بخش 12
تجارت قریش در زمان جاهلیت و آغاز اسلام مناطق و محله های قدیم و جدید مکّه مکرمه سالشمار وقایع بعد از هجرت اولین کسی که لقب خادم الحرمین بر خود نهاد اولین ه در مکه و عربستان پیامبرانی که حج گزاردند برخی از خلفا و پادشاهانی که حج گزارده اند اندازه های کوههای مکه و بعضی از اماکن آن نوانخانه های مکه مکرمه مَحْمِل و زمان پیدایش آن
276 |
حاجيان و معمتران ببنديد؟ هند پاسخ داد: به خدا قسم مي خواهم اين كار را جهت حفاظت اثاثيه حجاج از دست دزدان انجام دهم كه د راين هنگام، عمر به او اجازه اين كار را داد.
احمد سباعي در باره محل زندگي قبايل در مكه اين چنين آورده است:
در دوران سرداري قصيّ بر مكه، فضايي را در اطراف كعبه، كه موازي فضاي مسجدالحرام كنوني بوده، به وجود آورد و به قريشيان دستور داد كه خانه هاي خود را در خارج از فضاي ياد شده و اطراف چهارگانه كعبه بنا كنند. در حالي كه پيش از قصي، هيچگاه به خود اجازه چنين كاري را نداده بودند كه خانه هاي خويش را در اطراف كعبه بنا كنند. آنان سپس به دستور قصي راههايي را در بين خانه هاي خود به وجود آوردند كه اين راهها به فضاي اطراف كعبه منتهي مي گرديد. مهمترين اين راهها، همان راه شيبه بوده كه هم اكنون باب بني شيبه در آن قرار دارد. در آن دوران، قصيّ دري برفضاي اطراف كعبه قرار نداد همانطور كه ديواري نيز بر آن ساخته نشد. همچنين قصي دستور داد قريش به هنگام ساختن خانه هاي خويش ارتفاع آن را بلندتر از كعبه قرار ندهند تا همواره بر همه نقاط مكه مسلّط باشد.
قريشيان همواره مجالس عمومي و نشست هاي خود را در فضاي اطراف كعبه قرار مي دادند، تا آنگاه كه دارالندوه براي نشست هاي ويژه و مهم آنان ساخته شد.
در اينجا كوشيده ايم بر اساس گفته هاي ازرقي، نقشه اي تقريبي از مكه و موقعيت هاي مسكوني قبايل در آن و نيز سير عمران و آبادي در بين شعب هاي آن را ترسيم كنيم.
براي مجسم كردن آن در اذهان، ابتدا نقطه باب بني شيبه را به عنوان نقطه آغازين در نظر مي گيريم و از آنجا مطالب مورد نظر خود را آغاز مي كنيم:
باب بني شيبه اوّلين جايگاه متمركز شدن حركت هاي عمراني در امّ القري بود، همچنانكه مهمترين ورودي به مسجدالحرام نيز به شمار مي رفت. بدين سبب خانه هاي فراواني در اين مكان ساخته شد و كم كم رو به افزايش گذاشت به طوري كه اين وسعت و افزايش، رو به سوي شرق و به طرف منطقه ريگزار باب علي و نيز اندكي به سوي
277 |
شمال در نزديكي ريگزار باب السلام افزايش يافت. در اين قسمت خانواده هايي از غسانيهاي شام و بعضي از سفيانيها زندگي مي كردند.
اگر در اين راستا، به صورت مستقيم سوي باب النبي بياييم، به خانه عباس و خانه جبير بن مطعم و خانه هايي كه از آنِ قبيله عامر بن لؤي بود، مي رسيم. در اين نقطه، در مقابل ما كوچه اصحاب الشيرق قرار داشته، كه در كنار زقاق الحجر (1) بوده است. در آنجا، خانه ابن علقمه و خانه هاي ديگري كه از آنِ خاندان عدي، از ثقيفيان بوده، قرار دارد.
اگر از اين نقطه به سوي خيابان اصلي كنوني در قشاشيه ، به سوي بالاي مكه برويم، در برابرمان بازاري قرار داشته كه بدان سوق الفاكهه يا بازار ميوه فروشان مي گفته اند، سپس سوق الرطب يا بازار خرما فروشان قرار داشته است. پس از آن، در قسمتي از منطقه، خانه هايي از آنِ بعضي از بني عامر بوده است. در كنار سوق الليل به خانه اي برخورد مي كنيم كه به دار مال الله معروف بوده و قريشيان همواره بيماران و ناتوانان را در آن قرار مي دادند و از مال خويش بر آنها انفاق مي كردند و بر آنان اطعام مي دادند. در نزديكي اين خانه، شِعب ابن يوسف قرار داشته كه در اين دوران ما آن را به شعب علي مي شناسيم. خانه هاي عبد المطلب ابن هاشم و خانه هاي ديگري از آنِ ابي طالب و نيز خانه اي از آنِ عباس بن عبدالمطلب در آنجا قرار داشته است. اگر از اين نقطه به خيابان اصلي برگرديم به خانه عاص در فضاي بني عامر بر مي خوريم، سپس وارد شعب بني عامر مي شويم كه داراي راهها و كوچه هاي متعددي بوده و در آن خانه هايي از خاندان بني بكر و نيز خاندان عبدالمطلب بن عبد مناف قرار داشته است. اگر در خيابان اصلي به مسير خود ادامه دهيم، به سدّ آل عبدالله مي رسيم. به وسيله اين سد، مجراي سيل را منحرف كردند. بدان سدّ تحتاني يا الرّدم الأَدني نيز مي گفتند، كه الاغ داران در كنار آن مي ايستاده اند.
اندكي به سوي معلاة رفته و در سمت راست خود در شعب ابي دب قصّابها و گوشت فروشان را مي بينيم. سپس به مقبره ها و پس از آن به تعدادي باغ بر مي خوريم و با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كوچه حَجَر
278 |
گذشتن از آنها به شعب الجنّ سپس ثنية الحجون سپس به باغهاي ديگري مي رسيم كه پس از آن به شعب الصفي كه امروزه به معابده شهرت يافته است مي رسيم. در اين شعب، خانه هايي از بني كنانه و خاندان عتبة ابن ابي معيط و خانه هايي از آنِ ربيعة، از بني عبد شمس قرار داشته است.
اگر از مسير ديگري، از باب بني شيبه ، به سوي شمال شرقي، در مسعي (بين صفا و مروه) حركت كنيم، ابتدا به خانه هايي از خاندان بني عدي مي رسيم كه اين خانه ها بين باب بني شيبه و رواق باب السلام قرار داشته است. در مسعي، در سمت راست ما دري بوده كه بدان باب الخزاميه مي گفته اند. در كنار آن مكاني براي شير فروشان و ماست فروشان وجود داشته است. در اين نقطه، سقيفه اي بوده و نيز خانه حكيم بن حزام و خانه هايي ـ كه در فاصله آنها قطعه زمينهايي وجود داشته ـ كه از آنِ خاندان بني سهم بوده است. اين در به خانه حضرت خديجه، كه امروزه بدان منطقة المدعي گفته مي شود، منتهي مي گرديد.
در سمت چپ ما، در حالي كه در مسعي رو به سوي مروه هستيم، خانه هايي در مروه وجود دارد كه از آنِ خاندان عتبة بن فرقد است و خانه اي است بزرگ از آنِ آل ياسر در مقابل حجّامها و آرايشگرها.
اگر در مسعي در راه مدعي دو پله بالا رويم، به فضاي وسيع و فراخي مي رسيم كه در آن گندم و روغن و عسل و حبوبات را در معرض فروش قرار مي داده اند و هم اكنون اين قسمت محناطه ناميده مي شود. در اين قسمت خانه هايي است از آنِ خاندان بني عبد شمس و همچنين خانه ابوسفيان و خانه هايي از آنِ فرزندان عباس تا نزديكي المدعي در آنجا قرار داشته و سپس خانه هايي از آنِ فرزندان حارث بوده است. در اين نقطه راهي در سمت چپ ما قرار دارد كه به كوه ديلم منتهي مي شود. اين كوه هم اكنون بر قراره مسلّط و مشرف است. سپس در راه خود وقتي به راه معلاة حركت كنيم، به خانه هايي از بني عدوان و نيز خانه هايي از فرزندان حارث بن عبدالمطلب برخورد مي كنيم. راه سومي را از باب بني شيبه به سوي غرب و به طرف دار الندوه آغاز مي كنيم. در اين مسير خانه هاي فراواني در كنار دارالندوه است. خانه شيبة بن عثمان،
279 |
خانه اي به عنوان خزانه كعبه و خانه اي مربوط به صاحب پست و خانه اي مربوط بيت المال و خانه اي از آن خطاب بن نفيل در كنار آن است. سپس در سمت شمال به سوي شبستاني كه باب الزياده در آن واقع است; يعني سمت باب الدريبه بالا مي رويم. در آنجا به خانه هايي بر مي خوريم كه از آنِ بني خزاعه است و در ميان آن خانه ها، بازار كفاشها واقع است. به سوي سويقه مي رويم و بار ديگر به طرف مروه مي آييم، در طرف ديگر آن خانه هايي مي بينيم كه از آنِ خاندان زراره از تميم است و به شعبي در قعيقعان مي رسيم كه هم اكنون بدان الشّاميه مي گويند. در اين هنگام اگر كسي به سمت راست خود توجه داشته باشد، دري را در ناحيه ديلم، در نزديكي قراره امروزي مي بيند. و اگر بتواند در اين ناحيه بر روي تپه ها، در منطقه فَلَق صعود كند، مسيري را مشاهده مي كند كه از آن بالا رفته و سپس از آنجا به محلي كه هم اكنون بازار معلاة ناميده مي شود، پايين مي رفته اند. اين راه در دوران زبير بن عوام باز شد كه بتواند بين باغها و مزارع خود در كنار معلاة كنوني و خانه هايي كه براي خود در كنار سويقه خريداري كرده بود، رفت و آمد نمايد.
اگر بخواهيم از قسمت بالاي مكه به طرف ناحيه پايين مكه بياييم، نقطه اي را به عنوان محل شروع قرار مي دهيم و از مقام حنبلي در مسجد (يعني از نقطه خارج از مطاف قديم و در مقابل ديوار كعبه اي كه در آن دو ركن اسود و يماني قرار دارد) آغاز مي كنيم. از اين محل ابتدا به سوي شرق و سپس به جنوب شرقي و از آن پس به جنوب حركت مي كنيم. در اين فاصله ابتدا از خانه هاي بني عائذ از مقام حنبلي عبور مي كنيم كه خانه ها به سوي غرب و به موازات چاه زمزم قرار داشته است. سپس به سوي شرق و به طرف باب علي مي رويم كه در اين مسير خانه بزرگان آنان، تا كنار مسعي، در سمت چپ شخصي كه از صفا به مروه در حركت است و به موازات باب علي كنوني، قرار داشته است.
ابتداي خانه هاي عدي بن كعب از حدود مقام حنبلي است به سوي صفا و از سوي ديگر قسمتي از اين خانه ها تا اجياد امتداد داشته است. كه پس از آن، به سمت پايين مكه نقل مكان كردند.
280 |
در راهي كه از باب الصف به سمت جنوب و به باب اجياد منتهي مي شود، سقيفه اي است از آنِ خاندان عائذه و بازار پارچه فروشها (سوق البزازين).
و در نزديكي آن خانه اي وجود داشته است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)پيش از بعثت خويش، آن رابه عنوان مكان تجارت باشريك خود سائب بن ابي سائب قرارداده بود.
هنگامي كه به باب اجياد برسي و به گونه اي بايستي كه قبله را در پشت خود و وروديهاي اجياد را در مقابل خويش قرار دهي، دو درّه (و شِعب); يكي را در سمت راست و ديگري را در سمت چپ خود مي بيني; شعبي كه در سمت راست تو است و امروزه آن را بئر بليله مي نامند در قديم بدان اجياد الكبير مي گفتند و شعب دوم كه در سمت چپ تو قرار دارد و امروزه آن را السدّ مي نامند، در قديم به اجياد الصغير مشهور بوده است.
خاندان قبيله تميم در اين حوالي زندگي مي كرده اند; به طوري كه خانه هاي آنان، از سمت غرب تا نزديكي هاي حدود مسجد الحرام كنوني امتداد داشته، كه حدود صحن كنوني كعبه به شمار مي رود. خاندان بني مخزوم در فضاي اجياد الكبير و در محل حميديه كنوني اقامت داشته اند. جماعتي از ازديان نيز در پشت آن، در محلي كه هم اكنون محل الصّحة العامه است، مسكن گزيده بودند و در پشت آن، خانه أبي جهل بن هشام از آن فاصله زيادي نداشته است. در اجياد الصغير ، در جاده اي كه متّصل به السدّ است، خانه هايي وجود داشته كه از آنِ خاندان عدي بن عبد شمس بوده است.
در اجياد، مكاني بوده از آنِ ماهيگيران، كه خانه عبدالله بن جدعان در آن جا بوده است; خانه اي كه حلف الفضول در آن انجام شد. بر اساس اين قرار داد، تمامي قبائل مكه با هم متّفق شدند، كه هيچگونه ظلمي در مكه صورت نگيرد و از ظالمي در مكه پشتيباني نكنند. و نيز در اين ناحيه خانه هايي از آنِ خاندان سلمة بن هشام قرار داشته است. همچنانكه در آن، چاهي به وسيله خاندان سلمه به همراه همسايگانشان كنده شد و آب آن در فضاي بازي بين دو اجياد جاري گشت و ساكنان اين دو منطقه از آن استفاده مي كردند. به گمانم اين چاه هم اكنون در مقابل بازان اجياد قرار دارد; زيرا در بين دو منطقه اجياد ياد شده قرار گرفته است.
281 |
اگر در دو اجياد كبير و صغير، در خيابان اصلي، به سمت جنوب و به طرف مسفله پيش بروي، سوق الحزوره را در كنار باب الوداع مشاهده مي كني و نيز راهها و كوچه هايي را در سمت راست خود، كه به سوي مسجد و مطاف باز مي گردد، مي بيني. از معروفترين آنها باب الحناطين مي باشد. گفتني است كه وجه نامگذاري آن برايم معلوم نشد; زيرا در اين نقطه بازاري براي گندم فروشان وجود نداشته و شايد حنّاطين از نقطه نظر زياد بودن گندم در آنجا بوده است. زيرا اين را مي دانم كه اين در نقطه اي بوده براي عرضه فراورده هاي گندم مكه. در اين سو نيز خانه هايي از آنِ خاندان صيفي و نيز خانه هايي از خاندان عبدالدار و ديگر خانه هايي از بني مخزوم قرار داشته است.
اگر راه خود را به سوي سوق الصغير ادامه دهيد، در كنار خانه هايي از خاندان اسد فرزند عبدالعزّي قرار مي گيريد.
در قسمتهاي پايين مكه، نظير الشبيكه يا حارة الباب و يا جَرْوَل مناطقي بوده است كه جمعيت اندكي در آن زندگي مي كرده اند و در منطقه سرسبز جَرْوَل نيز عده اي مشغول زندگي بوده اند. اين قسمت جزء كوچكي از اطراف پشت مَسفله به شمار مي آيد. در مطالعاتم در تاريخ، نسبت به منطقه ياد شده تراكم جمعيتي را در اين ناحيه نديدم.
در تاريخ به بعضي از خانه ها در دامنه كوه ذي أعاصير برخورد مي كنيم و از قرائن متوجه مي شويم كه ذي أعاصير همان كوه عمر مي باشد. باور و اعتقاد من آن است كه اين منطقه در زمانهاي دور داراي خانه نبوده و در دوره هاي اخير به محل سكونت تبديل شده است; زيرا اين دامنه به اسم عمر بن خطاب نامگذاري گرديده است. بديهي است اگر آن جا محلّ سكونت قبيله يا اشخاصي بود، مي بايست نام آنان قبل از عمر بن خطاب بر آن نهاده مي شد.
همچنين در تاريخ، آثاري از سكونت و آباداني در ثنيه ، كه از پشت آن به جَرْول سرازير مي شويم، به چشم نمي خورد. در آن دوران به اين منطقه الحزنه مي گفتند و آن بر خلاف دشت بوده و هم اكنون بدان الحفائر گفته مي شود.
پيش از دوران خالد برمكي الحفائر راهي از الشبيكه به جَرْول خلفي نداشته;
282 |
زيرا خالد برمكي بود كه اين راه را باز كرد و حركت را در آن هموار نمود. خالد در دوران بني عباس بوده و اين راه باغ وي را كه پس از جَرْول خلفي قرار داشت و به جَرْول خضراء يا سرسبز معروف گرديده بود، نزديك مي نمود.
اميدواريم توانسته باشيم كه نقشه اي تقريبي از مكه دوران جاهليت را در اذهان شما ترسيم كنيم.
لازم است در حاشيه اين بخش از نوشته، به نواحي و قسمت هايي اشاره كنيم كه مكيان در ماههاي گرم و سوزان، به آن مكان ها عزيمت مي كردند; همانند امروز كه عادت كرده اند به اطراف و نواحي سرسبز مكه رفته، روزهاي گرم خود را در آن بگذرانند و اين سنتي است كه تقريياً از هزار و پانصد سال قبل تا كنون ادامه داشته است.
از معروفترين اين گردشگاهها در مكه جاهليت، اللّيط بوده است. در نظر برخي از تاريخ نگاران اين منطقه در قسمت پايين مكه، در نزديكي بركة ماجن قرار داشته است. مردمان مكه، غروب هر روز در كنار اين منطقه مي نشستند و در حالي كه لباسهاي قرمز و عطر زده به تن داشتند، لحظاتي را به خوشي مي گذراندند.
از ديگر تفريحگاههاي آنان شعب خم بوده كه متّصل به مسفله امروزي بوده و در اين منطقه، باغها و مزارعي وجود داشته كه متصل به الليط و جَرْوَل بوده است. مكيان كه در آن باغها، درختان خرما و درختان ديگر كاشته بودند، گردهم مي آمدند و ساعات خوشي را مي گذراندند. اين باغها از سويي تا خرمانيه در نزديكي منطقه اي كه امروزه بدان المعابده مي گوييم ـ و از سوي ديگر تا سرزمين محصب در راه منتهي به منا ـ امتداد داشته است.
مكيان در محصب دكّه اي داشته اند كه همه روزه، به هنگام غروب در آن جمع مي شدند و آن دكه مسلّط بر نخسلتانها و باغهاي ميوه بوده و دره هاي شعب هاي مختلف تا منا آن را مي پوشانيده است.
همچنين مكيان باغ ها و نخلستانهايي در وادي فخ داشته اند كه امروزه آن منطقه به شهد معروف است. و نيز داراي باغهايي در وادي طوي در امتداد حجون تا ريع الكحل بوده اند. همچنين نخلستانهايي در حومه مكه عليا تا مزدلفه و عرفات داشته اند.
283 |
از خانه هايي كه در مناطق ياد شده، نام برديم، همانند خانه سازي دوران ما، نزديك به هم و متراكم نبوده، بلكه به صورت پراكنده و جدا از هم قرار داشته اند; به طوري كه فضاها و قسمت هاي خالي در بين آنها وجود داشته و طبق سنّت ديرين عرب بنا گرديده بود.
البته اين مطلب در نواحي اطراف مسجدالحرام و كعبه صادق نيست; چرا كه مكيان در اين منطقه خانه هايشان را به صورتي متراكم و متّصل به هم ساخته بودند و مجاورت با كعبه، در نزد مكيان شرف و بزرگي به شمار مي آمده است.
قريشيان در اواخر دوران خود، ديواري بر بالاي المدعي كشيدند و درهايي بر آن قرار دادند كه در هيچيك از قسمتهاي مكه چنين كاري را انجام ندادند.
تجارت قريش در زمان جاهليت و آغاز اسلام
ساكنان مكه از والاترين و برترين نژاد عرب (قريش) بودند. آنان به تجارت و خريد و فروش مي پرداختند و داراي بازارهاي مشهور و معروفي در زمان جاهليت بودند. اين بازارها معمولاً در ماههاي مختلف سال تشكيل مي شد و گاهي پس از برپايي يك بازار، به بازار ديگري كوچ مي كردند. در اين بازارها، ساير عرب ها نيز از نزديكي هاي مكه و گاه از نقاط دور شركت مي كردند و به خريد و فروش و داد و ستد مشغول مي شده اند.
در آن دوران بازارها، محلي بود براي آشنايي يكديگر و فخر فروشي و به رخ كشيدنِ ويژگي ها و برتري هاي خود بر ديگران. در اين بازارها، گروهي نيز به سخنراني و ايراد خطبه ها و خواندن شعرها مي پرداختند و اخبار و قضايا را به اطلاع يكديگر مي رساندند. اين رسم ـ همانطور كه در دوران جاهليت مرسوم بود ـ پس از ظهور اسلام نيز، برقرار ماند; به طوري كه اكنون نيز در بعضي نقاط، هنوز اجرا مي شود. اگر در دهكده اي بازار عمومي وجود داشته باشد، هر هفته در يك روز معيّن، (مثلاً شنبه يا يكشنيبه و يا دو شنبه و يا پنجشنبه) مردم به خريد و فروش مشغول مي شوند. انواع
284 |
مختلفي از گوشت، پرندگان، مرغ و خروس، تخم مرغ، بعضي از خوراكيها و انواع پارچه ـ آنچه كه مورد نياز مردم است ـ در اين بازارها عرضه مي شود.
قريشيان (كه سوره قريش در شأن اين قبيله نازل شده است) در طي سال، دو سفر تجارتي (زمستانه و تابستانه) داشته اند. آنان در اين سفرها، كالاهاي مورد نياز خود را از ممالك همجوار، به وسيله شترانشان به مكه مي آوردند. اين گروه در زمستان به سوي يمن مي رفتند و در تابستان معمولاً به شام عزيمت مي كردند و از اين ممالك نيازهاي خود را (همانند خوراكيها و روغن و پارچه ها و ديگر مواردي كه در حجاز وجود نداشت) همراه مي آوردند. مورّخان در اين باره گفته اند: براي اولين بار، اين سفرها از سوي هاشم بن عبد مناف صورت گرفت و سپس اين سنّت در ميان آنان رواج يافت.
قريش، سود و استفاده از مال التجاره خود را بين ثروتمندان و فقراي قريش به صورت يكسان تقسيم مي كردند. برادران هاشم نيز، با تشويق او به تجارت مشغول شدند; به طوري كه كاروان هاشم به سوي شام و عبد شمس به حبشه و مطّلب به يمن و نوفل به فارس حركت مي كرد و تجار قريش، هريك بنابه نظر و خواسته خود در يكي از اين كاروانها سهيم و شريك مي شدند.
لازم به ذكر است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) قبل از رسالت نبوّت، دوبار براي تجارت به سوي شام رفت; اولين بار به همراه عموي خود ابوطالب ـ كه در آن زمان حضرت نوجواني دوازده ساله بود ـ و بار دوّم به همراه كاروان حضرت خديجه(عليها السلام) دختر خويلد اسدي. در اين سفر كه خديجه(عليها السلام) از رسول خدا تقاضا كرده بود تا كاروان تجارتي او را همراهي كند، غلام خود مَيْسره را نيز با حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) همراه كرد. اين سفر براي حضرت خديجه(عليها السلام) سود فراواني دربر داشت. به طوري كه اين مقدار استفاده مالي و همچنين امانتداري حضرت رسول، موجب حيرت و تعجب حضرت خديجه(عليها السلام) شد. بدين خاطر، خديجه(عليها السلام) پيشنهاد ازدواج به رسول خدا را داد كه مورد قبول حضرت قرار گرفت و خديجه(عليها السلام)اولين همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله)شد. در اين زمان پيامبر 25 سال داشت و حضرت خديجه 40 ساله بود. گفتني است كه علّت وقوع جنگ بدر (در سال دوم هجري) مراجعت كاروان قريش از شام بود. اين كاروان ـ كه حامل كالاهاي تجارتي
285 |
مهمي از شام به مكه بود ـ از سوي مسلمانان مورد حمله قرار گرفت. بنابر اين تجارت قريش در مكه مكرمه در دوران جاهليت و صدر اسلام بدين صورت انجام مي گرفت.
سرانجام با گذشت زمان (طي قرن ها و سالها) كيفيت زندگي و تعداد جمعيت مكه مكرمه تغيير يافت و پهنه آن وسيع تر و فراخ تر گرديد و با پيشرفتي كه در ساير كشورهاي دنيا، از نظر عمراني و اقتصادي صورت پذيرفت، امور تجارتي مكه مشرفه نيز تغيير پيدا كرد; به طوري كه كالاها و اجناس مورد نياز آنان از تمامي كشورهاي جهان بدان وارد گرديد و هم اكنون مراكز مهم تجارتي در اين شهر داير است.
مناطق و محله هاي قديم و جديد مكّه مكرمه
مكه از قديم (يعني در دوران جاهليت) داراي مناطق و محله ها و بازارهايي مانند سوق الليل (بازار شب)، سويقه (بازارچه)، القراره و اجياد بوده است. البته بديهي است هر دهكده و شهري هر اندازه كوچك هم كه باشد، داراي مناطق و محله هايي است كه تا بتوانند به وسيله آن، خانه هاي خود را از ديگر خانه ها، باز شناسند و به سوي منازل و استراحتگاههاي خود راهنمايي شوند. مكه مكرمه از دوران قديم تا اواخر حكومت اشراف و تا دوران حكومت عبدالعزيز بر حجاز (در سال 1343 هجري) داراي مناطق و محله هايي به قرار زير بوده است:
1) سوق الليل
2) شِعب علي
3) شعب عامر
4) سليمانيه
5) معابده
6) جَرْول
7) نَفا
8) فَلْق
9) قراره
10) شاميه
11) اجياد
12) قشاشيه
13) شبيكه
14)حارة الباب
15) مَسْفله
در سالهاي اخير، به علت توسعه عمراني شهر مكه و همچنين ازدياد جمعيت مسكوني آن، محله هاي ديگري بدان اضافه شده است كه عبارتند از:
286 |
1) عتيبيه
2) هنداويه
3) حوض البقر (كه هم اكنون به عزيزيه معروف است)
4) شيشه
5) روضه
6) خانسه
7) حيّ الزاهر
8) حارة الطنبداوي (كه در آن خيابان معروف منصور قرار دارد)
9) رصيفه
10) مشعليّه
11) النزهه
سال شمار وقايع بعد از هجرت
سال اوّل حضرت، مسجدالنبي را در مدينه احداث كرد و براي نخستين بار در اين سال، اذان از مناره مسجد ندا داده شد.
حضرت غزوات دفاعي خود را آغاز كرد.
وفات عثمان بن مظعون (برادر خوانده رسول خدا(صلي الله عليه وآله))
در شوال اين سال، حضرت، خانه اي براي عايشه (دختر ابوبكر) ساخت.
سلمان فارسي (اولين فرد ايراني) اسلام آورد و به جمع صحابه حضرت پيوست.
سال دوّم آغاز جنگ بدر
به فرمان خدا، قبله از بيت المقدس به سوي كعبه تغيير كرد و موجب سرافرازي و شادماني پيامبر و مسلمانان شد.
روزه ماه مبارك رمضان و فطريه عيد فطر و زكات بر اموال واجب شد و نيز نماز عيد مشروعيت يافت.
ازدواج حضرت علي بن ابيطالب(عليه السلام)با فاطمه زهرا(عليها السلام) (دخت گرامي رسول خدا).
درگذشت رقيه (دختر رسول خدا) و همسر عثمان بن عفان.
287 |
سال سوم آغاز جنگ احد (كه در آن حمزه سيد الشهدا به شهادت رسيد)
نزول آيه حرمت خمر
ازدواج ام كلثوم (دختر پيامبر) با عثمان بن عفان
ازدواج رسول خدا با حفصه (دختر عمر بن خطاب) و زينب (دختر خزيمه هلاليه)
ولادت حضرت حسن بن علي بن ابيطالب(عليه السلام)
سال چهارم ولادت حسين بن علي بن ابيطالب(عليه السلام)
وفات زينب دختر خزيمه همسر پيامبر.
پيامبر، ام سلمه هندا را پس از وفات شوهرش ابي سلمه به همسري خود برگزيد.
سنگسار يك مرد و زن يهودي زناكار.
سال پنجم صدور اجازه انجام حج به مسلمانان
غزوه هاي دومة الجندل بني مصطلق، خندق، بني قريظه در اين سال صورت گرفت.
پيامبر زينب (دختر جحش) را به همسري برگزيد.
نزول آيه حجاب.
حضرت، بريره (دختر حارث، بزرگ بني مصطلق) را به همسري گرفت و نام جويره را بروي نهد
آيه تيمّم در اين سال نازل شد.
سال ششم غزوه حديبيه، بيعت رضوان و صلح حديبيه در اين سال به وقوع پيوست.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي سران و پادشاهان ديگر ممالك نامه ارسال كرد.
پيامبر به زيارت قبر مادر خود رفتند.
به علت خشكسالي حضرت نماز استسقاء (طلب باران) خواند و پس از آن، مدت هفت شبانه روز باران باريد.
سال هفتم آغاز جنگ خيبر و ازدواج پيامبر با صفيه (دختر حيي بزرگِ بني نضير).
288 |
با ايجاد آرامش در مدينه، مهاجرين و از آن جمله امّ حبيبه رمله (دختر ابوسفيان) كه همسر پيامبر بود از حبشه به مدينه مراجعت كردند.
خـالد بن وليد و عمرو بن عاص و عثمـان بن ابـي طلحه عبـدري اسلام آوردند.
عمره قضاء از سوي پيامبر به جا آورده شد
پيامبر طي توقّف كوتاه در مكه، با ميمونه (دختر هلاليه) ازدواج كرد
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خاتمي از نقره براي خود ساخت كه روي آن عبارت شريفه محمد رسول الله نقش بسته بود و به وسيله آن مكاتبات خود با ملوك و پادشاهان آنروز دنيا را امضا مي كردند.
ارسال هدايايي از سوي مقوقس (پادشاه اسكندريه و مصر) براي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كه از آن جمله مي توان از ماريه و خواهرش سيرين و دو جاريه ديگر و همچنين خواجه اي ـ كه معروف به مأبور بود ـ به همراه لباس ها و هزار مثقال طلا و اسب و قاطر ـ كه بدان دلال گفته مي شد ـ و همچنين الاغي به نام يعفور و اشياي ديگري نام برد.
سال هشتم فتح مكه به دست سپاهيان اسلام در روز جمعه بيستم ماه مبارك رمضان انجام شد، و نيز غزوه هاي حنين و طائف در همين سال اتفاق افتاد.
زينب دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله) وفات نمود.
حكيم بن خزام اسلام آورد.
در ذي الحجه اين سال، ابراهيم فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از ماريه قبطيه به دنيا آمد.
سال نهم در اين سال غزوه تبوك اتفاق افتاد
امّ كلثوم دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و همسر عثمان بن عفان وفات نمود
در اين سال نهضت پيامبر شاهد اسلام آوردن گروه گروه فرستاده هاي عرب به مدينه در خدمت حضرت نبي گرامي بود.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) به دلايلي در اين سال يك ماه همسران خود را ترك كرد.
289 |
سال دهم حجة الوداع در اين سال صورت گرفت، كه طي آن علي(عليه السلام) را به نيابت و جانشيني خود نزد پيروان خويش معرفي نمود (من كنت مولاه فهذا علي مولاه...)
وفات ابراهيم فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله).
در اين سال فرستادگان و وفود عرب افزايش يافتند و همه گروه گروه به مدينه آمده و اسلام را مي پذيرفتند.
سال يازدهم بيماري رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اواخر ماه صفر اين سال آغاز شد كه منجر به وفات پيامبر در 28 ماه صفر المظفر سال يازدهم هجري گرديد. شش ماه پس از وفات پيامبر(صلي الله عليه وآله) دخت گرامي آن حضرت، فاطمه زهراء نيز وفات يافت (به شهادت رسيد).
اولين كسي كه لقب خادم الحرمين بر خود نهاد
سلطان سليم خان كه يكي از سلاطين و خلفاي عثماني بود، هنگامي كه كشورهاي عربي ـ و از آن جمله حجاز ـ زير نفوذ حكومت او درآمد، در خطبه از وي به نام حامي الحرمين الشريفين ياد شد، ليكن سلطان سليم پس از شنيدن اين لقب، اعتراض كرد و گفت: حامي آنها، خداوند عزّ و جلّ است و من خادم الحرمين الشريفين هستم. از آن پس نام سلاطين عثماني را بدين عنوان در خطبه ها ياد مي كردند.
همچنين در مورد اخشيد ـ كه در حوالي سال 331 هجري بر مصر و شام و بلاد الحرمين حكومت مي كرد ـ گفته اند: او در ضمن نامه اي به پادشاه روم نوشته است:
اگر براي من شرفي جز امارت بر حرمين نبود، همانا اين شرف براي من كافي بود.
همچنين سيوطي در كتاب حسن المحاضرة في اخبار مصر و القاهره آورده است: در سال 719 هجري ملك مؤيد به خطبا دستور داد هنگامي كه در خطبه ها به نام او مي رسند، پله اي از منبر پايين بيايند تا نام وي را در پله اي پايين تر از پله اي كه نام خدا و
290 |
رسول برده مي شود، ببرند نه بالاتر و در سطح آنها.
حافظ ابن حجر در جامع الأزهر و ابن النقاش در مسجد ابن طولون اين كار را انجام دادند.
اولين ه در مكه و عربستان
رديف عنوان تاريخ
1 اولين كسي كه در مسجد الحرام بر او نماز خوانده شد ابواِهاب بن عزيزبن قيس بود.درصدر اسلام
2 اولين كسي كه صفهاي دايره اي براي نماز بر گِرد كعبه معمول كرد، عبدالله قسّري بود.75 هجري
3 اولين كارخانه يخ درمكه توسط حاج نسيم شامي تأسيس شد.1339 هـ . ق .
4 اولين اتومبيل درمكه توسط شريف حسين بن علي مورد استفاده قرارگرفت. (اين اتومبيل ازسوي كندواني به او اهدا شده بود)1338 هـ . ق .
5 اولين بار كه از كاروان محمل به حرمين شريفين جلوگيري به عمل آمد.1338هـ . ق .
6 اولين بار كه از نيروي برق در مسجد الحرام استفاده شد.1346 هـ . ق .
7 آغاز استفاده عمومي از برق، در مكه و ديگر شهرهاي عربستان1365 هـ . ق .
8 اولين بار كه در مسجدالحرام از پنكه (بادبزن هاي برقي) استفاده شد.1366هـ . ق .
9 اولين بار كه از ميكروفون در مسجدالحرام استفاده شد.1367 هـ . ق .
10 اولين نسخه قرآني كه در مكه چاپ شد، به خط محمد طاهر كردي خطاط بود.1367 هـ . ق .
11 اولين بار كه خيابانهاي جده با قير آسفالت گرديد.1352 هـ . ق .
12 اولين بار كه طرح توسعه مطاف مسجدالحرام صورت گرفت.1377 هـ . ق .
13 تجديد ساختمان سقف كعبه.1377 هـ . ق .
14 آغاز به كار وزارتخانه ها و مجلس وزرا در اين كشور براي اوّلين بار.1374هـ . ق .
15 اوّلين بار كه مدارس دخترانه در سطح مملكت عربستان تشكيل شد.1378هـ . ق .
291 |
16 اوّلين بار كه خانه هاي ساكنان اطراف مسجدالحرام (در مكه) براي انجام طرح توسعه حرم مورد تعريض قرار گرفت.1375 هـ . ق .
17 اوّلين سيل عظيمي كه در عهد اخير جاري شد و به محوطه مسجدالحرام نيز نفوذ كرد; (به طوري كه ارتفاع آب تا نزديكي در كعبه بالا آمد)1360 هـ . ق .
18 اوّلين بار كه دهانه چاه زمزم به پايين زمين مطاف انتقال يافت.1383 هـ . ق .
19 اوّلين بار كه فرودگاه جده (وسپس فرودگاههاي ديگر در شهرهاي مهم عربستان) احداث شد.1379 هـ . ق .
20 اوّلين بار كه تلفن در شهر مكّه متداول و استفاده از آن عمومي شد. (قبل از اين تاريخ، دردوران شريف حسين بن علي، پادشاه قبلي حجاز تنها بيست دستگاه تلفن در اختيار مسؤولان دولتي قرار داشت).1350 هـ . ق .
پيامبراني كه حج گزاردند
تاريخ نويسان به نام بسياري از پيامبران اشاره كرده اند كه مراسم حج را بجا آورده و به اين منطقه قدم گزارده اند. امّا ما در اينجا به طور فشرده نام پيامبراني را مي آوريم كه در كتاب القري لقاصد امّ القري از آنها ياد شده است:
1) حضرت آدم(عليه السلام); ابن عباس روايت كرده كه حضرت آدم چهل بار با پاي پياده از هند به مكه آمد و حج به جاي آورد.
همچنين به نقل از عطاء بن ابي رباح آمده است: آدم ابتدا در سرزمين هند هبوط كرد در حالي كه چهار قطعه چوب عود از بهشت به همراه داشت و عودي كه هم اكنون مردم جهت خوشبو كردن از آن استفاده مي كنند از همان عودهايي است كه حضرت آدم استفاده كرد.
حضرت اين خانه را طواف كرد و سعي بين صفا و مروه را نيز انجام داد.
در روايت ديگري كه از عثمان بن ساج نقل شده، مي گويد: سعيد به من خبر داد
كه حضرت آدم(عليه السلام) هفتاد بار با پاي پياده حج گزارد و فرشتگان در مأذمين به وي
292 |
برخوردند و بدو گفتند: اي آدم، حج تو نيكو باد، ما حج اين خانه را هزار سال پيش از تو بجا آورديم. گفتني است كه مأذمين در منطقه اي بين عرفه و مزدلفه واقع شده و به صورت تنگه اي باريك در بين كوهها است.
2) حضرت نوح(عليه السلام); عروة بن زبير گويد: به من خبر رسيد كه خانه خدا براي آدم(عليه السلام)قرار داده شد تا به پيرامون آن طواف كند و نوح نيز بدان منطقه آمد و حج گزارد و آن را پيش از توفان، تعظيم و تكريم كرد.
3 و 4 و 5) حضرت صالح، هود و شعيب(عليهم السلام); از وهب بن منبه نقل شده كه: حضرت صالح پيامبردر ميان ايمان آورندگان به خود، خطبه اي ايراد كرد و گفت: اي مردم، خداوند به اين سرزمين و مردمانش غضب كرده است پس، از آن خارج شويد; زيرا ديگر اين زمين نمي تواند جايگاهي براي شما باشد. آنان در جوابش گفتند: نظر ما نظر تو است، پس هر آنچه كه مي كني انجام ده و ما جز پيروي از تو راهي نداريم. آنگاه صالح گفت: به حرم امن الهي برويم و در آنجا بمانيم كه براي شما راهي جز آن نمي بينم. پس همگي نيت حج كردند و از عباي خود احرام ساختند و به سوي سرزمين امن الهي گام برداشتند تا اينكه وارد مكه شدند و در آنجا ماندند و سرانجام همگي در همانجا وفات يافتند.
قبور آنان در غرب كعبه بين دارالندوه و خانه بني هاشم قرار گرفته است.
حضرت هود و حضرت شعيب نيز با پيروان و گرويدگان خود همينگونه عمل كردند.
6 و 7و 8) حضرت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق(عليهم السلام); محمدبن اسحاق گويد: ابراهيم(عليه السلام)به همراه فرزند خود اسماعيل و ساير پيروان از جُرهم كه در آن زمان از ساكنان حرم بودند و از نوه هاي او به شمار مي آمدند، طبق دستورات جبرئيل(عليه السلام)تمامي مواقف را درك كردند و مناسك را انجام دادند. پس از پايان حج، حضرت ابراهيم رو به سوي شام گذاشت و در آنجا وفات كرد.
مجاهد در اين مورد مي گويد: حضرت ابراهيم و اسماعيل با پاي پياده حج بجاي آوردند. همچنين مي گويد: اسحاق و ساره نيز از شام به مكه آمدند و حج گزاردند.
9) حضرت يونس(عليه السلام); از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: يونس را مي بينم
293 |
در حالي كه بر شتري سرخ موي كه زيني از پشم و افساري از ليف دارد، سوار است و در اين صحرا مشغول به حركت و تلبيه گفتن است.
مجاهد مي گويد: هفتاد پيامبر خانه كعبه را طواف كردند و حج گزاردند كه در ميان آنان، موسي و يونس(عليهما السلام) بودند. آنان مي گفتند: لبّيك كاشف الكرب لبّيك .
10) حضرت موسي(عليه السلام); رسول خدا مي فرمايد:
... گويي موسي را مي بينم در حالي كه بر شتري سرخ موي، با زيني از پشم و افساري از ليف سوار است و رمي جمرات مي كند.
و نيز از ابن مسعود روايت شده كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: هم اكنون موسي
ابن عمران را در اين صحرا مي بينم در حالي كه بين دو قطوانيه(1) محرم شده و تلبيه
مي گويد.
11) حضرت عيسي(عليه السلام); ابن عباس در اين باره مي گويد: در اين وادي عيسي و موسي و صالح قدم گزارده اند. همچنين از پيامبران ديگري نيز نام برده است كه بدين سرزمين آمده اند، در حالي كه افسار محملهاي آنان از ليف خرما و زين آنها از پشتيهاي ساده تشكيل شده بود، عبا بر دوش داشته اند، بيت العتيق را طواف كرده و حج به جاي آورده اند.
12) اما پيامبر ما محمد(صلي الله عليه وآله); طبق گفته تاريخ نگاران و سيره نويسان، پيامبر(صلي الله عليه وآله)پيش از بعثت خود و پس از آن و پيش از هجرت، بارها حج به جاي آورد كه تعداد دقيق آن در تاريخ مشخص و معيّن نيست.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پس از هجرت تنها يك حج انجام داد كه آن هم حجة الوداع بوده است كه در آن تقريباً تمامي مسلمانان شركت كرده اند. همچنين آن حضرت پيش از هجرت چندين عمره بجاي آورد كه باز تعداد آن مشخص نيست. امّا پس از هجرت، يك عمره در ماه رجب و سه يا چهار عمره نيز در ذي قعده (در سه سال) بجاي آورد و عمره اي نيز در شوال و يك عمره در رمضان انجام داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ قطوانيه; به عبايي سفيد و كوتاه مي گفتند كه كرك بسيار كمي داشته است. همچنين بدان پارچه قطواني نيز گفته مي شود.
294 |
برخي از خلفا و پادشاهاني كه حج گزارده اند
در اينجا نام تعدادي از خلفا و پادشاهان را مي آوريم كه پس از قرار گرفتن بر كرسي خلافت يا سلطنت، حج گزارده اند و حجهاي پيش از خلافت و سلطنتشان را متعرض نشده ايم.
اين مطالب به نقل از تاريخ شيخ عبدالله غازي معروف به افادة الأنام بذكر بلد الله الحرام است كه اين كتاب به خط مؤلف بوده و تا كنون به چاپ نرسيده است و ما اينك به صورتي فشرده مطالبي را از آن مي آوريم:
1) ابوبكر در سال 12 هجري حج گزارد.
2) عمر بن خطاب به استثناي سال اوّل خلافتش،(1) همه ساله حج گزارد. در سال اول، عبدالرحمن بن عوف به همراه مردم حج بجا آورد.
3) عثمان بن عفان در سال 25 هجري با مردم حج گزارد. طبري مي گويد: نامبرده همچنان حج مي گزارد تا اينكه در سال 34 هجري در خانه اش زنداني شد و در آن سال عبدالله بن عباس با مردم حج گزارد.
اما حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام) پس از به خلافت رسيدن، به علت درگير شدن در جنگهاي مختلف، موفق به انجام حج با مردم نگرديد.
4) معاوية بن ابي سفيان در سال 44 و 50 هجري با مردم حج گزارد.
5) عبدالله بن زبير نيز با مردم حج به جا آورد. طبري مي گويد: هنگامي كه بيعت براي او گرفته شد نامبرده هشت حج متوالي انجام داد.
6) عبدالملك بن مروان در سال 95 هجري پس از كشته شدن ابن زبير حج گزارد.
7) وليد بن عبدالملك در سال 95 هجري و به گفته طبري در سال 91 هجري حج انجام داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عمربن خطاب از سال 13 تا 25 هجري بر مسند خلافت تكيه زد.
295 |
8) سليمان بن عبدالملك در سال 97 هجري با مردم حج گزارد.
9) هشام بن عبدالملك در سال 106 هجري با مردم حج بجا آورد.
10) وليد بن يزيد بن عبدالملك در سال 116 هجري با مردم حج انجام داد.
11) ابو جعفر منصور در سال 140 هجري حج به جا آورد. طبري مي گويد: منصور در سالهاي 140، 144، 147، 152 و 158 هجري حج گزارده است.
12) محمد المهدي فرزند منصور در سالهاي 160 و 164 هجري حج به جا آورد.
13) هارون الرشيد فرزند مهدي، نُه حج غير متوالي به جا آورد، نخستين آنها در سال 170 و سپس در سالهاي 173، 174، 175، 177، 179، 181، 186 و 188 هجري بوده است.
14) ملك المعظم عيسي بن العادل بن ابي بكر بن ايوب در سال 611 هجري حج انجام داد.
15) ملك مظفر پادشاه يمن در سال 655 هجري حج بجا آورد.
16) ملك ظاهر بيبرس پادشاه مصر در سال 667 هجري حج به جا آورد.
17) ملك مجاهد انس فرزند سلطان عادل كتبغا المنصوري پادشاه مصر و شام در سال 694 هجري حج انجام داد.
18) ملك ناصر محمد بن قلاوون سه حج در سالهاي 712، 719 و 732 هجري به جاي آورد.
19) ملك تكرور موسي بن ابي بكر در سال 724 هجري حج گزارد.
20) ملك مجاهد پادشاه يمن در سال 742 و 751 هجري راهي سفر حج شد.
21) ملك الأشرف شعبان بن حسين بن محمد بن قلاوون در سال 778 هجري جهت انجام حج راهي مكه شد ليكن در ايله واقع در عقبه، به قتل رسيد.
22) سلطان قايتباي در سال 884 هجري حج به جاي آورد.
23) يكي از پادشاهان كشورهاي مشرق اسلامي (عجم) در سال 1076 هجري حج گزارد. در آن دوران شريف سعد نمايندگان خود را جهت خير مقدم به جده گسيل داشت.
24) ملكه بهوپال در هند سكندر بيگم در سال 1280 هجري به سفر حج رفت.
296 |
25) ملكه بهوپال در هند سلطان جهان بيگم ، در سال 1321 هجري حج به جاي آورد.
26) عباس حلمي پاشا خديو مصر، در سال 1327 هجري در دوران امير مكه، شريف حسين بن علي حج گزارد. شريف حسين پس از آن، پادشاه حجاز شد.
گفتني است كه مطالب ياد شده از تاريخ غازي به صورت خلاصه و فشرده بيان گرديد. البته پادشاهان و بزرگان ديگري نيز در اين ميان بوده اند كه در اينجا نامي از آنان به ميان نيامد; به عنوان مثال از زمان هارون الرشيد تا الملك المعظم عيسي، بيش از چهارصد سال است كه در اين فاصله نام پادشاهان و بزرگاني كه حج گزارده اند، نيامده است.
اندازه هاي كوههاي مكه و بعضي از اماكن آن
نـام شـهر درجهدقيقهثانيه
مكه در خط طولي 394930
مكه در خط عرضي 212500
اندازه هاي بعضي محلّه ها و مكانها نسبت به مكه مشرفهمتر
ارتفاع منطقه معابده در مكه مكرمه، نسبت به سطح دريا311
ارتفاع كوه ابو قبيس420
ارتفاع كوه قعيقعان جبل هندي 430
ارتفاع كوه حِرا (در بالاترين نقطه مكه)634
ارتفاع كوه ثور (در نقطه پايين مكه)759
ارتفاع كوه ثقبه (جبل الرخم) در نقطه بالاي مكه883
ارتفاع جبل الرّحمه در عرفات340
ارتفاع كوه سعد (كه در شمال شرقي عرفات قرار دارد)836
فاصله ميان صفا و مروه در مسعي375
297 |
تمامي اندازه هاي ياد شده به وسيله هيأت اجرايي توسعه مسجدالحرام در مكه مشرفه در سال 1377 هـ . و به وسيله مهندسان مصري اندازه گيري و تعيين گرديده است.
اندازه اين ارتفاعات، به نسبت سطح درياي سرخ در جده اتخاذ شده است.
مسافت و اندازه هاي ميان بعضي از مساجدمتر
فاصله ميان مسجدالحرام تا مسجد خَيْف در منا9000
فاصله ميان مسجد خيف تا مسجد مزدلفه5000
فاصله ميان مسجد مزدلفه تا مسجد نَمِره7000
فاصله ميان مسجد نمره تا مسجد صخرات در كنار جبل الرحمه3000
مسافت ميان مسجد نَمِره و جبل الرحمه در عرفات1750
نوانخانه هاي مكه مكرمه
نوانخانه ها ـ كه در مكه مكرمه به نام رباط معروف است ـ ساختمانهايي است كه براي اسكان فقرا، افراد غريبه و طلاب علوم ديني توسط اشخاص نيكوكار در طول دورانهاي گذشته در اين شهر احداث شده است.
اين ساختمانها بيشتر محلّ بيتوته بود و وسائل خوردن و آشاميدن نداشت. اين نوانخانه ها بعضي ويژه مردان و برخي ديگر اختصاص به بانوان داشت و چنين مرسوم بود كه هر اتاق به يك نفر اختصاص مي يافت. تعداد اينگونه نوانخانه ها در مكه مكرمه بسيار بوده و بعضي هنوز هم، همچنان به فعاليت خود ادامه مي دهند. بيشتر اين نوانخانه ها در اطراف مسجدالحرام احداث شده بود كه در جريان طرح توسعه دولت سعودي (در سال 1375 هجري) بيشتر آنها تخريب گرديد. برخي از ساختمانهاي تخريب شده، توسط دولت (اجرا كنندگان طرح توسعه) خريداري شد و در ازاي ساخت مجدّد آن در نقطه ديگر، مبالغي هزينه شد و البته برخي ديگر، بدون پرداخت وجهي، تخريب شد و آثار آن به طور كلي از بين رفت.
نوانخانه هايي كه بدون پرداخت وجه توسط دولت تخريب گرديد عبارتند از:
298 |
1) نوانخانه محمد پاشا (كه در كنار باب الزياده قرار داشت).
2) نوانخانه اي ديگر كه آن نيز در كنار باب الزياده واقع شده بود.
3) نوانخانه داوديه كه آن را در باب العمره ، در كنار مسجدالحرام ساخته بودند.
4) نوانخانه سليمانيه كه در باب الدريبه قرار داشت.
5) نوانخانه اي كه در باب العمره، از سوي خيابان، قرار داشت.
6) نوانخانه اي كه در باب الزماميه بين باب العتيق و باب العمره ساخته شده بود.
اين نوانخانه هاي ششگانه، كه حدود چهارصد سال از زمان تأسيس آن ها مي گذشت، در طول برپايي شان، همواره مأمن و محل اسكان حجاج مستمند و غريب اين ديار و پناهگاهي براي بي كسان و بي پناهان بوده است.
مَحْمِل و زمان پيدايش آن
محمل نوعي كجاوه بوده كه بر روي شتر قرار مي دادند، ليكن پس از دوراني، به صورت رمز و شعار براي گروهي از حاجيان مسلمان قرار گرفت; مانند محمل مصري ، محمل شامي ، محمل عراقي و محمل يمني . محمل داراي جمعيت و افراد ويژه اي بوده كه فقط به هنگام سفر آنان جهت حج و زيارت، به سوي سرزمينهاي حجاز راه مي افتاده است و هيچگاه كاروان محمل به سوي سرزميني به جر سرزمين حجاز، آنهم در موسم حج به راه نمي افتاد. همچنانكه هيچگاه بر محمل شخصي سوار نمي شد. اما هوْدَج كه در اصطلاح مردم حجاز به شُقْدَف معروف بود، همان كجاوه اي است كه بر روي شتر قرار
299 |
مي دادند و در آن دو جايگاه بود براي سوار شدن دو نفر، مردم همواره از آن در مسافرت هاي خود استفاده مي كردند و بر آن سوار مي شدند. بنابراين شُقْدَف يا كجاوه همان نوع خاصي از هودج بوده كه محمل نيز از انواع آن به شمار مي آيد.
ويژگي محمل اين چنين بود كه به هنگام مسافرت روي آن را پرده اي از ابريشم گرانقيمت قرار مي دادند و آن پوشش ابريشمي به وسيله تار و پودهاي طلا و نقره بافته مي شد و بر روي آن آيات قرآني نقش بسته بود.
اين آيات به صورتي بسيار زيبا آذين گرديده و در بعضي از نقاط آن به وسيله لؤلؤ و سنگهاي گران قيمت مزيّن شده بود.
كجاوه ها هم بر حسب ملّيت هاي مختلف عرب و عادتهاي آنان، تزيين مي شد.
شيخ محمد لبيب بتنوني مصري، در كتاب الرحلة الحجازيه خود اين چنين آورده است: برخي از تاريخ نگاران، ابتداي ظهور محمل را سال 645 هجري دانسته و گفته اند: محمل همان كجاوه اي است كه شجرة الدّر ملكه مصر به هنگام حج خود در سال 645 هجري از آن استفاده نمود و پس از آن اين كجاوه، سنتي قرار گرفت كه همواره پيشاپيش كاروانهاي حجاج به راه مي افتاد و به علت آن كه جايگاهي براي ملوك و پادشاهان بود، هيچگاه اشخاص عادي بر آن سوار نمي شد.
آنچه كه به نظر ما مي رسد، محمل، تاريخي كهن تر از اين داشته و احتمالاً تاريخ آن به قبل از اسلام نيز مي رسد; زيرا محمل به شتري اطلاق مي شد كه حامل هدايايي براي كعبه معظمه بود. همچنانكه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)محملي كه در آن هدايايي براي بيت الله بود نيز ارسال نمود.
در تاريخ هم اكنون نام محمل عراقي و محمل يمني و محمل ابن رشيد كه بدان سبهان مي گفتند و محمل ابن سعود و محمل ابن دينار كه اين محمل ابتدا به سوي خارطوم و سپس از طريق راه آهن به بورسودان و از آنجا به وسيله كشتي از راه دريا به جده مي آمد، همگي شترهايي بودند كه اشيا و كالاهاي آنان را به حرمين مي آوردند. اين محمل ها همواره به وسيله قطعه اي ساده از پارچه جوخ پوشيده شده بود، همچنين محمل النظام پادشاه حيدر آباد هند را نيز در اينجا مي توان ياد آورد. اين محمل به همراه
300 |
حاجيانِ كشور خود، به سوي مكه مي آمد و هداياي حرمين شريفين را با خود به اين ديار حمل مي كرد.
در تاريخ سودان نوشته نعوم بك شقير، به هنگام سخن در مورد دار فور تحت عنوان صرّة الحرمين اين گونه آمده است:
سلطنت غوريان به صورت مستقل از ساير دولت هاي روي زمين حكومت مي كرد و هيچگاه به كسي جز به حرمين شريفين جزيه پرداخت نمي كرد. اينان همه ساله در هيأت كاروان محمل، به همراه كالا و نقدينه خود، ابتدا به سوي مصر مي آمدند در حالي كه پرِ پرندگان و صمغ و ساير خيرات كشورشان را به همراه مي آوردند و در مصر به فروش مي رساندند سپس نقدينه اين فروش كه پشتوانه مالي محمل آنان به شمار مي آمد، به همراه ساير حجاج از مصر به صورت كاروان به سوي حرمين شريفين به حركت در مي آمدند.
محمل شجرة الّدر در پيشاپيش اين كاروان حركت كرده و هداياي خانه خدا را در كجاوه اي كه مزيّن به زيباترين تزيين ها گرديده بود، حمل مي كرد. كم كم عنايت و توجه بيشتري به آن شد به طوري كه خَدَم وحَشَم فراواني دراطراف آن قرار مي دادند.
اين وضعيت بدانجا رسيد كه در نزد پادشاه مصر اين كاروان سنتي به شمار آمد; به طوري كه تزيين و آرايش آن، از سالي به سال ديگر افزايش مي يافت تا آن جاكه سنگيني پرده محمل به مقداري رسيد كه شتر حامل محمل نمي توانست غير از آن را برخود حمل نمايد. (پرده محمل كنوني به همراه چهار چوب آن، حدود 14 قنطار(1) است) بنابراين از اين پس هدايايي كه ارسال مي گرديد در صندوقهايي قرار داده مي شد و بر ساير شتران كاروان حمل مي گرديد.
غازي در درر الفرائد المنظمه در اين مورد آورده است:
در سال 720 هجري، به هنگام وقوف در عرفات، جمعيت عظيمي از تمام كشورها وجود داشت. به همراه حاجيان عراقي، محملي بود كه بر آن پوششي از جواهر و لؤلؤ و طلا به ارزش دويست و پنجاه هزار دينار طلاي مصري قرار گرفته بود. اين گفته به نقل از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ هر قنطار برابر با 93/44 كيلو گرم است.