بخش 6
جامه#160;های شریف : حجره ، منبر ، مقام ابراهیم و . . . الف ـ جامه حجره و منبر نبوی : ب ـ جامه مقام ابراهیم خلیل ( علیه السلام ) ج ـ جامه حجر اسماعیل ( علیه السلام ) د ـ پرده دروازه منبر مکّی : هـ ـ کیسه جایگاه کلید کعبه پیدایش آذین و نوشته بر جامه کعبه اول : پیدایش کردشیه و طراز ( کمربند ) و پرده درِ کعبه : جامات یا قطعه#160;های طلایی و نوشته#160;دار جامه کعبه شریفه : طراز ( کمربند ) جامه کعبه پرده درِ کعبه ( برقع ) : دوّم ـ پیدایش گلدوزیهای طلا و نقره بر جامه کعبه سوّم : پیدایش نوشته در جامه کعبه شریفه :
125 |
جامه هاي شريف : حجره ، منبر ، مقام ابراهيم و . . .
الف ـ جامه حجره و منبر نبوي :
جامه حجره نبوي شريف همانند جامه دروني كعبه ، همه ساله تجديد نمي شد ، بلكه هرگاه دچار فرسودگي و خرابي مي گرديد ، آن را با جامه نوين ديگري جايگزين مي كردند ، اين جامه ، برخلاف جامه بيروني كعبه ، تحت تأثير عوامل آب و هوايي نبوده و فرسوده نمي شد . و از عوامل يادشده مصون بود .
قلقشندي مي گويد : حسين بن ابي الهيجاء داماد مرد نيكوكار « طلائع بن زريك » وزير خليفه العاضد فاطمي ( 555 ـ 567 هـ . ق . ) كه آخرين شخص از خلفاي فاطميان در مصر بود ، براي نخستين بار حجره نبوي شريف را جامه پوشانيد .
« حسين بن ابي الهيجاء » جامه اي به رنگ سفيد ، كه روي آن با نقش و نگارها و كمربندهايي از ابريشم زرد و سرخ آذين گرديده بود ، تهيه كرد . اين جامه با سوره ياسين به طور كامل تزيين شده بود . در آن هنگام « المستضيء بأمرالله » خلافت را در دست داشت .
هنگامي كه جامه ياد شده به مدينه منوّره رسيد ، « قاسم بن مهنا » امير مدينه در آن هنگام از قرار دادن آن در حجره نبوي امتناع كرد و اجازه خليفه عباسي « المستضيء بأمرالله » را در اين باره ضروري دانست . اينجا بود كه « حسين بن ابي الهيجاء » فرستاده اي را به بغداد گسيل نمود تا در اين باره از خليفه اذن بگيرد . سرانجام خليفه اجازه داد و جامه مزبور حدود دو سال در حجره نبوي شريف آويزان گرديد .
126 |
از آن پس ، خليفه عباسي ، « المستضيء » جامه اي از ابريشم بنفش را كه گلدوزي و نقش و نگار و كمربندهاي سفيد نوشته شده داشت و بر كمربند آن نامهاي : « ابوبكر » ، « عمر » ، « عثمان » و « علي » نوشته شده بود ، ارسال داشت همچنين بر قسمتي از كمربند جامه يادشده ، نام خليفه « المستضيء بأمرالله » ديده مي شد . بنابراين ، جامه « حسين بن ابي الهيجاء » را از حجره برداشتند و به سوي محل دفن ( حضرت ) اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) در كوفه ( 1 ) فرستادند و جامه خليفه ، جايگزين آن ، در حجره نبوي شريف گرديد .
به هنگام خلافت « الناصر لدين الله » عباسي ( 573 ـ 622 هـ . ق . ) جامه ديگري براي حجره نبوي شريف از ابريشم سياه بافته شد و آن را بر روي جامه پيشين ؛ يعني جامه « المستضيء بأمرالله » قرار دادند . تا اين كه پس از آن وقتي مادر خليفه « الناصر لدين الله » حج گزارد ، جامه ديگري همانند جامه فرزندش را بر روي دو جامه پيشين در حجره نبوي آويخت . ( 2 ) « ابن جبير » در سفرنامه اش ، به هنگام زيارت مدينه منوره ، در محرم سال 580 هـ . آن جامه ها را بر حجره نبوي شريف ديده و به هنگام توصيف حجره نبوي و روضه مباركه اين چنين مي گويد :
« از بالاي ضريح تا حد ديوار مرمرين جامه هايي لاجوردي رنگ آويخته اند كه بر آنها ستاره هاي هشت پر و چهارپر سپيدِ نگين دوزي شده وجود دارد و درون نگين ها دايره هايي است كه پيرامون آنها را نقطه هايي سپيد در بر گرفته و منظره اي بسيار زيبا و دلنشين را به وجود آورده است . در بخش زبرين اين جامه ها نيز كمربندي مايل به سفيد قرار دارد . . . » . ( 3 )
خليفه « الناصر لدين الله » عباسي تنها به ارسال جامه حجره نبوي شريف اكتفا نكرده ، بلكه صدقاتي را براي فقرا و نيازمندان مدينه منوره در هرسال بدين شهر مي فرستاد و نيز مقدار فراواني از پارچه هاي پنبه اي را براي كفن نمودنِ درگذشتگان از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ظاهراً بايد منظور نجف اشرف و حرم مطهر حضرت امير ( عليه السلام ) باشد ، « مترجم » .
2 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص288 و 303
3 . ابن جبير ، الرحله ، ص151
127 |
فقرا ارسال مي كرد كه در ميان آنان تقسيم مي شد . اين مطلب ، افزون بر قنديل ها و شمع ها و انواع گوناگون از بخور و عطرهايي بود كه همه ساله جهت مسجد نبوي شريف به اين سو گسيل مي داشت .
قلقشندي مي گويد : « . . . ناصر لدين الله عباسي همه ساله مقدار چهارهزار دينار صدقه و هزار و پانصد ذراع پارچه كتاني براي تكفين فقراي درگذشته ، به مدينه ارسال مي نمود ، اين جدا از هزينه هاي ساختمان مسجد بود كه از آن جمله مي توان قنديل ها و روغن چراغ و شمع و نَدّ ( 1 ) و غاليه ( 2 ) مركب و عود براي تبخير در مسجد را نام برد . . . » . ( 3 )
خلفاي بني العباس از اين پس همواره جامه هايي را براي حجره نبوي شريف مي فرستادند . همچنانكه آنان هرسال جامه اي از ابريشم سياه را كه به آن پرچمي مزيّن به طلا بود براي منبر نبوي شريف نيز مي فرستادند « هنگامي كه جامه ها در نزد آنان فراوان گرديد . از آنها براي پرده درهاي حرم استفاده كردند . . . اين مطلب تا دوران انقراض خلافت در بغداد ادامه داشت كه از آن پس سرزمين مصر همچنانكه عهده دار جامه كعبه بود ، مسؤوليت اين امر را نيز به عهده گرفت . . . » . ( 4 )
سلاطين مصر به دوران مماليك ، جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي را همچنان مي فرستادند ليكن اين كار به صورت منظم انجام نمي شد ، تا اين كه دوران سلطنت « ملك صالح اسماعيل » فرزند « سلطان ناصر محمد بن قلاوون » ( 743 ـ 746 هـ . ق . ) فرارسيد كه نامبرده برخي دهكده هاي مصري را وقف كرد تا درآمد آنها صرف تهيه جامه بيروني كعبه مشرفه گردد . از آن پس اين جامه در سال يك بار و جامه حجره نبوي و منبر نبوي هر پنج سال يك بار بافته مي شد و ارسال مي گرديد . ( 5 )
سلاطين مصري بعد از آن ، سالي يك بار جامه بيروني كعبه را ارسال مي داشتند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نَدّ : چوب عود . « مترجم » .
2 . غاليه : نوعي عطر خوشبو .
3 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص304
4 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص303 و 304 ؛ ابن الوردي ، تتمة المختصر . . . ، ج2 ، ص314 و 322
5 . فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص123
128 |
آنان افزون بر اين ، به هنگام رسيدن بر سلطنت جامه ديگري به رنگ سرخ ، ويژه درون كعبه و جامه اي نيز به رنگ سبز براي حجره نبوي شريف ارسال مي كردند . بر هريك از سه جامه يادشده جمله « لا اله الاّالله ، محمد رسول الله » در درون حرف دال هايي كه در كنار يكديگر قرار داده شده بود ، نوشته مي شد . همچنين در حاشيه و كناره هاي آن دال ، آيات مناسب ديگر و نام ياران و اصحاب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقش بسته بود . ( 1 )
در دوران عثماني ، سلاطين آل عثمان به همان شيوه دوران مماليك عمل كردند به طوري كه « سلطان سليم اوّل » ، به هنگام اقامتش در مصر ، پس از دستيابي به حكومت ، عنايت ويژه اي را نسبت به تهيه جامه كعبه مشرفه و جامه حجره نبوي شريف و جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) كرد و تزيين و آذين بندي آن را به درجه والايي رسانيد . ( 2 )
هنگامي كه « سلطان سليمان قانوني » به خلافت رسيد ، به آگاهي او رساندند كه درآمد وقفي كه از سوي ملك صالح اسماعيل براي تهيه جامه كعبه قرار داده شده ، كافي نيست و او دستور داد كه از محل خزانه سلطنتي در مصر ، هفت دهكده ديگر مصري خريداري شود و به وقف پيشين افزوده گردد . بنابراين ، از آن پس تعداد دهكده هاي وقف شده به ده ( 3 ) رسيد كه اين مطلب در سال 947 هـ . ق . اتفاق افتاد .
نامبرده درآمد اين وقف ها را براي تهيه و ساخت جامه بيروني كعبه در هر سال قرار داد و اضافه عايدات را نيز براي ساختن جامه دروني كعبه و جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي و ديگر جامه ها در هر پانزده سال يك بار اختصاص داد .
اضافه بر آن ـ همچنانكه پيش از اين در مورد سلاطين مصري اشاره شد ـ هريك از سلاطين عثماني به هنگام جلوس بر كرسي خلافت ، جامه ويژه اي براي درون كعبه و نيز جامه اي براي حجره نبوي شريف ارسال مي داشتند . اين روش همچنان ادامه داشت تا اين كه عثمانيان از ارسال اين دو جامه خودداري نمودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قطب الدين حنفي ، الاعلام ، ص70
2 . ابن اياس : بدائع الزهور . . . ، ج5 ، ص205
3 . قطب الدين حنفي ، الاعلام ، ص70 و 71
129 |
ب ـ جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام )
جامه مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ( 1 ) و آغاز پيدايش آن و قرار گرفتنش بر مقام ، كه ترجيحاً نخستين جامه اي كه بر مقام قرار گرفت به دوران مماليك برمي گردد ؛ زيرا مقام تا قرن ششم هجري در جايگاه اصلي خود ، در كنار چاه زمزم به صورت دائمي قرار نداشت .
اين جابه جايي مقام از جايگاه اصلي خود ، دوبار اتفاق افتاد :
نخست : در ايام فتنه قرامطه بود كه در ذي الحجّة سال 317 هـ . ق . به مكه واقع شد و ـ به هنگام مراجعتشان ـ حجرالأسود را به همراه خود به كشورشان حمل كردند . و قصد داشتند كه مقام ابراهيم ( عليه السلام ) را نيز به همراه خويش ببرند اما پرده داران كعبه و متوليان آن ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مقام ابراهيم ، همان سنگي است كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) به هنگام بناي كعبه بر آن ايستاد . اين گفته از « ابن عباس » و نيز از « سعيد بن جبير » و جز اينها روايت شده . و نيز گفته اند كه : حضرت خليل ( عليه السلام ) به هنگام نداي حج براي مردم ، بر بالاي آن ايستاد .
در اين جا رأي سومي نيز وجود دار كه مضمون آن چنين است : حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) هنگامي كه همسر فرزندش اسماعيل سر او را مي شست ، بر روي آن ايستاد . اين در زماني بود كه حضرت ابراهيم براي ديدن فرزندش به اين ديار آمد . سعيد بن جبير سخن آخر را استوار و محكم ندانسته است . در هرصورت مي توان گفت كه حضرت ابراهيم براي انجام كارهاي يادشده بر آن ايستاده است .
خلفاي عباسي به جهت تأثيرپذيري مقام نسبت به عوامل طبيعي و سستي سنگ و بيم از شكافته شدن آن ، اهميت ويژه اي بدان دادند و پيرامون مقام را بهوسيله طوق هايي از طلا و نقره آذين كردند و آن را محكم و استوار ساختند .
هنگامي كه خليفه مهدي از خطراتي كه متوجه مقام بود ، آگاه شد ، در سال 161 هجري هزار دينار يا بيشتر را به مكه ارسال كرد كه با آن مقام را از بالا تا پايين به صورتي پايدار و استوار درآوردند . متوكل علي الله ، به هنگام حكومتش بهوسيله طلا ، پوشش ديگري را بر تزئين پيشين مهدي افزود . اين آذين بندي به سال 236هجري واقع شد .
در سال 256 هجري پرده داران به علي بن حسن عباسي ، عهده دار امور مكه ، گزارش دادند كه مقام از هم گسيخته است و بيم از تباهي آن دارندا . نامبرده گان از علي بن حسن عباسي درخواست كردند كه مقام را ضمن استوار و ثابت كردن ، آذين نمايد و او دو طوق از طلا به مقدار 992 مثقال و طوقي ديگر از نقره ساخت و سپس مقام را آورده ، بهوسيله جيوه سنگ مقام را درميان طوق هاي يادشده آنچنان قرار دادند كه غيرقابل گسستن بود . اين كار به دست « بُشر » مولاي خليفه معتمد علي الله عباسي انجام پذيرفت . آنگاه سنگ مقام را با تزئين هاي صورت گرفته ، به جايگاه اوّلي بازگرداندند و در آن ثابت و استوار كردند . ( فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص202 و 203 ) .
130 |
مقـام را در يكـي از شعـب هاي مكه پنهـان كردند و پس از فروخـوابيدن فتنه و مراجعت قرامطـه به كشور خويش ، مجدداً آن را به مسجـد بازآوردند و در جايگـاه اصلي و معـروف خود قـرار دادنـد .
جابه جايي دوّم ، در قرن ششم هجري رخ داد . در اين دوران ، مقام را از جايگاه اصلي خويش در كنار چاه زمزم برداشتند و آن را در نخستين پلّه ورودي به بام بيت الله ، در درون كعبه قرار دادند . هنگامي كه آن را از درون كعبه خارج مي ساختند ، در جايگاه اصلي خويش قرار مي گرفت . ( 1 )
« ابن جبير » جهانگرد مشهور ، به سال 579 هـ . ق . ـ هنگام توصيف درون كعبه مشرفه ـ در اين باره چنين شرح مي دهد :
« مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، براي محافظت در اتاقي واقع در ركن عراقي از درون كعبه قرار دارد و جايگاه اصلي آن ، در خارج از كعبه ، در جايگاهي است كه بر آن گنبدي از چوب برپا گرديده و مردم در پس آن به نماز مي ايستند . همچنين علاوه بر آن ، داراي گنبدي از آهن بوده كه چون موسم حج بيايد و مردم انبوه شوند ، گنبد آهنين را جايگزين گنبد چوبين مي سازند . »
ابن جبير ادامه مي دهد : « در ماه رجب سال 579 هـ . ق . هنگامي كه امير مكه « مكثربن عيسي » عمره رجبيه گزارد ، مقام را براي او از درون كعبه خارج ساختند و در جايگاه اصلي اش قرار دادند تا نامبرده در پسِ آن ، نماز به جاي آورد . سپس گنبد چوبين مقام از روي آن برداشته شد كه امير ، سنگ مقام را استلام كند . در اين هنگام گنبد براي بار ديگر بر روي آن بازگردانيده شد » .
« . . . هنگامي كه ( مكثربن عيسي ) از طواف فارغ گرديد ، در كنار ملتزم نماز بپاداشت . سپس به سوي مقام آمد و در پشت آن نماز گزارد .
در حالي كه مقام را براي وي از كعبه خارج كرده و در زير گنبد چوبين خود قرار داده بودند تا نامبرده در پس آن نماز بپا دارد . هنگامي كه نماز او به پايان رسيد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمد طاهر كردي ، تاريخ القويم لمكّة و بيت الله الكريم ، ج4 ، ص44
131 |
گنبد را از روي مقام برگرفتند و امير با دستان خويش آن را استلام كرد و سپس به صورت خود كشيد آنگاه گنبد بار ديگر بر روي آن قرار داده شد . . . . » ( 1 )
طبق اين مطالب دانسته مي شود كه مقام ابراهيم تا اواخر قرن ششم هجري ، در جايگاه خود ثابت نبوده است . آنان سنگ مقام را از بيم دزدي و يا رسيدن آسيب ، به درون كعبه منتقل مي كرده اند .
نگارنده در هيچ يك از نوشته هاي تاريخ نگاران درباره مقام ابراهيم ( عليه السلام ) اشاره اي به زمان دائميِ قرار گرفتن آن در جايگاه اصلي خويش و اين كه در چه زماني براي نخستين بار جامه بر آن آويخته شد برنخورد است . نخستين اشاره اي كه به جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) شده ، همان مطلبي است كه قلقشندي ( متوفاي سال 821 هـ . ق . ) ـ پس از توصيف جامه كعبه مشرفه درعصرخويش و برداشته شدن جامه قديمي آن و قرار داده شدن جامه نوين بر آن ـ ياد كرده است . او در اين باره مي گويد :
« . . . و مقام با جامه اي همانند جامه كعبه پوشانيده مي شود . . . » . ( 2 )
با اين اشاره دانسته مي شود كه در دوران قلقشندي ، مقام داراي جامه و پوشش بوده است . ليكن اين گفته ، آغازِ جامه كردنِ مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) را براي ما روشن نمي سازد . بنابراين ، از آنچه كه گذشت ، مي توان نتيجه گرفت و با اطمينان گفت كه جامه مقام در دوران مماليك پديد آمده است .
اما عثمانيان ، بايد گفت كه آنان اهميت ويژه اي به جامه بيروني كعبه مشرفه و نيز جامه دروني آن و پرده ها و تمامي جامه هاي ديگر ، مانند جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي همچنين به جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) ، از خود نشان مي دادند . به طوري كه ( سلطان ) سليم اول ـ همچنان كه بدان اشاره كرديم ـ به هنگام اقامت خويش در مصر ، به ساخته شدن جامه كعبه و جامه حجره نبوي شريف و جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) اهتمام ورزيد تا بدانجا كه در تزيين جامه هاي يادشده ، به صورت غير معمول ، آنچنان نمود كه در زيبايي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن جبير ، الرحله ، ص55 ، 56 ، 97 ؛ فاسي ، شفاءالغرام ، ج1 ، ص204
2 . صبح الاعشي ، ج4 ، ص283
132 |
و جمال بي نظير گرديد . ( 1 )
ارسال جامه مقام در سرتاسر دوران عثماني و در عصر جديد ـ كه در آينده از آن سخن خواهيم گفت ـ همچنان ادامه يافـت تا اين كه در سال 1359 هـ . ق . مصر از ارسـال آن خودداري كـرد ؛ زيرا نزد آنان آشكـار گرديد كه اين جامه بر مقـام ابراهيم خليـل ( عليه السلام ) قرار داده نمـي شود .
به نظر مي رسد كه جامه مقام ، همه ساله ، به همراه جامه بيروني كعبه ارسال مي شده است . گواه ما بر اين سخن ، بر دو پايه استوار است :
اول : وقف گسترده اي كه از سوي « سلطان سليمان قانوني » انجام گرفت ، كه ده دهكده مصري بوده و درآمد آن بر ساخته شدن جامه بيروني كعبه در هر سال و جامه دروني آن و جامه حجره نبوي شريف و منبر نبوي و محراب تهجد و محراب ابن عباس و آرامگاه او و آرامگاه عقيل بن ابي طالب و نيز بر آرامگاه ( حضرت امام ) حسن بن علي ( عليهما السلام ) و عثمان بن عفان و فاطمه بنت اسد ، در هر پانزده سال يك بار هزينه مي گرديد . در آن اشاره اي به جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) نشده ، در صورتي كه از تمامي جامه هاي يادشده براي محراب ها و قبور بزرگان از صحابه ـ رضوان الله تعالي عليهم اجمعين ـ يادشده است . اين مطلب عاقلانه به نظر نمي رسد كه جامه مقام كه از پيش و از دوران مماليك تا آغاز دوران عثمانيان همواره درنظر گرفته مي شد از ياد برود و از جامه هاي ديگر براي محراب ها و قبور در آن ياد شود !
بنابراين نتيجه مي گيريم كه جامه مقام ابراهيم در هرسال ، به همراه جامه بيروني كعبه مشرفه ، بدان جهت كه اين جامه نيز در معرض عوامل طبيعي همانند جامه كعبه بوده ، ارسال مي گرديده است .
دوم : با مراجعه به شهادت نامه هاي شرعي تسليم جامه كعبه مشرفه در دوران كنوني ، مشاهده كرديم كه جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) همه ساله به همراه جامه بيروني كعبه ارسال مي گرديده است . اين شهادت نامه نشانگر آن است كه اين مطلب به صورت عادتي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن اياس ، بدايع الزهور ، ج5 ، ص205
133 |
دوران عثماني تاكنون ادامه داشته است ، باتوجه به اين كه مصر به صورت رسمي تا آغاز جنگ جهاني اول در سال 1332 هـ . ق . زير نفوذ دولت عثماني باقي بود .
ج ـ جامه حجر اسماعيل ( عليه السلام ) :
در هيچ يك از نوشته هاي تاريخ نگاران به مطلبي برنمي خوريم كه از جامه حجر اسماعيل پيش از سال 852 هجري بحث كرده باشد ، ولي در اين سال سلطان « ظاهر چقمق » از پادشاهان مماليك ، جامه اي از ابريشم سياه را به همراه جامه كعبه مشرفه ويژه حجر اسماعيل ( عليه السلام ) ارسال نمود و چون پيش از اين هيچگاه بر حجر اسماعيل ( عليه السلام ) جامه اي را قرار نداده بودند و اين براي نخستين بار بود ، بنابراين جامه يادشده يك سال در درون كعبه قرار داده شد . سپس آن را خارج ساخته و در موسم حج سال 853 هجري بر روي قسمت بيروني حجر اسماعيل قرار دادند . در همان زمان جامه ديگري ويژه قسمت دروني حجر اسماعيل رسيد كه آن را نيز از داخـل حجر آويختنـد . اين جامه براي اوليـن و آخرين بار بر روي آن قـرار داده شد و پـس از آن ـ تاريخ نگاران ـ از ارسال جامه هاي ديگري بدين منظور ياد نكرده اند . ( 1 )
د ـ پرده دروازه منبر مكّي :
گفتني است علي رغم اين كه نصب آغازين پرده دروازه منبر مكي ، از دوران عباسي ـ همچنان كه پيش از اين بدان اشاره كرديم ـ بوده و به اثبات رسيده است ، ليكن اين جانب به هيچ گونه مطلبي ، حتّي به اشاره دست نيافتم كه به تهيه پرده ويژه دروازه منبر مكي در دوران كنوني ( اوايل قرن چهاردهم هجري ) پرداخته باشد . اما در شهادت نامه هاي شرعي تسليم جامه كعبه ، به وجود پرده دروازه منبر مكي ، ( 2 ) دست مي يابيم .
حال آيا از صورت شهادت نامه هاي شرعي يادشده برمي آيد كه پرده دروازه منبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يوسف احمد ، المحمل و الحج ، ج1 ، ص249 ؛ حسين بن عبدالله باسلامه ، تاريخ الكعبة المعظمة ، ص176 و 177
2 . نكـ : دو شهادت نامه شرعي سال هاي 1321 و 1322 هـ . ق .
134 |
مكي در دوران جديد پديد آمده است يا اين كه پرده يادشده هرسال به همراه جامه بيروني كعبه و به همراه جامه مقام ابراهيم خليل ( عليه السلام ) از دوران عباسي و يا از دوران مماليك يا دوران عثماني به اعتبار اين كه اين پرده خود جزئي پيوسته از جامه كعبه به شمار آمده و در معرض تأثير عوامل جوّي قرار داشته ، ارسال مي گرديده است ؟
گمان دارم كه پرده يادشده همواره به همراه جامه كعبه هرسال از مصر حداقل در دوران عثماني ارسال مي گرديده است .
گواه بر اين مطلب اوقاف سنگيني است كه از سوي « سلطان سليمان قانوني » بر جامه كعبه تعيين گرديده بود و آن افزون بر نياز جامه در يك سال بوده و اين مطلبي است كه سلطان يادشده در ضمن وقف نامه يادشده ، ذكر كرده است كه مازاد بر آن را صرف تهيه جامه هاي ديگري براي حجره نبوي شريف و منبر نبوي و محراب هاي گوناگون و پرده هايي براي قبور برخي از بزرگان صحابه ـ رضوان الله عليهم ـ قرار داده شود . بنابراين منطقي به نظر نمي رسد در جايي كه پرده هاي فراوان ديگري كه شايد آنچنان ضرورتي هم نداشته است بر روي ضريح برخي از بزرگان صحابه يادشده در وقف نامه سابق ذكر گردد و پرده دروازه منبر مكي را از آن استثنا نمايند . تهيه و آماده كردن آن و نيز ارسال سالانه آن از مصر به همراه جامه در دوران جديد ، خود مي تواند گواهي بر نظر اين جانب باشد . كه اين مطلب استمرار آن عادت از پيش به شمار آمده نه آنكه در عصر جديد پديد آمده باشد .
ارسال اين پرده از مصر ، همچنانكه در صورت شهادت نامه شرعي سال 1280 هجري آمده است ، متوقف گرديد . ما از زمان دقيق توقف ارسال آن ، آگاه نيستيم ليكن به نظر مي رسد موانعي دركار بوده است كه در پايان ، موجب توقف ارسال جامه مقام در سال 1359 هجري گرديد . همچنانكه در اين باره به هنگام سخن از جامه مقام از آن ياد كرديم .
هـ ـ كيسه جايگاه كليد كعبه
درباره اين كيسه ، اطلاعات دقيقي از پيش در دست نداريم ؛ زيرا به درستي
135 |
نمي دانيم از چه هنگام ساخته شده است ؟ و آيا هرسال ارسال مي گرديده يا خير ؟ با بررسي و ديدن نوشته هاي تاريخ نگاران در اين باره ، به هيچ گونه اشاره اي برخورد نكرديم . تنها ، روايتي را كه در آن از چگونگي سرقت كليد در كعبه معظمه ، در روزهاي پاياني ماه رمضان سال 976 هجري سخن به ميان آمده به دست آورديم . بر اساس روايت يادشده ، « شيخ عبدالواحد شيبي » طبق عادت همه ساله ، درِ كعبه مشرفه را براي ورود بانوان گشود . در اين هنگام كليد كعبه كه با پوششي از طلا آذين گرديده بود ، از اتاق نامبرده به سرقت رفت . غوغايي در درون حرم شريف به پا گرديد . درهاي مسجدالحرام را بسته و مردم را بازرسي نمودند . ليكن اين كار سودي نبخشيد تا اين كه « سنان پاشا » در يمن آگاه گرديد كه كليد نزد شخصي عجمي است . پس از دستگيري و اقرار وي ، خانه او را محاصره كردند و كليد كعبه به همراه اموال دزدي ديگري در آن جا يافت شد .
وي پس از گردن زدن دزد ، كليد را براي « شيخ عبدالواحد شيبي » بازفرستاد . ( 1 ) آيا اين حادثه مي تواند آغازي براي اهميت دادن به كليد كعبه به شمار آيد و از آن هنگام ، كيسه كليد كعبه ساخته شده باشد ؟ شايد چنين باشد .
با اين كه در نوشته هاي تاريخ نگاران پس از اين تاريخ ( 976 هـ . ) به مطلبي مبني بر ساخت كيسه كليد كعبه دست نيافتيم . ليكن اشاره نكردن آنان ، موجب نفي مطلق ساختن اين كيسه و ارسال آن در هر سال به همراه جامه كعبه معظمه نيست ؛ زيرا آن كيسه از ضميمه هاي جامه به شمار آمده و تاريخ نگاران ضرورتي بر ذكر آن به هنگام ارسال جامه نمي ديده اند . همچنان كه در عصر جديد ، شهادت نامه هاي شرعي تسليم جامه كعبه معظمه ، به وجود آن كيسه ، به عنوان ضميمه جامه شريفه در هر سال اشاره دارد . ( 2 )
در صورتي كه سخن « ابراهيم رفعت پاشا » را ، كه به عنوان فرمانده نيروهاي نظامي محمل حج مصري و سپس چندين سال به عنوان اميرالحاج مصر بوده و همه ساله جامه كعبه را همراهي مي كرده ، بدان بيفزاييم ـ نامبرده در كتاب خود درباره ساخته شدن اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم رفعـت ، مرآة الحـرمين ، ج1 ، ص299 و 300 ؛ حسين عبـدالله ، باسـلامه ، تاريخ الكعبـة المعظمه ص379 و 380
2 . نكـ : به شهادت نامه هاي شرعي تسليم جامه كعبه معظمه در سال هاي 1321 ، 1322 و 1380 هـ . ق .
136 |
كيسه از زماني بس دراز در پيش سخن گفته و اضافه مي كند :
« . . . از قديم رسم بر اين بوده كه به همراه جامه كعبه ، كيسه اي جهت كليد درِ كعبه ساخته مي شد و اين كيسه به همراه كليد درِ كعبه نزد بزرگ خاندان بني شيبه قرار مي گرفت . . . . » ( 1 )
بنابراين با گفته هاي پيش آشكار مي گردد كه كيسه كليد كعبه از دوران عثماني ساخته شده و به همراه جامه شريفه ، همه ساله ارسال مي گرديده است .
اين جانب در ضمن بازديدي كه از كارگاه جامه شريف در « خرنفش » واقع در قاهره به عمل آوردم . قطعه هاي جامه اي را كه دولت سعودي در سال 1381 هجري از دريافت آن خودداري نمود ، مشاهده كردم . اين مطلب درنتيجه بروز اختلافات سياسي بين مصر و دولت سعودي پيش آمد ـ كه در آينده به هنگام سخن از جامه در دوران جديد از آن سخن به ميان خواهيم آورد ـ همچنانكه در ميان قطعه هاي يادشده ، كيسه كليد كعبه معظمه را نيز ملاحظه نمودم .
در پايان سخن خود از جامه هاي يادشده كه از مصر به كعبه مشرفه ارسال مي گرديد و نيز پس از توضيح درباره پيدايش آنان ، ضروري دانستيم كه از ابعاد و ويژگي هاي آنها و نيز چگونگي تزيين جامه هاي يادشده به هنگام سخن از جامه كعبه در عصر جديد براي شما به تفصيل سخن بگوييم ، ان شاءالله .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم رفعت ، مرآة الحرمين ، ج1 ، ص300
137 |
( تصاوير از ميقات 28 )
مخطوط 1 و 2 و 3 و 4
138 |
مخطوط 1
139 |
مخطوط 2
140 |
پيدايش آذين و نوشته بر جامه كعبه
اول : پيدايش كردشيه و طراز ( كمربند ) و پرده درِ كعبه : ( 1 )
پيش از آنكه درباره پيدايش آذين و نوشته بر جامه شريف كعبه سخن بگوييم ، ضروري است ، نخست درباره پيدايش « كردشيه » و كمربند و پرده درِ كعبه سخن به ميان آوريم ؛ زيرا آذين و نوشته ، همواره به صورت عمومي بر تمامي قطعه هاي جامه كعبه شريفه قرار دارد .
جامات يا قطعه هاي طلايي و نوشته دار جامه كعبه شريفه :
پيشينه قطعه هاي طلايي و نوشته شده بر جامه كعبه ، به سال 810هجري مي رسد . فاسي پس از نقل اين مطلب ، از نقش و نگارها و رنگ قطعه هاي ياد شده و نيز از برخي سالها كه جامه عاري از آن قطعه ها بوده ، ياد كرده و از نوشته هاي نقش بسته بر زمينه آنها و نيز از نقاطي كه آن قطعه ها بر جامه كعبه قرار داشته ، سخن به ميان آورده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در متن كتاب ، تيتر اين بخش ، به صورت جامات و طراز و برقع آمده است . نويسنده كتاب خود مقصود از طراز را كمربندِ جامه كعبه ياد كرده و برقع را به عنوان پرده در كعبه عنوان نموده است . امّا جامات را نقش و نگارهاي ابريشمي با تارهاي طلا و نقره ياد كرده كه به شكل دايره بوده و در درون آنها نوشته هايي نقش بسته است .
هم اكنن اين شكل نوشته ها را در زبان عربي « كردشيه » مي نامند .
از اين پس ، در اين كتاب به هنگام سخن از جامات و طراز همواره كلمه كردشيه و كمردبند را به كار مي بريم . « مترجم »
141 |
تصوير ص25 از كتاب مصنع كسوه الكعبه ؟ ؟ ؟ ؟
142 |
وي مي گويد : در سال 810هجري قمري بر روي جامه سمت شرقي كعبه ، قطعه هاي ابريشمي نقش داري به رنگ سفيد به وجود آوردند كه در سالهاي 811 ، 812 ، 813 و 814 نيز چنين كردند ولي در سال 815 اين كار صورت نگرفت ؛ به طوري كه تمامي سمت شرقي ، تا سالهاي 816 ، 817 ، 818 ، همانند پيش به رنگ سياه بود ، ليكن از آن پس ، در سمت شرقي ، با قطعه هاي ابريشمي نقش دار سفيد رنگ در قسمت زيرين كمربند تا پايين جامه آن هم در هر قطعه آذين نمودند .
اين ماجرا در سال 819 رخ داد . در قطعه هاي ياد شده ، نوشته « لا اله الاّ الله ، محمّد رسول الله » به رنگ سفيد آذين شده بود . قطعه هاي پيشگفته كه به شكل دايره بود ، به سال 810 پديد آمد و همچنان تا پنج سال متوالي پس از سالهاي هفده و هجده همچنان به رنگ سفيد بودتا اينكه در سال 825 قطعه هاي نوشته شده به رنگ سفيد برداشته شده و قطعه هايي به رنگ سياه جايگزين آنها گرديد . » ( 1 )
« قلقشندي » نيز از پيدايش قطعه هاي نوشته شده ، در تاريخي كه فاسي از آن ياد كرد ، مطالبي آورده است : وي در كتابش ( صبح الأعشي ) مي نويسد :
« . . . سپس برخي از سمت هاي جامه ، طبق معمول از ابريشم سياه بود و برخي ديگر در ميان ابريشم سياه و در آن قطعه هاي نوشته شده به رنگ سفيد بود كه « لا اله الاّ الله ، محمّد رسول الله » بر آن نقش بسته بود . ازآن پس ، در سال 814 هـ . ق . سمتِ پيش روي جامه ، به وسيله تعدادي از قطعه هاي نوشته شده به رنگ بنفش آذين گرديد . . . » ( 2 )
از مطالب گفتني درباره طراز ( كمربند ) و پرده درِ كعبه ( برقع ) ، آگاهي دقيقي در دست نيست . همچنين هيچگونه آگاهي درباره زمان پيدايش و افزودن هر يك از آنها بر جامه كعبه معظمه ، وجود ندارد ، با آنكه برخي از تاريخ نگاران همانند فاسي ، قلقشندي و ابن جبير در ميان نوشته هاي خود ، اشاره اي به پيدايش كمربند در دوران خود و دورانهاي پيش از آن ، كرده اند . و نيز اشاره فاسي و قلقشندي به پيدايش پرده درِ كعبه در عصر خود ديده مي شود ، ليكن هيچيك از آنان نامي از نخستين شخص عمل كننده بدان ، و زمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فاسي : ، شفاء الغرام ، ج1 ، صص122 و 123
2 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4
143 |
پيدايش آن ها سخني به ميان نياورده اند .
كتاب هاي فراواني را مورد بررسي قرار دادم تا شايد بتوانم نخستين شخص اقدام كننده به آن را يافته و يا تاريخ آن را به دست آورم ، ليكن در اين زمينه موفقيتي كسب نكردم .
تاريخ نگاران آنگاه كه درباره جامه هاي كعبه در دوران جاهليّت و عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و نيز زمان خلفا و قدرت امويان و نيز عصر عباسي اوّل مطلب مي نگاشتند هيچگونه اشاره اي ، نزديك و يا دور به كمربند آن نكرده و يا سخني از پرده درِ كعبه به ميان نياورده اند و از اين رهگذر عبور كرده اند .
طراز ( كمربند ) جامه كعبه
اگر نوشته هاي تاريخ نگاران را ، كه در اين باره نگاشته اند ، بررسي كنيم ، به آگاهي هاي تقريباً گسترده اي دست مي يابيم . يكي از آنان فاسي است . وي در « عقد الفريد » به نقل از ابن عبد ربّه ( متوفّاي سال 349هـ . ق . ) جامه كعبه را توصيف نموده و از زمان قرار داده شدن آن بر كعبه نيز ياد كرده است . گفته او چنين است :
« . . . هنگامي كه حاجيان در روز نحر ( عيد قربان ) از احرام خارج شدند ، كعبه نيز از احرام خارج گرديد و در اين حال به وسيله جامه اي از ديباج ( 1 ) سرخ خراساني ، كه بر آن دايره هايي است مكتوب و درون آنها حمد پروردگار و ثنا و تكبير و تعظيم او نقش بسته است ، پوشانيده شد . اين جامه تا سال آينده همچنان بر روي كعبه قرار دارد و در آن هنگام ، دوباره به وسيله جامه توصيف شده ، تغيير مي يابد . » ( 2 )
از گفته ابن عبد ربّه چنين برداشت مي شود كه جامه دوران او ( عصر عبّاسي دوم ) از ديباج سرخ بوده كه دايره هايي از نوشته ها با عبارت هاي حمد و ثنا و تكبير و تعظيم باري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ديباج ؛ نوعي پارچه ابريشمي است .
2 . فاسي ، شفاء الغرام ، ج1 ، ص122
144 |
تعالي داشته است . آيا مي توان گفت كه منظور از دايره هاي نوشته شده همان كمربند بوده است ؟ ممكن است چنين باشد و شايد اين دايره ها به صورت كمربند كنوني نبوده ، ليكن در هر صورت نشان دهنده آن است كه در آن هنگام در برخي از قسمتهاي جامه ، نوشته هايي وجود داشته كه با گذشت زمان كم كم در اين زمينه پيشرفتها و خلاّقيّتهاي نويني به كار رفته و در پايان به صورت كمربند كنوني در آمده است .
گفتني است كه پس از اين دوران ، در ميان گفته هاي تاريخ نگاران ، به واژه « دايره ها » يا « حلقه ها » برخورد نمي كنيم و تنها پس از گذشت يكصد سال تقريباً از دوران ابن عبدربّه است كه اشاره ديگري به وجود كمربند بر روي جامه كعبه شده است . در اين اشاره ، تصريح به نام آن نگرديده است .
در فاصله ميان سالهاي 437 تا 444هـ . ق . ناصر خسرو جامه كعبه مشرّفه را از نزديك ديده و در سفرنامه خود آن را اينگونه توصيف كرده است :
« . . . امّا جامه به رنگ سپيد رگه دار ( مخطط ) بوده كه بر روي آن دو نوار به عرض يك ذراع قرار داشت . ارتفاع جامه ميان دو نوار ياد شده ده ذراع بوده به طوري كه قسمتهاي زبرين و زيرين دو نوار به همان انداه بودند . و بدين گونه ، كعبه آنچنان به نظر مي رسيد كه به سه قسمت تقسيم گرديده است لازم به تذكر است كه اندازه هاي ياد شده بر اساس تعيين تقريبي اينجانب به ده ذراع مي رسيد . » ( 1 )
بي شك اشاره ناصر خسرو به وجود اين دو نوار بر روي جامه ؛ يكي در نقطه ثلث جامه و ديگري در ارتفاع دو ثلث از آن گواه متقني است بر وجود دو كمربند بر جامه كعبه .
از آن پس ، همواره كلمه كمربند ( طراز ) را با صراحت به هنگام سخن از جامه ملاحظه مي كنيم ؛ همچنانكه يادآوري مي گردد ، در آن هنگام ؛ يعني در آغاز خلافت « ناصر عباسي » ، جامه كعبه از ديباج سبز تشكيل مي گرديد « وسپس در دوران او كعبه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمّد طاهر كردي ، التاريخ القويم ، لمكّة وبيت الله الكريم ، ج4 ، صص196 و 197
145 |
وسيله جامه اي سياه پوشانيده شد . . . كه در آن طرازي ( =كمربند ) از زرد قرار داشت ، گفتني است كه پيش از آن ، اين طراز به رنگ سپيد بود . »
هنگامي كه جامه بر اثر توفان شديدي كه به سال 644هـ . ق . رخ داد ، پاره شد . منصور بن منعه بغدادي ، بزرگِ حرم مكّي ، جامه اي از پنبه ، رنگ آميزي شده به سياه را بر كعبه آويخت و به وسيله كمربند قديمي كه بر روي جامه پيشين وجود داشت آن را آذين كرد . ( 1 )
گفتني است نخستين بار نوشته بر روي كمربند در دوران خلافت « الناصر لدين الله عباسي » صورت گرفت كه ابن جبير در سفرنامه خود ، به سال 579 هجري در اين باره چنين ياد مي كند :
« . . . هنگامي كه روز سه شنبه سيزدهم شهر مبارك ياد شده ( ذي الحجه ) فرا رسيد . شيبيان جامه سبز درخشنده اي را كه ديده ها بدان روشن مي گرديد ، بر كعبه قرار دادند . در بالاي جامه ياد شده نقش وسيعي به رنگ سرخ در سمت پيش روي كعبه و در برابر مقام كريم و در كنار درِ مكرّم بيت كه همانا صورت مبارك كعبه است قرار داشت . در زمينه نقش ياد شده پس از بسم الله آيه : { إنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاس } ( 2 ) نوشته شده بود .
در بخش هاي ديگر آن ، نام خليفه و دعا براي او ، ديده مي شد . در پيرامونِ نقش ياد شده ، دو طغراي سرخ با دايره هاي سفيد كوچك قرار داشت كه در آن با خط بسيار ظريفي ، آياتي چند از قرآن و همچنين نام خليفه به چشم مي خورد . . . » . ( 3 )
اين چنين در مي يابيم كه ابن جبير ضمن مطالبش از وجود كمربند « نقش وسيع به رنگ سرخ » ياد كرده كه پيرامون كعبه را از تمامي قسمتها دربرگرفته و درون آنها نوشته هايي قرار داشته است .
وي همچنين از ظهور نوشته هاي نوين بر جامه ياد كرده كه آن « دو طغراي سرخ با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فاسي ، شفاء الغرام ، . . . ، ج1 ، ص122
2 . آل عمران : 96
3 . ابن جبير ، الرحله ، دار مكتبة الهلال بيروت ، لبنان ، 1981 ، ص141
146 |
دايره هاي سفيد كوچك » است و نوشته هايي در متن دايره هاي ياد شده وجود داشته كه شامل آياتي از قرآن كريم و نام خليفه بوده است .
به نظر مي رسد كه اين نوشته ها همان آذين هاي زربفت بوده كه بعد از اين به نام قطعه هاي طلايي نوشته شده يا به « كردشيات » و يا « رنوك » معروف گرديده كه در آينده به هنگام سخن از جامه كعبه در دوران جديد و كنوني ، از آن ياد خواهيم كرد .
تاريخ نگاران در ادامه مطالب خود ، به مسأله طراز ( =كمربند ) در دورانهاي پس از ابن جبير نيز اشاراتي داشته اند .
فاسي و قلقشندي از چگونگي « كمربند » در دوران مماليك ، كه در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم هجري بوده ، مطالبي آورده ، و گفته اند : در اين دوران رنگهاي كمربند گوناگون و نوشته هاي روي آن متغيّر بوده است . نكته گفتني اين كه : فاسي خود درباره كمربند و آيات قرآني نوشته شده بر روي آن در سمت هاي چهارگانه كعبه مي نويسد :
« . . . جامه كعبه داراي كمربندي از ابريشم زرد بوده كه پيش از آن ، آنچنانكه ما آن را مشاهده كرديم ، اين كمربند به رنگ سپيد بود . نخستين بار يك يا دو سال ، پيش از سال هشتصد ، كمربند به رنگ زرد انتخاب گرديد .
بر روي كمربند جامه كعبه آياتي از قرآن كريم نقش بسته است ، در سمت شرقي آن ، اين آيات آمده است :
{ إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُديً لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللهِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ } ( 1 )
و در سمت غربي :
{ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ } ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران : 96 و 97
2 . بقره : 127 و 128
147 |
و در سمت يماني :
{ جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَاماً لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَوَاتِ وَمَا فِي الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ }
و در سمت شامي نام پادشاه مصر و فرمان او براي ساختن جامه را بافته اند .
طراز ( كمربند ) ياد شده ، در ناحيه ربع زبرين از خانه قرار دارد . » ( 1 )
اگر به آيات قرآنيِ نوشته شده بر روي كمربند دقت كنيم و آن را با آنچه كه در پيش نوشته مي شده و اكنون نيز در دوران حاضر نوشته مي شود به مقايسه بگذاريم ، روشن مي شود كه با تغييرات بسيار اندكي ، همان آيات نوشته مي شود ، همچنانكه در سمت شامي ، كه ويژه اهداي جامه بوده ، اكنون نيز در دوران حاضر به همان صورت انجام مي گيرد .
امّا قلقشندي ـ كه معاصر فاسي بوده ـ درباره كمربند تنها به بيان آيات نوشته شده در سمت شرقي ، كه درِ كعبه مشرفه در آن است ، بسنده كرده ، سپس به رنگهاي گوناگون كمربند پرداخته و آن را با رنگ جامه ، مورد بررسي قرار داده است . او تركيب اين رنگها با يكديگر را بسيار زيبا و دلنشين توصيف نموده ، مي گويد :
« آنچه كه هم اكنون در دوران ما تا پايان دولت ظاهريه برقوق ( 2 ) و آغاز دولت ناصريّه فرزندش « فرج » جريان دارد ، اين است كه :
« كعبه به وسيله جامه اي از ديباج سياه برجسته ، از بالا تا پايين پوشانيده شده كه در قسمت زبرين آن كمربندي از همان ابريشم به رنگ سپيد قرار دارد و بر روي آن آيه : { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً } نقش بسته است . سپس آيات ديگر . . و آنگاه در سال . . . و هشتصد در دولت ناصريه ، فرج بن برقوق ، كمربند ياد شده ، از رنگ سپيد به رنگ زرد تغيير يافت . پس نوشته ها در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فاسي ، شفاء الغرام . . . ، ج1 ، ص123
2 . ظاهر برقوق متوفاي سال ( 80هـ . ق . ) بوده است .
148 |
زمينه اي سياه با ابريشمي زرد مزيّن به طلا قرار گرفت . مخفي نماند كه اين روش زيباتر از پيش به نظر مي رسيد ؛ زيرا تركيب دو رنگ سياه و سپيد جلوه خاصّ ديگري را به خود گرفته بود . . . » . ( 1 )
بدين ترتيب ، روشن مي شود كه كمربندِ روي جامه ، از دوراني بس پيش ( دوران عباسي دوم ) پديد آمد و در دوران مماليك پيشرفت قابل ملاحظه اي كرد و سرانجام تقريباً شبيه كمربند كنوني در آمد .
پرده درِ كعبه ( برقع ) :
طول و عرض پرده درِ كعبه به اندازه فضاي درِ كعبه در طول و عرض بوده ، ليكن به اندازه بسيار اندكي اين پرده بلندتر و عريض تر گرفته شده تا اينكه به هنگام آويخته شدن كاملا آن را بپوشاند . هم اكنون از زمان پيدايش و نيز نخستين سازنده آن ، همچنانكه پيش از اين اشاره نموديم ، اطلاع دقيقي در دست نيست . با بررسي مطالب تاريخي در اين باره ، نتيجه مي گيريم كه نخستين پرده درِ كعبه به اوايل قرن نهم هجري مي رسد .
فاسي مي گويد : « . . . در اين سال ( 819هـ . ق . ) پرده گرانبهايي را براي درِ كعبه ساختند كه اين پرده از پرده هاي پيشين كه ديده بوديم ، بسيار زيباتر بود . . . » ( 2 )
قلقشندي پس از ذكر نوشته هاي زربفت و كمربند جامه كعبه در اوايل قرن نهم هجري ، مي گويد : « . . . بر درِ كعبه پرده اي است به اندازه در ، كه بر روي آن نوشته هايي به رنگ سفيد ديده مي شود . . . » كه اين در پايان دولت ظاهريّه « برقوق » و اوايل دولت ناصريّه فرزندش فرج بوده كه « ظاهريّه برقوق » متوفّاي سال 801هـ . ق . است . « . . . از آن پس پرده درِ كعبه از ابريشم سياه بافته شده كه زمينه آن به وسيله تارهاي نقره پوشيده از طلا مزيّن گرديده بود و اين كيفيّت آن را بسيار نفيس و گرانقدر ساخته بود . » ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، صص281 و 282
2 . فاسي : شفاء الغرام ، ج1 ، ص123
3 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص282
149 |
با آنكه اشاره فاسي و قلقشندي به ظهور پرده درِ كعبه ، در اوايل قرن نهم هجري بوده ، ليكن زمان پديد آمدن آن را پيش از آن دانسته اند و از تاريخ دقيق و به وجود آورنده آن سخني به ميان نمي آورند .
ضمن بررسي و مطالعه ، به مطلبي برخوردم كه در آن از چتر يا آفتاب گير ياد شده است . به اين ترتيب كه از دوران اموي سايبانهايي به شكل چتر ( 1 ) به كعبه اهدا مي شده است . در آن هنگام سايبانهاي ياد شده را در سمت پيش روي كعبه قرار مي دادند .
فاسي ضمن شرح از « آويزه هاي كعبه و هديه هاي آن به عنوان زينت » مي نويسد :
« . . . عبدالملك بن مروان دو سايبان به همراه كاسه بلورين ، بدان ارسال نمود . . . »
سپس ادامه مي دهد : « . . . مأمون نيز ياقوت گرانبهايي ارسال كرد كه همه ساله به هنگام موسم ؛ به وسيله زنجيري در پيش روي كعبه آويخته مي شد و نيز جعفر متوكّل ( علي الله عباسي ) سايباني از طلا را هديه كرد كه به وسيله دُرّ گران قيمت و ياقوت ارزشمند و زبرجد تزيين گرديده بود . اين سايبان به وسيله زنجيري همه سال در موسم حج در پيش روي كعبه آويزان مي شد . » ( 2 )
بنابراين ، خليفه اموي ، عبدالملك بن مروان ، نخستين فردي است كه سايباني را به كعبه مشرفه هديه كرد و پس از او ، ديگر خلفا از وي پيروي كردند . به نظر مي رسد كه فرستادن سايبان آنچنان ضروري به نظر نمي رسيده كه هر يك از خلفا آن را اهدا نمايند ؛ زيرا از آن سايبانها تنها در زمان كوتاهي ، آن هم در موسم حج استفاده مي كردند و پس از آن تا فرارسيدن موسم ديگر برداشته مي شده است . بنابراين برخي ، جواهرات گران سنگي را به كعبه اهدا مي كردند كه تعدادي از آنها را به عنوان زينت به روي سايبان قرار مي دادند .
مقريزي در جاي ديگر « جعفر المتوكّل علي الله عباسي » را نخستين شخص اهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين چترها به شكل ويژه اي ساخته مي شد و آنگاه به وسيله جواهرات گران سنگ و نفيس ، كه ارزش آنها غير قابل تعيين بود ، تزيين مي گرديد و سپس به سمت پيش روي كعبه ؛ يعني بر قسمت فوقاني در كعبه قرار داده مي شد و بدين صورت وضعيّت زيبا و دلنشي را در اين مكان به وجود مي آورد .
2 . فاسي ، شفاء الغرام ، ج1 ، ص116 ؛ نكـ : ابن ظهيره ، جامع اللطيف ، صص111 و 112
150 |
كننده سايبان به كعبه شناسانده چنين مي گويد :
« اوّلين فردي كه سايبان به كعبه هديه كرد ، جعفر المتوكّل علي الله عباسي بود كه آن را با زنجيري كه وي فرستاده بود به همراه ياقوت اهدايي از سوي مأمون ، همه ساله در پيش روي كعبه آويزان مي كردند . به طوري كه پس از آن ، اين عمل به صورت سنّتي در آمد و در هر سال ، به هنگام موسم ، آويز مي گرديد . در آن دوران ، همه ساله در فصل موسم ، زنجيري نيز ارسال مي گرديد . ارزش آن زنجير به همراه سايبان آذين شده به درّ و ياقوت و جواهرات گران قيمت ، غير قابل تعيين بود . اين اهدايي ها به همراه اميري از عراق فرستاده مي شد كه به پرده داران كعبه تسليم مي گرديد و به نظر آنان مي رسيد ، آنگاه در روز ششم ذي حجّه ، در پيش روي كعبه آويخته مي شد و در روز ترويه جمع مي گرديد . » ( 1 )
مقريزي همچنين به سايبان ارسالي از سوي خليفه فاطمي ، « المعز لدين الله » اشاره كرده كه در روز عرفه سال 362 هجري بدان نصب گرديد ، وي مطالب گسترده اي نيز از مساحت و پارچه بافته شده آن و همچنين از جواهرات و سنگهاي ارزشمند تزيين شده بر روي آن آورده و حتّي از نوشته هاي روي آن نيز ياد كرده است .
مقريزي آنگاه ديدگاه مردم در روز نحر ( عيد قربان ) و زبان ستايش آنان را توصيف نموده ، مي گويد :
« در روز عرفه « معز » سايباني را كه براي كعبه آماده كرده بود ، در ايوان كاخ خويش به نمايش گزارد . اين سايبان داراي وسعتي به اندازه دوازده وجب در دوازده وجب داشت و زمينه آن از ديباج سرخ و پيرامونش به دوازده هلال طلا مزيّن بود در ميان هر هلال ، ترنجي از طلاي مشبّك و در دل هر ترنج ، پنجاه درّ بزرگ همانند تخم كبوتر ديده مي شد . در آن همچنين ياقوت سرخ و زرد و بنفش به چشم مي خورد . در اطراف سايبان ياد شده ، آيات حج به وسيله زمرّد سبز تزيين گرديده بود كه در ميان نوشته ها ، درّهاي بزرگي كه تا آن هنگام همانند نداشت ، چشم ها را خيره مي كرد . سايبان ياد شده را با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مقريزي ، تقي الدين احمد بن علي ، اتعاظ الحنفا بأخبار الأئمّة الفاطميين الخلفا ، تحقيق و تعليق دكتر جمال الدين الشيال ، دار الفكر العربي ، القاهره ، 1367هـ . /1948م . صص193 و 194
151 |
مشك خوشبو ساخته بودند . تعدادي از خدمتكاران به علّت سنگيني ، آن را كشيده و نصب نمودند . . . معز بامدادان براي نماز عيد قربان به جايگاه خويش حركت و آنچه كه در نماز عيد ؛ از قرائت و تكبير و ركوع و سجود طولاني بود ، انجام داد و سپس خطبه خواند ، آنگاه با همراهان خويش حركت نموده ، در كاخ خويش فرود آمد . در اين هنگام بود كه بارعام داد و مردم گروه گروه براي ديدن سايبان نصب شده ، بدان وارد شدند . در آن روز از تمامي مردم ـ از شاميان وعراقيان ـ كسي باقي نماند كه سايبان را از نزديك نبيند ! و اين در حالي بود كه تمامي مردم عراق و شام و ديگر حاجيان اذعان داشتند كه تا آن زمان همانند آن سايبان را نديده بودند . . . ! » ( 1 )
حال آيا مي توان گفت كه آن سايبانها ، همان پرده درِ كعبه بوده اند ؟ و يا آيا ممكن است بگوييم كه آن سايبانها كه بر پيش روي كعبه قرار داده مي شده ، زمينه فكري نويني را براي متخصصان ايجاد كرد كه پرده اي را براي درِ كعبه به وجود آورند ؟ خداوند سبحان به حقايق آگاهتر است . در هر حال ، پرده درِ كعبه همه ساله بافته مي شد و به همراه جامه كعبه ارسال مي گرديد و با گذشت زمان ، تغييراتي در چگونگي تزيين آن صورت مي گرفت به طوري كه در بافت آن از تارهاي نقره اي زر اندود و نيز نوشته هايي از آيات قرآني و جز اينها به كار مي رفت تا اينكه به صورت كنوني درآمد .
در بخش جداگانه اي به هنگام سخن از چگونگي ساخت آن در مصر عصر جديد و در دولت سعودي كنوني به تفصيل سخن خواهيم گفت .
دوّم ـ پيدايش گلدوزيهاي طلا و نقره بر جامه كعبه
پيشينه تزيين قسمتهاي مختلف جامه از قطعه هاي نوشته شده و كمربند و پرده درِ كعبه و آذين آنها به تارهاي نقره اي پوشيده شده از طلا ، بر اساس آنچه كه تاريخ نگاران در ضمن شرح از قطعه هاي نوشته شده آورده اند ، به اوايل قرن نهم هجري مي رسد كه با ابريشم سفيد و گاه به وسيله ابريشم سياه بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان مصدر ، صص193 و 194
152 |
از آن پس ، اين نقش ونگارها جاي خود را به نقش هاي ديگري داد كه موسوم به « كردشيات » يا « رنوك » بود . گفتني است كه ذكري از قطعه هاي نوشته شده به صورت اوليه ، كه بر روي جامه بروني كعبه قرار داشت ، به ميان نيامده است .
امّا نسبت به جامه دروني كعبه ، فاسي اشاره كرده است كه سلطان « ناصر حسن » برادر سلطان « ملك صالح اسماعيل » فرزند « ملك ناصر محمّد بن قلاوون » جامه اي را در سال 761هـ . ق . ساخت كه بر آن قطعه هاي نوشته شده با تارهاي طلا آذين گرديده بود .
فاسي در اين باره مي نويسد :
« . . و آن از ابريشم سياه بود كه بر آن قطعه هاي نوشته شده به وسيله تارهاي طلا ديده مي شد . اين غير از قسمتي از سقف ميان دو ستونِ مقابل درِ كعبه بود . اين قسمت از ابريشم سرخ بود كه در وسط آن قطعه اي بزرگ آذين شده به گلدوزيهاي طلا قرار داشت . سلطان حسن اين جامه را در سال هفتصد و شصت و يك ( از هجرت ) ارسال كرده است . » ( 1 )
به نظر مي رسد اهتمام به آذين قطعه هاي نوشته شده از جامه دروني كعبه مشرّفه به وسيله گلدوزيهاي طلايين و ترك آذين قطعه هاي نوشته شده بر روي جامه بيروني ، بدان جهت است كه جامه دروني هر سال ارسال نمي گرديد . بلكه به فاصله زماني دور از هم فرستاده مي شد . بنابراين ، زمان لازم براي آذين آن وجود داشت ، به عكس جامه بيروني كه همه ساله تهيه و ارسال مي شد و با توجّه به امكانات فنّي و مالي آن زمان ، يك سال ، زمان چنداني براي آذين قطعه هاي نوشته شده به طلا نبود .
امّا درباره كمربند ، بايد گفت ، با آنكه پيشينه بافت آن بر روي جامه ، به زماني بسيار دور ( دوران عباسي دوم ) بازمي گردد ، ليكن تاريخ نگاران از چنين آذيني مطلب ننوشته اند و تا پيش از قرن نهم هجري ، از جامه بدون گلدوزيهاي نقره با پوشش طلا ياد كرده اند و گفته اند كه همواره نوشته هاي آن به وسيله ابريشم سفيد سپس از ابريشم زرد بوده تا اينكه در دوران سلطان فرج بن برقوق در اوايل قرن نهم هجري كمربند به وسيله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فاسي ، شفاء الغرام ، ج1 ، ص124
153 |
نوشته هاي طلا آذين گرديد .
قلقشندي مي گويد : « . . . سپس در سال . . . و هشتصد در دولت ناصريّه فرج بن برقوق ، رنگ كمربند از سپيد به زرد تغيير داده شد ، به طوري كه از آن پس ، نوشته ها بر روي زمينه سياه با ابريشم زرد و با گلدوزيهاي طلايين آذين گرديد . مخفي نماند كه از اوّلي نفيس تر و از دوّمي جذاب تر مي نمود . . . » ( 1 )
برخي از محقّقان در اين باره ـ به نقل از نوشته « افادة الأنام بذكر أخبار بلد الله الحرام » به قلم شيخ عبدالله بن محمّد غازي ـ آورده اند : كه نخستين شخصي كه كمربند را با طلا آذين كرد ، سلطان عثماني سليم بن سليمان بود . پيش از آن ، كمربند از ابريشم زرد بود . ( 2 )
بدين ترتيب ، هنر آرايش و آذين بندي كمربند به وسيله گلدوزيهاي نقره ايِ پوشيده از طلا ، همچنان پيشرفت كرد ، به ويژه آنگاه كه وقف گسترده اي از سوي سلطان سليمان قانوني براي ساخت جامه كعبه مشرّفه قرار داده شد ، امكانات مادّي بيشتري را براي اين منظور مهيّا ساخت . همچنانكه پيش از اين ياد آورديم سلطان سليمان هفت دهكده مصري ، اضافه بر سه دهكده اي كه از سوي سلطان دوران مماليك ، صالح اسماعيل فرزند سلطان ناصر محمّد بن قلاوون بدين منظور قرار داده بود ، وقف كرد .
همچنين گفتني است : با گذشت دورانهاي مختلف ، هنر آرايش نيز رشد كرد تا آنجا كه كمربند كعبه ، خود آيت و نشاني از زيبايي و جمال گرديد . در بخشهاي آينده ، درباره جامه مصري و جامه سعودي سخن خواهيم گفت .
امّا پرده درِ كعبه ـ كه پيدايش آن اوايل قرن نهم هجري بوده ، در آغاز به وسيله ابريشم سفيد و سپس به وسيله گلدوزي با تارهاي نقره اي پوشيده از طلا آذين شده بود . قلقشندي مي گويد :
« . . . بر روي در ، پرده اي است به اندازه همان در كه بر آن نوشته هايي به رنگ سپيد وجود دارد . از آن پس پرده درِ خانه از ابريشم سياهي تشكيل مي گرديد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص282
2 . حسين عبدالله باسلامه ، تاريخ الكعبة المعظمه ، صص283 و 284
154 |
كه بر روي آن گلدوزي هاي نقره اي پوشيده از طلا ديده مي شد و اين وضعيت بر زيبايي و ارزش آن مي افزود . » ( 1 )
آنگاه كه عثمانيان به مصر و شام و حجاز سلطه يافتند ، سلطان سليم اوّل كوشش ويژه اي نسبت به جامه كعبه و پرده درِ آن كرد ؛ به طوري كه ابن اياس در اين باره اينگونه نوشته است :
« . . . كوشش ويژه اي را ( سلطان سليم ) بر خلاف عادت نسبت به جامه كعبه از خودنشان داده ، تا آنجا كه آذين پرده درِ كعبه را به درجه اي والا رسانيد . . . » ( 2 )
اهتمام و كوشش نسبت به آذين پرده درِ كعبه در دوران عثماني ، به ويژه پس از به وجود آمدن امكانات فنّي و مالي براي آن ، همچنان ادامه يافت و هنگامي كه دولت سعوديِ نخستين ، برپاگرديد و سلفي ها بساط قدرت خويش را بر حجاز گستردند ، آنان پس از خودداري مصر از ارسال جامه به سوي كعبه مشرّفه ، خود بدان اهتمام ورزيده ، چهار چوب و پرده درِ كعبه را به وسيله طلا نقره آذين كردند .
سعود بزرگ در سال 1221 هجري جامه داري « از ابريشم سرخ بر كعبه نهاد و سپس در سالهاي پس از آن ، كعبه را با ديباجي سياه پوشانيد و بر آن حاشيه و ازاره اي از حرير سرخِ گلدوزي شده ، به وسيله طلا و نقره نصب كرد . بر دَرِ كعبه نيز پرده اي سرخ آذين شده به طلا و نقره آويخت » . ( 3 ) و چون دولت عثماني مجدّداً حجاز را ضميمه خاك خود كرد ، دولت مصر از آن پس همچنان جامه بروني كعبه را همانند گذشته مي فرستاد .
آنان همچنان به آذين بافته هاي نقره اي پوشيده از طلاي آن اهتمام به خرج مي دادند تا اينكه به درجه اي والا از زيبايي و هنر رسيد .
بنابراين ، آشكار مي شود كه قسمتهاي گوناگون جامه شريفه ، زاييده عصر كنوني نبوده بلكه پيدايش و ظهور آنها به دورانهاي گذشته و قرون پيشين باز مي گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قلقشندي ، صبح الاعشي ، ج4 ، ص282
2 . ابن اياس ، بدائع الزهور ، ج5 ، ص205
3 . ازرقي ، اخبار مكّه ، ج1 ، ص258
155 |
همچنانكه هنر آذين بندي و قرار دادن گلدوزيهاي نقره و طلا بر اجزاي جامه نيز ريشه در دوران هاي گذشته دارد و با گذشت زمان ترقّي و رشد نموده و به وضعيت كنوني رسيده است .
سوّم : پيدايش نوشته در جامه كعبه شريفه :
همانطور كه پيش از اين گفتيم ، نخستين كسي كه كعبه مشرّفه را جامه پوشانيد طبق نظريّه مشهور ـ تُبّع پادشاه حِمير بوده است كه از آن پس ، مردم ـ چه در دوران جاهليّت و چه در دوران اسلام ـ نيز از او پيروي كردند . آنها جامه هاي گوناگوني را ؛ مانند حصير و قطعه هاي چرم و چادر و جُل هاي مختلف از پارچه هاي حبري و قباطي و خز و ديباج . . . و جز اينها و آنچه كه در قدرت و امكانشان در آن زمان بود بر آن قرار مي دادند . ساختن جامه از دورانهاي گذشته تا كنون ، همچنان رو به پيشرفت و ترّقي گذارده و بر اساس شهر سازنده و تمدّن آن ، تغيير مي كرد تا اينكه هم اكنون در دوران كنوني ما به بالاترين درجه از زيبايي و متانت و خلاقيّت رسيده است .
جامه شريف در آغاز پيدايش خود ، به جهت آشنا نبودن مردم با خط و نوشتن ، خالي از هر گونه نوشته و نقشي بود . اين وضع تا نيمه هاي قرن دوّم هجري ( يعني تا دوران عبّاسي ) ادامه يافت از آن هنگام نام دستور دهندگان به ساخت جامه و تاريخ بافته شدن آن و احياناً نام مكاني كه در آن ساخته شده ، بر آن نوشته مي شد .
مقريزي به نقل از فاكهي در اخبار مكّه اين چنين ياد مي كند :
« جامه اي از قباطي را بر آن مشاهده كردم كه بر روي آن نوشته بود :
« ممّا أمر به عبدالله المهدي محمّد اميرالمؤمنين أصلحه الله محمّد بن سليمان أن يصنع من طراز تنيس كسوة الكعبة علي يد الخطاب بن مسلمة عامله سنة تسع و خمسين و مائة » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طبق فرماني كه از سوي عبدالله المهدي محمّد خليفه مسلمانان به محمّد بن سليمان داده شد ، جامه اي به سبك « تنيس » به دست كارگزار خود خطاب بن مسلمه در سال يكصد و پنجاه و نُه براي كعبه ساخته شد . »
156 |
و نيز گفته است : « بر روي جامه اي از جامه هاي المهدي ، اين نوشته را ديدم :
« بسم الله بركة من الله لعبد الله المهدي محمّد اميرالمؤمنين ـ أطال الله بقاءه ، ممّا أمر به اسماعيل بن ابراهيم أن يصنع من طراز تنيس علي يد الحكم بن عبيد سنة اثنين و ستّين و مائة » ( 1 )
همچنين گفته است : « بر روي جامه اي كه از سوي هارون الرشيد از مصر ارسال شده و از قباطي ، بود اين نوشته را مشاهده كردم :
« بسم الله بركة من الله للخليفة الرشيد عبدالله هارون اميرالمؤمنين أكرمه الله . ممّا أمر به الفضل بن الربيع أن يعمل من طراز تونة ( 2 ) سنة تسعين ومائة » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به نام خدا و بركت از خدا براي بنده اش مهدي امير المؤمنين كه خداوند عمرش را دراز گرداند ! فرمان داد به اسماعيل بن ابراهيم كه جامه اي به سبك « تنيس » بافته شود كه اين جامه به سال يكصد و شصت و دو ، به دست حكم بن عبيد ساخته شد .
2 . تونه ؛ دهكده اي بوده در اطراف تنيس در مصر كه گاه جامه كعبه مشرّفه در آن ساخته مي شد .