع را نيز تجديدنمود و درسال    1383 هجري علم هاي مرز حرم در سوي عرفات نيز به وسيله او تجديد گرديد.

نصب چادر در مسجدالحرام

نصب چادر همواره به روش سنتي آن (با ستونها چوبي) و يا به روش جديد در مساجد و مجامع عمومي به ويژه در نقاط گرمسير معمول بوده است. اين چادرها بيشتر براي محافظت از آفتاب و باران و باد و گاهي در فضاي صحن مساجد جهت پيشگيري و محافظت مردم از سرما در فصل زمستان به كار مي رود. همچنانكه در صحيح بخاري در كتاب الصلاة در باب خيمه در مسجد آمده است:

رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خيمه خود را در مسجدش برپا نمود. اين روايت چنين است كه: زكرياء بن يحيي براي ما روايت كرد و گفت: عبدالله بن نمير از قول هشام، از پدرش، از عايشه براي ما نقل كرد: سعد در روز خندق در أكحل زخمي شد. در اين حال رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خيمه اي در مسجد براي او برپا نمود تا بتواند هراز گاه به او سر زند. در مسجد خيمه ديگري از آنِ بني غفار نيز نصب گرديده بود. در اين هنگام شدّت جراحات وارده بر سعد، آنقدر شديد بود كه خون جريان يافته و به خيمه مجاور رسيده بود، افراد بني غفار از زير خيمه خود صدا زده، گفتند:

اي اهل خيمه، اين چيست كه از سوي شما به خيمه ما مي رسد؟

سعد كه مشغول بستن زخمهاي خود بود، حال خود را به اطلاع آنان رسانيد. سعد



228


پس از مدّتي بر اثر جراحات وارده درگذشت.

در طول تاريخ بارها در فضاي مسجدالحرام چادرهايي نصب گرديد تا مردم مكه و حاجيان را از اشعه گرم و سوزان آفتاب در امان نگه دارد.

در سومين سال ورود ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمان آل سعود به حجاز، در سال 1345 هجري، به علت شدت گرما و نبودن سرپناه در مسجدالحرام، به دستور نامبرده چادرهايي براي محافظت حاجيان در فضاي مسجدالحرام نصب گرديد كه در آن سال هزاران نفر از حاجيان در پناه آن خود را از سوزش آفتاب و گرماي آن در امان نگاه داشتند; زيرا تا اين تاريخ، مسجدالحرام داراي فضاي سرپوشيده و سقفي نبود كه مردم و حاجيان به هنگام ظهر روز جمعه و يا در موسم حج در سايه آن نماز گزارده، خود را از اشعه آفتاب و گرماي سوزان آن، محفوظ دارند.

نصب چادر در مسجد الحرام

شيخ حسين بن عبدالله باسلامه در كتاب خود تاريخ عمارت مسجدالحرام در اين باره به تفصيل آورده است:

در سال 1345 هجري تعداد بسياري از مسلمانان به حج آمدند، به طوري كه يكصد و چهل هزار نفر از راه دريا و سيصد هزار نفر از خشكي وارد حجاز و سپس به مكه وارد



229


گرديدند. حضور اين همه جمعيت در اين سرزمين، صرفنظر از اينكه از چه راهي آمده باشند، به ندرت اتفاق مي افتاد. بنابراين مسجدالحرام جهت نمازگزاران تنگ گرديد بطوري كه دولت سعودي بر آن شد تا در صحن مسجدالحرام; يعني در فضايي كه زمين آن به وسيله ريگ پوشيده شده بود، چادرها و خيمه هايي نصب كند تا بدينوسيله نمازگزاران و مهمانان خانه خدا در زير آن، دور از اشعه آفتاب و گرماي آن به عبادت پردازند. اين كار سود فراواني به حاجيان رسانده، بطوري كه ده ها هزار نفر از حاجيان و نمازگزاران در فضاي ياد شده، نماز ظهر و عصر خود را برپا كرده، به عبادت مشغول شدند و آن سال بدين منوال گذشت.

در سال 1346 هجري طبق فرماني كه از سوي پادشاه صادر گرديد، وزير ماليه آن دوران (شيخ عبدالله سليمان الحمدان) مأمور شد كه سايبانهاي قوي و ثابتي در اطراف زمينهاي پوشيده از ريگ و در امتداد رواقهاي مسجدالحرام، از جهات چهارگانه آن فراهم كند تا نماز گزاران از حجاج بيت الله الحرام در زير آن، به دور از اشعه سوزان آفتاب ظهر و به آسودگي، نماز خود را بجاي آورند.

طبق دستور، اين سقف ها و سايبان ها آنچنان برپا گرديد كه بادهاي تند نمي توانست آن را به حركت در آورد; زيرا اين گونه بادها، بارها موجب از هم پاشيدگي خيمه ها ـ كه در سال 1345 هجري نصب گرديده بود ـ شد. پس از اين فرمان، شيخ عبدالله سليمان، سايبانهاي قوي از چوب جاوي ضخيم به شكل شيرواني بنا كرد و روي آنها را به وسيله پارچه هاي ضخيم و محكمي كه از پنبه سفيد بافته شده بود (قلع)، پوشانيد. از آن پس
اين سايبانها در ماههاي حج هنگامي كه حجاج فراواني به مكه مي آمدند، در نقاط
چهارگانه مسجد و در امتداد سقف رواقها، بر روي زمين هاي پوشيده از ريگ فضاي مسجدالحرام قرار داده مي شد و پس از پايان ماههاي ياد شده و حركت حاجيان، مجدداً برداشته مي شد.

لازم به تذكر است كه اين وضع تا قبل از توسعه اخير مسجدالحرام ادامه داشت و همواره بدين صورت حاجيان را از گرماي آفتاب و باد و باران در فضاي مسجدالحرام محفوظ نگاه مي داشتند.



230


اداره مسجدالحرام

اداره مسجدالحرام از دوران تسلّط تركان عثماني بر حجاز، زير نظر والي ترك در جده صورت مي گرفت و والي هميشه نظارت كامل بر اداره حرم مكي داشت. به همين جهت بود كه لقب شيخ الحرم يا مدير حرم را بر او نهاده بودند.

والي از آن جهت كه در جده اقامت داشت، طبيعي بود كه نظارت بر تمامي كارها و شؤون مسجد برايش عملي نبوده و تنها به مسائل مهم آن، شخصاً نظارت و رسيدگي مي كرد و در مورد بقيه كارها، شخص ديگري را در جاي خود مي گمارد تا بتواند نظارت و دقّت كافي داشته باشد. كارهاي مسجدالحرام شامل نظافت و پاكيزه كردن، خدمت و پذيرايي از بزرگان مهمانها و نظارت بر انجام كار كارمندان اين اداره مي شد و كارمندان وكاركنان حرم عبارت بودند از: ائمه جماعت، خطبا، سخنرانان، مؤذّنان، خواجه ها (= اغوات)، كتابدارها، خدمه، دربانان، انبارداران، سقاهاي زمزم، رفتگران و فرّاشها. شخص تعيين شده از سوي والي، براي نظارت بر كارهاي مسجدالحرام و اداره آن، هميشه از اهالي مكه مشرّفه بود و هر گاه مطلب مهمي رخ مي داد، مدير مكه موظف بود در اين مورد با رييس خود; يعني والي مذاكره كند و دستورات او را اجرا نمايد. پيش از اين نيابت حرم، اختصاص به خانواده نايب الحرم داشت كه يكي از مشهورترين خانواده هاي كنوني در مكه به شمار مي آيد و اين سمت ساليان دراز، (حدود دويست سال) در اختيار اين خانواده منحصر بوده است. اين مطلب بر اساس گزارش هاي رسمي و اسنادي است كه هم اكنون در اختيار اين خانواده موجود است. يكي از اسناد ياد شده كه گواهي است از اينكه از سوي قاضي مكه و با مهر و امضاي وي در آن دوران; يعني شيخ محمد سعد الدين حنفي، در ابتداي محرم الحرام سال 1181 هجري صادر گرديده است. دراين گواهي آمده است:

امير مكّه، شريف مساعد بن سعيد ، سيد احمد بن محمد را قائم مقام رييس و بزرگِ ائمه جماعت و خطبا در مسجدالحرام و نيز بر تمامي خدمه حرم از خواجه ها (=



231


اغوات) و انبار داران و سقاها و فراشها و رفتگران و تمامي خدمتگزاران حرم قرار داده و افراد ياد شده، هيچگونه مخالفت و سرپيچي از دستورات نامبرده را نخواهند داشت.

ضمناً در اين گواهي كليه وجوه دريافتي از محل وقف ها بر مسجدالحرام، همانند گذشته در اختيار شخص نامبرده قرار داده شده است.

قاضي مكه با گواهي مهرِ خود بر حكم شريف مكه و امير ياد شده او، اين نامه را صورتي شرعي داده و آن را تثبيت نموده است.

هنگامي كه ملك عبدالعزيز بن عبدالرحمان آل سعود در سال 1343 هجري بر حجاز دست يافت، اين سمت را در خانواده نائب الحرم تأييد نمود و آنها را همانند گذشته بر خدمت و اداره مسجدالحرام باقي گذارد. اين خانواده تا كنون در پست خود باقي مانده و مشغول خدمتگزاري هستند و هيچگونه معارضه و مخالفتي بر پست خود ندارند.

هم اكنون سيد حسن بن سليمان بن احمد نايب الحرم، رياست اداره مسجدالحرام را در اختيار دارد. او در ماه ذي القعده سال 1374 پس از درگذشت برادرش سيد هاشمِ نايب الحرم، در اين سمت قرار گرفت. نامبرده با كمك فرزند ارشد خود سيد عبدالقادر نايب الحرم، به كليه وظايف و كارهاي مسجدالحرام; از نظارت و نظافت و امور خدمتگزاران آن، رسيدگي مي نمايد.

مسجدالحرام داراي 225 نفر خدمه بوده كه اين گروه شامل محافظان، فراشها، رفتگران و 65 نفر از آنان دربان درها و 22 نفرشان از مؤذنان و مكبّرها مي باشند. طبق نوشته اي كه در مرآة الحرمين به وسيله نويسنده آن، حدود يكصد سال قبل آمده است، اين تعداد چنين بوده است:

ابراهيم رفعت پاشا، نويسنده كتاب مرآة الحرمين كه بارها حج گزارده و آخرين سفر حجش در سال 1325 هجري بوده است، در باره كارمندان مسجدالحرام اين گونه نوشته است:

مسجدالحرام داراي شيخ و بزرگي است كه معمولاً والي آن (يعني والي ترك آن) و معاون او و نماينده اي از سوي معاون والي و مديري جهت انجام كارهاي آن و حدود



232


هفتصد كارمند در آن مشغول به كار مي باشند. اين كارمندان شامل 107 نفر مدرس و استاد كه چهل و چهار نفر از آنان داراي حقوق ماهانه اي بين 500 و 100 قرش بوده و باقي به صورت رايگان تدريس مي كنند.

همچنين مسجدالحرام داراي 79 امام جماعت و خطيب حنفي بوده كه 34 نفر آنان به صورت رايگان و 45 نفر ديگر داراي حقوق مي باشند. شافعي ها داراي 24 امام جماعت و خطيب هستند كه 16 نفر از آنان رايگان فعاليت مي كنند و باقي داراي حقوق ماهيانه مي باشند. امام جماعت و خطيب هاي مالكيان 14 نفر هستند كه هشت نفر آنان رايگان و باقي در ازاء حقوق، انجام وظيفه مي كنند.

حنبليان داراي 5 نفر امام جماعت بودند كه دو نفر از آنان به صورت رايگان و سه نفر ديگر در ازاي حقوق كار مي كنند. امام جماعت و يا خطيب داراي حقوق ماهانه اي بين 40 ، 100 و 200 قرش است.

همچنين 52 نفر خواجه (= آغا) در مسجدالحرام كار مي كنند كه در بين خود داراي يك رييس و نقيب مي باشند. و نيز 41 نفر مؤذن و 8 نفر مسؤول روشنايي و 12 نفر فراش و 10 نفر محافظان نظم و 20 نفر رفتگر و 30 نفر دربان و 11 نفر پر كننده ظروف آب و 181 نفر شستوشو دهنده قنديل هاي مسجد و 18 نفر خدمتگزار سيار در مسجد هستند كه در اين ميان 20 نفر نيز داراي حقوق و مزايايي از قديم بوده اند. و 15 نفر از آنان سقاي زمزم مي باشند. اما آن گروهي كه به خدمتگزاري كعبه و پرده داري آن مشغولند، از خاندان شيبه هستند و خدمتگزاران بيشتر، در مسجدالحرام به صورت موروثي انجام وظيفه مي كنند و همواره اين شرف به بزرگترين آنها از نظر سن مي رسد.

شيخ حسين بن عبدالله باسلامه، در كتاب تاريخ عمارة مسجدالحرام در باره اداره مسجدالحرام مطالبي نوشته كه آن را به صورت فشرده مي آوريم:

اداره مسجدالحرام همواره به وسيله امراي مكه مكرّمه و واليان آن صورت مي گرفت و اين مسؤوليت در دوران خلفاي راشدين، خلفاي اموي و عباسي و پادشاهان چركس همچنان ادامه داشت و اميران و واليان مكه همواره در صورت كوتاهي از وظيفه خود، نسبت به اداره مسجدالحرام در مقابل خلفا و پادشاهان مسؤوليت داشتند.



233


هنگامي كه حرمين شريفين در اختيار خلفاي عثماني قرار گرفت، آنان نيز همچون گذشته آن را به واليان خود در مكه مكرمه واگذار مي كردند و لقب شيخ الحرمي را نيز به آنان مي دادند و نيز نيابتي از سوي آنان براي نظارت و اهتمام بر انجام امور مسجدالحرام به صورت مستقيم تعيين مي كردند كه اين افراد نظارت مستقيم بر انجام كارهاي مسجد به وسيله مؤذنان و فراشها و رفتگران و دربانان و مأموران روشنايي و مأموران انتظامات و جزاينها را داشتند.

سپس اداره اي به نام اداره اوقاف تأسيس كردند و رييسي به نام مدير اوقاف بر آن گماردند كه وظيفه اين اداره به همراه مدير آن، جمع آوري كليه موقوفات مسجدالحرام در مكه مكرمه و هزينه كردن آن براي كارمندان مسجدالحرام و نيز انجام كليه دستورات وقف بر حسب شرط واقف آن بود. اين وضع از دوران سلطان سليم خان اول (عثماني) ادامه داشت تا اينكه شريف حسين بن علي در نهم شعبان 1334 هجري بر حجاز تسلط يافت. او نيز وضع را به همين منوال ادامه داد و اداره ديگري به نام اداره شرطه بر آن افزود. اين اداره داراي رييس و سربازاني بود كه به نام شرطه حرم شناخته مي شدند و اينها غير از شرطه هاي معمولي به شمار مي آمدند. وظيفه اصلي اين افراد مراقبت از حاجيان در مقابل دزدان و اهل فساد بود و نيز جمع اشياي گمشده حاجيان در مسجدالحرام و اعلان آن به همه، از وظايف اين گروه به شمار مي آمد. عبدالعزيز بن عبدالرحمان آل سعود پس از سلطه يافتن بر حجاز در سال 1343 هجري، اداره خاصي براي مسجدالحرام به وجود آورد و رييس آن را نايب الحرم قرار داد. اين اداره موسوم به مجلس ادارة الحرم گرديد. وظيفه اين اداره انجام كليه كارهاي مسجدالحرام به همراه نظارت بر انجام كار توسط كارمندان و كارگران مسجدالحرام مي باشد. هم اكنون سيد هاشم بن سليمان بن احمد(1) نايب الحرم رياست اداره ياد شده را به عهده دارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيد هاشم بن سليمان بن احمد نايب الحرم، رياست اداره مذكور را در سال 1398 به عهده داشته است.

هم اكنون ديگر خانواده نايب الحرم هيچگونه مسؤوليتي در مسجدالحرام نداشته و فعلاً رييس حرم مكي شيخ محمد سُبَيّل بوده كه امام حرم نيز مي باشد. نيابت او را شيخ صالح بن عبدالله بن حُمَيّد به عهده داشته كه او نيز امام حرم بوده و معمولاً نمازهاي صبح به وسيله او اقامه مي شود. نامبرده فرزند شيخ عبدالله بن حُمَيّد است كه پيش از بن باز روحاني بزرگ عربستان بود، مترجم .



234


 

روشنايي در مسجدالحرام

 

ازرقي مي نويسد: نخستين كسي كه براي طواف كنندگان در مسجدالحرام چراغ روشن كرد عقبة بن ازرق بن عمرو غساني بود. خانه او متصل به مسجدالحرام و روبروي درِ خانه كعبه قرار داشت. در آن روزگار، مسجدالحرام كوچك و فاصله ميان ديوارهاي مسجد و مقام اندك بود. عقبة بن ازرق چراغ بزرگي بر كنار خانه خود، در فاصله ميان ديوار خانه اش و مسجدالحرام قرار مي داد و بدان وسيله كعبه و مقام و بالاي مسجد روشن مي شد. او همواره چراغ را بر لبه ديوار خانه اش مي نهاد. تا اينكه خالد بن عبدالله قُسري، كه در آن روزگار والي مكه بود، چراغي را بر كنار چاه زمزم و روبروي حجرالأسود نهاد و اين در روزگار حكومت عبدالملك بن مروان بود. پس از آن، در حكومت مأمون عباسي وقتي محمد بن سليمان حاكم مكه شد، چراغي ديگر بر ستوني بلند مقابل آن و كنار ركن غربي نهاد. و آنگاه كه محمد بن داود به حكمراني در مكه رسيد، دو ستون بلند ديگر; يكي مقابل ركن يماني و ديگري مقابل ركن شامي قرار داد. وقتي هارون الواثق بالله خليفه شد، دستور داد ده ستون بلند بسازند كه بر هريك قنديلي قرار گيرد و بر اطراف محل طواف قرار داده شود و در آنها چراغ روشن نمايند. همچنين به دستور وي، هشت آويزه بزرگ فراهم كردند و در هر طرف مسجدالحرام دو آويزه قرار دادند.

اولين شخصي كه از روغن چراغ و قنديل در مسجدالحرام استفاده كرد، معاوية بن ابي سفيان بود. و خالد بن عبدالله قسري به هنگام ولايتش بر مكه در دوران خلافت سليمان بن عبدالملك، اوّلين بار روشنايي را در بين صفا و مروه قرار داد.

طبق گفته فاكهي، اولين بار قنديل ها در صحن مسجدالحرام به وسيله محمدبن احمدبن عيسي بن منصور ـ كه معروف به كعب البقره بود ـ در سال 257 هجري قرار داده شد. نامبرده ستونهايي از چوب در ميانه مسجد قرار داد و آنها را به وسيله طناب به هم اتصال داد و قنديلها را بر روي اين طنابها آويزان ساخت. و بالأخره مسجدالحرام در



235


آن دوران اين چنين روشن مي گرديد.

ازرقي مي نويسد: در دوران ما (قرن سوم هجري) تعداد قنديل هاي مسجدالحرام به 455 عدد مي رسيد و آويزه هاي آن، كه در ماه رمضان و در موسم حج روشن مي شد، هشت عدد بود. از اين هشت آويزه، چهار عدد بزرگ و چهار عدد كوچك بود. چهار آويزه بزرگ در ماه رمضان و موسم حج روشن مي شد و در ساير ايام سال به وسيله روشنايي يك عدد از آنها كه بر بالاي باب دارالاماره نصب بود، مسجد روشن مي گرديد.

وسايل روشنايي در مسجد الحرام



236


روشنايي به وسيله قنديل در مسجدالحرام، تا سال 1335 هجري ادامه داشت. از اين دوران به بعد روشنايي مسجد به وسيله چراغهاي لوكس (اتاريك) و برق صورت مي گرفت.

هنگامي كه شريف حسين بن علي استقلال حجاز را به نفع خويش به دست آورد، روشنايي مسجد به وسيله قنديل را كنار گذاشت و چراغهاي لوكس را جايگزين آن ساخت. اين وضع تا نيمه هاي سال 1338 هجري ادامه يافت و سپس در 28 رجب سال 1338 براي اوّلين بار به وسيله شريف حسين، دايره مطاف به وسيله چراغهايي كه از نيروي برق كمك مي گرفت، روشن شد. اين در حالي بود كه ده سال قبل از آن; يعني در سال 1328 هجري، مسجدالنبي در مدينه منوره به وسيله دولت عثماني با نيروي برق روشن شده و مجهز گرديده بود.

شيخ حسين باسلامه در تاريخ خود در اين باره مي نويسد: شريف حسين موتور برقي به قوّت سه كيلو وات وارد كرد و آن را در مدرسه امّ هاني ، در مقابل ساختمان حكومتي (حميديه) قرار داد و مجموع لامپ هايي كه نامبرده در اطراف مطاف نصب كرد 105 شعله بود و نيروي بعضي از آن لامپ ها بيست و پنج شمع و برخي ديگر پنجاه شمع بود.

گفتني است رسم بر اين بوده كه هر گاه شخصي از بزرگان، شبانه وارد كعبه مي شد شمع روشن مي كردند و از روشنايي آن بهره مي بردند. پادشاهان و خلفا همواره در طول دوران هاي گذشته، شمعدانها و بخوردانهايي كه از نقره خالص ساخته مي شد، به كعبه هديه مي كردند. آخرين بار اين هدايا از سوي سلطان عبدالحميد خان، يكي از خلفاي عثماني، در سال 1302 هجري صورت گرفت. مسجدالحرام اينك به وسيله برق، مانند روز روشن مي گردد.

شمعدانهاي ششگانه اي كه بر روي ديوار حجر اسماعيل قرار داشت و هريك از آنها داراي سه شاخه بود، به پنج شمعدان از مس زرد تغيير يافت كه بر هريك از آنها چراغي قرار دارد كه به وسيله نيروي برق روشن مي گردد.

پس از به وجود آمدن شركت برق سعودي كه به وسيله خاندان جفالي در سال



237


1373 هجري تأسيس شد، براي اوّلين بار در غروب آفتاب روز پنجشنبه چهاردهم صفر سال 1373 هجري، تمامي چراغها و آويزه هاي مسجدالحرام به وسيله نيروي برق روشن شد و مسجدالحرام از آن پس علاوه بر روشنايي معنوي داراي روشنايي حسّي نيز گرديد و شبهاي آن همچون روز شد.

كبوتران حرم

كبوتران حرم كه به حمام الحمي يا كبوتران خون گرم مشهورند، تمامي سطح مسجد الحرام و منافذ و طاق هاي آن را دربرگرفته اند. اين كبوتران در جاي جايِ مسجد الحرام براي خود آشيانه ساخته و گروه گروه، در قسمتهاي مختلف صحن حرم; به ويژه در سمت شرقي، كنار هم گرد مي آيند. آنها جايگاه ويژه اي به صورت حوض براي نوشيدن آب دارند و در كنار آن محلي ساخته اند براي دانه هاي گندم كه به صورت مرتب از سوي اوقاف خصوصي پاشيده مي شود.

كبوتران مسجد الحرام

اين مكان پيشتر در سمت غربي مسجد قرار داشته و تعداد بسياري از زنان فقير



238


ظرفهايي پر از دانه گندم را به حاجيان و زائران، به قصد پاشيدن آن در جايگاه مخصوصِ انبوه كبوتران مي فروختند، تا اينكه اين كبوتران خونگرم و خانگي، كه از نشستن بر سر مردم نيز دريغ نمي كنند! استفاده كند; اين حيوانات از زندگي خود جز خوردن و لطف و انس گرفتن با مردم كاري را نمي شناسند.

البته اين ويژگي تنها اختصاص به كبوتران ندارد بلكه تمامي حيواناتِ درون حرم، از امنيت كامل برخوردارند. تا آنجا كه برخي كشتن مار يا عقرب حرم را نيز به پاس احترام و تكريم اين خانه جايز نمي دانند.

گمان دارم وجود كبوتران از ميان همه حيوانات در حرم، تنها به علّت شدّت انس آنها و كمي خشونتشان باشد. مطلب شنيدني آنكه گفته مي شود: كبوتران حرم با وجود تعداد بي شمارشان، كمتر بر روي كعبه قرار مي گيرند و به ندرت اين مطلب اتفاق مي افتد!

در سمت شرقي مكه و در زير كوه ابو قبيس چاهي است كه آن را بئر الحمام يا چاه كبوتران مي گويند. تعداد بسياري از كبوتران در اين محل گردهم مي آيند و با آزادي تمام، پس از نوشيدن آب به هر نقطه اي كه بخواهند پرواز مي كنند.

اين چاه بسيار قديمي است، گمان دارم كه به دوران جاهليت برمي گردد. همچنين به نظر مي رسد كه احترام به اين كبوتران، به دوراني بس دراز مي گردد. در هر صورت احترامي براي خانه بوده حال چه پيش از اسلام باشد و يا پس از آن.

و اين سخن كه كبوتران حرم از نسل كبوتري هستند كه بر در غار پيامبر(صلي الله عليه وآله) آشيانه ساخته بود، خود موجب احترام و تكريم بيشتري نسبت به آنان است.

كبوتران تنها در اينجا مورد احترام نبوده اند بلكه از قديم عادت بوده است; چرا كه فرزندان نوح آنان را مورد احترام و تجليل قرار داده اند. زيرا كبوتران، نخستين بشارت دهندگان به آنان براي به وجود آمدن خشكي در دوران طوفان بودند. اين احترام در ميان مسيحيان نزديك به پرستش است و اين بدانجهت است كه كبوتران براي آنان در مقام روح القدس است. آنان مي گويند آن هنگامي كه حضرت مسيح را در كودكي در روداردن غسل مي دادند، كبوتري آمد و بر سر حضرتش نشست و به همين منظور، مسيحيان كبوتران را در كليساهاي خود در اماكن مذهبي شان به تصوير مي كشند. شما



239


كبوتران بي شماري را در نهايت آزادي، در كليساهاي اين قوم در اروپا، به ويژه در كليساهاي ايتاليا و اتريش و برخي كليساهاي فرانسه مي بينيد، به طوري كه در جاي جاي كليساها و خيابانها و پياده روها و بر روي درختان خيابانهاي عمومي و پاركها لانه و آشيانه ساخته اند. اگر به وين يا رُم سفر كنيد كبوتران بسياري را مي بينيد كه در هر نقطه اي وجود دارند بدون آنكه از سوي انسانها مورد آزار و اذيت قرار گيرند.

تأثير اين اعتقاد در شهر قسطنطنيه(1) همچنان پابرجا است و كبوتران را به ويژه در مسجد بايزيد و مسجد ابو ايوب انصاري به صورت انبوه ملاحظه مي كنيد. تا آنجا كه مردم آستانه (استانبول) در احترام آنان مبالغه كرده و ذبح آنها را حرام نموده اند. به همين جهت هيچيك از مردم اين شهر ـ چه مسلمان و چه مسيحي و يهودي ـ از گوشت آن استفاده نمي كنند.

گويند كه مسلمانان اين ديار معتقدند كبوتران آستانه از نسل كبوتر غار است (گفته شده، اين كبوتر، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را از آنچه كه مشركين انجام مي دادند، با خبر مي ساخته است). اين مطلب نمي تواند مدرك صحيحي داشته باشد همچنانكه خبررساني به پيامبر(صلي الله عليه وآله) به وسيله كبوتر ياد شده نيز نمي تواند مورد پذيرش باشد.

شيعيان ايراني چنين عقيده اي را نسبت به كبوتران حرم دارند. و ادعا مي كنند كه اين كبوتر، خبر شهادت امام حسين(عليه السلام) را به مردان مدينه منوره رسانده است.

چينيان از دوراني بس كهن به وسيله اين كبوتران، شانس خود را كشف مي كرده اند، همچنانكه اكنون نيز برخي از روميان در خيابانهاي معرانه انجام مي دهند. آنان كبوتري را در سيني قرار مي دهند، و در حاليكه در اطراف آن، اوراق تا شده اي مي گذارند كه در ميان اين اوراق خبري از خير و شر را نوشته اند. پس اين كبوتر به وسيله نوك خود، يكي از اوراق تا شده را برمي دارد و به عنوان فال شخص در نظر گرفته مي شود. به اين كبوتران، پاك ـ كو ـ پن (pok-oko-pin) گفته مي شود كه به معناي كبوتر برگ سفيد است.

كبوتر نزد سامي ها همان حيوان مقدس براي الهه اشتورت (Astartc) به شمار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ استانبول كنوني. مترجم .



240


مي آمد. فينيقيان و يونانيها و آشوريها كبوتر را به عنوان آسمان و ستارگان مقدّس مي شمردند.

گمان دارم كه نزد عرب جاهليت اين احترام از اين راه به بدانان رسيده باشد. به همين علّت مجسمه كبوتر را در درون كعبه در كنار مجسمه هُبل قرار داده بودند.

در سيره ابن هشام از صفيه دختر شيبه روايت شده است:

هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از فتح مكه، طواف خانه را انجام داد عثمان بن طلحه را فراخواند و دستور داد درِ كعبه را بگشايد، هنگامي كه حضرت به درون آن رفتند مجسمه اي از كبوتر چوبي را در آن يافتند پس به دست خويش آنرا شكسته و به دور انداختند.

در صورتي كه از ظرافت و لطافت شكلي اين كبوتر و انس آنان در نوعشان، و زيبايي صورتشان و پاكيزگي لباسشان صرف نظر كنيم، اين پرندگان در خانواده خود نشان دهنده محبت حقيقي و رحم و شفقت حسي بوده اند، به طوري كه از آنها درس زندگي مي آموزيم.

برخورد جنس نر با ماده اين كبوتران را در زندگي خانوادگي بسيار باتدبير و مجدّانه مي بينيم، به طوري كه هر گاه از مسؤوليت اجتماعي خود فارغ شوند روبه سوي زندگي زناشويي گذارده، سر در گردن يكديگر فرو مي برند و معاشقه و معانقه مي كنند و هيچگاه از يكديگر جدا نمي شوند. اينان از هم جدا نمي گردند مگر آنكه دوباره با هم جمع شوند. در لباسي زيبا و راهي عشوه گرانه در زوجي غير از اين نوع هرگز ديده نمي شود.

كبوتران در اين ميان به انسانيّت خدمتي كرده اند كه هيچگاه فراموش نمي شود. آنان از قرن هشتم پيش از مسيح(عليه السلام) تا نيمه هاي قرن نوزدهم مسؤؤليت تلگراف پيك رساني را در ميان اقوام گوناگون بر عهده داشته اند. تا اينكه مورس و واتسون در سال 1844 ميلادي تلگراف برقي را اختراع كردند كه بي شك بهره عظيمي از اين كشف به دنياي انسانيّت رو آورد. و مي توان گفت كه اين يكي از زمينه هاي پيشرفت تمدن بشري بود و آن را به سرعت منتشر ساخت ليكن در اينجا مي گوييم تمامي اين بهرهوري ها آيا مي تواند كوشش هاي آن كبوتر پيك رسان را در اذهان ما به فراموشي سپارد؟!



241


جهت اطلاع بيشتر مي گوييم اوّلين بار مردي از جزيره أو چين (از جزاير يونان) كبوتري را به عنوان پيك رسان برگزيد. وي به هنگام شركت در بازيهاي المپيك، در سال 776 پيش از ميلاد حضرت مسيح به آتن آمد و كبوتري را از آشيانه اي كه در ميان جوجه هاي خويش بود با خود به همراه برد. هنگامي كه در بازيها به برتري دست يافت. آن كبوتر را رها ساخت. كبوتر به آشيانه خويش بازگشت و بدين ترتيب خانواده او از موفقيت آن مرد در بازيها آگاه شدند. از آن پس يونانيان و روميها و عرب ها و مصريان در پيك رساني از اين حيوان استفاده كردند. مصريان، به ويژه در دوران ايّوبيان و فاطميان داراي اداره اي براي پيك هاي خويش بودند. آنان در هر سويي خانه كبوتران ساختند كه هر يك به ديگري نزديك بود. هر گاه قصد آن مي نمودند كه پيكي را بفرستند، در نزد خود كبوتراني از آن سمت داشتند پس نامه را در ميان دوبال او مي گذاشتند و او را در آسمان رها مي كردند.

بدين منظور آنان همواره خبري را در دو نامه يادداشت مي كردند و به وسيله دو كبوتر مي فرستادند; زيرا در محاصره اي كه فرنگيان از شهر عك به عمل آوردند. مسلمانان در حصار قرار گرفته نامه اي را به وسيله كبوتر پيك رسان به سوي صلاح الدين ايوبي ارسال كردند ليكن اين كبوتر از سوي كبوتر شكاري ديگري مورد تعقيب قرار گرفت و زخمي شد و بر زمين افتاد در نتيجه لشكريان دشمن از نقاط ضعف طرف مقابل آگاه گرديدند.

همچنين هنگامي كه لوئيس نهم پادشاه فرانسه در سال 1270 ميلادي با لشكر خويش به دمياط وارد شد به سوي المنصوره به پيش راند ملك كامل پادشاه مصر خبر آن را از كبوتر پيك رسان دريافت كرد، پس لشكريان خود را بدان سوي حركت داد و مانع پيشروي آنان گرديد.

در اين حال سپاهيان لوئيس نهم در نزديكي المنصوره شكست خوردند و تار و مار گرديدند و در نتيجه لوئيس به دست سپاهيان مسلمان اسير و زنداني شد، آنگاه ميان آنان صلح برقرار گرديد و پادشاه مصر نامبرده را از زندان رها گردانيد. لوئيس در راه خود به تونس درگذشت. همراهيان او اين چنين سروده اند:



242


قل للفرنسيس و ان نكروا *** حبس لوئيس في مقال صحيح

دار ابن لقمان علي حالها *** و القيد باقي والطواشي صبيح

كبوتر به هنگام پرواز خود هفتاد تا هشتاد كيلومتر در يك ساعت طي مي كند و تحمّل فراواني بر گرسنگي دارد، به طوري كه چندين روز را مي تواند بدون غذا سپري كند. ليكن در برابر تشنگي هيچگونه مقاومتي ندارد.

كبوتران پيك رسان به هنگام محاصره شدن پاريس از سوي آلمان، در فاصله دو سال 1870 و 1871 ميلادي، بيشترين نقش را در ارتباط ميان مملكت فرانسه و پايتخت آن ايفا كردند.

تا آنجا كه اين حكومتها، قانوني را وضع كردند كه در نتيجه آن، هيچيك از صيادان حق صيد و آزار كبوتري را نداشتند; زيرا ممكن بود كه آن كبوتر، پيكي را به همراه داشته و بتواند با كمال آرامش وظيفه خود را به انجام رساند.

عباس پاشاي اول والي مصر به همين منظور كوششي در زمينه تربيت و تكثير اين گونه كبوتران نمود. ليكن پيش از آنكه به مقصد خويش نايل شود، دعوت حق را لبيك گفت. پس از او برخي از بزرگان قاهره در به انجام رسانيدن اين خواسته، سعي وكوشش كردند ليكن آنچنان كه مي بايست در تربيت اين گونه كبوتران و پرواز آنان در آسمان سرزمينشان همّت به خرج ندادند. برخي مردم، كبوتران را به صبر در پرواز آموزش داده اند به طوري كه هر گاه با كبوتر غريبه اي برخورد نمايد، آنقدر با او پرواز مي كند تا اينكه نيروي او به ضعف مي گرايد و در پايان او را به آشيانه خود برمي گرداند كه در اين هنگام، ميزان مسرّت و خوشحالي صاحب كبوتر را نمي توان توصيف نمود.

كبوتران داراي نامهاي گوناگوني مانند: جزغندي ، ريحاني ، مزرزر ، قزازي ، ابلق ، عنبري ، غزاز ، قشاقي و... بودند.

كبوترپراني كار فقط ثروتمندان نبوده بلكه بيشتر از سوي فقرا و تنگدستاني صورت مي گرفت كه نوعاً وقت گرانبهاي خود را بدين كار سپري مي كردند، در حالي كه خانواده آنها نيازمند كمترين امكانات زندگي بودند.

اينجانب در باغ اندروني كاخ ييلدز پس از خلع سلطان عبدالحميد (عثماني)



243


خانه اي وسيع را ملاحظه كردم كه در آن انواع مختلفي از كبوتران كه برخي از زيبايي زايد الوصفي در خلقت برخوردار بودند، قرار داشت. ظاهراً نامبرده روزهاي واپسين خويش را به هنگامي كه در زندان به سر مي برد با آنان سپري مي كرد تا اينكه با خودكشي به زندگي خويش پايان داد.

آيات نازل شده در مورد فضل و برتري مسجدالحرام

شماره رديف نام سوره شماره سوره شماره آيات

1بقره2124/125/126/127/130/132/133
135/136/140/258/260

2آل عمران333/35/67/68/74/95/97

3نساء 454/125/163

4انعام 674/75/83/151

5توبه970/114

6هود 1169/74/75/76

7يوسف 126/38

8ابراهيم 1436

9حجر1551

10نحل 16120/123

11مريم1941/46/58

12انبيا 2151/60/62/69

13حج 2226/43/78

14شعرا2669

15عنكبوت 2916/31

16احزاب 337

17صافات 3783/104/109



244


شماره رديف نام سوره شماره سوره شماره آيات

18ص 3845

19شوري 4213

20زخرف 4326

21ذاريات 5124

22نجم 5327

23حديد5726

24ممتحنه 604

25الأعلي 8719

مسعي در طول تاريخ

اگر به مسْعي; يعني فاصله ميان صفا و مروه در دوران ورود حضرت ابراهيم خليل الله(عليه السلام)به اين سرزمين نظري افكنيم; دوراني كه ابراهيم(عليه السلام) طفل شيرخوارش اسماعيل را با مادر او هاجر(عليهما السلام)، از فلسطين مهاجرت داد و آنان را در مكه در كنار بيت الله الحرام سكني داد; زماني كه هيچ انساني و شايد هيچ حيواني در آنجا نمي زيست و جز كوهها و سنگها و صخره ها و بوته هاي خار و خاشاك در آن منطقه به چشم نمي خورد.

مكه در آن زمان حالت اوليه طبيعي خود را داشت و هيچيك از قسمتهاي زمين آن، حتّي به اندازه وجبي دست اصلاح و تعمير به خود نديده بود. بنابراين، زمين مسعي در بين صفا و مروه نيز به صورت كنوني نبوده بلكه پستي ها و بلنديهاي غير منظّمي بوده كه حركت در آن همواره به صورت بالا رفتن و پايين آمدن انجام مي گرفته است و بلكه اين وضعيت در تمامي راههاي مكه حاكم بوده است.

از چهار هزار سال پيش، دوران پيامبري اسماعيل(عليه السلام) وقتي مردم به اين ديار آمدند و  در اطراف آن ساكن شدند، به تدريج اصلاحاتي در اين سرزمين انجام دادند. بدين صورت كه ابتدا از خانه هايشان در اطراف كعبه مشرفه و سپس مناطق نزديك به آن آغاز  كردند.



245


جرهميان و عمالقه كه در زمان اسماعيل(عليه السلام) نخستين ساكنان بودند، اصلاحات ياد شده را به وجود آوردند و البته اين تغييرات و اصلاحات بسيار اندك و ناچيز بود. كم كم با ازدياد جمعيت و آمدن گروههايي از مردم و سكونت آنان در اطراف مكه و بيت الله الحرام تغييرات بيشتري در وضع خانه ها، سرزمين و راههاي اين ديار داده شد. زمان اين تغييرات و چگونگي آن را به طور دقيق و تحقيقي نمي توان ياد كرد، ليكن در اين نوشتار تغييرات به وجود آمده را بر اساس حدس و گمان و به طور تقريبي به شش بخش تقسيم نموده ايم:

1ـ دوران پيامبري اسماعيل(عليه السلام)، كه در اين زمان تغييرات بسيار ناچيزي در كيفيت محل زندگي مردم و نقاط تجمع آنان به وجود آمد.

2ـ دوران قريش در جاهليت، كه تغييرات به وجود آمده در اين دوران بيش از دوران قبل بود. آن زمان قصيّ بن كلاب كارهاي مكه را به شش قسمت تقسيم كرد و محل سكونت قريش را نيز از دره هاي اطراف مكه به اطراف كعبه تغيير داد و هر سوي از كعبه را اختصاص به يكي از خاندان قريش داد.

3ـ دوران ظهور اسلام، در آن دوران بيداري و پيشرفت مردم نسبت به دو دوره قبل بيشتر شد و جمعيت ساكن در مكه نيز نسبت به قبل، افزايش بيشتري كرد، به طوري كه بعضي از بزرگان صحابه، مسجدالحرام را توسعه دادند و فضاهاي تازه اي را به آن افزودند.

4ـ دوران تابعين و پس از آن تا حوالي قرن پنجم هجري، در اين دوره بود كه مردم در مسائل حياتي و روزمره خود، از آن جمله در كيفيت خانه هايشان و راههاي مكه تغييرات و پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي را ايجاد كردند تا آنجا كه مسجدالحرام را چندين بار توسعه دادند. گفتني است كه برخي موارد از اين افزوده ها قبل از توسعه سعوديها، در دوران كنوني ما، هنوز برقرار و قابل استفاده بود. اين تغييرات محلّ مسعي در بين صفا و مروه را نيز شامل مي شد. پله هايي براي صفا به وجود آوردند كه اين پله تا كنون نيز پابرجا است. البته پلّه ياد شده در نزديكي پله كنوني صفا، در زير خاك مدفون



246


گرديده است. اين پله ها را خود به هنگام توسعه سعودي از ساختمان مسعي، ديدم و بر اولين پلّه قديمي اين پله ها پايين رفتم و عكسي را به يادگار گرفتم.

5ـ دوران پس از قرن پنجم تا قرن دهم هجري، تحول و تغيير اين دوره نسبت به دوره هاي پيشين، بهترين و بيشتر بود، زيرا در اين فاصله مردم نسبت به امور زندگي و فرهنگ اجتماعي پيشرفت قابل ملاحظه اي كرده بودند و به همين سبب در اين دوران تغييرات عمراني و آباداني فراواني در مكه صورت پذيرفت كه مكه تا آن زمان چنين تحوّلي به خود نديده بود. در اين دوران بود كه مسعي را اصلاح كردند و پلكاني بر روي صفا (در قرن هشتم يا نهم هجري) بنا نمودند. ابن حجر هيثمي مكّي متولد سال 909 هجري در فصل سوّم حاشيه خود بر كتاب ايضاح المناسك نووي، درباره سعي و آنچه كه بدان مربوط مي شود، چنين آورده است:

پله هاي صفا بسيار زياد بود و زمين اين دشت آنچنان پايين قرار داشت كه هر شخص، تعداد زيادي از پله هاي ياد شده را بالا مي رفت تا بتواند كعبه را ببيند. و نيز گفته شده كه وقتي اسبها در مسعي حركت مي كردند، افراد حاضر در مسجد فقط نوك نيزه سواران را مي توانستند ببينند. ليكن امروزه با پيمودن چندين پله، مي توان خانه كعبه را ديد.

وي سپس تعداد پله هاي موجود در صفا را دوازده عدد و مروه را پانزده عدد ذكر كرده است.

6ـ دوران پس از قرن دهم هجري; يعني دوران كنوني ما، كه تغييرات فراوان و چشمگيري در كيفيت زندگي انسان در همه زمينه ها به وجود آمده است.

شريف حسين بن علي پادشاه پيشين حجاز، اصلاحات و تغييراتي در زمين مسعي داد، به طوري كه زمين آن را به وسيله سنگهاي كوه سنگفرش نمودند. در حالي كه قبل از آن اين قسمت زمين خاكي بود و هرگاه برتعداد حاجيان افزوده مي شد، موجب بلند شدن گرد و غبار در هوا مي گرديد.

افزون بر آن، شريف حسين هيأتي از صاحبنظران را گِرد هم آورد و آنان را مأمور ساخت تا سقفي بر مسعي قرار دهند. اين سقف به هنگام سعي، حاجيان را از حرارت



247


آفتاب وسوزش آن در امان نگاه مي داشت. اين طرح در سال 1335 هجري به پايان رسيد.

بنابراين تغييرات فراواني در زمين مسعي از زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام)تاكنون اتفاق مسعي



248


افتاده است. به طوري كه هم اكنون هر شخص در زمان كمتر از يك ساعت مي تواند هفت بار (= شوط) سعي خود را بين صفا و مروه به راحتي و آساني بجاي آورد. در صورتي كه پيش از اين و در دورانهاي دور، اين حركت با سختي و مشقت انجام مي گرفت; زيرا حجاج مي بايست از اين ناحيه كه داراي پستي و بلنديهاي فراوان بود و بر روي زميني كه گاه از صخره ها و سنگريزه ها و در مواردي به وسيله خاك پوشيده مي شد و در فضاي مملو از غبار و گرد و خاك عبور نمايند.

پيش از اين; يعني تا سال 1357 هجري، فاصله ميان صفا و مروه زميني صاف و پوشيده از سيمان بود، ليكن در ميان اين خيابان فاصله اي قرار نداشت، به طوري كه در سرتاسر آن افراد در حال آمد و شد بودند; گروهي با پاي پياده و برخي سوار بر اسب و قاطر و الاغ و نيز در اين اواخر عده اي از پادشاهان در حالي كه سوار بر ماشين بودند، سعي را انجام مي دادند. اين وضعيت، حالت سخت و پيچيده اي را، بويژه براي افراد كهنسال به وجود آورده بود. اينجانب در سال 1357 هجري پيشنهادي را مبني بر دو



249


مسعي بعد از توسعه سعودي

بخش نمودن مسعي از جهت طولي، در يكي از روزنامه هاي محلّي مكه مكرمه منتشر كردم كه پس از آن اين طرح مورد استقبال دولت قرار گرفت و آن را عملي ساخت كه نتيجه آن را اكنون بدين صورت ملاحظه مي كنيد.

خانه ارقم بن ارقم

خانه ارقم كه معروف به دارالخيزران بود، در آغاز مَسعي، در سمت چپ كسي كه از شرق صفا بالا مي رفت، قرار داشت. فاصله ميان كوه صفا; يعني در ابتداي سعي تا اين



250


خانه، سي و شش متر بوده است.

ازرقي در تاريخ خود آورده است:

خانه ارقم بن ابي ارقم، كه نامش ابي الأرقم عبد مناف بن أبي جندب أسد بن عبدالله بن عمر بن مخزوم بود، در كنار صفا قرار داشته كه بدان دارالخيزران نيز مي گويند. در اين خانه مسجدي نيز وجود دارد كه در آن نماز خوانده مي شود. اين مسجد، خانه اي است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از شرّ مشركان بدان پناه برد و در آن پيامبر به همراه اصحاب خود نزد ارقم بن ابي الأرقم جمع شد و قرآن را بر آنان تلاوت كرد و آنان را تعليم مي داد.

نوشته سردرِ خانه ارقم

 

بتنوني در سفرنامه اش (الرحلة الحجازيه) به هنگام سخن در مورد خانه أرقم چنين آورده است:

اما خانه ارقم مخزومي، كه به دارالخيزران نيز مشهور است، در كوچه اي در سمت چپ شخص بالا رونده به سوي صفا قرار گرفته است. اين خانه پناهگاهي بود براي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به هنگام بعثتش و ساير ايمان آوردگان به رسالتش.

مسلمانان به هنگام تبليغ مخفيانه براي اسلام، در اين خانه نماز بجاي مي آوردند. دَرِ اين خانه به سوي شرق باز مي شد، به طوري كه وارد فضاي بازي به طول هشت متر و عرض چهار متر مي گرديد. در سمت چپ آن، ايواني است سقف دار ـ تقريباً ـ به عرض


| شناسه مطلب: 77101