بخش 8

   موقعیت جغرافیایی مدینه       مدینه و نام هایش       حرمت و فضیلت مدینه و مردم آن       حرمِ مدینه و حدود آن    فصل دوم: مسجد النبی       درآمد       حدود مسجد النبی       محراب پیامبر    محل های نماز پیامبر    ستون های تاریخی مسجد النبی       منبر و روضه       گلدسته های مسجد النبی       حجره پیامبر    گنبد و ضریح حرم پیامبر فصل سوم: توسعه های مسجد النبی تا دوره اخیر       توسعه و نوسازی عمر بن خطاب       توسعه و نوسازی عثمان بن عفان   


231


طولاني و گرم است و گهگاه بادهاي سوزان ميوزد و زمستان هاي كوتاه با برخي روزهاي باراني است، هر چند در آغاز و اواخر فصل بهار نيز مي توان از باران، گرچه اندك، سراغ يافت. بنابر احاديث اهل سنت، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خود اين شهر را به كم باران بودن وصف كرده است.

احمد و همچنين طبراني در معجم الأوسط از طريق رجال صحيح، از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) شنيدم كه مي فرمود : اين سرزمين كم باران است. همچنين در حديثي ديگر كه تا حدي ضعف دارد، آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: هر كس گلّه گوسفندي دارد آن را از مدينه به جاي ديگر برد كه مدينه در زمين خدا از هرجاي ديگر كم بارش تر است ـ اين حديث را طبراني در معجم الكبير نقل كرده است.

ميانگين دماي تقريبي مدينه در ماه هاي سال، از اين قرار است:

 

   ژانويه 016   مه 032   سپتامبر 035

   فوريه 021   ژوئن 035   اكتبر 028

   مارس 025   ژولاي 035    نوامبر 022

   آوريل 027   آگوست 037   دسامبر 019

 

پوشيده نماندكه چون مراسم ديني بر پايه تقويم قمري انجام مي گيرد و اين تقويم داراي فصل هاي ثابت نيست، ممكن است در ماه هاي مختلف سال و در شرايط مختلف تابستان و زمستان زائران براي زيارت به مدينه بروند و با وضعيت هاي متفاوت آب و هوا روبرو شوند.

مدينه و نام هايش

مدينه را همين افتخار بس كه سراي ايمان و جايگاه هدايت و منزلگاه نزول قرآن و نخستين پايتخت اسلام بوده است و مسجد النبي و مدفن آن پيامبر گرامي را در خود جاي داده است. خداوند از ميان همه شهرها و آبادي ها اين شهر را برگزيد تا پايگاه گسترش آيين محمدي و كانون برپايي دين باشد و پيام وحي از آن به همه جهان رسد.



232


عظمت و جايگاه مدينه آن را از نام هايي چند برخوردار ساخته و هر يك از اين نام ها خود به جلوه اي از جلوه هاي آن اشاره مي كند و سويي از تابش عظمت اين شهر را  مي نماياند.

نام هاي مدينه رادرمنابع تاريخي تابيش ازنود هم آورده اند. نگارنده دراين جا درصدد يادآوري همه آن نام ها نيست و به ذكر چند نمونه از مشهورترين نام ها بسنده مي كند:

1 ـ مشهورترين نام آن مدينه است; يعني هرگاه در متون اسلامي و به تبع آن در ديگر متون، از مدينه نام برند و هيچ قيد و توضيحي نياورند، مقصود از آن همين مدينة النبي است. مدينه بدين نام، هم در قرآن و هم در سنت ياد شده است و معمولا در كنار اين نام واژه منوره را هم مي افزايند; چرا كه اين شهر از خدا و رسولش فروغ جاويدان يافته و اين روشني را در هميشه تاريخ به جهان تابانده است. حسان بن ثابت از مسجد مدينه با نام المعهد المنير ياد كرده است.

2 ـ طابه يكي ديگر از نام هاي آن است; در حديثي كه بخاري از سهل بن سعد، از ابوحميد نقل كرده، آمده است كه وي گويد: با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از تبوك باز مي گشتيم و چون به نزديك مدينه رسيديم، حضرت فرمود: اين طابه است.

3 ـ طيبه نام ديگر مدينه است; چرا كه شهري پاك و پيراسته است، رسول پاك و طيب را در خود ميهمان كرد، و پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز آن را بدين نام خواند; در حديثي آمده است كه مردم، مدينه را يثرب مي ناميدند اما پيامبر خدا آن را طيبه ناميد.

4 ـ دار نامي ديگر براي مدينه است كه خداوند در قرآن كريم از آن بدين عنوان ياد كرده و فرموده است: } وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالاِْيمَانَ...{(1)

5 ـ حبيبه هم نام مدينه است; چرا كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) آن را دوست داشت و به پيروي از او مسلمانان نيز آن را دوست دارند.

6 ـ حرم رسول الله نامي ديگر است كه بر مدينه نهاده اند. طبراني از طريق رجالي موثق، اين حديث نبوي را نقل كرده است كه فرمود: حرم ابراهيم مكه، و حرم من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حشر : 9



233


مدينه  است.

7 ـ مدينه همچنين دار الهجره است; زيرا كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) و صحابه او بدين شهر هجرت كردند.

8 ـ فتح هم نام مدينه است; چه، همه سرزمين ها از اين شهر فتح شد.

9 ـ مدينه را خانه ايمان نيز خوانده اند; كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به روايت مسلم و بخاري فرمود: آن سان كه مار به سوراخ خويش برگردد، ايمان در مدينه خانه گزيند.

10 ـ مدينه محفوظه است; چرا كه خدايش از طاعون و از دجال نگه داشته است.

حرمت و فضيلت مدينه و مردم آن

فضيلت و حرمت يك مكان، يا از خود آن و به جمال و كمال ذاتي آن است، يا به چيزهايي است كه آن را در ميان مي گيرد و يا با آن همجوار مي شود و يا به چيزهايي است كه درباره اش گفته اند.

اما مدينه همه اينها را داراست و در فضيلت آن همين بس كه صدها حديث از زبان پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله)، آن امين وحي و آن راستگوي راست كردار، نقل شده كه همه گوياي فضايل و مناقب اين شهر هستند.

مدينه حرم امن الهي است، شهر صدق و راستي است، خداوند آن را حرم قرار داده است. خداي بركت را در آن جاي داده است. فرشتگان الهي آن را پاسبانند. هجرتگاه و مضجع پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) آن جاست. آخرين مسجد پيامبر الهي در اين شهر واقع است. مسجدي كه خداوند جايش را به رسول خويش نماياند و آن پيامبر بزرگ برايش دعا كرد و بدين سان مدينه كعبه دل ها شد.

در مدينه جانوران در امان هستند و شكار كردن و راندن آنها حرام است. در مدينه گياهان در امانند و بريدن درخت و كندن گياه و بوته حرام است. مردم را از برگرفتن سلاح و پيكار در اين شهر نهي فرموده اند. خداوند آن را در برابر ورود دجال پاس داشته است و پاس بدارد. شيطان از اين كه در اين شهر پرستش شود نوميد است. نامسلمانان حق در اختيار گرفتن اين شهر را ندارند و هر كه در اين شهر كجروي كند و فتنه ورزد و از دين



234


برگردد كيفري سخت يابد.

مدينه شهري است كه مردمش به ميهماني چون پيامبر(صلي الله عليه وآله) افتخار يافته اند. كوه و دشت آن به قدم هاي آن پيامبر(صلي الله عليه وآله) فخر ورزيده و از شادي برخود لرزيده است و نخل هايش در استقبال آن عزيز رقصِ شادي كرده اند.

در اين شهر پاداش نماز دو چندان است و مسجد اين شهر از آن مسجدهاست كه بار بستن به آهنگ زيارتشان رواست.

خرماي مدينه و خاك اين سرزمين شفاست. در اين سرزمين يادگارهايي از بهشت است و مردمانش همسايگان پيامبر خدايند.

هر كه در اين شهر بميرد بر ايمان مرده است، و آن روز كه مردمان به رستاخيز برخيزند مردمان اين شهر نخستين برانگيخته شدگان پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) باشند و از شفاعت او بهره برند.

اگر همه شهرها به شمشير گشوده شده، شهر مدينه گشوده قرآن است.

ستايش مدينه را كرانه نيست; چرا كه ستايش به اندازه دلدادگي است و دلدادگي مسلمانان به مدينه بي پايان است.

آنچه در اين سطور گذشت، نه سخن سرايي و قلمفرسايي، بلكه يادآوري پاره اي از حقايقي است كه در متون ديني و در احاديث اسلامي آمده است و اينك براي تبرّك نمونه هايي از آن احاديث را يادآور مي شويم :

* بخاري از عايشه روايت كرده است كه گفت: رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: خداوندا ! آن سان كه مكه را دوست داشتيم، بلكه بيشتر از آن مدينه را محبوبمان بدار خداوندا ! كيل ها و پيمانه هاي ما را بركت ده و آنها را برايمان پر و بي عيب بدار ! .

* در صحيح بخاري و صحيح مسلم از ابوهريره نقل شده است كه گويد: رسول  خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: آن سان كه مار به سوراخ خود باز گردد ايمان در مدينه خانه كند.

* از ابوهريره همچنين به روايت بخاري نقل شده است كه گفت: پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: فرمان يافته ام به آباديي بروم كه ديگر آبادي ها را فرو مي خورد. مردم، آن را يثرب گويند. اما آن مدينه است كه مردمان ]ناپاك[ را از خود دور كند، آن گونه كه دم آهنگر



235


ناخالصي هاي آهن را.

* بخاري و نيز مسلم از ابوهريره نقل كرده اند كه گفت: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: فرشتگان بر دروازه هاي مدينه نگاهبانند و نه طاعون بدين شهر درآيد و نه دجال.

* در بخاري و ديگر منابع آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ضمن حديثي بلند فرمود: اگر مي دانستند، مدينه برايشان بهتر بود.

* در صحيح مسلم، از عامر بن سعد، از پدرش نقل شده كه گفته است: رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: من در ميان دو دشت مدينه اين را حرام مي دانم كه شاخه اي يا بوته اي بريده و يا حيواني شكار شود. در همين حديث است كه فرمود: اگر مي دانستند، مدينه بر ايشان بهتر بود. هيچ كس اين شهر را، از روي بي ميلي به آن، وانگذارد مگر آن كه خداوند كساني بهتر از او را در اين شهر جايگزين كند، و هيچ كس در اين شهر و در برابر سختي ها و دشواري هاي آن مقاومت نكند مگر آن كه خود در روز قيامت او را شفيع يا شاهد باشم. در روايت ديگري در دنباله همين حديث چنين آمده است: ... و هيچ كس قصد سوئي نسبت به مردم مدينه نكند مگر آن كه خداوند او را در آتش بگدازد، آن گونه كه سرب در آتش يا نمك در آب ذوب شود.

* در روايت ديگري از عايشه است كه ... و هيچ كس با مردم مدينه نيرنگ و پيكار نكند مگر آن كه از ميان رود، چونان كه نمك در آب از ميان رود.

* در حديث ديگري كه بخاري و مسلم روايت كرده اند آمده است: مدينه، از عائر تا ثور، حرم است; هر كه در آن فتنه اي (قتلي) كند يا فتنه گري (قاتلي) را پناه دهد، لعنت خداوند و فرشتگان و مردم، همه، بر او باشد و هيچ كفاره و جايگزيني (واجب يا مستحب) از او پذيرفته نشود.

ابوهريره مي گفت: اگر آهويي در مدينه به چرا بينم آن را نمي رمانم; چرا كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرموده است: ميان دو دشت سوخته مدينه، حرم است.

 

حرمِ مدينه و حدود آن

نگارنده در اين جا، در صدد وارسي همه جانبه حدود حرم مدينه نيست و تنها قصد



236


دارد تصويري نزديك تر به حقيقت از حرم مدينه، به همان اندازه كه براي ساكنان مدينه و  يا زائران ضرورت دارد به دست دهد.

مدينه از منظر فقهي داراي دو حرم است و حرمتِ يكي از آنها از ديگري بيشتر است. اين دو حرم عبارتند از:

* حرم مركزي كه آن را حرم الصيد گويند و سكونت در آن فضيلت دارد. بركت آن فراوان است و فتنه و بدعت آوري در آن، به موجب احاديث، كيفري دو چندان دارد.

** حرم پيراموني، كه بيشتر به هدف حفاظت از منافع اقتصادي مدينه و چراگاه هاي آن مقرر شده و آن را حرم الشجر يا قرقگاه مدينه گويند.

ساده ترين ترسيم از حدود حرم شجر يا قرقگاه مدينه آن است كه دايره اي به مركزيت مناطق مركزي مدينه و به قطر 44 تا 50 كيلومتر رسم كنيم كه از شرق عاقول آغاز مي شود و به منطقه شمال فرودگاه، سپس نعمتي و منطقه خليل ادامه مي يابد و سپس در سمت جنوب غربي در موازات مفرحات و پس از آن نقيع پيش مي رود و ديگر بار از پشت كوه عير با فاصله ده كيلومتر برمي گردد و به نقطه آغازين; يعني شرق عاقول مي رسد.

مبناي اين تحديد حديثي نبوي است كه در سنن ابي داوود از عدي بن زيد نقل شده و مي گويد: قرق رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در چهار سوي مدينه يك بريد در يك بريد است و در اين منطقه نه برگ درختي كنده و نه شاخه اي از درخت جدا شود، مگر بدان اندازه كه براي راندن شتران لازم آيد.

هر بريد كه در اين حديث آمده معادل 12 ميل ـ به ميل قديم ـ و هر ميل مساوي با 1848 متر است. بريد همچنين معادل چهار فرسخ ـ و هر فرسخ معادل سه ميل ـ است و بدين ترتيب طول هر بريد به متر امروزين 22176 متر مي شود كه تقريباً نصف همان قطري است كه ما يادآور شديم، هر چند اين ارقام و اعداد از محاسبه هايي نتيجه مي شود كه باتوجه به دقيق نبودن معيارهاي قديم نه خيلي دقيق هستند ونه خيلي دور ازواقعيت.

البته اين حرم الشجر يا قرق مدينه چندان براي مردم مورد ابتلا و اعتنا نيست; چرا كه بيرون از دايره منافع اقتصادي و اجتماعي خصوصيِ آنان واقع مي شود. از همين روي،



237


امروزه اگر كسي درباره حرم مدينه بپرسد بيشتر خواهان دانستن حرم مركزي يا حرم الصيد است.

تحديد حرم الصيد يا همان حرم مركزي مدينه، مبتني به روايتي نبوي است كه در صحيح مسلم نقل شده است. بنابراين روايت، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: من ميان دو دشت مدينه را حرم قرار مي دهم ـ و مقصود از اين دو دشت، كه در گذشته ها حرّة واقم و حرّة وبره نام داشته اند و امروزه حرّه شرقي و حرّه غربي ناميده مي شوند، روشن است و آنچه در اين ميان در آن اختلاف نظرهايي وجود دارد اين مسأله است كه چه اندازه از اين دو دشت در داخل يا خارج حرم قرار مي گيرد. مي توان گفت: آنچه محققان بر آن اتفاق دارند اين است كه كلّ حرّه غربي يا دشت سوخته غربي در داخل حرم واقع مي شود و بخش عمده اي از دشت شرقي هم، تا منطقه پس از ديار بني حارثه، واقع در مناطق بالايي حره در منطقه عريض، جزو حرم قرار دارد و عريض هم خود، در داخل حرم است.

اين ترسيم از حدود شرقي ـ غربي حرم مركزي است. اما حدود شمالي ـ جنوبي آن نيز بر حديث ديگر مبتني است كه مسلم آن را نقل كرده و بنا بر آن حديث، رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرموده است: مدينه حرم است، از عير تا ثور.

جبل عير كوهي است نمايان با قله اي راست كه در سمت جنوب مدينه واقع مي شود و از آن تا مركز مدينه حدود 8 كيلومتر فاصله است.

جبل ثور نيز تپه اي است كم ارتفاع كه بي هيچ گفتگويي پشت كوه احد يا پشت مناطق موازي آن واقع مي شود. كوه احد، خود، جزو حرم است و در اين كه جبل ثور پشت كوه احد يا بر روي خطي كه از پشت كوه احد مي گذرد قرار مي گيرد اختلافي نيست. آنچه در آن اختلاف هست مشخص كردن اين كوه يا تپه است; برخي احتمالا جبل ثور را تپه كم ارتفاع و گنبدي شكلي سرخ رنگ مي دانند كه در شمال كوه احد واقع مي شود. اما برخي ديگر، و از جمله كساني از محققان تاريخ مدينه، بر اين نظريه اند كه جبل ثور كوهي است كه در ابتداي منطقه خليل و بر دست راست كساني كه جاده آسفالت را به طرف باغ هاي اين منطقه پشت سر مي گذارند قرار گرفته است.

از ديدگاه نگارنده، ميان اين دو نظر تفاوت چنداني وجود ندارد; زيرا هر يك از اين



238


دو بلندي كه بدان ها اشاره شده، در موازات ديگري قرار دارد و از همين روي هر كدام را كه مرز حرم بدانيم نتيجه تفاوتي نخواهد داشت و هر دوي آنها بر روي خط دايره فرضيي قرار خواهند گرفت كه با مركزيت نقاط مركزي مدينه و به شعاع 8 كيلومتر رسم مي شود.

نگارنده همچنين هيچ مانعي هندسي يا منطقي و يا فقهي براي اين نمي يابد كه دايره حرم اندكي وسيع تر فرض شود تا بخش هاي مياني وادي عقيق را از مسجد ميقات و مرز شرقي بيداء و همچنين قسمت هايي از اين وادي را كه در سمت مركز شهر واقع مي شود در برگيرد. اين خود به احتياط هم نزديك تر است مگر در يك چيز، و آن فضيلت سكونت گزيدن و شمول بركت است. البته در اين مورد هم دور نيست گفته شود وسيع تر فرض كردن منطقه حرم نوعي گشايش و توسيع بر مردم است و اين امر با جنبه اي ديگر از احتياط سازگاري دارد. همچنين بر طبق برخي احاديث، وادي عقيق ـ همان كه از منطقه ميقات آغاز مي شود ـ وادي مباركي است و از ديگر سوي نمي توان گفت تنها منطقه مياني وادي مبارك، و اطراف آن از اين ويژگي بي بهره باشد، به ويژه آن كه رحمت خداوند فراتر از همه اينهاست.



239


 

 

 

 

فصل دوم:

 

مسجد النبي

 

 

درآمد

پيشتر گفتيم كه مسجد النبي در دوران ابوبكر بر همان وضعيت كه به روزگار رسول خدا(صلي الله عليه وآله) داشت باقي ماند و هيچ توسعه يا تغييري در آن صورت نپذيرفت، بلكه توسعه ها  و نوسازي هاي مسجد النبي از روزگار عمر بن خطاب آغاز شد كه تا روزگار حاضر ادامه يافته است.

اگر بخواهيم به شرح جزئيات تاريخ توسعه مسجد النبي در سده هاي پيشين تاكنون بپردازيم، اين كار نيازمند تأليفي گسترده خواهد بود و افزون بر اين، آنچه فراهم خواهد گشت، شايد چيزي بيش از تكرار مطالبي كه در كتاب هاي تاريخ پراكنده است نخواهد  بود.

نگارنده عمده كتاب هايي را كه درباره مسجد النبي و نوسازي ها و توسعه هاي آن تأليف شده و يا به گونه اي به اين موضوع پرداخته، ديده است. برخي از اين كتاب ها درباره مقطعي از تاريخ به تفصيل به شرح جزئيات پرداخته و درباره مقطعي ديگر چنان ايجاز و اختصار پيش گرفته كه از كارآيي اثر كاسته است. برخي ديگر هم دراز نويسي هايي در پيش گرفته اند كه ممكن است بسياري از خوانندگان را بدان نياز نباشد. از همين روي نگارنده مناسب ديد چكيده آگاهي هاي لازم در اين خصوص را در قالب تاريخچه اي مختصر در اختيار گذارد و عمده اطلاعات موجود در منابع را كه غالباً از



240


همديگر نيز گرفته اند فرا روي نهد. البته مؤلف در مراجعه به منابع و مآخذ، برخي را ترجيح داده است و در عين حال افتخار پيشتازي دراين عرصه را از آنِ پيشينيان مي داند.

نگارنده بحث درباره توسعه هاي تا دوران ملك فهد را، از آن روي كه در ديگر منابع آگاهي هايي فراوان در اين زمينه وجود دارد، به اختصار برگزار كرده و درباره توسعه دوران ملك فهد، بدان دليل كه كمتر بدان پرداخته شده، شرح و بسط بيشتري به ميان آورده است.

اينك در اين فصل، تاريخچه اي از وضعيت و توسعه مسجد النبي و عناصر و اماكن وابسته به آن را پيش روي داريد:

حدود مسجد النبي

* حدود مسجد النبي را در نخستين دوره اش مي توان چنين مشخص كرد:

1 ـ نرده هاي مسين زرد رنگي كه در حال حاضر در فاصله يك ذراع يا اندكي بيشتر از منبر نبوي، از شرق به غرب كشيده شده، جاي ديوار جنوبي (سمت قبله) مسجدالنبي را در دوران پيامبر خدا، نشان مي دهد.

2 ـ استوانه هاي ضلع شمالي عمارت سلطان عبدالمجيد عثماني كه از كنار بازوي باب النسا شروع مي شود و مشرف بر صحن مياني و بدون سقف مسجد النبي از شرق به  غرب رديف شده، جاي ديوار سمت شمال مسجد النبي را در دوران نخست آن نشان  مي دهد.

3 ـ ديوار شرقي مسجد النبي در آغاز تاريخش، در جايي قرار داشته كه امروزه در درون ضريح واقع شده و با پنجمين ستوني كه در سمت راست منبر واقع مي شود چهار ذراع فاصله دارد.

4 ـ جاي قبلي ديوار غربي مسجد النبي، امروزه همان رديف ستوني است كه از شمال به جنوب رديف شده اند و بر بالاي نخستين ستون، در داخل طاقي تراشيده شده و طلا كاري شده نوشته است: حدّ مسجد النبي عليه السلام . اين ستون ها در موازات پنجمين ستون سمت غرب منبر نبوي قرار دارند.



241


* هر چه بعدها به مساحت مسجد النبي افزوده شود جزو مسجد است و احكام آن را داراست.

* هنگامي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) براي نخستين بار مسجد را ساخت، قبله مسلمانان به سمت مسجد الأقصي بود و از همين روي، پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي مسجد سه در كه به سمت غرب، شرق و جنوب گشوده مي شدند قرار داد. اما پس از تغيير قبله از مسجد الأقصي به مسجد الحرام، پيامبر(صلي الله عليه وآله) دري را كه به سمت جنوب باز مي شد مسدود ساخت و دري ديگر از سمت مقابل قبله جديد; يعني سمت شمال گشود.

موقعيت درهاي مسجد النبي در روزگار نخستين از اين قرار بوده است:

1 ـ جاي قديم باب شرقي، كه آن را باب آل عثمان، باب النبي و باب جبريل گويند، در داخل مسجد النبي كنوني قرار گرفته است. هنگامي كه از باب جبريل كنوني به مسجد وارد مي شويد و روي خطي شمالي جنوبي پيش مي رويد، تقريباً چهار يا پنج ذراع مانده به اين كه ضلع شمالي حجره نبوي تمام شود، جاي قديم باب شرقي است.

2 ـ باب غربي در قديم باب عاتكه ناميده مي شده و امروزه درگاهي كه از اين سمت به بيرون گشوده مي شود باب الرحمه نام دارد. هنگامي كه از باب الرحمه به مسجدالنبي وارد مي شويد و مستقيم به سمت شرق حركت مي كنيد چون به موازات ستوني كه بر بالاي آن حد مسجد النبي عليه السلام نوشته است مي رسيد، آن همان جاي پيشين باب غربي است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در ديوار اين ضلع گشوده بود.

3 ـ باب قبله يا باب جنوبي كه آن را باب آل عمرو گفته اند در نيمه شرقي ديوار سمت قبله و در فاصله ميان مصلاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و حجره نبوي قرار داشته و احتمالا جاي دقيق آن، چنان كه مورّخان گفته اند، گوشه جنوب غرب ضريح امروزين بوده است.

پس از تغيير قبله از مسجد الأقصي به مسجد الحرام، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درِ اين سمت را بست و دري ديگر از ديوار شمالي گشود.

4 ـ باب شمالي، همان گونه كه گفته شد، اين باب درست در مقابل باب جنوبي و پس از تغيير قبله گشوده شده بود. جاي قديم اين باب نقطه اي مشرف بر نخستين صحن داخلي بدون سقف مسجد النبي است.



242


محراب پيامبر(صلي الله عليه وآله)

در مسجدالنبي، در دوران پيامبر(صلي الله عليه وآله) و همچنين دوران خلفاي راشدين، محرابي وجود نداشته و نخستين كسي كه محرابي نيم دايره در اين مسجد ساخت عمربن عبدالعزيز است. بنابر نقل سيوطي در اوائل و برزنجي در نزهة الناظرين در نوسازي وليد  بن عبدالملك به سال 88 تا 91هـ . ق. اين كار را انجام داد.

محرابي كه اكنون در مسجد النبي وجود دارد. باقيمانده از نوسازي دوران اشرف قايتباي است.

محل هاي نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله)

1 ـ محل نماز پيامبر رو به كعبه: اين محل در سمت غرب نيم دايره محراب كنوني واقع است. اگر در طرف غرب محراب بايستيد و به عبارت ديگر در حالي كه رو به قبله هستيد محراب را در سمت چپ خود قرار دهيد و ميان شما و منبر نبوي 14 ذراع و يك وجب فاصله باشد در جايي قرار گرفته ايد كه محل نماز رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بوده است.

2 ـ محل نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله) رو به مسجد الأقصي: اگر بخواهيم محل نماز رسول خدا(صلي الله عليه وآله)رو به قبله بيت المقدس را ـ كه شانزده يا هفده ماه قبله بوده است ـ مشخص كنيم، پشت به ستون عايشه و رو به سمت شمال پيش مي رويم و چون به موازات باب جبرئيل رسيديم و اين باب در مقابل شانه راست ما قرار گرفت در نقطه اي ايستاده ايم كه به روايت مورّخان، محلّ نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله) رو به بيت المقدس بوده است.

3 ـ محل نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مجاورت ستون عايشه: پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از تغيير قبله چند روزي در جوار اين ستون نماز گزارده و بعداً محلي ديگر (همان كه در رديف 1 بدان پرداختيم) را براي نماز اختيار فرموده است.

ستون هاي تاريخي مسجد النبي

ستون ها يا استوانه هايي كه در مسجد النبي و در بخش جنوبي آن ديده مي شود در دوران عبدالمجيد عثماني ساخته شده و جايگزين ستون هايي گرديده كه در دوران



243


پيامبر(صلي الله عليه وآله) وجود داشته و از تنه درخت بوده است. بنابراين، وقتي از ستون هاي مسجد النبي نام مي بريم و ستون هاي كنوني را مي نمايانيم در واقع جاي ستون هايي را كه در روزگار پيامبر(صلي الله عليه وآله) وجود داشته است مشخص مي كنيم.

در ميان ستون ها يا استوانه هاي مسجد النبي هشت ستون در متون تاريخي محور رخدادي قرار گرفته و درباره آن سخن به ميان آمده است. اين ستون ها عبارتند از:

1 ـ ستون مخلّقه: استوانه خوشبو يا معطر، نشان جايي است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آن نماز مي گزارده است.

سلمة بن اكوع پيوسته ترجيح مي داد در جوار اين ستون نماز بگزارد. چون از او در اين باره پرسيدند گفت: من خود ديدم كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پيوسته در اين مكان نماز مي خواند.

مالك بن انس گويد: بهترين مكان براي گزاردن نمازِ مستحب، جوار ستون مخلقه است، اما نماز واجب را بهتر است در نخستين صف هاي جماعت خواند.

گفتني است ستون مخلقه مقداري به سمت قبله به جلو كشيده شده و بخشي از آن جزو محراب گرديده و نام الاسطوانة المخلّقه بر بالاي آن نوشته است.

2 ـ ستون عايشه: اين ستون سومين ستون از منبر نبوي، سومين ستون از ضريح و همچنين سومين ستون از سمت قبله است. از آن جا كه مهاجران مدينه در جوار اين ستون مي آسودند، آن را اسطوانة المجاهدين هم ناميده اند. يكي از نام هاي ديگر آن نيز اسطوانة القرعه است، از آن روي كه از عايشه حديثي رسيده كه مي گويد: اگر مردم فضيلت نماز در جوار اين ستون را مي دانستند بر سر آن با همديگر قرعه مي زدند. البته عايشه مقصود از اين ستون را مشخص نكرده بود و بعدها مردم، خود آن را استنباط كردند.

3 ـ ستون توبه: اين ستون، از منبر به طرف ضريح چهارمين و به عكس از ضريح به طرف منبر دومين و از طرف قبله به طرف مخالف سومين ستون است. اين ستون را استوانه ابولبابه نيز ناميده اند; چه، ابولبابه پس از كاري كه به سود هم پيمانان قبيله خود; يعني بني قريظه انجام داد و پس از آن كه به حكم وجدان گناه بودن كار خويش را دريافت



244


 

 

 

 

 

 

 

 

تصوير ص251 قصّة التوسعه



245


و از آن توبه كرد، خود را به اين ستون بست و سوگند ياد كرد تا پيامبر(صلي الله عليه وآله) او را از ستون باز نكرده است خود را باز نكند. او افزون بر ده شبانه روز در اين مكان ماند تا آن كه ضعيف شد و نزديك بود شنوايي و بينايي خود را از دست بدهد. در اين مدت هرگاه وقت نماز يا قضاي حاجت مي شد دختر آن مرد گره ريسمانش را كه به ستون بسته بود مي گشود و پس از انجام كار ديگر بار آن را گره مي زد. پس از گذشت چند روز، سحرگاهان در حالي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در خانه امّ سلمه بود وحي بر آن حضرت نازل شد كه توبه ابولبابه پذيرفته است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در پي نزول اين وحي به مسجد آمد و با دستان خود ابولبابه را از ستون باز كرد.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) بعدها نافله خود را در جوار اين ستون مي خواند و همچنين پس از نماز صبح در جوار آن، در سمت قبله، به راز و نياز و عبادت مي پرداخت. همچنين بينوايان و تهي دستان و بي خانگاني كه جايي جز مسجد براي خفتن نداشتند به گاه نماز صبح در اطراف اين ستون جمع مي شدند و پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از نماز به ميان آنان مي آمد و آنچه را شب بر او نازل شده بود بر ايشان تلاوت مي فرمود وباآنان به گفت وگو مي پرداخت.

4 ـ ستون سرير: اين ستون در سمت شرق ستون توبه و چسبيده به پنجره ضريح (حجره) نبوي است. گويند: پيامبر(صلي الله عليه وآله) تختي از شاخه هاي خرما داشت كه نزديك اين ستون گذاشته مي شد و حضرت بر آن استراحت مي كرد. گاه نيز اين تخت در كنار ستون ابولبابه قرار داده مي شد.

5 ـ ستون محرس (نگهباني): اين ستون كه استوانه علي بن ابي طالب نيز ناميده شده، در شمال ستون سرير قرار دارد و چسبيده به ضريح است. گويند علي بن ابي طالب(عليه السلام) در اين محل نماز مي گزارد و همچنين در فاصله آن و محل كنوني، مضجع رسول خدا(صلي الله عليه وآله)كه آن زمان درگاه خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود مي نشست و از پيامبر(صلي الله عليه وآله) حفاظت مي كرد.

اميران مدينه نيز در جوار اين استوانه نماز مي گزارند.

6 ـ ستون وفود (هيأت ها): اين ستون در پشت استوانه علي بن ابي طالب(عليه السلام) و در شمال آن چسبيده به ضريح مطهر قرار دارد. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در جوار اين ستون مي نشست و با هيأت هاي عرب ديدار مي كرد. اين مكان را مجلس القلاده مي ناميدند و سران و



246


بزرگان صحابه آن جا مي نشستند.

7 ـ ستون مربعة القبر (گوشه ضريح): اين استوانه را مقام جبرئيل هم گفته اند و در گوشه ميان دو ضلع غربي و شماليِ ضريح و به صورت دقيق تر ميان ضلع شمالي ضريح و ستون وفود كه چسبيده به ضريح است واقع شده است.

سليمان بن مسلم روايت كرده است كه درِ خانه فاطمه(عليها السلام) از اين جا باز مي شد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) پشت اين در مي ايستاد و چهار چوب در را مي گرفت و مي فرمود: سلام بر شما اي اهل بيت، خداوند خواسته است ناپاكي را از شما اهل بيت دور كند و به تمامي پاكتان  بدارد.

8 ـ ستون تهجد: اين ستون در پشت خانه حضرت فاطمه زهرا، از سمت شمال، واقع است و در آن محرابي است كه چون نمازگزار به سمت آن بايستد باب عثمان يا همان باب جبرئيل در سمت چپ او واقع مي شود.

منبر و روضه

فضايل منبر و روضه: در صحيح مسلم و صحيح بخاري از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود: ميان خانه و منبر من باغي از باغ هاي بهشت است. بخاري همين حديث را روايت كرده و در روايت او، حديث چنين دنباله اي دارد: ... و منبر من بر فراز حوض من است.

احمد از طريق رجال صحيح روايت كرده است كه فرمود: ... و منبر من بر روي نهري از نهرهاي بهشت است.

نسائي از رجالي ثقه از ابوامامة بن ثعلبه روايت كرده است كه مرفوعاً از پيامبر(صلي الله عليه وآله)نقل مي كند كه فرمود: هر كس نزد اين منبرم سوگندي دروغ بخورد تا به وسيله آن مال مسلماني ديگر را از آن خود كند، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او خواهد بود و خداوند هيچ كفاره و جايگزيني از او نخواهد پذيرفت.

در سنن ابي داوود نيز روايت مرفوعي از جابر نقل شده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: هيچ كس نزد اين منبر من سوگندي دروغ، هر چند براي به چنگ آوردن مسواكي سبز،



247


نخورد مگر آن كه جايش در آتش باشد ـ يا آتش بر او واجب شود.

داستان پيدايش منبر : در مسند دارمي آمده است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به گاه ايراد خطبه ايستاده سخن مي گفت و چون سخن به درازا مي كشيد، ايستادن او را خسته مي كرد. به همين سبب قطعه اي تنه خرما آوردند و در زمين نشاندند، چنان كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به هنگام سخن گفتن، چون خطبه طولاني مي شد بدان تكيه مي زد. يك بار مردي تازه وارد به مدينه آمد و حضرت را در اين حال ديد. به كساني كه پيرامونش بودند گفت: اگر بدانم چنانچه براي محمّد كاري انجام دهم كه اسباب آسايش او را فراهم آورد مرا سپاس خواهد گزارد، براي او نشستنگاهي مي سازم كه هرگاه بخواهد بر آن بنشيند و هرگاه بخواهد برفراز آن برخيزد.

خبر به پيامبر(صلي الله عليه وآله) رسيد و پيامبر فرمود او را بياورند.

آن مرد را آوردند و وي دستور داد منبري سه يا چهار پله ساخته شود.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن منبر را راحت تر يافت. چون آن تنه درخت را كه پيشتر بر آن تكيه مي زد واگذاشت وبه سراغ منبر تازه رفت، آن تنه درخت به سان شتري ماده به ناله درآمد.

روايت كرده اند كه آن منبر از چوب درختان گز جنگلي ساخته شده بود.

ناله آن تنه خرما: در كتاب يحيي از ابوسعيد نقل شده است كه چون آن تنه درخت به سان شتري كه بچه گم كرده باشد ناله زد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) به سراغش رفت، آن را در آغوش گرفت و در اين هنگام ناله اش خاموش شد. پس پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود گودالي بكنند و آن را به خاك بسپارند.

در كتاب ابن زباله آمده است كه اين تنه در زير منبر دفن شد. برخي هم گفته اند در نقطه اي در سمت شرق منبر به خاك سپرده شد.

شكل و شمايل منبر: در مسلم خبري حاكي از آن وجود دارد كه منبرِ ساخته شده براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) سه پله داشت. كمال ديري مي گويد: منبر به جز نشستنگاه فوقاني سه پله داشت. پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر پله سوم مي ايستاد. ابوبكر در دوران فرمانروايي خود بر پله دوم مي نشست و پاهاي خود را روي پله اول مي گذاشت. عمر در دوران فرمانروايي خويش به گاه ايراد خطبه، بر پله اول مي نشست و پاهاي خود را روي زمين مي گذاشت. عثمان نيز



248


در شش سال اول فرمانروايي خود به شيوه عمر عمل كرد، اما پس از آن برفراز منبر نشست; يعني همان جا كه پيشتر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نشسته بود.

منبر نبوي در طول تاريخ مورد توجه و اهتمام فراوان شاهان و خليفگان قرار گرفته و حدود هشت بار نوسازي شده است. با اين همه، در تمام نوسازي ها و توسعه هاي مسجد، منبر در جاي پيشين خود قرار داده شد، به گونه اي كه مي توان گفت جاي امروزين منبر همان جايي است كه منبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) درآن، يا در حول و حوش آن، قرار داشته است.(1)

روضه نبوي: حديثِ ميان خانه و منبر من باغي از باغ هاي بهشت است حديثي شريف است كه در صحيح مسلم و صحيح بخاري نقل شده است. مورّخان و بيشتر عالمان بر اين اتفاق نظر دارند كه روضه نبوي (باغ بهشت) محدوده اي است ميان منبر و خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) ، كه همان خانه عايشه بوده است. اما درباره تعيين دقيق اين محدوده ديدگاه هايي متفاوت وجود دارد.

صاحب نزهة الناظرين مي گويد: پذيرفتني تر و آنچه ظاهراً اغلب علما بر آن هستند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اما در قصة التوسعه (ص 214) درباره منبر چنين مي خوانيم: در صحيح بخاري آمده است كه جابر گويد: زني خطاب به پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفت: آيا اجازه مي فرماييد چيزي برايتان فراهم سازم كه بر آن بنشينيد؟ چرا كه من غلامي نجار دارم. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در پاسخ او فرمود: اگر خواستي مي تواني منبر را بسازي.

اين نخستين منبر بود كه در اسلام ساخته شد. اين منبر كه سه پله داشت در روزگار خلفاي راشدين نيز بر همان وضع ماند، با اين تفاوت كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به گاه سخن گفتن بر پله سوم مي ايستاد، ابوبكر بر پله دوم قرار مي گرفت، عمر بر پله پايين مي ايستاد و عثمان نيز چنين مي كرد. اما بعدها كه حكومت به معاوية بن ابي سفيان رسيد اين منبر داراي نُه پله شد.

پس از آتش سوزي مسجد النبي، در سال 654هـ . ق. ملك مظفر فرمانرواي يمن منبري به مسجد النبي فرستاد كه دو انارك از صندل داشت. اين منبر ده سال در مسجد ماند و در سال 664هـ . ق. ظاهر بيبرس فرمانرواي مصر منبري چوبي براي مسجد فرستاد كه هفت پله و دري دو لنگه داشت. بعدها در سال 797هـ . ق. ظاهر برقوق منبري نو به مسجد اهدا كرد. در سال 822هـ . ق. ملك مؤيد شيخ منبري ديگر اهدا كرد كه در حريق سال 886هـ . ق. سوخت و از آن پس مردم مدينه، خود منبري ديگر ساختند. تا آن كه در سال 888هـ . ق. سلطان قايتباي منبري نو كه از سنگ ساخته شده بود به مسجد اهدا كرد. اين منبر تا سال 999هـ . ق. ماند و در اين زمان با منبر اهدايي سلطان مراد كه با سنگ و مرمر ساخته شده بود جايگزين گرديد. بعدها منبر قايتباي به مسجد قبا برده شد و منبر كنوني مسجد النبي همان منبر اهدايي سلطان مراد عثماني است كه دقت و زيبايي هنر اسلامي را به نمايش مي گذارد.. مترجم



249


اين است كه حدود روضه در بخش جلويي مسجد النبي (بخش قبله يا جنوب) موازي منبر و در بخش جنوبي نيز موازي ضلع ديگر منبر است، هر چند درست موازي حجره يا ضريح نبوي نباشد.(1)

گلدسته هاي مسجد النبي

مسجد النبي در روزگار رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و همچنين در دوران خلفاي راشدين داراي گلدسته يا مئذنه اي نبود تا براي اذان بر آن بالا روند.

بنا به گفته مورخان و نيز برزنجي در نزهة الناظرين، نخستين كسي كه براي اين مسجد گلدسته ساخت، عمر بن عبدالعزيز بود كه در هنگام كارگزاري حكومت وليد بن عبدالملك در مدينه و در جريان توسعه سال هاي 88 تا 91هـ . ق. اين كار را انجام داد. او در چهار گوشه مسجد چهار گلدسته ساخت. از آن به بعد، ساختن گلدسته براي مساجد رواج يافت.

در آخرين بناي پيش از دوران سعودي; يعني در بناي سلطان عبدالمجيد عثماني، مسجد النبي داراي پنج گلدسته به شرح زير بوده است:

1 ـ گلدسته شمال غرب: اين گلدسته كه به نام هاي شكيليه، خشبيه و مجيديه معروف شده در گوشه شمال غرب مسجد واقع شده است. اين گلدسته پيش از دوران عثماني نيز وجود داشته و در دوره سلطان عبدالمجيد عثماني نوسازي شده است. در دوران سعودي و در جريان نخستين توسعه حرم، بناي اين گلدسته به طور كامل برداشته و به جاي آن گلدسته اي نو با زيباترين شكل ساخته شد.

2 ـ گلدسته شمال شرق: اين گلدسته سنجاريه و عزيزيه نام دارد. علت نامگذاريش به عزيزيه آن است كه اين گلدسته را سلطان عبدالعزيز عثماني در زمان سلطنت خود
نوسازي كرد. در دوران سعودي نيز اين گلدسته را به طور كامل برداشته و گلدسته اي نو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . به گزارش قصة التوسعه (ص 214) ابعاد روضه 22 متر طول و حدود 15 متر عرض است كه جزو بناهاي مجيدي و با ستون هاي خاص مشخص شده است.    مترجم



250


جايگزين آن ساخته اند.

3 ـ گلدسته جنوب شرق: اين گلدسته را المنارة الرئيسه (مناره اصلي) مي گويند و تا كنون هم به همين نام خوانده مي شود. گلدسته در جوار گنبد سبز مسجد قرار گرفته و معمولا در تصويرهايي كه از نماي بيروني گنبد تهيه شده در كنار آن ديده مي شود.

اين گلدسته در دوران اشرف قايتباي سه بار; يعني در سال هاي 886هـ . ق.، 888هـ .  ق. و 892هـ . ق. بازسازي و نوسازي شده است. در آخرين بار، گلدسته كاملا نوسازي شد و در ساخت آن از سنگ هاي سياه رنگ استفاده گرديد و ارتفاع آن نيز به 120 ذراع يعني حدود 60 متر افزايش يافت. بناي كنوني گلدسته همين بناي دوران قايتباي است.

براي نخستين بار روزنامه المدينة المنوره در آغازين شماره هاي خود به سال 1356هـ . ق. از گنبد و گلدسته مسجد النبي ـ همين گلدسته جنوب شرق ـ به عنوان نشان مدينه استفاده كرد و امروزه غالباً اين گنبد و گلدسته نشان مدينه است.

در گذشته، هر مؤذني كه در اين گلدسته اذان مي گفت، رسماً جزو مؤذنان بود. اين گروه را رؤسا مي ناميدند و اوقاف ويژه اي داشتند.

4 ـ گلدسته جنوب غربي: اين مناره را مناره باب السلام نامند و در حال حاضر نيز جزو بناهاي موجود مسجد است. به روايت طبري، ناصر بن قلاوون اين گلدسته را به سال 706هـ . ق. ساخته است. اما ابن فرحون در اين باره ديدگاهي ديگر دارد و
مي گويد: آن كه اين گلدسته را ساخت كافور مظفري معروف به حريري بود كه گلدسته را به چلچراغ هاي طلا و نقره نيز آراست. او امير بن سلال و بكير بن سكندر را براي نوسازي اين مناره به مدينه فرستاد و آنها بنا را به طور كامل برداشتند و چون براي پي و پايه، تا عمق يك قامت كندند، خمره اي سفالين و آبگينه نشان يافتند كه پر از درهم هاي مظفري بود. آنان همچنين آثار ريگفرش دوران مروان را كه با ريگ هاي سياه رنگ انجام گرفته بود و به روايت برزنجي بدان مي مانست كه از كوه سلع فراهم آمده باشد، يافتند. بناي كنوني اين گلدسته به روايت ابن فرحون و تا روزگار او ـ همان بناي كافور مظفري  است.



251


5 ـ گلدسته غرب: گلدسته غربي مسجد النبي كه مناره باب الرحمه نام داشت در دوران اشرف قايتباي نوسازي شد. اين مناره در خارج بناي مسجد و در ضمن ديوار سرايي كه در جوار مسجد وجود داشت و سكونت گاه مدرسان مدرسه محموديه بود ساخته شده بود، و در نخستين توسعه سعودي، همراه با مدرسه و سراي مدرسان برچيده شد و صحن و ميدان كنوني جايگزين آن گرديد.

گلدسته ها در دوران سعودي: در جريان توسعه ها و نوسازي هاي دوران آل سعود گلدسته هاي شمال شرق و شمال غرب و همچنين گلدسته باب الرحمه برچيده و به جاي گلدسته هاي شمال شرق و شمال غرب دو گلدسته جديد، هر كدام با عمق پايه 17 متر و ارتفاع 70 متر ساخته شد.

در ساخت اين گلدسته ها از جديدترين فن آوري ها استفاده شده و در اطراف هر گلدسته و به ويژه با تمركز بر دو مئذنه يا عرشه مناري كه در هر گلدسته وجود دارد نورپردازي هاي بديعي صورت پذيرفته است، به گونه اي كه وقتي به گلدسته ها مي نگريد، ستون هاي نور را مي بينيد كه سر بر آسمان مي سايند.

گفتني است در جريان توسعه هاي سعودي و همچنين توسعه دوران ملك فهدبن عبدالعزيز شش گلدسته به گلدسته هاي پيشين مسجد النبي افزوده شد و بدين ترتيب با احتساب چهار گلدسته قبلي، منهاي گلدسته باب الرحمه كه به كلي برچيده شد، شمار گلدسته هاي مسجد النبي به ده رسيد.

حجره پيامبر(صلي الله عليه وآله)

خانه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله): پيامبر خانه كوچك خود را، همانند مسجد، با خشت و شاخه هاي درخت خرما بنا كرد. اين خانه سقفي كوتاه كه دست بدان مي رسيد و همچنين دو درِ يك لنگه بدون قفل داشت كه يكي از غرب خانه به مسجد و ديگري از ضلع شمالي آن به بيرون گشوده مي شد.

مضجع پيامبر(صلي الله عليه وآله): پيكر پيامبر خدا پس از بدرود حيات، در همين حجره محقر به خاك سپرده شد، به طوري كه سر شريفش به سمت مغرب و پاهاي مباركش به سوي



252


شرق و روي آن بزرگوار به سمت قبله بود. فاصله مضجع آن حضرت تا ديوار سمت قبله خانه يك وجب و به روايتي به اندازه طول يك تازيانه، و تا ديوار سمت ضلع غربي خانه نيز دو ذراع بود.

بعدها ابوبكر، در جوار آن حضرت به خاك سپرده شد، به گونه اي كه سر او در هنگام دفن، در موازات شانه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و پشت سر آن حضرت قرار گرفت.

پس از چندي عمر بن خطاب نيز بنابر وصيت خود او و با اجازه عايشه در همين خانه به خاك سپرده شد. او را در نقطه اي پشت سر ابوبكر و به گونه اي به خاك سپردند كه سرش در موازات شانه هاي ابوبكر قرار گيرد.

تخريب و نوسازي حجره در دوران وليد: وليد بن عبدالملك در دوران فرمانروايي اش به عمربن عبدالعزيز، كارگزار خود در مدينه نوشت كه پس از خريد خانه هاي همسران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به تخريب اين خانه ها يا حجره ها و توسعه حجره نبوي اقدام كند.

عمر بن عبدالعزيز فرمان اين كار را صادر كرد و به هنگام تخريب خانه ها، خود نيز به نظاره آن پرداخت. چون نخستين خانه را تخريب كردند قبرهاي سه گانه كه تا حدي فرو ريخته بود پديدار گشت.

عمر در آغاز قصد داشت خود به مرمّت قبرها بپردازد، اما بعداً صلاح ديد غلام خود مزاحم را مأمور اين كار كند. عبدالله بن محمد بن عقيل روايت مي كند و
مي گويد: در شبي باراني از خانه بيرون رفتم، چون به حدود سراي مغيره رسيدم، در آن جا بويي به مشامم رسيد كه تا آن زمان همانندش را سراغ نداشتم. پس به مسجد رفتم و جست و جوي خود را از مضجع آغاز كردم. بناگاه ديدم ديوار آن از سمت شرق خراب
شده است. وارد شدم و سلام كردم. اما ديري نپاييد كه صداي خش خشي شنيدم، چون نگريستم ديدم عمر بن عبدالعزيز است كه فرمان داده است قبر را با پارچه هاي قباطي بپوشانند.

چون صبح شد عمر بن عبدالعزيز، وردان بنّا را خواست. او به حجره در آمد و گفت: مردي براي كمك مي خواهم. عمر بن عبدالعزيز جامه خود را تا زانو بالا زد و قاسم بن



253


محمد و سالم بن عبدالله نيز چنين كردند. عمر از آنها پرسيد: چه مي كنيد؟ گفتند: مي خواهيم با تو به درون آييم. گفت: نه، ما اين خفتگان را به شمار فراوان خويش نمي آزاريم. پس، از غلام خود مزاحم خواست او براي كمك به وردان به داخل حجره  برود.

روايت شده است كه عمر بن عبدالعزيز وردان را مأمور كرده بود ديوارهاي خانه را تا پي بردارد و پي را نيز بكند. يك روز او، در حالي كه به كار خود مشغول بود ناگاه هراسان كنار كشيد. عمر پريشان و آشفته برخاست. عبدالله بن عبيدالله كه آن جا بود ]رو به عمر كرد و[ گفت: مترس، اينها پاهاي جدت عمر بن خطاب است كه در اين زاويه از حجره جاي نگرفته و به ناچار بخشي از پي ديوار را نيز براي قبر كنده اند. عمر نيز به وردان گفت: آنچه را ديده اي بپوشان.

هشام بن عروه روايت كرده است كه چون در روزگار وليد ديوار خانه خراب شد، به تجديد بنا پرداختند و در اثناي كار، پايي ديدند، نگران شدند و ترسيدند پاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) باشد، اما هيچ كس نيافتند كه بداند آن كه ديده اند پاي آن حضرت بوده است. در اين ميان عروه گفت: به خداوند سوگند، اين پاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نيست; فقط پاي عمر است.

گفتني است روايتي هم كه در صحيح بخاري رسيده است همين روايت عروه را تأييد مي كند.

بناي حجره و حصار آن به دست عمر بن عبدالعزيز: عمر بن عبدالعزيز حجره پيامبر(صلي الله عليه وآله) را با سنگ هاي سياهِ تراشيده كه به سنگ هاي كعبه مي مانست و به همان مساحتي كه خانه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در نخستين بنا داشت ساخت. او طول ديوارهاي هر ضلع را يك ذراع و نيم و دو قيراط قرار داد مگر ديوار شرقي كه طولش يك ذراع و سه هشتم شد. همچنين بلنداي ديوارهايي كه او ساخت پانزده ذراع بود.

عمر بن عبدالعزيز، سپس بر گرداگرد حجره حصاري پنج ضلعي ساخت كه نوك مثلث ضلع هاي چهارم و پنجم به طرف شمال بود. او بدان دليل اين حصار را پنج ضلعي قرار داد كه مباد با كعبه همانند شود و مردم آن را قبله گيرند و به طرف آن نماز بگزارند.



254


نقشه زير جزئياتي از حجره و حصار پيراموني آن را نشان مي دهد:

نقشه حجره و حصار مضجع پيامبر(صلي الله عليه وآله) كاري از سيدابراهيم بن علي عياش مدني

 

گنبد و ضريح حرم پيامبر(صلي الله عليه وآله)

نخستين ضريح: در دوره هاي آغازين، مسلمانان مي توانستند هنگام زيارت مضجع رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در پيش روي مبارك، در فاصله تقريبي سه ذراع و بي آن كه ميان آنان و قبر مطهر مانعي وجود داشته باشد، بايستند. آنان در پشت ديوارچه حصاري كه عمر بن عبدالعزيز ساخته بود مي ايستادند. در سال 668هـ . ق. ظاهر بيبرس، فرمانرواي مصر، ضريحي چوبين به ارتفاع حدود دو برابر قد انسان ساخت و آن را ميان ستون هاي سمت شمال حجره نبوي نصب كرد. او همچنين محل تهجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و خانه حضرت زهرا را نيز در داخل اين ضريح قرار داد و از آن، سه در به بيرون گشود; يكي در سمت قبله، يكي در سمت شرق و يكي در سمت غرب. او خود با دست و با ريسمان ابعاد اين ضريح را در حج سال 667هـ . ق. اندازه گرفته بود و پس از پايان نصب آن، زائران مجبور شدند



255


بيرون اين ضريح در سمت پيش روي مضجع پيامبر(صلي الله عليه وآله) قرار بگيرند.

نخستين گنبد: در آغاز، ضريح و مضجع پيامبر(صلي الله عليه وآله) گنبدي نداشت و تنها بر پشت بام مسجد النبي براي مشخص كردن بخشي از بام كه بر فراز ضريح و مضجع قرار گرفته است، دورچيني از آجر به ارتفاع نصف قد انسان گرداگرد همين بخش بالا آمده بود تا آن را از ديگر قسمت هاي سقف جدا كند.

سلطان قلاوون صالحي نخستين كسي است كه به سال 678هـ . ق. بر فراز ضريح و حجره نبوي گنبدي ساخت. اين گنبد در پايين چهار ضلعي و در بالا هشت ضلعي بود و بر روي ستون هايي قرار داشت كه حجره را در ميان مي گيرد. تركيبي از تخته هاي چوب و صفحه هاي سربي، پوشش رويين آن را تشكيل مي داد و برگرداگرد آن به جاي ديوار چينِ آجريِ قبلي، دورچيني از چوب فراهم شده بود.

اين گنبد در دوران حسن بن محمد قلاوون، ملقب به ناصر، نوسازي شد و سپس در دوران اشرف شعبان بن حسين بن محمد (سال 765هـ . ق.) صفحه هاي سربي پوشش گنبد برداشته و پس از نوسازي ديگر بار در جاي خود تثبيت شد.

بعدها شكاف هايي در اين گنبد پديدار شد كه در دوران سلطان قايتباي (سال 881هـ . ق.) مرمّت گرديد.

نوسازي گنبد پس از دومين آتش سوزي: در دومين آتش سوزي مسجد النبي كه
به سال 886هـ . ق. صورت پذيرفت، ضريح و گنبد حرم نبوي در آتش سوخت. در سال 887هـ . ق. و در دوران حكومت سلطان قايتباي گنبد نوسازي شد. بدين منظور ستون هايي بزرگ از روي زمين بالا آوردند و سقف را بر اين ستون هاي بلند آجري
سوار كردند. همچنين از آن جا كه با احداث اين ستون ها ميان آنها و ديوار شرقي باريكه اي به وجود آمده بود كه آمد و شد از آن دشوار بود. ديوار اين بخش برچيده
و تا بلاط (سنگفرش)، محل نمازگزاردن بر جنازه ها، به مقدار يك و نيم ذراع جلوتر برده  شد.

گفتني است به دليل وجود گنبد كوچك و زيريني كه قايتباي بر حجره و قبر مطهر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و قبور ابوبكر و عمر ساخته بود آتش به حجره مطهّر آسيبي نرساند.



256


در جريان اين نوسازي، در ضلع سمت قبله ضريح مطهر پنجره هايي مسي قرار دادند و در بالاي آنها نيز مشبكي از نوارهاي مسي كه چوب هاي متصل به طاق هاي
پيراموني بالاي ضريح را به هم پيوند مي داد نصب كردند. در سه ضلع ديگر ضريح; يعني ضلع هاي شمال و شرق و غرب پنجره هايي از آهن قرار دادند و در بالاي اين پنجره ها نوارهايي از مس نصب كردند تا مانع نشستن كبوتران شود.

شكاف برداشتن و تجديد گنبد: پس از نوسازي گنبد، به شكلي كه گذشت، شكاف هايي در آن پديد آمد. از همين روي و از آن جا كه انجام مرمت هاي جزئي
سودي نداشت سلطان قايتباي فرمان داد قسمت هاي فوقاني گنبد را تخريب و آن را از نو بنا كنند. اين كار انجام گرفت و در سال 892هـ . ق. گنبدي نو و محكم با گچ سفيد ساخته شد.

نوسازي گنبد در دوران سلطان محمود عثماني: پس از چند سده و در دوران سلطان محمود بن مجيد عثماني شكاف هايي در قسمت هاي فوقاني گنبد رخ نمود. از همين روي به فرمان سلطان عثماني اين قسمت ها برچيده و از نو به صورتي بسيار محكم ساخته شد.

ساخت گنبد نو در سال 1233هـ . ق. پايان پذيرفت و گنبد كنوني مسجد النبي همين بناست.

رنگ آميزي گنبد: براي نخستين بار در سال 1253 هـ . ق. سلطان عبدالحميد عثماني فرماني درباره رنگ آميزي گنبد به رنگ سبز صادر كرد و بدين ترتيب او نخستين كسي بود كه در روزگار فرمانروايي اش گنبد مسجد النبي به رنگ سبز درآمد.

از آن پس نيز هرگاه نياز بود، اين گنبد مجدداً به همان رنگ سبز رنگ آميزي شد. گفتني است گنبد مسجد النبي تا پيش از اين رنگ آميزي قبّة البيضاء (گنبد سفيد)، قبة الفيحاء (گنبد بزرگ) و قبة الزرقاء (گنبد نيلگون) ناميده مي شد و از آن پس به قبة الخضراء (گنبد سبز) شهرت يافت.

مرمت جزئي دوران ملك عبدالعزيز: در دوران ملك عبدالعزيز آل سعود و در پي شنيده شدن اين خبر كه حجره نبوي نيازمند پاره اي مرمت است، فرماني در اين خصوص



257


صادر شد و از آن جا كه پس از بررسي ها معلوم شد تنها پوسته شدن ها و شكاف هايي در بندكشي برخي از ستون ها رخ نموده است، مرمت هاي جزئي لازم شبانه انجام پذيرفت.(1)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . گزارش قصة التوسعه از احداث و نوسازي هاي گنبد چنين است:

ـ احداث گنبد براي نخستين بار در دوران سلطان قلاوون صالحي، سال 678هـ . ق. / 1279 م.

ـ نوسازي گنبد در دوران حسن بن محمد قلاوون، سال 765هـ . ق. / 1365 م.

ـ مرمت در دوران سلطان قايتباي، سال 881هـ . ق. / 1476 م.

ـ تخريب و احداث مجدد به فرمان سلطان قايتباي، سال 892هـ . ق. / 1487 م.

ـ نوسازي دوباره در دوران سلطان محمود بن عبدالحميد ثاني، سال 1233هـ . ق. / 1817 م.

ـ نخستين رنگ آميزي به رنگ سبز در دوران سلطان عبدالحميد، سال 1253هـ . ق. / 1837. مترجم



258


 

 

 

 

فصل سوم:

 

توسعه هاي مسجد النبي تا دوره اخير

 

 

پس از نخستين توسعه اي كه پيامبر خدا در مسجد النبي(1) ايجاد كرد(2)، عمر و عثمان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . درباره نخستين بناي مسجد النبي در روزگار پيامبر(صلي الله عليه وآله) چنين آمده است: چون مركب رسول خدا(صلي الله عليه وآله)در آغلي زانو بر زمين نهاد، پيامبر فرمود: اگر خدا بخواهد همين منزلگاه ماست. سپس دو نوجواني را كه آغل از آنِ ايشان بود فرا خواند و درباره خريد آن براي ساخت مسجد با آنها گفت و گو كرد. آنها گفتند: اي رسول خدا، ما آن را نمي فروشيم، بلكه به شما هديه مي كنيم. پيامبر(صلي الله عليه وآله) از پذيرش آن به عنوان هديه خودداري كرد و آن را به بهاي ده دينار از ايشان خريد و اين قيمت را ابوبكر پرداخت.

مساحت اين مسجد پس از آماده شدن حدود 30 × 35 متر (60 × 70 ذراع) و مساحت كل آن 1050 متر مربع بود.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ساخت مسجد و خانه هاي دو تن از همسرانش; يعني عايشه و سوده پيشاپيش انصار و مهاجران كار مي كرد.

ديوارهاي اين مسجد از خشت، ستون هاي آن از تنه هاي خرما، سقف آن از شاخ و برگ درختان خرما و قبله آن به سوي بيت المقدس بود و سه در و همچنين صحني در ميان داشت.

در كتاب المدينة المنورة تطورها العمراني و تراثها المعماري (ص 200) اين مسجد چنين توصيف شده است: پي ديوارهاي مسجد به عمق سه ذراع (حدود 5/1 متر) با سنگ پر شد و ديوار نيز از خشت به عرض 75 سانتيمتر بنا گرديد. براي پوشيدن سقف مسجد تيرهايي از تنه درختان خرما در مسجد قرار دادند و پل هايي از چوب بر روي آنها سوار شد و آنگاه روي اين پل ها با شاخ و برگ درختان خرما پوشش گرديد. مسجد در سمت قبله خود (سمت شمال كه رو به بيت المقدس بود) سه رواق و هر رواق شش ستون داشت و در آخر مسجد (سمت جنوب آن) نيز سايه باني بود كه مهاجران بي سرپناه بدان پناه مي جستند. سقف اين مسجد به ارتفاع قد انسان حدود 5/3 ذراع يا 75/1 متر بود.

در كتاب پيشگفته (ص 57) خانه هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز چنين وصف شده است: خانه هاي آن حضرت مربع شكل و طول ضلع هر كدام 8 تا 9 ذراع (4 تا 5/4 متر) و سقف هر كدام در ارتفاعي بود كه دست بدان مي رسيد. همچنين در هر خانه از سمت داخل حجره اي با طول ضلع 6 تا 7 (حدود 3 تا 5/3 متر) بود كه ديوارهايش از بافته هاي مو تهيه شده و با چوب هاي عرعر تثبيت شده بود.

اين بدان معناست كه در داخل هر خانه يا اتاق، راهرويي كوچك قبل از حجره وجود داشته است.

گفتني است درهاي اين خانه ها يا اتاق ها در ضلع غربي آنها قرار داشته و به مسجد باز مي شده است.
نكـ : قصة التوسعه، صص 208 - 207.    مترجم

2 . در قصة التوسعه (ص 208) درباره نخستين توسعه; يعني توسعه پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) چنين آمده است:

هنوز هفت سال از هجرت نگذشته بود كه با توجه به فزوني شمار مسلمانان، مسجد نيازمند توسعه شد. به همين دليل پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از فتح خيبر (محرم سال 7هـ . ق. / ژوئن 628 م.) بر ابعاد مسجد افزود، به گونه اي كه مساحت آن به 100 ذراع در 100 ذراع (50 × 50 متر) رسيد.

مسجد همچنين در اين دوره داراي سه رواق در سمت قبله شد كه در هر رديف از آنها نه ستون وجود داشت.

اين مسجد در روزگار پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) ريگفرش شد، گرچه برخي اين ريگفرش را به عمر بن خطاب نسبت مي دهند.

مسجد پيامبر در دوران آغازين، گلدسته و مئذنه اي نداشت و بلال بر بام خانه يكي از افراد قبيله بني نجار مي رفت و از آنجا اذان مي گفت.

مسجد محراب نيمدايره و منبري نيز نداشت و پيامبر(صلي الله عليه وآله) به هنگام ايراد خطبه به تنه درختي تكيه مي زد، و بعدها براي آن حضرت منبري ساختند.

در صحيح مسلم است كه اين منبر صرفنظر از نشستنگاه بالاي آن، داراي سه پله بود.

گفتني است در اين باره كه چه كسي اين منبر را ساخت اختلاف وجود دارد.    مترجم



259


و از آن پس وليد بن عبدالملك و در دوره هاي بعد مهدي عباسي، اشرف قايتباي، سلطان عبدالمجيد عثماني و سپس ملك عبدالعزيز و سرانجام ملك فهد توسعه هايي در مسجد صورت دادند.

آنچه در اين فصل فرا روي داريد گزارشي از اين توسعه هاست:

 

توسعه و نوسازي عمر بن خطاب

در سال 17هـ . ق. عمر بن خطاب مسجد النبي را از سمت قبله به مقدار يك ستون، از سمت غرب به مقدار دو ستون و از سمت شمال به مقدار سي ذراع توسعه داد و بدين



260


ترتيب، طول مسجد به 140 و عرض آن به 120 ذراع رسيد. مسجد به سان روزگار
پيامبر(صلي الله عليه وآله) با خشت و چوب هاي تنه خرما و شاخ و برگ آن ساخته شد و ارتفاع سقف آن 11 ذراع بود و در اطراف بام دور چيني به ارتفاع دو يا سه ذراع بنا كرد.

دفتر توسعه مسجد النبي مقدار توسعه روزگار عمر بن خطاب را 1100 متر مربع تخمين زده است(1)

 

توسعه و نوسازي عثمان بن عفان

در فاصله سال هاي 28 تا 30 هـ . ق . عثمان بن عفان مسجد النبي را در سمت قبله و در سمت غرب به اندازه يك ستون و در سمت شمال به اندازه حدود 10 ذراع توسعه
داد. او مسجد را با سنگ هاي منقوش و گچ ساخت، در ستون هاي مسجد از ميله هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . درباره اين توسعه همچنين در قصة التوسعه (صص 208 و 209) مي خوانيم:

ابوبكر خليفه پيامبر(صلي الله عليه وآله) چيزي به مساحت مسجد نيفزود; چه، وي درگير رخدادهايي بود كه پس از درگذشت پيامبر به وقوع پيوسته بود. وي تنها برخي از ستون هاي فراهم آمده از تنه هاي خرما را كه پوسيدگي داشت تعويض كرد.

پس از ابوبكر، عمر بن خطاب در سال 17هـ . ق. / 638 م. توسعه فراواني در مسجد ايجاد كرد. او در سمت قبله به اندازه يك رواق (حدود 9 ذراع يا 48/4 متر)، در سمت مجاور صحن مسجد حدود 31 ذراع (تقريباً 23/15 متر) و در سمت غرب به اندازه دو رواق به مسجد افزود و بدين ترتيب طول ضلع شرقي ـ غربي مسجد به حدود 109 تا 110 ذراع (حدود 30/54 متر) و طول ضلع شمالي ـ جنوبي آن به 140 ذراع (تقريباً 70/69 متر) رسيد.

در اين نوسازي از ستون هاي فراهم آمده از تنه هاي درختان خرما و خشت استفاده به عمل آمد و بر روي رواق هاي چهارگانه دورچيني نيز انجام گرفت. ارتفاع مسجد در اين توسعه به 11 ذراع (حدود 48/5 متر) رسيد و برگرد سقف دورچيني به ارتفاع سه ذراع فراهم گرديد. پايه هاي بنا در اين نوسازي تا ارتفاع 75/1 متر با سنگ بالا آورده شد و ريگفرش كف مسجد با ريگهايي كه از وادي عقيق بدانجا حمل شد صورت پذيرفت.

عمر بن خطاب، همچنين چراغ دان هايي بزرگ در مسجد قرار داد و رسم خوشبو كردن مسجد در روزهاي جمعه را پي گذارد.

در روزگار او همچنين سه در به مسجد افزوده شد و شمار مجموع درها به شش باب رسيد، چنان كه مساحت كل مسجد نيز به 3475 متر رسيد. مترجم


| شناسه مطلب: 77132